خواستم از خدا ...!!
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد، خدا گفت: نه! رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی. از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد، خدا گفت: نه! شکیبایی زاده رنج و سختی است. شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است. از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد، خدا گفت: نه! من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری. از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد، خدا گفت: نه! رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند. از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد، خدا گفت: نه! بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی. من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه. من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری. از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند. و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم! می خواهم و می خواستمت،تا نفسم بود می سوختم از حسرت عشق تو،بسم بود عشق تو،بسم بود،که این شعله بیدار روشنگر شبهای بلند قفسم بود ان بخت گریزنده دمی امد و بگذش غم بود،که پیوسته نفس بود دست من و اغوش تو،هیهات،که یک عمر تنها نفسی با تو نشستن ،هوسم بود بالله،که بجز عشق تو،گر هیچ کسم بود سیمای مسیهایی اندوه تو،ای عشق در غربت این دنیا فریاد رسم بود لب بسته وپر سوخته و،از کوی تو رفتم رفتم،به خدا اگر هوسم بود،بسم بود تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم... تنهایی را دوست دارم زیرا... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و آن را پنهان خواهم کرد........ در روزگاری که حتی عشق در آن نا عادلانه تقسیم میشود رویاهای من حماقت قشنگی است...........
پرستو ها چرا پرواز کردید جدایی را شما آغاز کردید خوشا آنانکه دلداری ندارند به عشقو عاشقی کاری ندارند خداحافظ برای تو رهایی برای من فقط درد جدایی خداحافظ برای تو چه آسان ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان خداحافظ خداحافظ طلوعم خداحافظ غروبم خداحافظ تو ای تنها امیدم خداحافظ تو ای تنها امیدم