• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 27021
تعداد نظرات : 2747
زمان آخرین مطلب : 3282روز قبل
آشپزی و شیرینی پزی
 

کباب چوبی,طرز تهیه کباب چوبی

اماده شدن کباب چوبی و تزیین آن به وسیله فلفل دلمه ای


آماده سازی : 15 دقیقه
پخت : 10 دقیقه


مواد لازم جهت تهیه کباب چوبی برای 2 نفر :

 پیاز  1 عدد
فلفل دلمه  1 عدد
روغن 2 قاشق غذا خوری
 روغن زیتون 1 قاشق چای خوری
گوشت گوسفندی 300 گرم
سس سویا 1 قاشق غذا خوری


طرز تهیه کباب چوبی :
ابتدا گوشت گوسفندی را به صورت ورقه هایی با ضخامت یک سانت آماده کنید. اگر کمی هم چربی داشته باشد خوشمزه ترش می کند. بعد نصف پیاز را رنده کنید و با گوشت مخلوط کنید تا بوی ضخم نده.

 

گوشت گوسفندی

آماده کردن گوشت گوسفندی به صورت ورقه ورقه جهت تهیه کباب چوبی


گوشت ها را به سیخ های چوبی بزنید. سس سویا و روغن زیتون را با هم مخلوط کنید. سپس با قلمو سس را به گوشت ها بزنید.

گوشت گوسفندی,تهیه کباب چوبی

قرار دادن گوشت ها در سیخ های چوبی


ماهی تابه را روی گاز قرار دهید و مقداری روغن بریزید و بزارید حسابی داغ شود. سیخ ها را داخل تابه بگذارید، چند دقیقه که موند اون رو برگردونید تا طرف دیگرش هم بپزد.

 

طرز تهیه کباب چوبی, پخت کباب چوبی

قرار دادن کباب های چوبی در ماهی تابه


مابقی پیاز رو هم حلقه حلقه کنید و به همراه فلفل دلمه ای حلقه حلقه شده سرخ کنید.

 

پیاز,فلفل دلمه ای

تزیین کباب چوبی به وسیله پیاز و فلفل دلمه ای

 

کباب چوبی,پخت کباب چوبی

آماده شدن کباب چوبی و تزیین آن به وسیله پیاز و فلفل دلمه ای

 

منبع : beryooni.com

سه شنبه 12/1/1393 - 10:42
تاریخ

 

12 فروردین,روز جمهوری اسلامی

همه پرسی جمهوری اسلامی در روز 12 فروردین ماه 1358

12 فروردین، روز «جمهوری اسلامی»

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال ۱۳۵۷، به دعوت امام خمینی همه‌پرسی حکومت جمهوری اسلامی ایران در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران برگزار شد و ۹۸٫۲ واجدین شرکت در همه‌پرسی با دادن رای «آری»، با برقراری حکومت جمهوری اسلامی موافقت کردند.

 

برگه رای‌گیری چه شکلی بود؟
برگه رای، دوقسمتی بود و شامل نیمه «آری» -به رنگ سبز- و نیمه «نه» -به رنگ قرمز- بود و روی آن چنین درج شده بود:
«بسمه تعالی
دولت موقّت انقلاب اسلامی
وزارت کشور
تعرفهٔ انتخابات رفراندم
تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی
که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت.»
رای‎دهندگان، می‌بایست بخش موردنظر خود را از برگه جدا می‎کردند و در صندوق رای می‎انداختند.

 

12 فروردین,جمهوری اسلامی

برگه رای دو قسمتی :قسمت سبز آری به جمهوری اسلامی و قسمت قرمز نه به جمهوری اسلامی

 

12 فروردین یکی از روزهای تاریخی و مهم ایران اسلامی است، در این روز با رای اکثریت قاطع مردم، نظام سیاسی کشور پس از 2500 سال از نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی وحکومت مردمی تغییر یافت.در 12 فروردین 1358 ثمره مبارزات ضد سلطنتی و طاغوتی و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ملت ایران به بار نشست و نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت.


در 12 فروردین ملت ایران با رای 2/98 درصدی خود ساختار سیاسی ، اجتماعی ایران را تغییر داد و جمهوری اسلامی مستقر شد. به همین سبب این روز مبارک از آن پس روز «جمهوری اسلامی» نام گرفت.
پس از آنکه قرنها تئوری جدایی دین از سیاست و نظامهای حکومتی لائیک بر دنیا سیطره داشت و قوانین شرعی و الهی امری خصوصی در زندگی مردم تعبیر می شد، در 12 فرودین سال 58 نظامی متولد شد که این نظریه‌ها را در قرن بیستم باطل کرد و حکومت اسلامی را براساس موازین وآموزه‌های دینی به منصه ظهور و عمل رساند.
در 12 فروردین مردم ایران نشان دادند جمهوری اسلامی شکل نوینی از نظامهای حکومتی است که تلاش می کند با الهام از قوانین و تعالیم نجات بخش اسلام الگوی زندگی جدیدی درعرصه اجتماعی و سیاسی بشر امروزی ارائه دهد تا بر اساس آن نیازهای مادی و معنوی انسان توئمان فراهم شود. 


از نظام جمهوری به «حکومت مردم بر مردم» تعبیر می شود و «جمهوریت» در نظام حکومتی نشان دهنده نقش مردم در تشکیل و استمرار آن است به طوری که مردم با حضوردر صحنه‌های مختلف علاوه بر مشارکت در تعیین سرنوشت خویش خواسته‌های خود را از حکومت مطالبه می‌کنند.معنی لغوی «جمهوریت» یعنی حکومت برخواسته از مردم و یا همان دمکراسی گرچه مورد اتفاق اغلب تحلیلگران، سیاستمداران و حاکمان سیاسی است، اما نظام‌های حکومتی در معنی اصطلاحی این واژه دچار اختلاف نظرهستند و از آن برداشتهای متفاوتی دارند.


در زمان تعیین نظام سیاسی کشور پس از سرنگونی نظام طاغوت شاهنشاهی «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری»، «حکومت اسلامی» و ... از جمله نظامهای بود که مطرح شد، ولی امام راحل از همان ابتدا تاکید فراوانی بر استقرار نظام حکومتی جمهوری اسلامی داشتند، به طوری که برجمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر تاکید کردند.این تاکید نیز بر اساس خواست مردم در دوران مبارزات ضد ستم شاهی بود که در شعار آنها موج می زد و مردم در همه تظاهرات‌ها یکپارچه استقلال آزادی و جمهوری اسلامی را فریاد می‌کشیدند.

بر این اساس اصل جمهوریت و اسلامیت اصل جدا ناپذیردر نظام حکومتی ایران است که برای تثبیت، استمرار و تداوم آن شهیدان زیادی تقدیم شده است.

 

روز 12 فروردین,12 فروردین سال 58

رای دهی مردم در روز 10 و 11 فروردین و رای به جمهوری اسلامی

 «آزادی» از دیگرشعارها و خواسته‌های ملت ایران در ایام انقلاب بود که با استقرار جمهوری اسلامی شکل عملی به خود گرفت و قشرهای مختلف با حضور در تمام صحنه‌ها آزادانه به خواسته‌های خود جامه عمل پوشانده و در تعیین سرنوشت خود مشارکت می‌کنند.گرچه لغت آزادی نیز همانند دیگر واژه‌ها، امروزه مظلوم واقع شده و در نظام سلطه مصادره می‌شود و با نام آزادی حقوق خیلی‌ها تضییع می‌گردد، ولی این واژه در اسلام معنای متعالی دارد. بر این اساس مردم طبق قانون برای تعالی و کمال خود از حق انتخاب و آزادی بیان برخوردار است وکسی نمی تواند این حق را از مردم سلب کند. در این مکتب سلب آزادی و حق انتخاب از خود نیز نوعی ظلم به خویش است.


«استقلال» بعد دیگری از نظام جمهوری اسلامی ایران است که با استقرار آن ملت ایران از وابستگی به شرق و غرب رهایی یافت و در عرصه بین الملل با حفظ اصول به دفاع از حقوق خویش پرداخت. استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی علاوه بر اینکه تحولات داخلی به دنبال داشت، تغییراتی در نظام بین الملل، به ویژه در خاورمیانه ایجاد کرد تغییراتی که با اهداف استعمارگران همسو و سازگار نبود و دشمنی آنان را علیه ملت ایران برانگیخت.


از این رو حفظ استقلال هزینه‌هایی در برداشته و دشمنان این مرز و بوم با طراحی توطئه‌های مختلف از جمله جنگ تحمیلی، ترور شخیصت‌های سیاسی، تحریم قتصادی و... و درنهایت ایجاد موانع و دشمنی در دست یابی به فناوری صلح آمیزهسته‌ای سعی در خدشه دار کردن استقلال ملت هوشیار ایران عزیز دارد.


ملت ایران در آغاز دهه چهارم استقرار «استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی» با تجدید پیمان با آرمانهای امام خمینی (ره) معمارکبیر انقلاب اسلامی و شهیدان به خون خفته خود بار دیگر بر حفظ این آرزشها پای می‌فشارد و روز «جمهوری اسلامی» را به عنوان یکی از ماندنی ترین روزهای تاریخی این سرزمین گرامی می‌دارد.

 

منبع : aftabnews.ir

bartarinha.ir

سه شنبه 12/1/1393 - 10:41
تاریخ
 

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران


پیش از مشروطه تمام تعطیلى هاى عید و عزا(به استثناى تعطیلات نوروز) با حساب قمرى تعیین مى شد و بیشتر جنبه مذهبى داشت. مهمترین رویداد مذهبى عید قربان بود که هنوز هم به اهمیت خود باقى است.
تنها در آن ایام عید قربان یک هفته تعطیل مى شد. از عید قربان تا عید غدیر که به سلسله جلیله سادات تعلق دارد و در طول این یک هفته مردم مشغول گردش و مهمانى مى شدند. بازار تک و توک باز مى ماند. اداراتى هم که وجود نداشت، فقط پستخانه و تلگرافخانه مرتب کار مى کرد. مکتب خانه ها هم غالباً یک هفته تعطیل مى کردند؛ چون معتقد بودند که تحصیل میان دو تعطیلى میمنت ندارد.

در تهران قدیم، همانند هر دوره تاریخی دیگری از تاریخ، مردم به موازات فعالیت‌های اجتماعی و شغلی شان دارای تفریحات و سرگرمی‌هایی بودند که با آنها اوقات فراغت خود را پر می‌کردند.


خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمی های مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفته اش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که در مکان هایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریه ای در شرق تهران) دوشان تپه (خیابان ژاله) و مزرعه امین الملک (حوالی راه آهن) به تفریح و مسابقه می پرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعت ها محو تماشای خرسواری می شدند.


این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیل ترین و تیزفهم ترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالان هایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گل میخ نقره و با زنگوله های فراوان آرایش شده بودند.
همچنین دست، پا و دم آنها را حنا می بستند و سم هایشان را به رنگ سیاه درمی آوردند و از پیشانی بند و مگس پران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینت بخشیدن به این حیوانات استفاده می کردند.


خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباس ها در میان مردم ظاهر می شدند. با لباده های بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنک های نمدی، شال ابریشمی و گیوه های آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکان های مذکور بالا و پایین می رفتند.


ترنا، بازی همه‌گیر
در بین تفریحات ترنا بازی گستردگی و جاذبه بیشتری داشت و امکان شرکت آن برای همه و در هر مکانی وجود داشت و بخشی از وقت مردان و پسران را در روزهای تعطیل پر می کرد.


خیمه شب بازی
خیمه شب بازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و استفاده از آن به صورت یکی از تفریحات مورد علاقه مردم درآمد.


گردش در باغ ها
مردم در روزهای تعطیل عازم باغ ها و سایر گردشگاه های تهران نظیر چشمه علی ، دوشان تپه ، پس قلعه ، عشرت آباد، میدان باغ شاه و... می شدند تا ساعاتی از روز را در هوای آزاد و فضایی سبز بگذرانند. طی روز وقت خود را بیشتر با بازی های دسته جمعی مثل الک دولک ، یک پی دوپی ، دوک بازی و... می گذراندند و در این میان ، مارگیرها هم جای خاصی داشتند و با استفاده از مارهای بزرگ که نیش آنها کشیده شده بود به اجرای نمایش هایی سرگرم کننده می پرداختند.

 

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران

 تفریحات زنانه
در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچیک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند جز آن دسته از زنان که با خانواده خود به زیارت اماکن متبرکه می رفتند. زنان هیچگونه وسیله تفریحی نداشتند، بلکه آنها هم دارای یک سری وسایل و امکاناتی برای پر کردن فراغت خود بودند که از آن جمله می توان به برگزاری مجالس روضه خوانی زنانه در منزل، شرکت در مجالس روضه خوانی و مجالس قرائت قرآن و حدیث اشاره نمود.


جز این رفت و آمدهای زنانه و دور هم نشستن در ساعات مختلف روز یکی از وسایلی بود که وقت زنان را پر می کرد و طی این نشست و برخاستهای زنانه، فرصت مناسبی بود تا زنان بتوانند طرز پخت انواع غذاها و شیرینی ها، شیوه تهیه ترشیجات و مرباجات و نحوه دوخت و دوز را از هم یاد بگیرند. در این جلسات غیبت کردن از دیگران و بزرگ کردن معایب انان، یا افشای اسرارشان حلاوت خاصی داشت.


بازار فالگیری و توسل به جادو و جنبل هم در بین زنان گرم بود. زنان فالگیر با مبطلات و محملات خود زنان ساده لوح را سر کیسه می‌کردند مقداری آت و آشغال به عنوان طلسم و بخت گشا و... به آنها می‌فروختند. اما هر چه بود، زنان خانه دار از فالگیرها استقبال خوبی می‌کردند. عده‌ای از فالگیران، فروشنده لوازم آرایش و جواهرات بدلی نیز بودند و به هر خانه‌ای که پا می‌گذاشتند علاوه بر فالگیری مقداری کالا نیز می‌فروختند که این زنان نزد عوام به کولی و غربتی شهرت داشتند و حداقل زیرو رو کردن بساط آنها جزو تفریحات زنان بود.


 تفریح مردانه
قهوه خانه ها در ایام تعطیل پاتوق کاسب ها مى شد که جولانگاه درویش سخنور، نقال، لوطى عنترى و شعبده باز بود. مهمترین قهوه خانه هاى آن روز تهران یکى قهوه خانه باغ ایلچى و دیگرى باغچه حیاط شاهى معروف به باغچه على جان بود. قهوه خانه باغ ایلچى در اواخر بازار عباس آباد میان گذر لوطى صالح و گذر قاسم خان و همان محل سابق سفارت روس که «گریبایدوف» وزیر مختار وقت روس در زمان فتحعلى شاه را در آنجا کشتند از آن روز به نام باغ ایلچى خوانده مى شد. این باغ بزرگ چند هزار متر فضاى مشجر داشت، شب و روز دایر بود.

تفریحات قدیمی,تفریحات قدیمی تهرانی ها ,سرگرمی های مردم تهران

 

در ایام عید دسته خیمه شب بازى در آن راه مى انداختند و جز زن ها تمام طبقات به آنجا مى رفتند و به قدرى این گردشگاه شهرت پیدا کرده بود که بعضى از شب ها عید ناصرالدین شاه و دامادش مجدالدوله با کلاه نمدى و پستک و لباس مبدل به تماشاى این گردشگاه مى آمدند.
در این قهوه خانه چایى جفتى سه شاهى، قلیان دانه اى صد دینار، ترش(لیموى دم کرده) و گل گاوزبان استکانى صد دینار و ناهار چلوخورشت پانزده شاهى بود. دیگر قهوه خانه معروف تهران قدیم، باغچه على جان(حیاط شاهى) واقع در عودلاجان که آنجا هم در میان رندان شهرت داشت و ایام تعطیل مرکز ارباب ذوق بود.


وقتی سینما آمد
سینما در بدو ورود به تهران تفریح خاص اعیان و اشراف بود و مردم عادی امکان استفاده از آن را نداشتند. اولین فیلمی که به ایران آمد و در دارالخلافه نمایش داده شد، فیلم مسافرت مظفرالدین شاه به اروپا بود که به وسیله میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نمایش داده شد.


خودداری خانواده ها از بردن کودکان به سینما و کنجکاوی و علاقه کودکان برای تماشای این پدیده جادویی امکان پیدایش جعبه نمایشی به نام شهرفرنگ را فراهم کرد که دارندگان آن با حرکت در کوچه ها و در برابر رقمی ناچیز عکس های رنگینی را که معمولا از پشت جلد مجلات خارجی جدا و به هم چسبانده شده بود به کودکان نشان می دادند.

شهرفرنگ ، جعبه ای چوبی یا فلزی بود که یک یا چند عدسی بر بدنه یا بالای آن تعبیه شده بود و علاقه مندان می توانستند از طریق آن عکس های داخل شهر فرنگ را ببینند و صاحب این جعبه هم داستانی را که براساس عکس های داخل جبعه ساخته بود با صدای بلند برای بینندگان تعریف می کرد.

منبع: بیتوته

سه شنبه 12/1/1393 - 10:39
ایرانگردی

 

سیزده به در,آیین سیزده به در

رسم به طبیعت رفتن در روز سیزدهم فروردین هنوز پابرجا مانده است

آیین سیزده به در
سیزده به در آخرین مراسم از آیین های نوروزی پس از گذراندن چند روز آداب و رسوم مانند خانه تکانی، چهارشنبه سوری، تحویل سال، سفره هفت سین و دید و بازدید است.
در این یک روز نیز ایرانیان از صبح خروس خوان تا شامگاه، آیین های مختلفی را برای گذراندن یک روز شاد در طبیعت انجام می دهند به طوریکه برخی از این مراسم قدمتی چندین ساله دارند.

 آیین سیزده به در و ایرانیان قدیم

ایرانیان از روزگاران قدیم پس از دوازده روز جشن و شادی آن هم به یاد دوازده ماه سال، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده‌ای می‌دانستند، به باغ و صحرا می‌‌رفتند و شادی می‌‌کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دوره نوروز را به پایان می‌رساندند.

 

ایرانیان از پیش از نوروز انواع دانه‌ها را می‌کاشتند و هر دانه‌‌ای که در طی این دوازده روز، بیشتر رشد می‌کرد آن را برای کاشت همان سال به‌کار می‌بردند و فرض را بر این می‌گرفتند که اگر روزهای نوروزی به اندوه بگذرد همه سال به اندوه می‌گذرد و اگر آن را به شادی سپری کنند تا آخر سال شاد خواهند بود به همین دلیل تمام روز پایانی اعیاد نوروز را به شادی سپری می‌کرده و می‌کنند.

 آیین سیزده به در اهالی خرم آباد

اما امروزه نیز با اینکه رسم به طبیعت رفتن در روز سیزدهم فروردین هنوز پابرجا مانده اما برخی دیگر از آداب و رسوم نیز به آن اضافه شده که هنوز خیلی از مردم به آن پایند هستند در کنار آن برخی دیگر از مردم ایران مانند اهالی خرم آباد و یا برخی دیگر از اقوام لر، به جای روز سیزدهم در روز چهاردهم فروردین به طبیعت می‌روند چون معتقدند که باید در روز سیزدهم اهالی غیر بومی به طبیعت رفته و آنها که بومی هستند یک روز پس از آنها شادی کنند به این ترتیب روز سیزدهم را که به سیزده غریب نامیده می شود در خانه می‌مانند. سابق براین رسم براین بود که مردم خرم آباد اولین شنبه سال جدید را همانند سیزده بدر برگزار می‌کردند.

 

گره زدن سبزه,آیین سیزده به در

گره زدن سبزه یکی از آیین های روز سیزده به در می باشد

 آیین سیزده به در و خوردنیهایش
با این حال بیشتر مردم شاید بدون اینکه خودشان بدانند برخی سنت ها را در این روز اجرا می کنند که قدمتی چندین ساله دارد به عنوان مثال همیشه از روز دوازدهم فروردین در تدارک تهیه ناهار و تمام خوراکی‌های روز سیزده هستند.

 

مانند آش رشته که باید ازشب قبل، تمام حبوبات آن را پخته و آماده کرد تا آن را در دشت و بیابان روی آتش بار گذاشت. دمی باقلا، دمی بلغور هم بیشتر از خوردنی‌های وقت ناهار تهرانی‌ها به شمار می‌آید. اما در شهرهایی که کمتر صنعتی است و مردم راحت تر به دامان طبیعت بکر و کوه و دشت دسترسی دارند، استفاده از گیاهان محلی به یک رسم تبدیل شده است.

 

مردم بعضی از مناطق ایران معتقدند روز سیزده باید با گیاهان صحرایی غذا پخت. به عنوان نمونه، یکی از آیین های سیزده بدر در خراسان آشی است که با سبزی‌های صحرایی بار می‌گذارند. سمنو یا حلوا نیز باید در سفره سیزده به ‌در باشد. از آیین سیزده به در شمالی ها نیز میتوان گفت که انواع حلواها را در سفره خود جای می‌دهند.

 

از آنجا که در آیین های سیزده به در کباب همیشه پای ثابت تفریحات ایرانی‌هاست، به سیخ کشیدن کباب کوبیده و جوجه نیز انگار مخصوص این نوع از تفریحات مردم باید باشد به همین دلیل در زمانی که قربانی کردن گوسفند مانند امروز هزینه بر نبود، مردم شمال در جشن تشتر، گوسفند قربانی می‌کردند. آنها توجه داشتند گوسفندی که در سیزده می‌کشند باید یک‌دست سفید یا سیاه باشد و لکّه نداشته باشد.

 

از آیین سیزده به در در بیجار رسم‌ است‌ که‌ برای‌ ناهار سیزده به در، کوفته‌ می‌پزند. کاهو و سکنجبین هم از واجبات سیزده به در  است که یا زنان خانواده سکنجبین را ترش و یا آن را طبق ذائقه اهالی خانه، شیرین درست کرده و با کاهو می‌خورند.

 

در برخی از استان‌ها مانند بروجرد و فارس نیز مردم همراه‌ خود سیزده‌ تخم ‌مرغ‌ پخته ‌شده‌ و سیزده‌ گردو می‌‌برند و ناهار، پلو با تخم‌ مرغ‌ و گردو می‌ خورند و اگر از تخم ‌مرغ‌ و گردوها چیزی‌ باقی‌ بماند، با این‌ اعتقاد که‌ آوردن‌ غذای‌ روز چهارده‌ به‌ منزل‌ موجب‌ نحسی‌ خواهد شد، آنها را به‌ منزل‌ برنمی‌گردانند برخی دیگر نیز معتقدند هر چه آجیل و شیرینی در طول ایام عید خورده نشده باید آن را در این روز تمام کنند!

 

معمولا بازار خوردن آجیل بعد از ظهرهاست و قبل از ناهار نیز کاهو سکنجبین. در این روز قبل از خوردن هر خوراکی آنها که دست و دلبازتر هستند، به قول معروف لقمه همسایه را فراموش نمی کنند و از غذای خود، به آنهایی که اطرافشان نشسته‌اند، می دهند همین موضوع باعث بازشدن باب آشنایی با مردمی دیگر از همان شهر می‌شود که با هم یک مکان را برای شاد بودن در این روز انتخاب کرده اند.

 

گره زدن سبزه و به آب سپردن آن بخشی دیگر از آداب روز سیزدهم فروردین ماه، به آب و کشتزار سپردن سبزه‌های عید است. در قدیم‌ خانواده‌های‌ ایرانی‌ با نهایت‌ دقت‌ تا سیزده‌م نوروز از سبزه‌ عید مراقبت‌ می‌ کردند و روز سیزده،‌ سبزه‌ را به‌ آب‌ روان‌ می‌ سپردند. به‌ این‌ امید که‌ این‌ دانه‌ها به‌ همراه‌ آب‌ روان‌ موجب‌ برکت‌ و باروری‌ کشتزارها شوند اما امروزه که آب روان را در شهرهای بزرگتر کمتر می‌توان دید که سر از کشتزار در آورد برخی هنوز بر این باور هستند که باید سبزه را در دشت و طبیعت بکارند تا زمین از وجود آن بارورتر شود و قبل از هر کاری دختران مجرد گره‌ای به آن بزدند تا به میمنت برکت آن بختشان باز شود!

 

عکس روز طبیعت,سیزده بدر

طبیعت برای مردم ایران مقدس بوده و هست و می‌دانستند آبادانی حاصل طبیعت سالم است

 بازی‌های سیزده به در
بازی کردن در روز طبیعت آن هم با خانواده موجب ایجاد شادی و نشاط می‌شود که بخش مهمی از برنامه‌های این روز به حساب می آید هر چند که امروزه، دوچرخه سواری و توپ بازی جای کشتی های دو نفره و چوب بازی و بسیاری دیگر از بازی‌ها را در شهرهای صنعتی گرفته اما هنوز هم در استان‌های دیگر مانند آذربایجان غربی، شیراز و کردستان، بازی‌های محلی آن هم در دشتی بزرگ با انتخاب چند نفر از هر خانواده که با هم به دشت آمده‌اند، اجرا می‌شود. بازی‌های مانند هفت سنگ، دکبدی (بازی زو) با یک پا و ...

 

اگر طبیعت زیبا نبود...
همیشه طبیعت برای مردم ایران مقدس بوده و هست و می‌دانستند آبادانی حاصل طبیعت سالم است به همین دلیل ایرانیان در هر کجا شادی این روز را سپری می‌کردند به گونه ای با طبیعت برخورد داشتند که ردی از آنها باقی نمی‌ماند به این معنا که همان مکان را همان طور دست نخورده و بکر باقی می‌گذاشتند و روز را به پایان می‌رساندند. اکنون شاید تنها آدابی که از این روز کم کم درحال فراموش شدن است، همین برخورد درست با طبیعتی باشد که به خاطرش یک روز از تقویم کشور را نامگذاری کرده‌ایم.
منبع:hamshahrionline.ir

سه شنبه 12/1/1393 - 10:32
شعر و قطعات ادبی
 

قیصر امین پور,شعر های قیصر امین پور

شعر خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر از سروده های زنده یاد قیصر امین پور

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر

ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !

آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان

 مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها

این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر

دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر

 قیصر امین پور

 

منبع:lat.blogfa.com

سه شنبه 12/1/1393 - 10:27
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی

 

معمای جدید, جواب معما, گرگ

چوپانی یک گرگ و یک گوسفند و مقداری علف دارد. و میخواهد از پلی بگذرد که این پل ظرفیت تحمل دو چیز را دارد. چگونه این چوپان گرگ و گوسفند و علف را به آن طرف پل ببرد بدون اینکه هیچ کدام شان خورده شوند؟

↓↓↓ 

↓↓↓

↓↓↓

↓↓↓

 ↓↓↓ 

↓↓↓

↓↓↓

↓↓↓

 ↓↓↓ 

↓↓↓

پاسخ:
ابتدا گوسفند را به آنطرف می برد و برمی گردد علف را به آنطرف میبرد و گوسفند را بر می گرداند و همان موقع گرگ را به آنطرف می برد و سپس بر می گردد و گوسفند را هم با خود می برد. در اینصورت هیچکدام طعمه دیگری نمی شوند.
منبع:yasermoama.blogfa.com

سه شنبه 12/1/1393 - 10:18
داستان و حکایت
 

داستان سیاه و سفید,داستان

همیشه سوار خط شب‌رو می‌شوم. همه‌ی شش روز هفته را. تا ماربل آرچ پیاده می‌روم و سوار خط ۲۹۴ می‌شوم که مرا می‌برد خیابان فلیت. هیچ با مردهای تو اتوبوس حرف نمی‌زنم. بعد هم می‌روم تو {بار} سیاه و سفید که تو خیابان فلیت است. گاهی هم دوستم می‌آید آن‌جا. یک فنجان چایی می‌خورم.

دوستم قدبلندتر اما لاغرتر از من است. گاهی وقت‌ها می‌آید و با هم می‌نشینیم پشت میز بار. همیشه جا براش نگه می‌دارم، اما آدم همیشه هم نمی‌تواند جا نگه دارد. با آدم‌هایی که جای دوستم را می‌گیرند، هیچ حرف نمی‌زنم. بعضی‌ها فکر می‌کنند هیچ به حرف‌هاشان گوش نمی‌دهم. گاهی مردی روزنامه‌ی صبح را سُر می‌دهد سمت من، روزنامه‌ی اول صبح را. به من گفته که قبلاً چه کاره بوده. من هیچ وقت نمی‌روم تو بارِ نزدیک اِمبنک مِنت. یک بار فقط رفته‌ام آن‌جا. آدم از همان پشت شیشه می‌تواند ببیند که سرِ آن میزها چه خبر است. محوطه‌ی {بیرون} آن‌جا اغلب پر از کامیون است. همیشه عجله دارند. اغلب هم همان راننده کامیون‌ها. گاهی راننده‌های دیگری هم هستند. داداشم همین جوری بود. عادت داشت برای همان کارها برود آن جا. اما من شب که نباشد، بهتر می‌توانم به کارم برسم، تاریک که می‌شود، همیشه چراغ‌های سیاه و سفید روشن است. گاهی هم چراغ‌هاش آبی‌اند، که خوب نمی‌توانم ببینم؛ تو سرما. سرما که نباشد بهتر می‌توانم ببینم.

همیشه سیاه و سفید گرم است. گاهی هم کوران می‌شود و من آن جا نمی‌خوابم. ساعت که پنج می‌شود، کرکره‌ها را می‌کشند پایین تا زمین را تی بکشند. همیشه دامن طوسی و روسری قرمزم را می‌پوشم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمی‌بینی. گاهی دوستم می‌آید، همیشه با دو تا چایی می‌آید. هر وقت یک مردی جایش را می‌گیرد، بهش می‌گوید که بلند شود. از من بزرگ‌تر اما لاغرتر است. سرما که باشد، سوپ می‌گیرم. این جا سوپ‌های خوبی گیر آدم می‌آید. یک تکه نان هم می‌دهند. با چایی یک تکه نان نمی‌دهند، ولی با سوپ چرا. برای همین سرما که می‌شود، سوپ می‌گیرم. آدم این جا همیشه خط شب‌رو می‌بیند که می‌رود وسط شهر. همه‌ی خط‌ها همین دور و برها هستند. هیچ وقت راه دیگری نمی‌روم، نه راهی که بعضی از این خط‌ها می‌روند. خیابان لیورپول رفتم، آن جایی که آخرِ خط بعضی از همین اتوبوس‌هاست. صورتش رنگ‌پریده‌تر از من است. این نورها آدم را یک کم دل‌مرُده می‌کنند. یک بار مردی ایستاد به سخنرانی. پاسبان آمد تو. بیرونش کردند. بعد، پاسبان آمد پیش ما. ما زود دَکَش کردیم، دوستم دَکَش کرد. آن وقت دیگر ندیدمش، هیچ کدام از آن‌ها را. با پاسبان‌ها نمی‌پرند. دوستم به پاسبان گفت که من یک کم برای این کار پیرم. پاسبان از من پرسید: راست می‌گه؟ دوستم بهش گفت: واست زیادی پیره. پاسبان رفت. اهمیتی ندادم، سر و صدای زیادی نیست، همیشه یک کم سر و صداست.

یک بار چند تا جوان با تاکسی آمدند. دوستم قهوه دوست ندارد. من هیچ وقت قهوه نمی‌خورم. تو ایستون که بودم، قهوه می‌خوردم، یکی دو بار وقتِ برگشتن، رفتم آن جا. سوپ سبزی را بیش‌تر از سوپ گوجه‌فرنگی دوست دارم. بعد یک کاسه سوپ گرفتم و این مردک تکیه داده بود به میز، مستِ خواب بود، رو آرنجش خوابش برده بود و مدام سرش می‌خورد به میز و موهاش می‌ریخت تو سوپم، مستِ خواب بود. کاسه‌ام را کشیدم کنار. اما ساعت پنج کرکره‌ها را می‌کشند پایین تا زمین را تی بکشند. نمی‌گذارند آدم بماند تو بار. دوستم هیچ وقت نمی‌ماند، اصلاً اگر باشد. آدم نمی‌تواند یک فنجان چایی بخرد. ازشان خواسته‌ام، ولی نمی‌گذارند آدم بنشیند آن جا، هیچ وقت، حتا اگر سرِ پا باشی. ولی می‌شود همان دور و بر چهار ساعتی پلکید. فقط ساعت یک و نیم در را می‌بندند. آدم می‌تواند برود بارِ نزدیک امبنک منت، ولی فقط یک بار رفتم آن جا.

همیشه هم روسری قرمزم را سرم می‌کنم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمی‌بینی. بهشان نگاهی می‌اندازم. هیچ وقت مرا بلند نمی‌کنند. یک بار دوستم را بردند تو کامیون. خیلی نگهش نداشتند. دوستم گفت ازش خوش‌شان آمده بوده. من که برای این چیزها سوار کامیون نمی‌شوم. آدم باید خودش را پاک و پاکیزه نگه دارد. ولی دوستم برای هیچ کدام از آن‌ها نیست که می‌رود سیاه و سفید. البته آن‌ها هم خیلی دنبالش نیستند. من حواسم پی نگاه‌هایشان هست. اغلب هیچ کس نگاهم نمی‌کند. خیلی نمی‌شناسم‌شان، بعضی‌ها را این دور و بر دیده‌ام. زنی با کلاه بزرگ سیاه و چکمه‌های بزرگ سیاه می‌آید تو. هیچ سر در نیاورده‌ام که چه کاره است. مردک روزنامه‌ی صبح را سُر می‌دهد سمت او. راهش خیلی طولانی نیست. آدم می‌تواند پیاده برود و برگردد. هوا که روشن می‌شود، می‌روم. دوستم منتظر نمی‌ماند. او هم می‌رود. اهمیتی نمی‌دهم.

یکی هست که خیلی حالم ازش بهم می‌خورد. یک بار با یک کت پوستی آمد این جا. دوستم می‌گوید این‌ها به آدم تزریقی می‌دهند، همه‌شان از وایت هال می‌آیند، دوستم می‌گوید فکر همه جایش را هم کرده‌اند. نفست را می‌بُرند. پشت گوشَت تزریق می‌کنند. بعد، دوستم آمد. یک کم عصبی بود. آرامَش کردم. روشن که باشد، پیاده می‌روم تا آلدویچ. دارند روزنامه می‌فروشند. روزنامه خوانده‌ام. یک روز صبح پیاده رفتم تا پل واترلو. اتوبوس آخرِ خط ۲۹۶ را دیدم. حتماً آخری بود. تو روزِ روشن، هیچ شبیه خط‌های شب‌رو نبود.

 


منبع:madomeh.com

سه شنبه 12/1/1393 - 10:15
داستان و حکایت

شب سردی بود، مسافربر که دید دیگر مسافری در خیابان نیست تصمیم گرفت به خانه برگردد؛ اما ناگهان فریاد تاکسی تاکسی یک نفر توجهش را جلب کرد. نگه داشت، از داخل کوچه ای باریک یک نفر با پالتوی مشکی و در حالی که صورتش را با شال پوشانده بود؛ خودش را به خیابان اصلی رساند. در خودرو را باز کرد و روی صندلی جلو نشست. راننده پرسید: «کجا تشریف می برین؟» مرد پالتویی مرموزانه جواب داد: «برو تا بهت به گم.» کمی جلوتر زوج جوانی برای خودرو دست تکان دادند. راننده نگه داشت. زوج جوان گفتند چند خیابان بالاتر پیاده می‌شوند. راننده از مرد پالتویی پرسید: «مسیرشون با شما جور در میاد؟» مرد پالتویی گفت: «هیچی نگو، نباید درباره من چیزی بدونن!» راننده گفت: «برای چی نباید درباره شما چیزی بدونن؟» مرد پالتویی گفت: «برو، خودت تا چند لحظه دیگه همه چی رو می‌فهمی!»
زنی که روی صندلی عقب نشسته بود به شوهرش گفت: «آقای راننده با شمان!» شوهرش به راننده گفت: «با من بودین؟» راننده جواب داد: «با این آقایی بودم که جلو نشستن!» زن جیغ بلندی کشید و مرد پرسید: «کدوم آقا؟ صندلی جلو که خالیه!» مرد پالتویی به راننده گفت: «گفتم همه چی رو می‌فهمی، اونا که منو نمی بینن! حتما باید پاهامو نشونت بدم؟» راننده زد روی ترمز و سریع پیاده شد. مرد پالتویی پرید پشت فرمان و راه افتاد؛ زن به شوهرش گفت: «نزدیک بود بنده خدا سکته کنه، دنبال یک روش دیگه برای دزدی باشیم بهتر نیست؟» سید مصطفی صابری
سه شنبه 12/1/1393 - 10:15
شعر و قطعات ادبی

کاریکلماتور حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. از این پس هرشب در بخش کشکول شبانه باشگاه شما را به چند کاریکلماتور مهمان می‌کنیم باشد که روزی ما مهمان کاریکلماتورهای شما باشیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
    اسباب بازی های کودکان مدرن شدند ولی دنیای خیال کودکان پوسید !!
    مادری که لالایی بلد نباشد ، ترانه ای از زبان کودکش نخواهد شنید.
    نوزاد به دنیا نیامده ، چک پول نقد نشده ی حساب ازدواج است .

    انتهای جاده ی زندگی خانه ایست که مرگش نامند.
    گاو ، جویده ترین کلمات را بر زبان می آورد : ما !
سه شنبه 12/1/1393 - 10:14
اطلاعات دارویی و پزشکی
 

زایمان درآب,زایمان,بهترین روش زایمان

 هیچ چیزی مانند تولد فرزند، خنده را روی لب‌های پدر و مادر نمی نشاند. اما فکر زایمان کمی ترسناک است. هر چند بر خلاف قدیم که تنها روش زایمان طبیعی یا سزارین بود این روزها روش های دیگری وجود دارد که علاوه بر تجربه یک زایمان فوق العاده و کم هزینه، مادر درد کمتری احساس می کند. برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر درباره زایمان در آب با دکتر مینا موحد متخصص زنان و زایمان گفت وگو کرده ایم که در ادامه می آید.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان ؛ زایمان در آب، موضوعی است که خانم های باردار درباره آن سوالات زیادی دارند. این روش در واقع به دنیا آوردن نوزاد در وان یا یک استخر آب گرم است. در کشورهای غربی این روش خیلی طرفدار پیدا کرده است و در بیمارستان های زیادی انجام می شود اما در کشور ما ، بیمارستان های معدودی این نوع زایمان را انجام می دهند. این زایمان مزایای خود را دارد و قبل از هر گونه تصمیم گیری باید وضعیت جسمی زن باردار کنترل شود.

 

به عنوان مثال، فرد مبتلا به دیابت، فشار خون، بیماری قلبی و... ممکن است نتواند به طور طبیعی در آب زایمان کند. پس از بررسی کامل وضعیت جسمی زائو، پزشک می تواند این نوع زایمان را به بیمار پیشنهاد کند. وی ادامه داد: در اتاق زایمان یک وان با طول یک و ۲۰ یا یک و ۵۰ با ارتفاع حدود ۷۵ سانتی متر با آب گرم حدود ۳۷ تا ۳۸ درجه پر می شود.هنگام قرار گرفتن بیمار در آب، نظر وی را درباره دمای آب می پرسند تا به خواسته او دمای آب تنظیم شود. همانند زایمان طبیعی به زن باردار آموزش زایمان در آب داده می شود. این کار یا از طریق شرکت در کلاس یا اطلاع رسانی پزشک به زوجین، انجام می شود تا آمادگی کامل پیدا کنند. این متخصص زایمان ادامه داد: برخی از خانم ها ترجیح می دهند، با شروع دردهای زایمانی وارد آب شوند زیرا آب یک حالت بی وزنی ایجاد می کند و درد را کاهش می دهد.

به طور کلی احساس درد در حالت زایمان فیزیولوژیکی طبیعی و در محیط خشک، فقط به لگن وارد می   شود. درحالی که در آب این درد به تمام قسمت های بدن پراکنده می شود و در نتیجه زائو درد کمتری را تجربه می کند. مزایای دیگر این روش این است که هنگامی که زائو، نوزاد را به دنیا می آورد به داروی کمتری نیاز دارد زیرا استروئید موجود این داروها برعکس عمل می کند اما در زایمان در آب این گونه نخواهد بود. وی افزود: از طرفی میزان برش هایی که برای خروج جنین انجام می دهیم در زایمان در آب کمتر است زیرا تمام عضلات لگن برای خروج جنین فشار وارد می کند و خروج جنین به آب راحت تر انجام می شود. از آن جا که در این روش زایمان بچه در آب به دنیا می آید، این ایراد وجود دارد که آب زیادی وارد ریه نوزاد می شود اما در صورت حضور کادر مجرب، آب وارد دهان نوزاد نمی شود. انتقادی که گروه اطفال و نوزادان وارد می کند این است که چه لزومی دارد که ما سلامت نوزاد را به خطر بیندازیم.

 

اما اکثر آمارهای کشورهای اروپایی ، استرالیا و آمریکا نشان می دهد که هیچ گونه خطری برای نوزاد وجود ندارد، به شرطی که مادر باردار مناسب انتخاب شده باشد. انتقاد دیگری که به این روش وارد شده، موضوع عفونت هاست اما اگر دقت شود و همه وسایل ضروری در دسترس باشد هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. اگر در صورت آلودگی آب با خون یا مدفوع نوزاد یا مادر ، بلافاصله آب تعویض شود و برای هر بار یا مرحله استخر ضدعفونی شود، مشکل عفونت وجود ندارد. پزشکان سایر کشورها معتقدند که اگر زایمان با همراهی همسر بیمار باشد، می تواند یک زایمان بسیار خاطره انگیز و آرامش بخش باشد.

در روش زایمان به صورت کانگورویی که هم به صورت طبیعی و هم در آب انجام می شود، نوزاد بلافاصله روی پوست مادر قرار می گیرد؛این روش نیز خیلی طرفدار دارد و آمار سزارین را پایین می آورد. در سزارین مصرف مسکن ها زمان شیردهی را به تاخیر می اندازد. این در حالی است که با روش زایمان در آب مادر اعتماد به نفس پیدا می کند. به سرعت از جا بلند می شود و شیردهی را آغاز می کند. به همین دلیل است که باید روش زایمان در آب در کشور ترویج شود. این روش علاوه بر فوایدی که دارد، کم هزینه نیز است. وی افزود: در صورت داشتن اضافه وزن، لازم است مادر برای این نوع زایمان وزن خود را پایین بیاورد. زیرا عوارض چاقی مانند فشار خون، دیابت و... زایمان در آب را ناممکن می کند. بنابراین در تمامی دوران بارداری باید وزن زائو کنترل شود. همچنین در روز قبل از زایمان باید روده ها تخلیه شود. کیسه آب مادر نیز نباید پاره شده باشد در غیر این صورت زایمان در آب انجام نمی گیرد.

زایمان در آب
*زایمان در آب برای زنانی که مشکلات بارداری ، عفونت یا خون ریزی شدید ندارند، مفید است.

*مادر نباید تبخال داشته باشد زیرا عفونت به راحتی از آب به نوزاد منتقل می شود.

*زمان بارداری باید کامل طی شده باشد یا اینکه پس از ۳۷ هفته زایمان انجام شود.

 


منبع:salamatnews.com

سه شنبه 12/1/1393 - 10:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته