• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 500
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 5294روز قبل
دعا و زیارت
حدیث (131) امام صادق علیه السلام فرمودند:

الجبارون ابعد الناس من الله عز و جل یوم القیامة
دورترین مردم از خداوند عزو جل در روز قیامت سرکشان متکبر هستند

(جهاد النفس، ح589)

سه شنبه 5/8/1388 - 10:41
دانستنی های علمی

 برای زیبا ماندن مواظب افکارتان باشید!

دستاوردهای جدید شاخه‌های نوین علم اعصاب و روان، ارتباط مستقیم و لحظه‌ای بین جسم و روح و ذهن انسان را به خوبی اثبات می‌کند. حتی اگر علم هم این ارتباط را ثابت نمی‌کرد، وجود یک حس‌گر غیرقابل انکار در دل همه آدم‌ها به تنهایی بهترین گواه ربط داشتن چهره و اندام اشخاص با افکار و باطن آنهاست.
استادان باطنی از قدیم می‌گفتند اگر می‌خواهید بدانید فردی سالم و راستگو و قابل اعتماد است، کافی است به این حس‌گر درون دلتان اعتماد کنید و بدون قضاوت و پیشداوری فقط به چهره و حتی تصویر او خیره شوید. اگر در فضای زیر قفسه‌سینه و بالای ناف یعنی همان جایی که شبکه خورشیدی نام دارد حالت دل‌آشوبی و ناراحتی حس کردید و از دیدن چهره آن شخص خاص، حس و حال ناخوشی به شما دست داد، شک نکنید که آن شخص همان چیزی است که حس می‌کنید. یعنی موجودی ناخوشایند. اما برعکس وقتی با نظر انداختن در چهره کسی آرامش یافتید و بدون اینکه با آن شخص همنشین باشید احساس کردید که می‌توانید به او اعتماد کنید، تردید نداشته باشید که دلتان درست گواهی می‌دهد. البته همه اینها به شرطی است که در حالت بدون پیشداوری اولیه و ذهن خالی از قضاوت قرار داشته باشید که معمولا کم نصیب انسان می‌شود.
نسل جدید شیفته زیبایی و زیباتر جلوه کردن است. باید هم اینگونه باشد. در فرهنگ ما این جمله معروف است که خدا زیباست و زیبایی را هم دوست دارد. اما نکته اینجاست که منظور از این زیبایی فقط زیبایی جسمی نیست و زیبایی اصلی متعلق به فکر و ذهن و روح است که نقش اصلی را در زیبانمایی و اثرگذاری چهره و ظاهر اشخاص به عهده دارد. متاسفانه خیلی‌ها از این نکته ظریف غافلند و بی‌اعتنا به آن، تمام تلاش شبانه‌روزی خود را صرف زیباسازی جسم مادی خود می‌کنند. آنها بهترین و زیباترین لباس‌ها را برای خود می‌خرند؛ از مرغوب‌ترین مواد و لوازم بهداشتی و آرایشی استفاده می‌کنند و خلاصه به هر شیوه‌ای تلاش می‌کنند تا همان چیزی را که هستند به زیباترین و بهترین شکل نمایش دهند. اما همین افراد در کمال حیرت متوجه می‌شوند که در قیاس با معمولی‌ترین آدم‌ها جذابیت زیادی ندارند و انسان‌ها از بودن با آنها احساس آرامش و شادی نمی‌کنند و اگر اجبار جایگاه برتر و زور و قدرت و پول بیشتر آنها نباشد اکثر اطرافیانشان سعی می‌کنند به بهانه‌ای خود را از آنها خلاص کنند و فاصله بگیرند. برعکس آنها خیلی از آدم‌های معمولی با وجود سادگی و معمولی بودن، فوق‌العاده آرام‌بخش و دوست‌داشتنی‌اند و هر جا که هستند اطرافیان سعی می‌کنند به شکلی سر صحبت را با آنها باز کنند و تقریبا تمام افراد چه خوب و چه بد، برای دوستی با ایشان سر و دست می‌شکنند. در حقیقت تفاوت جذابیت آدم‌ها نه در زیبایی جسم مادی آنها بلکه در زیبایی باطن و فکر و روان آرام آنهاست. هر چه شخص فرهیخته‌تر و خردمندتر و خوش‌فکرتر باشد، صرف‌نظر از اینکه شکل و فرم و استخوانبندی چهره و اندامش چه باشد، نگاه و رفتار و حرکات و سکناتش دلنشین‌تر و جذاب‌تر است. اگر درخت از ریشه‌اش آب می‌خورد چهره و رنگ رخسار انسان هم از باطن و ضمیر او خبر می‌دهد. وقتی فرد دایما افکار منفی و ناخوشایند را به ذهن خود راه می‌دهد، جسم او بلافاصله شروع به هم‌شکلی با این افکار می‌کند و بلافاصله چشمان و نگاه و حرکات عضلات سر و صورت و اندام فرد این افکار را به شکلی کاملا مشخص و محسوس نمایان می‌سازد. اگر به چهره آدم‌های فریبکار و متقلب و به اصطلاح بدجنس دقت کنید به راحتی می‌توانید این انعکاس سریع و بی‌واسطه باطن و درون این اشخاص را در آیینه جسمشان مشاهده کنید. نیازی به سند و مدرک هم نیست. فقط کافی است به زبان جسم و بدن او دقت کنید. خواهید دید که آنها بی‌آنکه حتی یک کلمه حرف بزنند در حال لو دادن افکارشان هستند.
برعکس کسی که ظاهر و باطنش یکی است و صداقت و درست‌اندیشی مرام اوست، وقتی به انسان نگاه می‌کند، صافی و پاکدامنی‌اش به راحتی در دل انسان راه می‌یابد و پاکیزگی روح و ذهنش بلافاصله در نگاه و چهره‌اش منعکس می‌شود و همه آدم‌ها حتی همان اشخاص بداندیش نیز به صداقت و راست‌کرداری آنها گواهی می‌دهند. برای زیبا شدن موازی زیباسازی جسم باید مواظب فکر و ذهن و روحمان هم باشیم و اجازه ندهیم که افکار نازیبا و ناخوش حتی لحظه‌ای به ذهنمان راه یابند. شاید به ظاهر چنین به نظر برسد که چاردیواری ذهن ما خصوصی و متعلق به خودمان است، اما باید بدانیم که واقعیت چیز دیگری است و ارتباطی نامریی بین جسم و ذهن برقرار است که بلافاصله انعکاس افکار را در بدن ما و به خصوص چهره ما ظاهر می‌سازد. به همین خاطر اگر می‌خواهید در تمام طول شبانه‌روز و عمر خود زیبا و دوست‌داشتنی و دلنشین باشید، اکیدا توصیه می‌کنیم به شدت مواظب افکار خود باشید. چرا که همیشه:"رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر ضمیر" و آن زیبایی که خدا بیشتر دوست می‌دارد زیبایی باطن و درونی است.

دوشنبه 4/8/1388 - 16:19
داستان و حکایت
مواظب سمت نگاهت باش!

مواظب سمت نگاهت باش!

در مدرسه شیوانا به شاگردان هنرهای رزمی نیز آموزش داده می‌شد. شیوانا همیشه می‌گفت که در طول عمر حتی اگر مهارت رزمی یک بار برای کمک شخص یا خانواده‌اش یا انسان‌های نیازمند به کار گرفته شود پس ارزشی هم‌سنگ جان یک یا چند انسان پیدا می‌کند و به همین دلیل باید تا حد استادی به آن مسلط شد. ولی از سوی دیگر، اگر این مهارت عامل غرور و خودپسندی شود می‌تواند فرد را به تباهی بکشاند و به همین دلیل از این مرحله به بعد دیگر لازم نیست شاگرد آن را ادامه دهد.
به همین دلیل هر کدام از شاگردان علاوه بر مهارت‌های متداول رزم و دفاع در یک هنر رزمی نیز تا حد استادی ماهر و چیره‌دست بودند. یکی از شاگردان شیوانا پسر آشپز مدرسه بود که در هنر تیراندازی با کمان بسیار ماهر بود و می‌توانست با چشمان بسته از فاصله دور تیر را درست وسط هدف بزند. آوازه مهارت تیراندازی او در تمام دهکده‌های اطراف پیچیده بود و همه جوانان آرزو داشتند روزی مثل او تیرانداز ماهری شوند. روزی پسر آشپز نزد شیوانا آمد و به او گفت که تعدادی رزمی‌کار بی‌ادب و غریبه از دیاری دور وارد دهکده شده‌اند و همه چیز را به هم ریخته‌اند و او چون به مهارت تیراندازی خود مطمئن بوده و به آن می‌بالیده است عمدا با آنها درگیر شده و نهایتا با وساطت مردم قرار شد فردا در مقابل جمع آنها با هم مسابقه تیراندازی داشته باشند. به این شرط که هر کدام پیروز شدند حق داشته باشد یک سطل رنگ روی سر نفر شکست‌خورده بپاشد. پسر آشپز با غرور و تکبر گفت: "من در کل این سرزمین بی‌نظیرم و حتما در این مسابقه برنده خواهم شد چون در تیراندازی بهترینم و می‌توانم به راحتی با پاشیدن رنگ، این بی‌ادب‌ها را مقابل جمع بی‌آبرو کنم و آنها را وادار سازم که مقابل من کرنش کنند و بعد از این دیار بروند."
شیوانا با ناراحتی پاسخ داد: "مواظب غرورت باش که تو را هم‌سطح این جماعت یاغی نکند! این افراد بی‌ادب، حتما خبردار شده‌اند که تو در تیراندازی بی‌رقیب هستی. آنها عمدا مسابقه تیراندازی را پیشنهاد کردند تا سمت نگاه تو را با خودشان یکی نشان دهند و خود را نزد اهالی دهکده هم‌شان و هم‌ردیف تو نشان دهند. اگر در این مسابقه شرکت کنی خود را تا حد آنها پایین آورده‌ای و اگر بر ایشان پیروز شوی و سطل رنگ را بر سرشان بپاشی، به خاطر این رفتار زشت، نزد مردم، حتی از آنها هم خوارتر و ذلیل‌تر می‌شوی. برای بیرون کردن این یاغی‌ها از همان ابتدا تو به تنهایی نباید وارد گود می‌شدی. اگر با همین غرور و تکبر بخواهی ادامه دهی دیگر در مدرسه جایی برای تو نیست." پسر آشپز از شرم سرش را پایین انداخت و هیچ نگفت.
روز بعد همه در میدان دهکده جمع شدند تا شاهد مسابقه تیراندازی باشند. پسر آشپز وارد میدان شد. بی‌مقدمه چند تیر به سمت هدف پرت کرد و همه آنها را درست وسط هدف زد. سپس به سمت مردم برگشت و تیروکمانش را مقابل آنها شکست و گفت من با وجودی که تیرهایم به هدف نشستند اما خود را تیرانداز ماهری نمی‌دانم. چون‌ این مهارت باعث غرور و خودخواهی من شده است."
سپس بی‌آنکه به رزمی‌کاران یاغی نگاهی کند میدان را خالی کرد و به جمع اهالی پیوست.
بعد از او شیوانا به همراه شاگردانش به سمت تازه‌واردان رفت و تیروکمان شکسته را از روی زمین برداشت و آن را به سرکرده یاغی‌ها داد و گفت: "در این دهکده هیچ سطل رنگی قرار نیست بر سر کسی پاشیده شود. اگر می‌خواهید با این درگیری‌های نمایشی اهالی دهکده را وادار کنید که چیزی را ببینند که شما می‌خواهید، باید به شما بگویم که دیدنی‌های شما هرگز برای ما اهالی این دهکده جذاب و تماشایی نیستند و نخواهند بود. این تیروکمان شکسته را به یادگاری از ما بگیرید و تا آفتاب غروب نکرده از این دیار دور شوید."
می‌گویند یاغی‌ها که شاگردان ورزیده مدرسه را مقابل خود دیدند همان روز بدون هیچ جدال و درگیری دهکده را ترک کردند و دیگر برنگشتند.
از آن روز به بعد پسر آشپز مدرسه دیگر سراغ تیروکمان خود نرفت. او مشغول یادگیری و استادی در یک مهارت رزمی دیگر شد.

دوشنبه 4/8/1388 - 16:18
دانستنی های علمی

 جایگزینی مدل درختی با مدل جنگلی!

اگر تا به حال به جنگل رفته باشید حتما چند درخت را دیده اید که کنار هم روی زمین ریشه هایی مجزا دارند اما وقتی به سمت آسمان می روند شاخه های آنها در هم فرورفته است. این درخت های چند ریشه ولی به هم چسبیده نسبت به درخت های معمولی یک خصوصیت مهم دارندکه مانع از بین رفتنشان می شود. می دانید آن ویژگی چیست؟
جواب بسیار ساده است. ریشه های این تنه های به هم پیچیده از هم جداست. درست است که در ارتفاعات بالاتر تنه ها و شاخه ها یکی به نظر می رسند و یک درخت بزرگ و غول پیکر را تداعی می کنند. اما وقتی خوب دقت کنیم می توانیم جدا بودن ریشه های این تنه ها را از هم ببینیم. به زبان ساده تر اگر یکی از تنه ها ریشه اش خشک شود. سبزی کل مجموعه از بین نمی رود چون هنوز تنه های دیگر ریشه دارند و می توانند جای خالی تنه بی ریشه را جبران کنند.
در مدل تک درختی و تک ریشه ای ما با یک تنه بزرگ سروکار داریم که شاخه های متعددی از آن بیرون آمده و هر شاخه خود انشعابات نازک تری را داراست و نهایتا به شاخه های نازک آخری برگ ها و احیانا میوه هایی چسبیده شده اند. این تنه بزرگ معمولا یک مجموعه ریشه بیشتر ندارد که اگر خشک شود تمام تنه و شاخه های متصل به آن خشک می شوند و کل درخت از بین می رود. حال آنکه در مدل جنگلی چنین نبود و با خشکیدن یک ریشه تنه های دیگر سبز و استوار باقی می ماندند.
در قرن حاضر با توجه به تعداد بسیار زیاد انسان ها که هر روز بر تعدادشان اضافه می شود و محدودیت و کمبود روز افزون منابع حیاتی مورد نیاز بشر اگر قرار باشد ساختار بنیادی جوامع براساس مدل درختی شکل بگیرد ، بر اثر فشار سنگینی که به تنه و ریشه درخت وارد می شود کل شاخ و برگ ها و میوه ها بر اثر یک کم آبی و یا توفان بی مقدمه دستخوش نابودی قرار می گیرند. برای همین است که در خانواده هایی که فشار و سنگینی مالی فقط بر دوش پدر خانواده است ، ضمن آنکه درآمد پدر کفاف نیازهای اساسی خانواده را نمی دهد بلکه به محض از کار افتادن پدر ، آینده و سلامت جسمی و روانی و تحصیلی تمام اعضای خانواده به شدت آسیب می بیند. در این مواقع اگر همه اعضای بالغ خانواده توان درآمد سازی را در خود ایجاد کنند و بدون آنکه تنه اصلی خانواده را رها کنند ریشه های سرپا ایستادن انفرادی و مستقل داشته باشند ، در نتیجه ضمن اینکه شاخ و برگ کل خانواده سبزتر و گسترده تر و آبرومندانه تر است، فشار بیش از حد لزوم نیز به یک عضو خاص از خانواده وارد نمی شود وسلامت او به خطر نمی افتد. نه تنها در حوزه استقلال مالی و کسب درآمد بلکه در شاخه های دیگر زندگی خانوادگی مانند رعایت نظافت و بهداشت محیط خانه و یا پخت غذا و شستشوی ظروف نیز رویکرد همکاری به مدل جنگلی یک ضرورت است. اگر قرار باشد همه اعضای خانواده بی پروا هر تعداد ظرف که دلشان بخواهد را کثیف کنند و بی اعتنا به نظافت عمومی هر مقدار آشغال تولید کنند و در سطح خانه رها سازند و انتظار داشته باشند که مادر و یا حداکثر مادر و خواهر مسئولیت پاکسازی و تمیزی را به عهده داشته باشند. بدیهی است که این رویکرد مدل درختی جواب نمی دهد و ضمن اینکه این روش ناجوانمردانه و خلاف انسانیت است ، باعث می شود که فشار جسمی و روانی سنگینی نیز به مادر خانواده وارد شود. به جای آن باید تک تک اعضای خانه موظف باشند که نظافت وسایل شخصی و محیط زندگی خود را راسا و شخصا به عهده بگیرند و در همکاری های عمومی نیز با جان و دل مشارکت کنند.
اگر مدل همکاری در خانواده به صورت مدل جنگلی باشد ، در نتیجه هر گاه یکی ازاعضای خانواده دچار مشکل جدی شد و نتوانست سرپا بایستد بقیه اعضا می توانند شانه های خود را تکیه گاه او کنند و مانع از زمین خوردنش شوند. چرا که هرکدام ریشه هایی مجزا و مستقل دارند و می توانند به هنگام ضرورت به کمک تنه آسیب دیده بیایند.
بنابراین همه پدرومادرها باید امکان و جرات درآمد سازی را در فرزندان خود ایجاد کنند و جسارت و مهارت لازم برای کسب درآمدهای صحیح را به صورت عملی و اجرایی به فرزندان خود آموزش دهند. هیچ اشکالی ندارد که انسان همزمان با دانشجو بودن یک منبع درآمد سبک و ساده هم برای خودش داشته باشد. حالت و روحیه استقلال مادی که از این مسیر بدست می آید روی اعتماد به نفس و عزت نفس شخص تاثیری غیر قابل انکار دارد و تا حد زیادی مانع از بروز احساس ناخوشایند وابستگی و بی دست و پایی در فرد می شود. مدیران نیز باید به زیردستان خود اعتماد کنند و بخش هایی از سود و منفعت مجموعه را به میزان کارآیی و خلاقیت کارمندان گره بزند و از همه مهم تر قدرت تصمیم سازی و فعالیت در زمان بحران و غیبت سرپرست را به زیردستان خود بسپارد. در اینصورت ضمن اینکه کارها بهتر و کامل تر و سریع تر و خلاقانه تر به پیش می رود. اگر هم فرصت شغلی بهتری برای مدیر ارشد بوجود آمد او می تواند به راحتی درخواست جابجایی دهد چرا که مدل کارکرد جنگلی است و با تعویض ریشه و تنه زیر مجموعه ها آسیب نمی بینند.
اگر خوب در احوال جوامع پیشرفته دقت کنید متوجه خواهید شد که هر چه رویکرد همکاری اعضای این جوامع به مدل جنگلی نزدیکتر باشد افراد راحت تر و بی دغدغه ترند و از لحاظ امنیت شغلی و درآمدی از آسودگی بیشتری برخوردارند. به عنوان یک مثال ساده وقتی خانم خانه رانندگی بلد باشد بخش زیادی از بار حمل و نقل بچه ها و خرید و جابجایی از دوش آقای خانه برداشته می شود و او فرصت بیشتری برای درآمد سازی و استراحت پیدا می کند. ضمن آنکه زحمت و دردسر کمتری متوجه خانم خانه می شود و از امنیت اعضای خانواده در جابجایی ها بیشتر تضمین می شود.
این موضوع جای بحث زیادی دارد اما به همین نکته بسنده می کنیم که اگر خوب دقت کنید می بینید انسان های موفق کسانی هستند که رویکرد همکاری با قالب و مدل جنگلی در تمام ارکان زندگی آنها به صورت جدی نهادینه شده است. فقط کافی است خوب دقت کنید. از نتیجه آن حیرت زده خواهید شد!

دوشنبه 4/8/1388 - 16:16
داستان و حکایت
شنیدن صدای دل!

شنیدن صدای دل!
باران خوبی باریده بود و مردم دهکده شیوانا به شکرانه نعمت باران و حاصلخیزی مزارع عصر یک روز آفتابی در دشت مقابل مدرسه شیوانا جمع شدند و به شادی پرداختند. تعدادی از شاگردان مدرسه شیوانا هم در کنار او به مردم پراکنده در دشت خیره شده بودند.
در گوشه‌ای دو زوج جوان کنار درختی نشسته بودند و آهسته با یکدیگر صحبت می‌کردند. آنقدر آهسته که فقط خودشان دوتایی صدای خود را می‌شنیدند. در گوشه‌ای دیگر دو زوج پیر روبه‌روی هم نشسته بودند و در سکوت به هم خیره شده و مشغول نوشیدن چای بودند. در دوردست نیز زن و شوهری میانسال با صدای بلند با یکدیگر گفت‌وگو می کردند و حتی بعضی اوقات صدایشان آنقدر بلند و لحن صحبتشان به حدی ناپسند بود که موجب آزار اطرافیان می‌شد.
یکی از شاگردان از شیوانا پرسید: "آن دو نفر چرا با وجودی که فاصله بینشان کم است سر هم داد می‌زنند؟"
شیوانا پاسخ داد: "وقتی دل‌های آدم‌ها از یکدیگر دور می‌شود آنها برای اینکه حرف خود را به دیگری ثابت کنند مجبورند عصبانی شوند و سر هم داد بزنند. هر چه دل‌ها از هم دورتر باشد و روابط بین انسان‌ها سردتر باشد میزان داد و فریاد آنها روی سر هم بیشتر و بلندتر است. وقتی دل‌ها نزدیک هم باشد فقط با یک پچ‌پچ آهسته هم می‌توان هزاران جمله ناگفته را بیان کرد. درست مانند آن زوج جوان که کنار درخت با هم نجوا می‌کنند. اما وقتی دل‌ها با یکدیگر یکی می‌شود و هر دو نفر سمت نگاهشان یکی می‌شود، همین که به هم نگاه کنند یک دنیا جمله و عبارت محبت‌آمیز رد و بدل می‌شود و هیچ‌کس هم خبردار نمی‌شود. درست مثل آن دو زوج پیر که در سکوت از کنار هم بودن لذت می‌برند. هر وقت دیدید دو نفر سر هم داد می‌زنند بدانید که دل‌هایشان از هم دور شده است و بین خودشان فاصله زیادی می‌بینند که مجبور شده‌اند به داد و فریاد متوسل شوند."

دوشنبه 4/8/1388 - 16:14
داستان و حکایت
دقایقی از تو برای دیگران!‏

دقایقی از تو برای دیگران!‏
شیوانا گوشه‌ای از مدرسه نشسته و به کاری مشغول بود و در عین حال به صحبت چند نفر از شاگردانش گوش می‌داد. یکی از شاگردان ده دقیقه یک‌ریز در مورد شاگردی که غایب بود صحبت کرد و راجع به مسایل شخصی فرد غایب حدسیات و برداشت‌های متفاوتی بیان کرد. حتی چند دقیقه آخر وقتی حرف کم آورد در مورد خصوصیات شخصی و خانوادگی شاگرد غایب هم سخنانی گفت. وقتی کلام شاگرد غیبت‌کن تمام شد، شیوانا به سمت او برگشت و با لحنی کنجکاوانه از او پرسید: "بابت این ده دقیقه‌ای که از وقت ارزشمند خودت به آن شاگرد غایب دادی، چقدر از او گرفتی؟"‏
شاگرد غیبت‌کن با تعجب گفت: "هیچ چیز! راجع به کدام ده دقیقه من صحبت می‌کنید؟"‏
شیوانا تبسمی کرد و گفت: "هر دقیقه‌ای که به دیگران می‌پردازی در واقع یک دقیقه از خودت را از دست می‌دهی. تو ده دقیقه تمام از وقت ارزشمندی را که می‌توانستی در مورد خودت و مشکلات و نواقص و مسایل زندگی خودت فکر کنی، به آن شاگرد غایب پرداختی. این ده دقیقه دیگر به تو برنمی‌گردد که صرف خودت کنی. حال سوال من این است که برای این ده دقیقه‌ای که روزی در زندگی متوجه ارزش فوق‌العاده آن خواهی شد چقدر پول از شاگرد غایب گرفته‌ای؟ اگر هیچ نگرفتی و به رایگان وقت خودت و این دوستانت را هدر داده‌ای که وای بر شما که این‌قدر راحت زمان‌های ارزشمند جوانی خود را هدر می‌دهید. اگر هم پولی گرفته‌ای باید بین دوستانت تقسیم کنی، چون با ده دقیقه صحبت کردن، تک‌تک این افراد نیز ده دقیقه گرانقدر زندگیشان را با شنیدن مسایل شخصی دیگران هدر داده‌اند!"‏

دوشنبه 4/8/1388 - 16:10
اخبار
ده نفر از عجیب ترین آدمهای دنیا (یک ایرانی هم بین اینها هست)
 ده نفر از عجیب ترین های دنیا (یک ایرانی هم بین اینها هست) 

1- یک تایوانی 64 ساله که بیش از سی سال است که نخوابیده است،این مرد بعد از یک تب در سال 1973 دیگر نتوانسته بخوابد. ظاهرا این بیخوابی طولانی تاثیری هم بر سلامتی اش نداشته است.او در یک مزرعه زندگی می کند و از خوک و مرغ نگهداری می کند و این کار تمام وقت او را می گیرد.

 

2-یک مرد هندی که برادر دوقلو اش را حامله بود. یکی از عجیب ترین موارد پزشکی که یک از دو جنین در داخل رحم دیگری مدفون شده است.او همیشه فکر می کرد که توموری در داخل شکم خود دارد تا اینکه این تومور زیادی بزرگ شد و پزشک ها پس از عمل اعضای انسان را از داخل شکم او بیرون آوردند.نکته جالب این است که وقتی یک دوقلو در بدن دیگری اسیر می شود می تواند به زندگی خود مثل یک انگل ادامه دهد تا زمانی که شروع به صدمه زدن به میزبان خود می کند.

3-یک سرباز ژاپنی که حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم از ترس آمریکایی ها ۲۸ سال در خفا زندگی می کرد.او از سال 1944 تا 1972 در یک غار جنگلی زیر زمینی با دو نفر از ساکنان آنجا زندگی می کرد ، حتی پس از آنکه اعلامیه های پایان جنگ را دیده بود.

4-مهران کریمی ناصری (یک پناه جوی ایرانی) که از سال ۱۹۸۸ در فردوگاه دو گل پاریس زندگی می‌کند و از آن بیرون نیامده است.او بعد از اینکه در کشور خود به زندان افتاد به کشورهای مختلفی تقاضای پناهندگی داد که ناموفق بود. ظاهرا فیلم ترمینال که در سال ۲۰۰۴ ساخته شده بود و تام هنکس در آن بازی می کرد با الهام از مهران کریمی ناصری بوده است.با وسیله ها و کیف ها او همیشه شبیه یک مسافر است و کسی به او توجه نمی کند.

5-یک سیاستمدار ژاپنی که فکر می‌کند خدا و مسیح است و تصمیم دارد دنیا را با رسیدن به مدارج سیاسی تغییر دهد. او قایل به یکی بودن دین و سیاست است و می‌خواهد قوانین سازمان ملل را تغییر بدهد و … او در انتخابات زیادی شرکت کرده ولی موفق نشده است.

6-بیهاری هندی که یک کشاورز است در سال ۱۹۷۶ تا 1994 رسما مرده اعلام شده بود و او ۱۸ سال با دولت و بوروکراسی هند جنگید تا ثابت کند که زنده است. ظاهرا عمویش با رشوه او را رسما و دولتی کشتانده بوده است تا زمینش را تصاحب کند.او زمانی متوجه شد که می خواست از بانک وام بگیرد. بعدا معلوم شد که حداقل صد نفر دیگر هم سرنوشت او را دارند

.این انجمن الان 20،000 عضو دارد که تا سال 2004 آنها موفق شدند که 4 نفر از اعضا را زنده اعلام کنند.

7-دیوید ایکه که یک بازیکن حرفه ای سابق فوتبال بریتانیایی است، معتقد است جهان را کسانی اداره می‌‌کنند که از نسل خزندگانند. به نظر او این افراد تمایلات کودک آزاری و شیطانگرایانه دارند. او الیزابت دوم و جرج بوش را از نسل خزندگان قدیم می‌داند و در کتاب‌هایش (۱۵ کتاب) سعی می‌کند این افراد را معرفی و جهان را از دست آنها نجات دهد.او پس از یک سخنرانی 5 ساعته برای دانش آموزان مورد تشویق دانشگاه تورنتو در سال 1999 قرار گرفت.

8-الن بادن آمریکایی که از سال ۱۹۹۰ خود را به به پاپی انتخاب کرده است. او و طرفدارنش انتخابات واتیکان را به رسمیت نمی شناسند. الن را ۶ نفر از جمله والدینش با پاپی برگزیدند. او همچنان به کارش ادامه می‌دهد.

9-ناکاماتسو مخترع ژاپنی که بیش از ۳۰۰۰ اختراع داشته (از جمله فلاپی دیسک) و رکورد جهانی را برای تعداد اختراعاتش دارد. او در ۳۴ سال گذشته از تمام غذاهایی که خورده عکس گرفته و آن را تجزیه تحلیل کرده. هدفش این است که ۱۴۰ سال زندگی کند.

10-میشل لوتیتوی فرانسوی همه چیز می خورد از تلویزیون گرفته تا دوچرخه از آهن گرفته تا شیشه و پلاستیک و … البته اگر آن شی کمی برزگ باشد خوردنش نیز طول می کشد. مثلا دو سال طول کشید از1978 تا 1980 که او توانست یک هواپیما را بخورد. ظاهرا او یک معده و روده ای با دو برابر ضخامت قابل انتظار دارد و اسید گوارشی او دارای قدرت غیر معمولی است که به او امکان خوردن فلزات را می دهد

دوشنبه 4/8/1388 - 16:9
داستان و حکایت
بترس اما خودت را ترسو نخوان!

بترس اما خودت را ترسو نخوان!

یکی از شاگردان شیوانا استاد دفاع شخصی و مبارزه تن‌به‌تن بود. او در عین حال در آشپزخانه مدرسه نیز کار می‌کرد تا بتواند خرج خود و خانواده‌اش را تامین کند. روزی شیوانا با تعدادی از شاگردانش در حیاط مدرسه نشسته بود که ناگهان آن شاگرد مسلط به مبارزه، با ترس و فریاد از آشپزخانه بیرون پرید و وقتی بقیه متوجه او شدند گفت که یک موش خیلی بزرگ از زیر پای او در رفته و به همین خاطر ترسیده است. همه شاگردان به او خندیدند. او شرمنده نزد شیوانا آمد و با خجالت گفت: "مرا ببخشید. با این کار نشان دادم که فرد ترسو و بزدلی هستم و تمام مبارزاتی که داشته‌ام همگی پوچ و بی‌ارزش بوده‌اند!"
شیوانا دستش را بر شانه او زد و گفت: "تو همان کاری را انجام دادی که من و بقیه هم اگر بودیم انجام می‌دادیم. ترسیدن یکی از احساسات موقتی انسان است که در وجود همه گاهی ظاهر می‌شود. اما ترسو بودن یک صفت و یک لقب دایمی است که می‌تواند تا آخر عمر همراه انسان باشد. حتی اگر احساس ترس دایمی هم بود تو حق نداشتی لقب ترسو را برای خودت انتخاب کنی. هرگز در مورد احساسات خودت قضاوت نکن و اجازه نده تو را با احساسات لحظه‌ای‌ات نامگذاری کنند. تو می‌توانی بترسی ولی ترسو نباشی. در مورد احساسی که داری لزومی نیست که حس بدی داشته باشی و آن‌قدر ناراحت شوی که لقب‌های ناشایست را روی خودت بپذیری. بگذار احساساتت بدون اینکه ذهن تو نگران بدنام شدن باشد در وجودت جاری شوند و جلوه‌گری کنند و محو شوند. تو آنها را نظاره کن. احساسات ناشایست را غربال کن و به حس‌های دیگر اجازه بده بیایند و بروند. اما در این میان هرگز آنها را قضاوت نکن و اجازه نده تو را با احساساتت نامگذاری کنند. فراموش نکن که تو همیشه این حق را داری که بترسی ولی در عین حال ترسو نباشی."

دوشنبه 4/8/1388 - 16:6
دعا و زیارت
نامه اعمال انسان
كلمه «طائر»، كنایه از عمل انسان است، زیرا اعمال انسان همچون پرونده عمل هر كس، از خیر و شر، به گردنش آویخته مى شود.
در قرآن بارها به مسئله نامه عمل اشاره شده و در آیات مختلف نكاتى مطرح گردیده است، از جمله:
1. نامه عمل براى همه است. (كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ)
2. در آن نامه چیزى فروگذار نشده است. (لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا كَبِیرَةً) (كهف، آیه 49)
3. مجرمان از آن مى ترسند. (فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ) (كهف، آیه 49)
4. خود انسان با خواندن نامه عملش، حاكم و داور است. (اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیباً) (اسراء، آیه 14)
5. رستگاران، كتابشان به دست راست داده مى شود و دوزخیان به دست چپ. (أُوتِیَ كِتابَهُ بِیَمِینِهِ... بِشِمالِهِ) (الحاقه، آیه 19)

(400 نكته از تفسیر نور)
دوشنبه 4/8/1388 - 15:54
دعا و زیارت
پرسش: آیا این نظر كه همه علوم در قرآن وجود دارند، ادعای درستی است؟
چند دیدگاه، در این باره وجود دارد كه عبارتند از:
1. دیدگاه حداكثری؛ بنابر این دیدگاه، تمام علوم در قرآن موجودند؛ به دلیل آیة مذكور و آیة 88 سوره نحل؛ «وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْ ءٍ؛ ما كتاب را بر تو نازل كردیم كه روشن كنندة هر چیزی است». از این رو، همگان می توانند با سعی و تلاش خود و متناسب با رشتة تخصصی خود، حتی دانش های مختلف شیمی، فیزیك را از قرآن استخراج كنند و حقایق را كشف كنند.
اسكندرانی در «كشف الاسرار النورانیه»، طنطاوی در كتاب «الجواهر فی تفسیر القرآن»، ابن كثیر در «تفسیر القرآن العظیم» و ملا محسن فیض كاشانی، از این گروهند..
2. دیدگاه حداقلی؛ بنابر این دیدگاه، قرآن تنها به بیان عقاید و ارزش ها پرداخته است و طرح مسائل علمی با قدسی بودن قرآن و دین، سازگار نیست. عبدالكریم سروش در «فربه تر از ایدئولوژی»، از این گروه است.
ناگفته نماند كه طرح مسائل علمی در قرآن، با قدسی بودن آن منافات ندارد؛ چنان كه ظاهر بسیاری از آیات قرآن، درباره كارهای دنیایی مردم، جنگ و صلح آنها و دقت در پدیده های طبیعی و زمین و آسمان می باشد.
3. دیدگاه اعتدالی؛ همة علوم در قرآن نیست؛ بلكه قرآن، كتاب هدایت است و برخی علوم دیگر به مناسبت های گوناگون، تنها مورد اشاره قرار گرفته اند. علامه طباطبایی و شهید مطهری از این گروه می باشند.
بنابر این دیدگاه، آیة شریفة «وَ نَزَّلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ تِبْیاناً لِكُلِّ شَیْ ءٍ» گرچه مربوط به همین قرآن كریم است، ولی روشن كنندة هر چیزی در موضوع خودش است و موضوع قرآن، هدایت بشر است؛ نه علوم تجربی و ریاضی و فیزیك؛ بلكه هر چیزی كه دربارة هدایت، لازم باشد، در قرآن هست.
فرض كنید در كتاب شیمی، دانشمندی می‌نویسد: من در این كتاب، از هیچ مسئله ای فروگذار نكردم؛ منظور چیست؟ مسلماً مقصود او، مسائل مربوط به موضوع همان كتاب است كه شیمی است. قرآن نیز كتاب هدایت و كتاب انسان‌سازی است و اگر گفته شود همه چیز در آن است، منظور چیزهایی است كه مربوط به هدایت است.
دوشنبه 4/8/1388 - 15:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته