دارند پیلههای دلم درد میکشند باید دوباره زاده شوم ـ عاری از گناه ـ
هر جایی که پا می نهم به تو می رسم...
شاید بشود به جای عشق معنای زیبای بودنت را
در آیینم بگذارم تا دیگران هم پی به معنای زیبای نامت ببرند...
ای تو!
تویی که برای هر کس تویی دیگر می شوی !
دوستت دارم با تمام وجود...!
چقدر شبیه من نیست نه خدایا منم انگار !!!
با کی اشتباه گرفتی من نه ماهم نه ستاره
اونکه آرزوشو داری حتی قد خودتم نیست !!!
اگه رومیشد دلامون اگه این شب شیشه ای بود
اگه تصویر ستاره پشت پرده این نباشه
من همینم که میبینی نه اون عکسای رو دیوار ...
نهادم سر به پای تو رضا جانم، رضا جانم
زائری بارانی ام آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم، خسته ام ،تنها به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر ازدلتنگیم ضامن چشمان آهوها، به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا، به دادم می رسی؟
ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت می کنیم در حالی که فقط اومی داندکه این موقعیت ها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر می شوند .
باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همه این موقعیت های به ظاهر نا خوشایند معجزه می آفرینند.
مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل می فرستد وهر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
با توام ای لنگر تسکین ای تکانهای دل! ای آرامش ساحل! با توام ای نور! ای منشور! ای تمام طیفهای آفتابی! ای کبود ارغوانی! ای بنفش آبی! با توام ای شور! ای دلشوره شیرین! با توام ای شادی غمگین! با توام ای غم! غم مبهم! ای نمی دانم! هر چه هستی باش! اما کاش... نه، جز اینم آرزویی نیست: هر چه هستی باش! اما باش!
به نام خدایی که در این نزدیکی است
4اسفند ماه سال ۱۳۷۵ شبکه رادیویی جوان پا به عرصه ی رسانه گذاشت و امروز ۱2 سال از آن روز می گذرد ...
سالگرد تولد این شبکه رو به همه ی جوونای اهالی رادیو به همه ی گروه های برنامه ساز و البته به خودم که رادیو همراه همیشگی منه تبریک میگم ...
سرگشته ای به ساحل دریا نزدیك یك صدف سنگی فتاده دید و گمان برد گوهر است گوهر نبود - اگرچه - ولی در نهاد او چیزی نهفته بود كه می گفت از سنگ بهتر است! جانمایه ای به روشنی نور، عشق، شعر از سنگ می دمید! انگار دل بود، می تپید! اما چراغ آینه اش در غبار بود! دستی بر او گشود و غبار از رخش زدود خود را به او نمود! آیینه نیز روی خوش آشنا بدید با صد امید، دیده در او بست صد گونه نقش تازه از آن چهره آفرید در سینه هرچه داشت به آن رهگذر سپرد سنگین دل از صداقت آیینه یكّه خورد آیینه را شكست!!!!!