حجاب و عفاف
از
دیگر تأثیراتی که ورود تکنولوژی غربی به ایران داشت، تحول نهادی و جابهجا
شدن موقعیت اجتماعی برخی طبقات و اقشار، پا گرفتن نظام اداری جدید و
طبقهی نوظهور بوروکرات و تکنوکرات و طبقهی روشنفکر بود که هر کدام از
آنها به نوبهی خود در زمینهی تغییر پوشاک ایرانی و غربزدگی تأثیر
بهسزایی داشتند.[20] در این میان شاهان قاجاری نیز به واسطهی علاقهی
زیادی که به اروپا داشتند، نوعی خودباختگی به اهل فرنگ از خود نشان
میدادند و این نفوذ هر چه بیشتر فرهنگ خارجی را در پی داشت. از جملهی این
سیاستها، اعزام جوانان ایرانی به فرنگ بود که در زمان عباس میرزا ولیعهد
فتحعلی شاه صورت گرفت و در دورههای بعدی نیز ادامه یافت.
این
افراد که به اروپا میرفتند، تحت تأثیر فرهنگهای اروپایی قرار میگرفتند و
طبق همان فرهنگ و مدرنیته رشد کرده و چهرهای روشنفکرانه به خود
میگرفتند. آنها در دهههای بعدی پس از بازگشت از اروپا، آداب و رسوم و
فرهنگ و حتی تفکر اروپایی را در ایران تبلیغ میکردند و این افراد را باید
از پیشگامان تغییر و تحول در زمینهی پوشش و لباس دانست و خود اینها تا حد
زیادی در آماده شدن جامعه برای پذیرش پوشش غربی نقش داشتند. از دورهی
محمد شاه قاجار، سومین پادشاه قاجاری، توجه به دانش غربی مخصوصاً در امور
نظامی بسیار زیاد شد و لباسهای متحدالشکلی برای نظامیان طراحی و رواج
گردید.[21] به دنبال این امر کارگاههای کوچک منطقهای و نساجیها محدود
شدند و کالاهای خارجی وارد کشور گشت.
صنایع
ایران هیچ نوع پیشرفتی نکرد و تا حدی هم تنزل پیدا کرد و قاجارها در این
دوره برای تولید داخلی هیچ نوع ارزشی قائل نشدند و فروش مواد خام را به
صرفه دیدند. از اینها گذشته جنگهای طولانی داخلی، لطمهی شدیدی بر مراکز
صنعتی اصفهان، یزد، کرمان وارد ساخت [22] و این عوامل نیز در رکود صنعت
نساجی تأثیر بسیار زیادی داشت. از آنجا که شبه اروپایی کردن ارتش ایران
توسط محمد شاه و میرزا آغاسی ادامه یافت، در لباس قشون ایران هم تغییراتی
به وجود آمد. مؤلف کتاب «شرح زندگی من» در همین زمینه مینویسد: «بر عدهی
افواج جدیدی که با لباس چسبان بوده و مشق نظام میکردهاند، افزون گشته
است.
افراد
این قشون پیاده نظام را سرباز مینامیدند، در حقیقت قشون چریک قدیم به
نظام جدید منتقل شدند. [23] در دورهی ناصرالدین شاه میل به اصلاحات رو به
فزونی یافت. اصلاحاتی که اروپاییان برای آیندهی ایران ضروری میدانستند.
ناصرالدین شاه بعد از دیدن لباسهای شیک و زیبای زنان اروپایی بهخصوص پس
از عقالهی شدیدی که به لباس رقاصان بالرین اروپا پیدا کرده بود، در
بازگشت به ایران زنان را ترغیب کرد تا لباسهای خود را شبیه لباس زنان
بالرین اروپا کنند و از آن به بعد طرح لباس «شلیته و شلوار» به شیوهی لباس
زنان بالرین غرب در بین زنان ایران رایج شد.
اگرچه
هنوز به اصل حجاب زنها در بیرون از خانه خدشهای وارد نشده بود و زنها
تنها در اندرونی از اینگونه لباسها استفاده میکردند، اما کنار نهادن
لباسهای ملی و سنتی، گام جدیدی در پذیرش فرهنگ غرب و اولین نرمش در
مقابل باز شدن پای ورود استعمار به ایران بود. در رابطه با تغییر پوشاک و
اخذ فرهنگ پوشاک اروپایی، اعضا و افراد طبقهی فرا دست خیلی سریع این امر
را پذیرفتند. از سویی اقشار مختلف این طبقه در طول دهههای متمادی به نحوی
با اروپاییها در تماس بودند و اروپاییها را مردمانی متمدن و پیشرفته
میدانستند و خود و فرهنگ خویش را پستتر میپنداشتند.
در
همین ارتباط نگارندهی کتاب «ایران در یک قرن پیش»، اشاره کرده است: «اما
دربارهی مشروبخواری و میگساری، تنها اعیان بهخصوص شهرنشینان از جمله قشر
نظامی و مستخدمین هستند که در این مورد از خود علاقهی شدیدی به خرج
میدهند و دست به افراط کاری میزنند. زنان این اقشار از مردم ایران نیز به
محض آشنایی و همصحبتی و برقراری معاشرت و مجالست با زنان اروپایی، سعی در
آموختن طرز لباس، رفتار و آداب و اصول آنان میکنند و از همه لحاظ در پی
تقلید از آنان بر میآیند و این کار را یک نوع رشد شخصیت و روشنفکری برای
خود به شمار میآورند.[24]
البته
چنین گرایشهایی در میان طبقات بالای جامعه وجود داشت و طبقهی فرودست که
پاسداشت حفظ سنتهای اجتماعی به شمار میرفتند در مقابل دگرگونیهای
ناگهانی مثل تغییر لباس سنتی به لباس فرنگی، حساسیت نشان داده و مقاومت
میکردند. به خصوص که این طبقه تحت نفوذ روحانیون و عالمان دینی قرار
داشتند. رابطهی مرجعیت و کسب اجتهاد در مسائل مختلف بنیانگذار ثبوت و
دوام یا تغییر و دگرگونیهای مختلف به شمار میرفت، به نحوی که روحانیون،
وعاظ و مراجع با روحیهی ضد فرنگی که داشتند، مانع میشدند که عامهی مردم
ملبس به لباس غربی شوند.
اما
علیرغم تمامی این مقاومتها، جریان دگرگونسازی فرهنگ و عادات از جمله با
اصطلاح مدرنیزه کردن پوشاک مردان و زنان، جریان داشت. روند مدرنیزه کردن
ایرانیها در حوزههای مختلف دنبال شد و یکی از جریانهایی که ارتباط
بسیاری با مسئلهی فرهنگ پیدا کرد، در امور آموزشی و تربیتی بوده است. تلاش
اروپاییان در زمینهی ایجاد اصلاحات آموزشی با خواست ایرانیان برای کسب
دانش و پیشرفت تمدن منطبق گردید و گامهایی در جهت اصلاحات آموزشی برداشته
میشد که به تدریج درهای مدارس جدید به سبک کشورهای اروپایی از جمله
فرانسه، انگلیس و... در پایتخت قاجاریان به روی دختران و پسران باز شد.
با
ورود دختران و پسران به مدارس جدید که بیشتر از طبقهی فرادست و از اقشار
اعیانزادگان و اشرافزادگان و درباریان و خان زادگان بودند، پوشاکشان نیز
متحول شد. در واقع مدارس اولین پایگاه نشر فرهنگ جدید پوشاکی به سبک
اروپایی بود. یک نویسندهی اروپایی در همین زمینه شرح داده است: «خوشبختانه
از وقتی که مدرسهی آمریکایی و مدرسهی ریشارد خان فرانسوی در تهران تأسیس
شده است، پارهای از دختران با روی باز در کلاس حاضر میشوند. ولی در کوچه
با همان چادر رفتوآمد مینمایند.»[25]
در
نتیجهی اعتراضها و فعالیتهای روحانیون نسبت به ورود اجانب به ایران و
اعمال غیراسلامی دولت، تشنجها و درگیریهای سیاسی مردم به رهبری
روحانیون نسبت به کارهای دولت آغاز شد. به زودی روشنفکران نیز که اشتیاق
شدیدی به اروپایی شدن ایران داشتند به مخالفتهای محافظهکارانه با شاه
پرداختند و به میان مبارزههای مردم داخل شدند. این روشنفکران با
حمایتهای همهجانبهی انگلیس به زودی توانستند خط رهبری جنبش را به دست
بگیرند.
بدین
ترتیب در دورهی ناصرالدین شاه قاجار و در پی اصلاحاتی که او انجام داد،
به نحوی فرهنگ اروپایی به ایران راه پیدا کرد. نکتهی قابل ذکر در پوشاک
زنان این دوره که بعدها تأثیرات زیادی از خود به جا میگذارد، کوتاه شدن
دامنهایی به نام شلیته و افراط روز افزون در این کوتاهی با پاهای لخت یا
جوراب سفید است. ظاهراً این سبک به تقلید از دامن بالدینهای اروپایی که
نظر ناصرالدین شاه را به خود جلب کرده بود، رایج شده است. زنان این جامه را
با روسری سفید و سادهای که روی سینه را میپوشاند، به تن میکردند.[26]
از
اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، تا وقوع مشروطه، تغییر محسوسی در لباس به وجود
نیامد و عموماً اقشار بالای جامعه را شامل میشد. وقوع مشروطه و موج نوینی
که با آن ایجاد شد، در زمینهی پوشش خوانین نیز به نوبهی خود تغییراتی به
وجود آورد که زمینهساز تحولات بعدی شد. بعد از مشروطه که تحولات مهمی از
لحاظ سیاسی و اجتماعی در زندگی ایرانیان پیش آمد، از طرف آزادیخواهان و
روشنفکران به وضع زنان ایران توجهی معطوف گردید و شعرا و نویسندگان و حتی
برخی از خود بانوان با سواد دربارهی آزادی و حقوق زنان در جامعه اشعار و
نوشتههایی پدید آوردند و بانوان ایرانی را دعوت به برانداختن رسوم و
تقلیدهای کهنه، خانهنشینی، خانهآرایی، ولخرجی و تفنن بازی نموده و آنها
را به شرکت در امور اجتماعی ترغیب و تشویق کردند.
با
گذشت زمان بر تعداد مدارس دخترانه در ایران افزوده شد و تغییراتی در البسه
و ورود اجناس متنوع و فراوان اروپایی و تقلید خانمها کمکم باعث شد که
تغییرات و تطورات مهمی در وضع لباس این دوره پیش آید. در این تغییرات عامل
مهم دیگری نیز واقع شد و آن ورود خیاطان و طراحان اروپایی مخصوصاً فرانسوی
به تهران بود که به سبک اروپاییها برای خانمها لباس میدوختند و مشتری
فراوانی داشتند.
به
این طریق پیراهن، شلیته، شلوار و چادر کمری جای خود را به پیراهنهای بلند
و یک تکه که بر حسب مد روز بلندی آنها تغییر میکرد، دادند و کت، ژیلت و
بلوز به طرز دوخت اروپایی معمول گردید و پارچههای ترمه دوزی، مخمل، تور و
حریر به کرپ ساتین، کرپ دوشین، وال، ژرژت، ساتین و غیره تغییر یافت و شلوار
بلند، مشکی و شلوار کشی تبدیل به تنکهی کوتاه و جورابهای ساق بلند
ماشینی شد. این سبک و مدل به هر طریقی چه از طریق مجلات و روزنامهها و چه
از طرق دیگر تبلیغ میشد و مشتریان زیادی جمع میکرد.[27]
بعد
از قاجاریه اتفاقهای نوینی در پوشاک ایران رخ داد و این تغییرات پیامدهای
گوناگونی از جمله فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را به دنبال داشت. علل این
دگرگونیها، جوانان از اروپا برگشته بودند. آنها که با آداب و رسوم غرب
آشنا شده بودند، زندگی سنتی پدران خود را متعلق به گذشتهها تلقی میکردند.
به سبک اروپاییان لباس میپوشیدند و خانمها را به عریان بودن تشویق
میکردند. از طرف دیگر در آن دوران، تضعیف اقتدار ملی و سیاسی ایران، به
فقدان اعتماد به نفس و خودباوری ملی، القای حس حقارت و خود کمبینی و
همچنین ضعف مذهبی و اندیشههای اسلامی در اجتماع انجامیده بود. اما شاید
بتوان گفت مهمترین اقدامها در زمینهی تغییر پوشش در ایران با آمدن
رضاخان صورت پذیرفت.
دوران
16 سالهی رضاشاه بر ایران، متضمن اقدامهای فرهنگی متعددی بوده است که
عمدتاً با تأکید بر ترک سنتهای قدیمی و روی آوردن به مظاهر تمدن غربی
صورت گرفته است. از میان تمام جریانهای فرهنگی حکومت پهلوی اول، موضوع
کشف حجاب بیشتر مورد توجه واقع شده است؛ چرا که از دیدگاه رضاشاه، کشف
حجاب برابر بود با «امکان بروز استعداد و لیاقت ذاتی زن» تحلیلگران تاریخ
معاصر ایران عموماً بر آنند که کشف حجاب یکی از اساسیترین اقدامهای
حکومت رضاشاه برای غربی کردن ظواهر کشور بوده است.
علیرغم
آنکه کشف حجاب به طور رسمی در 17 دی 1314ه.ش. اعلام و اجبار به ترک حجاب
از اول فروردین 1315ه.ش. آغاز شده است. اما به نظر میرسد سالها پیش از
آن، فکر رفع حجاب، در میان خاندان سلطنتی وجود داشته است. یا پیش از سفر
رضاشاه به ترکیه، در سال 1313ه.ش. مقدمات تهیهی لباسهای جدید برای
بانوان فراهم شده بود. از طرف دیگر زنان طبقات بالا نیز زمینهی فکری و
تبلیغاتی به اصطلاح آزادی زنان را به برگزاری دومین کنگرهی زنان شرق در
ایران به سال 1311ه.ش. آماده کرده بودند.
سفر
رضاشاه به کشور ترکیه (12 تیر 1313 تا 18 مرداد 1313) نقطهی عطفی بود در
تثبیت باورهای قبلی او مبنی بر لزوم کشف حجاب. اثر عمیقی که مشاهدهی وضع
بانوان ترک بر روحیهی رضاشاه گذاشت، تا آن حد بود که خطاب به سفیر کبیر
ایران در ترکیه گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت
سریع مردم، خصوصاً زنان، اقدام کنیم.» سپس دولت پهلوی برنامهای را در
زمینهی تغییر پوشش و ایجاد بیحجابی فراهم نمود.
برای
مثال آنان به ایجاد کانون بانوان، در تاریخ 22 اردیبهشت 1314ه.ش.
پرداختند. حرکت دیگر آنان تشکیل تدریجی مجالس جشن و خطابه بود، طوری که
دختران در آنجا با روی باز در صف دانشجویان قرار میگرفتند و به ایراد
خطابههای اخلاقی و سرودهای مخصوص مدارس میپرداختند و رجال محترم را هم در
آن مجالس دعوت میکردند و بعد از آن دختران مانند پسران به ورزش و مشق
بدنی مشغول میشدند.
یکی
دیگر از اقدامهای سلسلهی پهلوی در زمینهی از بین بردن حجاب، انتشار یک
سلسله مقالات به نظم و نثر در جراید بود که همه به زبان پند و اندرز از
عادات معمولی نقاب و حجاب انتقاد میکرد. در کنار این اقدامها سعی شد
مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان اداره شود [28] در
ادامه همچنین سیاستهای نگینی دولت محمدرضا پهلوی نیز سیاستهای مشابهی را
در این زمینه اتخاذ کرد و در نیمهی دوم این دوران با دوستانه شدن روابط
ایران و غرب، مدهای اروپایی به ایران هجوم آوردند و جوانان کمکم از زندگی
سنتی فاصله گرفتند و به مد و مدگرایی روی آوردند و جذب مدلهای اروپایی
شدند. با آسان شدن رفت و آمد طبقات مرفه به اروپا نیز این روند سرعت گرفت.
البته
بایستی گفت که در سایهسار اسلام، طبقات اجتماعی متوسط و پایین هنوز
پایبند باورهای مذهبی خویش بودند و در مقابل این رسمهای ناخوانده مقاوت
گسترده نشان میدادند. البته این اقدامهای دولت پهلوی با واکنشهای شدید
مردم و بهخصوص علما مواجه شد و به برکت حضور و راهنمایی علما و روحانیون
تا حد زیادی نقشههای شوم دولتهای غربی و پهلوی در زمینهی از بین رفتن
عفاف و حجاب ناکام ماند.
تأثیر اروپا بر پوشش ایرانی
انقلاب
صنعتی در اروپا نتایجی را در پی داشت که حتی تأثیر آن متوجه فرهنگ جوامع و
ملل غیراروپایی (بهخصوص خاورمیانه) شد. در پی پدید آمدن تغییرات اجتماعی
در اروپا و بهویژه تمرکز یافتن نیروی کار در یک مجموعهی عظیم تولید
صنعتی، شیوهی سنتی تولید متحول شد و طبقهی جدید سرمایهدار به طور
بیسابقهای رشد یافت و ماشین توانست پدیدهی جدیدی را به عنوان تولید
انبوه به جوامع عرضه کند. اما تولید انبوه و در نتیجه سودهای کلان ناشی از
ارزش افزودهی محصولات تولیدی، سرمایهداران را به طمع واداشت تا به دنبال
بازارهای جدیدی بگردند. بر این اساس به سرزمینهای دیگر وارد شدند و به
دنبال بازارهای جدید و مصرف کنندگان نو، روی آوردند.
جالب
آن است که اولین صنعتی که توانست در قرون 18 و 19 میلادی رشد چشمگیری
کند، صنعت «نساجی» بود. پیدایش قوهی بخار، رشد ارتباطات، توسعهی
حملونقل، اختراع تلگراف و تلفن و مهمتر از همهی اینها رشد ماشینسازی و
به دنبال آن پیدایش قوهی بخار، سرعت انقلاب صنعتی را دو چندان کرد و در
نتیجه تمامی این واقعیتها بود که روز به روز صنعت ابعاد جدیدی مییافت و
صنعت نساجی نیز سهم عمدهای در بهرهگیری از تمامی امکانات فنی، اجتماعی و
صنعتی پدید آورد.[29]
در
این میان تحولاتی نیز در اروپا شکل گرفت که بدون شک در نحوهی زندگی و
همچنین پوشش، بیتأثیر نبوده است، از جملهی آن انقلاب فرانسه در سال
1789م. بوده است. «ویل دورانت» مورخ انگلیسی، تأثیر انقلاب فرانسه در لباس
مردم را چنین توصیف کرده است: «لباس به آهستگی بیشتری تغییر یافت.
مردان
متمول از مدتها پیش لباس اشرافی بر تن میکردند که عبارت بود از: کلاه
بلند و سه گوش، پیراهن ابریشمی، دستمال گردن با گره گشاد، جلیقهی رنگی و
گلدوزی شده، کتی که تا زانو میرسید با نیم شلواری تا زیر زانو با جوراب
پشمی و کفشی دارای سگک با پنجههای چهارگوش. لباس زنان نیز تحت تأثیر چنین
عقیدهی انقلابی قرار گرفت و به لحاظی به حاشیه کشیده شد و شکل بازار فروش و
در نتیجه تحولات بعدی اروپا در آمد. زنان جامههای کلاسیک خود را به دور
انداخته و لباسهایی به تن کردند که بیشتر جلوه نمایی میکرد. یقه را پایین
آوردند، خط کمربند را محکم بسته و به بالا بردند، آستینها را به
اندازهای کوتاه میساختند که بازوان فریبنده را آشکار سازد. به جای کلاه،
گیسوبند مرسوم شد و به جای کفشهای بلند، کفشهای سرپایی و بیپاشنه رواج
یافت.[30]
سپس
با آغاز جنگ جهانی دوم، تکامل لباس شکلی انقلابی به خود گرفت، لباس که
بازتابی است از توان اقتصادی، نگرش سیاسی، قابلیتهای فرهنگی و اجتماعی با
مدهای فلسفی و گاه مذهبی و پایبندیهای رسمی و سنتی، در روند تکامل خود
زیر نفوذ و سیطرهی نظام نقشهدار سرمایه قرار گرفت. در این نظام، پوشاک
جایگاهی دیگر یافت و به کالا تبدیل شد و همانند سایر کالاها ارزشی دوگانه
پیدا کرد. به عبارت دیگر، هم برآورندهی نیازهای بشری گردید و هم محصولی شد
برای فروش. پس میبایست نظیر هر کالای دیگری حداکثر سودآوری را داشته
باشد. در این صورت همچنین این کالا میبایست وسیعترین بازار، یعنی بیشترین
مصرف کننده و مشتری را دارا باشد.
به
این نیازها، طراحان و دوزندگان لباس اروپایی پاسخ گفتند و با بهرهگیری از
نظام سلطه، گرایش مردم به تنوعطلبی، عصر استعمار و همچنین سودجویی از
جریانهایی چون جنگ، بحرانهای اقتصادی و تحولات فرهنگی و سیاسی، طرحهای
تازهای را ارائه دادند و بر خلاف سدههای پیشین که نوآوریها بر اساس نظام
فرهنگی و اعتقادات بود، اکنون به یاری رسانهها گروهی چون سینما و
تلویزیون و نشریات مد که کاربردی جهانی دارند و با هدف سود زیاد حتی به
ارزش از میان برداشتن فرهنگهای منطقهای، طرحها و الگوهای خود را مورد
پذیرش همگان قرار میدهند و از این راه سلیقهای جهانی در شیوهی لباس
پوشیدن پدید میآورند.
غربیان
تحت همین تفکر زمینهی لازم برای تشویق زنان به کنار گذاشتن حجاب را فراهم
کردند و به صورت سلاحی کارآمد برای مقابله با معنویت و اخلاق و سقوط
جامعهی دینی در کشورهای اسلامی به کار گرفتند و استعمارگران در این خصوص
از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. استعمارگران برای دستیابی به منابع اقتصادی
بزرگ، زنان را بهترین وسیله یافتند و از وجود برهنهی آنها برای تبلیغ
کالاهای خود بهره میگرفتند و همواره برهنگی را تشویق میکردند و تبلیغات
وسیعی برضد حجاب مینمودند. همین امر موجب گردید که فرهنگ بیحجابی سیر
صعودی به خود بگیرد و آرام آرام بیحجابی به شکل یک فرهنگ درآید. یکی از
اندیشمندان میگوید:
«غرب
برای تسلط بر کشورهای مسلمان، به این دستور قدیمی که زنها را در دست
بگیریم، همه چیز به دنبال آنها خواهد آمد، عمل کرده است. کشفیات جدید
جامعهشناسان فقط کاری که کرده، به این فرمول قدیمی روش خاص علمی بخشیده
است.»[31]
در
یک جمعبندی باید گفت بومیسازی و تولید وطنی پوشاک و طرحهای ملی در
دورهی قاجار و بهخصوص در دوران پهلوی در ارتباط با اروپاییان دچار
دگرگونی میگردد و نوع لباسها و طرح آنها به نحوی تغییر میکند. چیزی که
در آن عصر با عنوان «فرنگی شده» شناخته میشد. پوششهای رواج یافته از
دوران طاغوت کپیبرداری از نظام اروپایی و جامعهی صنعتی شده و بیبندوبار
بود که با نظام سنتی و در عین حال ارزشی جامعهی ایرانی در تعارض بود. بدین
ترتیب میتوان چنین گفت که جامعهی ایران و مردمان این مرز و بوم با تاریخ
کهن، اندیشهی اسلامی غنی و فرهنگ پویای خود، الگوهای مناسبی از پوشش و
لباس را در دورههای مختلف ایجاد میکردند ولی این میراث و سنت در اثر
ارتباط با اروپاییان و غربیها، رفتهرفته فراموش شده است.
واجب
است دلسوزان و مسئولین هوشیار باشند که ایدئولوژی مصرفگرایی که سوخت
موتور سرمایهداری را تشکیل میدهد، رواج یافته و هنجارهای جوامع اسلامی
مورد تهدید جدّی قرار گرفته و لباس و پوشش جوانان بهخصوص مورد توجه غربیان
و سرمایهداران سکولار است و نباید اجازه داد که جوانان ما در برابر
عرضهی سبکهای مختلف لباس که اکثراً غربی و در تضاد با فرهنگ و دین ما
هستند، تنها و سرگردان بمانند و در نتیجهی آن دست به انتخاب نحوهی پوشش
نامتعارف بزنند و به هنجارها پشت کنند و باید دانست ارمغان فرهنگ بیحجابی
فقط سستی نظام خانوادگی، تحقیر شخصیت زن و امراض روحی و روانی است.
پس
بر تصمیمگیران در حوزهی فرهنگ، هنرمندان و صنعتگران در حوزهی پوشش و
طراحی لباس واجب است که در دنیای امروز همگام با نیازها و ارزشهای تاریخی و
فرهنگی کشور اقدام به ارائهی طرح برای لباس و پوشاک ایرانیان کنند و از
تاریخ موفق کشورمان در حوزهی پوشش و لباسهای سنتی و بومی که نماد زیبایی و
وقار، اصالت و پوشیدگی است، استفاده
کنند
تا پوشش ملت ایران بر پایهی دین اسلام و فرهنگ کشور و توسط هنرمندان
متعهد و خوش ذوق ایرانی طراحی گردد و با گسترش فرهنگ اسلامی و روی آوردن به
شخصیت والای انسانی راه رواج فرهنگ برهنگی و تبلیغات مسموم بسته شود.
* پژوهشگر تاریخ معاصر
پی نوشت ها :
20- کنت دوسرسی، ایران در 1839-1840م. ترجمه: احسان اشراقی، تهران: نشر دانشگاهی 1362، ص 107
21- یعقوب آژند، تاریخ اقتصادی ایران، تهران: گستره 1362، صص 414-415
22- مستوفی، شرح زندگی من، ص 53
23- دکتر ویلز، ایران در یک قرن پیش، ترجمه: غلامحسین قراگوزلو؛ تهران: اقبال 1368، صص 357-356
24- کلارا کولیوررایس، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد: آستان قدس، ص 121
25- ایرانیکا، 1992، ج 5، ص 802
26- یحیی، ذکاء، لباس زنان ایران از سدهی سیزدهم هجری تا امروز، تهران: ادارهی موزهها و فرهنگ عامه،1336، ص 40
27- کشف حجاب در آیینهی اسناد، حسام الدین آشنا، گنجینهی اسناد، صص 6-8
28- هنری ولیتل فیلد، تاریخ اروپا از سال 1815 به بعد، ترجمهی فریده قرچهباغی، تهران: علمی فرهنگی، 1366، ص 53
29- ویل دورانت، تاریخ تمدن، عصر ناپلئون، ج 11، صص 157- 156
30- نیم نگاهی به حجاب در ادیان الهی، حبیبی، محمد اسحاق، مجلهی معرفت، ص پنج شنبه 6/9/1393 - 15:16
حجاب و عفاف
پوششهای
رواج یافته از دوران طاغوت کپیبرداری از نظام اروپایی و جامعهی صنعتی
شده و بیبندوبار بود که با نظام سنتی و در عین حال ارزشی جامعهی ایرانی
در تعارض بود. در واقع جامعهی ایران با اندیشهی اسلامی غنی الگوهای
مناسبی از پوشش و لباس را ایجاد میکردند ولی این میراث در اثر ارتباط با
غربیها، رفتهرفته فراموش شده است.
پیدایش
پوشاک را باید بر مبنای تفکرات و نیازهای اقلیمی، مادی و معنوی اقوام
دانست و آن را آینهی تمام نمایی از تاریخ زندگی بشر برشمرد که در طی قرون و
اعصار، در سرزمینهای گوناگون شکل گرفته و تحول یافته است.
تهیهی
لباس و پوشش همواره در دورههای مختلف تاریخی با ظرافت و دقت خاصی مورد
توجه انسانها بوده است و تمدنهای دیرینه نیز بر امر طراحی و ایجاد پوشش
مناسب تأکید میکردهاند و باید گفت حجاب و داشتن پوشش مناسب به خصوص برای
زنان، پیش از اسلام نیز در جوامع گوناگون وجود داشته است. زیرا پدیدهی
فطری شخصیت طلبی، هر انسان با شرافت را در هر زمان و مکان به سمت دستیابی
به ارزشهای متعالی میکشاند و بدون شک، حجاب یکی از ارزشها به حساب
میآید. دین مبین اسلام نیز حجاب را مورد تأکید و توجه قرار داده است.
بحث
پوشش و لباس در ایران نیز همواره مورد توجه مردمان این مرز و بوم بوده و
در سیر تاریخ کهن این سرزمین چه در نگارهها و آثار تاریخی به جا مانده و
چه در نوشتههای مکتوب، پوشش و لباس مناسب را متناسب با فرهنگ ایرانیان
شاهد هستیم. در این مقاله برآنیم تا تاریخی مختصر از تغییرات و دگرگونیهای
صورت گرفته در مبحث لباس و حجاب در ایران از صدر اسلام تا پایان دورهی
پهلوی مرور گردد و عوامل تأثیرگذار در این زمینه معرفی شوند.
پوشش و فرهنگ
پوشاک
به عنوان بارزترین نماد فرهنگی، مهمترین مظهر انتقال نشانههای فرهنگی در
میان جوامع انسانی مطرح است. بسیاری بر این باورند که استیلای فرهنگی و
سلطهپذیری در وهلهی اول بهوسیلهی انتقال پوشاک انجام میپذیرد و حتی
میتوان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوهی تولید آنها را نیز
دگرگون کرد و تغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه به وجود
آورد. لباس انسان، نخست تابع فرهنگ جامعهی او و سپس تابع سلیقهی خود او
است.
در
این فرآیند منظور از فرهنگ عبارت است از کلیترین بینش و نگرشی که یک
جامعه نسبت به جهان دارد. این بینش و نگرش همان معنایی است که آن جامعه
برای هستی و انسان قائل است و به اندازهی کلی است که همهی ارزشها و
روشهای فرد و اجتماع را در بر میگیرد. پوشاک در هر منطقه زمینهی بسیار
مناسبی جهت تعامل فرهنگی به حساب میآید. میتوان در شکلگیری و ترکیب
پوشاک محلی هر قومی عواملی چون مذهب، شرایط طبیعی، نوع معیشت، فعالیتهای
جنبی، تولید و منزلت اجتماعی را دخیل دانست. بدین معنا که با نگاهی در
لباسهای سنتی ایرانی خواهیم دید که خط مشی و دستورات اسلام در ارتباط با
پوشاک افراد و به خصوص بانوان کاملاً مشخص است.
همچنین
لباسهای سنتی در قالب کاربردی آنها عمدتاً ساده و بیپیرایه هستند و فقط
جنبهی کاربردی آنها مهم بوده است. البته باید توجه کرد که جنس و نوع
پارچهی به کار رفته در پوشاک و حتی طرح و الگوهای آنها در هر منطقهای با
شرایط و عوامل طبیعی مطابقت دارد. معیشت، هم در کیفیت پوشاک مردم تأثیر
میگذارد و هم در شکل ظاهری آن نقش بسیاری دارد. بنابراین مردمی که معیشت
مسلط آنها دامداری است، مواد اولیهی پوشاک آنها را پشم تشکیل میدهد. در
ضمن گشاد یا چسبان بودن لباس و ضخیم یا نازک بودن آن هم با شیوهی معیشت
مسلط هر منطقه تناسب دارد.
بحث
بعدی مربوط، به جایگاه اجتماعی این امر اشاره دارد که پوشاک مردمان در
ایران همیشه بیانگر جایگاه و مرتبهی انسانها بوده است. حتی تزیینات و
طرحهای به کار رفته در لباسها، بیانگر نوعی سلیقه و مهارت بوده است که به
دنبال اعتلای مقام انسانی بوده نه سخیف نشان دادن جایگاه انسانها. در
مورد زنان در مجموع پوشاک آنها به صورت مجموعهای هماهنگ با وقار خاص
زنانه بوده است که این امر در مورد مردان نیز صادق بوده است.[ 1]
بدین
ترتیب باید گفت فرهنگ، پر رنگترین نقش را در نوع پوشش و کاربرد آن برعهده
دارد و اگر به لحاظ فرهنگی برنامهریزی پایهای و درستی انجام گیرد، به
طور حتم در زمینهی تهاجم فرهنگی نیز مشکل چندانی پیش نخواهد آمد. توجه به
نشانهها و راز و رمزهای نهفته در انواع پوشش و پوشاک در دورههای مختلف،
اهمیت مهمی دارد. این پیامها و نشانهها در واقع برخاسته از بینش، باورها،
آداب، سنن و جهانبینی مردمان هر منطقه با توجه به فرهنگ و حتی اعتقادات
آن منطقه بوده است.
در
مطالعات مربوط به پوشاک، نظریههایی چند ارائه شده است. برای مثال نظریهی
«قومی» که در آن انواع خاص لباس به عنوان شناسهی گروههای قومی محلی و
زبانی خاص، در نظر گرفته میشود و یا نظریهی «انتشاری» که این نظریه،
لباسهای فعلی را بازماندهی برخی انواع بنیادین میداند. البته نظریههای
دیگری مانند نظریهی «تاریخ توسعه» نیز وجود دارد که تکامل البسه در طی
تاریخ و تأثیرات فرهنگی بیرونی بر آن را بررسی میکند.[2]
نشانهشناسی در پوشاک
نشانه
شناسی علمی است که به مطالعهی نظامهای نشانهای نظیر زبانها، رمزها و
نظامهای علامتی میپردازد.[3] پوشاک نیز مجوعهای است از نشانهها و علایم
که در کنار هم، نظامی واحد را بر پایهی تعاریفی خاص (ملی، میهنی، تاریخی،
مذهبی، اسطورهای و...) به منظور القای تعریف شکل میدهند و هر یک از این
نشانهها را میتوان از لحاظ زیباشناختی و اجتماعی بررسی کرد. کارکرد اصلی
نشانهها، انتقال اندیشه است.[4] هر قطعهای از پوشاک نیز، در بردارندهی
اندیشهای است؛ اندیشهای که عامل اصلی تولید و طراحی آن قطعه بوده است.
پیام
مستتر در هر قسمت از لباس، ممکن است فقط جنبهی کارکردی یا زیباشناختی
داشته باشد یا آنکه مجموعهای از رمزگانهای نمادین جهت رساندن پیامهایی
عمیق با معانی بزرگ فرهنگی، اسطورهای، مذهبی، اجتماعی و سیاسی را در خود
دارا باشد. استفادهی اقشار مختلف زنان از انواع پوشش و حجاب اسلامی طی
تظاهرات خیابانی در دوران انقلاب اسلامی مثالی در این زمینه است. گاهی نیز
از پوشش برای بیان نوعی آرمان و هدف استفاده میشود. پوشیدن لباس عزا در
سوگواریها و نمونههایی از این دست، از این قبیلاند. همچنین میتوان به
اصرار مبارزان فلسطینی در پیچاندن چفیه به دور سر و گردن، به منظور بیان
ارزشهای آرمانی متجلی اشاره کرد.[4]
سیر تحول تاریخی پوشاک و لباس ایرانیان در دوران اسلامی
با
ورود دین مبین اسلام به ایران و قبول آن توسط مردمان این سرزمین و
سفارشهای اسلام مبنی بر داشتن حجاب و پوشش مناسب فراخور مقام انسانی،
تحولاتی در نوع پوشش و لباس شکل گرفت و لباسها به نحوی پوشیدهتر گشت. اما
آنچه در دورههای مختلف اسلامی مورد توجه بوده، الگوبرداری از نظام طبیعت و
تناسب با محیط اجتماعی و جغرافیایی مناطق مختلف ایران بوده است.
به
این معنا که ساخت کلی پوشش به مثابه پوشاندن و مصون ماندن در همه جا با
توجه به فرهنگ خاص و موازین دینی و شرعی، یکی بوده است، اما در طرح، شکل و
رنگبندی به نحوی تلاش هارمونیک در جهت بومی کردن هر منطقه مد نظر بوده است
و این موضوع در عین حال که تکاثری را به وجود آورده بود، اما تنوع و
زیبایی خاص خود را داشت که حتی امروزه هم ما در پوشش و لباس محلی هر منطقه
از ایران به خوبی میتوانیم زیبایی و الگوبرداری از منطقه و طبیعت را درک
کنیم. در ادامه نگاهی مختصر به تغییر تحول پوشاک در ایران از صدر اسلام تا
دورهی پهلوی میاندازیم.
سبک
پوشش دورهی نخستین اسلامی به طور کلی امتداد دورهی پیش از اسلام بوده
است. با آنکه پیش از اسلام اعراب شبه جزیرهی عربستان سعی مینمودند که در
موارد مختلف و از جمله پوشش، محافظ سنت عربی خویش باشند، اما از تأثیر
تمدنهای پیرامون خود، یعنی ایران و روم شرقی در امان نماندند. در این
میان، نفوذ فرهنگ ایرانی قابل توجهتر بوده است، چه به واسطهی پادشاهی
لخمی و چه از راه یمن که ساسانیان پس از اخراج حبشیها از این سرزمین در
سال 575م. موفق شدند در آنجا حکومتی برپا کنند که بیش از 50 سال، یعنی تا
هنگامی که «باذان» آخرین فرمانروای ایرانی در یمن، در سال 628م. اسلام
آورد، در این دیار فرمانروایی داشتند.[5]
اگرچه
لباس عصر اسلامی تداوم بخش دورهی قبل بوده است، ولی به خاطر حساسیتهای
اخلاقی که اسلام در خود داشت، در این دوران تغییراتی در پوشش به وجود آمد.
نمونهای از این حساسیت در این آیهی قرآن تجلی یافته که میفرماید: «ای
بنی آدم ما لباس زیبا و نرم و جامهای که ستر عورت کند بر شما فرستادیم،
اما لباس تقوا نیکوترین جامه است.» [6] قرآن کریم متضمن اشارههای متعددی
دربارهی لباس است، از جمله در جایی از خِمار که جامهای برای پوشش سر و
گردن زنان بوده، سخن به میان میآورد.[7] یا در جایی دیگر به رَفرَف
(پارچهای دیبای نازک) که نوعی لباس مجلسی بوده، اشاره میکند.[8]
در
آیاتی هم واژهی سرابیل که مفرد آن سربال[8] به معنای جامه است، ذکر شده
است.[9] همچنین در سورهی یوسف 6 بار از قمیص به معنای پیراهن بلند یاد شده
است. آثار حدیثی نیز موارد و مطالب سودمندی را دربارهی لباس دربردارند،
از جمله «فروع کافی» در فصلی با عنوان «کتاب الزی و التجمل و المروه»
احادیث زیادی را از قول پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و ائمهی اطهار آورده
که در آنها به انواع پوشش اسلامی اشاره شده است.
در
عصر اولیهی اسلامی در ایران به گمان مورخان و همچنین از روی آثار به جا
مانده و تصویرهای حجاری شده، مردمان این مرز و بوم دارای پوشش مناسب بوده و
همواره لباس فاخر و قابل توجهی به تن میکردهاند. به کل در دورههای پیش
از اسلام و طی دوران امویان، عباسیان و حتی پس از حکومت عباسیان، ایران به
دلیل پارچهها و منسوجات فاخرش مورد توجه بوده است.[10] به عنوان مثال
«آمل» و «قومس» به خاطر طیلسانهای پشمی، گرگان و ری به خاطر انواع قباها،
بم به خاطر دستمالهای سر و پارچههای عمامهاش، آذربایجان، ارمنستان و
اران به خاطر شلوار بندهای مرغوبشان و کاث مرکز خوارزم نیز به خاطر نیم
تنههای آجیدهاش شهرت داشتهاند.[11]
در
قرون میانهی تاریخ ایران، تأثیراتی از هنر بومی مناطق آسیای مرکزی و مردم
آن منطقه در پوشش دیده میشود. اما باز هم تأثیرات اندیشههای اسلامی و
ایرانی نمود بسیاری دارد. سلجوقیان در مجموع، برای ایرانیان پیامآور سبک
جدیدی از لباس آن گونه که در شرق عربی رخ داد، نبودند؛ چرا که خود آنها
متأثر از فرهنگ ایرانی و اسلامی بودهاند. با این حال برخی اشکال جدید به
خصوص در زمینهی پوشش سر، طی این دوره مرسوم گشت. در این دوره دستکم، 3
نوع کلاه متمایز که خاستگاه همگی آسیای صغیر و ترکیه بود، مرسوم گشت.
مدارک
موجود در خصوص پوشاک زنان در سدههای سوم و چهارم هجری بسیار کمیاب است؛
اما از روی همین منابع ناچیز شباهتهای زیاد آن را با پوشاک مردان میتوان
دید، از جمله خفتانهای ضخیم و کمردار با آستینهای تنگ و تن پوشهای زیرین
ساده. این خفتانها گریبانی زبانهدار دارند که از راست به چپ بسته شده
است.[12] از مشخصات البسهی سدههای پنجم تا هفتم، خفتانهای ضخیم تزیین
شده است که به طور مورب از سمت راست به چپ بسته شده و در سمت راست گریبان،
فقط یه یقه برگردان دارند. این خفتانها توسط تسمههای چرمی که از آنها
ابزارهایی آویزان میشد، بسته میگردید.
شلوارهای
آنها حجیم و چکمههایشان بلند بود. در این دوران انواع شلوار از نوع تنگ،
نیمه فراخ و دمپا گشاد دیده میشوند.[13] با تسلط مغولان بر ایران، بسیاری
از سبکهای پوشش مخصوص به خاور دور به سرزمین ما آمد؛ به ویژه سبکهای
چینی که آثار آن در رداهای تزیینی افراد عالی مقام و صاحب منصبان آن دوره
نمایان است. سبکهای چینی نه تنها بر لباسهای درباری که بر لباس نظامی نیز
تأثیر بهسزایی نهادند. در این میان پوشاک زنان تغییر چندانی نکرد، مگر
پوشش سر آنها که چیزی بود شبیه دستمال سر برای زنان غیرمغول و نیز نوعی
کلاه ویژه مخصوص شاهزادگان مغول.[14]
به
طور کلی از این دوران به بعد تا دورهی صفویه تغییرات چندانی در لباسهای
ایرانیان صورت نمیپذیرد. اندک تغییرات هم بیشتر در زمینهی طرح و یا
رنگبندی است و پوشش مردمان در این دوره براساس فرهنگ، مذهب و الگوهای بومی
است. عصر صفویه را باید نقطهی آغازین نفوذ فرهنگی اروپاییان در ایران
دانست. هر چند ایرانیان در مقابل هجوم فرهنگی بیگانگان به شدت مقاومت
کردند.ایران دورهی صفویه به دلیل سنت و پیشینهی فرهنگی خود زیر یوغ
استعمارگران نرفت و نساجی تولید لباس در دورهی صفویه راه خود را فارغ از
دسیسههای غربیان ادامه داد. سیاحانی که در عهد صفویه به ایران آمدند، در
سفرنامههای خود از رواج نساجی و پویایی این صنعت خبر داده و اشاره میکنند
که پوشش ایرانیان در این زمان برگرفته از فرهنگ و اندیشهی بومی و اعتقادی
آنان است. «کروسینسکی» در گزارشی میآورد: «دوراندیشی شاه عباس کبیر به
تأسیس کارگاههای متعدد و چندکاره در پایتخت اصفهان و نیز در نواحی شیروان،
قراباغ، گیلان، کاشان، مشهد و استرآباد انجامید که در آنها منسوجات
ابریشمی و شال برای استفادهی عموم به طریقی باشکوه و شگفتآور و تحت نظارت
دقیق ناظران بافته میشود.[15]
«دن
گارسیا وسیلوا فیگوئرا» سفیر پادشاه اسپانیا که در سال 1031هـ. به دربار
شاه عباس آمد نیز توصیف دقیقی از لباس ایرانیان کرده است: «ایرانیان شلوار
نازک بسیار بلندی میپوشند که تا روی پایشان میرسد. گیوه و جوراب یک تیکه
است به طوری که به جای جوراب شلواری به کار میرود. این جوراب شلواریها را
بلند و تنگ درست میکنند تا هنگام سواری یا پیاده رفتن مزاحم حرکت آنان
نباشد. این جوراب شلوارها را بهخصوص برای دو زانو نشستن روی زمین که عادت
بیشتر مشرق زمینی و قاطبهی مسلمانان است بسیار مناسب است. زنان نیز شلوار و
بالاپوش مشابه مردان میپوشند. کفشهای مرد و زن چرمی و به رنگهای مختلف
است با جنس بسیار سخت و سفت و رویههای کوتاه. زنها از سرناف یا گردگاه
خود را با لباس گشاد از پارچههای زیبا میپوشانند و چنان در این جامه فرو
میروند که چشمهایشان به زحمت دیده میشود. این لباس شباهت تامی به پوشش
زنان مسلمانان اسپانیا در دوران شاهان غرناطه دارد. [16]
«کمپفر»،
«تاورنیه» و «جملی کاری» از دیگر سیاحان اروپایی بودند که دربارهی لباس
صفویان مطالبی ارائه دادهاند و در تمامی آنها میتوان به خوبی سنت
ایرانی، پوشیده بودن بدن و سفارشهای اسلام را درک کرد.[17] از ویژگیهای
پوشاک در دورهی صفویه این است که پارچههای مجلل و پرنقش و نگاری برای
تهیهی تن پوشها به کار میرفت. تن پوشها معمولاً در میان تنه تنگ بودند و
سپس به سمت خارج باز و گشاد میشدند، شلوار گشاد بود که در ناحیهی قوزک
پا تنگ میشد. ردای بلند و جلو بازی میز روی بقیهی لباس پوشیده میشد.
جورابهای ساق بلندی به پا میکردند که تا زانو میرسید و با بند محکم
میشد.[18]
هر
چه از عمر فرمانروایی سلسلهی صفویه میگذشت، تلاش اروپاییان برای رخنه در
بازار ایران گستردهتر و موفقتر میگشت. زیرا که شاهان صفوی احساس
میکردند که برای تقویت قوای نظامی خود در مقابل هجوم عثمانی و قبایل دیگر
نیاز دارند که از فنون، تجهیزات و تجربیات نظامی اروپاییان میبایست
بهرهبرداری کامل را کرد. از این رو در مقابل تسهیلات تجاری که برای
اروپاییان قائل میشدند از آنها میخواستند تا به ارتش و نظامیان ایران
سروسامانی بدهند و اروپاییان هم از این فرصتها استفاده میکردند و در
اواخر این دوره تأثیرات بسیار اندک و جزئی از غرب را میتوان در پوشش و
لباس دید که البته با توجه به این نکته که بسیار کم و ناچیز است در فرهنگ
پوشش ملی تأثیری نداشته است.
وضعیت
پوشش و حجاب در دورههای افشاریه و زندیه نیز به نحوی تداوم گذشته و یا
بهتر بگوییم، دورهی صفویه بوده است و تحول چندانی در شکل و طرح آن رخ
نمیدهد و هنوز همان ویژگیهای نجابت و وقار را میتوان در لباس مردان و
زنان مشاهده کرد. اما با روی کار آمدن سلسلهی قاجاریه، تغییرات و تحولات
چشمگیری در حوزهی پوشش رخ میدهد. هر چند این تغییرات طولانی مدت روی
میدهد و باید برای آن چندین دوره را در نظر گرفت. دورهی اول آن همزمان
با سلطنت «آقا محمد خان» در مجموع لباس همان شکل و طرح قبلی را با اندک
تغییراتی داراست. مردمان کلاه پوستی و بلندی بر سر میگذاشتند که از جنس
ماهوت الوان بود و از وسط تا میخورد و در نتیجه به صورت نوک تیز در
میآمد، شلوار در این دوره دارای دم پایی فراخ بود و کمر لیفی داشت.[19]
بعد
از این دوره توجه به غرب و نوعی تمایل به سمت کشورهای اروپایی گسترش
مییابد و پای کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، روسیه و فرانسه به کشور
بازتر میشود. صرف نظر از نتایج بدی که حضور مستقیم و غیرمستقیم خارجیها
در ایران از خود به جای گذاشت، ضربات شدیدی در بحث فرهنگی به ایران وارد
آمد و یکی از این لطمهها را باید در زمینهی پوشش و لباس دانست که تغییرات
بنیادینی را در پوشش مردمان ایران به وجود آورد. اگرچه رواج غربیگرایی و
توجه به غرب در امور نظامی و دانش جنگ افزاری آغاز شد اما تأثیرات خود را
در حوزههای فرهنگی از جمله پوشش به جا نهاد.
* پژوهشگر تاریخ معاصر
پی نوشت ها :
1-
دانشنامهی ایرانیکا، قوامی، 1382: 75 به نقل از پیمان متین، پوشاک
ایرانیان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی 1382، ص 6. برای اطلاعات بیشتر
رجوع کنید به پوشاک آیینهی فرهنگ یک جامعه، ماهنامهی صنعت نساجی و پوشاک،
شمارهی 327، اردیبهشت 90، ص 87
2- همان، ص 88
3- مریم مونسی سرخه، نمادها در پوشاک، ماهنامهی ایرانا، شمارهی 28، آذر و دی 1388، ص 44
4-
مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 93؛ پیکولو سکایا، اعراب حدود مرزهای روم شرقی
و ایران... ترجمهی عنایت الله رضا، صص 247- 249؛ محبوبه الهی، لباس به
مثابه هویت، فصلنامهی مطالعات ملی، شمارهی 42، تابستان 91، ص 31
5- اعراف: 26
6- نور: 31
7- الرحمن: 76
8-
سربال به معنای لباس و معّرب واژهی فارسی شروال است، در اصل واژهی سربال
مرکب از سر یعنی فوق و بال به معنای قامت است که پوشش برای همه قامت و بدن
انسان بوده است. معجم الالفاظ الفارسیه المعربه ص 88، نحل: 81، ابراهیم:
50
9- سرژان، 1972
10- دایره المعارف اسلام، 1986، ج 5، ص 748
11- همان، ص 764
12- شلومبرژه، 1952، ص 264؛ ضیاء پور، 1349، ص 261
13- دایره المعارف اسلام، 1968، ج 5، ص 748
14- راجر سیوری، ایران عصر صفویه، ترجمهی کامبیز عزیزی، تهران: سحر 1363، صص 125-123
15- دن گارسیا و سیلوا فیگوئرا، سفرنامهی فیگوئرا، ترجمه: غلامرضا سمیعی، تهران: نشر نو 1363، ص 157
16-
برای مطالعهی بیشتر بنگرید به: انگبرت کمپفر، سفرنامه، ترجمهی کیکاوس
جهانداری، تهران: خوارزمی 1360، ص 88؛ جملی کاری، سفرنامهی کاری، ترجمهی
عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی،
1348، ص 136-134؛ تاورنیه، سفرنامهی تاورنیه، ترجمهی ابوتراب نوری،
اصفهان: پروین 1336، صص 628- 627
17- ایرانیکا، 1992، ج 5، ص 787
18- ضیاء پور، 1349، ص 404
19- علی تقوی، جامعهشناسی غربگرایی، تهران: امیرکبیر 1361
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:14
حجاب و عفاف
برخی
ابراز نگرانی میکنند که جامعه در پیشبرد امور اخلاقی به سمت پلیسی شدن
پیش میرود. در حقیقت اگر مسؤولیت ترویج حجاب تنها به عهدهی پلیس قرار
بگیرد این نگرانیها به جا است زیرا در آن صورت میتوان گفت که عملکرد ما
برای رسیدن به اهداف اسلامی مانند غربیها است در حالی که نه تنها اهدافمان
باید متفاوت باشد بلکه باید روشهایمان نیز با آنها تفاوت داشته باشد.
اگر برخوردها در کشور ما شبیه برخورد پلیس کشورهای غربی باشد. این
نگرانیها به جا است و اگر شرایط یک شرایط عادی باشد و دخالت پلیس بیش از
حد آن شرایط عادی باشد باز هم این نگرانیها به جا است.
برخی
از مناطق را در جامعه داریم که هنوز پلیس به آن جا وارد نشده است و در
شرایط نسبتاً عادی به سر میبرند در صورتی که در جوامع غربی سالهاست که
پلیس وارد شده اما با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. اگر مسألهی حجاب به
واسطهی عوامل دیگری که میتوانند عنصر حجاب را تقویت کنند تقویت شود شاید
روزی فرا رسد که دیگر نیازی به پلیس نباشد. اما در حال حاضر متأسفانه حجاب
در کشور ما تبدیل به یک مسألهی سیاسی شده است. حداقل از طرف رسانههای
غربی این اتفاق افتاده، همانطور که در این سالها به این شکل بوده است.
موضوعات مختلفی راجع به حجاب مطرح میگردد که متأسفانه پس از انقلاب اسلامی
تا حدّی رنگ سیاسی به خود گرفته است.
عوامل
مختلفی وجود دارد که به این مسأله دامن میزند از جمله؛ تهاجمهای
گستردهای که صورت میگیرد، شرایط روانی که در بین خانمها و یا در بین
مذهبیها وجود دارد وضع حجاب را یک وضع غیر عادی تلقی کرده که سبب بروز این
مسایل در جامعهی شده است و در هر شرایط غیر عادی نیز نیروی انتظامی یا
پلیس حضور مییابد.
برخی
از مناطق را در جامعه داریم که هنوز پلیس به آن جا وارد نشده است و در
شرایط نسبتاً عادی به سر میبرند در صورتی که در جوامع غربی سالهاست که
پلیس وارد شده اما با مشکلات بسیاری روبهرو هستند. اگر مسألهی حجاب به
واسطهی عوامل دیگری که میتوانند عنصر حجاب را تقویت کنند تقویت شود شاید
روزی فرا رسد که دیگر نیازی به پلیس نباشد.
معجزه است که این مقدار محجبه در جامعهی ما وجود دارد!
برخی
انتقاد میکنند که وقتی به خروجی فرهنگی جامعه نگاه میکنیم متوجه این
مطلب میشویم که حجاب آن طور که شایستهی جامعهی اسلامی است در جامعه ما
دیده نمیشود و در واقع عقلانیّت حجاب در جامعه محقق نشده است. در حالی که
در مورد حجاب ابتدا باید عقلانیّت حجاب را از خود حجاب جدا کنیم یعنی باید
بررسی کنیم که وضعیت خود حجاب در جامعهی ما به چه صورت است و یک گزارش
تحلیلی از وضع حجاب در جامعه ارایه دهیم.
قبل
از این که ـ پس از گذشت 30 سال ـ بیحجابی موجود در فضای جامعه را به
عنوان یک پدیدهی غیر عادی تلقی کنیم، همین مقدار حجاب موجود در جامعه را
باید عجیب و آن را ثمرهی این انقلاب بدانیم. در حالی که کمترین کاری در
این زمینه صورت نگرفته است در واقع این حداقل ثمرهی انقلاب اسلامی است. در
شرایطی که 30 سال حاکمیّت مذهبی بر کشور حکم فرما بوده است و در هر دهه
نسلهایی در جامعه حضور پیدا کردهاند به طوری که چیزی به اسم مذهب، دین و
انقلاب اسلامی برای آنها تکراری است و طبیعتاً میتوانند خسته و یا زده
شوند و یا حتی با آن ضدیّت پیدا کنند می بینیم که این مقدار حجاب در جامعه
محقق شده پس وضعیت حجاب در کشور ما کاملاً طبیعی است.
در
واقع باید بررسی کنیم که به چه دلیل و تحت چه شرایطی همین مقدار حجاب در
جامعه وجود دارد؛ در حالیکه که در این 30 سال حقیقتاً خدمت خوبی به حجاب
نکردهایم. به عنوان مثال یک فیلم سینمایی خوب و یا به طور مستقیم یک سریال
تلویزیونی قوی در مورد حجاب نساختهایم یا در واقع شجاعت ساختنش را
نداشتهایم که چالش کنیم و داستانمان را با همین محور بنویسیم.
30
سال است که حجاب در جامعهی ما مورد تهاجمهای فزایندهای واقع شده است.
30 سال است حوزههای علمیّه در جهت تبلیغ حجاب کار شایستهای انجام
ندادهاند. 30 سال است که در کتابهای آموزشی دبیرستان ما یک متن قوی برای
فهماندن حجاب و ترویج آن وجود نداشته است. میتوان به جرأت گفت در این
زمینه کمکاریهای بسیاری صورت گرفته است. با این وجود باید بررسی کنیم که
این مقدار محجبه محصول چه چیزی هستند.
یک
معجزه است که این مقدار محجبه در جامعهی ما وجود دارد. زیرا کسی به
اینها خدمتی ارایه نکرده و برای آنها کاری صورت نداده است. تمامی
اقدامها در حد شعار بوده، در نهایت چند تا شعار به در و دیوار زدیم و چند
تا قانون درآوردیم. مردم عموماً خودشان با دین تماس گرفتند و این مقدار
حجاب را که اکنون وجود دارد متن دین و اعتقادهای دینیشان پدید آورده است.
متاسفانه نه تلویزیون ما در این رابطه کار شایستهای انجام داده و نه آموزش
و پرورش در این رابطه عملکرد درستی داشته است. به عنوان مثال کتابهای قوی
فرهنگی برای گروههای سنی مختلف تولید نشده است. دانشمندانی که در علوم
انسانی فعال هستند در این زمینه پژوهشی عرضه نکردهاند. حداقل ثمرهی
انقلاب اسلامی در این زمینه این بوده است که جلوی تحمیل بیحجابی را گرفته و
این بسیار ارزشمند است.
فرق
ما با زمان طاغوت این است که زمان طاغوت یک جریان تحمیلگر برای ترویج
بیحجابی وجود داشت در حالی که اکنون تحمیلی وجود ندارد و این فرصت بوده که
مردم با ایمان و عقلانیّت خود این مقدار حجاب را رعایت کردهاند. در مورد
آمار اگر از دانشگاهها آمار بگیریم هر سال نسبت به سال گذشته تعداد
نمازخانهها و افرادی که مقیّد به ظواهر شرع هستند به طور معناداری افزایش
پیدا میکند.
در
دانشگاهها آن طور نیست که خود مسؤولین درگیر شوند در واقع اگر در
اردوگاههای دانشجویی حضور پیدا کنیم میبینیم که بیشتر کسانی که مروج
حجاب هستند خود دانشجویان و قشر مذهبی میباشند. در حقیقت همان قشری که ما
برای آنها کاری نکردیم پس ما میتوانیم برای این 30 سال یک نمرهی مثبت
کنار بگذاریم. دلیل اینکه ما هنوز این مقدار بد حجابی را در جامعه
میبینیم این مسأله است که ما اقدامهای لازم را در این زمینه انجام
ندادهایم و در رأس آن اصلاً تعریف درستی از حجاب ارایه ندادهایم. اتاق
فکرهایی که موظف هستند حجاب را تعریف کنند و به صورت محتوایی تولید و
راهبردی کنند و بعد برای اجرایی شدن آن در جامعه و فرهنگ جامعه به ساختارها
و قوانین نگاه کنند و ریشهای شروع به کار نمایند که متأسفانه کار خود را
به درستی انجام ندادهاند.
تحلیلهای روانشناسی قابل اتکاتر از مصاحبه است
به
نظر میرسد دو دیدگاه در جمهوری اسلامی نسبت به حجاب وجود دارد. یک نگاه
میگوید: «اجباری شدن و پافشاری کردن بر مسألهی حجاب واکنش برعکس دارد» و
این یکی از دلایل وضعیت موجود بوده و نگاه دیگر میگوید: «که برخورد حکومتی
لازم است.» در حقیقت این مسأله آن قدر مهم است که جا دارد برای تهیهی یک
برنامهی تلویزیونی در این خصوص هزینه شود و یک آمار و بررسی دقیق اجتماعی
صورت بگیرد. تا بتوان در مورد این مسأله با قاطعیّت سخن گفت. این که ما
میگوییم مردم نسبت به حجاب نظرشان این است که سخت است یا آسان، یک بررسی
اجتماعی سنگین میخواهد. تا با یک اتکای علمی هر چند تجربی و یک بررسی دقیق
میدانی در مورد آن بتوان بحث کرد. در واقع دو دیدگاه در بین نظرهای مردم
وجود دارد. عدهای معتقدند که وضع حجاب خوب است و عدهای دیگر میگویند که
بد است یا اینکه سختگیری خوب است یا بد است. نباید در مورد موضوعات دچار
عوام زدگی شویم. تحلیلهای روانشناسی قابل اتکاتر از مصاحبه است.
حجاب بازیچهی دست سیاسیون!
یکی
از عوامل ایجاد بد حجابی برخورد بد سیاسیون با این موضوع بوده است. در
واقع سیاسیون ما با حجاب بازی کردند که نتیجهی این بازی مثل دعوای پدر و
مادر است که نتیجهاش این میشود که بچه بد بار میآید. آیا سیاسیون
آمدهاند با قوانین راهنمایی و رانندگی بازی کنند؟ یا برای رأی گرفتن گفتند
که ما میخواهیم جریمهها را کم کنیم؟
اگر
پرسش نامههایی که در بین مردم پخش میشود دقیق باشد میزان دخالت سیاسیونی
که در بین مردم جو سازی میکنند و به اصل موضوع حجاب در هر دورهای صدمه
میزنند مورد سنجش قرار بگیرد و به مردم اعلام شود یقیقاً در رفتار سیاسیون
اثر میگذارد و مجبور به اصلاح رفتار و عملکرد خود میشوند. در حقیقت با
این کار خود آنها محاکمه میشوند.
در
واقع زمان انتخابات یکی از مسایلی که با آن بازی میشود همین موضوع است نه
فقط موقع انتخابات متأسفانه هر مسؤولی که میآید مسؤولیتی بر عهده میگیرد
فکر آیندهاش را هم میکند و اینکه با طرح این موضوع ممکن است موجی بر ضد
او برپا شود. درحالی که به عنوان مثال مسؤولین با قوانین نظام پزشکی بازی
نمیکنند.
در
حقیقت سیاسیون به خود اجازه میدهند با تلقی حجاب به عنوان یک مسألهی
شخصی و یا صرفاً فرهنگی با آن بازی کنند. پس نقش سیاسیون در پدید آمدن چنین
وضعیتی در جامعه بسیار زیاد است. با آمار و ارقام و مطالعهی دقیق میتوان
به این مسأله پی برد و به طور حتم مردم هم خواهند پذیرفت. مطمئناً در
اتاقهای فکر مسؤولین امنیتی و انتظامی نظرسنجیهای مختلفی وجود دارد و در
مورد بسیاری از مسایل نظرسنجی صورت میگیرد.
اگر
با اتاق فکر پلیس صحبت کنیم متوجه میشویم که به طور مثال تعداد امضاهایی
که پای عقدنامه هست در ترویج بیحجابی، چه قدر تأثیر دارد. بسیاری مسایل
کلیدی وجود دارد که باید درقوه قضاییه و یا مجلس شورای اسلامی حل بشود زیرا
آنها مراکزی هستند که بنیانهای حجاب را میسازند.
در
واقع زمان انتخابات یکی از مسایلی که با آن بازی میشود موضوع حجاب است.
متأسفانه هر مسؤولی که میآید مسؤولیتی بر عهده میگیرد فکر آیندهاش را هم
میکند و اینکه با طرح این موضوع ممکن است موجی بر ضد او برپا شود.
درحالی که به عنوان مثال مسؤولین با قوانین نظام پزشکی بازی نمیکنند.
در
حقیقت حجاب یک مسألهی روانشناختی عمیق دارد که بسیار پیچیده است و با
همهی زندگی افراد مرتبط است، با نظام خانواده ارتباط دارد، با مسایل حقوقی
ارتباط دارد، با آمار طلاق ارتباط دارد نه اینکه افزایش آمار طلاق را
دلیل پیدایش بیحجابی بدانیم، امّا گفته میشود در ازدواجها تقریباً یک
دهم آمار طلاق وجود دارد، پس میتوان حدس زد که نیمی از زندگیها با دعوا و
مشاجره تحمل میشود در نتیجه در این خانوادهها به قدر کافی و لازم به
دختران محبت نمیشود، وقتی به قدر کافی محبت نشد آنها در بیرون از منزل
تدرج میکنند.
در
حقیقت ما با قانون به دنبال جلوگیری از معضلی هستیم که با دست خود آن را
به وجود آوردهایم و در کنار تمامی ویژگیهای مثبتی که متعلق به فطرت مردم و
خاصیتهای انقلاب اسلامی است که جلوی تحمیل علنی حجاب و بیحجابی را گرفته
و در کنار ایمان مردم ما اقدام درخور توجهی در این زمینه صورت ندادهایم و
در واقع این ایمان مردم است که کار میکند.
باید نقاط تاریک را روشن کنند
نقش
صدا و سیما روشن ساختن نقطههای تاریک است. مسایل بسیاری باید برای مردم
روشن شود از جمله این که نقش قوانین حقوقی خانواده در ترویج بیحجابی چیست؟
باید دنبال پاسخ به این موارد باشیم. بنده تردید ندارم اگر قانون به همراه
قوهی قهریه برای ایجاد نظم و کنترل هر هنجاری در جامعه به طور مستقیم و
زیاد از حد دخالت کند علامت بیماری بخشهای دیگر جامعه است.بهتر است که
جایی مثل شورای انقلاب فرهنگی و کمیسیونهای تابعهی آن تنها به شمارش
تعداد افراد بیحجاب در جامعه و تنوع آنها و احیاناً پیدا کردن یک رابطهی
معنادار بین بیحجابی و بعضی از عوامل آن اکتفا نکنند.
باید
از اندیشمندان استفاده شود و تحلیلهای بسیار عمیقتری صورت بگیرد. به
عنوان مثال رابطهی ساختارهای حقوقی جامعه و حتی اقتصادی یا رفتار
سیاستمداران با موضوع حجاب دقیقاً چگونه است و آیا ما تمامی موارد لازم را
ابتدا برای آموزش و پرورش بازگو کردهایم یا نه؟ این مسأله که ما در ابتدا
برای آموزش و پرورش در خصوص حجاب تعیین تکلیف نمیکنیم بسیار بد است.
اینکه ابتدا برای نیروی انتظامی تعیین تکلیف کنیم و حتی برای مراکز فرهنگی
مثل صدا و سیما تعیین تکلیف بکنیم و بعد به سراغ آموزش و پرورش برویم خیلی
بد است.
لذا
بهتر است که ابتدا در مورد ریشههای حجاب صحبت کنیم. به عنوان مثال به
تازگی یک قانون برای راهنمایی و رانندگی تدوین شده که در آن آمده اگر یک
تصادفی منجر به فوت شود و در این تصادف آسفالت خیابان کنده شود ما وزارت
راه و ترابری را مسؤول میدانیم و جریمه خواهیم کرد. این قانون به سمت
جامعیّت رفته است. دوستانی هم که در خصوص حجاب در تلویزیون توضیح میدهند
به این جامعیّت اشاره دارند. قانون حجاب هم باید به عوامل مختلفش اشاره کند
اما در حقیقت اگر این کار را بکند به تعداد هر بیحجابی باید با بسیاری از
عناصر فرهنگی کشور برخورد کرد در حالی که آنها مقصر نیستند زیرا اطلاع
دقیقی در این خصوص به آنها داده نشده است. در واقع مشکل این است که در
مورد حجاب توضیح عالمانه داده نشده است در حالیکه اگر این اتفاق بیافتد
خود به خود وضع حجاب بهتر خواهد شد.بیشتر کتابهای ما از غنای لازم
برخوردار نیستند و در واقع کسانی در این زمینه مینویسند که از توانایی
لازم برای تدبیر در آموزش و پرورش برخوردار نیستند.
حجاب، یک مسألهی ارزشی یا یک پدیدهی اجتماعی؟!
ابتدا
باید حجاب را درست معرفی کنیم یعنی باید حجاب به عنوان یک پدیدهی اجتماعی
معرفی شود نه یک مسألهی ارزشی. نباید گفته شود حجاب اسلامی را باید رعایت
کنیم و آن را به عنوان یک مسألهی ارزشی واجب بدانیم زیرا مهمتر از ارزش
حجاب، ارزش نماز است که رکن دین ما است که با این حال کسی آن را در جامعه
اجباری نکرده است. باید طوری با این مسأله برخورد شود که هیچ گاه این مسأله
در ذهن تلقی نشود که دین و رفتار دینی را که نمیشود، اجباری کرد. پس باید
در مورد حجاب به عنوان یک پدیدهی اجتماعی صحبت کنیم نه یک ارزش. اصلاً
قرار نیست یک ارزش را با اجبار در جامعه نهادینه کنیم.
بیحجابی برهم زدن بازار رقابت است!
وظیفهی
رسانهی ملی و آموزش و پرورش است که این مفهوم را نهادینه سازد که
بیحجابی برهم زدن بازار رقابت است. وقتی خانمی که از برازندگی برخوردار
است، با حجاب نامناسبی وارد جامعه میشود، در حقیقت با این کار زنهای
دیگر را به چالش و رقابت میکشد و مردها را به آلودگی ذهنی مبتلا میسازد و
چون به هر دلیلی امکان رقابت برای همه وجود ندارد مثلاً به دلیل سن و سال و
... جامعه با مشکلات بسیاری روبهرو خواهد شد.
برای
اینکه بهتر متوجه این مطلب شویم بهتر است از یک دکتر متخصص اعصاب و روان
بپرسیم که آمار مصرف قرص اعصاب در بین خانمهای بین 30 تا 40 سال چهقدر
است و دلیل این مسأله را از وی بپرسیم. متوجه می شویم علت آن نگرانیهایی
است که در مورد همسر خود دارد و وقتی بررسی میکنیم متوجه میشویم که بستر
آن، حجاب است پس میتوانیم حجاب را به عنوان یک پدیدهی اجتماعی بررسی کنیم
و اگر قانون زیادی در آن دخالت کند علامت بیماری بخشهای دیگر است. در
واقع همان مقدار دخالت هم به خاطر دین نیست بلکه به خاطر سلامت روانی جامعه
است. به عنوان مثال شما حق ندارید دست در جیب کسی ببرید و پولی را بردارید
زیرا که این کار دزدی محسوب میشود و این کار در واقع سلب آزادی افراد
دیگر است که ممنوع است. بیحجابی نیز سلب آزادی روانی جامعه به شمار
میرود.
وظیفهی
رسانهی ملی و آموزش و پرورش است که این مفهوم را نهادینه سازد که
بیحجابی برهم زدن بازار رقابت است. وقتی خانمی که از برازندگی برخوردار
است، با حجاب نامناسبی وارد جامعه میشود، در حقیقت با این کار زنهای
دیگر را به چالش و رقابت میکشد و مردها را به آلودگی ذهنی مبتلا میسازد و
چون به هر دلیلی امکان رقابت برای همه وجود ندارد مثلاً به دلیل سن و سال و
... جامعه با مشکلات بسیاری روبهرو خواهد شد.
مفهوم حجاب به خوبی روشن نشده است
اگر
بیحجابی در جامعه رواج پیدا کند بیبند و باری به بسیاری از دختران تحمیل
خواهد شد یعنی دخترهای دیگر وارد عرصهی رقابت میشوند و کسانی که بیحجاب
نیستند برای این که عقب نمانند و یا به دلیل ترس از تمسخر و ضعف روحی
مجبور میشوند حجابشان را کم کنند.
پس
دو مسأله در مورد حجاب مطرح است، اول اینکه مفهوم حجاب خوب فهمیده نشده
که حجاب یک مسألهی اجتماعی است و نباید آن را با اسلام مخلوط کرد. اسلام
نیامده احکام دینی خودش را اجبار کند حتی احکام مهمتری دارد که واجب نکرده
است. دوم، حجاب را درست تعریف نکردهایم.
باید
اینطور مطرح شود که حجاب یعنی مهربانی زن به دو گروه که گروه اول هم
نوعان شما هستند و گروه دوم شامل مردان میباشد و کسی که بدحجابی میکند در
حقیقت به این دو گروه نامهربانی میکند. این را میشود با صد فیلم سینمایی
جا انداخت در حالیکه حتی یک فیلم هم با این عنوان در جمهوری اسلامی ساخته
نشده است این مسألهای است که به راحتی میتوان آن را در فیلمهای سینمایی
جا انداخت نه در یک سخنرانی.
باید
روحیهی بیاعتنایی و بیتفاوتی نسبت به دیگران را توضیح بدهیم و بعد
رابطهاش را با بدحجابی بگوییم. حجاب یعنی مهربانی، حجاب یعنی مظهر اقتدار
زن، باید این مطالب به خانمها گفته شود که در رابطهی بین زن و مرد، مردها
ضعیفترند لذا زن باید این رابطه را مدیریت کند و حجاب قدرت مدیریت زن
است. اینها در حقیقت تعاریف اصلی حجاب است که با هزار روش میتوان آن را
توضیح داد. حتی در قرآن هم اشاره شده که خداوند به زن میگوید تو قویتری
پس تو مدیریت کن پس حجاب مظهر اقتدار زن میشود.
حجاب اجباری، بایدها و نبایدها
متأسفانه
در جامعهی اسلامی خودمان این مشکل را داریم که چون حاکمیّت اسلامی است و
خانوادهها تا حدود زیادی اسلامی هستند و فرهنگ اسلامی بر آنها حاکم است،
ممکن است بسیاری افراد تصور کنند به اصطلاح «مرغ همسایه غازه» به طوری که
ممکن است رفتارهایی که در کشورهای دیگر وجود دارد، برای آنها جذابتر جلوه
کند. بسیاری از دختران و پسران ما اگر مدتی در کشورهای اروپایی زندگی کنند
با تقوا بر میگردند.
متأسفانه
میبینیم افراد بعضاً نسبت به چیزی که از آن منع میشوند حریص میگردند به
همین دلیل بعضی از بد پوشیدنها در کشور ما وجود دارد که در اروپا هم وجود
ندارد این یک پدیده هست و ما باید این را قبول کنیم و باید بررسی نماییم
که چارهی این مشکل در کشور ما چیست؟یک راه این است که جوانان را در آزادی
کامل قرار دهیم اما حقیقت این است که اگر محیط را آزاد بگذاریم بسیاری از
انرژیها هدر میرود و دختران زیادی در جامعه به معامله کشیده میشوند.
امنیّت از جامعه رخت بر خواهد بست و مشکلات بسیار زیادی در جامعه به وجود
میآید.
اگرکسی
دقیق محاسبه کند که این کار چه آثار سویی در امنیّت اجتماعی و بالا بردن
هزینهها دارد متوجه ضررهای غیر قابل جبرانی خواهد شد. ما دربارهی بسیاری
از هزینهها مانند گاز و برق فکر میکنیم پس چرا نباید به هزینههای
سنگینتر فکر کنیم. جوامع غربی تا آخر عوارض آن را رفتند اما آیا ما حاضریم
در کشور ما همانند فرانسه آمار بچههایی که پدر خود را میشناسند این قدر
پایین بیاید تا بتوانیم به راحتی به انتخاب آزاد بپردازیم؟
بنده
بعید میدانم که هیچ فرد ایرانی بپذیرد که وضع خانواده در ایران مانند
کشور فرانسه شود البته ممکنه برخی این حرف برایشان شیرین باشد که اگر آزاد
بگذارید بهتر انتخاب میکنیم و بگویند در فرانسه اکنون خیلیها در همان
محیط آزاد محجبه میشوند اما باید ببینیم همان محیط آزاد فرانسه عوارضش
چیست؟ آیا همان شخصی که این نظر را دارد میتواند عوارضش را برای دختر و
خانوادهی خویش بپذیرد؟ پس بنده هم این فرضیه را تأیید میکنم که گاهی در
محیط آزاد بهتر میتوان تصمیم گرفت و هم این فرضیه را به دلیل هزینهی
بسیار بالای آن که برای هیچ کدام از ما قابل قبول نیست، رد میکنم پس در
این شرایط باید کارهای فرهنگی صورت بگیرد.
سخن آخر، چه باید کرد؟
پس
نه تنها فقط برخورد پلیسی جواب نمیدهد بلکه اگر برخورد پلیس شدیدتر از
حدّی باشد که میتوان در مورد آن صحبت کرد باز هم جواب نخواهد داد و از آن
طرف برخورد پلیس باید جامع باشد یعنی هم باید با فرد غیر محجبهای که بد
رفتاری شدید دارد، برخورد کند و هم باید با عوامل بدحجابی در جامعه برخورد
کند. نه این که عوامل بدحجابی را رها کند. باید در نحوهی مدیریتها و
اینکه پولها به کجا میروند و صرف چه هزینههایی میشوند نظارت صورت
بگیرد پس نباید علت را رها کنند و تنها به معلول بچسبند.
در
حقیقت عوامل بدحجابی را باید در ساختارهای حقوقی جامعه جستوجو کرد و این
موضوعی است که بنده هیچ گاه جرأت ورود به آن را ندارم زیرا یک بحث حقوقی
سنگینی دارد که به حقوق خانواده بر میگردد. متأسفانه دست اندرکاران آشکارا
در این مسایل آن چیزی که اسلام گفته و همهی آنها میدانند را
نمیپذیرند. در حقیقت ما جرأت صحبت کردن در مورد یک سری مسایل حقوقی اسلامی
را نداریم.
یک
سری مسایل سیاسی در مورد سیاسیون وجود دارد تاریخ برخورد سیاسیون با
مسألهی حجاب باید گفته شود و باید برای عوارض آن مستند ساخته شود و بعد بر
میگردیم به سراغ مسایل فرهنگی از آموزش و پرورش تا رسانهی ملی و دیگر
بخشها که تقریباً نسبت به حجاب سکوت کردند. به عنوان مثال آیا صدا و سیما
دخترهای محجبهی ایرانی را که علیرغم میل خانوادههایشان محجبه شدهاند را
نشان میدهد؟
باید
به محض اینکه در جامعه در خصوص بدحجابی درگیری به وجود میآید چند برنامه
در مورد کسانی که حجاب را حتی علیرغم شرایط بد خانوادگیشان انتخاب
کردهاند، ساخته شود. باید به کارگردان و مستند ساز انتقاد شود که چرا تا
به حال نتوانسته در مورد حجاب فیلم بسازد و چرا به این موضوع اهمیّتی نداده
است و اگر بخواهد در این مورد فیلم بسازد به واقع چه معرفت عمیقی از حجاب
در او وجود دارد تا بتواند این کار را به درستی انجام دهد؟ در عرصهی مسایل
فرهنگی یک دریای گستردهای کار وجود دارد که متأسفانه تا به حال انجام
نشده و مدیران در این زمینه مسؤول هستند.
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:13
حجاب و عفاف
کمای قانونی «حجاب»
چنانچه
از بررسی مختصر قوانین به دست میآید، دستگاههای تصمیمساز، سعی در
قانونگذاری نسبت به ابعاد مختلف حجاب و عفاف و عناصر مؤثر بر آن
نمودهاند، هر چند شاید برخی از این مصوبات، دارای اشکال اجرایی نیز باشند؛
اما کوتاهی دستگاههای اجرایی بر کسی پوشیده نیست.
«...
هم براى آنجا [دنیای آخرت]، هم براى حفظ عزت کشور و پیشرفت کشور، وضع حجاب
را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندى را؛ خانمها باید مراقبت کنند؛
این وظیفه است. خودنمایى و جلوهفروشى، یک لحظه است و آثار سوء آن براى
کشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار
است...» این عبارتها، قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری بود که به مناسبت
سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) و در دیدار با جمعى از
مداحان سراسر کشور، ایراد نمودند.
تذکرها
و تأکیدهای رهبر دلسوز انقلاب، پیرامون معضل «حجاب و عفاف» که نشان از
اوضاع وخیم آن در کشور اسلامیمان دارد؛ موضوعی تازه نیست و مخاطبان این
سخنان، از دولتمردان گرفته تا مردم عادی؛ همه و همه، نسبت بدان، مسئولیم؛
(کُلّکُم راعٍ و کُلّکُم مسئولٌ عن رعیّته) به طور قطع در کنار وظیفهی
همگانی امر به معروف و نهی از منکر، قوای سه گانه و دستگاههای اجرایی نیز
هر یک به فراخور کار ویژهی خود، نسبت به این مهم، تکلیفی شرعی و وظیفهای
قانونی دارند. در این راستا، نهادهای اجرایی کشور بدون وجود قوانینی صحیح و
کارآمد، نمیتوانند وظیفهی خود را جامهی عمل بپوشانند. اما آیا ریشهی
معضل «حجاب» صرفاً در خلأهای قانونی است یا آنکه سستی دستگاههای یاد شده
نیز، مزید بر علت است؟
در
این نوشتار، اجمالاً به بررسی بخشی از قوانین مصوب «مجلس شورای اسلامی» و
مصوبات «شورای عالی انقلاب فرهنگی» خواهیم پرداخت که با نگاهی به مفاد
آنها و سپس نیم نگاهی به وضع فعلی «عفاف و حجاب» در جامعه، می توانیم
میزان اجرایی شدن این تکالیف قانونی را تشخیص دهیم.
الف) برخی از قوانین مصوب «مجلس شورای اسلامی»
1.
قانون «برنامهی 5 سالهی پنجم توسعهی جمهوری اسلامی ایران» (مصوب
15/10/1389 مجلس شورای اسلامی)، به عنوان سندی بالادستی که محور فعالیت
تمامی دستگاههای اجرایی در کشور تلقی شده و به عنوان نقشهی راه 5 سالهی
(1394 ـ 1390) قلمداد میشود؛ پس از آنکه سعی نموده در اولین فصل خود، به
ابعاد موضوع «فرهنگ اسلامی ـ ایرانی» بپردازد، در تبصرهی (2) مادهی (3)
خود، «طراحی، تولید، توزیع و صدور خدمات و محصولات فرهنگی، هنری و سینمایی،
رسانهای، صنایع دستی که موجب ترویج فرهنگ برهنگی، بدحجابی، بیحجابی و
ابتذال باشند» را ممنوع اعلام نموده است.
2.
قانون «ساماندهی مد و لباس» (مصوب 12/10/1385)، اقدام دیگر مجلس شورای
اسلامی جهت سامان دادن به اوضاع آشفتهی مد و لباس در سطح جامعه بود که به
موجب مواد این قانون، وزراتخانهها و دستگاههای اجرایی متعددی از قبیل:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صداوسیما، وزارتخانههای بازرگانی،
علوم، تحقیقات و فناوری و... مکلف به اموری مانند: «برگزاری موزه، نمایشگاه
و جشنوارههای ملی، منطقهای و بینالمللی با محوریت معرفی نمادها و
الگوهای پارچه و لباس ایرانی – اسلامی»، «نمایشگاههای عرضهی فصلی مد لباس
و پوشاک»، «وضع عوارض گمرکی بر واردات تجاری پوشاک و پارچههای خارجی»،
«حمایت و پشتیبانی از تحقیقات و رسالههای تخصصی» و ... شده بودند و البته
تکالیف یاد شده، بدون نهاد ناظر نیز، رها نشده بود؛ چراکه به موجب مادهی
(1) این قانون، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موظف شده بود جهت پیریزی
ساختار مدیریتی موضوع این قانون، کارگروهی متشکل از یک نفر نمایندهی
تامالاختیار از هر کدام از وزارتخانههای فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و
پرورش، بازرگانی و صنایع و معادن و سازمانهای صداوسیمای جمهوری اسلامی
ایران و مدیریت و برنامهریزی کشور و سه نفر از نمایندگان صنوف ذیربط
(طراحان و تولیدکنندگان) و یک نفر نماینده از کمیسیون فرهنگی مجلس شورای
اسلامی به عنوان ناظر تشکیل دهد.
3.
به موجب قانون دیگری، «کارمندان کلیهی دستگاههای اجرایی» (به استثنای
برخی نهادها) نیز چنانچه حجاب اسلامی را رعایت ننمایند، مرتکب «تخلف اداری»
شدهاند؛ این موضوع را قانون «رسیدگی به تخلفات اداری» (مصوب 1372/09/23
مجلس شورای اسلامی) بیان داشته و تنبیه آن را طبق تشخیص «هیئت رسیدگی به
تخلفات اداری»، از «اخطار کتبی بدون درج در پروندهی استخدامی، توبیخ کتبی
با درج در پروندهی استخدامی، کسر حقوق و مزایای حداکثر یکسوم از یک ماه
تا یک سال» تا «اخراج از محل خدمت و انفصال دائم از خدمات دولتی» دانسته
است.
4.
«اعضای هیئتهای علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی کشور»
نیز چنانچه مرتکب «اعمال خلاف شرع و عدم رعایت حجاب اسلامی» شوند، «تخلف
انتظامی» انجام دادهاند. این موضوع را نیز قانون «مقررات انتظامی هیئت
علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی کشور» (مصوب 1364/12/22
مجلس شورای اسلامی) بیان میدارد.
ب) برخی از مصوبات «شورای عالی انقلاب فرهنگی»؛
تنها
مجلس شورای اسلامی نبوده که به قانونگذاری در موضوع عفاف و حجاب پرداخته،
بلکه شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز به عنوان شورایی مهم و تصمیمساز در
زمینهی فرهنگ عمومی کشور، به این موضوع حساسیت نشان داده است که در ادامه
برخی از مصوبات این شورا را از نظر میگذرانیم:
داستان
«قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» که به «قانون عفاف و
حجاب» نیز مشهور است؛ از جمله مصوبات این شوراست که سری دراز دارد، این
قانون که سیاستهای خود را شامل مواردی چون: «در اولویت قرار دادن موضوع
حجاب و عفاف در برنامههای دستگاههای اجرایی کشور»، «نظارت بر رعایت حریم
حجاب و عفاف در سازمانهای دولتی»، «احیای سنت حسنهی امر به معروف و نهی
از منکر»، «فراهم کردن زمینههای لازم برای تهیهی کتب، نشریات و تولیدات
علمی- فرهنگی به منظور ترویج فرهنگ عفاف» و... قرار داده، در ادامه، برای
12 وزارتخانه و 7 سازمان و مرکز دولتی به تفصیل وظایفی را مقرر نموده است.
بخشی از نهادها و وظایف آنان از این قرار است:
-
اولین وزارت، وزارت فخیمهی «فرهنگ و ارشاد اسلامی» که موظف است به:
«هماهنگی و نظارت بر رسانههای ارتباط جمعی در رابطه با عفاف وحجاب»،
«جلوگیری از انتشار و تبلیغ کالاهای فرهنگی که با فرهنگ عفاف و حجاب مغایرت
داشته باشد»، «نظارت فرهنگی بر اینترنت» و ... ، البته وزارت نام برده شده
وظایف دیگری نیز دارد که گویی از ابتدا نداشته؛ این وزارت همچنین موظف به
«استفادهی مناسب از لباسهای اسلامی - ملی (حجاب و حجاب برتر) در فیلمهای
سینمایی و ارزیابی مستمر وضعیت حضور زنان در فیلمهای سینمایی و مطبوعات»و
از این قبیل نیز هست.
با
نگاهی به تکالیف «سازمان صداوسیما»، دیگر جای نگرانی از وضع حجاب و عفاف
در تولیدهای این سازمان، نباید باشد! چراکه از جمله وظایف این نهاد،
«بازنگری در شرایط انتخاب فیلمها و سریالهای خارجی بر اساس ملاکهای حجاب
و عفاف»،«سفارش ساخت و تولید آثار برجسته و تأثیرگذار در موضوع حجاب»،
«فرهنگسازی در زمینهی اصلاح پوشش نامناسب و ارائهی راهحلهای مؤثر و
فوری از راه تولید برنامهها» است.
شاید
بتوان گفت تنها نهادی که شاهد اجرای عملی وظایف قانونیاش هستیم، «نیروی
انتظامی» است، چراکه چندین سال است که اجرای طرح امنیت اخلاقی که موافقان و
مخالفانی هم داشته و دارد؛ اخیراً با شروع فصل گرم سال، از جدیت بیشتری
برخوردار شده است. به موجب قانون یاد شده، «اعلام حدود و ضوابط قانونی عفاف
و ملاکهای بدحجابی در جامعه به منظور تشخیص مصادیق آن»، «اهتمام بیشتر به
برخورد قانونی و محترمانه»، «تذکر به افراد بدحجاب و برخورد با آنها طبق
ضوابط قانونی در اماکن عمومی شهر» و... از جمله وظایف این نهاد است.سازمان
ملی جوانان، سازمان تربیت بدنی (که به وزارت ورزش و جوانان تبدیل شدهاند)،
سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز امور زنان و خانواده، ستاد احیای امر به
معروف و نهی از منکر و حتی شهرداریها ... بخشی از نهاهایی هستند که مورد
خطاب قانون حجاب و عفاف قرار گرفتهاند.
سالها
پس از تصویب این قانون، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس شورای فرهنگی
زنان، اعلام کرده بود که قانون «گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» با نظر مستقیم
رئیس جمهور متوقف شده است. به گفته وی رئیس جمهور، معتقد به اصل اجرای این
قانون بوده، اما بخشهایی از این قانون را نیازمند اصلاح و تغییر میدانند.
حال اکنون چه بلایی بر سر این قانون آمده است؟ نکند این قانون هم مانند
مابقی قوانین در کما به سر میبرد؟!
1.
شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین در پانصد و شصت و ششمین جلسهی خود در
تاریخ 04/05/1384، قانون « راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف » را در 47 بند به
تصویب رساند، « توسعهی فرهنگ کنکاش و تفکر در مفاهیم دینی توسط جوانان به
منظور پذیرش درونی و قلبی و عمل به آنها »، « توجه دادن به رعایت و نیز
باور پوشش نه به عنوان یک اجبار اجتماعی بلکه بهعنوان یک ارزش انسانی،
دینی»، «افزایش آگاهی والدین نسبت به رعایت حجاب و عفاف به خصوص در خانواده
و نقش الگویی آنان در این امر» و «ایجاد زمینهی تبادل فرهنگی ملل اسلامی
از راه ارائهی الگوها و نمادهای پارچه ولباس ایرانی ـ اسلامی» از جملهی
این راهبردهاست.
2.
«سیاستهای فرهنگی ـ تبلیغی روز زن» از دیگر مصوبات این شورا در تاریخ
16/7/1381 است. سیاستهایی از قبیل: «سعی و اهتمام در معاصرسازی شخصیت و
معرفی سیرهی عملی حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) با تأکید بر مسئلهی عفاف و
حجاب»، «سیاستهای راهبردی ترویج فرهنگ خودباوری و اعتماد به نفس نسبت به
قدرت، توانمندی و شایستگی زنان و پرهیز از تجملگرایی، مدگرایی و
مصرفزدگی» از جملهی این سیاستهاست.
3.
شورای عالی انقلاب فرهنگی، حتی به حفظ حجاب و عفاف بانوان در برنامهها و
فعالیتهای بینالمللی نیز توجه نموده و در این راستا «سیاستهای
فعالیتهای بینالمللی زنان» مصوبهی این شورا در تاریخ 16/2/1382 است.
نمونهای از سیاستهای راهبردی مصرح در این مصوبه «اهتمام بر ارزشهای
معنوی و فرهنگسازی و حفظ حرمت زن مسلمان در برنامهها و فعالیتهای
بینالمللی با تأکید بر نقش عفاف و حجاب در روابط اجتماعی زنان» است.
4.
نقش برنامههای آموزشی و فضای فرهنگی دانشگاهها بر حجاب و عفاف نیز از
تیررس تقنینی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دور نمانده؛ چراکه «توسعه و تقویت
فرهنگ عفاف و حجاب و رعایت اصول و موازین اسلامی از طریق برنامههای آموزشی
و فرهنگی دانشگاهها و ضرورت نظارت صحیح بر حاکمیت این موازین در فضای
فرهنگی دانشگاهی» از جمله سیاستهای مصرح در مصوبهای با عنوان «سیاستهای
ارتقای مشارکت زنان در آموزش عالی» در پانصد و هفتادمین جلسه مورخ
26/07/1384 شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
چنانچه
از بررسی مختصر قوانین به دست میآید، دستگاههای تصمیمساز، سعی در
قانونگذاری نسبت به ابعاد مختلف حجاب و عفاف و عناصر مؤثر بر آن
نمودهاند، هر چند شاید برخی از این مصوبات، دارای اشکال اجرایی نیز باشند؛
اما کوتاهی دستگاههای اجرایی بر کسی پوشیده نیست. باید توجه داشت که
هنگام اظهار نظر پیرامون نحوه و میزان ترتیب اثر دادن دستگاههای اجرایی به
قوانین و مصوبات، لازم است تذکرهای رهبری مبنی بر «اهمیت حجاب و عفاف» را
در کنار سایر توصیههای ایشان به «لزوم ارائهی نقد منصفانه» و «بیان نقاط
قوت و پیشرفتها در کنار سایر نقاط ضعف» نیز مورد توجه قرار داد.
از
این رو باید گفت عملکرد ضعیف دستگاههای اجرایی و سستی آنها نسبت به
اجرای قوانین ناظر بر حجاب و عفاف، امری غیر قابل انکار است؛ آنچه قلب هر
ایرانی مسلمان و دلسوز را به درد میآورد؛ اما از سوی دیگر باید به توجه
دولتهای نهم و دهم به تخصیص منابع مالی به بحث فرهنگ، بسیار بیشتر از آنچه
سایر دولتها بدان توجه نمودند، اشاره کرد، هرچند نبود برنامهها و
روشهایی منسجم جهت استفادهی صحیح و مؤثر از این بودجهی هنگفت، نیز نقطه
ضعف دیگر نهادهای ذی ربط است.
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:13
حجاب و عفاف
قدی به فضای رسانهای حجاب و عفاف
نگاهی
گذرا به وظایف تعیینشده برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما در
آییننامهی راهکارهای اجرایی گسترش عفاف و حجاب، نشانمیدهد که بخش اعظمی
از این وظایف، فقط بر روی کاغذ باقیمانده و حتی تلاش اندکی برای تحقق آن
انجام نشده است.
هر
چند تلویزیون دیگر یگانه رسانهی ارتباط جمعی محسوب نمیگردد، اما هنوز هم
نمیتوان از اثرگذاری این رسانه غافل شد. بهجز صداوسیما، سازمان فرهنگ و
ارشاد اسلامی نیز به عنوان متولی دیگر ابزار ارتباط جمعی، دو نهادی هستند
که در زمینهی سیاستهای رسانه، مسئول هستند. هر چند به طور مشخص، بعد از
مصوبهی «راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» شورای عالی انقلاب
فرهنگی و تصویب آییننامهی اجرایی آن[1]، در تاریخ 13 در 1384، بحث
سیاستگذاری آن به اتمام رسیده، اما ظاهراً برای اجرایی شدن این مصوبه، به
بیش از 7 سال زمان نیاز است.
نگاهی
گذرا به 21 وظیفهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و 31 وظیفهی تعیین شده
برای صداوسیما در آییننامهی راهکارهای اجرایی گسترش عفاف و حجاب،
نشانمیدهد که بخش اعظمی از این وظایف، فقط بر روی کاغذ باقیماندهو حتی
تلاش اندکی برای تحقق آن انجام نشده است؛ آن هم در دولتی که داعیهدار
انقلاب و اسلام بود؛ هر چند نباید خدمات دولت را در عرصههای مختلف نادیده
گرفت، دولتهای نهم و دهم، در حوزهی فرهنگ از خود، عملکرد غیرقابل قبولی
بر جای نهادند.
موارد
مطرح شده در این آییننامه، به نظر موارد مهم و کاملی است که اگر وارد
حوزهی اجرا شود، بعد از مدتی اثرات مهم و قابل توجهی بر فرهنگ حجاب جامعه
خواهد داشت. صداوسیما، بهعنوان مهمترین وسیلهی ارتباط جمعی، متأسفانه در
طی این 30 سال، بهجای گسترش فرهنگ حجاب، به فرهنگ ضدحجاب روی آورده است و
این وضعیت در شبکههای برون مرزی آن شدیدتر به چشم میخورد.
مقام
معظم رهبری در دیدارهای متعدد، تأکید داشتهاند که این سازمان باید در جهت
اعتلا و باورکردن فرهنگ اسلامی و انقلابی قدم بردارد[2]؛ و در بلند مدت،
باید سرچشمهای باشد که معارف الهی، انسانی، سیاسی و... را به سمت مردم
سرازیر نماید[3]؛ رعایت خطوط قرمز اخلاقی و دینی نیز، یکی دیگر از منویات
رهبر انقلاب بود که به دستاندرکاران صداوسیما توصیه شده بود.[4]
اما
آنچه امروزه از راه فرستندههای صداوسیما به سراسر ایران و جهان ارسال
میگردد، کمی با اهداف کلانی که رهبر انقلاب ترسیم نمودهاند، تعارض دارد.
حجاب اسلامی
حجاب
از شاخصهای مهمی است که رهبر انقلاب نیز در دیدارهای مسئولین صداوسیما
مکرر مطرح کردهاند؛ ایشان شکستن حریم عفاف و حجابی که میراث هزاران سالهى
ایرانى است را یکی از اهداف مهم شبکههای خارجی میدانند[5]؛ و در جای
دیگری، متذکر میشوند: «در مورد مسئلهى زن نیز دو عیب اساسى در
برنامههاى گذشتهى صداوسیما وجود داشت:... در عیب اول، یک ارزش زیر سؤال
مىرفته و پایمال مىشده که آن، ارزش حجاب بوده است... ما بایستى زن را، هم
باحجاب نشان بدهیم و هم سرشار از ارزشهایى که اسلام و انقلاب براى او در
نظر گرفته است؛ یعنى نجابت و عفت زن»[6]
اما
برخلاف منویات و اشارههای صریح معظمله، این روزها شاهد هستیم هر روز
وضعیت پوشش بازیگران از حدود حجاب اسلامی، عقبتر میرود؛ ظاهراً فقط مو،
جزو مواردی است که باید پوشانده شود؛ گردن، گوشها، پاها و... از مواردی
است که به تشخیص صداوسیما و دستگاه نظارتی آن، خللی به حجاب بازیگران زن،
وارد نمیسازد. البته چند وقتی است که به پوشش مجریان خانم در تلویزیون،
توجه بیشتری شده و در برخی موارد لباس فرم مشخص گردیده است که حرکت
پسندیدهای است؛ اما در شبکههای برونمرزی، کمتر روی این نکات، حساسیت به
خرج داده میشود؛ پوشش مجریان و گویندگان شبکههای برون مرزی جمهوری اسلامی
ایران، بهجای آنکه نمونهی کاملی از حجاب اسلامی باشد، کمابیش با
معیارهای پوشش دینی در تضاد است. البسه و مانتوهای کوتاه و گاهی تنگ،
بهطور معمول مورد استفاده قرار میگیرد.
از
موارد دیگری که این روزها در تلویزیون به چشم میخورد، حضور مجریان خانم و
بازیگران، با ظاهری است که نمیتوان آن را جزو مصادیق گریم دانست؛
مسئلهای که ظاهراً یا جزو موارد بازرسی و نظارت صداوسیما محسوب نمیگردد و
یا اینکه مسئله آنقدر تکرار گردیده که به عرفی عادی در این سازمان مبدل
گشته است؛ و این مسئله در میان مجریان عربزبان شبکهی «العالم» بیش از
سایر شبکهها دیده میشود.
تبرج
از
دیگر مؤلفههای حجاب اسلامی زنان که در قرآن نیز به آن تصریح شده، بحث
«عدم تبرج»[7]است. تبرج به معنای ساده و اصطلاحی کلمه، پوششی است که به هر
دلیل و از جمله رنگ آن، جلب توجه کند و به نوعی زینت نیز محسوب گردد.
متأسفانه استفاده از رنگهای به اصطلاح جیغ و تند در انتخاب لباس و روسری
بسیار به چشم میخورد. به نظر میرسد با اینگونه عقبنشینی از دستورات مهم
اسلام و منویات مقام معظم رهبری، بهجای اینکه روز به روز، صداوسیما ما را
به سمت اهداف خود پیش ببرد، از آن دور میکند؛ اهدافی که رهبر انقلاب، آن
را اینگونه ترسیم کردهاند:
«هدف
این است که ما صداوسیما را به آن اوج و کمالى برسانیم که کلیهى
برنامههاى آن، با بهترین کیفیتها، در جهت رسوخ و نفوذ دادن اندیشهى
اسلام ناب و همهى ملحقاتش ـ از اخلاق و عمل ـ در زندگى مخاطبانش باشد. هر
برنامهى آن، باید این خصوصیت را داشته باشد. این، هدف ماست. از اول صبح تا
آخر شب که پیچ رادیو و تلویزیون را باز مىکنیم، تکتک برنامهها، حتى آرم
برنامهها، موزیک متن فیلمها و برنامههاى گوناگون، حتى چهرهى گویندگان و
مجریانى که دیده مىشوند و لحن کلام گویندگانى که صدایشان شنیده مىشود،
باید این خصوصیات را داشته باشد.»[8]
ایرادهای
وارده به صداوسیما، در معاونت سینمایی وزارت ارشاد، بسیار عمیقتر به چشم
میخورد؛ به نظر میرسد حجاب، گمشدهی تمامی فیلمهای سینمایی است؛
متأسفانه همان پوشش مو که در صداوسیما جزو خطوط قرمز محسوب میگردد، در
سینما، حتی به سخره نیز گرفته میشود که این بر خلاف وظایف وزارت ارشاد در
حوزهی سینماست. از دیگر مواردی که به پوششهای حداقلی اکتفا میشود، در
تئاتر است؛ استفاده از البسه بسیار تنگ، تداخل و برخورد عادی بین بازیگران
زن و مرد، رواج استفاده از کلاهگیس و... تنها نمونههای معدودی از این ضد
فرهنگهاست.
هر
چند که اولین وظیفهی مطرح شده در آئیننامهی یاد شده برای وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی، «هماهنگی و نظارت بر رسانههای ارتباط جمعی همانند:
روزنامهها، مجلات، محصولات سمعی و بصری، نمایشها و ... برای توجه به
فرهنگ حجاب و عفاف و رعایت آن» است؛ اما به نظر میرسد در همین بند اول،
وزارت ارشاد، بهکلی قید رعایت و نظارت در این حوزه را زده است و به جز
حساسیت در حوزهی مطبوعات، دیگر حوزهها، جزو استثنائات نانوشتهی این بند
هستند.
اینها
تنها معدود ایرادهایی بر مبنای سیاستهای کلان فرهنگی است، هر چند تمامی
نهادها در این زمینه مسئولیت دارند، اما از صداوسیما و وزارت ارشاد، انتظار
میرود بهعنوان دو بازوی اصلی رسانهای کشور، نهادینه کردن فرهنگ حجاب و
اجرایی نمودن آییننامهی یاد شده را در دستور کاری جدّی خود قرار دهند.
وظایف تخصصی دستگاههای قانونگذار و اجرایی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۱.
هماهنگی و نظارت بر رسانههای ارتباط جمعی همانند: روزنامهها، مجلات،
محصولات سمعی و بصری، نمایشها و… برای توجه به فرهنگ حجاب و عفاف و رعایت
آن.
۲.
حمایت مادی و معنوی از آثار فرهنگی ـ هنری همانند تسریع در صدور مجوز،
ارائهی یارانه و تشویق تولیدکنندگان آثار فرهنگی و هنرمندانی که راهکارهای
تازه و جذاب در راستای توسعهی فرهنگ عفاف ارائه مینمایند.
۳. جلوگیری از انتشار و تبلیغ کالاهای فرهنگی که با فرهنگ عفاف و حجاب مغایرت داشته باشد، مانند (کتاب، فیلم، نشریات، تئاتر و… )
۴. ترویج الگوهای مناسب برای عفاف و حجاب و ممانعت از ترویج فرهنگ مدگرایی منفی در محصولات و کالاهای فرهنگی.
۵. هماهنگی و همکاری با رسانههای جمعی جهت ایجاد حساسیت لازم در خانوادهها نسبت به اهمیت فرهنگ حجاب و عفاف.
۶. تولید سمفونی و آثار موسیقایی متناسب با موضوع عفاف و حجاب.
۷. برگزاری جشنوارههای فرهنگی ـ هنری، منطقهای، ملی و بینالمللی برای رواج فرهنگ عفاف و حجاب.
۸. استفاده از ظرفیت سازمانهای فرهنگی غیردولتی و خصوصی جهت ترویج فرهنگ عفاف و حجاب.
۹.
نظارت فرهنگی بر اینترنت و ایجاد سیاستهای حمایتی و هدایتی به منظور
تعمیق فرهنگ عفاف و حجاب و جلوگیری از ورود و گسترش مظاهر تهاجم فرهنگی.
۱۰.
تبیین و تحلیل ریشههای دینی و اعتقادی فرهنگ عفاف و حجاب ـ بهویژه برای
نسل جوان ـ بهوسیلهی تولیدات ملی، نشستهای فکری ـ فرهنگی، ایجاد باشگاه
اندیشه و مانند آن.
۱۱.
نظارت بر تشکلهای هنری ـ مردمی، نمایشگاههای هنری و محافل هنری عمومی
مانند: کنسرتها و نمایشگاهها در جهت رعایت فرهنگ عفاف و حجاب.
۱۲. اهتمام لازم برای اجرای قانون «منع استفادهی ابزاری از تصاویر زنان در مطبوعات».
۱۳. به عضویت پذیرفتن خانمهای متعهد و مطلع از مسائل عفاف و حجاب در هیئتهای نظارت بر بازبینی فیلم، کتاب و ... .
۱۴. تهیهی فیلمهای سینمایی در مورد تاریخچهی کشف حجاب در ایران و بررسی علل و عوامل آن.
۱۵.
استفادهی مناسب از لباسهای اسلامی ـ ملی (حجاب و حجاب برتر) در فیلمهای
سینمایی و استفاده نکردن از این پوشش توسط شخصیتهای منفی و منفور در
فیلمها.
۱۶. ارزیابی مستمر وضعیت حضور زنان در فیلمهای سینمایی و مطبوعات.
۱۷. نظارت دقیق و اصولی بر وضعیت فرهنگی ـ اخلاقی سالنهای سینما و مراکز مربوط به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۱۸. حمایت از انتشار نشریات تخصصی و پوشاک اسلامی و سعی در جهانی نمودن این نشریات بهوسیلهی اینترنت.
۱۹.
ارتباط مستمر و تبلیغ در جهت گسترش فرهنگ و سنن ایرانی ـ اسلامی در بین
ایرانیان مقیم خارج از کشور بهوسیلهی رایزنیهای فرهنگی در سفارتخانههای
جمهوری اسلامی ایران در سراسر دنیا (با همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات
اسلامی).
۲۰.
همکاری و هماهنگی در جهت اعزام گروههای فرهنگی جهت ترویج و تبلیغ فرهنگ و
آداب اسلامی ـ ملی برای سایر ملل ـ بهخصوص ایرانیان مقیم خارج از کشور ـ
(با همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی).
۲۱.
توسعه و گسترش ارتباط فرهنگی ـ اسلامی و ملی بین سفارتخانههای کشورهای
اسلامی در ایران (با همکاری سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی).
سازمان صدا و سیما
۱. اهتمام ویژه در خصوص معرفی و ترویج فرهنگ عفاف به منظور نهادینهسازی و جذاب نمودن آن.
۲. تبیین نقش حجاب و عفاف در افزایش سلامت جامعه و بهرهوری آن از راه تولید برنامههای مختلف.
۳.
فرهنگسازی در زمینهی اصلاح پوشش نامناسب و ارائهی راهحلهای مؤثر و
فوری از راه تولید برنامههای کارشناسی، گفتمان، تولید فیلم، تیزرهای
تلویزیونی و ....
۴.
تبیین و آموزش احکام شرعی حجاب و عفاف و رعایت حریم عفاف در خانه و اجتماع
و آموزش معیارهای رفتار صحیح زن و مرد جهت برقراری روابط متعادل اجتماعی.
۵.
به تصویر کشیدن ابعاد شخصیتهای الهی اسلام چون حضرت
زهرا(سلاماللهعلیها)، حضرت زینب(سلاماللهعلیها) و زنان نمونه از صدر
اسلام تا دوران معاصر در مناسبتهای مذهبی و ملی و تأثیر آن در فرهنگسازی و
گسترش ارزشهای اسلامی به صورت جذاب.
۶.
ترویج الگوهای مناسب حجاب بهوسیلهی تولید فیلم و سریال و سایر
برنامههای تلویزیونی و انجام مناظرهی علمی، فرهنگی و هنری در خصوص
فلسفهی حجاب و عفاف به منظور استحکام بنیهی اعتقادی و فرهنگی جوانان.
۷.
به تصویرکشیدن چهرهی بانوان محجبهی کشورهای خارجی در زمینههای مختلف
فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی از راه برنامههای تلویزیونی و تهیهی فیلم
از زندگی آنان.
۸.
تهیهی فیلم و ارائهی تصویر روشن از تاریخچه و خاستگاه کشف حجاب در ایران
به عنوان یک حرکت سیاسی با هدف تخریب بنیانهای فکری و عقیدتی و رفتاری
زنان در جامعه.
۹. آموزش و ترویج احکام شرعی حجاب و پوشش بومی (منطقهای) در جغرافیای جمهوری اسلامی ایران.
۱۰.
به تصویرکشیدن زنان تحصیل کرده، ممتاز، متعهد و با حجاب در فیلمها و
مجموعههای هنری و پرهیز از نشان دادن آنان در نقشها و شخصیتهای عامه و
کمسواد.
۱۱.
نشان دادن وضعیت حقوقی، فرهنگی و اجتماعی زنان در غرب و مقایسهی آن با
وضعیت زنان در ایران به منظور ایجاد احساس رضایت خاطر زنان ایرانی از فرهنگ
دینی و پایبندی آگاهانهتر آنان به عفاف و حجاب.
۱۲. نشان دادن اثرات منفی فرهنگ مبتذل و غیراخلاقی غرب در زندگی اجتماعی و خانوادگی.
۱۳.
انجام تمهیدات لازم برای کاهش تأثیرات منفی سریالها و فیلمهای خارجی
متضاد با فرهنگ اسلامی از راه نقدوبررسی فیلمها و سریالها.
۱۴.
معرفی نمونههای عینی از اساتید، مربیان، نفرات اول کنکور، المپیادیها و
خانوادههای ایثارگران و ... از نظر مظاهر عفاف و حجاب و سادهزیستی.
۱۵. انعکاس موفقیتهای جوانان ـ خصوصاً دختران ـ در ابعاد مختلف با هدف احیا و تقویت شخصیت و منزلت اجتماعی آنها.
۱۶. تهیهی فیلم و گزارش از زندگی زنان فعال در عرصههای خانوادگی، مدیریتی، علمی، فرهنگی و هنری با محوریت موضوع «عفاف و پوشش».
۱۷. آشنا نمودن خانوادهها و جوانان نسبت به برگزاری ازدواج کم هزینه و ساده با توجه به شرایط اقتصادی جامعه.
۱۸. بازنگری در شرایط انتخاب فیلمها و سریالهای خارجی براساس ملاکهای حجاب و عفاف.
۱9.
تهیهی برنامههای متناسب با فرهنگ حجاب و عفاف برای کودکان و استفاده از
قهرمانهای عروسکی مطرح در کارتونها و برنامههای کودک نظیر (علی کوچولو،
کلاه قرمزی و... در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب با همکاری کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان).
۲۰.
تهیهی برنامههای مختلف در خصوص تاریخچه و جایگاه پوشش و حجاب در غرب،
تبیین علل و عوامل آن و چگونگی رواج فرهنگ برهنگی در سدههای اخیر در آن
جوامع.
۲۱. نظارت مستمر به عنوان عوامل ترویج بیمبالاتی اخلاقی و سوق آن به سوی تبلیغات و آگهیهای فرهنگی و اخلاقی.
۲۲.
تدوین سیاستهای روشن و مشخص در مورد سبک لباس و آرایش هنرمندان، مجریان
زن و مرد و ... در برنامهها، فیلمهای سینمایی، تأتر و... با محوریت عفاف و
حجاب.
۲۳.
اطلاعرسانی مناسب و دقیق به خانوادهها در مورد علل آسیبهای اجتماعی و
انحرافها در خصوص زنان بیسرپرست، کودکان خیابانی، طلاق، اعتیاد، فرار
دختران و نشان دادن عدم رعایت عفاف و حجاب در بروز این آسیبها.
۲۴.
انعکاس عواقب منفی استفاده از فیلمها، نوارهای مبتذل و حضور در گروههای
منحرف بر زندگی فردی ـ اجتماعی از راه برنامههای مناسب به صورت طبیعی و
غیرعمدی.
۲۵. نشان دادن اثرات منفی تأثیر فرهنگ مبتذل و غیراخلاقی غرب در زندگی اجتماعی نوجوانان به صورت طبیعی.
۲۶. بیان آیات و روایات و توصیههای دینی در مورد مسئولیت مشترک زن و مرد در رعایت نگاه، رفتار و گفتار.
۲۷.
اتخاذ سیاستهای انضباطی در خصوص بازیگران زن صداوسیما و جلوگیری از تجلیل
و تبلیغ چهرههایی که در مناظر اجتماعی و عمومی با ظاهر و پوشش بد حضور
پیدا میکنند.
۲۸. ترغیب و تشویق تولیدکنندگان آثار فرهنگی که راهکارهای بدیع و جذاب در راستای تعمیق و توسعهی فرهنگ عفاف ارائه نمایند.
۲۹. تجلیل از هنرمندان و فرهنگسازان متعهد که در اشاعهی فرهنگ عفاف و حجاب صاحب اثر و نظر میباشند.
۳۰. افزایش سطح آگاهی خانوادهها از راه رسانهی ملی در مورد اهمیت فرهنگی عفاف و حجاب.
۳۱. سفارش ساخت و تولید آثار برجسته و تأثیرگذار در موضوع حجاب.
پینوشتها:
[1] آییننامهی راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب، مصوب ۱۳/۱۰/۱۳۸۴ جلسهی ۴۲۷ شورای فرهنگ عمومی
[2]
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى مشهد مقدس، 2/1/83 ؛
قابل دسترسی در: farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3227&q=
[3] بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما 12/4/89 ؛ قابل دسترسی در: farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9694&q=
[4] همان.
[5] بیانات در دیدار هنرمندان و دستاندرکاران صداوسیما 12/4/89؛ قابل دسترسی در: farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9694&q=
[6]
بیانات در دیدار با اعضاى شوراى سیاستگذارى صدا و سیما 14/12/89 ؛ قابل
دسترسی در:هfarsi.khamenei.ir/speech-content?id=2431&q=
[7] احزاب:33.
[8] بیانات در دیدار با اعضاى شوراى سیاستگذارى صدا و سیما 14/12/89 ؛ قابل دسترسی در: farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2431=
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:12
حجاب و عفاف
غرب
با شعارهای فریبندهی فمنیستی، بزرگترین ظلم و خیانت را در حق زن روا
داشته است. اتفاق مهم این است که مقام و ارزش والای زن بودن و مادر بودن به
دست فراموشی سپرده میشود و مدیریت خانواده و تربیت انسانها و به تبع آن
جامعه رو به نابودی کشیده میشود، این مسألهای است که غرب را روز به روز
به نابودی نزدیکتر میکند...
شعاری به نفع نظام سرمایه داری غرب!
از
قرن هفدهم به بعد در غرب، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و در قالب «حقوق
بشر» پدید آمد، که در آن نویسندگان و متفکران غرب افکار خویش را در قالب
دفاع از حقوق طبیعی و فطری بشر با دو محور «آزادی» و «تساوی» حقوق زن و مرد
مطرح کردند و حتی مدعی شدند که بدون تأمین آزادی زن و تساوی حقوق او ، سخن
راندن از آزادی و حقوق بشر بیمعنی است. آنها کلید تمام مشکلات اجتماعی و
خانوادگی زنان را در حل این مسأله دانستند. اما این سخنان به ظاهر فریبنده
و پوچ در راستای اهداف مادی و استثماری جامعه غرب است نه احقاق حقوق واقعی
زن.
حقیقت
این است که در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است.
سخنانی که در گذشته درباره انسان و مقام ممتاز وی گفته میشد و ریشهی همه
آنها در مشرق زمین بود، امروز در اغلب سیستمهای فلسفه غربی مورد تمسخر و
تحقیر قرار میگیرد. انسان از نظر غربی تا حدود یک ماشین تنزل کرده است،
روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غایی و هدف داشتن
طبیعت، یک عقیده ارتجاعی تلقی میگردد.[1]
نکته
مهمی که بیتوجهی به آن سبب شد تا نه تنها مشکلات زنان حل نشود، بلکه
سختیها و بیچارگیهای مضاعفی بر زن تحمیل شود، مربوط به حقیقت تساوی و
آزادی افراد بشر است از جهت بشر بودن، نه زن یا مرد بودن زیرا زن و مرد
مساوی هستند از آن جهت که انسانند اما از جهت طبیعت، آفرینشی متفاوت با
یکدیگر دارند که این آفرینش متفاوت خصوصیات، روحیات، تواناییها و نیازهای
متفاوتی را اقتضا میکند.
این
مساله به قدری روشن است که نمیتوان بیتوجهی به آن را به حساب غفلت گذاشت
بلکه عواملی در کار بود که میخواست از شعار آزادی و تساوی حقوق زن و مرد
به سود خود بهره برد. همانطور که در جامعه امروز غرب میبینیم این شعار
سبب بیرون کشیده شدن زن از خانواده و تبدیل شدن به ابزاری برای بهرهوری
اقتصادی نظام سرمایهداری شده؛ در واقع سردادن شعار تساوی حقوق زن و مرد
بدون توجه به طبیعت و فطرت متفاوت او زهری در جام زرین بود که باعث استثمار
زن و نادیده گرفتن حقوق طبیعی و ابتدایی او شد.
اسلام احیاء کنندهی حقوق زن
«قرآن
به اتفاق دوست و دشمن، احیاء کننده حقوق زن است. مخالفان لااقل این اندازه
اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی
او برداشت. ولی قرآن هرگز به نام احیای زن به عنوان «انسان» و شریک مرد در
انسانیت و حقوق انسانی، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد و
زن را همانگونه دید که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان
فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است؛ در واقع زن در قرآن همان زن
در طبیعت است!»[2]
این
مسأله درخور توجه است که اسلام علاوه بر در نظر گرفتن طبیعت متفاوت زن و
مرد از یکدیگر و با قائل بودن به تساوی در انسانیت؛ عنایت ویژهای به زن
داشته است. حضرت امیرالمومنان علی «علیهالسلام» در وصف زن، خطاب به امام
حسن مجتبی(علیه السّلام) میفرمایند: «فان المراه ریحانه و لیت
بقهرمانه»[3]
محوریت زن در جامعه و خانواده
مطلب
مهمی که بیش از هرگونه حقوق و مزایای اجتماعی ارزشمند است و جزو
تفاوتهای اساسی نگاه اسلام و غرب به زن به شما میآید، محوریت زن در
پرورش نسل آینده و جامعهساز بودن آن است، مسالهای که غرب با نادیده گرفتن
آن روز به روز بیشتر به سمت انحطاط و نابودی پیش میرود.
در
واقع آنها ارزش زن را در کارهای اجرایی و مسئولیتهای بیرون از خانه
میدانند. اما با اینکه در اسلام انجام بسیاری از کارهای اجرایی جایز است
اما این امور به خودی خود مقام و ارزش به شمار نمیآید و تنها آنچه که مایه
تقرب میشود را تعبد میداند.
اسلام
با نگاهی دقیق و همسو با فطرت زن بسیاری از مشاغل را برای زنان جایز
دانسته. و زن را در چارچوب خانه محدود نکرده، حتی برخی مشاغل در جامعه وجود
دارد که مخصوص به زن است و مرد در صورت عدم ضرورت حق دخالت در آن را ندارد
پس میتوان از حدیث شریف حضرت زهرا «سلام الله علیها» که میفرمایند: «أن
لایرین الرجال و لایراهن الرجال»[4] نامحرمی را نبینید و نامحرمی هم آنها
را نبیند استفاده شود که زنان نه تنها منعی برای کارهای بیرون از منزل
ندارند بلکه باید امور اجرایی ویژه خود را بیاموزند تا از مراجعه به مردان
بینیاز شوند.
غرب و پایمال کردن حقوق طبیعی زن
غرب
با شعارهای فریبنده فمنیستی و در غالب تساوی حقوق زن و مرد، بزرگترین ظلم و
خیانت را در حق زن روا داشته است. اتفاق مهمی که از این شعارها برمیآید
این است که مقام و ارزش والای زن بودن و مادر بودن به دست فراموشی سپرده
میشود و مدیریت خانواده و تربیت انسانها و به تبع آن جامعه رو به نابودی
کشیده میشود، در واقع نادیده گرفتن نقش واقعی زن مسألهای است که غرب را
روز به روز به نابودی نزدیکتر میکند. مساله جدیتر اینجاست که صدای این
شعار به کشورهای اسلامی هم رسیده اما باید با هوشیاری، نه تنها به این
شعارها گوش فرا ندهیم بلکه با تکیه بر آموزههای اسلامی و با الگو گرفتن از
بانوی دو عالم و سرور زنان جهان فاطمه زهرا «سلام الله علیها» الگوی
واقعی زن و مقام و جایگاه حقیقی او را به کشورهای دیگر بشناسانیم.
حقیقت
این است که باید در همه مسائل حقوقی، اعم از حقوق خانواده، حقوق جامعه، به
جای مردسالاری یا زن سالاری، والی و ولی سالاری یا نظایر آن، عنوان
حقمداری و حقسالاری مطرح گردد تا هیچ خیال خام ربوبیت را چه در محل زندگی
و کار و چه در حوزههای کوچک و بزرگ در سر نپروراند و هرگز معارف حقوقی
اسلام که در مدار حق فطری تدوین شده است و دست غیر معصوم آن را لمس نکرده و
فکر غیرطاهر آن را به ارمغان نیاورده است، با امیال عدهای مشوب نسازند که
همه ارزشها را در قدرت ظاهری میدانند و همان را معیار تفاوت یا تساوی
انسانها مینگرند.[5]
منابع :
[1] شهید مطهری، نظام حقوق زن در اسلام،ص 135
[2] همان، ص 23
[3] نهج البلاغه، نامه 31
[4] بحارالانوار- ج 103، ص 238
[5] آیت الله جوادی آملی، زن در اینه جلال و جمال، صص 324-325
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:12
حجاب و عفاف
خانواده
و جامعه دو عامل مهم در ایجاد و تقویت پیوند میان فرد و جامعه و به دنبال
آن کاهش کجرفتاری هستند. این دو عامل میتوانند به عنوان ابزار «یادگیری
اجتماعی» که مهمترین روش درونی کردن ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، به
کار روند. حجاب مانند هر آموزهی دینی و اجتماعی دیگر، نیازمند یادگیری و
اکتساب از محیط پیرامون است.
بدحجابی،
پدیدهای پیچیده، چندوجهی و برخاسته از علل و عوامل مختلف است و در
جامعهی امروز ایران، نوعی آسیب اجتماعی جدّی تلقی میشود که در صورت مهار
نشدن آن، میتواند به یک بحران اجتماعی با پیامدهای گسترده، عمیق و غیرقابل
پیشگیری تبدیل شود. مسئلهی «بدحجابی» را میتوان از جهات مختلفی مانند
واکاوی ریشهها یا پیامدها، در حوزههای مختلف تاریخی، جامعهشناختی،
روانشناختی، علوم سیاسی و حتی علوم اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار داد. در
این نوشتار برآنیم در حوزههای علوم اجتماعی و روانشناسی، با بررسی
مهمترین ریشههای رشد و گسترش «بدحجابی»، به ارائهی راهکارهایی عملی در
جهت حل این معضل فراگیر بپردازیم.
«حجاب»
یکی از اساسیترین احکام دین اسلام و از ضروریات و واجبات آن به شمار
میآید که شامل مجموعهای از اصول مورد تأکید این دین در زمینهی پوشش،
رفتار و گفتار زنان در جامعهی اسلامی است. بر این اساس، «بدحجابی» مفهومی
است که با کوتاهی در التزام عملی به بخش یا بخشهایی از اجزای تشکیل
دهندهی حجاب، محقق میشود و عمدتاً به پوشش و رفتار غیراسلامی زن در
عرصهی اجتماع ناظر میباشد. هرچند که پوشش مردان نیز در شریعت اسلام،
شرایط و ویژگیهای خاص خود را دارا میباشد و جامعهی کنونی ما، از حالت
مطلوب آن فاصلهی بسیاری گرفته است؛ اما در این مجال به دلیل اهمیت خاص
حجاب زن در دیدگاه اسلام و از سوی دیگر، نقش بیبدیل آن در تأمین سلامت و
پیشبرد اهداف جامعهی اسلامی؛ عوامل گسترش روزافزون «بدحجابی» در جامعهی
کنونی ایران مورد بحث قرار گرفته است.
«جان
آدامز»، از رهبران جنگهای استقلال آمریکا، اهمیت پاکدامنی زنان - که یکی
از ثمرات حجاب آنان است - را در پیشبرد اهداف جامعه این چنین توصیف میکند:
«با مطالعهی تاریخ دولتها، زندگی و رفتار آدمها به این نتیجه رسیدهایم
که رفتار زنان قابل اطمینانترین و کم خطاترین شاخص برای تعیین میزان
پایبندی یک ملت به اخلاقیات و پاکدامنی است. یهودیان، یونانیها، سوئیسیها
و آلمانیها همگی زمانی هویت ملی و شکل استقلال طلبانهی دولتهایشان را
از دست دادند که پاکدامنی خانوادگی و حجب و حیای زنانشان از دست رفت.»[1]
«همفر»،
جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، در کتاب خاطرات خود اذعان میدارد که؛
یکی از نقاط قوت و نیرومندی اسلام و از علل پیشرفت مسلمانان، حجاب زنان است
که موجب جلوگیری از فساد و روابط نامشروع میگردد و باید برای نیل به
اهداف استعمارگرانه، نابودی آن را در سولوحهی اقدامات وزارت مستعمرات
انگلیس قرار داد. او همچنین در این باره میگوید: «در مسئلهی بیحجابی
زنان، باید کوشش فوقالعاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بیحجابی و رها
کردن چادر مشتاق شوند... پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان
رفت، وظیفهی مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی
نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش
دهند.»[2]
بر
این اساس، ریشهیابی و درمان معضل «بدحجابی» را میتوان از جهات متفاوتی
حائز اهمیت دانست و این اهمیت عمدتاً در گرو ماهیت اجتماعی این مسئله است.
در حقیقت، «بدحجابی»، افزون بر آثار و تبعات فردی مانند افزایش مزاحمتها،
آزارها و خشونتهای جنسی؛ دارای پیامدهای اجتماعی متعددی است که به طور
مستقیم نهادهای اجتماعی مانند خانواده و حقوق دیگر افراد جامعه مانند سلامت
روانی و جنسی آنها را نشانه رفته است و از این بابت، سزاوار اقدامات جدّی
حکومت اسلامی در مبارزه و کنترل این پدیدهی مخرب میباشد.
منظور
از حجاب زن به طور مشخص، پوشانیدن تمامی بدن و برجستگیهای آن به جز گردی
صورت و دستها از مچ به پایین، با رنگهای متناسب با عرف جامعه یا غیرزننده
است، که همراه با رفتار و گفتار متین و به دور از عشوهگری و خضوع در کلام
باشد و منجر به خودنمایی و جلب نظر در جامعه نگردد. بنابراین، هر آنچه اعم
از لباسهای تنگ و کوتاه، با رنگها، نوشتهها و نقشهای محرک، آرایش صورت
و مو، رفتار، گفتار و حرکات عشوهگرانه، استفاده از زیورآلات، عطرهای محرک
و زننده، کفشهای صدادار، غیرمعمول و ... را میتوان از مصادیق بدحجابی
زنان به شمار آورد.
ریشههای اجتماعی «بدحجابی»
«بدحجابی»
را از دو جهت میتوان نوعی ناهنجاری یا کجروی اجتماعی به شمار آورد و بر
مبنای نظریات مطرح در جامعهشناسی انحرافات به تحلیل و تبیین آن پرداخت. از
یک سو، «بدحجابی» خلاف بین اعتقادات مذهبی و دینی قشر قابل توجهی از
متدینین کشورمان است و از این جهت، به دلیل نقض هنجارهای اخلاقی و دینیِ
این قشر، نوعی ناهنجاری و کجرفتاری به شمار میرود. از سوی دیگر،
«بدحجابی»، نقض قوانین موضوعهی کشورمان است که به طور مشخص در مادهی 638
قانون مجازات اسلامی، مورد جرم انگاری قرار گرفته است. این شاخصه، اهمیت
بهسزایی در تعیین رفتارهای نابهنجار دارد. چرا که مهمترین و اولین عامل
در تعیین کجرفتاریهای اجتماعی، نقض قوانین به عنوان قویترین هنجارهای هر
جامعه، میباشد[3].
از
نظریات مطرح در جامعهشناسی انحرافات که در حال حاضر میتواند در
ریشهیابی جامعه شناختی «بدحجابی» مورد استفاده قرار گیرد، نظریهی نظارت
اجتماعی است. در این دیدگاه، افراد اصولاً دارای قابلیت بهنجار بودن یا
نابهنجار بودن هستند. نکتهی اصلی این است که جامعه چه رفتاری با فرد داشته
باشد. بر اساس این نظریه، رفتار بهنجار و نابهنجار تنها در درون جامعه
دارای معناست و هر جامعهای سعی میکند که هنجارهای خود را بر فرد تحمیل
کند. موضوع مورد نظر این نظریه این است که چه عواملی باعث محدود شدن
رفتارها میگردد.
«هیرشی»
که پایهگذار اصلی این نظریه به شمار میرود، در همین راستا موضوع پیوند
اجتماعی را مطرح میسازد و بر این اعتقاد است که کجرفتاری، زمانی واقع
میگردد که پیوند میان فرد و جامعه، ضعیف یا گسسته شود. او بر این باور است
که چهار عنصر اصلی، باعث پیوند فرد و جامعه میشود و به کنترل و کاهش
کجرفتاری میانجامد. این عناصر عبارتاند از: «وابستگی، تعهد، درگیری و
اعتقاد.»[4] استفاده از این عناصر در ریشهیابی بدحجابی، تا حدود زیادی
عوامل اصلی این پدیده را مکشوف مینماید.
- وابستگی؛
از
نظر هیرشی، مبنای اصلی درونی کردن هنجارها، وابستگی به دیگران است. در
اینجا مفهوم «وجدان» به شکل یک عامل مستقل مطرح نمیشود، بلکه آنچه اهمیت
دارد رابطهی اجتماعی فرد است. به همین خاطر؛ وابستگی به دیگران را میتوان
یکی از متغیرهای مهم در کنترل رفتار محسوب نمود؛ به طوری که به علت
وابستگی اجتماعی، این احساس در فرد به وجود میآید که به انتظارات و
خواستههای دیگران پاسخ دهد. بیشتر افراد سعی میکنند که آسیبی به
خویشاوندان خود وارد نسازند و رفتارشان باعث ناراحتی و شرمندگی نزدیکان
آنها نشود. با داشتن این احساس، افراد، وابسته و محدود میشوند و کمتر خود
را آزاد و رها میبینند که هنجارهای اجتماعی را نقض کنند. وابستگی به
دیگران، بُعد جامعهشناختی وجدان در روانشناسی تلقی میشود.
بر
این اساس، میتوان یکی از مهمترین ریشههای شیوع روزافزون مسئلهی
«بدحجابی» که در دو دههی اخیر، به وضوح در جامعه مشاهده میشود را؛ افزایش
آستانهی تحمل افراد جامعه در مقابل این ناهنجاری و به عبارت دیگر، کاهش
قبح و زشتی این عمل، در نظر افراد جامعه دانست. در هر حال، دختران بسیاری
از مادران محجبه و متدین جامعهی اسلامی ایران، در ردیف بدحجابان جامعه
قرار گرفتهاند و فراوان دیده میشود که افراد یک خانواده، نسبت به اعضای
بدحجاب خانوادهی خویش کمترین انزجار و اعتراضی از خود نشان نمیدهند.
گذشته
از عقبهی دینی مقوله «تذکر» در دین مبین اسلام که ذیل عنوان فقهی «نهی از
منکر» و در زمرهی واجبات مؤکد دینی مطرح میباشد، در گذشتهی نه چندان
دور، اغلب افراد جامعه در مقابل کسانی که حرمت حجاب و عفاف را خدشهدار
میکردند، عمدتاً به دلیل پایبندی به احکام شرعی، تذکر و هشدار به
سهلانگاران در امر حجاب را وظیفه و مسئولیت دینی و وجدانی خویش
میدانستند.
تأثیر
چنین واکنشی از سوی این افراد، تا بدانجا بود که افراد بدحجاب، از بیم
انزوا و کنار گذاشته شدن توسط بستگان و دوستان خویش، دست کم در ظاهر، خود
را ملتزم به پوشش اسلامی نشان میدادند. با اُفول مراتب اعتقادی برخی
متدینین و اُفول حساسیت ایشان نسبت به برخی حرمتشکنیها، بدحجابی نیز در
جامعهی ما به تدریج در طول دهههای 70 و 80، از شکل کجرفتاری خارج شده و
امری مقبول و پذیرفته به شمار آمد؛ به طوری که، افراد بدحجاب، به واسطهی
وابستگی هرچند نزدیک خود با افراد محجّبه، بدحجابیِ خود را باعث ناراحتی و
شرمندگی آنها ندیده و بدین ترتیب، عامل «وابستگی» که امید میرفت، باعث
ترمیم و یا لااقل مانع رشد تصاعدی این کجرفتاری گردد، مغلوب برخی توجیهات
همچون «عدم دخالت در حریم خصوصی دیگران»، «بینتیجه بودن سختگیری در مسائل
عقیدتی» و «رعایت احترام و همزیستی مسالمتآمیز و پرهیز از مرافعه» واقع
گردید.
در
این باره میتوان به تحقیقی که دکتر «رفیعپور»، در سال 1371 به عمل آورده
است نیز استناد نمود. بر اساس نتایج حاصله از این تحقیق؛ 86.2درصد
پاسخگویان معتقد بودند در سال 1365، رعایت نکردن حجاب از نظر مردم عیب تلقی
میشده است؛ بدین معنا که زنان متمایل به بدحجابی، به علت اینکه احساس
میکردند مردم از بیحجابی اکراه دارند و احتمال دارد آنها را، به گونهای
مورد اهانت (مجازات) قرار دهند، بیشتر حجاب را رعایت میکردند. این
ارزیابی برای سال 1371 به 41.5درصد رسید.[5] از این رو میتوان گفت قبح
بدحجابی در اذهان افراد جامعه، در عرض 6 سال به حدود نصف رسیده است؛ که این
نتیجه میتواند فرضیات مطرح شده در مورد کاهش تأثیر عنصر «وابستگی» بر
کنترل «بدحجابی» را تأیید نماید.
عوامل
بسیاری که عمدتاً ناشی از تلاش رسانههای بیگانه در تغییر پوشش زنان
ایرانی و در پی آن، کاهش سطح حجاب در رسانههای داخلی به ویژه فیلمهای
سینماییِ اکران شده و نشده که به راحتی در دسترس مردم جامعه قرار میگرفت و
مفاهیم تجدّدخواهی و آزادیطلبی به معنای لاابالیگری و عصیانگری را به
وضوح، مورد تبلیغ قرار میداد؛ موجب تجری و جرئت بخشی نسل جوان، در
هنجارشکنی و شکستن ارزشهای اعتقادی بهخصوص حجاب گردید. در تأیید این نظر
میتوان به پژوهش دکتر رفیعپور در زمینهی مقایسهی وضعیت پوشش زنان در
فیلمهای سینمایی ساخته شده در دهههای اول و دوم انقلاب اشاره نمود.
بنا
بر این پژوهش؛ حد پوشش و حجاب در فیلمهای دههی دوم انقلاب نسبت به دههی
ماقبل، کاهش چشمگیری داشته است[6] و این روند با شتاب افزونتری، در
دهههای بعد نیز ادامه یافت که عمدتاً با تحقیر یا تضعیف پوشش چادر نیز
همراه بوده است.[7]
- تعهد؛
از
نقطه نظر هیرشی، تعهد نیز بُعد جامعهشناختی مفهوم «خود» در روانشناسی
است؛ به این معنا که ما وقت و انرژی خود را در راه دستیابی به اهدافی مانند
تحصیل، کار و داشتن شهرت خوب در میان دیگران صرف میکنیم. فردی که به
فعالیتهای متعارف در زندگی روزمره متعهد باشد به منظور حفظ موقعیتی که با
کوشش برای خود به دست آورده، کجرفتاری نمیکند و خود را به خطر
نمیاندازد. بیشتر افراد میخواهند آیندهی خوب داشته باشند و برای این
منظور، شیوهی زندگی متعارف را دنبال میکنند. از دیدگاه نظریهی نظارت
اجتماعی؛ عمل کننده، هزینهها و منافع ناشی از هر عمل خود را میسنجد و بر
آن اساس انتخاب میکند. حال اگر هزینهی کجرفتاری سنگین باشد، فرد کوشش
میکند تا از آن اجتناب کند.[8]
تاریخچهی
ظهور و گسترش پدیدهی بدحجابی در ایران نشان میدهد که برخورد مسئولین
ذیربط در طول زمان نسبت به این پدیده، با تغییرات بسیاری همراه بوده است و
یکی از مهمترین این تغییرات در زمینهی برخورد با بدحجابان، در بهرهی
آنها از فرصتهای شغلی و امکان حضور در اماکن مختلف نظیر ادارهها،
فروشگاهها، رستورانها و ... بوده است. در اوایل دورهی شروع بدحجابی که
عمدتاً از سال 1362 آغاز میگردد؛ صدور اطلاعیهها و اعمال نظارتهای جدّی
مبنی بر محروم نمودن زنان بدحجاب از حضور در اماکن مختلف صورت گرفت که این
محرومیت، به معنای از دست دادن موقعیتهای مختلف حضور اجتماعی و در پی آن
بالا رفتن هزینهی کجرفتاری برای بدحجابان تلقی میشد.
ملاحظهی
اطلاعیهای که در تاریخ 4 مرداد 1363 توسط دادستان عمومی تهران در
روزنامهی جمهوری اسلامی منتشر شده است، شدت اهمیت بدحجابی را در نظر
مسئولین برنامهریز و اجرایی کشور و عزم راسخ آنان در برخورد با این مسئله
را به خوبی نشان میدهد: «به کلیهی مسئولان در ادارات و سازمانهای دولتی و
شرکتها و سایر واحدهای دولتی و خصوصی، اماکن عمومی از قبیل هتلها،
مسافرخانهها، تالارها و باشگاههای برگزار کنندهی مجالس جشن عروسی،
غذاخوری و سایر اماکن عمومی اعلام و ابلاغ میدارد از تاریخ انتشار این
اطلاعیه موظفاند از ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش اسلامی را
نمیکنند، جلوگیری به عمل آورند.»
در
این دوران، بدحجابان احساس انزوای زیادی میکنند و بسیاری از ادارات،
اماکن اقامتی و فروشگاهها در عمل یا از پذیرش بانوان بدحجاب خودداری
میکنند و یا ضمن تذکر، ایشان را به اصلاح حجاب دعوت مینمایند. این
توصیفات را میتوان با وضعیت کنونی در این زمینه مقایسه نموده و به یکی از
ریشههای اجتماعی گسترش بدحجابی دست یافت.
در
حال حاضر یکی از ارکان ثابت در بسیاری از مؤسسههای خصوصی، حضور منشی یا
کارمند با پوشش و رفتار غیراسلامی است که بدون اِعمال هیچگونه نظارتی از
سوی دستگاههای مسئول، به فعالیت خود مشغول میباشند. فراتر اینکه؛ در
بسیاری از ادارههای دولتی، اختلاط بیمورد، غیرضروری و در برخی موارد
منافی شئونات اسلامی در میان کارمندان زن و مرد مشاهده میشود. در حالی که
اجبار ادارههای دولتی و مؤسسههای خصوصی به تفکیک جنسیت و رعایت شئونات
اسلامی توسط کارمندان در محیط کار و نظارت بر حُسن اجرای این مهم، هزینه و
اقدام ویژه و هنگفتی را در قیاس با آسیبهایی که به دنبال دارد، نمیطلبد.
بدین
ترتیب، با ضعف نظارتهای اداری، هنجارهای اجتماعی لازم الإجرا نیز فاقد
ضمانت اجرا گردید که این خود، مؤثرترین عنصر در رشد چشمگیر بدحجابی و حضور
فزایندهی زنان بدحجاب در جامعه بود؛ چرا که با ضعف اهرمهای نظارتی،
ایشان نیز لزومی به التزام عملی در حفظ حدود شرعی حجاب نمیدیدند. جوّ غالب
جامعه اعم از دانشگاهها و مراکز آموزشی، محیطهای کاری، مراکز تفریحی و
.... نیز محدودیتی برای حضور آنها ایجاد نکرد. از این رو، یکی از ریشههای
افزایش بدحجابی در کشور را میتوان فقدان یا کاهش نظارت حکومتی بر چگونگی
پوشش زنان در حضور ایشان در عرصههای مختلف اجتماعی، به ویژه حوزههای کاری
و آموزشی دانست.
- درگیری؛
عنصر
سوم نظریهی نظارت اجتماعی که به کاهش کجرفتاری منجر میشود، درگیری است.
به اعتقاد هیرشی، بیشتر افراد در طول زندگی خود زمان و انرژی محدودی
دارند. درگیری در امور زندگی روزمره وقت زیادی نیاز دارد و خود باعث محدود
شدن رفتار میشود. افراد بیکار و بیهوده وقت بیشتری برای هنجارشکنی دارند
در حالی که کسی که کار میکند خانوادهای تشکیل داده و سعی میکند در
حرفهی خود موفق باشد، وقت و انرژی اضافی برای ارتکاب جرایم را ندارد. به
همین دلیل بیشتر جرمشناسان معتقدند که افزایش سالهای تحصیل، انجام خدمت
نظام وظیفه، و فراهم بودن تسهیلات ورزشی، باعث کاهش کجرفتاری در میان
نوجوانان میگردد.[9]
عامل
درگیری به طور مؤثر میتواند در کاهش انواع ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی
مؤثر باشد، اما پیرامون مسئلهی «بدحجابی» میبایست با تردید به این عامل
نگریست زیرا در طول دو دههی اخیر؛ این معضل، در بین اقشار مختلفی از زنان
مشاهده شده است. اما حالتهای خاص بدحجابی که به صورت مدگرایی افراطی و
تنوعگرایی روزافزون بروز مییابد؛ عمدتاً در زنانی با دغدغهها و
درگیریهای اجتماعی کمتر مشاهده میشود زیرا به دلیل تبلیغات گستردهی
کالاهای مصرفی و تغییر سریع مدها، یکی از فعالیتهای ثابت برخی از زنان و
دختران غیرشاغل و غیرمحصل و عمدتاً از طبقات مرفه جامعه، برای پر کردن
اوقات فراغت، تغییر در نوع پوشش و آرایش با شیوههای متفاوت است.
- اعتقاد؛
هیرشی
معتقد است که میزان اعتقاد افراد به هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین
متفاوت است. هر چه این اعتقاد در فرد ضعیفتر باشد احتمال دارد که
هنجارشکنی کند. بنابراین انحراف به علت فقدان اعتقاد به اعتبار هنجارها و
قوانین واقع میشود. فردی که خود را تحت تأثیر اعتقادات معمول در جامعه
نبیند، هیچ وظیفهی اخلاقی برای همنوا بودن و رعایت قوانین در نظر
نمیگیرد.[10]
از
مهمترین و کلیدیترین عوامل اجتماعی ایجاد و گسترش بدحجابی را میتوان
ضعف اعتقاد و نیز آگاهی زنان از این دستور الهی دانست. در تحقیقی میدانی
این نتیجه به دست آمده است که یکی از علل رعایت نکردن دقیق حجاب اسلامی که
درصد قابل ملاحظهای را به خود اختصاص داده– 83 درصد- ضعف اعتقاد مذهبی
میباشد.[11] همچنین، از نظرسنجی و تحقیق 8 سالهی محققی، پیرامون علت کم
توجهی دختران و زنان به حجاب، این نتیجه به دست آمد که اساسیترین علت این
پدیده، ناآگاهی است. از 500 نفر بانوی بدحجاب، اظهارنظر 80درصد از آنان
نشان داد که بیاطلاعی از آثار و پیامدهای نوع پوشش، اصلیترین عامل
بدحجابی ایشان است.[12]
عمل
به آموزههای دینی مانند حجاب برخاسته از اعتقاد درونی فرد است و اعتقاد
به حجاب به طور مؤثر ناشی از سطح آگاهیِ فرد نسبت به شرایط، ویژگیها و
مصالح وجوب این حکم است. در حقیقت اگر والدین که نقش مهمی را در درونیسازی
حجاب در فرزند خود دارند، از عواقب و خطرات فردی، خانوادگی و اجتماعی
بدحجابی مطلع باشند؛ نقش تأثیرگذار خود را به نحو مطلوب میتوانند انجام
دهند. خانواده و جامعه دو عامل مهم در ایجاد و تقویت پیوند میان فرد و
جامعه و به دنبال آن کاهش کجرفتاری هستند. این دو عامل میتوانند به عنوان
ابزار «یادگیری اجتماعی» که مهمترین روش درونی کردن ارزشها و هنجارهای
اجتماعی است، به کار روند. حجاب مانند هر آموزهی دینی و اجتماعی دیگر،
نیازمند یادگیری و اکتساب از محیط پیرامون است. نظریهی یادگیری در زمرهی
نظریات روانشناسی اجتماعی است که ذیل بخش ریشهیابی روانشناختی بدحجابی
مطرح خواهد شد.
ریشهیابی روانشناختی «بدحجابی»
در
بحث از ریشهیابی روانشناختی بدحجابی میتوان از دو دسته نظریات روانکاوی
و روانشناسی رفتاری بهره گرفت. در نظریات روانکاوی، بر زمینههای زیستی-
روانی مانند شخصیت، هوش و ویژگیهای جنسیتی در انجام کجرفتاری تأکید
میشود. مهمترین رکن نظریات روانکاوی در ریشهیابی انحرافات، رابطهی
اجزای شخصیتی افراد است. به طور کلی، برای ساختار شخصیت انسان سه مجموعه
نیرو که عوامل کنترل رفتاری نامیده میشوند، میتوان بر شمرد: «ضمیر (تابع
اصل لذت)، خود (تابع اصل واقعیت) و فراخود (تابع وجدان فرد).» در میان این
اجزا، «خود» که امکان درک و اندیشیدن در مورد واقعیتهای اجتماعی زندگی را
به فرد میدهد، باید بر سایر اجزای درونیِ شخص کنترل داشته باشد. هنگامی که
این کنترل نباشد یا ضعیف باشد، فرد در ارضای نیازهایش ممکن است مرتکب
رفتار انحرافی شود.[13]
در
مورد گسترش معضل بدحجابی این بحث قابل درک است. یکی از ریشههای روانی
بدحجابی برخاسته از تسلط اصل لذت بر شخصیت افراد است. تعدادی از زنان،
فلسفه و آثار حجاب را میدانند اما در عمل به دلیل لذتگرایی و تنوعطلبی
ملتزم به آن نیستند. احساساتی چون تنوعطلبی، زیباییخواهی، لذتگرایی،
تمایل به تبرج و خودآرایی، تمایل به جلب توجه دیگران و به رخ کشیدن
زیباییها و برانگیختن تحسین و تمجید دیگران؛ در تمامی زنان وجود دارد. اما
برخی، به واسطهی دریافت آموزشهای درست و به موقع توسط خانواده و محیط
آموزشی و اجتماعیِ خود، راههای کنترل این احساسات و بروز صحیح و سودمند
آنها را یاد گرفتهاند و از همین الطاف الهی که در اختیار زنان قرار داده
شده است، برای حفظ و زیبایی و استحکام روابط خانوادگی، بهرهی کافی و وافی
را میبرند.
بنابراین،
نبود آموزشهای صحیح و به موقع خانوادگی و اجتماعی در مورد تمامی
زمینههای مرتبط با حجاب برای دختران نوجوان و جوان در دو دههی اخیر
توانسته است به پیروی نسلهای جدید انقلاب از احساسات درونی میدان دهد و بر
گسترش روزافزون و قارچ گونهی بدحجابی دامن زند. حتی تدابیر آموزشی و
فرهنگی حکومت اسلامی باید به گونهای باشد که تأثیرات خانوادههای غیرمعتقد
یا ناآگاه را خنثی نماید. زیرا تمایلات طبیعی انسانها تنها در پرتو فرهنگ
و نظام ارزشی جامعه شکل و جهت مییابد و در مجاری صحیح و سودمند آن
جلوهگر میشود. افزون بر نظریات روانکاوی، برخی از نظریات روانشناسی
اجتماعی نیز میتواند در ریشهیابی بدحجابی استفاده شود.
مهمترین
مفاهیم مطرح در روانشناسی اجتماعی که میتواند به طور مؤثر در ریشهیابی
بدحجابی مورد استفاده قرار گیرد؛ مفاهیم کنترلهای درونی و بیرونی،
جامعهپذیری، تقلید و الگوسازی است. نظریهی کنترل اجتماعی از نظریات مطرح
در روانشناسی رفتاری است و بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از
تمایل به کجرفتاری باید همهی افراد کنترل شوند.
این
نظریه رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجهی کارکرد
ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی و کنترلهای شخصی و درونی میداند.
کنترلهای اجتماعی از کنترلهای رسمی نظیر قوانین و کنترلهای غیررسمی
همچون ضمانتهای اجتماعی (تذکر، توصیه، تمسخر، طرد، تهدید موقعیت و اعتبار
اجتماعی و ... ) منتج میشوند و عوامل مؤثر بر کنترلهای شخصی و درونی؛
احساسات شخصی، خودپنداره، ناکامی، روان پریشی، اعتماد به نفس، وسواس، ترس،
تنش، لذتجوییهای آنی و ... میباشند.[14]
به
سبب وجود کنترلهای درونی است که برخی از افراد علیرغم وجود فرصت بروز
رفتار انحرافی به سبب کنترلهای اجتماعی ضعیف، این رفتارها را انجام
نمیدهند. برای نمونه میتوان به خانوادهها و به ویژه زنانی اشاره داشت که
در دوران قبل از انقلاب، با وجود موقعیتهای بدحجابی و به طور کلی فساد و
بزهکاری، مرتکب چنین رفتارهایی نمیشدند و حتی بسیاری از این بانوان، در
زمان کشف حجاب توسط رضاخان تا مدتهای مدیدی از منزل خود خارج نشدند.
اگرچه
تحقیقات تجربی بازدارندههای شخصی و درونی را در رفتار انحرافی مؤثر
میداند، ولی در شرایطی که عوامل اجتماعی و محیطی نظیر خانواده، مدرسه و
گروههای همسالان فعال هستند، عوامل درونی و شخصی به تنهایی قادر به کنترل
رفتار فرد نیستند.[15] از عوامل مؤثر بر افزایش بدحجابی، ضعف کنترلهای
درونی و اجتماعی(رسمی و غیررسمی) است. در وجود این ضعف نیز نبود آموزشهای
هدفمند و سیستمی بسیار مؤثر است. میتوان با ارتقای سطح محتوایی و اجرایی
مراکز فرهنگی و آموزشی در ایجاد شخصیتهای سالم و با قدرت خودکنترلی بالا
اقدام کرد و از سوی دیگر با افزایش کنترلهای اجتماعی، برای افراد بدحجاب
این احساس را ایجاد کرد که در برخورداری از امکانات اجتماعی با مشکلات
اساسی روبهرو هستند و باید حوزههای شخصی اعتقادات خویش را از فعالیتهای
اجتماعیشان تفکیک کنند.
از
دیگر نظریات مطرح در روانشناسی اجتماعی که به طور مؤثر در ریشهیابی
گسترش بدحجابی میتوان مورد استفاده قرار داد، نظریههای یادگیری اجتماعی-
شامل نظریهی همنشینی افتراقی و نظریهی تقلید- است. بر اساس این نظریه،
بدحجابی رفتاری است که در فرآیند رابطه با افراد دیگر، با کمک فرآیند
الگوسازی و از راه مشاهده و تقلید به خصوص در گروههای کوچک (تصادفی و
آگاهانه) آموخته میشود. انتخاب الگوی یادگیری توسط شخص، تحت تأثیر عوامل
مختلفی نظیر سن، جنس و موقعیت اجتماعی است.
پژوهشهایی
که در مورد بیحجابی انجام شده است، تأثیر عنصر تقلید و الگوبرداری بر
گسترش بدحجابی را به خوبی آشکار میسازد. نتایج پژوهشهایی در این زمینه
نشان میدهد که نوع پوشش مادر و خواهران با نوع پوشش دختران همبستگی دارد.
همچنین این پژوهشها نشان میدهد که دختران در زمینهی حجاب، بیشترین
الگوگیری را از اعضای خانودهی خود دارند. از دیگر نتایج این پژوهش که
البته بسیار تأسف برانگیز است، این نتیجه است که؛ با افزایش میزان استفاده
از رسانههای جمعی و کالاهای فرهنگی، نگرش افراد به حجاب، منفیتر
میشود.[16]
این
نتیجه به وضوح نشان میدهد که متأسفانه در حال حاضر رسانههای جمعی و
کالاهای فرهنگی موجود در جامعهی ما در ایجاد الگو برای افزایش بدحجابی و
کاهش علاقه در جوانان و نوجوانان به ویژه دانشجویان نسبت به حجاب بسیار
موفق عمل میکنند. همین امر نیز از مهمترین ریشههای روانی و اجتماعیِ
بدحجابی به شمار میرود.
حفظ
ارزشهای جامعه و انتقال فرهنگی ازنسلی به نسل دیگر، بدون تأکید بر ابزار
تقلید امکانپذیر نیست. میتوان از تقلید به عنوان ابزاری کارآمد در راستای
جامعهپذیری مفید و سازنده بهره جست به شرط آنکه اسوهها و الگوهای دینی و
فرهنگی خویش را به نسل بعد معرفی کنیم. حضور نمونهها و سرمشقهای شایسته
در زندگی به عنوان محرکهایی جهت دهنده و مثبت مورد تأکید قرآن کریم است تا
از حضور محرکهای بازدارنده و منفی بکاهد.
نتیجهگیری
حجاب،
کلید تعدیل تمایلات جنسی و کنترل فضای ارزشی در جامعه است و از سوی دیگر،
بدحجابی از مهمترین ابزار در راستای اضمحلال فرهنگ و در نتیجه هویت دینی
یک جامعه است. زیرا منجر به افزایش و گسترش تلذذات جنسی به عرصهی اجتماع و
انحرافهای اخلاقی میشود. اسلام، زن را موجودی متفکر و فعال میبیند که
التزام به پوشش اسلامی بهترین زمینه را برای امنیت فعالیت او فراهم
میآورد. مهمترین ریشههای اجتماعی و روانی بدحجابی را میتوان چنین
برشمرد: «کاهش وابستگی، تعهد، اعتقاد و آگاهی در زمینهی حجاب، کنترل
اجتماعی ضعیف، تبعیت بدحجابان از اصل لذت به دلیل کاستی در تربیت دینی،
تأثیر یادگیری اجتماعی و نوع الگوهای خانوادگی و اجتماعی ارائه شده به
نوجوانان و جوانان، نقص جدّی در کالاهای فرهنگی کشور و ... .»
راهکارهای کاهش یا جلوگیری از افزایش بدحجابی:
-
مشخص ساختن حدود شرعی حجاب و ارائهی تعریف جامع و مشخص از بدحجابی در کتب
درسی و دیگر منابع آموزشی در دسترس نوجوانان و خانوادهها؛
-
تلاش برای انتقال فرهنگ حجاب از راه سازمانهای فرهنگی و رسانههای جمعی.
در این راستا میبایست به تبیین و تشریح آثار مثبت و کارکردهای فردی و
اجتماعی حجاب و نیز آثار منفی بدحجابی و افشای سیاستهای تهاجمی دشمنان
اقدام کرد؛
-
برنامهریزی دقیق برای مدارس، دانشگاهها و خوابگاههای دخترانه در راستای
تبیین حجاب، به وسیلهی مبلّغان آگاه، جوان، توانا، خوش اخلاق و با قدرت
بیان مناسب. در این راستا میتوان از جایگاه امام جماعت بهره برد و ایشان
را از بانوان طلبه انتخاب کرد؛
- غنی سازی اوقات فراغت دختران و زنان در جهت تخلیهی هیجانهای درونی و افزایش آگاهی؛
- فرهنگسازی ازدواج آسان و ایجاد امکان ازدواج به هنگام جوانان؛
- آگاه سازی مستمر و علمی جامعه پیرامون جوانب مختلف حجاب و بدحجابی از راه رسانهی ملی؛
-
الگوسازیِ حجاب و عفاف از راههای مختلف به ویژه رسانهی ملی برای نسل
جوان و رفع تناقضهای الگویی موجود در این زمینه. منظور از تناقضهای
الگویی، وجود تفاوتهای عمیق و متناقض میان الگوهای نظری و دینی و الگوهای
عملی و در دسترس است. آنچه امروزه در محافل دینی و عمدتاً حوزوی مطرح است،
تأکید بر ابعاد وجودی حضرت زهرا(سلاماللهعلیه) به عنوان برترین الگوی
زنان عالم است. اما الگوهای عملی مطرح در زمینهی حجاب و عفاف مانند
آموزگاران، اساتید و شخصیتهای مشهور تلویزیونی و سینمایی؛ در تناقض آشکار
با الگوهای مذهبی قرار داشته و مسیری متفاوت را فرا روی پیروان و دوستداران
خویش قرار میدهند؛
-
به دلیل اثرپذیری غیرقابل انکار و بالای تودههای مردم از هنرپیشههای
تلویزیونی و سینمایی، برای جلوگیری از افزایش معضل بدحجابی و پیشگیری از
ایجاد یک بحران اعتقادی و فرهنگی در جامعه، میبایست نظارت جدّی و
آگاهانهای در این زمینه وجود داشته باشد؛
-
ارتقای ساختارهای نظارتی و کنترلی رسمی و غیررسمی در سطح جامعه و
برنامهریزی مناسب برای بهرهگیری از مشارکت جمعی در حل این معضل اجتماعی؛
- کنترل مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش و آرایش در سازمانهای دولتی و خصوصی؛
- کنترل اختلاط غیراسلامی زن و مرد از راه نظارت بر تولیدات رسانههای تصویری و همچنین اماکن عمومی؛
- تولید و عرضهی لباسهای مناسب و زیبا، با توجه به سلایق متفاوت موجود در جامعه؛
- پاسخگویی به شبهات مربوط به پوشش و ضرورتهای آن؛
- تقویت حس مسئولیت والدین در برابر فرزندان و آموزش شیوهی نظارت و کنترل روشمند آنان؛
-
بهسازی محصولات فرهنگی به ویژه کتابها، نشریات، فیلمها و مجموعههای
تلویزیونی، برنامههای رایانهای و ... و نیز نظارت و کنترل جدّی بر
گلوگاههای ورودی محصولات فرهنگی به کشور؛
- برخورد قاطع با متخلفان و مهرههای اصلی فساد و ابتذال با استفاده از اصلاح قوانین و تعریف راهکارهای مؤثر در این زمینه؛
-
ارتقای سطح تأثیر مراکز فرهنگی دانش آموزی در زمینهی حجاب و عفاف، از راه
تعریف اهدافی ویژه در این باره، تخصیص بودجهی لازم و استفاده از عناصر
متخصص و کارآمد.
منابع :
1.
وندی، شیلت و نانسی لی دموس، دختران به عفاف روی میآورند، ترجمه و تلخیص
سمانه مدنی و پریسا پورعلمداری، قم: نشر معارف، 1388، ص 250.
2. همفر، خاطرات همفر، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی، ترجمهی دکتر محسن مؤیدی، تهران: امیرکبیر، 1377، ص 84.
3. ممتاز، فریده، انحرافات اجتماعی؛ نظریهها و دیدگاهها، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1387، ص 12.
4. همان، صص 119 و 120.
5. رفیعپور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377، ص 164.
6. همان مؤلف، وسائل ارتباط جمعی و تغییر ارزشها، تهران، نشر کتاب فردا، 1387، صص 33 و 34.
7.
مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، نگاه اجمالی به پوشش چادر در سریالهای
تلویزیونی (ابتدای سال 80 تا پایان 82)، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما،
1384.
8. ممتاز، ص121.
9. همان، ص122.
10. همان، ص122.
11. رحیمی، عباس، حجاب و نقش آن در سلامت روان، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1387، ص166.
12. غلامی، یوسف، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم، نشر معارف، چاپ چهارم، 1387، ص168.
13. احمدی، حبیب، جامعهشناسی انحرافات، چاپ چهارم، تهران، سمت، 1389، ص33.
14. همان، صص 85 تا 89.
15. همان، صص89 و 90.
16. رستگار خالد، امیر، مقالهی بررسی نگرش دانشجویان دختر به حجاب، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:11
حجاب و عفاف
بررسی شبهات وارده به حجاب اجباری
یکی
از شبهاتی که چند سال است آن را به شیوههای گوناگون مطرح میسازند،
شبههی «حجاب اجباری» است. نخست باید به این نکته پرداخت که آیا منظور از
اجبار در حوزهی قانون الهی است یا در حوزهی قوانین اجتماعی؛ اگر منظور از
اجبار در حوزهی قوانین الهی باشد که بدون تردید مسئلهی «حجاب» یکی از
اساسیترین مسائل دینی به شمار میرود...
در
سالهای اخیر مسئلهی «حجاب» به یکی از مسائل مهم در جامعهی ما تبدیل شده
است. چه در حوزهی عملکرد نهادهای نظارتی، چه در حوزهی مباحث عمومی و در
میان افراد جامعه با وجود آنکه حقیقت «عفاف» در سایهسار «حجاب» مورد تأکید
همهی ادیان الهی بوده و حتی علوم تجربی نیز به تأثیرات شگرف و عمیق آن پی
برده است ولی همواره مغرضان با نگاهی همراه با شک و شبهه به آن
نگریستهاند.
موج
تخریب و هجمهی همه جانبهی مخالفان «حجاب» در رویکردی جدید با شیوهی
شبهپراکنی و تفرقه افکنی وارد میدان شده است؛ زیرا حیا و «حجاب» از
بزرگترین موانع غلبهی دشمن بر کشور اسلامیمان است. «میشل هولباگ»
نویسندهی فرانسوی میگوید: «جنگ علیه اسلامگرایی با کشتن مسلمانان
فایدهای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها میتوان به این پیروزی دست یافت.
پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامنهای کوتاه فرو بریزید.»
در
پروتکلهای دانشوران صهیون نیز آمده است: «ما باید کاری کنیم که اخلاق در
همه جا ویران شود تا راه سیطرهی ما را بگشاید. برای نابود کردن «گوییم»
(منظور همهی غیریهودیها) عشق به عیاشی و تجمل پرستی را در بین آنها
رواج میدهیم... ادبیاتی مستهجن رواج میدهیم تا بتوانیم در برابر
برنامههای خودمان نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.»[1] یکی از شبهاتی که
چند سال است آن را به شیوههای گوناگون مطرح میسازند، شبههی «حجاب
اجباری» است. این مقاله در پی آن است به این شبههی رایج با رویکردی عقلانی
- اجتماعی پاسخ دهد. نخست باید به این نکته پرداخت که آیا منظور از اجبار
در حوزهی قانون الهی است یا در حوزهی قوانین اجتماعی.
تعریف اجبار
«اجبار»،
آن است که کسی به جای دیگری تصمیم بگیرد و آنگاه او را مجبور سازد که آن
تصمیم را عملی نماید. هر اقدام و عملی که تحت فشارهای عینی و به همراه زور و
خشونت بر انسان تحمیل گردد، مصداق «اجبار» است.
اجبار در حوزهی قانون الهی؟
اگر
منظور از اجبار در حوزهی قوانین الهی باشد که باید گفت بدون تردید
مسئلهی «حجاب» یکی از اساسیترین مسائل دینی و الهی به شمار میرود که
اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و
مسیحیت، به لزوم رعایت آن تأکید شده است.[2]
«جرجی
زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» مینویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن
تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت
مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده است و تا آخر قرون
وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»[3]
در طول تاریخ اسلام نیز تمامی مسلمانان چه شیعه و چه سنی و پیروان مذاهب
مختلف به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آن را بر هر زن مسلمان الزامآور
میشمارند و رعایت نکردن آن را توسط زنان مسلمان مخالفت آشکار با حکم واجب
الهی تلقی میکنند.
مؤمنان
هماره خود را تسلیم خداوند میدانند، زیرا «تسلیم بودن» در برابر حکم و
قانون الهی اولین شرط ایمان است. احکامی از ناحیهی خداوند بهواسطهی
پیامبرش بر بشر نازل شده است تا انسانهای با ایمان آنها را به گوش جان
بپذیرند و سر در گرو فرمان او داشته باشند، اهل ایمان معتقدند قوانین الهی
کاملترین قوانین نسبت به سایر قوانین بشری است. قوانینی که از قرآن و سنت
استخراج شده است. با رجوع به همین منبع وحی میتوان وجوب حجاب و الزام آن
را برای زن مسلمان به روشنی دریافت کرد.
«و
به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و
دامان خویش را (از بىعفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان
که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینهی خود
افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند
مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا
پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران
خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان یا مردان سفیه وابسته (به
آنها) که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان
آگاه نیستند و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به
زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به
گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.»[4]
«اى
پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابهای[5] خود را بر
خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند
بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند
همواره آمرزنده و مهربان است.»[6]
با
توجه به آیات بالا و آیات مشابه در خصوص «حجاب» باید گفت که این مسئله یکی
از اوامر الهی است و ترک آن عقوبت پروردگار را در پی دارد اما پذیرفتن و
یا نپذیرفتن آن از سوی مسلمانان مانند سایر احکام الهی امری است که اجبار و
اصرار در پذیرش آن طرد شده است. آن هنگام که میخواهیم «حجاب» را به عنوان
امری ایمانی یا عقلایی و به عنوان یک فکر و اندیشه به فردی معرفی نماییم.
استفاده از ابزار اجبار چه در اندیشه و فکر و چه در قبول ایمان امری نادرست
و بیاساس است.
بنابراین
خواه حکومت «اسلامی» باشد یا نباشد، زنان مسلمان باید حدود الهی را رعایت
نمایند و اگر اهل رعایت نیز نیستند، سرپیچی خود را آشکار نکرده و نافرمانی
از خداوند را ترویج ننمایند. چنانچه روزهخواری علنی، ترک علنی نماز،
شرابخواری علنی و علنی نمودن هر معصیت دیگر، گناه بزرگتر و مضاعفی است.
اما دین اسلام هر گونه اجبار در پذیرفتن قوانین الهی را مردود میشمارد و
بشر را برای پذیرش آنها به تفکر و تعقل سفارش میکند. سیرهی پیامبر گرامی
اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان گواه این مدعاست.
«در
دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس هر کس به
طغیانگران کافر شود و به خدا ایمان آورد، حتماً بر دستاویزی محکم چنگ زده
است، دستاویزی که ناگسستنی است و خداوند شنوا و دانا است.»[7]
اما میتوان برای اجباری نبودن انتخاب دین، چند دلیل بیان نمود:
نخست
آنکه حقیقت دین متشکل شده است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به
دنبال دارد و جامع همهی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از
«اعتقادات» و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است. اکراه و اجبار در
«اجبار» در دین نفى شده است. کاربرد اکراه و اجبار مربوط به اعمال ظاهری
است که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى) مثل اینکه بچه را مجبور
کنند، دارو بخورد. نمیتوان با اجبار به کسی گفت، به فلان چیز اعتقاد پیدا
کن. به عنوان مثال شخصی که خورشید را میبیند، نمیتوان او را وادار کرد تا
معتقد شود که شب است.[8]
دوم
آنکه با توجه به آیهی شریفهی «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی...؛
راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است...» راه حق از باطل آشکار است و
خداوند به وسیلهی فرستادن پیامبران و معجزات آشکار راه حق را نمایانده است
و برای قبولاندن دین نیازی به اجبار نیست زیرا کسانی که فاقد دلایل بین
برای اثبات مدعای خود هستند به ابزار زور متوسل میشوند. [9] سوم آنکه
ایمان ارزشمند، آن ایمانی است که بر اساس اراده و اختیار باشد نه بر اساس
زور و اجبار و داشتن «اختیار» از جملهی مهمترین تفاوتهای انسان با سایر
موجودات است.
در این جا لازم است به مفهوم «تحمیل» نیز توجه نماییم.
«تحمیل»
بر خلاف اجبار بدون بهرهگیری از زور و فشارهای عینی میباشد و اساساً بر
حسب ظاهر هیچ اجباری وجود ندارد ولی انسان در شرایطی قرار میگیرد که
ناگزیر از «خوداجباری» میشود یعنی ناچار از تصمیم و اقدامی میگردد که بر
خلاف میل و ارادهاشمیباشد. به عنوان مثال اگر کسی مورد تهدید قرار گیرد و
عواقب و نتایجی را بر تصمیم و اقدام او مترتب سازند که موجب وحشت و ترس او
گردد و در نتیجه از تصمیم خود منصرف شود و یا تحت فشار و شرایط دشواری که
او را قرار دادهاند، سخنی بگوید و تصمیمی بگیرد و یا تسلیم تصمیم دیگران
شود، در این صورت گرچه در ظاهر زور و اجباری وجود ندارد اما او را در
شرایطی قرار دادهاند که امکان تصمیم و عمل بر اساس اختیار و ارادهی خویش
را ندارد و تسلیم تحمیل دیگران میشود.
از
نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در
مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل
قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه
انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد. آنچه که از نظر
قرآن دارای ارزش است، «ایمان برآمده از اراده و اختیار کامل» است. به همین
دلیل ایمان آوردن در جهان آخرت هیچ سودی برای انسان ندارد.[10]
اجبار در حوزهی قوانین اجتماعی اسلام؟
اما
اگر منظور از اجبار در رعایت «حجاب» در حوزهی قوانین اجتماعی باشد، 3
پرسش اساسی پیش میآید. پرسش نخست، آن است که آیا «حجاب» مسئلهای در
حوزهی حریم خصوصی است یا در حوزهی حریم عمومی؟ دوم آنکه آیا در جامعهی
اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟
و سوم آنکه بر فرض «قانون پذیر» بودن مسئلهی حجاب، این قانون باید چه معیارها و ضوابطی داشته باشد؟
زمانی
که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح
میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر
قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر
مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت
به تحقق در آمدن و اجرا شدن نخواهد داشت و هر کس بر اساس مصالح و منافع
شخصی دست به انتخاب قوانین الزامآور میزند. مسلم است که در جامعهای این
چنینی باید مفهوم «نظم» و «قانون» به فراموشی سپرده شود.
«حجاب» مسئلهای خصوصی یا مسئلهای عمومی؟
برخی
بر این باورند که «حجاب» و چگونگی رعایت آن در محدودهی حریم خصوصی است و
میتواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کند؛ بنابراین، این مسئله یک
تکلیف شخصی محض است نه یک مسئلهی اجتماعی و قانونگذار نمیتواند برای آن
قانون وضع کند. این عده بر این باورند که خداوند حجاب را به جهت اظهار
عبودیت زن واجب فرموده و اگر زن مسلمان این حکم الهی را نادیده انگارد، فقط
ترک واجب الهی نموده و عمل او کیفر اخروی در پی دارد و در برابر جامعه هیچ
مسئولیتی ندارد و جامعهی اسلامی نیز در قبال ترک عمل واجب او حق ندارد
برضد او اعلام جرم کرده و یا او را مؤاخذه نماید.
در
نقطهی مقابل، گروهی دیگر پوشش زنان را در جامعه جزو حریم خصوصی تلقی
نکرده بلکه آن را بخشی از هویت و فرهنگ اجتماعی میشناسند. همان گونه که
سایر رفتارها در زندگی اجتماعی مشمول قواعد و قوانین اجتماعی است، پوشش در
جامعه نیز باید تابع قوانین بوده و آن را با معیارها و مصالح اجتماعی سنجید
و قوانین متناسب با آن را وضع و اجرا کرد. در حقیقت برخلاف نظر گروه نخست،
این گروه معتقدند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست، بلکه یک مسئلهی اجتماعی
است که حتی میتوان به وسیلهی آن سایر رفتارهای اجتماعی را چون امنیت
اجتماعی و هویت دینی، بر مبنای اجرای درست یا نادرست آن تنظیم نمود.
از
آنجا که ارتباط به ویژه ارتباطات نمادین، پایه و اساس تمامی کنشهای
اجتماعی شناخته میشود. [11]باید گفت که با نگاهی جامعهشناختی، در واقع
«حجاب» به مفهوم پوشش، به مثابه رسانهای هویتی و ارتباطی است که نقش
نمادینی در عرصهی ارتباطات میان فردی دارد، از این رو مسئلهی حجاب نه
تنها مسئلهای شخصی و خصوصی نیست بلکه دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و
اقتصادی میباشد و دارای مؤلفههای مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری
است که میتوان از زوایا، پارادایمها و منظرهای مختلفی به آن نگریست.به
گفتهی «هلن واتسون»، یکی از مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب،
این قدر موضوع مناقشه نبوده است.[12]
وی
با تکیه بر ابعاد و اهداف عملی و نمادین حجاب که ریشه در حفظ حجب، حیا و
شرم از برهنگی دارد، اظهار میدارد که مسئلهی پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای
در مباحث روز دنیا دربارهی فرآیند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری
که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و
شامل مباحث و نظریههای مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل
پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرفگرایی و مسائل قدرت و باز نمود آن
استناد میکند.
نگرش
عمیق و بیغرضانه به آیههای حجاب و سورههایی که این آیهها در آنجا آمده
است نیز، به روشنی مینمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف شخصی بانوان
مسلمان است، حق جامعهی دینی نیز میباشد. آیتالله جوادی آملی در این خصوص
میفرماید: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم
صرف نظر کردم، مربوط به مرد هم نیست تا مرد بگوید راضیم ... حجاب زن حقی
است الهی؛ حرمت و حیثیت زن به عنوان «حق الله» مطرح است...»[13]
پوشش
بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطهی امنیت اجتماعی نیز
تأثیرات محسوسی بر جای میگذارد، چه بسیار پوششهای نادرست و تحریکآمیز که
بسیاری از مخاطرات و ناهنجاریهای اجتماعی را پدید آورده است. «حجاب»،
مقولهای است که میتواند در زمینهی اقتصاد جامعه هم مثمر ثمر باشد.
برهنگی عامل کشیده شدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع شده و قهراً
نیرو و بازدهی کار در اجتماع را ضعیف میکند. رعایت نکردن «حجاب» بسیاری از
نیازها و مصارف ناخواسته و نادرست را رواج میدهد و از سوی دیگر پوشش
نادرست در محیطهای کار و تولید به سبب پیش آمدن مسائل مبتلا به آن همچون
«چشم چرانی»، «تحریک شهوت» و... سبب کاهش بازدهی و افت رشد اقتصادی در
جامعه میشود.
روانشناسان
«چشم چرانی» را یک نوع انحراف روانی قلمداد میکنند. فرد چشمچران هرگز با
چند ساعت چشمچرانی در روز قانع نمیشود و با ادامهی این روند به بیماری
روانی دیگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد شد. پوششهای نادرست افراد
جامعه میتواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و... را که در چارچوب
«اخلاق اجتماعی» میگنجد، دچار تغییرات جدّی کرده و جامعه را به سراشیبی
سقوط اخلاقی بکشاند. تکتک افراد جامعه میبایست برای رشد «عقلانیت
اجتماعی» و «کمال اخلاق» بر اساس خردورزی و با تکیه بر مفاهیم عمیق دینی
همت گمارند و این نکات که به اختصار ذکر شد نشان می دهد که مسئلهی پوشش
حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزهی حریم خصوصی جای داد بلکه «حق
الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب میگردد.
مسائلی
در حوزهی حریم خصوصی جای میگیرند که با منافع اجتماعی ارتباط نداشته و
قبول یا رد آن مسئله به منافع و مضار دیگر افراد جامعه آسیب نرساند.
بنابراین هر رفتاری که به منافع دیگران خدشه وارد نماید میتواند مشمول
مقررات اجتماعی شود. حال با توجه به نتیجهی بحث به سؤال دوم مبنی بر اینکه
آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع
گردد یا خیر؟ میتوان به آسانی پاسخ داد. در حقیقت قانونگذار جامعهی
اسلامی با توجه به نکات ذکر شده برای اثبات عمومی بودن موضوع «حجاب» و
بسیاری دیگر از نکاتی که مجال طرح آن در این نوشتار نبود، اقدام به وضع
قانون برای رعایت آن در جامعه نموده است.
اما
بحث بر سر آن است که حال که «حجاب و پوشش» قانونپذیر شد، «قانون خوب» در
مورد «حجاب» چگونه قانونی است و با چه معیارها و ضوابطی بایستی نوشته شود؟
پر واضح است که وضع « قانون خوب» تنها یک قسمت از اصلاح جامعه است و بخش
مهم آن شیوهی اجرای آن قانون میباشد. شاید بسیاری از مخالفان لزوماً با
موضوع «حجاب» مخالف نباشند بلکه با نوع اجرای «قانون حجاب» مخالف هستند.
مسلم آن است که هر قانونی نوع و شیوهی اجرای منحصر به خود را میطلبد. این
نکته که برای رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی از شیوهای استفاده
شود که همان شیوه در خصوص رعایت نکردن قانون حجاب نیز اعمال میگردد، مناسب
و قابل تحقق نیست.
همانطور
که مطرح شد، موضوع «حجاب» تنها یک موضوع اعتقادی محض نیست بلکه موضوعی چند
بعدی است و میتواند بر موضوعات دیگر در جامعه همچون سیاست، اقتصاد، اخلاق
و... تأثیر گذار باشد. «حجاب» نماد عفت و عزت زنان و از شاخصهای مهم
فرهنگ دینی و از عناصر اصلی هویت دینی و ملی ماست. هویتی که در پرتو آن
سلامت جامعه حفظ میگردد و جامعهی سالم موجب رشد و بالندگی همهی انسانها
اعم از زن و مرد میشود. حجاب پرچم اسلام و درحقیقت لباس عقل عملی زنان
مسلمان است، پس لازمهی وضع قانون برای چنین موضوع مهمی تحقیق و پژوهش کافی
به همراه استفاده از نظرات کارشناسان و خبرگان در تمامی زمینهها میباشد.
برخی از پیشنهادهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد، به شرح زیر است:
1. اهتمام به تقویت باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی در تمامی سطوح جامعه از جمله مدارس، دانشگاهها و...؛
2. تصویب قوانین در برداندهی موضوعات تشویقی به جای قوانین تنبیهی؛
3. موضوع «حجاب» را بایست چنان تبلیغ نمود که در برگیرندهی زنان و مردان باشد نه آنکه صرفاً به زنان بپردازد؛
4. منزلت بخشی به زن مسلمان و حفظ کرامت او با روشها و برخوردهای عزتمندانه نه تحقیرانگارانه؛
5. اصلاح نگرشهای فرهنگی در سیاستگذاران و برنامهریزان برای آنکه تمامی معضلات جامعه را در کنار هم ارزیابی نمایند؛
6. هماهنگی تمامی نهادهای ذیربط و موازی کاری و تک روی نکردن در میان نهادهای متولی و یا کمکاری و سهلانگاری از سوی برخی دیگر؛
7.
اصلاح عملکرد رسانهها و استفاده از ابزارهای رسانههای نوین در جهت تبلیغ
و ترویج فرهنگ حجاب، حیا و تقویت ننمودن باورهای ضددینی؛
8. الگوسازی و تشویق الگوهای زنان برتر جهت تبلیغ ارزشها و باورهای دینی؛
9. به کارگیری روشهای صحیح برای گسترش حجاب و جلوگیری از بروز دیدگاههای افراطی و اعمال خشونت آمیز و سلیقهای؛
10.
توجه به مرزهای زنانگی برای وضع و اعمال قانون در حیطهی ورزش، کار و سایر
فعالیتهای اجتماعی ... و همچنین ایجاد و گسترش مکانها و مراکز تفریحی و
فروشگاهی ویژهی بانوان.
پی نوشت ها :
[1] دائره المعارف بریتانیا، ج2، ص82
[2] رک. تاریخ تمدن ویل دورانت، 1381؛ حجازی، 1370؛ محمدی، 1385
[3] جرجی زیدان، 1384: ص942
[4] سورهی نور، آیهی 31
[5] روسریهای بلند
[6] سورهی احزاب، آیهی 59
[7] سورهی بقره، آیهی 256.
[8] ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، صص 342 ـ 343، / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی ج 2، ص 205.
[9] ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.
[10] سورهی انعام، آیهی 158
[11] محسنیان راد، 1385: ص39
[12] واتسون، 1382: ص311.
[13] آیتالله جوادی آملی، عبدالله، «زن در آیینه جمال و جلال»، ص 423
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:10
حجاب و عفاف
متأسفانه
مسؤولان فرهنگی کشور که تکلیف دینی و قانونی آنها ترویج ارزشهای الهی در
جامعه است در طول 32 سال انقلاب اسلامی وظیفهی خود را انجام نداده بلکه
غالباً به عکس در جهت فرهنگ زدایی حرکت کردهاند! یکی از ارزشهای الهی در
جامعه، حجاب و چادر برای حفظ عفاف خانمهاست. متأسفانه از دولت آقای هاشمی
گرفته تا دولت آقای خاتمی و اکنون دولت آقای احمدینژاد، هیچ کدام وظیفهی
دینی خود را انجام ندادهاند.
به
نظر میرسد که این افراد یا اعتقاد چندانی به این حکم ضروری اسلام نداشته و
یا توجه به آن ندارند. از این رو، آقای هاشمی در نماز جمعهی تهران بر
ضرورت نداشتن چادر برای بانوان و کافی بودن همین پوشش مرسوم در میان برخی
زنان تهرانی سخن به میان میآورد و در دولت آقای خاتمی، «یوسفی اشکوری» در
کنفرانس برلین اصل حجاب را مستفاد از قرآن نمیداند و با انکار ضروری
بودن، آن را امری شخصی پنداشته و در نتیجه، امری نسبی، قراردادی و یا
همچون آداب و رسوم اجتماعی تلقی کرده است. بر طبق این مبنا هر کس بر اساس
میل شخصی خود میتواند حجاب را رعایت کند یا آن را کنار بگذارد.
آقای
خاتمی نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران شبکهی تلویزیونی «ان.اچ.کی» ژاپن
اظهار داشت: «اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً
مضر است ولی اگر بتواند جامعه را به سلامت بیشتری بکشاند و زمینه را برای
فعالیت بیشتر زنان فراهم آورد منفی نیست، مشکل این نیست که زنان چگونه
لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصههای مختلف حضور داشته
باشند و صلاحیت خود را نشان دهند.»
وی
در دیدار با دانشآموزان و اولیای مدرسهی دخترانهی «سروش» تاریخ 13/8/76
میگوید: «اینکه میگوییم حکومت اسلامی است به این معنا نیست که دختر ما
قانع شده باشد که حجاب خوب است، او ممکن است در این باره سؤال داشته باشد و
باید بتواند سؤالاتش را مطرح کند.
مثل
این است که میگوییم باید مالیات بدهیم و یا مثل این است که میگوییم
نباید از چراغ قرمز عبور کنیم اما دختر ما، پسر ما، حق دارد که سؤال کند که
چرا؟ یا ما میتوانیم او را قانع کنیم یا او میتواند ما را قانع کند یا
هیچ کداممان قانع نمیشویم. ما حق خودمان را داریم و او حق خودش را»
آقای
هاشمی رفسنجانی در فیلم انتخاباتی ریاست جمهوری 84، تیر خلاص به حجاب زد و
هر نوع پوششی را اعم از هر نوع رنگ، مد، ضخامت و نازکی را حجاب دانست و در
پاسخ به پرسش یکی از سؤال کنندگان که میپرسد آیا هر نوع پوششی حجاب است،
میگوید:
«هر
نوع پوششی که باشد! این تابع میل خود افراد، خانواده، محیط و خانهی
آنهاست!» این سخن دقیقاً ترجمان سخن اشکوری است که میگفت: «حجاب امری
شخصی است و تابع نظر، میل و سلیقهی خود افراد است.»
همین
تفکر غلط، برخی مدعیان اصلاحات مثل: «شیرین عبادی، فریبا داوودی مهاجر،
شادی صدر، مهرانگیز کار، رمضانپور ـ معاون مهاجرانی در وزارت ارشاد ـ ،
فرناز قاضی زاده و ...» زمانی که پس از فتنهی 88 به خارج از کشور گریختند و
فرصت کشف حجاب برایشان پیش آمد، به طور رسمی کشف حجاب کرده و به صورت
بیحجاب در رسانههای غربی و ضد انقلاب حاضر شدند!
شاید
بتوان حدس زد که سایر دوستان آنها نیز چنان چه چنین فرصتی برایشان فراهم
گردد چادر و روسری را از سر برداشته همانند آنها کشف حجاب خواهند کرد. به
ظاهر این نوع تفکر به وسیلهی رهبر جریان انحرافی وارد دولت اصولگرای
محمود احمدی نژاد نیز شده است!
زیرا
از یک سو نسبت به طرح عفاف و حجاب با نیروی انتظامی همکاری نمیکند و از
سوی دیگر نسبت به خبرنگار زنی که در برابر ایشان کشف حجاب میکند، واکنشی
نشان نمیدهد و از منظر سوم روزنامهی دولتی ایران به جای آن که در جهت
تقویت فرهنگ حجاب تلاش کند با چاپ ویژهنامهی «خاتون» در جهت براندازی
همین مقدار باقی مانده از حجاب تلاش میکند.
به
راستی آیا رسالت دولت اسلامی اصلاح کجیها و بدحجابیهاست یا بیاعتنایی
کردن به ناهنجاریهای اجتماعی و زیر سؤال بردن هنجارها از جمله حجاب زنان و
بانوان متعهد؟! آن چه در ویژهنامهی خاتون آمده است میتوان در یک جمله،
خلاصه کرد.
تلاش
برای یک دست کردن زنان ایرانی و براندازی حجاب از نوع چادر و سپس برداشتن
گامهای بعدی برای براندازی حجاب به صورت گام به گام؛ اظهارنظرهای آقای
«کلهر» در ویژهنامهی خاتون، دربارهی چادر و رنگ سیاه از چند جهت قابل
تأمل است که به تبیین آن میپردازیم.
1. حجاب مطلوب چادر است.
آن
چه از روایات و احادیث استفاده میشود این است که زن در برابر مرد بیگانه
باید از پوشش کامل برخوردار باشد تا هم از نگاه بیگانه در امان باشد و هم
مرد از ارتکاب معصیت و افتادن در هوسهای شیطانی حفظ گردد. در این احادیث
آمده است: «لغیر ذی محرم اربعة اثواب؛ درع، خمار، جلباب و ازار؛ حجاب زن در
مواجهه با نامحرم چهار پوشش است؛ پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار» [1]
خدای
متعال در سورهی احزاب آیهی 59 خطاب به پیامبرش میگوید: «یا ایها النبی
قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذالک ادنی ان
یعرفن فلایوذین و کان الله غفورا رحیما؛ ای پیامبر به همسران، دختران و
زنان مؤمنین بگو که جلابیب و چادرهای خود را بپوشند.» پوشاندن تمامی بدن به
شناخته شدن به اینکه اهل عفت، حجاب، صلاح و سدادند نزدیکتر است، در
نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمىشوند، یعنى اهل فسق و
فجور متعرض آنان نمىگردند.»[2]
دربارهی
جلباب در تفاسیر دیدگاههای مختلفی از چادر گرفته تا لباسی که از مقنعه
بزرگتر باشد و تا زانو را بپوشاند، ذکر شده است ولی از قراین و علایمی
استفاده میشود که جلباب همین چادر ایرانی یا عبای عربی مرسوم است که به
طور کامل سر و بدن زن را میپوشاند. در اکثر فرهنگ نامهها و کتب لغت،
جلباب به معنای عبا یا چادر آمده است.[3]
در
کتب تفسیر نیز مانند: «المیزان، الکاشف و ...» جلباب به معنای پوشش فراگیر
که از بالای سر تا پا را میپوشاند، تفسیر شده است. در بخشی از گزارشهای
تاریخی نیز تعابیری آمده است که اثبات میکند جلباب همان چادر یا عبای عربی
است. به عنوان نمونه از عایشه نقل شده است: «خمرت وجهی بجلبابی؛ صورتم را
به وسیلهی جلبابم پوشاندم»[4]
از
این تعبیر استفاده میشود که مراد از جلباب پیراهن یا مانتو نیست زیرا با
آنها نمیتوان صورت را پوشاند بلکه این عبا و چادر است که میتوان با آن
صورت را پوشاند و به تعبیر امروزی آن، رو گرفت. همچنین در تعبیر دیگری
آمده است: «سدلت احدانا جلبابها من راسها علی وجهها؛ یکی از ما ها جلباب
خودش را از روی سرش به صورتش افکند.»[5]
از
این تعبیر نیز میتوان استفاده کرد که جلباب پوششی شبیه به چادر یا عبای
عربی بوده است که در مواجهه با نامحرم امکان داشته است که با آن صورتشان را
نیز بپوشانند. شاهد دیگر این که دربارهی حضرت زهرا(سلاماللهعلیه) نیز
همین تعبیر به کار رفته است. در مقدمهی خطبهی «فدکیه» آمده است: «لاثت
خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها؛ حضرت فاطمه خمار و مقنعهاش را محکم
بر سر بستند و جلباب که تمام آن وجود مبارک را فراگرفته بود بر تن
کردند.»[6]
از
عبارت «اشتملت بجلبابها» بهخوبی استفاده میشود که جلباب پوششی سرتاسری
مانند چادر یا عبای عربی بوده که تمام بدن را از سر تا قدمها فرا میگرفته
است. افزون بر آن در روایات متعددی آمده است که حضرت زهرا(سلاماللهعلیه)
به هنگام خروج از منزل با عبا و چادر بودهاند.[7]
زمخشری
نیز در تفسیر «کشاف» و آلوسی در «روح المعانی» از ابن عباس صحابی پیامبر و
شاگرد مکتب علی(علیهالسلام) نقل میکند که وی جلباب را در آیهی یاد شده
این گونه تفسیر کرده است. «جلباب ردایی است که از بالا تا به پایین بدن را
میپوشاند.»
بنابراین
تردیدی نیست در این که حجاب مطلوب قرآن همان حجاب جلبابی و از نوع چادر
است پس باید تمامی مسؤولان امر در نهادینه کردن این نوع حجاب در جامعه
بکوشند و صرف این که همسران و دختران خودشان از این نوع استفاده میکنند،
کافی نیست.
2. بهترین رنگ برای چادر رنگ مشکی است.
دربارهی
این که رنگ چادر باید از چه نوع رنگی انتخاب شود، بحثهای فراوانی صورت
گرفته است. بیتردید تاکنون هیچ مجتهد و مرجع تقلیدی رنگ مشکی برای چادر
بانوان را واجب شرعی ندانسته است ولی در مورد این که این نوع رنگ برای لباس
خانمها بهتر است نیز تردیدی وجود ندارد. آقای «کلهر» در مصاحبه با خاتون
این نوع رنگ را سوغات غرب برای ایران دانسته و گفته است: «این نوع رنگ
متکبرانه را ناصرالدین شاه برای ایرانیان از غرب به سوغات آورده است!» در
این باره چند نکته حایز اهمیت است:
الف)
بر فرض پذیرش این تز کلهر، ایشان باید توضیح دهد که آیا رنگ مشکی چادر که
امروز در بیشتر کشورهای عربی رایج است نیز سوغات ناصرالدین شاه برای
کشورهای عربی بوده است؟! جای بسی تأسف است که ایشان برای اثبات مدعایش به
استدلالهای سخیفی تمسک میجوید که مثلاً امروز توپ پارچهی مشکی از
فرانسه، انگلیس و ژاپن به ایران وارد میشود. پس رنگ مشکی چادر از غرب به
ایران وارد شده است! وارد شدن پارچهی مشکی از برخی کشورهای غربی را
نمیتوان دلیل ورود این رنگ از گذشتهی دور به ایران دانست.
مردم
ایران خود بهتر میدانند که در گذشتهی دور کرباس را در رنگرزیها به رنگ
مشکی رنگ میکردند و آن را میپوشیدند. واردات امروز یک کالا نمیتواند
دلیل آمدن اصل آن از غرب باشد. بسیاری از کالاهایی که امروز از غرب برای ما
به ارمغان میآورند یک روز از تولیدات ایران بوده و متأسفانه امروز ما از
وارد کنندگان آن شدهایم. بر فرض هم که این رنگ از غرب به ایران آمده باشد
آیا میتوان گفت هر آن چه از غرب آمده است نامطلوب است؟
ب) در کتب لغت مانند: «لسان العرب و تهذیب اللغة و ...» جلباب را به پرده و چادر مشکی و سیاه شب ترجمه کردهاند.
ج)
افزون بر آن قرآن که به زبان عربی روشن و مبین نازل شده است تا برای همهی
مردم به خصوص مردم عصر نزول قرآن قابل فهم باشد. زمانی که این آیهی شریفه
نازل شد، زنان آن روز از جلباب، چادر و پوشش مشکی فهمیدند.
از
این رو ام سلمه همسر گرامی پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) نقل میکند
وقتی آیهی جلباب «یدنین علیهن من جلابیبهن» نازل شد: «زنهای انصار از
خانههایشان خارج شدند در حالی که پوششهای مشکی داشتند، گویی کلاغ بالای
سر آنها نشسته است.»[8] سکوت پیامبر در برابر فهم زنان انصار گواه روشنی
بر تأیید رنگ مشکی برای پوشش زنان است.
در
کتاب روانشناسی رنگها گفته شده است که رنگ مشکی رنگ منفی و سلبی است.
دکتر «ماکس لوشر» در کتاب روان شناسی رنگها صفحهی 97، مینویسد: .«رنگ
سیاه به معنای «نه» و رنگ سفید به معنای «بله» است. سفید به صفحهی خالی
میماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطهی پایانی است که در
فراسوی آن چیزی وجود ندارد.» درست به همین دلیل است که رنگ مشکی را برای
چادر زنان بهتر میدانیم، زیرا در برابر نگاه مردان بولهوس پیام منفی
میدهد
آن
چه آقای کلهر نیز به عنوان تکبر از آن یاد میکند، تأکید بر همین نکته است
که زن نباید در برابر مردان تواضع و فروتنی نشان دهد بلکه باید در برابر
مردان از خود تکبر نشان دهد و این تکبر در زن امر مثبتی است و نه منفی.
امام
علی(علیهالسلام) در حدیثی میفرمایند: «بهترین خصلتهای زنان، بدترین
خصلتهای مردان است.» ایشان اشاره میکنند که زنان اگر مغرور باشند خود را
در اختیار نامحرم قرار نمیدهند. حجاب از مظاهر اعتماد به نفس زنان است،
اگر زنی این اعتماد به نفس را نداشته باشد، بازیچهی دست هوس بازان میشود.
بیتردید چنین رنگی با آیات قرآن که از زنان میخواهد «ولایضربن بارجلهن
لیعلم ما یخفین من زینتهن»[9]
نباید
زنان پای خود را چنان به زمین بکوبند که صدای زینت آلاتشان شنیده شود و
موجب تحریک مردان گردند. از ملاک این آیه استفاده میشود که هر آن چه زن به
گونهای برخورد کند که مورد توجه مردان نامحرم قرار نگیرد برایش و برای
مردان بهتر است.
از
سوی دیگر این که آقای کلهر لباس مشکی را به قابی تشبیه کرده که صورت زنان
را برجسته میکند و به عبارت ایشان بدن نماست ولی لباس زنان ایرانی لباس
نماست، توجه ایشان را به لباسهای زنان ترکمن جلب میکنم. خوب است ایشان
انصاف بدهد که آیا زنان محجبه با چادر توجه بیننده را به خود بیشتر جلب
میکنند یا حجاب زنان ترکمن؟
پی نوشت ها :
[1] طبرسی، مجمع البیان ، ج 7، ص 204
[2] ترجمهی المیزان، ج16، ص: 511
[3] ر.ک به کتاب پرسمان حجاب اثر حسین مهدی زاده، صص 77 - 83
[4] صحیح مسلم، ج 4 ، حدیث 2131
[5] سنن ابوداوود، ج 2، ص 167
[6] طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 98
[7] ر.ک به کتاب پرسمان حجاب، از صفحهی 103 به بعد
[8] سنن ابو داوود ، ج 2، ص 182
[9] سورهی نور، آیهی 31
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:10
حجاب و عفاف
مقام
معظم رهبری: «توجه کنید که هیچ بحثی در زمینههای مربوط به پوشش زن، از
هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد، اگر متأثر از آن باشد، خراب خواهد شد. مثلا
بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر
غلطی است. نه اینکه من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من میگویم
چادر بهترین نوع حجاب است.»
حیا،
عفاف و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام، برای گران بها کردن و
حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است. تقریباً همه بر این نکته
تأکید دارند که حیا و عفت، قدر و قیمت زن را بالا میبرد. تمام مردان اعم
از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، برای زن با حیا، احترام قائلاند و
زن بیحیا و بیآزرم را حقیر میشمارند.
«ویل
دورانت» (روان شناس معروف آمریکایی) میگوید: «زنان دریافتند که دست و
دلبازی، مایهی طعن و تحقیر است و این را به دختران خود یاد دادند.» منزلت
ناشی از حیا که نقطهی مخالف بیحیایی و به قول ویل دورانت دست و دلبازی
است به گونههای مختلف تعبیر شده و هر اندیشمندی، به شکلی بازتاب آن را در
زندگی زن، به توضیح نشسته است.
ویل
دورانت حیا را کمین گاهی میداند که زن با استفاده از آن میتواند همسر
مورد نظرش را برگزیند یا مطابق دلخواهش اصلاح نماید: «حجب و حیا برای
دختران همچون وسیلهای دفاعی است که به او اجازه میدهد تا از میان
خواستگاران خود، شایستهترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد
که پیش از دست یافتن بر وی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت
زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق
شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.»
خانم
«جینا لمبروزو» (روان شناس معروف ایتالیایی)، تداوم عفت و حیای زن را مهم
شناخته و دلدادگی مرد را در این رابطه، مؤثر میداند: «بدون شک منشأ حجب و
حیای زن را در عشق و علاقه میتوان یافت. وقتی که زن، مرد را به خویش
علاقهمند و خود را نسبت به او متمایل میبیند، ـ منظور ـ اصل خود نمایی و
جلوه گری از بین میرود.»
استاد
«مطهری» بر این باور است که عفت و حجاب برای زن، هم وسیلهی تصاحب دل مرد و
هم حایل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزهی تجاوز است:
«حیا، عفاف، ستر و پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام، برای گران
بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است ... زن همان
گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را
تصاحب کند، متوسل به دور نگاه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که
نباید خود را رایگان کند بلکه میبایست آتش عشق و طلب او را تیزتر کند و
مقام خود را بالاتر ببرد ... به طور کلی رابطهای است میان دست نارسی و
فراق از یک طرف و عشق، سوز و گران بهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینهی
فراقها و دست نارسیها میشکفد.» زن هر اندازه متینتر، با وقارتر و
عفیفتر حرکت کند ... به احترامش افزوده است ...
«جلال الدین بلخی»، این معنا را چنین به نظم آورده است:
آب غالب شد برآتش از نهیب *** ز آتش او جوشد چو باشد در حجیب
چونکه دیگی حایل آمد هردو را *** نیست کرد آن آب را کردش هوا
ظاهراً بر زن چو آب از غالبی *** باطناً مغلوب و زن را طالبی
یعنی،
مرد چونان آب است و زن چونان آتش، اگر این دو بی هیچ مانعی در ارتباط با
هم قرار گیرند، آن کس که مغلوب میشود، خاموش و سرد و بیخاصیت میگردد، زن
است ولی اگر میان این آب و آتش، ظرفی حایل شود، آتش سرد و بیخاصیت
نمیشود؛ بلکه میتواند با حرارت دایمی خود، وجود مرد را گرمایش و به غلیان
و شور وا دارد.
استاد
مطهری میگوید: «مرد در عمق وجودش از ابتذال، تسلیم و رایگانی زن متنفر
است و عزت، استغنا و بیاعتنایی او را میستاید. مردی وجود ندارد که آرزوی
داشتن همسر عفیف و با حیا را در سر نپروراند یا از زیستن درکنار چنین زنی،
لذت نبرد.»
چرا تأکید بر حجاب و عفاف زن است؟
زن
و مرد در طبیعت، هر یک گرایشها، انگیزهها، توانها و کارکردهای خاص خود و
آسیبها و ضرورتهای ویژهی خود را دارند. این است که در کنار تشویق او به
ایجاد جذابیّت مثبت برای همسر خود، وی را از به کارگیری این توان در
زمینههای نادرست بر حذر داشته و از او خواسته است تا با حجاب، عفاف و حیا
بر نیروی جذابیّت آفرینی خویش فایق آید و آن را مدیریت کند.
برخی
از روان شناسان بر این باورند که هم زمان با آغاز دوران بلوغ، احساس تشخیص
هویّت نیز خودنمایی میکند؛ همانگونه که پسران در این مقطع سنی به سلطه
جویی میاندیشند. در دختران حالت انقیاد، جذب و قدرت جلب توجه آشکار میشود
و در نتیجه علاقهی پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن،
با ناز قدم بر داشتن و بروز حالتهای مادرانه در آنان طبیعی است ولی در
مرحلهی تکامل بلوغ و تعیین هویّت انسانی زنان باید به جای جذب همهی
مردان، تنها به یک مرد توجه کرده و دیگر تواناییهای جسمی و روحی خود را
صرف سازندگی کنند. البته این خطر وجود دارد که رشد شخصیت توقف پیدا کند و
دختران به موجودات کاملاً گیرنده تبدیل شده، همیشه اسیر توجه دیگران باشند.
امروز این خطر به صورت جدیتر مطرح است. در بسیاری از جوامع بشری این توقف
به گونههای مختلف مورد تشویق قرار میگیرد. ظهور زنان بیبند و بار و
عشوهگر در پردهی سینماها و تلویزیون، نقش معرفی و الگو را دارد.
آیا حجاب برتر یعنی چادر؟
آیا
در قرآن آیهای وجود دارد که بر چادر به عنوان حجاب برتر دلالت کند؟ در
پاسخ باید گفت: «در آیهی 31 از سورهی نور، خداوند به زنان مسلمان دستور
میدهد که پوششهای خود را بر روی گریبانهایشان بیاندازند.» «خمر» که در
این آیه آمده است به معنای «لباسی است که زن با آن، سر و سینهی خود را
میپوشاند» که به ظاهر چیزی شبیه مقنعه یا بزرگتر از آن است.
در
آیهی 33 سورهی احزاب، خداوند نیز میفرماید: «اى پیامبر، به زنان و
دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. این
مناسبتر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و
مهربان است.» براى جلباب که در این آیه آمده است، دو معنا ذکر شده است:
1- پوششى که سر، گردن و بالاتنه را مىپوشاند. (مقنعه)
2- چیزى که تمام بدن را بپوشاند. (چادر)
اگر
کسى بتواند به شکل صحیح از چادر استفاده کند، به طور حتم چادر حجاب برتر
است زیرا حکمتهاى حجاب در چادر بیشتر یافت مىشود، گرچه پوشیدن چادر واجب
نیست. حجاب، منحصر در چادر و حتى مانتو نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه
و کفین (دستها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد،
کافى است ولى باید توجه داشت که همان طور که بقیهی واجبات داراى مراتب
مختلفى مىباشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوبتر است و چادر حجاب
برتر بانوان محسوب مىگردد.
فلسفه و علت حجاب چادر در زنان ایرانی چیست؟ چرا چادر؟
حجاب دو فلسفهی اساسى دارد که با یکدیگر ارتباط کامل دارند:
1 ـ مصونیّت زن در برابر طمعورزىهاى هوسبازان؛
2 ـ پیشگیرى از تحریکات شهوانى خارج از ضوابط و هنجارهاى الهى و تأمین سلامت و بهداشت معنوى جامعه.
حجاب
با چنین نقش و کارکرد مهم و اساسى پیامى قاطع و کوبنده با خود به همراه
دارد و آن این است که در برابر همهی مردان اجنبى نوعى هشدار و اعلام «دور
باش!» مىدهد، اکنون باید دید چه عواملى در رساندن این پیام و اثرگذارى آن
مؤثر است:
حدود و میزان پوشش
بدون
شک هر اندازه بدن زن پوشیدهتر باشد، نقش نیرومندترى در دورسازى دیگران
نظارهگر دارد. اگر نگاههاى آلوده را همچنان که در روایات آمده است
تیرهاى زهرآلود شیطان بدانیم، پوشش زن همانند قوسى است که تیر از آن کمانه
مىکند و منحرف مىشود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مىماند. بر عکس هر
اندازه بدن زن برهنهتر باشد تیرهاى شیطانى را بیشتر متوجه خود ساخته و از
آن آسیب خواهد دید. از همین روست که چادر را حجاب برتر شناختهاند، زیرا
با وجود شرایط دیگر، بیشترین پوشش و مطمئنترین مصونیّت را ایجاد میکند
بنابراین حجاب منحصر به چادر نیست و مانتوى کامل نیز مىتواند حجاب زن را
تأمین کند، لیکن چادر حجاب برتر است.
کیفیّت پوشش
میزان
ضخامت و حتى کیفیّت دوخت لباس خود بخش مهمى از حجاب را تشکیل مىدهد. بدون
شک لباسهاى نازک، تنگ و بدننما فرودگاه پیکان مسموم شیطان و موجب خیره
شدن چشمهاى هرزه و آلوده و به فساد کشانندهی جامعه است. در مقابل،
لباسهاى غیربدننما، دیدهها را از خود دور مىسازد و سلامت معنوى نفوس را
تأمین مىکند.
رنگ ها
تردیدى
نیست که برخى از رنگها دیدهها را خیره مىسازد و پارهاى دیگر نگاهها
را از خود مىراند و دور مىسازد. در عین حال علماى دین نسبت به خصوص
رنگها تأکید چندانى نکرده ولى بر این مسأله پاى مىفشارند که لباس نباید
موجب جلب توجه و عواقب سوءِ ناشى از آن باشد. از این رو است که در طول
تاریخ، زنان مسلمان به میل خود لباس مشکى را براى حجاب برگزیدند و این سنت
حسنه مورد تقریر و پذیرش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله و سلّم) و
امامان(علیهمالسلام) قرار گرفت، زیرا آنان به این وسیله احساس امنیّت و
مصونیّت بیشترى مىکردند.
سخن پایانی
مدتی
است که تبلیغاتى نسبت به چادر مشکى توسط بعضى روزنامهها دنبال مىشود که
هیچ کدام مبناى علمى ندارد، بیشتر، مصاحبههاى حساب شدهاى است که براى
اهداف مخصوصى تنظیم مىشود. گاهى مىگویند: «لباس مشکى از نظر اسلام مکروه
است»، حال آن که هیچ فقیهى به کراهت چادر و عباى مشکى فتوا نداده است، بلکه
در خود روایت، چادر و کفش مشکى استثنا شده است. گاهى از جهات دیگر وارد
شدهاند که پوکى استخوان مىآورد و آرامش روانى را بر هم مىزند. اگر چنین
بود خانمهایى که 80 سال از چادر مشکى استفاده کردهاند هم باید از پاى
درآمده باشند. هیچ آمار علمى که گواه بر گفتههاى آنان باشد در دسترس نیست.
نکتهی دیگر آن که هیچ فکر کردهاید که چرا با چادر که لباس ایرانیان است،
این قدر مخالفت مىنمایند؟ به نظر مىرسد که دشمن متوجه شده است تا زمانی
که زنان ایرانى از سنگر حجاب خود نگهبانى کنند نمىتوان آنها را به راحتى
فریب داد و براى نابود کردن ایران اسلامى همان راهى را پیش گرفتند که در
«اندلس» آن را آزمودند. (کثرت فحشا، منکرات و تشویق مردان و زنان به اختلاط
و رفع پوشش و حجاب).
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:9