دانستنی های علمی
به نقل از سایت تاپ تنز، در کنار اندامهای حیاتی بدن انسان، اندامهایی وجود دارند که حضورشان در بدن انسان اهمیت خاصی ندارد. در اینجا به چند عضو به درد نخور که گاهی نیز باعث ایجاد ناراحتی میشوند، اشاره میکنیم. ۱٫ آپاندیس
داروین معتقد بود که در طول سالهای گیاه خواری انسان، وجود آپاندیس برای هضم و گوارش مفید بود، اما از زمانی که بشر شروع به مصرف مواد غذایی قابل هضم کرد، نیازش به آپاندیس کمتر و کمتر شد. ۲٫ دندان عقل
در گذشته دور وقتی که بشر از گوشت ماموت تغذیه میکرد، دندانهایش یکی پس از دیگری کنده میشد. از اینرو وجود “دندان عقل” یا دندانهای آسیا بسیار مورد استقبال قرار میگرفت. اما امروزه به دلیل رشد نادرست این دندانها و ایجاد درد و همچنین عدم نیاز به آنها وجودشان غیر ضروری به نظر میرسد. ۳٫ فیبرهای عضله مربوط به فولیکول مو
در گذشته وقتی که بشر پرموتر بود و به هنگام احساس خطر و ترس، میخواست که بزرگتر و ترسناکتر به نظر برسد، عضله فولیکولهای موهایش باعث میشد که به اصطلاح بدن مور مور شود و موها روی بدن سیخ شوند. اما با گذشت زمان، امروزه این عضله تبدیل به یک ماهیچه به درد نخور شده است. این عضله در بسیاری از پستانداران وجود دارد. ۴٫ دنبالچه
دنبالچه در واقع قسمت پایانی مهرههای ستون فقرات انسان است و یکی دیگر از عضوهای به درد نخور در بدن انسان است که یادگار دورانی است که بشر دم داشت. در واقع دنبالچه مهرهای ذوب شده از ستون فقرات است. ۵٫ لوزه
لوزهها دو غده کوچک در دو سوی گلو هستند که احتمال عفونت و همینطور ایجاد ورم در آنها وجود دارد. ۶٫ لوزه سوم (لوزه حلقی)
لوزه سوم تودهای از بافت لنفاوی در قسمت پایانی و پشت بینی قرار دارد و با جذب باکتری و ایجاد ویروس، در معرض تورم و عفونت قرار دارد. اما خوشبختانه با افزایش سن، این عضله کوچکتر شده و اغلب ناپدید میشود. ۷٫ سینوس
پزشکان اطلاعات زیادی در مورد سینوس ندارند اما وجود بسیاری از این سینوسها در بدن انسان قطعی است. سینوسها فضاهای پر شده از هوا هستند که در صورت عفونت، میتوانند تغییراتی در آهنگ و زیر و بمی صدا و همچنین مشکلاتی در چشم ایجاد کنند. سینوسها عامل ایجاد سردرد نیز هستند. ۸٫ پلک سوم (Plica semilunaris)
آیا تا بهحال میدانستید که چشم شما پلک سوم هم دارد؟ دو پلک خود را بکشید و نگاهی به درون چشم بیاندازید. پلک سوم در گوشه سمت راست نزدیک مجرای اشکآور چشم قرار گرفته است. پلک سوم باقی مانده غشای چشم است که هنوز هم در حیواناتی چون مرغ، سوسمار و کوسه ماهیها وجود دارد. |
دوشنبه 18/7/1390 - 20:41
خواستگاری و نامزدی
چندی پیش Artemy Lebedev، از فعالان طراحی وب، سفری به کره شمالی داشت. او عکسهای بسیار جالبی در جریان سفرش به این کشور عجیب و غریب گرفته است؛ کشوری که حقیقتا از آن اطلاعات بسیار کمی در دسترس ذهنهای کنجکاو است…
به محض رسیدن به فرودگاه بایستی تلفن همراهتان را تحویل دهید، هیچ سرویس رومینگی در دسترس نیست. هیچ شخصی با تلفن همراه دیده نمیشود. اما استفاده از لپتاپ اشکالی ندارد، به نظر میرسد که کره شمالیها از کارتهایی باخبر نیستند که توانایی تبدیل لپتاپ به تلفن همراه را دارد.
خبری از اینترنت نیست، تنها اینترانت وجود دارد.
وقتی که به کره شمالی وارد میشوید به شما یک راهنما و یک راننده اختصاص میدهند و همیشه همراهتان هستند. شما نمیتوانید خودتان هتل را ترک کنید. برنامه روزانه شامل ۲ تا ۳ بازدید تفریحی میشود. در هتل میتوانیدBBC، چندین شبکه از چین و همچنین شبکه NTV روسیه را مشاهده کنید
نفت تقریبا وجود ندارد بنابراین بیشتر کارها دستی انجام میشود.
در شهر روشناییها ساعت ۱۱ خاموش میشوند. شهر در شب ترسناک است. خبری از روشنایی در خیابانها نیست.
در طول روز آسانسور برای ۱۵ دقیقه کار نمیکند.
تمام «پیونگیانگ» به این شکل است. از راهنما درباره خانههای قدیمی پرسیدم، او گفت، پیرها دوست ندارند که به خانههای جدید بروند، زندگی در این خانهها را میپسندند.
در ساحل کره شمالی، سیم خاردارهای برقدار شده وجود دارند تا از این طریق شهروندان کره شمالی فکر شنا کردن به سرشان نزند. و البته شما اجازه عکس گرفتن هم ندارید.
در حدود ۱۰ درصد از جمعیت در ارتش خدمت می کنند. عبور از سربازان غیرممکن است.
در نزدیکی مرز دو کره، جاده برای مقابله با هجوم دشمن آماده است. مکعبهای بزرگ برای این است که با افتادن به جاده، تانکهای دشمن را به تله بیاندازند.
تنها تبلیغات در کره شمالی، تبلیغاتی برای یک ماشین است (ساخته شده با همکاری کره جنوبی) که آن را تنها در پایتخت خواهید دید.
هر شهروند در کره شمالی، نشانی از «کیم ایل سونگ» بر سینهی خود دارد؛ به جز کودکان و خدمتکاران که احتمالا این نشان به دلیل پوشیدن لباس کار مخفی شده است.
شما نمیتوانید این نشان را خریداری کنید.
همانطور که گفته شد، شما نمیتوانید آزادانه در کره شمالی حرکت کنید. همه جا ایست بازرسی وجود دارد. وقتی که ماشین از ایست بازرسی عبور میکند، راننده چراغ میزند. احتمالا به این معنا است که فردی خارجی در حال عبور است.
ورودی مترو فرسوده به نظر میرسد.
نوشتهایی وجود دارد که معنایش می شود: «کیم جونگ ایل» – خورشید قرن ۲۱ ام!
ترنها از ۴ واگن ساخته شدهاند. دربها با دست باز شده و خودکار بسته میشوند.
ویژگی شهرها، نبود ماشین است. همه پیاده مسیر را طی میکنند، گاهی اوقات از تراموا و اتوبوسها استفاده میکنند. دوچرخه نایاب و گرانقیمت است.
روند ساخت هتلی نیز از ۱۹۹۱ متوقف شده است. توصیه شد که از نزدیک عکسی گرفته نشود، البته…
البته اشکالی ندارد که از فاصلهی دور این کار را انجام دهیم!
کرهایها عادت دارند در هنگام راه رفتن، دستهایشان را در پشت محکم کنند. به ندرت مردان لباسهای روشن میپوشند.
تمام خارجیها را به تماشای پارک اصلی میبرند. محلیها اجازه ورود ندارند!
ما برخی از قوانین عجیب:
سکونت مادام العمر در یک محل مگر با اجازه حکومتی!
با وجود اینکه طبیعت کرهشمالی بسیار زیبا و دلانگیز است و تنوع آب و هوایی شگفتانگیزی دارد اما مردم این کشور در هر نقطه از این سرزمین که روزگار میگذرانند باید تا آخر عمر همانجا بمانند و حق خروج از منطقه محل سکونت خود را ندارند و اگر زمانی هوای سفر به سرشان بزند یا بخواهند برای کاری از روستا یا شهر خود خارج شوند، حتما باید اجازه حکومتی داشته باشند، در غیر این صورت قانون را شکستهاند و مجازات خواهند شد.
بیدار شدن رأس ساعت شش با صدای شیپور!
قوانین حاکم بر کرهشمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخشهای زندگیشان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا ۵۰سال است که مردم کرهشمالی صبحها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمیآید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش میشود از خواب بیدار میشوند.
برنامه های اجباری قبل از آغاز فعالیت های روزانه!
آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کرهشمالی موظف هستند با لباسهای رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همینجا ختم نمیشود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقهای را هم باید وقت بگذارند و به سخنرانیهای مافوق خود گوش دهند و پس از آن پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها تازه نوبت آغاز فعالیت روزانه میشود و آنها میتوانند کار خود را شروع کنند.
خدمت سربازی؛ ده سال!
در پیونگ یانگ، پایتخت کرهشمالی، هر دو ساعت یکبار از بلندگوهایی که صدای بسیار قویای دارند در گوشهگوشه شهر مارش نظامی پخش میشود تا قدرت ژنرالهای این کشور به رخ همه کشیده شود. آنها بنا بر عادتی دیرینه کیم جونگ ایل، رهبر کشور خود را ژنرال صدا میزنند؛ البته دادن چنین لقبی به او چندان هم بیراه نیست چراکه خدمت سربازی اجباری در این کشور گاهی به ده سال هم میرسد.
عدم حق استفاده از خودرو برای رفتن به محل کار!
مردم این کشور برای رفتن به محل کار خود حق استفاده از خودرو را ندارند و معمولا با دوچرخه رفتوآمد میکنند. استفاده از خودرو تنها مختص به بالا رتبههای نظامی این کشور است.
هیچ خانوادهای حق خواب دیدن ندارد!
پس از پایان کار و فعالیت روزانه، شبها ساعت نه در سراسر کرهشمالی خاموشی زده میشود و به این ترتیب مردم خود را برای یک روز کاری دیگر آماده میکنند. نکته عجیب دیگر این است که در کرهشمالی هیچ خانوادهای حق خواب دیدن ندارد و اگر پدر و مادری صبح از خواب بیدار بشوند و خوابی را که شب قبل دیدهاند تعریف کنند، فرزند آنها موظف است تا علاوه بر خوابی که والدینش دیدهاند خواب خود را هم به نماینده وزارت اطلاعات و امنیت کشور که در کلاسشان حضور دارد، گزارش دهد.
عدم استقلال رسانه ها!
در کرهشمالی هیچ رسانه خصوصی دیده نمیشود و ۱۲ روزنامه و ۲۰ نشریه موجود در این کشور کاملا تحت نظر دولت هستند و بیآنکه خبرنگاری وظیفه تهیه
گزارشها را برعهده داشته باشد، مطالب آنها را خبرهایی تشکیل میدهد که هر روز از وزارت اطلاعات و امنیت دریافت و دقیقا همان اطلاعات بدون کوچکترین تغییری
منتشر میشود؛ در تمام رسانههای کرهشمالی، انتشار هرگونه خبر ناخوشایند در مورد کرهشمالی در همه زمینهها از سیاسی و اجتماعی گرفته تا اقتصادی و
فرهنگی به شدت ممنوع است.
باوجود قحطی و گرسنگی، عدم پذیرش کمکهای غذایی دیگر کشورها!
با توجه به اینکه دولت مسؤول آذوقهرسانی و تهیه مواد لازم به صورت کوپنی در کرهشمالی است، درآمد ماهانه مردم بسیار ناچیز است؛ در بیشتر موارد هم نه کمکهای دولت و نه درآمد مردم کفاف مایحتاج و نیازهای اولیه آنها را نمیدهد و فقر و قحطی بر بسیاری از خانوادههای این کشور حاکم شده و سالانه چندین هزار نفر از آنها به دلیل گرسنگی جان میدهند.
دولت کرهشمالی با وجود نیازهای شدیدی که به کمکهای غذایی دیگر کشورها دارد اما به خاطر اینکه معتقد است این غذاها روی طرز فکر مردم اثرات سوء دارد و برای اینکه از آلودگی فرهنگی که نتیجه مصرف این غذاهاست در امان بماند، از پذیرفتن آن سر باز میزند. شدت قحطی و گرسنگی در این کشور به حدی است که سازمان تغذیه جهانی وابسته به سازمان ملل در اینباره به شدت هشدار داده است.
ممنوعیت ورود هرگونه خبرنگار و عکاس به کره شمالی!
مسؤولان این کشور نهتنها از پذیرفتن هرگونه کمک امتناع میکنند بلکه ورود هرگونه خبرنگار و عکاس را هم به کرهشمالی ممنوع کردهاند؛ البته نهتنها ورود اصحاب رسانه به این کشور ممنوع است
مرگ و تیرباران سرنوشت شهروندان تماس گیرنده با تلفن به خارج!
خروج شهروندان کرهای هم از کشورشان به شدت کنترل میشود و اگر شخصی بخواهد به دنیای بیرون از کره قدم بگذارد به عنوان عامل دشمن دستگیر میشود؛ این
قانون آنقدر سختگیرانه در این کشور به اجرا درمیآید که اگر فردی حتی از طریق تلفن با خارج از کشور تماس برقرار کند، ممکن است سرنوشتی جز مرگ و تیرباران در
انتظارش نباشد؛ به عنوان مثال در ماه مارس امسال یک شهروند کرهشمالی که در یکی از شرکتهای نظامی کرهشمالی مشغول به کار بود با تلفن همراه خود با
یکی از دوستانش که در سال ۲۰۰۱ به سئول پایتخت کرهجنوبی گریخته بود، تماس گرفت و در مورد قیمت برنج و شرایط زندگی در کرهشمالی با او صحبت کرد؛ این
کار او از طرف دولت تخطی از قوانین تلقی شد و در نتیجه حکمی جز اعدام برای او صادر نشد. این درحالی است که مدتی بعد خبرگزاری یونهاپ، مرگ فرد خاطی به
نام جونگ را تایید کرد و گفت این شهروند اولین فرد در کرهشمالی است که به دلیل تماس با خارج از کشور اعدام شده، اما جزئیات بیشتری از این ماجرا منتشر نکرد.
در کرهشمالی فقط یک شرکت مخابراتی تلفن همراه که منطقه پایتخت، پیونگ یانگ، را پوشش میدهد مشغول به فعالیت است. مشترکان این شرکت مخابراتی حق
استفاده از خدمات این شرکت برای تماس با خارج را ندارند. در نتیجه بسیاری از شهروندان کرهشمالی برای تماس با بستگان و اقوام خود که در خارج از این کشور
زندگی میکنند از تلفنهای همراهی که به طور غیرقانونی از چین به کرهشمالی وارد شدهاند، استفاده میکنند.
شرط ازدواج؛ رضایت وزارت اطلاعات آری، رضایت خانواده خیر!
اگر پسر و دختری در کرهشمالی قصد ازدواج با یکدیگر را داشته باشند، رضایت خانواده آنها هیچ نقشی در این ازدواج ندارد بلکه این وزارت اطلاعات و امنیت این کشور است که صلاحیت ازدواج این دو نفر را صادر میکند. به این ترتیب که هم پسر و هم دختر باید یک گزارش کامل از نحوه آشنایی، میزان علاقه، علت آشنایی و … را به وزارت امنیت ارائه بدهند. پس از این مرحله و بررسیهای لازم و شناسایی تمامی اقوام دختر و پسر برای آنها قرار مصاحبه صادر میشود و پس از حضور دختر و پسر و پاسخ دادن به سوالهای خاص اگر مورد مشکوکی دیده نشود، اجازه ازدواج آنها صادر میشود.
با تمام این تفاسیر مردم کرهشمالی از زندگی خود ناراضی نیستند و معتقدند خوشبختترین انسانهای روی زمین هستند
دوشنبه 18/7/1390 - 20:34
طنز و سرگرمی
یک سری از تکیهکلامهای بامزهی زبان فارسی به زبان انگلیسی که زبان بینالمللی هم هست ترجمه شده تا در هر نقطه از دینا بتوانید شیرینسخنی کنید و گاهی زخم زبان بزنید و گاهی تکه بیندازید.
My father came out, and I will take out your father- پدرم در آمد و پدر تورا هم در میارم
May they take away your "dead washer"! - مرده شورتو ببرن!
Ghosts of your stomach! - ارواح شکمت!
Don"t put a hat on my head! - سرم کلاه نگذار!
Why are you selling me wet wood?? - چرا هیزم تر بمن میفروشی؟
Light up my homework! - تکلیفم رو روشن کن!
His donkey passed the bridge. - خرش از پل گذشت
Cut tail! - دم بریده
What kind of dirt shall I put on my head? - چه خاکی بر سرم بکنم?
His head is playing with his tail! - سرش با دمش بازی می کنه!
Pull your carpet out of the water! - گلیمتو از آب بکش!
Happiness has hit you under your stomach! - خوشی زده زیر دلش!
Punch you so hard that electricity will come out of your eyes!- چنان بزنم که برق از چشمت بپره!
Snake Venom! - زهر مار!
Disease! - مرض!
Pain without a cure! - درد بی درمون!
?!He thinks he has fallen out of an elephant"s nose - فکر می کنه از دماغ فیل افتاده؟!
Dog"s mustache - سگ سبیل
I"ll take out your eyes! - چشتو در میارم!
Your step on my eye! - قدمت روی چشمم!
May I be sacrificed for you! - قربونت برم!
You have seen camel; you haven"t seen. - شتر دیدی ندیدی.
He does long tongue!! - زبون درازی می کنه
Donkey into donkey!!! - خرتوخره
They are like an elephant and a tea cup! - مثل فیل و فنجون می مونن
Don"t put watermelon under my arms! - هندونه زیر بغلم نده!
I"ll make you one with the wall! با دیوار یکیت می کنم!
I wanted to see who my nosey person is?! - میخواست ببنم فضولم کیه?!
Don"t look at me left left!! - بهم چپ چپ نگاه نکن
Took the water from my face! - آبروم رو برد
Painted us black! - مارو رو سیاه کرد!
The door to the pot is open, where is the integrity of the cat? - در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته؟
You can"t ride a camel bending, bending! - شتر سواری دلا دلا نمی شه!
The blind read! - کور خونده!
The dog was hitting, the cat was dancing! - سگ میزد گربه می رقصید!
You brought my life up to my lip! - جونم و بلبم رسوندی!
My soul reached my lips! - جونم بلبم رسید!
Inside head eater!! - توسری خور!
It"s hit my head! - زده به سرم!
Blind cat! - "گربه کوره!
My head whistled! - سرم سوت کشید!
My job is done. - کارم تمومه.
His mouth still smells like milk! - هنوز دهنش بوی شیر میده!
I haven"t said anything to her and she has grown a tongue! هیچه بهش نگفتم، زبون در آورده!
I hope your eyes go blind! - چشمت کور!
I grabbed it out of his belly. - از دلش در آوردم.
One is too little, two is sad, the third is sure.. - یکی کمه دوتا غمه سومی خاطر جمعه.
It was hitting and banging! - بزن بکوب بود!
Killed the cat by the honeymoon suite! - گربه رو دم حجله کشت!
Not coming not coming, when coming, two two coming! - نمیاد نمیاد وقتی میاد دوتا دوتا میاد!
Let"s hit and go! - بزن بریم!
One pot tells the other pot your face is black?! - دیگ به دیگ میگه روت سیاه
Make him a donkey! - خرش کن!
Come short! - کوتاه بیا!
Money is not the bear"s grass!! - پول علف خرس نیست!!
A hundred years to these years! - سد سال به این سال ها!
Your warm breath! - دمت گرم!
Her stomach is happy. - دلش خوشه.
My stomach is tight. - دلم تنگه.
My stomach burned for her! - دلم براش سوخت!
Stomach to stomach has a path! - دل به دل راه داره!
Big bear! - خرس گنده!
Stomach is not in his stomach!! - دل تو دلش نیست!
It doesn"t have math or books! - حساب کتاب نداره!
I"ll eat your liver! - جیگرتو بخورم!
Sink your teeth into liver a little bit! - یک کمی دندو رو جیگر بذار!
It"s raining dogs here! - اینجا سگ سارونه!
One gear! - یک دنده!
Dirt on your head!! - خاک برسرت!!
My stomach is making salt! - دلم شور می زنه!
I died from laughter. - از خنده مردم.
It is from my God! - از خدامه!
He was stuck between the earth and the sky. - مونده بود بین زمین و آسمون.
From each of her fingers a talent rains! - از هر انگشتش هنر میباره!
Make your hat the judge! - کلاهتو قاضی کن!
I won"t even give you a non-curing disease! - درد بی درمون هم بهت نمیدم!
A flower has no front or back! - گل پشت رو نداره!
He put a finishing stone! - سنگ تمام گذاشت!
His health is a ball! - حالش توپه!
I know him like the palm of my hand. - مثل کفت دستم می شناسمش.
Have I smelled the palm of my hand?? - مگه کف دستمو بو کردم؟
She hits one handed! - یک دستی می زنه!
Without back of work! - پشتکار نداره!
Donkey head! - کله خر!
Wind hitter. - باد بزن.
Water puller. - آب کش.
Hat lifter! - کلاه بردار!
You are the darling of my stomach. - عزیز دلمی
She is very heavy and colourful! - خیلی سنگین رنگینه!
Don"t make yourself spoiled!! - خودتو لوس نکن!
Drink of life! - نوش جان!
Unknowledgeable in salt!! - نمک نشناس!
Without salt! - بی نمک!
With salt! - با نمک!
Without steam! - بی بخار
Don"t be narrow and orange!! - نازک نارنجی نباش
You ate my head!! - سرمو خوردی
Again the same soup and the same bowl!! - بازهم همان آش و همان کاسه
Your eyes see beautiful! - چشمتون قشنگ می بینه!
May your eyes be bright! - چشمتون روشن!
He took her tear out! - اشکشو در آوردی!
Her colour has jumped away! - رنگش پریده!
The patient stone. - سنگ صبور.
Your place is very empty! - جات خیلی خالیه
One hand has no voice. - یک دست صدا نداره.
I want the donkey and the dates. - هم خر رو میخواد هم خرما رو.
My new sleeve, eat rice!! - آستین نو بخور پلو
Her friendship is like the friendship of Auntie Bear! - دوستیش مثل دوستی خاله خرسه است!
She still has two and a half swallows left!!! - هنوز دوقورت و نیمش باقیه
Don"t see how tiny the pepper is, break it and see how sharp it is! - فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه!
One crow, forty crows! - یک کلاغ چهل کلاغ!
Hear and don"t believe! - بشنو و باور نکن!
Leave it alone, it"s not male male, or female female! - ولش کن نه نر نره نه ماده ماده!
If you"re a crow, then I"m a baby crow! - اگه تو کلاغی من بچه کلاغم!
The onion has been hanging out with the fruit!! - پیاز هم خودشو قاطی میوه ها کرده!!
Which instrument of yours should I dance to?? - با کدوم سازت برقصم؟
May God never subtract you from brotherhood! - خدا از برادری کمت نکنه!
My stomach became a kabob! - دلم کباب شد!
Die for someone who will have a fever for you! - برای کسی بمیر که برات بمیره!
Ouch life/soul!! - آخ جوووون!!
My veins and roots came out!! - رگ و ریشه ام در اومد
پنج شنبه 14/7/1390 - 23:45
آلبوم تصاویر
پنج شنبه 14/7/1390 - 23:0
آشپزی و شیرینی پزی
این هم سر آشپز ما
با
پلو بندری
● مواد لازم:
▪ پیاز ریز خرد شده: ۱ عدد
▪ سیر خرد شده: ۴ ۳ عدد
▪ فلفل سبز تند خرد شده: ۱عدد
▪ گوجه فرنگی خرد شده: ۱ عدد
▪ کنسرو ماهی تن: ۱ قوطی
▪ برنج: ۱/۵ پیمانه
▪ شوید خرد شده:۳۰ گرم یایک مشت پر
▪ نمک، فلفل، زردچوبه و زعفران: به میزان کافی
● طرز تهیه:
اول پیاز را کمی تفت می دهیم. سپس سیر و فلفل سبز را اضافه می کنیم وهمه مواد را با هم تفت می دهیم. ماهی تن را که با چنگال از هم باز کردیم کمی تفت می دهیم و سپس شوید، گوجه فرنگی و ادویه ها را به آن اضافه می کنیم و خوب تفت می دهیم، به اندازه نصف استکان، در حدی که فقط مواد با هم مخلوط شوند در آن آب می ریزیم. هنگامی که جوش آمد از روی حرارت برمی داریم. برنج خیس شده را روی حرارت می گذاریم، وقتی جوش آمد، مواد را به برنج اضافه می کنیم. پس از خشک شدن آب برنج، آن را دم می گذاریم. نوش جان پنج شنبه 14/7/1390 - 22:44
آموزش و تحقيقات
فواید سلامتی انجیر شامل درمان ضعف جنسی، یبوست، بدگواری، دیابت، سرفه، برونشیت و آسم میباشد. همچنین به افزایش وزن پس از بیماری نیز کمک میکند.
انجیر میوه فصلی است که در نواحی غربی آسیا یافت میشود. اما انجیر خشک همیشه در دسترس میباشد. درخت انجیر جزء خانواده توت میباشد.
فواید انجیر برای سلامتی را میتوان با وجود موادمعدنی، ویتامینها و فیبر در آن مرتبط دانست. انجیر حاوی ویتامین A، B1، B2، کلسیم، آهن، فسفر، منگنز، سدیم، پتاسیم و کلر میباشد.
در زیر به برخی از فواید آن اشاره میکنیم:
جلوگیری از یبوست: در هر سه عدد انجیر، 5 گرم فیبر وجود دارد، از اینرو به سلامت عملکرد دستگاه گوارش و جلوگیری از یبوست کمک میکند.
کاهش وزن: فیبر موجود در انجیر به کاهش وزن نیز کمک میکند و برای افراد چاق توصیه میشود. دقت کنید که انجیر موجب افزایش وزن نیز میشود، مخصوصاً اگر همراه با شیر مصرف شود.
پایین آوردن کلسترول: انجیر حاوی پکتین است که نوعی فیبر محلول میباشد. وقتی فیبر وارد دستگاه گوارش میشود، قطرات کلسترول را به خارج از بدن هدایت میکند.
جلوگیری از بیماری قلبی کرونری: انجیر خشک حاوی فنول، امگا3 و امگا6 میباشد. این اسیدهای چرب خطر بیماریهای قلبی کرونری را کاهش میدهند.
پیشگیری از سرطان روده: وجود فیبر به از بین بردن مواد سرطانزا کمک میکند.
محافظت دربرابر سرطان سینه پس از یائسگی: فیبر موجود در انجیر در برابر سرطان سینه نیز از بدن محافظت میکند.
پرفایده برای بیماران دیابتی: انجمت دیابت در امریکا مصرف انجیر را برای افراد دیابتی توصیه میکند. برگهای انجیر میزان انسولین لازم برای بیماران دیابتی که تزریق انسولین انجام میدهند را کاهش میدهد. انجیر سرشار از پتاسیم است که به کنترل قند خون کمک میکند. برگهای انجیر خواص آنتیدیابتی دارند.
پیشگیری از فشارخون بالا: افراد معمولاً سدیم خود را به شکل نمک مصرف میکنند. سطح پتاسیم پایین و سدیم بالا موجب فشارخون میشود. انجیر مقدار بالایی پتاسیم در خود داشته و سدیم آن کم است، ازاینرو به جلوگیری از فشارخون کمک میکند.
کاهش ضعف جنسی: سالیان سال است که گفته میشود انجیر ضعف جنسی را از بین میبرد. 2 تا 3 عدد انجیر را شب در شیر بخوابانید و صبح میل کنید تا قدرت جنسیتان بیشتر شود. این کار به افزایش وزن نیز کمک میکند.
تقویت استخوانها: انجیر سرشار از کلسیم است که به تقویت استخوانها کمک میکند.
کمک به از دست رفتن کلسیم از راه ادرار: افرادیکه رژیمهای پرنمک دارند دچار از دست رفتن کلسیم از طریق ادرار میشوند. محتوی پتاسیم انجیر از این مشکل جلوگیری میکند.
پیشگیری از زوال ماکولا: از دست رفتن بینایی در سالخوردگان به دلیل زوال ماکولا صورت میگیرد. میوهها و انجیر برای جلوگیری از این مشکل مفید هستند.
برطرف کردن گلودرد: محتوی بالای لعاب انجیر، به برطرف کردن گلودرد کمک میکند.
انجیر برای اختلالات مختلف تنفسی مثل سرفه و آسم نیز مفید است. ازآنجاکه این میوه برای گوارش نیز فایدهبخش است، به از بین بردن یبوست، بدگواری، دلدرد و از این قبیل نیز کمک میکند. انجیر برای تب، گوشدرد، جوش، آبسه، بیماری مقاربتی نیز مفید است و برای کبد عالی است. انجیر یک میوه قلیایی است، درنتیجه به تنظیم pH بدن کمک میکند. انجیر سرشار از فلاوونوئید و پلیفنول میباشد که آنتیاکسیدانهایی هستند که از تخریب ناشی از رادیکالهای آزاد جلوگیری میکنند. انجیر خواص آرامشبخش نیز دارد. انجیر مقدار کمی چربی و قند دارد.
انجیر میوهای شیرین و نرم است و از خمیر آن به جای شکر استفاده میشود. از انجیر فراوردهای برای درست کردن شیرینی، پودینگ، کیک و سایر شیرینیجات، مربا، ژله و نگهدارندهها استفاده میکنند.
احتیاط: مصرف زیاد انجیر میتواند موجب اسهال شود. انجیر خشک مقدار زیادی قند دارد و میتواند موجب پوسیدگی دندانها شود.
پنج شنبه 14/7/1390 - 22:42
آشپزی و شیرینی پزی
این هم
شنیسل مرغ
مواد لازم برای دونفر:
سینه مرغ ۱عدد(۲تا فیله)
تخم مرغ ۲ عدد
آرد سوخاری مقداری
روغن برای سرخ کردن مقداری
نمک و فلفل و ادویه به میزان لازم
طرزتهیه:
سینه مرغ رو که پوستش رو قبلاْ کندیدم نصف می کنیم روی تخته آشپزخونه می گذاریم رویش نمک و فلفل آسیاب می کنیم (من منظورم از این نمک پاش هایی که که خودش خردکن داره و نمک دریا رو همون موقع آسیاب می کنه می ریزه اگه ندارین یه کم نمک و فلفل بپاشید رویش) و با پشت چاقو بکوبیدش (البته اگه بیفتک کوب دارین فبهالمراد من ندارم!!) اگر با پشت چاقو این کار رو می کنید جهت چاقو رو مدارم عوض کنید. جوری ضربه بزنید که بافت مرغ منهدم نشه! خلاصه مرغ رو از اون یکی طرفش کنید دوباره نمک و فلفل و دوباره کوبیدن. تا نرم و نازک بشه. (قطرش بشه ۷ میلی متر تا ۱ سانت).
بعد تخم مرغ ها رو توی ظرف گود و پهنی بریزید و با چنگال بزنید.
مرغ رو بیاندازید توی تخم مرغ. تا همه جاش کاملاْ آغشته بشه به تخم مرغ. بعد درش بیاورید بیاندازیدش تو آرد سوخاری.
توجه کنید من اینجا آرد سوخاری با ادویه داشتم و خودش فلفل و کاری و ... داشت همه چی اگر از آرد نان یا آرد سوخاری ساده استفاده می کنید مقداری ادویه دلخواه مثل کاری و فلفل قرمز و کمی نمک و ... به اش اضافه کنید.
وقتی همه جایش آردی شد توی روغنی که داغ شده سرخ كنید
روغن حسابی باید داغ باشه.
ماهی تابه به اندازه مرغ تان بزرگ باشه.
مقدار تخم مرغ ۲ تا کمی زیاد ه واسه ۲ تا تیکه مرغ ولی اگه کمتر باشه نمیشه کامل مرغ تویش بغلطه. من ترجیح میدم تخم مرغم زیاد بیاد و بعد تویش باقی مانده آرد سوخاری رو می ریزیم و توی ماهیتابه مثل پنکیک سرخ می کنم. گاهی هم لاش قارچ می ریزیم و لوله اش می کنم. خلاصه به نظر من تخم مرغش زیاد بیاد بهتره تا اینکه کم باشه!
دورش رو با لیمو ترش جعفری قارچ و هر سبزی که دوست دارین تزیین کنید!
نوش جان پنج شنبه 14/7/1390 - 22:25
معرفی کتاب و بازی های آموزشی
وقتی یتیم بودیم
(When we were orphans)
نویسنده : كازوئو ایشی گورو (1954 ژاپن)
مترجم : مژده دقیقی
انتشارات : هرمس
400 صفحه
کریستوفر بنکس کارآگاه معروفی است که در لندن زندگی می کند. اما در کودکی همراه با پدر و مادرش در قسمت مهاجر نشین شانگهای چین زندگی می کرده اند. پدرش کارمند شرکتی بوده که به طور مخفیانه در کار واردات تریاک نیز بوده است و مادرش نیز از مخالفان سرسخت تجارت تریاک است. اما ناگهان پدرش ناپدید می شود و چندی بعد مادرش نیز ناپدید می شود. بنابراین او را به انگلستان پیش خاله اش باز می گردانند. سالها بعد کریستوفر - که تبدیل به کارآگاهی بزرگ شده است - به چین بازمی گردد تا پدر و مادرش را پیدا کند. راوی که کریستوفر است حال و گذشته را به هم آمیخته و از هر دری و خاطره ای صحبت می کند.
خوب بود و خوشم اومد. به نظرم جوری نوشته شده که خواننده را تا انتهای کتاب وادار می کنه که با حوصله داستان رو ادامه بده. فقط بعضی جاها اتفاقاتی که می افتاد اصلا منطقی نبود. یا اینکه نویسنده نتوانسته بود دلیل محکمی برای این کارش بیاره. به عنوان مثال کریستوفر 20 سال بعد از گم شدن والدینش از طریق یکی از بازرس های چینی رد پدر و مادرش رو تا یک خانه ای گرفته بودند بنابراین کریستوفر راهی آن خانه میشه تا ولدینش را پیدا کنه. اونهم بعد از 20 سال.
این كتاب نامزد جایزه بوكر بوده و در سال 2000 هم پرفروش ترین رمان می شه . کازوئو این کتاب را در سال 2000 نوشته است و همچنین آخرین کتابش که سال 2009 نوشته با عنوان شبانه ها ترجمه و منتشر شده است.
پنج شنبه 14/7/1390 - 22:24
شعر و قطعات ادبی
سخت آشفته و غمگین بودم… به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب ، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
خوب، دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد
و سپس ساکت شد...
اما همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،
کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زد
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، که حسن را ببرم!
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا …….
چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من به یاد آورد این کلام را...
که به هنگامه ی خشم
نه به فکر تصمیم
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
***
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
هرگز...
پنج شنبه 14/7/1390 - 22:16
سخنان ماندگار
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند . . .
کوروش کبیر
.
.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند . . .
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم . . .
.
.
آخر سر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید . . .
.
.
وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها
بلکه مو خاکستری ها هستند!
چارلی چاپلین
.
.
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که ” ای کاش” تکیه کلام پیریت نشود . . .
.
.
دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان . . .
.
.
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو
و مهربانی با سنگدل . . .
.
.
مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن . . .
.
.
اگر حق با شماست خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست ، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید . . .
.
.
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم
ریچارد نیکسون
.
.
فریب مشابهت روز و شبها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمیشود . . .
.
.
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست . . .
.
.
اگه یه روز حس کردی تو یه یه زمان، عاشق دونفری ؛ حتما دومی انتخاب کن
چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!
.
.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . . .
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است . . .
.
.
گاه در زندگی ، موقعیت هایی پیش میآید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد . . .
.
.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کوری؟”
.
.
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی . . .
.
.
هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله ، خستگی از اعتماد های شکسته است
.
.
برای زنده ماندن دوخورشید لازم است .یکی درآسمان ویکی در قلب . . .
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمیماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست
__._,_.___
پنج شنبه 14/7/1390 - 22:13