• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1081
تعداد نظرات : 126
زمان آخرین مطلب : 3988روز قبل
اهل بیت

 

 

شنبه 2/2/1391 - 13:42
اهل بیت
روایات نگاهت را به ما گفتند آهوها
به گرمی پر جبریل و نرمی پر قوها
و من در باره ات از باد و آب و خاک پرسیدم
همه گفتند خوبی تو همه منهای بدگوها
شبانگاهان پریشان کرد گیسوی ملایک را
نسیم غبطه های تو به پرواز پرستوها
سحر از باغهای استجابت میوه می چیدی
که گیسوی تو را پر کرد عطر زرد لیموها
خیالات ظریف تو چنان سنگین و عقلانی است
که وزن آن نمی گنجد در اوهام ترازوها
اگر حوریه ات گفتند حتما خانه ات مینوست
کنیزت مریم عذراست تو بانوی بانوها
کدامین جلوه جاری بود آن ظهری که غش کردی ؟
تو را یاد که می انداخت الحان اذان گوها
ولا حول و لا قوه مگر با دستهای تو
به غیر از این نمی گویند حق حق ها و هو هو ها
صدای حمد دستاست نمی پیچد در این ایام
حیاط خانه خالی ماند از تنزیه جاروها
مقامات شعاعت را نمی بینند خفاشان
سخنهای شجاعت را نمی خوانند ترسوها
فدک را مال خود کردند افراد نمک نشناس
نمک را منزوی کردند موذیانه پستوها
چراغ ماه خاموش است خورشیدت کفن پوش است
تماشا کن تو ای زهره میان داری سوسوها
زبان تیز چاقوها نمک پاشید زخمت را
نمک پاشید زخمت را زبان تیز چاقوها
سر خاکی تو را کشتند بی رحمانه نامردان
سر خون تو جنگیدند نامردانه زالوها
مزارت خطبه تلخی است در گوش قبور شهر
سکوتت ضربه سختی است بر جمع هیاهوها
بنایش آنچنان سست است در ویرانی اش کافی است
بپیچد بوی آهت در پریشانی گیسوها
غروبت در شب یثرب طلوع مسجد کوفه است
کبود زیر چشم تو شکست طاق ابروها
علیل درک اوج تو ذلیل اوج درک تو
ارسطوها پرستوها پرستوها ارسطوها
 
شنبه 2/2/1391 - 13:29
شعر و قطعات ادبی
«باز این چه شورش است كه در خلق عالم است» / ماه عزای فاطمه روح مُحرم است/خون گریه كن ز غم،كه عقیق یمن شوی/ رخصت دهد خدا كه تو هم سینه زن شوی/ در فاطمیه از دل و جان گریه می كنیم / همراه با امام زمان گریه می كنیم/ در فاطمیه رنگ جگر سرخ تر شود/ آتش فشان غیرت ما شعله ور شود شمشیر خشم شیعه پدیدار می شود/ وقتی كه حرف كوچه و دیوار می شود/ لعنت به آنكه پایگذار سقیفه شد/ لعنت به هر كسی كه به ناحق خلیفه شد/ لعنت بر آنكه برتن اسلام خرقه كرد/ این قوم متحد شده را فرقه فرقه كرد/ تكفیر دشمنان علی ركن كیش ماست/ هر كس محب فاطمه شد،قوم وخویش ماست/ ما بی خیال سیلی زهرا نمی شویم/ راضی به ترك و نهی تبرا نمی شویم/ قرآن و اهل بیت نبی اصل سنت است/ هر كس جدا ز این دو شود،اهل بدعت است/ ما همكلام منكر حیدر نمی شویم/ «با قنفذ و مغیره برادر نمی شویم»/ ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم/ ما بچه های مادر پهلو شكسته ایم/امروز اگر كه سینه و زنجیر می زنیم/ فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم/ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب كرد/ روی غرور و غیرت ما هم حساب كرد/از ما بترس،طایفه ای پر اراده ایم/ ما مثل كوه پشت علی ایستاده ایم/از اما بترس، شیعه ی سرسخت حیدریم/ جان بركفان جبهه ی فتوای رهبریم/از جمعه ای بترس كه روز سوارهاست/ پشت سر امام زمان ذوالفقارهاست/از جمعه ای بترس،كه دنیا به كام ماست/ فرخنده روز پر ظفر انتقام ماست/ از جمعه ای بترس،كه پولاد می شویم/

 از هرم عشق مالك ومقداد می شویم/

شنبه 2/2/1391 - 13:10
شعر و قطعات ادبی

شكسته تر شده و دست بركمر دارد
چه پیش آمده ! آیا حسن خبر دارد؟
به گریه گفت كه زینب مواظب خود باش
عبور كردن از این كوچه ها خطر دارد
شبیه روز برایم نرفته روشن بود
فدك گرفتن از این قوم دردسر دارد
گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...
تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد
شهود خواسته از دختر نبی خدا
اگرچه دیده سندهای معتبر دارد
سكوت و صبر و رضای خدا به جای خودش
ولی اگر پدرم ذوالفقار بردارد...
كسی نبود به معمار این محل گوید
عریض ساختن كوچه كی ضرر دارد!؟

شنبه 2/2/1391 - 13:7
اهل بیت

یکی از خادمان بخش فرهنگی حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام گفت:مولوی  «سلطان محمد» از علمای سرشناس اهل سنت افغانستان که در شهر هرات سکونت دارد و از بیماری قلب رنج می برد، در حرم امام رضا علیه السلام شفا گرفت.»
وی در ادامه افزود: «این عالم سنی مذهب، عضو شورای هفت نفره افتاء افغانستان است و همزمان خطیب جمعه شهر هرات نیز به شمار می رود. او که پیرو مذهب حنفی است، چند ماه پیش به بیماری انسداد عروق (بسته شدن رگ های قلب) دچار شد و همه پزشکان وی را جواب کردند اما به گفته خودش، در خواب، امام رضا علیه السلام را رؤیت کرد و آن حضرت او را توصیه کرد که به حرم ایشان بیاید و شفای خود را بگیرد.»
مولوی «سلطان محمد» می گوید: «از خواب که بیدار شدم، ابتدا فکر کردم که هذیان دیده ام لذا تصمیم گرفتم برای درمان به پاکستان سفر کنم اما هنگامی که برای بار دوم به خواب رفتم، یک بار دیگر امام رضا به خواب من آمد و دوباره به من توصیه کرد که به حرمشان بروم تا شفا بگیرم. در خواب، امام رضا را با لباس سبز رنگ و بلندی مانند دشداشه عربی رؤیت کردم. ایشان بسیار زیبا و خوش سیما بودند.»
این عالم اهل سنت افغانستان می افزاید: «فردای آن روز که آن خواب را دیدم، برای دوستان و اطرافیان خودم تعریف کردم. بسیاری از شیوخ نزدیک به من، مرا مورد حمله قرار داده و گفتند “تو مشرک شده ای”، اما من که آن خواب را دو بار دیده بودم، تصمیم قاطع گرفتم که به ایران سفر کنم و به زیارت امام رضا بیایم. بالاخره قسمت شد و با یک کاروان از زائران افغانی شامل ۱۶۸ نفر به مشهد سفر کردیم.»
وی می افزاید: «اولین بار که به حرم رفتم، با اینکه تاکنون این مکان را ندیده بودم، اما به چشمانم غریب نمی آمد و برخی بخش های حرم را دقیقا در خواب رؤیت کرده بودم. حتی آن محلی که امام را دیده بودم را دیدم. ۳ روز از حرم خارج نشدم و به نماز، دعا، راز و نیاز سر کردم. بعد از ۳ روز هم کاروانی هایم که از بیماری من خبر داشتند به سراغم آمدند و خواستند مرا نزد پزشکان ببرند اما من حاضر نمی شدم بروم زیرا ایمان داشتم که شفا گرفته ام. با اصرار آنان ابتدا به آزمایشگاه و سپس نزد پزشکان رفتم. آنها گفتند هیچ اثری از بیماری در تو وجود ندارد.»
گفتنی است، مولوی «سلطان محمد» قصد دارد جمعه این هفته به مشهد مقدس سفر کند تا با علما و مراجع تقلید شیعه دیدار و گفت وگویی انجام دهد

شنبه 2/2/1391 - 12:56
اهل بیت

نماز حضرت زهرا(علیهاالسلام) دو رکعت است؛ بدین صورت که در رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه سوره توحید خوانده مى‏شود. (۱)

نماز استغاثه به حضرت زهرا (س)

در مفاتیح الجنان روایت ‏شده است که: هر گاه حاجتى دارى دو رکعت نماز به جاى آور و پس از سلام سه مرتبه تکبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مولاتى یا فاطمةُ اغیثینى‏» ، سپس جانب راست صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و همان ذکر را صد مرتبه بگو، سپس جانب چپ صورت را بر زمین(مُهر) بگذار و صد مرتبه همان ذکر را بگو و حاجت ‏خود را بخواه، به خواست ‏خداوند حاجتت ‏برآورده مى‏شود. (۲)

زیارت حضرت فاطمه (س)

قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

«من زار فاطمة فکانما زارنى و من زار على بن ابیطالب فکانما زار فاطمة؛ هر کس فاطمه را زیارت کند مثل این است که مرا زیارت کرده و هر کس على بن ابیطالب را زیارت کند مانند آن است که فاطمه را زیارت کرده است.»(۳)

همچنین راوایت شده است: «قالت فاطمة: قال ابى و هو ذا حى: من سلم على و علیک ثلاثة ایام فله الجنة . قلت لها: ذا فى حیاته و حیاتک او بعد موته و موتک؟ قالت: فى حیاتنا و بعد موتنا؛ فاطمه(علیهاالسلام) فرمودند: پدرم آن زمان که در قید حیات بود [به من] فرمود: هر کس سه روز بر من و تو سلام کند، بهشت ‏براى اوست. به حضرت [زهرا علیهاالسلام] گفتم: این مسئله در زمان حیات پیامبر و شما یا بعد از مرگتان است؟ حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: در حیات و ممات ما.» (۴)

امام جواد( علیه السلام) هر روز هنگام ظهر به مسجد رسول الله (صلى الله علیه و آله) رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا (صلى الله علیه و آله)، به سراغ خانه مادرش حضرت زهرا( علیهاالسلام) که در همان نزدیکى قبر پیامبر(صلى الله علیه و آله) است مى‏رفت و کفشها را در آورده و با نهایت ادب و خضوع، داخل خانه شده و در آنجا نماز و دعا مى‏خواند و دقایقى طولانى به عبادت مشغول مى‏شد و هرگز دیده نشد به زیارت رسول اکرم(صلى الله علیه و آله) برود و سراغ مادرش را نگیرد. (۵)

روز زیارت مخصوص حضرت زهرا (س)
در روایات، هر یک از روزهاى هفته و ساعات شبانه روز به نام یکى از معصومین( علیهم السلام) نامگذارى شده و براى هر روز و هر هفته با توجه به همین نامگذاری ها، ادعیه و اعمالى بیان شده است .

از بین روزهاى هفته، روز یکشنبه متعلق به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) مى‏باشد و از بین ساعات شبانه روز، ساعت آخر شب؛ نزدیک اذان صبح، متعلق به فاطمه زهرا(علیهاالسلام) مى‏باشد. زیارت مخصوص حضرت زهرا (علیهاالسلام) در روز یکشنبه چنین است:

«السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذى خلقک قبل ان یخلقک لما امتحنک به صابرة و نحن لک اولیاء مصدقون و لکل ما اتى به ابوک صلى الله علیه و آله و اتى به وصیه علیه السلام مسلمون و نحن نسئلک اللهم اذ کنا مصدقین لهم ان تلحقنا بتصدیقنا بالدرجة العالیة لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولایتهم علیهم السلام.» (۶)

پی نوشت ها :

۱- مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، ص‏۶۷ .

۲- همان، ص‏۴۲۳ .

۳- بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۵۸ .

۴- چشمه در بستر، ص‏۳۱۸ .

۵- کشف الیقین، علامه حلى، ص‏۳۵۴ .

۶- مفاتیح الجنان، انتشارات فاطمة الزهرا، قم، ص‏۹۱

شنبه 2/2/1391 - 12:48
دنیای گیاهان و حیوانات

جمعه 1/2/1391 - 17:40
طنز و سرگرمی

 

من که صد بار بکسل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟
هر زبانی که اسپل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

هر دمی بنده رفرشت کردم، این همه ناز و خواهشت کردم
وقت خود صرف دل دل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

تو که آشغال ترین ایمیل هستی، بیخودی، ضایعی، چقدر پستی
قهر نکن یک کم اسگل ت کردم! پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

نامه یار در راه است، یارم آن یار چون ماه است
من دلم محرم دل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

“قدس زیبای من تو آزادی، خیز و سر ده ترانه ی شادی”
دست کم من تخیل ت کردم! پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

تو که اسپم خورت ملس گشته، توی اینباکس پرمگس گشته
این همه من تحمل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

دیگر این نازها کم کن، چاره ای بهر ماتم کن
صد تومان نذر کاکل ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

تو که آخر مرا ز رو بردی، بالا پایین و پشت و رو بردی
به جهنم، ول ت کردم، پس چرا وا نمی شوی یاهو؟

جمعه 1/2/1391 - 12:5
طنز و سرگرمی

اهل دانشگاهم

روزگارم خوش نیست

ژتونی دارم

خرده پولی

سر سوزن هوشی.

دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید

هم چو من مشروط

و اتاقی که در این نزدیکی است

پشت آن کوه بلند.

اهل دانشگاهم

پیشه ام گپ زدن است

گاه گاهی هم می نویسم تکلیف

می سپارم به شما

تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانیست

دلتان زنده شود

چه خیالی، چه خیالی

خوب می دانم گپ زدن بیهودست

دانشم کم عمق است

خر زدن بیهودست.

اهل دانشگاهم

قبله ام آموزش

جانمازم جزوه

مُهرم میز

عشق از پنجره ها می گیرم

همه ذرات وجودم متبلور شده است.

درسهایم را وقتی می خوانم

که خروس می کشد خمیازه

مرغ و ماهی خوابند.

اوستاد از من پرسید

چند نمره می خواهی از من؟

من از او پرسیدم

دل خوش سیری چند؟

خوب یادم هست

مدرسه محفل آزادی بود.

درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب

امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.

درس بی رنجش می خواندم.

نمره بی خواهش می آوردم.

تا معلم جوک می گفت همه غش می کردیم

و کلاسم زیبا بود و معلم حوصله داشت.

درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.

کم کمک دور شدم از آنجا

بار خود را بستم.

عاقبت رفتم دانشگاه

به محیط خس آموزش

و به دانشکده علم سرایت کردم

رفتم از پله دانشکده بالا

بارها افتادم.

چیزها دیدم در دانشگاه

من گدایی دیدم در آخر ترم

در به در می گشت

یک نمره قبولی می خواست

من کسی را دیدم

از داشتن یک نمره ده

دم در پشتک می زد

در دانشگاه اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.

دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.

اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.

اتوبوسی دیدم که کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!

دیدم

سفر سبز چمن تا کوکو

بارش اشک پس از نمره تک

جنگ آموزش با دانشجو

جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا

جنگ نقلیه با جمعیت منتظران

حمله درس به مُخ

حذف یک واحد به فرماندهی رایانه

فتح یک ترم به دست ترمیم،

قتل یک نمره به دست استاد

مثل یک لبخند در آخر ترم

همه جا را دیدم.

اهل دانشگاهم!

اما نیستم دانشجو.

کارت من گمشده است.

من به مشروط شدن نزدیکم

آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران

نبضشان را می گیرم

هذیانهاشان را می فهمم

من ندیدم هرگز یک نمره بیست

من ندیدم که کسی ترم آخر باشد

من در این دانشگاه چقدر مضطربم

من به یک نمره ناقابل ده خشنودم

و به یک مدرک قناعت دارم.

من نمی خندم اگر دوست من می افتد.

و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد

من در این دانشگاه

در سراشیب کسالت هستم

خوب می دانم استاد

کی کوئیز می گیرد

اتوبوس کی می آید

خوب می دانم برگه حذف کجاست

سایت و رایانه آن مال من است

هر کجا هستم باشم

تریا، نقلیه، دانشکده از آن من است

چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها

رختها را بکنیم

پی ورزش برویم

توپ در یک قدمی است

و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!

و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.

و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!

و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و نترسیم از حذف

و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود

اگر بود چرا یخ زده بود

کار ما نیست شناسایی مسئول غذا

کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها

جمعه 1/2/1391 - 11:57
طنز و سرگرمی

ای خدا Hard دلم Format مکن

Field من را خالی از برکت مکن

Option غم را خدایا On مکن

File اشکم را خدایا Run مکن

Delete کن شاخه های غصه را

سردی و افسردگی را ، هر سه را 

Jumper شادی بیا تا Set کنیم

سیستم اندوه را Reset کنیم

نام تو Password درهای بهشت

آدرس Email سایت سرنوشت

تا نیفتد Bug در اندیشه مان

تا که ویروسی نگردد ریشه مان

ای خدا از بهر ما ایمن فرست

بهر دل های پرآتش Fan فرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم

Help می خواهم که F1 می زنم

جمعه 1/2/1391 - 11:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته