• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 358
زمان آخرین مطلب : 3974روز قبل
کامپیوتر و اینترنت

همه شما بدون شک به پاکیزگی و سلامتی خود اهمیت خاصی میدهید. یکی ازعواملی که شاید از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد حفظ پاکیزگی سیستم شماست. باید گفت از جمله مواردی که سیستم شما را تهدید می کند هجوم گرد غبار بر روی قسمتهای مختلفکامپیوتر های خانگی است. شاید بپرسید چگونه؟ در واقع گرد و غبار ناشی از محیط سبب میشود لایه ای از غبار بر روی بردها و قطعات سخت افزاری نشست کند، این امر سبب ایجادیک مقاومت ایستاتیک شده و در نتیجه گرما در محیط گرد و غباری افزایش پیدا میکند.شما در چند مرحله به راحتی میتوانید کامپیوتر خود را تمیز کنید. در اینجا قصد داریم به معرفی این روشها بپردازیم.

 1-
ابتدا و پیش از هر کاری تمامی برق ورودی را خارج کنید. حتی کلید برق پشت پاور را نیز بزنید.

 2-
حال با یک پارچه نمناک بدنه مانیتوررا تمیز کنید. برای تمیز کردن صفحه مانیتور میتوانید از 2 قطره شیشه پاك كن و یک دستمال بدون کرک استفاده کنید. مایع های ظرفشویی امکان براق کنندگی دارند و میتواننداین تمیزی را تا مدتها حفظ کنند.

 3-
اکنون نوبت ماوس و کیبورد و دیگرقطعات جانبی مثل پرینتر و اسکنر است. شما میتوانید از اسپری های ساخته شده دربازار برای اینکار استفاده کنید. این اسپری ها خاصیت ضد استاتیک دارند و به بردقطعات آسیب نمی رسانند و خیلی زود با هوا ترکیب شده و تبخیر می شوند. همچنین بااستفاده از محلول الکل و یک دستمال نیز میتوانید این کار را انجام دهید. ولی روش اول بسیار بهتر جواب میدهد.

 4-
برای تمیز کردن کیس و از همه مهمتر مادربرد و دیگر قطعات داخل آن ابتدا در کیس را باز کنید. توجه داشته باشیدکه برق کاملا قطع شده باشد. ابتدا فن ها را خارج و آنها را با یک دستمال و از همه بهتر یک برس تمیز کنید. هیچگاه این کار را با فشار قوی هوا و دستگاه های برقی مانند جارو برقی انجام ندهید. چون افزایش ناگهانی چرخش سبب سوختن و یا نیم سوز شدن فن میشود.

 5-
قطعات رم و کارت گرافیک و دیگرکارتها را خارج کنید. همان طور که ذکر شد هرگز برای تمیز کردن قطعات از جارو برقی استفاده نکنید. جارو برقی بر اثر ایجاد جریان الکتریسیته ساکن ممکن است به قطعات شما آسیب جدی وارد کند. آنها را میتوانید با استفاده از اسپری های باد فشار قوی که برای اینکار ساخته شده است با بهترین کیفیت تمیز کنید. داخل اسلات ها و شکاف هایکارتها نیز با یک برس نرم تمیز کنید. این کار باعث میشود تا برد کاملا با مادربرددر ارتباط باشد.

 6-
در پایان تمامی سیستم را دوباره و به شکل یک پارچه روشن کنید. همچنین اگر از کامپیوتر خود در مدت زمان طولانی استفاده نمی کنید بر روی آن از پوشش های کاور استفاده کنید. توجه داشته باشید که در هنگام کار با کامپیوتر تمامی کاورها را بر دارید تا گرما در آن محیط افزایش پیدانکند.

در انتها فراموش نکنید طبق نظریه پزشکان گرد و غبار بر روی قطعات الکترونیکی یکی از سمی ترین مواد محیط زندگی انسان است !

چهارشنبه 20/6/1387 - 3:28
دانستنی های علمی
روزی امیرالمومنین علی (ع) از یکی از کوچه های کوفه می گذشت . پیرمردینابینا و کار افتاده را دید که در گوشه ای نشسته و از مردم کمک می خواست . امام ،جویای حال او شد . گفتند او مردی مسیحی است که تا جوان بود و بدن سالم داشت ، کارمی کرد و اکنون از کار افتاده و نابینا شده ، گدایی می کند . 
 
امام فرمود: ((عجب، تاوقتی توانایی داشت از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید ؟.....برعهدهء حکومت و اجتماع است که تا زنده است، او را سرپرستی کند . بروید از بیت المالبه او مستمری بدهید
چهارشنبه 20/6/1387 - 3:5
دانستنی های علمی

 

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کردهبود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگیاو را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگراحساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد. 
 
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و بهعبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص دراو تجلی یافت . 
 
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد ، احوال وی را جویا شد ودانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست . در همان جا از وی خواست که بهخواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند . جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید وپادشاه به او مهلت داد . 
 
همین که پادشاه از آن مکان دور شد ، جوان وسایل خود را جمعکرد و به مکانی نا معلوم رفت . ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جویجوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند . بعد از مدتها جستجو او را یافت . گفت: ((تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی پادشاه به سراغتو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست ، از آن فرار کردی؟ )) 
 
جوان گفت: (( اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوقبود ، پادشاهی را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاهجهان را در خانهء خویش نبینم؟ ))

 

چهارشنبه 20/6/1387 - 2:55
ادبی هنری

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكایت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند

عده ای از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپای لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه برای خورده شدن  به دنیا می آیند

تنها یك مشكل برای آنها حل نشده باقی مانده است

اینكه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان!

سه شنبه 19/6/1387 - 2:51
خواستگاری و نامزدی

سخنران در حالی که یک بیست دلاری را بالای سر برده بود از 200نفرحاضردرسمینارپرسید چه کسی این 20دلاری را می خواهد.همه دستها را بالا بردند بعدپول را مچاله کرد و دوباره گفت هنوز کسی هست که این 20دلاری را بخواهدباز همه دستها را بالا بردند سپس اسکناس را روی زمین انداخت و با پا پول رامچاله کرد وبازهم گفت کسی پول را می خواهد.دستها همچنان بالا بود.سخنران گفت دوستانمن شما همگی درس ارزشمندی را یاد گرفتید.در واقع چهاهمیتی دارد که من این
20
دلاری را چه کار کنم مهم است که شماهنوز آن را می خواهیدچون ارزش آن کم نشده است.این اسکناس هنوز 20دلار میارزد. ما در زندگی ممکن است به خاطر شرایطی زمین بخوریم و مچاله و کثیفشویم و احساس کنیم که بی ارزش شده ایم.اما اصلا مهم نیست که چه اتفاقی افتاده است مهم این است شما هرگز ارزش خود را از دست نداده اید چون هنوزکسانی هستند که شما را دوست داشته باشن دخداوندهیچگاه بنده اش را فراموش نمی کند.

سه شنبه 19/6/1387 - 2:40
محبت و عاطفه
ساعت 3 شب بود كه صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار كرد. پشت خط مادرش بود..... پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار كردی؟؟؟؟؟؟ مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار كردی..... فقط خواستم بگویم تولدت مبارك پسرم..... پسر از اینكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد..... صبح سراغ مادرش رفت..... وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت..... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود .
دوشنبه 18/6/1387 - 6:54
دانستنی های علمی
بازرگانی بود که چهار زن داشت .بازرگان به زن چهارم بیش تر از سه زن اول عشق می ورزید.بازرگان از زن چهارمش به خوبی مواظبت می کرد و بهترین ها را برایش می خواست.بازرگان زن سومش را نیز خیلی دوست داشت و به زن دومش هم علاقه مند بوداوزن بافکری بود همواره شکیبایی می کرد و در مواقع حساس هر موقع بازرگان با مشکلی مواجه می شد به زن دومش پناه می آورد.اما زن اول بازرگان بسیار با وفا بود و تلاش زیادی برای حفاظت از مال شوهرش انجام می داد به همین جهت بازرگان به او کم توجهی نمی کرد. روزی بازرگان در بستر بیماری افتادو دریافت که به زودی می میرد.او در حالی که به زندگی مجلل خود می اندیشید گفت من امروز چهار زن دارم اما وقتی بمیرم تنها خواهم شد چقدر بی پناه می شوم بازرگان به زن چهارمش گفت من به تو پیش از همه عشق می ورزیدم بهترین لباسها را به تو هدیه می دادم و بیشتر از همه از تو مراقبت می کردم اکنون که وقت رفتن است با من میایی و مرا همراهی میکنی.زن چهارم پاسخ داد هرگزاو سپس از زن سومش پرسید و گفت من در طول زندگی ام همواره تو را خیلی دوست داشته ام و اکنون که در حال مرگم ایا با من می ایی زن سوم گفت نه زندگی در اینجا خیلی خوب است قلب بازرگان شکست و رو به زن دومش کرد و به او گفت من همیشه برای کمک به تو روی می اوردم و تو همیشه مرا کمک می کردی اکنون که به تو احتیاج دارم به کمک می کنی و همراهم می ایی زن دوم به او گفت که این بار نمی توانم به تو کمکی بکنم بیشترین کاری که می توانم بکنم این این که تو را به گور بسپارم بازرکان ناامید از همه جا صدایی شندی که به اهستگی می گفت من با تو به هر کجایی که بگویی می ایم و این زن اول او بود بازرگان رو به او کرد و گفت باید ان زمان که می توانستم بیشتر از تو مراقبت می کردم . نکته همه ما در زندگی چهار زن داریم زن چهارم مانند جسم ما است اصلا اهمیت برای او ندارد که چه قدر تلاش می کنیم تا جسم ما خوب به نظر اید و هنگامی که بمیریم ما را ترک می کند زن سوم مانند شان و موقعیت و دارو ندار ما است و موقع مرگ ما را ترک می گویند زن دوم خانواده و دوستان ما هستند و موقع مرگ بر سر مزار ما می ایند ولی زن اول روح ما است چیزی که در هنگام لذتهای خود او را از یاد می بریم و به دنبال مادیات و ثروت هستیم
دوشنبه 18/6/1387 - 6:45
دانستنی های علمی
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا » رسیدند، آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد! مشتری پرسید :چرا؟ آرایشگر گفت : کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشند. مشتری لحظه ای فکر کرد،اما جوابی نداد؛چون نمی خواشت جروبحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده... مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. آرایشگر با تعجب گفت:چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم،همین الان موهای تو را کوتاه کردم. مشتری با اعتراض گفت : نه!!! آرایشگر ها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. آرایشگر گفت : نه بابا ؛ آرایشگر ها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند. مشتری تایید کرد: دقیقا! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.
يکشنبه 17/6/1387 - 4:8
شعر و قطعات ادبی
حكمت روزه داشتـن بگـذار ///// باز هم گفته و شنیده شود ///// صبرت آمــوزد و تسلط نفـس ///// و ز تو شیطان تو رمیده شود ////// هر که صبرش ستون ایمان بود ///// پشت‏ شیطان ازو خمیده شود ////// آفتــــاب ریــاضتی که ازو ////// میوه معرفت رسیده شود ////// چه جلایی دهد به جوهر روح ////// کادمی صافی و چکیـده شود ////// بذل افطار سفره عدلی است ////// که در آفــاق گستـــریده شود ////// فقر بر چیده‏ دارد از خوانـی ////// که به پای فقیر چیده شود ////// شب قدرش هزار ماه خداست ////// گوش کن نکتــه پروریـده شود ////// از یــکی میــــوه عمـــل کـــه درو ////// کشته شد، سی هزار چیده شود ////// گر تکانی خوری در آن یک شب ////// نخـل عمــر از گنـه تکیـده شود ////// مفت مفروش کز بهای شبی ////// عمرهـا باز پـس خـریده شود ////// روز مهلت گذشت و بر سر کوه ////// پرتــوی مانـده تــا پریــده شـود ////// تا دمی مانده سر بر آر از خواب ////// ور نه صور خــدا دمیـــده شــود ////// شعر از : شادروان استاد شهریار
يکشنبه 17/6/1387 - 3:11
دعا و زیارت
- آن كس كه در راه اللّه پیكار كند و كشته شود یا پیروز گرددبه زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد. - به آنان كه در راه اللّه كشته مى شوند مرده مگویید بلكه زنده اندولى شما در نمى یابید. - هرگز كسانى را كه در راه اللّه كشته شده اند, مرده مپندار بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند, و به آنچه اللّه از فضل خود به آنان عطا فرموده است , شادمان مى باشند. - كـسـانى كه در راه اللّه مهاجرت كرده , سپس كشته شده یامرده اند, بى تردید اللّه آنان را از روزى نیكو برخوردار مى دارد. - كسانى كه در راه اللّه كشته شده اند, هرگز كارهایشان را تباه نمى سازد. - اگـر در راه اللّه كـشـتـه شـوید یا بمیرید, بى تردید آمرزش اللّه ورحمتش از آنچه دیگران جمع مى كنند بهتر است . - اللّه از مـومـنـان جانها و مالهایشان را به (بهاى ) آن كه بهشت ازآن آنان باشد خریده است , همان كسانى كه در راه اللّه پیكارمى كنند, مى كشند و كشته مى شوند. بهره مندى از چیزهاى پاكیزه - اى كـسـانى كه ایمان آورده اید. از چیزهاى پاكیزه اى كه روزیتان كرده ایم بخورید و اللّه را سپاس گویید. - اى كسانى كه ایمان آورده اید. چیزهاى پاكیزه اى را كه اللّه براى شما حلال كرده , حرام مشمارید و از حد مگذرید كه اللّه از حدگذرندگان را دوست نمى دارد. - از چـیزهاى حلال پاكیزه اى كه اللّه روزى شما گردانیده بخورید, و از اللّه كه به او ایمان دارید, پروا داشته باشید.
شنبه 16/6/1387 - 2:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته