اهل بیت
در میان منابع اولیه و
متقدم، همگی یقیناً شایسته اعتماد نیستند و از نظر ارزش و اعتبار نیز در یک رتبه
قرار ندارند. به هر شکل مقتلی مانند ابومخنف در قرن دوم و سوم و چهارم تقریباً نزد
همهٔ ارباب تاریخ و سیره نگاری منبع اصلی به شمار رفته و برای نگارش بسیاری از کتب
تاریخی و مقتلهای مستقل از آن استفاده شده و چونکه فضای مطالبش به شکل روایتی
داستانی بیان شده، از سوی قصه گویان تغییرات بسیاری در آن گزارشها بوجود آمده و
عناصر داستانی مثل تصویر سازی از جزئیات بعضی وقایع، پر رنگ کردن جنبههای عاطفی،
اغراق در برخی جنبهها، تکیه زیاد بر رؤیاپردازی نه رؤیاهایی که منشأ صادقه بودن
از آن حکایت میکند و دیگر موارد بدان اضافه شد. بیشتر مقاتلی که از قرن ششم به
بعد نگاشته شد، صورت داستانی روایت ابومخنف از عاشورا است نه ابومخنف اصلی؛ لذا
ارزش این کتاب نزد مورخین و حتی علمای فقه اهل بیت همچون محدث نوری و محدث قمّی از
اعتبار افتاد و فرمودهاند بر مطالبی که فقط در ابومخنف است و در منبع دیگری وجود
ندارد نمیشود تمسک و در نهایت نقل آن کرد. (۲) پس
از مقتل ابومخنف، گزارش ابن سعد در کتاب «الطبقات الکبری» از دیگر گزارشهای تأثیر
گذار و مهم به شمار میآید که بین بیشتر محدثان اهل سنت و مخالفان مکتب عاشورا و
اهلبیت به خصوص تاریخ نگاران شام و مغرب، از ابن عساکر به بعد مورد توجه قرار
گرفته در حالیکه مقتل ابومخنف در عراق و شرق بیشتر مورد توجه بوده است. گزارش ابن
سعد در تحریف عاشورا و نکوهش از قیام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام است
که بسیار مورد توجه ابن تیمیه و وهابیون قرار گرفته است. امروزه تصور مردم و
شیعیان بزرگوار از نهضت حماسه و عرفان حضرت امام حسین علیهالسلام به
خصوص در مجلس و محافل برگزاری عزادری حضرتش برگرفته از کتبی همچون روضه الشهدای
کاشفی، منتخب طریحی و امثال این کتابهاست که نقد و بررسی این کتب که پس از قرن
دهم به رشتهٔ تحریر در آمده خود معرکه آراء و اقوالی است و پر است از ردّها و
اثباتها، نقضها و ابرامها که در جای خود نوشتهٔ مستقلی میطلبد. کتبی که
مستقلاً پیرامون عاشورا نگاشته شده (منابع مستقل) و یا پیرامون تاریخ است، حال
تاریخ زمانها و اعصار یا تاریخ زندگانی ائمه و در خلال مطالب آنها پیرامون امام
حسین علیهالسلام هم مطالبی را دارند (منابع غیر مستقل)، به
چند شکل نگاشته شدهاند:
۱. گزارشات تاریخی
برخی از این کتب، گزارشات
تاریخی هستند. یعنی مؤلف فقط تاریخ را تألیف کرده است و آنچه را که رخ داده نوشته
و تجزیه و تحلیل نکرده است. حال یا همگی را با ذکر سند آورده یا برخی از مطالب را
با ذکر سند و سند برخی را نیز حذف نموده است، که از میان آنها به مقتل ابومخنف که
عمدتاً مطالبش را از دو واقعه نگار جنگ به نامهای حمید بن مسلم (خبرنگار لشکر عمر
سعد) و عقبه بن سمعان غلام رباب (خبرنگار لشکر امام) میشود اشاره کرد که اصل این
کتاب که متأسفانه در دسترس نیست گزارش دقیقی است از ترسیم واقعهٔ عاشورا و کار
ابومخنف شاهکار تاریخی است. از دیگر کتب تاریخی میتوان به اخبار الطول ابوحنیفهٔ
دینوری (متوفای ۲۸۲) نام برد که گزارشی تاریخی
توصیفی از قیام عاشورا است ولی در مقتلش از کتاب ابومخنف که یک قرن و نیم قبل از
او میزیسته بسیار استفاده کرد. از دیگر کتب تاریخ احمد بن ابی یعقوب معروف به
تاریخ یعقوبی (متوفای ۲۸۴) است
که البته گزارش وی بسیار موجر و کوتاه است و تمام مطالب واقعه از ابتدای خروج امام علیهالسلام از
مدینه تا اسارت اهلبیت علیهمالسلام در
کوفه و شام را ندارد و مختصر است. کتاب بعدی از محمد بن جریر طبری است، یعنی
همان تاریخ طبری مشهور که از ابومخنف گرفته و کاملتر از او نیز هست. مقاتل
الطالبین ابوالفرج اصفهانی (متوفای ۳۵۷)، الارشاد شیخ مفید
(متوفای ۳۶۸) و اعلام الوری از امین
الاسلام طبرسی (متوفای ۵۴۸) نیز
از کتب تاریخی و واقعه نگاری عاشورا هستند با تمام محسنات و معایبی که در آنها
وجود دارد و کار پژوهشی میطلبد.
۲. گزارشات داستانی
از اواخر قرن سوم هجری تا
عصر حاضر جریان مقتل نگارش به سبک داستانی در آمد همه این کتب دارای دو خصوصیت
مشترک هستند: نخست اینکه مطالب آنها دارای منبع مشخص مکتوب یا شفاهی نیست و منابع
آنها نقل به معنا و مضمون است. دوم اینکه چون این کتب به شکل داستانی مقتل امام
را توصیف و بیان کردهاند، در برخی موارد و در بعضی از این کتب به لحاظ سبک و
نوشتاری که دارند دچار اغراق، تصویرگری، بعضاً تخیّل گرایی، و بسط دادن مطالب جزئی
شدهاند. لازم به ذکر است این مقاله درصدد معرفی سبکهای نوشتار مقاتل است و در پی
ردّ کتابی یا تأیید مطالب هیچ مقتلی نمیباشد. چرا که خیلی از اینگونه مقاتل، همان
گونه که معرفی خواهند شد دارای ارزشهای فراوانی در زمینهٔ مقتل امام حسین علیهالسلام هستند.
هر چند مطالب آنها نیاز به یک واکاوی و پژوهش و گاهاً تأمّلات تاریخی نیز دارد.
اصولاً گزارشهای داستانی تفاوتهایی با هم داشته و همگی به یک طریق نگاشته نشده است
به عنوان مثال مقتل ابومخنف که اصل آن نوشتار کتاب تاریخی است، بعدها به مرور
زمان مطالب و روایات دیگری توسط افرادی که غالباً واعظان شهرها و محلهها بودند
به آن افزوده شد و از طرفی مطالب اولیه و اصلی که تاریخ صرف بود، نقل به معنا
ارائه میشد و گاه نظم مطالب آن به هم میخورد یا بخش هائی از آن فراموش یا جابجا
و یا اشتباه نقل میشد. در نتیجه این مقتل تاریخی از صافی ذهنهای بسیاری عبور
کرده و بخش هایی از خود را از دست داده و بخش هایی نیز بدان اضافه شده است؛ لذا
دیگر از سبک تاریخی به سبک داستانی در آمد و روانهٔ بازار تصنیف کتاب شد. اینک به
طور اجمال و صرفاً جهت آشنایی با این سبک به معرفی این کتب پرداخته میشود:
الفتوح از ابن اعثم کوفی
(متوفای ۳۱۴) یکی از مفصلترین و مهمترین
گزارشهای داستانی از واقعهٔ قیام امام حسین علیهالسلام است
و در چارچوب مقتل ابومخنف نوشته شده است. البته در مطالبش حذف و اضافاتی نسبت به
ابومخنف دارد و منابع استخراج مطالبش را نیز ذکر نکرده است. برخی از مطالب مثل گفتوگوی
عبداله بن عمر و ابن عباس با امام حسین علیهالسلام در مکه،
(۳) نامه
عبداله بن جعفر به امام حسین علیهالسلام (۴) و
برخی موارد دیگر تاریخی امام حسین علیهالسلام ،که به اشتباه
ابن اعثم آنها را نقل کرده از منفردات و تگنگاریهایی است که فقط در الفتوح میتوان
یافت که باز البته کلام در تأیید یا ردّ اینها نیست.
از
کتب دیگر مقتل نگاری به سبک داستانی مقتل الحسین خوارزمی (متوفای ۵۶۸) است.
جلد اول این کتاب مناقب و فضائل پنج تن آل عبا است و جلد دوم آن مقتل حضرت
سیدالشهدا و مباحث تاریخ مختار ثقفی است. البته این کتاب در خیلی از موارد مطالب
را با ذکر سند میآورد و پارهای را نیز مثل بقیه کتب مقتلی، داستانی بدون سند
یعنی با حذف سند آورده است. مهمترین عیب و مشکل مناقب خوارزمی عنوانی است با نام
«فضیلت روز عاشورا» که خوارزمی با ذکر احادیثی که مستقیماً از محدثان و با ذکر سند
و محلی که این احادیث را در آنها شنیده است نقل میکند. از اغراق هایی که دربارهٔ
فضائل روز عاشورا در این احادیث وجود دارد معلوم میشود که این روز را به عنوان یک
روز مقدس و عید قلمداد کرده. به عنوان مثال نقل میکند هر کس در روز عاشورا برای
اهل و عیال خود دنبال کسب برود خداوند در طول سال برای او گشایش رزق قرار خواهد
داد در حالیکه شیعه روایاتی (۵) در
مذمّت تکسّب در روز عاشورا و کراهت آن دارد و یا اینکه گفته ولادت حضرت زهرا و
امام حسن و امام حسین علیهمالسلام در روز عاشورا بوده و
بسیاری موارد دیگر. چنین مطالبی کاملاً منافات با فرازهایی از زیارت عاشورا مثل «و
هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان» و روایات فوق و تفکر عاشورایی شیعیان دارد و
ساختگی بودن این احادیث کاملاً واضح و مشهور است. البته خود خوارزمی کلامی در
توجیه نقل این احادیث دارد و حقیقت داشتن و اثبات چنین احادیثی را باعث کرامت
اهلبیت و فضیلت بیشتر برای سیدالشهدا علیهالسلام میداند
ولی غافل از این نکته شده که چنین احادیثی در ادبیات شیعی یقیناً کذب محض است. به
هر شکل به نظر نمیرسد که وی عمداً و در راستای هدف بنی امیه این احادیث را آورده
باشد. چون برخی پیرامون مذهب او قائل هستند که شیعهٔ چهار امامی
بوده، پس شاید بتوان گفت وی ناخواسته و بدون غرض بنی امیهٔ و بنی مروانی در توجیه
آوردن این مطالب گفته است: مصیبت اهلبیت رسول خدا در این روز قرار داده شد تا برای
آنها کرامت و برای جهادشان فضیلتی باشد و نیز ثواب عمل آنها بیشتر و درجاتشان
عالیتر و عذاب قاتلین و دشمنانشان بزرگتر باشد و لعن خداوند بر پیروان دشمنان
اهلبیت تا روز قیامت شدیدتر و با دوامتر باشد، پس این روز را بر روزهای دیگر
برتری دارد (۶) کتاب دیگری که سبک مقتل
داستانی دارد، روضه الواعظین فتال نیشابوری است که خود در آن تصریح میکند که
اسناد روایاتش را نیاورده و به جهت اختصار حذف کرده است. کتاب بعدی مناقب آل ابی
طالب از محمد علی ابن شهر آشوب سروی مازندرانی (متوفای ۵۸۸) است
که همیشه مورد توجه شیعیان و استناد علما بوده است. شاید بتوان گفت بعد از ارشاد
شیخ مفید این کتاب بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. به عقیدهٔ برخی از علما
ابن شهر آشوب برای نوشتن «مناقب» هزار کتاب در باب منقبت و فضائل اهلبیت در اختیار
داشته است. (۷) ابن شهر آشوب منابع خود
را در زندگی هر کدام از ائمه ذکر کرده ولی درباره مناقب امام حسینعلیهالسلام و
سپس مقتل امام مطالب را نقل به معنا و با اختصار بیان کرده و لذا کتابش داستانی به
حساب میآید. کتاب دیگر به همین سبک در حوزه عاشورا پژوهی در قرن ۷ به
رشته تحریر در آمد که هم نویسنده آن مشهور و هم کتاب جزء مشهورترین و پر
ترجمهترین و پر تیراژترین کتب مقتلی است و آن لهوف مرحوم سید بن طاووس است. بحارالانوار
خیلی از مطالب مقتلش را از این کتاب آورده است. از نقاط قوت این کتاب میتوان یکی
به نقل دقیق و کامل خطبههای امام سجادعلیهالسلام و خطبههای
حضرت زینبسلاماللهعلیها در
کوفه و شام و همچنین خطبههای فاطمه دختر امام حسین در کوفه اشاره نمود و دیگری
اغراق نکردن در بیان حوادث روز عاشورا؛ لذا کتاب لهوف، آمیخته به دروغ و خرافه
نیست، هر چند مطالبی مثل بحث اولین اربعین و برخی مطالب دیگر آن جای تأمل دارد که
بحث اربعین را خود سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال خود تصحیح نموده است. (۸) به
ضرس قاطع لهوف معتبرترین کتاب مقتل نیست لکن هجمه هایی که اخیراً علیه این کتاب
توسط برخی صاحبان آثار در باب مقتل امام حسینعلیهالسلام وارده
شده هم شایسته نیست که آن را از درجهٔ اعتبار تا حدود زیادی انداخته و شاید بتوان
گفت در نهایت این کتاب را غیر معتبر معرفی میکنند. از دیگر کتب داستانی، کتاب
مثیرالاحزان از ابن نمای حلّی (متوفای ۶۴۵) که
منبع بحارالانوار علامه مجلسی و منتهی الامال محدث قمّی است. همچنین کشف الغمه فی
معرفه الائمه از علی بن عیسی اربلی که در مناقب اهلبیت این کتاب کم نظیر است و
مورد تمجید اهل سنت نیز قرار گرفته است و منبع مطالبش همگی از اهل سنت است؛ (۹) و
همچنین از تذکره الخواص سبط ابن جوزی (متوفای ۶۵۴)،
روضه الشهدای ملا حسین کاشفی که آن را به فارسی نوشته
و معرکهٔ اقوال است، میتوان نام برد.
۳. گزارشات هدفمند
نوعی از گزارشات ارباب
مقاتل در پی القای هدفی نگاشته شدهاند. یعنی اینها چه مقتل باشند چه تاریخی
باشند که در ضمنش مقتل الحسین هم گنجانده شده باشد، به هر حال عمداً و برای تفسیر،
تحلیل و توجیه قیام امام حسینعلیهالسلام نگاشته شدهاند. چنین
کتبی بنا به غرض و هدف نویسنده که یا تفکر امامی است یا تفکر خلفایی، هم بین
شیعیان و هم در میان اهل تسنن وجود دارد. که اغراض نویسندگان عامّه از مقتل امام
در مقالهٔ عاشورا از منظر اهل سنت آورده شد. امّا منصفین شیعی مقتل امام حسینعلیهالسلام چه
اغراضی در ارائهٔ این کتب در طول تاریخ داشتهاند؟ شاید از یک زاویه و از یک دریچه
بتوان این کتابها را به ۴ نوع عرفانی، سیاسی،
کلامی و عاطفی تقسیم کرد؛ و صد البته با نگاهای دیگر نیز میشود تقسیمات دیگری
ارائه نمود. نگاه عرفانی از عاشورا را یا در رها شدن امام از بعد تن و جسم با
شهادت، یا در محوریت عشق استوار بودن امام میتوان جستار کرد. در نگاه سیاسی به
عاشورا نیز بحث تحلیل انتحاری بودن قیام امام یا قیام برای تشکیل حکومت و... است
که موضوع بحث مقاله نیست. نگاه کلامی نیز سعی در مقدر بودن حادثه کربلا دارد و در
منابع شیعی و سنی، روایات فراوانی دراین زمینه وجود دارد که غالب آنها کاملاً با
مبانی اهلبیت همخوانی دارد و برخی از آنها نیز عقل ستیز و منافی مذهب جعفریست.
بحث در این قسمت هم در مقالهٔ اهداف قیام امام از منظر علمای شیعه آورده شد. نگاه
عاطفی، نوعی گزارش هدفمند است که بیشتر به بحث بکاء و گریستن بر امام حسینعلیهالسلام میپردازد
که یقیناً مستحب مؤکد و در جای خود بسیار قابل دفاع است. هر چند کتبی که در این
زمینه تصنیف شده عموماً از دوره قاجار به بعد است و قوت و علمیّت لازم را در
بسیاری از اینها نمیتوان یافت. هر چند همگی آنها را با تمام مطالب مندرج در آنها
ردّ کنیم هم منصفانه نیست؛ لذا این کتب ارزش پژوهش و بازنگری دارند که به حمدالله
تألیفاتی دراین زمینه توسط مورخین معاصر تولید شده است و جای کار بیشتری نیز دارد.
۴. گزارشات جامع
گزارشی است که مطالب همهٔ
گزراشها یا بیشتر آنها را در خود جای داده است. این نوع گزارشها از قرن یازدهم
و با کتاب شریف بحارالانوار علامه مجلسی (متوفای ۱۱۱۱) شروع
شده و با العوالم الحسین شیخ عبدالله بحرانی، ناسخ التواریخ میرزا محمد تقی کاشانی
معروف به سپهر (متوفای ۱۲۹۷)، نفس المهموم محدث قمّی،
مع الرکب الحسینی پیگیری و ادامه داده شده و در سالهای اخیر نیز موسوعه الامام
الحسین، یا همان تاریخ امام حسین در مجلدات فراوانی چاپ و در حال تکمیل میباشد.
این کتب چون خودشان منبع به حساب نمیآیند لذا بیشتر برای محققان و عاشورا پژوهان
بسیار کارگشا است ولی برای عامهٔ مردم بعضاً مشکل آفرین و در برخی موارد گیج کننده
بوده و خواننده را دچار تناقض بینی در اقوال میکند؛ و برخی از این کتب مثل ناسخ
التواریخ نیز معبر و منبعی برای نشر مطالب ضعیف میشوند
http://karbobala.com/
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:35
اهل بیت
آشنایی اجمالی با شیوهٔ
تاریخنگاری در اسلام میتواند در شناخت و آشنایی بهتر با منابع کار مفید باشد.
منابع تاریخی عمدتاً به دو روش گردآوری شدهاند:
۱. تاریخ نقلی:
که تاریخنگار، اصل متن را یا دست کم مضمون سخن را
به اولین گوینده یا اولین شنونده و یا بیننده استناد میدهد و نقل میکند و از خود
چیزی نمیگوید.
یعنی در این شیوه، سخن
راوی قبلی توسط راوی بعدی منتقل میشود، این عیناً همانند نقل یک حدیث و روایت فقهی
است که سند راویان آن روایت شده است. در این نوع شیوه اطلاعات را انسان از راه
حواس پنجگانه به دست میآورد؛ نه اینکه از راه فکر و عمل ذهنی آن را بدست بیاورد،
که در اینصورت به آن «درایت» گوید نه «روایت». بنابراین در تاریخ نقلی که از راه
حواس است، به کسی که اطلاعات را خود دیده باشد یا شنیده باشد و به افراد دوم و سوم
و بقیه سلسلهٔ سند، روایت راوی گویند.
این روش، روش محدثان بوده
و به مانند آنها بسیاری از تاریخ نگاران نیز به این روش پایبند بودهاند. البته
در این روش گاهی قدرت بر استحکام و ضبط و ثبت کلمات کم رنگ میشود و این در صورتی
است که راویانی که متن را روایت میکنند زیاد باشند. لذا با افزایش آنان، احتمال
اشتباه از ناحیه حفظ و یا جعل و یا دخالت دیدگاه و نظر راویان در نقل نیز بیشتر میشود.
اطلاعاتی که در این روش نقلی بدست میآید از نظر اعتبار و دقت به دو قسمت تقسیم میشود:
الف) اخبار و اطلاعاتی که
به صورت روایت از کسانی نقل شده که خود حاضر و شاهد وقایع بودهاند. مثل حمید بن
مسلم و عقبه بن سمعان غلام رباب. این دسته را میتوان اطلاعات درجه یک و منابعی که
این دسته از اطلاعات را دارند منابع اولیه درجه یک نامید که تقریباً شبیه حدیث
صحیحاند.
ب) اخبار و اطلاعاتی که
از کسانی نقل شده که شخصاً شاهد وقایع نبودهاند، حتی از کسانی که شاهد وقایع بودهاند
نیز روایت نکردهاند بلکه به عنوان فردی مطلّع که اطلاعات کلی و اجمالی دارد،
مطالب را بیان کردهاند یا اینکه مطالب شاهدان را بدون آوردن نام راوی و گوینده به
صورت نقل به مضمون روایت کردهاند. که این دسته دوم اطلاعات از گزارشهای نقلی
احتمال خطا و اشتباه و همچنین دخالت عقیده و نظر و اجتهاد فرد مطلع در آن بیشتر
است و حتی گاهی برخی از تحریفات یا شایعات در این نوع روایات راه یافته است. میتوان
اطلاعات درجه دو و منابعی که این نوع اطلاعات را دارد، منابع اولیه درجهٔ دوم
نامید.
۲. تاریخ توصیفی
این تاریخ را نیز از حیث
منابع به دو دسته میشود تقسیم نمود:
الف) گزارش تاریخ نگار از
واقعهای براساس منابع مکتوب یا شفاهی؛ در این نوع مورّخ با مطالعهٔ منابع توصیفی
گزراشی ارائه کرده است.
پیرامون اعتبار چنین
گزارش هایی بایستی گفت که اعتبار آنها به نوع منابع و همچنین بیطرف بودن واقعه
نگار، اطمینان و استنباط تاریخی مورخ بستگی دارد. امّا به هر روی ارزش این نوع
نگارش تاریخی با روایت حاضران و شاهدان واقعه یا در مقایسه با منابع اولیهٔ درجه
یک برابر نیست و با منابع اولیهٔ درجه دو شاید برابری کند. چون در هر دو، نقل به
معنا و مضمون وجود دارد.
ب) گزارشات داستانی رایج
از وقایع تاریخی در لسان مردم که حکم به صحّت یا بطلان همهٔ آنها یقیناً نمیتوان
کرد؛ لذا ارزش استناد ندارد و چون نه مبتنی بر ادراک حسی است ،یعنی نه مستقیماً
شنیده و نه واقعه با چشم دیده شده، و نه مبتنی بر ادراک عقلی است. یعنی برداشت
ذهنی است که از محسوسات و قوای حسی بدست میآید. پس نگاه بدین گزارشات بیشتر نگاه
اقناعی و آگاهی مخاطب است و خطابه به حساب میآید نه برهان و استدلال، پس اگر
مطالب هر علمی فنّی و علمی بیان شد ارزش علمی نیز دارد و قابل استناد و تمسک میباشد
ولی اگر به بیان عامیانه و غیر عامیانه ارائه شود ارزش استناد را ندارد
http://karbobala.com/
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:33
اهل بیت
در روش نقلی اگر راویان
از حیث رجالی تأیید بشوند راهی برای تردید در درستی مطالب نقل شده از آنها وجود
ندارد، جز اینکه گفته شود احتمال اشتباه کردن راویان در شنیدن یا دیدن واقعه وجود
دارد، که این تردید و احتمال چندان منطقی نیست. اما در روایت نقل به معنا و مضمون
یعنی همان روش توصیفی دو اشکال وجود دارد و آن یکی احتمال خطای حسی راویان در
شنیدن و دیدن و دیگر احتمال خطای درک و فهم مراد گوینده نیز وجود دارد. پس روایات
توصیفی و نقل به معنایی در حوزهٔ تاریخ، به اندازه روایات روش نقلی اعتبار ندارد.
تبیین بیشتر این مقایسه را با ذکر یک مثال مقتلی پی میگیریم: مقایسهٔ مقتل
ابومخنف موجود در تاریخ طبری که براساس روش محدثان، متن سخن گوینده و نام راویان
حدیث را به طور کامل نقل کرده با روایت طبقات الکبری از ابن سعد که سند راویات را
حذف و مطالب را نقل به معنا کرده است، به خوبی نشان میدهد که خطا در فهم سخن و
دخالت جهت گیریهای ذهنی مورخ چقدر در گزارش تأثیر دارد. مثلاً سه پیشنهادی که در
نامه عمر بن سعد برای یزید آمده که بگذارد امام به حجاز برگردد یا به مرزها برود،
یا نزد یزید رفته و بیعت بکند، یا اینکه امام به عمر سعد پیشنهاد میکند که دست از
جنگ بردارد ولی عمر سعد میگوید اگر چنین کنم خانه و زندگی مرا در کوفه نابود میسازد،
هر دوی اینها را که ابومخنف میگوید مشهور است؛ ولی عقبه بن سمعان غلام رباب همسر
امام حسین علیهالسلام که از شاهدان واقعه و راویان مقتل
امام است پس از آنکه از اسارت عمر سعد خارج میشود، این مطلب را به شدت رد میکند.
پس این دو مطلب به عنوان مثال به صورت امری مسلم و قطعی روایت شده بود که ریشهاش
فقط شهرت است و تمام روایت اولی نیز بر خلاف منطق و فکر امامیه میباشد
http://karbobala.com/
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:33
اهل بیت
آشنایی اجمالی با شیوهٔ
تاریخنگاری در اسلام میتواند در شناخت و آشنایی بهتر با منابع کار مفید باشد.
منابع تاریخی عمدتاً به دو روش گردآوری شدهاند:
۱. تاریخ نقلی:
که تاریخنگار، اصل متن را یا دست کم مضمون سخن را
به اولین گوینده یا اولین شنونده و یا بیننده استناد میدهد و نقل میکند و از خود
چیزی نمیگوید.
یعنی در این شیوه، سخن
راوی قبلی توسط راوی بعدی منتقل میشود، این عیناً همانند نقل یک حدیث و روایت فقهی
است که سند راویان آن روایت شده است. در این نوع شیوه اطلاعات را انسان از راه
حواس پنجگانه به دست میآورد؛ نه اینکه از راه فکر و عمل ذهنی آن را بدست بیاورد،
که در اینصورت به آن «درایت» گوید نه «روایت». بنابراین در تاریخ نقلی که از راه
حواس است، به کسی که اطلاعات را خود دیده باشد یا شنیده باشد و به افراد دوم و سوم
و بقیه سلسلهٔ سند، روایت راوی گویند.
این روش، روش محدثان بوده
و به مانند آنها بسیاری از تاریخ نگاران نیز به این روش پایبند بودهاند. البته
در این روش گاهی قدرت بر استحکام و ضبط و ثبت کلمات کم رنگ میشود و این در صورتی
است که راویانی که متن را روایت میکنند زیاد باشند. لذا با افزایش آنان، احتمال
اشتباه از ناحیه حفظ و یا جعل و یا دخالت دیدگاه و نظر راویان در نقل نیز بیشتر میشود.
اطلاعاتی که در این روش نقلی بدست میآید از نظر اعتبار و دقت به دو قسمت تقسیم میشود:
الف) اخبار و اطلاعاتی که
به صورت روایت از کسانی نقل شده که خود حاضر و شاهد وقایع بودهاند. مثل حمید بن
مسلم و عقبه بن سمعان غلام رباب. این دسته را میتوان اطلاعات درجه یک و منابعی که
این دسته از اطلاعات را دارند منابع اولیه درجه یک نامید که تقریباً شبیه حدیث
صحیحاند.
ب) اخبار و اطلاعاتی که
از کسانی نقل شده که شخصاً شاهد وقایع نبودهاند، حتی از کسانی که شاهد وقایع بودهاند
نیز روایت نکردهاند بلکه به عنوان فردی مطلّع که اطلاعات کلی و اجمالی دارد،
مطالب را بیان کردهاند یا اینکه مطالب شاهدان را بدون آوردن نام راوی و گوینده به
صورت نقل به مضمون روایت کردهاند. که این دسته دوم اطلاعات از گزارشهای نقلی
احتمال خطا و اشتباه و همچنین دخالت عقیده و نظر و اجتهاد فرد مطلع در آن بیشتر
است و حتی گاهی برخی از تحریفات یا شایعات در این نوع روایات راه یافته است. میتوان
اطلاعات درجه دو و منابعی که این نوع اطلاعات را دارد، منابع اولیه درجهٔ دوم
نامید.
۲. تاریخ توصیفی
این تاریخ را نیز از حیث
منابع به دو دسته میشود تقسیم نمود:
الف) گزارش تاریخ نگار از
واقعهای براساس منابع مکتوب یا شفاهی؛ در این نوع مورّخ با مطالعهٔ منابع توصیفی
گزراشی ارائه کرده است.
پیرامون اعتبار چنین
گزارش هایی بایستی گفت که اعتبار آنها به نوع منابع و همچنین بیطرف بودن واقعه
نگار، اطمینان و استنباط تاریخی مورخ بستگی دارد. امّا به هر روی ارزش این نوع
نگارش تاریخی با روایت حاضران و شاهدان واقعه یا در مقایسه با منابع اولیهٔ درجه
یک برابر نیست و با منابع اولیهٔ درجه دو شاید برابری کند. چون در هر دو، نقل به
معنا و مضمون وجود دارد.
ب) گزارشات داستانی رایج
از وقایع تاریخی در لسان مردم که حکم به صحّت یا بطلان همهٔ آنها یقیناً نمیتوان
کرد؛ لذا ارزش استناد ندارد و چون نه مبتنی بر ادراک حسی است ،یعنی نه مستقیماً
شنیده و نه واقعه با چشم دیده شده، و نه مبتنی بر ادراک عقلی است. یعنی برداشت
ذهنی است که از محسوسات و قوای حسی بدست میآید. پس نگاه بدین گزارشات بیشتر نگاه
اقناعی و آگاهی مخاطب است و خطابه به حساب میآید نه برهان و استدلال، پس اگر
مطالب هر علمی فنّی و علمی بیان شد ارزش علمی نیز دارد و قابل استناد و تمسک میباشد
ولی اگر به بیان عامیانه و غیر عامیانه ارائه شود ارزش استناد را ندارد
http://karbobala.com/.
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:30
اهل بیت
معمولاً وقتی از منابع
عاشورا سخن گفته میشود، در آغاز کتابهای مقتل فقط به ذهن میآید؛ در حالیکه طیف
وسیعی از کتابهای تاریخی، رجالی، مناقب، حدیثی و حتی برخی کتب ادبی وجود دارند که
اطلاعات موجود در آنها برای پیدا کردن وقایع عاشورا بسیار با ارزشتر از اطلاعات
موجود در کتابهای مقتل است. که اجمالاً این کتابها عباتند از: ۱. کتابهای رجالی که به معرفی و نقل فضائل و اخبار صحابه و تابعین
پرداخته.
۲. کتابهای تاریخی که حوادث این برهه از
تاریخ اسلام را بیان کرده.
۳. کتاب هایی که در فضائل و شرح حال ائمه اطهار علیهم السلام نگاشته
شد.
۴. تعدادی از جوامع حدیثی شیعی و سنّی.
پس اطلاعاتی که از عاشورا
میتوان بدست آورد منحصر در مقاتل نیست بلکه این چهار دسته مذکور از منابع، نسبت
به مقتلها از اهمیت و اعتبار بیشتری نیز برخوردار است، زیرا از زمان نگارش خود تا
حال کمتر دچار تغییر و حذف و اضافه شدهاند. منتها چیزی در آن است و زاویه بحث در
هر کدام از این نوع کتب است که در هر کدام بنا به اغراض و تعریفی که از این منابع
داریم، زاویه دید مطالبشان هم متفاوت است.
۱. کتابهای تاریخی بیشتر به حوادث شهادت امام پرداختهاند.
۲. کتابهای رجالی معمولاً
مفصلتر از تاریخیها هستند و غیر از سیر زندگانی امام از تولد تا شهادت، روایاتی
در ضمن سیره نگاری خود از مقتل حضرت آوردهاند.
۳. کتابهای مناقب و فضائل نیز مثل کتب رجالی مفصل هستند، اما در
برخی از اینها در مورد قیام امام کمتر صحبت به میان آمده است.
۴ .همچنین تعدادی از جوامع حدیثی شیعه و سنی که رویکرد عامتری نسبت به
حدیث دارند و تحلیلی نیز عمل کردهاند علیرغم اینکه مجموعههای حدیثی هستند امّا
درباره امام حسینعلیهالسلام از ولادت تا شهادت بحث گستردهای
دارند، که مفصلترین بحث در کتاب شریف بحارالانوار مرحوم مجلسی و عوالم العلوم
بحرانی و تاریخ دمشق ابن عساکر آمده است
http://karbobala.com/
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:29
اهل بیت
زمانی که حادثه کربلا
اتفاق افتاد ،بلکه تا پایان قرن اول هجری، هنوز نهضت علمی در جهان اسلام آغاز نشده
بود، به همین دلیل کتاب مقتلی پیرامون عاشورا در قرن اول نداریم. در تاریخ اسلام و
پس از قرن اول سنت مقتل نویسی ،یعنی گزارش حوادثی که به مرگ و کشته شدن یک شخص یا
گروه و چگونگی کشتن آنها منجر شده است، جایگاه بسیار گستردهای دارد. مقتل عمر بن
خطاب، عثمان بن عفان، مقتل حضرت امیرالمؤنینعلیهالسلام ، مقتل
حجر بن عدی از صحابهٔ حضرت امیر و مقتل سسیدالشهداعلیهالسلام از
موضوعاتی است که بیشترین توجه تاریخ نگاران و محدثان را به خود جلب کرده است، هر
چند هیچ موضوعی در عالم اسلام به اندازه شهادت سالار شهیدان مورد توجه نویسندگان
قرار نگرفته است. در جلد بیست و دوم کتاب شریف الذریعه مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی
(ره) بیش از ۳۰ مقتل مربوط به امام حسین معرفی شده که
تا قرن دهم هجری نگاشته شدهاند. این مقال در پی تحقیق و بررسی و نقد مقاتلی است
که در بازه زمانی قرن دوم تا دهم هجری به رشتهٔ تحریر در آمدهاند. گفتنی است
بیشتر کتابهایی که از قرن دهم به بعد نگاشته شدهاند، عموماً و نه همه آنها فاقد
ارزش مقتلی میباشند. خصوصاً از دورهٔ قاجار به بعد، رشد بیسابقهای در مقتل
نویسی رخ نمود که عمده مشکل آنکه باعث شد این کتابها بعضاً کتب تحریف ساز عاشورا
هم بشوند این بود که از قرن دوم تا دهم مقتل نگاری توسط فحول و علمای اسلام اعم از
شیعه و سنی نگاشته میشد، امثال شیخ مفید، سید بن طاووس و ابن شهر آشوب، حتّی در
اهل تسنن افرادی چون مسعودی، بلاذری، ابن اعثم کوفی، ابوالفرخ اصفهانی و... که به
هر حال علی رغم نقد برخی مطالب این کتب، باز اینها عالم نویس نگاشته شد ولی کتب
تألیفی دورهٔ قاجار بزرگترین ضعفش این بود که دیگر امثال شیخ مفیدها نبودند که
قلم به مقتل نگاری فرسایند بلکه در خیلی موارد منبریها و روضه خوانانی که بعضاً
کمترین اطلاعات رجالی، تاریخی، واقعه نگاری و... که در مقتل نگاری رکن اساسی بود
را نداشتند و دیگر این فحول و علمای شیعه نبودند که از زمان قاجار مقتل مینوشتند
و امثال کتابی مثل "قمقام زخّار و صمصام بتار" از فرهاد میرزا، عموی
ناصرالدین شاه که خود فقیه و عالم بوده، در این دورهٔ زمانی کمتر به چشم میخورد.
به طور کلی پس از آنکه سنّت سوگواری در دورهٔ صفویه و قاجاریه در جوامع شیعی به
اوج خود رسید، نیاز این جوامع نیز به کتابهای عاطفی بیشتر شد، لذا در این دوران
بیشتر با تکیه بر احساسات و عواطف و برای گریاندن مقتل نگاشته شد. که البته ضرورت
نیاز به جنبههای احساسی و عاطفی در روضه خوانی از اصول مسلّمه و ذاتیات روضه است
و کلام در جهت دهی به این عواطف و حدود و ثغور آن میباشد. پس این مقاتل بیش از
آنکه به اهداف قیام امام یا بعد تاریخ قیام توجه داشته باشد، فقط به بعد تراژدی
این واقعه و مظلومیت خاندان اهلبیت علیهم السلام توجه دارد
که این خود منشأ بروز افسانه هایی در این دسته کتابها شده است
http://karbobala.com/
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:25
اهل بیت
فضیلت گریستن بر حضرت سید الشهداء علیه السلام
یکی از عواملی که انسان را به موفق به توبه میکند، گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام میباشد که رحمت واسعه پروردگار را شامل حال او میگرداند. گریه بر امام حسین علیه السلام از اهمّ عبادات بلکه نزدیکترین راه برای رسیدن به معرفت حق تعالی است. و با گریه بر سرور شهیدان علیه السلام انسان با خاتم الانبیاء و آل ایشان علیهم السلام که بالاترین رتبه و درجه را نزد پروردگار دارند، هم نشین میگردد.
صادق آل محمد علیه السلام میفرمایند:
“انَّ المُحِبَّ لِمَنْ أحَبَّ مُطیعٌ "(۱)
کسی که بر حضرت حسین علیه السلام گریه میکند، با آن حضرت مرتبط میشود، رنگ آن حضرت را میگیرد و آن رنگ الهی است که:
"وَ مَنْ أحسَنُ مِن الهِه صَبغَهً" (۲)
"و چه رنگی از رنگ خدایی نیکوتر است"
و هم چنین در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله داریم که فرمودند:
"هیچ مؤمنی متذکّر حضرت سید الشهداء نمیشود مگر آنکه گریان شود" (۳)
۱) محمد بن مسلم نقل میکند که امام باقر علیه السلام فرمودند:
هر مومنی که برای کشته شدن امام حسین علیه السلام گریه کند تا اشک بر گونههایش جاری شود،
"... بَوَّأهُ اللهُ بِها غُرَفاً فی الجَنَّهِ یَسکُنُها أحقاباً" (۴)
"....خداوند او را در غرفههای بهشتی جای دهد که همیشه در آنجا ساکن باشد."
۲) فُضیل بن یسار نقل میکند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
"نزد
هر کس یادی از ما اهل بیت شود، و از چشمانش ـ ولو به قدر بال مگس ـ اشک
بیاید، گناهانش آمرزیده شود هرچند مانند کف دریا زیاد باشد." (۵)
۳) درحدیث مناجات حضرت موسی علیه السلام با خداوند آمده است که حضرت موسی علیه السلام عرض کرد:
"خدایا چرا امّت محمد صلی الله علیه و آله را بر سایر امّتها فضیلت دادی؟ خدای متعال فرمود: به خاطر ۱۰ خصلت. نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.
حضرت موسی گفت: پروردگارا، عاشورا چیست؟ فرمود: گریه و تباکی و مرثیه و عزاداری بر مصیبت فرزند محمد مصطفی صلی الله علیه و آله.
ای موسی در آن زمان هیچ بندهای نیست که گریه یا تباکی بر عزای فرزند مصطفی صلی الله علیه و آله نماید، مگر اینکه بهشت برای او حتمی است.
سوگند به عزّت و جلالم! هیچ مرد و زنی نیست که در روز عاشورا یا غیر آن برای عزای حسین (علیه السلام) قطرهای اشک بریزد مگر اینکه برای او پاداش صد شهید نوشته شود." (۶)
۴) حضرت رضا علیه السلام خطاب به ریّان فرمودند:
"ای پسر شبیب! اگر بر حسین (علیه السلام) گریه کنی چندان که اشک تو بر گونههایت روان گردد، خداوند هر گناهی که کرده باشی، کوچک یا بزرگ، اندک یا بسیار، بیامرزد." (۷)
۵)أبان بن تغلب نقل میکند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
" نَفَسُ المهمُوم لِظُلمِنا تسبیحٌ، وَ هَمُّهُ لَنا عبادهٌ، و کتمانٌ سِّرنا جهادٌ فی سبیل اللهِ"(۸)
"کسی
که به جهت ستمی که به ما شده محزون باشد، نفس کشیدن او تسبیح خداوند است، و
نگرانی او برای ما عبادت است، و مخفی داشتن اسرار ما جهاد در راه خداست.
آنگاه امام صادق علیه السلام فرمودند: باید این حدیث شریف را با طلا نوشت. "
۶) زید شحام گوید:
"با جماعتی از اهل کوفه در حضور امام صادق علیه السلام بودم که جعفر بن عفّان وارد شد، آن حضرت او را نزد خود خواندند، آنگاه فرمودند: به من خبر رسیده که تو در مرثیهٔ حسین علیه السلام نیکو شعر میگویی.
عرض کرد: آری، خداوند مرا فدای شما گرداند. فرمودند: شعری بخوان
او شعری خواند و آن جناب و کسانی که گرداگرد او بودند گریستند، و اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری شد.
آنگاه فرمودند:ای جعفر! به خدا سوگند ملائکه مقرّب خدا حاضر شدند و سخن تو را دربارة حسین (علیه السلام) شنیدند، و هم چون ما بلکه بیشتر از ما گریستند..
بدون
شک خداوند در این ساعت بهشت را با تمامی نعمتهای آن بر تو واجب گردانید و
تو را آمرزید.ای جعفر آیا بیش از این بگویم؟ عرض کرد: آریای سید من!
فرمودند: هیچ کس نیست که دربارهٔ حسین (علیه السلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، مگر آنکه خداوند بهشت را بر او واجب گرداند و او را بیامرزد." (۹)
۷) امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند:
"روز
قیامت هر دیدهای گریان و هر چشمی بیخواب و خوفناک است، مگر دیدهٔ کسی که
خداوند او را به سه کرامت و بزرگی مخصوص فرموده و بر گرفتاریهای حضرت
حسین (علیه السلام) و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گریسته باشد."
(۱۰)
۸) بعد از شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام ابلیس
لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را بگشت، و یاران خود را جمع کرد و
به آنها گفت:ای گروه شیاطین! امروز به آرزوی خود رسیدیم و مردم را جهنمی
کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند وبه دوستی آل محمد (صلی الله علیه و آله) پای بند باشد.
پس تا میتوانید مردم را به اشک اندازید و ازاین مصیبت باز دارید، تا زحمت ما به هدرنرود. (۱۱)
فوائد گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام
۱) برای گریه کننده بر حضرتش گناهی باقی نمیماند.
۲) گریه نکردن بر امام حسین علیه السلام جفا به حضرت رسول صلی الله علیه و آله میباشد.
۳) لیاقت صلوات خداوند پیدا میکند، چنانکه در حدیثی وارد شده،
" ألا وصلَّی اللهُ علی الباکینَ علی الحسینِ رحمهً و شَفَقَهً"(۱۲)
"آگاه باشید که خداوند صلوات میفرستد بر گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) از روی دلسوزی و مهربانی "
۴)گریه کننده بر امام حسین علیه السلام هنگام مردن چنان خوشحال میشود که آن شادی تا روز قیامت در دلش باقی میماند.
۵) مورد شفاعت پیامبرصلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام قرار میگیرد.
۶)پیامبر صلی الله علیه و آله دست گریه کننده را میگیرد واز صراط، عبور میدهد.
۷) با گریه، محبت به آن حضرت پیدا میشود و بغض دشمنانش بیشتر میگردد.
۸)گریه
کننده با آن بزرگوار، شخصیت پیدا میکند، در او صفات و کمالات و خوی آن
حضرت ظاهر میگردد؛ رنگ آن حضرت را به خود میگیرد و حسینی میشود.
گریه انبیاء بر مصائب امام حسین علیه السلام
۱)
چون حضرت ابراهیم ملکوت آسمانها را مشاهده کرد نظر بر عرش اعظم نمود، پنج
نور مقدس دید که به عرش الهی احاطه کردهاند. پرسید: این انوار مقدسه از
کیست؟ گفتند: انوار مقدّسه حضرت محمّد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله)
و وصیّ و دختر و دو فرزند آنها. پرسید: سبب چیست که هرگاه به ایشان نظر
میکنم خوشحال میشوم، چون به نور پنجمی نظر کنم مغموم میشوم؟
گفتند:ای
ابراهیم! نمیدانی به صاحب این نور مقدّس چه ظلمها میکنند، چون مقداری
از آن را شنید محزون گردید و زندگی بر او تلخ شد. (۱۳)
۲) از جمله سؤالهای سعد بن عبد الله از حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف این بود که مرا از تاویل «کهیعص» (که در ابتدای سورة مریم آمده) خبر دهید؟
حضرت
فرمودند: حضرت زکریّا از خدا سوال کرد که اسمای خمسة طیبه را به او تعلیم
دهد. جبرئیل نازل شد و به او تعلیم نمود. هرگاه زکریا حضرت محمد و علی و
فاطمه و حسن (علیهم السلام) را یاد میکرد، اندوه و ناراحتیاش بر طرف میشد و چون حضرت حسین (علیه السلام) را یاد میکرد، گریهاش میگرفت و اشکش جاری میشد و نفس او بند میآمد.
روزی عرض کرد: پروردگارا! چه میشود که چون آنچهار بزرگوار را یاد میکنم از همُّ و غم میرهم و چون حسین (علیه السلام) را یاد میکنم اشکم میریزد و به هیجان میافتم؟
خداوند
متعال او را از قضیهٔ آن حضرت خبر داد و فرمود: «کهیعص»، (کاف) اشاره به
کربلا است، «هاء» هلاکت عترت طاهره، «یاء» یزید که به حسین (علیه السلام) ظلم میکند (و او را میکشد)، و «عین» عطش آن حضرت و «صاد» صبر آن جناب..
چون زکریا این واقعه را شنید سه روز از مسجد بیرون نیامد، و مردم را از داخل شدن منع کرد، و پیوسته گریه و ناله مینمود.
آنگاه
عرض کرد: خدایا! فرزندی به من عنایت بفرما که در پیری چشمم به او روشن
گردد، و محبت او را در دل من زیاد کن و سپس مرا به مصیبت او مبتلا نما،
چنانکه حبیب خود را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد.
پس خداوند یحیی (علیه السلام) را روزی زکریا کرد، و او را به مصیبتش مبتلا نمود، مدّت حمل یحیی شش ماه بود چنانکه حضرت حسین (علیه السلام) نیز شش ماهه به دنیا آمد. (۱۴)
یاد مصائب و شهادت امام حسین علیه السلام قبل از شهادت
۱) امام باقر علیه السلام فرمودند:
"روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در خانة امّ سلمه بودند و به او سفارش نمودند که کسی بر من وارد نشود. امام حسین (علیه السلام) که خردسال بودند آمدند، امّ سلمه نتوانست جلوی ایشان را بگیرد، و ایشان وارد بر پیامبر شدند، امّ سلمه دنبالشان رفت، دید حسین (علیه السلام) روی سینة پیامبر است و آن حضرت گریه میکنند و چیزی در دست دارند که آن را میبوسند.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله
فرمودند:ای امّ سلمه، این جبرئیل است و مرا خبر میدهد که این طفل کشته
میشود، واین خاکی است که روی آن شهید خواهد شد، این تربت را نزد خود نگه
دار، چون تبدیل به خون گردید، بدان که حبیبم کشته شده است.
امّ سلمه عرض کرد:ای رسول خدا! از خداوند بخواهید که این شهادت از او دفع شود. پیامبر صلی الله علیه و آله
فرمودند: از خداوند درخواست نمودم، ولی خداوند به من وحی فرمود (به عوض
شهادت چند چیز به او میدهد): برای او درجهای است که هیچ کس از مخلوقات به
آن نمیرسد. و از برای او شیعیانی است که شفاعت میکنند و شفاعت آنها
پذیرفته میشود، و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان اوست. خوشا به حال کسی که از اولیاء و شیعیان حسین (علیه السلام) باشد به خدا سوگند! بیتردید ایشان در روز قیامت رستگارند. "(۱۵)
۲) مسوّر بن مخرمه ضمن حدیث طولانی روایت میکند:
" هنگامی که دو سال تمام از ولادت امام حسین علیه السلام گذشت، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله عازم سفر شدند، در راه ایستادند و کلمة «انّا لله و إنّا إلیهِ راجِعونَ» بر زبان جاری نمودند و از دیدگانشان اشک جاری شد.
از
علت این ناراحتی سؤال شد، فرمودند: اینک جبرئیل، از سرزمینی در کنار فرات
به نام کربلا برای من سخن میگوید، که فرزندم حسین در آنجا کشته میشود.
پرسیدند چه کسی او را میکشد؟ فرمودند: «مردی به نام یزید که خداوند او را
مبارک نگرداند..."(۱۶)
پی نوشت:
________________________________
۱) بحار الانوار۷۸/۱۷۴
۲) بقره ۱۳۸
۳) مستدرک الوسائل ۱۰/۳۱۸ب ۴۹از مزارح ۱۳
۴) کامل الزیارات/۱۰۴ ب ۳۲ ح ۹
۵) کامل ازیارات /۱۰۳ ب ۳۲ ح ۸، بحارالانوار: ۴۴/۲۸۴ ج ۲۰
۶) مستدرک الوسائل: ۱۰/۳۱۸ح ۱۴
۷) امالی صدوق/۱۲۹ م ۲۷ ح ۵، بحار الانوار۴۴/۵۰۲ ح۵
۸) بحار الانوار: ۴۴/۲۷۸ ج ۴
۹) بحار الانوار: ۴۴/۲۸۸ ج ۴
۱۰) خصال: ۲/۶۲۵ و ۶۳۵
۱۱) تذکره الشهداء/۳۴۷
۱۲) بحار الانوار: ۴۴/۳۰۴
۱۳) مهیج الاحزان /۲۲۷ م ۱۰
۱۴) بحار الانوار: ۴۴/۲۲۳
۱۵) بحارالانوار: ۴۴/۲۲۵ ج ۵
۱۶) بحارالانوار: ۴۴/۲۴۸
پنج شنبه 23/9/1391 - 14:12
اهل بیت
از مهمترین اسباب بقا و رشد
تشیع، عاشورا و حماسهٔ قیام حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. وجود عوامل عقلانی و احساسی در این حادثه، هم باعث استواری
شیعیان بر مذهبشان است و هم موجب گرایش پیروان دیگر مذاهب و ادیان به تشیع. از سوی دیگر، واقعهٔ عاشورا،
پرده از ماهیت افرادی برمی دارد که در لباس دین و به نام خلافت خاتم المرسلین صلوات الله علیه وآله، سودای قدرت را در سرمی
پروراندند. کسانی که با تکیه بر ابزارهای گوناگون، تا جایی که توانستند، اسلام را
دچار انحراف نمودند و تعالیم آن را مطابق تمایلات خود، تغییر دادند. هرقدر عظمت و تاثیرگذاری حادثهٔ عاشورا، جلوهٔ
بیشتری مییابد، تلاش افزون تری در مخالفت با آن نمودار میگردد. این تلاشها در
قالب مطالبی مانند خرافه خواندن عزاداری و اعتقاد شیعیان درمورد حضرت سیدالشهدا علیه السلام، شیعیان را عامل شهادت
ایشان دانستن، تبرئهٔ خلیفهٔ وقت یزید بن معاویه، معرفی انگیزههای غیر الهی در
نهضت عاشورا و ... مطرح می شود.
روشن است که پاسخ هریک از موارد بالا، نگارش کتابی
را میطلبد- همان طور که کتب فراوانی در موضوعات یاد شده، نوشته شده است- اما
برای آشکار شدن حقیقت، اموری را یادآوری میکنیم.
مطلب اول
اعتقاد شیعیان دربارهٔ حضرت امام حسین علیه السلام، تنها مستند به کتب شیعه
نیست؛ بلکه منابع اهل سنت نیز حقایق بسیاری برای آگاهی حق طلبان دربردارند.
بنابه نقل کتب انبوهی از معتبرترین منابع اهل
سنت، حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله فرمودند:
"حسن و حسین علیهماالسلام سرور جوانان اهل بهشتاند،
هرکس آن دو را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته است، و هرکس نسبت به آن دو بغض و
دشمنی داشته باشد، همانا با من بغض و دشمنی داشته است."(۱)
براساس این حدیث شریف، کسانی که با سنگدلی تمام،
حضرت امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند،
دشمن شخص رسول الله صلی الله علیه وآله محسوب میشوند و جایگاه
چنین گروهی، نیازی به بیان ندارد!
مطلب دوم
یکی دیگر از عقاید شیعه، اوج مصیبتی است که با
شهادت مظلومانهٔ حضرت امام حسین علیه السلام، تمام عالم خلقت را
فراگرفت. گرچه در این زمینه، روایات فراوانی در منابع شیعی، نقل شده؛ اما جالب است
که بدانیم در منابع اهل سنت نیز مطلب به وفور وجود دارد، برای نمونهای بسیار اندک:
۱) ام سلمه میگوید: "شنیدم که جنیان بر حسین بن علی علیه السلام نوحه میکردند. "(۲)
۲) سیصد سال پیش از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، سنگی یافت شد که برآن
نگاشته شده بود: "آیا امتی که حسین را بکشد، در روز قیامت به شفاعت جدش
امیدوار است؟!" (۳)
۳) در آن شب که علی بن ابیطالب و حسین بن علی علیهمالسلام را شهید کردند، صبح آن،
در بیت المقدس هر سنگی را که از جای برمی داشتند، از زیر آن خون تازه برمی آمد. (۴)
اما به راستی این مصیبت عظمی ریشه در چه مسئلهای
دارد؟ آیا اگر سقیفه اتفاق نیفتاده بود، اگر معاویه از سوی عمر بن خطاب به امارت
شام منصوب نمیشد، اگر معاویه یزید را جانشین خود نساخته بود، چنین واقعهای رخ میداد؟
اینجاست که یکی از آخرین کلمات حضرت امام حسین علیه السلام، پیش از شهادت، خواندنی
است، آن هم زمانی که بدانیم ناقل از اهل سنت است:
حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین لحظات فرمودند:
"… تا روز قیامت به همین حال خون آلود و … خواهم بود تا جدم محمد را ملاقات
کنم در حالی که محاسن به خون خضاب کردهام، و به ایشان خواهم گفت: یا رسول الله!
فلانی و فلانی مرا به قتل رساندند."(۵)
آن دو نفر که این نویسندهٔ سنی مذهب، با عنوان
فلان از آنان یاد کرده، چه کسانیاند؟ مسبب اصلی رخ دادن وقایع دلخراش تاریخ اسلام
را جز در انحراف مسیر جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله میتوان جستوجو کرد؟
منبع: سایت بیایید بیشتر بدانیم
nazer۱۱۰.wordpress.com
پی نوشت:
۱) این حدیث شریف را منابع
بسیاری از اهل سنت نقل کردهاند، از جمله:
الف- مسند احمد، احمد حنبل، جلد۱۶، صفحه۸۷
ب- مستدرک حاکم، جلد۱۱، صفحه۱۱۱
ج- السنن الکبری، نسایی، جلد۵، صفحه۴۹
د- تاریخ الاسلام، ذهبی، جلد۲، صفحه۸۱
۲) مجمع الزوائد، هیثمی، جلد۹، صفحه۱۹۹، ناشر: دارالکتب
العلمیه، بیروت، لبنان. هیثمی این مطلب را از طبرانی نقل نموده و سند آن را صحیح
اعلام میکند.
۳) از منابع اهل سنت:
الف- تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، جلد۱۴، صفحه۳۴۲، ناشر: دارالفکر للطباعه
و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان
ب- المعجم الکبیر، طبرانی، جلد۳، صفحه۱۲۴، ناشر: دار احیاء التراث
العربی
ج- نظم درر السمطین، زرندی حنفی، صفحه۲۱۹
د- تهذیب الکمال، المزی، جلد۶، صفحه۴۴۲، ناشر: موسسه الرساله،
بیروت، لبنان
۴) العقد الفرید، جلد۴، صفحه ۳۸۵-۳۸۷
۵) مقتل خوارزمی، خطیب خوارزم، جلد۲
سه شنبه 21/9/1391 - 22:9
اهل بیت
۱- آرامش بخشیدن به زائر قبل از آنکه به آثار و برکاتی
که برگرفته از روایات اسلامی است اشاره کنیم، این نکته لازم به ذکر است که زیارت مرقد
شریف امام حسین علیه السلام مانند سایر ائمه، به مردمان و زیارت کنندگانش، نوعی آرامش
و اطمینان میبخشد. در این عصر که انسان را موجودی مضطرب مینامند، و پیوسته دست به
گریبان با پدیدههایی چون تردید، ناکامی، تشویش، ترس و ناسازگاری با محیط و زندگی ماشینی
و محرومیت و جنگ و حتی کنار نیامدن با خود است، و هر روز شاهد کاهشها و فرسایشها
است و نمیتواند از اضطراب در امان بماند، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین
است که به انسان آرامش خاطر میدهد.
۲-در امان خدا بودن
به امام صادق علیه السلام عرض
کردند: کمترین اثری که برای زائر قبر امام حسین علیه السلام چیست؟ فرمودند: «کمترین
تأثیرش این است که خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ میکند تا به سوی اهل
خویش برگردد، و چون روز قیامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهدبود». (۲)
۳-زائر خدا محسوب شدن
زید بن شحام گوید: به امام صادق
علیه السلام عرض کردم: برای زائر قبر امام حسین علیه السلام چه میباشد؟ فرمودند:
«همانند کسی است که خدا را در عرش دیدار نموده باشد». گفتم: برای کسی که یکی از شما
را زیارت کند چه میباشد؟ فرمودند:
«همانند کسی است که رسول خدا
صل الله علیه و آله را زیارت نموده است». (۳)
۴- برآورده شدن حاجات و دفع پریشانی
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمیآید مگر آنکه خداوند از او
دفع پریشانی نماید و حاجتش را برآورد». (۴)
و نیز به ابوصباح کنانی فرمودند:
«همانا نزد شما قبری است که هیچ فرد پریشانی نزد آن نمیرود مگر آنکه خداوند از او
پریشانی را دفع نموده و حاجتش را برآورده مینماید، و همانا نزد او چهار هزار فرشته
هستند که از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قیامت بر او میگریند. هر کس او را
زیارت کند، وی را تا خانهاش بدرقه میکنند، و هر که مریض شود به عیادتش میروند، و
هر که بمیرد جنازهاش را تشییع میکنند». (۵)
۵-زیادتی در عمر و رزق
امام باقر علیه السلام فرموده
است: «شیعیان ما را به زیارت قبر حسین علیه السلام امر کنید، زیرا زیارت او موجب فزونی
در رزق و طول عمر و دفع بلایا و ناگواریها میشود». (۶)
۶-آمرزش گناهان
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس حسین علیه السلام را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار
داشته باشد خدای سبحان، گناهان گذشته و آیندهاش را میآمرزد». (۷)
و جابر جعفی در ضمن یک حدیث
طولانی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمودند: «چون از نزد قبر حسین
علیه السلام بازگشتی، ندا کنندهای تو را ندا میدهد که اگر آن را میشنیدی، تمام عمر
را نزد قبر شریف حسین علیه السلام اقامت میگزیدی. آن منادی گوید: خوشا به حال توای
بنده خدا که سود فراوان بردی و به سلامت (در دین) دست یافتی. عمل از سربگیر که گناهان
گذشتهات آمورزیده شد». (۸)
۷-محسوب نشدن ایام زیارت از عمر زائر
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«همانا ایام زیارت زائران حسین بن علی علیه السلام از عمرشان محسوب نگشته و جزء حیاتشان
به شمار نمیآید». (۹)
۸-حفاظت زائر در دنیا و آخرت
عبدالله بن هلال به امام صادق
علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم، کمترین نصیبی که زائر امام حسین علیه السلام دارد،
چیست؟ فرمودند: «ای عبد الله، کمترین چیزی که برای او میباشد، این است که خداوند او
و خانوادهاش را حفظ میکند تا وی را به سوی خانوادهاش باز گرداند، و چون روز قیامت
فرا رسد، خداوند حافظ او میباشد». (۱۰)
۹-عنایت و توجه سیدالشهدا علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«حسین در نزد پروردگارش... به زائرانش نظر میکند. او نگاه میکند که چه کسی برای آن
حضرت گریه میکند، پس برای او طلب آمرزش کرده و پدرانش را میخواند تا برای آن زائر
دعا کرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند. سپس امام (حسین) میفرماید: اگر زائر من میدانست
که خدا چه چیزی برای او عطا میفرماید شادی او بیشتر از جزع و بیتابی وی میگردید».
(۱۱)
و امام حسین علیه السلام فرمودند:
«هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش بازدیدش خواهم کرد». (۱۲)
۱۰-خیر و برکت زیاد
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«اگر مردم میدانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین علیه السلام وجود دارد،
برای زیارت کردنش با یکدیگر مقاتله میکردند، و هر آینه اموالشان را برای رفتن به زیارتش
میفروختند» (۱۳)
و امام باقر علیه السلام فرمودند:
«اگر مردم میدانستند که زیارت قبر شریف حسین علیه السلام چه مقدار فضیلت و برکت دارد،
از شوق زیارت جان میسپردند و نفسهایشان از شدت حسرت بند میآمد» (۱۴)
۱۱-برابری زیارت قبر حسین علیه السلام با حج
عبدالله بن عبید انباری گوید:
به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: فدایت شوم، همه ساله وسایل تشرف به حج برایم
فراهم نمیشود. فرمودند: «چون قصد حج نمودی و اسباب برایت فراهم نگشت، به زیارت قبر
حسین علیه السلام برو، که یک حج برایت نوشته میشود و چون قصد عمره نمودی و وسایل مهیا
نشد، عزم زیارت قبر حسین علیه السلام نما، که یک عمره برایت منظور میشود» (۱۵)
۱۲-نام زائر در اعلی علیین ثبت میشود
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس به زیارت قبر حسین علیه السلام برود در حالی که عارف به حق او باشد، خداوند
نام او را در اعلی علیین مینویسد». (۱۶)
۱۳- غرق شدن در رحمت الهی
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
ثواب کسی که قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند، در حالی که کبر و غرور نداشته
باشد چیست؟ فرمودند: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته میشود. اگر شقی باشد، سعید
نوشته میگردد، و پیوسته در رحمت الهی غوطه ور خواهد بود». (۱۷)
۱۴-دعای معصومین برای زائر
معاویة بن وهب از امام صادق
علیه السلام نقل نموده که فرمودند: «ای معاویه، زیارت قبر حسین علیه السلام را از روی
ترس وامگذار، زیرا هر که آن را ترک کند، چنان دچار حسرت میشود که آرزو نماید قبرش
نزد او باشد. آیا دوست نداری که خداوند تو را در زمره کسانی به حساب آورد که رسول خدا
صل الله علیه و آله و علی و فاطمه و امامان معصوم علیهم السلام برایش دعا میکنند؟» (۱۸)
و نیز فرمودند: «همانا فاطمه
سلام الله علیها دختر محمد صل الله علیه و آله نزد زائران قبر فرزندش حسین علیه السلام
حضور یافته و برای گناهانشان طلب آمرزش میکند». (۱۹)
۱۵-تجلی خدا
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«به درستی که خدای تبارک و تعالی، قبل از اهل عرفات، برای زائران قبر حسین علیه السلام
تجلی مینماید، حوایج آنان را بر آورده میکند، گناهانشان را آمرزیده و درخواستهایشان
را به اجابت مقرون میسازد، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نیز اینگونه
عمل میکند». (۲۰)
۱۶-سعادت
امام صادق علیه السلام به عبدالملک
خثعمی فرمودند: «زیارت حسین بن علی علیه السلام را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن
فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگانی
تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمیمیری مگر سعادتمند، و تو را در سلک سعادتمندان
خواهند نوشت». (۲۱)
۱۷-تأثیر زیارت در روز عاشورا
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس قبر حسین را در روز عاشورا زیارت کند، همانند کسی است که در برابر او به خون
خود غلطیده باشد». (۲۲)
۱۸- قرار گرفتن در جوار پیامبر و علی و فاطمه
علیهم السلام
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس میخواهد در جوار پیامبر صل الله علیه و آله و علی و فاطمه علیهم السلام باشد،
نباید زیارت حسین بن علی علیه السلام را ترک کند» (۲۳)
۱۹-تأثیر زیارت در روز قیامت
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو میکند کهای کاش از زائرین امام حسین علیه
السلام میبود زیرا مشاهده مینماید که با زائران حسین علیه السلام به واسطه مقامی
که در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل میشود». (۲۴)
و نیز فرمودند: «هر کس دوست
دارد در روز قیامت بر سر سفرههایی از نور بنشیند پس باید از زائرین حسین بن علی علیه
السلام باشد». (۲۵)
و زرارة بن اعین گوید: «امام
صادق علیه السلام فرمودند: «زائرین حسین یک برتری نسبت به سایر مردم دارند» پرسیدم:
برتریشان چیست؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت میشوند در حالی که دیگران هنوز
در حال حساب هستند». (۲۶)
۲۰-رهایی از شداید قیامت
رسول گرامی اسلام صل الله علیه
و آله فرمودند: «من تعهد میکنم که در روز قیامت هنگامه رستاخیز، ضمن ملاقات با زائر
حسین علیه السلام، دستش را بگیرم و از مراحل هول انگیز و سختیهای قیامت نجاتش بخشیده
و او را به بهشت وارد کنم». (۲۷)
۲۱-نجات از آتش جهنم
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هر کس قبر حسین علیه السلام را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او
را از آتش دوزخ آزاد میسازد، و روز ترس بزرگ (قیامت) او را ایمن میدارد. از خداوند
نیز هیچ حاجتی از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمیکند مگر آنکه به او عطا مینماید»(۲۸)
این آثار و آثار دیگری که به
خاطر اجتناب از طولانی شدن مطلب ذکر نکردیم، همگی به برکت وجود حضرت سیدالشهدا علیه
السلام است که امیدوارم هر چه زودتر توفیق زیارت مرقد مطهرش نصیب تمام عاشقان گردد.
نویسنده: علیرضا رجائی تهرانی
منبع: نرم افزار ولی عصر
پی نوشت:
____________________________
۱. سورهء مائده، آیهء ۳۹
۲. ثواب الاعمال شیخ صدوق، ص ۱۱۶
۳. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۸۱
۴. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۳۳۷
۵. همان مأخذ.
۶. همان مأخذ، ص ۲۸۹
۷. کافی، مرحوم کلینی، ج ۴ ص ۵۸۲
۸. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۹۵
۹. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۲۲
۱۰. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۴۷
۱۱. امالی شیخ طوسی، ص ۵۵
۱۲. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۰۱ ص ۱۶
۱۳. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۸۷
۱۴. سفینة البحار، محدث قمی، ج ۱ ص ۵۶۵
۱۵. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۳۰۶
۱۶. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۲۴
۱۷. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۳۲۸
۱۸. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۱۹۹
۱۹. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۰۴
۲۰. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۳۴۶
۲۱. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۹۲
۲۲. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۳۱
۲۳. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۲۳۰
۲۴. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۳۰
۲۵. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۳۱
۲۶. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴ ص ۲۳۵
۲۷. منتخب کامل الزیارات، ابن قولویه، ص ۲۷۸
۲۸. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۱۰ ص ۳۲۴
سه شنبه 21/9/1391 - 22:0
اهل بیت
روایت هفتم:
عَنْ أَبِی عَبْدِ
اللَّهِ علیه السلام قَالَ وَ ذَکَرَهُ غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ فُطْرُسَ مَلَکٌ کَانَ یَطُوفُ
بِالْعَرْشِ فَتَلَکَّأَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ فَقَصَّ جَنَاحَهُ وَ
رَمَى بِهِ عَلَى جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ فَلَمَّا وُلِدَ الْحُسَیْنُ
علیه السلام هَبَطَ جَبْرَئِیلُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم
یُهَنِّئُهُ بِوِلَادَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَمَرَّ بِهِ فَعَاذَ
بِجَبْرَئِیلَ فَقَالَ قَدْ بُعِثْتُ إِلَى مُحَمَّدٍ أُهَنِّئُهُ بِمَوْلُودٍ
وُلِدَ لَهُ فَإِنْ شِئْتَ حَمَلْتُکَ إِلَیْهِ فَقَالَ قَدْ شِئْتُ فَحَمَلَهُ
فَوَضَعَهُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَبَصْبَصَ
بِإِصْبَعِهِ إِلَیْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم
امْسَحْ جَنَاحَکَ بِحُسَیْنٍ فَمَسَحَ جَنَاحَهُ بِحُسَیْنٍ فَعَرَج
ترجمه: در کتاب: سرائر از
امام جعفر صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: فطرس ملکى بود که بدور عرش
طواف میکرد. او در انجام دادن امر پروردگار اندکى سستى و اهمال نمود، (۱)خداى توانا پر و بال وى
را گرفت و او را در یکى از جزیرههاى دریاها معذب کرد، هنگامى که امام حسین متولد
شد و جبرئیل متوجه زمین شد که براى ولادت آن حضرت برسول معظم اسلام تبریک بگوید
عبورش بفطرس ملک افتاد. فطرس به جبرئیل پناهنده شد، جبرئیل گفت: من مأمور شدهام
براى نوزادى که خدا به پیغمبر عطا کرده به آن حضرت تبریک بگویم. اگر مایل باشى تو
را بحضور آن حضرت ببرم؟ گفت: آرى مایلم، جبرئیل وى را آورد و در حضور حضرت رسول
نهاد و با انگشت خود باو اشاره کرد. پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به وى
فرمود: پر و بال خود را به حسین بمال، آن ملک پر و بال خود را بحضرت حسین مالید و
پرواز نمود.
و آنچنان است که در دعای
روز سوم شعیان روز ولادت آن بزرگواران اینگونه عرض میکنیم:... عَاذَ فُطْرُسُ
بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِه... خدایا... فطرس به
گهواره ایشان پناه برد، پس ما نیز بعد از او به قبر ایشان پناه میبریم...
منبع:http://karbobala.com
سه شنبه 21/9/1391 - 21:59