• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 182
تعداد نظرات : 358
زمان آخرین مطلب : 3974روز قبل
خواستگاری و نامزدی

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسونمعلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانشآموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البتهاو دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوىکلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى ازاو نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تنداشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبىبود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولىنداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاسپنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل اونگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پروندهاش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوبانجام می دهد و رفتار خوبى دارد. "رضایت کامل".

معلّم کلاس دوم او در پروندهاش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى اوبه خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلّم کلاس سوم او در پروندهاش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براىدرس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى اودر خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلّم کلاس چهارم تدى درپرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمیدهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

خانم تامپسون با مطالعهپرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهشکرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى اوآوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شدهبود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانمتامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه کهچند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. اینامر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد وشروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آنعطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسهصبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانمتامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.

خانم تامپسون، بعد ازخداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز بهبعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش "زندگی"و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى میکرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوبارهزنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. بهسرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغگفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزششده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسونیادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من درعمرم داشته ام.

شش سال بعد، یادداشت دیگرى ازتدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شدهاست. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشتهام.

چهار سال بعد از آن، خانمتامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختىداشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغالتحصیل می شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیشبوده است.

چهار سال دیگر هم گذشت و بازنامه اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیمگرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون رامحبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى درپایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهارآن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و میخواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و ازخانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى کهمعمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدونمعطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالىنگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بودخرید و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در کلیسا خانمتامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانمتامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید مناحساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به مننشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.

خانم تامپسون که اشک در چشمداشت در گوش اوپاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییرکنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریسکنم.

بد نیست بدانید که تدىاستودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یك استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکدهپزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است !

 

يکشنبه 24/6/1387 - 22:2
محبت و عاطفه

How Do You InterpretLove?
Once a woman when having a conversationwith her lover, asked 
یك بار زنی حین صحبت بامردی  كه عاشقش بود، ازش پرسید

Why do you like me..? Why do you love me? 
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ 

I can"t tell the reason... but I really likeyou
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم 

You can"t even tell me the reason... how canyou say you like me? 
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطوردوستم داری؟ 

How can you say you love me? 
چطور میتونی بگی عاشقمی؟ 

I really don"t know the reason, but I canprove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابتكنم 

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
l, 
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، 

because your voice is sweet, 
صدات گرم و خواستنیه، 

because you are caring, 
همیشه بهم اهمیت میدی،

because you are loving, 
دوست داشتنی هستی،

because you are thoughtful, 
با ملاحظه هستی، 

because of your smile, 
بخاطر لبخندت، 

The woman felt very satisfied with the lover"sanswer
زن از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد 

Unfortunately, a few days later, the Lady metwith an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكیكرد و به حالت كما رفت 

The Guy then placed a letter by her side
مرد نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون 
Darling, Because of your sweet voice that Ilove you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدایت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

 No! Therefore I cannotlove you
 نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم 

Because of your care and concern that I likeyou Now that you cannot show them,therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوستدارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم 

Because of your smile, because of yourmovements that I love you
گفتم واسه لبخندات

Now can you smile? Now can you move? No ,therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم 
If love needs a reason, like now, There is noreason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پسدیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره 

Does love need a reason? 
عشق دلیل میخواد؟ 

NO! Therefore!! 
نه!معلومه كه نه!!

I Still LOVE YOU... 
پس من هنوز هم عاشقتم 
Truelove never dies for it is lust that fades away 
عشقواقعی هیچوقت نمی میره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
 این هوس استكه كمتر و كمتر میشه و از بین میره 

Immaturelove says: "I love you because I need you"
"عشق خام وناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

Maturelove says "I need you because I love you"
"ولی عشق كاملو پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"FateDetermines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays" 
"سرنوشت تعیینمیكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبتبمونه"

 

يکشنبه 24/6/1387 - 21:59
شعر و قطعات ادبی
بـاز هـوای سـحــرم آرزوســــت
خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت

شـكـوه ی غـربـت نـبـرم ایـن زمـان
دسـت تـــو و روی تـو ام آرزوســت

خـسـتـه ام از دیـدن ایـن شـوره زار
چـشـم شـقـایـق نـگـرم آرزوســـت

واقـعـه ی دیـــدن روی تـــــو را
ثـانـیـه ای بـیـشـتـرم آرزوسـت

جـلـوه ی ایـن مـاه نـكـو را بـبـیـن
رنـگ و رخ و روی تـو ام آرزوسـت

ایـن شـب قـدر اسـت كـه مـا بـا همیـم؟
مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت

حـسِّ تـو را مـی كنم ای جـان مـن
عـزلـت بـیـتـی دگــــرم آرزوســــت

خـانـه ی عـشـِاق مـهـاجـر كـجـاست؟
در سـفــــرت بـــال و پـرم آرزوســـت

حـسـرت دل بـارد از ایـن شـعـر مـن
جـام مـیـی در حـرمـــم آرزوســـــت

شعر از : احمد عزیزی
يکشنبه 24/6/1387 - 21:54
دعا و زیارت

قرآن مى‏فرماید:«لِكَیلا تَأسوا على‏ ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم»(سوره حدید، آیه 23) آن گونهباشید كه اگر چیزى را از دست دادید، تأسّف نخورید و اگر چیزى به شما دادند، شادنشوید. راستى آیا مى‏شود انسان اینگونه متعادل باشد كه دادن‏ها و گرفتن‏ها در اواثرى نگذارد؟ 
كارمند بانك، یك روز مسئول دریافت پول مردم مى‏شود و روز دیگرمسئول پرداخت پول به مردم مى‏شود. نه آن روزى كه پول مى‏گیرد خوشحال است و نه آنروزى كه مى‏پردازد، ناراحت. زیرا او مى‏داند هر دو روز، امانتدارى بیش نبوده است
مثالى دیگر
براى لاستیك تراكتور، حركت در زمین هموار و غیر هموار یكساناست، ولى براى لاستیك دوچرخه، تفاوت دارد
نشستن و برخاستن یك گنجشك، روى شاخه گل اثر مى‏گذارد ولى روىدرخت تنومند، اثر چندانى ندارد
آرى، انسان‏هاى بزرگ به خاطر سعه صدرى كه دارند، مسایل جزئى درروح آنان اثر چندانى ندارد
امام حسین‏علیه السلام ظهر عاشورا در برابر دهها تیر كه بهسویش رها شد و دهها داغى كه دید، نمازِ با حال و خشوعى خواند، در حالى كه كوچك‏ترینحركت، ما را از نماز یا خشوع باز مى‏دارد.

www.qaraati.ir

ایجاد یك  پایگاه  اینترنتی ، باهدف  گسترش  فرهنگ  و معارف  قرآنی  و عرضه ی  مباحث  تفسیری  ودینی  برای  علاقمندان، كه  بحمداللّه  با ایجاد این  سایتبه  ثمر نشسته  است . امید كه  شما كاربر گرامی ، ما را ازپیشنهادات  و نظرات  خود بهره مند نموده  و مطالب  خود رااز طریق  مكاتبه  با نشانی تهران   صندوق  پستی 586_14185  ارسال  و اعلام  نمایید.

www.qaraati.net

يکشنبه 24/6/1387 - 21:50
دانستنی های علمی

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنشی نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! زن جوان حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!

خیلی شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد! در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.
 

همیشه به یاد داشته باشیم كه چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را دوباره بازگرداند :

1. سنگ ........ پس از رها کردن!

2. سخن ............ . پس از گفتن!

3. موقعیت ... پس از پایان یافتن!

4. و زمان ........ پس از گذشتن!

يکشنبه 24/6/1387 - 21:43
شهدا و دفاع مقدس
شهید سید مرتضی آوینی:
راز خون را جز شهدا در نمی یابند ، گردش خون در رگهای زندگی شیرین است ، 
اما ریختن آن به پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین ، بگو بسیار بسیار 
شیرین تر است .
راز خون آنجاست که همه حیات به خون وابسته است ، اگر خون یعنی همه حیات ، از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست ، پس بیشترین از آنِ کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند .
جمعه 22/6/1387 - 2:28
اخبار
ر اساس مصوبه امروز شورای شهر تهران بهای بازدید از برج میلاد به مدت 6 ماه حداكثر 10 هزار تومان تعیین شد. به گزارش فارس، حمزه شكیب رئیس كمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران در یكصد و بیست و ششمین جلسه علنی خود با تأكید بر این كه نباید به نهادهای دولتی جهت بازدید از برج تخفیف داده شود، در رابطه با علت این پیشنهاد خود گفت: با توجه به این كه برج میلاد با پول مردم ساخته شده بنابراین نباید به نهادهای دولتی تخفیف داده شود و اگر قرار است تخفیقی برای نهادهای عمومی در نظر گرفته شود فقط شامل مدارس و دانشگاه‌ها باشد. به اعتقاد وی برای بازدید از این برج نباید مردم به دولت بر خلاف روال معمول سوبسید پرداخت كنند. پروین احمدی‌نژاد عضو كمیسیون برنامه و بودجه‌ای شورای شهر تهران نیز ضمن تكرار تذكرات قبلی خود در رابطه با بهای بلیت بازدید از برج، تأكید كرد: گردشگران خارجی باید هزینه بیشتری پرداخت كنند. وی با اشاره به هزینه پیش بینی شده برای منوی رستوران برج نفری 50 هزار تومان، ادامه داد: هزینه‌های نگهداری برج از محل هتل، مراكز تجاری و رستوران قابل تأمین است و دیگر نیازی به دریافت پول بیشتر از مردم نیست. خسرو دانشجو سخنگوی شورای شهر تهران نیز همچون هفته گذشته بار دیگر با اعلام مجدد تذكر خود در رابطه با هیئت شركت بهره‌برداری برج میلاد گفت: در حال حاضر شركت‌هایی در شهرداری وجود دارد كه سالهاست غیرفعال هستند اما شهرداری از آنها استفاده می‌كند و با تغییر در اسم و ماموریت و حتی ساختار هیئت مدیره شركت‌های جدیدی را شكل می‌دهد. وی تأكید كرد: هر شركت جدیدی به هر شكلی كه تشكیل می شود باید با مشورت شورا ایجاد شود. سخنگوی شورای شهر تهران با اشاره به مفاد بند جیم لایحه گفت: در رابطه با این بند كه مفاد آن مربوط به شركت بهره‌بردار برج است، می‌تواند این تفسیر بوجود آید كه هر شركت غیر فعالی امكان فعالیت مجدد به شكل جدید را دارد. حسن بیادی نائب رئیس شورای شهر تهران نیز خاطرنشان كرد: اگر این برج ملی است، دولت هم باید كمك مالی می‌كرد.برج از پول تهرانی‌های ساخته شده یعنی شیرازی‌ها برای بازدید باید دو برابر پول بدهند. مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران نیز در این رابطه، گفت: زمانی ماهیت اصلی این برج مخابراتی بود و اصلا به برج مخابراتی معروف بود اما بعد ماهیت آن تغییر كرد و تبدیل به برج تهران و بعد برج میلاد شد. مسجد جامعی هم در ادامه در صحبت‌های چمران گفت: میلاد پسوند می‌خواهد می‌توانیم «برج تهران» را پیشنهاد كنیم. بر اساس این گزارش، براساس لایحه تعیین نرخ بهره‌برداری از فضاهای عمومی مرتبط با برج میلاد؛ مبلغ دریافتی از بازدیدكنندگان فضاهای عمومی اعم از گردشگران داخلی و خارجی از ساعت 8 صبح الی 23 پنج‌شنبه‌ها، جمعه‌ها و سایر ایام تعطیل و از ساعت 14 الی 23 در سایر ایام هفته برای ورود به مجموعه برج برای هر نفر هزار تومان است. در صورت استفاده از سالن دید، شش هزار تومان و در صورت استفاده از گنبد آسمان ده هزار تومان باید پرداخت كنند. همچنین ورودی پاركینگ به ازای ساعت اول سه هزار تومان، به ازاء هر ساعت اضافه در پاركینگ یك هزار و پانصد تومان و هزینه پاركینگ بیش از سه ساعت سه هزار تومان در نظر گرفته شد. براساس این لایحه به منظور استفاده بهینه از ظرفیت محدود بازدیدكنندگان بهای بازدید از فضاهای سالن دید و گنبد آسمان برج میلاد در ساعت 8 الی 14 روزهای شنبه تا چهارشنبه هر هفته (به جز ایام تعطیل) معادل 50 درصد تخفیف خواهد داشت. در بند دیگر این لایحه شورای شهر تهران تصمیم گرفته است كه این لایحه به طور آزمایشی تا پایان سال اجرایی شود. در سال 88 در مورد بهای بلیت برای گردشگران خارجی تجدیدنظر می‌شود.
پنج شنبه 21/6/1387 - 16:12
آموزش و تحقيقات
Large Hadron Collider، که به نام «برخورد دهنده هادرونی بزرگ» به فارسی ترجمه شده است، برای برخی حکم ماشین قیامت را پیدا کرده است. این برخورد دهنده یا به عبارت دیگر «شتاب دهنده ذره ای» در حقیقت یک آزمایشگاه فیزیک است شامل یک تونل ۲۶ کیلومتری که در زیر زمین ساخته شده است . در این تونل ذرات کوچکتر از اتم (ذرات بنیادی) تا سرعتهای حیرت آوری نزدیک به سرعت نور شتاب داده میشوند تا پس از جمع کردن حدود ۱۴ تریلیون الکترون ولت* انرژی، با هم برخورد کنند . با دنبال کردن و مطالعه این برخوردها و نتایج حاصل از آن، فیزیک دانان امیدوارند به اسراری از دنیای زیر اتمی دست یابند که تاکنون خود را از چشم و ابزار و دوربین های آنان پنهان نگه داشته است. برخورد دهنده هادرونی بزرگ (Large Hadron Collider) که متعلق به سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای (سرن) میباشد، در اعماق پنجاه تا صد و هفتاد و پنج متری زمین، نزدیک شهر ژنو در ناحیه مرزی سوئیس و فرانسه بنا شده است، و به علت اندازه بزرگ آن، بخشی از آن در خاک فرانسه و بخشی دیگر در سوئیس قرار گرفته. سیر تکمیل پروژه این برخورد دهنده از ایده به عمل بیش از دو دهه طول کشیده است، اما سر انجام امروز چهارشنبه (دهم سپتامبر) قرار است تا برای اولین بار این ماشین غول پیکر به راه انداخته شود . یکی از اولین اهدافی که برای این شتاب دهنده بزرگ در نظر گرفته شده، تولید و مطالعه برخوردهای بنیادینی است که به عقیده فیزیکدانان مشابه هستند با آنچه که در لحظات آغازین شروع کائنات، یا انفجار بزرگ (بیگ بنگ، Big Bang) اتفاق افتاده است. اما، اگرچه دانشمندان و علاقه مندان بسیاری در اروپا و گوشه و کنار دنیا با بیقراری در انتظار به راه افتادن این برخورد دهنده بزرگ و شروع به آزمایشهای مختلف برای مطالعه ذرات بنیادی میباشند، خبر آماده شدن و به راه افتادن عنقریب این دستگاه عده دیگری را در وحشتی عمیق فرو برده است : وحشت روز قیامت . این گروه دوم که شامل دانشمندان و مردم عادی میباشد، عقیده دارند که این شتاب دهنده پر قدرت ممکن است قادر باشد تا خطرات جدی برای زمین و ساکنانش ایجاد کند، و میگویند از آنجا که علم کنونی قادر به پیشگوئی کامل نتایج ممکنه از چنین برخوردهای قدرتمند بنیادی را ندارد، بایستی هرگونه قدمی با احتیاط فراوان برداشته شود . یکی از خطر هائی که این گروه گوشزد کرده اند میتواند توسط شتاب دهنده بزرگ ایجاد شود، ناشی از حفره های سیاه میکروسکپی است که محققان عقیده دارند این شتاب دهنده قادر به تولید است. اگرچه محققان مسئول این پروژه و اغلب دانشمندان دیگر معتقدند این حفره های سیاه ناپایدار و نیز در ابعادی آنچنان کوچک هستند که نمیتوانند خطری به حساب بیایند، این گروه دیگر اخطار داده اند که حتی اگر حفره های سیاه حاصل از برخورد ذرات در این شتاب دهنده بزرگ در ابتدا ابعادی میکروسکپی داشته باشند، باز این امکان وجود دارد که حفره های میکروسکپی با یکدیگر در هم آمیزند و در نتیجه به اندازه کافی بزرگ و ماندگار گردند که بتوانند با آغاز به بلعیدن «ماده» اطراف خود خطری جدی برای کره زمین ایجاد کنند. این دانشمندان با آغاز به کار برخورد دهنده بزرگ مخالفت کرده اند، و اخطار خود را در قالب شکایتی به دادگاه فدرال امریکا برده اند. آنان در پی آنند که آغاز به کار برخورد دهنده بزرگ را تا زمانی که از بی خطر بودن نتایج ان اطمینان حاصل شده باشد به تعویق بیاندازند . ------------ --------- - * الکترون ولت (eV): یک واحد انرژی است برابر با انرژی یک الکترون یا پروتون وقتی از اختلاف پتانسیل یک ولت عبور کند، یا به ژول : [eV = 1.602 176 53(14)×10−19 J] منبع: Namportokwa wikipedia
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:57
شعر و قطعات ادبی
ای شب قدر نهان فاطمه / مهدی صاحب زمان فاطمه

ای که خورشید از تو باشد آیه ای / یوسف از زیبایی تو سایه ای

ای قدم هایت صراط المستقیم / خاک بوست بوده جبریل از قدیم

آیة الکرسی ز تو زینت گرفت / آل عمران هم ز تو قیمت گرفت

سوره ی انعام شد یک نعمتت / مائده یک لقمه پر برکتت

سوره توبه ز هجرت توبه کرد / تا که خود را باب شهر توبه کرد

سوره ی إسرا ز تو شد تاج عشق / دیدن رخسار تو ، معراج عشق

السلام ای سوره ی نور نخست / سوره ی یاسین ، سلام حق به توست

سوره ی یوسف بود شرح فراق / آیه هایش بر تو دارد اشتیاق

سوره ی مریم به وصف مادرت / سوره ی طاها حدیث دیگرت

سوره ی جمعه بود مشتاق تو / گشته ای آرام دل ، عشاق تو

سوره ی والعصر نامی از شماست / نام زیبای تو سوگند خداست

شد نمازت سوره ی المؤمنون / خط مشیت سوره ی الکافرون

سوره ی صف ، صف نشین کوی تو / سوره ی حشر آمده هم خوی تو

سوره ی زیبای تبّت مو به مو / لعن و نفرین تو باشد بر عدو

ای بهار روزه ام از جام تو / عشق بازی می کنم با نام تو

شاعر : سید مجتبی خازنی
پنج شنبه 21/6/1387 - 4:7
دانستنی های علمی

یکی از فقرای  شهر هرات که در سوز وسرمای زمستان از برهنگی خود در رنج و عذاب بود وقتی چشمش به غلامان عمید( یکی ازبزرگان دولت سلجوقی) افتاد و دید که آنان( با وجود غلام بودن) جامه های فاخر وحریرین به بر کرده و کمربندِ زرین به میان بسته اند، منفعل شد و رو به آسمان نمودو با حسرت تمام گفت : خداوندا ، بنده نوازی را از جناب عمید یاد بگیر!
روزها وضع بدین منوال سپری شدکه ناگهان شاه، عمید را به جرمی متهم کرد و به زندانش افکند و غلامان او را نیز بهباد کتک گرفت و از آنان خواست که هر چه سریعتر گنجخانه عمید را لو دهند و غلاماندر کمال جوانمردی طی یک ماه، شکنجه های هولناک شاه را تحمل کردند ولی لب به سخننگشودند و رازِ ولی نعمتِ خود را فاش نساختند. تا اینکه شبی آن فقیر به خواب دیدکه هاتفی به او می گوید: ای گستاخ تو نیز بندگی را از غلامان عمید یاد بگیر!

پنج شنبه 21/6/1387 - 3:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته