1-سعد بن عبد الله،عن محمد بن عیسى،عن عبید بن زكریا المؤمن-عن داود بن حفص،قال:كنا عند ابى عبد الله علیه السلام اذ عطس فهبنا ان نشمته فقال:الا شمتم؟!ان من حق المؤمن على اخیه اربع خصال:اذا عطس ان یشمته و اذا دعا ان یجیبه،و اذا مرض ان یعوده،و اذا توفى ان یشیع جنازته. 1-داود بن حفص گوید:نزد امام جعفر صادق علیه السلام بودیم و او عطسه كرد خواستیم به او دعاى رحمت بگوئیم پس فرمود:چرا دعا نكردید؟از جمله حقوق مؤمن بر برادرش چهار خصلت است كه:هر گاه عطسه كند به او دعاى رحمت گوید،و اگر وى را بخواند بپذیرد و هر گاه بیمار گردد از وى دیدار كند و اگر بمیرد جنازه او را مشایعت نماید. 2-عن ابان بن تغلب،قال:كنت اطوف مع ابى عبد الله علیه السلام فعرض لى رجل من اصحابنا-قد سالنى الذهاب معه فى حاجه، فاشار الى ان ادع ابا عبد الله (ع) و اذهب الیه،فبینا انا اطوف اذا شار الى ایضا،فرآه ابو عبد الله علیه السلام،فقال یا ابان ایاك یرید هذا؟قلت:نعم،قال:و من هو؟قلت:رجل من اصحابنا،قال:هو مثل ما انت علیه؟قلت نعم،قال:فاذهب الیه فاقطع الطواف،قلت و ان كان طواف الفریضه؟قال:نعم.قال فذهبت معه،ثم دخلت علیه بعد،فسالته قلت فاخبرنى عن حق المؤمن،على المؤمن قال:یا ابان دعه لاتریده،قلت جعلت فداك فلم ازل ارد علیه قال:یا ابان تقاسمه شطر مالك،ثم نظر فراى ما دخلنى،قال:یا ابان اما تعلم ان الله قد ذكر المؤثرین على انفسهم،قلت بلى،جعلت فداك قال:اذا انت قاسمته فلم تاثره بعد تؤثره اذا انت اعطیته من النصف الاخر. 2-ابان بن تغلب گفت با امام جعفر صادق علیه السلام طواف مى كردم مردى از دوستان از راه رسید كه قبلا از من خواسته بود با وى دنبال كارى رویم،و به من اشاره كرد كه امام صادق علیه السلام را بگذارم و با او بروم.هنگامیكه به طواف مى پرداختم باز هم اشارتى بمن كرد و امام صادق علیه السلام او را دید. و فرمود:اى ابان این مرد تو را میخواهد؟گفتم:آرى.فرمود:كیست؟گفتم:مردیست از یاران ما.فرمود:آیا او بر همان دینى است كه تو دارى؟گفتم:آرى.فرمود:طواف را قطع و با وى برو.گفتم:اگر چه طواف واجب باشد.فرمود:آرى.ابان گفت:با آن مرد رفتم و دوباره نزد امام آمدم،و از وى پرسیدم و گفتم:از حقى كه مؤمن بر مؤمن دارد مرا آگاه كنید فرمود:اى ابان از این در گذر،و نخواه و بر زبان میاور گفتم:فدایت شوم و مكرر پرسیدم فرمود:اى ابان باید نیمى از دارائى خویش را بدو دهى آنگاه امام حالى كه مرا دست داد و دریافت،و فرمود:مگر نمى دانى كه خداوند از خود گذشتگان را یاد كرد.گفتم:آرى.فرمود:تو اگر مال خویشتن با او قسمت كنى تازه از خود نگذشتى و او را بر خود ترجیح ننهادى،گاهى او را بر خود برترى میدهى و از خود میگذرى كه از نیمه دیگر هم بوى بخشى. 3-عن ابن اعین،قال:كتب بعض اصحابنا یسالون ابا عبد الله علیه السلام عن اشیاء و امرنى ان اساله عن حق المسلم على اخیه، فساءلته-فلم یجبنى،فلما جئت لاودعه قلت سالتكم فلم تجبنى،قال:انى اخاف ان تكفروا ان من اشدما افترض الله على خلقه لث خصال انصاف المؤمن من نفسه حتى لا یرضى لاخیه من نفسه الا ما یرضى لنفسه.و مواساه الاخ فى المال.و ذكر الله على كل حال لیس سبحان الله-و الحمد لله «و لا اله الا الله »و لكن عندما حرم الله علیه فیدعه. 3-ابن اعین گفت كه برخى از یاران ما نامه نوشتند و از امام صادق علیه السلام چیزهائى پرسیدند و به من دستور دادند كه از وى درباره حقى كه مسلمان بر برادر دارد بپرسم،من از او پرسیدم پاسخى نداد چون آمدم كه وى را وداع كنم گفتم:از شما پرسش كردم و پاسخى نشنیدم،فرمود:مى ترسم كافر شوید همانا سخت ترین چیزیكه خداوند بر آفریدگان خود واجب كرده سه خصلت است:نخست اینكه از خود درباره دیگران انصاف دهد به حدیكه در حق برادر خود چیزى را نپسندد مگر آنچه براى خود مى پسندد.دیگر آنكه با برادر در مال برابرى كند. سوم آنكه در هر حال خدا را بیاد آرد و این به گفتن سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله نیست بلكه یاد خدا او را از ارتكاب حرام باز دارد. 4-عن ابى عبد الله علیه السلام قال:قلت له ما حق المسلم على المسلم؟قال:له سبع حقوق واجبات ما منها حق الا هو واجب علیه حقا،ان ضیع منها شیئا خرج من ولاء الله-و طاعته-و لم یكن لله فیه نصیب،قلت له جعلت فداك و ما هى؟قال:یا معلى:انى علیك شفیق اخاف ان تضیع و لا تحفظه-و تعلم و لا تعمل،قلت:لا قوه الا بالله. قال:ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسك،و تكره له ما تكره لنفسك.و الحق الثانى:تجتنب سخطه و تتبع رضاه و تطیع امره.و الحق الثالث:ان تعینه بنفسك-و مالك-و لسانك-و یدك-و رجلك.و الحق الرابع ان تكون عینه و دلیله-و مرآته-و قمیصه.و الحق الخامس:لا تشبع-و یجوع،و لا تروى-و یظماء و لا تلبس،و یعرى و الحق السادس:ان لا تكون لك امراه و لیس لاخیك امراه،و یكون لك خادم-و لیس لاخیك خادم،و ان تبعث خادمك فیغسل ثیابه و یصنع طعامه و یمهد فراشه.و الحق السابع:ان تبر قسمه-و تجیب دعوته،و تعود مریضه و تشهد جنازته و اذا علمت ان له حاجه-فبادره الى قضائها لا تلجئه الى ان یسالكها،و لكن بادره مبادره-فاذا فعلت ذلك وصلت ولایتك بولایته-و ولایته بولایتك. 4-از امام صادق علیه السلام پرسیدند حق مسلمان بر مسلمان چیست؟فرمودند:هفت حق است كه همه بر وى واجب است كه اگر چیزى از آنها را ضایع سازد از دوستى و طاعت خداوند بیرون رفته و حق خدا را نگذارده باشد.به امام علیه السلام گفتم:فدایت گردم آنها چیستند؟فرمود:اى معلى،من با تو مهربانم مى ترسم آنها را ضایع كنى و نگاه ندارى و بدانى و بكار نبندى بدو گفتم توانائى جز بخدا نیست فرمود:آسان ترین آن حقوق آنست كه درباره مسلمان آنچه را كه براى خود دوست میدارى بخواهى و آنچه را كه براى خود نمى پسندى بر او هم نپسندى. حق دوم اینكه از خشم وى بپرهیزى و خوشنودى او را بخواهى و از وى فرمانبرى.حق سوم اینكه با جان و مال و زبان و دست و پاى خود به وى یارى كنى.حق چهارم اینكه دیده بان و راهنما و آئینه و جامه او باشى.حق پنجم اینكه با گرسنه بودن او سیر نشوى و با تشنگى او سیراب نگردى و با برهنه بودن او لباس نپوشى.حق ششم اینكه تا او زن نگیرد تو زن نگیرى.و اگر او را نوكرى نباشد تو نوكرى اختیار نكنى.باید نوكر خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوردنى او را بپزد و جامه خواب او را بگسترد.حق هفتم اینكه به سوگند او وفا كنى و در خواست او را بپذیرى،در حال بیمارى او را دیدار كنى و در تشییع جنازه او حضور یابى،و اگر بدانى كه او را نیازى هست براى انجام آن بشتابى و او را ناگزیر نسازى كه آنرا از تو بخواهد،بلكه تو او را پیشى گیرى هرگاه این را بكار بستى دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را بدوستى خود پیوند داده اى. 5-ابن ابى عمیر-عن مرازم-عن ابى عبد الله علیه السلام، قال:ما اقبح بالرجل ان یعرف اخوه حقه-و لا یعرف حق اخیه. 5-امام صادق علیه السلام فرمودند:براى مرد بسى زشت است كه برادر او حق وى را بشناسد ولى او حق برادرى را نشناسد.
1-عن ابى عبد الله علیه السلام،قال:تجلسون-و تحدثون؟قال:قلت:نعم،جعلت فداك،قال:تلك المجالس احبها،-فاحیوا امرنا یا فضیل،فرحم الله من احیا امرنا یا فضیل،من ذكرنا او ذكرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفر الله ذنوبه-و لو كانت اكثر من زبد البحر. 1-امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:آیا با هم مى نشینید و گفتگو مى دارید؟گفتم آرى فداى تو شوم.فرمود:من اینگونه مجالس را دوست مى دارم پس اى فضیل امر ما را احیا كنید،خداوند رحمت كند كسانى را كه امر ما را احیاء مى كنند.اى فضیل كسى كه از ما یاد كند یا نزد وى از ما یاد شود و از چشمش به اندازه پر مگسى اشك بیرون آید،خداوند گناهان او را اگر چه بیشتر از كف دریاها باشد مى آمرزد. 2-على بن ابراهیم عن ابیه-عن الحسن بن على بن فضال عن عبد الله بن مسكان عن میسر عن ابى جعفر الثانى علیه السلام:قال لى اتخلون و تحدثون و تقولون ما شئتم؟فقلت این و الله لنخلو و نتحدث و نقول:ما شئنا،فقال اما و الله لوددت انى معكم فى بعض تلك المواطن،اما و الله انى لا حب ریحكم و ارواحكم،و انكم على دین الله-و دین ملائكته،فاعینونا بورع-و اجتهاد. 2-امام حسن عسگرى علیه السلام به مسیر فرمودند:آیا در خلوت گرد هم مى نشنید و گفتگو مى دارید و هر چه خواستید مى گوئید؟گفتیم:آرى به خدا سوگند به خلوت مى نشینیم و گفتگو مى كنیم،و هر چه خواستیم مى گوئیم.امام فرمود:به خدا قسم دوست دارم در برخى از این انجمنها با شما باشم به خدا قسم من نیرو و حق گذارى شما را دوست مى دارم،شما بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستید پس به پارسائى و كوشش ما را یارى كنید. 3-عن ابى جعفر الثانى علیه السلام،قال:رحم الله عبدا احیا ذكرنا،قلت:ما احیاء ذكركم؟قال علیه السلام:التلاقى-و التذاكر عند اهل الثبات. 3-امام حسن عسگرى علیه السلام فرمود:خدا ببخشد بنده اى را كه نام ما را زنده بدارد گفتم:زنده داشتن نام شما به چیست؟ فرمودند:دیدار ثابت قدمان و گفتگوى با آنان. 4-على بن ابراهیم عن النوفلى عن السكونى عن ابى جعفر عن آبائه علیهم السلام ان علیا علیه السلام كان یقول:ان لقى الاخوان مغنم جسیم. 4-امیر المؤمنین على علیه السلام فرمود:دیدار برادران اگر چه كم باشند غنیمتى است بزرگ. 5-عن فضیل بن یسار قال،قال:لى ابو جعفر علیه السلام اتتجالسون؟قلت:نعم،قال واها لتلك المجالس. 5-فضیل گفت:كه امام باقر علیه السلام به من فرمود:آیا با هم مى نشینید؟گفتم:آرى.فرمودند:افسوس از این گونه مجالس. 6-عن خیثمه،قال:دخلت على ابن عبد الله علیه السلام لا ودعه،و انا ارید الشخوص،فقال:ابلغ موالینا السلام،و اوصهم بتقوى الله العظیم،و اوصهم ان یعود غنیهم على فقیرهم،و قویهم على ضعیفهم و ان یشهد حیهم جنازه میتهم،و ان یتلاقوا فى بیوتهم،فان فى لقاء بعضهم بعضا حیوه لامرنا،ثم قال:رحم الله عبدا احیا امرنا،یا خیثمه،انا لا نغنى عنهم من الله شیئا الا بالعمل،و ان ولایتنا لا تدرك الا بالعمل،و ان اشد الناس حسره یوم القیمه رجل وصف عدلا ثم خالف الى غیره. 6-خیثمه گفت:نزد امام جعفر صادق علیه السلام رفتم تا در سفریكه در پیش داشتم با او وداع كنم،فرمودند:از دوستان هر كه را دیدى سلام برسان،و بدانها بسپار كه از خداوند بزرگوار بترسند،و توانگران آنها از نیازمندان شان و نیرومند آنها از ناتوانشان عیادت كنند و زنده آنها بر جنازه مرده شان حضور یابد و در خانه هاى خویش از هم دیدار كنند،زیرا در ملاقات آنها احیاء امر است باز فرمودند:خدا ببخشد بنده اى كه امر ما را زنده مى دارد.اى خیثمه به دوستان ما برسان كه ما آنان را از خداى هیچ گونه بى نیاز نمى سازیم مگر آنكه كار نیك كنند و دوستى ما جز به پارسائى به دست نیاید در روز قیامت حسرتمندترین مردم كسى است كه عدالت را بستاید سپس از آن روى بر تابد و بجز آن بگراید. 7-عن السكونى عن ابى جعفر عن ابیه عن آبائه علیهم السلام عن النبى صلى الله علیه و آله،قال:ثلثه راحه المؤمن:التهجد آخر اللیل،و لقاء الاخوان،و الافطار من الصیام. 7-پیغمبر صلى الله و علیه و آله و سلم فرمود:سه چیز مؤمن را مایه راحتى است: 1-عبادت و بیدارى آخر شب 2-دیدار برادران 3-افطار از روزه 8-عن شعیب العقرقوفى-قال:سمعت ابا عبد الله علیه السلام،یقول لاصحابه و انا حاضر:اتقوا الله-و كونوا اخوانا برره متحا بین فى الله،متواصلین-متراحمین،تزاوروا-و تلاقوا-و تذاكروا-امرنا-و احیوه. 8-شعیب عقرقوفى میگوید كه من حاضر بودم و امام جعفر صادق علیه السلام به یاران خویش مى فرمود از خداى بترسید،و برادران نیكوكار و دوستدار در راه خدا،و دلجوى و مهربان باشید،به دیدن یكدیگر بروید و همدیگر را ببینید،و امر ما را به پا دارید و احیاء كنید.
1-عن ابى عبد الله علیه السلام،قال:قال رسول الله صلى الله علیه و آله:لا یدخل الجنه رجل لیس له فرط،قیل:یا رسول الله و لكنا فرط؟!قال:نعم،ان من فرط الرجل اخاه فى الله. 1-پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:مردى را كه پیشروى نباشد،به بهشت نخواهد رفت،گفتند اى فرستاده خدا آیا همه ما را پیشروانى است؟فرمود آرى پیشروان مرد برادر دینى اوست.
1-قال:ابو عبد الله علیه السلام،ان لله فى خلقه نیه،و احبها الیه اصلبها،و ارقها على اخوانه،و اصفاها من الذنوب. 1-امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:خداوند در دلهاى آفریدگان خود جاى دارد و آن دلى را بیشتر دوست دارد كه نیرومندتر باشد و با برادران مهربان تر و از گناهان پاكتر. 2-عن زید بن ارقم،قال:قال رسول الله صلى الله علیه و آله:ما فى امتى عبد الطف اخاله فى الله بشى ء من لطف الا اخدمه الله من خدم الجنه. 2-پیغمبر فرمود:هر كس از امتان من كه درباره برادر دینى خویش مهر بورزد خداوند خدام بهشت را به خدمت او خواهد گماشت. 3-عن ابى عبد الله علیه السلام و حدثنى على بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلى عن السكونى عن ابى جعفر عن ابیه علیهما السلام قال:من قال:لاخیه مرحبا كتب الله له مرحبا الى یوم القیمه. 3-امام سجاد علیه السلام فرمود:كسى كه به برادر خود خوش باش گوید خداوند درباره او خواهد نوشت،خوش باش تا روز قیامت. 4-عن درست الواسطى،قال سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول:ان المؤمن اذا مات ادخل معه فى قبره ست مثال فابهاهن صوره و احسنهن وجها و اطیبهن ریحا،واهیا هن هیئه عند راءسه،فان اتى منكر و نكیر،من قبل یدیه منعت التى بین یدیه،و ان اتى من خلفه منعت التى من خلفه،و ان اتى عن یمینه منعت التى عن یمینه،و ان اتى من یساره-منعت التى عن یساره و ان اتى من عند رجلیه منعت التى عند رجلیه.و ان اتى من عند راسه منعت التى عند راءسه،قال:فیقول لهن التى هن احسنهن صوره و اطیبهن ریحا،واهیا هن هیئه من انتن؟جزاكن الله عنى خیرا،قال:فتقول التى بین یدیه انا الصلوة.و تقول التى من خلفه انا الزكوه و تقول التى عن یمینه:انا الصیام،و تقول التى عن یساره:انا الحج.و تقول التى عند رجلیه:انابره باخوانه المؤمنین،فیقلن لها من انت؟فاءنت احسننا صوره-و اطیبنا ریحا-و اهیانا هیئه فتقول:انا الولایه لمحمد-و آل محمد. 4-امام صادق علیه السلام فرمود:مؤمن هنگامى كه بمیرد شش پیكر به گور او در آیند آنكه صورتى درخشان تر و روئى زیباتر و بوئى خوشتر و ساختى نیكوتر دارد بالاى سر وى قرار مى گیرد و اگر نكیر و منكر بخواهند از جلو به مؤمن در آیند پیكرى كه در جلو ایستاده آنها را مانع مى شود و اگر بخواهند از پشت یا راست یا چپ یا از پیش پا و یا از بالاى سر در آیند آنكه در پشت یا راست یا چپ یا جلو و یا بالاى سر قرار گرفته است مانع مى گردد:آنگاه پیكرى كه نیكو روى تر و خوشبوتر و زیباتر است به دیگران مى گوید خدا شما را پاداش نیك دهد شماها كیستید؟آنكه در جلو است مى گوید من نمازم.و آنكه در پشت سر قرار گرفته است مى گوید:من زكات هستم.آنكه در طرف راست است مى گوید من روزه ام آنكه در سمت چپ قرار گرفته مى گوید:من حج هستم.و آنكه برابر پاها قرار گرفته مى گوید:من آن نیكى هستم كه به برادران خود كرده است پس آنها به وى مى گویند تو كیستى:تو از ما زیباتر و خوشبوتر هستى و ساخت تو از ما بهتر است وى مى گوید:من دوستى محمد صلى الله و علیه و آله و سلم و خاندان محمد هستم. 5-عن جمیل بن دراج عن ابى عبد الله علیه السلام،قال:سمعته یقول ان مما خص الله به المؤمن ان یعرفه بر اخوانه،و ان قل،فلیس البر بالكثره،و ذلك ان الله یقول فى كتابه و یؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصه ثم قال:و من یوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون،و من عرفه الله ذلك فقد احبه الله،و من احبه الله اوفاه اجره یوم القیمه،بغیر حساب، ثم قال:یا جمیل ارو هذا الحدیث لاخوانك فان فیه ترغیبا للبر. 5-امام صادق علیه السلام فرمود:یكى از چیزهائیكه خداوند به مؤمن اختصاص داد اینكه نیكى به برادر را به وى آموخت اگر چه اندك باشد و نیكى به فراوانى نیست و این را خداوند در قرآن بیان فرمود،آنان اگر چه نیازمند باشند دیگران را بر خود برترى مى نهند سپس فرمود:هر كه از بخل خود را باز دارد از رستگاران خواهد بود و كسى كه خداوند این خوى آموخت او را دوست داشته است و كسى را كه خداوند دوست بدارد به پاداش وى در روز قیامت بى حساب وفا خواهد كرد سپس امام علیه السلام به جمیل (راوى) فرمود:اى جمیل این حدیث را به برادرانت بگو چه در آن ترغیبى است به نكوئى.
1-عن ابى عبد الله علیه السلام-قال:الصداقه محدوده،فمن لم یكن فیه تلك الحدود فلا تنسبه الى كمال اولها:ان یكون سریرته-و علانیته واحده و الثانیه ان یریك زینك زینه-و شینك-شینه و الثالثه:لا یغیره مال-و لا ولد.و الرابعه:ان لا یمسك شیئا مما تصل الیه مقدرته. 1-امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:دوستى حدود دارد و به كسى كه داراى آن حدود نباشد دوستى كامل نسبت ندهید نخست آنكه ظاهر و باطنش با تو یكى باشد.دوم آنكه نیكى تو را نیكى خود و بدى تو را بدى خویش انگارد.سوم اینكه مال و فرزند او را تغییر ندهد.چهارم آنكه هر چه دستش مى رسد از تو باز ندارد.پنجم آنكه در گرفتاریها تو را وا نگذارد.