دعا و زیارت
بابا، من دخترى سه سالهام ، بابا! تو رفتى و من رفتن علىاصغر و اكبر و قاسم هزاران غم دیدهام ، دیدههاى گریان و دلهاى پریشان ، پدر رفتى و من ، قربانىهایت را دیدم كه چه مظلومانه بر روى خاك نینوا آرمیدهاند . دریادلان خشكیده بر لب دریا ، قربانىهایت قبول بابا ...........
سه شنبه 2/11/1386 - 8:26
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
كمك به دیگران نشانه صداقت است .
ألمعونة صداقة.
تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246
سه شنبه 2/11/1386 - 8:25
دعا و زیارت
علمدار سپاه
شجاعتحضرت عباس علیه السلام در میان اصحاب امام حسین علیه السلام بى نظیر بود، چگونگى شهادت او، و رجزهاى او، و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج صلابت و شهامت او است، او تنها به سوى آب فرات رفت، و در برابر چهار هزار نفر تیرانداز قرار گرفت، صف آنها را با كشتن هشتاد نفر از آنها، درهم شكست و خود را به آب فرات رسانید.
مادرش ام البنین علیها السلام در شهر خطاب به او مىگوید:
لو كان سیفك فى یدیك لما دنى منه احد
«اگر شمشیرت در دستهایت بود، كسى را جرئت نزدیك شدن به شمشیرت نبود». (1)
روایتشده: هنگامى كه وسائل غارت شده از شهداى كربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود، یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولى دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه كسى حمل مىكرد؟
گفته شد: عباس بن على علیه السلام آن را حمل مىكرد.
یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت:
انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التى تحمله.
: «به این پرچم بنگرید،كه بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جاى آن سالم نمانده جز دستگیره آن كه پرچمدار آن را با ستحمل مىكرده است (یعنى سالم ماندن دستگیره نشان مىدهد كه پرچمدار، تیرها و ضرباتى را كه بر دستش وارد مىشود تحمل مىكرد و پرچم را رها نمىساخته است) ».
سپس یزید گفت:
ابیت اللعن یا عباس، هكذا یكون وفاء الاخ لاخیه.
: « لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا براى تو زیبنده نیست) اى عباس، این است معناى وفادارى برادر نسبت به برادرش». (2)
عباس سه برادر پدر و مادرى داشت كه مادرشان ام المؤمنین علیها السلام بود، یكى از آنها عبدالله بود كه 25 سال داشت، دیگرى عثمان بود كه 21 سال داشت و سومى جعفر بود كه 19 سال داشت.
حضرت عباس كه از آنها بزرگتر بود و 34 سال داشت، به برادران رو كرد و گفت: «اى پسران مادرم به پیش بتازید تا خلوص و خیرخواهى شما را در راه خدا و رسول خدا بنگرم».
آنها یكى بعد از دیگرى روانه میدان شدند و جنگیدند تا به شهادت رسیدند. (3)
وقتى كه همه یاران حسین علیه السلام كشته شدند، و حضرت عباس خود را تنها یافت به حضور برادر آمد و عرض كرد: به من اجازه رفتن به میدان بده، امام سخت گریه كرد، عباس علیه السلام عرض كرد: سینهام تنگ شده و از زندگى دلتنگ گشته و به تنگ آمدهام، مىخواهم انتقام خون شهیدان را از دشمن بگیرم.
امام حسین علیه السلام فرمود: برو براى این كودكا تشنه لب، اندكى آب بیاور.
حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا سوار بر اسب اطراف خیام مىگشت و نگهبانى مىكرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید.
در این هنگام زهیر بن قین (یكى از یاران با وفاى امام حسین) نزد عباس علیه السلام آمد و عرض كرد: در این وقت آمدهام تا تو را به یاد سخن پردت على علیه السلام بیندازم، عباس علیه السلام كه مىدید خیام اهلبیت در خطر تهدید دشمن است، از اسب پیاده نشد و فرمود: «مجال سخن نیست ولى چون نام پدرم را بردى، نمىتوانم از گفتارش بگذرم، بگو كه من سواره مىشنوم».
زهیر گفت: پدرت هنگامى كه خواست با مادرت امالبنین علیها السلام ازدواج كند، به برادرش عقیل فرموده بود زن شجاعى از خاندان شجاع برایم پیدا كن، زیرا مىخواهم فرزند شجاعى از او به دنیا بیاید و حامى و ایثارگر فداكار براى برادرش حسین علیه السلام باشد. بنابراین اى عباس، پدرت تو را براى چنین روزى (عاشورا) خواسته است مبادا كوتاهى كنى.
غیرت عباس با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تا سمه ركاب قطع گردید و فرمود: اى زهیر! آیا با این گفتار مىخواهى به من جرئت بدهى، سوگند به خدا هرگز دست از برادرم بر نمىدارم و در حمایت از حریم او كوتاهى نخواهم نمود.
«والله لاریتك شیئا ما رایته قط».
: «به خدا قسم فداكارى خود را به گونهاى ابراز كنم و به تو نشان دهم كه هرگز نظیرش را ندیده باشى».
آنگاه عباس علیه السلام به سوى دشمن حمله كرد، آن گونه كه گوئى شمشیرش، آتشى است كه در نیزار افتاده است، تا اینكه صد نفر از قهرمانان دشمن را كشت.
از جمله با «مارد بن صدیف تغلبى» قهرمان بىبدیل دشمن جنگ تن به تن كرد، نیزه بلند مارد را از دست او درآورد و نیزه را تكان سختى داد و فریاد زد: «اى مارد، از درگاه خدا امیدوارم كه با نیزه خودت، تو را به جهنم واصل كنم».
آنگاه آن نیزه را در كمر اسب مارد فرو برد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمین انداخت، با اینكه جمعى از دشمن به كمك مارد آمدند، عباس علیه السلام هماندم نیزه را به گلون مارد فرود آورد كه مارد به زمین افتاد و گوش تا گوش او بریده شد و به هلاكت رسید، و در این درگیرى شدید جمعى دیگر نیز بدست عباس علیه السلام كشته شدند. (4)
حضرت عباس علیه السلام به سوى دشمن شتافت، آنها را موعظه كرد، و از عاقبت بد ترسانید، ولى نصایح آنحضرت در آن كوردلان اثر نكرد، عباس نزد برادرش حسین علیه السلام بازگشت، شنید صداى العطش كودكان بلند است.
در روایتى آمده: خیمهاى مخصوص مشكهاى آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال آن مشكهاى خالى را برداشته و شكمهاى خود را بر مشكهاى نمدار مىگذاشتند بلكه از عطش آنها كاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر كنید اكنون مىروم و براى شما آب مىآورم». (5) در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشك خود را برداشت و به سوى فرات رهسپار گردید.
آرى عباس علیه السلام مشك را پر از آب كرد، ولى از آب نیاشامید و به خود خطاب كرد و گفت:
یا نفس من بعد الحسین هونى و بعده لا كنت ان تكونى هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینى
«اى نفس! بعد از حسین، زندگى تو ارزش ندارد، و نباید بعد از او باقى بمانى، این حسین است كه لب تشنه و در خطر مرگ قرار دارد مىخواهى آب گوارا و خنك بیاشامى، سوگند به خدا دین من اجازه چنین كارى را نمىدهد».
و به نقل بعضى، فرمود: به خدا قسم لب به آب نمى زنم در حالى كه آقایم حسین علیه السلام تشنه باشد.
«والله لا اذوق الماء و سیدى الحسین عطشانا». (6)
عقل مىگوید: آب بیاشام تا نیرو بگیرى و بتوانى خوب بجنگى، ولى عشق و وفا و صفا مىگوید: برادرت و نور دیدگان برادرت تشنهاند، چگونه تو آب بنوشى و آنها تشنه باشند؟
بعضى نقل كردهاند حضرت على علیه السلام در شب 21 رمضان (شب شهادتش) عباس را به آغوش گرفت و به سینهاش چسبانید و فرمود: پسرم، بزودى در روز قیامت بوسیله تو چشمم روشن مىگردد.
«ولدى اذا كان یوم عاشورا، و دخلت المشرعه، ایاك ان تشرب الماء و اخوك الحسین عطشان.
«پسرم هنگامى كه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدى، مبادا آب بیاشامى با اینكه برادرت تشنه است!». (7)
آنحضرت با همان یكدستحمله بر دشمن كرد، بسیارى از شجاعان دشمن را بر خاك هلاكت افكند. در این بحران، حكیم بن طفیل از كمین نخلهاى بیرون جهید و ضربتى بر دست چپ آنحضرت وارد ساخت، و دستش را از بند (مچ) قطع كرد (فقطع یده من الزند).
آنحضرت مشك را به دندان گرفت و همت مىكرد تا مشك را به خیمهها برساند كه ناگاه تیرى بر مشگ آب آمد و آب آن ریخت، و تیر دیگرى بر سینهاش رسید و از اسب بر زمین افتاد. (8)
ابى مخنف مىنویسد: وقتى كه دستهاى عباس علیه السلام جدا شد، در حالى كه از دو طرف دستش قطرات خون مىریخت به دشمن حمله كرد تا اینكه ظالمى با گرز آهنین بر سر مباركش زد و آن را شكافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطهور گردید و صدا زد:
«یا اخى یا حسین علیك منى السلام»: «اى برادرم حسین خدا حافظ». (9)
و طبق روایت مشهور، صدا زد:
«یا خاه ادرك اخاك»: «اى برادر، برادرت را دریاب».
امام حسین علیه السلام مانند شهاب ثاقب به بالین عباس شتافت او را غرق در خون دید كه پیكرش پر از تیر شده و دستهایش از بدن جدا گشته و چشمهایش تیر خودهاند.
«فوقف علیه منحنیا و جلس عند راسه یبكى حتى فاضت نفسه».
: «با كمر خمیده به عباس نگریست و سپس در بالین او نشست و گریه كرد تا عباس به شهادت رسید».
نیز نقل شده: با صداى بلند گریه كرد و فرمود:
«الان انكسر ظهرى و قلتحیلتى و شمت بى عدوى».
:«اكنون پشتم شكست، و رشته تدبیر و چارهام از هم پاشید، و دشمن بر من چیره شد و شماتت كرد». (10
وفادارترین سرباز
اى زصهباى حسینى سرمست دستگیر همه عالم بىدست ما همه دست بدامان توایم میزبان غم و میهمان توایم اى علمدار سپه كو علمت علم و دست زبازو قلمت چرا اى غرقه خون از خاك صحرا برنمىخیزى حسین آمد به بالین تو از جابر نمىخیزى نماز ظهر را باهم ادا كردیم در مقتل شده وقت نماز عصر آیا بر نمىخیزى منم تنهاى تنها و عزیزانم به خون غلطان چرا بر یارى فرزند زهرا بر نمیخیزى جمال حق ز سر تا پاست عباس به یكتائى قسم یكتاست عباس شب عشاق را تا صبح محشر چراغ روشن دلهاست عباس خدا داند كه از روز ولادت امام خویش را میخواست عباس اگر چه زاده ام البنین است ولیكن مادرش زهراست عباس
راهنماى تبلیغ 6 ویژه امر به معروف و نهى از منكر صفحه 154
نمایندگى ولى فقیه در سپاه
پىنوشتها:
8 منتهى الآمال ج 1 / ص 279، اعیان الشعیه ج 1 ص 608، معالى السبطن ج 1 / ص 446.
9 ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 99.، تذكره الشهداء: ص 269. 10 فرسان الهیجاء ج 1 / ص 203، معالى السبطین ج 1 / ص
سه شنبه 2/11/1386 - 8:25
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
همسایگی نوعی قرابت و خویشاوندی است .
ألجوار قرابة.
تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246
سه شنبه 2/11/1386 - 8:24
دعا و زیارت
سجاده نشین محراب دل
تو را باید از آب سراغ گرفت
كه مهر مادرت بود و مهر لبهایت
بعد از آن حادثه عظیم
كه بر جان جهان فرود آمد
هر گاه
كبوتر نگاهت پیرامون آب به پرواز درمىآمد
چشمهایتبهارى مىشد
و دامن دامن شكوفه
بر خاك مىافشاند
و جان تشنهات
خود را
در چشمه سار دیدگانت
به دست آب مىسپرد
و كام دلت
در بارش جانت
سیراب مىشد
تو را باید از سرخى بهت نگاه آفتاب سراغ گرفت
بعد از آن اتفاق بزرگ
تو را باید از خاك سراغ گرفت
كه محمل عروج سجدههاى خاكى
و بوسه گاه لحظههاى افلاكىات بود
تو را باید از صبر سراغ گرفت
تا سفره دل باز كند
و از بردبارىات
بر آن مصیبت عظمى سخن گوید
و از سكوت بىشرمانه مردم بى حیا
ناله سر دهد
تو را باید از صحیفهات سراغ گرفت
كه منشور زندگى و دفتر ایمان و كتاب عشق و آزادگى است
و حبل المتین عروج و عروة الوثقاى دین و دنیاى نیازمندان
اى سجاده نشین محراب دل!
زلال خود را در چشمه سار اندیشه ات مىجوییم
و از حبل المتین دعایتبه آسمان دل صعود مىكنیم
و از خاك تا افلاك اوج مىگیریم
ما را در این راه بى نهایت، یارى گر باش
سه شنبه 2/11/1386 - 8:24
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
اسرار دیگران نزد شما امانت است .
ألسر أمانة.
تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246
سه شنبه 2/11/1386 - 8:23
دعا و زیارت
نقش زن در روز عاشورا
نقش زنان در روز عاشورا را از چند منظر مىتوان مورد بررسى قرار داد:
1 پشتیبانى و حمایت از امام حسین ( علیهالسلام)
زنان كاروان حسینى، با بینشى ژرف، به حمایت از امام حسین ( علیهالسلام) پرداختند . ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانى استوار و فداكار براى مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابههاى شورانگیز و ... به اثبات رسانیدند .
2 تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه
در روز عاشورا، آن گاه كه جنگى نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین ( علیهالسلام) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاكباز، با آگاهى از نتیجه ظاهرى جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه نابخردان و نامردمان ترغیب نمودند . آنان به چنان درجهاى از اعتقاد رسیده بودند كه در برابر خدا، تسلیم محض بودند . اگر كمى دقت نماییم، مىبینیم كه آنان مىتوانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند كه از معركه بگریزند . اما نه تنها این كار را نكردند، بلكه مشوق مردانشان براى مبارزه و حفظ اسلام بودند . تاریخ عاشورا نمونههاى متعددى از این بزرگواران را به ما معرفى مىنماید:
یكى از این بانوان، «ام وهب» همسر عبدالله بن عمیر بود . وقتى كه عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به كاروان امام پیوست . او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یارى او شتافت . و آن گاه كه بر سر پیكر پاك همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید . او تنها زن شهید در میدان كربلا بود .
«بحریه» مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور دیگرى بود، كه پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر كرد . پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوى مادر پرتاب كرد، اما این شیر زن، با افتخار، سر فرزند را دوباره به سوى سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزى را كه در راه خدا دادهایم، باز پس نمىگیریم .
3 صبر و ایثار و مقاومت
بردبارى و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفتانگیز واقعه كربلاست . آنان به رهبرى زینب ( علیهاالسلام) از عزیزترین سرمایههاى عمر خود، در راه عقیده و اندیشههاى متعالى خویش گذشتند . مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران، و حتى شهادت فرزندان نتوانست، گامهاى ایشان را در راه هدفشان متزلزل سازد .
بعضى از آنان، در نهایت ادب و اخلاص، حتى براى گرفتن پیكر پاك شهدایشان از خیمهها بیرون نمىآمدند و احساسات خود را مخفى كرده و صدا به گریه و شیون بلند نمىكردند، تا مبادا امام حسین ( علیهالسلام) در مقابل آنها شرمنده گردد .
هنگامى كه امام ( علیه السلام)، پیكر پاك على اصغر را پشتخیام آورد تا دفن نماید، مادر على اصغر براى دفن او حاضر نشد . همین طور وقتى كه پیكر بى جان علىاكبر و قاسم را آوردند، مادران آنها از خیمه بیرون نیامدند . حضرت زینب ( علیهاالسلام) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام ( علیهالسلام) شرمنده نگردد .
و این ایثارى ظریف و مقاومتى بى نظیر است كه در روز عاشورا به نمایش گذاشته شد .
4 شركت مستقیم در نبرد
زنان در اكثر جنگهاى صدر اسلام شركت داشتند، اما نقش زنان در عاشورا نقشى متفاوت بود . جنگ نابرابر، احساسات عمیق زنان را برانگیخت و بعضى از آنها، براى حمایت از امام حسین ( علیهالسلام)، به صحنه نبرد آمدند و با تیرك خیمه كه تنها سلاح آنان بود، به سوى دشمن هجوم بردند و تعدادى از سپاهیان كفر و نفاق را به هلاكت رساندند . بحریه مادر عمرو بن جناده و ام وهب همسر عبدالله بن عمیر از جمله این سلحشورانند .
5 اطاعت از امام ( علیهالسلام)
زنان، در قیام حسینى، انسانهایى كمال یافته، با هدف، مؤمن راستین و با اخلاص بودند كه با تسلیم محض در برابر اوامر الهى و امامشان توانستند سرافراز از امتحان پروردگار بیرون آیند .
آن گاه كه این بانوان بزرگ، به سوى دشمن حمله ور مىشدند، هیچ كس نمىتوانست آنان را از مبارزه باز دارد . اما هنگامى كه امام به ایشان فرمان بازگشت مىداد، بى هیچ سخنى به خیمهها باز مىگشتند . این بانوان از موقعیتحساسى كه امام در آن قرار داشت، با خبر بودند و به همین منظور، زمینه اضطراب و نگرانى امام را فراهم نمىكردند . و هرگز بر خلاف رضاى امام ( علیهالسلام) حركتى نمىكردند و سراسر وجودشان، آكنده از رضا و تسلیم بود .
6 آرام كردن كودكان و تسلى آنان
وظیفه زنان، در روز عاشور، بسیار سنگین بود . آنان علاوه بر این كه شاهد شهادت مردانشان بودند، بایستى كودكان تشنه و مضطرب را آرام مىساختند تا مبادا صداى گریه آنها، دیگر رزمندگان را دچار تزلزل كند . آن گاه كه خیمهها آتش گرفت و كودكان هراسان به بیابان گریختند، این زنان بودند كه جگر گوشههاى آل رسول را پیدا كردند، در آغوش كشیدند و آرام نمودند . و بدین ترتیب بود كه كوهها در مقابل استقامت زنان كربلایى، سر تعظیم فرو آوردند و صحراها در برابر وسعت وجودى ایشان احساس حقارت كردند .
سه شنبه 2/11/1386 - 8:23
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
دروغگویی نشانه عجز و ناتوانی است .
ألكذب عجز.
تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246
سه شنبه 2/11/1386 - 8:22
دعا و زیارت
نقش زن در قیام عاشورا
پس از تجلى اسلام در جهان و احیاى حقوق از دست رفته زن در جامعه، زن هویت و اصالتخویش را باز یافت و با حفظ ارزشهاى دینى، در مسائل مهم اجتماعى سیاسى شركت جست و چه بسا، نام و حماسه بعضى از ایشان در تاریخ ماندگار گردید . از جمله حوادث عظیم در تاریخ اسلام و بلكه در تاریخ جهان، واقعه حزنانگیز و جانسوز كربلاست .
حماسه كربلا، یك رویكرد بزرگ سیاسى، اجتماعى و تربیتى است كه اگر این حماسه را احیا كننده اسلام بدانیم، باید سهمى عظیم براى زنان در آن قائل گردیم; زیرا اگر نبودند زنان شجاع، با ایمان و پاكباخته در صحراى كربلا، رسالت عظیم حسینى ناتمام مىماند .
چه بسیار دلاورىها و جان فشانىها كه در این صحنه، از زنان بروز و ظهور یافت و تا ابدیتبر تارك تاریخ حك گردید .
و به همین دلیل است كه علامه شهید مطهرى مىفرمایند: «تاریخ كربلا، یك حادثه و تاریخ مؤنث است، یعنى یك حادثه مذكر مؤنث است . حادثهاى كه مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولى مرد در مدار خودش، و زن در مدار خودش .»
آرى، این بانوان آگاه و معتقد، وظیفه دینى خویش را در قیام عاشورا، با حفظ هنجارهاى اسلامى، به بهترین وجه به انجام رسانیده و نشان دادند كه یك زن مىتواند در بزرگترین و مهمترین حماسه انقلابى و دینى عصر خویش سهمى عظیم و افتخار آفرین داشته باشد، تا در آینده نیز زنانى مخلص و با ایمان تداوم دهنده حركت ایشان در راه حفظ مبانى و ارزشهاى اسلامى باشند .
همراهى زنان با امام حسین ( علیهالسلام)
آن گاه كه ابا عبدالله الحسین ( علیهالسلام)، عازم سفر جهت مبارزه با بى عدالتىها گردید، در جمع یارانش، عدهاى از زنان هاشمى و غیر هاشمى نیز حضور داشتند .
ایشان زنان دلیر و متهورى بودند كه با ترسیم نیكویى از حیات، با گامهاى استوار و به رهبرى امام حسین ( علیهالسلام) در مقابل بیدادگرىها ایستادند و با درك عمیق از انقلاب حسینى، حماسهها آفریدند . آنان با گذشت از لذائذ مادى و غلبه بر هواهاى نفسانى، به چنان درجهاى از ایمان و تعهد رسیده بودند، كه لیاقت همراهى با امام حسین ( علیه السلام) و دفاع از حریم اسلام را پیدا كردند .
امام حسین ( علیهالسلام)، براى این سفر زنانى را برگزیده بود كه سخنورانى عالمه، شیر زنانى مؤمنه و خدمتگزارانى شایسته براى اسلام بودند .
امام حسین ( علیهالسلام) بهتر از هر كسى آگاه بود كه این بانوان بزرگ، كامل كننده رسالت عظما و عظیم وى خواهند بود . به همین جهت ایشان را با خود همراه ساخت .
البته عده دیگرى از زنان نیز گرچه در جمع همراهان امام نبودند، اما خدمات ارزندهاى را در جهت قیام اباعبدالله ( علیهالسلام) انجام دادند . كه در ذیل به برخى از آنها اشاره مىنماییم:
1 ماریه دختر سعد
وى از قبیله عبدالقیس و از شیعیان ساكن بصره بود . او در شرایط اختناق بصره، منزل خود را در اختیار شیعیان قرار داد تا محلى براى اجتماع ایشان، جهت مشورت پیرامون چگونگى پیوستن به امام حسین ( علیهالسلام) باشد .
از این انجمن، چند تن، چون «یزید بن نبیط» و دو پسرش، عازم كربلا شدند و در قیام عاشوراى امام حسین ( علیهالسلام) به شهادت رسیدند .
2 طوعه
طوعه همان زنى بود كه در شرایط وحشت زاى كوفه، به حمایت از مسلم پرداخت و او را در خانه خویش پناه داد و سیراب نمود
این اقدام طوعه در آن شرایط سخت، خود نوعى شجاعت و دلاورى بود; زیرا او با وجود این كه پسرش از عمال ابن زیاد بود و در پى دریافت جایزه، حریصانه به دنبال مسلم گشت، او را پناه داد و خود را در معرض خطر انداخت .
3 «دلهم» یا «دیلم»
«دلهم» همسر «زهیر بن قین» یكى از یاران فداكار امام در حماسه كربلا بود . او، همسرش را كه از طرفداران عثمان بود، براى پیوستن به امام تشویق نمود، و بدین ترتیب یاورى دیگر براى امام حسین ( علیهالسلام)، به جمع كربلاییان پیوست .
اگر نبود هشدار «دلهم» ، زهیر توفیق نمىیافتبا امام ( علیهالسلام) آشنا شود و به شرف و عزت ابدى نائل گردد .
اینان نمونههایى از زنان فداكار و از خود گذشتهاى بودند كه در دورانى كه مردان در ركود و رخوت به سر مىبردند و منافع و امیال دنیوى را بر عقیده و ایمان مقدم مىداشتند، در حد توان خویش، امام حسین ( علیهالسلام) را یارى نمودند .
سه شنبه 2/11/1386 - 8:22
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
راستگویی موجب سرافرازی است .
ألصدق عز.
تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246
سه شنبه 2/11/1386 - 8:21