خاطرات و روز نوشت
ضمن تبریک به مناسبت عید سعید فطر این والپیپر با کیفیت رو تقدیم شما می کنم
چهارشنبه 1/7/1388 - 1:1
دانستنی های علمی
سلام عکسی رو که مشاهده می کنید عکس عارف بزرک شیخ محمود عتیق است
که فکر کنم ما اون رو با اسم ملا جان میشناسیم
برگرفته از وبلاگ عطش)
پنج شنبه 5/6/1388 - 1:16
سخنان ماندگار
سلام
یا رب زینب به حق زینب اشف صدر زینب به ظهور الحجة
هر موقع عیب دیگران رو ندیدی و عیب خودت رو دیدی بدون پیشرفت کردی عجیب
پنج شنبه 25/7/1387 - 11:46
خاطرات و روز نوشت
با سلام
من یک معزرت خواهی به هر کسی که مطالبم را می خواند بدهکار هستم.
زیرا بعضیاشون خیلی خیلی بزرگ می شود.
خوب البته تقصیر منم نیست اخه نه میشود از مطلب زد و نه می شود ان را در چند بخش نوشت.چون پاراگرافهابه هم اینقدر نزدیک است که واقعا نمی شود
خلاصه من را ببخشید.ولی من تمتم تلاشم را می کنم
ostadrezan@yahoo.com
چهارشنبه 24/7/1387 - 18:35
آموزش و تحقيقات
شخصیت پیامبران الهی در فیلمهای ساخت هالیوود و دنیای غرب كاملاً منطبق با دیدگاه اومانیستی امروز است در آثار آمریكائی از حدّ و اندازة یك انسان معمولی فراتر نمیرود. موسی در «ده فرمان» ایمان خود را با شكاكیت آغاز میكند و قابل توجه است كه مرددترین شخصیت فیلم نیز اوست كه تفكر خداپرستی و وحدانیت را در میان بنیاسرائیل به چالش میكشاند.
شخصیتهای الهی در تمام ادیان از تقدسی ویژه برخوردارند كه نشأت گرفته از معنویتی عمیق و ارتباطی ماورایی با منبع خیر و وحدانیت است. ممتازترین افراد بشر برای رسالتی ژرف و شگرف انتخاب میگردند تا پیامآوران الهی گردند و این اتصال به مقام ربوبی و انتخاب كسانی از سوی خداوند چیزی است كه شكاكیت امروز در جهان معاصر مبنا و ساختار آن را زیر سؤال میبرد. گویا تقدس و روحانیت و نفوذ اجتماعی و سیاسی مبعوثین با ساختارهای سیاسی جهان امروز همخوانی ندارد و با رسالت اومانیسم و «انسان خدای جهان» نمیسازد. پس همراه با سیاستهای تجارت جهانی نبوده و گویا الگوپذیری قشر متوسط جامعه از دین و پیامبران الهی وجدان جمعی را بیدار كرده و جهان را به سویی دیگر میكشاند. پس تصمیم بر این است كه از طرق مختلف سیاسی و فرهنگی چون اشاعة فرهنگ پلورالیزم و پوزیتویسم اصل برتری یک دین بر دیگر ادیان زیر سؤال رفته، وحی به مصاف تجربه و علوم حسی درآید و از طریق رسانههای جمعی تلقی مردم از دین و پیامآوری دگرگون گردد. ساختن فیلمهایی چون «كتاب آفرینش»، «ارمیای نبی»، «ده فرمان» و «عیسی به روایت لوقا» بر این اساس بوده است.
در فیلمهای ساخت آمریكا، ایتالیا و آلمان، زندگی و تاریخ پیامبران بیشتر از آنكه جنبهای واقعی داشته باشند بر محور تحریفات انجیل و یا تحریفات آگاهانه جهان سیاست ساخته شده، و ویژگیهای شخصیتی و تاریخی پیامبران به وضوح دگرگون میگردند.
این فیلمها معمولاً دچار تحریفات و ویژگیهایی چون عدم برنامة تبلیغی پیامبران، سادهلوحی و عرفی بودن آنان و شكافكنی در نظام دینی آنان میباشد. شخصیت پیامبران چون موسی، ابراهیم و ارمیای نبی دچار نوعی شكاكیت دكارتی و تردید دینی است. اگرچه مسأله زنان و ماجرای عشقهای زمینی نیز در این آثار خود بحث جداگانه و مفصلی را میطلبد.
شخصیت پیامبران الهی در فیلمهای ساخت هالیوود و دنیای غرب كاملاً منطبق با دیدگاه اومانیستی امروز است در آثار آمریكائی از حدّ و اندازة یك انسان معمولی فراتر نمیرود. موسی در «ده فرمان» ایمان خود را با شكاكیت آغاز میكند و قابل توجه است كه مرددترین شخصیت فیلم نیز اوست كه تفكر خداپرستی و وحدانیت را در میان بنیاسرائیل به چالش میكشاند. او خدا را نفی میكند اما از خدایان و عقاید آنها سخنی بر زبان نمیآورد، موسی خدا را در میزان حضورش در زمین میجوید یعنی دقیقاً همان تفكری كه پوزیتویستهای منطقی در مورد مقولات وحیانی دارند. در واقع موسی و عیسای این آثار انسانهایی هستند كه بر طبق تفكر ما بعد كلیسا میاندیشند و در عصر اومانیسم به عنوان یك انسان و فقط یك انسان شناخته میشوند. نظریة «انسانمداری» انسان را مركز جهان هستی میداند كه خیر و شر بر طبق تفكر او سنجیده میشوند و منطق و مقولات موجود از ذهن او سرچشمه میگیرند. در واقع هرچه انسان با ذهن خویش بپذیرد همان موجود است و هرچه را كه انكار كند مقولهای عدمی است. پس موسی نیز در «ده فرمان» از شكاكیت و نفی خداوند آغاز میكند و با جملاتی چون «كدام خدا؟ اگر خدای شما مقتدر است چرا شما را نجات نمیدهد»، «آیا خدای شما پشت مجروح و دست شكسته میخواهد» و «خداوند شما كجاست؟» انكار و تردید خویش را نشان میدهد. لذا با این تفكر موسی باید از انكار و شك در وجود خدا به وجود او پی ببرد تا بعد از آن مرحلة كمال، وحی و پیامآوری آغاز گردد. موسی با تجربة عقائد بردگان، خود را از شكاكیت به ساحل وجود میرساند كه از كیفیت رسیدن فاكتور گرفته میشود و تنها صغری و نتیجة بحث در اثر خود نمایی میكند یعنی مشاهدات موسی از زجر بردگان و اعتقاد آنان به وجود خداوند و ارسال یك منجی و بعد نتیجة قیاس او كه وجود خداوند است و در مرحلة آخر ماجرای كوه طور و وحی خداوند به منزلة علت تام شهود او اتفاق میافتد و موسی به كمال خویش میرسد.
موسی یك انسان است پس باید تمام آرزوها و كنشهای فردی یك انسان آن هم از نوع غربی را دارا باشد. موسای هالیوود در برابر فرعون تعظیم میكند و بر دست او بوسه میزند. او گرفتار عشق خواهرزاده فرعون شده، همچون دیگر انسانها مجذوب زیبایی او میگردد و بعدها دلباختة دختر بزرگ شعیب میشود. او از دختران شعیب روی نمیگرداند و حیای دینی ندارد. چون یك انسان است و در حوزة مدركات، احساسات،جوشش عشق، و تمنیات با دیگران تفاوتی ندارد. در واقع چرا خوشگذرانی نكند در حالی كه قلب و جسمش به این كار رضایت میدهند و مسلّماً بر طبق تفكر غربی حیا و ایمان مفاهیمی انتزاعیاند و موسی هم هنوز گرفتار شكاكیت خویش است. پس هنوز معنویت و ایمان الهی بر او سایهگستر نگشته است. آنچه دنیای غرب به ویژه هالیوود، آشکارا از آن روی میگرداند وجود نیروی وحی و خواست الهی در پرورش یك انسان خارق العاده است كه عصمت و طهارت او موجب تعالیاش میگردد. انسان از این دیدگاه خود موجودی كامل و تمام عیار است پس نیازی به درك و پرستش خدا ندارد. آنها با ساختن این آثار در پی القای این اندیشهاند كه پیامبران به عنوان الگوی مذهبی، چیزی فراتر از دیگر انسانها ندارند جز یك ارتباط ماورایی یا چیزی شبیه به سحر و جادو. موسای «ده فرمان» زمانی در شكاكیت خویش غرق میشود كه بنیاسرائیل مؤمن به خدای واحدند و در واقع تنها نیاز به یك منجی دارند نه یك پیامبر، درتمام طول اثر موسی تنها یك منجی قدرتمند است و خبری از پیامبری و پیامهای الهی نیست. او مورد پذیرش بنیاسرائیل قرار میگیرد و بعد كه رسالت نجات را انجام داد به كناری رانده میشود. تأكید فیلم بیشتر بر این مقوله است كه بنیاسرائیل قبل از حضور موسی خود با دركِ شخصی خودشان ایمان آوردهاند سپس انسان به خودی خود پیامبر خویش است و حضور موسی نه تنها به ایمان آنها نمیافزاید بلكه حتی در رفع كفر نوظهورشان نیز بیتأثیر است.
«ارمیای نبی» ساخته «هری وینو» نیز با همین دیدگاه ساخته میشود. «فیلم با این سؤال تقدیری آغاز میشود كه آیا در ارمیا انسانی برتر است؟ در واقع این فیلم به نحوی نمایان در تضاد با تمام مفاهیمی است كه در ادیان بزرگ الهی راجع به پیامبران آمده است. ارمیا انسانی ساده و معمولی است كه در بیابان سحر و جادو میكند و حرفهایی غیر عادی میزند. در واقع فیلم میخواهد بگوید او در سن پیامبری است و در حال پذیرش و القای وحی است اما پس از كاشت این اطلاعات، فیلمساز عدسی را روی شخصیت ارمیا متمرکز میكند و مخاطب درمییابد كه او مردی ساده و حتی چهره كسی است كه بیشتر به یک شخص سادهلوح میزند. در واقع مرز میان سادگی و معصومیت تا نادانی و سادهلوحی، فاصلة ظریفی است كه حفظ و رعایت آن نزد كارگردانان بسیار دشوار است. اما به هر حال كاری نیست كه از عهده فیلمساز خبرة« ارمیای نبی» برنیاید. پس میتوان فهمید كه در این نوع شخصیتپردازی و پرداخت چهره نوعی تعمد در كار بوده است تا از او شخصیتی سادهلوح نمایش دهد و علت این كار را شاید بتوان در گزینههای زیر پیدا كرد:
1 . در تاریخ چهرهپردازی و شخصیت پیامبران به صورت افرادی سادهلوح نمایش داده شده است.
2 . پیامبران الگوی انسان های متمدن و قدرت دینی جهان هستند ولی این الگوها سادهلوحند.
3 . آنان انسانهایی بسیار ساده بودهاند و با این حال الگوی دینی دینداران جهان چنین انسانهایی هستند.
گمان نگارنده بر این است كه دو گزینة آخر با تلفیق با هم پاسخ این سؤال باشند. در واقع سردمداران جهان غرب در قرن حاضر دریافتهاند كه اگر قدرتی در جهان قدرت مقابله با آنان را داشته باشد قدرت شوروی از هم پاشیده یا چین و روسیه نیست بلكه قدرت تفكر دینی است كه به نحوی فزاینده در حال گسترش است و هر روز پیروان بیشتری به خود جذب میكند. پس در برابر چنین قدرتی باید به مقابله برخاست. حساسترین نقطة دین كه میتوان به آن ضربه زد نقطة پیدایش تفكر یعنی نقطة ظهور یك دین با وجود پیامبری مبعوث است در واقع با خدشهدار كردن پایههای این تفكر، اساس و نهاد آن به تدریج فرو خواهد ریخت. آنان در پی القای این اندیشهاند كه پیامبران به عنوان الگوی مذهبی افرادی عادی و حتی گاهی چون ارمیا پایینتر از حد پیروان خود بودهاند چنانچه موسی در ده فرمان از نظر اعتقادی در سطحی نازلتر از بنیاسرائیل قرار دارد. در واقع انسان با تفكر خویش خدا را فهمیده و موسی نیز چیزی بیشتر از این نمیگوید. ارمیای نبی حتی قدرت منجی بودن نیز ندارد. او در فساد شهر خویش منفعل است و حتی بعد از شكستن بتهای مغازهای پا به فرار میگذارد.
در ارزشگذاری فیلم، معقولیت و تعقلپذیری اثر یكی از نكات مهم و قابل توجه است و فیلمسازان غربی بر این نكته توجه بسیار دارند. در «ارمیای نبی» با پرداخت شخصیت ارمیا به عنوان انسانی معمولی و حتی سادهلوح، فقیر و بسیار ترسو، در پی بیان علت و ایجاد فضای علّی برای پیامبری هستند، گویا میان خصوصیاتی چون سادهلوحی و پیامبری نوعی رابطه تلازم برقرار است و این رابطة مخدوش علی و معلولی باعث میشود كه مخاطب، چفت و بست داستانی را به خوبی درك نكند و ارمیا را به عنوان پیامبری كه از او برتر است نپذیرد. چرا كه ارمیا با آن نحوه پرداخت شخصیتی آنقدر والا و باارزش نیست كه كسانی را به سمت خود جذب كند.
در كتاب آفرینش نیز كه داستان پیدایش انسان و سیر پیامبری تا زمان حضرت ابراهیم (ع) است، وضع بر همین منوال است. پیامبران در این اثر نیز انسانهایی عادی و حتی شاید معمولیتر از دیگران هستند. آنها از ابعاد عمیق معنوی و ارزشگذاری شخصیتی كاملاً عاری بوده و افرادی عرفی بودهاند. در واقع این فیلم درپی القای این اندیشه است كه مخاطب باید از نظر خصوصیات انسانی خود را با چنین پیامبرانی بسنجد تا به وضوح دریابد در پیامبران چیزی بیشتر از یك انسان عادی نبوده است. در واقع فیلمسازان آمریكایی تمام ویژگیها، قدرت معنوی و ماورایی پیامبران را در طول تاریخ نادیده گرفته و با حذف مهمترین خصوصیتها، پیامبران خدا را در سطح انسانی معمولی و حتی كوتاه فكر تنزل میدهند. «آدم» در «كتاب آفرینش» تنها این ویژگیرا دارد كه اولین انسان است، اما در اینكه او پیامبر نیز هست كاملاً تردید است. او مردی ساده و منفعل است كه با اولین وسوسة شیطان سیب را از دست حوّا گرفته و میخورد و پس از تنزّل به سطح زمین، كشاورزی ساده میگردد. آدم و حوا تمام روز كشاورزی میكنند و گویا حتی از وجود فرزندان خویش هابیل و قابیل و از مشاهدة اعمال آنها غافلند. آدم با دیدن كشته شدن قابیل حتی واكنش احساسی یك انسان را نیز از خود بروز نمیدهد. آدم در این فیلم مظهر علم ربوبی نیست و چیزی بر تراز فرشتگان ندارد. او چهرة كشاورزی ساده و بیسواد را دارد كه در جهل و بیخبری به سر برده و تا حدی همچون اقوام اولیه «بربر» است. فیلمساز با این چهرة پردازی و پرداخت شخصیتی غلط برای آدم با همان پیش فرضهای قبلی شخصیت نوح را نیز میكاود. در واقع به عقیدة فیلمساز میان نوح و یك پیر مرد كشتیساز فرقی نیست و چیزی فراتر در شخصیت او یافت نمیشود. نوح یك پیامبر است، اما سؤال اینجاست كه او چگونه پیامبری است كه هیچگونه مؤمنی به دین خویش ندارد و حتی همسر و فرزندانش نیز با دیده تردید به او مینگرند و گاه اعمال او را انكار میكنند. نوح روزی از خانه بیرون میآید و صدایی میشنود كه برای خودت و حیوانات یك كشتی نجات بساز اما از كجا معلوم كه شنیدن این نوا نوعی توهّم نبوده است. نوح در برابر قوم خود هیچگونه نقش و تبشیر یا انذاری برعهده ندارد. مسلّماً هالیوود به پیامبران بشریت به این چشم نگاه میكند كه آنان انسانهایی بسیار معمولی و عرفیاند كه صلاحیتی برای برتری بر اجتماع ندارند. و جهان غرب تنها در پی مقایسة قدرت مادی و ابزاری پیامبران با جهان علم و صنعت است و در این مقایسه با پیش فرضی تثبیت شده برآنند كه غرب متمدنترین و پیشرفتهترین قدرت است. اما مقایسه اصلی باید در میان تفكر دینی و تفكر غربی صورت پذیرد كه در این آثار امكان چنین مقایسهای نیست. چون شخصیت پیامبران از هرگونه معنویت و تفكر عمیق ربوبی خالی است. حتی آنان همچون تفكر امروز غربیان، پیرو شكاكیت و حتی انكار هستند پس تفاوتی با دیگر انسانها ندارند. ارمیای نبی با شنیدن وحی و نوای الهی پا به فرار میگذارد و نمیتواند انتخاب خداوند را بپذیرد. ابراهیم در «كتاب آفرینش» در برابر قربانی كردن پسرش تردید میكند و نمیتواند این فرمان را بپذیرد. او از خدا میپرسد «آیا خدای عدالت گستر از من چنین میخواهد؟» «تو كه مظهر عدلی پس انصافت كجا رفته است» و با جملاتی از این قبیل خشم و عدم پذیرش خود را اعلام میدارد و این در حالی است كه پسر ابراهیم به راحتی بر این فرمان گردن مینهد. ابراهیم در زبان ادیان، خلیل خداوند است اما این صفت در كتاب آفرینش كاملاً مخدوش است.
در واقع فیلمسازان غربی با حمایت سیاست فرهنگسازی جهانی با چنین شخصیت پردازی از نوح، ابراهیم، آدم، موسی و عیسی (ع) این مسأله را بازگو میكنند كه پیامبران به عنوان انسانهای عادی تنها با این ویژگیسر و كار داشتند كه به آنها وحی و الهام صورت میگرفته و انسانهای دیگر از درك این قدرت ماورایی عاجزند كه البته امكان وحی و الهام نیز در فیلمی كه فرانسه از پیامبر جدید ساخت مخدوش میگردد، «ژاندارك» خون مسیح را مینوشد و قدرت پیامبری مییابد. اما در سرتاسر فیلم، نگاه فیلمساز بر این نكته است كه آیا واقعاً به او وحی میشود. اگر چه ما یقین داریم كه «ژاندارك» پیامبر نبوده است اما هدف كارگردان بیشتر تعمیم مسأله وحی در مورد همة مبعوثین است. كارگردان «ژاندارك» با زیر سؤال بردن وحی و كشیدن پای الهام به زندگی دیگر انسانها در پی بیان این نكته است كه هر انسانی امكان وحیپذیری دارد و ژاندارك نیز به عنوان یك زن دارای این قدرت است. فیلمساز پس از چیدن این مقدمه و تعمیم قدرتپذیرش وحی به تمام انسانها به دنبال مقدمهای دیگر میرود تا این بنیان را خدشهدار سازد، او به این نكته میپردازد كه ژاندارك در كشته شدن خانوادة خویش دچار نوعی ضربة شدید احساسی شده است پس شاید شدت نفرت او نسبت به متجاوزین باعث توهم وحی برای نجات كشور شده است. پس از كجا معلوم كه وحی و الهام مقدس در دیگر پیامبران نیز از سر احساس انتقام و برتری جویی و یا عقدههای درونی ناشی از خودپرستی و قدرتپرستی نباشد.
در واقع در اینگونه آثار تلاش شده است تا آغاز با مخدوش كردن تاریخچه پیامبری، آنان را از سطح عالمان علوم الهی و مبلّغان شریعت به سطح انسانی عادی تنزّل دهند و بعد از القای این مقدمه، در ده فرمان، و عیسی به روایت لوقا بستر را برای نوعی القای شكاكیت آماده سازند و در آخر با آثاری چون ژاندارك اساس وحی را نیز زیر سؤال ببرند.
تنها شخصیتهایی كه علیرغم تحریف زیاد در آثار پیامبران جلوه بیشتری دارند چهره عیسی در مصائب مسیح و عیسی به روایت لوقا و چهره موسی در ده فرمان است. ده فرمان در واقع به جای آنكه داستان یك پیامبر باشد روایت آزادیخواهی بنیاسرائیل و ماجرای محنتهای آنان در طول تاریخ است. فضای موسیقایی و روایی داستان در ده فرمان در خدمت بیان این مطلب است كه اسرائیل قوم خداوند است و موسی با نجات آنان از بردگی، سرزمین موعود را به آنها بخشید تا در راحتی زندگی كنند و اكنون صهیونیسم جهانی همان بنیاسرائیل مظلوم است كه دوباره در پی احقاق حق خویش است. عیسی نیز در عیسی به روایت لوقا كسی است كه نه برای رشد و انذار بشر بلكه برای تطهیر آنان از گناهان مبعوث شده است و در مصائب مسیح با رنج و محنتهای فراوانی این تطهیر صورت میپذیرد و مسیحیان پاكترین قوم میشوند. در واقع به هیچ كدام از آثار هالیوودی نمیتوان به چشم تاریخ پیامبران نگریست بلكه اینها تنها تمهیدی برای سیاست دینگریزی و فرهنگسازی سیاسی در غرب هستند.
معصومه اسماعیلی
برگرفته از مجله فرهنگ پویا
ببخشید که بعضی از مطالب اینقدر زیاد می شود
اخه خیلی پاراگرافها به هم نز دیک است و بعضی ها شون را نمی شود تکه تکه نمایش داد
چهارشنبه 24/7/1387 - 18:30
آموزش و تحقيقات
1- شیطان وجود دارد
این جمله همانقدر كه صحیح است، می تواند گمراه كننده نیز باشد. اساسا شیطان كیست و وجود او چگونه است؟
آیا او وجود مطلق دارد یا دستخوش نوعی صیرورت و سنت تاریخی است. اساسا فهم مفاهیم غیبی و ظهورات آنها از جن و فرشته و شیطان گرفته تا معجزات و عذاب ها ممكن نیست مگر آنكه آنها را در بستر ربوبیت حضرت حق بر جریان و حركت تاریخ ببینیم. تأملی اندك بر تحول و تطورات تاریخی روشن می سازد كه ظهور مفاهیم غیبی از ابتدای تاریخ به صورت كاملا معناداری به مرور كاهش می یابد كه سیر معجزات و عذاب ها روشن ترین وجه آن است. از معجزات حضرت نوح(ع) و موسی(ع) كه سیل عالم گیر و شكافتن رود نیل و یدنورانی و... است، به شفای مریضان و نهایتا به یك كتاب (قرآن) به عنوان آخرین معجزه تاریخ انبیا می رسیم و از سنگ شدن و مسخ شدن انسانها به صورت خوك و میمون به عصری می رسیم كه پیامبرش هیچگاه نفرین نمی كند و اگر نفرینی هم وجود دارد اثرش خارج از روابط طبیعی عالم شهود نیست.
در روایات نیز آمده است كه شیاطین تا قبل از بعثت حضرت عیسی تا آسمان هفتم بالا می رفتند و استراق سمع می كردند. همین كه آن بزرگوار مبعوث شد، حركت آنها از آسمان چهارم به بالا ممنوع شد و سپس وقتی پیامبر گرامی اسلام(ص) مبعوث شد از همه آسمانها ممنوع گردیدند و هدف تیرهای شهاب قرار گرفتند (به نقل از ترجمه تفسیر المیزان، جلد 1 صفحه 216) این را اضافه كنید به حذف جنیان از مراوده و دخالت در امور انسانها بویژه در عصر قرآن باز اضافه كنید این را كه بزرگترین گناهان كه بعضاً در مقیاس جوامع بزرگ اتفاق می افتد ولی هیچ كس ظاهرا نه خوك می شود و نه میمون و نه سنگ می شود و نه سنگ از آسمان می بارد، نه یأجوج و مأجوجی می آیند نه هاروت و ماروتی فرستاده می شوند.
اینها به معنای حذف عوالم ملكوتی نیست بلكه به معنای سعه صدر در كفر و ایمان است و نشان از مرحله جدیدی از تربیت انسان در بستر سنتهای الهی است كه تقدیر انسان را در ابعاد عقلانی و روحانی می جوید.
چهارشنبه 24/7/1387 - 18:26
آموزش و تحقيقات
دیدگاه آمریكایى
طراحان بازى (متشكل از نظامیان واقعى داراى سلاحهاى شارژ شده) كه براى دومین سال پیاپى در نمایشگاه بازى رایانهاىلسآنجلس (E3) از 13 تا 16 ماه مه 2003 حضور داشتند، تحولات آتى این بازى را اعلام كردند: استقرار وسایط نقلیه جدید،مأموریتهاى جدید و نیز حضور افراد غیرنظامى در بازى.
افرادى كه در انتظار باز شدن درها بودند، به تماشاى یك برنامه شبیهسازى شده، از جمله هنگ صد و یكم نیروى هوایى، درمقابل دربهاى نمایشگاه پرداختند، كه این نیز شاهدى بر دغدغه آمیختن واقعیت و جهان مجازى بود.
ارتش آمریكا ماهرترین برنامهنویسها را جذب كرده، تواناترین موتورهاى بازى را خریدارى نموده و نیروهاى خود را ازطریق این بازى رایانهاى به استخدام درآورده و آموزش داده است. این تهاجم كه از طریق سیاسى هدایت مىشود، با مخالفتچندانى روبهرو نشده است. بزرگترین طراحان و ناشرین به گام برداشتن در همین راستا ادامه مىدهند: از ابتداى عملیاتنظامى در عراق (20 مارس 2003)، شركت سونى با عجله تمام مارك "Shock and Awe" (شوك و بهت) را بر روى محصولاتخود نصب كرد كه هدف احتمالى آن طراحى یك بازى رایانهاى به همین نام است. پس از این خبر، موجى از انتقادها سونى راواداشت تا ایده ماركزنى را كنار بگذارد، اما هیچ چیز مانع از آن نخواهد بود كه این سازنده، به عنوان سلطان بازار بازىهاىرایانهاى، بازىاى را با موضوع جنگ عراق طراحى كند. شركت SCI، طراح بازى »طوفان صحرا«، قبلاً اعلام نموده كه در حالتهیه ادامه این بازى است. بازى »بازگشت به بغداد« (Back to Gagdad) بازى كننده را بار دیگر به مناقشه سال 1991 باز خواهدگرداند، آن هم مثل همیشه با دیدگاهى انحصارى، یعنى دیدگاه آمریكایىها
چهارشنبه 24/7/1387 - 18:23
اخبار
نقشهی اسرائیل اشتباهی به مدارس کویت رفت | | |
۲۱ مهر ۱۳۸۷ |
دولت کویت در کتابهای درسی مقاطع مختلف تحصیلی، نام اسراییل را روی نقشه فلسطین درج کرده که این مسأله با مخالفت و اعتراض شدید دانشاموزان کویتی مواجه شده است.
به گزارش ایبنا، به نقل از برخی منابع اینترنتی، روزنامه کویتی السیاسة نوشته است: دولت کویت به خاطر انتشار نقشه اسراییل در کتابهای درسی-که خشم دانشآموزان این کشور را برانگیخت و به اعتراضات گسترده منجر شد - از مردم عذرخواهی کرد.
دولت کویت این اتفاق را اشتباهی از سوی وزارت آموزش و پرورش این کشور دانسته و با چسباندن برچسبی روی نقشه اسراییل، نام فلسطین را جایگزین آن کردهاست. دولت کویت هنوز تصمیمی بر چاپ مجدد کتابهای درسی نگرفتهاست.
در سال تحصیلی جدید کویت، بیش از پنج میلیون کتاب درسی توسط این دولت منتشر شدهاست |
چهارشنبه 24/7/1387 - 17:15
دعا و زیارت
در روایاتى كه از طریق شیعه و اهل سنّت نقل شده فضیلتهاى بسیارى براى عبادت و راز نیاز در شب و روز خجسته نیمه شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع كه براى رسیدن به صبح وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت سرگذاشت، و تا زمانى كه منتظر، عمر خویش را در طریق كسب صلاح طى نكند نمىتواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.
با توجه به اهمیّت فراوانى كه روایات به شب نیمه شعبان داده شده و حتّى آن را هم پایه شب قدر شمردهاند، در این مجال برخى از روایتهایى را كه در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شدهاند مورد بررسى قرار مىدهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهرهبردارى از بركات آن را عطا فرماید:
از پیامبر گرامى اسلام، صلّىاللّهعلیهوآله، در این زمینه روایتهاى بسیارى نقل شده كه یكى از آنها به این شرح است:
شب نیمه شعبان در خواب بودم كه جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد!چگونه در این شب خوابیدهاى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمّد! پس مرا از جایم بلند كرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند كن! امشب درهاى آسمان گشوده مىشوند، درهاى رحمت باز مىگردند و همه درهاى خوشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیكى و بخشایش نیز گشوده مىشوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشمهاى چهارپایان [بندگانش را از آتش جهنم] آزاد مىكند. امشب خداوند زمانهاى مرگ را ثبت و روزیهاى یك سال را تقسیم مىكند و همه آنچه را كه در طول سال واقع مىشود نازل مىسازد. اى محمد! هر كس امشب را با منزّه داشتن خداوند (تسبیح)، ذكر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او (تكبیر)، راز و نیاز با او (دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحب (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح كند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را كه پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مىدهد، خواهد بخشید...1
یكى از همسران پیامبر اكرم، صلّىاللّهعلیهوآله، حالات ایشان را در شب نیمه شعبان چنین بیان مىكند:
در یكى از شبها كه پیامبر خدا، صلّىاللّهعلیهوآله، در نزد من بود ناگهان متوجه شدم كه ایشان بستر خود را ترك كرده است، به جستجوى ایشان پرداختم، دیدم كه حضرتش مانند جامهاى كه بر زمین افتاده باشد به سجده رفته و چنین راز و نیاز مىكند:
»أصبحت إلیك فقیراً خائفاً مستجیراً فلا تبدّل اسمى و لاتغیّفر جسمى و لاتجهد بلائى و اغفرلى«.
به سوى تو آمدم در حالى كه تهیدست، ترسان و پناه جویم، پس نام برمگردان، جسم مرا تغییر مده، گرفتاریم را افزون مساز و از من در گذر.
آنگاه سر خود را بلند كرد و بار دیگر به سجده رفت و در آن حال شنیدم كه مىفرمود:
»سجد لك سوادى و خیالى و امن بك فؤادى هذه یداى بما جنیت على نفسى یا عظیم ترجى لكلّ عظیم إغفرلى ذنبى العظیم فإنّه لایغفر العظیم إلّا العظیم«
سراپاى وجودم براى تو سجده كرده و قلبم به تو ایمان آورده است; این دو دست من با همه جنایتى كه برخود روا داشتهام، پس از بزرگى كه براى هر كار بزرگى امیدها به سوى تو است; از گناهان بزرگ من درگذر، جرا كه از گناهان بزرگ در نمىگذرد مگر پروردگان بزرگ.
بعد از اداى این كلمات سر خود را بلند كرده و براى سومین بار به سجده رفت و این جملات را بر زبان جارى ساخت:
»أعوذ برضاك من سخطك و أعوذ بمعافاتك من عقوبتك و أعوذ بك منك أنت كما اثنیت على نفسك و فوق ما یقول القائلون«.
از خشم تو به خوشنودیت پناه مىبرم، از كیفر تو به بخشش تو پناهنده مىشود و از تو به سوى خودت پناه مىجویم، تو همان گونهاى كه خود توصیف كردهاى و بالاتر از آنى كه گویندگان مىگویند.
لحظاتى دیگر سر از سجده برداشت و دوباره به سجده رفت و در حالى كه مىفرمود:
الّلهمّ إنّى أعوذ بنور وجهك الذى أشرقت له السموات و الأرض و قشّعت به الظلمات و صلح به أمر الأوّلین و الآخرین أن یحلّ علىّ غضبك أو ینزّل علىّ سخطك أعوذ بك من زوال نعمتك و فجاة نقمتك و تحویل عافیتك و جمیع سخطك، لك العتبى فى استطعت و لاحول و لاقوة إلّا بك«.
خدایا به نور وجه تو كه آسمانها و زمین از آن روشن شده، تاریكیها با آن از بین رفته و كار پیشینیان و آیندگان با آن اصلاح شده است پناه مىبرم، از اینكه به خشم تو گرفتار شوم و یا دشمنى تو بر من نازل شود. پناه مىبرم به تو از زوال نعمتت، نزول ناگهانى عذابت، دگرگونى سلامتىات و همه آنچه كه خشم تو را در پى دارد. خوشنودى نسبت به آنچه من در توان دارم از آن توست و هیچ حركت و نیروى نیست مگر به سبب تو.
چون این حال را از پیامبر دیدم او را رها كردم و شتابان به طرف خانه حركت كرد. نفسنفس زنان به خانه رسیدم. وقتى پیامبر صلّىاللّهعلیهوآله، به خانه برگشتند و حال مرا دیدند گفتند: چه شده است كه اینچنین به نفسنفس افتادهاى؟
گفتم: اى رسول خدا من به دنبال شما آمده بودم، پس فرمود:
آیا مىدانى امشب چه شبى است؟! امشب شب نیمه سعبان است. در این شب اعمال ثبت مىگردند، روزیها قسمت مىشوند، زمانهاى مرگ نوشته مىشوند و خدواند تعالى همه را مىبخشد مگر آنكه به خدا شرك ورزیده یا به قمار نشسته است. یا قطع رحم كرده یا برخوردن شراب مداومت ورزیده یا بر انجام گناه اصرار ورزیده است...2
پرسشى كه با مطالعه روایتهاى بالا به ذهن خطور مىكند این است كه چرا با اینكه در بسیارى از روایات تصریح شده كه تعیین زمان مرگ مردمان و تقسیم روزى آنها در شب قدر و در ماه مبارك رمضان صورت مىگیرد، در دو روایت یاد شده شب نیمه شعبان به عنوان زمان تقدیر امور مزبور ذكر شده است؟
مرحوم سیّد بن طاووس (م 664 ق.) در پاسخ پرسش یاد شده مىگوید:
شاید مراد روایات مزبور این باشد كه تعیین زمان مرگ و تقسیمروزى به صورتى كه احتمال محو و اثبات آن وجود دارد، در شب نیمه شعبان صورت مىگیرد، اما تعیین حتمى زمان مرگ و یا تقسیم حتمى روزیها در شب قدر انجام مىشود. و شاید مراد آنها این باشد كه در شب نیمه شعبان امور مزبور در لوح محفوظ تعیین و تقسیم مىشوند، ولى تعیین و تقسیم آنها در میان بندگان در شب قدر واقع مىشود. این احتمال هم وجود دارد كه تعیین و تقسیم امور یاد شده در شب قدر و شب نیمه شعبان صورت گیرد، به این معنا كه در شب نیمه شعبان وعده به تعیین و تقسیم امور مزبور در شب قدر داده مىشود. به عبارت دیگر امورى كه در شب قدر تعیین و تقسیم مىگردند، در شب نیمه شعبان به آنها وعده داده مىشود. همچنان كه اگر پادشاهى در شب نیمه شعبان به شخصى وعده دهد كه در شب قدر مالى را به او مىبخشد، در مورد هر دو شب این تعبیر صحیح خواهد بود كه بگوییم مال در آن شب از آن حضرت چنین بخشیده شده است3
كمیل بن زیاد از یاران امام على، علیهالسّلام، چنین روایت مىكند كه:
در مسجد بصره در نزد مولایم امیرالمؤمنین نشسته بودم و گروهى از یاران آن حضرت نیز حضور داشتند، در این میان یكى از ایشان پرسید: معناى این سخن خداوند كه: »فیها یفرق كل أمر حكیم)4 ; در آن شب هر امرى با حكمت معین و ممتاز مىگردد، چیست؟ حضرت فرمودند:
»قسم به كسى كه جان على در دست او همه امور نیك و بدى كه بر بندگان جارى مىشود، از شب نیمه شعبان تا پایان سال، در این شب تقسیم مىشود. هیچ بندهاى نیست كه این شب را احیاء دارد و در آن دعاى خصر بخواند، مگر آنكه دعاى او اجابت شود.« پس از آنكه امام از ما جدا شد، شبانه به مزلش رفتم. امام پرسید: چه شده است اى كمیل؟ گفتم اى امیرمؤمنان آمدهام تا دعاى خصر را به من بیاموزى، فرمود:
بنشین اى كمیل! هنگامى كه این دعا را حفظ كردى خدا را در هر شب جمعه، یا در هر ماه یك شب، یا یك بار در سال یا حداقل یك بار در طول عمرت، با آن بخوان، كه خدا تو را یارى و كفایت مىكند و تو را روزى مىدهد، و از آمرزش او برخوردار مىشوى، اى كمیل! به خاطر زمان طولانى كه تو با ما همراه بودهاى بر ما لازم است كه درخواست تو را به بهترین شكل پاسخ دهیم، آنگاه دعا را چنین انشاء فرمود...5
شایان ذكر است كه این دعا همان دعایى است كه امروزه آن را با نام »دعاى كمیل« مىشناسیم.
امیرمؤمنان على، علیهالسّلام، در روایتى دیگر در فضیلت شب نیمه شعبان چنین مىگوید:
در شگفتم از كسى كه چهار شب از سال را به بیهودگى بگذراند: شب عید فطر، شب عید قربان، شب نیمه شعبان و اولین شب از ماه رجب...6
از امام صادق، علیهالسّلام، روایت شده كه پدر بزرگوارشان در پاسخ كسى كه از فضیلت شب نیمه شعبان از ایشان پرسیده بود فرمودند:
این شب برترین شبها بعد از شب قدر است، خداوند در این شب فضلش را بر بندگان جارى مىسازد و از منّت خویش گناهان آنان را مىبخشد، پس تلاش كنید كه در این شب به خدا نزدیك شوید. همانا این شب، شبى است كه خداوند به وجود خود سوگند یاد كرده كه در آن درخواست كنندهاى را، مادام كه درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند. این شب، شبى است كه خداوند آن را براى ما خاندان قرار داده است، همچنان كه شب قدر را براى پیامبر ما، صلّىاللّهعلیهوآله، قرار داده است. پس بر دعا و ثناى بر خداوند تعالى بكوشید، كه هر كس در این شب صدمرتبه خداوند را تسبیح گوید، صد مرتبه حمدش را بر زبان جارى سازد، صد مرتبه زبان به تكبیرش گشاید و صد مرتبه ذكر یگانگى (لا اله الا اللّه) او را به زبان آورد، خداوند از سر فضل و احسانى كه بر بندگانش دارد، همه گناهانى را كه او انجام داده بیامرزد و درخواستهاى دنیوى و اخروى او را برآورده سازد، چه درخواستهایى كه بر خداوند اظهار كرده و چه درخواستهایى كه اظهار نكرده و خداوند با علم خود بر آنها واقف است...7
آنچه ذكر شد بخشى از روایات فراوانى است كه در فضیلت شب و روز نیمه شعبان وارد شدهاند8 ، امّا باید دانست شرافت این شب خجسته، علاوه بر همه آنچه كه بیان شد، به اعتبار مولود مباركى است كه در این شب قدم به عرصه خاك نهاده است. وجود مقدسى كه سالها پیش از تولدش مژده میلاد او به مسلمانان داده شده بود و شاید همه عظمت این شب و تكریم و بزرگداشتى كه در كلمات معصومان، علیهمالسّلام، از آن شده است به خاطر وجود همین مولود مبارك باشد. چنانكه بزرگانى چون سیّد بن طاووس به این موضوع اشاره كرده و بر همگان لازم دانستهاند كه در این شب خداى خویش را به سبب منّت بزرگى كه با میلاد امام عصر، علیهالسّلام، بر آنها نهاده سپاس گویند و تا آنجا كه توان دارند شكر این نعمت الهى را به جاى آورند9.
در یكى از دعاهایى كه در شب نیمه شعبان وارد شده است چنین میخوانیم:
اللّهم بحقّ لیلتنا هذه و مولودها و حجّتك و موعودها الّتى قرنتَ إلى فضلها فضلاً فتمّت كلمتك صدقاً و عدلاً لامبدلّ لكلماتك...10
بار خدایا تو را مىخوانیم به حق این شب و مولود آن، و به حق حجّتت و موعود این شب، كه فضیلتى دیگر بر فضیلت آن افزودى و سخن تو از روى راستى و عدالت به حدّ كمال رسیده و هیچ كس را یاراى تبدیل و تغییر سخنان تو نیست.
مطابق روایتهاى بسیارى كه شیعه و اهل سنت آنها را نقل كردهاند میلاد خجسته امام عصر، علیهالسّلام، در شب نیمه شعبان سال 255 ق. واقع شده و باعث مزید فضیلت این شب مبارك گشته است11.
امیدواریم كه خداوند به بركت مولود با عظمت شب نیمه شعبان به همه ما توفیق درك فضیلتهاى این شب خجسته را عطا فرماید و همه ما را از زمره یاوران و خدمتگزاران مولود این شب قرار دهد.
ماهنامه موعود شماره 47
پىنوشتها :
1 . ابن طاووس، على بن موسى، أقبال الأعمال، ص 212; المجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج98، ص413.
2 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص216-217.
3 . همان، ص214.
4 . سوره دخان (44) آیه 4. لازم به توضیح است كه غالب مفسران آیه یاد شده را ناظر به شب قدر دانستهاند. ر.ك: الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج18، ص130.
5 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص220.
6 . المجلسى، محمد باقر، همان، ج94 ص87، ح12.
7 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص209; المجلسى، محمد باقر، همان، ج94، ص85، ح5; الصدوق، محمد بن على بن الحسین، همان ج2، ص424، ح1.
8 . براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: ابن طاووس، على بن موسى، همان، صص207-237; المجلسى، محمد باقر، همان.
9 . ابن طاووس، على بن موسى، همان، ص218.
10. همان، ص219.
11. ر.ك: الكلینى، محمد بن یعقوب، الكافى، ج1، ص514، الصدوق، محمد بن على بن الحسین، كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص432; شبراوى، عبداللّه بن محمد، الأتّحاف بحبّ الأشراف، ص179; ابن صبّاغ المالكى، نورالدین على بن محمد، الفصول المهمّة فى معرفة الأئمّة، ص310
چهارشنبه 24/7/1387 - 12:57
دعا و زیارت
مهارت در شناخت دین
خدا رحمت كند حافظ را، قرنها پیش گفت:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
اگر آن روز هفتاد و دو ملت بودند كه افسانه مى سرودند، امروز هفتاد و دو هزار ملت و مذهب و مكتب اند كه هر یك ادعاى حق بودن دارند و تو را به سوى خود مى خوانند و تو متحیر مى مانى كه این همه حق از كجا آمده و نمى فهمى كدام یك راست مى گویند و كدام دروغ، مگر آن كه تلاش كنى تا به میزانى دست یابى كه حجت تو باشد و تو را به تلقى صحیحى از دین برساند تا خطوط اصلى و فرعى را بشناسى، خط و ربطها را تشخیص دهى، تفاوت بدعت و سنت را درك نمایى، مراقب تحریفها باشى، از كج فهمى بپرهیزى، اهل تفسیر به راى نباشى، در برداشتهاى سنتى اسیر نشوى و قرائتهاى نو فریبت ندهد.
باید آگاهى كسب كنى و آگاهانه حركت كنى.
باید مجهز به تفكر و تعقل و تدبر شوى،
باید دامان دین شناسان آگاه را رها نكنى،
و باید تقوا پیشه كنى كه هر كه متقى باشد خداوند به او فرقان را عطا مى كند.
مهارت در آراستگى به عدالت
كسى كه در وجود خود و در دنیاى كوچك درونش نتواند عدالت را به پا كند نمى تواند در دنیاى بزرگ بیرونى اش شعار عدالت خواهى بدهد.
اگر توانستى قوا و نیروهاى خود را در حد تعادل نگه دارى، اگر میان شادى و غم، خنده و گریه، عشق و نفرت، محبت و كینه، دوستى و دشمنى حد وسط رإ؛+ئئ شناختى، اگر زیاده روى و كم روى نكردى، اگر به موقع حرف زدى و به موقع خاموش ماندى، اگر هم اهل عبادت بودى و هم مرد كارزار، اگر زیبایى دنیا و عزت آخرت را یك جا خواستى، اگر توانستى علم و عرفان را با هم جمع كنى، اگر مرزها را شناختى، اگر نقش اجتماعى ات را در برابر پدر و مادر، همسر و فرزند، خویش و همسایه، دوست و رفیق، رئیس و ارباب رجوع، خوب ایفا كردى، اگر به خودت، به دیگران و به خدا ظلم نكردى، اگر حق را پایمال نكردى و حق خودت، حق دیگران و حق خدا را ادا كردى، آن وقت تو به عدالت رسیده اى و كسى كه به عدالت آراسته شود و ماهرانه عدالت ورزد، راه را براى جهانى شدن عدل و ظهور منجى عالم هموار كرده است.
مهارت در دشمن شناسى
ساده انگارى است كه فكر كنى اگر آهسته بروى و آهسته بیایى كسى به تو كارى ندارد. دهها چشم یكسره تو را مى پایند تا از یك لحظه غفلتت استفاده كنند و اگر بى خیال آنها شوى آنچنان تو را فریب مى دهند كه نفهمى چه بر سرت آمده است.
حواست باشد، در عصر غیبت، دشمنان داخلى و خارجى هزار جور كلك و حقه سوار مى كنند تا سرمایه هاى مادى و معنوى تو را بگیرند و اگر در تدبیر از آنها كم بیاورى و یا در مقابلشان كوتاه بیایى، همه چیزت را باخته اى.
باید دشمن را شناخت و متوجه او بود و اگر لازم شد - كه مى شود - در برابر توطئه هایش ایستاد و مقاومت كرد.
دشمن، گاهى جسورانه پیش مى آید، گاهى با احتیاط، گاهى رودررو مى ایستد، گاهى پشت سر، گاهى لباس سیاست تن مى كند، گاه فرهنگ و ادب و هنر. گاهى با شمشیر مى جنگد، گاهى با قلم. دشمن فیلم مى سازد، كتاب مى نویسد، دلسوزى مى كند، همدردى مى نماید و تا دلت بخواهد ادعا دارد براى همه چیز. دشمن گاهى در دل و درون تو خانه مى كند و مى شود نفس اماره، گاهى از تو فرسنگها فاصله دارد و مى شود شیطان بزرگ. به هر حال باید او را شناخت و با همه توان با او مبارزه كرد.
مهارت در صبر و پایدارى
یا به درستى راهى كه انتخاب كرده اى یقین دارى یا ندارى؟ اگر یقین دارى، تردید و دودلى چرا؟ چرا شك مى كنى در رفتن؟ و چرا سرزنشهاى دیگران تو را سست مى كند؟ همیشه عده اى هستند كه از تو ایراد مى گیرند، انتقاد مى كنند، سرزنشت مى كنند ولى قرار نیست ایرادها و انتقادها و سرزنشها، تو را از مسیر حقى كه مى روى باز دارد كه اگر اینطور باشد تو هرگز به مقصدى كه خودت انتخاب كرده اى، به هدفى كه براى رسیدن به آن مى خواهى تلاش كنى، نمى توانى برسى.به خودت اعتماد كن و از آنچه كه به تو مى گویند هراسى نداشته باش. نمى گویم بى توجه باش لابلاى این انتقادها و سرزنشها گاهى حرفهاى حسابى هم مى شود پیدا كرد، حتى خداوند هم مى فرماید: »همه حرفها را بشنوید و از بهترین آنها نمپیروى كنید«.اما یادت باشد اگر امروز، در عصر غیبت، از سرزنش دیگران بترسى و با هر حرفى جهت حركتت را عوض كنى، فردا، در عصر ظهور، حجتى براى ارائه به امام خود ندارى، كه او حاضر و ناظر بر عمل و نیت توست. پس صبور و پایدار بمان!
دلا در عاشقى ثابت قدم باش
كه در این ره نباشد كار بى اجر
موعود شماره چهل و هفتم
چهارشنبه 24/7/1387 - 12:56