• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2955روز قبل
اخبار
به گزارش مشرق به نقل از مرکز خبر حوزه آنچه در پی می‌آید، ماجرای شیعه شدن یکی از دانشمندان معروف هسته‌ای کانادا است که این خطیب مشهور آن رادرجمع طلاب ‌و فضلای ‌فیضیه و دارالشفاء بیان کرد، اما بنا به دلایل امنیتی از ذکر نام دانشمند کانادایی خودداری نمود.
* بزرگترین اندیشمندان جهان جذب می شوند، اگر...
روایات اهل بیت(ع) آنچنان از جامعیت‌و عمقی برخورداراند که اگر به خوبی برای مردم تبیین شود، نه تنها عوام، بلکه بزرگترین و معروف‌ترین اندیشمندان جهان را به سوی خود جذب کرده و به این کلمات ایمان می آوردند.
یکی از معروف‌ترین دانشمندان و اساتید انرژی هسته‌ای کشور کانادا که به دنبال دین حق می‌گشت، به طور اتفاقی مرا در شهر پاریس ملاقات کرد و از آنجایی که کاملاً به زبان عربی تسلط داشت، درباره دین اسلام و مکتب اهل بیت(ع) سؤالات مهم و جدی مطرح کرد.
این اندیشمند ‌کانادایی، بیش از 5 ساعت درباره دین اسلام و مکتب تشیع با من گفت‌وگو کرد و بیش از 30 سؤال مهم اعتقادی و کلامی پرسید و بعد از آنکه با حقایق دین اسلام آشنا شد و مکتب اهل بیت(ع) را شناخت همان‌جا شیعه شد.
*دستت را قطع کن تا با هم گفت وگو کنیم!
قبل از این ملاقات این اندیشمند کانادایی به عربستان سفر کرده بود تا با بزرگان دینی آنجا برای پیدا کردن دین حق گفت‌وگو کند، گویا سعودی ها نیز از این موضوع بسیار خوشحال می شوند و قبل از گفت‌وگو او را به صرف ناهار دعوت می کنند، اما از آنجایی که او غربی و چپ دست است،غذا را با دست چپ می خورد که با واکنش شدید بزرگان سعودی مواجه می شود که باید با دست راست غذا بخوری، او که ذاتاً چپ دست است، امتناع می کند و در عوض سعودی ها به او می‌گویند: چون بر خلاف سنت نبوی عمل کردی، ابتدا دستت را قطع کرده بعد با هم گفت‌وگو می کنیم، که این موضوع ناراحتی این دانشمند و ترک آن مجلس را به دنبال داشته است.
* می ترسیدم به مسلمانان نزدیک شوم!
خودش می گفت که بعد از این حادثه از خیر دین اسلام گذشتم و چند وقت می ترسیدم به مسلمانان نزدیک شوم ولی از آنجایی که مطالعات فراوانی در زمینه دین اسلام داشته و سؤالات زیادی برایش ایجاد شده بود به دنبال فردی برای تعامل و گفت‌وگو می گشت، او که از طریق سایت، اطلاعات نسبی از من داشت در پاریس با من ملاقات کرد.
بعد از آنکه به همه سؤالات او که بعضاً سؤالات عقلی و کلامی بود با حوصله و صبر پاسخ دادم، از من پرسید این جواب ها را چه کسی به تو آموخته است که در پاسخش گفتم: این جواب ها برای مکتب اهل بیت(ع) است، مکتبی عقلی، انسانی و الهی که بر مبنای حکمت و علم بنا شده است.
*می روم تا بر اساس مکتب اهل بیت (ع) برنامه ریزی کنم
بعد از آنکه سؤالاتش را پرسید و با حقایق، ظرایف و لطایف دین اسلام آشنا شد، مرا بغل کرد و بوسید و گفت: به عنوان یک دانشمند صددرصد یقین دارم که مکتب اهل بیت(ع) حق است؛ بنابراین می روم تا همه کارها و برنامه‌هایم را بر مبنای دستورات این مکتب تنظیم و برنامه ریزی کنم.
* کشیش مسیحی که شیعه شد!
چندی بعد با یک کشیش مسیحی در دل سرزمین کفر و جایی که کمربند کفر و ظلمت محسوب می شود و از هر ابزاری برای نابودی حق و شیعه استفاده می کنند، بیش از 4 ساعت به گفت‌وگو نشستم و درباره مکتب اهل بیت(ع) بحث کردیم، فضای عجیبی در آن جلسه حکم فرما شده بود و پرسش و پاسخ ها میان ما رد و بدل می‌شد، خودش جلسه را تمام کرد و در حالی که بلند می‌شد گفت: درحالی بلند می‌شوم که شیعه هستم و می روم تا دیگران را به روح متعالی تشیع آشنا کنم=مشرق نیوز
سه شنبه 2/9/1389 - 6:39
اخبار
به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، سال‌هاست یکی از مربیان منشوری که به دلالی و رفتارهای غیرمتعارف مشهور است، وقتی در حال برکناری از تیمی قرار می‌گیرد، بلافاصله بیماری همسرش را بهانه می کند. وی با عنوان اینکه باید کنار همسرش باشد، اجازه نمی دهد تا کلمه اخراج را مقابل اسمش قرار دهند.
اما واقعیت چیست؟ آیا همسر وی دچار بیماری خاصی است که این مربی بدنام، آن را بهانه قرار می دهد؟ حقیقت این است که همسر این مربی از اظهارات دروغین وی ناراحت است. وی ادعا می کند بیماری ندارد و آقای مربی این مسئله را بهانه کرده تا به نوعی از نام اخراج فرار کند.
او عنوان می کند، هر کس او را می بیند، طوری از او سوال می کند حالش چطور است که گویا آخرین روز زندگی‌اش است. همسر این مربی در سلامت کامل به سر می برد و با هیچ مشکلی مواجه نیست؛ اما در جامعه طوری عنوان شده که مریض است و مربی خاص هم نقش همسر وفادار و پرستار را بازی می کند.
این هم یکی از حاشیه های این مربی است که باعث ناراحتی همسرش شده است. همسر وی باید در هر جمعی ابتدا ثابت کند مریضی ندارد و در سلامتی به سر‌می‌برد. =منبع مشرق نیوز
سه شنبه 2/9/1389 - 6:38
سلامت و بهداشت جامعه
مسواك كردن با چوب اراك و مثل آن  http://www.anghlab.mihanblog.comhttp://www.zolfahgare.mihanblog.com
اسلام فرمان داده و ترغیب نموده است كه با چوب اراك مسواك بزنیم چرا كه رشته هاى داخلى چوب اراك بعد از برخورد با آب یا لعاب ، یك حالت ملایم و بسیار نرمى براى عمل مسواك پیدا مى كند و از این رو حالت نرم و لیّنى پیدا مى كند كه شبیه مسواكى است كه در این روزها تا حد زیادى استعمال مى شود و با چوب اراك دیواره هاى دندانها و ریشه هاى لثه هم خراب نمى شود و به هر حالتى كه ممكن باشد از آن حالت ، ضررى متوجه لثه هاشود، درنمى آید همانطور كه چوب زیتون نیز چنین است .
باید توجه داشت مسواك زدن با مسواك و خمیردندان كه امروزه شایع است مورد نظر اسلام نیست چرا كه در آن زمان وجود خارجى نداشت و به مخیّله كسى هم خطور نمى كرد و اگر پیامبر(صلى الله علیه و آله ) مى خواست چنین مسواكى ساخته شود فرمان مى داد. امّا چنین نسبتهائى ناروا است و كسى آن را بیان نكرده است .
پیامبر(صلى الله علیه و آله ) به مردم فرمان داد در مسواك زدن از چوب اراك و زیتون استفاده كنند كه در روایات منافع فراوانى برایشان ذكر شده و ائمه : بر آن تاءكید كرده اند.
از امام باقر (علیه السلام ) روایت شده كه فرمودند :
((خانه خدا (كعبه ) شكایت كرد به خدا از اینكه نفسهاى مشركین به آنجا مى رسد. خداوند وحى كرد به كعبه كه من عوض این مشركین ، قومى را مى آورم كه با چوبهاى درختان نظافت مى كنند (دندانهایشان را مسواك مى كنند) وقتى كه خدا محمَّد (صلى الله علیه و آله ) را مبعوث كرد، خداوند به پیامبر وحى كرد به وسیله جبرئیل و امر كرد به خلال و مسواك كردن )) . و این روایت از چند طریق روایت شده است .(540)
و از پیامبر روایت شده كه پیامبر با چوب اراك مسواك مى كردند و جبرئیل امر كرده بود كه با این وسیله مسواك كنند.
(541)
و در آن نامه اى كه امام رضا (علیه السلام ) به مأ مون نوشتند، فرمودند:
((و بدان اى امیرالمؤ منین ! بهترین وسیله اى كه به وسیله آن مسواك مى زنى لیف اراك است (چوب اراك ) چون چوب اراك دندانها را جلا مى دهد و دهان را خوشبو مى سازد و لثه ها را محكم و چاق مى كند (گوشت لثه را مى رویاند) و مسواك كردن ، دندانها را از خراب شدن حفظ مى كند البته مسواك كردنى به دندان خدمت مى كند كه به اعتدال باشد، زیاده روى در آن ، عاج دندان را مى برد و موجب لغزش و ضعف ریشه هاى آن مى گردد)).(542)
در مورد نسبت مسواك به زیتون از پیامبر روایت شده كه فرمودند :
((چقدر مسواكى كه از چوب زیتون است نیكو مى باشد. زیتون درخت مباركى است و دهان را پاكیزه مى گرداند و فساد دندان را از بین مى برد و مسواك زیتون مسواك من و مسواك انبیاى قبل از من مى باشد)).(543)
و اما نسبت به چوب زیتون ما سفارشى پیدا نكردیم مگر در این روایت آخرى ، پس ما معلومات یقین آورى از چوب زیتون كه بشود اعتماد بر آن كرد پیدا نكردیم و آنچه در اینجا بحثش مهم است بحث از چوب اراك است . وقتى ما ملاحظه كردیم منافعى كه در چوب اراك هست به زودى درك مى كنیم كه عدول و برگشت كردن از چوب اراك به مسواك لازم نیست ، بلكه برترى هم ندارد كه بازگشت كنیم از چوب اراك به خمیردندانهایى كه ادعا مى شود آنها بر تنظیف دندانها و تطهیر و نابودى میكروب ها كمك مى كند، بلكه چاره اى نیست كه فقط بر چوب اراك اكتفا كنیم چون كه آزمایش هاى جدید، افضلیت و برترى چوب اراك را بر مسواك ثابت كرده است ؛ زیرا همانا براى چوب اراك بوى خوشى هست (دهان را خوشبو مى كند) و داراى بزاق مى باشد و در چوب اراك موادى هست كه دندانها را سفید كرده و جلا مى دهد.
(544)
((وجدى )) مى گوید : ((براى چوب اراك فایده اى است نسبت به دندانها و آن این است كه صلاحیت دارد با شاخ چوب اراك مسواك بكنیم و دهان را خوشبو و نیكو مى گرداند و استعداد و آمادگى تمام دارد براى خارج كردن زیادیهاى غذاها از بین دندانها و استعمال چوب اراك بهتر از مسواك مى باشد)).(545)
بله ، یكى از كاركنان داروخانه در
((آلمان )) ماده مخصوصى را در مسواكى كه از درخت اراك گرفته شده ، یافت كه دندانها به وسیله آن مقاوم و پایدار مى شود و این ماده شبیه به ماده فلور است كه كشنده میكروبها مى باشد .
و ملاحظه شده است كه خراب شدن دندانها نزد كسانى كه مسواك استعمال مى كنند كمتر است نسبت به بسیارى از كسانى كه با مسواك معمولى دندانها را مسواك مى كنند و پیوسته این داروسازى بررسى و كنكاش كرده و از این ماده به دست آمده در خمیردندانها استفاده مى كند .
اما در مسواك ، این ماده كه كشنده میكروبها و كثافتها مى باشد نیست و بخاطر همین ، اطبا و پزشكان سفارش مى كنند كه مسواك را بعد از اینكه دندانها را با آن پاك كردیم ، در آب نمك قرار دهیم تا به وسیله آب نمك بر پلیدیها و میكروبهایى كه همراه آن است از بین برود یا میكروبهایى كه بعداً به آن مى رسد تا اینكه این میكروبها بار دیگر به دهان باز نگردد. اما هر چه به چوب اراك برسد یا رسیده باشد به واسطه آن ماده اى كه در چوب اراك وجود دارد از بین مى رود بدون اینكه نیاز باشد كه آن را در آب نمك قرار بدهیم یا غیر از آب نمك .
وقتى آب نمك توانایى دارد كه بر جمیع انواع میكروبها پیروز شود در حالى كه در چوب اراك اصلاً این میكروبها وجود ندارد و وجود داشتن میكروب در چوب اراك از چیزهایى است كه تا كنون ثابت نشده است .
مسواك باید به طور عرضى زده شود نه طولى  
براى چگونگى مسواك كردن و تنظیف كامل و عدم تنظیف كامل یك راه وجود دارد، چون گاهى مسواك را بر روى دندانها به صورت ظاهرى مى كشند و این طریق طبیعتاً در رسیدن به آن هدفى كه بخاطر آن مسواك قرار داده شده كفایت نمى كند و یك بار مسواك به تمام بین دندانها مى رسد و زیادیهاى غذا را از بین دندانها بیرون مى آورد كه این مطلوب و مورد پسند است ؛ زیرا وقتى دندانها را به طور نزولى و صعودى (پایین و بالا) مسواك زدى پس ریشه هاى مسواك به تمام جاهاى دندان و بین دندانها داخل مى شود تا اینكه باقى نمى ماند هیچ شى ء از زیادیهایى كه ممكن است باعث ضرر بر دندانها بشود، یا ضرر بر هیچ جزئى از اجزاى جسم . (بر هیچ جزئى از اجزاى بدن غیر از دندانها) و این دستور از ائمه وارد شده بدین طریق و روش ، دوازده قرن پیش و علماى طب بر این روش آگاه نشدند، مگر در همین چند سال و علماى طب سفارش مى كنند به اینكه از این روش تبعیت و پیروى كنیم .(546)
از پیامبر روایتى وارد شده كه فرمودند :
((دندانها را به طور عرضى مسواك كنید، نه بطور طولى )).(547)
از پیامبر نقل شده كه فرمودند :
((سرمه را از طول و مسواك را از طرف عرض انجام دهید)).(548) و حضرت پیامبر هر وقت مسواك مى زدند از طرف عرض مسواك مى كردند.(549) و حضرت امیرالمؤ منین مسواك را از طرف عرض ‍ مى زدند و با تمام انگشتان دست غذا مى خوردند.(550)
بعد از مسواك كردن ، مضمضه لازم است  
روشن است كه تنها مسواك زدن براى نظافت دهان كافى نیست - با آنكه به تصریح روایات یكى از اهداف مهمّ مسواك همین است - بلكه چاره اى نیست انسان به عمل دیگرى نیز دست بزند براى اینكه این زیادیها را از دهان خارج كند تا اینكه دهان از این جهت پاك شود و بوى خوشى داشته باشد؛ از این رو اهل بیت حكم كرده اند كه پس از مسواك كردن لازم است آب را در دهان مضمضه كنیم و چون این غرض (نظافت دهان ) به یك دفعه مضمضه كردن حاصل نمى شود سه بار مضمضه وارد شده است .
از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه فرمودند :
((هر كس مسواك كند بعد از آن باید مضمضه نماید (آب را مضمضه نماید)).(551)
ودر روایت دیگرى این طور آمده كه معلى بن خنیس از مسواك كردن بعد از وضو سؤ ال كرد. حضرت فرمود:
((باید مسواك كند پس مضمضه نماید با آب سه مرتبه )).(552) نام كتاب : آداب طبّ و پزشكى در اسلام با مختصرى از تاریخ طبّ

مؤ لف : علامه سیّد جعفر مرتضى عاملى

ترجمه : لطیف راشدى با همكارى حسین برزگرى بافقى



دوشنبه 1/9/1389 - 6:51
اخبار
امیرالمؤ منین به معناى واقعى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود 
خصوصیّت او این بود كه اگر اسم مردم را مى آورد براى آنها حقیقتا ارزش ‍ قائل مى شد؛ نه مثل آن كسانى كه در سطح بین المللى از هر چه تروریست حرفه اى است - كه حكام صهیونیست در دنیا تروریستهاى حرفه اى هستند -از هر چه غارتگر بین المللى است - كه امروز پشت صحنه قدرتهاى استكبارى ، زرسالاران و چپاولگران بین المللى هستند - از هر چه انسان نانجیب و متجاوز به حقوق انسان است ،عملا حمایت و پشتیبانى مى كنند و خجالت هم نمى كشند و بر زبان نام حقوق بشر و انسان و مردم سالارى را جارى مى كنند و طلبكار ملّتها هم مى شوند!نظام جمهورى اسلامى را كه یقینا یكى از مردمى ترین نظامهاى عالم و متكى به آراى قشرهاى عظیم مردم و گره خورده با عواطف و احساسات و ایمان آنهاست ،به عنوان نظام مردم سالار قبول ندارند؛اما نظامهاى كودتا و آن جایى كه بچّه هاى دبستانى آن از آسیب نیروهاى امنیتى شان در امان نیستند و به دست آنها به قتل مى رسند، آنها را به عنوان نظامهاى معتقد به حقوق بشر مى شناسند،این یك مضحكه سیاسى و جهانى است .سیاستمداران نظامهاى غیر الهى مایلند همه انسانهاى عالم دستخوش چنین بازیچه هایى باشند.
امیرالمؤ منین نام مردم را مى آورد،اما به معناى حقیقى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا،قدرت و قاطعیت در مقابل زورگویان و ناحق طلبان و بهره ورى كم از منابع اموال عمومى ، خصوصیّات دیگر امیرالمؤ منین است . هر كس كه بیت المال مسلمین را مُلك خود بحساب آورد- یا به زبان بگوید،و یا اگر نمى گوید، در عمل اینطور وانمود كند كه ما اینقدرها حق داریم - و با بیت المال مثل اموال شخصى خود رفتار كند - یا بخورد یا ببخشد یا در راه اغراض شخصى از آن استفاده كند - نمى تواند دنباله رو على بحساب بیاید. رفتار علوى در همه این ابعاد،وظیفه ماست ،كار زیاد،بهره مندى كم . امیرالمؤ منین هم در آن زمان كه وظیفه حكومت بر دوش او بود،هم در آن زمانى كه انزوا و كنار بودن از حكومت را بر او تحمیل كرده بودند،وسط میدان بود و كار مى كرد.هیچ وقت على نرفت در خانه بنشیند وبا مردم و جامعه و كشور قهر كند؛این خصوصیت امیرالمؤ منین نیست .
ارتباط با خدا 
خصوصیت دیگر آن بزرگوار ارتباط با خداست .البته زبان انسانهاى كوچك و قاصرى مثل من خیلى نارساتر از این است كه حتّى بتواند تقیه كند و كلیاتى از عبادت آن بزرگوار را بیان نمایید. وقتى امام سجّاد - كه زین العابدین است - در مقابل عبادت امیرالمؤ منین به شگفتى وادار بشود، امثال ما اصلا باید سخنى بر زبان نیاوریم .
بسیج نیروها در راه حقّ و در برابر ناحقّ، خصوصیّت دیگر امیرالمؤ منین است ، نگویند چرا مردم را نسبت به استكبار و مظالم آن و عوالم و ایادى دشمنان خدا حساس و بسیج مى كنید؛امیرالمؤ منین هم این خصوصیّت را داشت .ما هم باید مانند امیرالمؤ منین ، همه نیروها و همه دلها و همه تنها و همه تو آنها را در مقابل ناحقّ و در راه حقّ بسیج كنیم ،هم باید خودمان آماده باشیم ،هم باید دلها و جانهاى آماده و جوانهاى نورانى را - كه امروز جامعه ما به حضور جوانانى كه دلهاشان پاك است ، داراى نشاط و طراوت است - در راه خدا و در راه حقیقت و در راه تلاش مخلصانه كه در این دوران ،ایران اسلامى به آن نیازمند است - بسیج كنیم .
مبارزه با مقدّس مآبیها  
مبارزه با مقدّس مآبیهاى متحجرانه و بى مبنا هم یكى دیگر از خصوصیّات امیرالمؤ منین است . همان امیرالمؤ منین عابد پارساى ذاكر خداوند - كه نخلستانهاى كوفه انعكاس فریاد دعا و تضرع او را تا ابد در سینه خودشان حفظ كرده اند - با آن كسانیكه با تنسك و تعبد متحجرانه و بى مبنا مى خواستند شخصیت فردى خودشان را به رخ مردم بكشاند، و اگر اخلاص هم داشتند ابعاد گوناگون شخصیت خود و دیگران را معطل گذاشته بودند،مقابله كرد امیرالمؤ منین انسانى است كه مرّ حقیقت را بیان مى كرد چه به مذاق جناحهاى مختلف خوش بیاید یا نیاید، چه به مذاق آن كسانیكه مى خواهند به ظواهر بچسبند و باطن را رها كنند،خوش بیاید یا نیاید چه به مذاق آن كسانیكه مى خواهند با سلایق شخصى خودشان دین خدا را تعبیر و تفسیر كنند خوش بیاید یا نیاید،همه اینها در زمان امیر المؤ منین بودند،اینها در شخصیتهاى مشخصى هستند كه در تاریخ نمونه دارند؛در زمان امیرالمؤ منین هم نمونه داشتند.اسلام امیرالمؤ منین اسلامى است كه در ان ذكر و شور و حال و حركت و سازندگى و جهاد و فداكارى و ایثار هست .
امیرالمؤ منین شاخص است  
هیچ كس نمى تواند خودش را با على مقایسه كند؛ اما همه مى توانند به سمت آن قلّه حركت كنند. امیرالمؤ منین شاخص است . در درجه اول ، ما مسؤ ولان وظیفه و تكلیف داریم كه خودمان را با رفتار امیرالمؤ منین تطبیق دهیم و جهت حركت خودمان را با او بسنجیم ؛ آحاد مردم هم همین تكلیف داریم كه خودمان را با رفتار امیرالمؤ منین ، هم یك سیاستمدار و یك مدبر امور است . همه ى ابعاد زندگى امیرالمؤ منین درس بگیرند، ولى وظیفه ى سنگین تر است .
باید رفتار علوى در میان مسؤ ولان نهادینه شود 
من آن روز گفتم ، امروز هم مى گویم ؛ وظیفه ى مسؤ لان سنگین است ؛ باید رفتار علوى در میان ما مسئولان نظام جمهورى اسلامى نهادینه شود، آن روز است كه هیچ گونه آسیب و خطرى این نظام را تهدید نخواهد كرد.
انقلاب اسلامى براساس الگو قرار دادن همین شخصیت همه جانبه كامل به وجود آمد. آنهایى كه خواستند از انقلابهاى گذشته و از بعضى حوادث كشورهاى دیگر براى انقلاب اسلامى شبیه سازى كنند، به این نكته توجّه نكردند انقلاب اسلامى الگو و نمونه ى خود را از امیرالمؤ منین گرفت و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد. امام بزرگوار ما یك شاگرد و رهرو مكتب امیرالمؤ منین (علیه الصلاة والسلام ) بود، در رفتار و گفتار خود، همین توصیه ها را مى كرد. اگر نگاه كنید، در تعالیم امام بزرگوار، جا به جا شاخصهاى علوى را مشاهده مى كنید. به خاطر همین بوده است كه دشمنان نقطه ى مقابل راه امام را هدف فعالیّت خودشان قرار داده اند. تبلیغات دشمنان انقلاب و نظام جمهورى اسلامى - كه دشمنان ملّت ایران اند - هدف خود را همین قرار داده اند كه نقطه ى مقابل آن راهى را كه امام بزرگوار با شاخصهاى معین ترسیم كرده بودند، در میان مردم ترویج كنند.
ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاریم 
... جمهورى اسلامى ، همان الگوى امیرالمؤ منین الگوى ایمان ، تقوا، پاكدامنى ، توجّه به ضعفها و خواست طبقات محروم جامعه و توجّه به مصالح عمومى ملّت را مورد توجّه قرار داد؛ بدیهى است كه عده یى با چنین نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسلیم دشمن مداخله گر نمى شود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بیگانگان نمى سپارد و مى ایستد و از حقّ خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.
چرا بعضیها از آوردن اسم دشمن بدشان مى آید؟! مى گویند نفهمید، ندانید و به یاد نیاورید كه دشمن دارید! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى این راه روشن را به ما نشان داد و این خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملّت گذاشت . انقلاب احتیاج به تجدید نظر ندارد، احتیاج به عمل كردن دارد. عده یى دایما دم از تجدید نظر مى زنند؛ در چه چیزى مى خواهید تجدید نظر كنید؟! انقلاب ، یك حركت عظیم در مقابل فساد و بى كفایتى رژیمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، یك اصلاح بزرگ است . باید به انقلاب عمل كرد؛ باید به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عیبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصیرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنیایى مى خواهیم انقلاب را تفسیر كنیم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاریم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قلّه ى بلندى است كه مى تواند ملّت ایران و كشور عزیز ما را از همه ى گرفتاریهاى مادى و معنوى اش بیرون بیاورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزیز بردوش ما گذاشته ، عمل كنیم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاریم .
امسال ، سال امام على در رفتار است ، نه در گفتار 
لذا من امسال كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است - دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم ، كه باید آن را در مقابل چشم داشته باشند: یكى اقتدار ملى و دیگرى اشتغال مفید و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با این كه امروز مساله اشتغال در كشور ما یك مساله بسیار مهم و اساسى است و اگر برنامه ریزى خوب و كارامد و عمل جدّى دنبال این عنوان وجود داشته باشد بوضوح مشكلات بتدریج كاهش پیدا خواهد كرد - كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ریزى را شروع كرده اند و امسال باید مسئولان كشور به طور جدّى وارد میدان بشوند. اما مسئله اقتدار ملى از این مهمتر است . یك ملّت مثل ملّت ایران با همه وجودش با سابقه تاریخى اش ، با ریشه هاى فرهنگى اش با امكانات جغرافیایى و اقلیمى اش و با تواناییهاى فراوان بشرى ، اقتدار و عزّت و توانایى آبروى خود را در چهره مسئولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.

اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حرم مطهر امام رضا (علیه السلام )

تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح
1/1/1380

دوشنبه 1/9/1389 - 6:49
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى


بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ ابن عباس
متن سخن :
((یَا ابْن العَمِّ اَِنَّى وَاللّه لاَعْلَمُ اَنَكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ
وَقَدْ اَزْمَعْتُ عَلَى الْمَسیر ...
وَاللّه لایَدَعُونى حَتّى یَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوفى
فَاِذا فَعَلُوا سَلَّطَاللّهُ عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلّهمْ حَتّى یَكُونُوا اَذَلَّ مِن فِرامِ الْمَرْاءَة ))(48)))
ترجمه و توضیح لغات :
(( مُشْفِق : مهربان . اَزْمَعْتُ (زَمَعَ وَزَمَّعَ))) مصمّم گردید. لایَدعَونى (از ودَعَ) ترك نمود عَلَقة : تكه خون . فِرام : كهنه اى كه زنان به هنگام عادت از آن استفاده مى كنند.
ترجمه و توضیح :
پیشنهادهایى به امام در جهت مخالفت حركت امام (ع )
آنگاه كه حسین بن على علیهما السلام حركت خویش را به سوى عراق اعلان نمود، عده اى با این حركت اظهار مخالفت كرده ، به آن حضرت پیشنهاد نمودند كه از تعقیب این راه خوددارى ورزد. دلیل همه این خیرخواهان و دوراندیشان در این پیشنهاد، روح پیمان شكنى و بیوفایى حاكم بر مردم كوفه بود و همه به یك صدا معتقد بودند كه كوفیان خوش استقبال و بد بدرقه هستند و همه این افراد چنین پیش بینى مى نمودند كه این سفر به كشته شدن امام و به اسارت خاندان وى منجر خواهد گردید.
ولى واقعیت این است كه گرچه پیش بینى آنان صحیح بود ولى آنها تنها یك بُعد قضیه را مى دیدند و مساءله را فقط از یك جهت بررسى مى نمودند و باید حتى المقدور از كشته شدن امام كه به عقیده آنها و به عقیده هر مسلمانى مساوى با شكست اسلام و مسلمانان بود جلوگیرى به عمل بیاید.
و اما مورد نظر امام بُعد دیگر این قضیه بود و آن بُعد، مضمون ده ها آیه قرآنى است كه در آنها خطاب به مسلمانان اكیدا فرمان جنگ و قتال صادر گردیده است .
آرى امام علیه السلام این آیه را مى خواند كه :
(( (كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِتالُ وَهُو كُرْهٌ لَكُمْ )(49))) و نیز این آیه را،(( (فَقاتِلُوا اَوْلیاءَالشَّیطانِ )(50).))
آنگاه اوضاع را در نظر مى داشت و شرایط را بررسى مى كرد و چنین نتیجه مى گرفت : كه حالا باید با اولیا و یاران شیطان جنگید و امروز در روى زمین چه كسى مى تواند براى شیطان یار و یاور و جانشینى بهتر از یزید باشد و حكم قتال و جنگ با وى بیش از هر مسلمان دیگر به من كه امام امت و پاسدار اسلام هستم متوجه است . و لذا در خطابه اش نیز با صراحت كامل به یارانش گفت : هریك از شما كه حاضر است در راه ما یعنى در راه اعتلاى كلمه حق از خون خویش بگذرد و مهیاى شهادت و لقاى خداست آماده حركت باشد و گروهى از آنان كه تا این مرحله آمادگى داشتند و دنیا در نظرشان حقیر بود و زندگى را به هیچ مى انگاشتند به نداى او لبیك گفته و به قافله وى پیوستند.
ولى مانند هر حركت بنیادى و اساسى بعضى دیگر از مسلمانان و حتى چند تن از مسلمانان سرشناس نه تنها خود را به كنار كشیدند و به نداى امام جواب مثبت ندادند و از این فیض بزرگ و از نیل به این سعادت بى نظیر ابدى محروم گردیدند بلكه چون از حقیقت ماءموریت امام علیه السلام و واقعیت حركت او بى اطلاع بودند، اصلاً با چنین حركتى مخالفت مى ورزیدند. در شهر مكه و در طول راه تا كربلا از روى خیرخواهى و صلاح اندیشى و گاهى حتى با توسل به زور تلاش نمودند كه مانع این حركت عظیم گردند. در میان این افراد از اقوام و عشیره امام گرفته تا افراد معمولى و حتى مخالفان آن حضرت نیز به چشم مى خورد كه مخالفت دوستان و علاقه مندان در اثر دلسوزى و علاقه به اسلام و حفظ جان امام و مخالفت دشمنان براى خدمت به یزید و جلوگیرى از به وقوع پیوستن هر حركتى بر ضد او بود. در صورت پذیرش پیشنهادهاى افراد خیرخواه از سوى امام خواست گروه مخالف نیز تاءمین مى گردید و در نتیجه پیشنهاد خیرخواهان بالمآل به سود مخالفین و موافق هدف آنان بود.
به هر صورت این پیشنهادها از مدینه شروع گردیده و در مكه آنگاه كه تصمیم امام براى همه معلوم شد و در طول راه تا كربلا و در برخوردهاى امام علیه السلام با افراد گوناگون فراوان بوده است و چند نمونه از این پیشنهادها و پاسخ امام كه در مدینه به عمل آمده است در صفحات گذشته نقل گردید و در این بخش نیز براى این كه از موضوع كتاب خارج نگردیم ، تنها آن قسمت از این پیشنهادها را نقل خواهیم كرد كه در پاسخ آنها از سوى امام علیه السلام سخنى صریح در كتب تاریخ نقل شده باشد.
اینك این سخنان در مقابل چند پیشنهاد:
پیشنهاد عبداللّه بن عباس به امام (ع )
یكى از افرادى كه پس از اعلان حركت از سوى حسین بن على علیهما السلام به خدمت آن حضرت رسید و پیشنهاد خوددارى از این سفر را بر وى نمود عبداللّه بن عباس بود او گفتارش را با این جمله آغاز كرد:
((یَابْنَ عَمّ اِنَّى اَتَصَبِّرُ وَما اَصْبِرُ ...؛)) پسر عمو! من در مفارقت تو هرچه تظاهر به صبر مى كنم ولى نمى توانم واقعا صبر و تحمل نمایم ؛ زیرا ترس آن را دارم كه تو در این سفرى كه در پیش گرفته اى كشته شوى و فرزندانت به اسارت دشمن درآیند چون مردم عراق مردمانى پیمان شكن هستند و نباید به آنان اطمینان نمود)).
ابن عباس سپس چنین گفت : چون تو سید و سرور حجاز و مورد احترام مردم مكه و مدینه هستى به عقیده من بهتر است در همین مكه اقامت گزینى و اگر مردم عراق همان گونه كه اظهار مى دارند واقعا خواستار تو هستند و مخالف حكومت یزید، بهتر است اول استاندار یزید و دشمن خویش را از شهر خود برانند سپس تو به سوى آنان حركت كنى .
ابن عباس ادامه داد: و اگر در خارج شدن از مكه اصرار دارى بهتر است به سوى یمن حركت كنى ؛ زیرا گذشته از این كه در آن منطقه پدرت شیعیان زیادى دارد، نقطه اى است وسیع و داراى دژهاى محكم و كوه هاى مرتفع و دوردست و مى توانى دور از قدرت حكومت به فعالیت خود ادامه دهى و به وسیله نامه ها و پیكها مردم را به سوى خویش دعوت كنى و امیدوارم از این رهگذر، بدون ناراحتى به هدف خویش نایل گردى .
پاسخ امام به عبداللّه بن عباس
امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:
((یَا ابْنَ الْعَمِّ اِنِّى واللّه لاَعْلَمُ اَنَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ وَقَدْ اَزْمَعْتُ عَلَى الْمَسیِر ...؛)) پسر عمو! به خدا سوگند مى دانم كه این پیشنهاد تو از راه خیرخواهى و شفقت و مهربانى است ولى من تصمیم گرفته ام كه به سوى عراق حركت كنم )).
ابن عباس با شنیدن این پاسخ دریافت كه امام تصمیم قطعى گرفته و درباره خود آن حضرت هر پیشنهادى بى اثر است و لذا در این باره مساءله را تعقیب ننمود و چنین گفت : حالا كه تصمیم به این سفر گرفته اى زنان و اطفال را به همراه خود نبر؛ زیرا مى ترسم تو را در برابر چشم آنان به قتل برسانند.
امام در پاسخ این پیشنهاد ابن عباس هم ، چنین فرمود:
((وَاللّه لایَدَعُونى حَتّى یَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوْفى فَاِذا فَعَلُوا ذلِكَ سَلّطَاللّهُ عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلَهُمْ حَتّى یَكُونُوا اَذَلَّ مِنْ فِرامِ الْمَرْاءَة )) ((به خدا سوگند! اینها دست از من برنمى دارند(51) مگر اینكه خون مرا بریزند و چون به این جنایت بزرگ دست یازیدند خداوند كسى را بر آنان مسلط مى كند كه آنهارا آنچنان به ذلت و زبونى بكشاند كه پست تر و ذلیل تر از كهنه پاره زنان گردند))(52).
نتیجه :
((قاطعیت در رهبرى )): از این گفتار، ایمان حضرت حسین علیه السلام نسبت به هدفش و قاطعیت وى در رهبرى و حركت به سوى هدف روشن مى گردد، با اینكه به درایت و خیرخواهى عموزاده اش ابن عباس معتقد مى باشد و او تمام محذورات و مشكلات را به درستى گوشزد مى كند در پاسخ وى مى گوید من با همه این مشكلات ، این راه را در پیش خواهم گرفت . و آنگاه كه ابن عباس وى را از بردن زنان و اطفال برحذر مى دارد باز هم از همان موضع قاطع و شكست ناپذیر سخن مى گوید و این است مفهوم امامت و پیشوایى كه در مقابل وظیفه اى كه در پیش دارد همه محاسبات را درهم مى ریزد.
این بود یكى از پیشنهادهاى مخالف نظر امام علیه السلام كه توسط عبداللّه بن عباس درحضور خود آن حضرت مطرح گردیده است و دراین مسیر پیشنهادهاى مخالف دیگرى نیز به وسیله افراد دیگر مطرح شده است كه در فصول آینده ملاحظه خواهید فرمود.
بخش اول : از مدینه تا مكه : در پاسخ عبداللّه بن زبیر
متن سخن :
((اِنَّ اَبِى حَدَّثَنِى اَنَّ بِمَكَّةَ كَبْشاً بِهِ تُسْتَحَلُّ حُرْمَتُها
فَما اُحِبُّ اَنْ اَكُونَ ذلِكَ الْكَبْشَ
وَلِئنْ اُقْتَلْ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ فیها
وَلَئنْ اُقتَلْ خارِجاً مِنْها بِشِبْرَیْنِ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ خارِجاً مِنْها بِشِبْرٍ
وَاَیْمُاللّه لَوْ كُنْتُ فى جُحْرِ هامَّة مِنْ هذِهِ الْهَوامِّ
یَسْتَخْرِجُونى حَتّى یَقْضُوا بى حاجَتَهُمْ
وَاللّه لَیَعْتَدُنَّ عَلَىَّ كَما اعْتَدتِ الْیَهُودُ فِى السَّبْتِ.
... یَا ابْنَ الزُّبَیْرِ لَئِنْ اُدْفَنْ بِشاطِئِالْفُراتِ
اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُدْفَنَ بِفناءِ الْكَعْبَةِ.
... إ نَّ هذا یَقُولُ لى كُنْ حَماماً مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ
وَلئنْ اُقْتَلْ وَبَیْنِى وَبَیْنَ الحَرَمِ باعٌ
اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ وَبَیْنِى وَبَیْنَهُ شِبْرٌ
وَلَئِنْ اُقْتَلْ بِالطَّفِّ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اُقْتَلَ بِالْحَرِم .
... اِنَّ هذا لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْیا اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ اَنْ اَخْرُجَ مِنَ الْحِجازِ
وَقَدْ عَلِمَ اَنَّ النّاسَ لا یَعْدِلُونَهُ بى فَوَدَّ
اَنِّى خَرَجْتُ حَتّى یَخْلُو لَهُ
))(53)
ترجمه و توضیح لغات :
كَبْش : قوچ . شِبْر: وجب . جُحْر: لانه حیوان در داخل خاك . هَوامّ (جمع هامّه ): جنبنده . اِعْتِداء: تجاوز به حق . شاطِى ءُ الْفُرات : كنار فرات . فناء: آستانه . حَمام (به فتح میم ): كبوتر. باع : فاصله دو دست را كه باز باشد - از ابتداى انگشتان یك دست تا انتهاى انگشتان دست دیگر - یك باع گویند. طفّ: یكى از نامهاى كربلاست .
ترجمه و توضیح :
یكى دیگر از كسانى كه انصراف از سفر عراق را به حسین بن على علیهما السلام پیشنهاد نمود عبداللّه بن زبیر بود او كه خود یكى از افراد مخالف حكومت یزید و به اصطلاح از افراد مبارز بود و در همین رابطه از مدینه فرار نموده و به مكه پناهنده شده بود پس از ورود امام علیه السلام به مكه هر روز و گاهى یك روز در میان و مانند سایر مسلمانان به منزل آن حضرت رفت و آمد داشت و در مجلس آن حضرت شركت مى نمود و چون از تصمیم امام نسبت به سفر عراق مطلع گردید به خدمت آن حضرت آمده به صورت ظاهر انصراف از این سفر را به وى پیشنهاد نمود.
و بنابه نقل بلاذرى و طبرى سخن ابن زبیر دو پهلو بود؛ زیرا او چنین گفت : یابن رسول اللّه ! اگر من هم در عراق شیعیانى مانند شیعیان شما داشتم آنجا را به هر نقطه دیگر ترجیح مى دادم .
ابن زبیر براى این كه متهم نباشد، گفتارش را این چنین ادامه داد: ولى در عین حال اگر در مكه اقامت كنید و بخواهید امامت و پیشوایى مسلمانان را در این شهر ادامه بدهید ما نیز با تو بیعت مى كنیم و تا جایى كه امكان دارد از پشتیبانى و همفكرى با تو خوددارى نخواهیم نمود.
امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:
((اِنَّ اَبى حَدَّثَنى اَنَّ بِمَكَّة كَبْشاً ...؛)) پدرم به من خبر داد كه به سبب وجود قوچى در مكه احترام آن شهر درهم شكسته خواهد شد و نمى خواهم آن كبش و قوچ من باشم (و موجب آن گردم كه كوچكترین اهانتى به خانه خدا متوجه شود). و به خدا سوگند! اگر یك وجب دورتر از مكه كشته شوم بهتر است از اینكه در داخل آن به قتل برسم و اگر دو وجب دورتر از مكه كشته شوم بهتر است از اینكه در یك وجبى آن به قتل برسم )).
امام علیه السلام سخنانش را چنین ادامه داد:
((وَاَیْمُاللّه لَوْ كُنْتُ فى جُحْرِ هامَّة ...؛)) و به خدا سوگند! اگر در لانه مرغى باشم مرا درخواهند آورد تا با كشتن من به هدف خویش برسند و به خدا سوگند! همان گونه كه قوم یهود احترام روز شنبه (سمبل وحدت و روز تقرب به خداى خویش ) را درهم شكستند اینها نیز احترام مرا درهم خواهند شكست )).
سپس فرمود: پسر زبیر! اگر من در كنار فرات دفن بشوم ، براى من محبوبتر است از اینكه در آستانه كعبه دفن شوم .
و بنابه نقل ابن قولویه ، پس از آنكه ابن زبیر از مجلس امام خارج گردید، آن حضرت چنین فرمود:
((إ نَّ هذا یَقُولُ لى كُنْ حَماماً ...؛)) او به من مى گوید كبوتر حرم باش ! و به خدا سوگند! اگر من یك ذرع دورتر از حرم كشته شوم براى من محبوبتر از این است كه یك وجب دورتر از حرم كشته شوم و اگر در طف (سرزمین كربلا) كشته شوم براى من محبوبتر از این است كه در حرم به قتل برسم )).
و بنابه نقل طبرى و ابن اثیر،امام علیه السلام پس از خارج شدن ابن زبیر، به اطرافیانش فرمود:
((اِنَّ هذا لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْیا ...؛)) او (گرچه به ظاهر به بودن من در مكه علاقه نشان مى دهد ولى در واقع ) بیش از هرچیز به بیرون رفتن من از مكه علاقه مند است ؛ زیرا مى داند با وجود من كسى به او توجهى نخواهد كرد)).
نتیجه :
امام علیه السلام در این گفتار راجع به گذشته ابن زبیر و موضع او در مقابل حكومت على علیه السلام و راجع به جنگ بصره ، جنگى كه مستقیما براى از بین بردن شخصیتى مانند امیرمؤ منان علیه السلام به وجود آمده كه ابن زبیر از مهره ها و اركان و گردانندگان اصلى این جنگ بود، سخنى به میان نیاورد ولى در ضمن چند جمله ، آینده خویش و آینده ابن زبیر را براى وى ترسیم نمود.
اما راجع به موضع خودش فرمود:
((اگر من در مكه باشم و یا در هر نقطه دیگر ولو در لانه مرغى ، دستگاه حكومت از من دست بردار نخواهد بود و اختلاف من با حكومت آشتى پذیر نیست ؛ زیراخواسته آنها از من چیزى است كه من به هیچ وجه زیربار چنین خواسته اى نخواهم رفت و من از آنان چیزى مى خواهم كه آنها حاضر به قبول آن نیستند)).
و امام در این گفتارش سخن از
((شاطِى ءِالْفُراتِ)) و ((طَفّ)) به میان آورده است كه در خور اهمیت و توجه فراوان است .
و اما به ابن زبیر هم هشدار داد كه پدرم فرموده است :
((به سبب كبشى احترام بیت الهى و حریم حرم شكسته خواهد شد و براى اینكه این كبش من نباشم و به سبب ریختن خون من ، كوچكترین اهانتى متوجه كعبه و حرم نگردد من از این شهر بیرون مى روم و براى حفظ احترام حرم و كعبه اگر یك وجب دورتر از این خانه كشته شوم باز هم بهتر است از اینكه در داخل آن به قتل برسم و تو نیز نباید در آینده راضى باشى براى حفظ موجودیت خویش به صورت كبوتر درآیى و خانه خدا را سپر خویش قرار دهى و موجب هتك احترام این خانه گردى )).
تحقق پیش بینى امام (ع )
ولى ابن زبیر از این گفتار و هشدار امام علیه السلام متنبه نگردید و موجب شد كه در آینده نه چندان دور - به فاصله سیزده سال - خانه خدا در دو مرحله سنگ باران گردد و در آن ، آتش سوزى و خرابى به وجود آید و بدین گونه پیش بینى امیرمؤ منان علیه السلام و حسین بن على علیهما السلام صورت تحقق پذیرفت .
مرحله اول :
سه سال پس از شهادت حسین بن على علیهما السلام روز سوم ربیع الاول سال 64 بود؛ زیرا ابن زبیر كه حاضر نبود با یزید بیعت كند لشكریان او پس از جنگ
((حره )) و كشت و كشتار و غارت مردم مدینه براى سركوبى ابن زبیر به مكه حركت كرده و این شهر را به محاصره خویش در آوردند و چون ابن زبیر براى حفظ جانش به كعبه پناهنده شده بود حلقه محاصره را تنگ تر كرده و از بالاى كوه ابوقبیس داخل مسجدالحرام و خود كعبه را با منجنیق ها سنگباران نمودند و پارچه هاى مشتعل را به كعبه پرتاب كردند كه در اثر این سنگباران قسمتى از خانه كعبه خراب و پرده و سقف كعبه و شاخهاى قوچى كه به جاى ذبح حضرت اسماعیل از بهشت آمده بود آتش گرفته و از بین رفت و در گرماگرم این حمله خبر مرگ یزید به مكه رسید و لشكریانش متفرق گردیدند و ابن زبیر خانه كعبه را ترمیم و تجدید بنا نمود.
مرحله دوم :
پس از مرگ یزید، ابن زبیر مردم را به بیعت خویش دعوت نموده و تدریجا گروهى با وى بیعت كردند تا در سال 73 در دوران خلافت عبدالملك حجاج بن یوسف ماءمور سركوبى ابن زبیر گردید و با چند هزار نفر شهر مكه را به محاصره خویش درآورد. در این محاصره نیز كه چند ماه به طول انجامید ابن زبیر به كعبه پناهنده گردید و بالا خره به دستور حجاج از پنج نقطه شهر به وسیله منجنیق داخل مسجدالحرام سنگباران شد و خرابیهایى در كعبه به وجود آمد و بنابه نقل بعضى از مورخین به طور كلى ویران گردید و ابن زبیر در این جنگ كشته شد و حجاج بن یوسف كعبه را مجددا بنا نمود
(54).
سپر كردن اسلام و سپر شدن براى اسلام
و اما یك نكته مهم و قابل توجهى كه از سخن امام با ابن زبیر و از مقایسه روش آن حضرت و عملكرد ابن زبیر به دست مى آید مشخص شدن قیامها و مبارزات در طول تاریخ و فرق و امتیاز آنها با همدیگر است كه ممكن است دو شخصیت همزمان و در یك اجتماع و در یك محیط مدعى مبارزه با ظلم و فساد باشند و ادعاى هردو به صورت ظاهر مشابه و در قیافه طرفدارى از اسلام و احكام و هر دو مبارزه را از مدینه شروع و در همین رابطه به مكه حركت كنند
(55) ولى گذشت زمان و تحول و دگرگونى اوضاع نشان مى دهد كه یكى در راه نیل به ریاست و براى حفظ مقام شخصى كعبه را سپر و بلاگردان خویش قرار مى دهد و دیگرى خود و اهل و عیالش را سپر و بلاگردان كعبه ؛ یكى اسلام را فداى شخصیت خویش مى كند و دیگرى خود را فداى اسلام و بالا خره یكى به سوى خود مى خواند و دیگرى به سوى خدا و این خود نكته اى است ظریف و دقیق و در عین حال یك فرق اساسى است كه در هر زمان موجب اشتباه افراد ساده اندیش و كوته بین گردیده و نتوانسته اند تشخیص بدهند. مخالفتى كه احیانا ابن زبیرها با یزیدها داشته اند براساس چه هدفى بوده و مخالفتى كه حسین ها با یزیدها داشته اند چه هدفى را تعقیب مى كرده است كه به صورت ظاهر هر دو، مخالفت با یزید و یزیدیان بوده و مبارزه در راه اسلام !
و اگر ابن زبیرها در ادعاى خویش صادق بودند و براى اسلام مبارزه مى كردند نه براى حفظ ریاست و موقعیت شخصى ، بایستى پیشاپیش حسین ها به مصاف دشمن بشتابند نه به قول حسین بن على علیهما السلام خود كبوتر حرم گشته و به دور بودن حسین از محیط حجاز بیش از هرچیز دیگر شایق و علاقه مند باشند كه مى دانند با وجود حسین ها در محیط حجاز و در صحنه سیاست كسى ، آرى كسى ، به آنان توجه نخواهد نمود.
پس هدف ابن زبیرها از این مبارزه نیل به ریاست و جلب توجه مردم و استثمار و استحمار آنهاست .
عملكرد ابن زبیر
عملكرد ابن زبیرها در دوران زندگى آنان نیز مى تواند ماهیت مخالفت و حقیقت مبازره آنان را با یزیدیان (اگر بتوان نام مبارزه گذاشت ) روشن سازد كه اگر در یك برهه از زمان در رابطه با مخالفت با یزید از مدینه فرار نموده و به مكه پناهنده گردیده است ، یك روز دیگر به هنگامى كه على مى خواهد مسلمانان را از سلطه یاران عثمان و ذلتهاى گذشته نجات بخشد و اسلام را از انحرافات برهاند هنگامى كه على علیه السلام دست چپاولگران و غارتگران را از بیت المال قطع مى كند همین ابن زبیر كهف منافقین و ملجاء ناكثین و پناهگاه مارقین گردیده با تشكیل حزبى و با فراهم ساختن مقدمات توطئه اى در همین شهر مكه و پیاده كردن آن در شهر دور افتاده اى به نام شهر
((بصره )) عصیان و طغیان و با استفاده از گروه هاى مخالف و استانداران معزول (56) و مسلمانان ناآگاه (57) رسما با حكومت حق علوى اعلان جنگ مى دهد و با مارك اسلام و بودجه مسلمانان مستضعف كه در دوران عثمان به چنگ این افراد افتاده بود بر علیه اسلام قیام مى كند و آشوب به راه مى اندازد.
و چون سوابق درخشان على علیه السلام در پاسدارى از اسلام ، خود به خود مانع از هر مارك و برچسب نسبت به شخص او بود براى ساقط كردن حكومت وى دو مطلب را كه به ظاهر تماس با شخصیت وى نداشت ولى در واقع سخت ترین ضربه بر علیه او بود عنوان كردند:
یكى مساءله خونخواهى عثمان بود كه مى گفتند خون او را كسانى كه دور على را گرفته اند ریخته اند و على نه تنها باید همه اطرافیان خود مانند مالك اشتر و عمار را از خود دور سازد بلكه باید همه آنان را دستگیر كرده و به شورشیان تحویل بدهد.
و اما موضوع دوم عنوان كردن واژه شیرین و عوام فریب آزادى و حاكمیت ملى و ملت گرایى و متهم ساختن حكومت على علیه السلام با دیكتاتورى و انحصار طلبى بود و مى گفتند ما با شخص على عداوتى نداریم ولى او باید دست از حكومت بردارد و این ملت مسلمان [!] دور از هر قید و بند و با آزادى كامل هركسى را كه بخواهند به زعامت و رهبرى خویش انتخاب كنند.
گرچه این توطئه خائنانه و چماق به دستانه ابن زبیر با ریخته شدن خون بیش از سى هزار مسلمان
(58)، به ظاهر سركوب و خود او در میان مسلمانان آگاه منفور و براى مدتى منزوى گردید ولى نباید فراموش كرد كه همان توطئه آغازگر و راهگشاى جنگ صفین و جنگ نهروان بوده و شهادت امیرمؤ منان علیه السلام نیز یكى از آثار شوم همان توطئه ضداسلامى (و از نظر یك گروه احمق ) صددرصد اسلامى بود.
خلاصه : ابن زبیرها اگر براى حفظ ریاست و حفظ منافع شخصى و مادى خویش و گول زدن توده عوام به زیربار حكومت یزید نمى روند در كوبیدن حكومت على نیز به هر وسیله ممكن متمسك مى شوند.
و حتى ابن زبیر كه با قیافه ضد یزیدى و به صورت یك شخصیت مورد احترام مذهبى سیاسى درآمده است پس از شهادت حسین بن على گروهى ناآگاه در مقابل على بن الحسین با او بیعت نموده و محبت او را به عنوان یك پیشواى آگاه در دل خود جاى داده اند.
آن روزى كه دیگر مكه و صحنه سیاست را از حسین و یزید خالى و خود را به آرزوى خویش دست یافته مى بیند باز هم دست از توطئه برنمى دارد و عناد و لجاجت خویش را نسبت به خاندان پیامبر به صورت دیگرى اعمال مى كند؛ زیرا او به هنگام ریاست خویش در مكه و در فاصله حكومت یزید و عبدالملك مدتى در خطبه نماز جمعه از بردن نام پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله متناع و خوددارى مى ورزید و چون با عكس العمل و اعتراض ‍ مسلمانان مواجه گردید چنین پاسخ داد كه چون پیامبر اقوام و عشیره ناخلف و ناصالحى در میان مسلمانان دارد و با بردن نام او فخر و مباهات مى كنند و بر خود مى بالند من براى شكستن غرور آنان از بردن نام پیامبر خوددارى مى ورزم
(59).

دوشنبه 1/9/1389 - 6:46
اخبار
 گزارش مشرق به نقل از شبکه ایران، تبلیغات انتخاباتی یکی از چهره‌های پیروز در انتخابات اخیر کشور یونان، حاکی از محبوبیت دکتر محمود احمدی‌نژاد، در این نقطه از اروپاست.
«یورگوس آرسنیس» (Arsenis Georgios) وابسته به حزب سوسیالیست یونان (حزب حاکم) برای عضویت در هیأت رئیسه و مشاور استانداری منطقه آتیکی پایتخت یونان که کنترل مناطق اطراف شهر آتن را در بر می‌گیرد، با دیگر رقبای خود به مبارزه پرداخت و با شیوه جدیدی که برای تبلیغات اتخاذ کرد، توانست نظر مردم کشورش را از آن خود کند.
«آرسنیس» در پوسترهای تبلیغاتی، تصویر خود و دیدارش را با شخصیت‌هایی چون محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور اسلامی ایران منتشر و آن را در سطح وسیعی در میان شهروندان آتن ارائه کرد.
یورگوس آرسنیس که فعالیت‌هایی چون تأسیس مؤسسه حمایت از بی‌خانمان‌ها، طرفداری از حفاظت محیط زیست، نزدیکی فرهنگی ملت‌ها و حمایت از اقشار کم درآمد را در کارنامه خود دارد، با انتشار تصویر دیدارش با احمدی‌نژاد، بر یکی بودن اهداف منفعت‌طلبانه خود با احمدی‌نژاد تاکید کرد.
* برتری با اختلاف زیاد آرا
نتایج دور دوم انتخابات در یونان حاکی است نامزد معرفی شده از طرف حزب سوسیالیست پاسوک (حزب حاکم) به عنوان استاندار آتیکی (آتن و حومه) انتخاب شده است.
در این انتخابات، هیأت معرفی شده از طرف حزب سوسیالیست پاسوک برای استانداری منطقه آتیکی بزرگترین استانداری کشور به ریاست «یانیس ازگورس» با اختصاص 86/55 درصد بر رقیب معرفی شده از حزب دموکراسی نوین پیروز شد.
در جمع هیأت معرفی شده از طرف حزب سوسیالیست پاسوک، «یورگوس آرسنیس» نیز قرار داشت که با آرای بالایی بر رقیب خود پیروز شد.
با توجه به سیاست ریاضت اقتصادی که دولت سوسیالیست پاسوک طی یک سال گذشته اعمال کرده است، پیروزی نمایندگان این حزب دور از انتظار بوده است.

272561110_orig.jpg

* احمدی‌نژاد، کلیدواژه پیروزی
پیروزی «یورگوس آرسنیس» بر آن دلالت داشت که محبوبیت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران محدود به کشورهای مسلمان و قاره‌های آسیا، آفریقا، امریکای جنوبی و... نیست و چهره‌های سیاسی در اروپا نیز به نقش و اهمیت فوق‌العاده تهران در معادلات منطقه‌ای و نیز افکار عمومی کشورهای قاره سبز واقف هستند. از این رو تلاش برای گرفتن «اعتبار سیاسی» از سوی یک کاندیدای یونانی پیروز در انتخابات قابل درک است.
نکته مهم در این زمینه، این است که این کاندیدا با بررسی‌ها و انجام مطالعات و در نظر گرفتن ویژگی‌های افکار عمومی کشور یونان، به این نتیجه رسیده که می‌تواند با استفاده از تصاویر شخصیت‌های مهم همانند دکتر احمدی‌نژاد در رقابت‌های انتخاباتی، میزان موفقیت بیشتری را کسب کند و این تبلیغات به این معنی است که چهره و شخصیت رئیس‌جمهور کشورمان در انظار عمومی جامعه مخاطبان از ضریب نفوذ بالایی برخوردار است و به عبارتی می‌توان گفت که «کلیدواژه پیروزی» در انتخابات است. =مشرق نیوز
دوشنبه 1/9/1389 - 6:45
اخبار
به گزارش مشرق به نقل از مهر،کشفی اتفاقی توسط یک راننده بلدوزر منجر به حادثه‌ای شد که می‌تواند بزرگترین اکتشاف قرن نام بگیرد: کشف گورستانی متعلق به عصر یخبندان که می‌تواند رقیبی برای منطقه مشهور «لا برو» به شمار رود.
پس از دو هفته حفاری در مخزن فسیلی «زیگلر» در نزدیکی روستای «اسنومَس» واقع در کلرادو، دانشمندان موزه علوم طبیعی «دنور» گنجینه‌ای بزرگ از فسیلهای متعدد، حشرات و گیاهان را با خود به خانه بردند. گنجینه‌ای که به گفته آنها می‌تواند دیدگاهی واقع بینانه از جانداران غول پیکری که در دوران باستان بر روی زمین پرسه می‌زدند را در اختیار آنها قرار دهد.

                                                                                                                 شبیه سازی ظاهر حیوانات عصر یخبندان از روی فسیلهای کشف شده

از زمانی که دانشمندان استخراج فسیلها را آغاز کردند در حدود 600 استخوان از 20 گونه جانداری متعلق به دوران پلیستوسن یا همان عصر یخبندان را از زیر خاک بیرون کشیدند. بقایای پنج پستاندار فیل نما به نام «مستودون"، سه گاو میش، یک تنبلک، یک گوزن، یک سمندر ببری و دو ماموت کلمبیایی از جمله فسیلهای ارزشمندی بوده‌اند که در این گورستان دسته جمعی ما قبل تاریخ کشف شده‌اند.

Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com


شکل شبیه سازی شده یک ماموت کلمبیایی


Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com


کشف این منطقه زمانی آغاز شد که یک راننده بولدوزر به صورت اتفاقی با یکی از فسیل‌هایی که به یک ماموت تعلق داشت برخورد کرده و به سرعت با موزه تاریخ طبیعی دنور تماس گرفت تا آنها را از این کشف آگاه کند.
از دیگر بخشهای هیجان انگیز این منطقه فسیلی، کشف تعداد زیادی حشره و حیات گیاهی است، به همراه تکه‌های چوبی که در عصر یخبندان توسط سگهای آبی جویده شده‌اند. دانشمندان معتقدند این مدارک می‌توانند پنجره‌ای را به سوی اکوسیستم عصر یخبندان به روی آنها بگشاید.
بی همتا بودن این منطقه به خاطر موقعیتی است که در آن واقع شده است، منطقه «زیگلر» بر فراز منطقه‌ای قرار گرفته که نسبت به بسیاری از دیگر مناطق اکتشافی مرتفع تر به شمار می‌رود. این منطقه در اصل یک دریاچه یخی بوده و از این رو توانسته فسیلهایی که درونش قرار داشته‌اند را برای بیش از 40 هزار سال سالم نگه دارد.
بر اساس گزارش نشنال جئوگرافیک، دانشمندان اکنون این فسیل‌های ارزشمند را به موزه دنور انتقال داده‌اند تا قبل از بازگشت دوباره به منطقه ماقبل تاریخی «زیگلر» در ماه می، عملیات مورد نیاز برای حفظ و نگه داری از این فسیلها را آغاز کنند.=مشرق نیوز
دوشنبه 1/9/1389 - 6:44
اخبار
گزارش مشرق به نقل از شبکه ایران، روزنامه انگلیسی‌زبان نشنال امارات روز یکشنبه در گزارشی از حاشیه رزمایش هوایی دفاعی ایران، برای نخستین بار در مطالب منتشر شده خود از نام صحیح "خلیج فارس" استفاده کرد‏.‏
این روزنامه به نقل از مقامات ایران، از موفقیت‌آمیز بودن رزمایش هوایی ایران و آزمایش نوآوری‌هایی در زمینه هوایی‌-‏ دفاعی خبر داد و با اشاره به آزمایش سیستم جدید موشکی ایران به نام مرصاد و شاهین، واکنش ایران در برابر کارشکنی روسیه در قرارداد فروش موشک‌های اس ‏300‏ را مهم ذکر کرد.‏
این روزنامه اماراتی به نقل از منابع ایرانی، از مشابه بودن موشک‌های ساخت دانشمندان کشورمان با موشک‌های اس ‏300‏ وعده داده شده سخن گفت و افزود: براساس اعلام مقامات ایرانی، این موشک‌ها همان توانایی و قابلیت مورد نظر را دارند‏.‏
نشنال افزود‏:‏ ایران به طور مداوم با برپایی این گونه رزمایش‌ها و به رخ کشیدن دستاوردهای جدید خود در زمینه دفاعی‌ قصد دارد تا خوداتکایی هرچه بیشتر نیروی نظامی و توانمندی در دفاع از تاسیسات هسته‌ایش در برابر تهدیدات نظامی اسراییل را به جهانیان ثابت کند‏.‏
=منبع= سایت مشرق نیوز
دوشنبه 1/9/1389 - 6:41
شخصیت ها و بزرگان
نام كتاب : رفتار علوى در كلام رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیة اللّه العظمى خامنه اى

تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح
شاگرد پیامبر بودن هنر بزرگ على (ع ) است  
نبى مكرم اسلام جداى از خصوصیات معنوى و نورانیت و اتصال به غیب و آن مراتب و درجاتى كه امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتّى قاصر هستیم ، از لحاظ شخصیت انسانى و بشرى ، یك انسان فوق العاده ، طراز اول و بى نظیر است . شما درباره ى امیرالمؤ منین مطالب زیادى شنیده اید؛ همین قدر كافى است عرض شود كه هنر بزرگ امیرالمؤ منین این بود كه شاگرد و دنباله رو پیامبر بود. یك شخصیت عظیم ، با ظرفیت بى نهایت و با خلق و رفتار و كردار بى نظیر، در صدر سلسله ى انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شده ایم كه به آن بزرگوار اقتدا كنیم ؛ كه فرمود((ولكم فى رسول اللّه اسوة حسنة )). ما باید به پیامبر اقتدا و تاءسى كنیم ؛ نه فقط در چند ركعت نماز خواندن ؛ در رفتارمان ، در گفتارمان ، در معاشرت و در معامله مان هم باید به او اقتدا كنیم ؛ پس باید او را بشناسیم .خطبه هاى نماز جمعه تهران 
23/2/1379
اعتماد كامل پیامبر(ص ) به على (ع 
((و ما نزلت برسول اللّه (صلى اللّه علیه و اله ) نازلة قطّ الاّ دعاه فقدمه ثقة به ))؛ هر وقت مساءله ى مهمى براى پیامبر پیش مى آمد، پیامبر او را صدا مى كرد و جلو مى انداخت ؛ به خاطر این كه به او اعتماد داشت و مى دانست كه اولا خوب عمل مى كند؛ ثانیا از كار سخت سرپیچى ندارد؛ ثالثا آماده ى مجاهدت در راه خداست . مثلا در ((لیلة المبیت )) آن شبى كه پیامبر مخفیانه از مكه به مدینه آمد یك نفر باید آن جا در آن رختخواب مى خوابید؛ پیامبر على را جلو انداخت ، در جنگها، امیرالمؤ منین را جلو مى فرستاد؛ در كارهاى مهم ، هر مساءله ى اساسى و مهمى كه پیش مى آمد، على را جلو مى انداخت ؛ ((ثقة به ))؛ چون اطمینان داشت و مى دانست كه او برنمى گردد؛ نمى لرزد و خوب عمل خواهد كرد. ببینید، صحبت این نیست كه امثال بنده آدمهاى حقیر و ضعیف ادعا كنیم كه مى خواهیم این طورى عمل كنیم ؛ نه ، صحبت این است كه ما باید در این جهت حركت كنیم . انسان مسلمان پیرو على ، خطش باید این خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. بعد فرمود((و ما اطاق احد عمل رسول اللّه (صلى اللّه علیه واله ) من هذه الا مة غیره ))؛ هیچ كس از این امت طاقت این را نداشت كه مثل پیامبر عمل كند، مگر او؛ او بود كه مثل پیامبر در همه جا مى رفت ؛ هیچ كس دیگر نمى توانست به دنبال پیامبر و پا جاى پاى آن حضرت حركت كند((و ان كان لیعمل عمل و جل كان وجهه بین الجنة و النار))؛ با همه ى این كارهاى بزرگ و خداپسند و مؤ منانه ، رفتار او، رفتار یك انسان بین خوف و رجا بود؛ از خدا ترسناك بود، كانّه او را بین بهشت و جهنم قرار داده اند؛ در یك طرف بهشت را مى بیند، در یك طرف جهنم را مى بیند((یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه )). خلاصه ى این جمله این است كه به این همه مجاهدت ، به این همه انفاق ، به این همه عبادت ، مغرور نمى شد. ما حالا دو ركعت نافله و چند جمله دعا كه بخوانیم ، و اگر دو قطره اشك بریزیم ، فورا مغرور مى شویم كه بله دیگر، ((این منم طاووس علیین شده ))! اما امیرالمؤ منین با این انبوه عمل صالح ، مغرور نمى شد.
پنج درخواست پیامبر از خداوند 
روایت دیگر، روایت ((خوارزمى حنفى )) است كه این هم از نویسندگان سنى است . كتابى دارد در مناقب ، او این روایت را نقل مى كند كه پیغمبر به امیرالمومنین فرمودند:
((من از خداى متعال پنج چیز در رابطه با تو خواسته ام و خداوند هر پنج چیز را به من داده است . اول این است كه خواستم در قیامت وقتى محشور مى شوم و از خاك برمى خیزم ، تو در كنارم باشى . دوم اینكه در هنگامى كه اعمال خلایق را در میزان الهى مى سنجند كه این میزان در قرآن اسمش آمده است ، تو هم در كنار من باشى . سوم اینكه از خدا خواستم آن علم و لوائى را كه بزرگترین علم و لواى الهى در روز قیامت است و روى آن نوشته است كسانى كه به بهشت یم روند و در زیر هر علمى عده اى از خلایق جمع شده اند. كسانیكه به بهشت سرافراز و كامیاب شدند و خلایق زیر این علم جمع هستند پیغمبر طبق این روایت به امیرالمومنین مى فرماید كه از خدا خواستند كه این پرچم را در قیامت خدا به دست تو بسپارد. و این را خداوند قبول فرمود. از خدا خواستم كه در روز قیامت ساقى حوض كوثر، تو باشى . خدا این را قبول كرد و از خدا خواستم كه در قیامت پیشرو امت من به بهشت ، تو باشى . تو جلو و امت من پشت سر تو به طرف بهشت و این را هم خدا قبول كرد.))
پیغمبر از این كه این مقامات معنوى را به على بن ابى طالب (ع ) داده است ، خدا را سپاسگزارى مى كند. واقعا هیچ مقامى به بلندى این مقام نیست .
یك روایت دیگر هست كه این روایت را مى گویند از اسناد متواترى روایت شده است ، یعنى همه روایت كرده اند. البته من از بحارالانوار نقل مى كنم ، از ابوهریره عن ابى ((معاذ بن جبل )) كه او از پیغمبر نقل مى كند كه پیغمبر فرمود((نگاه كردن به على ابن ابى طالب عبادت است .)) چرا چون یك عنصر معنوى است ، چون یك بنده خالص خداست ، چون نگاه به او، انسان را به خدا نزدیك مى كند. چون او معنوى است لذا نگاه كردن به او كه مظاهر عبودیت در مقابل پروردگار نوعى عبودیت است . بعد مرحوم علامه عالى مجلسى رضوان الله تعالى علیه نقل مى كند از ((ابن اثیر)) در النهایه كه او این حدیث را نقل كرده ، بعد بیان كرده كه چرا نگاه كردن به على بن ابى طالب عبادت است ، مى گوید او اینطور گفته است كه وقتى على بن ابى طالب در مقابل مردم ظاهر مى شد، مردم او را كه مى دیدند مى گفتند چقدر این جوان شریف است ، چقدر كریم و بزگوار است . چقدر دانشمند است ، چقدر شجاع است . خلاصه این را ابن اثیر مى گوید، وقتى كه به على بن ابى طالب نگاه مى كردند آنقدر صفات او برجسته بود، مكرر در مكرر ذكر خدا مى كردند، از این جهت نگاه كردن به او عبادت است . مجلسى قبول ندارند این بیان را، مى گویند این آقا خواسته یك فضیلت را از على بن ابى طالب سلب كند كه خود نگاه كردند به او به خاطر خود على بن ابى طالب عبادت باشد. این را خواست سلب كند چند فضیلت دیگر را براى على بن ابى طالب اثبات كرد.جمهورى اسلامى ، هشتم فروردین 1371، شماره 3709، ص 14چرا دنیا عاشق على است  
على یى كه من و شما عاشق او هستیم ، دنیا عاشق اوست ، مسیحى عاشقانه برایش كتاب مى نویسد، آدمى كه به مبانى دینى هم عملا خیلى پایبند نیست ، درباره ى او زبان به ستایش باز مى كند، این على را شما چرا از دور نگاه مى كنید؛ نزدیك بروید. هركس این قله ى دماند را كه از دور نگاه كند، مى گوید به به ، عجب چیزى است ! قدرى از این پیچ وخمها بالا برو، ببینم چه كاره اى ! باید نزدیك شد؛ باید راه افتاد؛ باید حركت كرد. امروز بشریت به همین خصلتهایى كه امیرالمؤ منین پرچمدارش بود، احتیاج دارد؛ این خصلتها، با پیشرفت علم ، با پیشرفت تكنولوژى ، با پدید آمدن روش جدید زندگى در دنیا كهنه نمى شود. عدالت كهنه نمى شود؛ انصاف و حق طلبى كهنه نمى شود؛ دشمنى با زورگو كهنه نمى شود؛ پیوند دل با خدا كهنه نمى شود؛ اینها رنگ ثابت وجود انسان در همه ى تاریخ است ؛ امیرالمؤ منین این پرچمها را در دست داشت . امروز بشر تشنه ى این حرفها و تشنه ى این حقایق است . راه چیست ؟ راه ، نزدیك شدن است . مبادا اگر من و شما در جایى حرفى براى حق زدیم ، این به نظرمان زیاد و بزرگ بیاید؛ نه ، على این است . مبادا اگر ساعتى از شبى ، روزى ، نیمه شبى ، توانستیم عبادتى بكنیم ، به چشممان بزرگ بیاید و ما را عُجب بگیرد؛ نه ، على این است . مبادا اگر در صحنه ى خطرى وارد شدیم ، خودمان را خیلى بزرگ ببینیم ؛ نه ، على این است ؛ هرچه مى توانید، نزدیك بشوید.
دنیاى اسلام ، بلكه دنیاى بشریت سالم ، در مقابل او خاضع است ؛ اینهاست كه در تاریخ اثرش مى ماند. آن زهدش بود؛ آن عبادتش بود؛ آن شجاعتش ‍ بود؛ آن قاطعیتش در راه خدا بود؛ آن جایى كه لازم بود، با شمشیر به جان دشمنان حقیقت و دشمنان دین و دشمنان خدا مى افتاد و از هیچ چیز باك نداشت ؛ ((لا تاءخذه فى اللّه لومة لائم ))؛ آن جایى كه آدمِ منحرفِ مضرِ مخلى بر سر راه حركت به سوى خدا وجود داشت ، شمشیر او فیصله دهنده بود؛ آن جایى كه مظلومى بود، آن جایى كه مصلوب الحقى بود، امیرالمؤ منین به رقیقترین انسانها تبدیل مى شد. در روایتى هست كه آن قدر امیرالمؤ منین با دست خودش به دهان یتیمان غذا گذاشت كه یك نفر لابد مثلا جوانكى بوده گفت آرزو كردیم كاش ما هم یتیم مى شدیم تا امیرالمؤ منین این طور به ما لطف مى كرد! آن قدر ناشناس به خانه ى فقرا و مساكین و گرفتارها و از راه مانده ها سر زد كه معروف است كه بعد از ضربت خوردن آن حضرت ، فهمیدند كه آن انسانِ رحیم چه كسى بوده كه مى آمده است و او را نمى شناخته اند.
سخن او نهج البلاغه است ؛ فصیحترین كلام آدمى در میان عرب((نهج البلاغه ))، اوج هنر و اوج زیبایى است ؛ زیبایى لفظ و زیبایى معناست . انسان مبهوت مى ماند؛ هیچ شاعر بزرگ عرب ، هیچ نویسنده ى هنرمند عرب ، نتوانسته بگوید كه من از مراجعه ى به نهج البلاغه بى نیازم .
به هرحال ، دیروز مردم كوفه به عزاى این بزرگمرد نشستند. جنازه ى آن بزرگوار در كوفه تشییع نشد. اجتماع مردم گرد جنازه ى امیرالمؤ منین به وجود نیامد. شاید امیرالمؤ منین دوران تسلط دشمنان بر كوفه را مى دید. ده سال بعد از آن ، بیست سال بعد از آن ، در كوفه چه خبر بود؟ همان كسانى كه دختران امیرالمؤ منین را در بازارهاى كوفه گرداندند، همان كسانى كه سر جگرگوشگان امیرالمؤ منین را بر سر نیزه ها كردند، چه بُعدى داشت اگر قبر على بن ابى طالب را مى شكافتند و اهانت و جسارتى مى كردند؟! لذا قبر آن بزرگوار هم مخفى بود؛ تا بعد از گذشت مدتهاى طولانى ، آن قبر پیدا شد.لى (ع ) محبوب همه آزاداندیشان جهان 
اگر بخواهیم درباره ى امیرالمؤ منین چند جمله ى كوتاه عرض بكنیم و از تفاصیل بحث در شخصیت این انسان عظیم و استثنایى تاریخ كه براى او، كتابها هم كافى نیست صرف نظر كنیم ، اولاً باید عرض كنیم كه امیرالمؤ منین جزو شخصیتهاى نادرى است كه امروز و در گذشته ، نه فقط در میان شیعیان ، بلكه در میان همه ى مسلمانان ، و بلكه در میان انسانهاى آزاداندیش غیرمسلمان ، محبوب بوده است . كمتر كسى را از شخصیتهاى بزرگ ، حتّى پیامبران عظام الهى مى شود نشان داد كه در میان مردمى غیر از علاقه مندان و پیروان خود، این همه ستایشگر داشته باشد كه امیرالمؤ منین (علیه السلام ) دارد. البته معرفت ما كم و بینش ما قاصر است . آن شخصیت از لحاظ معنوى ، فوق العاده است . ما نمى توانیم همه ى ابعاد شخصیت امیرالمؤ منین را بدرستى دریابیم ؛ بخصوص ابعاد معنوى و الهى آن را، كه فهمیدن آن ابعاد براى بسیارى از اولیاى خدا هم دشوار است ؛ لیكن آن قدر ابعاد ظاهرى شخصیت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) جذاب و چشمگیر و جالب است ، كه حتى كسانى كه با مسایل معنوى و ابعاد معنوى شخصیت انسانها و اولیا آشنایى ندارند، مى توانند درباره ى این مرد بزرگ تاریخ چیزهایى بدانند و به او عشق بورزند.دیدار با گروه كثیرى از دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزدهم آبان
سالروز میلاد امام على (ع )، 12/8/1377
على (ع ) چهره جذاب تاریخ  
امیرالمؤ منین (علیه السّلام ) جزو چهره هاى جذاب تاریخ است . انسان شاید كمتر شخصیت تاریخى را بتواند پیدا كند كه به قدر امیرالمؤ منین على بن ابى طالب (علیه السّلام ) در میان همه ى آحاد بشر نه فقط ملت اسلام دلباخته داشته باشد. چه بسیار غیر مسلمانانى كه اسلام و حتى پیامبر اسلام را قبول ندارند؛ اما به على (علیه السّلام ) عشق مى ورزند؛ به او احترام مى كنند و او را ستایش مى كنند. مسلمانان و بخصوص شیعیان هم كه نسبت به آن بزرگوار، چه تكریم و تعظیمى در دل و جان و ذهن خودشان قائلند.
در بین ما شیعیان و آحاد مسلمین ، كسانى هستند كه عامل به احكام اسلامى هم نیستند؛ اما امیرالمؤ منین را بزرگ مى شمارند؛ این براى چیست ؟ این به خاطر آن است كه مجموعه ى خصوصیات والاى انسانى در این بزرگوار به قدرى زیاد بوده است كه هركس كه از على (علیه السّلام ) چیزى شنیده است ، در مقابل این خصوصیات خاضع است . فقط یك دسته استثناء هستند كه آنها على را مى شناسند، اما با او دشمنند؛ آنها كسانى هستند كه با مبانى یى كه این انسان بزرگ براى آن جهاد كرده و همه ى عمر را صرف كرده است ، بشدت دشمنند؛ طبعا با سربازِ اولش هم دشمنند. یا در آن دوره هاى اول ، كسانى كه زخم خورده ى از آن شمشیر بى انعطاف و آن انسان آشتى ناپذیر با بدى و زشتى بودند، با او دشمن بودند؛ والاّ آدمهاى با انصاف و انسانهاى فطرى ، همه محب و مشتاق این شخصیت عظیمند. البته این در صورتى است كه از او چیزى شنیده باشند؛ آنهایى كه نشنیدند و نمى دانند، طبعا خارجند.خطبه نماز جمعه ، 10/10/78وجود امیرالمومنین ، یك درس جاودانه براى همه نسلهاى بشر است  
این ولادت باسعادت و مبداء یك بركت الهى بر بشریت را به همه ى آزادگان عالم ، مخصوصا مسلمین جهان و بالاخص به مردم مؤ من و فداكار كشور عزیزمان ، تبریك عرض مى كنم .
وجود امیرالمؤ منین (علیه الصّلاة والسّلام )، از جهات متعدد و در شرایط گوناگون ، براى همه ى نسلهاى بشر، یك درس جاودانه و فراموش نشدنى است ؛ چه در عمل فردى و شخصى خود، چه در محراب عبادتش ، چه در مناجاتش ، چه در زهدش ، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا، و چه در مبارزه اش با نفس و شیطان و انگیزه هاى نفسانى و مادّى . این جملات از زبان امیرالمؤ منین ، در فضاى آفرینش و فضاى زندگى انسان ، همچنان پُرطنین است((یا دنیا ... غرّى غیرى ))(1): اى جلوه هاى دنیا، اى زیباییهاى پُرجاذبه ، اى هوسهایى كه قویترین انسانها را به دام خود مى كشید، بروید كس دیگرى غیر على را فریب بدهید؛ على بزرگتر و بالاتر و قویتر از این حرفهاست . بنابراین ، یكایك انسانهاى بیدار، در لحظه لحظه ى زندگى امیرالمؤ منین و در ارتباطش با خدا و معنویت ، درسهاى فراموش نشدنى پیدا مى كنند.دیدار با اقشار مختلف مردم و مسؤ ولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 
سالروز میلاد حضرت على (ع )، 10/11/1369
توازن در شخصیت  
امروز نكته اى را درباره زندگى امیرالمومنین (ع ) عرض كنم و آن خصوصیتى است كه من از آن به ((توازن در شخصیت امیرالمومنین (ع ))) تعبیر مى كنم . توازن عجیبى در شخصیت آن بزرگوار هست . یعنى صفات ظاهرا متضاد و ناسازگار در وجود امیرالمومنین ، آن چنان كنار هم زیبا چیده شده كه خود یك زیبایى به وجود آورده است . انسان نمى بیند كه این صفات در كسى با هم جمع بشودو از این قبیل صفات متضاد، در امیرالمومنین (ع ) الى ما شاء الله هست ؛ نه یكى نه دو تا، خیلى زیاد است . حالا چند مورد از این صفات متضادى كه در كنار هم در امیرالمومنین حضور و وجود پیدا كرده است ، مطرح كنم :
مثلا رحم و رقت قلب در كنار قاطعیت و صلابت ، با هم نمى سازد؛ اما در امیرالمومنین (ع ) عطوفت و ترحم و رقت قلب در حد اعلاست كه واقعا براى انسانهاى معمولى ، این طور حالتى كمتر پیش مى آید. مثلا كسى كه به فقرا كمك كنند، به خانواده هاى مستضعف سربزنند، زیادند؛ اما آن كسى كه اولا این كار را در دوران حكومت و قدرت خود انجام بدهد، ثانیا كار یك روز و دو روزش نباشد كار همیشه او باشد ثالثا به كمك كردن مادى اكتفا نكند؛ مى رود با این خانواده ، با آن پیرمرد، با این آدم كور و نابینا، با آن بچه هاى سغیر مى نشیند، مانوس مى شود، دل آنها را خوش مى كند، البته كمك هم مى كند و بلند مى شود، فقط امیرالمومنین است . شما در بین انسانهاى رحیم و عطوف ، چند نفر مثل این طور انسان پیدا مى كنید؟ امیرالمومنین (ع ) در ترحم و عطوفتش ، این طورى است .
او به خانه بیوه زن صغیر دار كه مى رود، تنورش را كه آتش مى كند، نان كه برایش درست مى كند، غذا كه برایش برده است ، با دست مبارك خودش در دهان بچه ها او غذا كه مى گذارد، اینها بماند؛ براى این كه این بچه هاى گرفته و غمگین ، لبخندى بر لبانشان بنشیند، با اینها بازى مى كند، خم مى شود، اینها را روى خود سوار مى كند، راه مى رود، در كلبه محقر اینها سرگرمشان مى كند، تا گل خنده بر لبان این بچه هاى یتیم بنشیند. این ، رحم و عطوفت امیرالمومنین (ع ) است كه یكى از بزرگان آن وقت گفت : آن قدر دیدم كه امیرالمومنین (ع ) با انگشتان مبارك خودش ، عسل در دهان بچه هاى یتیم و فقیر گذاشت كه ((لوددت ان اكون یتیما))؛ در دلم گفتم ، كاش من هم بچه یتیمى بودم كه على این طور من را مورد لطف و تفضل خودش قرار مى داد. این ، ترحم و رقت و عطوفت امیرالمومنین است .
شخصیت امیرالمومنین ، قابل احاطه ذهنى و بیانى نیست . 
... و اما در مورد شخصیت على بن ابى طالب (علیه الصّلاة والسّلام ) هرچه گفته شود، كم گفته شده است ؛ چون آن شخصیت ، شخصیت قابل احاطه ى ذهنى و بیانى نیست ؛ یعنى نمى شود با بیان ، ابعاد نامتناهى آن شخصیت الهى را توصیف كرد. امثال بنده ، در بیان جزیى از اجزاى آن عناصر شریف كه در شخصیت اوست ، عاجزیم ؛ لیكن چون اسوه است ، باید او را در حد توان بشرى خودمان بشناسیم .
نمى شود به اوج شخصیت على بن ابى طالب رسید. این را ائمه ى بزرگوار معصوم ما كه خود فرزندان و جانشینان او هستند، گفته اند. در روایتى كه از امام باقر (علیه الصّلاة والسّلام ) نقل شده است ، آن حضرت پس از اشاره به زهد و عبادت و خصوصیات اخلاقى و روحى امیرالمؤ منین (علیه الصّلاة والسّلام )، مى فرماید((و ما اطاق عمله منّا احد))(2)؛ از ما هم هیچ كس توان انجام دادن عمل او را ندارد. یعنى حتّى امام باقر و امام صادق و ائمه ى هداة مهدیّین (علیهم السّلام ) هم نمى توانند خودشان را به آن حدى برسانند كه امیرالمؤ منین به آن رسیده بود. طبق این روایت ، بعد فرمودند((و ان كان على بن الحسین (ع ) لینظر فى كتاب من كتب على (ع ))(3). بنا بر این روایت ، امام باقر فرمود كه پدرش ‍ على بن الحسین (علیه السّلام ) به یكى از كتابهاى على بن ابى طالب (علیه السّلام ) نظر مى كرد لابد كتابى از دستورات امیرالمؤ منین بوده ، كه آن دستورات طبق عمل و زندگى عملى خود آن بزرگوار بوده است ((فیضرب به الارض ))(4)؛ كتاب را روى زمین گذاشت ، ((و یقول من یطیق هذا؟))(5)؛ چنین عملى را چه كسى طاقت مى آورد؟ یعنى امام سجاد كه سیّدالعابدین و زین العابدین است ، در مقابل عمل و عبادت و زهد امیرالمؤ منین احساس عجز مى كند. خود آن بزرگوار هم در نامه به عثمان بن حنیف فرمود:((الا و انّكم لاتقدرون على ذلك ))(6)؛ شما نمى توانید به این سبكى كه من عمل مى كنم ، عمل كنید. واقعا هم انسان وقتى نگاه مى كند، آنچه از امیرالمؤ منین نقل شده ، دهشت آور است .
پس ، سخن در این نیست كه كسى یا جامعه یى بتواند خود را همگون و همسان با على بن ابى طالب (علیه السّلام ) بكند؛ سخن در پیدا كردن جهت حركت جامعه و اشخاص ، مخصوصا زمامداران و اولیاى امور در نظام اسلامى است . جهت حركت ، باید این جهت باشد.
تمام ابعاد شخصیت امیرالمومنین در اوج است  
شخصیت امیرالمؤ منین (علیه الصّلاة والسّلام ) تركیبى از عناصرى است كه هركدام به تنهایى یك انسان عالى مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد، به زانو درمى آورد. زهد امیرالمؤ منین و بى اعتنایى و بى رغبتى او نسبت به شهوات زندگى و زخارف دنیایى ، یكى از این عناصر است . علم آن بزرگوار و دانش وسیع او كه بسیارى از بزرگان مسلمین و همه ى شیعه بر آن اتفاق دارند كه بعد از نبىّاكرم (صلّى اللّه علیه واله وسلّم )، كس دیگرى غیر از امیرالمؤ منین از آن علم برخوردار نبوده است ، یكى از این عناصر است . فداكارى آن بزرگوار در میدانهاى مختلف چه میدانهاى نظامى ، و چه میدانهاى اخلاقى و سیاسى یكى از این عناصر است . عبادت آن بزرگوار، یكى دیگر از این عناصر است . عدل و دادگرى امیرالمؤ منین كه پرچم برافراشته ى شاخصى براى عدل اسلامى است ، یكى دیگر از این عناصر است . راءفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان اعم از فقرا، كودكان ، غلامان و كنیزان ، زنان و ازكارافتادگان یك وادى عظیم و یكى دیگر از ابعاد شخصیت امیرالمؤ منین است . پیشقدمى آن بزرگوار در همه ى كارهاى خیر، كه انسان در تاریخ زندگى آن حضرت برخورد مى كند، یكى دیگر از این عناصر است . حكمت و فصاحت آن بزرگوار نیز بخشى از این عناصر است . شمارش رئوس این مطالب هم به آسانى ممكن نیست ، و در همه ى اینها در حد اعلاست .
قطب راوندى كه از بزرگان علماى ما در قرن ششم است ، درباره ى زهد امیرالمؤ منین مى گوید: وقتى كسى سخن على (علیه السّلام ) در باب زهد را نگاه بكند و نداند كه این سخن از على بن ابى طالب است یعنى از كسى است كه بر بخش عظیمى از دنیاى آباد آن روز حكم مى رانده و آن همه مسایل اجتماعى و سیاسى پیرامون او ریخته بوده است((لا یشكّ انّه كلام من لاشغل له بغیر العبادة ))(7)؛ شك نمى كند كه این سخن ، سخن كسى است كه در زندگى هیچ كارى جز عبادت نداشته ، ((و لاحظّ له فى غیر الزّهادة ))(8)؛ و هیچ كارى جز زهد انجام نمى داده است . این ، زهد امیرالمؤ منین است . تمام ابعاد شخصیت او همین طور در اوج است . بعد مى گوید((و هذه من مناقبه العجیبة الّتى جمع بها بین الاضداد))(9)؛ این منقبت شگفت آور و عجیبى است كه جمع بین اضداد كرده است .
اخلاص ، جوهر و روح كار در زندگى امیرالمومنین 
آن نكته یى كه من امروز مى خواهم بر روى آن قدرى تكیه بكنم ، اخلاص ‍ امیرالمؤ منین است . ما باید این را جوهر و روح كارهاى خودمان قرار بدهیم ؛ كمااین كه شاید در زندگى على بن ابى طالب هم اخلاص جوهر و روح كار آن حضرت بود؛ یعنى كار را فقط براى رضاى خدا و برطبق تكلیف الهى و اسلامى و بدون هیچ انگیزه ى شخصى و نفسانى و امثال اینها انجام مى داد. به گمان این جانب ، در باب شخصیت امیرالمؤ منین ، اصل قضیه این است .
امیرالمؤ منین این اخلاص را از دوران كودكى و نوجوانى كه اسلام را از پیامبر قبول كرد و سختیهاى آن را به جان خرید، نشان داد. او براى خدا از آسایش ‍ محترمانه ى یك آقازاده ى قریشى صرف نظر كرد و در طول سیزده سال ، مبارزات خود را در كنار پیامبر ادامه داد، و بعد هم ماجراى خوابیدن آن بزرگوار در جاى پیامبر در شبى كه رسول اكرم از مكه به طرف مدینه هجرت كردند. این خوابیدن امیرالمؤ منین در جاى پیامبر، از جمله ى كارهایى است كه اگر كسى تدبر بكند، درمى یابد كه بزرگترین فداكارى است كه یك انسان مى تواند از خود نشان بدهد؛ یعنى به طور قاطع تسلیم مرگ شدن . شب تاریك ، دشمن مسلح و خشمگین و آماده ى در پشت دیوارها و عازم بر قتل پیامبر كه در این بستر باید خوابیده باشد. امیرالمؤ منین آن شب به پیامبر عرض كرد كه اگر من در جاى تو بخوابم ، تو بسلامت خواهى جست ؟ فرمود: بله . عرض كرد: پس مى خوابم .
كسانى مثل آن نویسنده ى مسیحى كه از دین ما خارج هستند و با رؤ یت اسلامى و شیعى به امیرالمؤ منین نگاه نمى كنند، مى گویند كه این كار امیرالمؤ منین فقط قابل مقایسه ى با كار سقراط است كه براى مصلحت جامعه ، به دست خود جام زهر را نوشید؛ یعنى یك فداكارى قطعى . اخلاص ، تنها چیزى بود كه در آن شب حاكم بود. كسانى كه در چنین مواردى به فكر خودشان باشند، در فكر این هستند كه از موقعیت استفاده كنند؛ اما او در همین لحظه به فكر نجات جان پیامبر است .
امیرالمومنین فقط رضاى الهى را در نظر مى گرفت  
در جنگهاى پیامبر، در اُحد آن وقتى كه همه به جز اندكى رفتند و امیرالمؤ منین از پیامبر دفاع كرد، در خندق آن وقتى كه همه از مبارزه ى با عمروبن عبدود سرپیچیدند و آن حضرت مكرر داوطلب شد، در قضیه ى خیبر، در قضیه ى آیات برائت ، بعد از رحلت پیامبر، در ماجراى انتخاب جانشین براى پیامبر در سقیفه ، در شوراى تشكیل شده ى بعد از درگذشت خلیفه ى دوم ، در همه ى این موارد امیرالمؤ منین فقط و فقط رضاى الهى را در نظر گرفت و خالصا للّه آن چیزى را كه به نفع اسلام و مسلمین بود، انتخاب كرد و ((خود)) را دخالتى نداد. در وقتى كه خلافت را قبول كرد، در بیست وپنج سالى كه از خلافت دور ماند، در همكاریش با خلفا، در كارش ‍ براى اسلام ، در حضورش در میدان جهاد و كار و مبارزه و خدمت به نظام اسلامى ، در تعلیم مردم ، در تربیت و تزكیه ى انسانهاى جامعه ، و بعد در دوران خلافتش در برخورد با جناحهاى مختلف ، كه هركدام شعارى داشتند و داراى خصوصیتى بودند، و در همه ى موارد دیگر، على بن ابى طالب ، همان على بن ابى طالبى است كه خدا مى پسندد و رسول خدا انتخاب مى كند و برمى گزیند؛ بنده ى خالص خدا. این ، آن چیزى است كه من و شما باید رشحه یى از آن را در عمل و زندگى خود از على بن ابى طالب بیاموزیم و عمل كنیم . در آن روز، این باعث پیشرفت اسلام شد، و همین است كه اگر یك قطره ى از آن در وجود انسانى باشد، او را به موجودى مفید براى اسلام و مسلمین تبدیل مى كند.خطبه نماز جمعه ، 16/1/70
يکشنبه 30/8/1389 - 6:42
دانستنی های علمی
آینده اسف بار منابع طبیعى : روایتى آموزنده  
هر گونه بررسى در زمینه تغییرات جهانى محیط زیست باید دو موضوع عوامل به وجود آورنده این تغییرات و همچنین راههاى مقابله با آنها را مورد تاكید قرار دهد. در عمل ثابت شده است كه چگونگى واكنشهاى بین المللى در قبال معضلات زیست محیطى به میزان درك از ماهیت این معضلات و نیز فعالیتهاى بشرى كه بوجود آورنده آنها هستند، بستگى دارد.
این واكنشها با توجه به شرایط و نوع معضلات به وجود آمده ، متفاوت است . با این حال ، نقش و اهمیت فرایندهاى اقتصادى - اجتماعى و ساختارهاى سیاسى در پیدایش معضلات بین المللى محیط زیست هیچ گاه نباید فراموش شود این فرایندها و ساختارها فعالیتهاى عوامل دخیل در بهره جویى بى رویه از محیط زیست یا تخریب آن را شكل مى دهند یا محدود مى سازند و از این رو باید پیش از ترسیم راههاى مقابله با معضلات زیست محیطى و پذیرش هر گونه مسوولیتى در قبال آن ، شرایطى را كه در آن ، فرایندهاى فوق الذكر فعالند مورد موشكافى قرار داد.
در سال 1986 گرت هاردین پیشنهاد ارزشمندى در زمینه توضیح این امر كه چرا جوامع بشرى با اینكه مى دانند كه در حال بهره جویى بیش از حد از منابع طبیعى هستند و با اینكه آگاهند كه این مساله منافع درازمدتشان را تهدید مى كند، دست از این گونه اقدامات زیانبار خویش بر نمى دارند. این پیشنهاد معروف ، (آینده اسف بار منابع طبیعى ) لقب گرفت . این پیشنهاد، یكى از راههایى را كه به ایجاد معضلات زیست محیطى منجر مى شود بررسى كرده ، به چند شیوه براى مقابله با آن اشاره مى كند. این پیشنهاد به معرفى برخى از چالشهاى موجود در زمینه مقابله با معضلات زیست محیطى بین المللى نیز مى پردازد.
اجازه دهید نظر پیشنهادى هاردین را با استفاده از یك مثال یا روایت فرضى بهره بردارى از منابع شیلاتى مشترك بسط دهیم . به طور خلاصه این پیشنهاد بیان مى دارد كه چگونه ممكن است فعالیتها و اقدامات خردمندانه فردى به اقدامات نابخردانه جمعى منجر شود و به بهره جویى هاى فاجعه آمیزى از منابع طبیعى مشترك تبدیل شود (آینده اسف بار منابع طبیعى ) بیانگر آن است كه فرایند كاهش بى رویه منابع طبیعى تا نابودى كامل این منابع ادامه مى یابد، حتى اگر هر یك از سازمانها و عوامل دخیل در این امر از آن آگاهى كامل داشته باشند و نیت سویى را نیز در سر نپرورانند و تنها به حقوق دیرینه و قانونى خود در استفاده از منابع خدادادى بسنده كنند. اكتفا به اقدامات یك جانبه كشورها یا سازمانهایى كه نگران آینده محیط زیست مى باشند. در مقابله با این معضل راهگشا نیست و رفع معضل ، همكارى تمامى این كشورها یا سازمانها را مى طلبد، چرا كه اگر سایر كشورها یا عوامل با در نظر داشتن منافع خود به طور خودسرانه به بهره جویى بى رویه از منابع طبیعى ادامه دهند، معضل همچنان به قدرت خود باقى مى ماند. ظاهرا اكثر معضلات زیست محیطى جوامع صنعتى ، ساختارى این چنین دارند. صاحبان و مدیران یك كارخانه سعى مى كنند محصولات خود را با نازلترین قیمت به بازار عرضه كنند، حتى اگر این امر عواقب زیانبار زیست محیطى چون دفع آلاینده هاى تصفیه نشده به رودخانه ها یا هوا را به دنبال داشته باشد. از این رو سود حاصل از تولید ارزان به صاحبان و مدیران كارخانه تعلق مى گیرد، در حالیكه این اشخاص ‍ سهمى از هزینه هاى مقابله با آلودگى محیط زیست كه ناشى از فعالیتهاى ایشان و دیگران است را متقبل نمى شوند بدین سبب است كه برخى دولتها با نیروگاههاى موجود در قلمرو خود كه گاز اكسید سولفور تولید مى كنند برخورد جدى نمى كنند، زیرا بادگاز تولید شده را كه عامل اصلى ریزش ‍ بارانهاى اسیدى است به كشورهاى همسایه منتقل مى كند. از سوى دیگر، این دولتها خسارات وارده به جنگلها را كه عامل آن بارانها اسیدى است در هزینه هاى تولید نیروى خویش نمى گنجانند.
روایت آینده از اسف بار منابع طبیعى  
دریا یا دریاچه بزرگى را در نظر بگیرید كه منبع غذایى و در آمد قشر ماهیگیر منطقه است . هر ماهیگیرى مى خواهد براى بهبود وضعیت معیشتى اش ، به میزان مصرف خود و فروش مازاد آن ، ماهى صید كند. قرنها بود كه این روال به خوبى ادامه داشت ، زیرا نه جمعیت چندانى وجود داشت و نه تجهیزات آنچنانى . تجهیزات ماهیگیرى چندان پیشرفته نبود تا به صید بیش از حد ماهى بینجامد اما به تدریج با بهبود شرایط زندگانى ، جمعیت زیاد شد و بدین سبب هم بر تعداد ماهیگیرى نیز پیشرفته تر شد. در سالهاى اخیر ماهیگیرى در دریاها و دریاچه ها به حدى رسیده كه از میزان ماهیها به شدت كاسته شده است و دیگر چرخه حیات و نابودى ماهیها جوابگو نیست
على رغم این امر، تك تك ماهیگیران نه تنها از میزان صید خود نكاسته اند، بلكه آن را افزایش هم داده اند مشكل اصلى در اینجاست كه سود صید ماهى به میزان بیش از حد مجاز، به آن تعداد صیادانى تعلق مى گیرد كه دست به چنین اقدامى زده اند، در صورتیكه در صد اندكى از عواقب و هزینه هاى ناشى از كاهش غیر متعارف ماهیها متوجه آنها مى شود، زیرا این میزان میان تمامى صیادان ، حتى آنهایى كه نقشى در این زمینه نداشته اند، تقسیم مى شود. حتى ماهیگیرهایى كه نسبت به محیط زیست اندكى ترحم دارند نیز از این قاعده مستثنى نیستند. آنها مى دانند كه پس از مرگشان دیگران نیز چنین رویه اى در پیش مى گیرند. آینده اسف بار محیط زیست روایتى است از این حقیقت تلخ كه فرایند صید فزاینده ماهیها بى وقفه و بدون كاهش ادامه مى یابد تا جایى كه دیگر نه ماهى باقى مى ماند و نه قشر ماهیگیرى كه به این ماهیها وابسته باشد.
پیش گیرى از بهره جویى بى رویه ا منابع طبیعى http://www.anghlab.mihanblog.comhttp://www.zolfahgare.mihanblog.com   ام كتاب :محیط زیست

مؤ لف : احمد علیخانى

يکشنبه 30/8/1389 - 6:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته