کامپیوتر و اینترنت
از ابتدای طراحی و تولید دیسكهای سخت تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری
بودهایم و فناوریهای زیادی در رابطه با دیسكهای سخت معرفی شدهاند.
دیسكهای سخت اولیه حجم بسیار پایینی داشتند. با تغییر فناوریهای
ذخیرهسازی و افزایش چگالی ظرفیتی دیسكها امروز شاهد دیسكهای سخت
پرظرفیت هستیم. ضمن اینكه ابعاد آنها نیز تا حد چشمگیری كاهش یافته است.
با تغییرات دیگر فناوری از جمله فناوری انتقال اطلاعات، سرعت دیسكهای سخت
نسبت به نمونههای پیشین افزایش زیادی داشته است.
برای مثال یكی از آخرین این فناوریها، SATAIII
كه قادر است اطلاعات را با سرعت 600 مگابایت در ثانیه منتقل كند. همچنین
با افزایش سرعت گردش دیسكها از 5400 به 7200 و از 7200 به 10000 دور در
دقیقه باز هم در جهت افزایش سرعت و كارایی گام برداشته شد. میزان مصرف
انرژی، ضربهپذیری و ... موارد دیگری هستند كه تولیدكنندگان دیسكهای
سخت تلاش میكنند تا در كنار سایر فاكتورها در دیسكهای سخت آنها را
بهبود ببخشند.
Securepark
از ابتدا تا به
امروز، دیسكهای سخت به ضربهپذیری مشهور بودهاند. همواره در تكانهای
شدید و ضربهها، این نگرانی وجود داشته است كه دردرجه اول، دیسك سخت آسیب
نبیند. بسیاری از شركتهای تولید كننده، در بستهبندی درونی دیسك سخت و
نیز بستهبندی نهایی آن از روشها و موادی استفاده میكنند تا حتیالامكان
ضربه را جذب كنند تا به دیسك آسیبی نرسد. اما در این راستا فناوری جدیدی
نیز به نام securepark از جانب شركت western digital معرفی شده است كه
دیسكهای سخت را در برابر ضربه مقاومتر میسازد.
این فناوری به
هنگام تغییر سرعت دیسك یا به هنگام ضربه و تكانهای ناخواسته، هر دیسك را
بهسرعت به كنار صفحات هدایت كرده و به اصطلاح به پارك هد در جای امن، از
برخورد هد با صفحات دیسك جلوگیری كرده و به این ترتیب مانع آسیب دیدن
دیسك و اطلاعات درون آن میشود. البته این معنای ضد ضربه شدن دیسك نخواهد
بود. بلكه این فناوری تنها ضربهپذیری دیسك را تا حدی بهبود میبخشد. اما
همچنان باید دیسك را از تكان و ضربه شدید دور كرد.
سرعت گردش
بعد
از دیسكهایی با سرعت گردش 10000 دور در دقیقه، سال گذشته شركت fujitsu و
Seagate برای اولینبار در دنیا دیسك سختی طراحی كرد كه سرعت چرخش 15000
دور در دقیقه داشت. این دیسك سخت 5/2 اینچی از واسط (serial Attached
SCSI) و SATA پشتیبانی میكرد.
Hot swap
از
دیگر قابلیتهایی كه دیسكهای سخت قدیمیتر نداشتند و دیسكهای جدید
دارند، قابلیت hot swap است. به این معنا كه برخلاف دیسكهای قدیمی كه
موقع وصل یا جدا كردن آنها از سیستم، باید دستگاه را خاموش میكردیم.
دیسكهای جدید این قابلیت را دارند كه در حین كار و فعالیت آنها را از
سیستم جدا كرد یا به سیستم متصل كرد. در این صورت سیستم عامل این تغییر را
احساس كرده و قابلیتهای بعدی خود را با توجه به شرایط جدید در نظر خواهد
گرفت.
دیگر فناوریها
فناوری دیگری به نام
Intelliseek وجود دارد كه با محاسبه سرعت بهینه دسترسی هدر به سیلندر
موردنظر روی دیسك به مصرف كمتر انرژی كمك میكند و همچنین از میزان سر و
صدا و لرزش دیسك نیز میكاهد. به طور مشابه فناوری Intelli Power با تنظیم
سرعت گردش دیسك و نرخ انتقالدادهها و استفاده از الگوریتمهای Caching،
هم در مصرف انرژی صرفهجویی میكند و هم كارایی و بازدهی دیسك را به حد
پایداری میرساند.
برای كاهش مصرف انرژی، فناوری دیگری نیز به نام
Intellipark وجود دارد كه در زمان بیكاری دیسك، هد را تخلیه الكتریكی
كرده و درحاشیه دیسك پارك میكند و خواندن و نوشتن آن را متوقف میكند.
فناوری (Rotary Acceleration Feed Forward) عملكرد و كارایی درایو را
در زمانی كه دیسك در حالت مایل و به پهلو قرار دارد و در سیستمهای چند
درایوی مثل سرورها و... بهبود میبخشد.
فناوری دیگری به نام
Stabletrac وجود دارد كه برای ایمنسازی چرخش موتور و ثبات صفحات دیسك
برای مكانیابی دقیق سیلندرهای دیسك به هنگام خواندن و نوشتندادهها
طراحی شده است. این فناوری كارایی دیسك را در برابر لرزشهای ناشی از چرخش
افزایش میدهد.
فناوریهای دیگری نیز برای افزایش كارایی و
اطمینانپذیری دیسك وجود دارند و این فناوریها روز به روز در حال به روز
رسانی و پیشرفت هستند تا در نهایت محصول قابل اعتمادی به كاربران ارائه
كنند.
جمعه 29/3/1388 - 0:54
کامپیوتر و اینترنت
فناوری جدید میكرو كیس
به كمك میكرو كیسها میتوان یك
كیس را به 7 الی30 كیس دیگر تبدیل كرد و به جز كاهش چشمگیر هزینهها از
بیش از 10 مزیت مهم آنها نسبت به كیسهای معمولی بهره برد. این میكرو
كیسها در دو كلاس X و L ارائه می گردند كه در ادامه توضیح داده خواهند شد.
الف) میكرو كیس سری X :
به
كمك میكرو كیسهای سری X می توان یك كیس را به هفت كیس دیگر تبدیل كرد.
طریقه این تبدیل بدین شكل است كه بر روی كیس رایانه مركزی مطابق شكل زیر
دو عدد كارت PCI مخصوص نصب می شود و هر كارت می تواند سه خروجی برای میكرو
كیسها مهیا نماید. مطابق شكل فوق میكروكیسها با كابل شبكه CAT6 به
رایانه مركزی متصل میشوند :
برای راه اندازی هر میکروکیس نیز
صرفا به یک مانیتور، صفحه کلید و موس نیاز است و دیگر نیازی به خرید یک
کیس جدید با قطعات موجود در آن نمی باشد.
میکرو کیسها دارای هارد، پردازنده و حافظه مجزا نبوده و از منابع رایانه مرکزی استفاده مینمایند.
ظاهر میكرو كیسها و كارت PCI به صورت شكل مقابل می باشد:
هر میكرو كیس دارای پورتهای زیر است :
- دو پورت ورودی برای صفحه كلید و موس
- یك پورت ورودی/خروجی برای كابل شبكه
- دو پورت خروجی برای مانیتور و بلندگو
از نظر اندازه نیز هر میكرو كیس در مشت انسان كاملا جا شده و وزنی معادل 150 گرم، طول10، عرض 5/6 ، ارتفاع 8/2 سانتیمتر دارد.
1) پیشنیازهای استفاده از میكرو كیسها :
- استفاده از رایانه مركزی با پردازنده P4
- وجود حداقل یك گیگا RAM به ازای هر سه میكرو كیس بر روی رایانه مركزی
- وجود ویندوز XP بر روی رایانه مركزی
2) مزایا :
- كاهش قابل ملاحظه هزینههای خرید كیس كامل رایانه
-
به صفر رسیدن هزینههای مربوط به پشتیبانی و نگهداری سیستمها (زیرا میكرو
كیسها سیستم عامل مستقل نداشته و همگی از ویندوز رایانه مركزی استفاده می
كنند و بدین ترتیب خرابی ویندوز نخواهند داشت.)
- به صفر رسیدن مشکلاتی که ویروسها ایجاد می کنند (زیرا این کیسها دارای حافظه مجزا نمی باشند.)
- كاهش چشمگیر مقدار فضای مورد نیاز برای استقرار كیس
- كاهش بسیار قابل ملاحظه مصرف برق تا میزان 5 درصد یك کیس معمولی
- راحتی حمل و نقل به دلیل كوچكی حجم و وزن كیسها (وزن یك كیس حدود 10 كیلو گرم بوده و وزن یك میكرو كیس 150 گرم می باشد.)
- عدم نیاز به ارتقای سخت افزار میكرو كیس (زیرا میكرو كیس از سخت افزار رایانه مركزی استفاده می كند.)
-
عدم نیاز نصب نرم افزارها بر روی میکرو کیسها (تمامی میکروکیسها می
توانند برنامه های نصب شده بر روی رایانه مرکزی را اجرا نمایند.)
-
عدم نیاز به بروز رسانی میکروکیسها (با بروز رسانی سخت افزار و نرم
افزارهای رایانه مرکزی، خود به خود سایر میکروکیسهای متصل نیز بروز می
گردند.)
- استفاده كامل و بهینه از قدرت و حافظه سخت افزار كیس مركزی
- بدون صدا و عدم تولید گرما و نیاز به فن
- ایجاد امنیت كامل اطلاعات به دلیل عدم امكان كپی كردن اطلاعات
- امكان اعمال مدیریت و نظارت بیشتر بر روی اطلاعات
- دسترسی میكرو كیسها به شبكه و اینترنت از طریق رایانه مركزی
- سادگی به اشتراك گذاشتن اطلاعات
- امكان ایجاد سطوح امنیتی بر روی اطلاعات
- نصب و راه اندازی ساده
- بیش از 10 سال عمر مفید و 3 سال گارانتی تعویض
- حمایت از سیستم عامل Winodows و Linux
- عدم نیاز به نصب ویندوز سرور بر روی رایانه مركزی (وجود ویندوز XP بر روی رایانه مركزی كفایت می كند.)
- اجرای بدون نقص 99 درصد نرم افزارهای موجود بر روی میکروکیسها
3) معایب :
- عدم امكان بكار گیری سیستم عامل DOS بر روی میكرو كیسها
-
حداكثر فاصله میكروكیس از رایانه مركزی در صورت استفاده از كابل CAT6 بیش
از 10 متر و در صورت استفاده از كابل CAT5 بیش از 5 متر نمی تواند باشد.
- حداكثر رزولوشن مانیتور نمی تواند از بیش از 768*1024 و 16 بیت باشد
- کم شدن سرعت رایانه مرکزی در صورت عدم بکارگیری سخت افزار مناسب بر روی آن
-
بر روی میكرو كیسها نمی توان از نرم افزارها حجیم مانند PhotoShop
استفاده نمود زیرا هنگام كار بروی فایلها با حجم زیاد، سرعت كاهش می یابد.
- عدم حمایت از بازیهای رایانهای 3D
ب) میكرو كیس سری L :
این مدل عینا شبیه سری X و با مزیتهای بیشتر زیر می باشد :
- تبدیل یك كیس به حداكثر سی كیس
- هیچ محدودیتی در فاصله میكروكیس از رایانه مركزی وجود ندارد.
- حمایت از رزولوشن تا 1280*1024 و 24 بیت
- دارای ورودی میكرو فن
- دارای پورت USB
جمعه 29/3/1388 - 0:52
کامپیوتر و اینترنت
هرگاه
بخـشی از یـک مـتـن یا یـک تـصویـر به مـنظور قرار گـرفتن در بـخش دیگری
از هـمان سند و یا در یک بـرنامه دیـگر، کپی Cut و یا Paste شـود، آن بخـش
درون Clipboard وینـدوز به صـورت موقت ذخیره میشود. این سیستم، کارآمد،
قابل اعتماد و آسان است اما تنها نقطه ضعـف آن این اسـت که میتـوان فقـط
یک فایـل را در Clipboard نگاه داشت.
نسـخههای Microsoft Office
دارای عملکـرد Clipboard هـستنـد و میتوانند چنـد آیـتم را ذخـیره کنند،
اما این بـرنامه بـرای کسانی که از Office استفاده نکرده و یا از یـک
برنامه دیـگر همـراه با آن اسـتـفاده میکننـد، چندان کارآیی ندارد.
برنامه
رایـگان Yankee Clipper میتـوانـد صدها آیتـم متـفاوت را در Clipboard
خود به صورت مـوقـت یا دائـم ذخـیره کند، به گونهای که بتوان از آنها
مکرراً استفاده کرد.
قدم اول
برای دریافت نسخه رایگان Yankee Clipper، مرورگر وب خود را باز کرده و به آدرس www.tinyurl.com/9yn3y
بـروید.هنگامی که صفحـه ظاهر شد، در بالای آن روی پیوند Products و سپس
پیوند YC3 که حاوی نسخه رایگان Yankee Clipper است، کلیک کنید. اکنون روی
دکمه Download در منوی سمت چپ کلیک کنید. با این کار یک فرم کوچک باز
میشـود که از شما آدرس پستالكترونیكیتان را سوال خواهد کرد. جزئیات
مربوطه را وارد کرده، روی دکـمه Submit و سپس پیوند Thanks و download
کلیک کنید.
قدم دوم
اگر هشدار امنیتی ویندوز
ظاهر شد، آن را نادیده بگیریـد. اکنون روی Save کلیک کرده و مـکان ذخیـره
فایـل را انـتـخاب کنید. معمولاً دسکتاپ به دلیـل امکان دستـرسی آسان،
مـکان خـوبی است. هنـگامی که Yankee Clipper دریافت شـد، به دسکتاپ رفته،
روی آیـکن آن دابل کلیک کنید، مجدداً پیغام خطای ویندوز را نادیده گرفته و
دستورالعمل ها را بـرای نـصب بـرنامه دنبال کنید. هنگامی که نصـب به پایان
رسید، روی دکمه Finish کلیک کنید و سپـس روی آیـکنی که در Notification
Area ظاهر میشود، کلیک راسـت کرده و از منوی ظاهر شده، گزینه Show را
انتخاب کنید.
قدم سوم
از مزیتهای Yankee
Clipper این است که بلافاصله شروع به کار میکند. بنابراین، تصاویر و
متنهایی که کپی یا Cut میکنید، در مجمـوعه History آن قرار میگیـرند و
از آنـجا میتوانید در صورت لزوم آنها را مشاهده یا استفاده کنید. چند
آیتم جدید را Cut و Paste کرده، سپـس روی Start و Run کلیـک کرده و عبارت
clipbrd را تاپ کنیـد. برای باز کردن ابزار Clipboard Viewer متعـلق به
ویـنـدوز، روی OK کلیـک کنیـد و سـپـس آن را در کـنار Yankee Clipper قرار
دهید. کاربران وینـدوز ویـستا به برنامه کاربردی Clipboard Viewer دسترسی
ندارند.
Clipboard معمولی، تنها آخـرین آیـتـمی که Cut یا كـپی
شده است را نـگه میدارد، در حالی که Yankee Clipper میتـواند تا سقف 20
عکس و 200 كلیپ متنی را در خود نگه دارد.
قدم چهارم
Yankee
Clipper به صـورت پـیـش فـرض، همـه چیـز را در مجمـوعه History خـود قرار
میدهـد، اما هـمانطور که گفـته شـد، History آن محدود اسـت و لذا در
صـورت پـر شدن، این برنامه آیتمهای قدیمیتر را با آیتمهای جدید جایگزین
میکند. اگر باید برخی آیتمها را به مدت طولانیتری نگه دارید، از قابلیت
Boilerplates استفاده کنید. روی یک آیتم کلیک راسـت کرده و از منوی
ظاهرشده، گزینه Send to boilerplates را انتخاب کنید. برای دستـرسی به
آیتـمهایی که در Boilerplate ذخیره شدهاند، روی دکمهای که در سمت چپ
پایین پنجره و بالای كادر زرد رنگ قرار دارد، کلیک کنید.
قدم پنجم
اگر
یـک Boilerplate کافی نبـود، میتوانیـد Boilerplate های بیشتری داشته
باشـید؛ Boilerplate پیـشفرض را باز کـرده و روی یـکی از گروهها (مانند
Text یا Pictures) که در پنجره سمت چپ قرار دارند، کلیک راست کرده و گزینه
New Boilerplate را انتخـاب و بـرایش یک نام تعریف کنید. پـس از آن،
میتوانید با کلیک راست روی یکی از فهرستهایی که در پنجره سمت چپ قرار
دارند و انتخاب Switch bolierplate collection یکی از Boilerplateهایی را
که میخـواهید، انتخاب کنیـد. boilerplate چندان ظریف نیست، اما کار را
انجام میدهد.
قدم ششم
عـمـل Paste در
Yankee Clipper وجــود نــدارد. در عــوض، آیـتمها از مـجموعهها به
برنامههای دیـگر انتقال مییابنـد. به عنـوان مثال، برای کپی کردن یک عکس
از Yankee Clipper به بـرنـامه Word، برنامه
Wordرا باز کنید، نشانگر ورود متـن را در نـقـطه مـوردنظر قـرار داده و به
Yankee Clipper بازگردید. عکس را پیدا کرده، روی آن کلیـک راسـت کرده و
سپـس گزینه Shoot را از منـوی ظاهر شده انتخاب کنید. هنگامی که به Word
برگردیـد، عـکس را در آنجا خواهـید دیـد. اگر Yankee Clipper از پذیرش
آیتمهای جدید امـتناع کـرد، روی Edit و سـپـس Configuration کلیـک
کنـیـد. روی دکـمه Advanced کلـیـک کـرده و سـپـس Periodically re-attach
to clipboard را انتخاب کنید.
جمعه 29/3/1388 - 0:50
دعا و زیارت
من فراموش نمیكنم در سال 59 در این شهر مریوان، با جمع مردم صمیمىِ
اینجا مواجه شدم و به یك واحد آموزش و پرورش - فكر میكنم یك دبستان بود -
رفتیم و با نوجوانان آنجا حرف زدیم. آن نوجوانان امروز یقیناً مردان
میانسالى هستند. از اینجا با بعضى از افراد خودِ مریوان به مناطق دزلى و
دركى - اگر درست یادم مانده باشد - رفتیم؛ مناطق بسیار حساس، بسیار مهم؛
از لحاظ طبیعت، بسیار زیبا؛ از لحاظ مردم، بسیار خونگرم؛ اما متأسفانه بر
اثر جفاى دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامى، همین مردم خوب، همین
منطقهى خوب، همین كوههاى سر به فلك كشیده و سرسبز، همین دشتهاى خرم
تبدیل شده بود به جهنم درگیرىها و دشمن توانسته بود از برخى مزدوران خود
سوء استفاده كند و آنها را وسیلهاى قرار دهد براى كوبیدن مردم و به طور
بالواسطه و غیر مستقیم، كوبیدن نظام اسلامى و تحقیر ملت ایران.
من
فراموش نمیكنم در دزلى مردم با چهرهى باز از ما استقبال كردند. از دزلى
با برادرها خارج شدیم برویم به سمت ارتفاعات مشرف بر سرزمینهاى عراق -
ارتفاعات «تته» - كه مزدوران بدخواهِ حقیرى در بین آن مردم نفوذ كرده
بودند و حضور هیئت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را
فرستاد. ما در بین راه كه به طرف ارتفاعات میرفتیم، دیدیم هواپیماى دشمن
عبور كرد؛ فهمیدیم حادثهاى براى دزلى پیش خواهند آورد. برگشتیم دیدیم
متأسفانه مردم غیر نظامى، مردم كوچه و بازار را بمباران كردند؛ عدهاى را
زخمى كردند، عدهاى را به قتل رساندند. و ما جنازهى شهدا و بعضى از
مجروحین را برداشتیم، آمدیم مریوان.
این خاطرات عبرتآموز است. آن روز همین نظامهاى جهانىِ مدعى حقوق بشر از همین صدام حسین دفاع میكردند؛ از همین حركات وحشیانه دفاع میكردند.نسل
جوان امروز در كشور ما می داند و بداند، آزمایشگاه دروغ و فریب، آزمایشگاه
خطاهاى بزرگ و جبرانناپذیرِ دستگاههاى مدعى حقوق بشر، همین كشور عزیز ما
و همین مرزهاى غربى این كشور از جمله منطقهى كردستان بوده است.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مردم مریوان 26/2/1388
جمعه 29/3/1388 - 0:41
دعا و زیارت
چند خاطره از شهید بزرگوار علم الهدی
1. مامورها پرخاش نمیكنند!
شهید
علم الهدی در سال 1356 در كنكور شركت كرد و در رشته انتخابى و مورد
علاقهاش یعنى تاریخ آن هم در دانشگاه فردوسى مشهد پذیرفته شد.
با
این كه دانشجوى سال اول بود و از اهواز به شهر جدیدى وارد شده بود، اما در
همان چند ماه اول، جزء چهره هاى سرشناس گردید و غالب دانشجویان او را به
عنوان فردى انقلابى و پرتلاش می شناختند. در این سال - كه اوج تظاهرات
دانشجویى علیه رژیم شاه بود- روزى به دنبال تظاهرات، گارد دانشگاه وارد
محوطه مىشود. همگی با تجهیزات دفاعی عجیبی ایستاده بودند در برابر
دانشجویان . خواهرها هم یك طرف ایستاده بودند و همراه با آقایان شعار های
انقلابی می دادند. ر همین اوضاع و احوال بود كه یكى از مأمورین، به یكى از
خواهران چادرى كه در حال عبور از سالن دانشكده بود، پرخاش مىكند. ناگهان
حسین كه شاهد این جسارت بوده، از جمعیت جدا می شود با عصبانیت به طرف
مامور می رود و به او پاسخى تند مىدهد . مأمور هم كه فكر می كرده با این
تشكیلات كسی جرات اعتراض را ندارد ، حسین را دستگیر و بعد از ضرب و شتم او
را به داخل كامیون پرتاب مىكند. عدهاى از خواهران دانشجو كه شاهد ماجرا
بودند، علیه آن مأمور شعار مىدهند و بعد هم همگى جلوى كامیون مىنشینند و
مىگویند تا حسین را آزاد نكنید، از این جا حركت نمىكنیم. سرانجام با
آزادى حسین، اعتصاب خواهران به پایان رسید.
***
2. لطفا با صدای بلند داد بزنید!
حسین
در راهاندازى تظاهرات ضد رژیم شاه در مشهد مقدس، نقش بسیار فعالی داشت.
اولین تظاهرات گسترده مشهد، در تشییع جنازه مرحوم حجتالاسلام كافى بود،
كه حسین در طراحى و راه اندازى آن تظاهرات، نقش بسزایى داشت. چند روز پس
از این تظاهرات ، امام خمینی در اطلاعیهای فرمودند :"مشهد بیدار شده
و...".
سینما ركس آبادان در سال 56 در آتش سوخت. در همان روزها
خیابانهاى اطراف حرم، پراز تانك، نفربر و نیروى نظامى شد . كسى جرأت راه
اندازى و حضور در تظاهرات را نداشت. اما در اولین روز كه خبرآتش سوزی در
سینما ركس اعلام شد، حسین تعدادی از دوستان خود را به تظاهرات علیه شاه
دعوت كرد.
در روز اعتراض پرچم سیاهى به دست مىگرفت و در فاصله
حدود صدمترى از سربازان رژیم، فریاد «الله اكبر» سر مىداد. همه از شجاعت
او تعجب می كردند. تاثیر فریادهای او این شد كه مردم خم با دیدن این
شهامت، او را همراهى كردند و جمعیتى حدود 30 الى 40 نفر جمع شدند. همگی
یك صدا فریاد می زدند. مأموران نظامى با گاز اشك آور و تیراندازى، آن ها
را متفرق كردند. در آن روز چندین بار با فریاد حسین، تظاهرات خیابانى شكل
گرفت.
***
3 . بلند شو! پیامبر سخن میگوید!
حسین
در مشهد اتاق كوچكى كرایه كرده بود . این اتاق كوچك، روزها محل رفت و آمد
مكرر دانشجویان بود، به طورى كه پس از چند ماه، حسین مجبور شد، براى این
كه مزاحم صاحبخانه، نشود ، به جاى دیگری رفت.
عاشق مطالعه بود و
به همین خاطر چراغ اتاقش، معمولاً از شب تا صبح روشن بود . در مدت كوتاهى
كه در مشهد بود، بسیارى از كتاب های معتبر تاریخ اسلام به زبان عربى و
فارسى را مطالعه و یادداشت بردارى كرده بود.
یك شب تصمیم گرفتم به
مشهد بروم و از حسین حال و احوالی بگیرم. طولانی بودن راه حسابی خسته ام
كرده بود. به همین خاطر همان اول شب خوابیدم. نیمه شب بود كه یك دفعه حسین
با حالتى عجیب، مرا صدا زد و گفت بلند شو! بلند شو!
ترسیدم. فكر
كردم اتفاقی افتاده. آخه حسین طوری هیجان زده شده بود، كه قابل وصف نیست.
گفتم چی شده؟ حسین با حالت خاصى گفت: بلندشو! ببین در این كتاب چه مطالب
جالبى از پیامبر (ص) نوشته...! خیالم راحت شد. با خودم گفتم ببین عشق چه
كارها كه نمی كند.
جمعه 29/3/1388 - 0:37
دعا و زیارت
خداوند
عزوجل فرمان داده است كه به سوی او وسیله گرفته شود و فرموده است: یا
أیـّها الّذین آمنوا اتـّقوا لله و ابتغوا إلیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله
لعلّكم تفلحون.1 ای كسانی كه ایمان آوردهاید تقوای الهی پیشه كنید و به
سوی او وسیله برگیرید و در راه او جهاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
در
این آیه سه عامل، سبب رستگاری و نجابت معرفی شده كه هر سه در دعا برای
حضرت صاحبالزمان علیهالسلام جمع است، زیرا: اولین مراتب تقوا ایمان است
و بدون تردید دعا برای آن حضرت نشانه ایمان و سبب كمال آن است. همچنین از
اقسام جهاد با زبان است، كه وسیله به سوی پروردگار رحمان میباشد و آن را
در دو سطح میدهم.
اول، معنای «وسیله» ـ آنگونه كه در مجمع
البیان نقل شده است ـ رشته ارتباط و نزدیك شدن است و تردیدی نیست كه «دعا»
رشته ارتباط و نزدیك شدن به خداوند متعال است مانند سایر عبادتها كه با
آنها قرب و نزدیكی حاصل میشود، و دعا از مهمترین وسایل تقرب و نزدیكترین
راههای ارتباط، و ارزندهترین آنها است.2
دوم، منظور از وسیله ـ
خصوصاً در این آیه شریفه ـ همان امام معصوم علیهالسلام است، چنان كه در
تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام معصوم علیهالسلام دربارة این آیه نقل
شده است كه فرمود: به وسیلة امام به او (خدا) تقرب جویید.
و در تفسیر البرهان از امیر مؤمنان علی علیهالسلام شده كه در مورد آیه: و ابتغوا إلیه الوسیلة.3 فرمود: «من وسیلة او هستم.»4
و
در مرآت الأنوار در حدیثی امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است که: امامان
از آل محمدصلیاللهعلیهوآله وسیلة به سوی خداوند و رشتة اتصال به عفو
او هستند.5
و نیز در كتاب ریاض الجنان از «جابر» نقل شده كه پیغمبر
اكرم صلیاللهعلیهوآله، در حدیثی كه فضیلت خود و خاندانش را بیان
میكرد، فرمود: ما وسیلة به سوی خدا هستیم.6
در بعضی از زیارتها
آمده است: و آنان را وسیله به سوی رضوانت قرار دادی. چنانکه در «دعای
ندبه» میخوانیم: و آنان را مایة رسیدن به قرب خویش و وسیلة به سوی رضوانت
ساختی. و نیز در دعای حضرت زینالعابدین علیهالسلام در روز عرفه
میخوانیم: و آنان را وسیلة به سوی خود و راه به سوی بهشت خویش قرار دادی.7
معرفت الله جز از ناحیة امام حاصل نمیشود، و یا اینكه بهره گرفتن از معرفت الهی مشروط به معرفت امام علیهالسلام است.
بنابراین
منظور از وسیله، همان امام معصوم علیهالسلام است، و منظور از وسیله
برگرفتن به سوی خداوند انجام دادن اموری است كه مایه رضایت و نزدیكی به
درگاه آن حضرت علیهالسلام میباشد. خداوند عزوجل برای هر قوم،
هدایتكننده و برای هر امت، امامی قرار داده، چنانكه فرموده است: و لكلّ
قومٍ هادٍ.و برای هر قوم هدایتكنندهای هست. او، امام علیهالسلام را
وسیلهای برای آنها به سوی خویش تعیین كرده است. پس بر هر قومی لازم است
كه هادی و وسیلة تقرب خود را به سوی حق بشناسند و هر آنچه موجب نزدیك شدن
به او و مایة رضایتش هست انجام دهند، زیرا كه بدون شناخت او تقرب سودی
ندارد.
از همین رو در حدیثی كه مورد قبول شیعه و سنی است از رسول
اكرم صلیاللهعلیهوآله آمده است: من مات و لمیعرف إمام زمانه مات
میتةً جاهلیـّةً.8 هر كس بمیرد در حالی كه امام زمانش را نشناخته باشد، به
مرگ جاهلیت مرده است.
بنابراین آنكه امام زمانش را نشناخته باشد،
مثل كسی است كه هیچ یك از امامان را نشناخته و دلیل بر این معنی روایات
متواتری است كه بعضی از آنها را بیان میكنیم.
در مرآت الانوار از
امام صادق علیهالسلام نقل شده كه فرمود: حسین علیهالسلام بر اصحاب
خودگفت: ای مردم، خداوند عزوجل، بندگان را نیافرید مگر برای اینكه معرفت
یابند، پس اگر او را شناختند و عبادت كردند از عبادت غیر او بینیاز شوند.
مردی به آن حضرت گفت: ای فرزند رسول خدا معرفت خدا چیست؟ فرمود: در هر
زمان، شناخت خداوند به شناختن امامی است كه بر مردم اطاعتش واجب است.9
آنگاه
مؤلف كتاب از استادش ـ علامه مجلسی ـ حكایت كرده كه در بحارالانوار گفته
است: به این جهت معرفت خداوند به معرفت امام علیهالسلام تفسیر شده، كه
معرفت الله جز از ناحیة امام حاصل نمیشود، و یا اینكه بهره گرفتن از
معرفت الهی مشروط به معرفت امام علیهالسلام است.
اكنون باید گفت، بیتردید دعا برای تعجیل فرج مولایمان صاحبالزمان علیهالسلام از والاترین وسائلی است كه خداوند
متعال
آن را وسیله تقرب به سوی خودش قرار داده، و نه تنها به سوی خداوند كه به
سوی تمام امامان بلكه تمام انبیا و اوصیا است كه وسایل ربانی و پدران
روحانی میباشند و این دعا مایة سرور و خرسندی آنها و طلب هدف و مقصود
آنان است، افزون بر همة اینها در زمرة اطاعت اولیالامر است كه خداوند
عزوجل اطاعتشان را فرض نموده و فرموده است: أطیعوا الله و أطیعوا الـرّسول
و أولی الأمر منكم.10 خداوند را اطاعت كنید و رسول و اولیالامر را [نیز].
زیرا خود آن حضرت امر فرموده است كه برای تعجیل فرج او بسیار دعا كنیم. و
شاهد بر آنچه گفته شد، در البرهان و غیر آن از حضرت ابوجعفر باقر
علیهالسلام دربارة فرمودة خداوند است. فإذا قضیت الصـّلاة فانتشروا فی
الأرض و أبتغوا من فضل الله.11پس چون نماز پایان یافت، در زمین پراكنده
شوید و از فضل الهی طلب نمایید.
فرمود: منظور از نماز (صلاة) بیعت
امیرالمؤمنین علیهالسلام و مراد از زمین، اوصیا هستند كه خداوند به طاعت
و ولایت آنها امر فرموده، همچنان كه به اطاعت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله
و امیرمؤمنان علیهالسلام فرمان داده و از آنان به كنایه نام برده است. و
درباره «و از فضل الهی طلب نمایید» فرمود: و طلب كنید فضل الهی را بر
اوصیا 12.
تشبیه جانشینان پیامبر صلیاللهعلیهوآله به زمین، به سبب چند وجه است از جمله:
1.
خداوند متعال، زمین را محلّ قرار و سكونت خلایق قرار داده كه در آن زندگی
میكنند و آرامش و راحت مییابند، و سكون و برقراری زمین به وجود امام
علیهالسلام است، پس آرامش و استراحت تمام موجودات زمین به وجود امام
علیهالسلام بستگی دارد.
«دعا» رشته ارتباط و نزدیك شدن به خداوند متعال است
2.
زمین، واسطة رسیدن بركتهای آسمانی به اهل عالم است چنانكه خداوند
فرماید: و تری الأرض هامدة فإذا أنزلنا علیها الماء أهتزّت و ربت و أنبتت
من كلّ زوجٍ بهیج.13 و زمین را خشك و بیگیاه چون باران بر آن فرو ریزیم،
سبز و خرم شده و نمو میكند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند.
امام علیهالسلام نیز واسطة رسیدن بركت الهی به اهل عالم است.
3.
خداوند متعال انواع مختلفی از نعمتها را از زمین رویانیده، میوهها،
علفها و غیر آن را بر حسب نیاز خلق از ان برآورده تا انسان و حیوان
متناسب با حال خویش از آن برخوردار شوند، و میفرماید: ثمّ شققنا الأرض
شقّاً ? فأنبتنا فیها حبـّاً ? و عنباً و قضباً ? و زیتوناً و نخلاً ? و
حدائق غلباً ? و فاكهة و أبـّاً ? متاعاً لكم و لأنعامكم.14 پس خاك زمین
را شكافتیم ? و از آن حبوبات رویاندیم ? و انگور و نباتاتی كه هی بدروند ?
و زیتون و خرما ? و باغهای پر درخت (جنگلها) ? و میوهها و علفها
رویاندیم.
از وجود امام علیهالسلام نیز انواع بسیاری از علوم و
احكام برحسب نیازهای خلق و مصالح آنان ظاهر گردیده تا به دیگری نیازمند
نشوند. و وجوه دیگری نیز از این تشبیه با دقت و تدبر به دست میآید.
جمعه 29/3/1388 - 0:31
دعا و زیارت
آیت
الله بهجت در سیروسلوک سابقه دهها ساله دارد، ایشان از شاگردان عارف کامل
حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی (ره) و مورد توجه خاص آن استاد بزرگ بوده
و در اوان جوانی، مراحلی را در عرفان سپری کرده اند. بعضی از نزدیکان مرحوم قاضی می گفتند:
« از مقامات و مراحلی که ایشان طی کرده اند اطلاع داریم، ولی عهدی داریم با ایشان که به احدی نگوییم. »
عارف
بزرگی چون امام خمینی (قدس سره) به ایشان عنایتی خاص داشته اند. امام بعد
از بازگشت به قم در اول انقلاب، در بیت ایشان حضور یافته و به دیدار
یکدیگر نایل می آیند.
مؤلف کتاب انوارالملکوت می نویسد:
«
آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی از شاگردان معروف آیت الحق و
سند عرفان، عارف بی بدیل مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی تبریزی(ره)
در نجف اشرف بوده اند، و در زمان آن مرحوم، دارای حالات و مکاشفات غیبیه
الهی بوده و در سکوت و مراقبه، حد اعلایی از مراتب را حایز بوده اند.»
و
بخاطر همین ویژگی بوده است که مرحوم آقای قاضی عنایت خاصی نسبت به ایشان
داشت آقا ضیاءالدین آملی فرزند آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی در
جلسه درس آیت الله بهجت در حضور ایشان برای حضار نقل کرده بود که من به
چشم خود دیدم که مرحوم آقای میرزا علی آقای قاضی در نماز به ایشان اقتدا
نمودند.
آیت الله بهجت، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب
نفس و استکمال معنوی همّت گمارده، و در کربلا در تفحّص استاد و مربی
اخلاقی بر آمده و به وجود آقای قاضی که در نجف بوده پی می برد. و پس از
مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین
اصفهانی (غروی ) کسب فیض می نماید.
همچنین در درسهای اخلاقی آقا
سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می نموده، تا اینکه
در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب
معرفت از ایشان بر می آید، و در سن 18 سالگی به محضر پر فیض عارف کامل
حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می یابد، و مورد ملاطفت و عنایات
ویژه آن استاد معظّم قرار می گیرد و در عنفوان جوانی، چنان مراحل عرفان را
سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد.
آیه الله مصباح که یکی از شاگردان شاخص ایشان می باشد؛ در این باره می گوید:
«
ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی مستقیماً در جهت اخلاقی و معنوی
بهره برده و سالها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی
بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم
علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ
علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و
عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری
نیز گهگاه نکاتی نقل می کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و
دیگران...
با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده بودند و بیش از سی سال
به تدریس خارج فقه واصول اشتغال داشتند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز
زده اند.
آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می گوید:
«بعد
از مرجعیت منزل آیت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از
بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد
فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به
نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن
هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤلیتی برود، و
کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته
باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسولیتش را
قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان
این مسؤلیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این
وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت
با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و
شرایط زندگی پیش بیاید».
تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد
خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را
به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر
حضرت آیه الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند،
سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت
آیه الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای
دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و ... مرجعیت ایشان
را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله
عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر
روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.
در همین ارتباط یکی از مرتبطین ایشان
می گوید: ایشان پیش از در گذشت آیت الله العظمی اراکی چون مطلع شدند جامعه
مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از
بنده برده شود.
و بعد از فوت مرحوم اراکی و پیام جامعه مدرسین و
اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار
ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر
دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید
کند آن وقت فتاوی را منتشر کنید » چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان
توسط بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.
« مرحوم حاج آقا مصطفی از قول
امام نقل می کردند: وقتی امام (که ارتباط نزدیکی با مرحوم آقای بروجردی
داشتند ) دیده بودند که زندگی آقای بهجت خیلی ساده است، برای کمک به زندگی
ایشان یک وجهی از مرحوم آقای بروجردی گرفته بودند، وقتی آورده بودند برای
آقای بهجت ایشان قبول نکرده بودند و امام هم مصلحت نمی دیدند آن وجه را
برگردانند، به هر حال با یک چاره اندیشی حضرت امام فرموده بودند ( این طور
که نقل کردند ): من از مال خودم به شما می بخشم، و شما اجازه بدهید من این
را دیگر بر نگردانم. تا اینکه به این صورت ایشان به عنوان هبه از ملک شخصی
حضرت امام قبول کردند. »
حضرت آیه الله بهجت حتی در درس هایشان نیز
بحث اخلاق و موعظه را فراموش نمی کردند.حجة السلام والمسلمین قدس، امام
جمعه کلاچای که خود سالها در درس ایشان حضور داشته است می گوید:
«
روال آیت الله العظمی بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه
موعظه می کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان
گذشته. »
آیت الله مصباح در این باره می گوید:
« آیت الله
بهجت گاهی داستان یا حدیثی را نقل می کردند که برای ما تعجب آور بود ایشان
چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می کنند، از جمله مطلبی که
ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار می کردند امامت امیر المؤمنین علیه
السلام بود، ما تعجب می کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این
قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی علیه السلام را برای ما بیان
کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیز
هایی که بیشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقی و معنوی ) مطالبی را نمی گویند.
اما بعد از این که به پنجاه- شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم
که آن نکته هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی علیه
السلام می فرمودند به دردمان می خورد. گویا ایشان آن روز می دید که یک
مسائلی بناست در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد«.
حضرت آیت
الله بهجت از آن دسته اولیای خداست که بر خلاف غالب مردم که از عالم غیب
اطلاعی ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتی رسیده که می تواند عوالمی
از غیب را مشاهده کند. و شاید کثرت تکرار ذکر« یا ستار » توسط ایشان در
خلوت و جلوت، که در حال نشستن و برخاستن از این حقیقت حکایت داشته باشد.
آیت الله مصباح یزدی در این باره می فرماید:
«
به نظر می رسد ایشان از نظر مراتب عرفانی و کمالات معنوی در مقامی هستند
که غالباً عوالمی از غیب را شاهدند. و چه بسا در آن، حقایقی از جمله حقیقت
بعضی افراد را آشکارا ( با دیده دل) می بینند، اما چون خود نمی خواهند
افراد را این چنین ببینند، غالباً ذکر « یا ستار » را تکرار می کنند و از
خداوند می خواهند آنچه را که می بینند بر ایشان پنهان سازد. » در واقع
امثال این امور از جمله کراماتی محسوب می شود که از اولیای خدا صادر می
گردد، و ظهور کرامات ره آورد مجاهدت و مخالفت ممتدّ با هوا و هوس می باشد،
و آیت الله بهجت شخصیتی است که در طول عمر با قصد خالص و توجه تامّ به
حضرت حقّ سبحانه به خودسازی و تهذیب پرداخته است، لذا ظهور کرامات و امور
خارق العاده از ایشان امری به دور از ذهن نیست؛ بلکه افرادی که با ایشان
مصاحبت دارند نمونه های آن را بالعیان از ایشان مشاهده میکنند.
آیت الله مصباح با ذکر چند شاهد مثال در این باره می گوید:
«
کسانی که سالیان متمادی با آیت الله بهجت معاشرت داشتند، گاهی چیزهایی از
ایشان می دیدند که به اصطلاح «کرامت» و امر خارق العاده است، هر چند طوری
برخورد می کردند که معلوم نشود امری که از ایشان به ظهور پیوسته کاملا" یک
امر خارق العاده ای است.
که چند نمونه را بیان می کنم:
**زمانی
که حضرت امام(ره) در تبعید به سر می برند ( گویا در ترکیه بودند)، بسیاری
از فضلا و بزرگان علاقمند به ایشان، مورد آزار و اذیت دستگاه قرار می
گرفتند. و به محض اینکه کلمه ای می گفتند یا رفتاری از آنها ظاهر می شد،
از منبر بازشان می داشتند و آنها را جلب می کردند و مدتها زندان بودند و
به جاهایی می بردند که دیگران خبر نداشتند. از جمله یادم می آید زمانی
آقای جنتی تحت تعقیب قرار گرفتند و ایشان را گرفتند و به واسطه قرائن همه
ما نگران بودیم ایشان را خیلی اذیت کنند. من آمدم خدمت آقای بهجت (حفظه
الله تعالی) و جریان را حضورشان توضیح دادم، ایشان تأملی کردند و فرمودند:
« ان شاء الله خبر آزادی ایشان را برای من بیاورید ».
این
فرمایش اشاره ای بود به اینکه آقای جنتی به زودی آزاد می شوند و مشکلی
نخواهد بود، البته این سخن را ممکن است هر کسی بگوید، اما فرمایش آقای
بهجت در آن موقعیت، مژده ای برای ما بود و ما مطمئن بودیم که آقا می دانند
که این جریان ادامه پیدا نمی کند و مشکلی پیش نمی آید،؛ ولی مواردی هم بود
که مثلاً ما به ایشان عرض می کردیم برای شخصی دعا بفرمایید، ولی آقا چنین
چیزی نمی گفتند و شخص مورد نظر نیز به زودی آزاد نمی شد.
**نمونه دیگر:
«
یکی از دوستان می گفت: خانم من باردار بود و نزدیک ماه رمضان می خواستم به
مسافرت بروم. برای خداحافظی و التماس دعا رفتم خدمت آقای بهجت. ایشان مرا
دعا کردند و فرمودند:
« در این ماه خدا پسری به شما عطا خواهد
کرد، اسمش را محمد حسن بگذارید. » در حالی که آقا علی الظاهر اصلا" اطلاعی
نداشتند که خانم من حامله است، و طبعاً راهی برای تشخیص اینکه پسر است یا
دختر و در چه تاریخی متولد می شود نبود. اتفاقاً در شب نیمه رمضان بچه ما
متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتیم.
از این گونه امور برای
ایشان خیلی ظاهر می شد، اما ابداً ایشان اظهار نمی کنند و همین ها را هم
راضی نیستند جایی نقل بشود، ولی برای اینکه مؤمنین بدانند که در این زمان
هم خدا به بعضی از بندگانش عنایت دارد و اگر کسانی صادقانه راه بندگی خدا
را طی کنند، خدا آنها را راهنمایی می کند؛ که:
« والَّذین جاهدوا
فینا لنهدینهم سبلنا: و حتماً آنان را که در راهِ ما تلاش و مجاهدت کنند،
به راههای خود هدایت می کنیم. سوره عنکبوت/ 69 »
راه تکامل و
انسانیت بسته نیست و در این زمان نیز کسانی که بخواهند راه تقرب خدا را طی
کنند، در سایه عنایات ولی عصر(عج) و احیاناً به دست این چنین بندگانی که
در بین مردم حضور دارند، می توانند به مراتبی از کمال و قرب خدا نایل
گردند. اینها همه برای ما می تواند امید بخش باشد و بر ایمان ما بیفزاید.
اینها
حقایق ثابتی است. شوخی نیست، حقایق عینی است که وجود دارد و می توانیم
ببینیم و آثارش را درک کنیم و خود را قدری از شیفتگی به دنیا و زرق و
برقهای آن رها کنیم و بدانیم که لذت و خوشی منحصر به لذتهای حیوانی و
شیطانی نیست. انسان می تواند به کمالاتی و لذتهایی برسد که قابل مقایسه با
این لذتهای مادی نیست؛ ولی افسوس که ضعف معرفت و ایمان از یک طرف، و هجوم
عوامل شیطان داخلی و خارجی، انسانی و جنّی از طرف دیگر آن قدر زیاد است که
کمتر به این گوهرهای گرانبها توجه می کنیم. »
آقای مسعودی خمینی از شاگردان آیه الله بهجت(ره) نیز در این باره می گوید:
«
هر کس به خدمت ایشان برسد، اگر توجه داشته باشد می بیند که ایشان درباره
جهت خاصی که در او (مخاطب) وجود دارد بحث می کند. ما وقتی با آقای مصباح
درس ایشان می رفتیم غالباً پیش از شروع درس درباره امور سیاسی یا اقتصادی
یا امور معیشتی خودمان بحث می کردیم، زیرا آن زمان وضع معیشتی طلاب
(ازجمله ما) خوب نبود، وقتی آقا می آمدند بدون هیچ مقدمه درست در همین
رابطه بحث می کرد، و ما یقین می کردیم که آقا متوجه هست که ما چه بحث می
کردیم. مثلاً وقتی ما می گفتیم: چه کار کنیم؟ وضع زندگیمان بد است، قرض
داریم، نان شب نداریم. بلافاصله ایشان وقتی می نشستند می فرمودند: بله،
طلاب زمان ما هم وضعشان اینطور بود. نداشتند، گرسنگی می خوردند، ولی صبر
می کردند. و حکایتی از زندگی علمای گذشته را در این رابطه نقل می کردند.
به
یاد دارم روزی با آقای مصباح گفتگو می کردیم: ما چیزی نداریم و نمی شود
همیشه با نان خالی زندگی کرد. ایشان آن روز بعد از جلوس فرمودند: یک روز
صبح بچه شیخ مرتضی انصاری(ره) نزد او آمد و گفت: آقا ما هیچ خورشتی
نداریم، فقط نان خالی داریم. شیخ فرمود: نان تازه است، معلوم می شود که
ایشان تازگی نان را خورشت می دانسته اند.
با بیان این مطلب ما یک مقدار آرام می شدیم که ما حداقل همراه نان، پنیر داریم.
***آیت الله شیخ جواد کربلایی نیز می گوید:
«
مرحوم آقای حاج عباس قوچانی که از شاگردان مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا
علی قاضی (ره) بودند در یک جلسه خصوصی بعد از تعریف و تمجید بسیار از آیت
الله بهجت، به بنده فرمودند: من در سفر خود به ایران برای تشرف به زیارت
امام رضا علیه السلام خدمت آقای بهجت رسیدم و در جلسه خصوصی بعد از اصرار
زیاد از ایشان خواستم که درباره حالات شخصی و الطاف حق تعالی نسبت به
خودشان و برخی از مکاشفاتشان سخن بگویند. ایشان حدود بیست امر مهم الهی و
لطف خاص الهی را که حق تعالی به ایشان عطا فرموده بود برای بنده نقل کردند
واز من پیمان گرفتند که به کسی نگویم، ولی بنده یک مورد را به برخی از
رفقا گفتم.
من(کربلایی) از آقای قوچانی با اصرار خواستم آن یکی را به بنده بفرمایند. فرمودند: ایشان فرمودند:
« بنده اگر بخواهم پشت سر خودم را ببینم، می بینم. »
سپس
می فرمودند: بعد از چند سال دیگر بنده به ایران مسافرت کردم و خدمت آیت
الله بهجت رسیدم باز در جلسه خصوصی عرض کردم: آنچه را که چند سال پیش به
بنده فرمودید آیا در قوه خودش باقی است؟ فرمودند: بله. »
***یکی از نزدیکان آقا می گوید:
«
یک بار به فومن رفته بودم، یک روز مانده به مراجعت خدمت آقای اریب، از
علمای فومن رفتم، ایشان چند سکه داد و گفت: یکی از اینها را به آیت الله
بهجت بده. وقتی برگشتم آن را خدمت آقا دادم. دوباره که می خواستم به فومن
بروم آیت الله بهجت، 1000 تومان به من داد و فرمود: این را با یک واسطه به
آقای اریب بدهید. آن مقدار پول را بردم به یک بازاری دادم و گفتم: این را
به آقای اریب بده و نگو چه کسی داده، من در مغازه او نشستم او رفت و برگشت
و دیدم خیلی تعجب کرده است. گفتم: چه شد؟ گفت: وقتی این پول را به آقای
اریب دادم، گفت: قسمتی از خانه ما خراب شده بود و تعمیر کار آمده و گفته
بود که 1000 تومان می گیرم درست می کنم. من که پولی نداشتم، به تعمیر کار
گفتم: فعلاً صبر کن و اینک این پول درست به اندازه مخارج تعمیر خانه است
».
***یکی از دوستان می گوید:
« یکی از بستگان نزدیک من به
مرض سرطان مبتلی گردید. اطباء گفتند: حتماً باید در اسرع وقت تحت عمل
جراحی قرار گیرد، در غیر این صورت غده سرطانی به جاهای دیگر بدن نیز سرایت
خواهد کرد. متحیر مانده بودیم که چه کنیم، آیا بیمار را عمل بکنیم یا نه؟
قرار شد خدمت آیت الله بهجت مراجعه و از ایشان طلب استخاره کنیم.
به
محضر ایشان رسیدم و مشکل را بازگو نموده و طلب استخاره نمودم، آقا استخاره
کردند و فرمودند: عمل لازم نیست، و مبلغی پول دادند که برای او صدقه
بدهیم، و نیز دستور فرمودند مقداری آب زمزم را با تربت حضرت سید الشهداء
علیه السلام مخلوط کرده به قصد شفاء هر روز مقداری از آن به مریض بدهید تا
بیاشامد، همچنین دستور فرمودند تعداد زیادی از فقرا را اطعام نماییم، و یا
هر چند به مقدار کم به آنان صدقه پرداخت کنیم و ضمناً به فقرای و صدقه
گیرندگان بگوییم برای سلامتی بیمار دعا کنند.
بلافاصله دستورات
آقا را مو به مو اجراء کردیم و مریضه جهت توسل عازم حرم امام رضا علیه
السلام گردید و مدت سه روز در آن حرم شریف به دعا و راز و نیاز پرداخت.
حالات بسیار روحانی و عجیبی به او دست داد، پس از برگشت دیگر احساس درد
نکرد.
بلافاصله روانه منزل آقا شدم تا ایشان را در جریان بگذارم و
دستورات بعدی را بگیرم، که در میانه راه بین منزل و مسجد آقا را دیدم
ناگهان پیش از آنکه سخنی بگویم. آقا پرسید: حال مریضه شما چطور است؟ گفتم:
الحمدالله و قضایای مشهد را نقل کردم. آقا فرمودند: به همان دستورات عمل
کنید، و برای امتحان به پزشک مراجعه کنید.
وقتی مریضه به پزشک
مراجعه کرد، پزشک معالج از بیمار با تعجب می پرسد: شما کاری کرده اید یا
جایی رفته اید؟ بیمار می گوید: چطور؟ دکتر با تعجب می گوید: خانم، مرض شما
به طور ناباورانه کاهش یافته و هیچ احتیاجی به عمل ندارد، و مقدار باقی
مانده از غده را با دارو حل می کنیم. هم اکنون الحمدلله مریضه ما بطور
کامل شفا یافته و به زندگی خود ادامه می دهد. آنچه که برای ما جالب توجه
بود استخاره ای بود که آقا فرمودند و گفتند: نیازی به عمل ندارد.
***آقای خسرو شاهی نیز در این رابطه می گوید:
«
از یکی از طلاب که در قید حیات است شنیدم که می گفت: بعد از ازدواج، خانه
ای در قم اجاره کردم، پس از استقرار در منزل، از نظر مالی دچار تنگدستی
عجیبی شدیم تا روزی رسید که حتی به این فکر افتادیم که غذای شب را چگونه
تهیه کنیم. و در شرایطی بودیم که نمی توانستیم از کسی قرض بگیریم. از خانه
بیرون آمدم و برای زیارت به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شدم، پس از
زیارت و هنگام خداحافظی دیدم کسی از پشت سر مقداری پول به من داد و گفت:
این باید به شما برسد. برگشتم دیدم آیت الله العظمی بهجت است. در حالی که
اصلاً به ایشان اظهار نیازی نکرده بودم. شبیه این قضیه را از یکی دیگر از
طلاب نیز شنیده ام.
از اینجا به یاد مطلبی افتادم که آیت الله بهجت می فرمودند:
«
آیا می شود مولایمان از ما بی خبر باشد یا ما را به حال خودمان وا بگذارد؟
اگر طلاب به وظایف خود عمل کنند نگران چیزی نباشند، خود مولا مواظب ما
هست. اینطور نیست که ما را از چشم بیندازد. »
***حجة السلام والمسلمین علم الهدی نیز می گوید:
«
یکی از طلاب نقل می کرد که سالی برای تبلیغ می خواستم گیلان بروم، مخارج
خانواده را فراهم کردم ولی هزینه راه را نداشتم ناچار به زیارت کریمه اهل
بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف شدم و گلایه و درددل کردم، ما که
دربست در اختیار شما اهل بیت علیهم السلام هستیم و می خواهیم شریعت جدّتان
را تبلیغ نماییم ولی کرایه راه نداریم، بالاخره بعد از زیارت قصد کردم به
نماز جماعت حضرت آیت الله بهجت بروم.
بعد از شرکت در نماز ظهر و
عصر، هنگامی که ایشان می خواستند بروند، ناگهان به طرف من که در صف دوم
نشسته بودم اشاره نمودند، من خیال کردم با کسی دیگر کار دارد دوباره اشاره
کردند و فرمودند:
با تو هستم. بلند شدم و به حضورش رسیدم. فرمودند: پشت سر من بیا.
همراه
با عده ای در رکاب ایشان رفتیم تا به دم در منزل ایشان رسیدیم. فرمودند:
اینجا بایست تا من برگردم. داخل منزل تشریف بردند و بعد از چند دقیقه
کوتاه برگشتند و دویست تومان پول ( که آن زمان خیلی ارزش داشت) به من
دادند. عرض کردم: چه کنم؟ فرمود: مگر پول نخواستی؟ جریان یادم آمد.
عرض
کردم: این پول زیاد است. فرمود: نه، چند نفر دیگر هم احتیاج دارند آنها را
هم تأمین می کنی. به هر حال خداحافظی کردم و عازم تهران شدم، در خیابان
چراغ گاز که ماشین های گیلان از آنجا حرکت می کردند دیدم چند نفر از رفقا
نیز می خواهند برای تبلیغ به گیلان بروند ولی پول ندارند. گفتم: نگران
نباشید پول رسیده است، اول رفتیم و نهاری صرف کردیم و بعد سوار ماشین شدیم
و به محض رسیدن به مقصد آن دویست تومان نیز تمام شد.
***جناب حجة السلام والمسلمین حاج آقا شوشتری می فرمودند:
«
شخصی خدمت آیت الله بهجت می رسد و می گوید: آقا! من اکثر شبها برای نماز
شب خواب میمانم چه کار کنم؟ دعایی بفرمایید. آقا هم می فرمایند: چه ساعت
دوست داری بیدار شوی؟ میگوید: ساعت سه نصف شب. آقای بهجت به ایشان می
فرمایند: برو ان شاءالله بیدار میشوید. »
حاج آقا شوشتری ادامه می دهد:
«
اینک چندین سال است از آن جریان می گذرد، و آن شخص به من گفت: از آن تاریخ
به بعد هر شب سر همان ساعت بیدار می شوم، هر چند یک ساعت قبل خوابیده
باشم، و هیچگاه نماز شبم ترک نشده است. و این از کرامات آیت الله بهجت
است.
***و نیز شخصی از برخی شبهات اعتقادی در رنج بوده، از
شهرش به سوی «قم» حرکت می نماید و در آنجا مأوی می گیرد. شبی، آیت الله
بهجت را در خواب می بیند و ایشان جواب شبهات را بر او ارائه می کنند؛ آن
شخص از خواب که بر می خیزد در صادقه بودن رؤیا، خلجانی در قلبش پدید می
آید و روز جمعه برای مطرح کردن آن شبهات به خدمت آیت الله بهجت می رسد، لب
می گشاید که آنها را مطرح کند، ایشان می فرمایند:
« جواب همانهایی بود که در خواب به تو گفتم، تردید مکن! »
***قضیه
اقتدای مرحوم قاضی(استاد اخلاق آیه الله بهجت) به ایشان را، آقازاده مرحوم
آیه الله آقا ضیاء الدین آملی این گونه نقل کردند که: روزی من و پدرم به
محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در
آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و
بعد از آن نگوئید که از خودش نشیندیم، و آن اینکه:
« من با چشم خودم
دیدم که در مسجد سهله یا کوفه (تردید از ناقل است) مرحوم قاضی( استاد
اخلاق آیت الله العظمی بهجت ) به ایشان اقتدا نموده بودند. »سن ایشان در
آن هنگام، حدود 30 سال بوده است.
گفتاری از حضرت آیه الله بهجت(ره) درباره «عمل به معلومات»
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
خداوند
توفیق بدهد به اینکه هر چه می دانیم عمل نمائیم؛ اگر عمل کردیم به آنچه که
می دانیم و زیر پا نگذاشتیم و چشممان را نپوشاندیم [کار درست می شود]؛ ولی
اگر چشم را پوشاندیم و [مثلاً] دست روی چشم بگذاریم، قسم می خوریم که الآن
روز را نمی بینیم!! راست هم هست، دروغ نیست. تا کسی دستش را جلوی چشمش
گذاشته روز و شب را نمی بیند، هیچ چیز دیگر را هم نمی بیند. عمل نکردن به
معلومات هم همین طور است.
« من عمل بما علم أورثه الله علم ما لا
یعلم » هر کسی به معلوماتش عمل کند، خداوند مجهولاتش را معلومات می کند به
همان دلیلی که همین معلوماتی را که فعلاً دارد، در زمان صباوت و طفولیت
نداشت.
همین معلومات را خداوند به تدریج به او یاد داد؛ پس به طور
حتم اگر کسی معلوماتش را زیر پای خودش نگذاشت، بگو برو راحت باش، دیگر
خاطرت جمع باشد. سر وقتش به آنچه که محتاجی عالم می شوی. بلکه از این هم
بالاتر در روایت هست:
« من عمل بما علم کفی ما لم یعلم »
دیگر
به او می گوید موقوف؛ ای کسی که عمل می کنی به معلومات، در فکر چیز دیگر
نشو، بقیه امور با آنهاست. همانهائی که همین مقدار را به شما اعلام کرده
اند، زیادی بر این مقدار را هم، آنها اعلام می کنند. تو دیگر در فکر نباش،
یعنی غصه اش را نخور.
تا به حال کسی هست که بگوید من تا به حال
پای وعظ هیچ واعظی ننشسته ام، از هیچ ناصحی چیزی نشنیده ام، دروغ می گوید،
بلی دروغ است این مطلب. خوب شنیدی، آیا عمل کردی یا نکردی؛ اگر عمل کرده
بودی، حالا روشن بودی، چرا؟ به جهت اینکه خودشان با همان عمل کردن شما،
مجهولات را بر شما اعلام می کنند، خاطرتان جمع باشد.
اما اگر عمل
نکردی و می خواهی همش بشنوی و بشنوی، بشنوی، کی عمل می کنی؟ بعد از اینکه
پرده برداشته شد آن وقت می خواهی عمل بکنی، پس باید بدانیم اگر نصایح را
زیر پا گذاشتیم، نصیحت حالا و موعظه حالا را هم زیر پا می گذاریم، و اگر
زیر پا گذاشتیم، خاطر جمع باشیم خبری نیست چرا؟ چون برای بازی که یاد نمی
دهند!! برای اینکه بنویسی و بگذاری کنار، یاد نمی دهند؛ مثل اینکه نسخه از
طبیب گرفتیم، گذاشتیم توی جیب بغل؛ دیگر کار نداریم برای اینکه توی جیب
بغل ما باشد نسخه از طبیب گرفتیم چه قدر خرج کردیم پول دادیم و تا نسخه
گرفتیم، نه باید عمل کنی.
اگر عمل کردیم دیگر روشنیم- این نصایح و
مواعظ که شده اگر عمل شده بود، الآن روشن بودیم- آن سؤالها و آن درسها با
کارمان هیچ منافاتی ندارد، مثل اینکه بخواهیم دوای این مرض را با ورق زدن
کتاب پیدا بکنیم.
پس قهراً باید بدانیم که خودمان استاد خودمانیم، معلوماتمان را بیاییم نگاه کنیم، مبادا زیر پا مانده باشد.
محال
است که عبودیت باشد، ترک معصیت باشد، با این فرض، انسان بیچاره باشد و
نداند چه بکند چه نکند، محال است. « ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون»
برای اینکه عبودیت ترک معصیت است در اعتقاد و در عمل؛ پس اگر کسی گفت: نمی
دانم، متوقفم؛ چون از این کارها خیلی کرده؛ معلومات را گذاشته زیر پا و می
گوید: نمی دانم.
آیا کسی هست به من صدقه بدهد؟ راهنمایی بکند بابا این همه راهنماییها که شد... حساب کردی.
پس قهراً « کونوا دعاة إلی الله بغیر السنتکم »؛ با عملتان دعوت به سوی خدا بکنید، نه با زبانی که آیا عمل بکنی یا نکنی.
خود
آن کسی که می گوید، معلوم نیست عمل بکند یا نکند فضلاً از آن کسی که می
شنود. به آن کسانی که اعتقاد دارید، به عملشان نگاه کنید، از عملشان سر
مشق بگیرید.
همین دعوت است، با کسی نشست و بر خاست بکنید که همین
که او را دیدید، به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید، نه با کسانی
که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند.
پس
بدانید گیر، سر خودمان است والا کار ما درست است، بلکه انسان متأمل، انسان
عاقل، بد کارها را می فهمد. نگاه می کند امروز، فردا، پس فردا، چطور شکست
می خورند و هلاک می شوند، پس معلوم می شود بدی، هلاکت می آورد. از بی
ادبها هم آدم می تواند ادب را یاد بگیرد، فضلاً از با ادبها؛ پس انسانها
دو قسمت می شوند: «متیقن» و «غیر متیقن»؛ یقین دار می رود تا به آخر به
سوی یقین به شرط اینکه پایش را از یقینیات، از گلیم یقینیات، زیادتر دراز
نکند و یقینیات را غیر یقین نداند- با یقین راه برود، با غیر یقین توقف
کند تا به یقین تبدیل شود و احتیاط بکند تا یقین بشود.
پس قهراً
اشکال در کارهای ما زیاد است از جمله همین است که ما با اینکه یقین داریم
بی یقینیم، با یقینیم اما چنان یقین را کالعدمش کرده ایم که گویی یقینی
نداریم و إلا اگر با یقین معامله یقین می کردیم، با لا یقین معامله یقین
می کردیم، راحت بودیم. ولو یقین داشتیم به اینکه شهید می شویم نه مگر شهید
شدن چی است؟ شهید شدن شکست خوردن است؟ نه سید الشهداء علیه السلام شکست
نخورد، غالب شد، حالا هم غالب است پیش اهل بصیرت.
یک زمانی هم
خواهد آمد که نوع مردم، یقین پیدا خواهند کرد که چه راه خلافی بود ما
رفتیم، راه بدی بود ما رفتیم؛ هفتاد و چند سال با شیوعیت [ کمونیستی ]
زندگی کردند، بر ضد دین تبلیغات کردند، کارها [ کردند] کشتند هر که را که
با خودشان می گفتند مخالف است، بعد فهمیدند نه بابا آخرش چاهِ هلاکت است،
آخرش هیچی است.
این درندگی و توحش از این است که از همان روز اول
خدا را فراموش کردند. خاطرتان جمع باشد، اینهای دیگر هم، اینهای دیگری که
حالا هستند با آن همه تشخصاتی که دارند، آخرش پشیمان می شوند؛ اما یک روزی
که پشیمانی هم شاید به حالشان فایده ندارد.
آخرش محال است این
خانه های کاغذی بقا، دوام و ثبات داشته باشد. با این بادها، با این بادهای
مخالف، محال است اینها بقاء داشته باشند.
همچنین بقایشان را که می
بینید چیست، درنده ها هم این بقا را دارند. شب و روز مشغول فکر در این
هستند که طرف را چه جوری هلاک بکنند. به دین کسی هم کار ندارند، مگر آن
مقداری که مقدمه ریاست خودشان و توسعه ملک خودشاناست مقدمیت دارد لفظ دین.
اگر دین را بتوانند یک جوری بکنند که موافق با مقاصد سیاسی خودشان باشد
همه شان متدین می شوند، همه شان می روند تو کنیسه، همه شان می روند عبادت
می کنند؛ بله خیلی خیلی متعبد می شوند و فلان متعبدین را با خودشان قرار
می دهند.
مقصود، خاطرتان جمع باشد یقین داشته باشید، آن فردا را
«سلمان» می دید، چون یقین داشت و لذا گفت به اینکه سید شباب اهل الجنه را
که حالا ببینید سالهای بعد این قضیه واقع خواهد شد اگر دیدید خوشحالیتان
بیشتر است- همین را می گویند سیدالشهداء به یاد « زهیر» آورد که از جنگی
بر گشته بود خوشحال- غنائمشان زیاد شده بود، فرمود اگر دیدید، اگر ادراک
کردید سید شباب اهل الجنه « لکنتم اشّد فرحاً ». مقصود، افراد روی زمین دو
قسمند: متیقن و غیر متیقن. متیقن سر فراز است و خدا می داند چه مقام عالی
دارد. آیا هنوز آن مقام برای «سلمان» باقی است یا بالاتر رفته؟
همچنین «مقداد»، «ابوذر»، «عمار» و امثال اینها. آنهایی که هی روز به روز آمدند.
در
فکر قول و مقال نباشیم، در فکر عمل باشیم. اگر در فکر عمل به معلومات
باشیم دیگر خاطر جمع باشیم به این که شکست نخواهیم خورد روز به روز روشن
تر می شویم.
جمعه 29/3/1388 - 0:28
دعا و زیارت
حکایتی در مورد حلم و بردباری کاشف الغطاء
روزی مرحوم آیه اللّه حاج شیخ جعفر كاشف الغطاء مبلغی را بین فقراء در اصفهان تقسیم كرد. پس از اتمام پول به نماز
سید فقیری آمد و گفت: ای شیخ خمس منو بده! شیخ رو به جمع کرد و گفت: هرکسی ریش شیخ را دوست دارد به سید کمک کند |
جماعت
ایستاد. در بین دو نماز كه مشغول خواندن تعقیبات بود سیّدی فقیر جلو آمد،
تا مقابل امام جماعت رسید گفت : ای شیخ ! مال جدّم ، خمس را بده !!
آقای
كاشف الغطاء پاسخ داد: قدری دیر آمدی . متاءسفانه چیزی باقی نمانده است .
سیّد با كمال جسارت و گستاخی آب دهان به ریش شیخ انداخت . شیخ هیچ گونه
عكس العملی نشان نداد بلكه به نمازگزاران اعلام نمود: هر كس ریش شیخ را
دوست دارد به سیّد كمك كند و خودش پولی را جمع كرده و به او داد!
جمعه 29/3/1388 - 0:25
دعا و زیارت
سفارشهایی از آیت الله سید علی قاضی(ره)
کلید سعادت دنیا و آخرت
سید علی آقا قاضی در یکی دیگر از نامه هایش چنین می نگارد:
« بسم الله الرحمن الرحیم، بعد حمدالله جل شأنه و الصلاة والسلام علی رسوله و آله؛
حضرت
آقا! تمام این خرابی ها که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه، از غفلت است؛
و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهیه است و مراتب دیگر دارد که به
آنها إن شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلت ها، غفلت از مرگ است و تخیل
ماندن در دنیا؛ پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید
دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر
گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت؛ پس فکر و ملاحظه نمائید چه چیز شما را
از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی! و به جهت تسهیل این معنی چند چیز
دیگر به سر کار بنویسد بلکه از آنها استعانتی بجوئی:
اول ـ بعد از
تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرائض خمسه و سائر فرائض در احسن
اوقات؛ و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد؛ و تسبیح صدیقه
طاهره ـ صلوات الله علیها ـ بعد از هر نماز؛ و خواندن آیه الکرسی ـ کذلک ـ
؛و سجده شکر و خواندن سوره « یس » بعد از نماز صبح؛ و « واقعه» در شبها؛ و
مواظبت بر نوافل لیلیه؛ و قرائت مسبّحات در هر شب قبل از خواب و خواندن
معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضاً بعد از صلاة
عصر؛و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه
بخوانید:
« لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک
و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی أن
یحضرون إن الله هو السمیع العلیم. » مدتی به این مداومت نمائید بلکه حالی
رخ دهد که طالب استقامت شوید إن شاء الله تعالی.
سبب تمام غفلت ها، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا؛
حضور قلب
حجت
الاسلام آقای دکتر مرتضی تهرانی نقل می کند: « آیت الله قاضی در پاسخ شخصی
که از ایشان تقاضای سفارش کرد، فرمودند: قلم و کاغذ از جیبت درآور و
بنویس:
سررشته دولت ای برادر به کف آر
وین عمر گرانمایه به خسران مسپار
یعنی همه جا با همه کس در همه جا
می دار نهفته چشم دل جانب یار »
نماز شب
علامه طباطبایی می فرمودند:
«
چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه
گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده
بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را
روی شانه من گذاردند و گفتند:
ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! »
حاج سید هاشم حداد نقل می کردند:
«
مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان
شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا
دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و
نشاط برای عبادت داشته باشید. »
جمعه 29/3/1388 - 0:24
دعا و زیارت
پیامبر
اکرم (ص) می فرماید: «افضلُ العباده فعانقها و احبها بقلبه » : بهترین نوع
عبادت، عبادت عاشقانه است که قلب عبد مملو از محبت محبوب باشد.(1)
در
آن هنگام که غوغای زندگی به خاموشی می گراید و بانگ ها و فریادهای
تلاشگران دنیا به گوش نمی رسد و بساط پر آوای مردم برچیده می شود و غافلان
و بیخبران از عالم معنا به بسترها خفته و آرامشی خاص برای بیدار دلان و
عشاق حق، فراهم ساخته اند. آنان که دلی آکنده از عشق پروردگار دارند و
سینه پرسوز و شوقی هرچه تمامتر برای نیایش و ستایش رب خویش ، برپای می
ایستند تا حجاب بین خود و معشوق را از میان بردارند به قول حافظ:
دلا بســـــــوز که سوز تو کـــارها بکـــند دعـــای نیـــم شبی رفع صــــــد بلا بکند
زمــــلک تا ملـــکوتش حجـــــاب بردارند هر آنکه خدمــــــت جـام جهان نما بکند (2)
آری
مردان خدا و آنان که در دستیابی به کمالات معنوی و مدارج عالی الهی کامیاب
شده اند، رمز موفقیت خویش را همان راز و نیاز شبانه با پروردگار می دانند:
هرگنج ســعادت که خدا داد به حـــافظ از یمن دعــای شــب و ورد ســــحری بود
مرا در این ظلــمات آنکه رهنمایی کــرد نیاز نیم شبــــی بود و گریه ســـــــــحری (3)
خداوند
در آیاتی به شب زنده داری اشاره کرده است؛ من جمله: «وَ مِنَ اللَّیْلِ
فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً : و در شبانگاه براى او سجده
كن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى»( 4)
از دیگر آیاتی که به شب زنده داری اشاره کرده است این آیات می باشد:
اسراء/79 ، ذاریات/ 18و 17 ، سجده/ 16 ، مزمل/4-1 ، زمر 64 ، آل عمران/113
، انسان /26، زمر/9 ، مزمل
/20
خداوند
پاداش نماز شب را بیان نکرده است چرا که امور مهم و پر ارزش چنان است که
با الفاظ و سخن به آسانی حقیقت آن را نمی توان درک کرد و با این حال گاهی
اخفاء و ابهام آن، نشاط انگیزتر است و از نظر فصاحت بلیغ تر. خداوند پاداش
نماز شب را در هاله ای از ابهام قرار داده است:« پهلوها را از بستر تهی می
کنند و خدای را با بیم و امید می خوانند و از آنچه به آنان روزی کرده ایم
انفاق می کنند. هیچکس نمی داند چه ثوابهایی که باعث روشنایی چشمان است
برای آنان نهفته است»(5). هرچند همة
پاداش اخروی نماز شب برای ما درك كردنی نیست، ولی معصومین ـ علیهم السلام
ـ از برخی آثار دنیوی و اخروی آن ما را مطلع كرده اند مثل احادیث ذیل:
پیامبر اکرم(ص): «نماز شب چهره را زیبا می سازد غم را می زداید و دیده را جلا می دهد»(6)
و نیز می فرمایند: «همانا نماز شب موجب نزدیكی به خدا ،جبران كردن گناهان ، باز دارنده از گناه و دفع كنندة درد بدن است» (7)
امام
علی (ع)فرمودند: عبادت شبانه موجب سلامت بدن و باعث خشنودی پروردگار و در
معرض رحمت خداوند قرار گرفتن و به اخلاق و راه و رسم پیامبران تمسک جستن
است(8)
علی بن محمد
نوفلی روایت کرده است : امام هادی ( ع ) فرمودند: گاه می شود که بنده ای
برای نماز شب برخیزد و خواب بر او غلبه می کند و به سمت راست و چپ می غلطد
( و از خستگی و شدّت خواب ) چانه ی او به روی سینه اش می چسبد ، در این
حال خداوند متعال فرمان می دهد که : درهای آسمان را بگشایید و به فرشتگان
فرماید که : به این بنده ی من نظر کنید که برای نزدیک شدن به من ، چه سختی
هایی را بر خود روا می دارد در حالی که من این عمل را بر او واجب نکرده ام
و او از من سه چیز می طلبد : اول آنکه گناهانش را بیامرزم ، دوم آنکه
توفیق توبه را به او ارزانی دارم ، سوم آنکه روزی او را فراوان کنم ؛ و من
ای فرشتگان ! شما را گواه می گیرم که هر خواسته ی او را برآورده کردم .(9)
به
خاطر همین آثار شب زنده داری است که بزرگان و اولیاء الله ، این نافله را
برای خود فریضه کردند. نقل است از حاج احمد آقا فرزندامام خمینی: روزی که
از نجف عازم کویت شدیم، بعد از آن همه گرفتاریها ساعت 12 و شاید بیشتر،
سرانجام، امام در هتل بصره استراحت کردند. دو ساعت نخوابیده بودند که
ساعتشان زنگ زد و بیدار شدند ونافله نماز شب را به جا آوردند.(10)
بحث را با مناجاتی از آیت الله حسن زاده آملی به پایان می بریم:
الهی! خفتگان را نعمت بیدرای ده و بیداران را توفیق شب زنده داری و گریه و زاری(11)
جمعه 29/3/1388 - 0:22