جوزف ویلیام ترُنِر نقاش معروف انگلیسی در 23 آوریل 1775میلادی در خانوادهای تنگدست در انگلستان به دنیا آمد. مادرش مدتی پس از تولد ویلیام، به بیماری سختی دچار شده و پس از ابتلابه جنون، درگذشت. از این رو، ویلیام تحت سرپرستی خالهاش قرار گرفت و در برخی كلاسهای معماری و منظرهسازی شركت كرد. وی از همان دوران كودكی از استعداد زیادی در نقاشی برخوردار بود به طوری كه وقتی در پانزده سالگی یك تابلوی آب رنگ او در فرهنگستان سلطنتی لندن به نمایش درآمد، اعجاب بازدیدكنندگان را برانگیخت و اعضای فرهنگستان، اثر او را بینظیر و حاكی از نبوغ محض دانستند. از این زمان بود كه مورد حمایت و تشویق فرهنگستان قرار گرفت و در سالهای بعد، پیشرفت زیادی در نقاشی حاصل كرد. ترنر در 20 سالگی تابلوی نور ماه و سال بعد كاخ نورهام را كشید و شهرتی بسزا به دست آورد. در این دوره، خریداران آثار ترنر هر روز زیادتر میشدند اما ترنر آثار خوب خود را از آنها دریغ میكرد و پنهان مینمود. ترنر تا مدتی منحصراً با آب رنگ كار میكرد اما پس از سن بیست سالگی، به نقاشی رنگ و روغن روی آورد. وی در نقاشی، تحت تأثیر نقاشی مناظر دریایى قرن هفدهم بود و با تأثیر از این سبك، آثار باشكوهی خلق كرد. در كارهای ترنر، خیال و پندار با واقعبینی در ستیز است. او به كارهای اساطیر یونان علاقه داشت و با مطالعه آنها، از این آثار الهام گرفت. ترنِر در سفری كه به ایتالیا داشت، سخت مجذوب كارهای هنرمندان آن سامان گردید و تأثیر فراوانی پذیرفت. تأثیر كارهای هنری ترنر به حدی است كه مقام او را در عالم نقاشی همانند جایگاه ویلیام شكسپیر در ادبیات قرار داده است. ترنر آثار دیگری را خلق كرده كه كاخ سنت میشل، بستر زرد و صبح ونیز از آن جمله میباشند. ویلیام ترنر سرانجام در 8 مارس 1851میلادی در 76 سالگی درگذشت.
ویلیام شكسپیر بزرگترین شاعر درامنویس انگلستان و چهره ادبی ماندگار این كشور، در 23 آوریل سال 1564م در شهر استراتْفورْدْ به دنیا آمد. وی در جوانی به لندن رفت و به علت تهیدستی در ابتدا به نگهبانی اسبها مشغول بود، ولی به دلیل علاقه شدید وی به نمایش، به این هنر روآورد تا اینكه در سال 1592م در كار بازیگری مشهور شد. وی بعدها با اقتباس از نمایش نامههای باستانی و نمایش تئاترهای مُضحك، افكار عمومی را متوجه خویش كرد و موفقیت و ثروت زیادی را كسب نمود. شكسپیر در سال 1611م از تئاتر دست كشید و به شهر خود بازگشت و در آرامش به سر برد. نمایشنامههای شكسپیر سرشار است از مسائل سیاسی و اخلاقی، اضطراب و غم، آرامش و تسكینخاطر، صنعت كلام و معرفت عمیقِ درون و اندیشههایى درباره ایمان، ماوراءالطبیعه، خدا، عالم خلقت و در واقع گنجینهای از اندیشههای بدیع و بیان حال و صفات روحی قهرمانانی كه هر یك جلوهگاه گوشهای از خصوصیتهای وجود آدمی است كه همه با ذوق لطیف و استادی در بیان وصف شده است. شیوه نگارش در آثار شكسپیر بسیار گوناگون و وسیع است. وی در برابر گوناگونی عواطف شخصی یا جهانی، انعطافپذیر بود، با سهولت كامل شعر میسرود و صور ذهنی غیرمنتظر و پرجاذبه و كامل را به كار میبُرد. كمدیهای شكسپیر با ترانههای فراوان و اشعار مسحوركننده همراه است، چنان كه خواننده را به این فكر میاندازد كه وی موسیقیشناس بوده است. شكسپیر از بزرگترین نویسندگان زمان و عالیقدرترین نمایشنامهنویس همه ادوار است، چنانكه هنوز تراژدیها و كمدیهایش در سراسر جهان بر صحنه میآید. همچنین شكسپیر را پدر نمایش نامهنویسی انگلستان به شمار میآورند. سبك او به مكتب كلاسیك تعلق دارد و آثارش بیشتر تركیبی از تراژدی و كمدی است. از معروفترین آثار شكسپیر كه در ردیف شاهكارهای درام نویسی جهان قرار دارند میتوان به هملت، لیرشاه، رومئو و ژولیت و اتللو اشاره كرد. ویلیام شكسپیر 52 سال بعد نیز در روز بیست و سوم آوریل 1616میلادی درگذشت.
میشل دو سِروانتس نویسنده معروف اسپانیایى در نهم اكتبر 1547م در شهر آلكالا در اسپانیا به دنیا آمد. پدرش پزشك دوره گردی بود كه به شهرهای مختلف سفر میكرد ودر این سفرها فرزند خردسالش را به همراه میبرد. بدین جهت سروانتس نتوانست به تحصیل علم بپردازد، لیكن به زودی شمشیرزنی را فرا گرفت و به خدمت قشون دولتی درآمد. وی در 24 سالگی در یك نبرد دریایى شركت كرد و زخمی شد، اما در بازگشت به اسپانیا به دست دشمنان گرفتار گردید. در نهایت با دادن خون بهایى كه مایه فقر خود و خانوادهاش شد، آزادی خود را باز خرید و به اسپانیا بازگشت. وی از آن پس تصمیم گرفت كه از راه نویسندگی امرار معاش كند، اما در این راه توفیقی نیافت و سروانتِس مدتی به كارهای دولتی پرداخت. وی در سال 1584م با نوشتن رمانی به نام گالایتا به شهرت رسید، ولی باز هم در فقر بود. پس از چندی تصمیم گرفت كه باز دست به قلم بَرَد. از این رو از سال 1605م شاهكار بزرگش با نام دون كیشوت را در دو قسمت به رشته تحریر درآورد. این اثر كه مدت پانزده سال از عمر سروانتس را به خود اختصاص داد، به عنوان یكی از آثار ادبی معروف جهان شهرت یافت. دون كیشوت - شخصیت اصلی این كتاب - نجیبزادهای است كه داستانهای فراوانی خوانده و با اینكه مردی ضعیف و ناتوان است، میخواهد تصاویری را كه از این راه در ذهنش جا گرفتهاند واقعیت بخشد. وی بر اسب خود كه از صاحبش نحیفتر است سوار میشود و همراه با یك نفر روستایى به نام سانْچوپانْسا كه تا آخر داستان به عنوان سلاحدار و محافظ اوست، عازم حادثهجویى میشود. سروانتس با بیان سرگذشت این جفت ناجور یعنی دون كیشوت با تصورات دور از واقعیت و سانْچو با سادهلوحی واقعبینانهاش، یكی از بزرگترین تصاویر زندگی انسانی را كه تا كنون به رشته تحریر درآمده است، ایجاد كرد. وی در كتاب خود، لطایف و وقایع مضحك، همدردی و شفقت و افكار فلسفی را به وجه تحسینآوری تلفیق نموده است. دون كیشوت كه در وهله اول رمانی مسخرهآمیز و خنده آور به نظر میآید، در واقع سرشار از انتقاد و هجوی است از رمانهای پهلوانی و شوالیهگری كه مردم عصر را دیوانه خود ساخته بود. سروانتس به سبب این اثر طنزآمیز در شمار كسانی جای گرفته است كه در قرن شانزدهم، بررسی دقیق خود را به زوایای روح آدمی كشاندهاند. سروانتس غمی طنزآلود را در ورای چهره قهرمانان وصف میكند. همچنین آرزوی تحقق نایافته ملتی را كه در آتش به دست آوردن مقامی والا میسوزد، بی آن كه دیده خود را بر واقعیتها بگشاید و وضع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی كشور را، آن چنان كه هست، بشناسد. گرچه دون كیشوت به سرعت مورد قبول مردم واقع شد، ولی برای سروانتس ثروتی به همراه نداشت و نویسندهاش همچنان در فقر باقی ماند. میشل سروانتس سرانجام در 23 آوریل 1616م در 69 سالگی درگذشت. میتوان گفت كه تاكنون هیچ كتابی مثل دون كیشوت، مورد علاقه ملل گوناگون نبوده است. این رمان كه شاهكار نویسنده، بلكه از شاهكاریهای ادبیات جهان است، در اسپانیا و سراسر اروپا پیروزی درخشانی به دست آورد و با ترجمه به بیشتر زبانها، تأثیر فراوانی بر نویسندگان پس از خود نهاد.
23 اپریل سال 1514 قشون عثمانی اردوی آمادگی خود را برپا كرد تا با همه امكانات و در راس آن سلطان سلیم یكم به سوی ایران به حركت درآید و دولت نوبنیاد ایران به رهبری شاه اسماعیل صفوی را كه میرفت تا امپراتوری ساسانیان را احیاء كند نابود سازد. برخورد دو نیرو 23 اوت (درست چهار ماه بعد) در چالدران نزدیك خوی صورت گرفت . سلیم ملقب به یاووز (عبوس) كه پس از پیروزی بر برادرش سلطنت خود را از 1512 آغاز كرده بود در شرق و جنوب با دو رقیب پر قدرت رو به رو بود، شاه صفوی در شرق و «ممالیك» در سوریه، و وی به جنگ با شاه صفوی اولویت داد زیرا كه با اعلام شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی ایران، شیعیان آناتولی متمایل به ایران شده بودند، تركمانان ساكن مناطق شرقی و جنوب شرقی آناتولی نیز دولت ایران را ترجیح میدادند و كردهای آن مناطق خود را از تبار ایرانی، و تمایل و وفاداری به ایران داشتند. اروپاییان از دشمنی دو دولت همسایه بعدا سوء استفاده بسیار كردند و موفق هم شدند. سرانجام سلیم یكم بر هردو حریف فائق آمد. شكست ایران در چالدران به علت نداشتن اسلحه آتشین بود كه عثمانیها به آن مجهز بودند. سلیم شاه اسماعیل را در اوت 1514 و ممالیك را در آگوست 1516 در جنگ حلب و سال بعد در قاهره شكست داد و در 22 سپتامبر 1520 در 50 سالگی پس از هشت سال حكومت درگذشت.
امیر تیمور 23 اپریل 1398 میلادی از طریق تنگه خیبر آهنگ تصرف هند كرد و 17 دسامبر همین سال پس از غلبه بر ارتش 50 هزار نفری سلطان هند وارد دهلی شد و این شهر را غارت كرد و ویران ساخت. امپراتوران هند تا زمان سلطه انگلستان از اعقاب او بودند، به فارسی سخن میگفتند و مغولها خطاب میشدند. امیر تیمور مغول تبار بود. وی قبلا در اصفهان، بغداد و دمشق قتل عام کرده بود.
23 اپریل سال 478 پیش از میلاد سران كشور ــ شهرها و جزایر یونانی كه اتحادیه دلوس«Delos League» را به منظور مقابله گروهی با تهدیدهای ایران ــ تنها ابرقدرت وقت جهان ــ تشكیل داده بودند اعلامیه ای را امضاء كردند كه در آن آمده بود: وجود یك ابر قدرت در جهان؛ مغایر نظم گیتی، منطق و عقل سلیم و منافع ملل است و آنان این اتحادیه را تشكیل داده اند تا در برابر هرگونه زورگویی بایستند و بدون دغدغه از خطر تجاوز نظامی و تنها ماندن در برابر تعرض، به زندگانی خود ادامه دهند. مورخان یونانی و بعدا رومی، بخشهایی از این اعلامیه را در تالیفات خود آورده اند. «دلوس» نخستین اتحادیه ملل كوچك در برابر یك دولت بزرگ در طول تاریخ بشمار میرود. نام این اتحادیه از جزیره «دلوس» گرفته شده است، زیرا طلا و نقره جمع آوری شده از اعضای اتحادیه (خزائن) در این جزیره نگهداری میشد. اتحادیه «دلوس» كه بیشباهت به كنفدراسیونهای امروز نبود به ابتكار آریستیدس آتنی Aristides (متوفا در 468 پیش از میلاد) تاسیس شده بود.پس از دو حمله سنگین ایران به یونان و سقوط آتن، بیشتر یونانیان انتظار حمله دیگری را میكشیدند. در حمله دوم ایران، آتنیها مجبور به انتقال خانوادههای خود به كشتی و انتقال آنان به جزایر شده بودند و پس از بازگشت ایرانیان تصمیم به كشیدن دیوار به گرد شهر آتن گرفتند كه اسپارتیها مخالفت كردند و استدلالشان این بود كه ایرانیان شهر را تصرف و چون دارای دیوار است آنجا را تبدیل به یك دژ دائمی در قلب جهان یونانیان خواهند كرد. آتنیها به این مخالفت توجه نكردند و دیوار را كشیدند و اسپارت نیز از شركت در اتحادیه «دلوس» خودداری كرد و به سوی ایران متمایل شد، مخصوصا كه پائوسانیاس (پوزانیاس) ژنرال اسپارتی به ایران نزدیك شده بود و پولی را كه منظما ایران برای او ارسال میداشت میپذیرفت. پس از تشكیل اتحادیه «دلوس» بدون شركت اسپارت، ایران از این وضعیت استفاده كرد و هنگامی كه میان اسپارت و آتن جنگ در گرفت، به رساندن پول و كمك نظامی و تجهیزات به اسپارت پرداخت و به دست اسپارتیها استقلال آتن را نابود ساخت و از همین زمان مورخان یونانی واژه «امپریالیست» را برای توصیف ایران بكار بردند. زد و خوردهای اسپارت و آتن كه توسیدیدس Thucydidesمورخ آن عصر، شرح آنها را نوشته است در تاریخ به جنگهای «پلوپونز» معروف شدهاند.
آیتالله حاج سید هاشم میردامادی ـ معروف به نجف آبادی ـ در سال 1303 قمری در نجف اشرف در خاندان علم و فضیلت دیده به جهان گشود. نسب او با سی واسطه به فرزند امام صادق «ع» میرسد. از بین این سلسله جلیله، سید محمد باقر فرزند سید مرتضی به نجف آباد اصفهان میآید و به ترویج احکام دین میپردازد. سید هاشم فرزند سید محمد و از نوههای سید محمد باقر است که در دو سالگی پدر خود را از دست داد و تحت سر پرستی مادر قرار گرفت. وی پس از مدتی به خاطر هوش سرشار به تحصیل علم پرداخت. فرزندش مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید حسن میردامادی میگوید: «پدرم آیتالله سید هاشم نجف آبادی فرمودند: قبل از سنین بلوغ بیشتر وقت من در مجالس علماء و رجال علمی و مراجع عالیقدر می گذشت و آمادگی فوقالعادهای برای کسب فضیلت و پذیرش هر گونه استفاده علمی را داشتم، و تنها آرزوی من رسیدن به مقامات عالیه علم و عمل بود. از طرفی مادرم اصرار داشت که به خاطر سختی در امرار معاش کار کنم، تا این که از یکی از اساتید خواستم نزد مادرم بیاید و مشکل را حل کند». آیتالله سید هاشم میردامادی بعد از گذراندن علوم مقدماتی وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد و از محضر اکابر و بزرگان فقه و اصول آن دیار همچون آیات و مراجع عظام آخوند خراسانی، میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای کوچک)، میرزای نائینی، حاج سید ابوالحسن اصفهانی و دیگر بزرگان بهره برد، و از دروس اخلاق و عرفان حضرات آیات سید احمد کربلایی، سید مرتضی کشمیری و میرزا جواد آقا تبریزی استفاده کرد. وی در دوران جوانی به درجه اجتهاد و مقام شامخ علمی رسید و پس از مدتی عازم مشهد مقدس گردید. او مردی متقی، پرهیزگار، خوش اخلاق و خدا ترس بود و با قناعت زندگی میکرد. از اموال شبهه ناک مصرف نمیکرد و آنچه را احتیاج نداشت به فقرا میداد. در همه عمر از او دروغی شنیده نشد و به کسی آزار نرساند. توکل عجیبی به خدا داشت و اهل کبر و غرور نبود. فرزندش میگوید: «مادرم همیشه میگفت: پدر شما فرشته است و پس انداز مالی ندارد، و از تجمّلات پرهیز دارد». آقای حاج شیخ محمد علی احمدیان نجف آبادی که مدت زیادی در نجف اشرف بود، میفرمود: «آیتالله سید هاشم نجف آبادی در نجف اشرف همدرس و هم بحث آیتالله العظمی سید محسن حکیم بودند. هر وقت به نجف میآمدند به منزل آقای حکیم وارد میشدند. قریب چهل سال در مشهد تفسیر قرآن گفتند. من پانزده ساله بودم که در مسأله کشف حجاب و حمله به مسجد گوهر شاد به مشهد رفتم. تازه داشتند خونهای مسجد را پاک میکردند و سید هاشم را هم تبعید کرده بودند». آیتالله میردامادی در طول عمر بابرکت خود، آثار متعددی را تالیف نمود که از آن جمله رسالهای در رجعت، ترجمه کتاب سیف الامّه مرحوم نراقی که بخشی از آن ناتمام ماند و توسط فرزندش سید حسن ترجمه گردیده است، شرح حال علماء بزرگ همراه با داستانها، خلاصه البیان فی تفسیر القرآن - تفسیر فارسی قرآن- که دو جلد آن به طبع رسیده است، برخی از تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی و جزواتی در علم اخلاق می باشد. آیتالله حاج سید هاشم میردامادی سرانجام، در شب سه شنبه 23 جمادی الثانی سال 1380 قمری به علت بیماری و در سن 77 سالگی دار فانی را وداع گفت و در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) در رواق دارالسعاده به خاک سپرده شد.
میرزا حبیب اللَّه شریف كاشانی در سال 1262 قمری در كاشان به دنیا آمد. در كودكی پدر را از دست داد و زیر نظر آیتاللَّه سیدحسین كاشانی به تحصیل علوم حوزوی همت گماشت. در پرتو این تلاش پیگیر، در شانزده سالگی گواهی نقل روایت و در هجده سالگی گواهی اجتهاد دریافت نمود. میرزا حبیباللَّه در سالهای بعد به تهران رفت و در محضر درس شیخ محمد اصفهانی، ملاهادی مدرس تهرانی، ملاعبدالهادی تهرانی و حاج میرزا ابوالقاسم تهرانی كلانتر استفادهی وافر برد. در 1281 ق جهت حضور در درس شیخ مرتضی انصاری راهی عراق شد، اما ورود او به كربلا با رحلت آن استاد یگانه همزمان گردید. پس از چند سال توقف در عتبات، به زادگاه خود، كاشان، بازگشت و به تالیف، تدوین و تكمیل تحقیقات خود پرداخت. میرزای كاشانی همزمان در مسند عظیم مرجعیت، به انجام وظایف شرعی خویش اشتغال داشت و به ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. از ویژگیهای برجستهی میرزای كاشانی، تنوع تالیفات و فزونی آنهاست. آثار وی را تا سیصد جلد كتاب و رساله نوشتهاند، اما تنها حدود دویست جلدِ آنها شناخته شده است. مُنْتَقِدُ المَنافِع فی شرحِ المُختَصَر النّافع به عنوان دائرةُالمعارف فقه شیعه، منظومةٌ فی الفقه و دهها اثر دیگر از اوست. سرانجام این عالم كبیر و محقق دقیق در 78 سالگی در كاشان دارفانی را وداع گفت و در آن شهر به خاك سپرده شد.
طاهر بن حسین ذوالیمینین از سرداران نامی هارون و مامون عباسی است. وی از طرف مأمون، به مقابلهی علی بن عیسی، فرمانده امین عباسی رفت و او را شكست داد و بغداد را فتح نمود. از آن پس جزو خواص مامون به شمار میرفت و از هنگام رفتن مامون به بغداد، حكمران خراسان گردید. در اواخر خلافت مأمون، طاهر دعوی استقلال كرد و یك روز در خطبهی نماز جمعه نام خلیفه را حذف كرد. از آن جایى كه مامون میدانست روزی طاهر دست به این كار خواهد زد، از مدتها قبل غلامی را به او هدیه داد كه در واقع جاسوس مامون بود و ماموریت داشت به محض آن كه طاهر نام خلیفه را از خطبهی نماز جمعه حذف كَرد، طاهر را به قتل برساند. پس از قتل طاهر، طلحه پسر طاهر حاكم خراسان شد.
در پی برگزاری كنفراس شرمآور برلین با موضوع ایران پس از انتخابات مجلس ششم، مردم انقلابی ایران در سراسر كشور با انجام یك راهپیمایی گسترده، حمایت خود را از سخنان مقام معظم رهبری از برگزاری این كنفراس، ابراز داشته و خشم وانزجار خود را از شركت كنندگان و برگزاركنندكان كنفراس ضد انقلابی برلین اعلام داشتند. راهپیمایان ضمن تقبیح عمل شركت كنندگان در این كنفرانس، از وزارت امور خارجه خواستند مانع مداخله اجانب در امور ایران شده و نگذارند اینگونه، آرمانهای یك ملت و كشور را به تحقیر كشند. در طول برگزاری كنفرانس ننگین برلین، شعارهایی علیه نظام، اسلام و اركان انقلاب اسلامی سرداده میشد و افرادی كه از ایران در این كنفرانس شركت كرده بودند هیچ عكسالعملی از خود نشان ندادند. از برگزاركنندكان اصلی این كنفرانس، بنیاد هانریش بل آلمانی است. این بنیاد از اجلاس برلین به عنوان رویارویی بسیار جذاب یاد میكند و معتقد است برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گفتگویی در ایران میان سكولارها و اصلاحگرایان دینی سازماندهی شده است. در این میان نقش سازمان صدا و سیما به عنوان افشاگر رویدادهای این كنفرانس، بسیار برجسته بود.