اهل لغت، بین «غَسل» و «غُسل» فرق گذاشته اند: «غَسل» آن است كه انسان اعضاى مخصوص بدن را به نیت وضو یا غسل، با قصد قربت الهى بشوید، ولى «غُسل»، نتیجه شستوشو را گویند كه به آن «طهارت» گفته مى شود.[1] در قرآن نیز، به دو معناى مذكور اشاره شده است.
در سوره مائده،آیه 6 به چگونگى تیمم اشاره شده است كه انسان باید پس از نیت دست بر خاك پاك زده، صورت و دست ها را مسح كند. براى آگاهى بیشتر از نحوه تیمم به رساله هاى عملیه مراجعه كنید.[1] [1]. ر.ك: رساله هاى توضیح المسایل، بخش تیمم.
الف) باتوجه به آیه6 سوره مائده و 43 نساء در رساله هاى عملیه چنین آمده است: «در هفت مورد به جاى وضو و غسل باید تیمم كرد: 1. پیدا نكردن آب; 2. مشقت بیش از حدّ; 3. ترس از ضرر; 4. نیاز به آب براى حفظ جان; 5. نیاز به آب براى تطهیر; 6. نداشتن آب مباح; 7. نداشتن وقت براى وضو یا غسل.
نخست لازم به یادآورى است كه قرآن به مسئله پوشش زن در نماز اشاره اى به صراحت ندارد، لكن روایاتى كه به تفسیر آیاتى همچون آیات 26 و 31 سوره اعراف پرداخته اند به این مسئله اشاره كرده اند.[1] اما فقها به استفاده از روایاتى كه در این زمینه وارد شده به مسئله پرداخته اند. درباره پوشش در نماز باید گفت: مسئله محرم و نامحرم مربوط به انسان هاست و خداوند منزّه از آن است، ولى فلسفه پوشش انسان تنها مربوط به مسئله محرم و نامحرمى نیست، چون بر هر نمازگزارى (زن باشد یا مرد) واجب است خود را در نماز به مقدارى كه در شرع مقدس واجب شده بپوشاند; اگرچه تنها باشد و در خلوت نماز بخواند و هیچ كس او را نبیند. پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى كرامت الهى است. تنها آدمیان لباس مى پوشند، امّا هیچ حیوانى لباس نمى پوشد; بنابراین پوشش نشانه اى براى شخصیت و احترام انسان محسوب مى شود;[2] افزون بر این، در نماز علاوه بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى هم لازم است و آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مى خواهد، مسئله رعایت حجاب هنگام نماز است. قرآن كریم مى فرماید: (وَ نَحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الورِید);[3] و ما از شاه رگ ]او [(انسان) به او نزدیك تریم. از این كه خداوند، رعایت حجاب را هنگام نماز واجب كرده، مى فهمیم كه حجاب، بهترین و تنها لباسِ حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن، مقدمه قرب و نزدیكى به حق تعالى است و بهترین تمرین براى حفظ و رعایت آن براى بانوان در برابر نامحرم به شمار مى رود، زیرا خانمى كه پنج نوبت در شبانه روز در آن جا كه نامحرمى نیست این گونه خود را بپوشاند، بى گمان خود را در برابر نامحرم بهتر مى پوشاند; البته مسئله لزوم رعایت حجاب براى بانوان در نماز، ممكن است حكمت هاى دیگرى هم داشته باشد كه براى ما معلوم نیست، چون فلسفه و حكمت همه احكام براى ما بیان نشده و آنچه بیان شده نیز به طور كامل به دست ما نرسیده است.[4] براى آگاهى بیشتر چند كتاب درباره حجاب معرفى مى كنیم.[5] [1]. ر.ك: بحارالانوار، ج 80، ص 164ـ168ـ173ـ185 / ترجمه المیزان، ج 8، ص 86. [2]. ر.ك: ترجمه المیزان، ج 8، ص 86. [3]. ق، آیه16. [4]. اقتباس از: محمد وحیدى، احكام بانوان، ص17; على محمدى، فلسفه حجاب، ص17. [5]. 1. شهریار تهرانى; آیا حجاب ضرورت دارد؟، 2. محسن قرائتى و محمد محمدى اشتهاردى; پوشش زن در اسلام، 3. مهدى مهریزى; حجاب، 4. على محمدى آشنایى; حجاب در ادیان الهى، 5. محمدرضا اكبرى; حجاب در عصر ما، 6. مقالات كنگره اسلام و زن; حجاب و آزادى، 7. محمد مهدى شمس الدین; حدود پوشش و نگاه در اسلام، 8. رسول جعفریان; رسائل حجابیه، 9. مرتضى مطهرى، مسئله حجاب.
(یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَب وَ لُؤْلُؤًا وَ لِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ);[1]. در آن جا با دستبندهاى زرّین و مروارید آراسته شوند و جامه شان در آن جا دیباست. الف) خداوندِ متعال، طلا و لباس حریر را بر مردان، در دنیا حرام كرد، ولى در بهشت زیباترین لباس هایى را كه در دنیا، از آن محروم بودند، در تن مى كنند و دست بندهاى جواهرنشان در دست دارند. اگر مردان در این دنیا، از اینها محروم شده اند، شاید به علت غرور و غفلت و... بوده است و چون در بهشت، این مسائل مطرح نیست، این ممنوعیّت ها برداشته مى شود و جبران مى گردد. ب) براى بیان نعمت هاى بهشتى، الفاظ معمولى دنیا، هرگز كافى نیست و چاره اى نیست جز این كه با این الفاظ، اشاره اى به آن نعمت هاى عظیم و توصیف ناكردنى شود.[2] ج) دنیا، جایگاه تكلیف است و ما به انجام دادن همه فرمان هاى الهى موظّف هستیم، گرچه در برخى از موارد، سبب حقیقى را ندانیم. آخرت، جایگاه نتیجه است و قابل مقایسه و تطبیق با این دنیا نیست. د) آن چه حرمت آن در شریعت ثابت است، تنها طلاى زرد است كه سبب آن، شاید آثار فیزیكى سوئى كه بر جسم مرد مى گذارد باشد. بدیهى است كه انسان، در آخرت، هرگز تحت تأثیر چنین عواملى قرار نمى گیرد. در ضمن، چه كسى گفته كه حرمت و حلیّت ذاتى اشیا است؟ تشریع، چه از سوى شارع مقدّس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است; در شریعت هاى گذشته، بعضى محرّمات بوده، كه در شریعت اسلام، حلال است; قرآن مى فرماید: (وَلاُِحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَیْكُمْ)[3]. بنابراین حرمت مربوط به دنیاست، نه آخرت. [1]. حج، آیه23. [2]. تفسیر نمونه، ج14، ص57 و ج25، ص371. [3]. آل عمران، آیه50.
تأكید و اهمیت «مسجد»، از منظر قرآن، از چند جهت قابل ملاحظه است: 1. بدون شك، خلقت انسان بیهوده نیست و قرآن كریم، هدف از خلقت انسان را رشد و تكامل معنوى او دانسته است و راه رسیدن به این تكامل را در «بندگى» خداوند متعال معرفى كرده، مى فرماید: من جن و انس را نیافریدم، جز براى این كه مرا عبادت كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)(ذاریات، آیه56). از طرفى دیگر، خداوند متعال در قرآن، «مسجد» را كانون و پایگاهى براى عبادت ذكر كرده، مى فرماید: (مَسَـجِدُ یُذْكَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِیرًا)[1]; مساجدى كه نام خدا در آن بسیار برده مى شود. پس مسجد پایگاهى براى عبادت و یاد خداوند متعال است و در آیه دیگرى مى فرماید: توجه خویش را در هر مسجد (و هنگام عبادت) به سوى او كنید، و او را بخوانید در حالى كه دین (خود) را براى او خالص گردانید(اعراف، آیه29). 2. هر چند تمامى آسمان ها و زمین از آن خداست، لیكن به خاطر توجه و اهمیتى كه خداوند به «كعبه» دارد و با توجه به شرافتش، «خانه خدا» (بیت الله) از آن تعبیر شده است; از طرفى، بر طبق آموزه هاى حدیثى ما، هر مسجدى نیز خانه خداست; امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: (عَلَیكُم بِاِیتَانِ المَساجِدِ فَاِنَّها بیُوتُ اللهِ فِى الاَرضِ); بر شما باد به رفتن مساجد، زیرا مساجد خانه هاى خدا در روى زمینند.[2] 3. قرآن كریم، كسانى را كه از بردن نام خدا در مساجد، جلوگیرى مى كنند، ستم كارترین مردم معرفى كرده، مى فرماید: (وَ مَنْ أَظْـلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَـجِدَ اللَّهِ أَن یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَى فِى خَرَابِهَآ)[3]; كیست ستمكارتر ازآن كسانى كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى كرده اند و سعى در ویرانى آنها دارند؟! بنابراین هر كس و هر گروهى كه به نوعى در تخریب مساجد الهى كوشش كند و یا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آن جا انجام گیرد، مشمول همین حكم است، بلكه هر عملى كه نتیجه آن تخریب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نیز هم چنین است، چرا كه جلوگیرى از مراكز توحید، نتیجه اى جز سوق مردم به بى دینى نخواهد داشت.[4] 4. ممنوعیت مشركان از تعمیر مساجد: خداوند مى فرماید: (مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَـجِدَ اللَّهِ شَـهِدِینَ عَلَى أَنفُسِهِم بِالْكُفْر)[5]; مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند، در حالى كه به كفر خویش گواهى مى دهند. پس مشركان و بت پرستان، نه حق شركت در مساجد را دارند و نه حق تعمیر و بناى ساختمان آن را، چرا كه همان طورى كه «شرك» با «توحید» قابل جمع نیست، اعمال مشركان، با ساختن مراكز توحیدى یا رونق بخشیدن به آن نیز غیر قابل جمع است. در مقابل، خداوند متعال، صفات عمران كنندگان مساجد را چنین بر مى شمرد: مساجد خدا را تنها كسى آباد مى كند كه ایمان به خدا و روز قیامت آورده است و نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و جز از خدا نترسد(توبه، آیه18). این دو آیه شریف، حكایت از قداست بالاى مساجد نزد خداوند متعال دارد كه عمران و آبادانى مسجد را در صلاحیت هر كسى نمى داند.[6] 5. در اهمیت «مسجد» همین مقدار بس كه دو مسجد بزرگ و با اهمیت در اسلام، سكوى معراج پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) قرار مى گیرد; خداوند مى فرماید: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا الَّذِى بَـرَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ ءَایَـتِنَآ)[7]; پاك و منزه است خدایى كه بنده اش را در یك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پر بركت ساخته ایم ـ برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم. 6. «مسجد»، جهت قبله براى عبادت همه مسلمانان عالَم مى گردد، در یك زمان «مسجد الاقصى» و در زمانى «مسجد الحرام»: (فَلَنُوَلِّیَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَـهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَه)[8]; اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى، باز مى گردانیم، پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن، و هر جا باشید روى خود را به سوى آن بگردانید. 7. دو پیامبر الهى مسئول طهارت خانه خدا مى گردند: و ما به ابراهیم و اسماعیل امر كردیم كه: خانه مرا براى طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاك و پاكیزه كنید. و این آیه نشان عظمت و شرافت «مسجد» به خصوص مسجد الحرام است كه خادمان آن از وارسته ترین افراد زمان خود، انتخاب مى شوند; كما این كه خدمت گزارى در مسجد الحرام یكى از افتخارات مهم عرب جاهلى بوده است.[9] 8. به دلیل قداست و اهمیتى كه اسلام به مسجد مى دهد، قرآن مى فرماید: (یَـبَنِىءَادَمَ خُذُوا زِینَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد)[10]; اى فرزندان آدم! زینت خود را هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید. كه از این آیه، ضرورت نظافت و بهداشت و زینت كردن هنگام رفتن به مسجد، استفاده مى شود. 9. در بلندى و عظمت و منزلت مساجد همین بس كه خداوند مى فرماید: (فِى بُیُوت أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ...)[11]; ]این چراغ پرفروغ الهى[ در خانه هایى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا ببرند ]تا از دست برد شیاطین و هوس بازان در امان باشد[; خانه هایى كه نام خدا در آنها برده مى شود. با توجه به این كه مراد از «بیوت» هر كانونى است كه به فرمان خدا برپا شده است، و نام خدا در آن برده مى شود و هر صبح و شام مردانى با ایمان در آن خانه ها مشغول ذكر خدایند. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى، «از مصادیق یقینى این «بیوت» مساجد است» كه به اذن خداوند منزلت و عظمت بلندى یافته اند.[12] و این همه، تنها بخشى از آیاتى بود كه اهمیت «مسجد» را مى توان از آن استفاده كرد، اما در روایات، كه دریایى از كلمات نورانى امامان مى باشد، وادى دیگرى است كه مجال آن نیست.[13]
1. (انَّمَا یَعْمُرُ مَسَـجِدَ اللَّهِ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الأخر وَأَقَامَ الصَّلَوةَ واتَى الزَّكَوة وَلَم یَخْش إِلاَّ اللَّهَ فَعَسَى أُولئكَ أَن یَكُونُوا مِنَ المُهتَدِین)[1]; مساجد الهى را كسى آباد مى كند كه ایمان به خدا و روز قیامت آورده، نماز را برپا دارد و زكات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد، ممكن است چنین گروهى هدایت یابند. 2. (لاَتَقُم فِیه أَبَدا لَّمَسْجِد أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِن أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیه رِجَال یُحبُّونَ أَن یَتطَهَّرُوا واللَّهُ یُحِب الْمُطَّهّرِین)[2]; آن مسجدى كه از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایسته است كه در آن قیام ]و عبادت[ كنى. در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاكیزه باشند و خداوند پاكیزگان را دوست دارد. [1]. توبه، آیه18. [2]. همان، آیه108.