داستان و حکایت
شما یگانه همسر نیستید!!
گاه
فرصت هایی را از دست داده ایم که با صرف هزینه های هنگفت هم قابل بازگشت
نیستند دنیای ما آدم های ناآگاه و خوش خیال سراسر پارادوکسی طنز گونه است.
گاه فرصت هایی را از دست داده ایم که با صرف هزینه های هنگفت هم قابل
بازگشت نیستند دنیای ما آدم های ناآگاه و خوش خیال سراسر پارادوکسی طنز
گونه است . چیزهای با ارزش را دور می اندازیم و به جایش چیز های بی ارزش را
بر میداریم و مدتها به گردن وبال گردنمان می کنیم.
شما تصور کنید کسی می خواهد به سفری دور و دراز برود که خطرات زیادی در
راه است به او هشدار داده شده که در برداشتن وسایلت دقت کن وسایل سنگین و
کمر شکن را بر ندار چراغ راهت فراموش نشود مسیر پر است از صخره و سربالایی و
جاهای سرد و گرم و … . خوب اگر کسی به جانش علاقه داشته باشد بیشترین دقت
را به خرج می دهد در انتخاب وسایل و توشه راه حالا اگر این شخص به جای
برداشتن چراغی که او را به مقصد برساند و تمام مسیر با او باشد یک وسیله ای
را انتخاب کند که ظاهری زیبا و سرگرم کننده دارد آیا این خنده دار نیست؟
اینجا برای بهتر ادا شدن حق مطلب از یک داستان تمثیلی استفاده می کنیم :
در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.
همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت
پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.
همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را
برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود
و تنهایش بگذارد.
همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و
مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می
کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.
اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند
شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود
این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در
خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او
نداشت.
روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد
و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم،اما اگر
بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد ! بنابراین
تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.
اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و
از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده
ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها
نمانم؟
زن به سرعت گفت: “هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.
مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در
زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟
زن گفت: البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو
می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.
مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این
بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه
من باشی؟
زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !
گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد:
من با تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و
استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و
نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت:
“باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…
در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!
۱٫ همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.
۲٫ همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.
۳٫ همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
۴٫ همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف
تن و پول و دوست میکنیم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و تنها
رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و
توانی برایش باقی نمانده است.
و جا دارد بیان وزین و سراسر حکمت امیر المؤمنین علیه السلام را بیان کنیم :
«ان ایقن انه یفارق الاحباب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عما
خلف، و یفتقر الی ما قدم کان حریا بقصر الامل و طول العمل »؛ کسی که یقین
دارد (به زودی) از دوستان جدا می شود و در زیر خاک مسکن می گزیند و با حساب
الهی رو به روست و از آنچه بر جای گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه از
پیش فرستاده محتاج می شود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را
طولانی کند. (بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۶۷)
يکشنبه 30/4/1392 - 13:15
ازدواج و همسرداری
· ما به لباسمان اهمیت می دهیم. وقتی به ما توصیه ای در مورد مد و نحوه
لباس پوشیدن می دهید ما قدردانی می کنیم. به ما بگویید چه بپوشیم و برایمان
چیزی که دوست دارید بخرید، ما شکایتی نمی کنیم.
· وقتی می گویید: "از کدوم خیابون می ری؟" می دانیم که منظورتان این است که "چرا داری از این مسیر می ری؟"
· ته دلمان از اینکه انقدر خوب هستید که دیگران هم متوجه آن می شوند خوشحالیم.
· دوست داریم که هر چند وقت یک بار صندلی تان را به ما بدهید.
· خوب است که وقتی نوبت اسباب کشی می رسد به ما کمک کنید.
· وقتی تیم محبوبمان می بازد دوست داریم کمی به ما زمان بدهید تا این اندوه را سپری کنیم.
· از اینکه به خودتان برسید خوشمان می آید. زیادی لاغر بودن هم خوب نیست.
· ما نمی توانیم ذهن دیگران را بخوانیم، ولی خیلی چیزها را درک می کنیم.
خوب می فهمیم که چه چیزی شما را اذیت می کند، فقط باید به ما بگویید که
قضیه چیست.
· ما هم به نظافت اهمیت می دهیم، فقط شما نیستید که نگران این چیزها هستید.
· فقط بدین دلیل تیشرتی چند لکه یا پارگی کوچک دارد دلیل نمی شود که کهنه و
بی مصرف شده باشد. آن تیشرت داستان هایی دارد. پس آن را دستمال نکنید یا
دور نیندازید.
· قبل از تغییر دکوراسیون نظر ما را هم بپرسید. ما هم در همین خانه زندگی می کنیم.
يکشنبه 30/4/1392 - 13:14
بهداشت روانی
يکشنبه 30/4/1392 - 13:8
خواستگاری و نامزدی
آیا اگر خطا و اشتباهی یا مسئله ای در زندگی اش رخ داده است، اجازه دارد
آن را با نامزدش مطرح کند یا نه؟ مبادا بیان این اسرار دست مایه ای برای
سركوب وی توسط همسرش در زندگی زناشویی آینده گردد؟ اسرار زندگی را می توان
مانند مباحث امنیتی اطلاعات به چهار طبقه ( بکلی سری، سری، خیلی محرمانه و
محرمانه ) تقسیم نمود. در زندگی نیز برای مسائل خود طبقه بندی داشته باشید.
1 - در جلسات اول خواستگاری می توانید مسائلی را مطرح کنید که دیگران
اطلاع و آگاهی دارند ولی خواستگار شما از آن بی اطلاع است. مثلاً در محل و
فامیل همه می دانند شما با یک ازدواج غیر موفق روبرو بوده اید بهتر است این
نکته را قبل از قرار خواستگاری به اطلاع فرد مورد نظر برسانید که اگر با
شنیدن این موضوع نظرش تغییر می کند قبل از جلسات خواستگاری و ایجاد زحمات و
مشکلات متوجه شود.
2 - گاهی ازدواج تا مراحلی پیش رفته است و بعد به دلایلی انجام نشده و در
شناسنامه هم ثبت نشده و عروسی هم انجام نگرفته است در این شرایط لازم نیست
قبل از خواستگاری اطلاع دهید ولی در آخر جلسه اول خواستگاری باید برای فرد
تشریح کنید. برخی از اسرار را که جز خانواده شما کسی از آن اطلاع ندارد
نباید در جلسات اول بیان کنید. شما می توانید در مراحل بعد و به میزان
اعتمادی که به فرد مقابل پیدا کرده اید، او را از این اسرار مطلع سازید.
3 - هرگز نباید از اشتباهات و لغزش هایی که در دوران مجردی انجام داده اید
و کسی هم از آن باخبر نیست و شما نیز توبه کرده اید و یقیناً بعد از
ازدواج هم همسرتان متوجه آن نخواهد شد، سخنی به میان بیاورید. زیرا گناهان
وخطاها امری ما بین ما و خدای ماست، و هیچ کس اجازه ندارد آبروی خود را
جلوی دیگران ببرد. علاوه بر این هرگز از فرد مقابل نخواهید كه به اینگونه
مسائل اشاره کند. ولی اگر مسئله ای قبل از ازدواج برای شما پیش آمده و شما
مرتکب جرم وخطایی شده اید و امکان بر ملاشدن آن را پس از ازدواج وجود دارد،
باید حتماً به نحوی آن را برای فرد مقابل بیان کنید.
4 - گفتن تمام جزئیات ( عصبانیت های موردی، بی نظمی های موردی، ضعف در
مهارتهای زندگی و... ) لازم نیست زیرا مفسده دارد و باعث نگرانی و ایجاد
تردید می شود و زمینه وسوسه های شیطانی را فراهم می آورد و ممکن است فرد
مقابل اینگونه برداشت کند که مشکل بسیار بزرگ بوده و فقط قسمتی از آن گفته
شده است. به همین ترتیب گفتن جزئیات و مسائلی که به زندگی مشترک مربوط نمی
شود لازم نیست، پرسیدن از آنها نیز لزومی ندارد بنابراین پرسش درباره اینکه
چه گناهی مرتکب شدهای؟، آیا دوست پسر یا دختر داشتهای؟، چند تا خواستگار
برایت آمده است؟، به خواستگاری چند نفر رفتهاید؟ و... لازم نیست و گاهی
توهین و بیحرمتی به شمار می رود و پیامدهای منفی بسیاری دارد.
5 - از گفتن عیبی که خواستگاریتان را به هم می زند، ابا نداشته باشید،
چون در غیر این صورت خانه را درزمین سستی بنا کردهاید. عیبی که امکان دارد
گفتن آن یک خواستگاری را به هم بزند،نگفتن آن یک زندگی را به هم خواهد زد .
6 - اگر شما دارای نقص عضو یا بیماری هستید باید به طور کامل و به دور از
ابهام در مورد شناخت نقص، ناتوانایی های آن و روش درمانش توضیح دهید. بهتر
است در این موارد از پزشک بخواهید شرح بیماری شما را به طور دقیق و شفاف
به زبان فارسی مکتوب بنویسد و آن را به فرد ارائه دهید وبا معرفی پزشک خود
از آنها بخواهید هرگونه سوالی که دارند از پزشک معالجتان بپرسند.
7 - اگر فرد مقابل شما دارای نقص عضو یا بیماری است، نباید عجولانه و
ناآگاهانه تصمیم بگیرید، بلکه باید بر اساس میزان ظرفیت و تحمل خود یا فرد
مقابل و به دور از هرگونه ترحمی تصمیم گیری کنید و هرگز به فکر تغییر
اوضاع نباشید.
يکشنبه 30/4/1392 - 13:1
امر به معروف و نهی از منکر
دختر سرزمین من
احساس میکنم این روزها معنای زیبایی را گم کرده ای
باور کن زیبایی در چشمهای رنگ روشن و لبهای برجسته کرده سرخ نیست
باور کن هر چه قدر هم دماغت را کوچک و سر بالایش کنی زیبا نخواهی شد
دختر سرزمین من...
معیارهای زیبایی ات را تغییر بده
زیبایی ظاهری هر فرد،همانیست که خداوند در وجودش قرار داده
و این زیبایی ظاهر زمانی به چشم خواهد آمد که تو قلب پاکی داشته باشی
آنوقت همه تو را زیبا خواهند دید!!
از صمیم قلب برایت آرزو میکنم زیبایی حقیقی گم شده ات را دوباره پیدا کن!
صورتش از سرما میلرزید
اما حاضر نبود شال را کمی جلوتر بکشد...
و همچنان "مــا" را اُمُل می خواند...
يکشنبه 30/4/1392 - 0:35
عقاید و احکام
قابل توجه اونها که برهنگی را تمدن و حجاب را عقب ماندگی میدونن و البته عقل گراها!!
یکی از دوستان تعریف میکردند سر کلاس نورواناتومی استادشون یه مطلب خیلی جالب را بیان کردن!!!
یکی از مهمترین تفاوت های مغز انسان با سایر موجودات در لوب اهیانه (پیشانی) مغزه!
هرچه انسان متکاملتر شده لب اهیانه مغز هم رشد و تکامل بیشتری را داشته...
در این لب قسمتی بسیار تکامل یافته وجود داره که در فرد ایجاد حجب و حیا میکنه...
هنگامی که محققین برای درمان برخی بیماران مانند شیزوفرنی
مجبور بودن قسمتهایی از لب اهیانه را تخریب کنن متوجه شدن فرد بعد از درمان
تمایلی برای لباس پوشیدن نداره و ترجیح میده برهنه باشه!
با تحقیق و مطالعات بیشتر مشخص شد قسمت پیشرفته ای در این لوب وجود داره که باعث حجب و حیا در انسان میشود..
نتیجه: انسان هرچه از نظر مغزی متکاملتر باشه با حیاتر و باحجاب ترم هست!!!
يکشنبه 30/4/1392 - 0:25
امر به معروف و نهی از منکر
زن در معدن زغال سنگ کار می کند تا با مرد مساوی شود.
زن ساعت ها به دور از فرزندان کار می کند تا با مرد مساوی شود.
زن فست فود را جایگزین پخت غذا می کند تا درعدم گذراندن زمان در آشپزخانه با مرد مساوی شود.
زن ماشین های سنگین را در بیابان می راند تا با مرد مساوی شود .
زن تا دیر وقت بدون ترس در خیابان رفت وآمد می کند تا با مرد مساوی شود.
زن در مسابقات رالی شرکت می کند تا با مرد مساوی شود.
زن لباس های مردانه می پوشد تا با مرد مساوی شود.
زن
برای سهیم شدن در تجارت جهانی ،نقش مهمی در تبلیغات (البته با بدن عریان
یا نیمه عریان وچهره بزک کرده اش)ایفا می کند تا با مرد مساوی شود.
زن به تنهایی با دوستانش به مسافرت می رود تا با مرد مساوی شود.
زن زیر بار مسئولیت ازدواج نمی رود تا به ظاهر آزاد باشد تا با مرد مساوی شود.
زن ریحانه بودنش را نادیده می انگارد تا با مرد مساوی شود.
زن عفاف را دفن می کند وحجاب را رنگ بی رنگی می زند تا با مرد مساوی شود.
آری!زن با مرد مساوی است :زن در انسانیت ورعایت تقوا با مرد مساوی است.
یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر
سوره حجرات آیه 13
ای
مردم !ما شما را از یک زن ومرد آفریدیم وشما را تیره ها وقبیله ها قرار
دادیم تا یکدیگر را بشناسید :(اینها ملاک امتیاز نیست،)گرامی ترین شما در
نزد خداوند باتقوا ترین شماست:خداوند دانا و آگاه است.!
"ترنم عفاف
يکشنبه 30/4/1392 - 0:20
آموزش و تحقيقات
دختران امروزی استقلالطلب هستند
یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریههای سنگین و حق طلاق و... باز هم
دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سایه هیچكسی باشند چه پدر ،چه مادر، چه
همسر و چه بچه... .
میگنا - اینبار میان مطالب پروفسور باهر، این عنوان را برای
گپزدن انتخاب كردیم: «دختران ناجنس، پسران بدجنس» توصیه میكنیم برای شناخت بهتر
دختران و پسران امروز و رفع بسیاری از مشكلات در ارتباط با آنها، حتما این مطلب را
بخوانید.
اتاق كار پروفسور باهر پر از دستنوشتهها و مقالههایی است كه با
دیدن عناوین آنها شگفتزده میشوید البته جست و جو میان این كاغذها كاری بسیار
دشوار است و پروفسور با تهیه فهرستی از مطالب كار مخاطبانش را راحت كرده
است.
اینبار میان مطالب پروفسور باهر، این عنوان را برای گپزدن انتخاب
كردیم: «دختران ناجنس، پسران بدجنس» توصیه میكنیم برای شناخت بهتر دختران و پسران
امروز و رفع بسیاری از مشكلات در ارتباط با آنها، حتما این مطلب را
بخوانید.
تعریف اولیه من از دختران در حال
گذار
ابتدا باید بگویم این اصطلاح «ناجنسی» دختران مودبانه كلمه
بدجنسی است كه در جامعه استفاده میشود و بسیار هم كاربرد دارد و در كنار كلمه
ناجنس به كار میرود. به همین دلیل است كه از این 2 واژه برای شرح و توضیح
نابسامانیهای رفتاری و اخلاقی هر 2 جنس استفاده میشود.
عوامل متعددی باعث
شده كه طی 30 سال اخیر دختران بهصورت جهشی تغییرات عمده ای داشته باشند و همین
تغییرات باعث شده توقع دختران بیشتر شود. این موارد بین دختران جامعه بزرگی مثل
تهران و در سطوح و لایه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و تحصیلاتی قابل رویت است و شاید
بتوان آن را به دیگر مناطق نیز تعمیم داد و با بررسی و آسیبشناسی بتوان از بروز و
تكرار نابسامانیها در آن مناطق جلوگیری كرد.
قبل از اینكه باعث بهوجود
آمدن حسادت بین همكارانتان شوید، رئیس رفتار خودتان باشید و حرفی نزنید كه دیگران
را با آن تحریك و عصبانی كنید .
دختران
آموزش عالی
سواد و
تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با سالهای قبل و همچنین قبل از انقلاب رشد بسیار
فزایندهای داشته است. در حال حاضر متوسط سواد در دختران شهرنشین لیسانس است در
حالیكه در قبل تحصیل تا پایان مقطع دبستان بالاترین میزان بود.
تغییرات چشمگیر
در
مقایسه آماری، تعداد دختران نیز تغییر داشته است. اگر كیفیت را با مواردی چون سلیقه
و سواد و آگاهیهای عمومی و درك و فهم تعریف كنیم در همه این موارد دختران تغییرات
چشمگیری با همنوعان خود در سالهای قبل دارند.
توقعات بالا
یكی از
دلایلی كه باعث شده دختران دیر و خیلی كم ازدواج كنند توقعات بالا و
زیادهخواهیهای آنان است كه بر تمام تصمیمگیریهایشان تاثیر گذاشته است. قبلا
دختران میگفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم
ولی در این دوران دختران خواستههایشان را اعلام میكنند و میخواهند و براساس آن
تصمیم میگیرند یعنی تنها تامین مادی از طرف یك مرد برایشان ملاك نیست و انواع و
اقسام خواستهها و نیاز های مختلفی كه دارند را بیان میكنند و در ازدواج بهدنبال
برطرف كردنشان هستند.
شغلیابی
موقعیت
های شغلی دختران در مقایسه با سال های گذشته تفاوتهای آشكاری پیدا كرده است. در
گذشته دختران عموما یا كار نمیكردند یا كارهایی در حیطه خانه انجام میدادند و
كمتر دختری خارج از خانه كار میكرد ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل
عموما خارج از خانه بهدنبال كار هستند و به راحتی هم جذب بازار كار
میشوند.
در جامعه امروزی میبینیم كه دختران به كار كردن مشتاقتر هستند و
توفیقاتشان در كاریابی و پیشرفت كاری هم بیشتر است.
سن دخترانگی (اصطلاح
باهری...)
منظور از این سن، سنی است كه دختران را بالغ و عاقل فرض
میكردند؛ این سن نیز 10 تا 15 سال تفاوت پیدا كرده است؛ به این معنی كه در گذشته
یك دختر 15 ساله را بهعنوان یك دختر خانم كامل معرفی میكردند كه آمادگی ازدواج
داشت و اگر در این سن ازدواج نمیكرد و مثلا 20 ساله میشد میگفتند كه ترشیده و
دیگر شوهری پیدا نخواهد كرد ولی امروزه اگر بخواهند یك دختر 20 ساله را شوهر بدهند
همه میگویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید و...
سن مناسب و متعارف برای
ازدواج كه میانگینش در گذشته 15 بود الان به 25 سال رسیده است. به همین دلیل سن
دخترانگی بالا رفته است.
زنان مدیر
در سطوح
میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانمهای جوان
توانستهاند از محدودههای ممنوعه كه در گذشته وجود داشته عبور كنند.
كمیت
تعداد زنان و
دختران جوان براساس آمار و مشاهدات نسبت به سالهای گذشته بالا رفته و افزایش داشته
است و این افزایش نه تنها نسبت به تعداد دختران در سالهای قبل بوده بلكه در مقایسه
با پسران نیز این افزایش چشمگیر است.
ارتباطات
گسترده
ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در
جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است مثل حضور در دانشگاه و
محیطهای كاری و ... و طبق آخرین آماری هم كه اعلام شده 80 درصد از دختران
دبیرستانی دوست پسر دارند. شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادیهای
اجتماعی بیشتری میخواهند.
استقلالطلبی
دختران
امروزی استقلالطلب هستند یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریههای سنگین و
حق طلاق و... باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سایه هیچكسی باشند چه
پدر ،چه مادر، چه همسر و چه بچه... .
توصیههای
كاربردی
اولین اولویت این است كه جوان، شناخته شود. با شناخت درست
از نیازها و خواستهای او میتوان تصمیمات درستی گرفت. باید برای جوانان زمینه
فعالیتهای تولیدی فراهم شود تا از انرژی مازاد او، بهرهبرداری مناسبی صورت بگیرد.
جوان اگر مولد نباشد، مخرب میشود.
باید برای جوانان آزادیهای مشروع و
مشروطی درنظر گرفت كه اختیار انتخاب آن هم باید متناسب با شرایط بومی، اقلیمی و
فرهنگی جوانان هر شهر، استان یا... باشد نه اینكه یك تصمیم مركزی گرفته شود و
بخواهند آن را در تمام نقاط و در هر شرایطی اجرا كنند.حتی مجریان و محافظان این
آزادیها هم باید با شرایط جامعه هماهنگ باشند تا برداشتهای متفاوت باعث ایجاد
اختلاف و ناهماهنگی نشود.
باید گفت ضربههای فرهنگی كه ممكن است از طریق
اجرای غلط و ناصحیح قوانین انضباطی و محدودیتی به جامعه جوان وارد شود بهمراتب از
ضربههای تهاجم فرهنگی و تحریم های اقتصادی و... مخربتر
پسرها بلافاصله بعد
از اولین آشنایی با یك دختر حتی در حد رابطه دوستی و همكاری، بلافاصله خانواده را
فراموش میكنند و كاملا به طرف او تمایل پیدا میكنند ولی دختران همدلی و وابستگی
بیشتری به خانواده دارند.
و كشندهتر خواهد بود. پس وضع قوانین، یك طرف قضیه
است و نحوه اجرا و صیانت از آن، بعد دیگر قضیه. بنابراین اگر بنیان های اجرایی و
اعتقادیمان محكم باشد نباید نگران تلاشهای دیگران باشیم.
پسران
بیخردی
خرد به
معنای قدرت تمییز و تشخیص بین پسران بهشدت كاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته
با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است.
در گذشته در
این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم كسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل
امروز هوشمندی و ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارند ولی خردشان كمتر و قدرت
تحلیلشان ضعیفتر است. برای مثال در مواجهه و هم كلامی با یك دانشجوی ممتاز در
مقطع فوق لیسانس اگر در زمینههایی خارج از حیطه تخصصی دانشگاهی بحث كنید، بسیاری
از سوالاتتان بیجواب میماند یعنی اگر میلیمتری از چارچوب كتاب های دانشگاهی خارج
شوی نمیتواند پاسخ بدهد و این خیلی سخت و مشكل است كه آدم ببیند این نسل اینگونه
از داخل تهی و پوچ میشود.
شادی سطحی
شادی بین
پسران ذاتی نیست. خندهها و صداهای بلند بیشتر حالت هیستریك دارد و تحت تاثیر
استفاده از مواد محرك یا مخدر است. در فضا های عمومی و پاركها شاهد هستیم كه پسران
خیلی قهقهه میزنند و به ظاهر شادند ولی گفتوگوها و خوشیهای بین آنها كم محتوا،
مبتذل و پوچ است. مثلا ساعتها در باره یك سوسك كه پیدا كردهاند حرف میزنند و
میخندند. حرفهای پرمحتوایی برای گفتوگو ندارند.
ناآگاهی از مسائل
روز
پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران ناآگاه و بیتفاوت
شدهاند. نه تنها از مسائل روز بیاطلاع هستند بلكه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند.
برای مثال اگر بپرسید خواجه عبدالله انصاری چه كسی است؟ فقط لبخندی احمقانه تحویلت
میدهند بدون آنكه فكر كنند یا بخواهند او را بشناسند. درحالیكه خواجه عبدالله
انصاری فرد بسیار بزرگی است و حداقل یك ایرانی باید او را بهعنوان یك فیلسوف و
دانشمند ایرانی بشناسد.
درآمدهای كم
پسران
امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به
درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران میبینیم كه كمتر فكر كار هستند چون
دختران با كارهای متوسط، با حداقل حقوق 400 تا 500 هزار تومان هم راضی میشوند تا
ادامه بدهند ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند كار كنند یا اگر هم كار كنند این
میزان درآمد برایشان كافی نیست.
نبود وابستگی به
خانواده
پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یك دختر حتی در حد
رابطه دوستی و همكاری، بلافاصله خانواده را فراموش میكنند و كاملا به طرف او تمایل
پیدا میكنند ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.
پشت میز
نشینی
پسران علاقهمندند كه بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در
حد مدیر و مدیر كل داشته باشند تا راضی باشند ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به
كار میشوند.
كاهش
انگیزه
انگیزه های پسران بهصورت عمومی كاهش پیدا كرده است و این بی
انگیزگی یا كمانگیزگی بهصورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.
موضوعی كه باید نگرانش
بود
میتوان گفت فرار مغزها اتفاق میافتاد یعنی افراد مستعد و
هوشمند برای ادامه تحصیل به خارج از كشور میرفتند و بعد از اتمام تحصیلات به ایران
بر میگشتند و زندگی و خانواده ای فراهم میكردند ولی امروزه شاهد هستیم كه افراد
مختلف از سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و... به محض رسیدن بهمراتب
بالای اجتماعی و موفقیت به خارج از كشور مهاجرت میكنند و دیگر به كشور
برنمیگردند. در این زمان است كه ژن عامل موفقیت تحصیلی، ورزشی و...میگناirكه از
پدر به پسر و نسل بعدی رسیده بود این بار از كشور خارج میشود بدون آنكه دنباله و
ادامهای داشته باشد. اینجاست كه باید نگران بود. حالا اگر نسل فرهیخته و موفق از
این جمع نیز خارج شوند و باقیمانده هم كاری برای ارتقای فرهنگ و دانش خود نكنند چه
اتفاقی میافتد؟ بالاترین خسارتی كه میتوانیم از آن نام ببریم همین فرار مغزها و
در نهایت آن فرار ژنهاست كه اتفاق میافتد.
ناجنسی دختران و بدجنسی
پسران...
ناجنسی دختران یعنی اینكه توقعات دختران زیاد شده،
«آیکیو» در آنها بهصورت جهشی افزایش یافته و بالطبع از نظر ژنتیك شاید بشود گفت X
X (علائم ژنتیك) عامل زن بودن كه همان كروموزومهای X است هم كوچكتر شدهاند و این
یعنی بعد زنانگیشان كم شده است. زنی كه در گذشته برایش شعر میگفتند و به خال لبش
جنگها و فتحها میكردند بهنظرم امروز شاید وجود نداشته باشد... نه تنها از طرف
پسران این اتفاق نمیافتد بلكه از طرف دختران هم شما این طنازی و ملاحت را نمی
بینید.
این كوچك شدن X را من به ناجنسی دختران ترجمه میكنم و گاهی در میان
صحبتهایشان میشنویم كه میگویند: «ما خودمان یه پا مردیم و غافل از اینكه در این
دوره و زمانه 2 پا مرد هم به كار نمیآید.» پسرها هم بهصورت نسبی توفیقات كمتری
دارند و افت كردهاند و X و Y كه نشانه مرد بودن است دچار نقصان شده به این شكل كه
Y كه نشانه و علامت مردانگی است كوچك شده و X بهعنوان نماد و نشانه زن بودن
بزرگتر شده است، به معنایی دیگر تمایلات زنانه در آنها بیشتر شده است و بالطبع
جنسشان بد شده و همان اصطلاحی كه بهعنوان بدجنس به كار میبریم در این مورد معنا
پیدا میكند، مثل گلابی كه بهظاهر،رنگ و بوی گلابی دارد ولی وقتی گاز میزنیم طعم
میوه به را دارد.
در یك جمعبندی میتوانم بگویم كه زن ما از پله زنانگی یك
پله بالاتر و مرد ما هم از جایگاه مردانگی یك پله پایینتر آمده است. به این ترتیب
در این فرآیند نه زن، زن است و نه مرد، مرد!
صعود دختران
شاید
بتوان این فاكتورها را به نمادهای بورسی دختران تشبیه كرد كه همه صعود داشتهاند و
باعث ارتقای موقعیت اجتماعی و نوسانات رفتاری آنها شدهاند. در مقابل این نوسانات و
تغییرات، پسران نیز بیتغییر نماندهاند؛ كمیت پسران نسبت به قبل و در مقایسه با
دختران رو به كاهش است. با هر تعریفی كه از كیفیت داشته باشید مثل سواد، معرفت،
تواناییها و... كیفیت پسران كاهش پیدا كرده است.
قیچی
تفاوتها
توفیقات دختران خیلی بیشتر از حد انتظار و بیشازحد
قابلپیشبینی بوده است و در مقابل ناكامیها و بی توفیقی پسران نیز بیاندازه و
غیرقابل چشمپوشی است. این كامیابیها و این ناكامیها هردو، مثل 2 تیغه تیز قیچی
عمل میكنند كه رشته ارتباط مناسب اجتماعی و تعامل تاثیرگذار را قیچی میكند و
نمیگذارد كه این 2 بخش ارتباط و دوستی داشته باشند و این است كه روابط و
تعاملاتشان دائم با چالش روبهرو میشود.
همین باعث ایجاد انواع و اقسام
مسائل مختلف میشود مثل اعتیاد، خانههای مجردی، ارتباطها ی متعدد و... . خیلی از
معضلات و نابسامانیهایی كه امروز در جامعه شاهد آن هستیم به دلیل آن است كه ما
مسئله را حل نكردهایم و حالا نوبت مسئله است كه ما را منحل كند.
http://www.asriran.com/fa/news/280696
يکشنبه 30/4/1392 - 0:16
امر به معروف و نهی از منکر
دختران هرچقدر می توانند بد حجابی کنند : لباس های بدن نما بپوشند, در خیابان عشوه گری کنند,موهایشان را به نمایش بگذارند و….
بی خیال محرم و نامحرم فقط و فقط در این دنیا خوش باشید و با نامحرمان در خیابان ها اینگونه آب بازی کنید :
در هر صورت هر جور می توانید بدحجابی کنید :
پسران نیز فقط به فکر شهوت رانی باشند و اصلا به محرم و نامحرم توجه نکنند
دوست دختر و دوست پسر پیدا کنید و به شهوت رانی بپردازید مگر دنیا چند روز است ؟؟
به راستی دنیا چند روز است ؟؟
آیا این شهوت رانی ها دائمی و همیشگی ست ؟؟
خیر دوست عزیز !! چنین روزهایی نیز در پیش است پس ببینید :
تصویر زیر از مکانی ست که به آن غسال خانه می گویند.
و اینجور که گفته می شود همه ما یک روزی روی تخت غسالخانه حمام خواهیم کرد ,حتی شما دوست عزیز
البته از اینجای کار به بعد قادر به انجام کارهای اول مانند شهوت رانی نیستید
در ادامه شما را در پارچه سفیدی به اسم کفن می پیچند و در یک اتاق کوچک مانند اتاق زیر قرار می هند :
می گویند اسم این اتاق کوچک قبر است و خیلی تاریک است
بعد دهنه قبر یا همان اتاق کوچک را می بنند
چقدر دنیا خوب بود لذت داشت !! ولی این اتاق بسیار تاریک است
گفته می شود اتفاقاتی در آن اتاق تاریک می افتد مثلا نسبت به کارهایی که در دنیا انجام داده اید بازخواست می شوید
شرمنده که از اینجا به بعد تصویر ندارم تا تصویری برایتان توضیح دهم
حضرت محمد (ص) شب اول قبر را سخت ترین شب می داند
امام صادق (ع) می فرماید در این شب است که دو فرشته نکیر و منکر قبر نزد
شما می آیند و در مورد اعمال تان در دنیا از شما سوال می کنند
من وشما چه جوابی به آنها می دهیم ؟؟؟
واقعا چه جوابی؟؟
منبع شریان
شنبه 29/4/1392 - 23:34
خاطرات و روز نوشت
پیش دانشگاهی بودم و بسیار سرگرم تلاش برای قبولی در کنکور، انقدر که اصلا
سر و وضعم واسم مهم نبود، خیلی توی فضای درس خوندن و تست زدن غرق بودم، یه
بعد ازظهری که طبق معمول داشتم از آموزشگاه با سرعت قدم میزدم که برسم به
ایستگاه تاکسی، سر سه راهی از خیابون رد شدمو همین جور داشتم به درسا فک
میکردم که چیو بخونم، چه درسی عقبم و اینا که یه لحظه به خودم اومدم دیدم
سر همون سه راهی یه خانمی اومد جلوم ایستاد و خداییش با لحن ملایمی گفت:
خانم مانتو تون خیلی تنگه و... بقیه شو دیگه یادم نیست! از خانومای امر به
معروف و نهی از منکر بود که کنار ماشینای گشت ایستاده بودن.
از همون لحظه تا رسیدن به خونه خیلی ناراحت بودم، یه چیزی تو مایه های بغض داشتم، آخه برام خیلی سنگین بود که کسی به حجابم گیر بده،
چون اولا من از نظر خودم خیلی با حجاب محسوب میشدم( از این لحاظ که مو هام
معلوم نبود و آرایشی نداشتم و بر عکس چون غرق درس بودم خیلی آراسته هم
نبودم) قطعا و مسلما
انقد بد حجاب تر از من بود که به چشم نیام. انقد ناراحت شدم که تا رسیدم
خونه گفتم مامان من بی حجابم؟!!!! مامانم با یه بهتی گقت چی شده؟!!! قضیه
رو براش تعریف کردمو مامانم گفت خب راست میگن دیگه این مانتوت یه خرده
زیادی تنگه. من تا دو سه روز ناراحت بودم و هنوزم این حس از یادم نرفته.
میخوام بگم اولا نحوه بیان نهی از منکرتون چه در مورد مسئله حجاب و چه در مورد مسائل دیگه بسیار بسیار تاثیر گذاره،
اون خانم اگه یه ذره تند تر با من حرف میزد قطعا تا آخر عمر دیدم نسبت به
نهی از منکر دید بسیار منفی میشد،دوما میخوام بگم اگر چه در اون برهه در
بین شلوغی درس این موضوع یادم رفت ولی بعد از دانشگاه قبول شدنم در انتخاب
نوع مانتویی که میپوشیدم به دلیل همین تذکر سوزنده و سازنده ، بسیار دقت
میکردم.
خواستم دوستان بدونن که نحوه تذکر چقد مهمه که اگه مناسب باشه بسیار تاثیر گذاره حتی در ناخودآگاه و در انتخاب های آینده طرف موثره
و اینکه ممکنه با شرط رعایت تذکر مودبانه و نه تذکر آمرانه و از بالا به
پایین، باز هم طرف ناراحت شه و از روی ناراحتی (اگه آدم با وجدانی باشه
بدون توهین) جواب بده، شما جواب نده و حتی المقدور با روی خوش جواب خوب
بده،که این واکنش طرف تا حدی طبیعی و به قول دوستمون ناشی از وجدان بیدارشه
که اگه این طور نباشه، با بی محلی رد میشه.
در پایان بگم که من به لطف خدا و به عنایت ولی نعمتمون موفق به
کسب حجاب برتر شدم و در حفظ اون کوشا هستم، خدا کمکی کنن که اخلاق و ایمان و
تقوامو هم بتونم به بهترین ها برسونم.
و من الله التوفیق
hayauni
شنبه 29/4/1392 - 23:28