شعر و قطعات ادبی
وقتی گوش شنوا نیست
حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
كه به صحرا بگذارم
كه به صحرابگذارم
شور شاعرانه ای نیست
غزل و ترانه ای نیست
به لب آینه حتی
حرف عاشقانه ای نیست هر كسی می پرسد ازمن
در چه حالی در چه كاری
تو كه اهل روزگاری
خبر تازه چه داری
می بینن اما می پرسن
چه سوال خنده داری
وقتی گوش شنوا نیست
حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
كه به صحرا بگذارم
كه به صحرا بگذارم
چی بگم وقتی كه هیچكس
منو از من نمی فهمه
حرفای نگفتنی رو
جز به گفتن نمی فهمه
غم آدم دیدنی نیست
قصه ی شنیدنی نیست
بعضی حرفا رو باید دید
بعضی حرفا گفتنی نیست
وقتی گوش شنوا نیست
شوق گفتن نمی مونه
وقتی جاده رو به هیچه
پای رفتن نمی مونه
خبر تازه چه دارم
خبر تازه چه داری
تو چرا باید بپرسی
تو كه اهل روزگاری
می بینی اما می پرسی
چه سوال خنده داری
وقتی گوش شنوا نیست
حرف تازه ای ندارم
سر عاشقی نمونده
كه به صحرا بگذرم...
جمعه 3/8/1387 - 21:36
خاطرات و روز نوشت
شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟
مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.
یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد.
شیشه ی پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد...
تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...
اما امشب دیدم...
هیچکس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...
از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا ؟
وقتی با تو آشنا شدم؛درخت مهربانیت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را
ندیدم
معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتوانستم تمامش کنم.
و دریای عشقت آنقدر وسیع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببینم
و سرانجام در آن غرق شدم. ای کاش می تونستی نجاتم دهی
بس که دیوار دلم کوتاهست هرکه ازکوچه تنهایی من می گذرد به هوای هوسی هم که
شده سرکی می کشدومی گذرد
نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت :چه طوری؟ تو که نمی بینی !
نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم . ماه گفت:چرا؟
نابینا گفت: اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق
خودت هستم
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به كسی توجه نمی
كنه ... از كسی خجالت نمی كشه ... می باره و می باره و ... اینقدر می باره تا
آبی شه ... آفتابی شه ...!!! کاش ... کاش می شد مثل آسمون بود ... كاش می شد
وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ... بعدش هم انگار نه انگار
كه بارشی بوده ... انگار نه انگار كه غمی بوده ... همه چیز فراموشت بشه!
كاش..!!
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سر شار است
فقط کسی معنی دل تنگی را درک می کند که طعم وابستگی را چشیده باشد
دوری،عشق های کوچک را از بین می بره.ولی به عشق های بزرگ عظمت می ده،
مثل باد که یه کبریت و خاموش می کنه ولی شعله های آتش را بزرگ تر می کنه
وقتی دهکده ای می سوزد همه دودش را میبینند اما وقتی قلبی می سوزد کسی حتی
شعله اش را نمی بیند
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه
میشکنه و آهسته میمیره .
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده
سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم .
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان
داره زیاد نتونه طاقت بیاره .
یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو
ازش میگیریم
ای کاش کودک بودم ، تا هر وقت دلم می گرفت با صدای بلند گریه می کردم و داد
می زدم تا همه درد مرا بفهمند
دلم گرفته ... کاش مرحمی بودی برای دل خستم... اما افسوس .... که دردم بی
درمان است ...
كاش بودی تا دلم تنها نبود، تا اسیر غصه ی فردا نبود
آنقدر ارزوهایم را به گور بردم كه دیگه جایی برای جسدم نیست
آخرین بار که اورا دیدم گردنبند صلیبی به او هدیه کردم
گفت:من که دوستت ندارم پس چرا به من هدیه می دهی!؟
گفتم: بر سر هر گوری صلیبی می نهند
این صلیب را بر گردنت بالای قلبت بیاویز زیرا انجا گورستان عشق من است
تو که هم صدا نبودی چرا با بهونه موندی؟ چرا بعد آشنایی شعرعاشقونه خوندی؟
تو که همقدم نبودی به دو راهی ها رسیدی توی جاده جدایی بگو تا کجا رو دیدی؟
دوری،عشق های کوچک را از بین می بره.ولی به عشق های بزرگ عظمت می ده،
مثل باد که یه کبریت و خاموش می کنه ولی شعله های آتش را بزرگ تر می کنه
پیش خودم دل بستم و بهش نگفتم حرفمو.....شاید یه لحظه دیگه فرصته عاشقی
بشی...
دوباره یه شانس دیگه شانس شقایقی باشه شاید یه بار دیگه لحظه مجالمون بده
...
گفتنی رو باید بگم ... گریه اگه امون بده ...
هر وقت بعد از 120 سال رفتی اون دنیا خواستی از روی پل صراط رد شی بهت گفتن
یکی حلالت نکرده ....
بدون اون منم که می خوام به این بهونه یه بارهم كه شده ببینمت
جمعه 3/8/1387 - 21:18
خاطرات و روز نوشت
یاد گرفتم که...
یاد گرفتم كه عشق با تمام عظمتش 3-2 ماه بیشتر زنده نیست
یاد گرفتم كه عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی 2 خط موازی كه هیچگاه به هم نمی رسند
یاد گرفتم در عشق هیچكس به اندازه خودت وفادار نیست
و
یاد گرفتم هر چه عاشق تری ، تنهاتری
این یعنی هیچكسی
جمعه 3/8/1387 - 21:18
خانواده
بعضی ه
ابعضیها شعرشان سپید است، دلشان سیاه
بعضیها شعرشان كهنه است، فكرشان نو
بعضیها شعرشان نو است، فكرشان كهنه
بعضیها یك عمر زندگی میكنند برای رسیدن به زندگی
بعضیها زمینها را از خدا مجانی میگیرند و به بندگان
خدا گران میفروشند
بعضیها حمال كتابند
بعضیها بقال كتابند
بعضیها انبارداركتابند
بعضیها كلكسیونر كتابند
بعضیها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به كیفشان و
بعضی به كارشان
بعضیها اصلا قیمتی ندارند
بعضیها به درد آلبوم میخورند
بعضیها را باید قاب گرفت
بعضیها را باید بایگانی كرد
بعضیها را باید به آب انداخت
بعضیها هزار لایه دارند
بعضیها ارزششان به حساب بانكیشان است
بعضیها همرنگ جماعت میشوند ولی همفكر جماعت نه
بعضیها را همیشه در بانكها میبینی یا در بنگاهها
بعضیها در حسرت پول همیشه مریضند
بعضیها برای حفظ پول همیشه بیخوابند
بعضیها برای دیدن پول همیشه میخوابند
بعضیها برای پول همه كاره میشوند
بعضیها نان نامشان را میخورند
بعضیها نان جوانیشان را میخورند
بعضیها نان موی سفیدشان را میخورند
بعضیها نان پدرانشان را میخورند
بعضیها نان خشك و خالی میخورند
بعضیها اصلا نان نمیخورند
بعضیها با گلها صحبت میكنند
بعضیها با ستارهها رابطه دارند
بعضی ها صدای آب را ترجمه میكنند
بعضی ها صدای ملائك را میشنوند
بعضی ها صدای دل خود را هم نمیشنوند
بعضی ها حتی زحمت فكركردن را به خود نمیدهند
بعضی ها در تلاشند كه بیتفاوت باشند
بعضی ها فكر میكنند چون صدایشان از بقیه بلندتر
است، حق با آنهاست
بعضی ها فكر میكنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با
آنهاست
بعضی ها برای سیگار كشیدنشان همه جا را ملك
خصوصی خود میدانند
بعضی ها فكر میكنند پول مغز میآورد و بی پولی بی مغزی
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر میكشند
بعضی ها ابتذال را با روشنفكری اشتباه میگیرند
بعضی ها از شاعران برای ماندگار شدن چه
زجرها كه نمیكشند
بعضی ها یك درجه تند زندگی میكنند، بعضیها
یك درجه كندهیچكس بیدرجه نیست
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما میخورند
بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی میكنند
بعضی از آدمها فاصلة پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند
طناب و بعضی مانند نخ
بعضی ها دنیایشان به اندازه یك محله است، بعضی به اندازه
یك شهر، بعضی
به اندازه كرة زمین و بعضی به وسعت كل هستی
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ
بعضی ها بیكار میشینند
این همه حرف در مورد بعضی ها در میارنند و مینویسند
بعضی ها چه حالی دارند
جمعه 3/8/1387 - 21:18
دانستنی های علمی
بفرست برای ایرانیان تا بدانند که ما چه بودیم...
در تصاویر حكاكی شده بر سنگهای تخت جمشید
هیچكس عصبانی نیست.
هیچكس سوار بر اسب نیست.
هیچكس را در حال تعظیم نمی بینید.
هیچكس سر افكنده و شكست خورده نیست .
هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد . از افتخارهای ایرانیان این است كه هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است در بین صدها پیكره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یك تصویر برهنه و عریان وجود ندارد ،
بفرست برای ایرانیان تا یادمون بمونه چی بودیم...
جمعه 3/8/1387 - 21:18
رويا و خيال
من هیچ كس ام
و فراموش نمی كنم.
هیچ هیچكس رو
جمعه 3/8/1387 - 21:17
خانواده
می دونی قشنگیه راه رفتن زیر بارون چیه؟؟؟؟؟
اینه که هیچکس نمی تونه اشکاتو ببینه
جمعه 3/8/1387 - 21:17
رويا و خيال
دوست همه كس، دوست هیچكس نیست
جمعه 3/8/1387 - 21:17
رويا و خيال
هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ولی من حداقل می تونم بهش یاد بدم که وقتی شکست با لبه های تیزش دست اونی که شکسته رو نبره.
جمعه 3/8/1387 - 21:17
رويا و خيال
چرا به یاد نمی اورم
به گمانم تو حرفی برای گفتن داشتی
چرا به یاد نمی اورم
همیشه ی بودن
با هم بودن نیست
چرا به یاد نمی اورم
...؟؟؟
پنج شنبه 2/8/1387 - 21:20