• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 309
زمان آخرین مطلب : 4517روز قبل
سخنان ماندگار

هرگاه این صفات در امت من پدید آید به این كیفرها دچار شوند:       
1- به غیر خدا حكم كنند:          باعث تسلط دشمن میشود     
2- ندادن صدقه :                 باعث فراوانی مرض میشود.
3- ندادن زكات:                  باعث تلف شدن حیوانات میشود         
4- زنا:                          باعث مرگ نا بهنگام میشود  
5- پیمان شكنی:                   باعث رواج آدم كشی میشود 
6- ستم پادشاه:                    باعث نیامدن باران میشود    
7- ریا:                          باعث زلزله می شود          
8- كم فروشی:                   باعث قحطی میشود
9- كمی دعا:                     باعث فراوانی بلا میشود

نصایح ص 301

 

شنبه 6/1/1390 - 20:15
عقاید و احکام
خداوند فرشته ای را آفرید كه هر بامداد می آید وفریاد می زند:
20 ساله ها : تلاش وكوشش كنید
30 ساله ها: زندگی دنیا شما را فریب ندهد
40 ساله ها: برای دیدار خدا چه چیزی آماده كرده اید؟
50 ساله ها: خطر بالای سرتان رسیده است
60 ساله ها: نزدیك است از دنیا بروید
70 ساله ها: شما را ندا می كنند وشما غافلید،اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن وكودكان شیرخوار وحیوانانت بی گناه نبودند،عذاب بر سرتان فرو می ریخت
ارشاد القلوب،ج 1،باب پنجم،ص 97
شنبه 6/1/1390 - 20:11
شعر و قطعات ادبی
باد نوروز وزیده است به كوه و صحرا                        جامه ی عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست                           نازم آن مطرب مجلس كه بود قبله نما
صوفی وعارف از این بادیه دور افتادند                        جام میْ گیر ز مطرب كه روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند                         منِ سرمست زمیخانه كنم رو به خدا
عید نوروز مبارك به غنی و درویش                           یا دلدار؛زبتخانه  دری را بگشا
گر مرا ره به در پیر خرابات دهی                             به سر و جان به سویش راه نوردم،نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم                               تا به دلدار رسیدم ،نكنم باز خطا


شاعر: امام خمینی(س)

شنبه 6/1/1390 - 10:0
عقاید و احکام

 

- اِذا اَضرَّتِ النَّوافلُ بالفرائِضِ فارفُضوها
            هرگاه مستحبات به واجبات زیان رساند آن مستحب را ترك كنید
.(نهج البلاغه،حكمت 271)

- صَلّوا بِهِم صلا‌‌‌ةَ اضعَفِهِم ولا تَكونوا فتّانین
            با ایشان نماز گذارید مانند نماز ناتوان ترین آنها سبب فتنه و فساد نباشید( نماز را طول ندهید

كه نماز گزاران توانایی داشته باشند به جماعت حاضر شوند).(نهج البلاغه، صفحه 986)

-اِذا اَمَّ اَحدكمْ الناس فلیخفِّف

وقتی كسی در نماز پیشوای مردم شد نماز را سبك گیرد كه در میان آنها،كوچك وبزرگ و
            بیمار وناتوان وحاجتمند هستند وهروقت برای خود نماز خواند هرچه می خواهد طول بدهد
.(نهج الفصاحه،سخن 186)


لا قُربة بالنّوافل اذا اَضرَّت بالفرائض
            تقرب ونزدیك شدن به رحمت خداوند به مستحبات روا نیست در صورتی كه به واجبات زیان
رساند. (نهج البلاغه ،1105)  

- تُعرضُ الاعمالُ یوم الانثینِ والْخمیس.

            روز دوشنبه وپنجشنبه اعمال بر خداوند عرضه می شود(نهج الفصاحه،سخن 1157)

 

يکشنبه 22/12/1389 - 12:30
فلسفه و عرفان

زیرا خداوند خواسته است كه انسان 3 حالت عبادت مخلوقات عالم را داشته باشد:
1- قیام: گروهی از مخلوقات همیشه درمقابل خداوند در حال قیامند.(ملائكه ها)
2- ركوع: گروهی از مخلوقات همیشه در مقابل خداوند در حال ركوعند.( حیوانات)
3- سجود: گروهی ازمخلوقات همیشه درمقابل خداوند درحال سجودند. (خزندگان)


هزار ویك چرا،صفحه 313

شنبه 21/12/1389 - 11:24
فلسفه و عرفان

ظهر: زیرا در این ساعت درهای آسمان باز می گردد ودعا مستجاب می شود وخداوند خواست كه امت من تا در آن خیرها شریك باشند.
عصر: زیرا ابلیس در این ساعت آدم را وسوسه كرد وخداوند خواست در این ساعت امت من از مكر او درامان باشند.
مغرب: زیرا خداوند درآن موقع توبه ی آدم را پذیرفت وخداوند خواست در آن ساعت پذیرای توبه ی بندگان باشد.
عشاء: زیرا پیامبر گذشته درآن موقع  نماز می خواندند وخداوند خواست تا امت من از نظر عبادت با آنان موافقت كرده باشند.
صبح: زیرا وقت طلوع آفتاب، كفار، شیطان را سجده می كردند وخداوند خواست قبل از اینكه شیطان سجده شود امت من خدا را سجده كنند.
تفسیر آسان،ج1،صفحه 110
شنبه 21/12/1389 - 11:23
شعر و قطعات ادبی

دلت را خانه ما كن                        
مصفا كردنش با من          
بیا درد دل افشا كن                         
مداوا كردنش با من
بیا فشان قطره اشكی                      
كه هستم من خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص                  
دریا كردنش با من
اگر گم كرده ای ایدل                      
كلید استجابت را
بیا یك لحظه با ما باش                   
پیدا كردنش با من
اگر درها برویت بسته شد               
دل بد مكن باز آی
دراین خانه دق الباب كن                 
وا كردنش با من
به ما گو حاجت خود را                  
اجابت میكنم آنی
طلب كن آنچه را خواهی                 
مهیا كردنش با من
بیا قبل ازوقوع مرگ                     
روشن كن حسابت را
بیاورنیك وبد را                           
جمع ومنها كردنش بامن

آشنایی با احكام ومعارف ج1

جمعه 20/12/1389 - 18:50
داستان و حکایت
پادشاهی روزی به شکار رفت.برسر راه خویش «خانو» ی پیر را دید.پیرمرد پشته ای هیزم بر پشت داشت. پادشاه گفت: تو حالا دیگه خیلی پیر شده ای ،مگر زن و فرزند نداری که به جای تو کار کنند.
خانو پاسخ داد: نه من خود کار میکنم،زیرا که باید قرض خویش را بپردازم و مقداری هم به دیگران قرض بدهم.
- به چه کسی قرضداری وبه کی باید قرض بدهی؟
خانو جواب داد: پدر ومادرم هنوز زنده اند وکار میکنم تا قرض خود را به ایشان ادا کنم وبه بچه هایم قرض میدهم تا بعدها ایشان به من پس بدهند.
پادشاه را از این سخنا ن خانو بسیار خوش آمد وبه او چنین گفت: باید هر روز بعد ازظهر نزد من  آیی تا ساعتی با تو صحبت دارم.
خانو هر روز به  نزد پادشاه می آمد وپاشاه را  از صحبت او بسیار خوش آمد وهر روز مشتی زر به او می بخشید.پادشاه وزیری بسیار حسود داشت. وزیر دید که  پادشاه هر روز که می گذرد خانو را بیشتر دوست میدارد ومرحمتهای سلطان به خانو روز افزون است. و وزیر خواست کاری کند که پادشاه حتما یا خانو را بکشد  ویا از نزد خود براند.چند ماهی گذشت .و وزیر از نیست خود یعنی نابود کردن خانو سرباز نزد.روزی خانو ضمن صحبت با پادشاه چنین گفت: ای پادشاه نیرومند،همیشه به نیکان نیکی کن ولی به بدان بدی مکن!
پادشاه پرسید چرا؟ خانو جواب داد: زیرا که بدی نهادشان آنان را کفایت است.
این سخنان پادشاه را به دل ننشت ودیگر خانو رابه نزد خویش دعوت نکرد.
چند ماهی گذشت وروزی چند نفرمهمان از کشور همسایه به نزد پادشه آمدند و سؤالهای بسیار از پادشاه کردند و پادشاه به تمام پرسشهای ایشان پاسخ های خردمندانه داد ودر ضمن به یاد آورد که این پاسخها را در گذشته از خانو آموخته و به خود گفت:« چه شد که دوستی ما  برهم خورد».پادشاه چون جزئیات را به یاد آورد دانست که خود او گناهکا ر است. وبه وزیر فرمود تا بیدرنگ خانو را به نزد او فرا خواند. وزیر که از رانده شدن خانو خوشحال شده بود،اکنون بار دیگر آشفته  خاطر گشت وباز در اندیشه ی پیدار کردن راهی برای نابود کردن خانو افتاد.ولی وزیر به ناچار پیش خانو رفت وگفت که پادشاه امشب منتظر اوست.وبعد افزود: وحالا به خانه ی من برویم.سالهاست که آشناییم وتو یک بار هم مهمان من نشده ای!
خانو رضایت داد.به خانه وزیر رفت و وزیر به کباب و سیرماست ضیافتش کرد ومقدار زیادی سیر کوبیده در ماست ریخت وبه خانو گفت: لحظه ای اینجا بنشین من الساعة برمیگردم.
وزیر خانو را در خانه گذاشت وخود به دربار رفت و از پادشاه پرسید:نمی دانم چرا خانو را دوست داری و با او مراوده می کنی؟
پادشاه پاسخ داد: او نیک مردی عاقل است.چرا با او دوستی نکنم!؟
وزیر گفت: آیا میدانی که خانو درهمه جا وبه هرکس می گوید که دهان پادشاه بوی گند میدهد!
پادشاه سخت غضبناک شد وفریاد برآورد: اگر ثابت شود که تو راست می گویی امر میکنم بیدرنگ به سیاستش رسانند.

شب چون خانو به قصر آمد پادشاه خیلی نزدیک به او نشست.ولی هرچه او نزدیکتر شد خانو عقب تر رفت وگذشته از این هر دم دهان وصورت را بادست می پوشانید.پادشاه  دردل اندیشید که «معلوم است وزیر راست گفته.» پادشاه بر روش عادت پیشین هربار که خانو قصر را می خواست ترک کند یادداشتی به نام خزانه دار به او میداد تا به خانو چند سکه طلا بدهد.این بار هم یادداشتی به خزانه دار نوشته به او سپرد،در یادداشت نوشته شده بود.« هرکس که این نامه را به تو تسلیم کند امرکن بیدرنگ اعدامش کنند و جنازه اش را به دروازه ی شهر بیاویزند و بر سینه اش بنویسند این سرنوشت کسی که قدر خوبی رانمی داند» وزیر از پنجره خانه ی خود دید که خانو با نامه ای دردست از قصر بیرون آمده.وچنین پنداشت که خانو بازهم از خزانه سکه ی طلا خواهد گرفت.حرص وجودش را فراگرفت.وبه نزدیک خانو آمد و گفت: ای خانو تاکنون پادشاه زر بسیار به تو داده بیا واین نامه را به من بده تا به جای تو پاداشت را دریافت کنم.
خانو هم بیدرنگ نامه او را به او داد.شاد وخندان به نزد خزانه دار آمده  نامه را به او داد.خزانه دار نامه را گشود وخواند وبانگ زد: جلاد!
جلاد هم بیدرنگ حاضر شد وخزانه دار گفت: به فرمان پادشاه سر او را از تن جداکن!
هر چه وزیر خواهش وتمنا کرد خزانه  دار مهلتش نداد وگفت: من باید فرمان پادشاه را اجرا کنم.
جلاد سر وزیر را از تن جدادکرد وجنازه ی او را بر دروازه ی شهر آویختند.به شاه اطلاع دادند که جنازه ی وزیر بر دروازه ی شهر آویخته است.شاه فرمود تا خزانه دار رابه حضورش آوردند و از او بازخواست کرد .خزانه دارهم گفت: ای قبله ی عالم،تو خود چنین فرموده بودی!
آنگاه پادشاه امر کرد  تاخانو را حاضر کنند واز او پرسید:وقتی  که من در کنار تو نشستم چرا با دستمال جلوی دهانت را پوشاندی؟
خانو هم درجواب داستان سیرخوردن در خانه ی وزیر را برای پادشاه نقل کرد و سلطان پس از شنیدن ماجرا چنین گفت: حق با تو بود.با بد اندیشان نباید بدی کرد زیرا که بدی نهادشان خود ایشان راکفایت است.دیدی که بدی نهاد وزیر چگونه سبب نابودی او شد!
جمعه 24/10/1389 - 13:45
اهل بیت
«فرزندم!خدواند سه چیز را در سه چیز دیگر مخفی کرده است: رضای خود را در طاعتش مخفی نموده،بنا براین هیچ طاعتی را کم مشمار؛چرا که ممکن است رضای خدا درآن باشد.
وغضب خود را در نافرمانی اش مخفی نموده،بنابراین هیچ معصیتی را کوچک مشمار؛زیرا ممکن است خشم خدا درآن باشد.
ودوستان خود را درمیان آفریدگان خویش مخفی ساخته،بنابراین هیچ کس را تحقیر منما؛ زیرا ممکن است این شخص همان ولیّ خدا باشد.»
درس های این وصیت:
1- والدین باید فرزندان خود را کاملاً کنترل نمایند وبهترین راهنمایی ها رابه آنان تذکر دهند؛ از ساعت اول به  دستور شرع مقدس اسلام عمل نمایند؛یعنی اذان واقامه در گوش او بگویند،سپس یک نام خوب اسلامی برای اوتعیین نمایند،در روز هفتم ولادت برایش عقیقه کنند،آنگاه او را تربیت صحیح نمایند؛یعنی با قرآن وعترت آشنا کنند.
2- باید در همه کاری دقیق بوده  وتوجه داشته باشیم رضای خدای متعال درکجا است وبه آن نزدیک شویم،وهم چنین توجه کنیم که خشم وغضب خداوند متعال درچه چیز است واز آن دوری نماییم.
3- هیچ عملی وعبادتی را کوچک و بی ارزش نشماریم،وهیچ یک از بندگان خدا را به چشم حقارت نگاه نکنیم.به این حدیث توجه کنیم:
قال رسول الله(ص) : لا تحقّرن احداً من المسلمین،فأنّ صغیر هم عندالله کبیر. پیغمبر فرمود:احدی از مسلمانان را حقیر و پست نشمار،به درستی که کوچک آنها نزد خداوند متعال بزرگ است.
خوش بینی یکی از نشانه های بارز مؤمن است.مؤمن باید با ادب باشد وبه مردم با چشم احترام وتکریم بنگرد.وهرچه در این مسیر گام بردارد،در حقیقت خود رابه جامعه معرفی نموده است ومردم به چشم بزرگی به او می نگرند واو شایسته ی تعظیم خواهد بود،ودر مکتب اهل بیت(ع) به این مطلب سفارش شده وتأکید شده است.این حدیث شریف خواندنی است: امام صادق (ع) فرمود: «اگر از عمرت فقط دو روز باقی مانده،یک روزش را به فراگرفتن ادب وتربیت اختصاص بده،تا روز مرگت از سرمایه های اخلاقی روز قبلت یاری بخواهی».
اگر بخواهیم در دنیا وآخرت در امن وامان باشیم،به این راهنمایی توجه کنیم.
مردی بادیه نشین به حضور پیامبر اسلام(ص) شرفیاب شد وعرض کرد: مرابه اموری که موجب بهره مندی از بهشت می شود راهنمایی فرما.
پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) پنج دستور اخلاقی زیر را به او آموخت وفرمود:1 – گرسنه راسیرکن  2- تشنه را سیراب کن / 3- امر به معروف کن / 4- نهی ازمنکر کن /­­ 5- اگر توانایی بر این کارها رانداری،زبانت راکنترل کن که جز به خیر ونیک حرکت نکند. دراین صورت شیطان راسرکوب کرده ای و بر او پیروز خواهی شد.­
 منبع: وصایا الصادقین(ع)- محمود شریعت زاده خراسانی
چهارشنبه 22/10/1389 - 9:16
سخنان ماندگار
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):
هرکس با دوستی آل محمد بمیرد شهید مرده است
آگاه باشید: هرکس با دوستی آل محد بمیرد آمرزیده شده مرده است
آگاه باشید: هرکس با دوستی آل محمد بمیرد توبه کننده مرده است
آگاه باشید: هر کس با دوستی آل محمد بمیرد مؤمنی که دارای ایمان کاملی است مرده است
آگاه باشید: هر کس بادوستی آل محمد بمیرد ملک الموت وبعد از او منکر و نکیر او را به بهشت بشارت دهند
آگاه باشید: هرکس بادوستی آل محمد بمیرد آرایش داده می شود مانند عروسی که آرایش داده شده به خانه شوهرش میرود اورا به سوی بهشت می برند
آگاه باشید: هر کس با دوستی آل محمد بمیرد، دو درب از سوی بهشت به قبرش گشوده می شود
آگاه باشید: هرکس بادوستی آل محمد بمیرد خداوند متعال قبر او را زیارتگاه ملائکه رحمت قرار میدهد
آگاه باشید: هر کس با دوستی آل محمد بمیرد بر روش سنت پیامبر وجماعت مسلمانان مرده است

آگاه باشید: هر کس با دشمنی آل محمد بمیرد در روز قیامت محشور می شود در حالیکه  میان دو چشمش نوشته شده از رحمت خدا محروم است
آگاه باشید: هر کس با دشمنی آل محمد بمیرد کافر مرده است
آگاه باشید: هرکس با دشمنی آل محمد بمیرد بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید
 منبع:الزمخشری فی الکاشف- الفخر الرازی فی التفسیر الکبیر- القراطبی فی تفسیرء الجامع لاحکام القرآن
سه شنبه 21/10/1389 - 10:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته