• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2955روز قبل
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى


كارنامه عبداللّه بن عمر
بهتر است با قیافه واقعى و كارنامه عبداللّه بن عمر قدرى بیشتر آشنا شویم ؛ با قیافه كسى كه از طرفى به حسین بن على علیهما السلام صلح و سازش با یزید بن معاویه را پیشنهاد مى كند و از طرف دیگر از راه تظاهر و ریاكارى سینه حسین علیه السلام را مى بوسد و براى او اشك مى ریزد و از سوى دیگر با اینكه خودش از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل مى كند كه حسین را در راه قرآن خواهند كشت و هركس دست از یارى وى بردارد دچار ذلت و زبونى خواهد گردید و با این كه امام علیه السلام به صراحت به وى مى گوید:((عبداللّه ! از خدا بترس و دست از یارى من برمدار)) او نه تنها به نصرت و یارى امام علیه السلام نمى شتابد بلكه مستقیم راه مدینه را پیش گرفته از آنجا با یزید اعلان وفادارى مى كند و به جاى حزب اللّه ، به حزب شیطان مى پیوندد.
آرى با قیافه واقعى عبداللّه بن عمر آشنا شویم تا از این راه با قیافه واقعى سایر عبداللّه ها و عبداللّه هاى زمان خود آشنا گردیم كه به جاى یارى حسین علیه السلام تظاهر به گریه كرده و آه و ناله سر مى دهند و چه بسا مخفیانه با یزیدها و طاغوتها پیمان وفادارى مى بندند!
1 - عبداللّه بن عمر و مخالفت با امیرالمؤ منان (ع )
پس از كشته شدن عثمان كه همه مسلمانان در مدینه با پیشنهاد و اصرار خودشان با امیر مؤ منان علیه السلام بیعت نمودند، عبداللّه بن عمر جزء گروه هفت نفرى بود كه حاضر نشدند با على علیه السلام بیعت كنند و بهانه او در مخالفت با بیعت این بود كه هروقت همه مسلمانان بیعت كردند، من نیز بیعت خواهم نمود، ولى من باید آخرین كسى باشم كه با على بیعت مى نماید!
مالك اشتر عرضه داشت : یا امیرالمؤ منین ! او چون ترسى از شمشیر و تازیانه تو ندارد به چنین بهانه اى متمسك مى گردد، اجازه بدهید او را تحت فشار قرار بدهیم .
امیر مؤ منان علیه السلام فرمود: من كسى را مجبور به بیعت نمى كنم ، بگذارید آزادانه هر راهى را كه مى خواهد انتخاب كند.
ولى یك روز براى آن حضرت خبر آوردند كه عبداللّه بن عمر براى سرنگون كردن حكومت وى به مكه رفته و مشغول توطئه چینى است . امام ماءمورى فرستاد تا جلو فعالیت ضدانقلابى و ضد حكومتى او را بگیرد و بالا خره عبداللّه بن عمر بدون موفقیت در این راه به مدینه مراجعت نمود و تا آخر، حكومت على علیه السلام را به رسمیت نشناخت و حاضر به بیعت با او نگردید(27)، ولى پس از شهادت امیرمؤ منان علیه السلام با معاویه بیعت كرد و حكومت او را به رسمیت شناخت .
و این بود برخورد و رفتار عبداللّه بن عمر با شخصیتى مانند على علیه السلام و حكومتى مانند حكومت وى و بیعت او با معاویه و پذیرش حكومت او.
2 - عبداللّه بن عمر و بیعت با یزید
هنگامى كه معاویه براى فرزندش یزید از مردم بیعت مى گرفت ، عبداللّه بن عمر به گروه مخالفان پیوست ولى نه معاویه از مخالفت وى بیمناك بود و نه یزید؛ زیرا خود معاویه كه با پسرش در باره مخالفان سخن مى گفت چون نام عبداللّه بن عمر به میان آمد چنین نظریه داد:((فَاَمّا عَبْدُاللّه بْن عُمَر فَهُوَ مَعَكَ فَالْزَمْهُ وَلا تَدَعْهُ؛)) عبداللّه بن عمر اگرچه از بیعت امتناع ورزیده است ولى دلش با تو است قدر او را بدان و از خود مران ))(28).
بر اساس پیش بینى معاویه مخالفت عبداللّه بن عمر با بیعت یزید نه تنها ضررى متوجه او نمى كرد بلكه به موقع ، بزرگترین حمایت و پشتیبانى را از وى به عمل آورد و همان وقت كه باید وارد جبهه مخالف یزید شود و از قیام حسین بن على علیهما السلام حمایت كند آن حضرت را به صلح و سازش ‍ دعوت مى كند تا حكومت یزید هرچه بیشتر تقویت و مستحكم شود و چون در این راه با شكست مواجه مى گردد، با امام علیه السلام خداحافظى كرده ، راهى مدینه مى شود و از آنجا طى نامه اى كه به یزید بن معاویه مى نویسد حكومت و خلافت او را با جان و دل مى پذیرد(29).
و در این بیعت آنچنان قرص و محكم مى ایستد كه چون مردم مدینه پس از شهادت حسین بن على علیهما السلام بر ضد یزید شوریدند و استاندار وى ((عثمان بن محمد)) را بیرون راندند، عبداللّه ، اقوام و عشیره و غلام و فرزند خویش را جمع كرد و طى سخنانى كه به پشتیبانى از حكومت یزید ایراد كرد چنین گفت :
من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم كه مى فرمود: ((در روز قیامت براى هر فرد پیمان شكن ، پرچمى برافراشته خواهد شد كه معرف پیمان شكنى او گردد)).
عبداللّه به سخنانش چنین ادامه داد: و من بالاتر از این غدر و پیمان شكنى نمى دانم كه با كسى بیعت كنند و سپس به جنگ او برخیزند و لذا اگر بدانم هریك از شما دست از بیعت یزید برداشته و از مخالفین او حمایت كرده اید رابطه من با او قطع خواهد گردید(30).
3 - عبداللّه بن عمر و حجاج بن یوسف
پس از یزید بن معاویه آنگاه كه عبدالملك مروان به خلافت رسید و براى سركوبى ابن زبیر، حجاج بن یوسف را به مكه گسیل داشت ، حجاج وارد مدینه گردید، عبداللّه بن عمر شبانه براى بیعت به سوى حجاج شتافت و گفت :امیر! دستت را بده تا براى خلیفه بیعت كنم .
حجاج سؤ ال كرد: عبداللّه ! این عجله براى چیست و مى توانستى این بیعت را به فردا موكول كنى ؟
عبداللّه گفت : چون از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده ام كه فرمود:((هركس بمیرد در حالى كه امام و پیشوایى نداشته باشد مانند مردمان جاهلیت مرده است )) و ترسیدم كه شب هنگام مرگم فرا رسد و در اثر نداشتن امام ، مشمول گفتار پیامبر شده و از مردگان جاهلیت محسوب شوم .
چون گفتار عبداللّه بن عمر به اینجا رسید، حجاج پاى خود را از لحاف بیرون آورد و گفت : بیا به جاى دست ، پایم را ببوس (31).
یعنى تو كه امروز براى من حدیث پیامبر را مى خوانى در زمان على بن ابى طالب و حسین بن على علیهما السلام چرا این حدیث را در بوته فراموشى قرار دادى ؟
و این است معناى همان جمله اى كه خود عبداللّه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل كرد كه : خوددارى از نصرت و یارى حسین علیه السلام موجب ذلت و زبونى خواهد گردید.
نتیجه :
این است چهره و قیافه واقعى عبداللّه بن عمر كه تاریخ به ما نشان مى دهد تا بدان وسیله عبداللّه هاى دیگر را در هر عصر و زمان بشناسیم و با خط آنها آشنا گردیده و همیشه از آن برحذر باشیم و باز این تاریخ به عبداللّه هاى زمانها و اعصار و به عبداللّه هاى كنونى ما هشدار مى دهد كه اگر به بهانه هاى واهى حاضر نیستند آزادانه با على علیه السلام دست بیعت دهند باید بیعت معاویه و یزید را جانانه بپذیرند.
و اگر نخوت و تكبر، جهل و عناد به آنها اجازه نمى دهد به یارى حسین علیه السلام بشتابند، باید در انتظار روزى باشندكه شبانه با ذلت و حقارت !راهى خانه حجاج ها گردند.
اینها باید بدانند كه اگر دست مرموز و نامرئى بنى امیه براى نیل به هدفهاى خویش - كه تنها در منزوى بودن اهل بیت امكان پذیر مى باشد - با تبلیغات و هو و جنجال ، عبداللّه بن عمر را یكى از ((مكثرین )) در حدیث و متخصصین در مذهب معرفى مى كند(32) و او نیز چهار نعل به استقبال این جریان مى شتابد باید به مجازات این عمل ننگینش كه وجود وى وسیله بهره بردارى معاویه ها و یزیدها قرار گرفته است به پاى كثیف ترین و جنایتكارترین افراد بشر بوسه بزند:
(ذلِكَ لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْیا وَلَهُمْ فِى اْلاخِرَةِ عَذابٌ عَظَیمٌ )(33)
دو نكته مهم :
در گفتگوى امام علیه السلام و عبداللّه بن عمر دو نكته مهم و حساس جلب توجه مى كند:
نكته اول در سخن امام علیه السلام این است كه از جریان كشته شدن حضرت یحیى و به ارمغان رفتن سر بریده او به یك جنایتكار یاد مى كند و به طورى كه نقل شده است امام در طول سفر خویش از این حادثه تلخ و جنایت بزرگ ، مكرر یاد مى نمود. و مسلم است كه طرح این موضوع از ناحیه آن حضرت بدون اراده و توجه نبوده بلكه وجود یك تشابه تام در میان قیام و مبارزه او و مبارزه حضرت یحیى علیه السلام كه منجر به ارمغان رفتن سر بریده آنان گردید موجب شده است كه آن حضرت از آن حادثه تلخ سخن بگوید.
و اما نكته دوم ، در گفتار عبداللّه بن عمر است كه به هنگام وداع و خداحافظى با امام علیه السلام در حالى كه اشك مى ریخت گفت : یا اباعبداللّه ! تو را به خدا مى سپارم و تو در این راه كشته خواهى شد.
آیا عبداللّه بن عمر از كشته شدن امام در آن سفر بجز این كه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده باشد از راه دیگرى مطلع گردیده بود و آیا از مطلبى كه بیگانگان درباره حسین بن على علیهما السلام باخبر بودند خود آن حضرت اطلاعى نداشت ؟ و این همان مطلبى است كه ما در صفحات گذشته مكرر اشاره نمودیم كه امام علیه السلام قطع نظر از موضوع ((علم امامت )) از راه عادى و از طریق خبرى كه به واسطه و بى واسطه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به وى رسیده بود نسبت به جزئیات جریان عاشورا از اطلاع و آگاهى كامل برخوردار بود.
بخش اول : از مدینه تا مكه : نامه اى به بنى هاشم
متن سخن :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ اِلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی
وَمَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِى هاشِمٍ،اَمّا بَعْدُ:
فَاِنَّ مَنْ لَحِقَ بِى اِسْتَشْهَدَ وَمَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یُدْرِك الْفَتْحَ،
وَالسَّلامُ))(34).
ترجمه و توضیح لغات :
(( قِبَلْ به كَسر قاف و فتح باء:)) نزد، طرف ؛ مى گویند:(( اءَتانِى مِنْ قِبَلِهِ:)) از نزد وى آمد. اِسْتِشْهاد: به شهادت نایل گشتن ؛(( تَخَلَّفَ عَنْهُم :)) به همراه آنان نرفت .
ترجمه و توضیح :
ابن قولویه در كامل الزیارات نقل مى كند كه : حسین بن على علیهما السلام از مكه به سوى برادرش محمد بن حنفیه و سایر افراد از بنى هاشم این نامه را نوشت :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم :)) از حسین بن على به محمد بن على و افراد دیگر خاندان هاشم كه در نزد وى هستند. اما بعد: هریك از شما كه در این سفر به من ملحق شود به شهادت نایل خواهد گردید و هریك از شما كه از همراهى با من خوددارى ورزد به فتح و پیروزى دست نخواهد یافت والسلام )).
گرچه سید بن طاووس (ره ) از كلینى (رض ) نقل مى كند كه این نامه از ناحیه حسین بن على علیهما السلام پس از آن كه آن حضرت از مكه حركت نموده صادر گردیده است (35)، ولى ابن عساكر و ذهبى همان نظریه ابن قولویه را تاءیید نموده و اضافه مى كنند كه پس از رسیدن این نامه به مدینه عده اى از فرزندان عبدالمطلب به سوى آن حضرت حركت نمودند و محمد بن حنفیه نیز در مكه به آنان ملحق گردید(36).
نتیجه :
به هرحال نتیجه و خلاصه مفهوم این نامه این است كه : حسین بن على علیهما السلام از آغاز ورودش به شهر مكه نه تنها شهادت را براى خویش و كسانى كه به همراه او بودند و یا در آینده بنا بود به او ملحق گردند، حتمى و محقق الوقوع مى دانست (( (فَاِنَّ مَنْ لَحِقَ بى اِسْتَشْهَدَ))) و از هر نوع فتح و پیروزى ظاهرى براى خویش ماءیوس بود بلكه جوّ حاكم را آنچنان مشاهده مى نمود كه بلافاصله پس از شهادت وى نیز، رسیدن به پیروزى ظاهرى و دست یافتن به حكومت براى هیچیك از افراد بنى هاشم و اعضاى خاندان آن حضرت و پایین آوردن خاندان اموى از اریكه قدرت و سلطنت و تغییر دادن شرایط را امكان پذیر نمى دانست (( (وَمَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یُدْرِك الْفَتْحَ)،)) ولى او مى دانست كه فتح نهایى و فتح الفتوح تا قیامت در گرو شهادت او و یارانش و مرهون اسارت خاندان و فرزندان اوست .
بخش اول : از مدینه تا مكه : نامه حسین بن على (ع ) به مردم بصره
متن سخن :
((اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّاللّه اصْطَفى مُحَمَّداً صلّى اللّه علیه و آله مِنْ خَلْقِهِ
وَاَكْرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ وَاخْتارَهُ لِرِسالَتِهِ
ثُمَّ قَبَضَهُ اِلَیْهِ وَقَدْ نَصَحَ لِعِبادِهِ وَبَلغ ما ارْسلَ بِهِ
وكُنّا اَهْلَهُ وَاءوْلیاءَه وَاوْصِیاءهُ وَوَرَثَتَهُ وَاَحَقَّ الناسِ بِمَقامِهِ فى النّاسِ
فَاسْتَاءْثرَ عَلَیْنا قَوْمُنا بِذلِكَ فَرَضینا وكَرِهْنَا الْفُرْقَةَ
وَاَحْبَبْنَا العافِیَةَ وَنَحْنُ نَعْلَمُ انّا اَحَقُّ بِذلِكَ الحقِّ الْمُسْتَحقِّ عَلَیْنا
مِمَّنْ تَوَلاّهُ وَقَدْ بَعَثْتُ رَسُولى اِلَیْكُمْ بِهذاالْكِتابِ
وَاَنَا اَدْعُوكُمْ اِلى كِتابِاللّه وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ
فَاِنَّ السُّنَّةَ قَد اُمیتَتْ وَالْبِدْعَةَ قَد اُحْیِیَتْ
فَاِنْ تَسْمَعوا قَوْلى اَهْدِكُمْ اِلى سَبیلِ الرَّشادِ
وَالسَّلامُ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَةُاللّه وَبَركاتُهُ))(37)
ترجمه و توضیح لغات :
(( اِسْتَاءْثَرَ: استاءثر على الغیر:)) به خود اختصاص داد. اَحَقَّ: لا یقتر و شایسته تر. تَوَلاّهُ: سرپرستى او را به عهده گرفت . رَشاد: راه راست ، راه سعادت .
ترجمه و توضیح :
بنابه نقل طبرى ، امام علیه السلام پس از ورود به مكه نامه اى كه متن آن از نظر خوانندگان ارجمند گذشت ، به سران قبایل شهر بصره مانند مالك بن مسمع بكرى ، مسعود بن عمرو، منذر بن جارود و... مرقوم داشت كه ترجمه آن چنین است :
اما بعد: خداوند محمد صلّى اللّه علیه و آله را از میان مردم برگزید و با نبوتش بر وى كرامت بخشید و به رسالتش انتخاب فرمود سپس در حالى كه او وظیفه پیامبرى را به خوبى انجام داد و بندگان خدا را هدایت و راهنمایى نمود به سوى خویش فرا خواند (و قبض روحش نمود) و ما خاندان ، اولیا، اوصیا و وارثان وى و شایسته ترین افراد نسبت به مقام او از میان تمام امت بودیم ، ولى گروهى این حق را از ما گرفتند و ما نیز با علم و آگاهى بر تفوق و شایستگى خویش نسبت به این افراد، براى جلوگیرى از هر فتنه و اختلاف و تشتت و نفاق در میان مسلمانان و جلوگیرى از چیره شدن دشمنان بر آنچه پیش آمده بود، رضا و رغبت نشان داده و آرامش مسلمانان را بر حق خویش مقدم داشتیم . و اما اینك پیك خود را به سوى شما مى فرستم شما را به كتاب خدا و سنت پیامبر دعوت مى كنم ؛ زیرا در شرایطى قرار گرفته ایم كه دیگر سنت پیامبر (یكسره ) از میان رفته و جاى آن را بدعت فرا گرفته است ، اگر سخن (دعوت ) مرا بشنوید به راه سعادت و خوشبختى هدایتتان خواهم كرد، درود و رحمت و بركت خدا بر شما باد!
امام علیه السلام این نامه را به وسیله یكى از دوستانش به نام ((سلیمان )) به بصره فرستاد و سلیمان در بصره پس از انجام ماءموریت خویش و رسانیدن نامه آن حضرت ، دستگیر گردید و ابن زیاد یك شب پیش از حركت به سوى كوفه دستور داد او را به دار آویختند.
مساءله اَهَمّ و مُهِمّ
حسین بن على علیهما السلام در این نامه در ضمن دعوت از مردم بصره به همكارى با آن حضرت در مبارزه با اوضاع ضداسلامى و ضدقرآنى به بیان موقعیت اهل بیت و به انحراف كشیده شدن موضوع خلافت و مسیر اسلام ، در رابطه با مبارزه به بیان موازنه و تقدیم داشتن اءهم بر مهم پرداخته و فلسفه سكوت خاندان عصمت را در یك برهه خاص و انگیزه قیام خویش را توضیح مى دهد كه اگر در آن برهه به جاى قیام ، به سكوت گذرانده شده است ، به لحاظ پیدایش جوّ خاصى نه تنها نتیجه اى بر قیام مترتب نمى گردید بلكه دشمنان و منافقان و فرصت طلبان این قیام را به نفع خود تمام مى كردند:((فَرَضینا وَكَرِهْنَا الْفُرْقَةَ)) و بر این اساس بود كه ما آن روز دم فرو بستیم و درب خانه به روى خود بستیم و از این رهگذر جلو فتنه ها و آشوبهاى خطرناك را گرفتیم و مسلمانان را از طریق راهنمایى و تلاشهاى تبلیغى به رشد و ترقى رهنمون گشتیم ، ولى اینك مرحله دیگرى به وجود آمده و اسلام نه در مسیر انحراف بلكه در خطر نابودى قرار گرفته است :((فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَالْبِدعَةَ قَدْ اُحْییَتْ)) قانون پیامبر از میان رفته و بدعتها و خودخواهیها در جاى آن نشسته است و شرایط امروز نیز براى مبارزه با فساد آماده است یعنى اگر در این مبارزه ، خون گروهى از پاكان امت هم ریخته شود، نه تنها دشمن نمى تواند از آن به نفع خویش بهره بردارى كند بلكه در نهایت بهترین ثمرات و ارزشها را به نفع اسلام به بار خواهد آورد.
بخش اول : از مدینه تا مكه : نامه حسین بن على (ع ) در پاسخ نامه هاى مردم كوفه
متن سخن :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم ،
مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی اِلَى الْمَلاء مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُسْلِمِینَ، اَمّا بَعْدُ؛
فَاِنَّ هانیاً وَسَعیداً قَدِما عَلَىَّ بِكُتُبِكُمْ
وَكانا آخِر مَنْ قَدِمَ عَلَىَّ مِنْ رُسُلِكُمْ
وَقَدْ فَهِمْتُ كُلَّ الَّذِى قَصَصْتُمْ وَذَكَرْتُمْ
وَمَقالَةُ جُلِّكُمْ اَنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ فَاقْبِلْ
لَعَلَّاللّهَ یَجْمَعُنا بِكَ عَلَى الْهُدى وَالْحَقِّ.
وَقَدْ بَعَثْتُ اِلَیْكُمْ اَخِى وَابْنَ عَمىّ وَثِقَتى مِنْ اَهْلِ بَیْتِى
وَاَمْرتُهُ اَنْ یَكْتُبَ اِلَىَّ بِحالِكُمْ وَاَمْرِكُمْ وَرَاءْیِكُمْ
فَاِنْ كَتَبَ اَنَّهُ قَدْ اِجْتَمَعَ رَاءیُ مَلاِكُمْ وَذَوِى الْفَضْلِ وَالْحِجى مِنْكُمْ
عَلى مِثْلِ ما قَدِمَ عَلَىَّ بِهِ رُسُلكُمْ
وَقَرَاءْتُ فِى كُتُبِكُمْ اَقْدِمُ عَلَیْكُمْ وَشیكاً اِنْ شاءَا للّه
فَلَعَمرى مَاالا مامُ اِلاّ الْعامِلُ بِالْكتابِ وَالا خِذُ بِالْقِسْطِ وَالدّائنُ بِالْحَقِّ للّه
وَالْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِاللّه وَالسَّلامُ))(38).
ترجمه و توضیح لغات :
مَلا: اعیان ، بزرگان قوم . حِجى : عقل و خرد. و شیك : سریع و قریبُالوُقوع . عَمْر (به فتح عین ): حیات و زندگى . لَعَمْرى : به جانم سوگند. دائن : پیرو، ملازم حق . حابِس : از حَبْس به معناى وقف .
ترجمه و توضیح :
چون مردم كوفه از مخالفت حسین بن على علیهما السلام با مساءله بیعت و از آمادگى آن حضرت براى مبارزه با فساد و از ورود آن حضرت به شهر مكه مطلع گردیدند پیكها و نامه هاى انفرادى و طومارهاى فراوانى به آن حضرت فرستادند كه مضمون همه آن نامه ها و سفارشات این بود:
اینك كه معاویه به هلاكت رسیده و مسلمانان از شرّ وى آسوده شده اند ما خود را نیازمند امام و رهبرى مى دانیم كه ما را از حیرت و سرگردانى برهاند و كشتى شكسته ما را به سوى ساحل نجات هدایت و رهبرى نماید و اینك ما مردم كوفه با نعمان بن بشیر فرماندار یزید در این شهر در مقام مخالفت برآمده و هر نوع همكارى را با او قطع نموده ایم و حتى در نماز وى شركت نمى كنیم و منتظر تشریف فرمایى شما هستیم كه آنچه در توان داریم در پیشبرد اهداف شما به كار خواهیم بست و از بذل مال و نثار جان در راه تو كوتاهى نخواهیم نمود.
حسین بن على علیهما السلام در پاسخ این نامه ها كه بنا به نقل بعضى از مورخان تعداد آنها به دوازده هزار بالغ مى گردید چنین مرقوم داشت :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم ؛)) از سوى حسین بن على به بزرگان و سران اهل ایمان شهر كوفه . اما بعد: آخرین نامه شما به وسیله هانى و سعید به دست من رسید و من به آنچه شما در نامه هاى خود تذكر و توضیح داده اید پى برده ام و درخواست شما در بیشتر این نامه ها این بود كه ما امام و پیشوایى نداریم به سوى ما حركت كن تا خداوند به وسیله تو، ما را به سوى حق هدایت كند.
و اینك ، من برادر و پسر عموى خویش (مسلم بن عقیل ) و كسى را كه در میان خانواده ام مورد اعتماد من است به سوى شما گسیل داشتم و به او دستور دادم كه با افكار شما از نزدیك آشنا شده و نتیجه را به اطلاع من برساند كه اگر خواسته اكثریت مردم و نظر افراد آگاه كوفه همان بود كه در نامه هاى شما منعكس گردیده و فرستادگان شما حضورا بازگو نموده اند، من نیز ان شاءاللّه سریع به سوى شما حركت خواهم نمود. به جان خودم سوگند ! پیشواى راستین و امام به حق كسى است كه به كتاب خدا عمل نموده و راه قسط و عدل را پیشه خود سازد و از حق پیروى كرده وجود خویش را وقف و فداى فرمان خدا كند، والسلام )).
بنابه نقل طبرى و دینورى امام علیه السلام نامه را به وسیله هانى و سعید، دو پیك مردم كوفه به آنها ارسال داشت (39)، ولى به نقل خوارزمى ، امام علیه السلام نامه را به مسلم بن عقیل داد تا به همراه خود به كوفه ببرد. و به وى چنین فرمود: من تو را به سوى مردم كوفه مى فرستم و خدا تو را به آنچه موجب رضا و خشنودى اوست موفق بدارد، حركت كن خدا پشت و پناهت و امیدوارم من و تو، به مقام شهدا نایل گردیم :((وَاَنَا اَرْجُو اَنْ اَكُونَ اَنَا وَاَنْتَ فى دَرَجَةِ الشُّهَداءِ))(40).))
نتیجه :
حسین بن على علیهما السلام در این نامه ضمن پاسخگویى به درخواستهاى مردم كوفه و اعلام اعزام نماینده و معرفى او به عنوان برادر و مورد اعتماد آن حضرت شرایط امام و رهبر اصیلى را كه باید هر مسلمانى از وى تبعیت و پیروى نماید مؤ كدا بیان مى كند كه باید برنامه عمل او كتاب خدا و هدف او اجراى حق و عدالت و وجودش وقف راه خدا باشد.
بخش اول : از مدینه تا مكه : نامه اى به مسلم بنعقیل
متن سخن :
((اَمّا بَعْدُ: فَقَدْ خَشیتُ اَنْ لا یَكُونَ حَمْلُكَ عَلَى الْكِتابِ اِلَىَّ
فِى اْلا سْتِعْفاءِ مِنَ الوَجْهِ الَّذى وَجَّهْتُكَ لَهُ اِلاّ الْجُبْنَ فَامْضِ بِوَجْهِكَ الَّذى وَجَّهْتُكَ فِیهِ وَالسَّلامُ))(41).
ترجمه و توضیح لغات :
(( حَمَلَهُ عَلَى اْلا مْرِ:)) او را براى آن كار واداشت .(( وَجَّهَهُ اِلى فلانٍ:)) او را به نزد فلانى فرستاد. وَجْه : جهت ، سوى .
ترجمه و توضیح :
((مى ترسم انگیزه تو در نوشتن این استعفانامه چیزى جز ترس نباشد ماءموریتى را كه به تو محول نموده ام انجام بده )).
((مسلم بن عقیل )) در نیمه ماه مبارك رمضان (42) طبق فرمان حسین بن على علیهما السلام به قصد كوفه از مكه حركت نمود و در مسیر خود وارد مدینه گردید و در ضمن توقف كوتاهى و زیارت قبر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و تجدید عهد با اقوام و عشیره اش به همراه دو نفر راهنما از قبیله قیس به سوى كوفه روان گردید، این مسافران پس از آنكه مقدارى از مدینه فاصله گرفتند راه را گم كرده و در بیابانهاى وسیع و شنزار حجاز حیران و سرگردان شدند.
پس از تلاش فراوان هنگامى راه را پیدا نمودند كه همراهان مسلم در اثر گرماى شدید و تشنگى جان خود را از دست داده و بدرود حیات گفتند، ولى مسلم بن عقیل توانست خود را به محلى به نام ((مضیق )) كه محل سكونت یك قبیله بیابان گرد بود برساند و از مهلكه نجات یابد.
((مسلم بن عقیل )) پس از رسیدن به ((مضیق )) نامه اى به وسیله یكى از افراد آن قبیله به حضور امام نوشت كه در این نامه در ضمن بیان حادثه هلاكت همراهان و نجات خویش ، از آن حضرت درخواست نمود كه در اعزام وى به كوفه تجدید نظرنموده و در صورتى كه صلاح دید، به جاى او شخص ‍ دیگرى را به این ماءموریت بگمارد؛ زیرا او این پیشامد را به فال بد گرفته و این سفر را سفرى مشئوم مى داند.
((مسلم )) در آخر نامه تذكر داد كه من تا دریافت جواب نامه به وسیله همین پیك در این محل منتظر خواهم بود(43).
امام علیه السلام در پاسخ این نامه چنین مرقوم داشت :((... فَقَدْ خَشیتُ اَن ...؛)) مى ترسم انگیزه تو در نوشتن این نامه و استعفا و اعتذار كردن از ماءموریتى كه بر تو محول كرده ام ، چیزى جز جبن و ترس نباشد ولى این ترس را كنار بگذار و آن ماءموریتى را كه بر تو محول كرده ام انجام و به سفر خویش ادامه بده ، وَالسَّلام )).
ترس از تر
از این گفتار نیروبخش امام چنین استفاده مى شود كه نه تنها خود رهبر و شخصیتى مانند حسین بن على علیهما السلام كه مى خواهد یك تحول و دگرگونى عمیق در جامعه اسلامى به وجود بیاورد نباید كوچكترین ترس و رعب به خود راه دهد، بلكه اطرافیان و كارگزاران او نیز باید داراى چنین شهامتى باشند و الاقیام وى با شكست مواجه گشته و به آن هدف عالى كه مورد نظر اوست نایل نخواهد گردید.
آرى ، ترس امام نه از نیرو و عِدّه و عُدّه دشمن است بلكه ترس او از جبن و حالت ضعفى است كه ممكن است احیانا در نماینده و سفیرش پدید آید!
بخش اول : از مدینه تا مكه : خطبه حسین بن على (ع ) در مكه
متن سخن :
((اَلْحَمْدُللّه وَماشاءَاللّه وَلا قُوّة اِلاّ بِاللّه وصَلّى اللّه عَلى رَسُولِهِ،
خُطَّالْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقلادَةِ عَلى جِیدِالفَتاةِ
وَما اَوْلَهَنِى اِلى اَسْلافى اِشْتِیاقِ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ
وَخَیَّرلى مَصْرَعاً اَنَا لاقِیِه كَاَنَّى بِاَوْصالِى تَتَقَطَّعها عُسْلان الْفَلَواتِ
بَیْنَ النّواویس وَكَرْبَلا فَیَمْلا نَّ مِنِّى اَكْراشاً جوفاً وَاَجْرِبَة سُغْباً
لامَحیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَااللّه رِضانا اَهْل البَیْتِ
نَصْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَیُوَفِّینا اُجُورَالصّابِرِینَ
لَنْ تُشذَّ عَنْ رَسُولِاللّه لُحْمَتُهُ
بَلْ هِىَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فى حظِیرَة الْقُدْسِ تُقَرُّبِهِمْ عَیْنُهُ
وَیُنْجَزُبِهِمْ وَعْدُهُ اَلا وَمَنْ كانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِاللّه نَفْسَهُ
فَلْیَرْحَل مَعَنا فَاِنَّى راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْشاءَاللّه ))(44)
ترجمه و توضیح لغات :
خُطَّ: نوشته شده است ، ترسیم گردیده است ، شیار به وجود آمده است . مَخَطَّ: محلى كه در آن اثر و شیار به وجود آید. قِلادَه : گردن بند. فَتاة : دختر،كنیز.
(( مااَوْلَهَنِى )) (فعل تعجب است از وَلَه ): شدت خوشحالى ، اشتیاق . اسلاف (جمع سلف ): نیاكان و گذشتگان خَیَّرلى مصرعا: اغلب كلمه ((خیّر)) را به صورت مجهول مى خوانند ولى صحیح این است كه معلوم خوانده شود یعنى خداوند براى من قتلگاهى معین نموده است . اوصال : اعضاى بدن . عسلان (به ضم عین و سكون سین ) جمع عاسل : به هرچیز متحرك و مضطرب مانند نیزه و گرگ گفته مى شود كه در اینجا معناى دوم منظور است . فلوات (جمع فلات ): بیابان پهناور. اكراش (جمع كرش ): شكمبه . نواویس (جمع ناوس ): در لغت به قبور مسیحیان گفته مى شود و در اینجا منظور روستاى خرابى است كه قبلاً مسیحى نشین و در نزدیكى كربلا واقع بوده . جوف (به ضم جیم ) جمع اجوف ، مانند سود جمع اسود): هرچیز وسیع . اجربه (جمع جراب ): به معناى انبان كه در اینجا كنایه است از شكم . سُغُباً (به ضم اول جمع اسغب از سغب ): گرسنگى . لَن تَشذّ (از شذ): منفرد و متفرق شدن . لحمه (به ضم لام ): نزدیكترین و صمیمى ترین قوم و خویش . حظیرة القدس : بهشت برین . مهجه : خون . موطّن (از توطین ): آماده ساختن .ترجمه و توضیح :
با نزدیك شدن موسم حج كه مسلمانان و حجاج ، گروه گروه وارد مكه مى گردیدند در اوایل ماه ذیحجه امام مطلع گردید كه به دستور یزیدبن معاویه ، عمروبن سعدبن عاص به ظاهر به عنوان امیر حاج ولى در واقع به منظور انجام ماءموریت خطرناكى وارد مكه گردیده است و از سوى یزید ماءموریت دارد در هر كجا و در هر نقطه اى از مكه كه امكان داشته باشد، امام را ترور كند، لذا آن حضرت تصمیم گرفت به خاطر مصون ماندن احترام مكه ، بدون شركت در مراسم حج و با تبدیل اعمال حج به عمره مفرده در روز سه شنبه هشتم ذیحجه از مكه به سوى عراق حركت كند.
امام قبل از حركت این خطابه را در میان افراد خاندان بنى هاشم و گروهى از شیعیان خویش كه در مدت اقامت آن حضرت در مكه بدو پیوسته بودند، ایراد فرمود:
((سپاس براى خداست ، آنچه خدا بخواهد همان خواهد بود و هیچ نیرویى حكمفرما نیست مگر به اراده خداوند و درود خداوند بر فرستاده خویش .
مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند اثر گردن بند كه لازمه گردن دختران است و من به دیدار نیاكانم آنچنان اشتیاق دارم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف و براى من قتلگاهى معین گردیده است كه در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشم خود مى بینم كه درندگان بیابانها (لشكریان كوفه ) در سرزمینى در میان نواویس و كربلا اعضاى مرا قطعه قطعه و شكمهاى گرسنه خود را سیر و انبانهاى خالى خود را پر مى كنند. از پیشامدى كه با قلم قضا نوشته شده است ، چاره و مفرى نیست ، بر آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و خشنودیم . در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مى ورزیم و اجر صبر كنندگان را بر ما عنایت خواهد نمود. در میان پیامبر و پاره هاى تن وى (فرزندانش ) هیچگاه جدایى نخواهد افتاد و در بهشت برین در كنار او خواهند بود؛ زیرا آنان وسیله خوشحالى و روشنى چشم پیامبر بوده و وعده او نیز (استقرار حكومت اللّه ) به وسیله آنان تحقق خواهد پذیرفت .
آگاه باشید كه هریك از شما كه حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار كند آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد ان شاءاللّه [تعالى ]
)).
نتیجه :
حسین بن على علیهما السلام در این خطابه و سخنرانى و به هنگام حركت از مكه باصراحت كامل نه تنها از شهادت بلكه از جزئیات شهادت خویش ‍ سخن گفته و یارانش را با صراحت كامل در جریان امر قرار مى دهد تا اگر آنان نیز آماده چنین برنامه اى هستند و حاضرند در راه قرآن از خون خود بگذرند و در نیل به لقاى حق جان فدا كنند آماده حركت باشند.
با علم و آگاهى تن دادن به كشته شدن چرا؟!
اینك این سؤ ال كه از گذشته هاى دور مطرح بوده است خودنمایى مى كند كه با علم و آگاهى به سوى شهادت رفتن و تن دادن به كشته شدن چه مفهومى دارد؟ مگر حفظ خون و حراست از جان ، آن هم خون پاك معصوم و جان عزیز امام واجب نیست ؟
پاسخ این سؤ ال به طور اجمال این است كه : جهاد یكى از مهمترین دستورات اسلام است و شهادت یكى از افتخارات هر مسلمان . و در قرآن مجید ده ها آیه
(45) در رابطه با جهاد و شهادت آمده است و در هیچیك از این آیات این مساءله مشروط و مقید به علم به پیروزى نگردیده است بلكه نبرد و جانبازى در مقابل دشمنان اسلام و شهادت در راه به پیروزى رساندن حق ، یكى از علائم مؤ منان ذكر شده است ، آنجا كه مى فرماید:
((خداوند در مقابل بهشت جان و مال مؤ منان را خریدارى نموده است آنهایى كه در راه خدا نبرد مى كنند و در این راه مى كشند و خود كشته مى شوند این وعده حق است در تورات و انجیل و قرآن و چه كسى است كه در پیمان خود باوفاتر از خدا باشد پس مژده باد بر شما كه چنین معامله اى را با خدا انجام دادید و این سعادتى است بس بزرگ ))(46).
و در آیه بعد این مؤ منهاى جانباز و فداكار را با نُه صفت عالى و ارزنده ستوده و با این بیان از آنان تقدیر نموده است :
(( (التّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... اَلْحافِظُونَ لِحُدُودِاللّه )(47).))
كه آنها حافظ حدود و مقررات خدا هستند؛ یعنى این حفظ حدود و مقررات است كه آنها را به این مرحله از فداكارى و از خودگذشتگى واداشته است . به طورى كه ملاحظه مى كنیم در این آیه شریفه مانند آیات دیگر مساءله جهاد مقید و مشروط به پیروزى نیست
(( ((فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ)) گاهى كشتن است و گاهى كشته شدن .
سیره و تاریخ زندگى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز شاهد و مؤ ید این مطلب است كه در جنگهایى صددرصد نابرابر و با دشمنى بس قویتر به نبرد مى پرداخت و گاهى عزیزترین افراد خاندان خویش را از دست مى داد. و اگر در جنگ با دشمن اسلام و جهاد در راه خدا پیروزى قطعى و تسلط بر دشمن مسلم باشد اصلاً شهادت و جهاد فى سبیل اللّه مفهوم واقعى خود را از دست مى دهد.
و این وظیفه مهم و جهاد فى سبیل اللّه اگر به همه افراد مسلمانان به صورت یك وظیفه متوجه است براى امام كه مقام پاسدارى قرآن را به عهده دارد و
((علت مبقیه )) یعنى نیروى نگهدارنده اسلام است به عنوان وظیفه اى بالاتر از آنچه تصور مى كنیم متوجه است .
و اگر امام چنین وظیفه اى را انجام ندهد و این سعادت و فوز عظیم را از دست دهد پس چه كسى باید انجام دهد؟
و اگر امام با دادن جان و عزیزان خویش حافظ حدود و مقررات الهى نباشد پس چه كسى باید حافظ این حدود و مقررات باشد؟
آرى حسین بن على علیهما السلام اوضاع و شرایط را براى انجام دادن چنین معامله پرسودى مناسب مى دانست او مى دید سودى كه از این معامله خواهد برد، نجات اسلام و مسلمانان و نجات قرآن و سنت از سیطره یزیدیان و تحول و دگرگونى در تاریخ اسلام است و چه سودى بالاتر از این ، لذا او تصمیم خود را گرفته بود كه ...
و ما در صفحات آینده در این زمینه به مناسبت سخنان امام باز هم بحثهایى خواهیم داشت .

يکشنبه 30/8/1389 - 6:38
اخبار
 گزارش مشرق به نقل از برنا ، ازدواج از سنت های رسول گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) است. اسلام با توجه به شرایط جسمانی و عاطفی زن و مرد قوانین و سنت هایی را قرار داده تا زندگی موفق و با نشاطی را تجربه کنند. خداوند در قرآن، قوانین را موجب آسانی و برکت زندگی مردم می داند و می فرماید: "خداوند، راحتی شما را می خواهد، نه زحمت شما را."1
یکی از این قوانین مربوط به کسب اجازه دختر به هنگام ازدواج از پدر است. اذن پدر در ازدواج، صرفا به جهت احترام نیست، بلکه رضایت و اجازه پدر نوعی حمایت از دختر در تصمیم گیری برای زندگی آینده‌اش است.
از دیدگاه روان شناختی تأثیر موافقت و مخالفت والدین در ازدواج موفق به جایگاه والدین در نزد فرزندان بستگی دارد. براساس فرهنگ دینی و ایرانی، والدین تأثیر زیادی در ذهن و خاطر فرزندان دارند و به همین جهت همراهی کردن خانواده پشتوانه محسوب شده و حضور این عامل موجب دلگرمی جوانان و برخورداری آنها از اطمینان به خود و جرأت عمل و آرامش و سکون می شود.
همچنین راه بهره مندی از پشتوانه ای محکم و تجارب آنها و دلسوزی و نیک اندیشی آنان را هموار می کند و مصلحت اندیشی دلسوزانه و حتی پشتوانه ای اقتصادی فراروی جوانان می گذارد. 2
رضایت و اجازه از پدر دختر به معنای نادیده گرفتن نظر دختر نیست. اسلام به هر دو جنبه نگاه کرده و در ازدواج رضایت پدر دختر را در کنار رضایت دختر اصل شرط می داند، در ازدواج حضرت فاطمه زهرا (س) پیامبر اکرم (ص) علاوه بر رضایت خود رضایت یگانه دخترش را نیز مهم می داند و می فرماید: "ای علی قبل از تو مردان دیگری نیز به خواستگاری فاطمه آمدند. هر گاه من با خود فاطمه این مطلب را در میان می نهادم روی موافق نشان نمی داد، و اکنون بگذار تا این سخن را نیز با خود او در میان بگذارم."3
همچنین رهبر فرزانه انقلاب ازدواجی را که در آن دختر رضایت ندارد و به اجبار به خانه شوهر می رود را زشت می دانند و این نوع ازدواج را خلاف اسلام می دانند و می فرمایند:"در برخی مناطق اراده و خواست زنان در مسائل مربوط به ازدواج ندیده گرفته می شود، اینها همه بر خلاف اسلام است." 4
حکم فقهی این مسأله را خبرنگار خبرگزاری برنا از مراجع اعزام تقلید سؤال نمود که می توانید سؤال و جواب را در ادامه بخوانید.
آیا دختری که درآمد دارد و مستقل است برای ازدواج، نیاز به اجازه پدرش دارد؟
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی): به هر حال در ازدواج دختر باکره بنابر احتیاط واجب باید با اجازه پدر یا جد پدری او باشد و بدون آن بنا بر احتیاط واجب عقد، صحیح نیست.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی: در مورد ازدواج دختر باکره، این کار بدون کسب اجاز? ولىّ دختر جایز نیست و منظور از باکره دخترى است که قبلا شوهر نکرده است، خواه عضو بکارت موجود باشد، یا نه.
حضرت آیت الله سیستانی: دخترى که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى‏ دهد، اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد و متصدى امور زندگانى خویش نباشد، باید از پدر، یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد، بلکه ـ بنابر احتیاط واجب ـ اگر خود متصدى امور زندگانى خویش باشد نیز باید اجازه بگیرد و اجازه مادر و برادر لازم نیست.
همچنین یک تن از مجتهدین و استادان حوزه علیمه این چنین پاسخ داده اند:
آیت الله علوی گرگانی: دختر اگر باکره باشد برای ازدواج باید از پدر خود اجازه کسب نماید و لو اینکه از نظر معیشتی محتاج پدر نباشد و مستقل باشد.
1- قرآن، سوره بقره، آیه 185
2- پرسش و پاسخ های دانشجویی، محمدرضا احمدی
3- زهرا (س) برترین بانوی جهان، آیت الله مکارم شیرازی
4- بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع مردم ارومیه در استادیوم تختی، 27/6/1375 =مشرق نیوز
يکشنبه 30/8/1389 - 6:36
اخبار
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق به نقل از فارس،ای بی سی نیوز در گزارشی که توسط کمیسیون بررسی روابط امنیتی و اقتصادی آمریکا و چین منتشر شده نشان می دهد که شرکت های بزرگ مخابراتی در چین با مختل کردن ترافیک اینترنت به مدت 18 دقیقه بخش گسترده ای از ترافیک سایت های حساس دولتی و نظامی آمریکایی را سرقت کرده و به جاسوسی در آنها پرداخته اند.
بر اساس این گزارش، چینی ها 15 درصد از ترافیک آنلاین جهان را به همین منظور سرقت کرده اند و از این طریق به اطلاعات ذی قیمتی در مورد ناسا، سنای آمریکا، نیروهای هوایی ، دریایی و زمینی ارتش این کشور و همین طور وزارت دفاع ایالات متحده دست یافته اند که تاکنون بی سابقه بوده است.
این گزارش کاملاً محرمانه است، اما شبکه تلویزیونی ای بی سی آمریکا موفق شده به پیش نویسی از آن دسترسی پیدا کند. بر اساس این پیش نویس در تاریخ 8 آوریل سال 2010 و به مدت 8 دقیقه شرکت مخابراتی چاینا تله کام چین با دستکاری ترافیک اینترنت موفق شد مسیر اصلی آن را تغییر داده و کل این ترافیک را به سرورهای داخلی خود منتقل کند.
کارشناسان معتقدند انجام چنین عملیاتی مستلزم صرف هزینه های کلان، استفاده از تخصص گسترده و دانش کلان در حوزه آی تی و همین طور بارها تکرار و تمرین بوده است.
پیش از این شرکت های امنیتی اعلام کرده بودند که بی سابقه ترین سرقت های اینترنتی یک سال اخیر در ماه آوریل رخ داده، اما اعلام نشده بود که قربانی اصلی این سرقت ها دولت ایالات متحده بوده است.
برخی منابع خبری دیگر هم اعلام کرده اند که سایت های وابسته به تفنگداران دریایی آمریکا، وزارت بازرگانی، چند اداره دولتی مربوط به هواشناسی و امور اقیانوس ها و دهها اداره دولتی و نظامی کوچک و متوسط دیگر هم در جریان این حمله با موفقیت مورد سرقت اطلاعاتی قرار گرفته اند.
جالب اینکه حتی سایت های شرکت های بزرگ تجاری و آی تی آمریکا مانند دل ، یاهو، مایکروسافت و آی بی ام هم در جریان حملات وسیع وبی سابقه مصون نمانده اند.
مسئولان وزارت کشور و وزارت خارجه آمریکا تاکنون از هرگونه اظهارنظر در این مورد خودداری کرده اند. مقامات آمریکایی قبلاً هم چندین بار از اقدامات روسیه و چین برای نفوذ به سایت های آمریکایی و سرقت اطلاعات حساس و محرمانه خبر داده بودند.
حتی هک شدن گسترده گوگل در اواسط سال 2009 هم به چین نسبت داده شد، هر چند این مساله هرگز ثابت نشد. در جریان حمله دهها سرویس وابسته به گوگل و بیش از 30 شرکت زیرمجموعه آن مورد حمله قرار گرفتند. منبع مشرق نیوز
يکشنبه 30/8/1389 - 6:34
فلسفه و عرفان


تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح
.
مطلع كلام نور 
سال 80 سال رفتار علوى است  
سال 79 را مزیّن به نام مبارك امیرالمؤ منین مشاهده كرده ایم ، مردم عزیز ایران به این نام و به این پیرایه مقدّس دلبستگى نشان دادند و در سرتاسر سال 79، یاد و نام مبارك امیرالمؤ منان ، بر بسیارى از تلاشها و فعالیتهاى علمى و فرهنگى حاكم بود لیكن آنچه مهم است على وار شدن یا اگر این را براى خودمان مبالغه آمیز بدانیم حركت به سوى على وار شدن است ، همه بخصوص مسؤ ولان كشور و دولتمردان و كسانى كه بارى از بارهاى اجتماعى را بر دوش دارند، باید سعى و تلاش كنند تا عمل خود را در جهتى كه به همانندى با امیرالمؤ منان منتهى مى شود منطبق كنند.
نام امیرالمؤ منین ، نامى گرامى براى همگان است ملّت ما هم به این بزرگوار عشق مى ورزند و ما اگر بخواهیم خود را عملا به نقطه مطلوب اسلام برسانیم ، این بهترین نشانه و شاخص براى ماست .
سال 80 هم باید سال امیرالمؤ منین به حساب بیاید و شناخته بشود.
در این سال سعى كنیم به كار فرهنگى و علمى اكتفا نكنیم ، تلاش كنیم رفتار و عملكردمان را بخصوص در حوزه مسائل اجتماعى و به طور اخص در زمینه مسائل حكومتى به عملكرد آن بزرگوار نزدیك كنیم .
تقواى امیرالمؤ منین و پارسائى او، نزدیكى و دلسوزى او نسبت به قشرهاى ضعیف و محروم ، كاركرد درخشان او براى خدا، استقامت و خستگى ناپذیرى او در راه هدفهاى متعالى ، هر كدام سرفصلى است كه مسؤ لان مختلف مى توانند خود و مجموعه زیر نظر خودشان را در جهت اینها یا لااقل در جهت یكى از این سرفصلها توجیه كنند و به حركت و تلاش وادارند.
اگر ما بتوانیم رفتار آن بزرگوار را براى مسؤ ولان نظام جمهورى اسلامى چه مسؤ ولان قوه مجریه ، چه مسؤ لان قوه قضائیه ، چه مسؤ ولان و نمایندگان مردم در قوّه مقنّنه ، و چه مسؤ ولان نظامى و چه همه كسانى كه در بخشى از این نظام به نحوى مشغول خدمتند الگو قرار دهیم و سعى كنیم خود را به آن نزدیك نمائیم ، یقینا رفع مشكلات از زندگى مردم و از وضع كشور آسانتر خواهد شد و راههاى كمال به سوى ملت عزیز ما گشاده تر و سهلتر و آسانتر خواهد شد.پیام نوروزى سال 1380معنى و ابعاد رفتار علوى در كلام رهبرى 
امسال رفتار علوى پیشه كنیم 
آنچه كه من امروز به شما حضار محترم عرض مى كنم ، نكاتى است كه اساس آن همان چیزى است كه در پیام نوروزى هم به آن اشاره كردم . از نظر ما سال 80 هم مانند سال 79 سال على ابن ابیطالب (علیه الصلاة و السلام ) است . سال علوى براى ملت علوى و مخلص على ابن ابیطالب (علیه الصلاة والسلام ) مى تواند حامل پیامهاى بسیار مهمى باشد. سال گذشته هم بنام آن بزرگوار مزیّن شد؛اما آرزوى قلبى این جانب این است كه امسال ما به شعار اكتفا نكنیم . شعار علوى ، عزیز است ؛ اما شعار باید مقدمه رفتار باشد. اگر سال گذشته شعار علوى دادیم ، امسال رفتار علوى پیشه كنیم . على ابن ابیطالب (علیه الصلاة والسلام ) هم داراى شخصیت فردى بعنوان یك مسلمان و یك انسان است ، و هم به عنوان یك شهروند در جامعه اسلامى است ، و هم به عنوان یك حاكم ، یك سیاستمدار، یك تدبیركننده امور و یك مجاهد فى سبیل اللّه مطرح است ، او از همه این جهات قابل تاءسى است . ما به تأ سى و پیروى كردن از امیرالمؤ منین احتیاج داریم .
سیاستمدارى على موجب این نمى شد كه از جاده صداقت و صراحت كنار رود 
امیرالمؤ منین در شخصیت خود، مظهر خصوصیاتى است كه امروز اگر ما مردم و مسؤ لان این خصوصیات را در رفتار و گفتار خودمان منعكس كنیم ، جامعه اسلامى ما اوج و اعتلا پیدا خواهد كرد. راه تعالى و پیشرفت و اصلاح دنیا و آخرت یك ملت ،یك راه پیمودنى است . در مقابل انسان مؤ من و معتقد به خدا و به رسالت انسان ،بن بست وجود ندارد.یك ملت مى تواند مشكلات و همه سنگ راهها و خار راهها در طریق كمال را از جلوى پاى خود بردارد،به شرط آنكه خصوصیّاتى را كه براى این حركت عظیم و همه جانبه لازم است ،در خود بوجود بیاورد و امیرالمؤ منین مظهر این خصوصیات بود.
امیرالمؤ منین ، هم مظهر تقوا و امانت و هم داراى صدق و صراحت بود.آن بزرگوار با اینكه یك سیاستمدار و رئیس دنیاى اسلام بود و تدبیر یك جمعیت چند ده میلیونى آنزمان با نبود وسایل امروزى براى ارتباط،بر دوش او بود و جامعه و امّت اسلامى را اداره مى كرد،اما سیاستمدارى على موجب این نمى شد كه از جاده صداقت و صراحت كنار رود.على ، صادق و صریح بود؛ آنچه مى گفت ؛ به آن معتقد بود و براى او راهنماى عمل بود. براى این است كه كلمه ، كلمه گفتار امیرالمؤ منین در طول تاریخ مثل نورافكنى براى زبدگان و نخبگان فكرى عالم درخشیده است . كارى را كه سیاستمداران دنیا- چه امروز و چه در طول قرنهاى گذشته - انجام مى دادند و برزبان مى آوردند و به آن اعتقاد قلبى نداشتند و چهره و قیافه اى را كه به خود مى گرفتند با باطن آنهابكلى متفاوت بود، در امیرالمؤ منین وجود نداشت . امروز شما نگاه كنید حرفهاى زیبا و قشنگ بر زبان سیاستمداران عالم بسیار جارى مى شود- نام انسان ،نام حقوق بشر،نام مردم سالارى ،نام صلح ،نام قداست - اما در دلها و در عملها،از این حقایق هیچ گونه خبرى وجود نداشت این وضعیت قبل از دوران امیرالمؤ منین هم بود،امروز هم وجود دارد.امیرالمؤ منین -آن قلّه بلند انسانیّت - در این جهت بر خلاف اغلب سیاستمداران عمل كرده است .
امیرالمؤ منین به معناى واقعى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود 
خصوصیّت او این بود كه اگر اسم مردم را مى آورد براى آنها حقیقتا ارزش ‍ قائل مى شد؛ نه مثل آن كسانى كه در سطح بین المللى از هر چه تروریست حرفه اى است - كه حكام صهیونیست در دنیا تروریستهاى حرفه اى هستند -از هر چه غارتگر بین المللى است - كه امروز پشت صحنه قدرتهاى استكبارى ، زرسالاران و چپاولگران بین المللى هستند - از هر چه انسان نانجیب و متجاوز به حقوق انسان است ،عملا حمایت و پشتیبانى مى كنند و خجالت هم نمى كشند و بر زبان نام حقوق بشر و انسان و مردم سالارى را جارى مى كنند و طلبكار ملّتها هم مى شوند!نظام جمهورى اسلامى را كه یقینا یكى از مردمى ترین نظامهاى عالم و متكى به آراى قشرهاى عظیم مردم و گره خورده با عواطف و احساسات و ایمان آنهاست ،به عنوان نظام مردم سالار قبول ندارند؛اما نظامهاى كودتا و آن جایى كه بچّه هاى دبستانى آن از آسیب نیروهاى امنیتى شان در امان نیستند و به دست آنها به قتل مى رسند، آنها را به عنوان نظامهاى معتقد به حقوق بشر مى شناسند،این یك مضحكه سیاسى و جهانى است .سیاستمداران نظامهاى غیر الهى مایلند همه انسانهاى عالم دستخوش چنین بازیچه هایى باشند.
امیرالمؤ منین نام مردم را مى آورد،اما به معناى حقیقى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا،قدرت و قاطعیت در مقابل زورگویان و ناحق طلبان و بهره ورى كم از منابع اموال عمومى ، خصوصیّات دیگر امیرالمؤ منین است . هر كس كه بیت المال مسلمین را مُلك خود بحساب آورد- یا به زبان بگوید،و یا اگر نمى گوید، در عمل اینطور وانمود كند كه ما اینقدرها حق داریم - و با بیت المال مثل اموال شخصى خود رفتار كند - یا بخورد یا ببخشد یا در راه اغراض شخصى از آن استفاده كند - نمى تواند دنباله رو على بحساب بیاید. رفتار علوى در همه این ابعاد،وظیفه ماست ،كار زیاد،بهره مندى كم . امیرالمؤ منین هم در آن زمان كه وظیفه حكومت بر دوش او بود،هم در آن زمانى كه انزوا و كنار بودن از حكومت را بر او تحمیل كرده بودند،وسط میدان بود و كار مى كرد.هیچ وقت على نرفت در خانه بنشیند وبا مردم و جامعه و كشور قهر كند؛این خصوصیت امیرالمؤ منین نیست .
ارتباط با خدا 
خصوصیت دیگر آن بزرگوار ارتباط با خداست .البته زبان انسانهاى كوچك و قاصرى مثل من خیلى نارساتر از این است كه حتّى بتواند تقیه كند و كلیاتى از عبادت آن بزرگوار را بیان نمایید. وقتى امام سجّاد - كه زین العابدین است - در مقابل عبادت امیرالمؤ منین به شگفتى وادار بشود، امثال ما اصلا باید سخنى بر زبان نیاوریم .
بسیج نیروها در راه حقّ و در برابر ناحقّ، خصوصیّت دیگر امیرالمؤ منین است ، نگویند چرا مردم را نسبت به استكبار و مظالم آن و عوالم و ایادى دشمنان خدا حساس و بسیج مى كنید؛امیرالمؤ منین هم این خصوصیّت را داشت .ما هم باید مانند امیرالمؤ منین ، همه نیروها و همه دلها و همه تنها و همه تو آنها را در مقابل ناحقّ و در راه حقّ بسیج كنیم ،هم باید خودمان آماده باشیم ،هم باید دلها و جانهاى آماده و جوانهاى نورانى را - كه امروز جامعه ما به حضور جوانانى كه دلهاشان پاك است ، داراى نشاط و طراوت است - در راه خدا و در راه حقیقت و در راه تلاش مخلصانه كه در این دوران ،ایران اسلامى به آن نیازمند است - بسیج كنیم .
مبارزه با مقدّس مآبیها  
مبارزه با مقدّس مآبیهاى متحجرانه و بى مبنا هم یكى دیگر از خصوصیّات امیرالمؤ منین است . همان امیرالمؤ منین عابد پارساى ذاكر خداوند - كه نخلستانهاى كوفه انعكاس فریاد دعا و تضرع او را تا ابد در سینه خودشان حفظ كرده اند - با آن كسانیكه با تنسك و تعبد متحجرانه و بى مبنا مى خواستند شخصیت فردى خودشان را به رخ مردم بكشاند، و اگر اخلاص هم داشتند ابعاد گوناگون شخصیت خود و دیگران را معطل گذاشته بودند،مقابله كرد امیرالمؤ منین انسانى است كه مرّ حقیقت را بیان مى كرد چه به مذاق جناحهاى مختلف خوش بیاید یا نیاید، چه به مذاق آن كسانیكه مى خواهند به ظواهر بچسبند و باطن را رها كنند،خوش بیاید یا نیاید چه به مذاق آن كسانیكه مى خواهند با سلایق شخصى خودشان دین خدا را تعبیر و تفسیر كنند خوش بیاید یا نیاید،همه اینها در زمان امیر المؤ منین بودند،اینها در شخصیتهاى مشخصى هستند كه در تاریخ نمونه دارند؛در زمان امیرالمؤ منین هم نمونه داشتند.اسلام امیرالمؤ منین اسلامى است كه در ان ذكر و شور و حال و حركت و سازندگى و جهاد و فداكارى و ایثار هست .
امیرالمؤ منین شاخص است  
هیچ كس نمى تواند خودش را با على مقایسه كند؛ اما همه مى توانند به سمت آن قلّه حركت كنند. امیرالمؤ منین شاخص است . در درجه اول ، ما مسؤ ولان وظیفه و تكلیف داریم كه خودمان را با رفتار امیرالمؤ منین تطبیق دهیم و جهت حركت خودمان را با او بسنجیم ؛ آحاد مردم هم همین تكلیف داریم كه خودمان را با رفتار امیرالمؤ منین ، هم یك سیاستمدار و یك مدبر امور است . همه ى ابعاد زندگى امیرالمؤ منین درس بگیرند، ولى وظیفه ى سنگین تر است .
باید رفتار علوى در میان مسؤ ولان نهادینه شود 
من آن روز گفتم ، امروز هم مى گویم ؛ وظیفه ى مسؤ لان سنگین است ؛ باید رفتار علوى در میان ما مسئولان نظام جمهورى اسلامى نهادینه شود، آن روز است كه هیچ گونه آسیب و خطرى این نظام را تهدید نخواهد كرد.
انقلاب اسلامى براساس الگو قرار دادن همین شخصیت همه جانبه كامل به وجود آمد. آنهایى كه خواستند از انقلابهاى گذشته و از بعضى حوادث كشورهاى دیگر براى انقلاب اسلامى شبیه سازى كنند، به این نكته توجّه نكردند انقلاب اسلامى الگو و نمونه ى خود را از امیرالمؤ منین گرفت و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد. امام بزرگوار ما یك شاگرد و رهرو مكتب امیرالمؤ منین (علیه الصلاة والسلام ) بود، در رفتار و گفتار خود، همین توصیه ها را مى كرد. اگر نگاه كنید، در تعالیم امام بزرگوار، جا به جا شاخصهاى علوى را مشاهده مى كنید. به خاطر همین بوده است كه دشمنان نقطه ى مقابل راه امام را هدف فعالیّت خودشان قرار داده اند. تبلیغات دشمنان انقلاب و نظام جمهورى اسلامى - كه دشمنان ملّت ایران اند - هدف خود را همین قرار داده اند كه نقطه ى مقابل آن راهى را كه امام بزرگوار با شاخصهاى معین ترسیم كرده بودند، در میان مردم ترویج كنند.
ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاریم 
... جمهورى اسلامى ، همان الگوى امیرالمؤ منین الگوى ایمان ، تقوا، پاكدامنى ، توجّه به ضعفها و خواست طبقات محروم جامعه و توجّه به مصالح عمومى ملّت را مورد توجّه قرار داد؛ بدیهى است كه عده یى با چنین نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسلیم دشمن مداخله گر نمى شود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بیگانگان نمى سپارد و مى ایستد و از حقّ خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.
چرا بعضیها از آوردن اسم دشمن بدشان مى آید؟! مى گویند نفهمید، ندانید و به یاد نیاورید كه دشمن دارید! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى این راه روشن را به ما نشان داد و این خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملّت گذاشت . انقلاب احتیاج به تجدید نظر ندارد، احتیاج به عمل كردن دارد. عده یى دایما دم از تجدید نظر مى زنند؛ در چه چیزى مى خواهید تجدید نظر كنید؟! انقلاب ، یك حركت عظیم در مقابل فساد و بى كفایتى رژیمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، یك اصلاح بزرگ است . باید به انقلاب عمل كرد؛ باید به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عیبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصیرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنیایى مى خواهیم انقلاب را تفسیر كنیم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاریم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قلّه ى بلندى است كه مى تواند ملّت ایران و كشور عزیز ما را از همه ى گرفتاریهاى مادى و معنوى اش بیرون بیاورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزیز بردوش ما گذاشته ، عمل كنیم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاریم .
امسال ، سال امام على در رفتار است ، نه در گفتار 
لذا من امسال كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است - دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم ، كه باید آن را در مقابل چشم داشته باشند: یكى اقتدار ملى و دیگرى اشتغال مفید و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با این كه امروز مساله اشتغال در كشور ما یك مساله بسیار مهم و اساسى است و اگر برنامه ریزى خوب و كارامد و عمل جدّى دنبال این عنوان وجود داشته باشد بوضوح مشكلات بتدریج كاهش پیدا خواهد كرد - كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ریزى را شروع كرده اند و امسال باید مسئولان كشور به طور جدّى وارد میدان بشوند. اما مسئله اقتدار ملى از این مهمتر است . یك ملّت مثل ملّت ایران با همه وجودش با سابقه تاریخى اش ، با ریشه هاى فرهنگى اش با امكانات جغرافیایى و اقلیمى اش و با تواناییهاى فراوان بشرى ، اقتدار و عزّت و توانایى آبروى خود را در چهره مسئولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حرم مطهر امام رضا (علیه السلام )
1/1/1380
در سال ((امیرالمؤ منین على ابن ابى طالب )) خودمان را به آن بزرگوار  نزدیك كنیم
سال جدیدى را در پیش رو داریم و همان طورى كه مى دانید، امسال هم در آغاز، هم در پایان خود، مزین به عید مبارك غدیر است سال 1379، دو عید غدیر دارد خیلى مناسب است كه ما این سال را به این مناسبت ، ((سال امام امیرالمؤ منین ، على بن ابى طالب )) بدانیم و بنامیم و خودمان را به آن بزرگوار نزدیك كنیم .
امیرالمؤ منین (علیه السّلام )، یك الگوى كامل براى همه است . جوانى پرشور و پرحماسه ى او، الگوى جوانان است ؛ حكومت سراسر عدل و انصاف او، الگوى دولتمردان است ؛ زندگى سراپا مجاهدت و سراپا مسؤ ولیت او، الگوى همه ى مؤ منان است ؛ آزادگى او، الگوى همه ى آزادگان جهان است ؛ سخنان حكمت آمیز و درسهاى ماندگار او، الگوى عالمان و دانشمندان و روشنفكران است .
امیرالمؤ منین در زندگى حكومتى خود، نسبت به عدالت ، نسبت به حقوق ضعفا و درماندگان و پابرهنگان ، بى اغماض و بى گذشت بود؛ ماهم باید همین جور باشیم ؛ اما نسبت به حق خود و به سهم خود، بسیار پرگذشت بود؛ ما هم همه باید همین جور باشیم . در همه ى عمر، مظهرى از خداپرستى و صفاى معنوى و مجاهدت و تلاش و سرزندگى و نشاط بود و با تلخیها، غمها و دردها، شادمانانه برخورد كرد و مسؤ ولان ه وظیفه ى خودش را انجام داد. این الگوى بسیار خوبى است .
ما مى توانیم در سایه ى نزدیكى به امیرالمؤ منین ، به آرزوى بزرگ كشور و ملتمان و نظام جمهورى اسلامى یعنى عدالت اجتماعى نزدیك بشویم . امیدوارم كه ما مسؤ ولان كشور در درجه ى اول و همه ى آحاد مردم تلاش ‍ كنند تا بتوانیم عدالت اجتماعى را در این كشور، مستقر كنیم ؛ كه این آرزوى بزرگ همه ى عدالتخواهان ، همه ى مبارزان و شهیدان و همه ى رادمردان عالم در تاریخ ما و در تاریخ عالم بوده و هست .پیام نوروزى ، 1/1/1379على (ع ) اقیانوسى از شگفتى ها  
على (ع ) اقیانوسى از شگفتى ها  
در باب زندگى امیرالمؤ منین (ع )، شما یك اقیانوس را در نظر بگیرید. احاطه به همه ابعاد این اقیانوس ، در یك نگاه كه هیچ ؛ در یك مطالعه طولانى هم براى یك انسان میسر نیست . از هر طرف كه شما مى شوید، دنیایى از عظمت مشاهده مى كنید؛ دریاهاى گوناگون ، اعماق ژرف ، موجودات آبى گوناگون و متنوع و اشكال مختلف از حیات و عجایب دریا. اگر این بخش را رها كنید و از بخش دیگر این اقیانوس وارد بشوید، باز همین داستان و همین ماجراست . اگر از قسمت سوم یا چهارم یا پنجم و یا دهمى وارد بشوید، از هر جا كه وارد مى شوید، باز شگفتى ها یى مشاهده مى كنید. این ، یك مثال نارسا و كوچكى از شخصیت امیرالمومنین (علیه الصلاة والسلام ) است . شما از هر طرف كه این شخصیت را نگاه كنید، خواهید دید كه عجایبى در آن نهفته است . این ، مبالغه نیست . این ، بازتاب عجز انسانى است كه سالهاى متمادى درباره زندگى امیرالمومنین (ع ) مطالعه كرده و این احساس ‍ را در درون و وجود خود پیدا كرده است كه به على (علیه السلام ) این شخصیت والا با ابزار فهم معمولى ، یعنى همین ذهن و عقل و حافظه و ادراكات معمولى ، نمى شود دسترسى پیدا كرد؛ از هر طرف شگفتى هاست .
على (ع ) نسخه كوچك شده پیامبر(ص 
البته امیرالمومنین (ع ) نسخه كوچك شده پیامبر اكرم (ص ) و شاگرد آن بزرگوار است ؛ اما همین شخصیت عظیمى كه در مقابل روى ماست ، اگر چه در مقابل پیامبر، خود را كوچك و حقیر مى بیند و خود شاگرد آن بزرگوار است ، اما وقتى كه ما مى خواهیم با دید بشرى نگاه كنیم ، براى ما یك شخصیت فوق انسانى به نظر مى رسد. ما: مى توانیم یك انسان با این عظمت ها را تصور كنیم . ابزار بشرى ، یعنى ادراك و عقل و ذهن نمى گویم دوربین تلویزیون كه خیلى حقیرتر از این حرفهاست و ذهن انسان ، برتر از هر ابزار مادى است خیلى كوچكتر است كه بتواند امیرالمومنین (ع ) را براى انسانهایى كه به مقام كشف معنوى نرسیده باشند، تبیین كند. البته كسانى در عالم حضور معنوى و شهود روحى هستند كه شاید آنها مى توانند به نحوى ابعاد آن شخصیت را بفهمند؛ ولى امثال ما دستمان نمى رسد.خطبه نماز جمعه تهران
12/11/1375
شنبه 29/8/1389 - 8:8
اهل بیت

نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى

ترجمه و توضیح لغات :
(( اءَشِر (از اءَشَرَ، یَاءْشِرُ))) : طغیان و سركشى و خودخواهى . بَطِر: سرپیچى و تكبر در مقابل حق .
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام هنگام حركت از مدینه به سوى مكه این وصیتنامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخته به برادرش محمد حنفیه تحویل داد:
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،)) این وصیت حسین بن على است به برادرش محمد حنفیه ؛ حسین گواهى مى دهد به توحید و یگانگى خداوند و گواهى مى دهد كه براى خدا شریكى نیست و شهادت مى دهد كه محمد صلّى اللّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و آیین حق (اسلام ) را از سوى خدا (براى جهانیان ) آورده است و شهادت مى دهد كه بهشت و دوزخ حق است و روز جزاء بدون شك به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسانها را در چنین روزى زنده خواهد نمود)).
امام در وصیتنامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:
((و من نه از روى خودخواهى و یا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج مى گردم بلكه هدف من از این سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از این حركت ، اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب علیه السلام است . پس هركس این حقیقت را از من بپذیرد (و از من پیروى كند) راه خدا را پذیرفته است و هركس رد كند (و از من پیروى نكند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و این افراد حكم كند كه او بهترین حاكم است . و برادر! این است وصیت من بر تو و توفیق از طرف خداست ، بر او توكل مى كنم و برگشتم به سوى اوست )).
انگیزه هاى قیام حسین (ع )
امام علیه السلام در سخنان خود در پاسخ ولید و مروان اولین انگیزه قیام و مبارزه و علت مخالفت خود با یزید بن معاویه را بیان نمود و اینك به هنگام حركت از مدینه در وصیتنامه خویش به انگیزه دیگر و یا به علة العلل قیام خود كه امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با مفاسد وسیع و نابسامانیهاى ضد اسلامى و ضد انسانى حكومت یزیدى مى باشد، اشاره مى كند و مى فرماید:
((اگر آنان از من تقاضاى بیعت هم نكنند من باز هم آرام و ساكت نخواهم نشست ؛ زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست كه با سكوت آنان در موضوع بیعت ، من نیز سكوت اختیار كنم بلكه وجود یزید و خاندان وى موجب پیدایش ظلم و ستم و سبب شیوع فساد و تغییر در احكام اسلام گردیده و این وظیفه من است كه در راه اصلاح این مفاسد و امر به معروف و نهى از منكر و احیاى قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و زنده كردن راه و رسم پدرم على علیه السلام و بسط عدل و داد بپا خیزم و ریشه این نابسامانیها را كه خاندان بنى امیه است قلع و قمع نمایم . و همه جهانیان بدانند كه حسین جاه طلب نبود، طالب مقام و ثروت نبود، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و این حالت از روز اول تا ساعت آخر و تالحظه آخر در روح حسین علیه السلام متجلى ومتبلوربود)).
در اینجا این سؤ ال مطرح است كه آیاانجام دادن وظیفه امربه معروف و نهى ازمنكر مشروط به نبودن ضرر جانى و مالى نیست ؟ در صورتى كه امام علیه السلام این شرط را نادیده گرفته و از این مرحله قدم فراتر نهاده و تا نقطه بذل جان و ایثار خون خود و یارانش ، قبول اسارت اهل بیت و دخترانش ‍ پیش رفته است .
ما در بخش دوم این كتاب به این سؤ ال به طور مشروح پاسخ خواهیم داد
(18)
بخش اول : از مدینه تا مكه : سخن امام (ع ) هنگام خروج از مدینه
متن سخن :
((فَخَرَجَ مِنْها خائفاً یَتَرَقَّبُ
قالَ رَبِّ نَجِّنى مِنَ الْقَومِ الظّالِمینَ))(19).
((... لا وَاللّه لا اُفارِقُهُ حَتّى یَقْضِیَ اللّهُ ماهُوَ قاضٍ))(20).
ترجمه و توضیح لغات :
(( تَرَقُّبْ وَاِرْتِقاب :)) انتظار، نگران بودن بر چیزى .
ترجمه و توضیح :
برخلاف حسین بن على علیهما السلام كه پس از ابلاغ ولید با وى ملاقات و موضع خویش را صریحا مشخص و اعلام نمود، عبداللّه بن زبیر حاضر به ملاقات نگردیده و شبانه و مخفیانه از مدینه خارج و از بیراهه به سوى مكه حركت نمود.
و اما حسین بن على علیهما السلام روز یكشنبه دو روز به آخر ماه رجب مانده به همراه فرزندان و افراد خانواده اش به سوى مكه حركت كرد آنگاه كه شهر مدینه را پشت سر مى گذاشت ، این آیه شریفه را كه در رابطه با حركت موسى بن عمران از مصر و آمادگى وى براى مبارزه با فرعونیان نازل گردیده است ، قرائت نمود
((فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ ...))
((موسى از مصر باحال ترس و انتظار و نگرانى خارج گردید و چنین مى گفت پروردگارا از این مردم ظالم و ستمگر نجاتم بخش )).
حسین بن على علیهما السلام در حركت خویش برخلاف عبداللّه بن زبیر همان راه عمومى و معمولى را كه همه مسافرها و كاروانها از آن استفاده مى كنند انتخاب نمود. یكى از یاران آن حضرت چنین پیشنهاد كرد كه بهتر است شما نیز مانند عبداللّه بن زبیر یكى از راههاى فرعى و كوهستانى را انتخاب كنید تا اگر افرادى از طرف كارگزاران یزید در تعقیب شما باشند و هدف ضربه زدن به شما را داشته باشند، نتوانند به هدف خود دست یابند.
امام علیه السلام در پاسخ این پیشنهاد چنین فرمودند:
((لا واللّه لا اُفارِقُهُ ...؛)) نه به خدا سوگند! مسیر معمولى خود و جاده عمومى را ادامه خواهم داد و به كوه و دشت و كوره راهها منحرف نخواهم گردید تا به آن مرحله اى برسم كه خواسته خداست )).
نتیجه :
از این پاسخ امام چنین استفاده مى شود كه آن حضرت در اثر ترس و به عنوان فرار از مدینه خارج نگردیده است و الا مى توانست همانگونه كه به وى پیشنهاد گردید و مانند ابن زبیر به جاى جاده معمولى ، از راههاى كوهستانى استفاده نماید در صورتى كه آن حضرت راهى را انتخاب مى كند كه در مرئى و منظر عموم است و او مى خواهد براى تحقق بخشیدن به فرمان بزرگ الهى كه جهاد با كفر بنى امیه است آزادانه و با كمال آرامش به راه خود ادامه دهد:
((حَتّى یَقْضِیَ اللّهُ ماهُوَ قاضٍ))
بخش اول : از مدینه تا مكه : هنگام ورود به مكه
متن سخن :
((وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى رَبِّى اَنْ یَهْدِیَنى سَواءَ السَّبیلِ))(21)
ترجمه و توضیح لغات :
تِلْقاء: محل ملاقات ، نزدیك وروبه رو.
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام پس از پنج روز كه فاصله مدینه تا مكه را پیمود، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مكه معظمه وارد گردید و به هنگام ورود به این شهر، این آیه شریفه را قرائت نمود:
((وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ ...؛)) چون موسى بن عمران از فرعونیان و منطقه حكومت طاغوتیان به شهر مدین روى آورد چنین مى گفت : امیدوارم پروردگارم به راه راست رهنمونم گردانده و بر آنچه خیر و صلاحم در آن است هدایتم فرماید))(22).
چرا این دو آیه ؟
حسین بن على علیهما السلام چرا به هنگام حركت از مدینه و به هنگام ورود به مكه این دو آیه را مى خواند و علت انتخاب این دو آیه از مجموع آیات قرآن چیست ؟
امام علیه السلام با تلاوت این دو آیه مربوط و متصل به هم - آن هم به فاصله پنج روز - متوجه این نكته است و یا به این نكته توجه مى دهد كه همانگونه كه حضرت موسى علیه السلام در ترك نمودن وطن ماءلوف خویش و پناهنده شدنش به یك شهر غریب و ناماءنوس بى هدف و بدون جهت نبود و او نیز به هنگام حركت از مدینه در تعقیب هدفى است بالاتر كه هریك از مردان الهى در تعقیب آن هستند و آنگاه كه وارد مكه مى گردد منظور و مقصودى دارد بس بزرگ و ارجدار كه به جز عنایت و هدایت ویژه خداوند دستیابى به آن امكان پذیرنیست :
((عَسى رَبِّى اَنْ یَهْدِیَنِى سَواءَالسَّبیلِ))
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ عبداللّه بن عمر
متن سخن :
((یا اَباعَبْدِالرَّحْمنِ اَما عَلِمْتَ اَنَّ مِنْ هَوانِ الدُّنْیا عَلَى اللّهِ
اَنَّ رَاءْسَ یَحْیَى بْنِ زَكَرِیّا اُهْدِىَ اِلى بَغِی مِنْ بَغایا بَنِى اِسْرائیل ؟
اَما تَعْلَمُ اَنْ بَنِى اِسْرائیل كانُوا یَقْتُلُونَ مابَیْنَ طُلُوع الْفَجْرِ اِلى طُلُوع الشَّمْسِ سَبْعِینَ نَبِیّاً
ثُمَّ یَجْلِسُونَ فى اءسْواقِهِمْ یَبِیعُونَ وَیَشْتَرُونَ
كَاَنْ لَمْ یَصْنعُوا شَیْئاً
فَلَمْ یُعْجِّلِ اللّهُ عَلَیْهِمْ بَلْ اَمْهَلَهُمْ
وَاَخَذَهُمْ بَعْدَ ذلِكَ اَخْذَ عَزِیْزٍ ذى انْتِقامٍ
اتَّقِاللّه یا اَباعَبْدالرَّحْمنِ وَلا تَدَعَنَّ نُصْرَتى ))(23).))
ترجمه و توضیح لغات :
هَوان : حقارت و پستى . بَغِىّ: زناكار.
ترجمه و توضیح :
پیش از آنكه امام علیه السلام به مكه وارد شود، عبداللّه بن عمر براى عمره مستحب و انجام كارهاى شخصى در مكه به سر مى برد و در همان روزهاى اول ورود حسین بن على علیهما السلام كه تصمیم گرفت به مدینه مراجعت كند، به حضور امام علیه السلام رسید و به آن حضرت پیشنهاد صلح و سازش و بیعت با یزید نموده و امام علیه السلام را از عواقب خطرناك مخالفت با طاغوت و اقدام به جنگ برحذر داشت و - بنابه نقل خوارزمى - چنین گفت : یا اباعبداللّه ! چون مردم با این مرد بیعت كرده اند و درهم و دینار در دست اوست قهرا به او روى خواهند آورد و با سابقه دشمنى كه این خاندان با شما دارد، مى ترسم در صورت مخالفت با وى كشته شوى و گروهى از مسلمانان نیز قربانى این راه شوند و من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم كه مى فرمود:
((حسین كشته خواهد شد و اگر مردم دست از یارى و نصرت وى بردارند، به ذلت و خوارى مبتلا خواهند گردید)) و پیشنهاد من بر شما این است كه مانند همه مردم راه بیعت و صلح را در پیش بگیرى و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسى !(24)
امام علیه السلام كه در گفتگوهایش با افراد مختلف به هریك از آنان سخنى متناسب و پاسخى در حدود درك و بینش و طرز تفكر طرف خطاب ایراد مى فرمود، در مقابل پیشنهاد عبداللّه بن عمر این چنین پاسخ داد:
اى ابوعبدالرحمان ! مگر نمى دانى كه دنیا آنچنان حقیر و پست است كه سر بریده (انسانى برگزیده و پیامبرى عظیم الشاءن مانند) یحیى بن زكریا
(25) به عنوان هدیه و ارمغان به فرد ناپاك و زناكارى از بنى اسرائیل فرستاده مى شود. مگر نمى دانى كه بنى اسرائیل (با خداى بزرگ آنچنان به مقام مخالفت برآمدند كه ) در اول صبح هفتاد پیامبر را به قتل مى رساندند سپس به خرید و فروش و كارهاى روزانه خویش مشغول مى شدند كه گویا كوچكترین جنایتى مرتكب نگردیده اند و خداوند به آنان مدتى مهلت داد ولى بالا خره به سزاى اعمالشان رسانید و انتقام خداى قادر منتقم آنها را به شدیدترین وجهى فرا گرفت ؟
امام علیه السلام سپس چنین فرمود: یا ابوعبدالرحمان ! از خدا بترس ودست از نصرت و یارى ما برمدار!
بنابه نقل صدوق (ره ) چون عبداللّه بن عمر از پیشنهاد خود نتیجه اى نگرفت ، عرضه داشت : یا اباعبداللّه ! دوست دارم در این هنگام مفارقت اجازه بدهید آن قسمت از بدن شما را كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مكرر مى بوسید من هم ببوسم . امام علیه السلام پیراهن خود را بالا زد و عبداللّه زیر سینه آن حضرت را سه بار بوسه زد و در حالى كه گریه مى كرد چنین گفت :
((اَسْتَوْدِعُكَ یا اَباعَبْدِاللّه ...؛)) یا اباعبداللّه ! تو را به خدا مى سپارم و با تو خداحافظى مى كنم ؛ زیرا تو در این سفر كشته خواهى شد))(26)

شنبه 29/8/1389 - 8:5
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى
بخش اول : از مدینه تا مكه : در كنار قبر رسولخدا(ص )
متن سخن :
((اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَا للّه
اَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ فاطِمَةَ فَرْخُكَ وَابْنُ فَرْخَتِكَ وَسِبْطُكَ الَّذى خَلَّقْتَنِى فى اُمَّتِكَ
فَاشْهَدْ یانَبِىَّ اللّه اَنَّهُمْ خَذَلُونى وَلَمْ یَحْفَظُونى وَهذِهِ شَكْواىَ اِلَیْكَ حَتّى اَلْقاكَ ...))(6)
ترجمه و توضیح لغات :
فَرْخ و فَرْخَة : شاخه درخت ، كنایه از هر فرزند دوست داشتنى . ((سِبْط)): قطعه اى از بدن انسان و به فرزند و نوه نیز گفته مى شود. ((خَذَلُونى )): (از خذل ) دست از یارى كشیدن .
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام پس از آنكه از مجلس ولید، بیرون آمد تصمیم گرفت كه مبارزه خود را با حكومت یزید ادامه بدهد ولى نه در مدینه بلكه به صورت یك حركت حماسه آفرین و یك حركت جاودانه .
اما طبق نقل منابع تاریخى ، امام علیه السلام قبل از شروع این حركت بارها به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نایل گردیده است . البته همه آن رازها و آن درددلها كه امام علیه السلام در این زیارتها كه با جد بزرگوارش داشته براى ما روشن نیست . و تنها دو مورد از متن این زیارتها كه در كتب تاریخ نقل شده است نشانگر آن است كه آن حضرت در این زیارتها انگیزه سفر خویش را بیان نموده است كه ماپس از نقل متن و ترجمه زیارت اول در اینجا و زیارت دوم در قسمت بعد به نكات جالب آنها نیز اشاره مى نماییم :
بنابه نقل خطیب خوارزمى همان شب كه امام علیه السلام از مجلس ولید خارج گردید به حرم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وارد شد و در كنار قبر آن حضرت قرار گرفت و با این جملات به زیارت آن حضرت پرداخت :
((السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَاللّه ...؛
درود بر تو اى رسول خدا! من حسین فرزند تو و فرزند زاده تو هستم . و من سبط و (فرزند شایسته تو هستم ) كه براى هدایت و رهبرى امت ، مرا جانشین خود قرار داده اى ، اى پیامبرخدا! اینك آنها مرا تضعیف نموده و آن مقام معنوى مرا حفظ ننمودند و این است شكایت من به پیشگاه تو تا به ملاقات تو بشتابم )).
بخش اول : از مدینه تا مكه : باز هم در كنار قبررسول خدا(ص )
متن سخن :
((اَللّهُمَّ اِنَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّكَ مُحَمَّدٍ صلّى اللّه علیه و آله
وَاَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّكَ وَقَدْ حَضَرنى مِنَ اْلا مْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ
اَللّهُمَّ اِنِّى اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَاُنْكِرُ الْمُنْكَرَ
واءساءلُكَ یاذَاالْجَلالِ وَالاْ كْرامِ بِحَقِّ الْقَبْرِ وَمَنْ فِیهِ اِلاّ اخْتَرْتَ لى ما هُو لَكَ رِضىً وَلِرَسُولِكَ رِضىً))(7)
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام پس از تصمیم گیرى به حركت ، شب دوم و براى دومین بار به زیارت قبر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله نایل گردید و با این جملات ، بار دیگر به زیارت جد بزرگوارش پرداخت :
خدایا! این قبر پیامبر تو محمد صلى اللّه علیه و آله ست و من فرزند دختر پیامبر تو و براى من پیشامدى رخ داده است كه خود مى دانى . خدایا! من معروف و نیكى را دوست دارم و از بدى و منكر بیزارم ، اى خداى ذوالجلال و كرامت بخش ! به احترام این قبر و كسى كه در میان آن است از تو درخواست مى كنم راهى را در پیش روى من بگذارى كه مورد رضا و خشنودى تو و مورد رضاى پیامبر تو است .
بنابه نقل خوارزمى ، امام آن شب را تا صبح در كنار قبر پیامبر مشغول عبادت و مناجات با پروردگار بود به طورى كه در این مناجات ، گریه ها و آه و ناله هاى فرزند على علیه السلام آن پارساى شب و قهرمان میدان نبرد،به گوش مى رسید و...
نتیجه :
در این دو زیارت ، امام علیه السلام مسیر خود را ترسیم نموده و به اهمیت حركت خویش اشاره مى كند و به طورى كه دیدیم در زیارت اول در ضمن گلایه و شكوه از سردمداران بنى امیه در یك جمله كوتاه آمادگى خویش را براى شهادت اعلام مى كند و مى گوید: این شكایت من است به پیشگاه تو تا به حضورت بشتابم .
و در زیارت دوم سخن از پیشامد مهمى است كه بر وى رخ داده است ، پیشامدى كه از دید پسر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مهم است نه از دید یك فرد عادى .
و سخن از این است كه فرزند على بن ابى طالب علیه السلام حبّ و ولع شدید به نیكیها دارد و از منكرات متنفر و بیزار است و مقتضاى این حبّ و نفرت و بیزارى كه مورد رضاى خدا و رسول هم مى باشد آماده بودن براى پذیرش هر آنچه مى تواند در تحكیم معروف و انهدام پایه هاى منكرات مؤ ثر باشد حتى بذل جان و ایثار خون .
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ عمر اَطرف
متن سخن :
((حَدَّثَنى اَبى اَنَّ رَسُولَاللّه صلى الله علیه و آلهَخْبَرَهُ بِقَتْلِهِ وَقَتْلِى وَاَنَّ تُرْبَتَهُ تَكُونُ بِالْقُرْبِ مِنْ تُرْبَتِى اَتَظُنُّ اَنَّكَ عَلِمْتَ مالَمْ اَعْلَمْهُ؟
وَاللّه لا اُعْطى الدَّنِیَّةَ مِنْ نَفْسى اَبَداً
وَلَتَلْقَیَنَّ فاطِمَةُ اَباها شاكِیَةً مالَقِیَتْ ذُرِّیَّتُها مِنْ اُمَّتِهِ وَلا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ اَحَدٌ اَذاها فى ذُرِّیَّتها))(8).))
ترجمه و توضیح لغات :
(( تُرْبت : خاكِ مَقْبره . دنِیَّت و دَنائَت :)) ذلت و حقارت .
ترجمه و توضیح :
پس از آنكه جریان مخالفت امام در موضوع بیعت و تصمیم وى به مبارزه و حركت از مدینه منوره در میان افراد معروف و مخصوصا در میان خاندان و قوم و خویش آن حضرت معلوم گردید، چند تن از آنانكه از وظیفه مقام امامت و رهبرى بى اطلاع بودند و در اثر علاقه اى كه به حفظ وجود امام علیه السلام داشتند به حضور آن حضرت رسیدند و سازش با یزید را به امام پیشنهاد نمودند!
یكى از این افراد ((عمر اَطرف )) فرزند امیرمؤ منان علیه السلام مى باشد كه بنابه نقل ((لهوف ))، موضوع را در حضور برادرش حسین بن على علیهما السلام این چنین مطرح نمود:
برادر! برادرم حسن مجتبى از پدرم امیرمؤ منان علیه السلام بر من چنین نقل نموده است كه تو را به قتل خواهند رسانید و من فكر مى كنم مخالفت تو با یزید بن معاویه منجر به كشته شدن تو گردد و آن خبر تحقق پذیرد ولى اگر با یزید بیعت كنى این خطر برطرف خواهد گردید و شما از كشته شدن مصون خواهید ماند!
امام در پاسخ وى فرمود:((حَدَّثَنى اَبى ...؛)) پدرم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خبر كشته شدن خویش و همچنین خبر كشته شدن مرا براى من هم نقل نمود وپدرم در نقل خویش این جمله را نیز اضافه نمود كه قبر من در نزدیكى قبر او قرار خواهد گرفت ، آیا گمان مى كنى چیزى را كه تو مى دانى من از آن بى اطلاع هستم ؟ ولى به خدا قسم كه من هیچگاه به زیر بار ذلت نخواهم رفت و در روز قیامت مادرم فاطمه زهرا از ایذا و اذیتى كه فرزندانش از امت جدّش دیده اند به جدّ خویش شكایت خواهد برد و كسى كه با اذیت فرزندان فاطمه زهرا - سلام اللّه علیها - موجب رنجش و اذیت وى گردد داخل بهشت نخواهد گردید.
نتیجه :
امام علیه السلام در این گفتگو و در پاسخ برادرش نه تنها از كشته شدن خویش - كه برادرش نیز از آن مطلع بود - سخن مى گوید بلكه از قسمتى از جزئیات این موضوع نیز كه مستقیما از پدرش على علیه السلام و او از پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده بود، خبر مى دهد و آن در نزدیك هم قرار گرفتن قبر او و قبر پدرش امیر مؤ منان علیه السلام است ، كه قبر على علیه السلام در كوفه و قبر حسین علیه السلام در كربلاست .
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ ام سلمه
متن سخن :
((یا اُمّاه وَاَنَا اَعْلَمُ اَنِّى مَقْتُولٌ مَذْبُوحٌ ظُلْماً وَعُدْواناً
وَقَدْ شاءَ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یَرى حَرَمِى وَرَهْطِى مُشَرَّدینَ وَاَطْفالى مَذْبُوحینَ مَاءْسُورِینَ مُقَیَّدینَ وَهُمْ یَسْتَغِیثُونَ فَلا یَجِدُونَ ناصِراً ...))(9)
ترجمه و توضیح لغات :
حَرَم - (به فتح حاء وراء): زن و فرزند. رَهْط: به مجموع قوم و خویش غیر از همسر گفته مى شود. مُشَرَّد:(اسم مفعول از تشرید): پراكنده نمودن ، راندن شخص از وطن خویش . مَاءْسُورین :(جمع ماءسور مشتق است از ((اسر)): اسیر شدگان . مُقَیَّدین :(اسم مفعول و جمع است از ماده ((قید)): به زنجیر كشیده شدگان . یَسْتَغِیثُونَ (از اِسْتِغاثة ): استمداد، یارى طلبیدن .
ترجمه و توضیح :
بنابه نقل مرحوم راوندى و بحرانى و محدثان دیگر هنگامى كه ام سلمه همسر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله ز حركت حسین بن على علیهما السلام مطلع گردید به حضورش آمده و عرضه داشت :((لا تحزنى بِخُروجِكَ اِلَى الْعِراقِ ...؛)) با حركت خود به سوى عراق مرا غمناك و محزون نگردان ؛ زیرا من از جدت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده ام كه مى فرمود فرزندم حسین در خاك عراق و در محلى به نام كربلا كشته خواهد شد)).
امام در پاسخ وى فرمود:((یا اُمّاه وَاَنَا اَعْلَمُ اَنَّى مَقْتُولٌ مَذْبُوحٌ ظُلْماً ...؛)) مادر! (فكر نكن كه از این جریان تنها تو مطلع هستى ) خود من نیز بهتر از تو مى دانم كه از راه ظلم و ستم و از راه عداوت و دشمنى كشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گردید و خداوند بزرگ چنین خواسته است كه حرم و اهل بیت من آواره و فرزندانم شهید و به زنجیر اسارت كشیده شوند و صداى استغاثه آنان طنین انداز گردد ولى كمك و فریادرسى پیدا نكنند)).
آگاهى امام از حوادث آینده
از پاسخ امام به ((عمر اطرف )) و ((ام سلمه )) و از سخنان دیگرى كه به مناسبتهاى دیگر از آن حضرت نقل خواهیم كرد معلوم مى گردد كه آن حضرت به تمام آلام و مصائب وارده در این حركت از اسارت خانواده و محل قبر خویش و جزئیات دیگر مطلع و آگاه بوده و ما این آگاهى را فقط به ((علم امامت )) كه یك بحث كلامى است مستند نمى دانیم بلكه آگاهى حسین بن على علیهما السلام در این مورد خاص گذشته از مساءله ((علم امامت )) به طریق عادى و به وسیله پدر و جد بزرگوارش نیز رسیده بود همانگونه كه عده اى از همسران و صحابه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله ز موضوع مطلع و آگاه بودند و رهبر انقلاب و نهضت اسلامى در راه نیل به هدف و انجام وظیفه الهى و نجات اسلام و قرآن و مبارزه با مظالم و ستمگریها همه این مصائب را با علم و آگاهى پذیرفته بود.
و به طورى كه اشاره نمودیم سخن امام در پاسخ ام سلمه - با مختصر تفاوت - در چند كتاب حدیثى و تاریخى نقل گردیده است (10) و ممكن است همه این منابع این مطلب را تنها از یك منبع نقل كرده باشند كه از نظر وثوق و اطمینان مورد تردید باشد و ما نیز نه در توثیق و تاءیید این روایت اصرار و پافشارى داریم و نه آگاهى امام علیه السلام از حوادث آینده را تنها به این روایت مستند مى دانیم ؛ زیرا مضمون ده ها روایت كه از طریق شیعه (11) و اهل سنت (12) از پیامبران گذشته و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و امیرمؤ منان علیه السلام در رابطه با حادثه جانسوز و تاریخى عاشورا نقل گردیده است ما را از این روایت مستغنى و بى نیاز مى سازد و نقل آن در این كتاب نیز فقط به مناسبت متن پاسخ و سخن امام علیه السلام بوده است .
ولى جاى تعجب است كه یكى از نویسندگان براى نفى آگاهى امام خود را به زحمت انداخته است تا گفتگوى امام با ام سلمه را از نظر صحت مخدوش ‍ و بى اعتبار سازد اما پاسخ وى به این همه روایات چیست ؟ و چرا او از كنار آن همه روایات دیگر بى تفاوت گذشته است ؟ مطلبى است كه براى ما معلوم نیست .
و اما اینكه چگونه امام علیه السلام با علم و آگاهى بر اینكه در این راه كشته خواهد گردید وارد شد و معناى این جمله ((خدا خواسته است كه مرا كشته ببیند و...)) چیست ؟ مطلبى است كه پاسخ آن را در صفحات آینده همین كتاب ، مطالعه خواهید فرمود.
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ محمد حنفیه
متن سخن :
((یا اَخِى لَوْلَمْ یَكُنْ فِى الدُّنْیا مَلْجَاء وَلا مَاءْوىً لَما بایَعْتُ یَزیدَبْنَ مُعاوِیَةَ ...
یا اَخِى جَزاكَاللّه خَیْراً لَقَدْ نَصَحْتَ وَاَشَرْتَ بِالصَّوابِ وَاَنَا عازِمٌ عَلَى الْخُرُوجِ اِلى مَكَّةَ
وَقَدْ تَهَیَّاءْتُ لِذلِكَ اَنَا وَاِخْوَتى وَبَنُو اَخى وَشِیْعَتِى وَاَمْرُهُمْ اَمْرى وَرَاءیُهُمْ رَاءْیى
وَاَمَّا اَنْتَ فَلا عَلَیْكَ اَنْ تُقِیمَ بِالْمَدِینَة فَتَكُونُ لى عَیْناً عَلَیْهِمْ لا تُخْفى عَنِّى شَیْئاً مِنْ اُمُورِهِمْ))(13).
لا ذَعَرْتُ السَّوامَ فى فَلَقِ الصُّبح
 
مُغیراً وَلا دُعِیتُ یَزیدا
 
یَوْمَ اُعْطى مَخافَةَ اَلمُوتِ كَفاً
 
وَالْمَنایا یَرْصُدْنَنى اَنْ اَحیدا (14).
ترجمه و توضیح :
و از جمله كسانى كه در مورد تصمیم امام اظهار ترس و وحشت مى نمود محمد حنفیّه یكى دیگر از فرزندان امیر مؤ منان علیه السلام بود كه بنابه نقل طبرى و مورخان دیگر به خدمت حسین بن على علیهما السلام رسید و چنین گفت :
برادر! تو محبوبترین و عزیزترین مردم هستى و من آنچه را كه خیر و صلاح تشخیص مى دهم موظفم كه براى تو بگویم و من فكر مى كنم شما فعلاً تا آنجا كه امكان پذیر است در شهر معینى اقامت نكنید و خود و فرزندانت در نقطه اى دوردست از یزید و دورتر از این شهرها قرار بگیرید و از آنجا نمایندگانى به سوى مردم گسیل دارى و حمایت آنان را به سوى خود جلب كنى كه اگر با تو بیعت كردند خدا را سپاس مى گزارى و اگر دست بیعت به دیگران دادند باز هم لطمه اى به تو وارد نگردیده است ولى اگر به یكى از این شهرها وارد گردى مى ترسم در میان مردم اختلاف به وجود بیاید، گروهى از تو پشتیبانى كرده ، گروه دیگر بر علیه تو قیام كنند و كار به قتل و خونریزى منجر گردد و در این میان ، تو هدف تیر بلا گردى آن وقت است كه خون بهترین افراد این امت ضایع و خانواده ات به ذلت نشانده شود.
امام فرمود: مثلاً به عقیده تو به كدام ناحیه بروم ؟ محمد حنفیه گفت : فكر مى كنم وارد شهر مكه شوى و اگر در آن شهر اطمینان نبود از راه دشت و بیابان از این شهر به آن شهر حركت كنى تا وضع مردم و آینده آنها را در نظر بگیرى . امیدوارم با درك عمیق و نظر صائبى كه در تو سراغ دارم همیشه راه صحیح در پیش پایت قرار بگیرد و مشكلات را با جزم و احتیاط یكى پس از دیگرى برطرف سازى .
امام علیه السلام در پاسخ محمد حنفیه چنین فرمود:
((اَخِى لَوْلَمْ یَكُنْ فِى الدُّنْیا مَلْجَاء وَلا مَاءوى ...؛
برادر (تو كه براى امتناع از بیعت یزید حركت از شهرى به شهر دیگر را پیشنهاد مى كنى این را بدان كه ) اگر در تمام این دنیاى وسیع هیچ پناهگاه و ملجاء و ماءوایى نباشد باز هم من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم كرد)).
در این هنگام كه اشك محمد حنفیه به صورتش روان بود، امام علیه السلام به گفتار خویش چنین ادامه داد:
((برادر! خدا به تو جزاى خیر دهد كه وظیفه خیرخواهى و صلاحدید خود را انجام دادى و اما من (وظیفه خود را بهتر از تو مى دانم ) و تصمیم گرفته ام كه به مكه حركت كنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و گروهى از شیعیانم مهیا و آماده این سفر هستیم ؛ زیرا این عده با من همعقیده بوده و هدف و خواسته آنان همان هدف و خواسته من است . و اما وظیفه اى كه بر تو محول است این است كه در مدینه بمانى و در غیاب من آمد و رفت و حركت مرموز دستیاران بنى امیه را در نظر بگیرى و در این زمینه اطلاعات لازم را در اخیتار من قرار بدهى ))
امام پس از گفتگو با محمد حنفیه و براى چندمین بار به طرف مسجد و حرم پیامبر صلّى اللّه علیه و آله حركت نمود و در طول راه این دو بیت یزید بن مفرغ را - كه در مقام حفظ شخصیت خویش سروده ولو باهر خطر جدى مواجه باشد - مى خواند:
((لا ذَعَرْتُ السَّوامَ فى فَلَقِ الصُّبْح ...))
((من از چوپانان به هنگام صبح و با شبیخون زدن خویش ترسى ندارم و نباید مرا یزید بن مفرغ بخوانند.
آنگاه كه از ترس مرگ دست ذلت بدهم و خود را از خطراتى كه مرا هدف قرار داده اند كنار بكشم )).
ابوسعید مقبرى گوید كه من چون این دوبیت را از امام علیه السلام در مسیر خویش به مسجد پیامبر شنیدم از مضمون آن پى بردم كه آن حضرت یك هدف عالى و یك برنامه مهم و عظیمى را تعقیب مى نماید(15).
نتیجه :
امام علیه السلام در این گفتگوى خویش با محمد حنفیه و در تمثلش به شعر یزید بن مفرغ علت قیام خود را كه همان مخالفت با یزید است بیان داشته و تصمیم قاطع خویش را اعلام مى كند كه اگر در تمام كره زمین با این عظمت هیچ ملجاء و پناهگاهى برایش پیدا نشود باز هم به زیر بار بیعت یزید نخواهد رفت و در راه هدف خویش در مقابل هر خطرى استقامت و پایدارى خواهد نمود.
و این بود هدف امام علیه السلام و حدیث نفس او كه گاهى به صورت گفتگو و گاهى به صورت تمثل به شعر، این هدف و این حدیث نفس خویش را بیان مى نمود(16).بخش اول : از مدینه تا مكه : وصیتنامه امام حسین (ع )
متن سخن :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،
هذا ما اَوْصى بِهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی اِلى اَخیِهِ مُحَمّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّةِ
اَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّه وَحَدهُ لا شَرِیْكَ لَهُ
وَاَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ جاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِهِ
وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقٌ وَالسَّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها
وَاَنَّاللّه یَبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ
وَاَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً
وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صلى اللّه علیه و آله
ارِیدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ
وَاَسیرَ بِسِیرَةِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ
فَمَنْ قَبِلَنى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه اَوْلى بِالْحقِّ
وَمَنْ رَدَّ عَلَىّ هذا اَصْبِرُ حَتّى یَقْضِیَاللّهُ بَیْنِى وَبَیْنَ الْقَومِ
وَهُوَ خَیْرُالْحاكِمِینَ
وَهذِهِ وَصِیَّتِى اِلَیْكَ یااَخِى
وَما تَوْفِیقى اِلاّ بِاللّه عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَاَلیْهِ اُنِیبُ))(17).

شنبه 29/8/1389 - 8:4
اخبار
به گزارش مشرق، فرهیختگان نوشت: حسین باقری صبح روز گذشته در حاشیه نشست شورای هماهنگی مدیریت بحران کشور که در وزارت کشور برگزار شد در جمع خبرنگاران گفت: بلایای طبیعی سالانه 3 تا5 هزار میلیارد تومان خسارت مالی و یک‌هزار نفر تلفات جانی برجای می گذارد که این آمار به غیر از زلزله‌ها و خشکسالی‌های رخ داده است.
وی ادامه داد: در سال 87 خسارت خشکسالی 19 هزار میلیارد تومان برآورد شد، این در حالی است که با بررسی‌های کارشناسان در خصوص خسارت جانی مشخص شد، می‌توان 40 درصد تلفات جانی را با آموزش و اطلاع‌رسانی کاهش داد. باقری گفت: نخستین مرحله آموزش در هفته کاهش بلایای طبیعی برگزار می‌شود که به منظور آموزش هموطنان، وزارتخانه‌ها و 14 کارگروه تعریف شده است، همچنین امسال 8 ‌آذر روز ایمنی در برابر زلزله، 15 میلیون دانش‌آموز در 120 هزار مرکز آموزشی راه‌های مقابله با زلزله را فرا می‌گیرند. رئیس سازمان مدیریت بحران کشور افزود: برای نخستین بار مانور مقابله با زلزله در ساختمان‌های بلندمرتبه برگزار می‌شود. ضمن‌ این‌‌که شهرداری‌ها در 1026 شهر مانور اجرا خواهند کرد.
شکایت از پیمانکار پروژه مسکونی در هرمزگان
او گفت: اخیراً در زلزله‌ای که در هرمزگان رخ داد یکی از پروژه‌های مسکونی در برابر زلزله به علت عدم رعایت اصول مقاوم‌سازی در برابر زلزله توسط پیمانکار، تخریب شد. که ما پرونده شکایت از پیمانکار طرح را به قوه‌قضاییه ارجاع دادیم تا این موضوع را بررسی کند. او تاکید کرد: مردم باید بدانند که نباید ساختمان‌سازی را به صورت امانی به پیمانکار بسپارند، زیرا در اکثر این موارد کارگرانی که مسوولیت اجرای ساختمان‌سازی را برعهده دارند از مهارت کافی برخوردار نیستند. همچنین شهرداری‌ها باید بدانند نظارت بر ساختمان‌سازی باید نظارت مقیم باشد یعنی شخص ناظر از طرف نظام مهندسی باید تا پایان کار بر روند اجرای آن نظارت داشته باشد. رئیس سازمان مدیریت بحران با اشاره به اینکه ایمنی در برابر حوادث فقط مختص به زلزله نیست، افزود: برای اینکه مردم در مورد تمام بلایای طبیعی آمادگی داشته باشند نام این مانور را ایمنی در برابر حوادث طبیعی گذاشته‌ایم چون حوادثی مانند برف و کولاک هم می‌تواند بحران‌ساز باشد.
برگزاری 500 مانور امداد و نجات در هفته کاهش بلایای طبیعی
وی 5 دی را سومین فرصت آموزش برای شهروندان دانست و تاکید کرد: همزمان با سالگرد زلزله بم مراکز علمی، پژوهشی و آموزشی با برگزاری همایش‌های علمی تحت آموزش قرار می‌گیرد. فرصت چهارم نیز حوادثی است که در کشور رخ می‌دهد و کارگروه‌های تخصصی به جای گزارش خبری از این حادثه به صورت آموزشی استفاده می‌کنند. معاون وزیر کشور با اشاره به احداث هزار سوله چندمنظوره در کشور گفت: هر سال 200 سوله در قالب یک برنامه پنج‌ساله در کشور به منظور آموزش و استفاده بانوان از آن با مشارکت تربیت‌بدنی و شهرداری در کشور ساخته می‌شود. تاکنون 110 سوله چندمنظوره در فضای باز و بوستان‌های تهران ساخته و تحویل شهرداری شده است. قصد داریم مراکز امداد و نجات را در این سوله‌ها احداث کنیم. باقری از برگزاری 500 مانور امداد و نجات در هفته کاهش بلایای طبیعی خبر داد و تاکید کرد: در این هفته که از هجدهم تا بیست‌و‌چهارم مهرماه ادامه دارد 700 پروژه عمرانی در کشور افتتاح می‌شود و در این هفته همایش و نمایشگاه تجهیزات و امکانات ایمنی برگزار می‌شود.
بیمه منازل با پرداخت 5 تا 10 هزار
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور با بیان بیمه حوادث منازل مسکونی گفت: صاحبان منازل می‌توانند با پرداخت 5 تا10هزار تومان واحد مسکونی خود را در مقابل زلزله، آتش‌، توفان، سیل و برف و کولاک از 3 تا10 میلیون تومان بیمه کنند. این طرح به صورت پایلوت در شهرهای مشهد و زنجان برگزار شد و امسال به صورت سراسری در کشور اجرا می‌شود. در مرحله اول تمامی خبرنگاران حوادث به صورت رایگان بیمه می‌شوند. باقری از امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی خبر داد و تاکید کرد: از حوزه علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده خواهیم کرد و در مرحله اول با حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم. در هفته بلایای طبیعی 650 نفر از مسوولان مدیریت بحران سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه خواهند بود و در تهران نیز وزیر کشور در این خصوص سخنرانی خواهد کرد. وی با اعلام بازسازی 300 هزار واحد مسکونی فرسوده در سال گفت: بازسازی بافت‌های فرسوده را در روستاها آغاز کرده و هم‌اکنون به شهرهای کوچک رسیده‌ایم. خوشبختانه در دولت نهم اقدامات موثری برای کاهش خسارت بلایای طبیعی صورت گرفت. در گذشته با زلزله 4 ریشتری خساراتی به کشور وارد می‌شد اما اکنون با زلزله 6 ریشتری نیز خسارات چندانی به وجود نمی‌آید. معاون وزیر کشور با اشاره به جمع‌آوری کمک حجاج برای مردم سیلزده پاکستان تاکید کرد: پس از اعلام مقام معظم رهبری در خصوص جمع‌آوری کمک از حجاج برای سیلزدگان پاکستان سعی می‌کنیم کمک‌ها را به صورت منظم جمع‌آوری کرده و همچنین کمک سایر مسلمانان را در ایام حج جمع‌آوری و به مردم سیلزده ارسال کنیم. ایران کار بازسازی مراکز آموزشی، درمانی، مذهبی و راه‌ها را برعهده دارد و خدمات فنی را برای بازسازی منازل صادر می‌کند.
اتصالات غیرمتعارف بزرگ‌ترین مشکلات پس از حوادث زلزله
وی تاکید کرد: امروز یکی از بزرگ‌ترین مشکلات پس از حوادث زلزله ناشی از اتصالاتی است که به طور غیرمتعارف به کار گرفته شده است.باقری در ادامه اظهار داشت: در سال 86 تنها در شهر تهران 700 نفر دچار ضربه مغزی ناشی از لغزندگی پیاده‌روهایی شدند که از سنگ صیقلی ساخته شده بود در حالی که این موضوع قابل پیشگیری است.وی به اجرای مانور سازمان آب و فاضلاب در روز گذشته در تهران اشاره کرد و گفت: سازمان‌ها با اجرای این مانورها آمادگی خود را در مواقع بحران محک می‌زنند و به عنوان مثال قرار است شرکت مخابرات نسبت به قطع نشدن خط تلفن 400 مسوول دولتی در حالت بحران اقدام کند.
راه اندازی تاکسی آمبولانس در تهران
باقری از راه‌اندازی تاکسی آمبولانس در تهران خبر داد و خاطرنشان کرد: این تاکسی‌ها در روز حادثه اقدام به کمک‌رسانی به شهروندان می‌کنند. در این هفته تقویت امداد‌هوایی، تکمیل اردوگاه‌های اقماری، خرید اسکان اضطراری سیار، 5 بیمارستان صحرایی و تکمیل اتوآمبولانس و ون آمبولانس در دستور‌کار قرار دارد. وی در پایان با اشاره به کاهش 23 درصدی تلفات غرق‌شدگی در دریا گفت: امسال با توجه به افزایش تعطیلات تابستانی کاهش غرق‌شدن را در استان‌های شمالی به ویژه گیلان شاهد بودیم. باقری از تصویب 3 میلیارد تومان اعتبار برای گشت انتظامی و مسدود کردن راه‌های دسترسی به محل‌های ممنوع شنا خبر داد.=منبع سایت مشرق نیوز 
شنبه 29/8/1389 - 8:2
خانواده
سلام.با توجه به اینکه بیش از 2 هفته از فوت پدربزرگم گذشته انشاالله از این به بعد دوباره شروع به ثبت مطلب میکنم.حقیقتا" روزهای خیلی سختی بود.چند ماه قبل مادربزرگم به شدت بیمار شد اما خدارو شکر به خیر گذشت اما این دفعه که پدربزرگ عزیزم در بستر بیماری قرار گرفت فکرشو نمیکردم قراره از پیشم بره.پدر بزرگم هنگام اذان مغرب شنبه 8 آبان چشماشو برای همیشه فروبست. حاج عباس حسین زاده یکی از پیر غلامان اهل بیت بود. دراین زمان داشتیم ما پدری مهربان ***** دلی پراز نور داشت خسته تن و ناتوان***** ذکر مصیبت حسین(ع) بردل و هم بر زبان***** شادی روحش تو هم سوره ی حمدی بخوان
دوشنبه 24/8/1389 - 11:43
خانواده
به علت در گذشت پدر بزرگ عزیزم فعالیت اینترنتی من تا مدتی تعطیل میباشد
دوشنبه 10/8/1389 - 19:3
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى


آنگاه خود ولید را مورد خطاب قرار داد و چنین فرمود:
((اَیُّهَاالا مِیرُ اِنّا اَهْلُبَیْتِ النُبُوَّةِ ...؛
اى امیر! ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت ، خاندان ما است كه محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خداست ، خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نموده و تا آخر نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد. اما یزید، این مردى كه تو از من توقع بیعت با او را دارى مردى است شرابخوار كه دستش به خون افراد بى گناه آلوده گردیده ، اوشخصى است كه حریم دستورات الهى را درهم شكسته و علنا و در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور مى گردد. آیا رواست شخصیتى همچون من باآن سوابق درخشان و اصالت خانوادگى ، با چنین مرد فاسد بیعت كند و باید در این زمینه شما و ما آینده را در نظر بگیریم و خواهید دید كه كدامیك از ما سزاوار و لایق خلافت و رهبرى امت اسلامى و شایسته بیعت مردم است .
با سروصدایى كه در مجلس ولید پدید آمد و با سخن درشتى كه امام علیه السلام مروان را مورد خطاب قرار داد، همراهان امام احساس خطر نموده و گروهى از آنان وارد مجلس گردیدند و پس ازاین گفتگو كه امید ولید را نسبت به بیعت كردن امام و هرگونه سازش در مورد پیشنهاد وى به یاءس و ناامیدى مبدل مى كرد، امام علیه السلام مجلس را ترك نمود.
نتیجه :
از این سخن امام علیه السلام چند نكته ذیل به دست مى آید:
1 - آن حضرت در این گفتگو موضع خویش را درباره بیعت با پسر معاویه و به رسمیت نشناختن حكومت او به صراحت و روشنى بیان كرده و پس از شمردن صفات بارزى از خاندان خویش و بیان موقعیت خود كه دلیل شایستگى او و خاندانش به امامت و رهبرى امت است ، نقاط ضعف یزید را برمى شمارد كه دلیل محكومیت وى در ادعاى مقام رهبرى و دلیل عدم صلاحیت او مى باشد.
2 - امام علیه السلام در این گفتار، انگیزه قیام و خط سیر آینده اش را كاملاً مشخص مى كند و او این خط سیر را به هنگامى بیان مى كند كه هنوز از دعوت اهل كوفه و پیشنهاد بیعت از سوى آنان خبرى نبود؛ زیرا دستور بیعت گرفتن از آن حضرت یا قبل از آگاهى مردم كوفه از مرگ معاویه یا همزمان با آن ، به ولید ابلاغ گردیده است .
و اما مساءله دعوت از سوى مردم كوفه به طورى كه در صفحات آینده اشاره خواهیم نمود آنگاه به عمل آمده است كه از مبارزه شجاعانه آن حضرت كه با مخالفت با بیعت و حركت كردن به سوى مكه آغاز گردیده بود، مطلع گردیدند.
خلاصه ، گرچه به صورت ظاهر، عوامل و انگیزه هاى متعددى در شكل گرفتن قیام و شهادت امام علیه السلام وجود داشت ولى علة العلل در این قیام درهم شكستن قدرتى بود كه نه تنها بدون داشتن صلاحیت مى خواست مقدرات مسلمانان را به دست بگیرد و در نتیجه ظلم و فساد را ترویج و امت اسلامى را به انحراف و سقوط بكشد بلكه او مى خواست در صورت نبودن رادع و مانع ، هدفهاى خاندان ابوسفیان را در مبارزه با خود اسلام و قرآن كه در گذشته با شكست مواجه گردیده بود، منافقانه و در لباس خلافت اسلامى پیاده كند و این درهم شكستن قدرت یزیدى است كه گاهى نیز در سخنان امام ، از آن به امر به معروف و نهى از منكر تعبیر گردیده است .
و امام علیه السلام نه تنها در مجلس ولید به این نكته اشاره نموده بلكه براى دومین بار آنگاه كه بامروان بن حكم دشمن دیرین خاندان پیامبر و استاندار سابق معاویه و كارگزار قدیمى خاندان اموى روبه رو گردید، با صراحت كامل و بدون پرده پوشى تاءكید و تكیه نمود - كه در صفحه بعد، این گفتار امام علیه السلام را ملاحظه مى فرمایید.
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ مروان بن حكم
متن سخن :
((اِنَا للّهِ وَاَنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَعَلَى اْلا سْلامِ السَلامُ اِذا بُلِیَتِ اْلاُمَّةُ بِراعٍ مِثْل یَزیدَ وَلَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّى رَسُولَاللّه صلّى اللّه علیه و آله یَقُولُ:
اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى الِ ابى سُفْیان
فَاِذا رَاَیْتُمْ مَعاوِیَة عَلى مِنْبَرِى فَابْقَرُوا بَطْنَهُ وَقَدرَآهُ اَهْلُ الْمَدِینَة عَلَى الْمِنْبرِ فَلَمْ یَبْقَرُوا فَابْتَلاهُمُاللّه بِیَزِیدَ الْفاسِقِ))(4)
ترجمه و توضیح لغات :
(( بُلِیَتْ: (مجهول از بَلى ، یَبْلُو))) : مبتلا گردیده است . (( اِبْقَرُوا:(از بَقَرَ یَبْقِرُ))) : پاره كردن ، شكافتن ، پاره كردن شكم : كنایه است از كشتن كسى كه تواءم با ذلت و خوارى باشد.
ترجمه و توضیح :
بنابه نقل صاحب لهوف و مورخان دیگر، صبح همان شب كه حسین بن على علیهما السلام در بیرون منزل ، مروان بن حكم را دید، مروان عرضه داشت : یا اباعبداللّه ! من خیرخواه تو هستم و پیشنهادى به تو دارم كه اگر قبول كنى به خیر و صلاح شماست .
امام علیه السلام فرمود: پیشنهاد تو چیست ؟ عرضه داشت : همانگونه كه دیشب در مجلس ولید بن عتبه مطرح گردید شما با یزید بیعت كنید كه این كار به نفع دین و دنیاى شما است .
امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:
((اِنَا للّهِِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُون وَعَلَى اْلا سْلام السَلامُ اِذا بُلِیَتِ اْلاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ ...)) .
((اینك باید فاتحه اسلام را خواند كه مسلمانان به فرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند. آرى من از جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم كه مى فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزى معاویه را بر بالاى منبر من دیدید بكشید، ولى مردم مدینه او را بر منبر پیامبر دیدند و نكشتند واینك خداوند آنان را به یزید فاسق (و بدتر از معاویه ) مبتلا و گرفتار نموده است )).
دو نقش متمایز در مبارزه ائمه (ع )
به طورى كه در توضیح و نتیجه گیرى فراز گذشته اشاره نمودیم و از این فراز از سخن حسین بن على علیهما السلام معلوم مى گردد، آن حضرت از مدینه و از روزهاى اول حكومت یزید موضع خویش را در مقابل حكومت وى كه عبارت از مبارزه و مقاومت مثبت است ، مشخص و با صراحت كامل بیان نموده و تا آخر نیز همین موضع را ادامه داده است . ولى مناسب است در اینجا توجه خواننده عزیز را به یك موضوع كلى و اساسى در مورد نقش ‍ متمایز و مختلف ائمه هدى علیهما السلام در مقابله و مبارزه با جباران و ستمگران ، جلب نماییم و آن این كه :
مقاومت در برابر ستم و فساد و مبارزه با حكومتهاى باطل اختصاص به حسین بن على علیهما السلام ندارد بلكه همه ائمه هدى و پیشوایان كه
((علت مبقیه )) و نیروى حفاظت و پاسدارى اسلام هستند، در عصر خود چنین مقاومت و مبارزه اى را داشته و آن را رهبرى مى كردند، منتها این پیشوایان در مقابله و رویارویى با مخالفان خود كه اسلام را ملعبه خویش قرار داده بودند، نسبت به شرایط و اوضاع ، دو نقش متمایز و مختلف ایفا مى نمودند؛ نقشمبارزه مثبت و نقش مبارزه منفى .
1 - مبارزه منفى :
در مواردى كه شرایط حاكم بر اجتماع به گونه اى بوده كه مبارزه و رویارویى با نیروى منسجم و حساب شده دشمن از طرفى موجب شكست قطعى و از بین رفتن نیروها مى گردید و از طرف دیگر، در اثر همین جو حاكم هیچ نفعى ولو در دراز مدت براى اسلام نداشت و بلكه منجر به تثبیت و تحكیم قدرت و سلطه همه جانبه دشمن مى گردید در این شرایط ائمه هدى علیهما السلام به جاى مبارزه مثبت ، نقش مبارزه و مقاومت منفى را ایفاء مى كردند یعنى در عین اینكه از اقدام انقلابى و مبارزه با شمشیر، خوددارى مى نمودند عملاً با دستگاههاى جبار در نبرد و مبارزه پیگیر بودند و همین مبارزه ها بود كه به فشار و سلب آزادى و به زندانى و مسموم شدن و بالا خره به شهادت آنان منجر مى گردید.
از مظاهر و نمودهاى مقاومت منفى پیشوایان ما، تحریم و قدغن نمودن هر نوع وابستگى و گرایش و همكارى با دستگاه خلافت بود كه حتى طرح شكایت و دادخواهى از محاكم قضایى و حقوقى وابسته به دستگاه خلافت از سوى ائمه علیهما السلام تحریم شده بود.
و از نمونه ها و شواهد این نوع مبارزه ، گفتگویى است كه حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام با
((صفوان جمال )) كه شترهاى خود را به درباریان هارون الرشید دیكتاتور مقتدر تاریخ - آن هم براى سفر حج - كرایه داده بود، مى باشد كه آن حضرت ، ((صفوان )) را از این عمل شدیدا نهى نمود و او نیز طبق دستور امام علیه السلام تا آنجا پیش رفت كه قبل از وقت ، همه شترهاى خود را یكجا فروخت . البته این موضوع از نظر هارون مخفى نبود و لذا ((صفوان )) را احضار و او را تهدید به قتل نمود(5).
نقش مبارزه منفى علاوه بر این كه موجب تضعیف قدرت حكومت مى شد و تعدادى از عناصر و مهره ها از همكارى با دستگاه خلافت امتناع مى ورزیدند، خود سندى بود بر ضد رژیم و نامشروع بودن تصدى حكومت رانشان مى داد و در واقع موضعگیرى منفى ائمه هدى علیهما السلام مایه آگاهى توده ها نسبت به ماهیت خلفا و مقدمه اى براى مقاومتها و مبارزه هاى مثبت در آینده بود.
2 - مبارزه مثبت :
و اما در مواردى كه مبارزه مثبت طبق شرایط و اوضاع ولو در درازمدت مفید و ثمربخش بود، ائمه هدى علیهما السلام قدم به میدان مبارزه گذاشته نه سكوت بلكه حتى مقاومت منفى را نیز در مقابل حكام جنایتكار، بزرگترین گناه به قول امیرمؤ منان علیه السلام
((كُفْرٌ بِما اَنْزَلَاللّهُ)) تلقى مى نمودند.
و بارزترین شكل هر دو نوع مبارزه در روش و عملكرد حسین بن على علیهما السلام ظاهر گردید؛ زیرا آن حضرت در دوران دهساله از سال پنجاه تا سال شصت (فاصله شهادت حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام و هلاكت معاویه ) مانند بعضى از امامان طبق شرایط و اوضاع ، همان روش مقاومت منفى را در پیش گرفت ولى پس از هلاكت معاویه كه شرایط براى مبارزه مثبت به وجود آمد آن حضرت نیز بدون كوچكترین تاءمل و با وجود مخالفت شدید همه دوستان و اقوام خویش ، این مبارزه را آغاز و در مقابله با یزید موضع مثبت و انقلابى خویش را آشكار كرد و با یارانى اندك و بى وفایى مردم و تزلزل و ترس توده ها كه امام به همه اینها آگاهى داشت ، راهى را انتخاب كرد كه فرجامش شهادت بود و در این راه گرچه پیكرش ‍ هدف تیرها و نیزه ها و شمشیرها قرار گرفت و تنش لگدمال سم اسبها شد ولى شرایط طورى نبود كه این خون پاك به هدر برود و دستگاه تبلیغاتى بنى امیه با تلاش فراوان كه داشت بتواند آن را لوث كند.
ولى آیا انتخاب این روش براى حسین بن على علیهما السلام در دوران معاویه و با شرایط آن زمان نیز وفق مى داد؟ و اگر چنین بود برخورد او با معاویه نیز مانند پدرش امیرمؤ منان علیه السلام به صورت مبارزه و مقاومت مثبت بود نه به صورت مبارزه منفى .

شنبه 8/8/1389 - 5:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته