هر روز من به یاد تنت گریه می كنم | با پاره پاره پیرهنت گریه می كنم |
می سوزم و وداع تو را اشك می شوم | از رفتن و نیامدنت گریه می كنم |
پای لب ترك تركت آب می شود | بر لحظه های لب زدنت گریه می كنم |
داغ تو را به سینه زنم تا به قتلگاه | با نیزه های بر بدنت گریه می كنم |
تو ریز چكمه های كسی خاك می خوری | من پای دست و پا زدنت گریه می كنم |
تو از فراز نیزه مرا می كنی نگاه | من بر فراق بی كفنت گریه می كنم |
می میرم و دوباره مرا زنده می كنی | بر هر هزار زخم تنت گریه می كنم |
| (علی رضا لك) |
شمر بی حیا |
من از كنار این گل رعنا نمی روم | تا زنده ام ز گلشن طاها نمی روم |
زین گلستان عشق كه گلهای پر پر است | با این گروه جانب صحرا نمی روم |
ای خصم بدمنش تو مزن تا زیانه ام | من از كنار كشتۀ بابا نمی روم |
از سایۀ محبت این مهربان پدر | با كعب نیزه در تف گرما نمی روم |
من با علی اكبر و عباس آمدم | از این دیار بیكس و تنها نمی روم |
تنها به روی خاك چنین مانده بی كفن | در شام و كوفه همره سرها نمی روم |
سیلی زمن به صورتم ای شمر بی حیا | من بی علی اكبر لیلا نمی روم |
خلوت دل |
با قلب بشر مونس و دمساز حسین است | در خلوت دل محرم و همراز حسین است |
زهرا و علی هر دو چو دریای گهربار | خلقت صدف است و گهر راز حسین است |
آن عاشق فرزانه و معشوق دو عالم | بر طاق فلك غلغله انداز حسین است |
هر آیتی از جانب حق معجزه ای بود | آن آیه كه هر دم كند اعجاز حسین است |
راهی كه بشر را به خداوند رساند | عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است |
در راه نگهداری قرآن محمد (ص) | سرباز فداكار سرافراز حسین است |
شاهی كه زحربن یزید از ره اكرام | بگذشت و نمود آنهمه اعزاز حسین است |
فطرس كه پرش را شرر قهر خدا سوخت | باز آنكه بدادش پر پرواز حسین است |
ماهی كه به هر كلبۀ تاریك بتابد | شاهی كه به سائل نكند ناز حسین است |
از مردم دنیا مطلب حاجت خود را | درخواست از او كن كه سبب ساز حسین است |
گر خلق ترا از در خود جمله برانند | آنكس كه پناهت بدهد باز حسین است |
امید (حسان ) جان جهان رحمت یزدان | باب كرمش بر همه كس باز حسین است |
| حبیب ا... چایچیان(حسان ) |
با یاد سینهٔ تو |
هر شب كه با دو دیدۀ تر گریه می كنم | با اشك نه با خون جگر گریه می كنم |
سینی به دست در به هیئتت شدیم | این ارث مادریست اگر گریه می كنم |
ما خانه زاد محفل غمهای زینبیم | با روضۀ تو شام و سحر گریه می كنم |
ما هر چه خواستیم در این خانه یافتیم | در آرزوی نیم نظر گریه می كنم |
از آن زمان كه علقمه دیدیم و سوختیم | با داغت ای شكسته كمر گریه می كنم |
با یاد سینۀ تو و پیشانیت حسین | تا می زنم به سینه و سر گریه می كنم |
ارث حضرت یحیی |
عمریست زیر بیرفتان پا گرفته ایم | یك قطره اشك داد و دریا گرفته ایم |
شالی كه بسته ایم برای عزایتان | از ریشه های چادر زهرا گرفته ایم |
صاحب عزا كجاست كه امشب شب عزاست | با گریه بین روضه یتان جا گرفته ایم |
روزی ما حوالۀ دستان زینب است | ما آبروی خویش از اینجا گرفته ایم |
سنگ شما به سینه زدن كار انبیاست | این ارث را ز حضرت یحیی گرفته ایم |
امشب به خیمه گاه علمدار آمدیم | تا ردّ گریه های شما را گرفته ایم |
شب دیدار یار |
امشب شب دیدار یار باشد | دلهای عاشق بی قرار باشد |
امشب شب نجوای عاشقان است | هر عاشقی در ذكر یار باشد |
امشب شب بی تابی حسین است | غرق مناجات نگار باشد |
امشب شب تجدید خاطرات است | زینب به خیمه بی قرار است |
امشب هنوز عاشق كنار معشوق | فردا وداعی ناگوار باشد |
امشب شب پرشور بنت الزهراست | فردا به صحرا سوگوار باشد |
سرّ خدا امشب به سینه مخفی است | فردا به گودال آشكار باشد |
آوای قرآن امشب آتشین است | این قاری شب زنده دار باشد |
امشب بود قاری كنار زینب | فردا كنار نیزه دار باشد |
قرآن بخواند جان ام لیلا | صوت علی احمد تبار باشد |
قاسم قنوت آخرش گرفته | تا جان دهد چشم انتظار باشد |
عباس می گردد به دور خیمه | او هست در خیمه قرار باشد |
بردامن رباب كودكی ناز | خوابیده اما فكر یار باشد |
امشب میان خیمه شور و غوغاست | فردا دگر دل داغدار باشد |
خود بی خبر از قصه ذوالجناح است | فردا غریب و بی سوار باشد |