• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 758
تعداد نظرات : 395
زمان آخرین مطلب : 3489روز قبل
شعر و قطعات ادبی

من عاشقم


به پروازی که به اوج می رود...به صدایی که از عمق جان می آید ...به کلامی که آتش و گوهر و رنگی که سرشار از احساس است.


 


من عاشقم


به آسمان که خیره به آنم.به پرواز پرستویی که در آن اعماق و در آن اوج می خرامد...چه خرامیدنی .


به عقابی که در بلندای آسمان نظاره گر خاک است. چه شکوهی...نامش و عروجش همه شکوه است و اقتدار..


به زیبایی غروب آفتاب...به لطافت صدای موج دریا، چون به ساحل افتد...


من عاشقم


به نسیمی که می وزد...به نوری که از شب نمی تابد...به تاریکی مطلقش و به زیبایی  ماه آنگاه  که کامل گردد.


به زیبایی خوشه پروین و به فروزندگی ناهید....


به جلوه جمال تو که هویداست در بیکران دریا ، در آبی آسمان ، گستره صحرا و پهنه دشت.


من عاشقم


به سرعت یوز و گریز غزال .به عظمت وال و زیبایی کلاغ و شکوه شیر...


 


اَ فَلا یَنظُروُنَ اِلَیَ الِاِبِلِ کَیفَ خُلِقَت


می نگرم به اینهمه زیبایی...اینهمه لطافت...


می نگرم به خفاش که نادیده می بیند.به شتر که ناخورده می ماند.روزها..هفته ها...


 


من عاشقم


به صدایی که از لرزش سیمی از تار و عود و گیتار بر می خیزد...به فرمان زخمه ای.


به فریادی که کمانچه می کشد و به هیهات دف آنگاه که می خروشد...خروش تا شهادت...


به ریزش  قطرات آب چون سنتور فرماید.


 و به گریه بی امان نی


 


من عاشقم


به چشمانت و نگاهی که سراسر مهر است و مهر.


به صدایت  و کلامی که سراسر عشق است و عشق...


 به دستانت و گرمایی که سراسر عشق است و مهر


من عاشقم


به خلوتی که در اعماق اعماق  وجودم برای تو ...به یاد تو و به سوی توست...گرانبهاترین سوغاتی ات برای من از سرزمین فرشتگان...


به سکوت..همان که سرشار از نا گفته هاست.


من عاشقم


به گذر زمان...چون شب که روز گردد و چون روز که به تاری شب بیانجامد....


به گذر زمان که به چانه ام مشت سپیدی می نوازد. ..


و به گذر زمان که به قامتم شعر لرزش می سراید....


و من عاشقم به شکرانه ات...به لطفت... که می بینم...می شنوم و می نگارم.


به شکرانه ات که فراموشم نمی کنی...


می دانم


می دانم


می دانم

يکشنبه 10/11/1389 - 20:13
شعر و قطعات ادبی

من عاشقم


به پروازی که به اوج می رود...به صدایی که از عمق جان می آید ...به کلامی که آتش و گوهر و رنگی که سرشار از احساس است.

يکشنبه 10/11/1389 - 20:8
شعر و قطعات ادبی

"رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند"

 

شنبه 9/11/1389 - 22:31
شعر و قطعات ادبی

این  روزها

 

دهانت

 از عطر سیب  پر است.

فکر کنم

قرارهایت با خدا

به جاهای باریک کشیده.

شنبه 9/11/1389 - 22:26
سخنان ماندگار
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط " است / حواست را جمع کن
دست و پا گیرترین کلمه "محدودیت" است / اجازه نده مانع پیشرفتت شود
سخت ترین کلمه "غیر ممکن" است / اصلا وجود ندارد
مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است / مواظب پل های پشت سرت باش
تاریک ترین کلمه "نادانی" است / آن را با نور علم روشن کن
کشنده ترین کلمه "اضطراب" است / آن را نادیده بگیر
صبور ترین کلمه "انتظار" است / همیشه منتظرش بمان
با ارزش ترین کلمه "بخشش" است / سعی خود را بکن
قشنگ ترین کلمه "خوشرویی" است / راز زیبایی در آن نهفت
سازنده ترین کلمه "گذشت" است / آن را تمرین کن
پرمعنی ترین کلمه "ما" است / آن را به کار ببر
عمیق ترین کلمه "عشق" است / به آن ارج بده
بی رحم ترین کلمه "تنفر" است / با آن بازی نکن
خودخواهانه ترین کلمه "من" است / از آن حذر کن
نا پایدارترین کلمه "خشم" است / آن را در خود فرو بر
بازدارنده ترین کلمه "ترس" است / با آن مقابله کن
با نشاط ترین کلمه "کار" است / به آن بپرداز
پوچ ترین کلمه"طمع " است / آن را در خود بکش
سازنده ترین کلمه "صبر" است / برای داشتنش دعا کن
روشن ترین کلمه "امید" است / همیشه به آینده امیدوار باش
شنبه 9/11/1389 - 22:16
شعر و قطعات ادبی

...اما مرا استاد نایی دف تراشید
نی را نوازش کرد و من را دل خراشید
ای کاش ما را فرصت زیر و بمی بود
چون نی به شرح عشق بازیمان دمی بود

شنبه 9/11/1389 - 21:48
سخنان ماندگار
ای انسان!چه چیز تو را بر گناه جرات داده؟
و در برابر پروردگار مغرور ساخته؟ و بر نابودی خود علاقمند کرده است؟
آیا بیماری تو را درمان نیست؟ و خوابزدگی تو بیداری ندارد؟ چرا آنگونه که به دیگران رحم میکنی، به خود رحم نمیکنی؟ چه بسا کسی را در آفتاب سوزان میبینی بر او سایه میافکنی یا بیماری را بنگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک ...
میریزی،
چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟ و بر مصیبتهای خود شکیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟ پس سستی دل را با استقامت درمان کن،
و خوابزدگی چشمانت را با بیداری برطرف کن، و اطاعت خدا را بپذیر، و با یاد خدا انس گیر، و یاد آر که تو از خدا روی گردانی و در همان لحظه او روی به تو دارد،
و تو را به عفو خویش میخواند، و با کرم خویش میپوشاند.
نهج البلاغه خطبه 214
شنبه 9/11/1389 - 16:56
شعر و قطعات ادبی

هیچ می دانید که

 

آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟


خدا می داند، ولی ...


آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد


و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت.



آن روز تازه می فهمیم

 

دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود.



و آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود!



سوالی که بیش از یک بار نمی توان به آن پاسخ داد.



خدا کند آنروز که آخرین زنگ دنیا می خورد،

 

روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء

 

خوبها بنویسند.



خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که

 

حیات را از یاد برده باشیم. خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم



و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم



و بدانیم که دفتر دنیا؛ چرک نویسی بیش نیست



چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است

جمعه 8/11/1389 - 22:44
شعر و قطعات ادبی

دلتنگی هایم كه میچكند

خاك سست می شود

بیا بگو كدام جهت

چند روز دیگر

می رسم به بودن ات؟

جمعه 8/11/1389 - 21:43
شعر و قطعات ادبی
ماه را برای تو می خواهم که فلسفه اندوهش را می دانم که می فهمی؛و ستارگان را که با اندک خود چراغانی شبهایت باشند؛و باران راکه همه  مهر است و پاکیو خواهد بارید هرگاه که دلتنگش باشی!
جمعه 8/11/1389 - 21:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته