آگاهى به حقایق هستى فضیلت بزرگى است كه انسان از آن بهرهمند مىباشد.همین فضیلت موجب برترى انسان از فرشتگان است.زیرا كه خداى سبحان هنگامى كه فرشتگان را مأمور نمود بر انسان كامل سجده كنند،ملاك فضیلت برترى و سجده را آگاهى انسان كامل به حقایق عنوان نمود : و علم الآدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة (1) «خداى سبحان آدم را از حقایق با خبر ساخت،آنگاه بر فرشتگان عرضه و از آنان خواست كه شما نیز از حقایق خبر دهید.»فرشتگان خود اعتراف نمودند كه آگاهى مسجود فرشتگان برتر از ماست،زیرا هنگامى كه خداى سبحان از آنان خواست از حقایق خبر دهند نتوانستند،لیكن وقتى از انسان كامل این نكته خواسته شد وى فرشتگان را از حقایق با خبر ساخت و معلم فرشتگان قرار گرفت .فرشتگان نیز بر برترى اعتراف نمودند: قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا (2) .
خداى سبحان آگاه به همه چیز است و اگر كسى مظهر صفات الهى شد رنگ و بوى صفات خدا را مىدهد.و به توان ظرفیت خود مظهر اسماء حسناى الهى قرار مىگیرد.و هر مقدار ظرفیت گستردهتر باشد شروق و فروغ الهى بر ان بیشتر مىتابد زیرا كه انسان جانشین خدا بر زمین است و جانشینمرحلهاى از صفات و مقام فوق را در بر دارد.بنابر این مىتوان برهان عقلى ارائه نمود كه انسان كه مظهر اسماء الهى شد صفات وى در علم و آگاهى،قدرت،عطوفت،غضب و...همانند خداى سبحان خواهد شد.
آگاهى انسان به دو گونه است،كسبى و لدنى.آگاهى كسبى كه با تلاش مدرسه و تجربه و...به دست مىآید و مملو از خطا و اشتباه و جهل مركب است.آگاهى لدنى آشكار شدن حقایق در نزد عالم،شفاف و زلال است.هیچ گونه آمیختگى با نادانى و خطا ندارد.
انسانهاى الهى افزون بر آگاهى كسبى آگاهى لدنى دارند.انبیا باذن الله به عالم حقایق واقف هستند و عالم غیب بر آنها مشهود مىشود.این فضیلت اختصاص به انبیا ندارد بلكه راه آن براى همگان هموار است،هر كس مظهر صفات الهى شد از آگاهى لدنى كه مصون از خطا و منطبق به واقعیت است بهره مىبرد.میزان بهرهورى انسان از این فضیلت به ظرفیت و طهارت و تقواى وى وابسته است.هر مقدار تقوا بالاتر ظرفیت بیشتر تا به آن مرحله برسد كه در توان ممكن الوجود مىباشد.
على علیه السلام مظهر علم الهى
على از جمله اولیاء الله است كه در این عرصه به مقام والایى كه در خور توان انسان مىباشد،رسیده است.به آن مرحلهاى كه كسى را ظرفیت و توانمندى نیست به آن دستیازد.
على مظهر علیم و خبیرى است كه به آنچه هست و آنچه در گذشته و آینده تحقق دارد آگاه مىباشد .على به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى و شهر علم و فضیلت دروازه علم و آگاهى است كه مىفرماید:انا مدینة العلم و على بابها،انامدینة الجنة و على بابها (3) «شهر آگاهى و علم منم لیكن راه ورود به این شهر و كلیدهاى این آگاهى على است.من شهر فضیلت و بهشت هستم لیكن در ورودى آن على است».از راه على مىتوان به این شهر راه یافت.
گرچه این نوع از علم كه لدنى نام دارد تعلیمى نیست لیكن علم كسبى متداول مدرسه نیست و الا به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى مىتواند تعلیمى باشد:على علیه السلام عن رسول الله صلى الله علیه و آله حدثنى بالف باب یفتح كل باب الف باب. (4) «رسول الله صلى الله علیه و آله بر من هزار در دانش گشود كه از هر درى هزار در دیگر گشوده مىشد.»على در فضیلت آگاهى غیب و شهود بر وى شهود است و پردهها از چشم وى بر كنارند .همان پردههایى كه روزى از چشم دیگران نیز كنار مىروند روز دیدن حقایق روز آشكار شدن پنهانها: یوم تبلى السرائر (5) روزى كه دید چشمها و چشم انداز دیدهها گسترده مىشود:و فبصرك الیوم حدید. (6)
افتخار على این است كه پردهها را خود كنار زده است و چشم انداز وى وسیع است.بر همین اساس كه غیب و شهادت یكسان شده است مىگوید اگر پردهها كنار رود به آگاهى و یقین من افزوده نخواهد شد:لو كشف الغطاء ما ازدت یقینا. (7) و بر همین اساس این چنین ادعاى منحصر به فرد مىكند:سلونى قبل ان تفقدنى فانى بطرق السماء اعلم منى بطرق الأرض. (8) «پیش از این كه دستتان از من كوتاه شود از من سؤال كنید زیرا كه من آگاهىام از آسمانها بیش از زمین است».
نقش آگاهى
علم به حقایق هستى انسان همراه با باور را الهى،و مظهر اراده خدا نموده و كار وى را همانند كار خدا جلوهگر مىسازد.همان كه نمونه آن در مورد كارگزاران سلیمان علیه السلام تجلى یافت.هنگامى كه سلیمان علیه السلام از اطرافیان در خواست نمود كه كدام توانمندى است كه تخت بلقیس را در اسرع وقت حاضر كند،كسى كه بخشى از علم كتاب نصیبش شده بود،گفت من به كمتر از چشم بهم زدن تخت را حاضر مىكنم: قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتیك قبل یرتد الیك طرفك (9) .
انسان الهى همه شؤونش الهى مىشود این فرد كه جزیى از علم الكتاب را مىدانست چنین كارى انجام داد كه كمتر از چشم به هم زدن تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر نمود.كه وى برخى از اسم اعظم را آگاهى داشت.لیكن آن كه علم كتاب را آگاه است بر كارهاى بسى بالاتر توانمند است.كه از امام صادق علیه السلام نقل مىكند كه فرمود آن كسى كه علم الكتاب را دارد على علیه السلام است:قال الذى عنده علم الكتاب هو امیر المؤمنین علیه السلام (10) آنگاه ادامه مىدهد آن كه توانست تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر كند آگاهیش نسبت به آگاهى على علیه السلام ذرهاى از دریا«نمىازیم»بود. (11) آن كه اسم اعظم الهى مىداند آن كه هر روز و شب فضایى از فضایل رسول الله صلى الله علیه و آله بر او برافراشته شده است و هزاران فضاى علم و فضیلت بر او گشوده مىشود،او ارادهاش اراده الهى است كه: اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون . (12) «هرگاه امرى را بخواهدانجام دهد همین كه اراده كند انجام مىگیرد.»او دستش ید اللهى است،او كه در خیبر كه سهل،صدها خیبر را با یك اراده زیر و رو مىنماید:ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل بقوة رحمانیة. (13)
این گونه است كه تمام شؤون هستى و زندگى على یاد و نام خداست و جلوه حق است.خدا در شؤون على در زبان على در جهاد على،در تهجد و شب زندهدارى على جلوهگر است.كه على سراپاى وجودش بوى و خوى اوست.
پىنوشتها:
=======
1.بقره .31
2.همان، .33
3.بحار،ج 40،ص 203،الغدیر،ج 3،ص 96.اسد الغابة،ج 4،ص .109
4.بحار،ج 4،ص 216،ج 2،ص .645
5.طارق، .9
6.ق، .22
7.بحار،ج 46،ص .135
8.نهج البلاغة صبحى الصالح،خ 189،ص .280
9.سبأ،ص .40
10.نور الثقلین،ج،4،ص .87
11.همان،ص .88
12.یس، .82
13.بحار،ج 21،ص .21
امام على(ع) الگوى زندگى ص 45
آگاهى به حقایق هستى فضیلت بزرگى است كه انسان از آن بهرهمند مىباشد.همین فضیلت موجب برترى انسان از فرشتگان است.زیرا كه خداى سبحان هنگامى كه فرشتگان را مأمور نمود بر انسان كامل سجده كنند،ملاك فضیلت برترى و سجده را آگاهى انسان كامل به حقایق عنوان نمود : و علم الآدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة (1) «خداى سبحان آدم را از حقایق با خبر ساخت،آنگاه بر فرشتگان عرضه و از آنان خواست كه شما نیز از حقایق خبر دهید.»فرشتگان خود اعتراف نمودند كه آگاهى مسجود فرشتگان برتر از ماست،زیرا هنگامى كه خداى سبحان از آنان خواست از حقایق خبر دهند نتوانستند،لیكن وقتى از انسان كامل این نكته خواسته شد وى فرشتگان را از حقایق با خبر ساخت و معلم فرشتگان قرار گرفت .فرشتگان نیز بر برترى اعتراف نمودند: قالوا لا علم لنا الا ما علمتنا (2) .
خداى سبحان آگاه به همه چیز است و اگر كسى مظهر صفات الهى شد رنگ و بوى صفات خدا را مىدهد.و به توان ظرفیت خود مظهر اسماء حسناى الهى قرار مىگیرد.و هر مقدار ظرفیت گستردهتر باشد شروق و فروغ الهى بر ان بیشتر مىتابد زیرا كه انسان جانشین خدا بر زمین است و جانشینمرحلهاى از صفات و مقام فوق را در بر دارد.بنابر این مىتوان برهان عقلى ارائه نمود كه انسان كه مظهر اسماء الهى شد صفات وى در علم و آگاهى،قدرت،عطوفت،غضب و...همانند خداى سبحان خواهد شد.
آگاهى انسان به دو گونه است،كسبى و لدنى.آگاهى كسبى كه با تلاش مدرسه و تجربه و...به دست مىآید و مملو از خطا و اشتباه و جهل مركب است.آگاهى لدنى آشكار شدن حقایق در نزد عالم،شفاف و زلال است.هیچ گونه آمیختگى با نادانى و خطا ندارد.
انسانهاى الهى افزون بر آگاهى كسبى آگاهى لدنى دارند.انبیا باذن الله به عالم حقایق واقف هستند و عالم غیب بر آنها مشهود مىشود.این فضیلت اختصاص به انبیا ندارد بلكه راه آن براى همگان هموار است،هر كس مظهر صفات الهى شد از آگاهى لدنى كه مصون از خطا و منطبق به واقعیت است بهره مىبرد.میزان بهرهورى انسان از این فضیلت به ظرفیت و طهارت و تقواى وى وابسته است.هر مقدار تقوا بالاتر ظرفیت بیشتر تا به آن مرحله برسد كه در توان ممكن الوجود مىباشد.
على علیه السلام مظهر علم الهى
على از جمله اولیاء الله است كه در این عرصه به مقام والایى كه در خور توان انسان مىباشد،رسیده است.به آن مرحلهاى كه كسى را ظرفیت و توانمندى نیست به آن دستیازد.
على مظهر علیم و خبیرى است كه به آنچه هست و آنچه در گذشته و آینده تحقق دارد آگاه مىباشد .على به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى و شهر علم و فضیلت دروازه علم و آگاهى است كه مىفرماید:انا مدینة العلم و على بابها،انامدینة الجنة و على بابها (3) «شهر آگاهى و علم منم لیكن راه ورود به این شهر و كلیدهاى این آگاهى على است.من شهر فضیلت و بهشت هستم لیكن در ورودى آن على است».از راه على مىتوان به این شهر راه یافت.
گرچه این نوع از علم كه لدنى نام دارد تعلیمى نیست لیكن علم كسبى متداول مدرسه نیست و الا به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى مىتواند تعلیمى باشد:على علیه السلام عن رسول الله صلى الله علیه و آله حدثنى بالف باب یفتح كل باب الف باب. (4) «رسول الله صلى الله علیه و آله بر من هزار در دانش گشود كه از هر درى هزار در دیگر گشوده مىشد.»على در فضیلت آگاهى غیب و شهود بر وى شهود است و پردهها از چشم وى بر كنارند .همان پردههایى كه روزى از چشم دیگران نیز كنار مىروند روز دیدن حقایق روز آشكار شدن پنهانها: یوم تبلى السرائر (5) روزى كه دید چشمها و چشم انداز دیدهها گسترده مىشود:و فبصرك الیوم حدید. (6)
افتخار على این است كه پردهها را خود كنار زده است و چشم انداز وى وسیع است.بر همین اساس كه غیب و شهادت یكسان شده است مىگوید اگر پردهها كنار رود به آگاهى و یقین من افزوده نخواهد شد:لو كشف الغطاء ما ازدت یقینا. (7) و بر همین اساس این چنین ادعاى منحصر به فرد مىكند:سلونى قبل ان تفقدنى فانى بطرق السماء اعلم منى بطرق الأرض. (8) «پیش از این كه دستتان از من كوتاه شود از من سؤال كنید زیرا كه من آگاهىام از آسمانها بیش از زمین است».
نقش آگاهى
علم به حقایق هستى انسان همراه با باور را الهى،و مظهر اراده خدا نموده و كار وى را همانند كار خدا جلوهگر مىسازد.همان كه نمونه آن در مورد كارگزاران سلیمان علیه السلام تجلى یافت.هنگامى كه سلیمان علیه السلام از اطرافیان در خواست نمود كه كدام توانمندى است كه تخت بلقیس را در اسرع وقت حاضر كند،كسى كه بخشى از علم كتاب نصیبش شده بود،گفت من به كمتر از چشم بهم زدن تخت را حاضر مىكنم: قال الذى عنده علم من الكتاب انا آتیك قبل یرتد الیك طرفك (9) .
انسان الهى همه شؤونش الهى مىشود این فرد كه جزیى از علم الكتاب را مىدانست چنین كارى انجام داد كه كمتر از چشم به هم زدن تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر نمود.كه وى برخى از اسم اعظم را آگاهى داشت.لیكن آن كه علم كتاب را آگاه است بر كارهاى بسى بالاتر توانمند است.كه از امام صادق علیه السلام نقل مىكند كه فرمود آن كسى كه علم الكتاب را دارد على علیه السلام است:قال الذى عنده علم الكتاب هو امیر المؤمنین علیه السلام (10) آنگاه ادامه مىدهد آن كه توانست تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر كند آگاهیش نسبت به آگاهى على علیه السلام ذرهاى از دریا«نمىازیم»بود. (11) آن كه اسم اعظم الهى مىداند آن كه هر روز و شب فضایى از فضایل رسول الله صلى الله علیه و آله بر او برافراشته شده است و هزاران فضاى علم و فضیلت بر او گشوده مىشود،او ارادهاش اراده الهى است كه: اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون . (12) «هرگاه امرى را بخواهدانجام دهد همین كه اراده كند انجام مىگیرد.»او دستش ید اللهى است،او كه در خیبر كه سهل،صدها خیبر را با یك اراده زیر و رو مىنماید:ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل بقوة رحمانیة. (13)
این گونه است كه تمام شؤون هستى و زندگى على یاد و نام خداست و جلوه حق است.خدا در شؤون على در زبان على در جهاد على،در تهجد و شب زندهدارى على جلوهگر است.كه على سراپاى وجودش بوى و خوى اوست.
پىنوشتها:
=======
1.بقره .31
2.همان، .33
3.بحار،ج 40،ص 203،الغدیر،ج 3،ص 96.اسد الغابة،ج 4،ص .109
4.بحار،ج 4،ص 216،ج 2،ص .645
5.طارق، .9
6.ق، .22
7.بحار،ج 46،ص .135
8.نهج البلاغة صبحى الصالح،خ 189،ص .280
9.سبأ،ص .40
10.نور الثقلین،ج،4،ص .87
11.همان،ص .88
12.یس، .82
13.بحار،ج 21،ص .21
امام على(ع) الگوى زندگى ص 45
حبیب الله احمدى
13 رجب:
در چنین روزی :
ولادت امیرالمؤمنین(ع) (1)
اولین امام مؤمنین و خلیفة الله بلافصل بعد از رسول الله خاتم النبیین (ص) ، برادر ، پسر عمو ، وزیر و داماد او سید الوصیین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)
در روز جمعه 13 رجب در بیت الله الحرام ، داخل کعبۀ معظمه به دنیا آمد ، که قبل از او و بعد از او ، مولودی در آنجا به دنیا نیامده و نخواهد آمد .
(2)
اسم شریفش علی (ع) است .
صاحب کتاب الانوار میگوید : علی بن ابی طالب در کتاب خدا 300 اسم دارد .
(3) مشهورترین القاب آن حضرت
امیر المؤمنین است و
ابن شهر آشوب بیش از 850 لقب برای آن حضرت ذکر نموده است .
(4) القاب امیرالمؤمنین (ع)
مشهورترین کنیه های آن حضرت
ابوالحسن (ع) است . اضافه بر اسامی و القابی که آن حضرت در کتابهای مختلف آسمانی به زبانهای مختلف دارند ...
چه اینکه آن حضرت نزد اهل آسمان معروف به شمساطیل است . در زمین جمحائیل ، در لوح قنسوم ، در قلم منصوم ، در عرش معین ، نزد رضوان امین است ، نزد حورالعین اصب است ،
در صحب ابراهیم (ع) حزبیل است ، در عبرانیه بلقیاطیس ، در سریانیه شروحیل ، در تورات ایلیا ، در زبور اریا ، در در انجیل بریا ، در صحف حجر عین ، در قرآن
علی است .
(5) والدین امیرالمؤمنین (ع)
پدر والا مقام آن حضرت ، سید بطحاء حضرت ابوطالب (ع) ، و مادر آن حضرت فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف ، بانوی حرم حضرت ابوطالب (ع) است
که انوار امامت و ولایت اولا از آن خزانۀ عصمت و گنجینۀ حیا و عفت به ظهور آمده و اولین هاشمیه ای است که چنین اختر فروزنده ای آورد .
آن حضرت نه تنها مادر امیرالمؤمنین (ع) بود بلکه بعد از وفات عبدالمطلب (ع) – که شش یا هشت سال از سن مبارک پیامبر (ص) گذشته بود و آن حضرت به ابوطالب (ع) سپرده شده بود –
فاطمه بنت اسد در حق پیامبر (ص) مادری می کرد و همیشه او را بر فرزندان خود مقدم می داشت و همه روزه از آن حضرت علامات نبوت را مشاهده می نمود
و پیامبر خدا (ص) آن حضرت را مادر خطاب می کرد .
(6)
همچنین بعد از رحلت حضرت خدیجه کبری (س) ، پیامبر (ص)
فاطمه زهرا (س) را به فاطمه بنت اسد (س) سپردند .
ایشان برای آن حضرت مادری می کرد و در دامان عزت خود آن مستورۀ دو جهان را با دل و جان سرپرستی می کرد تا زمانی که از دنیا رفت .
(7)
آن حضرت در سال چهارم هجری در مدینه از دنیا رفت ، و در بقیع مدفون شد .
هنگامی که علی (ع) خبر فوت والده اش را به پیامبر (ص) دادند ، آن حضرت فرمودند : «
او مادر من بود »
سپس امامه و لباسش را داد که فاطمه (س) را با آنها کفن کنند و خود حضرت بر پیکرش نماز خواند و چهل تکبیر بر جنازه گفت و فرمود :
« چون چهل صف از ملائکه بر جنازه اش نماز خواندند چهل تکبیر گفتم » بعد در قبر خوابید و هنگام دفن او را تلقین فرمود و درباره او دعا کرد .
(8) نور امیرالمؤمنین (ع) در اصلاب پدران
حدیث ولادت امیرالمؤمنین (ع) هم دلالتی بر صلابت ایمان فاطمه بنت اسد (س) مادر آن حضرت است .
(9)
نوری که از عرش پروردگار آمده بود ، در انیاء و اوصیاء یکی پس از دیگری منتقل شده تا به عبدالمطلب(ع) رسید و بعد آن نور دو قسم شد .
نوری در پیشانی مبارک عبدالله (ع) پدر بزرگوار پیامبر (ص) که آن نور بعدا به پیشانی آمنه (س) و سپس در صورت مبارک خاتم الانبیاء (ص) منتقل شد .
نصف دیگر نور در پیشانی مبارک ابوطالب (ع) قرار گرفت .
خداوند به ابوطالب (ع) چند فرزند عطا فرمود : عقیل ، طالب ، جعفر ، فاخته یا ام هانی ، جُمانه و
علی امیرالمؤمنین (ع) .
هنگامی که خداوند علی (ع) را به ابو طالب و فاطمه بنت اسد (س) داد ، آن نور در صورت فاطمه بنت اسد (س) درخشندگی می کرد .
محل ولادت امیرالمؤمنین (ع)
مکان ولادت امیرالمؤمنین (ع) اشرف بقاع ، یعنی حرم است . اشرف اماکن حرم ، مسجد است ؛ و اشرف بقاع مسجد ،
کعبه است .
مولودی جز آن حضرت در آن مکان به دنیا نیامده است ، آن هم در سید ایام ، روز جمعه ، در ماه حرام و در یبت الله الحرام !!
(10)
امیرالمؤمنین (ع) سه روز چشم مبارک را باز نکرد ، تا او را خدمت پیامبر (ص) آوردند . آنجا بود که چشم باز کرد .
آن حضرت فرمود : «
او مرا مخصوص به نظر خود قرار داد و من او را مخصوص به علم خویش قرار دادم »
(11)
سپس آن حضرت را در آغوش کشید و به منزل ابوطالب آورد .
(12) پیشگویی از ولادت امیرالمؤمنین (ع) (13)
جابر بن عبدالله انصاری می گوید : راهبی بود به نام « مثرم بن رعیب » که 190 سال عبادت کرده بود ، ولی حاجتی از خدا نخواسته بود .
روزی از خداوند خواست یکی از اولیائش را به او بنمایاند . خداوند متعال جناب ابوطالب را نزد او فرستاد و بعد از آن که راهب دانست این آقا چه کسی است ، ب
ه آن حضرت بشارت داد که ای ابوطالب ، خداوند پسری به تو عنایت می فرماید که او ولی خداست و اسم شریف او
علی است .
هنگامی که او را درک کردی سلام مرا به او برسان و به او بگو که مثرم راهب ، اقرار می کند به وحدانیت خدا و به ولایت تو ، یا امیرالمؤمنین شهادت می دهد .
هنگام رفتن ، جناب ابوطالب (ع) خرما و انگور و انار بهشتی میل فرمودند و به منزل آمدند . فاطمه بنت اسد (س) آن با نوی حرم جناب ابوطالب (ع) هم خرمایی که پیامبر (ص)
به آن حضرت داده بودند میل فرمود . و به ابوطالب (ع) هم دادند و آن حضرت هم تناول فرمود .
پیامبر (ص) فرموده بودند که این خرما را کسی می خورد که مُقرّ به توحید و نبوت من باشد .
بعد از آنکه پدر ومادر آن حضرت میوه های بهشتی را میل فرمودند ، وجود حضرت مولی الموحدین علی بن ابی طالب (ع) پا به عرصه هستی و وجود نهاد .
و هنگامی که فاطمه بنت اسد (س) حامل آن وجود شریف شدند ، به زیبایی و نورانیت شان افزوده گشت .
انعقاد گوهر امیر مومنان(ع) (14) هنگامی که وجود شریف آن حضرت در بطن فاطمه بنت اسد (س) قرار گرفت ، در مکه زلزله ای رخ داد . و قریش بت ها را به کوه ابو قبیس آوردند ، ولی زلزله بیشتر شد
و بت ها به روی افتادند . آنان به ابوطالب (ع) پناه بردند ، و آن حضرت بالای کوه آمد و فرمود :
« مردم ، در این شب اتفاق مهمی افتاده است . خداوند خلقی را آفریده که اگر از او اطاعت نکنید و اقرار به ولایت او ننمایید و شهادت به امامت او ندهید ،
این زلزله ساکن نمی شود . پس به اطاعت و ولایت و امامت او اقرار کنید .»
سپس در حالیکه اشک می ریخت ، دستان مبارک را بلندنمود و فرمود :
« پروردگار من و آقای من ، تو را می خوانم به محمدیّت پسندیده و علویّت بلند مرتبه و به فاطمیّت درخشنده ، و نور هایی که بر سرزمین تهامه به رحمت و مهربانی خویش لطف بفرمایی »
دیگران آمین گفتند ؛ دعا که تمام شد ، زلزله پایان یافت . عرب ها در زمان جاهلیت ، تا گرفتار می شدند این دعا را می خواندند و گرفتاری برطرف می شد .
مادر امیر المؤمنین (ع) در کعبه شب سیزدهم رجب ، بانوی بزرگوار ابوطالب (ع) احسا درد نمود ، ولی با قرائت نامی مخصوص آرامش پیدا کرد . هنگامی که جناب ابوطالب (ع) خواست
زنانی از قریش را برای کمک فاطمه بنت اسد (س) بیاورد ، از گوشه خانه ندایی رسید : « ای ابوطالب ، صبر کن چرا که دست نجس نباید ولی خدا را لمس کند »
صبح هنگام ، فاطمه بنت اسد (س) ندایی شنید : « ای فاطمه به خانۀ ما بیا » .
ابوطالب(ع) و پیامبر (ص) آن حضرت را به مسجد الحرام آوردند . عباس بن عبد المطلب که به همراه جماعتی در مسجد نشسته بودند دیدند که فاطمه (س)
وارد مسجد الحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهی به سوی آسمان نمود و چنین عرضه داشت :
« پروردگارا ! من به تو و به پیامبران و کتابهایی که از جانب تو آمده اند ایمان دارم . من کلام جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و او بوده که این خانه را بنا کرده است .
تو را قسم می دهم و از تو می خواهم به حق کسی که این خانه را بنا کرد ، و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با گفتارش با من انس می گیرد ،
و من یقین دارم که یکی از آیات و نشانه های توست ، که این ولادت را بر من آسان فرمایی » (15) ناگهان حاضرین در مسجد الحرام دیدند که دیوار پشت آن قسمتی که درب کعبه واقع شده ، شکافته شد و فاطمه بنت اسد (س) داخل شد .
هر چه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد ، و دانستند که حکمت خداوند در کار است . (16) فاطمه بنت اسد (س) می فرماید : هنگامی که داخل کعبه شدم دیدم حواء ، ساره ، آسیه و مادر موسی بن عمران (ع) و مریم مادر عیسی (ع) آمدند .
آنان به من سلام کردند « السلام علیکِ یا ولیة الله » و در مقابلم نشستند .
آنچه در ولادت خاتم الانبیاء (ص) انجام دادند در ولادت علی بن ابی طالب (ع) نیز انجام دادند ، چه اینکه فاطمه بنت اسد (س) در هنگام ولادت پیامبر (ص) حضور داشت
و به ابوطالب (ع) ماجرا را خبر داد . حضرت ابوطالب (ع) قبلاً به او فرموده بود : « سی سال صبر کن ، تا خدا مولودی را به تو عنایت کند مثل خاتم الانبیاء (ص) ، مگر در نبوت ؛
که وصی و وزیر او خواهد شد . » (17) روز ولادت امیر مومنان (ع) روز جمعه ، علی بن ابی طالب (ع) مانند خورشید ، بر روی سنگ سرخ در گوشه راست کعبه طلوع فرمود . همین که قدم بر زمین کعبه نهاد ، به سجده افتاد
و دست ها را سوی آسمان بلند نمود و فرمود :
« اشهد ان لااله الا الله و أن محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی محمد رسول الله (ص) ، بمحمد یختم الله النبوة و بی یختم الوصیة و انا امیر المومنین »
« شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمد (ص) پیامبر خداوند است و علی وصی محمد رسول الله (ص) است . به محمد نبوت ختم می شود
و به من وصایت کامل و تمام می شود و منم امیر المؤمنین » (18)
سپس فرمود :«
جاء الحق و زهق الباطل » :«
حق آمد و باطل رفت »
در این هنگام که وجود سرا پا جودش پای بر این عرصه خاکی نهاده بود ، بتهایی که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمانها نورانی شد .
شیطان فریاد برآورد : «
وای بر بتها و بت پرستان از این فرزند ! »
سخنان امیرالمؤمنین (ع) پس از ولادت
آنگاه سلام بر زنان بهشتی نمود و حال آنان را پرسید . بانوان بهشتی او را در آغوش گرفتند و حضرت با آنان تکلم فرمودند .
هنگامی که حضرت حوا (س) او را در آغوش گرفت ، آن حضرت فرمود : « سلام بر تو ای مادر ، حوا ! » حوا (س) پاسخ داد : سلام بر تو پسرم ! .
علی بن ابی طالب (ع) از حال حضرت آدم (ع) پرسید . حوا پاسخ داد : غرق در نعمتهای خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است .
در این هنگام که آن حضرت داخل کعبه بود ، ابوطالب (ع) در کوچه و بازار صدا می زد :
بشارت باد شما را که ولی خدا ظاهر شده است ، همان کسی که وصایت به او تمام و کامل می شود .
(19)
بعد از رفتن زنان بهشتی ، پیامبران الهی حضرت آدم ، حضرت نوح ، حضرت ابراهیم ، حضرت موسی ، حضرت عیسی (علیهم السلام) آمدند .
امیرالمؤمنین (ع) با دیدن آنان حرکتی نمود و تبسم نمود و آن بزرگواران بر حضرتش سلام کردند : «
سلام بر تو ای ولی خدا و خلیفۀ پیامبر خدا ».
حضرت در جواب فرمود : « علیکم السلام و رحمة الله و برکاته » .
و جداگانه بر هر یک سلام نمودند . آن بزرگوارن یکی بعد از دیگری او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و رفتند .
سپس ملائکه آمدند و او را به آسمانها بردند و هر بار کلماتی مخصوص در فضایل و مناقب حضرت می فرمودند .
(20)
فاطمه بنت اسد (ع) می فرماید : بار دوم در حالتی آن حضرت را آوردند که او را در حریر سفید بهشتی پیچیده بودند و به من گفتند :
« او را از چشم بینندگان حفظ کن که ولیّ ربّ العالمین است . بدان ! وارد بهشت نمی شود مگر کسی که ولایت او را بپذیرد و امامت و ولایت او را تصدیق کند .
خوشا به حال آن که تابع اوست و وای بر کسی که از او روی گردان شود . مَثَل او چون کشتی نوح است . هر که به آن پیوست نجات می یابد و هر که از آن بازماند غرق می شود و سقوط می کند . »
سپس در گوش او مطلبی گفتند که من نفهمیدم . بعد او را بوسیدند و برخاستند و بیرون رفتند و من ندانستم از کجا خارج شدند .
(21) -------------- پی نوشت ------------------
1- ارشاد مفید : ج 1 ، ص 5 . اعلام الوری : ج 1 ، ص 306 . تهذیب شیخ طوسی : ج 6 ، ص 19 . مصباح کفعمی : ج 2 ، ص 599. بحارالانوار : ج 97 ، ص 383 .
مستدرک حاکم : ج 3 ، ص 180 . مناقب خوارزمی : ص 12 – 13 . اسد الغابة : ج 5 ، ص517 . مصباح المتهجد : ص 741 ، 754 . کشف الغمة : ج 1 ، ص 59 .
مناقب ابن شهر آشوب : ج 3 ، ص 353 . زاد المعاد : ص 21.
2- حاکم در مستدرک می گوید : اخبار متواتر است در اینکه فاطمه بنت اسد (س) حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) را در داخل کعبه به دنیا آورده است . ج 3، ص 483 .
احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهور به شاه ولی الله ( پدر عبدالعزیز دهلوی که کتاب التحفه الاثنی عشریة را نوشته است ) در کتاب «ازالة الخفاء» می گوید :
اخبار متواتر است در اینکه فاطمه بنت اسد (س) امیرالمؤمنین (ع) را در داخل کعبه در روز جمعه 13 رجب 30 سال بعد از عام الفیل به دنیا آورده است ،
و کسی کسی قبل از آن حضرت و بعد از آن حضرت در آن مکان به دنیا نیامده است . الغدیر :ج6 ، ص 22 . زادالماد : ص 21 .
کلمات بزرگان شیعه در این باب زیادتر از آن است که در این مختصر ذکر شود . به جلد 6 الغدیر تحت عنوان « ولادة امیرالمؤمنین (ع) فی الکعبة » مراجعه شود .
مطالبی از کتب اهل خلافت که دلالت دارد ولادت امیرالمؤمنین (ع) درداخل کعبه بوده است : کتاب الحسین (ع) : ج 1 ، ص16 . مروج الذهب : ج 2 ، ص 2 .
تذکرة خواص الامة : ص 7 . الفصول المهمة : ص 14 . السیرة النبویة : ج 1 ، ص 150 . مطالب السئول : ص 11 . محاضرة الأوائل : ص 120 . نزهة المجالس : ج 2 ، ص 204
نور الابصار : ص 76 . کفایة الطالب : ص 37 .
3- مناقب ابن شهر آشوب : ج 3 ، ص 319 .
4- مناقب ابن شهر آشوب : ج 3 ، ص 321 .
5- مناقب ابن شهر آشوب ، ج3 ، ص 319 .
6- منتخب التواریخ : ص 113 .
7- تلخیص از ریاحین الشریعه : ج 3 ، ص 3 ، 4 ، 5 ، 6 .
8- منتخب التواریخ : ص 113 . اعلام الوری : ج1 ، ص 306 .
9- ریاحین الشریعه : ج 3 ، ص6 ، 7 .
10- مناقب ابن شهر آشوب : ج 2 ، ص 200 .
11- مناقب ابن شهر آشوب : ج 2 ، ص 204 – 205 .
12- کشف الغمة : ج 1 ، ص 59 .
13- مناقب : ج 2 ص 193 . روضة الواعظین : ج 1 ص 78 .
14- مناقب : ج 2 ص 196 ، روضة الواعظین ج 1 ص 79 . بحار الانوار ج 35 ص 11 .
15- مناقب : ج2 ص 198 ، امالی شیخ طوسی ص 706 ؛ بحار الانوار ج 35 ص 8-36 . آفتاب کعبه : ص 45 .
16 - اعلام الوری: ج1 ص 306 . ارشاد : ج1 ص 5 .
17 - بحارالانوار : ج 35 ، ص 6 . روضة الواعظین : ج 1 ، ص 81 .
18 - مناقب : ج 2 ، ص 198 .
19- روضة الواعظین : ج 1 ، ص 79 . مناقب : ج 2 ، ص 198 . بحارالانوار : ج 35 ، ص13 .
20 - علی (ع) ولید الکعبه : ص 32 .
21- علی (ع) ولید الکعبه : ص 32 .