آموزش و تحقيقات
۱.با وجود این که چشمهای عقاب در دو طرف سر او قرار دارد می تواند مستقیما جلو را ببیند. ۲/یک گربه ماهی می تواند ۶۵۰ ولت جریان الکتریکی از خود خارج کند.
۳/قدرت
آرواره های تمساح به اندازه ای است که دست انسان را به راحتی قطع می کند.
با وجود این، ماهیچه هایی که آرواره ها را باز می کنند آنقدر ضعیفند که
انسان می تواند با یک دست دهان یک تمساح بالغ را بسته نگاه دارد.
۴/هیچ موجودی حشره ی شب تاب را نمی خورد. نوری که این حشره تولید می کند باعث ترس موجودات دیگر می شود.
۵/در میان حیوانات؛ گربه ی وحشی، هنگام نبرد خشمگین ترین موجود است.
۶/رفتار
ماهی ها نسبت به کرمهای شب تاب، بسیار عجیب است. آنها با دیدن کرم شب تاب،
شنا کنان از محل دور می شوند. به نظر میرسد که در این میان کوسه ها بیشتر
از دیگر ماهی ها از کرمهای شب تاب وحشت دارند.اگر چند عدد از این حشرات را
داخل استخر کوسه ها بیندازیم، با وحشت شروع به شنا میکنند و به نظر میرسد
که از ترس دیوانه می شوند! در برخی موارد این وحشت باعث فلج شدن کوسه ها
می شود و تا زمانی که کرمهای شب تاب را از استخر خارج نکنیم، آنها قادر به
حرکت نخواهند بود!
۷/یک موش معمولی روزانه به میزان دو سوّم وزن بدن خود غذا می خورد.
۸/اگر
تمساحی به شما لبخند زد، فورا محل را ترک کنید!کمتر حیوانی پیدا می شود که
مثل تمساح قادر به لبخند زدن باشد و کمتر لبخندی تا این حد خطرناک است.
لبخند تمساح به خاطر آرواره ی پایینی آن است که در انتها به طرف بالا
برگشته است. وقتی تمساح غذای خوش مزّه ایی پیدا می کند، لبخند میزند و
دندانهای تیز و برّاقش را نشان میدهد. می توان گفت که این جانور ترجیح
میدهد که همه چیز و همه کس را بخورد!
۹/صدای
ریز صوت مانندی که وال ها هنگام ارتباط برقرار کردن با یکدیگر تولید
میکنند برابر با ۱۸۸ دسی بل است. این صدا بلندترین صدایی است که یک موجود
زنده می تواند از خود خارج کند. این اصوات از فاصله ی ۸۵۰ کیلومتری قابل
تشخیص است!
۱۰/پشه ی مالاریای ماده، در هر سال ۱۵ میلیون عدد تخم می گذارد. سه شنبه 22/2/1388 - 23:59
دانستنی های علمی
حكایت
كردهاند كه لقمان روزی در راهی میگذشت، پس قطعه كاغذی دید به روی زمین
افتاده، چون آن را برداشت و ملاحظه نمود دید: «بسم الله الرحمن الرحیم» بر
او ثبت شده است، پس آن را شسته و آبش را تناول نمود و به بركت این احترام،
خداوند عالم، او را حكمت تلقین فرمود.
"و لقد آتینا لقمان الحكمه."
برای حكمت معانی بسیاری ذكر كردهاند:
1. شناخت اسرار جهان هستی .
2. رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و معرفت و شناسایی خداوند .
3. مجموعهای از معرفت و علم و اخلاق پاك و تقوا و نور هدایت.
4. امام كاظم علیه السلام فرمودند: مراد از حكمت، فهم و عقل است.
5. امام صادق علیه السلام فرمودند: حكمت این است كه لقمان به امام و رهبر الهی عصر خود آگاهی داشت.
لقمان به گفتن نصیحتهای حكیمانه
معروف است كه فرزندش را نیز با این نصایح به راه راست هدایت مینمود. در
این قسمت برخی از این نصایح حكیمانه را ذكر میكنیم:
فرزندم تو را به شش خصلت سفارش میكنم كه علم اولین و آخرین آن است:
1- قلبت را مشغول به دنیا مكن مگر به اندازه بقای تو در آن.
2- و برای آخرت كار كن به اندازهای كه میخواهی در آنجا بمانی .
3- و خدا را اطاعت كن به اندازهای كه به او احتیاج داری .
4- تمام سعی و كوشش تو در رهایی از آتش جهنم باشد .
5- شجاعت به معصیت به اندازه صبرت در آتش باشد .
6- وقتی كه میخواهی معصیت خدایت را انجام بدهی جایی را انتخاب كن كه خدا تو را نبیند.
سه شنبه 22/2/1388 - 12:2
دانستنی های علمی
حكمتها و آثار مهمی بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آیاتی به آنها پرداخته است.در برخی موارد، هر چند زن و مرد با یكدیگر زندگی میكنند، اهدافی كه باید در زندگی آنان حاكم باشد، از میان میرود
و دو طرف بدون آن كه بهرهای از زندگی مشترك ببرند، با یكدیگر زندگی میكنندبرخی گفتهاند: هر جا نشانههای الفت و حكمتهای زوجیت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد،قرآن واژه زوجیت را به كار برده است.(روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 یس/56)
و هرگاه جای این نشانهها و حكمتها را بغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یكدیگر پر میكند،قرآن از كلمه «امرأه» استفاده كرده است (یوسف/30 تحریم/10و 11).
همچنین آن جا كه حكمت زوجیت (بقای نسل انسان) از میان برداشته میشود،باز قرآن واژه «امرأه» را به كار برده است (ذاریات/25 مریم /4 و 5 آل عمران/40).
بدین سبب دوباره وقتی این حكمت سر برمیآورد و ثمره زوجیت به بار مینشیند،باز قرآن تعبیر را عوض كرده كلمه «زوج» را به كار میبرد.
در آیه 40 آل عمران، زكریا به خدا خطاب میكند كه همسرم نازا است: «و امرأتی عاقر»؛
ولی وقتی دعای او اجابت میشود، قرآن میفرماید: «و اصلحنا له زوجه».
1- حفظ انساب:
ازدواج و رعایت مقررات آن، نسب را حفظ میكند.
در اسلام، حفظ نسب، پایه احكام و حقوق فراوانی است.
بعضی از احكام فقهی، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر یا بر شناخت نسبتهای فامیلی دیگر، مبتنی است.
تبعیت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگی و حریت،ربابین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر،وجوب قضای نمازهای میت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولایت پدر و جد،حقوق طرفینی مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آنهاو مسائل اخلاقی مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگری، بر حفظ انساب متوقف است.
و از این جا به اهمیت ازدواج و مراعات حدود آن نیز پی میبریم.
حفظ نسب، حكمت عده زن بین دو ازدواج شمرده شده است.
انتظار زن برای ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)،
عده زن به مدت سه دوره پاكی پس از طلاق (بقره/ 228)
و انتظار زن باردار برای ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4)
همه این مقررات گویای اهمیت حفظ نسب است.
حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نیز برپایه حكمت حفظ نسب قرار داده شده است.
2- برخورداری از سكون و آرامش:
نیاز روح به كانون آرامش، با اهمیتتر از نیاز جنسی است.
همسر شایسته در پیش آمدهای زندگی، راه وصول به آرامش و سعادت را نزدیك میكند:
«و من ایاته أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا الیها...»، «...و جعل منها زوجها لیسكن الیها...»
برخی مفسران، مقصود از لباس را در آیه 187 بقره، سكون و آرامش دانستهاند؛
همان گونه كه خدا شب را لباس (مایه آرامش و سكون) دانسته: «و جعلنا الیل لباس لكم و انتم لباس لهن»
نیز به سكون و آرامشی كه با همسر حاصل میشود، اشاره خواهد داشت.
یكی از بناهای پر اهمیت اجتماع، ازدواج و تشكیل خانواده است
در این واحد اولیه اجتماعی سنگ بنای تعلیم و تربیت نهاده میشود
و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل میرسد
3- حفظ نوع بشر:
طبق بیان قرآن، ازدواج وسیلهای برای تولید و بقای نسل در انسان و حیوان است:
«... جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا یذروكم فیه...»
گرچه جمله «یذروكم فیه» تكثیر نسل انسان را بیان داشته است،
در این جهت، میان انسان و چهارپایان و گیاهان فرقی نیست.
در جای دیگری میفرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را نیز از او خلق كرد،
و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراكنده ساخت: «... و بث منهما رجالاً كثیرا و نساء...».
در آیه 72 نحل میفرماید: از همسرانتان برای شما فرزندان و نوهها قرار داد «... و جعل لكم من ازواجكم بنین و حفده».
قرآن، بقای نسل انسان و اجتماع مدنی را به ازدواج منوط میداند
و روی آوردن به زنا و لواط را نابود كننده راه بقای نسل میشمارد:
«و لا تقربوا الزنی انه كان فاحشه و ساء سبیلا»، «ائنكم لتأتون الرجال و تقطعون السبیل»؛
زیرا با رواج راههای نامشروع، رغبت به نكاح كم میشود؛ جاذبهاش از بین رفته،فقط بار تامین مسكن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقی میماند.
در نتیجه، آسانترین راههای اشباع غرایز كه نامشروع است، رایج میشود و هدف بقای نسل، رنگ میبازد.
4- داشتن فرزندان صالح:
یكی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده،
و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛
زیرا اصل تولید و تكثیر، از راههای غیر مشروع نیز ممكن است؛
ولی در سایه ازدواج، نسلی دارای اصل و نسب پدید میآید.
قرآن در آیاتی، فرزند را زینت زندگی دنیا شمرده كه بیانگر رغبت انسان به داشتن فرزندو برقرار شدن رابطه پدر یا مادر و فرزند است «المال و البنون زینه الحیوه الدنیا».
داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبیرهای گوناگونی در قرآن آمده است.
در آیه 223 بقره از این كه میگوید: «نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم انی شئتم...»،
یادآور میشود كه بكوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته كه به حال دین و دنیای شما مفید باشد، اثر نیكی برای خود از پیش بفرستید. «... و قدموا لانفسكم...».
در آیه 187 بقره پس از آن كه از آمیزش با همسر سخن به میان آمده است،
میفرماید: «... و ابتغوا ما كتب الله لكم...» كه به نظر بسیاری مقصود، طلب فرزند است.
در موارد متعددی از قرآن، خداوند برای داشتن فرزند صالح، خوانده شده است.
در آیه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل میكند كه عرضه میدارند
اگر فرزند صالح نصیبشان شود، شكرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن اتیتنا صالحا لنكونن من الشكرین...».
در چند جا، درخواست حضرت زكریا (ع)مطرح شده است
كه از خداوند، فرزندی كه لیاقت جانشینی او را داشته: «... فهب لی من لدنك ولیا»،و مورد رضایت پروردگار باشد: «... و اجعله رب رضیا» را خواسته است.
در سوره آل عمران، پس از مشاهده شایستگیهای مریم (ع) پروردگارش را میخواند:
خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكیزهای نیز به من عطا فرما: «... هب لی من لدنك ذریه طیبه انك سمیع الدعاء».
5- مودت و رحمت:
از دیگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بینكم موده و رحمه...»
آن چه در آغاز زندگی مشترك بین زن و شوهر، یگانگی برقرار میكند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر میشود، مودت است؛
ولی پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانی، رحمت جای مودت را پر میكند.
رحمت و مودت به تعبیر قرآن، دو نشانه الهی و ضامن به پا ماندن بنای زندگی و تداوم وحدت است؛
البته رحمت در همان آغاز زندگی نیز در زندگی نقش دارد.
گاهی زحمات و خدمات بلاعوض و ایثارگرانه بدون هیچ گونه چشم داشتی
حتی گاهی با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر میزند.
در اینجا برای حفظ نظام خانوایكی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده،
و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛
دگی، مودت رنگ میبازد؛ ولی رحمت جایگزین آن میشود.
یكی از خواستههای غریزی انسان، نیاز فطری به پدر و مادر شدن شمرده،
و پاسخ به این خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامین میشود؛
6- ارضای غریزه:
غریزه، نیرویی است كه در زن و مرد قرار داده شده
و ازدواج، وسیلهای مُجاز برای اطفای نیروی شهوت و پاسخی به این غریزه خدادادی است:
«و الذین هم لفروجهم حفظون ¤ الا علی ازواجهم او ما ملكت ایمانهم فانهم غیر ملومین»
در حدیث آمده است: میان لذتهای مادی و جسمانی در دنیا و آخرت، هیچ كدام به پایه لذت زناشویی نمیرسد؛
البته این امر نمیتواند انگیزه اصلی و هدف نهایی ازدواج باشد؛
زیرا غریزه در زن و مرد، دوره محدودی دارد.
7- بازداشتن از گناه:
یكی از آثار ازدواج برای زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا و دوری از گناهان است.
با اشباع غریزه جنسی در زن و مرد، زمینه گناهان شهوت انگیز از میان میرود.
این كه در قرآن از كسی كه ازدواج كرده، به «مُحصن و محصنه» تعبیر شده: «فاذا احصن...»، به جهت این است كه
زن و مرد، با ازدواج در حِصن سنگر مستحكمی قرار میگیرند و خود را حفظ میكنندتا وسوسههای شهوانی در آنان اثر نگذارد؛ بلكه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین میبرد؛
زیرا پذیرفتن مسئولیت تامین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وا میداردو برای گناه و معاشرتهای گمراه كننده جایی باقی نمیماند.
پیامبر اكرم (ص) فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دینه»
با ازدواج، نیمی از دین صیانت میشود.
در روایتی دیگر آمده است: بدترین مردم، كسانیاند كه در تجرد به سر میبرند.
در تفسیر آیه 187 بقره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» برخی گفتهاند:
آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیبهای جلدی، محافظت میشود،زن و مرد، با ازدواج، یكدیگر را از گناه حفظ میكنند.
در آیه 28 نساء حكمت تشریع ازدواج این گونه بیان شده است: «یرید الله ان یخفف عنكم...»؛
زیرا پیروی از شهوات و در دام گناه افتادن، برای انسان، وزانت و سنگینی میآورد
و تشریع ازدواج و فراهم شدن امكان آن برای كسی كه نمیتواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگیری میكند
و انسان از عواقب آن در امان میماند و این نوعی توسعه برای انسان شمرده میشود.
8- توسعه رزق:
نگرانی از تنگ دستی، یكی از بهانههایی است كه برای گریز از ازدواج، مطرح میشود.
قرآن، این گونه به انسان امیدواری میدهد: از فقر و تنگ دستی جوانان و مجردان نگران نباشید
و در ازدواج آنها بكوشید چرا كه اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بی نیاز میسازد:
«و انكحوا الایمی منكم و الصلحین من عبادكم و امائكم ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله...»
برخی گفتهاند: مفاد این آیه، وعده خداوند به غنا و بی نیازی است برای كسانی كه تشكیل خانواده دهند.
روایاتی نیز این معنا را تایید میكند.
یكی از آثار ازدواج برای زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا و دوری از گناهان است.
با اشباع غریزه جنسی در زن و مرد، زمینه گناهان شهوت انگیز از میان میرود
در حدیثی، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگی را سوء ظن به پروردگار دانسته است؛
زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگرانی در این زمینه، جز بدگمانی به خدا نیست.
با توجه به اینكه افرادی در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمیشوند، بلكه بر فقرشان افزوده میشود
و اگر این آیه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم میآید و خلف وعده قبیح است،
گروهی برآنند كه برای وعده در این آیه باید معلق بر مشیت الهی در تقدیر گرفته شود؛
یعنی پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بی نیاز میكند،
چنان كه در آیه 28 توبه، برای وعده الهی به غنا و بی نیازی به مشیت خدا تصریح شده است:
«و ان خفتم عیله فسوف یغنیكم الله من فضله ان شاء...» اشكال شده است:
همان طور كه غنا و بی نیازی متاهلان، به مشیت منوط است،
غنا و بی نیازی مجردها و كسانی كه همسر ندارند (بلكه هر پدیدهای) نیز به مشیت توقف دارد،
پس این چه وعدهای است كه خدا، برای ازدواج داده است؛
زیرا همان گونه كه متاهلها، بر اثر مشیت الهی، به دو گونه (فقیر و غنی) تقسیم میشوند،
مجردها نیز چنین هستند و اتفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «و ان یتفرقا یغن الله كلا من سعته»...
اگر وضعیتی پیش آید كه زن و شوهر نتوانند با هم زندگی كنند و از هم جدا شوند،خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بی نیاز خواهد كرد.
پاسخ اشكال آن است كه بسیاری از مردم خیال میكنند،
ازدواج و فراوانی عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت میشود.
آیه در صدد آن است كه این توهم را از دلها بزداید و غفلت از رزاق حقیقی را برداردو به ما بفهماند كه گاه، بركت و فراوانی، در مال انسان (با وجود عائلهمند بودن) ایجاد میشود،و گاهی هم انسان (در عین كم عائله بودن و مجرد زیستن) هر چه میكوشد، در معیشت او پیشرفتی حاصل نمیشود.
افزون بر آن كه پذیرفتن مسئولیت تامین زن و فرزند، در او مسئولیت پدید میآورد.
در حدیثی، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگی را سوء ظن به پروردگار دانسته است
وقت را از بین نمیبرد و از عمر خویش استفاده بهینه میكند
و با كسب معاش بر عزت و اعتبار خویش میافزاید، بنابراین، آیه «ان یكونوا فقراء یغنهم الله» بیان میدارد كه
گاهی با ازدواج، فقر از زندگی رخت برمیبندد، نه آن كه همیشه با ازدواج، فقر برطرف میشودوگرنه این آیه با آیه «و لیستعفف الذین لا یحدون نكاحا» تنافض مییافت.
فخر رازی معتقد است كه آیه «ان یكونوا فقراء یغنهم الله» در مقام وعده الهی نیست؛
بلكه مفاد آیه آن است كه نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛
زیرا مال فناپذیر است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است
كه باید در پی آن بود كه از انباشتن ثروت بهتر است.
«قل بفضل الله و برحمته فبذلك فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون».
سه شنبه 22/2/1388 - 12:1
دانستنی های علمی
ـ خدایا: به من تحمل عقیده مخالف را ارزانی کن.
ـ خدایا: خودخواهی را چندان در من بکش یا چندان برکش تا خودخواهی های دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.
ـ خدایا: بر اراداه، دانش، عصیان، بی نیازی، حیرت، لطافت روح ، شهامت و تنهایی ام بیفزای.
ـ خدایا: به هر که دوست می می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر.
ـ خدایا: چگونه زیستن را تو به من بیاموز و چگونه مردن را خودم خواهم آموخت.
ـ خدایا: به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ
بر سر بی ثمری لحظه ای برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.
سه شنبه 22/2/1388 - 11:56
دانستنی های علمی
مهم ترین کارکردهای دعا را در اندیشه شریعتی می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
۱) نیایش و دعا مهم ترین عامل آرام بخش انسان است.
۲) نیایش یکی از مهم ترین عوامل نشاط و شادی انسان می باشد.
۳) نیایش موجب شکوفایی و استعدادهای درونی افراد می شود
۴) نیایش موجب کنده شدن و جدایی آدمی از حقارت ها، پلیدی ها و زشتی های کره خاکی می گردد
و در نهایت منجر به پالایش روح انسانی می گردد.
۵) نیایش مهم ترین عامل اتصال معنوی فرد به خدا و ابدیت و موجب صعود روح آدمی است.
۶) دعا و نیایش وسیله و ابزاری برای سخن گفتن در سکوت، فریاد زدن در خفقان
و آموختن با لب های دوخته و سلاح گرفتن یک خلع سلاح شده و ... می باشد.
سه شنبه 22/2/1388 - 11:55
دعا و زیارت
به باور برخی روان شناسان، غالب کشاکشهای خانوادگی، سردیها و خانه گریزیها، بدزبانی ها و جداییهابه دلیل نبود جاذبه الهی یعنی مودت و رحمت و شفقت و بهرهمندی از آرامش روانی است.
حتی ریشه بسیاری از اختلالات رفتاری و کژرویهای اجتماعی مثل اعتیاد به سیگار و الکل و مواد مخدردر بین برخی زنان و مردان متأهل را می توان در ناامنی روانی و فقر عاطفی بین همسران جستجو کرد. (1 )
راههای تحکیم مودت:
چه کنیم تا پیوند و صمیمیت و نشاط روحی و شفقت میان زن و شوهر استمرار یابد و جاذبه الهی مودت، عمیق و ریشه دار گردد؟
در پاسخ این سئوال اگر چه محققان توصیههای فراوانی بیان کرده اند، اما
مهمترین راه های ان به اختصار ذکر میشود:
1 - گذشت و اغماض:
از میان توصیه هایی که اسلام به زن و شوهر کرده، گذشت و اغماض هر یک از لغزشها و کج خلقیهای دیگری و چشمپوشی و نادیده گرفتن اشتباهات و خطاهای یکدیگر در درجه اوّل قرار دارد.
2 - به بهترین نامی که او دوست دارد صدایش کند. (2)
اسلامی میخواهد همواره تنور عشق و محبت و صفا و صمیمیت میان زن و شوهر گرم باشد، از این روتوصیه میکند با واژه ها و نامی یکدیگر را صدا کنند که همسر خیلی خوش دارد، مثلاً عزیزم.
3 - سلام کردن:
زن و شوهر در سلام گفتن به همدیگر پیشی بگیرند.
هنگام وارد شدن به خانه با صدای بلند و با خوش رویی، و نشاط و محبت آمیز سلام بگویدو موقع بیرون رفتن از خانه، با همان کیفیت خداحافظی کند،
حتی هنگامی که از خواب بیدار میشوند، به همدیگر سلام کنند.
4 - پیشواز و بدرقه رفتن:
لازم است که زن هنگام بیرون رفتن شوهر او را بدرقه کند و مرد با نشاط با همسرش خداحافظی نماید.موقع داخل شدن به خانه به استقبال شوهرش رود و اگر چیزی خریده، از دستش بگیرد وخدا قوّتی به او بدهد.
شوهر نیزخسته نباشید بگوید و خدا قوّتی به همسرش بدهد و از کارها و زحماتش تقدیر وتشکر کند.
روزی مردی خدمت پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد:
همسری دارم که هرگاه وارد خانه میشوم، به استقبال من میآید و چون خارج میشوم، بدرقهام می کند.
هنگامی که مرا ناراحت ببیند میگوید: اگر برای مخارج زندگی ناراحتی، بدان که خدا روزی ما را تضمین کرده،
پس بیجهت غصه نخور، اگر برای آخرت ناراحتی، خدا غصهات را زیادتر کند.
پیامبر(ص) فرمود:
" خداوند روی زمین کارگزارانی دارد و همسر شما یکی از عاملان و کارگزاران خدا روی زمین است.
خداوند به خاطر زن استقبال و بدرقه و حرفهایش، نصف پاداش شهدا را به او عنایت میکند."(3)
5 - سخن محبت آمیز هنگام تندی و خشونت:
گفتگو و سئوال و پاسخ زن و شوهر باید مؤدبانه، محبت آمیز و صمیمی باشد
و در برابر کلمات تند و خشنی که گاه از همسر خود میشنود، متانت، حوصله و بزرگواری نشان دهدتا صحنه نزاع به مجلس شوخی، و میدان رزم و ستیز به مجلس بزم تبدیل شود.
مؤثر تر از کلمات و واژهها برای ایجاد محبت و نفرت، آهنگ صدا، حرکات دست و چشم و ابروو سایر اعضا یا سکوتهای به جا و طرز نگاه کردن به همسر است.
6 - نظافت و تمیزی شوهران:
اسلام برای دلگرم شدن زنان به زندگی و جلب محبت آنان به مردان توصیه میکند که لباس و سر و وضع خودراتمیز و اصلاح کنند؛ مسواک بزنند و آراسته و پاکیزه باشند تا زنان شان به نامحرم تمایل پیدا نکنند.
پیامبر اکرم(ص) در دنباله این حدیث میفرماید:
"گروهی از مردان بنیاسرائیل چنین نکردند، در نتیجه زنانشان ازآنان دلسرد شدند و با گرایش به نامحرم به زنا رو آوردند."(4)
7 - آرایش و پیرایش زنان برای شوهران:
اسلام به زنان توصیه می کند که خود را برای همسران در منزلزینت و آرایش کنیدو با لباس و آرایش در زیباترین چهره و قیافه نزد شوهران جلوهگری نمایید تا همسرانتان به زنان نامحرم دل نبندند.
نیز بانوان را از ظاهر کردن آرایش و پیرایششان نزد نامحرم نهی کرده است.
امام صادق (ع) فرمود: "سزاوار نیست که زن هیچ گاه، حتی در پیری و کهنسالی، بدن خود را بدون زینت گذارد،اگر چه با آویزان کردن گردن بندی باشد، چنان که سزاوار نیست که (چشم و ابرو ) دست آنان بدون رنگ باشد". (5)
8 - تهیه هدیه و سوغات:
زن و شوهر لازم است به بهانه های مختلف زمینه فراهم کردن خوشحالی همدیگر را فراهم سازند،مثلاً در سالگرد تولد، ازدواج ، یا اعیاد مذهبی و هنگام بازگشت از سفربا تهیه هدایا و سوغات اسباب خوشحالی همدیگر را فراهم کنند.
9 - عیب پوشی و رازداری :
یکی از ویژگیهای همسران شایسته و وفادار، رازداری است.
زن و شوهر باید حافظ اسرار یکدیگر باشند، چنان که قرآن میفرماید "لباس"(6) یکدیگر باشندو عیب ها و ضعفها و کمبودهای زندگی را برای دیگران اگر چه نزدیکترین فرد باشد نقل نکنند.
بدانند افشای عیب و اسرار همسر خیانت تلقی میگردد.
خداوند یکی از همسران پیامبر(ص) را به خاطر افشای سرّ همسرش مورد نکوهش و ملامت قرار می دهدو در صورت تکرار وی را به طلاق تهدید میکند.(7)
10 - اظهار محبتها و دوستیها :
زن و شوهر باید بدانند که روی کره زمین نزدیکتر از همسرش کسی نیست،
پس اگر سعادت و خوشبختی میخواهند، لذت و صفای زندگی میطلبند، غمخوار و دلسوز یکدیگر باشندو محبت ها را از درون دل خود به زبان جاری کنن و محبت و علاقه قلبی خود راابراز نمایند.
پی نوشت:
1 – غلامعلی افروز- همسران برتر ص 30 - 29.
2- اصول کافی، ج 2، ص 643.
3 - وسائل الشیعه، ج 14، ص 17.
4 - نهج الفصاحه، ص 72، ش 378.
5 - وسائل الشیعه، ج 1 ، ص 41 و ج 14 ، ص 163.
6 - بقره (2)، آیه 187.
7 - تحریم (66)، آیات 6 - 4.
سه شنبه 22/2/1388 - 11:50
دانستنی های علمی
در احادیث معتبره وارد شده است كه عطر و بوى خوش كردن از جمله اخلاق پسندیده پیغمبرانست .
از حضرت صادق منقول است كه بوى خوش دلراقوى میكند، قوت جماع را میافزاید.
در حدیث صحیح از حضرت امام رضا منقول است كه سزاوار نیست مرد را كه ترك كند بوى خوش را در هر روز، اگر قادر نباشد یكروز نه یك روز و اگر قادر نباشد، در هر جمعه و اینرا البته ترك نكند.
از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام منقول است كه بوى خوش بر شارب مالیدن از اخلاق پیغمبرانست .
گرامیداشتن ملائكه است كه اعمال آدمى را مینویسند بسبب آنكه ایشانرا خوش میآید.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مرویستكه هر كه در هر روز بوى خوش بر خود بمالد تا شب عقلش با او باشد، و فرمود كه نماز كسیكه خوشبو باشد بهتر است از هفتاد نماز كه بى بوى خوش باشد، فرمود كه سه چیز است كه خدا پیغمبرانرا داده بوى خوش و زنان و مسواك .
در حدیث دیگر فرمود كه لازم است بر بالغى كه در هر جمعه شارب و ناخن بگیرد و چیزى از بوى خوش بر خود بریزد در حدیث دیگر منقول است كه حضرت امام جعفر صادق بر موضعى كه سجده میفرمودند بعداز آن میشناختند آنموضع را از بوى خوش آنحضرت ، حضرت رسول صلّى اللّه علیه وآله وسلّم میفرمودند كه جبرئیل مرا گفت كه یكروز در میان خود را خوشبو كن ، در روز جمعه البته ناچار است و ترك مكن ، میفرمود كه در روز جمعه البته خود را خوشبو كنید روزى عثمان بن مظعون بخدمت آنجناب عرضكرد، كه میخواهم بوى خوش و چیزى چند از لذتها ترك كنم ، حضرت فرمود كه ترك بوى خوش مكنید، كه ملائكه بوى خوش مؤ من را میبویند، و در هر جمعه البته ترك مكن و فرمود كه هر چه صرف نمائى در بوى خوش اسراف نیست .
از حضرت امام موسى منقول است كه ناخن بگیرید در روز سه شنبه ، وحمام بروید در روز چهارشنبه حجامت بكنید در روز پنجشنبه ، و ببهترین بوهاى خوش خود را خوشبو كنید در روز جمعه .
از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است كه چهار چیز است كه دل را میگشاید، غم را زایل میكند، بوى خوش كردن و عسل خوردن و سوارى كردن و به سبزه نظر كردن .
حضرت امیرالمؤ منین فرمود كه باید زن مسلمان پیوسته براى شوهر، خود را خوشبو كند.
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است كه در حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه وآله وسلّم سه خصلت بود كه در دیگرى نبود، اول آنكه آنحضرت را سایه نبود دویم آنكه در هیچ راهى نمى گذشت مگر آنكه دو روز یا سه روز كه كسى از آن راه مى گذشت میدانست كه آنجناب از آنراه عبور نموده اند از بوى خوشى كه در آنراه مانده بود، سیم آنكه بهر سنگ و درختى كه مى گذشتند آنجناب را سجده میكردند.
از حضرت رسول منقول است كه هر زنى كه بوى خوش كند و از خانه بیرون آید پیوسته لعنت الهى بر او باشد تا بخانه برگردد.
سه شنبه 22/2/1388 - 11:46
دعا و زیارت
چه جمعه ها كه یك به یك ، غروب شد ، نیامدی
چه بغض ها كه در گلو ، رسوب شد ، نیامدی
خلیل آتشین سخن! تبر به دوش بت شكن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد ، نیامدی
برای ما كه خسته ایم و دل شكسته ایم ، نه!
ولی برای عده ای چه خوب شد ، نیامدی!
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح ، ظهر، نه! غروب شد ، نیامدی
سه شنبه 22/2/1388 - 11:42
دعا و زیارت
حکیمه خاتون،
دختر امام جواد ع، بعد از وفات حضرت امام حسن عسکری ع می گوید: بعد از اینکه امام هادی ع به
شهادت رسید و امام حسن عسکری ع در جای پدر بزرگوار خود قرار گرفت، من به زیارت او می رفتم، چنانچه به زیارت پدر آن حضرت می رفتم. روزی به
نزد ایشان رفتم. پس نرجس خاتون به نزد من آمد که چکمه ام را از پایم در بیاورد.گفتم: «ای خانم بزرگوارم! من باید چکمه ترا در بیاورم. »
گفت: «تو خانم بزرگوار من هستی! و من باید چکمه ترا در بیاورم. »
گفتم: «خیر! به خدا قسم که نمی گذارم چکمه مرا در بیاوری، بلکه
من ترا بر دیدگان خود می گذارم و ترا خدمت می کنم. »
امام حسن
عسکری ع سخنان ما را شنید و فرمود: «ای عمه! خداوند ترا جزای
خیر بدهد.
»
من تا غروب
آفتاب در نزد آن حضرت نشستم. سپس کنیزی را صدا کردم و گفت: «لباس مرا بیاور تا مراجعت
بکنم.
»
امام حسن عسکری
ع فرمود:
«ای عمه! امشب را نزد ما بیتوته کن. زیرا
این شب، شب نیمه
شعبان است و بزودی در این شب مولودی که کریم است و حجت خداوند متعال بر خلق می باشد
متولد می شود، او کسی است که خداوند بوسیله او زمین را بعد از مردنش، زنده می کند.
پس بدرستی که
خداوند عزوجل زود است که ترا به ولی خود و حجت خود برخلق که جانشین من است مسرور
نماید.
گفتم: ای
آقای من! از چه کسی این فرزند متولد می شود؟
حضرت فرمود: از
نرجس
پس من بخاطر
این بشارت بسیار خوشحال شدم و نزد حضرت نرجس ع رفتم ولی در او اثر حملی را ندیدم، پس
تعجب کردم و به امام حسن عسکری ع عرض کردم: من اثر حملی را در نرجس نمی بینم.
حضرت تبسمی
کرد و فرمود:
«ما اوصیاء از شکمها برداشته نمی شویم
و مادرانمان،
ما را در پهلوهای خود حمل می کنند، و ما از ارحام بیرون نمی آییم بلکه از طرف راست مادران خود
بیرون می آییم زیرا ما نورهای خداوند هستیم که کثیفی به ما نمی رسد. »
عرض کردم:...
«ای سید من! در چه وقتی از این شب، آن مولود، متولد می شود؟ »
حضرت فرمود: «در وقت طلوع فجر. »
چون من از
نماز عشاء فارغ شدم، افطار کردم و به رختخواب رفتم و پیوسته مراقب نرجس بودم. چون نیمه شب شد، بر
نماز خواندن برخاستم و چون نمازم تمام شد، دیدم نرجس خاتون خوابیده و هیچ مورد خاصی وجود ندارد.
سپس بیرون
رفتم تا ببینم که فجر شده است یا نه، پس دیدم که فجر اولف طالع شده است و نرجس خاتون
همچنان در خواب بود، پس شکهایی به خاطرم راه یافت. در همین هنگام امام حسن عسکری ع از آن جایی که نشسته
بود، مرا صدا زد و فرمود:
«ای عمه! عجله نکن که اینک امر ولادت
نزدیک شده است.
»
پس من نشستم
و سوره های «الم سجده » و «یس » را خواندم و در خواندن بودم که نرجس خاتون، ترسان بیدار شد. من
سریع خود را به او رسانیدم و او را به سینه خود چسبانیدم و گفتم: نام خدای بر تو باد! احساس چیزی می نمایی؟ »
گفت: «بلی ای عمه! »
در این حال،
دیدم نرجس خاتون، اضطراب دارد، پس او را در بغل گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. امام حسن عسکری
ع صدا زد که:
«سوره قدر را بر او بخوان »
از او پرسیدم: «چه حالی داری؟ »
نرجس خاتون
گفت: ظاهر شد اثر آنچه مولایم فرمود.
پس مشغول
خواندن سوره قدر شدم چنانچه امام حسن عسکری ع امر فرموده بود. پس آن طفل در شکم نرجس خاتون
نیز با من همراهی می کرد و آنچه که من می خواندم را می خواند و بر من سلام کرد و من
ترسیدم. امام حسن عسکری ع صدا زد و فرمود: که: «ای عمه! از قدرت الهی تعجب
نکن که حق تعالی کوچکهای ما را به حکمت، گویا می گرداند و در بزرگی، ما را در روی زمین، حجت خود می گرداند. »
سخن حضرت
تمام نشده بود که ناگهان حضرت نرجس ع از نظرم ناپدید شد و او را ندیدم. گویا پرده ای میان
من و او زده شده بود. پس فریاد کنان بسوی حضرت امام حسن عسکری ع دویدم. آن حضرت
فرمود:
«برگرد ای عمه! که او را در جای خود خواهی یافت. »
پس من مراجعت
نمودم و بعد از زمان کمی، پرده برداشته شد و نرجس خاتون را دیدم که بر وی نوری است که چشمم را
خیره نمود و حضرت صاحب الامر ع را مشاهده کردم کهبه سجده افتاده و انگشتان سبابه خود را به طرف آسمان بلند کرده بود و می گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و ان جدی محمد رسول الله و ان ابی امیرالمومنین » )یعنی: شهادت می دهم که
نیست معبودی جز خداوند و بدرستی جد من محمد، فرستاده خداوند، و پدرم امیرالمومنین است(
آنگاه یک یک
امامان را شمرد تا اینکه به خود رسید، پس فرمود: « اللهم انجزلی ما وعدتنی و اتمم
لی امری و ثبت وطاتی و املاء بی الارض قسطا وعدلا. » (یعنی: خدایا وفا کن به آنچه که به من
وعده داده ای و امرم را تمام کن و قدمهایم را محکم گردان و بوسیله من زمین را پر از عدل و داد کن.)
در روایت
دیگری آمده است که: چون حضرت مهدی ع، متولد شد به زانو در آمده و دو سبابه خود را بلند نمود.
آنگاه عطسه کرد و فرمود: «الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی
محمد و آله عبدا ذکر الله غیر مستنکف و لا مستکبر » )یعنی: سپاس مخصوص پروردگار جهانیان
است و درود خدا بر محمد و آل او باد، بنده ای که بدون هیچ ننگ و استکباری خدا را یاد کرد(
آنگاه فرمود: «ظالمان گمان کردند که حجت خداوند باطل خواهد شد، اگر در
سخن گفتن به من اجازه می دادند هر آینه شک زایل می شد. »
سه شنبه 22/2/1388 - 11:39
دعا و زیارت
* هر كسی به من كلمه ای بیاموزد مرا بنده خود كرده است.
* قناعت ثروتی است كه پایانی ندارد.
* هر كه خود را بشناسد، خدا را شناخته است.
* شجاع ترین مردم آن است كه حرف حق را بزند.
* بزرگترین جهاد، مبارزه با نفس است.
* شمشیر آخته دردست مرد شجاع، عزیزتر از سخن راست نیست.
* زشت ترین سخن راست، ستایش انسان از خویشتن است.
* بهترین گفتارها آن است كه عمل تصدیق كند.
* هركه نیكی را از بدی نشناسد، از چهارپایان است !
* باید مردم در برابر حق نزد تو مساوی و یكسان باشند.
* بر برادر تو همان حقی است كه تو داری.
* من گواهی شخص فاسق را جز علیه خودش قبول نمیكنم.
* نیكی و احسان را جز آدم نادان رد نمیكند.
* یتیم را با آنچه كه فرزندان خود را ادب میكنی، تادیب كن.
* آنكس كه تو را بیم دهد، مانند كسی است كه تو را مژده دهد.
* دشمن دانا از دوست نادان بهتر است.
* دوری و جدایی دوستان ، غربت و تنهایی است.
* حاجت از دست دادن بهتر كه از نااهل خواســتن !
* آرزوهایتان را به كسانی متوجه كنید كه دلهایتان آنها را دوست دارد.
* شكیبایی مركبی است كه خسته نشود.
* شخصیت مرد زیر زبان اوست.
* عبرتها چه بسیار است، لیكن پند گرفتن كمتر است.
* اگر درباره كسی مشكوك باشید، به دوستانش نگاه كنید.
* هر تنفس انسان گامیست كه بسوی مرگ بر میدارد.
* مردم دشمن چیزهایی هستند كه نمیدانند.
* بهترین زهدها، پنهان داشتن آن است.
* شگفتا! آیا خـلافت و حـكومت با رفاقت و خویشی هم میشود ؟!
سه شنبه 22/2/1388 - 11:36