دعا و زیارت
س -چگونه ممكن است انسان محدود، به خداوند متعال كه نامحدود است علم پیدا كند؟
ج - محدود به اندازه خود به نامحدود علم پیدا مى كند، مانند دریچه اى كه نور به آن مى تابد و به اندازه خود نور مى گیرد.
چهارشنبه 23/11/1387 - 21:39
دعا و زیارت
بیان معارف توسط ائمه علیهم السلام در توحید و معارف در حد اعلى است . و این امیرالمؤمنین علیه السّلام است كه از متن ذات و توحید سخن مى گوید كه در كلام اوحدى از مردم نیست ، بنابراین نهى از تكلم در ذات در این روایت متوجه كسانى است كه نمى توانند ذات راكما هو حقه توصیف نمایند، و توصیف آنها تشبیه و كفر است ؛ بر این پایه ، اشكال متوجه مستمعین هم نیست ، زیرا پاى منبر حضرت امیر علیه السّلام به هنگام خطبه و بیان معارف الهى افراد مختلف بوده اند. و نهى و اشكال فقط متوجه گویندگان غیر لایق است .
چهارشنبه 23/11/1387 - 21:37
دعا و زیارت
تمام امور مربوط به شرع همه فرع توحیدند، توحید است كه نبوت مى خواهد، و توحید است كه معاد مى طلبد.
چهارشنبه 23/11/1387 - 21:35
دعا و زیارت
دامه بحث در باره سوره حمد قسمت پایانی :
صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ (7)
(خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
نكتهها:
این آیه راه مستقیم را، راه كسانى معرّفى مىكند كه مورد نعمت الهى واقع شدهاند و عبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین. « نساء، 69 و آیه 59 سوره مریم» توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن و تلقین این آرزو به خود، ما را از خطر كجروى و قرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مىدارد. بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسیر غضبشدگان و گمراهان قرار ندهد. زیرا بنى اسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى و لجاجت گرفتار غضب شدند.
قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مىنماید: كسانى كه مورد نعمت هدایت قرار گرفته و ثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.
مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیهى قبل سخن از هدایت بود. علاوه بر آنكه نعمتهاى مادى را كفّار و منحرفین و دیگران نیز دارند.
هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم كه مسیر ما، به غضب و گمراهى كشیده نشود.
مغضوبین در قرآن
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابو لهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنى اسرائیل، به عنوان غضبشدگان معرّفى شدهاند. «1»
بنى اسرائیل كه داستان زندگى و تمدن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِینَ» «2»
لكن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر كردار و رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»3»
این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و كردار آنان بوده است. دانشمندان یهود، دستورات و قوانین آسمانى تورات را تحریف كردند، «یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ» «4»
و تجّار و ثروتمندان آنان نیز به ربا و حرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» «5»
و عامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» «6»
به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
__________________________________________________
(1). در آیات متعدّدى از قرآن ویژگىهاى گمراهان و غضب شدگان و مصادیق آنها بیان شده است كه براى نمونه به موارد ذیل اشاره مىشود:
منافقان و مشركان و بدگمانان به خداوند. نساء، 116 و فتح، 6.
كافران به آیات الهى و قاتلان انبیاء الهى. بقره، 61.
اهل كتاب كه در برابر دعوت به حقّ سركشى كردهاند. آل عمران، 110 112.
فراریان از جهاد. انفال، 16.
پذیرندگان و جایگزین كنندگان كفر با ایمان. بقره، 108 و نحل، 106.
پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطهى با دشمنان خدا. ممتحنه، 1.
(2). بقره، 47. (3). بقره، 61. (4). نساء، 46. (5). نساء، 161. (6). مائده، 24.
ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم كه مانند غضبشدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط كرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مىكنند.
««قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِكُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ») بگو: اى اهل كتاب! در دینتان به ناحقّ غلوّ نكنید و به دنبال خواهشهاى گمراهانِ پیش از خود نروید، كه آنان افراد زیادى را گمراه كرده و از راه راست گمراه شدهاند. مائده، 77.»
انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مىجوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.
ضالّین در قرآن
«ضلالت» كه حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است.
گاهى در مورد تحیّر بكار مىرود، «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا» « ضحى، 7.»
و گاهى به معناى ضایع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ» « محمّد، 1. »
ولى اكثراً به معناى گمراهى و همراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضَلالٍ مُبِینٍ»، «ضَلالٍ بَعِیدٍ»، «ضَلالِكَ الْقَدِیمِ» به چشم مىخورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شدهاند، از جمله:
كسانى كه ایمان خود را به كفر تبدیل كردند، «( «مَنْ یَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ») بقره، 108.»
مشركان، ««وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً») نساء، 116.»
كفار، «( «وَ مَنْ یَكْفُرْ بِاللَّهِ») ( «فَقَدْ ضَلَّ») نساء، 136.»
عصیانگران، «( «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ») احزاب، 36.»
مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند، «( «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِیاءَ») ( «وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ») ممتحنه، 1.»
كسانى كه مردم را از راه خدا باز مىدارند، كسانى كه به خدا یا رسول خدا توهین مىكنند، آنان كه حقّ را كتمان مىكنند وكسانى كه از رحمت خدا مأیوسند.
در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا و نیاكان منحرف.
گمراهان خود بستر و زمینهى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مىكنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:
هوسها، ««اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ» جاثیه، 23.»
بتها، « «جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ» ابراهیم، 30.»
گناهان ««وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ» بقره، 26.»،
پذیرش ولایت باطل، « «أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ» حج، 4.»
جهل و نادانى. ««وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ» بقره، 198.»
پیامها:
1 انسان در تربیت، نیازمند الگو مىباشد. انبیا، شهدا، صدّیقین و صالحان، نمونههاى زیباى انسانیّتاند. «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
2 آنچه از خداوند به انسان مىرسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مىآوریم. «درباره نعمت «أنعَمتَ» بكار رفته، ولى در مورد عذاب، نفرمود: «غَضبتَ» تو غضب كردى.» «أَنْعَمْتَ، «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»
3 ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حكومت آنان، مقاوم و پایدار مىكند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» «قرآن سفارش كرده است: «لا تَتولّوا قوماً غَضِب اللَّه علیهم» هرگز سرپرستى گروه غضب شدگان الهى را نپذیرید. ممتحنه، 13.
چهارشنبه 23/11/1387 - 14:17
دعا و زیارت
وهابیت و تحقیر مقام انبیاء و اولیاء 1 ـ حرمت زیارت پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)
زیارت قبور پیامبران و صالحان بلكه هر گونه تكریم و بزرگداشت آنان را وهّابیّون حرام و موجب شرك مى دانند.
«ابن تیمیّه» مى گوید:«فمن جعل سفره إلى مسجد الرسول صلى اللّه علیه وسلّم وقبره كالسفر إلى قبور هؤلاء والمساجد التی عندهم فقد خالف إجماع المسلمین وخرج عن شریعة سیّد المرسلین»(1).
هر كس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) انجام دهد، مثل كسانى كه به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدى كه اطراف آن است سفر مى كنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شریعت پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) خارج شده است.
و نیز مى گوید:«من زار قبره أو قبر غیره لیشرك به ویدعوه من دون اللّه فهذا حرام كلّه وهو مع كونه شركاً باللّه»(2).
زیارت قبر پیامبر یا غیر او، و غیر خدارا خواندن، و شریك كردن آنان در كارهاى خدایى، حرام، و شرك است.
و نیز مى گوید: «التمسّح بالقبر وتقبیله ولو كان ذلك من قبور الأنبیاء شرك»(3). مسح و بوسیدن هر قبرى اگر چه قبر پیامبر باشد، شرك است.
گفتنى است كه این افكار مخالف با نصّ صریح قرآن است، آنجا كه مى فرماید: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ )(4) «و اگر آنان كه به خود ستم كرده بودند، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر براى آنان طلب آمرزش مى كرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان مى یافتند».
و از قول برادران حضرت یوسف نقل مى كند كه از حضرت یعقوب خواستند تا براى آنان از خدا طلب مغفرت كند (یَـأَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا)(5) آیا آنها مشرك بودند؟
و از طرفی مخالف با روایات صحیح اهل سنّت مى باشد چنانكه نقل مى كنند: «أصاب الناس قحط فی زمن عمر رضی اللّه عنه، فجاء رجل إلى قبر النبی صلى اللّه علیه وسلّم، فقال: یا رسول اللّه! هلك الناس، استسق لأمّتك، فأتاه رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم فی المنام، فقال: إئت عمر فاقرأه منّی السلام، وأخبره أنّهم مسقون، وقل له: علیك الكیس.
قال: فأتى الرجل عمر فأخبره، فبكى عمر رضی اللّه عنه، وقال: یا ربّ ما آلوا إلاّ ما عجزت عنه»(6).
در زمان عمر، مردم دچار قحطى و خشكسالى شدند، مردى كنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)آمد و گفت: اى رسول خدا مردم نابود شدند، از خداوند براى امّتت طلب باران كن، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در عالم خواب به آن مرد فرمود: نزد عمر برو و از جانب من به او سلام برسان و بگو: بزودى باران خواهد آمد و سیرآب خواهید شد، و بگو: كیسه سخاوت را گسترده ساز.
آن مرد ماجراى خوابش را براى عمر نقل كرد، قطرات اشك از چشمان عمر جارى شد و گفت: خداوندا كوشش و جدیّت كردم، ولى همیشه ناتوان و عاجز بودم.
ابن حجر در فتح البارى و ابن كثیر در البدایة والنهایة مى گویند: اسناد این روایت صحیح است(7).
ابن حجر مى نویسد: مردى كه خواب دیده بود بلال بن هلال از اصحاب رسول اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم)بود(8).
سیره تمامى مسلمین بر این امر در طول تاریخ استوار بوده و هست بطورى كه «حصنی دمشقی» شافعى مى نویسد: «وقال (ابن تیمیّة): «من استغاث بمیّت أو غائب من البشر، بحیث یدعوه فی الشدائد والكربات ، ویطلب منه قضاء الحاجات ... فإنّ هذا ظالم، ضالّ، مشرك».
هذا شیء تقشعرّ منه الأبدان، ولم نسمع أحداً فاه، بل ولا رمز إلیه فی زمن من الأزمان، ولا بلد من البلدان، قبل زندیق حرّان ـ قاتله اللّه عزّ وجلّ ـ وقد جعل الزندیق الجاهل الجامد، قصّة عمر رضی اللّه عنه دعامة للتوصّل بها إلى خبث طویّته فی الإزدراء بسیّد الأوّلین والآخرین وأكرم السابقین واللاحقین، وحطّ رتبته فی حیاته، وأنّ جاهه وحرمته ورسالته وغیر ذلك زال بموته، وذلك منه كفر بیقین وزندقة محقّقة»(9).
«ابن تیمیّه» گفته است: هر كس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه كند و در گرفتاریها از وى استمداد كرده و طلب حاجت نماید، ظالم، گمراه و مشرك است.
از این سخن «ابن تیمیّه»، بدن انسان مى لرزد، این سخن، قبل از زندیق حرّان «ابن تیمیّه» از دهان كسى در هیچ زمان و هیچ مكان بیرون نیامده است، این زندیق نادان و خشك، داستان عمر را وسیله اى براى رسیدن به نیّت نا پاكش در بى اعتنایى به ساحت حضرت رسول اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) قرار داده و با این سخنان بى اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است، و مدعى شده است كه حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین كفر و در واقع زندقه و نفاق است).
2 ـ انكار فضائل اهل بیت(علیهم السلام)
یكى از مبانى فكرى «ابن تیمیّه» انكار فضائل مسلّم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) است، او در كتاب «منهاج السنّة» كه به قول علاّمه امینى باید آن را «منهاج البدعة» نامید(10) مى نویسد: نزول آیه شریفه (إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو)(11) در حقّ على(علیه السلام)به اتفاق اهل علم دروغ است.
«وقد وضع بعض الكذّابین حدیثاً مفترى أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ لمّا تصدّق بخاتمه فی الصلاة، وهذا كذب بإجماع أهل العلم بالنقل، وكذبه بیّن من وجوه كثیرة(12).
بعضى از دروغگویان حدیثى را جعل كرده و گفته اند: آیه (إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو) در شأن على هنگامى كه در نماز انگشترش را به فقیر صدقة داد نازل شده است، به اجماع اهل علم این مطلب دروغ، و دروغ بودن آن آشكار است.
این حدیث و شأن نزول را بیش از 66 نفر از محدّثان و دانشمندان اهل سنّت نقل كرده اند(13).
آلوسى از علماء بزرگ اهل سنّت مى گوید:«غالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فی علیّ كرّم اللّه وجهه».
(غالب اخباریها معتقدند كه این آیه در باره على بن أبی طالب (علیه السلام)نازل شده است).
سپس مى افزاید كه حسّان شاعر، در این زمینه اشعارى سروده است، و آنگاه اشعار او را ذكر مى كند(14).
و نیز مى نویسد: «وأمّا قوله وأنزل اللّه فیهم (قُل لاَّ أَسْـَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى)فهذا كذب ظاهر»(15)
نزول آیه شریفه (قُل لاَّ أَسْـَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا...) در حقّ خاندان رسالت دروغ است.
و حال آن كه متجاوز از 45 نفر از بزرگان اهل سنّت آن را نقل كرده اند(16).
و در باره حدیث «علیّ مع الحقّ والحقّ معه» مى نویسد: من أعظم الكلام كذباً وجهلاً فإنّ هذا الحدیث لم یروه أحد عن النبیّ صلّى اللّه علیه وسلّم لا بإسناد صحیح ولا ضعیف».
از بزرگترین دروغها و نادانیها است كه این حدیث را از پیامبر بدانیم، چون این روایت را هیچ كس حتى با سند ضعیف، از پیامبر نقل نكرده است.
با این كه جمعى از علماء بزرگ اهل سنّت همانند: خطیب بغدادى، هیثمی حاكم نیشابورى، ابن كثیر و ابن قتیبه، از ابو سعید خُدرى، سعد بن وقّاص، على بن أبی طالب (علیه السلام)، ام سلمه و عائشه این حدیث را با تعابیر مختلف نقل كرده اند.
مانند: «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ، ولن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض یوم القیامة». و یا عبارت: «علیّ مع الحقّ والقرآن، والحقّ والقرآن مع علیّ، ولن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض» و یا جمله: «الحقّ مع ذا، الحقّ مع ذا» و همچنین عبارت: «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار».
هیثمى از علماء بزرگ اهل سنّت مى نویسد: «رواه أبو یعلى، ورجاله ثقات»(17). این روایت را ابویعلى نقل نموده، و روات آن همه ثقه هستند.
و همچنین حاكم نیشابورى و ذهبى كه از استوانه هاى علمى اهل سنّت به شمار مى روند، تصریح به صحت روایت نموده اند(18).
فخر رازى مى نویسد: «من اقتدى فی دینه بعلیّ بن أبی طالب فقد اهتدى لقول النبیّ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم : «الّلهمّ أدر الحقّ مع علیّ حیث دار»(19). (هدایت یافته كسى است كه به على(علیه السلام) اقتدا كند، زیرا پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده است: خدایا حق را بر محور على قرار بده).
3 ـ توهین به امیر مؤمنان (علیه السلام)
ابن حجر عسقلانى نسبت به جوابیّه هاى ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّى و در مقام تأثّر وتأسّف مى گوید:
«وكم من مبالغة لتوهین كلام الرافضی أدّته أحیاناً إلى تنقیص علیّ رضی اللّه عنه»(20). (ابن تیمیّه در پاسخ به علاّمه حلّى بقدرى زیاده روى كرده است، كه جوابهاى او منجرّ به تنقیص مقام على بن ابى طالب شده است).
و در موردى دیگر مى گوید: «وقال ابن تیمیّة فی حقّ علیّ: أخطأ فی سبعة عشر شیئاً، ثمّ خالف فیها نصّ الكتاب منها اعتداد المتوفّى عنها زوجها أطول الأجلین(21).
«ابن تیمیّه» در باره امیر مؤمنان(علیه السلام) مى گوید: على در 17 مورد دچار اشتباه شده است، و با نصّ قرآن مخالفت نموده است، كه یكى از آنها در باره عدّه زن شوهر مرده است، كه طولانى ترین زمان را تعیین كرده است.
4 ـ انكار موقعیت علمى على(علیه السلام)
ابن تیمیّه مى نویسد: «قوله، ابن عباس تلمیذ علیّ كلام باطل»(22).
عالم شیعه، علاّمه حلّى كه مى گوید: ابن عباس شاگرد على (علیه السلام)بوده است، دروغ محض است.
«والمعروف أنّ علیّاً أخذ العلم عن أبی بكر»(23). آن چه مشهور است على علم را از ابوبكر فرا گرفته است.
همچنین گفته: «وقد جمع الشافعیّ ومحمّد بن نصر المَرْوَزی كتاباً كبیراً فیما لم یأخذ به المسلمون من قول علیّ لكون قول غیره من الصحابة أتبع للكتاب والسنّة»(24) .
شافعى و مَرْوَزى در كتابى بزرگ مواردى كه مسلمانان به گفتار على عمل نكرده اند را جمع آورى كرده اند، چون گفتار صحابه غیر از على به قرآن و سنّت نزدیكتر بوده است).
«عثمان قد جمع القرآن كلّه بلا ریب، و كان أحیاناً یقرؤه فی ركعة واحدة، وعلیّ قد اختلف فیه هل حفظ القرآن كلّه أم لا؟»(25).
عثمان قرآن را جمع كرد و بعضى از اوقات تمام قرآن را در یك ركعت نماز قرائت مى كرد، ولى در این كه على تمام قرآن را حفظ بود یا نه، اختلاف است.
5 ـ اهانت به حضرت صدّیقه سلام اللّه علیها
استاد حسن سقّاف از دانشمندان معاصر اردنى در كتاب خود «التنبّی والردّ على معتقد قِدَم العالم والحدّ» مى نویسد: «ابن تیمیّة یحتجّ كثیر من الناس بكلامه، ویسمّیه بعضهم «شیخ الاسلام» ، وهو ناصبیّ، عدوّ لعلیّ(علیه السلام)، واتّهم فاطمة(علیها السلام)بأنّ فیها شعبة من النفاق»(26).
برخى از مردم به ابن تیمیّه، شیخ الاسلام مى گویند با اینكه وى ناصبى و دشمن امیر المؤمنین (علیه السلام) است، و به ساحت حضرت صدّیقه طاهره جسارت كرده و مى گوید: در او ـ نستجیر باللّه ـ شعبه اى از نفاق وجود داشت(27).
منابع:
(1) الردّ على الأخنائی: 18.
(2) الردّ على الأخنائی: 25.
(3) الجامع الفرید، كتاب الزیارة لابن تیمیّة: 438، المسألة السابعة.
(4) نساء: 64.
(5) یوسف: 97.
(6) تاریخ دمشق: 44/346 و 56/489، الإصابة: 6/216، المصنّف لابن أبی شیبة: 7/482، وكنز العمّال: 8/431.
(7) فتح الباری: 2/412، فی باب سؤال الناس الإمام الاستسقاء إذا قحطوا، والبدایة والنهایة: 7/105. فی واقعة سنة ثمانی عشرة.
(8) فتح الباری: 2/412.
(9) دفع الشبه عن الرسول : 131.
(10) الغدیر: 3/148: وهو الحریّ بأن یسمّی «منهاج البدعة» وهو كتاب حشوه ضلالات وأكاذیب، وتحكّمات، وإنكار المسلّمات، وتكفیر المسلمین، وأخذ بناصر المبدعین، ونصب وعداء محتدم على أهل بیت الوحی(علیهم السلام).
(11) مائده: 55.
(12) منهاج السنّة: 2/30.
(13) الغدیر: 3/154 ـ 162.
(14) روح المعانی فی تفسیر القرآن: 6/167.
(15) منهاج السنّة: 4/563.
(16) الغدیر: 3/156.
(17) مجمع الزوائد للحافظ الهیثمی: 7/235.
(18) المستدرك: 3/123، 124 ح 4629.
(19) (تفسیر الكبیر: 1/205 و207 والمحصول: 6/134). رجوع شود به: تاریخ بغداد: 14/322، تاریخ مدینة دمشق: 42/449، كنز العمّال: 11/621 ح 33018 البدایة والنهایة لابن كثیر: 7/ 398، الصواعق المحرقة: 74، ط. المیمنة بمصر، تاریخ الخلفاء للسیوطی: 116 و162، وفیض القدیر للمناوی: 4/356، الإمامة والسیاسة: 1/98، بتحقیق على شیری.
(20) لسان المیزان: 6/319.
(21) الدرر الكامنة: 1/153 ـ 155.
(22) منهاج السنّة: 7/536.
(23) منهاج السنّة: 5/513.
(24) منهاج السنّة: 8/281.
(25) منهاج السنّة: 8/229.
(26) التنبیه والردّ: 7.
(27) رجوع شود به منهاج السنة ج 4 ص 245.
چهارشنبه 23/11/1387 - 14:9
دعا و زیارت
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (6)
(خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما.
نكتهها:
در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است:
الف: هد).ایت تكوینى، نظیر هدایت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرتهاى زمستانى و تابستانى. آنجا كه قرآن ىفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» « طه، 50.» بیانگر این نوع از هدایت است.
ب: هدایت تشریعى كه همان فرستادن انبیاى الهى و كتب آسمانى براى هدایت بشر است.
كلمهى «صراط» « «صراط» در قیامت نام پلى است بر روى دوزخ كه همهى مردم باید از روى آن عبور كنند » بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فكرى صحیح، نشانهى شخصیت انسان است.
راههاى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه او باید یكى را انتخاب كند:
راه خواستهها و هوسهاى خود.
راه انتظارات و هوسهاى مردم.
راه وسوسههاى شیطان.
راه طاغوتها.
راه نیاكان و پیشینیان.
راه خدا و اولیاى خدا
.
انسان مؤمن، راه خداوند و اولیاى او را انتخاب مىكند كه بر دیگر راهها امتیازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راههاى طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى كه هر روز تغییر مىكنند.
ب: یك راه بیشتر نیست، در حالى كه راههاى دیگر متعدّد و پراكندهاند.
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د: در پیمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «1» راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «2» راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» «3» راه مستقیم، توكّل و تكیه بر خداست. «مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» «4» راه مستقیم، یكتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست. «5»
راه مستقیم، كتاب خداوند است. «6»
راه مستقیم، راه فطرت سالم است. «7»
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا كمك بگیرد.
مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مىگیرد.در راه مستقیم بودن، تنها خواستهاى است كه هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مىكند، حتّى رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و ائمّه اطهار علیهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مىخواهند.
__________________________________________________
(1). هود، 56. (2). یس، 3 4. (3). یس، 61. (4). آل عمران، 101.
(5). بنا بر اینكه الف و لام در «الصراط» اشاره به همان راه یكتاپرستى در آیه قبل باشد.
(6). بنا بر روایتى در تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 58.
(7). بنا بر روایتى از امام صادق علیه السلام در تفسیر صافى، ج 1، ص 86.
انسان باید همواره، در هر نوع از كارهاى خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشتهى تحصیلى و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد. زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فكر كند، ولى در عمل دچار لغزش شود و یا بالعكس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضرورى است.
راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیاد شدن نورِ هدایت، دعا كنند.
«وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «. كسى كه مىگوید ( «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ») مراحلى از هدایت را پشت سر گذارده است، بنا بر این درخواست او، هدایت به مرحله بالاترى است» راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است كه حضرت على علیه السلام مىفرماید: «الیمین و الشمال مضلّة و الطریق الوسطى هى الجادّة» «بحار، ج 87، ص 3.»
انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط،جادهى هدایت است.
راه مستقیم یعنى میانهروى و اعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یكى در عقاید از راه خارج مىشود و دیگرى در عمل و اخلاق. یكى همه كارها را به خدا نسبت مىدهد، گویا انسان هیچ نقشى در سرنوشت خویش ندارد. و دیگرى خود را همه كاره و فعّال ما یشاء دانسته و دست خدا را بسته مىداند. یكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مىكند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مىپندارد.
یكى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مىداند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مىبندد. یكى اقتصاد را زیر بنا مىداند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مىانگارد.
در عمل نیز یكى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به كوچه و بازار مىفرستد. یكى بخل مىورزد و دیگرى بىحساب سخاوت به خرج
مىدهد. یكى از خلق جدا مىشود و دیگرى حقّ را فداى خلق مىكند.
اینگونه رفتار و كردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا و استوار خود را، راه مستقیم معرّفى مىكند. «1» در روایات آمده است كه امامان معصوم علیهم السلام مىفرمودند:
راه مستقیم، ما هستیم. «2»
یعنى نمونهى عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود دربارهى تمام مسائل زندگى از قبیل كار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروى سفارش كردهاند. «3» جالب آنكه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به كمین مىنشیند. «4»
در قرآن و روایات، نمونههاى زیادى آمده كه در آنها به جنبهى اعتدال، تأكید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه كنید:
«كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» «5»
بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نكنید.
«لا تَجْعَلْ یَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» «6»
در انفاق، نه دست بر گردن قفل
كن دستبسته باش و نه چنان گشاده دستى كن كه خود محتاج شوى.
«الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ كانَ بَیْنَ ذلِكَ قَواماً» «7»
مومنان، به هنگام انفاق نه
اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلكه میانهرو هستند.
«لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلًا» «8»
نماز را نه بلند بخوان و نه آهسته،
بلكه با صداى معتدل نماز بخوان.
نسبت به والدین احسان كن «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» «9» امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِی») ( «فَلا تُطِعْهُما» «10»
__________________________________________________
(1). «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» انعام، 161. (2). تفسیر نور الثقلین، ج 1 ص 20.
(3). در این باره مىتوان به كتاب اصول كافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود. [.....]
(4). شیطان به خدا گفت: ( «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِیمَ» اعراف، 16. (5). اعراف، 31. (6). اسراء، 29. (7). فرقان، 67.
(8 ) اسراء، 110. (9). بقره، 83. (10). لقمان، 15.
پیامبر هم رسالت عمومى دارد «وَ كانَ رَسُولًا نَبِیًّا» «1» و هم خانواده خویش را دعوت مىكند. «وَ كانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ» «2» اسلام هم نماز را سفارش مىكند كه ارتباط با خالق است «أَقِیمُوا الصَّلاةَ» و هم زكات را توصیه مىكند كه ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّكاةَ» «3» نه محبتها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ» «4» و نه دشمنىها شما را از عدالت دور كند. «وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ» «5» مؤمنین هم دافعه دارند «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» «6» هم ایمان و باور قلبى لازم است «آمَنُوا» و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «7» هم اشك و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» «8» و هم صبورى و پایدارى در سختىها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» «9» شب عاشورا امام حسین علیه السلام هم مناجات مىكرد و هم شمشیر تیز مىكرد.
روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانه خدا دعا مىخواند و روز عید باید در قربانگاه با خون آشنا شود.
اسلام مالكیّت را مىپذیرد، «الناس مسلّطون على اموالهم» «10» ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمىدهد و آن را محدود مىسازد. «لا ضَرر و لا ضِرار» «11» آرى، اسلام دین یك بعدى نیست كه تنها به جنبهاى توجّه كند و جوانب دیگر را فراموش كند، بلكه در هر كارى اعتدال و میانهروى و راه مستقیم را سفارش مىكند.
پیامها:
1 همهى هستى، در مسیرى كه خداوند اراده كرده در حركتند. خدایا! ما را نیز در راهى كه خود دوست دارى قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
2 درخواست هدایت به راه مستقیم، مهمترین خواستهى یكتاپرستان است.
«إِیَّاكَ نَعْبُدُ») ( «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
3 براى دستیابى به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
4 ابتدا ستایش، آن گاه استمداد و دعا. «الْحَمْدُ لِلَّهِ») ( «اهْدِنَا»
5بهترین نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
________________________________________________
(1). مریم، 51. (2). مریم، 15. (3). بقره، 43. (4). نساء، 135. (5). مائده، 8.
(6). فتح، 9. (7). بقره، 25. ( . بقره، 250. (9). انفال، 65. (10). بحار، ج 2، ص 272.
(11). كافى، ج 5، ص 28. سه شنبه 22/11/1387 - 23:1
خانواده
ای خداوند :
به علمای ما مسئولیت
به عوام ما علم
به مومنان ما روشنایی
به روشنفکران ما ایمان
به متعصبین ما فهم
به فهمیدگان ما تعصب
به زنان ما شعور
به مردان ما شرف
به پیران ما اگاهی
به جوانان ما اصالت
به اساتید ما عقیده
به دانشجویان ما نیز عقیده
به خفتگان ما بیداری
به بیداران ما اراده
به مبلغان ما حقیقت
به دینداران ما دین
به نویسندگان ما تعهد
به هنرمندان ما درد
به شاعران ما شعور
به محققان ما هدف
به نشستگان ما قیام
به راکدان ما تکان
به مردگان ما حیات
به خاموشان ما فریاد
به مسلمانان ما قرآن
به شیعیان ما علی
به فرقه های ما وحدت
به حسودان ما شفا
به خودبینان ما انصاف
به فحاشان ما ادب
به مجاهدان ما صبر
به مردم ما خود اگاهی
و به همه ی ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش ....
(دکتر علی شریعتی)
سه شنبه 22/11/1387 - 17:58
دعا و زیارت
سلام بحثمون درباره سوره حمد بود دراین قسمت به نکاتی که در آیه شریفه (مَلِكِ یَوْمِ الدِّینِ)و( إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ)نهفته است میپردازیم: مَلِكِ یَوْمِ الدِّینِ(4)
نكتهها:
مالكیّت خداوند، حقیقى است و شامل احاطه و سلطنت است، ولى مالكیّتهاى اعتبارى، از سلطهى مالك خارج مىشود و تحت سلطهى واقعى او نیست. «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» با آنكه خداوند مالك حقیقى همه چیز در همه وقت است، ولى مالكیّت او در روز قیامت و معاد جلوهى دیگرى دارد در آن روز تمام واسطهها و اسباب قطع مىشوند. «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» « بقره، 166.» نسبتها و خویشاوندىها از بین مىرود. «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ»(مؤمنون101)،
پیامها:
1 خداوند متعال، از جهات مختلف قابل عبادت است و ما باید حمد و سپاس او را به جا آوریم. به خاطر كمال ذات و صفات او كه «الله» است، به خاطر احسان و تربیت او كه «رَبِّ الْعالَمِینَ» است و به خاطر امید و انتظار رحم و لطف او كه «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» است و به خاطر قدرت و هیبت او كه «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» است.
2 قیامت، پرتوى از ربوبیّت اوست. «رَبِّ الْعالَمِینَ» «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ» 3 قیامت، جلوهاى از رحمت خداوند است. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»
«إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسانها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همهى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حكم مىكند كه تنها باید او را پرستید و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران.
در نماز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگى از تمام خداپرستان مىگوید:
خدایا نه فقط من كه همهى ما بنده توایم، و نه تنها من كه همهى ما محتاج و نیازمند لطف توایم.
خدایا! من كسى جز تو را ندارم «إِیَّاكَ» ولى تو غیر مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بندهى تو هستند. «إِنْ كُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» « مریم، 93»
جمله «نَعْبُدُ» هم اشاره به این دارد كه نماز به جماعت خوانده شود و هم بیانگر این است كه مسلمانان همگى برادر و در یك خط هستند.
پیامها:
1 ابتدا باید بندگى خدا كرد، آن گاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ» «نَسْتَعِینُ»
2 بندگى، تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران. «إِیَّاكَ»
3 قوانین حاكم بر طبیعت محترم است، ولى ارادهى خداوند حاكم و قوانینِ طبیعى، محكوم هستند. « در نظام خلقت، از اسباب و وسایل بهرهمند مىشویم، امّا مىدانیم كارآیى یا بىاثرى هر سبب و وسیلهاى، بدست اوست. او سبب ساز است و سبب سوز » لذا فقط از او كمك مىخواهیم. «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
4 گر چه عبادت از ماست، ولى در عبادت كردن نیز نیازمند كمك او هستیم.
«إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» « الرحمن، 1- 2.»
5 چون خداوند بیشترین لطف را بر ما كرده، ما بهترین تذلّل را به درگاهش مىبریم. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ»
6 «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» یعنى نه جبر است و نه تفویض. چون مىگوییم:
«نَعْبُدُ» پس داراى اختیار هستیم و نه مجبور. و چون مىگوییم: «نَسْتَعِینُ» پس نیاز به او داریم و امور به ما تفویض نشده است.
7 عبادت، مقدّمه و وسیلهى استمداد است. ابتدا عبادت آمده آن گاه استمداد.
8 شناخت خداوند و صفات او، مقدّمه دستیابى به توحید و یكتاپرستى است.
«رَبِّ الْعالَمِینَ، الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاكَ نَعْبُدُ»
9 از آداب دعا و پرستش این است كه انسان خود را مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. «إِیَّاكَ نَعْبُدُ»
10 توجّه به معاد، یكى از انگیزههاى عبادت است. «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ
سه شنبه 22/11/1387 - 8:54
دعا و زیارت
| «الْحَمْدُ لِلَّهِ» بهترین نوع تشكّر از خداوند است. هر كس در هر جا، با هر زبانى، هر گونه ستایشى از هر كمال و زیبایى دارد، در حقیقت سرچشمهى آن را ستایش مىكند. البتّه حمد خداوند منافات با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در خط و مسیر او باشد
«رَبِّ» به كسى گفته مىشود كه هم مالك و صاحب چیزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. خداوند هم صاحب حقیقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حركت تكاملى دارد و در مسیرى كه خداوند معیّن كرده، هدایت مىشود. علاوه بر سوره حمد، چهار سورهى انعام، كهف، سبأ و فاطر نیز با جمله «الْحَمْدُ لِلَّهِ» آغاز گردیده، ولى فقط در سوره حمد بعد از آن «رَبِّ الْعالَمِینَ» آمده است پیامها:
1 همه ستایشها براى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» « الف و لام در «الحمد» به معناى تمام حمد و جنس ستایش است.»
2 خداوند در تربیت و رشد هستى اجبارى ندارد. زیرا حمد براى كارهاى غیر اجبارى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
3 همه هستى زیباست و تدبیر همه هستى نیكوست. زیرا حمد براى زیبایى و نیكویى است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
4 دلیل ستایش ما، پروردگارى اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»
5 رابطهى خداوند با مخلوقات، رابطهى دائمى و تنگاتنگ است. «رَبِّ الْعالَمِینَ» (نقاش و بنّا هنر خود را عرضه مىكند و مىرود، ولى مربّى باید هر لحظه نظارت داشته باشد.)
6 همهى هستى، تحت تربیت خداوند یكتاست. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
7 امكان رشد و تربیت، در همهى موجودات وجود دارد. «رَبِّ الْعالَمِینَ»
8خداوند هم انسانها را با راهنمایى انبیا تربیت مىكند، (تربیت تشریعى) و هم جمادات و نباتات و حیوانات را رشد و پرورش مىدهد. (تربیت تكوینى) «رَبِّ الْعالَمِینَ»
9 مؤمنان در آغاز كتاب (قرآن) با نیایش به درگاه خداوند متعال، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» مىگویند و در پایان كار در بهشت نیز، همان شعار را مىدهند كه «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
(خدایى كه) بخشنده و مهربان است. نكتهها: كلمه «رحمن» به معناى مبالغه و شدّت در رحمت و گستردگى آن است. از كاربرد دو صفت «رحمن» و «رحیم» در قرآن، استفاده مىشود كه رحمانیّت درباره همهى مخلوقات و رحیم بودن، مربوط به انسان و موجودات مكلّف است. خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است، «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» و رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است، «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ» همچنین پیامبر و كتاب او مایه رحمتند، «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» آفرینش و پرورش او بر اساس رحمت است و اگر عقوبت نیز مىدهد از روى لطف است. بخشیدن گناهان و قبول توبهى بندگان و عیبپوشى از آنان و دادن فرصت براى جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانى اوست. پیامها:
1 تدبیر و تربیت الهى، همراه محبّت و رحمت است. (در كنار كلمه «ربّ»، كلمه «رحمن» آمده است.) «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
2 هم چنان كه تعلیم نیازمند رحم و مهربانى است، «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» تربیت و تزكیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانى باشد. «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
3 رحمانیّت خداوند، دلیل بر ستایش اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» |
|
پنج شنبه 17/11/1387 - 0:17
دعا و زیارت
با سلام در این خلاصه بنا بر این است که مقداری در باره سوره مبارکه حمد صحبت ونکاتی که از این سوره برداشت میشود را بیان کنیم تابدانیم در سورهای که حداقل روزانه 10 مرتبه میخوانیم چه نکاتی نهفته است : بر زبان آوردن «بِسْمِ اللَّهِ» در شروع هر كارى سفارش شده است در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مركب و مسافرت و بسیارى كارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است كه خوراك انسانهاى هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.در حدیث مىخوانیم: «بِسْمِ اللَّهِ»را فراموش نكن، حتّى در نوشتن یك بیت شعر.و روایاتى در پاداش كسى كه اوّلین بار «بِسْمِ اللَّهِ» را به كودك یاد بدهد، وارد شده است. «1»سؤال: چرا در شروع هر كارى «بِسْمِ اللَّهِ» سفارش شده است؟پاسخ: «بِسْمِ اللَّهِ» آرم و نشانهى مسلمانى است و باید همه كارهاى او رنگ الهى داشته باشد. همانگونه كه محصولات و كالاهاى ساخت یك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد خواه به صورت جزیى باشد یا كلّى. مثلًا یك كارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مىزند، خواه ظرفهاى بزرگ باشد یا ظرفهاى كوچك. یا اینكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهاى آن كشور است و هم بر فراز كشتىهاى آن كشور در دریاها، و هم بر روى میز ادارى كارمندان.سؤال: آیا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهاى مستقل است؟پاسخ: به اعتقاد اهل بیت رسول اللَّه علیهم السلام كه صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاكى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهاى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده كه «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره شمرده شده است. «2» برخى از افراد كه بسم اللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترك كردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند. در مستدرك حاكم آمده است:__________________________________________________ (1). تفسیر برهان، ج 1، ص 43. (2). مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85.
روزى معاویه در نماز بسم اللَّه نگفت، مردم به او اعتراض نمودند كه «أ سرقت أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش كردى؟! «1» امامان معصوم علیهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسم اللَّه را بلند بگویند. امام باقر علیه السلام در مورد كسانى كه «بِسْمِ اللَّهِ» را در نماز نمىخواندند و یا جزء سوره نمىشمردند، مىفرمود: «سَرقوا اكرم آیة» «2»بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند. «بِسْمِ اللَّهِ» 1 «بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بیانگر جهتگیرى توحیدى ماست. «5»2 «بِسْمِ اللَّهِ» رمز توحید است و ذكر نام دیگران به جاى آن رمز كفر، و قرین كردن نام خدا با نام دیگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او. «6»3 «بِسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است. «7»__________________________________________________ (1). مستدرك، ج 3، ص 233. (2). بحار، ج 85، ص 20. (3). سنن بیهقى، ج 2، ص 50. [.....] (4). تفسیر مجمع البیان و فخر رازى. (5). امام رضا علیه السلام مىفرماید: بسم اللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مىنهم. تفسیر نور الثقلین. (6). نه فقط ذات او، بلكه نام او نیز از هر شریكى منزّه است «سبّح اسم ربّك الاعلى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمد صلى اللَّه علیه و آله ممنوع است. إثبات الهداة، ج 7، ص 482. (7). «كُلُّ شَیْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» قصص، 88.
4 «بِسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى كه رحمن و رحیم است عشق مىورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنیم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.5 «بِسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.6 «بِسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.7 «بِسْمِ اللَّهِ» مایهى فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمىافتد.8 «بِسْمِ اللَّهِ» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست.9 «بِسْمِ اللَّهِ» ذكر خداست، یعنى كه خدایا من تو را فراموش نكردهام.10 «بِسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها. پیامها:1 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.2 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز كتاب، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مىشود. «2»3 «بِسْمِ اللَّهِ» كلامى كه سخن خدا با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مىشود.4 رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»__________________________________________________ (1). تفسیر راهنما. (2). شاید معناى اینكه مىگویند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره حمد در بسم اللَّه، و تمام بسم اللَّه در حرف (باء) خلاصه مىشود، این باشد كه آفرینش هستى و هدایت آن، همه با استمداد از اوست. چنان كه رسالت پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله نیز با نام او آغاز گردید. «اقرأ باسم ربّك»
5 بیان رحمت الهى در قالبهاى گوناگون، نشانهى اصرار بر رحمت است. (هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم») «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» 6 شاید آوردن كلمه رحمن و رحیم در آغاز كتاب، نشانه این باشد كه قرآن جلوهاى از رحمت الهى است، همانگونه كه اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» انشاءالله این بحث ادامه خواهد داشت جمعه 11/11/1387 - 22:5