آشپزی و شیرینی پزی
ناگت مرغ
مواد لازم:گوشت مرغ چرخ شده: 1 كیلوگرم، تخممرغ: 1 عدد، پیاز رنده شده: 1 عدد، سیر رنده شده: 1 حبه، پودر سوخاری: 1 پیمانه، روغن سرخكردنی: مقداری، نمك، فلفل و ادویه: مقداری
طرز تهیه: ابتدا مرغ را با پیاز و سیر چرخ كنید اگر این كار را دوبار انجام دهید، بهتر است. حالا تخممرغ، ادویه و نمك را افزوده و خوب ورز دهید. از مواد گلولهای به اندازه نارنگی بردارید و در دست آن را گرد و مسطح كنید. آن را در پودر سوخاری بغلتانید و در روغن سرخ كنید. یك طرف كه سرخ شد برگردانید تا سمت دیگر آن هم سرخ شود.
مواد لازم:سبزی خرد شده (تره، جعفری، گشنیز) 2 پیمانه، ماست چكیده و سفت: 1 پیمانه، تخممرغ: 2 عدد، كره: 50 گرم، نمك، فلفل، ادویه: مقداری، مغز گردو: 1000 گرم
طرز تهیه: سبزی را در ظرفی بریزید. آن را با نمك، فلفل و ادویه مخلوط كنید. تخممرغها را در ظرفی جداگانه بشكنید و وقتی از سلامت آن اطمینان پیدا كردید، آن را به سبزی افزوده و همه را خوب باهم مخلوط كنید. كره را در تابه بریزید. مقدار كره باید خیلی كم باشد. فقط در حدی كه كمی كف تابه چرب شود. تابه را روی حرارت قرار دهید و یك لایه مواد را روی آن بریزید. برخلاف كوكو نیازی نیست كه ضخامت موادتان زیاد باشد (در حدود یك سانتیمتر) با پشت قاشق سطح آن را هموار كنید و بگذارید تا به مدت 4 الی 5 دقیقه یكطرف آن سرخ شده و بعد به آرامی بدون این كه بشكند آن را بر گردانید تا طرف دیگر آن هم حرارت ببیند و بپزد. وقتی كاملا مواد مغزپخت شد، آن را روی یك تكه فویل تمیز برگردانید و با كمك فویل آن را لوله كنید. ماست را با مغز گردو، كمی نمك و ادویه مخلوط كنید. فویل را بردارید و لای رولت را با قاشق ماست بمالید و دوباره آن را رول كنید، اما اینبار بدون فویل یعنی مواظب باشید فویل را با آن لوله نكنید. رولت را در ظرف زیبایی قرار دهید و با كمی ماست چكیده كه در قیف مخصوص شیرینیپزی ریختهاید روی آن را شكوفه بزنید و تزئین كنید.
مواد لازم: پیازداغ: 1 پیمانه، تخممرغ: 4 عدد، كره: 1 قاشق، گوجه فرنگی برای تزئین نمك، فلفل و ادویه: مقداری
املتها از جمله غذاهای فوری هستند كه علاوه بر مزیت فوری بودن بسیار ارزان، خوشمزه و پرخاصیت نیز میباشند. پای اصلی تمام املتها تخممرغ است كه با تركیب با مواد دیگری املت را میسازد. نام آن نیز براساس موادی كه به كمك تخممرغ میآید تزئین میشود.
طرز تهیه:كره را در تابه بریزید و پیازداغ را به آن اضافه كنید. نمك، فلفل و ادویه را به آن افزوده و همه را باهم تفت دهید. سطح مواد را با پشت قاشق صاف كنید، بعد تخممرغها را پس از این كه شكستید، بدون این كه به هم بزنید، روی پیازداغ بگذارید تا در سطح املت شما منظره زیبایی ایجاد شود و تخممرغها درسته بمانند. كمی فرصت دهید تا تخممرغها ببندد. املت شما آماده است آن را سرو كنید.
كوكوی شوید باقلا
مواد لازم: شوید خرد شده: 100 گرم، باقلا: 200 گرم، پیازداغ: 2 قاشق، تخممرغ: 5 عدد، آرد: 2 قاشق، نمك، فلفل و ادویه: مقداری، روغن سرخكردنی: به میزان لازم
طرز تهیه: شوید را به همراه باقلا كمی تفت بدهید. بعد پیازداغ را اضافه كنید. آرد را با نمك، فلفل و ادویه به مواد اضافه و همه را خوب مخلوط كنید. تخممرغها را پس از این كه در ظرفی شكستید به آن اضافه كرده و تمام مواد را با دور تند همزن بزنید تا كاملا پوك و حجیم شود. روغن را در ظرفی ریخته تا داغ شود، سپس مواد را در آن ریخته، كمی سطح آن را هموار كنید و در آن را ببندید و بگذارید تا كاملا پف كند. وقتی یك طرف آن سرخ شد برگردانید تا طرف دیگر آن هم سرخ شود..
اسنك قارچ و پیاز
مواد لازم: نان تست: 2 قطعه، پنیر پیتزا: 2 ورقه یا 2 قاشق، قارچ خرد شده: 150 گرم، پیاز سرخ شده: 2 قاشق، كره: 50 گرم، آبلیمو: 1 قاشق، آویشن، نمك و فلفل: مقداری
طرز تهیه: قارچ را در كره تفت بدهید و كمی نمك و آبلیمو به آن اضافه كنید. حالا پیاز داغ را با ادویه و آویشن مخلوط كرده و كمی آن را تفت بدهید. حالا یك ورقه (با یك قاشق پنیر پیتزای رنده شده) روی قطعه اول نان تست بریزید و بعد از مواد قارچ و پیاز سطح نان را پوشش دهید. ورقه دوم پنیر را روی مواد گذاشته و نان بعدی را روی آن قرار دهید. حالا آن را به مدت 5 دقیقه در فر 400 درجه و از قبل گرم شده قرار دهید تا پنیر آب شود و مواد به هم بچسبد. اسنك قارچ شما آماده است آن را سرو كنید.
لازانیا
مواد لازم: لازانیا: 1 بسته، قارچ سرخ شده: 200 گرم، گوشت چرخ شده و سرخ شده: 200 گرم، پیاز داغ: 3 قاشق، رب گوجه فرنگی: 2 قاشق، پنیر پیتزا: 200 گرم، روغن: 50 گرم، نمك، فلفل و ادویه: مقداری.
طرز تهیه: لازانیا را در آبجوش ریخته تا نرم شود. سپس آنرا آبكش كنید. در كف ظرف پیركس كمی روغن بریزید و آن را چرب كنید. یك لایه لازانیا كف ظرف بچینید. روی لازانیا قارچ سرخ شده را بریزید. یك لایه پنیر پیتزای رنده شده هم بریزید. مجدد یك لایه لازانیای آبكش شده بچینید و روی آن یك لایه گوشت و پیازداغ بریزید و سطح آن را كمی هموار كنید و یك لایه پنیر رنده شده روی آن بریزید. در آخر باز لازانیا بگذارید و روی لایه آخر لازانیا هم پنیر رنده شده بپاشید. ظرف را به مدت 10 دقیقه در فر 350 درجه در طبقه وسط طبخ كنید. همه مواد پخته است در حدی باید در فر باشد كه پنیر آب شود.
يکشنبه 3/7/1390 - 12:13
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
بازیگری نمیتواند شغل اصلی باشد..
مدتی است که سازندگان مطرح سریالهای تلویزیونی، نقشهای اصلی و مطرح مجموعههای خود را به دست بازیگران جوان و چهرههای جدید میسپارند، این اتفاق مسیر تازهای را برای دعوت مخاطبان بویژه نسل جوان برای همراه شدن با تلویزیون پیش روی میگذارد. از طرفی، این حضور جدید فرصت خوب و تازهای را برای یک بازیگر به همراه دارد؛ فرصتی که تا ستاره و چهره شدن چندان فاصلهای ندارد. نرگس محمدی یکی از بازیگران جوانی است که با اولین تجربه تلویزیونی خود بعد از یکی دو فیلمی که در سینما بازی کرد، مهمان ما شد تا از سریال «ستایش» بگوید و حضورش در نقش ستایش نادری.
میخواهیم به عنوان اولین سوال از نخستین تجربهات در جلوی دوربین برایمان بگویی و اینکه چطور وارد سینما و تلویزیون شدی؟
از دوران دبیرستان دوست داشتم هنر بخوانم که به دلیل یک سری اتفاقات نتوانستم در کنکور هنر شرکت کنم. رشته تحصیلیام تجربی بود و بعد از اینکه دانشگاه قبول شدم به این فکر افتادم که در کلاسهای بازیگری شرکت کنم. در آموزشگاه بازیگری ثبتنام کردم و بعد از پایان دوره به یک کار سینمایی به کارگردانی آقای اربابیان معرفی شدم. کار خیلی خوبی بود، ولی متاسفانه به دلیل یک سری مشکلات اکران نشد. بعد از آن در حوزه هنری تئاتر کار میکردم و همان سالها بود که جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را در جشنواره تئاتر گرفتم. این سالها برایم تجربیات خوبی به همراه داشت.
یک همزمانی خیلی خوبی هم رخ داده آن هم نخستین فیلم سینماییات (آناهیتا) و اولین سریال تلویزیونیات (ستایش) همزمان به نمایش درمیآید.
بله اتفاق خوبی است، ولی این اتفاق بعد از سه چهار سال افتاد، البته من قبل از آناهیتا حدود ۲ سال پیش در فیلم سینمایی «ریسمانباز» بازی کردم و این اولین تصویر من روی پرده نقرهای بود.
از ابتدای ورود به این رشته فکر میکردی که به بازیگری به عنوان یک حرفه و شغل اصلی نگاه کنی؟
فکر میکنم خیلی نمیتوان به بازیگری به عنوان یک شغل اصلی نگاه کرد. از اولی که شروع کردم میدانستم که نمیتوانم به آن به عنوان یک حرفه درآمدزا نگاه کنم، ولی تجربه بازیگری را دوست داشتم و شروع کردم. بازیگری به عقیده من یک اتفاق است، اتفاقی که انتخابش خیلی دست خودت نیست. ممکن است ۲ سال هیچ پیشنهادی نباشد.
اولین حضورت چه در تلویزیون و چه در سینما کنار گروهی از بازیگران چهره و سرشناس بود. ترسی نداشتی از اینکه ممکن است کنار این همه ستاره دیده نشوی؟
چرا نگرانیام بابت این قضیه بسیار زیاد بود، البته این اتفاق برایم خیلی خوشایند بود که در کنار این بازیگران نخستین تجربهام را آغاز میکنم.
من فکر میکنم این ترس از دوربین خیلی به بیتجربگی و حضور کوتاهمدت ارتباطی نداشته باشد و به نظرم یک بازیگر ۳۰ سال هم که کار کند باز هم در یک فیلم جدید نگرانی حاصل از حضور در مقابل دوربین را خواهد داشت. این نگرانی در سریال ستایش کمتر شد. قبل از آن هم ۳ تا تلهفیلم برای تلویزیون کار کرده بودم، ولی در این کار آنقدر راهنماییها و هدایت سعید سلطانی (کارگردان) و همچنین گروه خوب بود که همهچیز برایم شکل عادی و طبیعی پیدا کرد.
میتوانی خودت را در یکی دو جمله تعریف کنی؟
فکر میکنم آدم حساسی هستم. شخصیت آرامی دارم و راجع به مسائل خیلی عمیق فکر میکنم.
فکر میکنی نقشهایی که تا امروز به تو پیشنهاد شده و نقشهایی که از این به بعد پیشنهاد میشود چقدر قرار است شبیه خودت باشد؟
ستایش را از جهاتی به خودم شبیه میدیدم. نقشهایی که تا امروز بازی کردهام خیلی از من دور نبوده چون قطعا باید جزئی از وجودم باشند که بتوانم آنها را بازی کنم. بیشتر دلم میخواهد نقشهایی را بهعهده بگیرم که بخشی از آن را در زندگی خودم تجربه کرده باشم. به نظرم کار سختی است.
فکر میکنی بر چه اساسی برای نقش ستایش انتخاب شدی؟
سال پیش در یکی از اپیزودهای شاید برای شما هم اتفاق بیفتد بازی کردم و توسط کارگردان به آرمان زرینکوب معرفی شدم. بعد هم که آقای سعید سلطانی من را برای این نقش پذیرفت.
پس از همان اول با گروه ستایش همراه بودی؟
نه اتفاقا. من زمانی وارد این گروه شدم که حدود ۹ ماه بود از تصویربرداری کار گذشته بود. کمی برایم سخت بود و تا حدودی احساس غریبی میکردم، ولی خوشحالم که خیلی زود توانستم با این گروه ارتباط برقرار کنم.
نقش ستایش برایت چه ویژگیهایی داشت؟
قصه ستایش مربوط به سال ۶۴ و سالهای جنگ است و در این قسمتهایی که تا به حال پخش شده بیشتر خود ستایش و خانوادهها معرفی شدهاند.
لحظه لحظه ستایش را دوست داشتم. تلویزیون را خیلی دوست دارم و همیشه دلم میخواست نقش قابل قبولی داشته باشم. سریال، داستان خوبی را دنبال میکند و بسیار خوب میتواند ارتباط برقرار کند. نقش من مربوط به سالها پیش است و من با کمک آقای سلطانی پیش ذهنیت و تصاویر ذهنی خودم را تا آنجا که امکان داشت به فضای آن سالها نزدیک کردم. سعید سلطانی کارگردان بسیار دقیقی است و نگاه ریزبینی به تکتک جزئیات دارد.
بر چه مبنایی نقشهایت را انتخاب میکنی؟
خیلی به دنبال این نیستم که زودتر در نظر مخاطب دیده و شناخته شوم. دلم میخواهد به دنبال نقشی باشم که حرفی برای گفتن داشته باشد. دوست دارم وقتی چند سال گذشت و من به تماشای سریالی که خودم در آن بازی کرده بودم نشستم، خیلی شرمنده آن نشوم. نقشی که در آناهیتا بازی کردم را خیلی دوست دارم، حتی اگر تا آخر عمرم هم فرصتی برای تجربه دوباره سینما برایم فراهم نشود آناهیتا را فراموش نمیکنم.
تصویربرداری ستایش هنوز ادامه دارد؟
بله، ادامه دارد. ستایش در دو فاز زمانی مختلف اتفاق میافتد و تصویربرداری فاز اول آن همچنان ادامه دارد.
الان برای کار جدید هم پیشنهادی داری؟
بله، اتفاقا زیاد بود ولی خیلی قصههای خوبی نداشت. در ضمن تا زمانی که ستایش ادامه داشته باشد کار جدیدی نمیپذیرم.
با توجه به این که حضورت در تلویزیون و سینما با نقشهای اول و اصلی فیلم بوده از این به بعد هم برایت مهم است که نقش اول را بازی کنی؟
نه، خیلی مهم نیست. برایم مهم است که نقش خوب باشد و جای کار داشته باشد.
و صحبت آخر درباره ستایش.
ستایش را دنبال کنید، چرا که خیلی اتفاقات قرار است در این مجموعه بیفتد...
يکشنبه 3/7/1390 - 11:56
لطیفه و پیامک
اگر
چه دوری ز برم همسفر جان منی / قطره ی اشکی و در دیده ی گریان منی / این
مپندار که یادت برود از نظرم / خاطرت جمع که در قلب پریشان منی
+++++++++++++++++
نازنین تر ز تو کس نیست که یادش بکنم سرو دل عاشق یک ناز نگاهش بکنم / تا زمین هست و زمان هست بگویم ای دوست : تو عزیزی و عزیزان بفدایت بکنم.
+++++++++++++++++
یادکن که عشق نمی پرسه اهل کجایی!فقط میگه توی قلب من زندگی کن!!
عشق نمی پرسه چرا دور هستی!فقط میگه همیشه بامن هستی!
عشق نمیگه دوستم داری؟فقط میگه دوستت دارم!!!
+++++++++++++++++
درود بر انسان های خوب انانکه در اندیشه دیگران تصویر زیبا مینگارند....تا انجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند
+++++++++++++++++
روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من / از من ایشان را هزاران یاد باد.
+++++++++++++++++
قالیچه یادت را هرگز بر ایوان فراموشی پهن نخواهم کرد!دوست دارم
+++++++++++++++++
اگر نسیمی شانه هایت رانوازش کردبدان آن هوای دل من است که بیادت می وزد
+++++++++++++++++
چرخ روزگار را دو چیز می چرخاند
دوری و دوستی! با اینکه ازت دورم ولی به یادتم
+++++++++++++++++
هرکجا کوچ دهد دست طبیعت مارا ، این دل ماست که پیوسته زتو یاد کند
+++++++++++++++++
به قلب مهربانت بگو هیچ چیز یادت را از خاطرم نخواهد برد حتی وجود فاصله ها.
+++++++++++++++++
ب کوتاهی لحظات با تو بودن منگر
ب وسعت لحظه هایی نگاه کن ک ب یادت هستم
+++++++++++++++++
هرگاه شادم یاد تو غمگینم می کند. هرگاه غمگینم یاد تو شادم می کند. پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند
+++++++++++++++++
در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟
تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی ؟
با آنکه ز ما هیچ زمان یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی ؟
+++++++++++++++++
سکوت بهترین تفسیر دوست داشتن است ، مهم باهم بودن نیست به یاد هم بودن است.
+++++++++++++++++
شکفتن هیچ گلی به زیبایی لبخند تو نیست به همان زیبایی قسم هر ثانیه به یادتم.
+++++++++++++++++
گفت از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟ .... گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند.
+++++++++++++++++
در دفتر عشق زنده نگه داشتم یاد تورا ، ز خدا می طلبم زندگی شاد تو را .
+++++++++++++++++
غزل غزل به یادتو قدم قدم فدای تو نفس نفس برای تو منم درانتظارتو .
+++++++++++++++++
قطرات بارون ممکنه کوچیک باشه اما یه گل تشنه منتظر باریدنشه
یه اس ام اس ممکنه ساده به نظربرسه اما قلب فرستندش همیشه به یادته .
+++++++++++++++++
بوی گیسوی تو را نیمه شب آورد نسیم ، تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم.
+++++++++++++++++
رابطه ها زمانی زیباست که برای یادکردن هیچ دلیلی به جز دلتنگی نباشه... دلتنگتم رفیق!
+++++++++++++++++
از پنجره روزگار که به درخت عمر مینگرم خوشتر از یاد رفیقان ثمری نیست.
+++++++++++++++++
ما غصه خور تلخی فریاد شمائیم ، شادیم در آن لحظه که در یاد شمایئم.
+++++++++++++++++
تا ابد یاد عزیزان زدل و جان نرود ، جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود.
+++++++++++++++++
در عمق آرزوی من است که در وجودت خانه ای داشته باشم حتی به مساحت یک "یاد"
+++++++++++++++++
من یاد خوش دوست به دنیا ندهم ، لبخند خوشش به حور رعنا ندهم ، گر یاد کند مرا هرازگاهی چند ، گرد رخ وی به چشم بینا ندهم.
+++++++++++++++++
گر دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت به یاد آر ، که من نیز به یاد تو چنینم...
+++++++++++++++++
همین که یادم کردی تشکر / همین که مرحم دردی تشکر / در این دنیا که مردم بی وفایند / همین که باوفا هستی تشکر.
+++++++++++++++++
گر چه جانم رود از دست در این کنج قفس ، یادت از دل نرود تا که مرا هست نفس.
+++++++++++++++++
از شکستن 2 چیز بترس ، قلبی که صادقانه دوستت دارد و دلی که صادقانه به یادته.
+++++++++++++++++
اگر خوابی اگر بیدار و یا در عالم دیدار ، بدان قلبی به یاد تو همیشه می کند فریاد.
+++++++++++++++++
تک لحظه های من هنوز همپای خاطرات توست / خونه قلبم کوچیکه ، اما همش به یاد توست.
+++++++++++++++++
من همانم که اگر دوست مرا یاد کند ، به صفای قدمش دیده ی خود فرش کنم.
+++++++++++++++++
بارالاها
ای خدای عدل و داد / هر که کرده یادی از ما زنده باد / ما که معتاد رفیقیم
و خمار روی یار / در مرام ما نباشد ترک این نوع اعتیاد.
+++++++++++++++++
به یاد رفیقی که سخت مشغول شطرنج زندگیشه و نمیدونه من هنوز مات رفاقتشم.
+++++++++++++++++
بهترین هدیه به بهترین دوست از یادنبردن اوست.
+++++++++++++++++
هرکه یادش یاد ماست ، سرور و سالار ماست ، یاد او درمان و عشق او در قلب ماست.
+++++++++++++++++
یادها فراموش نمی شوند حتی به اجبار دوستی ها ماندنی اند حتی با سکوت.
+++++++++++++++++
در خالصانه ترین گوشه قلبم آنجا که خبر از تاریکیست ، یاد تو می درخشد.
+++++++++++++++++
ای که یاد تو در آتش شب می سوزم ، یادمن کن که به یادت همه شب می سوزم.
+++++++++++++++++
امشب
به رسم عاشقی یادی ز یاد یاران می کنم / در غربتی تاریک و سرد از غم ها
حکایت می کنم / امشب وجودم خسته است از سردی دلهای سرد / آیا تو هم در یاد
من هستی در این شبهای بی درد؟
+++++++++++++++++
افتخارم همه این است که در یاد منی
هرچه دیدم همه زشت است تو زیبای منی .
+++++++++++++++++
در این زندان تنهایی ، به هر سو هرکجا هستم
از این بابت دلم شاد است که گاهی میکنی یادم
+++++++++++++++++
مثل باران پاییزی پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم.
+++++++++++++++++
* *این* قاصدک ها*روفوت* کردم *تا*بیان *بهت* *بگن * بیادتم*
+++++++++++++++++
روزی که یادت نکنم روز خدانیست سوگند به اسمت که دلم از تو جدا نیست
+++++++++++++++++
اس ام اس یعنی اروم تو قلبها سرک بکشی و با زبون بی زبونی بگی بیادتم
+++++++++++++++++
ازیادها نخواهند رفت آنان که برقلبها حکومت می کنند
+++++++++++++++++
یاد کس کردن دل میخواهد نه دلیل ، از ته دل یادت کردم بی دلیل...
+++++++++++++++++
حکم فراموشیتو آوردند ، ولی به یاد مهربونیات امضاش نکردم.
+++++++++++++++++
زیر این سقف کبود ، زیر این شعله ی سنگین سکوت ، اگر از یاد تو یادی نکنم ، تک و تنها به خدا میسوزم.
+++++++++++++++++
بلبل باغ توام ، مشتاق دیدار توام / غم مخور دلدار من ، تا زنده ام یاد توام
+++++++++++++++++
روزی هزار بار دلم زنده میشود ، وقتی که از هوای تو آکنده می شود. گاهی که اشک حرف دلم را نمی زند، یادتو بر مسیر لبم خنده می زند.
+++++++++++++++++
خوشبختی را در همین لحظه باور کن ، لحظه ای که دلی به یاد توست
+++++++++++++++++
لحظه های خسته ام را بی نگاهت رنگ نیست / در فضای سینه ام جز یاد تو آهنگ نیست
+++++++++++++++++
دست من کوتاه از دیدار توست / قلب من اما همیشه یاد توست
يکشنبه 3/7/1390 - 11:46
خواص خوراکی ها
آبگوشت و اینهمه فواید
آبگوشت یكی از غذاهای اصیل و سنتی ایرانیان است كه در میان اقوام مختلف كشورمان دارای انواع مختلف با روش های طبخ ویژهای است اما متاسفانه امروزه كمتوجهی برخی خانوادهها به این غذای سنتی موجب شده كه طبع نسل جوان كمتر به آن گرایش داشته باشد.
به طور كلی آبگوشت یكی از غذاهای مقوی و تامینكننده انرژی حیاتی است و در قدیم قوت اصلی اجداد ما بوده است. ارزش غذایی آبگوشت كمتر از خود گوشت است ولی افزودن سیبزمینی كمبود مواد گلوسیدی و نشاستهای آن را تامین میكند و حبوبات آن در تحریك ترشحات روده و تقویت اعصاب بسیار موثر است.
یكی از دلایل لذیذ بودن آبگوشت استفاده از گوشت ماهیچه گوسفند به همراه دنبه در آن است. این گوشت منبع غنی از آهن است، به طوری كه با خوردن 100 گرم آن 2 گرم آهن قابل جذب دریافت خواهد شد. البته این گوشت به دلیل چربی و انرژی بالا برای كسانی كه مشكل چربی دارند یا چاق هستند توصیه نمیشود. بنابر این باید به جای آن از گوشت گوساله كه چربی كمتر داشته و از نظر میزان موادمغذی با گوشت گوسفند تفاوت چندانی ندارد استفاده كنند.
توصیهها
* قبل از طبخ گوشت تمام چربیهای ظاهری گوشت را جدا و از مصرف دنبه اجتناب كنید، بنابر این برای بهتر كردن طعم آبگوشت كمچرب شده از پیاز، ادویه، لیموعمانی و یا آبلیمو كمك بگیرید. این نوع مواد به دلیل غنی بودن از ویتامین C به جذب آهن گوشت كمك شایانی میكنند. از طرفی آبلیمو یا لیموعمانی جایگزین بسیار خوب نمك بوده و بسیار اشتهاآور، ضدعفونیكننده و مقوی معده هستند.
* به دلیل آن كه پخت گوشت طولانی مدت است، حتما آن را در زودپز پخته تا تخریب ویتامینها و املاح معدنی آن به حداقل برسد، بنا بر این بعد از جوش آمدن آب غذا در زودپز را محكم ببندید و آن را روی حرارت ملایم قرار دهید تا آبگوشت تحت فشار بخارپخته و خوش طعم شود.
* وقتی در آبگوشت از قلم حیوان استفاده كنید مقداری از كلسیم ، فسفر و ویتامین D استخوان در غذا حل میشود كه خوردن آن بسیار مفید است. البته باید مراقب چربی آن باشید.
* از آنجا كه این غذا چرب و حبوباتش سنگین است، خوردن آن به همراه ترشی برای هضم غذا و استفاده از سالاد یا سبزی جهت افزایش فیبر دریافتی توصیه میشود.
* استفاده از زردچوبه در این غذا به عنوان ادویهای معطر و تصفیهكننده خون توصیه میشود.
* از آنجا كه آبگوشت از منابع غذایی افزاینده كلسترول بدخون است، بنابر این استفاده از پیاز خام كه سرشار از آنتیاكسیدان است و به كاهش كلسترول بدخون كمك میكند به همراه آبگوشت توصیه میشود.
* به دلیل آن كه رب گوجهفرنگی هنگام فرآیند تولید به مقدار زیادی از ویتامینهایش كاسته میشود، بنابر این بهتر است علاوه بر رب از خود گوجهفرنگی نیز در هنگام طبخ استفاده كنید.
توجه
آبگوشت میتواند افراد ضعیف و ناتوان را تقویت كند ولی زیادهروی در مصرف آن میتواند به افزایش چربی و فشارخون منجر شود. همچنین مصرف زیاد آن سبب افزایش كاركرد كبد و كلیه شده بنابراین بتدریج كلیه خسته و قدرت دفع سموم و ادرار نیز كم و برمقدار پورین و اسید اوریك خون افزوده میشود. پس مصرف این غذا به هیچ عنوان برای بیماران نقرسی توصیه نمیشود.
يکشنبه 3/7/1390 - 11:42
خاطرات و روز نوشت
اولین روز مدرسه رهبر انقلاب
مدرسه؛ باید بگویم اولین
مرکز درسی که من رفتم، مدرسه نبود، مکتب بود در سنین قبل از مدرسه- شاید
چهار سال یا پنج سالم بود که من و برادر بزرگتر از من را- که از من، سه سال
و نیم بزرگتر بودند- با هم در مکتب دخترانه گذاشتند؛ یعنی مکتبی که معلمش
زن بود، و بیشتر دختر بودند، چند نفر پسر هم بودند. البته من خیلی کوچک
بودم.
تجربهای که از آن وقت میتوانم به یاد بیاورم، این است که بچه را در آن
سنین چهار، پنج سالگی، اصلا نباید به مدرسه و مکتب و اینها گذاشت؛ برای
این که هیچ فایدهای ندارد. من به نظرم میرسد که از آن دورهی مکتب قبل از
مدرسه، هیچ استفادهی علمی و درسی نکردم. گذاشته بودند که ما قرآن یاد
بگیریم- طبعا- چون در مکتبها معمولا قرآن درس میدادند آن وقت در مدرسهها
قرآن معمول نبود، [قرآن] درس نمیدادند.
بد نیست بدانید که من متولد 1318هستم. این دورانی که میگویم، سالهای
1324- 1323، آن سالهاست- اوایل مکتب رفتن ما- بنابراین یک دوره آن است؛ که
اولین روز مکتب را یادم نیست. پس از مدتی- یکی دو ماه- که در آن مکتب
بودیم، ما را از مکتب برداشتند و در مکتبی گذاشتند که مردانه بود؛ یعنی
معلمش مرد مسنی بود. شاید شما در این داستانهای قدیمی، «ملا مکتبی» خوانده
باشید؛ درست همان ملا مکتبی تصویر شده در داستانها و در قصههای قدیمی
ما، پیش او درس میخواندیم. من کوچکترین فرد آن مکتب بودم- شاید آن وقت،
حدود پنج سالم بود- و چون هم خیلی کوچک بودم، هم سید و پسر عالم بودم، این
آقای «ملا مکتبی»، صبحها من را کنار دست خودش مینشاند و پول کمی، مثلا
اسکناس پنجقرانی- آن وقتها اسکناس پنج ریالی بود، اسکناس یک تومانی و دو
تومانی بود، شما ندیدهاید- یا دو تومانی از جیب خود بیرون میآورد، به من
میداد و میگفت: تو اینها را به قرآن بمال که برکت پیدا کند! بیچاره دلش
را خوش میکرد که به این ترتیب- مثلا- پولش برکت پیدا کند؛ چون درآمدی
نداشتند.
روز اولی که ما را به آن مدرسه بردند، من یادم هست که از نظر من روز بسیار تیره، تاریک بد و ناخوشایندی بود!
پدرم، من و برادر بزرگم را با هم وارد اتاق بزرگی کرد که به نظر من- آن
وقت- خیلی بود. البته شاید آن موقع به قدر نصف این اتاق، یا مقداری بیشتر
از نصف این اتاق بود؛ اما به چشم کودکی آن روز من، جای خیلی بزرگی میآمد. و
چون پنجرههایش شیشه نداشت و از این کاغذهای مومی داشت، تاریک و بد بود.
مدتی هم آن جا بودیم. لیکن روز اولی که ما را به دبستان بردند، روز خوبی
بود؛ روز شلوغی بود. بچهها بازی میکردند، ما هم بازی میکردیم. اتاق ما
کلاس بسیار بزرگی بود- باز به چشم آن وقت کودکی من- عدهی بچههای کلاس
اول، زیاد بود. حالا که فکر میکنم، شاید سینفر، چهلنفر، بچههای کلاس
اول بودیم؛ روز پرشور و پرشوقی بود و خاطرهی بدی از آن روز ندارم.
البته چشم من ضعیف بود، هیچ کس هم نمیدانست، خودم هم نمیدانستم؛ فقط
میفهمیدم که چیزهایی را درست نمیبینم. بعدها چندین سال گذشت و من خودم
فهمیدم که چشمهایم ضعیف است؛ پدر و مادرم فهمیدند و برایم عینک تهیه
کردند. آن وقت، وقتی که من عینکی شدم، گمان میکنم حدود سیزده سالم بود؛
لیکن در این دورهی اول مدرسه و اینها این نقص کار من بود قیاقهی معلم را
از دور نمیدیدم، تختهی سیاه را که روی آن مینوشتند، اصلا نمیدیدم؛ و
این مشکلات زیادی را در کار تحصیل من به وجود میآورد.
حالا خوشبختانه بچهها در کودکی، فورا شناسایی میشوند و اگر چشمشان
ضعیف است برایشان عینک میگیرند و رسیدگی میکنند. آن وقت اصلا این چیزها
در مدرسه معمول نبود.
البته این مدرسهی ما یک مدرسهی به اصطلاح غیردولتی بود، به علاوه
مدرسهی دینی بود که معلمین و مدیرانش از افراد بسیار متدین انتخاب شده
بودند، و با برنامههای اندکی دینیتر از معمول مدارس آن روز، اداره میشد؛
چون آن مدرسهها اصلا برنامهی دینی درستی نداشت و کسی توجه و اعتنایی به
آن نمیکرد.
در مورد معلمین اول ما، بله یادم هست که مدیر دبستان ما آقای تدین بود؛
تا چند سال پیش زنده بود. من در زمان ریاست جمهوریام ارتباطات زیادی با او
داشتم. مشهد که میرفتم، دیدن ما میآمد، پیرمرد شده بود و با هم تماس
داشتیم. یک معلم دیگر داشتیم که اسمش آقای روحانی بود؛ الان یادم هست،
نمیدانم کجاست. عدهای از معلمین را یادم هست؛ بله، تا کلاس ششم- دورهی
دبستان- خیلی از معلمین را دورادور میشناختم. البته متاسفانه الان هیچ
کدام را نمیدانم کجا هستند. اصلا زندهاند، نیستند و چه میکنند! لیکن بعد
از دورهی مدرسه هم با بعضی از آنها ارتباط و آشنایی داشتم.
برای سلامتی رهبر عزیز و گرانقدرمون صلواتی هدیه به امام زمان و شهدای انقلابمون بفرستید.........با تشکر
يکشنبه 3/7/1390 - 11:31
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
بیوگرافی كامل شقایق دهقان از زبان خودش
من در روز چهارم اسفند ماه سال 1357 درست سه ماه قبل از اینکه برای
اولین بار سوار هوا پیما بشم, در یکی از شهر های کوچک دانشجوی آلمان به اسم
لان گسین به دنیا آمدم و بعد از سه ماه در لوایل سال 1358 که مصادف شد با
اتمام تحصیلات پدرم, وقوع انقلاب, آغاز دلتنگی های مادرم و هفت ساله شده
خواهر بزرگم ما به کشور بازگشتیم و به دلیل کار پدرم به مدت 6 سال در شمال
کشور ساکن شدیم و
من , خواهر بزرگترم و خواهر و برادر کوچکترم که در همان شهر های شمال
کشور به دنیا آمدند و به خوانواده ما پیوستند دوران کودکیمان را تا قبل از
مدرسه رفتن من در فضایی خوش و آرام گذراندیم و بعد از 6 سال, خانواده 6
نفری ما به تهران آمد و در تهران ساکن شد و من به مدرسه رفتم .
سالهای بین اول ابتدایی تا گرفتن دیپلم ساده ترین, سطحی ترین و بی دغدغه
ترین سالهای زندگی من بود . بدون هیچ اوج و فرودی. مثل یک شاگرد خوب, مودب
و سر به زیر و هیجان انگیز ترین قسمت سالهای تحصیلی من شرکت در برنامه های
ورزشی و فرهنگی بین مدارس بود!
تا اینکه در تابستان سال 1374 زمانی که
هفده سالم بود برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاسهای عروسک گردانی
فرهنگسرای امیر کبیر ثبت نام کردم و با فضای تازه ای آشنا شدم که خیلی لذت
بخش تر از فضای یکنواخت , تکراری و بی هیجانی بود که تا آن زمان داشتم
.فضایی که آدم را وادار به فکر کردن و ایجاد خلاقیت می کرد و دو سال بعد,
همزمان با امتحانات نهایی سال چهارم دبیرستان از طرف معلمی که در آن کلاس
با هم آشنا شده بودیم به یک گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی
آماده می شدند معرفی شدم و آغاز به کار کردم .
بیوگرافی كامل شقایق دهقان از زبان خودش
من در روز چهارم اسفند ماه سال 1357 درست سه ماه قبل از اینکه برای
اولین بار سوار هوا پیما بشم, در یکی از شهر های کوچک دانشجوی آلمان به اسم
لان گسین به دنیا آمدم و بعد از سه ماه در لوایل سال 1358 که مصادف شد با
اتمام تحصیلات پدرم, وقوع انقلاب, آغاز دلتنگی های مادرم و هفت ساله شده
خواهر بزرگم ما به کشور بازگشتیم و به دلیل کار پدرم به مدت 6 سال در شمال
کشور ساکن شدیم و
من , خواهر بزرگترم و خواهر و برادر کوچکترم که در همان شهر های شمال
کشور به دنیا آمدند و به خوانواده ما پیوستند دوران کودکیمان را تا قبل از
مدرسه رفتن من در فضایی خوش و آرام گذراندیم و بعد از 6 سال, خانواده 6
نفری ما به تهران آمد و در تهران ساکن شد و من به مدرسه رفتم .
سالهای بین اول ابتدایی تا گرفتن دیپلم ساده ترین, سطحی ترین و بی دغدغه
ترین سالهای زندگی من بود . بدون هیچ اوج و فرودی. مثل یک شاگرد خوب, مودب
و سر به زیر و هیجان انگیز ترین قسمت سالهای تحصیلی من شرکت در برنامه های
ورزشی و فرهنگی بین مدارس بود!
تا اینکه در تابستان سال 1374 زمانی که
هفده سالم بود برای گذراندن اوقات فراغت در یکی از کلاسهای عروسک گردانی
فرهنگسرای امیر کبیر ثبت نام کردم و با فضای تازه ای آشنا شدم که خیلی لذت
بخش تر از فضای یکنواخت , تکراری و بی هیجانی بود که تا آن زمان داشتم
.فضایی که آدم را وادار به فکر کردن و ایجاد خلاقیت می کرد و دو سال بعد,
همزمان با امتحانات نهایی سال چهارم دبیرستان از طرف معلمی که در آن کلاس
با هم آشنا شده بودیم به یک گروه تئاتر عروسکی که برای جشنواره عروسکی
آماده می شدند معرفی شدم و آغاز به کار کردم .
صحنه, اجرا و تماشاچی بی
نظیر بود . کار کردن با عروسکهای نمایشی رو دوست داشتم . بنابراین به دیپلم
ریاضی که گرفته بودم هیچ اهمیتی ندادم و تصمیم گرفتم با تمام تلاشم به این
رشته ادامه بدم . اما آن اجرا . اولین و آخرین تجربه تئاتر عروسکی من شد .
از
طریق یکی از همان همکارهای گروه تئاتر عروسکی به خانم گلچهره سجادیه که
مشغول تشکیل یک گروه تئاتر بود و اجرای نمایش بود معرفی شدم و همکاریم با
آن گروه شروع کردم .
فضایی جدی تر , سنگین تر , پیچیده تر و عجیب , خیلی عجیب . سه ماه تمرین و دوماه اجرا .
پنچ
ماه کار کردن با یک گروه حرفه ای تئاتر با عث شد تا پیش خودم قسم بخورم که
تا آخر عمرم به کار تئاتر ادامه می دهم و همزمان و بازهم طریق یکی از
همکاران همان تئاتر عروسکی به یکی از تهیه کننده های گروه کودک تلویزیون
معرفی شدم و کار نوشتن من آن برنامه را هم شروع کردم و پیش خودم فکر کردم
خب می توانم هر دو کار را با هم انجام بدهم . بازی در تئاتر و نوشتن برای
تلویزیون . اما بازی در سریالهای تلویزیونی , هرگز !
طولی نکشید که یکی
از همان کارگردانهای گروه کودک تلویزیون , اجرای من را در آن نمایش دید و
به من پیشنهاد بازی در سریالش را داد و من بعد از دو هفته تردید پذیرفتم !
کارم
را در تلویزیون با فعالیت در گروه کودک آغاز کردم و شدم عضو جدایی نا پذیر
خانواده تلویزیونی ها . در این بین در دو کار سینمایی هم بازی کردم زیر
نور ماه و نقش کوتاهی در فیلم سیندرلا و بعد بلافاصله به آغوش تلویزیون
بازگشتم .
زندگی در کنار خانواده ای که بسیار زیاد دوستشان داشتم و شغلی که با اشتیاق و علاقه دنبال می کردم به بهترین نحو می گذشت .
تا
اینکه در پائیز سال 1381 اتفاق عجیبی افتاد . بستن یک قرار داد جدید و
بازی در سریال طنز هر شبی به اسم "پاورچین" و آشنا شدن با .....
از قبل
می شناختمش, دو سه سالی بود . اولین آشنائیمان در یک برنامه ترکیبی بود به
اسم گلخونه برای شبکه جام جم . سه سال قبل از پاورچین و بعد از آن چند کار
نصفه و نیمه که هیچکدام به مرحله تولید و پخش نرسید .
اما این بار فرق می کرد .
مهراب
قاسم خانی . همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی من . دیگر فقط یک همکار نبود .
خیلی عجیب بود یه حس عجیب ... یه حسی مثل تفاهم و همفکری و اشتراک .
الان
هم که چند ماه از زندگی مشترک من با آن همکار خوب و خوش اخلاق و صمیمی می
گذرد . بار ها شده که خاطراتمان را با هم مرور کردیم و هر دوی ما حداقل از
طرف خودم می گویم . خدا را شکر می کنم که همه خوشبختیهای دنیا را یک جا به
من هدیه کرده است .
شنبه 2/7/1390 - 23:31
دانستنی های علمی
ادامه مطلب قبل که قول داده بودم...
شهر تاریخی ماچوپیچو - پرو
در قرن 15 میلادی امپراطوری اینکاها
به امپراطوری پاچاکوتک شهری ساختند در میان کوهها و ابرها به نام
ماچوپیچو(کوهستان قدیمی) این محل سکونت عجیب و غریب از نصف کوهستان آند شروع
شده و بر تمام جنگل آمازون سایه افکنده و در بستر رودخانه اوروبامبا قرار
دارد. به طور حتم این شهر توسط خود اینکاها بواسطه شیوع آبله رها و بعد از آن
حمله اسپانیایی هاو تارومار کردن اینکاها این شهر برای 3 قرن در تاریخ گم شد.
و در سال 1911 توسط هیرام بینگهام دوباره کشف گردید
ماچوپیچو به صورت کوتاه نماد: اتحاد و فداکاری نام گذاری شده است
*** *** ***
دیوار چین - چین
دیوار عظیم چین برای دفاع از تمامیت ارضی
امپراطوری چین و دفاع در برابر حمله مغولان و دور نگاه داشتن آنها از مردم و
جلوگیری از یورش و غارت اموال مردم. این بنا بزرگترین بنا ساخته شده بدست
انسان است که تا امروز به یادگار مانده است. جالب است که تنها بنایی است که
از فضا قابل رویت است بر روی زمین. برای ساخت این دیوار چه بسا میلیونها
انسان که جان خود را در لای لای این آجرها گذاشتند تا امپراطور و تمامیت ارضی
چین دست نخورده بماند
دیوار چین به صورت کوتاه نماد: استقامت و پشتکار
نام گذاری شده است
*** *** ***
کولوسیوم - رم
این آمفی تئاتر عظیم
در مرکز شهر رم برای خشنودی خدایان رم و در شادی پیروزی سپاه رم بر دشمنان و
نشان افتخار و اقتدا امپراطوری رم بوده.طراحی اصلی آمفی تئاتر تا به امروز جز
اقتخارات معماری جهان به حساب می آید. و در کنار مسائل مذهبی و سیاسی، این
مکان در واقع ورزشگاه مدرنی در 2000 سال پیش بوده است. امروزه به کمک فیلم و
داستان و مطالعه تاریخ می دانیم که چه بازیهای ظالمانه و خونباری در این محل
انجام می گرفته است. و همه آن برای لذت بردن سزار و اطافیانش ترتیب داده می
شده است
کولوسیوم به صورت کوتاه نماد: لذت و رنج
نام گذاری شده است.
شنبه 2/7/1390 - 19:24
دانستنی های علمی
باغهای معلق بابل در عراق
در عراق باغهای معلق بابل یکی از بحث انگیزترین عجایب هفتگانه می باشد چرا که
هنوز برخی از باستان شناسان در وجود داشتن آنها شک دارند. بعد از بدست آمدن
اسناد اصلی و خرابه های بر جا مانده از آن زمان وجود داشتن آنها ثابت شد
البته در مقیاسی کمتر از آنچه تصور می شود . در این میان سئوالی مطرح است که
این باغهای معلق چرا ساخته شده اند؟ در پاسخ این سؤال می توان گفت که موثق
ترین سند حاکی از آن است که شاه نبوچاد نزار دوم که دارای شهرت مذهبی می باشد
این بنای عجیب را برای خوشحال کردن همسرش در 6 قرن قبل از میلاد ساخت چرا که
همسرش از دیدن چشم انداز صحرا مانند بابیلون دچار دلتنگی برای محل زندگی اش
شده بود. جایی که دارای کوهها و جنگلهای سرسبزی بود به همین خاطر به دستور
شاه تپه مصنوعی سبز و خرمی ساخته شد که دارای درختان و گلها و گیاهان زیبایی
بود . بعضی ها می گویند که یک ملکه آشوری قدرتمند باغهای معلق را برای تفریح
و سرگرمی خودش ساخته است و افراد دیگری عقیده دارند که این باغها به دستور یک
شاه آشوری ساخته شده است
*** *** ***
اهرام ثلاثه مصر
هرم خوفو بزرگترین هرم در بین اهرام مصر است ، این بنا که
قدیمی ترین و بزرگترین بنا در بین عجایب هفتگانه می باشد تنها بنایی است که
در حال حاضر وجود دارد . هرم خوفو در 2600 سال قبل از میلاد ساخته شده است .
این هرم بلند ترین بنای ساخته شده دست بشر از 4400 سال پیش تا سال 1889 بود،
زمانیکه برج ایفل با ارتفاع 300 متر ساخته شد . محدوده هرم خوفو به اندازه 6
قطعه زمین شهری عظیم می باشد . بیشتر سنگ های بکاررفته در این بنا به بزرگی
سنگهای عظیمی هستند که بوسیله کامیون حمل مشوند . سطح خارجی زمختی که ما
امروزه از این هرم می بینیم مقبره فرعونی بنام خوفو بوده که در آن زمان
پوشیده شده از سنگهای آهک صیقلی و زیبایی بوده است. فرمانروایان بعدی این
سنگهای با ارزش را متعاقبا برای ساختن بنای خودشان می دزدیدند . این عمل باعث
شد که از ارتفاع هرم 5 درصد کم شود و به ارتفاع فعلی اش که 138 متر است برسد
. هرم خوفو دارای سه اتاق دفن اجساد است . اتاق اول محل دفن شاه، اتاق دوم
محل دفن ملکه و اتاق سوم که برای رد گم کردن دزدان هرم بوده است
*** *** *** *** *** *** ***
عجایب هفتگانه عصر حاضر
*** *** ***
تاج محل - هندوستان
این آرامگاه گرانبها به دستور شاه جهان پنجمین پادشاه از سلسله مغولان مسلمان برای نشان دادن عشق و
علاقه به همسرش ممتاز محل
(ارجمند بانو)ساخته شد. این آرامگاه سلطنتی به طور کامل از مرمر
سفید اعلا ساخته شده و گرداگردش را باغ سلطنتی و زیبایی فراگرفته است. تاج
محل تجلی بی پایان هنر معماری مسلمانان در هندوستان است. معروف است که بعد از
ساخت بنا؛ شاه جهان دستور داد دست تمامی معماران و سازندگان تاج محل را قطع
کنند تا هرگز چنین بنایی در هیچ جای دیگر جهان ساخته نشود
تاج محل به صورت کوتاه نماد:
عشق و احساس نام گذاری شده است
*** *** ***
پترا - اردن
در انتهای صحرای عرب ؛ پترا به عنوان پایتخت امپراطوری
ناپانائین و پادشاه آر ِتاس چهارم - سال 9 قبل از میلاد تا 40 بعد از
میلاد-خودنمایی و جلوه گری میکند. مهندسین بی نظیر آب رسانی در آن زمان با
حفر تونل هایی کوچک و طویل آب را از راه دور به داخل شهر و از داخل شهر نیز
بداخل منازل می رساندند. این شهر دارای آمفی تئاتر با ظرفیت 4000 نفر بوده
است. امروزه محل قبرها در ارتفاع 42 متری از معبد هلن و رو به سوی صومعه
الدیر؛ برانگیزاننده احساسات و نشان فرهنگ و تمدن خاورمیانه دارد
پترا به صورت کوتاه نماد: مهندسی و دفاع
نام گذاری شده است
*** *** ***
هرم چیچن ایتزا - مکزیک
چیچن ایتزا معروفترین معبد
از دوران مایا ها است که مرکز اقتصادی و سیاسی در آن زمان بوده و در کنار این
معبد، معابدی همچون کوکولکان و چاکمول و مکان هایی سالن هزار ستون و زمین بازی زندانیان را میتوان نام برد و پی
برد که چه زحمتهایی برای ساخت این مکانها صرف و اسباب رضایت بزرگان دین و
سیاست را فراهم کردند
هرم چیچن ایتزا به صورت کوتاه نماد: ستایش و دانش
نام گذاری شده است
*** *** ***
مجسمه عیسی مسیح - برزیل
مجسمه عیسی مسیح به بلندی 38 متر بر روی کوه کورکووادو به
شهد ریودوژانیرو در برزیل سایه انداخته است. این مجسمه بتوسط هکتور داسیلوا
کوستا برزیلی طراحی و توسط مجسمه ساز بزرگ فرانسوی پل لندوسکی ساخته شد. 5
سال تمام صرف ساختن این مجسمه شد و در تاریخ دوازده اکتبر 1931 افتتاح
و پرده برداری شد. تبدیل به نشان معروف شهر و گرم دلی مردم برزیل شد. کسانی
که با آغوش باز پذیرای مهمان و توریست ها هستند
مجسمه عیسی مسیح به صورت کوتاه نماد: خوش آمدگویی و بیداری نام گذاری شده است.
باز هم ادامه داره، بنا به دلایل گفته شده در مطلب بعدی ببینید....
شنبه 2/7/1390 - 19:22
دانستنی های علمی
عجایب هفتگانه
جهان عهد باستان
معبد دیان (آرتمیس) در افوسوس -
ترکیه
معبد دیان در افوسوس (ترکیه) یکی از زیباترین بناهای
ایام گذشته بود . این بنا با داشتن 100 ستون مرمری زیبا که ارتفاع هر کدام از
آنها به 15 متر می رسد یکی از عجایب هفتگانه به حساب می آید . این معبد فضایی
را در بر می گرفت که تقریبا چندین برابر وسعت آکروپلیس در آتن بود . میتوان
گفت که معبد
دیان (آرتمیس) صعود و سقوطهای بسیاری را در طی قرنها پشت سر گذاشت . این
بنا در 600 سال قبل از میلاد ساخته و در550 سال پیش از میلاد در آتش سوخت .
بعد از آن مجددا به صورت بسیار زیباتر و عظیمتری باز سازی شد . این بنا برای
دومین بار دچار حریق شد البته این بار بطور عمدی توسط فردی بنام هروستراتوس
که برای به یاد ماندن نامش به این کار دست زد، ولی این معبد دوباره به اندازه
بزرگتر و بسیار بهتر از قبل ساخته شد . این معبد بسیار زیبا درونش با مجسمه
های بی نظیر تزیین شده بود . این معبد پا بر جا بود تا زمانیکه بر اثر هجوم
بربرها در 262 پس از میلاد برای همیشه از صفحه تاریخ محو شد و هرگز دوباره
ساخته نشد . آنچه که از این معبد باقی ماند هم توسط زلزله ها کاملا از بین
رفت
*** *** ***
مجسمه زئوس
تقریباً سه هزار سال پیش، «المپیا»، مركز مذهبی در جنوب غربی یونان بود.
یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را می پرستیدند و در زمانهای مشخص به
افتخار او جشن هایی بر پا می كردند. در این جشن ها مسابقات ورزشی هم انجام می
شد. از نظر ساكنان دنیای قدیم این بازیها خیلی مهم بودند، چندان كه در زمان
برگزاری مسابقات، جشن ها متوقف می شد تا شركت كنندگان و تماشاگران به آسانی
خود را به محل مسابقات برسانند
مجسمه زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیم ترین مجسمه های جهان است . این
اثر در 450 سال قبل از میلاد توسط مجسمه ساز معروفی بنام فیدیاس ساخته شد این
هنرمند همان کسی بود که مجسمه خدای آتنا را هم برای معبد پارتنون در آتن ساخت
. ارتفاع مجسمه زئوس در حدود 12 متر بود . بدن این مجسمه را از عاج فیل و ردا
و موها و ریشش را از طلا ساخته بودند . این اثر ارتفاعش چنان بود که با سقف
معبد زئوس برخورد می کرد . فیدیاس با این کار می خواست اقتدار و نیرومندی
زئوس را نشان دهد . مجسمه زئوس در معبد زئوس که طول آن به 64 متر می رسید
قرار داشت . 72 ستون خارجی این معبد که به سبک معماری قدیم یونان بودند این
معبد را دارای معماری خیره کننده ای کرده بودند . سنگفرش آن نیز با مجسمه های
بی نظیری تزیین گشته بود . مجسمه زئوس در حدود 850 سال در این معبد قرار داشت
تا هنگامیکه بعضی از یونانیها آنرا به استانبول منتقل کردند . البته این زیاد
طول نکشید چرا که محل جدید نیز در آتش سوخت و این مجسمه برای همیشه از بین
رفت
*** *** ***
مقبره هالیکارناسوس در ترکیه
مقبره هالیکارناسوس در 4 قرن قبل از میلاد نه تنها بسیار پر ابهت و پر عظمت
بود بلکه به صورت زیبایی با ستونها و مجسمه ها تزیین شده بود . سقف این مقبره
با مجسمه هایی از اسبها تزیین شده بود اسبهایی که ارابه شاه ماسالوس و همسرش
ملکه آرتمیسیا را می کشیدند . ارتفاع این مقبره مرمری به اندازه یک ساختمان
14 طبقه بود . از نقطه نظر استراتژیکی دامنه کوه درست مشرف به هالیکارناسوس و
خلیج آن بود . ملکه آرتمیسیا فرمان ساخت این مقبره را در هالیکارناسوس برای
همسرش در 353 سال قبل از میلاد صادر کرد . ملکه این بنا را برای قدر دانی از
همسرش ساخت و به این منظور بهترین هنرمندان و مجسمه سازان آن زمان را گرد
آورد . شاه ماسالوس تنها حکمران ایالتی معمولی در بین امپراطوری های عظیم
ایرانی در 2300 سال پیش بود . ملکه آرتمیسیا دو سال پس از همسرش ، شاه
ماسالوس که برادرش هم بود در گذشت . او در کنار شاه در مقبره هالیکارناسوس
دفن شد . این بنا در حدود 17 قرن پا برجا بود و در هزار و
چهارصد سال بعد از میلاد بر اثر زلزله فرو ریخت
*** *** ***
فانوس
دریایی اسکندریه
- مصر
فانوس دریایی اسکندریه یا الکساندریا
یکی از بزرگترین شاهکارهای روزگار باستان می باشد . ارتفاع این بنا حداقل به
اندازه یک ساختمان 40 طبقه امروزی بود و برای 16 قرن پا بر جا بود . بر خلاف 6
عجایب دیگر، فانوس الکساندریا استفاده های عملی بسیاری داشت . این بنا به
کشتیهای دریا نوردی کمک می کرد که اسکله ها را براحتی پیدا کنند و با ایمنی
کامل داخل آن شوند . چرا که تنگه های خطرناک دقیقا در خارج از بندرها قرار
داشتند . ارتش نیز از این فانوس برای پیدا کردن کشتیهای دشمنان استفاده می کرد
. این بنا ظاهرا ساختار جامدی داشته است و برای 1600 سال باقی بوده است اما با
وجود این بر اثر طوفانهای دریایی زمستان و زلزله های بسیار از بین رفته است .
فانوس الکساندریا دو نوع برج دیده بانی داشت که در نوک آن قرار داشتند . این
فانوس سه عنصر ساختمانی داشت ، پایه مستطیل شکل ، قطعه میانی هشت وجهی ، و قسمت
بالای آن که استوانه ای شکل است و برجهای دیده بانی در آنجا قرار دارند.تقریبا
ارتفاع این سه قسمت به 110 تا 180 متر می رسید . بجز اهرام مصر فانوس
الکساندریا بلندترین ساختمان جهان بود البته این تا زمانیکه برج ایفل در 1889
ساخته شد
*** *** ***
مجسمه عظیم الجسه رودس در یونان
ارتفاع مجسمه عظیم الجسه رودس با پایه اش به اندازه یک ساختمان 15 طبقه
امروزی است. این مجسمه یک شاهکار برجسته معماری می باشد که بر روی جزیره رودس
در حدود 280 قبل از میلاد ساخته شده است. هیچ کس به درستی نمی داند که این
مجسمه شبیه چه بوده و یا در کجا قرار داشته است. نظریه بسیار مورد توجه آن
است که مجسمه رودس در روی ورودی لنگرگاهی بنا شده بوده و پاهای مجسمه در دو
طرف قرار داشته است بطوریکه کشتیها از بین پاهای آن عبور می کرده اند. البته
این فرضیه بسیار محتمل به نظر میرسد. این بنا مشکلات غیر قابل حل در 3 قرن
پیش از میلاد را مطرح می کند. همچنین تجارت در این بندر در زمان احداث این
مجسمه دارای رکود شده و این بندر از رونق اقتصادی افتاده است. این مجسمه یکی
از عجایب هفتگانه به شمار می رود که برای مدت کوتاهی تقریبا 53 سال پا بر جا
بوده است...
ادامه در مطلب بعدی(چون محدودیت تصویر هست برای هر مطلب).....
شنبه 2/7/1390 - 19:19
آشپزی و شیرینی پزی
كوفته تبریزی
مواد لازم:
گوشت 2بار چرخ شده نیم كیلو
لپه پخته نیم كوب شده یك فنجان
رب گوجه فرنگی 2 قاشق سوپخوری
برنج نیم پز شده یك دوم فنجان
تخم مرغ كامل 2 عدد
پیاز رنده شده یك دوم فنجان
تره و مرزه خرد شده یك دوم فنجان
روغن 2 قاشق غذاخوری
زردچوبه،نمك وفلفل به قدر كافی
مواد داخل كوفته:
پیاز سرخ شده 2قاشق سوپخوری
مغزگردو خرد شده یك دوم فنجان
زرشك 2قاشق سوپخوری
تخم مرغ آبپز 2-1 عدد
خلال بادام 2قاشق سوپخوری
طرز تهیه:
در ظرف بزرگی گوشت چرخ كرده ، پیاز رنده شده، تره ، مرزه ، تخم
مرغ ها ، لپه ، برنج ، نمك و فلفل و زردچوبه را مخلوط كرده و با گوشت كوب
در حدود 6-5 دقیقه می كوبیم تا مایع كوفته چسبندگی پیدا كند و سپس وسط مایع
گوشتی را كمی باز كرده و مواد داخل كوفته را (كه میزان آنها در بالا گفته
شده است)درون آن قرار داده و در حالی كه دستمان را با آب آغشته می كنیم،
تكه های گرد شده را خوب غلطانده و در قابلمه مناسبی روغن و رب را كمی تفت
می دهیم و 3 لیوان آب اضافه كرده و بعد از جوش آمدن شعله را ملایم كرده و
كوفته را به آرامی درون قابلمه قرار می دهیم و در دیك را نمی گذاریم چونكه
كوفته بلافاصله ترك برمی دارد.
زمانی كه یك طرف كوفته خودش را گرفت، به آرامی آن را بر می
گردانیم و می گذاریم طرف دیگر آن خودش را بگیرد و پخته شود.اگر كوفته به آب
بیشتری نیاز داشت، كمی آب گرم به آن اضافه كنیم تا كاملاً كوفته پخته و سس
آن كمی غلیظ شود. شنبه 2/7/1390 - 18:36