• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5607
تعداد نظرات : 449
زمان آخرین مطلب : 6135روز قبل
دعا و زیارت
 

بابا، من دخترى سه ساله‏ام  ، بابا! تو رفتى و من رفتن على‏اصغر و اكبر و قاسم  هزاران غم دیده‏ام  ، دیده‏هاى گریان  و دل‏هاى پریشان ، پدر رفتى و من ، قربانى‏هایت را دیدم كه چه مظلومانه بر روى خاك نینوا آرمیده‏اند . دریادلان خشكیده بر لب دریا ، قربانى‏هایت قبول بابا ...........

سه شنبه 2/11/1386 - 8:26
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 كمك به دیگران نشانه صداقت است .

ألمعونة صداقة.

تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246

سه شنبه 2/11/1386 - 8:25
دعا و زیارت
 

علمدار سپاه

شجاعت‏حضرت عباس علیه السلام در میان اصحاب امام حسین علیه السلام بى نظیر بود، چگونگى شهادت او، و رجزهاى او، و جهاد او با دست بریده، همه بیانگر اوج صلابت و شهامت او است، او تنها به سوى آب فرات رفت، و در برابر چهار هزار نفر تیرانداز قرار گرفت، صف آنها را با كشتن هشتاد نفر از آنها، درهم شكست و خود را به آب فرات رسانید.

مادرش ام البنین علیها السلام در شهر خطاب به او مى‏گوید:

لو كان سیفك فى یدیك لما دنى منه احد

«اگر شمشیرت در دستهایت بود، كسى را جرئت نزدیك شدن به شمشیرت نبود». (1)

روایت‏شده: هنگامى كه وسائل غارت شده از شهداى كربلا را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگى بود، یزید و حاضران دیدند همه پرچم سوراخ و صدمه دیده ولى دستگیره آن سالم است، پرسید: این پرچم را چه كسى حمل مى‏كرد؟

گفته شد: عباس بن على علیه السلام آن را حمل مى‏كرد.

یزید از روى تعجب و تجلیل از آن پرچم، دو یا سه بار برخاست و نشست و گفت:

انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن و الضرب الا مقبض الید التى تحمله.

: «به این پرچم بنگرید،كه بر اثر صدمات و ضربات، هیچ جاى آن سالم نمانده جز دستگیره آن كه پرچمدار آن را با ست‏حمل مى‏كرده است (یعنى سالم ماندن دستگیره نشان مى‏دهد كه پرچمدار، تیرها و ضرباتى را كه بر دستش وارد مى‏شود تحمل مى‏كرد و پرچم را رها نمى‏ساخته است) ».

سپس یزید گفت:

ابیت اللعن یا عباس، هكذا یكون وفاء الاخ لاخیه.

: « لعن و ناسزا از تو دور باد (و ناسزا براى تو زیبنده نیست) اى عباس، این است معناى وفادارى برادر نسبت به برادرش‏». (2)

عباس سه برادر پدر و مادرى داشت كه مادرشان ام المؤمنین علیها السلام بود، یكى از آنها عبدالله بود كه 25 سال داشت، دیگرى عثمان بود كه 21 سال داشت و سومى جعفر بود كه 19 سال داشت.

حضرت عباس كه از آنها بزرگتر بود و 34 سال داشت، به برادران رو كرد و گفت: «اى پسران مادرم به پیش بتازید تا خلوص و خیرخواهى شما را در راه خدا و رسول خدا بنگرم‏».

آنها یكى بعد از دیگرى روانه میدان شدند و جنگیدند تا به شهادت رسیدند. (3)

وقتى كه همه یاران حسین علیه السلام كشته شدند، و حضرت عباس خود را تنها یافت به حضور برادر آمد و عرض كرد: به من اجازه رفتن به میدان بده، امام سخت گریه كرد، عباس علیه السلام عرض كرد: سینه‏ام تنگ شده و از زندگى دلتنگ گشته و به تنگ آمده‏ام، مى‏خواهم انتقام خون شهیدان را از دشمن بگیرم.

امام حسین علیه السلام فرمود: برو براى این كودكا تشنه لب، اندكى آب بیاور.

حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا سوار بر اسب اطراف خیام مى‏گشت و نگهبانى مى‏كرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید.

در این هنگام زهیر بن قین (یكى از یاران با وفاى امام حسین) نزد عباس علیه السلام آمد و عرض كرد: در این وقت آمده‏ام تا تو را به یاد سخن پردت على علیه السلام بیندازم، عباس علیه السلام كه مى‏دید خیام اهلبیت در خطر تهدید دشمن است، از اسب پیاده نشد و فرمود: «مجال سخن نیست ولى چون نام پدرم را بردى، نمى‏توانم از گفتارش بگذرم، بگو كه من سواره مى‏شنوم‏».

زهیر گفت: پدرت هنگامى كه خواست با مادرت ام‏البنین علیها السلام ازدواج كند، به برادرش عقیل فرموده بود زن شجاعى از خاندان شجاع برایم پیدا كن، زیرا مى‏خواهم فرزند شجاعى از او به دنیا بیاید و حامى و ایثارگر فداكار براى برادرش حسین علیه السلام باشد. بنابراین اى عباس، پدرت تو را براى چنین روزى (عاشورا) خواسته است مبادا كوتاهى كنى.

غیرت عباس با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در ركاب زد كه تا سمه ركاب قطع گردید و فرمود: اى زهیر! آیا با این گفتار مى‏خواهى به من جرئت بدهى، سوگند به خدا هرگز دست از برادرم بر نمى‏دارم و در حمایت از حریم او كوتاهى نخواهم نمود.

«والله لاریتك شیئا ما رایته قط‏».

: «به خدا قسم فداكارى خود را به گونه‏اى ابراز كنم و به تو نشان دهم كه هرگز نظیرش را ندیده باشى‏».

آنگاه عباس علیه السلام به سوى دشمن حمله كرد، آن گونه كه گوئى شمشیرش، آتشى است كه در نیزار افتاده است، تا اینكه صد نفر از قهرمانان دشمن را كشت.

از جمله با «مارد بن صدیف تغلبى‏» قهرمان بى‏بدیل دشمن جنگ تن به تن كرد، نیزه بلند مارد را از دست او درآورد و نیزه را تكان سختى داد و فریاد زد: «اى مارد، از درگاه خدا امیدوارم كه با نیزه خودت، تو را به جهنم واصل كنم‏».

آنگاه آن نیزه را در كمر اسب مارد فرو برد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمین انداخت، با اینكه جمعى از دشمن به كمك مارد آمدند، عباس علیه السلام هماندم نیزه را به گلون مارد فرود آورد كه مارد به زمین افتاد و گوش تا گوش او بریده شد و به هلاكت رسید، و در این درگیرى شدید جمعى دیگر نیز بدست عباس علیه السلام كشته شدند. (4)

حضرت عباس علیه السلام به سوى دشمن شتافت، آنها را موعظه كرد، و از عاقبت بد ترسانید، ولى نصایح آنحضرت در آن كوردلان اثر نكرد، عباس نزد برادرش حسین علیه السلام بازگشت، شنید صداى العطش كودكان بلند است.

در روایتى آمده: خیمه‏اى مخصوص مشكهاى آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال آن مشكهاى خالى را برداشته و شكمهاى خود را بر مشكهاى نم‏دار مى‏گذاشتند بلكه از عطش آنها كاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر كنید اكنون مى‏روم و براى شما آب مى‏آورم‏». (5) در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشك خود را برداشت و به سوى فرات رهسپار گردید.

آرى عباس علیه السلام مشك را پر از آب كرد، ولى از آب نیاشامید و به خود خطاب كرد و گفت:

یا نفس من بعد الحسین هونى و بعده لا كنت ان تكونى هذا الحسین وارد المنون و تشربین بارد المعین تالله ما هذا فعال دینى

«اى نفس! بعد از حسین، زندگى تو ارزش ندارد، و نباید بعد از او باقى بمانى، این حسین است كه لب تشنه و در خطر مرگ قرار دارد مى‏خواهى آب گوارا و خنك بیاشامى، سوگند به خدا دین من اجازه چنین كارى را نمى‏دهد».

و به نقل بعضى، فرمود: به خدا قسم لب به آب نمى زنم در حالى كه آقایم حسین علیه السلام تشنه باشد.

«والله لا اذوق الماء و سیدى الحسین عطشانا». (6)

عقل مى‏گوید: آب بیاشام تا نیرو بگیرى و بتوانى خوب بجنگى، ولى عشق و وفا و صفا مى‏گوید: برادرت و نور دیدگان برادرت تشنه‏اند، چگونه تو آب بنوشى و آنها تشنه باشند؟

بعضى نقل كرده‏اند حضرت على علیه السلام در شب 21 رمضان (شب شهادتش) عباس را به آغوش گرفت و به سینه‏اش چسبانید و فرمود: پسرم، بزودى در روز قیامت بوسیله تو چشمم روشن مى‏گردد.

«ولدى اذا كان یوم عاشورا، و دخلت المشرعه، ایاك ان تشرب الماء و اخوك الحسین عطشان.

«پسرم هنگامى كه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدى، مبادا آب بیاشامى با اینكه برادرت تشنه است!». (7)

آنحضرت با همان یكدست‏حمله بر دشمن كرد، بسیارى از شجاعان دشمن را بر خاك هلاكت افكند. در این بحران، حكیم بن طفیل از كمین نخله‏اى بیرون جهید و ضربتى بر دست چپ آنحضرت وارد ساخت، و دستش را از بند (مچ) قطع كرد (فقطع یده من الزند).

آنحضرت مشك را به دندان گرفت و همت مى‏كرد تا مشك را به خیمه‏ها برساند كه ناگاه تیرى بر مشگ آب آمد و آب آن ریخت، و تیر دیگرى بر سینه‏اش رسید و از اسب بر زمین افتاد. (8)

ابى مخنف مى‏نویسد: وقتى كه دستهاى عباس علیه السلام جدا شد، در حالى كه از دو طرف دستش قطرات خون مى‏ریخت به دشمن حمله كرد تا اینكه ظالمى با گرز آهنین بر سر مباركش زد و آن را شكافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه‏ور گردید و صدا زد:

«یا اخى یا حسین علیك منى السلام‏»: «اى برادرم حسین خدا حافظ‏». (9)

و طبق روایت مشهور، صدا زد:

«یا خاه ادرك اخاك‏»: «اى برادر، برادرت را دریاب‏».

امام حسین علیه السلام مانند شهاب ثاقب به بالین عباس شتافت او را غرق در خون دید كه پیكرش پر از تیر شده و دستهایش از بدن جدا گشته و چشمهایش تیر خوده‏اند.

«فوقف علیه منحنیا و جلس عند راسه یبكى حتى فاضت نفسه‏».

: «با كمر خمیده به عباس نگریست و سپس در بالین او نشست و گریه كرد تا عباس به شهادت رسید».

نیز نقل شده: با صداى بلند گریه كرد و فرمود:

«الان انكسر ظهرى و قلت‏حیلتى و شمت بى عدوى‏».

:«اكنون پشتم شكست، و رشته تدبیر و چاره‏ام از هم پاشید، و دشمن بر من چیره شد و شماتت كرد». (10

وفادارترین سرباز

اى زصهباى حسینى سرمست دستگیر همه عالم بى‏دست ما همه دست بدامان توایم میزبان غم و میهمان توایم اى علمدار سپه كو علمت علم و دست زبازو قلمت چرا اى غرقه خون از خاك صحرا برنمى‏خیزى حسین آمد به بالین تو از جابر نمى‏خیزى نماز ظهر را باهم ادا كردیم در مقتل شده وقت نماز عصر آیا بر نمى‏خیزى منم تنهاى تنها و عزیزانم به خون غلطان چرا بر یارى فرزند زهرا بر نمیخیزى جمال حق ز سر تا پاست عباس به یكتائى قسم یكتاست عباس شب عشاق را تا صبح محشر چراغ روشن دلهاست عباس خدا داند كه از روز ولادت امام خویش را میخواست عباس اگر چه زاده ام البنین است ولیكن مادرش زهراست عباس

راهنماى تبلیغ 6 ویژه امر به معروف و نهى از منكر صفحه 154

نمایندگى ولى فقیه در سپاه

پى‏نوشتها:

8 منتهى الآمال ج 1 / ص 279، اعیان الشعیه ج 1 ص 608، معالى السبطن ج 1 / ص 446.

9 ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 99.، تذكره الشهداء: ص 269. 10 فرسان الهیجاء ج 1 / ص 203، معالى السبطین ج 1 / ص

سه شنبه 2/11/1386 - 8:25
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 همسایگی نوعی قرابت و خویشاوندی است .

ألجوار قرابة.

تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246

سه شنبه 2/11/1386 - 8:24
دعا و زیارت
 

سجاده نشین محراب دل

 

 

تو را باید از آب سراغ گرفت

 

كه مهر مادرت بود و مهر لب‏هایت

 

بعد از آن حادثه عظیم

 

كه بر جان جهان فرود آمد

 

هر گاه

 

كبوتر نگاهت پیرامون آب به پرواز درمى‏آمد

 

چشم‏هایت‏بهارى مى‏شد

 

و دامن دامن شكوفه

 

بر خاك مى‏افشاند

 

و جان تشنه‏ات

 

خود را

 

در چشمه سار دیدگانت

 

به دست آب مى‏سپرد

 

و كام دلت

 

در بارش جانت

 

سیراب مى‏شد

 

تو را باید از سرخى بهت نگاه آفتاب سراغ گرفت

 

بعد از آن اتفاق بزرگ

 

تو را باید از خاك سراغ گرفت

 

كه محمل عروج سجده‏هاى خاكى

 

و بوسه گاه لحظه‏هاى افلاكى‏ات بود

 

تو را باید از صبر سراغ گرفت

 

تا سفره دل باز كند

 

و از بردبارى‏ات

 

بر آن مصیبت عظمى سخن گوید

 

و از سكوت بى‏شرمانه مردم بى حیا

 

ناله سر دهد

 

تو را باید از صحیفه‏ات سراغ گرفت

 

كه منشور زندگى و دفتر ایمان و كتاب عشق و آزادگى است

 

و حبل المتین عروج و عروة الوثقاى دین و دنیاى نیازمندان

 

اى سجاده نشین محراب دل!

 

زلال خود را در چشمه سار اندیشه ات مى‏جوییم

 

و از حبل المتین دعایت‏به آسمان دل صعود مى‏كنیم

 

و از خاك تا افلاك اوج مى‏گیریم

 

ما را در این راه بى نهایت، یارى گر باش

سه شنبه 2/11/1386 - 8:24
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

اسرار دیگران نزد شما امانت است .

ألسر أمانة.

تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246

سه شنبه 2/11/1386 - 8:23
دعا و زیارت
 

نقش زن در روز عاشورا

نقش زنان در روز عاشورا را از چند منظر مى‏توان مورد بررسى قرار داد:

 

1 پشتیبانى و حمایت از امام حسین ( علیه‏السلام)

زنان كاروان حسینى، با بینشى ژرف، به حمایت از امام حسین ( علیه‏السلام) پرداختند . ایشان چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانى استوار و فداكار براى مولایشان بودند و این را با ترغیب مردانشان به مبارزه، با خطابه‏هاى شورانگیز و ... به اثبات رسانیدند .

 

2 تشویق و ترغیب رزمندگان به مبارزه

در روز عاشورا، آن گاه كه جنگى نابرابر میان سپاه دشمن و امام حسین ( علیه‏السلام) و یارانش در حال وقوع بود، زنان دلیر و پاكباز، با آگاهى از نتیجه ظاهرى جنگ، مردان خویش را به مبارزه علیه نابخردان و نامردمان ترغیب نمودند . آنان به چنان درجه‏اى از اعتقاد رسیده بودند كه در برابر خدا، تسلیم محض بودند . اگر كمى دقت نماییم، مى‏بینیم كه آنان مى‏توانستند دنیا را بر آخرت و عقاید خویش ترجیح داده و با اصرار از همسران خود بخواهند كه از معركه بگریزند . اما نه تنها این كار را نكردند، بلكه مشوق مردانشان براى مبارزه و حفظ اسلام بودند . تاریخ عاشورا نمونه‏هاى متعددى از این بزرگواران را به ما معرفى مى‏نماید:

 

یكى از این بانوان، «ام وهب‏» همسر عبدالله بن عمیر بود . وقتى كه عبدالله قصد پیوستن به سپاه امام را داشت، همسرش نیز با او به كاروان امام پیوست . او در روز عاشورا، با تشویق همسرش به نبرد، به یارى او شتافت . و آن گاه كه بر سر پیكر پاك همسرش حاضر گشت، توسط سپاه دشمن به شهادت رسید . او تنها زن شهید در میدان كربلا بود .

 

«بحریه‏» مادر عمرو بن جناده، زن سلحشور دیگرى بود، كه پس از شهادت همسرش در روز عاشورا، پسرش را به حمایت از امام و رفتن به میدان امر كرد . پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را به سوى مادر پرتاب كرد، اما این شیر زن، با افتخار، سر فرزند را دوباره به سوى سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزى را كه در راه خدا داده‏ایم، باز پس نمى‏گیریم .

 

3 صبر و ایثار و مقاومت

بردبارى و ایثار زنان و مادران شهدا از جمله مسائل شگفت‏انگیز واقعه كربلاست . آنان به رهبرى زینب ( علیهاالسلام) از عزیزترین سرمایه‏هاى عمر خود، در راه عقیده و اندیشه‏هاى متعالى خویش گذشتند . مرگ برادران، در خون غلتیدن شوهران، و حتى شهادت فرزندان نتوانست، گام‏هاى ایشان را در راه هدفشان متزلزل سازد .

 

بعضى از آنان، در نهایت ادب و اخلاص، حتى براى گرفتن پیكر پاك شهدایشان از خیمه‏ها بیرون نمى‏آمدند و احساسات خود را مخفى كرده و صدا به گریه و شیون بلند نمى‏كردند، تا مبادا امام حسین ( علیه‏السلام) در مقابل آن‏ها شرمنده گردد .

 

هنگامى كه امام ( علیه السلام)، پیكر پاك على اصغر را پشت‏خیام آورد تا دفن نماید، مادر على اصغر براى دفن او حاضر نشد . همین طور وقتى كه پیكر بى جان على‏اكبر و قاسم را آوردند، مادران آن‏ها از خیمه بیرون نیامدند . حضرت زینب ( علیهاالسلام) نیز پس از شهادت دو فرزندش، بیرون نیامد تا امام ( علیه‏السلام) شرمنده نگردد .

 

و این ایثارى ظریف و مقاومتى بى نظیر است كه در روز عاشورا به نمایش گذاشته شد .

 

4 شركت مستقیم در نبرد

زنان در اكثر جنگ‏هاى صدر اسلام شركت داشتند، اما نقش زنان در عاشورا نقشى متفاوت بود . جنگ نابرابر، احساسات عمیق زنان را برانگیخت و بعضى از آن‏ها، براى حمایت از امام حسین ( علیه‏السلام)، به صحنه نبرد آمدند و با تیرك خیمه كه تنها سلاح آنان بود، به سوى دشمن هجوم بردند و تعدادى از سپاهیان كفر و نفاق را به هلاكت رساندند . بحریه مادر عمرو بن جناده  و ام وهب همسر عبدالله بن عمیر  از جمله این سلحشورانند .

 

5 اطاعت از امام ( علیه‏السلام)

زنان، در قیام حسینى، انسان‏هایى كمال یافته، با هدف، مؤمن راستین و با اخلاص بودند كه با تسلیم محض در برابر اوامر الهى و امامشان توانستند سرافراز از امتحان پروردگار بیرون آیند .

 

آن گاه كه این بانوان بزرگ، به سوى دشمن حمله ور مى‏شدند، هیچ كس نمى‏توانست آنان را از مبارزه باز دارد . اما هنگامى كه امام به ایشان فرمان بازگشت مى‏داد، بى هیچ سخنى به خیمه‏ها باز مى‏گشتند . این بانوان از موقعیت‏حساسى كه امام در آن قرار داشت، با خبر بودند و به همین منظور، زمینه اضطراب و نگرانى امام را فراهم نمى‏كردند . و هرگز بر خلاف رضاى امام ( علیه‏السلام) حركتى نمى‏كردند و سراسر وجودشان، آكنده از رضا و تسلیم بود .

 

6 آرام كردن كودكان و تسلى آنان

وظیفه زنان، در روز عاشور، بسیار سنگین بود . آنان علاوه بر این كه شاهد شهادت مردانشان بودند، بایستى كودكان تشنه و مضطرب را آرام مى‏ساختند تا مبادا صداى گریه آن‏ها، دیگر رزمندگان را دچار تزلزل كند . آن گاه كه خیمه‏ها آتش گرفت و كودكان هراسان به بیابان گریختند، این زنان بودند كه جگر گوشه‏هاى آل رسول را پیدا كردند، در آغوش كشیدند و آرام نمودند . و بدین ترتیب بود كه كوه‏ها در مقابل استقامت زنان كربلایى، سر تعظیم فرو آوردند و صحراها در برابر وسعت وجودى ایشان احساس حقارت كردند .

سه شنبه 2/11/1386 - 8:23
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 دروغگویی نشانه عجز و ناتوانی است .

ألكذب عجز.

تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246

سه شنبه 2/11/1386 - 8:22
دعا و زیارت
 

نقش زن در قیام عاشورا

 

پس از تجلى اسلام در جهان و احیاى حقوق از دست رفته زن در جامعه، زن هویت و اصالت‏خویش را باز یافت و با حفظ ارزش‏هاى دینى، در مسائل مهم اجتماعى سیاسى شركت جست و چه بسا، نام و حماسه بعضى از ایشان در تاریخ ماندگار گردید . از جمله حوادث عظیم در تاریخ اسلام و بلكه در تاریخ جهان، واقعه حزن‏انگیز و جانسوز كربلاست .

 

حماسه كربلا، یك رویكرد بزرگ سیاسى، اجتماعى و تربیتى است كه اگر این حماسه را احیا كننده اسلام بدانیم، باید سهمى عظیم براى زنان در آن قائل گردیم; زیرا اگر نبودند زنان شجاع، با ایمان و پاكباخته در صحراى كربلا، رسالت عظیم حسینى ناتمام مى‏ماند .

 

چه بسیار دلاورى‏ها و جان فشانى‏ها كه در این صحنه، از زنان بروز و ظهور یافت و تا ابدیت‏بر تارك تاریخ حك گردید .

 

و به همین دلیل است كه علامه شهید مطهرى مى‏فرمایند: «تاریخ كربلا، یك حادثه و تاریخ مؤنث است، یعنى یك حادثه مذكر مؤنث است . حادثه‏اى كه مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولى مرد در مدار خودش، و زن در مدار خودش .»

 

آرى، این بانوان آگاه و معتقد، وظیفه دینى خویش را در قیام عاشورا، با حفظ هنجارهاى اسلامى، به بهترین وجه به انجام رسانیده و نشان دادند كه یك زن مى‏تواند در بزرگترین و مهمترین حماسه انقلابى و دینى عصر خویش سهمى عظیم و افتخار آفرین داشته باشد، تا در آینده نیز زنانى مخلص و با ایمان تداوم دهنده حركت ایشان در راه حفظ مبانى و ارزش‏هاى اسلامى باشند .

 

همراهى زنان با امام حسین ( علیه‏السلام)

آن گاه كه ابا عبدالله الحسین ( علیه‏السلام)، عازم سفر جهت مبارزه با بى عدالتى‏ها گردید، در جمع یارانش، عده‏اى از زنان هاشمى و غیر هاشمى نیز حضور داشتند .

 

ایشان زنان دلیر و متهورى بودند كه با ترسیم نیكویى از حیات، با گام‏هاى استوار و به رهبرى امام حسین ( علیه‏السلام) در مقابل بیدادگرى‏ها ایستادند و با درك عمیق از انقلاب حسینى، حماسه‏ها آفریدند . آنان با گذشت از لذائذ مادى و غلبه بر هواهاى نفسانى، به چنان درجه‏اى از ایمان و تعهد رسیده بودند، كه لیاقت همراهى با امام حسین ( علیه السلام) و دفاع از حریم اسلام را پیدا كردند .

 

امام حسین ( علیه‏السلام)، براى این سفر زنانى را برگزیده بود كه سخنورانى عالمه، شیر زنانى مؤمنه و خدمتگزارانى شایسته براى اسلام بودند .

 

امام حسین ( علیه‏السلام) بهتر از هر كسى آگاه بود كه این بانوان بزرگ، كامل كننده رسالت عظما و عظیم وى خواهند بود . به همین جهت ایشان را با خود همراه ساخت .

 

البته عده دیگرى از زنان نیز گرچه در جمع همراهان امام نبودند، اما خدمات ارزنده‏اى را در جهت قیام اباعبدالله ( علیه‏السلام) انجام دادند . كه در ذیل به برخى از آن‏ها اشاره مى‏نماییم:

 

1 ماریه دختر سعد

وى از قبیله عبدالقیس و از شیعیان ساكن بصره بود . او در شرایط اختناق بصره، منزل خود را در اختیار شیعیان قرار داد تا محلى براى اجتماع ایشان، جهت مشورت پیرامون چگونگى پیوستن به امام حسین ( علیه‏السلام) باشد .

 

از این انجمن، چند تن، چون «یزید بن نبیط‏»  و دو پسرش، عازم كربلا شدند و در قیام عاشوراى امام حسین ( علیه‏السلام) به شهادت رسیدند .

 

2 طوعه

طوعه همان زنى بود كه در شرایط وحشت زاى كوفه، به حمایت از مسلم پرداخت و او را در خانه خویش پناه داد و سیراب نمود

 

این اقدام طوعه در آن شرایط سخت، خود نوعى شجاعت و دلاورى بود; زیرا او با وجود این كه پسرش از عمال ابن زیاد بود و در پى دریافت جایزه، حریصانه به دنبال مسلم گشت، او را پناه داد و خود را در معرض خطر انداخت .

 

3 «دلهم‏» یا «دیلم‏»

«دلهم‏» همسر «زهیر بن قین‏» یكى از یاران فداكار امام در حماسه كربلا بود . او، همسرش را كه از طرفداران عثمان بود، براى پیوستن به امام تشویق نمود،  و بدین ترتیب یاورى دیگر براى امام حسین ( علیه‏السلام)، به جمع كربلاییان پیوست .

 

اگر نبود هشدار «دلهم‏» ، زهیر توفیق نمى‏یافت‏با امام ( علیه‏السلام) آشنا شود و به شرف و عزت ابدى نائل گردد .

 

اینان نمونه‏هایى از زنان فداكار و از خود گذشته‏اى بودند كه در دورانى كه مردان در ركود و رخوت به سر مى‏بردند و منافع و امیال دنیوى را بر عقیده و ایمان مقدم مى‏داشتند، در حد توان خویش، امام حسین ( علیه‏السلام) را یارى نمودند .

سه شنبه 2/11/1386 - 8:22
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 راستگویی موجب سرافرازی است .

ألصدق عز.

تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص 246

سه شنبه 2/11/1386 - 8:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته