دعا و زیارت
مراد از "اسباط" تیرههای بنیاسرائیل است كه هر كدام از یك فرزند حضرت
یعقوب، منشعب شده بودند(نمونه، ج 1، ص 272 و ص 6، ص 411.) و دوازده نفر
بودند.
نام اسباط دوازدهگانه عبارتند از: 1. بنیرؤبین;
2.بنیشمعون; 3. بنیجاد; 4. بنییهودا; 5. بنییساكار; 6. بنیزبولون;
7. بنییوسف; 8. بنیبنیامین; 9. بنیاشیر; 10. بنیدان; 11.
بنینفتالی; 12. لاویان.(اعلام قرآن، خزائلی، ص 121.)
سه شنبه 15/11/1387 - 1:51
خواستگاری و نامزدی
انقلاب نسبیت
آلبرت انیشتیندر چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه وورتمبرگ آلمان بود متولّد شد . امّا شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است. زیرا یکسال بعد ازتولّد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید.
مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی راجدی میگرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاصّ هنرمندان است و بزرگترینعامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود.
آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک عجوبهای نبود و حتّی مدّت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت بطوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد امّا بالاخره شروع به حرف زدن کرد ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادیرا که ما بین کودکان انجام میگرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی ما بین می شود را دوست نداشت.
انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد . در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می شدند راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می بایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یکی از معلّمان ، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس ، این اضافه ماندن شکنجه ای واقعی محسوب می شد.
ذوق هنری
دوران دانشجویی
در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ،مدرسه ی دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کردولی بخاطر اینکه درعلوم طبیعی اطلاّعاتی وسیع نداشت در امتحان پذیرفته نشد. با اینحال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آآرائو»که با روش جدیدی اداره می شد معرفی کرد. بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درس هایفیزیک دارالفنون آمیخته با هیچ گونه عمق فکری نبود باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری ازقبیل: بولترمان،ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او بامطالعه این کتابها می گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.
از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پولی تکنیک بدست آورد تنها راهی باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی درمدرسه ی متوسطه ای جستجو کند.
شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین به خصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاددانشکده بوسیله ی امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را بهوزیر فرهنگ وا می گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده ی فیزیکدانی بهنام« آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی ازآنها «کوستاویائومان» و دیگری«انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسها فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.
وی صاحب دو ویژگی بود که موجبگردید وی استاد زبردستی گررد. اوّلین آنها این بود که علاقه ی فراوان داشت تا برایعدّه ی بیشتری از همنوعان خود وبخصوص کسانیکه در حول وحوش او می زیسته اند مفیدباشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومیخود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد بلکه روش تنظیم و بیهن آنها به نحوی باشدکه چه خود او و چه مستهعان از نظر جهان شناسی نیز لذّت می برند. هدف انیشتین اینبود که فضای مطلق را ازفیزیک براندازدنظریه نسبیتسال 1905 که در آن انیشتین فقط بهحرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود انیشتین با کمک ازاصلتعادل پدیده های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کندکه قابل مشاهده بوده اند و می توانست صحت نظریه جدید اورا از لحاظ تجربی تأیید کرد.
عزیمت از پراگ
در مدّتی که انیشتین درپراگ تدریس می کرد نه فقط نظریه جدید خودرا درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه ی خود را درباره یکوآنتوم نو را که در شهر برن شروعکرده بود ، توسعه داد. با همه ی این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع دادکهدر خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر وصدای بسیار در این شهر شد در سر مقاله بزرگترین روزنامه ی آلمانی شهر پراگ نوشته شد:«که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ ترک کرد.» انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه ی پولی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط یابد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد بلکه در عین حال کانون فعّالیّت هنری و علمی نیز محسوب گردد به همین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتینبه برلن ، انیشتین از زوجه ی خویش هیلوا که از جنبه های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می گذارند. هنگامیکه به عضویت آکادمی پاشاهی انتخابشد سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند بیش از حدجوان می نمود. در این حال همه انیشتین را در وهله ی اوّل مردی مؤدب ودوست داشتنی بهنظر می آوردند.فعّالیّت اصلی انیشتین در برلن این بود که با همکاران خویش و یادانشجویان رشته یi فیزیک درباره یکارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند وآنها را در تهیه برنامه ی جستجوی علمی راهنمایی کند. هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد.
آخرین سالهای زندگی انیشتین
اکنون می توانیم بصورت شایسته تری همه ی آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می شد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955بزرگترین
دانشمند و متفکر قرن بیستم، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همهی مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی و تفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت
انقلاب نسبیت
در دهه اول قرن بیستم انقلابی در فلسفه طبیعی پیش آمد که بسیاری آن را از حیث عمق معنا و درهم ریزی احکام جزمی پذیرفته شده ، نسبت به انقلاب کوپرنیکی _گالیله ای ،برتر به شمار می آورند . در این فاصله زمانی دو نظریه بسیار مهمی پا به عرصه رقابت نهادند ، نظریه نسبیت و کوانتمی که نسبت به کار های دانشمندان پیشین از جمله ماکسول ،سارین کلوین و کلازیوس به نحو چشمگیری متفاوت بودند .این نظریه های جدید نیز ،با میکانیک نیوتونی در بعضی از اصول و فرضهای بنیادی اختلاف شدیدی داشتند . این نظریه علاوه بر اینکه در بر گیرنده پیچیدگی های ریاضیست،تصور ذهنی و فهم آن ،بسیار دشوار است .
البته شایان ذکر است که انیشتین در مقاله 1905 خود که برای اولین بار به نسبیت خاص خود پرداخت از معادلات ریاضی ساده استفاده کرد اما در مقاله 1919 که به نسبیت عام پرداخت ،بر خلاف مقاله بیشین از فرمول های پیجیده ی ریاضی استفاده کرد .
نسبیت از ریشه نسبی گرفته شده است ، یعنی هر کدام از واحد های فیزیکی شناخته شده برای توصیف پدیده های طبیعی ،نسبی هستند . یعنی وزن ،سرعت ،شتاب و حتی زمان که برای ما تعریف می شوند ، نسبیهستند . برای درک این بهتر است چند مثالی بزنم . در میکانیک نیوتنی ،نیروی وزن شیءدر کره زمین را مقدار نیرویی که از زمین بر شیء وارد می شود و آن را با شتابgبه سمت خود می کشاند ، تعریف کرده اند . اگر از شخصی بپرسید که وزنتان چقدر است ؟ او احتمالاً می گوید : در کجا ؟ . وزن شخص در آسانسوری که با شتاب به سمت پایین می رود در مقایسه با هنگامی که آن آسانسور با همان شتاب به سمت بالا می رود ، فرق می کند .
حال به مثال دیگری می پردازیم :
مجید و فرهاد دو دوست هستند که سوار بر اتومبیل پراید ، با سرعت ثابتVدر حال حرکت هستند و مقصد آن ها ، منزل احمد ، است . در این هنگام احمد از پشت بام منزلشان ، اتومبیل مجید را مشاهده می کند . وی در آنجا ، با انجام محاسباتی توسط دستگاهش ، سرعت مجید و فرهاد راVبدست می آورد (معادل سرعت اتومبیل) . در این لحظه ، اتومبیل پدر احمد ، با سرعت ثابتPاز کنار اتومبیل مجید می گذرد ، در آن لحظه ی عبور ، دستگاه تعبئه شده در اتومبیل پدر احمد ، سرعت مجیدوفرهاد را U=V+Pنشان می دهد . در آن لحظه عبور ، احمد با مجید تماس می گیرد و از او می پرسد که سرعت فرهاد را اندازه گیری کند . مجید با شنیدن سخنان احمد ، تعجب می کند و می گوید :" این دیگرچه سوال بی خودی است . می بینی که فرهاد در کنار من ساکن نشسته است ، پس باید سرعت او صفر باشد ". احمد گوشی را می بندد و به پدرش زنگ می زند و از او می پرسد که دستگاه محاسبه گر تو ، سرعت مجید و فرهاد را چند بدست آورده است ؟ پدر می گوید : "سرعت مجید و فرهادU=V+Pاست " .
احمد در این هنگام با خود فکر میکند که چگونه فردی در درون اتومبیل با سرعت ثابت ، بنشیند و در حالی که خود دارایسه سرعت کاملاً متفاوتی باشد . احمد با مبنای سینماتیک آشنایی زیادی ندارد.پس سرعت هم نسبی است .
مسئله نسبی بودن سرعت ، از نظر انیشتین ، آن قدر که به اعتبار اصل نسبیت مربوط می شد به اتر و حرکت سوقی ربطی نداشت .
طبق اصل نسبیت : قوانین طبیعتدر تمام چارچوب های مرجع لخت یکسان اند .
انیشتین پس از مطرح کردن اصل نسبیت ، به دو موضوع بنیادی پرداخت :
1) اصل نسبیت در تمام رویداد های طبیعی صحیح و صادقاست.
2) سرعت نور در خلاء ،در هر چارچوب لختی که اندازه گیری می شود با صرفه نظر از حرکت منبع نور ، معادل c است .
اصل موضوعی دوم انیشتین ، در واقع اندیشه میکانیکی نیوتنی و سینماتیکی گالیله ای را زیر پا می گذارد . طبق اصول سینماتیک ، اگر دو جسم متحرک با سرعت ثابت ، در حال حرکت به سمت یکدیگر باشند ،سرعت هر یک از آن ها در نقطه بر خورد ، برابر با مجموع سرعتشان است .
اما درنسبیت انیشتین اینگونه نیست . اگر در نقطه ای نوری را گسیل کنیم ، ناظر ساکن و ناظر متحرک که با سرعت v درحال حرکت به سمت منبع است ، سرعت نور را c محاسبه می کنند .
این دواصل سه نتیجه ی حیر
سه شنبه 15/11/1387 - 1:50
دعا و زیارت
پوشش هوایى
حافظ زمین
و جعلنا السماء سقفا
محفوظا و هم عن آیاتها معرضون (51) ،و آسمان را سقفى محفوظ[بر فراز
زمین]قرار دادیم،كه اینان از نشانههاى آن روى گردانند».
گرد زمین را پوشش هوایى
ضخیمى فرا گرفته،كه عمق آن به 350 كیلومترمىرسد.هوا از گازهاى«نیتروژن»-به نسبت
03/78 درصد و«اكسیژن»به نسبت99/20 درصد و اكسید كربن به نسبت 04/0 درصد و بخار
آب و گازهاى دیگر بهنسبت 94/0 درصد تركیب یافته است.این پوشش هوایى با این حجم
ضخیم و بااین نسبتهاى گازى فراهم شده در آن،هم چون سپرى آسیب ناپذیر،زمین را دربر
گرفته و آن را از گزند سنگهاى آسمانى كه به حد وفور (52) به سوى زمین
مىآیند و ازهمه اطراف،تهدیدى هول ناك براى ساكنان زمین به شمار مىروند،حفظ
كردهزندگى را بر ایشان امكان پذیر مىسازد.
فضا انباشته از سنگهاى
پراكندهاى است كه بر اثر از هم پاشیدگى ستارههاىمتلاشى شده به وجود آمدهاند.از
این سنگها به صورت مجموعههاى بزرگ وفراوانى پیرامون خورشید در گردشند و روزانه
تعداد زیادى از این سنگها موقعنزدیك شدن به كره زمین به وسیله نیروى جاذبه به
سمت زمین كشیده مىشوند.اینسنگها برخى بزرگ و برخى كوچك و با سرعتى حدود(60-50) كیلومتر
در ثانیهبه سوى زمین فرود مىآیند،كه سرعتى فوق العاده است.ولى هنگامى كه وارد
لایههوایى مىشوند در اثر سرعت زیاد و اصطكاك فوق العاده با ذرات هوا،داغ شده
شعلهور مىشوند و در حال سوختن یك خط نورى ممتد به دنبال خود ترسیممىكنند و به
سرعت محو و نابود مىشوند كه به نام شهاب سنگ شناخته شدهاند.
برخى از این سنگ پرتابها
آن اندازه بزرگاند،كه از لایه هوایى گذشته،مقدارى ازآن به صورت سنگهاى سوخته با
صداى هول ناكى به زمین اصابت مىكند.
این خود از آثار رحمت
الهى است كه ساكنان زمین را از آسیب پرتابهاىآسمانى فراوان در امان داشته و
پوششى بس ضخیم آنان را از گزند آفاتگرداگردشان محفوظ داشته است كه اگر چنین
نبود،امكان حیات بر روى كره زمینمیسر نبود.علاوه در مورد پوشش اطراف زمین وجود
لایه ازن از اهمیتبالایىبرخوردار است.این لایه كه در اثر رعد و برق به وجود مىآید،زمین
را در برابرپرتوهاى مضر كیهانى محافظت مىكند.اگر این لایه نبود حیات روى زمین
ممكننمىشد.كه تفصیل آن در جاى خود آورده شده است.پس هم واره باید گفت:
سبحان الذی سخر لنا هذا و
ما كنا له مقرنین (53) .
پىنوشتها:
1- نحل 16:89.
2- انعام 6:38.
3- انعام 6:59.
4- غزالى،احیاء العلوم
باب 4،آداب تلاوة قرآن،ج 1،ص 296.
5- مانند ابو الفضل
مرسمى(متوفاى 655).و ابو بكر معروف به ابن العربى معافرى(متوفاى 544).و شایدظاهر
كلام ابو حامد غزالى و زركشى و سیوطى نیز همین باشد،البته قابل تاویل نیز
مىباشد.كه در مقدمه ج 6 التمهید آوردهایم.
6- نحل 16:89.
7- انعام 6:38.
8- همان.
9- انعام 6:59.
10- ر.ك:دكتر احمد ابو
حجر،التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان،ص 131.
يکشنبه 13/11/1387 - 0:5
دعا و زیارت
دشوارى تنفس
با افزایش ارتفاع
و من یرد ان یضله یجعل
صدره ضیقا حرجا كانما یصعد فی السماء (31) .
در این آیه از سختى و
دشوارى زندگى گم راهان سخن مىگوید و آنان را به كسىتشبیه مىكند كه در حال صعود
به لایههاى بالایى جو است و در اثر این صعوددچار تنگى نفس و فشار سختبر سینه خود
مىگردد.
مفسران پیشین در وجه
تشبیه،در آیه فوق اختلاف نظر دارند.برخى بر این باوربودهاند كه مقصود تشبیه به
كسى است كه بیهوده مىكوشد تا پرواز كند و مانندپرندگان در آسمان به پرواز در
آید،چون این كار برایش مقدور نیست ناراحتمىشود و از شدت ناراحتى نفس كشیدن بر او
دشوار مىگردد.
برخى گفتهاند كه این
تشبیه همانند حالتى است كه درختان نو نهال بخواهند درجنگلهاى انبوه رشد یابند،اما
درختان كهن سر درهم كرده راه سر بر افراشتن رامسدود مىكنند و این درختان تازه رشد
به سختى و دشوارى راه خود را به فضاىآزاد باز مىكنند. مطالبى از این قبیل گفته
شده كه هیچ كدام مفهوم آیه را به خوبىروشن نمىسازد.
ولى امروزه با پى بردن به
پدیده فشار هوا در سطح زمین و تناسب آن با فشاردرجه خون از داخل بدن،كه موجب تعادل
فشار بیرونى و درونى است،وجه تشبیهدر آیه بهتر روشن شده و تا حدودى از ابهامات
تفاسیر پیشین كاسته شده است.
اشتباه مفسران پیشین در
این بوده كه از تعبیر«یصعد فی السماء»با تشدید صاد وعین و به كار بردن«فى»-كوشش
براى صعود به آسمان فهمیدهاند.در صورتى كه اگراین معنا مقصود بود،بایستى
واژه«الى»را به جاى«فى»به كار مىبرد.دیگر آن كه«یصعد»-از نظر
لغت-مفهوم«صعود»و بالا رفتن را نمىدهد،بلكه كاربرد این لفظاز باب
تفعل«تصعد»-براى افاده معناى به دشوارى افتادن مىباشد به گونهاى كه ازشدت احساس
سختى،نفس در سینه تنگ شود.در لغت«تصعد نفسه»به معناى بهدشوارى نفس كشیدن و تنگى
سینه و احساس درد و رنج است.واژههاى«صعود»و«صعد»بر دامنههاى صعب العبور اطلاق
مىشود و براى هر امر دشوار بسیارسختى به كار مىرود.در سوره جن آمده: و من یعرض
عن ذكر ربه یسلكه عذاباصعدا (32) ،و هر كه از یاد پروردگار خود روى
گرداند،او را در عقوبت دشوارى درمىآورد».در سوره مدثر نیز آمده: سارهقه صعودا (33)
،او را به سختترین عقوبتىدچار مىسازم».
از این رو معناى«كانما
یصعد فی السماء»چنین مىشود:او مانند كسى است كه درلایههاى مرتفع جو،دچار تنگى
نفس و سختى و دشوارى فراوان گشته است.درواقع كسى كه خدا را از یاد برده-در
زندگى-مانند كسى است كه در لایههاى بالایىجو قرار دارد و دستخوش درد و رنج و
سختى تنفس است.لذا از این تعبیر(اعجازگونه)به خوبى به دست مىآید كه اگر كسى در
لایههاى فوقانى جو فاقد وسیلهحفاظتى باشد،دچار چنین دشوارى و تنگى نفس
مىگردد.این جز با اكتشافاتعلمى روز قابل فهم نیست،كه در آن روزگار براى بشریت
پوشیده بوده است.
پیشینیان بر این عقیده
بودهاند كه هوا فاقد وزن است،تا سال 1643 م كه وسیلههوا سنجى بر
دست«توریچلى»(1608-1647)اتراع گردید (34) و بدین وسیله پىبردند كه
هوا داراى وزن است.هم چنین پى بردند كه هوا تركیبى از گازهاىمخصوصى است كه هر یك
وزن مشخصى دارد و مىتوان وزن هوا را در هر كجا بامقدار فشارى كه وارد
مىآورد،سنجید و هر چه از سطح دریا بالا رویم از این فشاركاسته مىشود.اكنون به
دست آمده كه فشار هوا در سطح دریا،معادل ثقل لولهعمودى جیوه به ارتفاع 76
سانتىمتر است. همین فشار در سطح دریا بر بدن انسانوارد مىشود.ولى در ارتفاع 5
كیلومتر از سطح دریا،این فشار به نصف كاهشمىیابد.پس هر چه بالاتر رود،این فشار
به طور معكوس پایین مىآید،به ویژه درلایههاى بالاى هوا كه تراكم هوا به گونه
فاحشى پایین مىآید و رقیق مىگردد.
در واقع نیمى از گازهاى
هوایى،یعنى تراكم پوشش هوایى چه از لحاظ وزن وچه از لحاظ فشار،در میان از سطح دریا
تا ارتفاع 5 كیلومتر واقع گردیده و سه چهارمآن تا ارتفاع 12 كیلومتر مىباشد.ولى
موقعهى كه به ارتفاع 80 كیلومتر برسیم،وزنهوا تقریبا به 20000/1 پایین مىآید.به
وسیله شهابهاى آسمانى به دست آمده كهتراكم هوا تقریبا تا حدود ارتفاع 350
كیلومتر است،زیرا از فاصله 350 كیلومترىسنگهاى آسمانى بر اثر اصطكاك و بر خورد
با ذرات هوا ملتهب و شعلهورمىگردند (35) .
هوا سنگینى و فشار خود را
از تمامى جوانب بر بدن ما وارد مىسازد،ولى مافشار و سنگینى آن را احساس
نمىكنیم،زیرا فشار خون عروق بدن ما معادل فشارهوا است و هر دو فشار خارج و داخل
بدن متعادل مىباشند.لیكن موقعى كه انسانبر كوههاى بلند بالا مىرود و فشار هوا
كم مىشود،این تعادل بر هم خورده،فشارداخلى از فشار خارجى بیشتر مىشود.اگر رفته
رفته فشار هوا كاهش یابد،گاه خوناز منافذ بدن بیرون مىزند.اولین احساسى كه به
انسان در آن هنگام رخ مىدهد،سنگینى بر دستگاه تنفسى است كه بر اثر فشار خون بر
عروق تنفسى تحمیلمىشود و مجراى تنفس را تنگ كرده و موجب دشوارى تنفس مىگردد
(36) .
آب منشا حیات
و جعلنا من الماء كل شیء
حی (37) .پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرموده:«كل شیء خلق
منالماء» (38) .
طبق آیه فوق و فرموده
پیامبر،همه موجودات منشا هستى خود را از آبگرفتهاند.مرحوم صدوق از جابر بن یزید
جعفى-كه از بزرگان تابعین (39) به شمارمىرود-از امام باقر علیه السلام
پرسشهایى دارد،از جمله در رابطه با آغاز آفرینش جهانمىپرسد.امام در جواب
مىفرماید:«اول شیء خلقه من خلقه،الشیء الذی جمیعالاشیاء منه،و هو الماء
(40) ،نخستین آفریدهاى كه خدا خلق كرد،چیزى است كهتمامى اشیا از آن است و
آن آب است».
مرحوم كلینى در روضه كافى
روایتى از امام باقر علیه السلام آورده كه در جواب مرد شامىفرموده:«نخست آن چیزى
را آفرید كه همه چیزها از آن است و آن چیز كه همه اشیااز آن آفریده شده،آب است.در
نتیجه خدا نسب هر چیزى را به آب مىرساند،ولىبراى آب نسبى كه بدان منسوب شود قرار
نداد» (41) .
هم چنین محمد بن مسلم-كه
شخصیتى عالى قدر به شمار مىرود-ازامام صادق علیه السلام چنین روایت كرده است:«كان
كل شیء ماء،و كان عرشه علىالماء» (42) .
آیه شریفه: و هو الذی خلق
السماوات و الارض فی ستة ایام و كان عرشه على الماء (43) ،و او است كه
آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش[تدبیر]او[پیش ازآن]بر آب بود»،دلالت
دارد كه پیش از پیدایش جهان هستى،از آسمانها گرفته تازمین،آب پدید آمده است،زیرا
در تعبیر«و كان عرشه على الماء»واژه«عرش»كنایه ازعرش تدبیر و منظور،علم خداى
متعال استبه همه مصالح و شایستگىها وبایستگىهاى هستى،در برههاى كه جز آب چیزى
نبوده است.در نتیجه آیه كنایه ازآن است كه خداى تعالى بود و هیچ چیز با او نبود،و
خداوند پیش از آفرینش جهانابتدا آب،سپس همه مخلوقات را از آب آفرید.
قرآن كریم در چند جا
اشاره دارد كه ریشه زندگى،هم در منشا و پیدایش و هم درصحنه هستى و تداوم حیات،همه
از آب است. مىفرماید:
و جعلنا من الماء كل شیء
حی (44) ،هر چیز زندهاى را از آب پدید آوردیم».
و الله خلق كل دابة من
ماء (45) ،خدا هر جنبندهاى را از آب آفرید».
درباره انسان مىگوید:
و هو الذی خلق من الماء
بشرا (46) ،و او است كه از آب بشرى آفرید».
مقصود از این آب همان آبى
است كه سر منشا همه موجودات است چنان چه درآیات فوق آمده،یا منظور از آب،نطفه است
چنان چه در آیه خلق من ماء دافق (47) ،[آدمى]از آبى جهنده آفریده شد».
الم نخلقكم من ماء مهین (48) ،مگر شما را از آبىپست نیافریدیم؟».
مقصود از«پست»بد بو و نفرت آور،بر حسب ظاهر است.ولىبیشتر مفسرین بر این
عقیدهاند كه منظور از«ماء»همان پدیده نخستین است«اولما خلق الله الماء
(49) ،نخستین چیزى كه خدا آفرید آب بود»،كه تمامى پدیدهها از آنریشه
گرفتهاند،زیرا بذر نخستین موجود زنده تنها از آب پاشیده شد،همان بذراولیهاى كه
به صورت حیوان ساده تك سلولى(آمیپ)شكل گرفت و به سوىجان دارانى كه اعضاى پیچیده
با بیش از یك میلیون سلول پیش رفت كرد.
اما چگونگى پیدایش
حیات-در آب اقیانوسها،دریاها و باتلاقها-از نكاتمبهمى است كه هنوز علم تجربى
بدان دست نیافته است. از این رو است كه تئورىتكامل جان داران-به هر شكل و
فرضیهاى كه تا كنون مطرح شده-به بررسى مرحلهپس از پیدایش نخستین سلول زنده
پرداخته است،اما برهه پیش از آن هنوز مجهولمانده است.همین اندازه معلوم گشته كه
حیات به اراده الهى-كه بر تمامى مقدراتهستى چیره است-به وجود آمده است و این امر
مسلمى است كه از پذیرش آنگریزى نیست،زیرا كه هم تسلسل باطل است و هم خود آفرینى
محال.دانش تجربىروز هم خود آفرینى را باطل مىشناسد (50) .
يکشنبه 13/11/1387 - 0:5
دعا و زیارت
نقش كوهها در
استوارى زمین
در نه جاى قرآن از كوهها
با تعبیر«رواسى»یاد شده است (24) و جعلنا فی الارضرواسی ان تمید بهم (25)
،و كوهها را در زمین پا بر جا و استوار نهادیم تا مبادا[زمین]آنان[مردم]را
تكان دهد و بلرزاند».
اساسا تعبیر از كوهها
به«رواسى»بدان جهت است كه«ثابتهایى»هستند كه برریشههاى مستحكم استوار
مىباشند و از ماده«رست السفینة»گرفته شده،به معناىلنگر انداختن كشتى است كه به
وسیله این لنگرها در تلاطم آبهاى دریا استوار وپا بر جا مىماند.از این رو،كوهها
هم چون لنگرهایى هستند كه زمین را در گردشها وچرخشهاى خود،از لرزش و تكان باز
مىدارد.
هم چنین از كوهها
به«اوتاد»تعبیر شده،به معناى میخها،كه زمین را از هم پاشىو فرو ریزى نگاه
مىدارد و الجبال اوتادا (26) .
مولا امیر مؤمنان در این
زمینه گفتارى دارد،كه به خوبى تعابیر اعجاز گونه قرآن راروشن مىسازد.مىفرماید:
«و جبل جلا میدها،و نشوز
متونها و اطوادها،فارساها فی مراسیها،و الزمهامقراراتها.فمضت رؤوسها فی الهواء،و
رست اصولها فی الماء.فانهد جبالها عنسهولها،و اساخ قواعدها فی متون اقطارها و
مواضع انصابها.فاشهق قلالها،و اطالانشازها،و جعلها للارض عمادا، و ارزها فیها
اوتادا.فسكنت على حركتها من انتمید باهلها،او تسیخ بحملها،او تزول عن
مواضعها.فسبحان من امسكها بعدموجان میاهها (27) ،هم راه با سرشتن
صخرههاى بزرگ زمین و بر آمدن دل این صخرههاو قلههاى بلند سر به فلك كشیده،در
جاى گاههاى خود استواریشان بخشید.پسقلهها را در هوا به بلندا برد و ریشههاى
شان را در آب فرو كشید.بدین سان خداوندكوهها را با بلنداشان از دشتها جدا ساخت و
پایههاى شان را چونان ریشه درختاندر زمینهاى پیرامون و مواضع نصبشان،در اعماق
زمین نفوذشان داد.كوهها را باقلههایى بس بلند و سلسلههایى به هم پیوسته و
دراز،تكیهگاه زمین ساخت وچونان میخها بر آن بكوفت. چنین است كه زمین به رغم
حركات گوناگونى كه دارد،براى ساكنانش از لرزش و تكان نگاه داشته شد و از فرو در
كشیدن بار خود، بازداشته شد و از لغزش از جاى گاه خود در امان ماند.پس بزرگ
استخداوندى كهزمین را به رغم تلاطم امواج خروشان آبهاى آن،چنین استوار نگاه
داشت».
در بخشى از این گفتار
درربار آمده:«زمین به رغم حركتهاى خود از لغزش ولرزش و فرو پاشیدگى نگاه داشته
شد.»از این گفتار سه نكته به دست مىآید:
1- زمین داراى حركتهاى
گوناگون است،ولى به رغم این حركتها آرامش وتعادل خود را حفظ كرده است.
2- پوسته زمین مستحكم است
و از هم نمىگسلد و لایههایش گسسته نمىشود،تا ساكنان و بارهایش را در درون خود
فرو نكشد.
3- زمین در حركت وضعى و
انتقالى و برخى حركتهاى دیگر،آرام و استواراست و از مدارهایى كه به طور منظم در
آن مىگردد، بیرون نمىافتد.
این گونه نكتهها امروزه
مورد تایید اكتشافات و پژوهشهاى علمى قرارگرفته است.این اثر بزرگ كوهها-كه حیات
را بر پهناى زمین میسر ساخته استبه دلیل آن است كه سلسله كوههاى پراكنده در
پوسته سخت زمین،همانند كمربندزنجیرهاى اطراف زمین را در بر گرفتهاند.
اكنون بهتر مىتوانیم به
ظرافت و دقت فرموده امام علیه السلام در خطبه یكم نهج البلاغهپى ببریم،كه به جاى
كلمه جبال(كوهها) واژه صخور(صخرهها)را به كار برده«و وتدبالصخور میدان ارضه،و
به كوههاى گران،زمین را میخ كوب نموده به آن استوارىبخشیده است».این
گفتار،تفسیر آیه فوق الذكر است و جعلنا فی الارض رواسى انتمید بهم (28) .امام
علیه السلام جنبه«صخرهاى»بودن كوهها را در جهت استحكام و استوارىمرتبط
مىداند.
سلسله كوههاى سنگى-با
پستى و بلندىهایى كه دارند-نقش بزرگى در تعادلزمین و ثبات اجزا و استوارى پوسته
آن دارند تا این كوهها با وجود شعلهور بودندرون و التهاب گداختههاى آن،درهم
شكسته و لرزان نشوند.
آشنایان با علوم طبیعى
مىدانند كه زمین با حلقههایى از سلسله كوهها،محاصرهشده است و این امر عامل حفظ
بیشتر ثبات زمین مىباشد.حكمت و چگونگىارتباط این سلسله كوهها با یك دیگر و جهت
امتداد آنها نیز بر طبیعى دانان پوشیدهنیست.این سلسله كوهها بر اساس نظمى بدیع
و محكم و توجه بر انگیز،زمین را بهشكل حلقههایى كوهستانى در آورده است كه از
چهار طرف آن را در بر گرفتهاند.
وقتى به نقشه طبیعى زمین
نظر مىافكنیم،ناهم وارىهاى زمین را به روشنىمشاهده مىكنیم و مىبینیم سلسله
كوهها به طور عموم در طول هر قاره امتدادمىیابد.گویا این كوهها ستون فقرات
قارهها هستند.
هنگامى كه به شبه
جزیرههاى هر قاره مىنگریم سلسله كوهها را در طولانىترینشكل ممكن امتداد یافته
مىیابیم.در طول جزایر كوهستانى-بزرگ یا كوچك-نیزسلسله كوههایى یافت مىشود.
امروزه با سیر و مطالعه
در بستر دریاها و اقیانوسها به طور یقین ثابتشده استكه بیشتر جزیرهها و
ارتفاعات آنها در حقیقت دامنه و امتداد سلسله كوهها وجزئى از آنها هستند،به این
صورت كه قسمتى از آن كوهها در آب دریاها فرو رفته وپوشیده شده و بخشى دیگر همانند
جزیرهها،بر سطح آب آشكار است.
بنابر این تمام قارهها
به وسیله سلسله كوهها و از طریق خشكى یا دریا به یك دیگرمتصلاند.جالب توجه
استبدانیم،حلقهاى از سلسله كوهها در زیر دریا و درنزدیكى ساحل شمالى قارههاى
سه گانه شمالى قرار دارد كه كاملا اقیانوس منجمدشمالى را در بر گرفته است و بسیارى
از جزیرههاى حاشیه این ساحلبرجستگىهاى آن سلسله كوهها هستند.
یعنى در قطب جنوب نیز
حلقه دیگرى از سلسله كوهها قرار دارد كه قطبمنجمد جنوب را در بر گرفته است.بین
دو حلقه یاد شده حلقههاى دیگر سلسلهكوهها كه در طول قارهها و اقیانوسها از
شمال تا جنوب امتداد دارد پیوندى محكمایجاد كرده است.گویى این سلسله كوهها،چار
چوبهایى مشبك هستند كه پنجهدر دست آویز زمین زدهاند و از متلاشى شدن و تجزیه و
پراكندگى ذرات زمین درفضا جلوگیرى مىكنند.
از جهت دیگر،درون زمین
شعلهور است.آتش بر افروخته و زبانهدار وخشمگینى در درون زمین شعلهور است،گویى
نزدیك است از خشم به جوش وخروش آید و اگر ضخامت و سختى پوسته زمین نبود،این آتش بر
افروخته زمین رادرهم مىریخت.زمین لرزهها و آتش فشانهایى كه گه گاه مشاهده
مىشود بخشىناچیز از التهاب و فوران آتش درونى زمین است.
سختى و ضخامت پوسته روى
زمین-كه از دیر باز سرد مانده است-از فوراندرون بر افروخته زمین مانع مىشود و
اگر سختى و صلابت پوسته زمین نبود،لرزشهاى شدید و مستمر تمام زمین را فرا
مىگرفت.اگر خداوند زمین را نگهنمىداشت و آرامش نمىبخشید،زمین ساكنانش را در
خود فرو مىكشید واطرافش شكافته مىشد و همه چیز در هم فرو مىریخت.اما خداوند
آسمان وزمین را نگاه مىدارد تا از استوارى كه دارند نلغزند ان الله یمسك السماوات
و الارض ان تزولا (29) .
ملاحظه مىشود كه كوهها صخرههاى كوهستانى سلسله وارى هستند كه زمین
رااحاطه كرده اثر مستقیمى بر توازن زمین دارد و جلوى لرزش آن را مىگیرد،به
علاوهسختى این پوسته در بر گیرنده زمین جلوى اشتعال درونى زمین را نیز مىگیرد،كه
دركلام مولا امیر مؤمنان علیه السلام به این حقایق آشكار(از دیدگاه علم روز)اشارت
فرمودهاست (30) . يکشنبه 13/11/1387 - 0:5
دعا و زیارت
برخى برهمین عقیدهاند،كه
این گونه اشارات علمى دلیل اعجاز مىتواند باشد.
ولى تحدى به آن صورت
نگرفته است،چون روى سخن در آیات تحدى با كسانىاست كه هرگز با این گونه علوم
آشنایى نداشتهاند. بر این مبنا قرآن در جهت علمىهمانند دیگر كتب آسمانى است،كه
صورت تحدى به خود نگرفتهاند،گرچهاشارات علمى دلیل اعجاز مىتوانند باشند
(11) .
ولى این طرز تفكر از آن
جا نشات گرفته كه گمان بردهاند روى سخن در آیاتتحدى تنها با عرب معاصر نزول قرآن
بوده است،در حالى كه قرآن مرحله به مرحلهاز محدوده زمانى عصر خویش فراتر رفته و
دامنه تحدى را گسترش داده است،نهتنها عرب بلكه تمامى بشریت را براى ابدیتبه هم
آوردى فرا خوانده است.
یكى از آیات تحدى كه در
سوره بقره است و پس از ظهور و گسترش اسلام درمدینه نازل گشته،تمامى مردم را مورد
خطاب قرار داده است،پس از خطاب یا ایهاالناس اعبدوا ربكم الذی خلقكم و الذین من
قبلكم لعلكم تتقون -با فاصله یك آیهمىفرماید: و ان كنتم فی ریب مما نزلنا على
عبدنا فاتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءكممن دون الله ان كنتم صادقین.فان لم
تفعلوا و لن تفعلوا... (12) همه مردم مخاطب قرارگرفتهاند،تا چنان چه
تردیدى در رابطه با صحت وحى قرآنى در دلهاى شان راهیافته،آزمایش كنند آیا
مىتوانند حتى یك سوره همانند قرآن بیاورند؟هرگزنتوانسته و نخواهند توانست.
آیه قل لئن اجتمعت الانس
و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو كانبعضهم لبعض ظهیرا (13)
آب پاكى را بر دست همه ریخته،تمامى انس و جن را به نحوجمعى-كه عموم افرادى و
ازمانى هر دو را شامل مىشود (14) -مورد تحدى قرارداده است و اعلام
كرده كه اگر همه انسانها و پریان پشت در پشت هم بكوشند تاهم چون قرآنى بیاورند
نخواهند توانست.
اكنون مىپرسیم كه این
گونه گسترش در دامنه تحدى-كه همه انسانها را در همهسطوح و در طول زمان شامل
گردیده است-آیا نمىتواند دلیل آن باشد كه همهجوانب اعجاز قرآنى،هر كدام به
فراخور حال مخاطب خاص خود،مورد تحدىقرار گرفته باشند؟به سادگى نمىتوان از كنار
این احتمال گذشتیا آن رانادیده گرفت!
نمونههایى از
اشارات علمى
در قرآن از این گونه
اشارات علمى و گذرا بسیار است.برخى از این اشارات از دیرزمان و برخى در سالیان
اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیارى دیگر را گذشتزمان آشكار سازد.دانش
مندان-به ویژه در عصر حاضر-در این باره بسیاركوشیدهاند،گرچه افرادى به خطا رفته
ولى بسیارى نیز موفق گردیدهاند.نمونههایىاز این گونه اشارات در بخش اعجاز علمى
قرآن در كتاب«التمهید»ج 6 آمده است،در این جا به جهت اختصار به چند نمونه بسنده
مىكنیم:
رتق و فتق
آسمانها و زمین
او لم یر الذین كفروا ان
السماوات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما (15) «رتق»به معناى«بههم
پیوسته»و«فتق»به معناى«از هم گسسته»است.در این آیه آمده است كهآسمانها و
زمین به هم پیوسته بودهاند و سپس از هم گسسته شدند.
مفسران در این پیوسته
بودن و گسسته شدن زمین و آسمانها اختلاف نظرداشتهاند.بیشتر بر این نظر بودهاند
كه مقصود از به هم پیوستگى و گسسته شدن،همان گشوده شدن درهاى آسمان و ریزش باران
است، ففتحنا ابواب السماء بماءمنهمر (16) ،پس درهاى آسمان را با آبى
ریزان گشودیم».و نیز شكافتن زمین و روییدنگیاه،چنان چه مىفرماید: ثم شققنا
الارض شقا فانبتنا فیها حبا (17) ،زمین را شكافتیم وپس در آن،دانه
رویانیدیم».علامه طبرسى گوید:«و این معنا از دو امام(ابو جعفرباقر و ابو عبد الله
صادق علیهما السلام روایتشده است (18) ،در«روضه كافى»روایتى
ضعیفالسند از امام باقر علیه السلام است (19) و در تفسیر قمى روایتى
كه اتصال سندى ندارد ازامام صادق علیه السلام روایتشده است (20) .
تفسیر دیگرى در این باره
شده كه آسمانها و زمین ابتدا به هم پیوسته بودندسپس از هم جدا گشته و به این صورت
در آمدهاند. چنان چه در سوره«فصلت»
مىخوانیم: ثم استوى الى
السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او كرها قالتااتینا طائعین.فقضاهن
سبع سماوات (21) ، [خداوند]هنگامى كه به آفرینش آسمان
روىآورد،آسمانها به صورت دودى-توده گازى-بودند.آن گاه به زمین و آسمان فرمانداد
كه به صورت جدا از هم حضور یابند-چه بخواهند و چه بخواهند-(یعنى یكفرمان تكوینى
بود)،آنها[به زبان حال]گفتند:فرمان پذیر آمدیم.سپس هفتآسمان را این چنین استوار
ساخت».
مطلب مذكور در آیه فوق
مبین یك حقیقت علمى است كه دانش روز،كم و بیشبه آن پى برده است و آن این است كه
منشا جهان مادى به صورت یك توده گازىبوده است.بدین ترتیب واژه«دخان»در كلمات
عرب،دقیقترین تعبیر از مادهنخستین ساختار جهان است.
مولا امیر
مؤمنان-مكررا-در نهج البلاغه به همین حقیقت علمى كه آیه كریمه بهآن اشارت
دارد،تصریح فرموده است.در اولین خطبه نهج البلاغه-كه دربارهآفرینش جهان
است-مىخوانیم:«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسكائك الهواء...ثم فتق
ما بین السماوات العلى فملاهن اطوارا من ملائكته،سپسخداوند فضاهاى شكافته و
كرانههاى كافته و هواى به آسمان و زمین راه یافته راپدید آورد...آن گاه میان
آسمانهاى زبرین را بگشود و از گونه گون فرشتگان پرنمود».در خطبه 211
مىفرماید:«ففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها،آنها را از همشكافت پس از آن كه به
هم پیوسته بودند».
علامه مجلسى-در شرح روضه
كافى-پس از نقل دو روایتسابق الذكرمىفرماید:«این دو روایت،بر خلاف آن چیزى است
كه از مولا امیر مؤمنان علیه السلامرسیده است» (22) .در این باره
تفصیلا سخن گفتهایم (23) .
يکشنبه 13/11/1387 - 0:4
دعا و زیارت
«اعجاز علمى قرآن»مربوط به اشاراتى است كه ازگوشههاى سخن حق
تعالى نمودار گشته و هدف اصلى نبوده است،زیرا قرآن كتابهدایت است و هدف اصلى آن
جهتبخشیدن به زندگى انسان و آموختن راهسعادت به او است.از اینرو اگر گاه در
قرآن به برخى اشارات علمى بر مىخوریم،از آن جهت است كه این سخن از منبع سرشار علم
و حكمت الهى نشات گرفته و ازسرچشمه علم بىپایان حكایت دارد. قل انزله الذی یعلم
السر فی السماوات والارض (1) ،بگو:آن را كسى نازل ساخته است كه راز
نهانها را در آسمانها و زمینمىداند»و این یك امر طبیعى است كه هر دانشمندى هر
چند در غیر رشتهتخصصى خود سخن گوید،از لا به لاى گفتههایش گاه تعابیرى ادا
مىشود كه حاكىاز دانش و رشته تخصص وى مىباشد.همانند آن كه فقیهى درباره یك
موضوعمعمولى سخن گوید،كسانى كه با فقاهت آشنایى دارند از تعابیر وى در مىیابند كهصاحب
سخن،فقیه مىباشد،گرچه آن فقیه نخواسته تا فقاهتخود را در سخنانخود بنمایاند.هم
چنین است اشارات علمى قرآن كه تراوش گونه است و هدفاصلى كلام را تشكیل نمىدهد.
چند تذكر:پیش از آن كه
نمونههایى از این اشارات علمى ارائه گردد،ضرورتاست كه چند نكته تذكر داده شود:
1- برخى را گمان بر آن است
كه قرآن مشتمل بر تمامى اصول و مبانى علومطبیعى و ریاضى و فلكى و حتى رشتههاى
صنعتى و اكتشافات علمى و غیرهمىباشد و چیزى از علوم و دانستنىها را فرو گذار
نكرده است.خلاصه قرآن علاوهبر یك كتاب تشریعى كتاب علمى نیز به شمار مىرود.براى
اثبات این پندارافسانهوار،خواستهاند دلایلى از خود قرآن ارائه دهند،از جمله آیه
و نزلنا علیكالكتاب تبیانا لكل شیء (2) ،قرآن را بر تو فرستادیم تا
بیانگر همه چیز باشد». ما فرطنا فیالكتاب من شیء (3) ،در
كتاب-قرآن-چیزى فرو گذار نكردیم». و لا رطب و لا یابس الافی كتاب مبین (4) ،هیچ
خشك و ترى نیست مگر آن كه در كتابى آشكار[ثبت]است».
در حدیثى از عبد الله بن
مسعود آمده:«من اراد علم الاولین و الآخرین فلیتدبرالقرآن (5) ،هر كه
علوم گذشتگان و آیندگان را خواهان باشد،همانا در قرآن تعمقنماید».
اگر این گمان از جانب
برخى سرشناسان (6) مطرح نگردیده یا به آنان نسبت دادهنشده بود،متعرض
آن نگردیده در صدد نقد آن بر نمىآمدیم،زیرا سستى دلایل آنآشكار است.
اولین سؤال كه متوجه
صاحبان این پندار مىشود آن است كه از كجا و چگونهاین همه علوم و صنایع و
اكتشافات روز افزون از قرآن استنباط شده،چرا پیشینیان بهآن پى نبرده و متاخرین
نیز به آن توجهى ندارند؟!
دیگر آن كه آیات مورد
استناد با مطلب مورد ادعا بى گانه است.زیرا آیه سورهنحل در رابطه با بیان فراگیر
احكام شریعت است.آیه در صدد اتمام حجتبركافران است كه روز رستاخیز هر پیامبرى با
عنوان شاهد بر رفتار امتهاى خودبر انگیخته مىشود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر این
امت مىباشد،زیرا كتاب وشریعتى كه بر دست او فرستاده شده كامل بوده و همه چیز در
آن بیان شده است وجئنا بك شهیدا على هؤلاء.و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شیء و
هدى و رحمة و بشرىللمسلمین (7) .یعنى جاى نقص و كاستى در بیان وظایف و
تكالیف شرعى باقىنگذاردیم،تا هدایت و رحمت و بشارتى باشد براى مسلمانان.لذا با
ملاحظه شاننزول و مخاطبین مورد نظر آیه و نیز صدر و ذیل آیه،به خوبى روشن است
كهمقصود از«تبیانا لكل شىء»همان فراگیرى و جامعیت احكام شرع است.
اصولا شعاع دائره مفهوم
هر كلام،با ملاحظه جاى گاهى كه گوینده در آن قرارگرفته،مشخص مىگردد.مثلا محمد بن
زكریا كه كتاب«من لا یحضره الطبیب»رانگاشت و یاد آور شد كه تمامى آن چه مورد
نیاز است در این كتاب فراهم ساختهاست،از جاى گاه یك پزشك عالى مقام سخن گفته
است،لذا مقصود وى از تمامىنیازها،در چار چوب نیازهاى پزشكى است.بر همین شیوه
مرحوم صدوق كتاب«من لا یحضره الفقیه»را تالیف نمود،تا مجموع نیازهاى در محدوده
فقاهت راعرضه كند.هم چنین است آن گاه كه خداوند بر كرسى تشریع نشسته،در رابطه
باكتب و شرایع نازل شده بر پیامبران،چنین تعبیرى ایفا كند كه صرفا به
جامعیتجنبههاى تشریعى نظر دارد!
همین گونه است آیه ما
فرطنا فی الكتاب من شیء (8) اگر مقصود از«كتاب»قرآنباشد.در صورتى كه
ظاهر آیه چیز دیگر است و مقصود از كتاب،كتاب تكوین و دررابطه با علم ازلى الهى
است.آیه چنین است: و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیربجناحیه الا امم
امثالكم.ما فرطنا فی الكتاب من شیء ثم الى ربهم یحشرون (9) .یعنى
ماهمه موجودات و آفریدهها را زیر نظر داریم و هیچ چیز بیرون از علم ازلى ما
نیستو سرانجام همه موجودات به سوى خدا است.
آیه و عنده مفاتح الغیب
لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا
حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی كتاب مبین (10) ،در
اینجهت روشنتر است،كه همه موجودات و رفتار و كردارشان در علم ازلى الهى ثبتو
ضبط است و حضور بالفعل دارد.
و اما حدیث ابن
مسعود،صرفا در رابطه با علومى است كه وى با آن آشنایىداشته و آن،علوم و معارف
دینى است و مقصود از اولین و آخرین،سابقین ولا حقین انبیا و شرایع آنان مىباشد،كه
تمام آن چه در آنها آمده در قرآن فراهماست.
2- دومین نكته آن كه به
كارگیرى ابزار علمى براى فهم معانى قرآنى،كارى بسدشوار و ظریف است،زیرا علم حالت
ثبات ندارد و با پیش رفت زمان گسترش ودگرگونى پیدا مىكند و چه بسا یك نظریه
علمى-چه رسد به فرضیه-كه روزگارىحالت قطعیتبه خود گرفته باشد،روز دیگر هم چون
سرابى نقش بر آب،محو ونابود گردد.لذا اگر مفاهیم قرآنى را با ابزار ناپایدار علمى
تفسیر و توجیه كنیم،بهمعانى قرآن كه حالت ثبات و واقعیتى استوار دارند،تزلزل
بخشیده و آن را نااستوارمىسازیم.خلاصه،گره زدن فرآوردههاى دانش با قرآن،كار
صحیحى به نظرنمىرسد.
آرى اگر دانش مندى با
ابزار علمى كه در اختیار دارد و قطعیت آن برایش روشناست،توانست از برخى ابهامات
قرآنى-كه در همین اشارهها نمودار است-پردهبردارد،كارى پسندیده است.مشروط بر آن
كه با كلمه«شاید»نظر خود را آغاز كند وبگوید:شاید-یا به احتمال قوى-مقصود آیه
چنین باشد،تا اگر در آن نظریه علمىتحولى ایجاد گردد،به قرآن صدمهاى وارد
نشود،صرفا گفته شود كه تفسیر او اشتباهبوده است.
ما در این بخش از اعجاز
قرآنى،با استفاده از برخى نظریههاى قطعى علم منقولاز دانشمندان مورد اعتماد،سعى
در تفسیر برخى اشارات علمى قرآن نمودهایم.
اما به این نكته باید
توجه داشت كه هرگز نباید میان دیدگاههاى استوار دین وفراوردههاى ناپایدار
علم،پیوند ناگسستنى ایجاد نمود.
3- نكته سوم،آیا تحدى-كه
نمایانگر اعجاز قرآن است-جنبه علمى قرآن را نیزشامل مىشود؟بدین معنا كه قرآن آن
گاه كه تحدى نموده و هم آورد طلبیده،آیا بهاین گونه اشارات علمى نیز نظر داشته
است؟یا آن كه بر اثر پیش رفت علم و پى بردنبه برخى از اسرار علمى كه قرآن به آنها
اشارتى دارد،گوشهاى از اعجاز این كتابآسمانى روشن شده است.به عبارتى دیگر پس از
آن كه دانش مندان با ابزار علمى كهدر اختیار داشتند توانستند از این گونه اشارات
علمى كه تا كنون حالت ابهام داشته،پرده بردارند و در نتیجه به گوشهاى از احاطه
صاحب سخن(پروردگار)پى ببرند ودریابند كه چنین سخنى یا اشارتى در آن روزگار،جز از
پروردگار جهان امكان صدورنداشته و بدین جهت مساله اعجاز علمى قرآن مطرح گردیده
است!
يکشنبه 13/11/1387 - 0:3
اخبار
جان بولتون سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد که
بارها خواستار جنگ با ایران یا تغییر حکومت آن شده بود در مصاحبه اختصاصی
به بی بی سی فارسی گفت ایالات متحده آمریکا در مسابقه هسته ای بازی را به
ایران باخته است.
در شرایطی که دولت باراک
اوباما مشغول تدوین سیاست تازه ای در قبال ایران است، گروههای مختلفی در
این کشور می کوشند بر جهتگیری های تازه کابینه او تاثیر بگذارند.
آقای بولتون از آن جمله است.
او
به آقای اوباما توصیه کرده که سه ماه با ایران با حسن نیت مذاکره کند، بعد
اگر به نتیجه ای نرسید، سراغ اقدام نظامی یا تغییر حکومت برود.
مهرنوش پورضیاییخبرنگار ما در واشنگتن، در گفتگویی از او ابتدا پرسیده با چنین تهدیدی مذاکره با حسن نیت چه معنی می دهد؟
فرمول
پیشنهادی من بر این اساس طراحی شده بود که اوباما در هر حال مسیری را که
انتخاب کرده خواهد رفت، با این تفاوت که برای مذاکره محدودیت زمانی
پیشنهاد کردم تا از مشکل 5 سال گذشته پرهیز بشود.
مشکل سیاست بوش این
بود که اجازه داد اروپا مذاکرات برسر برنامه هسته ای ایران را برای مدت
نامحدود ادامه بدهند. با این همه فکر نمی کنم اوباما به توصیه من توجهی
بکند. او بدون محدودیت زمانی مذاکره خواهد کرد و شاید حتی در پایان دوره
اول اوباما همچنان شاهد ادامه مذاکرات هسته ای با ایران باشیم.
اگر آمریکا از همان 5 سال پیش سیاست متفاوتی را پیش گرفته بود و خودش مستقیما واد عمل می شد الان شرایط متفاوت نبود؟
فکر
نمی کنم در وضع تغییری ایجاد می کرد چون ایرانی ها می دانستند هرگونه
پیشرفت در مذاکره با اروپا مثل پیشرفت در مذاکره با آمریکاست.
اما مذاکرات با ایران درباره افغانستان و عراق موفقیت های خودش را داشته است
اینکه
مذاکرات عراق دقیقا چه دستاوردی داشت و نیت ایران که چشم انداز خروج
سربازان آمریکایی را از این کشور پیش رو دارد چیست جای سئوال دارد.
این مذاکرات از نظر من نشانه دیپلماسی سازنده نبود، نشانه این بود که ایران در پیشبرد منافع ملی خودش از آمریکا بهتر عمل کرده است.
جان بولتون "پایان انقلاب اسلامی" را راه تغییر شرایط میان ایران و آمریکا می داند
آیا بازکردن دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران و فرستادن یک دیپلمات آمریکایی به تهران می تواند نشانه خوبی از حسن نیت آمریکا باشد؟
اعزام
آمریکایی ها به ایران اعطای مشروعیت به دولتی است که دست کم بدون پرداخت
هزینه برای این مشروعیت نباید به آن دست پیدا کند. و این یک دلایلی است که
اروپایی ها اینقدر از این طرح حمایت می کنند چون این یک امتیاز دیگر است
که اروپایی ها بابت آن بهایی پرداخت نمی کنند.
من
مخالف این کارم چون دولت ایران نه مشروعیت دارد و نه قابل اعتماد است. اگر
دولت دیگری روی کار بود -منظورم یک رییس جمهوری دیگر نیست منظورم پایان
انقلاب اسلامیست- در آن صورت دنیای دیگری پیش رو باز بود اما من چنین چشم
اندازی را ممکن نمی بینم.
وقتی که
مشاوران نظامی آمریکا معتقدند که حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران
برنامه هسته ای این کشور را متوقف نخواهد کرد، در عین حال ممکن است ایران
را به مقابله به مثل وادارد و منطقه را به خطر بیندازد، آمریکا چه سودی از
چنین کاری خواهد برد؟
واضح است که
هرگونه استفاده از نیروی نظامی نمی تواند مسئله برنامه هسته ای ایران را
برای همیشه حل کند با این همه می تواند زمان را به نفع ما تغییر بدهد.
بی شک این یک انتخاب نامطلوب است اما نکته اینجاست که ایرانی با دولت فعلی و تسلیحات هسته ای انتخاب نامطلوب تریست.
با
این همه بگذارید بگویم که ما مسابقه را باخته ایم. آمریکا از نیروی نظامی
علیه ایران استفاده نخواهد کرد و ما به سوی ایرانی می رویم که دارای
تسلیحات هسته ایست و این تبعات منفی بسیاری برای منطقه و دنیا خواهد داشت.
چرا فکر نمی کنید که باید این مسئله را به مردم ایران واگذار کرد؟
تا الان که هیچ کار نکرده اند. حتی تلاشی هم برای این کار نکرده اند و هر
روز که می گذرد مقابله با این موضوع برای آنها، دست کم بدون کمک خارجی
دشوارتر می شود.
در مقابل تهدیدی که از
سوی برنامه هسته ای ایران وجود دارد، اگر مردم این کشور کاری نکنند، باید
فکر کنیم که آیا نیروهای خارجی کاری خواهند کرد یا نه.
منتها بگذارید صریح بگویم من فکر نمی کنم آمریکا از نیروی نظامی استفاده کند، و خبر هم ندارم که اسراییل چه قصدی دارد.
به
نظر من اساسا ایران در این مسابقه برنده شده و به تسلیحات هسته ای دست
پیدا خواهد کرد. دنیا در شرایط بدتری خواهد بود اما در هر حال این راهیست
که ما در آن پیش می رویم.
شنبه 12/11/1387 - 2:25
اخبار
فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از آغاز ساخت نمونه اولیه هواپیمای رادار گریز در این نیرو خبر داد. | |
به گزارش روز جمعه ایرنا به نقل از روابط عمومی نیروی هوایی ارتش ، امیر سرتیپ خلبان شاهصفی گفت: با توجه به فرمان مقام معظم رهبری مبنی بر سال نوآوری و شکوفایی، ما در مرحله پایان طراحی هواپیماهای رادارگریز در ایران و همچنین آزمایش موشک جدید هوا به هوا در ارتش هستیم که تاکنون مرحله طراحی هواپیمای رادارگریز ایران به پایان رسیده و این هواپیماها اکنون در مرحله ساخت نمونه اولیه، البته در حجم کوچکتر میباشند.
وی افزود: این هواپیماها پس از انجام آزمایشهای لازم وارد بخش واقعیتر خواهند شد و امیدواریم بخش تحقیقاتی این کار تا پایان امسال انجام شود و سپس وارد بخش تولید شویم. تلاشگران جهادخودکفایی نیروی هوایی ارتش هماکنون در حال ساخت نمونه کوچک این هواپیماهای رادار گریز هستند.
وی همچنین درباره موشک حرارتی هوا به هوای جدید که ساخت ایران است و مورد آزمایش قرار گرفته نیز گفت: یکی از موشکهای هوا به هوای حرارتی که ساخت آن در نیروی هوایی انجام شده،آزمایش شده و تست گرم این موشک در یکی از میادین نظامی ما صورت گرفته است. پرتاب این موشک به این صورت است که از طریق یکی از هواپیماها به سمت هدفی شلیک میشود و موشک هدف را تعقیب میکند.
شاه صفی ادامه داد: این موشک در رزمایش اخیر در شمال غرب کشور به گونه دیگری آزمایش شد و اکنون تست گرم آن انجام شده است، کار ما در بخش تحقیقات انجام شده و تولید انبوه این موشک به بخش صنایع داخلی وزارت دفاع سپرده خواهد شد. برد نهایی این موشک حرارتی هوا به هوا بیش از 100 کیلومتر است، برد این موشک حرارتی در این پرتاب بیش از 40 کیلومتر است که با توجه به ارتفاع، تا برد کیلومتر 100 هم ارتقا پیدا میکند.
فرمانده نیروی هوایی ارتش درباره اینکه نوع و شکل جنگها به ویژه با حمله آمریکا به عراق، عوض شده است، در پاسخ به این سوال که نیروی هوایی چه تمهیداتی برای رویارویی احتمالی با این نوع جنگها اندیشیده است، گفت: نیروی هوایی یک نیروی واکنش سریع است و ارتباطی با نوع و شکل جدید جنگها در عصر حاضر ندارد. در دوران جنگ تحمیلی نیز از این بعد و ویژگی نیروی هوایی، بارها استفاده شد. در جنگهای امروزی هم قدرت و مزیتهای نیروی هوایی موجب توجه بیشتری است.
وی خاطرنشان کرد: نیروی هوایی ارتش به دلیل سوقالجیشی بودن و حساسیتی که منطقه خاورمیانه دارد و وجود منافع ما در این منطقه، به ویژه در خلیج فارس و نیز نیاز دنیای غرب به انرژی موجود در این منطقه و همچنین حضور ایران در این منطقه حساس و سیاست مستقلی که در پیش گرفته و الگوی جهانی از یک کشور مستقل ارائه کرده، سعی دارد با تکیه بر خودکفایی و خوداتکایی، خود را در حد امکان به بهترین سامانههای آفندی و پدافندی روز دنیا مجهز کند.
شاه صفی افزود: معتقدیم به دلیل حساسیتهایی که گفته شد، نه تنها نیروی هوایی بلکه کل آحاد کشور و قسمتهای گوناگون فنی، دفاعی و حتی سیاسی ما باید خود را با شکل و نوع جدید جنگها و تحولات روز دنیا آشنا و هماهنگ کنند.
وی درباره وضعیت گذشته، حال و آینده این نیرو نیز گفت: امروز با انجام 120سورتی پرواز در یک دوران کوتاه ، آزمایشهای بیسابقه، محول کردن ماموریتهای جدید به انواع مختلف هواپیما و انجام پروازهای بلند مدت به مسافت 2هزار کیلومتر نشان میدهد که آمادگی نیروی هوایی ارتش بالاست، هماکنون در شرایط بسیار حساسی قرار داریم واز بعد نظامی باید آمادگی ما صدچندان شود.
شاهصفی افزود: روند گذشته نیروی هوایی یک روند درخشان و پربار، چه در زمان انقلاب و چه در زمان جنگ تحمیلی بوده و این بر کسی پوشیده نیست. شهامت، شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی که کارکنان شریف نیروی هوایی در زمان انقلاب از خود نشان دادند، درواقع باعث کسب افتخار برای این نیرو شد.
وی خاطرنشان کرد: نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس نیز با رشادتهای فراوانی که از خود نشان دادند، به افتخارات خود که در زمان پیروزی انقلاب کسب کرده بودند، افزودند. همچنین در جریان جنگ تحمیلی و بعد از آن نیز شاهد بودیم، کارکنان نیروی هوایی با تعمیر، نگهداری و به روز نگهداشتن ادوات و تجهیزات خود و سازماندهی مجدد آنها و همچنین در بعد آموزشی، تلاش بسیار وسیعی انجام دادند. در بعد سازندگی، کارکنان شریف این نیرو، خودشان، فکر و خلاقیت را باور کردند و با عملکرد خود این امر را به منصه ظهور رساندند که علیرغم تحریم، میتوان روی پای خود ایستاد و نیازها را برآورده کرد.
وی افزود: به نظر بنده در طول مدت بعد از پیروزی انقلاب و با وجود جنگ تحمیلی هشت ساله، عزیزانمان در نیروی هوایی توانستهاند رسالت بزرگ خود را به نحو احسن به اجرا برسانند. این کار با وجود کمبودهایی که در این زمینه وجود داشته انجام شده و ارزش کار را بیشتر کرده است.
وی ادامه داد: نیروی هوایی در گذشته پرونده درخشانی داشته و مدارک و اسناد موجود بیانگر این موضوع است. اما امروز تمامی ساخت و سازها و آموزشهای نیروی هوایی در داخل کشور انجام میشود و این روند ادامه دارد. با این مزیت که در حال حاضر برنامهریزی و سازندگی در نیروی هوایی به صورت کاملا علمی و نهادینه در حال انجام میباشد و کارها همگی بر روی اصول علمی و عملی استوار شده و نتیجهاش نیز خوب و راضی کننده بوده است. ما امروز دانشگاه هوایی شهید ستاری را داریم که کار دانش آموزان جوان و آینده ساز نیروی هوایی در آن ، با کمک سایر دانشگاهها و الگوگیری علمی از آنها به نحو احسن در حال اجراست.
فرمانده نیروی هوایی ارتش خاطرنشان کرد: ما در این دانشگاه با انجام کار علمی و بر اساس نیاز نیروی هوایی به تربیت افراد در ابعاد مختلف خلبانی، فنی ، مدیریتی و ... میپردازیم. همچنین فرماندهی آموزشهای هوایی شهید خضرایی نیز با استفاده از امکانات موجود واساتید مجرب ، تلاش وافری در جهت تامین و آموزش کارکنان جوان در سطوح مختلف که مورد نیاز نیروی هوایی است، انجام میدهد؛ بنابراین در حال حاضر، آموزش و بازسازی با روند خیلی خوبی در حال اجراست.
وی ادامه داد: برای آینده هم با توجه به اینکه نیروی جوان، پر انرژی و تحصیل کرده فارغ التحصیل از دانشگاه هوایی شهید ستاری و آموزشهای هوایی شهید خضرایی به بدنه نیروی هوایی اضافه خواهد شد، من آینده بسیار خوبی را برای نیروی هوایی پیشبینی میکنم. جوانان تحصیل کرده عزیز ما پس از ورود به نیروی هوایی، در کنار پیشکسوتان این نیرو قرار گرفته و از تجربه آنها در کنار تحصیلات علمی و آکادمیک خود استفاده کرده و ما به این عزیزان بسیار امیدوار هستیم.
وی افزود: آینده نیروی هوایی متعلق به جوانان این نیرو است و با تلفیق علم و تجربه، آینده نیروی هوایی، آیندهای روشن خواهد بود.
شاهصفی در پاسخ به این سوال که یکی ازعوامل مهم افزایش بهرهوری در یک نیرو یا سازمان نیروی انسانی است، شما به عنوان فرمانده نیروی هوایی چه راهکارهایی برای جایگزینی کارکنان بازنشسته و استفاده از تجارب نیروهای کیفی که در حال انجام خدمت هستند، دارید، اظهار کرد: در این زمینه معتقدم که نیروهای جوانی که به بدنه نیروی هوایی اضافه میشوند، نیروهای کیفی و قابل اتکایی هستند.
وی افزود: در کنار آنها نیز متخصصین پیشکسوت که انسانهایی خوشفکر و زحمتکش بوده و دوران دفاع مقدس را نیز پشت سرگذاشتهاند، وجود دارند. قبل از پیروزی انقلاب، به دلایل خاص در یک برهه از زمان استخدامهای زیادی انجام شد و حالا که سی سال از آن زمان گذشته، کارکنان آن سالها در حال بازنشستگی هستند. البته نیروهای جوان کیفی ما جای خالی آنها را پر خواهند کرد و ما از نیروهای کیفی قدیمی که به وجود آنان نیاز است خواهیم خواست که در کنار جوانها بمانند و تجربیات خود را به آنها منتقل کنند. در حال حاضر، تدبیری اندیشیده شده است مبنی بر اینکه جوانان در کنار افراد قدیمی، در قسمتهای مختلف نیروی هوایی قرار داده شوند تا از تجربیات افراد قدیمیتر در کارهایشان استفاده کنند.
وی در ادامه سخنان خود گفت: جوانان فارغ التحصیل در نیروی هوایی جوانهایی بسیار فکور و دارای پشتکار و لایق هستند که علم خود را با تجربه قدیمیها تلفیق کرده و نتیجه و بازده خوبی از آن به دست خواهند آورد. همچنین برای جبران کمبود احتمالی نیرو از بحث خرید خدمت نیروهای کیفی بازنشسته یا خارج از بدنه نیروی هوایی نیز میتوانیم استفاده کنیم. در ضمن از توانمندیهای صنعتی و علمی دانشگاههای خارج از ارتش نیز برای جبران کمبودهای احتمالی و افزایش سطح بهرهوری در نیروی هوایی استفاده خواهیم کرد.
این فرمانده ارشد نیروی هوایی ارتش افزود: در این زمینه، یک مثلث علمی از کارکنان ورزیده و خوشفکر و مبتکر نیروی هوایی، علم و دانش اساتید و دانشگاهها و ظرفیت صنعتی موجود در صنایع کشور به وجود آمده و الحمدلله امروز با استفاده از تعامل میان اضلاع این مثلث ما پیچیدهترین سامانهها را در داخل خود نیرو طراحی کرده و از آنها در جهت اهداف عالی نیروی هوایی استفاده میکنیم.
وی در پایان سخنان خود با بیان اینکه " دشمن در حال حاضر نگاه دزدانه به کشور دارد" گفت: در صورتی که آمادگی خود را حفظ نکرده و تساهل کنیم، دشمن کار خود را انجام خواهد داد، دشمنان پرواز هواپیماهای ما را زیرنظر دارند تا ببینند چه ماموریتهایی به آنها محول میشود.
وی اظهار داشت: نشاندن هواپیماهای بیگانه وهواپیماهای دیگری که در یکی از یگانهای جنوبی ما نشست، باعث شد حساب دیگری روی نیروی هوایی باز شود، نیروی مسلح قوی باعث میشود انرژی هستهیی و سایر پروژههای بزرگ کشور به سرانجام برسد. نیروی هوایی ارتش با همسویی کامل با راهبرد دفاعی کشور از جمله تفکیک پدافند از آفند، در کنار سایر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران آمادهتر از هر زمان ممکن، از اصول خود که دفاع از اسلام و تمامیت ارضی ایران است، کوتاه نخواهد آمد.
فرمانده نیروی هوایی ارتش تاکید کرد: این نیرو با قدرت هرچه تمامتر از این اصول دفاع و حمایت میکند و ما به عنوان بخشی ازنیروهای مسلح بدون توجه به شعارها و تهدیدات، باید از آمادگی کامل برخوردار بوده تا بتوانیم با تواناییهای تجهیزاتی و تاکتیکی خود در مقابل هرگونه تهدیدی که امنیت کشور را به خطر میانداز مقابله کنیم. شنبه 12/11/1387 - 2:16
فلسفه و عرفان
پرنده بر شانههای انسان نشست. انسان با تعجب رو
به پرنده کرد و گفت: «اما من درخت نیستم، تو نمیتوانی روی شانهی من
آشیانه بسازی.»
پرنده گفت: «من فرق درختها و آدمها را خوب میدانم. اما گاهی پرندهها و آدمها را اشتباه میگیرم.»
انسان خندید و به نظرش این خندهدارترین اشتباه ممکن بود.
پرنده گفت، «راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟» انسان منظور پرنده را نفهمید: اما باز هم خندید.
پرنده گفـت: «نمیدانی، تو آسمان چهقدر جای تو خالیست.» انسان دیگر نخیدید.
انگار ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد. چیزی که نمیدانست چیست. شاید یک آبی دور. یک اوج دوست داشتنی.
پرنده گفت: «غیراز تو، پرندههای دیگری را
هم میشناسم که پر زدن از یادشان رفته است. درست است که پرواز برای یک
پرنده ضروری است، اما اگر تمرین نکند. فراموش میشود.»
پرنده این را گفت و پر زد. انسان رد پرنده
را دنبال کرد تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام
این آبی بزرگ بالای سرش، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.
آن وقت خدا بر شانههای کوچک انسان دست
گذاشت و گفت: «یادت میآید، تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟ زمین و
آسمان هر دو برای تو بود. اما تو آسمان را ندیدی. راستی، عزیزم، بالهایت
را کجا جا گذاشتی؟»
انسان دست بر شانههایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد.
آن وقت رو به خدا کرد و گریست.
پنج شنبه 10/11/1387 - 19:12