شما
در این دنیا به چه چیزی عشق می ورزید؟ آیا تا به حال به این فکر کرده
بودید که متعلق عشقتان، یعنی آنچه بدان عشق ورزیده و علاقه دارید می تواند
ارزش شما را تعیین کند؟
فردی
تمام عشق و علاقه اش خانواده اوست، دیگری تمام عشق و علاقه اش رفتن به
سفرهای زیارتی و یکی دیگر اتومبیل زیر پایش و ..... هر کس به نحوی و به
اندازه ای به چیزهایی که دوست دارد عشق می ورزد و نکته اینجاست که این
علاقه و عشق می تواند ارزش انسان را تعیین کند.
ارزش واقعی انسان به چیست؟
علامه محمد تقی جعفری رحمتالله علیه میگفتند:
برخی
از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع
مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به
چیست».
برای
سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به
وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش
پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسانها در چیست.هر کدام از
جامعهشناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند.هنگامی که نوبت به
بنده رسید، گفتم : اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید
به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان
دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش
ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است،
ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم.
وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود
ایستادند و کف زدند.
دنیا و عشق ورزیدن
حضرت علی علیه السلام درباره ویژگی عشق و عاشقی ناروا می فرمایند:
هركس
به چیزى عشق ناروا ورزد، نابینایش مىكند و قلبش را بیمار كرده با چشمى
بیمار مىنگرد و با گوشى بیمار مىشنود. خواهشهاى نفس پرده عقلش را دریده
دوستى دنیا دلش را میرانده است شیفته بى اختیار دنیا و برده آن است و برده
كسانى است كه چیزى از دنیا در دست دارند دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر
مىگردد و هرچه هشدارش دهند از خدا نمىترسد. از هیچ پند دهندهاى شنوایى
ندارد با اینكه گرفتار آمدگان دنیا را مىنگرد كه راه پس و پیش ندارند و
در چنگال مرگ اسیرند. مىبیند كه آنها بلاهایى را كه انتظار آن را نداشتند
بر سرشان فرود آمد و دنیایى را كه جاویدان مىپنداشتند از آنها جدا شده و
به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسید و آنچه بر آنان فرود آید
وصف ناشدنى است.(نهج البلاغه،ترجمه دشتی،خطبه 109)
چه
رقابتهاى كشنده و چه حسادتها كه بر سر لاشه دنیا براه انداختند و
باخوردنش رسوا گشتند.آرى،همین مواد طیب و طاهر دنیا كه خدا براى
برخوردارىبندگانش آفریده است، همینكه هدف نهائى تلقى شود و همه نیروها و
فعالیتهاى آدمى رابسوى خود جلب نماید، تدریجا حالت معبودى،بخود میگیرد و با
جلب پرستش آدمىبخود،او را رسوا مىسازد،همانند پول در عین حال كه
ضرورىترین وسیله ارتباطاتاقتصادى مردم با یكدیگر است[بطوریكه با فرض حذف
آن،از زندگى بشرى،نابودى اقتصادى كه به تباهى زندگى منتهى میشود،قطعى
است]هنگامیكه حالتپرستش یا سلطه بر همه امور زندگى بشر بخود مىگیرد،چنان
فضیحت و رسوائىببار مىآورد كه واقعا نمیتوان آنرا توصیف نمود.مگر وسیله
اكثر جنایتها وخیانتها و حق كشىها و بىارزش كردن همه ارزشها و با ارزش
كردن همه بىارزشهاجز پرستش پول چیز دیگرى بوده است؟!
هرگز
نباید فراموش كنیم هر آنگاه كه زیباترین و با عظمتترین چیز موردپرستش
قرار بگیرد،بدانجهت كه نخست عقل و قلب و سپس روح آدمى با پرستشآن شىء
تباه میشود،لذا آن زیبائى و عظمت مبدل به زشتى و حقارت میگردد.چهرسوائى
وقیحتر از این كه انسان همه موجودیتخود را با آنهمه سرمایهها و عظمتها
كه خدا به او عنایت فرموده است،پیش پاى امتیازات دنیوى كه جز وسایلى
براىهدفهاى اعلاى زندگى ارزش دیگرى ندارد قربانى نماید! فضیحت موقعى
شدیدترمیشود كه با فدا كردن آن همه سرمایهها و عظمتها براى وصول به آن
وسائل،احساسخجلت و ممنوعیت از آن وسائل هم مینماید!!
بشر
این تحقیر نابود كننده را در راه عشق به وسیلهاى كه هیچگونه ارزشذاتى و
هدفى ندارند،با جان و دل میخرد!البته بدیهى است وقتى كه بیمارى عشقمجازى
به جیفه دنیا،بینائى و شنوائى را از كار انداخت و قلب را بیمار نمود و
هنگامیكهشهوات عقل او را و دنیا پرستى قلبش را تباه ساخت،هیچ پدیده دیگرى
جز حقارتو رذالت و پستى قابل توقع نخواهد بود،به یك معنى باید بگوئیم:در
این موقع جانآگاه،من،شخصیت و روحى نمانده است كه چگونگى خاصى بنام حقارت
داشته باشدو این از دست رفتن شخصیت در حقیقت ناشى از انداختن خویشتن به چاه
تاریكدنیا پرستى است كه در آمدن از آن چاه امكان پذیر نیست. بله آدمی با
عشق ورزیدن به دنیا و دنیا پرستی قدر و منزلت خود را تباه کرده و خوشبختی
را از خود دور می سازد چرا که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
دنیا
سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده
اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى شود پس خوشبخت ترین مردم، بى میل
ترین آنان به دنیا و بدبخت ترین مردم، مایل ترین آنان به دنیاست.(اعلام
الدّین فی صفات المومنین ص 342)
منابع
1) شرح نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری
2) نهج البلاغه، ترجمه دشتی
3) اعلام الدّین فی صفات المومنین
4) پایگاه خبری تحلیلی تعامل