لطیفه و پیامک
عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو
یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
.
.
.
رفیق مثل کفش میمونه ، رفاقت مثل جاده !
خیلی سخته وسط جاده بفهمی پا برهنه ای
.
.
.
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی / بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیری ست دلم چشم به راهت دارد / ای عشق سری به خانه ی ما نزدی . . .
.
.
.
هر روز بی تو روز مباداست ، روزی شبیه به امروز
روزی شبیه به دیروز ، روزی شبیه به فردا . . .
.
.
.
در سینه دلی به وسعت غم دارم / بر زخم دلم نیاز مرهم دارم
هر چیز برای خود فراهم کردم / در زندگی ام تو را فقط کم دارم . . .
.
.
.
دوری فقط تعبیریست که فاصله ها از ما دارند ، اما بی خبرند از نزدیکی دلهایمان . . .
.
.
.
بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم / گیرم بخرندم ، به کسی کار ندارم
گر در هر دو جهانم نپسندد تو پسندی / من در دو جهان غیر شما یار ندارم . . .
.
.
.
بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم / تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم . . .
.
.
.
ای عشق چه در شرح تو جز عشق بگویم / زیرا که تو در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی . . .
.
.
.
معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست ؟ / من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست ؟
از تو هم دل کندم و هرگز نپرسیدم ز خویش / چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست ؟
.
.
.
ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی / ماه پشت ابر پنهان شد گمان کردم تویی
ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی / هر کجا زلفی پریشان شد گمان کردم تویی . . .
.
.
.
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
.
.
.
با رفیقت مثل چتر رفتار نکن که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی
.
.
.
من نه آنم که روم جز تو پی یار دگر / یا به جز تو شوم طالب دیدار دگر . . .
.
.
.
از روستای چشم تو گذر کردم به شهر عشق / شهری که این غریبه در آن گم نمی شود . . .
.
.
.
طنین نبض بارانی / بلوغ چشمه سارانی
تو را من دوست می دارم / و می دانم که می دانی . . .
.
.
.
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته / موج ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت / گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته .
.
.
.
ذوقم که میرسد به تو فعال میشود / دور از تو خاک میخورد و چال میشود
این عاشق خجالتی از شرم چشمتان / هر وقت میرسد به شما لال میشود !
دوشنبه 3/8/1389 - 19:38
داستان و حکایت
.
کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می رفت…
دم جنبانکی که همان اطراف پرواز می کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست ؟!
کرگدن گفت: همه کرگدن ها تنها هستند.
دم جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟
کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟
دم جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند…
کرگدن گفت: ولی من که کمک نمی خواهم.
دم جنبانک گفت: اما باید یک چیزی باشد، مثلاً لابد پشت تو می خارد، لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند، یکی باید حشره های پوستت را بردارد.
کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی کلفت و صورتم زشت است. همه به من می گویند پوست کلفت.
دم جنبانک گفت: اما دوست عزیز، دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه به پوست.
کرگدن گفت: قلب؟ قلب دیگر چیست؟ من فقط پوست دارم و شاخ.
دم جنبانک گفت: این که امکان ندارد، همه قلب دارند.
کرگدن گفت: کو؟ کجاست؟ من که قلب خودم را نمی بینم!
دم جنبانک گفت: خب، چون از قلبت استفاده نمی کنی، آن را نمی بینی؛ ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری.
کرگدن گفت: نه، من قلب نازک ندارم، من حتماً یک قلب کلفت دارم !
دم جنبانک گفت: نه، تو یک قلب نازک داری. چون به جای این که دم جنبانک را بترسانی، به جای این که لگدش کنی، به جای این که دهن گنده ات را باز کنی و آن را بخوری، داری با او حرف می زنی…
کرگدن گفت: خب، این یعنی چی؟
دم جنبانک گفت: وقتی که یک کرگدن پوست کلفت، یک قلب نازک دارد یعنی چی؟! یعنی این که می تواند دوست داشته باشد، می تواند عاشق بشود.
کرگدن گفت: اینها که می گویی یعنی چی؟
دم جنبانک گفت: یعنی … بگذار روی پوست کلفت قشنگت بنشینم، بگذار…
کرگدن چیزی نگفت. یعنی داشت دنبال یک جمله ی مناسب می گشت. فکر کرد بهتر است همان اولین جمله اش را بگوید. اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را می خاراند.
داشت حشره های ریز لای چین های پوستش را با نوک ظریفش برمی داشت. کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید… اما نمی دانست دقیقاً از چی خوشش می آید ؟!
کرگدن گفت: اسم این دوست داشتن است؟ اسم این که من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری؟
دم جنبانک گفت: نه اسم این نیاز است، من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت برطرف می شود احساس خوبی داری، یعنی احساس رضایت می کنی. اما دوست داشتن از این مهمتر است.
کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید اما فکر کرد لابد درست می گوید.
روزها گذشت، روزها، هفته ها و ماه ها، و دم جنبانک هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست، هر روز پشتش را می خاراند و هر روز حشره های کوچک را از لای پوست کلفتش بر میداشت و می خورد، و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت.
یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت: به نظر تو این موضوع که کرگدنی از این که دم جنبانکی پشتش را می خاراند و حشره های پوستش را می خورد احساس خوبی دارد، برای یک کرگدن کافی است؟
دم جنبانک گفت: نه، کافی نیست.
کرگدن گفت : بله، کافی نیست. چون من حس می کنم چیزهای دیگری هم هست که من احساس خوبی نسبت به آنها داشته باشم. راستش من می خواهم تو را تماشا کنم.
دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد، چرخی زد و آواز خواند، جلوی چشم های کرگدن. کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد… اما سیر نشد.
کرگدن می خواست همین طور تماشا کند. کرگدن با خودش فکر کرد این صحنه قشنگ ترین صحنه ی دنیاست و این دم جنبانک قشنگ ترین دم جنبانک دنیا و او خوشبخت ترین کرگدن روی زمین. وقتی که کرگدن به اینجا رسید، احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد.
کرگدن ترسید و گفت: دم جنبانک، دم جنبانک عزیزم، من قلبم را دیدم، همان قلب نازکم را که می گفتی. اما قلبم از چشمم افتاد، حالا چکار کنم؟
دم جنبانک برگشت و اشک های کرگدن را دید. آمد و روی سر او نشست و گفت : غصه نخور دوست عزیز، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری.
کرگدن گفت: اینکه کرگدنی دوست دارد دم جنبانکی را تماشا کند و وقتی تماشایش می کند، قلبش از چشمش می افتد یعنی چی؟!!
دم جنبانک چرخی زد و گفت: یعنی این که کرگدن ها هم عاشق می شوند.
کرگدن گفت: عاشق یعنی چی؟
دم جنبانک گفت: یعنی کسی که قلبش از چشمهایش می چکد. کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهمید، اما دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند، باز پرواز کند و او باز هم تماشایش کند و باز قلبش از چشمهایش بیفتد …
کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشم هایش بریزد، یک روز حتماً قلبش تمام می شود. آن وقت لبخندی زد و با خودش گفت:
من که اصلاً قلب نداشتم! حالا که دم جنبانک به من قلب داد، چه عیبی دارد، بگذار تمام قلبم برای او بریزد …!
دوشنبه 3/8/1389 - 19:37
نوشیدنی و دسرها
مواد لازم :
آب | ۴ الی ۵ پیمانه |
پرتقال درشت | ۶ عدد |
شکر | ۲ الی ۲/۵ کیلو |
آب پرتقال | ۱ پیمانه |
طرز تهیه :
برای تهیه مربای پرتقال درسته از پرتقالهای پوست کلفت و درشت باید استفاده کرد . پوست پرتقال را با رنده کمی می سائیم تا پوست صاف و باز شود م بعد یک دایره با قطر دو سانت از ته پرتقال عمیق برش داده و در می اوریم و با نوک کارد هسته های پرتقال را حتی المقدور خارج می کنیم و پرتقال را می شوئیم و در ظرفی می ریزیم و مقداری آب روی آن ریخته و می جوشانیم و بعد پرتقال را در صافی می ریزیم .
دوبار دیگر نی زپرتقالها را به همین طریق می جوشانیم , بطویکه پوست پرتقال کاملاً نرم بشود , بعد در رف بزرگی آب می ریزیم و پرتقالها را در آن می اندازیم . دو الی سه روز باید در اب سرد بماند. در این مدت چندین بار آب پرتقال را عوض می کنیم هر دفعه پرتقال را در دست کمی فشار می دهیم تا آب داخل پرتقال خارج شود . آب داخل پرتقال را می چشیم ,هر وقت تلخ نوبد پرتقال برای تیه مربا آماده است .
آب و شکر را مخلوط نموده روی حرارت قرار می دهیم تا قوام آبد . شربت را از صافی رد می کنیم بعد پرتقالها را درشربت می اندازیم با حرارت ملایم می گذاریم پرتقالها بجوشندو شربت آن کاملاً قوام بیاد. بعد آب پرتقال را اضافه می کنیمو باز هم می گذاریم پرتقال چند جوش بزندو شربت غلیظ شود. توجه داشته باشید وقتی پرتقالها در حال جوشیدن است گاهی با پت قاشق پرتقالها را کمی قشار می دهیم تا شربت رقیق داخل آن خارج شود .
شربت این مربا معمولاً بعد از یکی دو روز رقیق می شود , باید بعد از دو روز پرتقالها را از شربت بیرون آرده ,شربت را دوباره چند جوش داد و بعد از غلیظ شدن پرتقالها را در شربت می اندازیم و در شیشه دهان گشاد و در دار محفوظ نگاه می دایم. زمانیکه مربا را برای مصرف در ظرف می گذاریم ته های آنرا که جدا کرده ایم روی پرتقالها می گذاریم .
دوشنبه 3/8/1389 - 19:35
مد و لباس
مدل دسته گل عروس
همیشه دسته گل عروس توی مراسم توی دست عروس خانمه اما من برای اون دسته از عروس خانمهایی که می خوان در شب عروسیشون متفاوت باشن و این تفاوت به زیبایی شب عروسیشون اضافه بشه توصیه میکنم دسته گلشون مثل تصاویر به مچ دستشون یا روی سر شانه لباسشون قرار بدن .
دوشنبه 3/8/1389 - 19:34
آشپزی و شیرینی پزی
مواد اولیه :
گوشت ران شترمرغ - 400 گرم
لوبیای چیتی - 3/2پیمانه
سبزی قرمه شامل (تره، جعفری، گشنیز و شنبلیله) - 700 گرم
برنج - چهار پیمانه
سیر تازه - دو حبه بزرگ
لیموعمانی - چهار تا پنج عدد
نمك، فلفل سیاه و زردچوبه - به میزان لازم
روغن - به میزان لازم
پیاز بزرگ - یك عدد
طرز تهیه:
سبزی را خوب سرخ میكنیم، یعنی آنقدر باید سرخ شود تا روغن بیاندازد. لوبیا چیتی را حداقل چهار ساعت قبل خیس و پیاز را خرد میكنیم و با روغن كمی تفت میدهیم تا پیاز طلایی شود. در این هنگام سیر، پیاز و گوشت را میافزاییم و در روغن تفت میدهیم. زردچوبه و فلفل را هم اضافه میكنیم و بعد از آن لوبیا و آبرا افزوده و در قابلمه را میگذاریم و صبر میكنیم تا گوشت با حرارت متوسط بپزد. بهتر است بدانید زمان پخت گوشت شترمرغ كمی بیشتر از گوشت گوساله است. پس از اینكه گوشت نیم پز شد سبزی سرخ شده را میافزاییم و میگذاریم با حرارت ملایم بپزد و جابیفتد، در اواخر پخت، لیموها را شسته و چند سوراخ میكنیم سپس به خورش نمك اضافه میكنیم و با حرارت بسیار كم میگذاریم خورش جابیفتد، برنج را كه از قبل خیس كردهایم آبكش كرده و دم میكنیم.
دوشنبه 3/8/1389 - 19:33
آشپزی و شیرینی پزی
مواد اولیه :
گوشت بوقلمون 300 گرم
سیبزمینی دو عدد
شوید خشك دو قاشق غذاخوری
پیاز خلال شده یك عدد
تخم آفتابگردان یك قاشق غذاخوری
روغنزیتون سه تا چهار قاشق غذاخوری
آب، نمك و زعفران به میزان لازم
طرز تهیه:
گوشت بوقلمون را به تكههای ریز قیمهای درآورده و به مدت یك ساعت در پیاز و زعفران قرار داده و در یخچال بگذارید.
سپس گوشتها را به همراه پیاز و روغنزیتون روی حرارت ملایم بگذارید و تفت دهید، بعد دو لیوان آب به مواد اضافه كنید و بگذارید به مدت 45 دقیقه بپزد تا گوشت نرم شود.
آنگاه سیبزمینی و تخم آفتابگردان را اضافه كنید.
وقتی گوشت و سیبزمینی پخت و آب خورش غلیظ شد، در ظرف موردنظر بكشید و در صورت دلخواه یك قاشق روغنزیتون روی آن بریزید.
در ضمن، میتوانید این خورش را با نان و برنج میل كنید.
دوشنبه 3/8/1389 - 19:33
آشپزی و شیرینی پزی
مواد اولیه :
گوشت مغزران 250 گرم
لپه 2/3 پیمانه
پیاز یك عدد
سیر یك حبه
نمك و روغن به میزان لازم
لیموعمانی چهار تا پنج عدد
زعفران دمكرده دو قاشق غذاخوری
پودر هل نصف قاشق چایخوری
پودر دارچین یا چوب دارچین نصف قاشق چایخوری یا تكه 10 سانتیمتری
پودر فلفلسیاه نصف قاشق چایخوری
زردچوبه یك قاشق چایخوری
طرز تهیه:
لپه را از قبل خیس میكنیم. پیاز را نگینی خرد كرده و در روغن تفت میدهیم تا طلایی شود. سیر نگینی شده را به همراه گوشت اضافه میكنیم و در روغن تفت میدهیم. زمانی كه آبگوشت تبخیر شد زردچوبه، فلفلسیاه و پودر تخمگشنیز را اضافه میكنیم بعد از یك دقیقه تفت دادن لپه و رب را میافزاییم و با حرارت ملایم آن قدر تفت میدهیم تا رب سرخ شود. آن وقت آب مورد نیاز را اضافه میكنیم و با حرارت ملایم میگذاریم تا گوشت و لپه نیمپز شود در آن هنگام چوب دارچین را در خورش انداخته و بعد از نیم ساعت لیموعمانی را اضافه میكنیم، وقتی گوشت پخته شد حرارت را كم كرده و میگذاریم تا خورش جا بیفتد. پودرهل و زعفران را بیست دقیقه قبل از خاموش كردن حرارت اضافه میكنیم پس از آن سیبزمینیها را خلالی كرده و در روغن داغ به همراه كمی نمك و زردچوبه سرخ میكنیم و برای تزئین كنار خورش استفاده میكنیم.
دوشنبه 3/8/1389 - 19:32
آشپزی و شیرینی پزی
مواد لازم برای شش نفر
کره | 40 گرم |
پیاز، خرد شده | یك عدد (200 گرم) |
کدو تنبل، خرد شده | 1/5 کیلوگرم |
سیبزمینی دو عدد | 600 گرم |
آب مرغ | شش پیمانه (1/5 لیتر) |
خامه نصف پیمانه | 125 میلیلیتر |
پودر جوزهندی | نصف قاشق چایخوری |
طرز تهیه
کره را در یک قابلمه بزرگ، روی حرارت آب کرده بعد پیاز را اضافه میکنیم و به پختن ادامه میدهیم تا پیاز نرم شود. کدوتنبل و سیبزمینی را اضافه کرده و میگذاریم پنج دقیقه بپزد. سپس آب مرغ را اضافه کرده و میگذاریم به مدت 20 دقیقه بجوشد تا زمانی که کدو حلوایی نرم شود و در این مدت گاهی سوپ را هم میزنیم.
سوپ را در مخلوطکن میریزیم تا به شکل پوره درآید و در یک قابلمه بزرگ میریزیم و جوزهندی را به آن اضافه میکنیم (تا این مرحله از پخت را میتوان قبلا آماده و در یک ظرف در دار به مدت یک شب در یخچال نگهداری کرد.)
قبل از سرو، خامه را اضافه میکنیم (اگر سوپ را از شب قبل آماده کردهایم هنگام اضافه کردن خامه، سوپ را هم میزنیم تا داغ شود) این سوپ را میتوان در صورت تمایل با کمی خامه و مقداری پیازچه سرو کرد.
نکته: از جوزهندی به مقدار کم استفاده شود.
دوشنبه 3/8/1389 - 19:32
آشپزی و شیرینی پزی
این مقاله به راه های ساده برای تزئین هویج اشاره شده است.که امیدواریم از این تزیینات برای زیباتر شدن سفره تان استفاده کنید.
دوشنبه 3/8/1389 - 19:30
آشپزی و شیرینی پزی
دوشنبه 3/8/1389 - 19:30