نيکى، (تنها) اين نيست که (به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب کنيد؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛) بلکه نيکى (و نيکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىکند؛ نماز را برپا مىدارد و زکات را مىپردازد؛ و (همچنين) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مىکنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند؛ اينها کسانى هستند که راست مىگويند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اينها هستند پرهيزکاران!
بقره ایه 177
براي رسيدن به مغفرتي از پروردگارتان و بهشتي كه پهنايش، پهناي
آسمان و زمين است و براي کساني آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان
دارند بشتابيد، اين فضل خداست، به هر كه بخواهد ميدهد و خداوند فزون بخشي بزرگ است.
سلام به همه دوستان بنده میخواهم تحقیقی در مورد فرار دختران و پسران بنویسم از شما دوستان عزیز میخواهم
مرا در این مورد راهنماییم کنید بدین صورت که شاید در کتب یا مجلات و ... مصاحبه هایی با افراد فراری
از خانه خوانده باشید که به چه علت فرار می کنند چه چیزی باعث این معضل شده لطفا در صورت
راهنمایی همراه منبع ذکر بفرمایید ؟
از همه شما کمال قدردانی را میکنم.
حضرت زهرا عليها السلام فرمود: روزهدارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده، روزهاش به چه كارش خواهد آمد.
منبع تبیان
رفتن به سوي خدا با قلب ، از به زحمت انداختن تن ،
به واسطه عمل ، رساننده تر است
*** علــي اي هـماي رحـمت تو چه آيتـي خدا را كه به مـا ســوا فـكـندي هـمـه سايـه هـمـا را دل اگـر خـدا شـنـاسـي همه در رخ علي بين به عـلي شـنـاخـتم مـن به خــدا قـسم خـدا را بــه خــدا كـه در دو عــالـم اثــر از فـنـا نـماند چـو عـلــي گـرفـتـه بـاشـد سر ِ چشـمـه بـقا را مـگـر اي سهاب رحـمـت تو ببـاري ارنه دوزخ به شــراب قـهر ســوزد هــمـه جـان مـاسـوا را بــرو اي گــداي مسكيـن در خــانه عـلي زن كــه نــگيــن پـادشــاهـي دهـد از كــرم گــدا را به جـز از عـلي كه گــويد به پسر كه قاتل من چــو اسيـر تـوســت اكـنـون بــه اسيـر كـن مــدارا به جــز از عــلي كـه آرد پسـري ابوالعجاعب كه عــلــم كـنــد بـه عالــم شـهــداي كـربـــلا را چــو بــه دوســت عـهد بنـدد ز ميــان پاكبـازان چــو عــلي كـه مـي تـوانـد كه به سـر بـرد وفا را نه خــدا توانمش خواند نه بشـر تـوانمش گفت متحـيـّـرم چــه نــامـم شــه مـلـك لافــتـي را
حکومت واحد جهاني امام مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) در حقيت، پاسخي است به نگراني بشر از آينده ي خود. شيعيان، اينده ي روشني را براي زندگي انسان پيش بيني مي کنند و اميد به زندگي در قالب (انتظار فرج) به زندگي شيعيان، معنا و گرمي مي بخشد.
يک شيعه، هيچ گاه از آينده ي خود نگران نيست، چنان که اکثر متدّينان به اديان نيز نگران نيستند و آينده ي بشر را تحت لواي مصلح کل، روشن مي بينند، ولي آموزه هاي شيعي اين امتياز را دارد که از روشني و وضوح فراوان برخوردار است
عقيقه
واژه «عقيقه» در فرهنگ اسلامي به معناي کشتن گوسفند، گاو يا شتر و... پس از ولادت کودک است و اين کار از ديدگاه اسلام کاري پسنديده است. پيامبر گرامي اسلامصلي الله عليه وآله پس از گذشت هفت روز از ولادت دو فرزند گرانمايهاش حضرت حسن و حسينعليهما السلام اين کار را انجام داد و براي هر کدام يک قوچ، عقيقه کرد.
عقيقه، با اين بيان، کاري است که به جهت تقرّب به خدا و به منظور سلامت و طراوت کودک و تأمين حيات و آسايش او انجام ميگردد. در روايتي پيامبر اسلام فرمود: «هرکس در گرو عقيقه خويش است». [1] .
حضرت عسکريعليه السلام نيز پس از ولادت فرزند گرانمايهاش مهديعليه السلام سيصد گوسفند به منظور سلامت و طراوت و امنيت کودک، در راه خدا عقيقه ميدهد و اين کودک در اين امر مستحب، از همه گذشتگان و آيندگان ممتاز ميگردد؛ چرا که تاريخ - جز آن گرامي - هيچ کودکي را نشان نميدهد که پس از ولادتش سيصد مورد عقيقه داده شده باشد.
به هر حال، حضرت عسکري عليه السلام اين کار پسنديده را در راستاي تقرّب به خدا و نيز به منظور تضمين و تأمين طول عمر و زندگي پر مخاطره حضرت مهديعليه السلام، انجام داد و هم بدين وسيله دوستداران و شيفتگان اهل بيتعليهم السلام را از ولادت آخرين امام نور و آخرين حجّت خدا آگاه ساخت. او تنها به اين شمار گسترده از عقيقه و قرباني بسنده نکرد؛ بلکه به «عثمان بن سعيد» دستور داد: ده هزار رطل نان و همين مقدار گوشت تهيه کند و آنها را ميان «بني هاشم» براي سلامتي آن کودک پر شکوه و اعلان ولادت او توزيع نمايد. [2] .کمال الدین ج 2 ص 431
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده میدارد و گرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک حافظ حافظ