خواستگاری و نامزدی
رفتارهای انسانی نشان میـدهد کـه مردم وقتی از کسی ضـربه مـی بـیـنند، پیوسته در جستجوی انتقامند. غـرور واعـتـمـاد بـه نـفـسـمـان لطـمـه دیـده اسـت. انـتـظـــارات و رویـاهـایـمـان نـابـود شـده انـد. چـیـزی کـه بـرایـمان بسیارارزشـمـنـد اسـت را از دسـت داده ایــم. بــه هـمـیـن دلـیل اســت که می خواهیم تلافی و جبران همه این صدمات را در بیاوریم.
امـا مـوانـع دیـگری هـم بـر سـر راه گـذشت و بخشایش ماوجـود دارد. افـکار و عـقـایدی به طور خودکار جلوی گذشت کــردن مـا را مـی گیـرنـد. بـه خـودمـان مـی گــوییـم، "او را نمی بخشم چون او هیچگاه مسئولیت کارهایی که انجام داده است را نمی پذیرد." یا "اگر او را ببخشم ریا کرده ام چون در باطن میلی به بخشیدن اوندارم." یا "فــقط افراد ضعیف گذشت می کنند."
برای این رفتارهایمان همیشه توجیهاتی نیز داریم. وقتی کسی به ما صدمه ای میزند، ما برای رفتار آن فرد دنبال یک سری توجیهات هستیم. با خود می گوییم که حتماً به خاطر شخصیت پستش بوده است. یا اینکه می گوییم، "آدم بی حواس و بی دقتی است." یا "او برای من ارزشی قائل نیست" یا "از قصد این کار را انجام داده." و آنها را با خشونت هر چه تمام تر قضاوت خواهیم کرد.
اما اگر خودمان کاری اشتباه که به کسی صدمه می زند انجام دهیم، برای رفتار خودمان هم باز دنبال توجیه هستیم. در اینگونه موارد می گوییم، "بچه ام شلوغ می کرد متوجه نشدم،" یا "در راه که می آمدم تصادف شده بود." سعی می کنیم که به هر نحوی که شده تقصیر را از گردن خودمان بیاندازیم و خود را بی گناه جلوه دهیم.
مهم است که بدانیم پذیرفتن و فهمیدن اشتباهات هرگز سبب نمی شود که فرد صدمه دیده آسوده شود. بخشیدن کسی و گذشت کردن هرگز نتایج کار اشتباه آنها را از بین نمی برد. هدف این است که گذشت کردن بیشتر مورد توجه افراد قرار گیرد و انسانها اشتباهاتشان را راحت تر بپذیرند. برای اینکار باید به جای اینکه در مورد شخصیت و قصدشان قضاوت های خشن و ناعادلانه انجام دهیم، همیشه خوبی های دیگران را مدنظر قرار دهیم.
تا به حال پیش آمده است که با کسی که به شما صدمه زده همدلی کنید؟ از خود بپرسید، "دوست دارم کارها بدتر یا بهتر شود؟" گذشت تاثیر بزرگی بر سلامتی و احساسات خود ما نیز می گذارد. در واقع بیشتر منفعت گذشت کردن به خود ما می رسد نه به آن کس که بخشیده ایم. همیشه باید به وقتی که خودمان هم نیازمند گذشت می شویم هم فکر کنیم.
اجازه ندهید خشم و کینه زندگی شما را در بر گیرد، چون شما، زندگیتان و سایر رابطه هایتان را نابود خواهید کرد. اجازه دهید که این کینه و درد از فکر شما بیرون رود. آن را به خدا بسپرید. چون خداوند تنها کسی است که می تواند دردی که شما احساس می کنید را بفهمد.
اینکه از صدماتی که به شما وارد می شود راحت بتوانید گذشت کنید کار آسانی نیست و یکباره صورت نمی گیرد. نیازمند زمان است، اما هر چه بیشتر روی این مسئله کار کنید، بیشتر به خوبی آن پی خواهید برد از خدا بخواهید که به شما توانایی دهد که بتوانید گذشت کنید.
دوشنبه 7/4/1389 - 9:27
آلبوم تصاویر
دوشنبه 7/4/1389 - 9:20
خواستگاری و نامزدی
یكی از نخستین انگیزههایی كه پیش از همه، مورد مطالعه قرار گرفته، نیاز به پیشرفت یا انگیزه پیشرفت است. همه ما افرادی را می شناسیم كه به طور دائم پیش میروند ، موفق میشوند ، اختراع میكنند و كارهای بظاهر غیرممكن انجام می دهند. تقویت این انگیزه می تواند به ارتقای کیفیت زندگی بسیار کمک کند.
انگیزه پیشرفت را یك میل یا علاقه به موفقیت به صورت کلی یا موفقیت در یك زمینه خاص است.انگیزه پیشرفت را به صورت یك میل یا علاقه به موفقیت به صورت کلی یا موفقیت در یك زمینه خاص تعریف كردهاند. پژوهشهای انجام شده در این زمینه نشان دادهاند افراد از لحاظ این نیاز با هم تفاوت زیادی دارند. بعضی افراد دارای انگیزه سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران و در كارهای خود ، برای كسب موفقیت ، بسختی میكوشند و بعضی دیگر، انگیزه چندانی به پیشرفت و موفقیت ندارند و از ترس شكست، آماده خطركردن برای كسب موفقیت نیستند. بعضی از این افراد بیشتر از دیگران بلند پروازند و برای كسب موفقیت در زندگی میكوشند.
پژوهشهای انجام شده دیگرنیز نشان دادهاند افراد دارای انگیزه پیشرفت زیاد در انجام كارها و از جمله یادگیری در مقایسه با افرادی كه از این انگیزه بیبهرهاند ، پیشی میگیرند. این افراد در مورد انجام كارهای دشوار و ساده هیچكدام را انتخاب نمیكنند ، زیرا انجام كارهای بسیار دشوار معمولا به شكست منجر میشوند و از طرف دیگر، انجام كارهای خیلی ساده نیز افتخاری نصیب این افراد نمیكند. براساس نظریه ی روان شناسی اشخاصی كه دارای انگیزه ی پیشرفت زیاد هستند در كارهایی كه دارای درجه دشواری متوسط هستند (نه خیلی دشوار و نه خیلی آسان) توفیق زیادی به دست میآورند. یعنی كارهایی كه این افراد در آن حداكثر تلاش را نشان میدهند كارهایی هستند كه اندكی خطر نیاز دارند.
این افراد در مورد انجام كارهای دشوار و ساده هیچكدام را انتخاب نمیكنند ، زیرا انجام كارهای بسیار دشوار معمولا به شكست منجر میشوند و از طرف دیگر، انجام كارهای خیلی ساده نیز افتخاری نصیب این افراد نمیكند.
همچنین اشخاصی كه نیاز به پیشرفت در آنها قوی است میخواهند كامل شوند و عملكرد خود را بهبود ببخشند. آنها وظیفه شناسند و ترجیح میدهند كارهایی انجام دهند كه چالش انگیز باشد و به كاری دست میزنند كه به موجب آن ارزیابی پیشرفت آنان به نحوی، خواه با مقایسه پیشرفت خود با پیشرفت دیگر افراد یا برحسب ملاك های دیگر امكان پذیر باشد.
افرادی كه دارای نیاز به پیشرفت سطح بالایی هستند ، معمولا موفقیتهای خود را به شخص خود ، یعنی مهارتها و كوششهای شخصی نسبت می دهند. افرادی كه از سطح پایینی از نیاز به پیشرفت برخوردارند ، عوامل بیرونی را مسوول موفقیت های خود میدانند. علاوه بر این، افراد دارای نیاز به پیشرفت زیاد ، شكست اولیه خود را به عدم كوشش نسبت می دهند نه فقدان توانایی، در نتیجه پشتكار آنها برای ادامه كار افزایش مییابد ، زیرا معتقدند كوشش بیشتر در نهایت به موفقیت خواهد انجامید. در مقابل، افرادی كه دارای نیاز به پیشرفت كم هستند شكست اولیه خود را معمولا به فقدان كوشش نسبت نمیدهند و از كوشش باز میمانند.
افرادی كه نیاز به پیشرفت بالایی دارند نسبت به اشخاص دیگری كه استعدادهای یادگیری مشابهی دارند ، اما از نیاز به پیشرفت پایینی برخوردارند . نمرات بهتری به دست میآورند. آنها نسبت به افرادی كه نیاز به پیشرفت پایینی دارند اما صاحب همان استعدادها هستند ، دستمزدهای بیشتری دریافت میكنند و به درجات شغلی بالاتری ارتقا می یابند.
منشاء نیاز به پیشرفت
نیاز به پیشرفت پدیدهای چندوجهی است كه در یك صفت واحد قرار ندارد ، بلكه در دامنهای از فرآیندهای اجتماعی، شناختی و رشدی قرار دارد.
تأثیر جامعهپذیری
انگیزه ی پیشرفت افراد تا حدی از جامعه تاثیر می گیرد. در صورتی كه والدین این موارد را تأمین كنند ، فرزندان آنها تلاشها و پیشرفت نسبتا نیرومندی به خرج می دهند:
آموزش استقلال (مثل اتكاء به نفس و خودمختاری) ، آرمانهای عملكردی عالی، ارزش قائل شدن برای كارهای مرتبط با پیشرفت، معیارهای دوستی برای برتری، محیط خانوادگی سرشار از تحریك مثل كتابهایی برای خواندن، تجربیات گستردهای مانند مسافرت و فراهم كردن كتابهای كودكان كه مملو از داستانهای تخیلی مرتبط با پیشرفت باشند.
تأثیرات شناختی
چنانچه شرایط خانه، مدرسه، سالن ورزش، محیط كار و محیط درمان، اعتقاد به توانایی زیاد، گرایش تسلط ، انتظارات برای موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت داشته باشند ، زمینه شناختی را برای پرورش شیوه ی تفكر پیشرفتگرا آماده میكنند.
تأثیرات رشدی
انگیزه پیشرفت یك رفتار عمدتا آموخته شده و اكتسابی است. كودكان معمولا از راه تقلید رفتار والدین خود و دیگر افراد مهمی كه به عنوان سرمشق مدنظر قرار میدهند ، یاد میگیرند. كودكان از طریق یادگیری مشاهدهای بسیاری از ویژگیهای سرمشق از جمله نیاز به پیشرفت را میپذیرند. گفته میشود انتظاراتی كه پدران و مادران از فرزندان خود دارند نیز در افزایش انگیزش پیشرفت آنان موثر است.
برای موفقیت بهتر است انگیزه ی پیشرفت را در خودمان بیشتر کنیم و در کارهایمان پشتکار داشته باشیم.
يکشنبه 6/4/1389 - 18:51
خواستگاری و نامزدی
تا ده پانزده سال پیش، همة رویکردهای روانشناسی اصرار داشتند که شوخطبعی و خنده روی سلامت روان اثر مثبت دارد.
روانکاوان پیرو فروید، شوخی را یک شیوة دفاعی پخته و متمدن میدانستند که ما آدمها در مقابل اضطراب به کار میگیریم، البته ناخودآگاه! گروهی به نام شناختگراها میگفتند شوخی یک توانایی شناختی است؛ توانایی فهمیدن، بازسازی، به یاد آوردن و البته خلق لطیفهها.
عدهای مثل رفتارگراها آن را در حد یک عادت پایین آوردند و در مقابل، انسانگراها شوخی را به اندازة یک نگاه ویژه به جهان، بالا میبردند. اما همة این گروهها در یک چیز موافق بودند: شوخی چیز خوبی است!
البته همه آنها این را اذعان دارند که شوخی و خنده برای هر موقعیت نمیتوان بهترین نسخه باشد و شوخی کردن و خندیدن هم جا و مکان خاص خود را میطلبد اما به طور کلی همه اندیشمندان با خنده درمانی به نوعی موافقند
ارد بزرگ در این رابطه میگوید: خنده طبیعی زیباست و نوای زندگیست .
همة استادان که نظرشان را دادند، کمکم عدهای شروع کردند برای شوخی تست درست کردن. یکی از این جدیدترها به نام رُد. ای. مارتین (Rod A.Martin) هم مثل بقیه مشغول شد.
مارتین اولش از پر و پا قرصترین طرفدارهای شوخطبعی بود. او فکر میکرد شوخی در مقابل استرس معجزه میکند. تستهای اولش را هم بر همین پایه ساخت. اما در سالهای آخر قرن بیستم (1998 تا 2000) کشف کرد که یک جای کار میلنگد.
او و همکارش کوپر دریافتند که شوخی در بهترین حالت، رابطة بسیار ضعیفی با سلامت روان دارد.
شوخیها، انواع و اقسام
مارتین در ادامة تحقیقاتش در سال 2003 اعلام کرد که چهار سبک شوخی را تشخیص داده است و فهمیده است کدامشان سالماند و کدامشان ناسالم. این سبکها عبارتاند از:
1 ـ شوخی خودفزاینده (self - enhancing)
ما با این شوخیها خودمان را بالاتر از حد واقعی میبریم بدون این که دیگران را تحقیر کنیم. مثلا یک فرد با قیافة معمولی به دوستش میگوید: «لامسب این خوشتیپی هم شده دردسر برای ما!»
2 ـ شوخی پیونددهنده (af f iliative)
این شوخی، بدون این که ما یا دیگران را بالا و پایین ببرد، رابطه را محکمتر میکند. مثلا وقتی از دو هنرپیشة مرد که زیاد با همدیگر همبازی شدهاند با شیطنت به یک زوج سینمایی تعبیر میکنیم، از این شوخی استفاده کردهایم.
3 ـ شوخی پرخاشگرانه (aggressive)
شوخیهایی که با به کاربردنش طرف مقابل را تحقیر میکنیم. مثالهایش متأسفانه زیادند. وقتی توی یک جمع، کسی به شما میگوید «گدا» و بعد که ناراحت میشوید میگوید «شوخی کردم بیجنبه!»، دو بار از شوخی پرخاشگرانه استفاده کرده است.
4 ـ شوخی خودشکنانه (self –defeating)
با استفاده از این شوخیها ما خودمان را تحقیر میکنیم تا دیگران لبخند بزنند. مثلا: «ما سگ شما نیستیم دوستان!»
میشود حدس زد که شوخیهای اول و دوم، شوخیهای سالم و سومی و چهارمی ناسالم هستند. و البته میشود با توجه به این دستهبندی آدم ها را هم روانشناسی کرد:
شوخیهای خودفزاینده: این آدمها نگاه شوخ طبعانه به زندگی دارند. از شوخی برای مقابله با استرس و غمگینی استفاده میکنند. اضطراب کمتری دارند. برونگرا، صادق، سرزنده، دارای عزت نفس بالا و البته خوشبین هستند.
شوخیهای پیونددهنده: این آدمها، هم خوب شوخی میکنند هم زیاد! بیشتر از دیگران لطیفه میگویند. دوست دارند جمع را سرگرم کنند. این آدمها هم اضطراب و افسردگی کمتری دارند. و البته برونگرایی، صداقت، سرزندگی، عزت نفس و خوشبینی بالا را هم کپی کنید!
شوخیهای پرخاشگرانه: این آدمها توی جنبههای دیگر زندگیشان هم پرخاشگری و خصومت را بروز میدهند. این موجودات، صمیمیت و درستکاری کمی دارند. روابط دوستانه را خراب میکنند و کمتر مورد پذیرش دیگران قرار میگیرند.
شوخیهای خودشکنانه: آدمهایی که با شوخی خودشان را تحقیر میکنند، افسردگی و اضطراب بیشتر دارند. جالب است که این آدمها خصومت و پرخاشگری را هم بیشتر تجربه میکنند، البته احتمالا به صورت پنهان. این افراد، عزت نفس و صمیمت پایینتری دارند و از حجم حمایت اطرافیان، چندان راضی نیستند. (رجوع کنید به ستون «شوخی روی نمودار»)
شوخی ایرانی: میدانید چند تحقیق عمیق و واقعی در مورد روانشناسی شوخی در ایران انجام شده است؟ دقیقا هیچی! این در حالی است که یک مجلة معتبر علمی به نام «نشریة بینالمللی تحقیقات شوخی» در دنیا وجود دارد.
تنها اشارهای که به شوخی در تحقیقات ایرانی شده است، مربوط به هیجانجویی دانشجویان تهرانی در خوابگاه است. هم دختران و هم پسران دانشجو، در ده اولویت اول هیجان جوییشان، از شوخی با یکدیگر نام برده بودند.
ما ایرانیها آستانة خندیدن بالاتری نسبت به کشورهای غربی داریم. یعنی ما را دیرتر و دشوارتر میتوان خنداند. زبان فارسی که به گفتة دکتر نجم آبادی تبدیل به یک زبان ادبی و پر از ایهام شده است، بستر مناسبی برای استفاده و سوءاستفاده در قالب شوخی است. میگویند از هر صد جملة فارسی، شصت جمله کژتابی دارد، یعنی میتوان از آن برداشتهای گوناگون کرد.
کاری که مارتین و همکارانش در غرب انجام دادند، مبتنی بر روشی آماری به نام تحلیل عوامل بود. آنها با مراجعه به فرهنگ عامة مردم و جمعآوری شوخیها از پرسشنامههای بسیار طولانی، به این 4نوع شوخی اصلی رسیدند.
چه بسا اگر چنین کاری در ایران انجام شود، ما به انواع دیگر شوخی هم دست پیدا کنیم. میتوان حدس زد که متأسفانه «طعنه» به عنوان یک شوخی، هم عرض با شوخی پرخاشگرانه به شدت بین ما رواج دارد. شوخی کنایهآمیز شاید پیچیدهترین نوع شوخی باشد.
ما در کلماتمان دیگران را بالا میبریم اما در واقع، هدفمان تحقیر طرف مقابل است. وقتی ما به دوستمان که تازگیها مشروط شده است میگوییم «دکتر!» هدفی جز تحقیرش نداریم.(رجوع کنید به نمودار «شوخی طعنه آمیز»)
شوخیهای زنانه، شوخیها ی مردانه
همانطور که حدس میزنید، مردها بیشتر از شوخیهای پرخاشگرانه استفاده میکنند و همانطور که حدسش را نمیزنید شوخی خودشکنانه هم در مردها شایعتر است، اما در شوخیهای دیگر تفاوت چندانی بین زن و مرد وجود ندارد.
اینها نتایج تحقیقات مارتین است، اما محققان دیگر هم بیکار نبودهاند و در بحث شوخی به نتایج جالبی رسیدهاند؛ مثلا اریک برسلر روانشناس دانشگاه مک مستر کانادا، دریافت که خانمها و آقایان برای شوخیهای مشابه، معنای مشابهی قائل نیستند.
او در پژوهشهایش از زنان و مردان متعددی درخواست کرد به پرسشنامهای جواب بدهند که تمایل به انواع شوخی را در فرد مقابل میسنجید و نتیجه این شد که: «زنان عمدتا دوست دارند که مردان، مولد یا آغازگر شوخی باشند و مردان عمدتا دوست دارند که زنها پذیرندة شوخیهایشان باشند.»
جان مورال، استاد روانشناسی بالینی در کالج ویلیامزبورگ ایالت ویرجینیا هم تحقیقاتی با موضوع «شوخی» داشته است. او میگوید: «مردها گاهی برای تحقیر دیگران از شوخی استفاده میکنند؛ یعنی گاهی شوخی را ابزاری برای یک توهین خودمانی میدانند، چیزی شبیه شوخیهای پرخاشگرانة خودمان، اما به ندرت از شوخی برای تحقیر دیگران استفاده میکنند.»
به نظر او، این یک تفاوت پایهای بین مردان و زنان است که مردان عمدتا برای رقابت با سایر مردان از شوخی استفاده میکنند، اما زنان عمدتا برای پیوند با زنان دیگر.
«مردان بامزه جذاب ترند.» این جمله بدیهی را هم نیلسون به زبان علمی تبیین کرده است. او میگوید مردان شوخطبع دو ویژگی مهم دارند: اول این که، خلاق هستند و دوم این که، چشمانداز مضاعفی دارند.
یعنی هم از دید خودشان به قضایا نگاه میکنند و هم از دید شوخی شونده. نیلسون تأکید دارد که: «این دو صفت به ویژه برای زنان بسیار جذاب است.»
جالب است بدانید که در یکی از روشهای رایج درمان افسردگی، موسوم به شناخت درمانی، یکی از اهداف مهم درمانگر، ایجاد تغییر در نوع نگاه فرد افسرده به جهان است. شناخت درمانگران از شوخی برای تأمین این منظور استفاده میکنند.
شناخت آدمها بر مبنای شوخیهایشان
گروهی از روانشناسان از حدود شصت سال پیش شروع کردند به جستوجوی صفات عمدة شخصیتی افراد. روش آنها این بود که لغت نامهها را ورق میزدند، صفات انسانی را انتخاب میکردند و آنها را تبدیل میکردند به پرسشنامه.
بعد آنها را روی یک گروه از آدمها که نمایندة جامعه محسوب میشدند اجرا میکردند و در نهایت یک سری فرایندهای پیچیدة آماری انجام میدادند تا برسند به چند صفت عمده.
جدیدترین و پذیرفته شدهترین این صفات، پنج عامل بزرگ شخصیت هستند که آقایان مک کرا و کوستا آنها را کشف کردهاند. این پنج صفت عبارتاند از:
«روان نژندگرایی»، یعنی این که شما چقدر هیجانهایتان پایدار است؟ «برون گرایی»، یعنی این که شما چقدر دوست دارید با جمع باشید و در گروهها فعالیت کنید؟، «پذیرا بودن در مقابل تجارب جدید»، یعنی این که شما چقدر دوست دارید با عقاید جدید، جاهای جدید، هنرهای جدید و کلا موقعیتهای جدید آشنا شوید؟، «توافق پذیری»،یعنی این که شما وقتی در یک جمع قرار میگیرید چقدر با آن جمع همرنگ میشوید و فروتنانه قوانینش را میپذیرید؟ و بالاخره «وظیفه شناسی»، که منظم بودن، با وجدان بودن و دقیق بودن شما را میسنجد.
این مقدمة بلند به این خاطر بود که بگوییم آن سبکهای شوخی که به آنها اشاره کردیم، با این عوامل شخصیتی رابطه دارند؛ بدین ترتیب که:
کسانی که عمدتا از شوخیهای خودفزاینده استفاده میکنند، هیجانات پایدارتری دارند و به قول معروف دمدمی مزاج نیستند. این افراد غالبا برونگراترند و نسبت به تجربههای جدید هم پذیراترند. بد نیست بدانید که این گروه معمولا صفات مردانة بیشتری هم دارند، چه زن باشند و چه مرد.
کسانی که عمدتا از شوخیهای پیونددهنده استفاده میکنند، بیشتر تمایل دارند که با جمع باشند یعنی برونگراترند و مثل خودفزایندهها به حضور در موقعیتهای جدید هم تمایل دارند اما این افراد بر عکس خودفزایندهها صفات زنانة بیشتری دارند.
کسانی که از شوخیهای پرخاشگرانه استفاده میکنند، پایداری هیجانیشان پایینتر است، یعنی دمدمی مزاجترند و زودتر از کوره در میروند. آنها وقتی در جمعی قرار میگیرند معمولا ساز خودشان را میزنند یعنی «توافق پذیری» پایینی دارند و بالاخره این که این گروه معمولا آدمهای وظیفهشناسی نیستند. قابل حدس است که شوخیهای پرخاشگرانه را هم باید جزو شوخیهای مردانه محسوب کرد.
کسانی که از شوخیهای خودشکنانه استفاده میکنند، پایداری هیجانیشان به شدت پایین است و به همین خاطر نمرات اضطراب و افسردگیشان بالاست. آنها هم مثل پرخاشگرها در جمع، توافقپذیری پایینی دارند و آدمهای چندان با وجدانی نیستند و جالبتر این که این شوخ طبعی هم با صفات مردانهتر رابطه دارد.
شوخی، نوعی دیگر
به خودتان اجازه بدهید که راحتتر بخندید. این را هم در محدودة باورهایتان وارد کنید، هم در محدودة رفتارهایتان. به زندگی به چشم یک کمدی رمانتیک نگاه کنید، نه یک تراژدی وحشتناک.
عادتهای ناخوشایندتان را با «قصد متناقض» نابود کنید! مثلا اگر میترسید در حضور جمع صحبت کنید مبادا نامناسب ارزیابی شوید، عمدا در به وجود آمدن این فاجعه مبالغه کنید.
عمدا همان کار را انجام بدهید تا بر ترستان غالب شوید. مثلا میتوانید در مورد آن موقعیت، مطلب بنویسید: شما به شدت عرق کردهاید، طوری که از پیشانیتان فوارههای عرق بیرون میزند. از این بدتر که نمیشود!
در مورد کلماتی که استفاده میکنید حساس باشید. ممکن است به مرور زمان نوع خاصی از کلمات در صحبتهای شما رسوب کرده باشند. میتوانید با افکارتان آنها را تغییر دهید.
با دوست یا همسرتان در مورد شوخیها یک «واژه شناسی» خلق کنید. این باعث میشود که بتوانید از تفسیرهای همدیگر در مورد شوخیها آگاه شوید، در صورت لازم آنها را تغییر دهید و ارزیابی کنید که کدام یک از آنها واقعا بهترند.
جملههای داغ
رابرت فراست : شوخی بیجا و خنده بی دلیل، دلنشینترین نوع بزدلی است.
ارد بزرگ : خنده های بلند و پیگیر ، نفیر فرا رسیدن هنگامه رنج و سختی ست.
مارک تواین : شوخی، ریشهاش شادی نیست. ریشهاش غم است. گمان نمیکنم توی بهشت، خبری از شوخی باشد!
گروچو مارکز : شوخی، عقلی است که زده باشد به صد.سرش.
يکشنبه 6/4/1389 - 18:51
خواستگاری و نامزدی
صبر نکنید تا که وقتش برسد؛
همین حالا هم، میتوانید زندگی کنید.
گاهیوقتها، با سرسختی کردن، روی سختیها را ـ همـ باید کم کرد.
اصلاً،
شما برای همین بهدنیا آمدهاید!
هیچوقت، دیر نیست.
همین حالا هم ـکه در آنیمـ آری همین لحظه و نقطهای که در آن بهسر میبریم، بهترین و سرخوشانهترین فرصت، برای خلقِ دگرگونیهاست.
فرصتها را باید ساخت؛ فرصتها را باید خلق کرد!
تصمیمسازی و فرصتسازی، برترین ویژگی آدمیست؛
و گوهر «اختیار» ـکه تنها در جوهرهی آدمیزادگانستـ برای همینست که انسان،
هروقت که بخواهد، بتواند تغییر کند؛
و هروقت که بخواهد، بتواند تغییر دهد!...
یادگرفتن، تغییر کردنست و یاددادن، تغییردادن.
هیچوقت برای تغییر و دگرگونی، دیر نیست.
«سرگذشت» را میشود از سر گرفت؛
و «سرنوشت» را میشود از سر نوشت:
ساقی! بیا که یار ز رُخ پرده برگرفت / کارِ چراغِ خلوتیان، باز، درگرفت
آن شمعِ سرگرفته، دگر، چهره برفروخت / وین پیر سالخورده، جوانی ز سرگرفت
بارِ غمی که خاطرِ ما خسته بود از او / عیسا دَمی، خُدا بفرستاد و برگرفت
زین قصّه، هفت گنبدِ افلاک پُرصداست / کوتهنظر نگر که سخن مختصر گرفت!
«حافظ»
جان و جهان، چشمبهراهِ فرصتسازی و تصمیمآفرینی و طراحیهای مناسب و کارساز شماست.
«فرصت نداشتن»، بهانهی همیشگیِ آدمهای معمولیست.
اما حقیقت اینست که
فرصت، از جنس «داشتن و نداشتن» نیست؛ از جنس «خلاقیت» و «نوآفرینی»ست.
این، خود شما هستید که باید فرصتها را خلق کنید.
جهان، گوشبهزنگِ مهندسیِ تصمیم و طراحی و برنامهریزی شماست.
اصلاً مهم نیست که در چه موقعیت و مناسبتی بهسر میبرید.
مهم نیست که سالخورده هستید یا جوان؛ مهم نیست که بازنشستهاید یا شاغل...
اینها، همه نسبیست و هیچ نقشی در طرح و چشمانداز و دورنمایِ کلاننگرانهی شما ندارد!
مهم اینست که «زندگی»تان را در نهایتِ «آرامش» و «اختیار»، در اختیار خویش درآورید.
انتظار شما از هستی و حیات، چیست؟
و طرح و تعبیرتان از طراحی سرنوشت، کدام است؟
سرنوشت، یک سفر است؛ سفری دیگرگون و فراگیر.
و گفتن ندارد که ـالبتهـ هر سفری، نقشهی راه هم میخواهد.
سفر سرنوشت، بزرگراهِ بلندش را زیر پایتان گسترانیده است.
مهندسی طراحی سرنوشت،خصوصیت و تخصص کمی نیست.
معجزههایی فراوان در راه است؛ معجزههای فراوانی، معجزههای زندگانی...
منتظر کفشهایتان هم نمانید. یکبار هم که شده، سبکبار و مصمّم ـحتی با پاهای برهنهـ همین حالا، بهراه بیفتید.
يکشنبه 6/4/1389 - 18:50
خواستگاری و نامزدی
شما مستحق شادی هستید
پیامهایی كه به خود میدهید سمت وسوی زندگی شما را تعیین خواهد كرد.پس اگر دائما به خود بگویید من ارزشی ندارم وشادی در زندگی حق من نیست، چطور انتظار دارید كه شاد باشید؟
خودتان را قبول داشته باشید
خوب، بد، زشت یا هرچه هستید، همان را بپذیرید. به هر كاری مشغول هستید بدانید كه آن كار نهایت تلاش و كوشش شما بوده، پس كاملا از آن راضی و خوشنود باشید و به دنبال پیشرفت بروید. اگر تنها به نداشتههای خود فكر كنید مطمئنا از داشتههای خود هرگز لذت نمیبرید.
احساس رضایت نمایید
نباید همواره به دنبال موقعیتی در آینده باشید تا در آن زمان به خرسندی برسید. شما مطلع نیستید كه فردا زندگی چه چیزی را برای شما به ارمغان خواهد آورد، پس امروز از داشتهها و موقعیتهای خود نهایت لذت را ببرید.
قدر زندگی خود را بدانید
شادبودن در حال حاضر یعنی از زندگی خود سپاسگزاری كردن. شكرگزاری ازسلامتی، شغل، خانه، غذا یا خانوادهای كه عاشق شماست. آیا اگر متوجه شوید كه فقط نود روز از زندگی شما باقی مانده متفاوت عمل نمیكردید؟ سرانجام عمر همه یك روز به پایان خواهد رسید. شاید شما حتی نود روز هم وقت نداشته باشید. این را بدانید كه تنها سپاسگزاری است كه شادی و آزادی را برای شما به ارمغان خواهد آورد، نه سرزنش.
با دیگران مهربان باشید
شادی واقعی یعنی مفید بودن برای دیگران. اگر شما یاد بگیرید كه به مشكلات، بیش از اندازه فكر نكنید آنها در نظر شما كوچك وكوچكتر خواهند شد. اگر تنها به خود فكر نكنید، متوجه میشوید كه زندگی چقدر زیباست.
يکشنبه 6/4/1389 - 16:33
خواستگاری و نامزدی
گام 1 - از انتقاد بیجا ، سرزنش مداوم و گِله و شکایت بپرهیزید.
گام 2 - در ارزیابی های خود صادق و بی ریا باشید.
گام 3 - دیگران را دوست بدارید و به آنها علاقه مند شوید.
گام 4 - خواسته های دیگران را درک کنید .
گام 5 - همیشه لبخند را زینت چهره خود کنید.
گام 6 - به خاطر داشته باشید نام هر شخصی زیباترین نت موسیقی اوست ؛ پس دیگران را به نام صدا بزنید و با او احساس نزدیکی کنید .
گام 7 - شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید که درباره خودشان و علاقه مندیهایشان حرف بزنند .
گام 8 - در جهت علایق دیگران سخن بگویید .
گام 9 - این باور را به دیگران القا کنید که قدرت زیادی دارند و برای خود کسی هستند، و در انجام این کار نهایت صداقت را داشته باشید .
گام 10 - همیشه برای این که بهترین نتیجه را از بحث و مجادله بگیرید، سعی کنید از شرکت در آن بپرهیزید .
گام 11 - به عقاید دیگران احترام بگذارید و هرگز از عبارت تو اشتباه می کنی استفاده نکنید .
گام 12 - اگر خطایی از شما سرزد، با قاطعیت به آن اعتراف کنید و اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که انسان جایز الخطاست .
گام 13 - سعی کنید از راه های مناسبی برای کسب آرامش استفاده کنید تا دیگران برای شریک شدن در آرامشتان به سوی شما بیایند .
گام 14 - اجازه بدهید همیشه دیگران بیش از شما صحبت کنند .
گام 15 - باورها و علایق سایرین را همانگونه که هستند بپذیرید چرا که هرکس از دید خود بهترین است .
گام 16 - همواره به سوی انگیزه های بهتر و قوی تر بروید، تا بهترین باشید .
يکشنبه 6/4/1389 - 16:32
خواستگاری و نامزدی
شاید موضوع این مقاله به نظر کمی ناآشنا باشد اما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و کارفرمایان برای آن ارزش بیشائبهای قائل هستند. افرادی هم پیدا میشوند که از ارزش و اهمیت یک کارمند خوب بیخبر هستند و نمیدانند که چنین اشخاصی تا چه اندازه نادر و کمیاب هستند.
آزادی در سایه امنیت شغلی یکی از مقولههای ارزشمند در حیطه کاری، امنیت شغلی است. این امر هم برای تامین کارمندان و هم برای زنده نگه داشتن حس وظیفهشناسی آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد؛ اما از سوی دیگر گاهی اوقات اتفاق میافتد که این امر مهم در نظر کارفرما جایگاه ویژه خود را از دست میدهد. در این مواقع دو راه مختلف وجود دارد: یا کار خودتان را خراب کنید؛ یا به انجام وظیفه ابهامآمیز آن هم در حیطه محدود کاری خود اکتفا کنید.
برای اجرای روش دوم به عنوان مثال میتوانید از موارد پیش پا افتاده زیر شروع کنید: برای نرمافزارهای شخصی خود که در شرکت استفاده میکنید، رمز عبور بگذارید؛ سیستم شلوغی طراحی کنید که فقط خودتان از آن سر در میآورید و ارتباط با مشتریان را خودتان دنبال کنید؛ البته باید در عین حال همواره در نظر داشته باشید که تمام حقههای ذکر شده، تنها برای مدتزمان کوتاهی قادر به اعمال قدرت است و پس از سپری شدن بازه زمانی معین، مجبور میشوید که تمام رشتههای خودتان را با دست خودتان تبدیل به پنبه کنید! اما باز هم تصور من این است که اگر روش دوم را انتخاب کنید، خیلی بهتر از این است که از همان ابتدا تمام کارها را در جهت عکس انجام دهید. اگر به جایی رسیدید که کارفرما به شما گفت دیگر نیازی به سمت شغلی شما در شرکت نیست و یا با اینکه شما به «خوبی» از عهده همه کارها بر میآیید اما به دلیل مسائل مالی، مجبور به خداحافظی از شما هستیم، آن وقت است که میتوانید مراعات هیچ چیز را نکنید و به سیم آخر بزنید. کارفرمایی که ارزش یک کارمند ممتاز را نمیداند، همان بهتر که اطرافش را یکسری کارگران متملق و چاپلوس پر کنند.
اگر شما جزو آن دسته از کارمندهای متمایز و منحصر به فرد هستید، اعتماد به نفس داشته باشید و مطمئن باشید که ارزشتان خیلی بیشتر از اینهاست و قطعاً میتوانید شغل بهتری در شرکت معتبرتری، پیدا کنید. از سوی دیگر همواره باید به این نکته هم توجه داشته باشید که با روند رو به رشد تکنولوژی در قرن اخیر، این امکان وجود دارد که تواناییهاییتان پس از گذشت چند سال منسوخ شوند. باید فرد پویایی باشید، همیشه به این قضیه فکر کنید که دلیل اخراجنشدنتان، در ارزش و اعتبار شخصیتان نهفته است. اگر تمام کارهایتان را روی یک برنامهریزی مشخص انجام دهید، روزی فرامیرسد که روسای بالامقام از راه میرسند و تنها کسی را که شایسته ترفیع رتبه میبینند، شما هستید. پیروی از قوانین یکی دیگر از جنبههای یک کارمند خوب، پیروی از قوانین از پیش تعیین شده شرکت میباشد. اگر قوانین شرکت با عقاید شما همخوانی نداشتند، یا میتوانید خیلی مودبانه و رسمی با آنها برخورد کنید و یا از آنها دنبالهروی کرده ولی در عین حال دنبال کار دیگری هم بگردید. سعی کنید هیچ گاه آشکارا، قوانین شرکت را زیر پا نگذارید، چرا که با انجام این کار، خود را در دردسر بزرگی می ا ندازید.
محیط کار شما، فقط مکانی نیست که به واسطه آن امرارمعاش میکنید، بلکه یک محیط کاملاً اجتماعی است که دارای اصول بنیادین خاص خود است. نامرتب نباشید میز خود را همیشه تمیز و مرتب نگاه دارید و روی آن وسایلی را قرار دهید که در ذهنتان معانی خاصی را تداعی میکنند. میتوانید عکسی از خانواده و یا دوستان خود را بر روی میزتان بگذارید. البته آنقدر عکس نگذارید که میزتان تبدیل به یک آلبوم خانوادگی شود. اگر روی میز کارتان تمیز و مرتب باشد، نشان میدهید که خودتان نیز فرد سازمان یافته و منظمی هستید. دفتر کار و یا میزتان یک بیلبورد تمام نما از شخصیت شغلیتان است و بهطور کامل نشان میدهد که چرا کارفرما «شما» را برای انجام چنین کاری استخدام نموده و بهطور ماهانه به شما دستمزد میدهد. رفتار و انضباط شما باید ارزش شما را در نظر کارفرما افزایش دهد. لوح تقدیر، نشان افتخار و گواهینامههای مختلف نیز در این زمینه کمک شایان ذکری به شمار میروند.
زود بیایید و زود بروید عادات ساعتی شما نیز میتواند از شما یک کارمند نمونه بسازند. سعی کنید همیشه سر و وضع مرتبی داشته باشید، در زمان مقرر وارد دفتر بشوید و در موقع معین نیز آنجا را ترک نمایید. بهتر است صبحها خودتان را پر انرژی نشان دهید. عدهای تصور میکنند اگر تا دیر وقت بایستند و کار کنند، بازده بالاتری خواهند داشت. اعتقاد ما این است که همان ۸ساعت کار مفید در طول روز کافی است؛ میتوانید بقیه اوقات خود را صرف خانواده کنید. در هر صورت حق انتخاب با شماست.
يکشنبه 6/4/1389 - 16:31
خواستگاری و نامزدی
1-خود را دوست داشته باشید تا هرگز گرفتار خشمهای مخرب نخواهید شد.
2 - خود را از شر توقعاتی كه از دیگران دارید نجات دهید.
3 - رفتارهای خشم برانگیز را بررسی كنید و راهی صحیح برای ابراز احساسات خود بیابید.
4 - در هنگام عصبانیت سعی كنید پیش كسی بروید كه برای او احترام خاصی قایل هستید و او را دوست دارید.
5 - لحظات عصبانیت خود را با قید زمان و مكان و واقعهای كه باعث عصبانیت شما شده یادداشت كنید.
6 - از شخصی كه دوستش دارید بخواهید تا هنگام عصبانیت، به شما با گفتار یا اشارههای توافق شده، هشدار دهد.
7 - پس از بروز خشم اعلام كنید كه خطا كردهاید.
8 - یاد بگیرید كه اگر چیزی را دوست ندارید. اما از آن عصبانی هم نشوید.
9 - یاد بگیرید كه هر كس حق دارد چیزی باشد كه خودش انتخاب كرده.
10 - ادای عصبانیت را در آورید.
11 - عصبانیت خود را به تعویق اندازید.
12 - در لحظه خشم، از افكار خود آگاهی پیدا كنید.
13 - شوخ طبعی را در خود پرورش دهید.
14 - زمان حال خود را با خشم و عصبانیت به هدر ندهید.
15 - زندگی را سخت نگیرید.
16 - خود را ارزشمند بدانید و اجازه ندهید دیگران اختیار شما را در دست بگیرند.
17 - یاد بگیرید تا اعمال و عقاید دیگران شما را پریشان و آشفته نسازد.
18 - به خاطر داشته باشید كه دیگران حق دارند با آن چه دلخواه شماست همراه نباشند.
19 - به یاد داشته باشید كه دیگران نمیتوانند همیشه به میل شما رفتار كنند.
20 - اگر فكر میكنید كه با بلندتر كردن صدایتان طرف مقابل ساكت میشود. بیاموزید تا احساس خود را به او نشان دهید، اما كاری نكنید كه عصبانی شود.
21 - یاد بگیرید كه در برابر یأس و ناكامی به شكل تازهای از خود واكنش نشان دهید.
22 - خشم خود را به نحوی كه آثار مخرب نداشته باشد، ابراز كنید.
23 - بیاموزید كه دنیا هرگز آن طور كه شما میخواهید، نخواهد بود.
يکشنبه 6/4/1389 - 16:30
خواستگاری و نامزدی
١- هر روز ١٠ تا ٣٠ دقیقه پیادهروى کنید و به هنگام راه رفتن، لبخند بزنید. این بهترین داروى ضدافسردگى است.
٢- هر روز حداقل ١٠ دقیقه در یک مکان کاملاً ساکت و بىسر و صدا بنشینید.
٣- هرگز از خوابتان نزنید. یک دستگاه ضبط فیلم بخرید و برنامههاى تلویزیونى مورد علاقهتان که شبها دیروقت پخش مىشوند را ضبط کنید و روز بعد ببینید.
٤- هر روز صبح که از خواب بلند مىشوید، جمله زیر را تکمیل کنید:
«هدف امروز من ....................... است.»
٥- با این سه «الف» زندگى کنید: انرژى، اشتیاق، احساس یگانگى
٦- نسبت به سال قبل کتابهاى بیشترى بخوانید و بازىهاى بیشترى بکنید.
٧- هر روز زمانى را براى دعا، مدیتیشن، یوگا و یا نظایر آن بگذارید.
٨- با افراد بالاتر از ٧٠ ساله و نیز افراد کمتر از ٦ ساله وقت بگذرانید.
٩- به هنگام بیدارى، رویاپردازى کنید.
١٠- بیشتر از میوهها و سبزیجات تغذیه کنید.
١١- چاى سبز، مقدارى زیادى آب، کلم، بادام و فندق را در رژیم غذایى روزانهتان بگنجانید.
١٢- سعى کنید هر روز بر روى لب حداقل سه نفر لبخند بیاورید.
١٣- ریخت و پاش و آشفتگى را از خانه، ماشین و میز کارتان دور سازید.
١٤- انرژى خود را صرف شایعات، موضوعات گذشته، افکار منفى یا چیزهایى که از کنترل شما خارج است نکنید. در عوض، انرژى خود را مصروف جنبههاى مثبت «زمان حاضر» سازید.
١٥- بدانید که زندگى مانند مدرسه است و شما براى یادگیرى به اینجا آمدهاید. مسائل، جزئى از برنامه درسى است که ظاهر مىشوند و از بین مىروند، درست مثل مسائل کلاس ریاضى، امّا درسهایى که از آنها یاد مىگیرید براى همیشه پا برجا مىماند.
١٦- صبحانه را زیاد، ناهار را متوسط و شام را کم بخورید.
١٧- خودتان را زیاد جدّى نگیرید. هیچکس دیگر هم این کار را نمىکند.
١٨- لزومى ندارد که در هر بحثى برنده شوید، اختلاف نظرها را بپذیرید.
١٩- با گذشته خود صلح کنید تا «حال»تان خراب نشود.
٢٠- زندگى خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.
٢١- هیچکس مسئول شادى و رضایت شما نیست بجز خودتان.
٢٢- هر مصیبت یا ضایعهاى که برایتان پیش مىآید به خودتان بگوئید: «آیا ٥ سال دیگر، این اتفاق اهمیتى خواهد داشت؟»
٢٣- همه را به خاطر همه چیز ببخشید.
٢٤- آنچه دیگران درباره شما فکر مىکنند به شما مربوط نیست.
٢٥- هر وضعیتى، چه خوب و چه بد، تغییر خواهد کرد.
٢٦- به هنگام بیمارى، کارتان از شما مراقبت نمىکند، دوستانتان از شما مراقبت مىکنند. تماس خود را با آنها حفظ کنید.
٢٧- بهترین اتفاق براى شما هنوز روى نداده است.
٢٨- گاهگاهى به افراد خانوادهتان تلفن کنید و بهشان بگوئید که به فکرشان هستید.
٢٩- هر شب قبل از رفتن به رختخواب، جمله زیر را تکمیل کنید.
«من امروز به خاطر ...................... خوشحال و سپاسگزارم.»
٣٠- این متن را براى کسانى که دوستشان دارید بفرستید.
يکشنبه 6/4/1389 - 16:29