اخلاق
یادش بخیرررررر
خیلی از دوستان قدیمی نیستن....
دلم تنگ شده بود
يکشنبه 1/10/1392 - 19:42
خاطرات و روز نوشت
برگشتم، با همه آنچه داشتم برگشتم.خسته از همه بیتفاوتیها خسته از همه لجبازیهای کودکانه خسته از با خود بودن؛ خسته از با تو نبودن. دلتنگیهایم شکل تو شده است خوابهایم بوی تو را میدهد دستم شبیه دستهایت شده راستی دستهایمان چه شکلی بود؟ بال بال میزدم که برگردم، پرپر میشدم که ببینی ام همه زندگی خلاصه شده بود در رسیدن و حالا که برگشتهام آیا مرا میبینی ؟ آیا مرا نقاشی میکنی؟ آیا برایم باز هم میخوانی؟ برگشتهام با همة آنچه داشتهام نگو نمیشناسیام، من شبیه دیروز توأم و تو حالا شبیه دیروز من بیا تو دیروزی باش و بگذار من امروزب باشم
نگاه کن! خیلی … خیلی نگاهم کن.
دوشنبه 13/7/1388 - 17:57
خاطرات و روز نوشت
چمدانم را بر می دارم
از ترس جا ماندن از پرواز خیلی چیز ها یادم می رود
دیگر کاری در اینجا ندارم
به سمت فرودگاه حرکت می کنم
آخرین فرودگاه جهان
آخرین فرودگاه !
البته فرودگاهی که هیچ هواپیمایی در آن فرود نمی آید
همه می روند !
هیچکس در آن فرودگاه بلیط برگشت در دستانش نیست
باید فقط برود
باید گذشت داشته باشد
باید دل بکند
باید با شهامت باشد
این شرایط دادن ویزا به مسافران بود
این فرودگاه عجیب است
لیست انتظار ندارد
بازرسی ندارد
حراست ندارد
گیشه کارت پرواز ندارد
هرکس ٬ هر وقت که بخواهد می تواند سوار هواپیما شود
بلند گو برای بار آخر به مسافرین هشدار داد که جا نمانند
من عجله دارم
خداحافظ
و پرواز... چهارشنبه 17/4/1388 - 18:8
خاطرات و روز نوشت
هوا این روزا خیلی خیلی گرم شده
سه شنبه 16/4/1388 - 19:52
شعر و قطعات ادبی
ماهی پری دلش همیشه خون بود
زندونی تنگای این و اون بود /
خودش ولی یه چیکه آسمون بود
هوایی دریای بیکرون بود /
تموم حوضا واسه اون کوچیک بود
رودخونه ها دو قطره چیک و چیک بود /
***
ماهی تو ماهی آبت آسمونه
رودخونه هات مسیر کهکشونه /
موج چشات ، موجای راز و نیاز
اشکاتو وردار و یه دریا بساز /
ماهی پری ! تنگ بلور رو بشکن
شنا نکن تو حوض تنگ این تن /
***
ماهی پری نامزد آسمونی
عروس دریایی کهکشونی /
سفره عقدت رو کجاها چیدن
فرشته ها شمعدونی تو خریدن /
ماهی پری هنوز که اینجا موندی
قصه پروازو مگه نخوندی /
***
ماهی پری چارقد نور و سر کن
بال و پرت را تن کن و سفر کن /
دریای آسمون اگر چه دوره
ساحل اون پر از نگین نوره /
***
ماهی پری ! ماهی پری ! کجایی ؟!
پشت سرت نمونده ردپایی /
***
ماهی پری پرید تو حوض مهتاب
جستی زد و رفت و گذشت از این آب /
نقره ماه دگمه پیرهنش شد
ستاره ها پولک رو تنش شد
عرفان نظر آهاری
يکشنبه 14/4/1388 - 19:22
ادبی هنری
تو از عشق چی می دونی؟
نخستین بار عشق رو کجا دیدی؟
چه وقت باهاش حرف زدی؟
چه کسی بهت گفت عشق چه رنگیه؟
اما من می گم
باران یعنی عشق
عشق گاهی به رنگ آسمونه
گاهی مانند پرهای پرستویی به دنیال آشیون می گرده
و گاهی به طراوته قطرات باران
بهار که می شه پروانه ها و پونه ها زیباتر می شند
درست مثل شاعری که از باغ ملکوت می آید
بهار که می آید احساس می کنم تمام بشقاب ها به عشق تو سبز می شند
اصلا زندگی یعنی تو...!
شاید باورت نشه من با عشق وضو می گیرم
با عشق نماز می خونم
من با عشق غرق می شم وبی عشق می میرم
با عشق خیره بشید به قطرات باران
شنبه 13/4/1388 - 11:22
شعر و قطعات ادبی
مژده بده دارم میام سراغت دنیا به روت خندیده خوش بحالت مژده بده عاشقتم همیشه نگام نکن گر می گیره نگاهت
مژده بده نفس کشیده دریا نگاه ماهی دل موج اورده نفس نفس می زنه تنگ امسال آخ یه شیشه به تو دل سپرده
مژده بده شکوفه آشتی کرده رد یه بوسه مونده روی ساحل تموم دنیا رو می خوام ببازم به پای جانانه ترین پناهت
مژده بده عاشقی آسون شده ستاره چشمک زده شب گم شده خاطر مهتاب و پریشون نکن تازه جهان رنگ ترنم شده
مژده بده هرچی که بود گذشته خوب و بدش فقط برات خاطرست آخر هر حادثه خواستنی تویی که یادت نفس حنجرست
پنج شنبه 27/1/1388 - 16:59
طنز و سرگرمی
دود سیگار حلقه روی هوا خبر از حس تازهای دارد
خودروی بنز نقرهای دم در انتظار جنازهای دارد
میروم تا جنازه من باشم میروم تا ابد بخوابم تخت
خواب تنهاست آنچه میچسبد روزگار همیشه خوابی بخت
نعشکش می رود به گورستان باز جا ماندهام از آخر کار
ساعت هفت صبح شنبه شده باز کابوس زندگی سر کار
اتوبوس قدیمی سرویس میدود سمت کوچه ناله کنان
میرسد تا دوان دوان ببرد روح من را به سوی گورستان
چهارشنبه 26/1/1388 - 17:19
شعر و قطعات ادبی
ترانه ای که نخواهم سرود
من هرگز
خفته است روی لبانم.
ترانه یی
که نخواهم سرود من هرگز.
بالای پیچک
کرم شب تابی بود
و ماه نیش می زد
با نور خود بر آب.
چنین شد پس که من دیدم به رویا
ترانه ای را
که نخواهم سرود هرگز.
ترانه ای پر از لب ها
و راههای دور دست
ترانه ساعات گمشده
در سایه های تار
ترانه ستاره های زنده
بر روز جاودان- لورکا
سه شنبه 25/1/1388 - 17:0
شعر و قطعات ادبی
تو این دنیا واسم جایی نمونده
تموم کوچه ها تاریک و تنگه
می خوام دل بکنم اما نمیشه
خدایی صورتت خیلی قشنگه
خودت بهتر می دونی چی کشیدم
کیا مسئول ثبت سرنوشتن؟!
همش کمبود و حسرت یا نبودن
همین هارم چقد بد خط نوشتن
وجودت صبر و از قلبم گرفته
نگاهت سد مَردیمو شکسته
می خوام هق هق کنم اشکام بریزه
یه بغضی راه این اشکا رو بسته
من و تنهایی و گریه سه تایی
تو دستامون پر از گلهای پر پر
نشستیم توی ایوون زیر بارون
یه عمره چشممون خش شد به این در
بیا تنهایی رو مشب بغل کن
بگو گریه یه کم آروم بگیره
به من هم سر بزن عیبی نداره
بذار یه عاشق دیگه نمیره
دوشنبه 24/1/1388 - 18:13