دعا و زیارت
باسمه تعالی
«حرکت به انگیزه هدایت »
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "هرکس فرمانروای ستمگر و ظالمی را بنگرد که محرمات الهی را حلال شمرده، پیمان خدا را میشکند و با روش پیامبرش مخالفت میورزد و در میان مردم با تعدی و تجاوز رفتار میکند و با این همه، با سخن و عمل خود او را از اعمال ناروای خویش باز ندارند، مثل همان ستمگر مستحق عذاب الهی خواهد بود."(1)
امام حسین (علیه السلام) با یادآوری این سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حرّ و سپاه او را مورد خطاب قرار داده و آنان را از عاقبت شومی که در انتظارشان بود، آگاه کرد و سپس خطاب به آنها فرمود:
"ای مردم، آگاه باشید که اینها تن به اطاعت شیطان در داده، از بندگی خدا سر باز زده اند. اینان مفاسد و تبهکاریها را رواج بخشیده، حدود و کیفر اسلامی را در مورد تبهکاران تعطیل نموده اند. اینها بیت المال و اموال عمومی را به خود اختصاص داده، حرام خدا را حلال شمرده، حلال الهی را حرام کرده اند و اینگونه عناصر فاسد و آلوده، هرگز شایسته حکومت و زمامداری مسلمانان نیستند ...
ای مردم، شما به من نامهها نوشتید که به سوی شما بیایم و وعده دادید که دست از یاری من بر ندارید و پیمان شکنی نکنید. اینک که من به سرزمین شما آمده ام، اگر به عهد خود وفا کنید و مرا تنها نگذارید، به هدایت حقیقی میرسید. زیرا من حسین بن علی فرزند فاطمه دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم. من خود در میان شما و خانواده من همراه خانواده شما، در غم و شادی و رنج و زحمت شریک خواهیم بود.
ولی اگر پیمان شکنی و نقض بیعت کنید به جانم سوگند که این نخستین بار نیست که چنین ننگی را مرتکب میشوید، زیرا شما با پدر و برادرم و پسر عمویم مسلم بن عقیل نیز چنین بی وفایی کردید .. شما با این سستی و ترس، خود را بدبخت کردید و بهره خود را ضایع نمودید. هر کس پیمان خود را بشکند چوب بد قولی و پیمان شکنی خود را میخورد."(2)
امام حسین (علیه السلام) با این سخنان، انگیزه اصلی قیام خود را که جنبه اعتقادی ـ اجتماعی داشت، بیان کرد و نشان داد که جنبه اصلی این قیام به خاطر مردم و هدایت آنهاست و این خانواده از جانب خدا برای این امر برگزیده شده اند. لذا آن حضرت در قسمت دیگری از سخنان خود در این رابطه فرمود:
"انگیزه نهضت و انقلاب من، هوی و هوس و تمایلات بشری نیست؛ هدف من فساد و ستمگری نیست؛ بلکه هدف من اصلاح اوضاع نابسامان امت جدم میباشد. هدف من امر به معروف و نهی از منکر است ... هرکس دعوت من را بپاس احترام حق پذیرفت، راه سعادت را انتخاب کرده است؛ چون خدا همیشه پشتیبان حق است و هر کس نپذیرفت شکیبایی اختیار خواهم کرد تا خداوند میان من و این قوم به حقیقت داوری کند؛ زیرا او بهترین داور است."(3)
« برگرفته از کتاب "ارزیابی انقلاب حسین از دیدگاهی جدید"، تالیف محمد مهدی شمس الدین، ترجمه مهدی پیشوایی »
پاورقی ها:
1- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): "من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالاثم والعدوان فلم یغیر علیه بفعل ولا قول کان حقا على الله إن یدخله مدخله" (تاریخ طبری، جلد 4، صفحه 304)
2- تاریخ طبری، جلد 4، صفحه 305- 304
3- مناقب ابن شهر آشوب، جلد 3، صفحه 241
,
,
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:30
خواستگاری و نامزدی
The best cosmetic for lips is truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
for voice is pray
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت
for hands is charity
برای دستان شما بخشش
for heart is love
برای قلب شما عشق
and for life is friendship
و برای زندگی شما دوستی هاست
No one can go back and make a new start
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه
Anyone can start from now and make a brand new ending
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
God didn"t promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره
laughter without sorrow , sun without rain,
خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده
but He did promise strength for the day, comfort for the tears
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات،
تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه
and light for the way
و چراغ راهمون میشه
Disappointments are like road bumps, they slow you down a bit
نا امیدی ها مثل دست اندازهای یک جاده میمونن
ممکنه باعث کم شدن سرعتت در زندگی بشن
but you enjoy the smooth road afterwards
ولی در عوض بعدش از یه جاده صاف و بدون دست انداز بیشتر لذت خواهی برد
Don"t stay on the bumps too long
بنابر این روی دست اندازها و ناهمواریها خیلی توقف نکن
Move on
به راهت ادامه بده
When you feel down because you didn"t get what you want just sit tight
and be happy
وقتی احساس شکست میکنی که نتونستی به اون چیزی که می خواستی برسی
ناراحت نشو
because God has thought of something better to give you
حتما خداوند صلاح تو رو در این دونسته و برات آینده بهتری رو رقم زده
When something happens to you ,good or bad,
وقتی یه اتفاق خوب یا بد برات میافته همیشه
consider what it means
دنبال این باش که این چه معنی و حکمتی درش نهفته هست
There"s a purpose to life"s events
برای هر اتفاق زندگی دلیلی وجود دارد
to teach you how to laugh more or not to cry too hard
که به تو میآموزد که چگونه بیشتر شاد زندگی کنی و کمتر غصه بخوری
You can"t make someone love you
تو نمیتونی کسی رو مجبور کنی که تو رو دوست داشته باشه
all you can do is be someone who can be loved
تمام اون کاری که میتونی انجام بدی
اینه که تبدیل به آدمی بشی که لایق دوست داشتن هست
the rest is up to the person to realize your worth
و عاقبت کسی پیدا خواهد شد که قدر تو رو بدونه
It"s better to lose your pride to the one you love
بهتره که غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی تا این که
than to lose the one you love because of pride
کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست بدی
We spend too much time looking for the right person to love
ما معمولا زمان زیادی رو صرف پیدا کردن آدم مناسبی برای دوست داشتن
or finding fault with those we already love
یا پیدا کردن عیب و ایراد کسی که قبلا دوستش داشتیم میکنیم
when instead
باید به جای این کار
we should be perfecting the love we give
در عشقی که داریم ابراز میکنیم کامل باشیم
Never abandon an old friend
هیچوقت یه دوست قدیمیت رو ترک نکن
You will never find one who can take their place
چون هیچ زمانی کسی جای اون رو نخواهد گرفت
Friendship is like wine
دوستی مثل شراب میمونه
older it gets better as it grows
که هر چی کهنه تر بشه ارزشش بیشتر میشه
When people talk behind your back, what does it mean?
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟
Simple ! It means that you are two steps ahead of them
خیلی ساده ! یعنی این که تو دو قدم از اون ها جلوتری
So, keep moving ahead in Life
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:24
دانستنی های علمی
همه ما یک دوست باریک اندام داریم-همان دوستی که هرگز دچار وسوسه سبد نان نمیشود و وقتی میگوید “من یک تکه کوچک برمیدارم”، واقعا همین کار را میکند. واقعا او چطور میتواند؟
تحقیقات نشان میدهد که افراد باریک اندام اصولا مانند باقی افراد به غذا فکر نمیکنند.” افراد باریک با غذا رابطه راحت و بدون مشکلی دارند.”
“از طرف دیگر، افرادی که اضافه وزن دارند مدام به غذا فکر میکنند. آنها تمام اوقات به مقدار و تعداد دفعات غذا خوردن خود توجه میکنند و در نتیجه، زمان صرف غذا از مشغولیات دائمی ذهن و مغز آنهاست.”
در اینجا، متخصصین کاهش وزن به بررسی ذهن اسرار آمیز افراد “ذاتا” باریک اندام پرداخته و به شما میگویند که آنها چگونه رفتار کرده و شما چگونه میتوانید مانند آنان باشید.
۱/ آنها سیرشدن را به پر شدن معده ترجیح میدهند
به گفته جیل فلمینگ (Jill Fleming) نویسنده کتاب “لاغرها بشقابشان را پاک نمیکنند”، اگر برای پر شدن معده مقیاس از ۱ تا ۱۰ را در نظر بگیریم، باریکها در حدود درجه ۶ و ۷ دست از خوردن میکشند. اما باقی افراد-از جمله من و شما- تا درجه ۸ و ۱۰ هم پیش میروند. شاید دلیل اینکار اشتباه گرفتن حس “پر” بودن با سیر شدن است و ما تصور میکنیم اگر زود دست از خوردن بکشیم، خود را از غذاها محروم ساخته ایم. یا شاید عادت داریم بدون توجه به اینکه نیاز بدنمان چقدر است، هرچه در مقابلمان باشد تمام کنیم.
از لاغرها تقلید کنیم: هنگام صرف وعده بعدی غذایتان، در میانه غذا خوردن قاشق و چنگال را کنار بگذارید و با استفاده از مقیاس ۱ تا ۱۰ پری معده، درجه پری خود را بسنجید. یک بار دیگر هنگامی که حدود ۵ لقمه از غذایتان باقی مانده اینکار ا انجام دهید. هدف از این کار افزایش آگاهی شما از میزان سیری در طی صرف غذاست و از طرف دیگر، این مکثها، موجب میشود که احساس سیری فرصتی برای خودنمایی یافته و شما زودتر از قبل سیری را حس کنید.
۲/ آنها دریافته اند که گرسنگی یک مورد اورژانس نیست
بسیاری از ما که مدام با کیلوهای اضافه درگیریم، گرسنگی را به عنوان شرایطی درنظر میگیریم که باید به سرعت برطرف شود..به گفته دکتر جودیت بک (Judith Beck) ” اگر از گرسنگی وحشت داشته باشید، مدام برای پرهیز از آن به خوردن میپردازیم.” افراد باریک گرسنگی را تحمل میکنند زیرا میدانند که حمله های گرسنگی همواره می آیند و میروند، پس از اقدام فوری خودداری میکنند.
برای تقلید از آنها یک روز پر مشغله را برای به تاخیر انداختن یکی دو ساعته ناهار انتخاب کنید یا غذای میان وعده بعد از ظهر را حذف کنید. خواهید دید که هنوز هم میتوانید به خوبی از عهده کارهایتان برآیید. پس در دفعات بعدی که ناله گرسنگی معده را شنیدید، در راه افتادن به سوی یخچال خودداری خواهید کرد.
۳. آنها از غذا برای تسکین غصه های خود استفاده نمیکنند
مساله این نیست که زنان باریک اندام نسبت به خوردن احساسی ایمن هستند، اما آنها میتوانند این حالت را تشخیص داده و از خوردن دست بکشند.
چه کنیم که مانند آنها باشیم؟ افزودن لغت “ایست” به مجموعه لغات روزمره بسیار مفید است. این کلمه با فرمانهایی چون “از خوردن باقی بیسکوییتها دست بکش” متفاوت است، ما باید بیاموزیم که در زمانهایی چون گرسنگی، خشم، تنهایی یا خستگی که چهار دلیل اصلی خوردن احساسی هستند، به خود آمده و فرمان “ایست” را صادر کنیم.
اگر واقعا گرسنه هستید، یک میان وعده متعادل مانند یک مشت آجیل خام انتخاب کنید که بتواند شما را تا وعده بعدی غذا نگهدارد. اما اگر خشمگین، تنها یا خسته هستید، برای تسکین احساسات خود به دنبال یک راه حل جایگزین و بدون کالری باشید. خشم خود را با پیاده روی یا تنها با بالا و پایین پریدن کنترل کنید زیرا بالا رفتن ضربان قلب میتواند از میزان عصبانیت شما بکاهد. تنها هستید؟ به یک دوست تلفن کنید، به اقوام و دوستان یک ای-میل بفرستید یا برای قدم زدن به پارک یا فروشگاه بروید.حتی اگر با یک چهره آشنا برخورد نکنید هم، بودن در کنار دیگران شما را بیشتر به اجتماع مرتبط میکند. اگر هم خسته هستید، به خاطر خدا کمی خوابید!
۴/ آنها میوه بیشتری میخورند
بر اساس تحقیقی از جامعه متخصصین تغذیه آمریکا، افراد لاغر در طول روز به طور متوسط یک وعده میوه بیشتر از اشخاص چاق مصرف کرده و بیشتر از آنکه به مصرف مواد چرب تمایل داشته باشند، به مواد فیبری علاقمندند.
تقلید از باریک اندامها: میوه را به غذاهای خود وارد کنید. ببینید در رژیم روزانه شما چه امکاناتی برای افزودن میوه وجود دارد. هدف شما باید افزودن دو یا سه وعده میوه به غذای روزانه باشد. میتوانید میوه را در ماست ریخته، برشهای میوه را به ساندویچ خود افزوده یا برای دسر از سیب پخته استفاده کنید. همواره یک ظرف میوه روی میز داشته باشید تا هنگام گرسنگی اولین ماده دم دستتان میوه باشد.
۵/ آنها بنده عادتند
هر متخصص تغذیه به شما خواهد گفت که داشتن رژیم غذایی متنوع بسیار مفید است-اما تنوع بیش از حد میتواند نتیجه معکوس ببار آورد. تحقیقات نشان داده اند که مزه ها و بافتهای بیش از حد متنوع افراد را به پرخوری تشویق میکنند. به گفته دکتر بک ” افراد باریک اندام دارای چیزی هستند که من آنرا “عادت غذایی” مینامم. اکثر غذاهای این افراد از مواد اولیه ای که با دقت انتخاب شده اند تشکیل میشوند. این غذاها از موارد تنوع بخش و غافلگیر کننده اندکی برخوردارند و در کل، رژیم غذایی آنها قابل پیش بینی است.”
برای در پیش گرفتن این روش باید در مورد وعده های اصلی غذایتان تا حد امکان برنامه ریزی شده و ثابت باشد -برای مثال صبحانه شامل برشتوک و شیر، سالاد برای ناهار و الی آخر. افزودن مرغ آب پز یا کبابی به سالاد در یک روز و ماهی تن در روز دیگر اشکالی ندارد، مهم این است که دنبال کردن یک برنامه غذایی تقریبا از پیش تعیین شده، امکان افراط را از شما سلب میکند.
۶/ آنها دارای ژن اراده و خویشتن داری هستند
محققین در دانشگاه تافتز (Tufts) متوجه شده اند که بزرگترین عمل تعیین کننده افزایش وزن زنان در سنین ۵۰ و ۶۰ میزان رفتارهای بیقیدانه یا به عبارت دیگر نامحدود آنهاست. زنانی که رفتارهای بی قید کمتری دارند و در مقابل از حس خودداری متعادلی برخوردارند، از کمترین میزان اضافه وزن برخوردارند. بی قیدی بیشتر و در نتیجه خودداری کمتر، به افزایش وزن تا ۱۵ کیلو در سنین بالاتر منجر میشود.
برای تقلید از این خصیصه، برای زمانهایی که میزان خودداریتان در کمترین میزان آن است-مانند مهمانیها و حضور در گروه بزرگی از دوستان، آماده شوید. اگر در مهمانی هستید، با خود قرار بگذارید که از هر چهار پیش غذایی که به شما تعارف میشود، یکی را بردارید. اگر برای شام بیرون رفته اید، برای غذای اصلی، یک پیش غذا سفارش دهید و دسر خود را با یکی از دوستان شریک شوید. اگر عصبی هستید- یک موقعیت دیگر از خودداری اندک- حتما مقداری خوراکی سالم مانند میوه یا سبزیجات خرد شده ای چون هویج و کرفس در اختیار داشته باشید.
۷/ آنها اهل حرکت هستند
لاغر اندامها، به طور متوسط هر روز دو و نیم ساعت بیش از افراد دیگر سرپا هستند- که برای سوزاندن ۱۵ کیلو در سال کافی است.
اگر قصد دارید بر میزان تحرک خود بیافزایید، قبل از هرچیز باید صادقانه مقدار حرکت خود را ارزیابی کنید. بسیاری از افراد در برآورد مقدار تحرک خود غلو میکنند. اکثر مردم ۱۶ تا ۲۰ ساعت از روز خود را در حالت نشسته میگذرانند. اگر یک گام شمار pedometer در اختیار داشته دارید، در یک روز عادی آنرا به کار ببرید و ببینید تا چه حد به تعداد توصیه شده- ۱۰ هزار قدم - نزدیک شده اید. روز شما باید شامل ۳۰ دقیقه تمرین ورزشی با برنامه و مجموعه ای از عادات مفید مانند استفاده از پله به جای آسانسور یا تمیز کردن منزل با سرعت و انرژی بیشتر باشد. شما میتوانید با استفاده از جدول موجود در www.caloriecontrol. org میزان کالری مصرفی فعالیتهای مختلف را ببینید.
۸/ آنها خوب میخوابند
افراد باریک در مقایسه با افراد دارای اضافه وزن، هفته ای ۲ ساعت بیشتر میخوابند. بنا به نظر محققین، کمبود استراحت با چشمان بسته، با کاهش هورمونهای کنترل کننده اشتها مانند لپتین (leptin) و افزایش هورمونهای بالا برنده اشتها مانند گرلین (ghrelin) ارتباط مشتقیم دارد.
از این روش تقلید کنیم: ۲ ساعت خواب بیشتر در هفه به معنای ۱۷ دقیقه خواب بیشتر در روز است که حتی برای افرادی که برنامه کاری بسیار فشرده ای دارند هم قابل اجراست. از این مقدار افزایش به زمان خواب شروع کنید تا بتوانید برنامه خود را طوری تنظیم نمایید که هر شب ۸ ساعت بخوابید.
توصیه مهم:
صبحانه بخورید! ۷۸% از رژیم گیرندگان موفق هر روز خود را با صبحانه آغاز میکنند.
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:20
دعا و زیارت
باسمه تعالی
گاهى یک زندگى یک روزه یا چند روزه یک نفر که ممکن است شرح آن بیش از چند صفحه نباشد، آنچنان درخشان است که امکان دارد به اندازه دهها کتاب، ارزش آن شخص را ثابت کند و جناب ابوالفضل العبّاس(علیه السلام) چنین شخصى بود. متأسفانه تاریخ از زندگى آن بزرگوار اطلاعات زیادى به ما نشان نداده؛ ولى مطلب زیاد به چه درد مىخورد؟! مهم جایگاه آدمی در نزد پروردگارش است و مقام آن حضرت آن قدر بالاست که امام صادق (علیه السلام)در مورد ایشان فرمود: "عباس مقامى نزد خدا دارد که همه شهدا به مقام او غبطه مىبرند."(1) اما چرا چنین شد؟
تاسوعاست، یعنی نهمین روز از ماه محرم. عبّاس (علیه السلام) در خدمت سید الشهدا (علیه السلام) نشسته است. در همان وقت، یکى از سران دشمن مىآید و فریاد مىزند: عبّاس بن على و برادرانش را بگویید بیایند.
عبّاس (علیه السلام) مىشنود، ولى هیچ اعتنایی نمىکند، گوئی که ابداً چیزی نشنیده است. او آنچنان در حضور مولایش حسین بن على (علیه السلام)مؤدب است که امام حسین (علیه السلام) به او میفرماید: جوابش را بده؛ هرچند فاسق است.
عباس (علیه السلام) به بیرون خیمه مىآید و در مییابد این شمربن ذى الجوشن است که او را صدا نموده است. شمر، روى یک رابطه خویشاوندى دور که از طرف مادر عبّاس(علیه السلام) با او دارد و هر دو از یک قبیلهاند، وقتى که از کوفه آمده است به خیال خودش امان نامهاى براى اباالفضل (علیه السلام) و برادران مادرى او آورده تا به خیال خود، خدمتى کرده باشد. تا شمر حرف خودش را گفت، رنگ چهره عبّاس (علیه السلام)دگرگون شد و خشم تمام وجودش را فرا گرفت. پرخاش مردانهاى به او کرد و فرمود: "خدا تو را و آن کسى که این امان نامه را به دست تو داده است، لعنت کند. تو مرا چگونه شناختهاى؟ درباره من چه فکر کردهاى؟ تو خیال کردهاى من کسی هستم که براى حفظ جان خودم، امام و مولایم حسین بن على (علیه السلام) را این جا بگذارم و به دنبال تو بیایم؟!
آن دامنى که ما در آن بزرگ شدهایم اینطور ما را تربیت نکرده است .."
فردای آن روز هم در کمال وفاداری به امام خویش، ابتدا برادرانش را میدان فرستاد و بعد که همه رفتند و خود باقی ماند، با آن کیفیت جان خویش را نثار مولا و آقایش کرد. آری چنین شد ...
این قدر جوانمردى! این قدر خلوص نیت! این قدر فداکارى!
ما تنها به ظاهر عمل نگاه مىکنیم، به روح عمل نگاه نمىکنیم تا ببینیم چقدر اهمیت دارد. اما امام صادق (علیه السلام) آن را برایمان بازگو میکند و میفرماید: "خدا رحمت کند عموى ما عبّاس راکه به جان ایثار کرد و از امتحان بزرگ الهی به بهترین وجه سربلند بیرون آمد."(2)
«برگرفته از کتاب "حماسه حسینی"، تالیف: "استاد شهید مرتضی مطهری" (با اندکی تصرف)»
پاورقی ها:
1ـ "انّ للعبّاس منزِلة عند الله یغبطه بها جمیع الشّهداء" (ابصارالعین فى انصار الحسین، صفحه 27)
2ـ "رحم الله عمّى العباس لقد اثر و ابلى بلاء حسنا"(ابصارالعین فى انصار الحسین، صفحه 27
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:16
دعا و زیارت
باسمه تعالی
وقتى که هدف انسان، مشخص، متعالى و پرجاذبه باشد و او، سراپا شوق و بى تابى براى رسیدن به آن هدف متعالی باشد، در این صورت، مشکلترین مشکلات و شکننده ترین ضربهها و بزرگترین سنگهاى سر راه، به هیچ هم شمرده نمى شود. این چنین شخصی بیگانه با رنج و خستگى، نستوه و پرتوان و خروشان، به سوى آن هدف پیش مى تازد. در نقطه مقابل، آن کس که ایمان و یقین و شور و کشش و کوششى به سوى هدف مشخص نداشته باشد، چشمش سراغ بهانه مى گردد و کاه را کوه مى بیند و یک نابسامانى کوچک را، سدی پولادین مى پندارد و پیاپى به زانو درمى آید ...
روز عاشورا، هنگامى که حسین (علیه السلام)براى پیکار وارد میدان مى شود، جسد یاران مقتول خویش را مى بیند؛ ولى نه از دست دادن فرزندان و برادران عزم او را براى نبرد، سست مى کند، نه مشاهده اجساد یاران شهیدش که نتوانسته است جنازه آنان را از میدان کارزار خارج نماید. در چنین شرایطی، روحیه اى بسیار عالى دارد، عاشقانه مى جنگد، و چهره اش در هاله اى از افروختگى شوق آمیز فرو رفته است.
یکى از حاضران صحنه کربلا که حسین بن على (علیهما السلام) را در آن آخرین ساعت رزم، پس از شهادت یاران و فرزندان، تنها در حال نبرد مشاهده کرده است، با اعجاب و شگفتى از روحیه پرتوان آن حضرت، این گونه یاد مى کند: "به خدا سوگند! من هرگز هیچ انسانی را که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، قویدل تر، استوارتر، پابرجاتر، با جرأت و با شهامت تر از حسین (علیه السلام) ندیده ام، نه در گذشته و نه پس از آن روز. در حالى که به شدت مجروح بود و هزاران نفر از دشمنان او را محاصره کرده بودند، با همان حال، وقتى با شمشیر به آنان حمله ور مى شد، همچون گله گوسفند، دشمنان فرار کرده، میدان را خالى مى ساختند ... پس از این حملهها و پراکندن مهاجمان، حسین (علیه السلام) به جایگاه خویش برمى گشت و مى گفت :« لاحول و لا قوَّة الاّ بالله العلى العظیم (هیچ تحول و نیرویی نیست مگر از جانب خدای بلندمرتبه بزرگ)»" (1)
... تنهایى حسین (علیه السلام) در این دشت پر از دشمن، محسوس است. در قلب سپاه دشمن است و هرلحظه چندین شمشیر و شمشیرزن، مقابل شمشیر اوست.تیر از هر طرف بر حسین (علیه السلام)مى بارد. زهى از کمانى کشیده مى شود و تیرى بر پیشانى قهرمان کربلا مى نشیند. امام با دستش آن را بیرون مى کشد، اما از جاى آن، خون فوران مى زند و بر چهره برافروخته از شوق شهادت او جارى مى گردد.
اکنون، دیگر چشمان خون گرفته اش دشمن را به خوبى نمى بیند. مى خواهد با گوشه لباس، خونها را از چشم و روى خود پاک کند که در همین دم، تیرى بر سینه اش مى نشیند و در قلب او نفوذ مى کند و کانون آن همه مهر و ایمان و مرکز آن همه حماسه و عزت و شرافت، آسیب مى بیند. هر کس، با هر چه که در دست دارد، بر حسین (علیه السلام)ضربتى مى زند و بدین گونه توان او پایان مى یابد و همچون نگینى بر زمین کربلا مى افتد.
اینک، کربلا خونرنگ است و حسین (علیه السلام)، تپیده در خون گرم خویش ... در حالى که آخرین دقایق را مى گذراند، مى گوید:«خدایا! به قضای تو راضیم و جز تو معبودى نمى شناسم.»(2) چهره اش از التهاب عشق الهى، در آستانه شهادت، درخشش خاصى دارد. هلال بن نافع، که در کنار عمر سعد ایستاده است، وقتى خبر بر زمین افتادن وی را مى شنود، خود را به کنار او مى رساند. منظره اى را که مى بیند، این گونه ترسیم مى کند: «حسین (علیه السلام) را دیدم که جان مى داد، به خدا قسم، هرگز کشته به خون آغشته اى را چون حسین بن على (علیهما السلام)، زیباروى و جذاب و درخشنده ندیده ام! درخشش سیمایش و شکوه جمال او - در آن لحظه – مرا چنان به خود مشغول داشت که از فکر کشته شدن او غافل شدم!»(3)
حسین (علیه السلام) چشمان خون گرفته اش را به آسمان مى دوزد و در واپسین دم، با آفریدگار خویش، راز و نیاز مى کند. و پس از چند لحظه ... خاموش مى شود و این قلب تپنده از حرکت بازمى ایستد و همه چیز آغاز مى گردد. حسین -سید شهیدان- فقط روز ولادت دارد؛ چرا که او هرگز نمرده است. شهادت هم میلاد سرخ است. در کربلا هرگز چیزى تمام نمى شود. این پایانى است براى آغازى دیگر ...
(برگرفته از کتاب " خون خدا، گزارشى از عاشوراى سال 61 هجرى "، تالیف: حجة الإسلام جواد محدثی)
پاورقی ها:
1- اعلام الورى، صفحه 243- اعیان الشیعه، جلد 1، صفحه 609- تاریخ طبرى، جلد 4، صفحه 345
2- "صبراً على قضائک یا رب! لا اله سواک یا غیاث المستغیثین .." (مقتل الحسین مقرم، صفحه 283)
3- المجالس الحسنیه، سید محسن امین، جلد 1، صفحه 123
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:15
ایرانگردی
میراث فرهنگی این بار درست عمل کند،
این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقهای میرسند که هماکنون با نام «الخرقه» شناخته میشود، پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت... «کامبیز»، فرزند کوروش پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بت پرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپها یا استانهای ایران به شمار میرفت و سر به شورش برداشته بودند، مقابله کند.
در حالی که شاهد پیشنهادهای تأسفباری مبنی بر حذف تاریخ نیاکانمان و سلسلههای پادشاهی ایران زمین از کتابهای تاریخی هستیم، گروهی از پژوهشگران بینالمللی، با یکی از بزرگترین کشفیات تاریخی خود، سند دیگری بر حقانیت تاریخی و واقعیت هژمونی قدرت تمدن باستانی ایران بزرگ بر سرزمینهای وسیعی از جهان قدیم صحه گذاردند.
به گزارش خبرنگار «تابناک» و به نقل از سایت «ام...اس.ان.بی.سی»، در این اکتشاف، در کنار بقایای اجساد سربازان تنومند، حجم بزرگی از تجهیزات نظامی از جمله سلاحهای برنزی، دستبندهای نقرهای، گوشوارهها به همراه صدها استخوان در یک منطقه عظیم بیابانی در منطقه صحرایی دور افتاده غرب مصر کشف شده که بر پایه استنادات تاریخی، بقایای سربازان ایرانی کامبیز دوم، پادشاه هخامنشی ایران باستان ـ که اعراب نام او را به کمبوجیه تغییر دادهاند ـ است. این سربازان در 525 سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در یک توفان شن، زنده در زیر لایههای شن صحرا مدفون شده بودند.
در این باره، «داریو دل بوفالو»، عضو تحقیقات دانشگاه «لچه» ایتالیا به کانل دیسکاوری آمریکا گفته است: نخستین نشانه برای این موضوع را میتوان در یادداشتهای تاریخدان یونانی آقای هرودت دید.
این کشف، یکی از معماهای تاریخی را که توسط هرودوت مورخ یونانی گزارش شده حل کرده است. هرودوت ـ 484-425 پیش از میلاد ـ در کتاب تاریخ خود آورده است، کامبیز، فرزند کوروش، پنجاه هزار سرباز را از منطقه «تبس» به «سیوا» فرستاد تا با طرفداران ـ بتپرست ـ معبد آمون در مصر که یکی از ساتراپها یا استانهای ایران به شمار میرفت ـ که سر به شورش برداشته بودند ـ مقابله کند..
این سربازان پس از هفت روز راهپیمایی در بیابان به منطقهای میرسند که هماکنون با نام «الخرقه» شناخته میشود و پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت.
هرودوت در تاریخ خود به بادهای شدیدی اشاره میکند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردبادها و توفانهای شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.
این گزارش میافزاید: داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ در یادها ناپدید شد و هیچ ردپایی از سربازن ایرانی به دست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.
اما اکنون دو دانشمند باستانشناس ایتالیایی ادعا میکنند که شواهد برجستهای یافتهاند که ارتش ایران در توفان شنها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی به نامها «آنجلو» و «الفردو» کستیگلیونی که به خاطر کشف مشهور خود در بیست سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعای جدیدی را مطرح کردهاند.
فیلم باستانشناسی که در فستیوال «روورتو» نشان داده شده، بیانگر تحقیق سه ساله و همچنین پنج سال اعزام هیأت باستانشناسی به این منطقه است. آنها در سال 1996 شروع به این فعالیت کردند که البته آنها آهنآلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند و در حالی که آنها روی منطقه کار میکردند، اجساد و استخوانهای انسانهای را در یک گودال یافتند که آنها این گودال را یک پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند؛ آن یک صخره به طول 114.8 فوت و 5.9 فوت عرض و 9.8 فوت عمق یافتند. از این پناهگاههای طبیعی زیاد در صحرا یافت میشود، اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است؛ اما فلزیابهای یک باستان شناس مصری، تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.
هرچند آنها ابزارآلات کمی پیدا کردند، این ابزارآلات بسیار مهم بودند، چراکه آنها ابزار آلات ابتدای هخامنشیان بوده و عصر آنها به زمان کامبیز ـ کمبوجیه ـ برمیگردد که در یک منطقه نزدیک سیوا در زیر ماسهها به دست آمدهاند.
همچنین حدود یکچهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستانشناسی نیز یک بازوبند نقرهای پیدا شده و همچنین گوشآویز و چندین حلقه که شبیه تکههای گردنبند بودند. تجزیه و تحلیل گوشوارها ـ البته بنا بر عکسهای به دست آمده ـ نشان میدهد که آنها مطمئنا به دوران هخامنشیان تعلق داشتهاند. حلقههای کروی که از نقره ساخته شدهاند و یک آویز کوچک از نقره که در پنج قرن پیش از میلاد مسیح در ترکیه به دست آمده است، مشابه همین آویز است. آنها همچنین گورهای دست جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کردهاند و میگویند که بقایای لشکر کامبیز ـ کمبوجیه ـ نیز باید در این منطقه باشد.
با این اوصاف جا دارد که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به همراه باستان شناسان ایرانی با تحقیقات و همکاری تنگاتنگ با دانشگاه «لچه» بتوانند به نحو احسن از این کشفیات جدید برای بها گذاشتن به فرهنگ و تاریخ کشور، کارهای لازم را برای همکاری دانشگاهی و فرستادن باستان شناسان ایرانی به کشور مصر انجام دهند.
نقشه قلمرو ایران در دوره هخامنشیان ـ 500 سال پیش از میلاد
اما در پایان، لازم به یادآوری است که چند پیامد بیاطلاعی عمدی و سهوی عامه مردم ایران و بسیاری از دستاندر کاران فرهنگی کشور نسبت به فرهنگ، تاریخ و تمدن کهن ایران زمین را که سبب شده حتی مسئولان متولی حفظ میراث فرهنگی از پاسداشت میراث گرانبار نیاکانمان غافل بمانند، برشماریم:
1- از وجود خانه و زادگاه نظامی گنجوی در روستای «تا» در تفرش، حتی بسیاری از مسئولان میراث فرهنگی و مردم منطقه آگاهی ندارند. این گونه است که مسئولانی که در هفته گذشته، قول بازسازی آثار تاریخی دولت باکو در گنجه و دیگر نقاط آن سامان را (که مدعی هستند نظامی گنجوی شاعر ملی آنها و نه ایرانیان است!) به آنان دادهاند، خانه نظامی در ایران را به عنوان یک اثر ارزشمند تاریخی که به ویرانهای تبدیل شده، به حال خود رها کردهاند...
2- فراموش نکردهایم که کوتاه زمانی پس از کشف لوح سنگی حکاکی شده در جزیره خارک که به عنوان سندی تاریخی از نام خلیج فارس و حاکمیت تاریخی ایرانیان بر این منطقه به شمار میرفت، دستهای ناپاک ضد ایرانی شبانه با پتک و تیشه به جان این میراث ارزشمند و سند تاریخی افتادند و آن را نابود کردند...
3- ایرانیان میهن دوست فراموش نکردهاند که مسئولان میراث فرهنگی با تأکید بر این که چون اشیای تاریخی ارزشمندی در غارهای تاریخی تنگه بلاغی نزدیک پاسارگاد پیدا نکردهاند(!) پس این غارهای هخامنشی (به زعم آنان) ارزشی نداشته و این گونه بود که مجوز ایجاد سد سیوند صادر شد که علاوه بر زیر آب بردن و نابود کردن غارهای تاریخی تنگه بلاغی با آبگیری کامل سد ، در دراز مدت سبب آسیب تدریجی به پاسارگاد، مقبره کوروش، هم خواهد شد.
4- بنا بر گزارشها و عکسهای ارسالی در هنگام بازسازی (!) مقبره کوروش در سال گذشته که با صدمه به این بنای ارزشمند همراه بود، استخوانهای کشف شده در سقف بنا ـ که به احتمال قوی بخشهایی از جسد کوروش بوده است ـ گفته میشود به وسیله مسئولان و کارگران مرمت کار در سطل زباله دور ریخته شده است!
پنج شنبه 17/10/1388 - 16:12
سينمای ایران و جهان
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:57
دانستنی های علمی
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:57
دنیای گیاهان و حیوانات
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:56
دانستنی های علمی
پنج شنبه 17/10/1388 - 15:55