انقلاب اسلامی در گرگان و دشت
بقلم:حاج محمدرضا بصیری
وفلسفه مبارزه وامید رادر آنها زنده کردندو به جامعه فرهنگی ما روح حرکت بخشیدندو خود هم پیشقدم ِشهادت شدندو عاشقانه درمقابل رگبار مسلسلهای دژخیمان ایستادند و سینه های پاک و بی آلایش خود را آماج گلوله های آنها ساختند.تا نهال جنبش انقلاب اسلامی را بارور ساختند.
البته بین آقایان فرهنگیان افرادی مسئول ومتعهد و آگاه داریم که در لحظات حساس راهنما و راهگشای دانش آموزان عزیزما بودند و هستند.
آنهائیکه واقعیت انقلاب را نمیخواهند درک کنند: که هرانقلابی برای خود خط مشی داردو این بار انقلاب ما اسلامی است وبایدمحورهای اسلامی آن حفظ شود.لذا وقتی که باعدم تشخیص مواجه میشوند.چهره خود را آشکار میسازند.تفرقه نیم بند به روز سه شنبه هیجدهم مهر می کشد.پس ازآنکه صبح اکثر دبیران ومعلمان ودانش آموزان در دبیرستان ایرانشهراجتماع میکنند.
یکی از دبیران باسخنانی پیرامون حجاب که: خانمها میتوانند بدون حجاب در راهپیمایی ها شرکت کنند.به اختلاف بین خودو محصلین دامن میزنند.که محصلین با دانشسرائیها .بعنوان اعتراض. از دبیرستان ایرانشهر خارج شدند.
فرهنگیان دریک راهپیمایی که تعداد کمی شرکت کرده بودند.از مسیر خیابان خمینی تا فلکه مازندران رفتندو درآنجا متفرّق شدند.
چهارشنبه نوزدهم مهرماه 1357:باردیگر اجتماعی از فرهنگیان و محصلین .در دبیرستان ایرانشهر برگزارشد.دراین اجتماع ضمن سخنرانی خانم دبیری در زمینه حجاب.بحثی دربین حاضرین درگرفت.که بادرخواست عده ای از دبیران. آقای صالحی: یکی از دبیران؛جهت روشن شدن ذهن شرکت کنندگان از موضع اسلام پیرامون حجاب خانمها سخن گفت: ایشان گفتند:اصل حجاب دراسلام پوشش شرعی میباشد. ودر چنین شرایطی لازم است
. موازین شرعی رعایت شود.چون این جنبش یک جنبش اسلامی و مردمی است .ضرورت اجتماعی
ایجاب میکندکه خانمها بصورت حجاب شرعی و اسلامی درتظاهرات شرکت کنند.پس از سخنان ایشان.قرارشد.فردا راهپیمایی ازیک مرکز انجام شود.تظاهرات از امامزاده عبدالله علیه السلام انجام خواهدشد.تفرّق واختلاف درصفوف تحصیل کرده ها و باسوادهای شهرما.فرهنگیان و دانش آموزان.طبقه روشنفکر مذهبی را سخت ناراحت کرده و بیش از دیگران احساس مسئولیت کرده و خطر را لمس میکردند؛ برای بوجدآوردن یک وحدت همه جانبه به فعالیت مشغول شدندتاتمام طبقات و اقشار جامعه را دریک صف واحد.در راهپیمایی به حرکت درآورند.باسعی و کوشش زیاد موفق شدندتا نظر؛ روحانیون و بازاریان و کارمندان و کشاورزان و کارگران و فرهنگیان و محصلین را برای شرکت درتظاهرات؛ جلب و موافقت این گروه ها منجر به اعلام تعطیلی عمومی روزپنجشنبه شد
پنجشنبه بیستم مهرماه 1357: از بامداد.گروه گروه از زن و مرد در مزار امامزاده عبدالله(ع) اجتماع کردند.ساعت9
باسخنرانی یکی از روحانیون که تذکراتی هم جهت حفظ نظم وآرامش داد.باشعار«الله اکبر»از محوطه مزار خارج شده و وارد خیابان شهدا(پهلویدژ سابق) شدند.دراین تظاهرات علاوه بر اکثر روحانیون .تمام اقشار مختلف شرکت کرده بودند: ده ها پلاکارت و تصویرهایی از آیة الله خمینی و دکتر شریعتی و شعارهایی که در زمینه استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی و خواستار آزادی زندانیان بودند. دیده میشد.مردم در دو گروه متشکل بزرگ که تعداد انها به بیست هزار نفر میرسید.شعارها: «الله اکبر» و «لااله الاّ الله » و«مسجد کرمان را.کتاب قرآن را.خلق مسلمان را شاه به آتش کشید» و«زیربار ستم نمیکنم زندگی / جان فدا میکنم در ره آزادگی» و «مرگ برشاه.مرگ برشاه» و «باید جداگردد ز کنج زندان/ زندانی سیاسی مسلمان» و « حکومت:اسلام.قانون: قرآن .رهبر: خمینی» بود.
یاعلی(ع)
اثر جاودان:استاد محمدعلی مردانی
هرکه پا در راه پیغمبر گذارد
برسرش دست خدا افسر گذارد
هرکسی جویای حق باشد خداوند
بردل او مهر پیغمبر گذارد
آنکه ره جوید به باب علم احمد
تا ابد بر آستانش سر گذارد
فاش برگو سالک گم کرده ره را
بیهده عمری به بحر و بر گذارد
آنکه میجوید حریم کبریا را
تا که سر بر کعبه داور گذارد
آنکه پوشد جامه احرام برتن
شب ببالین سر بچشم تر گذارد
بانگ لبیکش رود بر آسمانها
تن به خاک گرم در مشعر گذارد
گر نباشد برتنش نقش تولا
بار پیش سیل ویرانگر گذارد
از صفا و مروه و سعیش چو حاصل
جان خود را گر درآن معبر گذارد
تا بجوید باب علم مصطفی را
گو قدم در مکتب بوذر گذارد
برکف آرد دامن حبل المتین را
دل برآن درگاه چون قنبر گذارد
چون خلیل الله گرجوید گلستان
با ولایش جامه در آذر گذارد
آنکه بهر بندگی بر درگهش سر
صد هزاران میثم و اشتر گذارد
آنکه در اجرای امر حی سبحان
پا بجای پای پیغمبر گذارد
تا فنا سازد بت و بتخانه یکسر
پا بروی دوش آن سرور گذارد
عرش خم از بهر تعظیمش کند سر
سجده چون بر خالق اکبر گذارد
میکند خاموش شمعی را دراین ره
داغها بر سینه کافر گذارد
تیغ عدلش در اُحُد از دشمن دین
چون احد تلی ز خاکستر گذارد
آنکه مهر آسمان در پیش عزمش
ماند از رفتار و کر و فر گذارد
آن ابرمردی که از اشک یتیمی
اشک می ریزد و خنجر گذارد
آنکه در روز غدیر خم پیمبر
از ولایت بر سرش افسر گذارد
چونکه یک روحند اما در دو پیکر
با نبی او پای بر منبر گذارد
طبع مردانی دراین روز مبارک
رخ بخاک آن گران اختر گذارد
براساس نظم بنیان سخن را
بر فراز گنبد اخضر گذارد
تامگر در بیکران دریای دانش
کاندر آنجا مرغ فکرت پر گذارد
در کنار صفحه تاریخ هستی
نقش خود در مدحت حیدر گذارد
تا مگر در مدح آل الله اطهار
نقطه ای بر این کهن دفتر گذارد
تا مگر در لوح جمهوری اسلام
خطی از مردان نام آور گذارد
تا در این ارجوزه از خون شهیدان
جلوه ای از لاله احمر گذارد
تا نشان از انقلاب خلق ایران
اندر این دنیای پهناور گذارد
تا مگر لطف خمینی رهبر ما
صحه بر این شعر چون شکر گذارد
تا پذیرد مهدی صاحب زمانش
اجر او را در صف محشر گذارد.