مراحل تحلیل محتوا
نخستین مرحله در تحلیل محتوا، تشخیص کلمات منفرد و تطابق میان «صورت ها» و
«معانی» و واحدهای پیچیده زبان است. کنترل واژگان، تعاریف دستوری و جنبه
های واژگانی به تحلیل گر کمک می کنند تا بر این پیچیدگی فائق آید. مرحله
دوم با جمله سر و کار دارد که نه تنها وابسته به معانی کلمات است، بلکه به
ساختار آن نیز متکی است. در مرحله تحلیل ساختاری، به فرایند انتقال متن
توجه می شود. این نوع تحلیل، به محقق در استنباط از متن، با توجه به هدف آن
کمک می کند. علایق و دانش پایه تحلیل گر، تعیین کننده محتوای متن است که
به منظور استنتاج و تأویل در مرحله آخر لازم است فرد از سه حیطه اساسی برای
انجام آن استفاده کند:
1- روان شناسی شناخت؛ هنگامی که با فرایند ادراک مواجه است؛
2- منطق، هنگامی که تمام کار باید دارای روال منطقی باشد؛
3- زبان شناسی.
در مرحله خواندن و درک مطلب، «روان شناسی ادراک» بسیار اهمیت دارد. در مرحله
استنباط و تأویل «روان شناسی شناخت»، «منطق» و «زبان شناسی» کاربر دارند؛
زیرا از همه ظرفیت اطلاعاتی موجود در محتوای سند استفاده می شود. در مرحله
سوم، تحلیل گر محتوای متن تأویل شده را مطابق با اهداف پژوهش توصیف می
کند. در این مرحله، «خلاقیت تحلیل گر» اهمیت دارد و طی آن باید ساختار
محتوای متن با توجه به اهداف آن روشن گردد به عبارت دیگر، شیوه ساده تحلیل
محتوا عبارت است از :
1- تحدید موضوع؛
2- تعیین جامعه مورد مطالعه؛
3- مشاهده آزاد و نهایی کردن فرضیه ها و تبدیل آنها به واحدها و مقوله ها (1)
مقوله بندی عبارت است از: طبقه بندی عناصر اساسی یک مجموعه از طریق تشخیص
تفاوت های آنها و گروه بندی مجدد آنها، براساس معیارهای تعیین شده بر حسب
نوع عناصر. در انتخاب مقوله ها، معیارهایی نظیر تناسب، همگنی، عینیت،
جامعیت، و مانعیت مدنظر قرار می گیرد. (2)
4- تمهید معرف ها (شامل کلمات به کار رفته در آثار، جملات و عبارات، علائم و نشانه ها، و جز آن) و تهیه سیاهه کنترل. (3)
دلاور در کتاب خود «مراحل اجرای تحلیل محتوا» را در بیان مسأله، انتخاب
منابع ارتباطات، تعاریف عملیات و انتخاب واحد تجزیه و تحلیل، آموزش کدگذاری
و تعیین یک چارچوب داوری برای تحلیل و تعیین پایایی کدگذاری معرفی می کند.
(4) در تحلیل دیگری، مراحل تحلیل محتوا، شامل: مشخص و محدود کردن موضوع،
تعیین جمعیت آماری و نمونه مورد نیاز، مطالعه دقیق محتوای مورد نظر برای
تحلیل و تصحیح پیش فرض ها، تعیین و تصریح اهداف، شناسایی چارچوب های نظری
منطبق با هدف ها، آزمون فرضیه ها، تهیه پرسش نامه معکوس و آزمون مقدماتی
آن، تحلیل محتوایی داده های کتاب ها، نوارها و... در درون مقوله های
فراگیر، همگن و برخوردار از طرد متقابل و احتساب میزان تأکید یا شدت می
باشد. (5)
تفصیل تحلیل محتوا، عموماً از شش مرحله تشکیل شده است که این مراحل به صورت منظم استفاده از این فن را مشخص می سازند.
1- طرح: «طرح» مرحله مفهومی است که در آن تحلیل گر به تعریف زمینه کار
خود و نیز آنچه مستقیماً امکان مشاهده آن را ندارد، ولی خواهان آگاهی از آن
است، می پردازد. همچنین در این مرحله، تحلیل گر به جست و جوی منبع اطلاعات
مهم، که ممکن است در دسترس و یا امکان دسترسی به آنها باشد، می پردازند.
از سوی دیگر، تحلیل گر به پذیرش یک سازه تحلیل، که دانش موجود متن را فرمول
بندی می کند ومرحله استنتاجی ناشی از حرکت از یک زمینه، به زمینه دیگر را
در بر داشته شد، اقدام می کند سه مشخصه اصلی فوق، چهارچوب تحلیل را تشکیل
می دهند. علاوه بر این، ترسیم روش های تجربی مورد استفاده، شرایطی را که
دقیقاً تحت آنها استنتاجات حاصل از این مشاهده را می توان معتبر دانست،
مشخص می کند.
2- واحدبندی: مرحله تعریف و نهایتاً، شناسایی واحدهای تحلیل از میان داده
های موجود را «واحدبندی» می گویند. واحدهای نمونه گیری امکان تنظیم یک
نمونه معرف آماری از جامعه آماری را که ممکن است شامل کل کتاب ها، داستان
های تلویزیونی، شخصیت های تخیلی، مقالات (رسانه ها) و تبلیغات باشد، در بر
می گیرد. واحدهایی که هریک دارایی معنایی مستقل هستند، واحد «ثبت» (6)
گویند. برای نمونه، واحدها ممکن است به رخدادها و افراد یا کشورها، اظهارات
ارزیابی کننده و گزاره ها و مضامین ارجاع شوند.
3- نمونه گیری: با اینکه فرایند استخراج نمونه های معرف را نباید از مراحل طبیعی تحلیل محتوا دانست، اما با این حال لازم است:
1- خطاهای آماری را که در بیشتر مطالب نمادین وجود دارد، از میان برداشت.
برای مثال، گرایش های افراد مهم در رسانه های جمعی بیشتر منعکس می شوند تا
گرایش عامه مردم؛
2- باید اطمینان حاصل کرد که سلسله مراتب واحدهای انتخاب شده برای نمونه
گیری، مثل نشریات، تاریخ های روزنامه، تعداد صفحات، مقالات، بندها، کلمات،
معرف سازمان پدیده های نمادینی مورد مطالعه باشند.
3- رمزدهی (کدگذاری) مرحله توصیف واحدهای ثبت شده و یا طبقه بندی آنها
برحسب مقولات سازه های تحلیلی انتخاب شده را «رمزدهی» گویند. این مرحله، در
حقیقت
بازنمای تصور اولیه از معنا است. آن را می توان هم از طریق آموزش های
صریح به کدگزاران آموزش داد و هم از طریق کدگذاری رایانه ای انجام داد. دو
اصل معیار ارزیابی و روایی، که از طریق توافق بین کدگذاران از مقولات مهم
سنجیده می شود غالباً در تعارض با یکدیگرند. کدگزاران انسانی معمولاً از
روایی برخوردار نیستند، اما در مقابل در تفسیر متون پیچیده از نظر
معناشناسی دارای استعدادند. رایانه مشکل روایی ندارد، اما برای شبیه سازی
بخش اعظم استعداد زبانی یک سخنران بومی، باید به آن برنامه داد. پیشرفت های
عمده و قابل ملاحظه در استفاده از رایانه ها و کاربرد آن، غالباً معیار
«معناداری» را فدای روایی و سرعت می کند.
4- استخراج نتایج: مهم ترین مرحله در تحلیل محتوا نتیجه گیری است. این
مرحله،در واقع کسب شناخت ثابت در مورد نحوه پیوستگی توضیح متغیر از داده
های کدگذاری شده است. مراحل لازم برای نتیجه گیری معمولاً روشن نیستند.
سوالات متعددی در این خصوص مطرح هستند. فراوانی مراجع، چگونه نشانگر توجه
یک منبع به موضوع مورد توجه است؟ یا کدام سبک خاص ادبی شناساننده یک مولف
خاص است؟ و.. نمونه ای از سوالاتی هستند که باید با روش های مستقل پاسخ
داده شوند. همچنین لازم است که چنین سازه های تحلیلی، بسیار ساده باشد.
تحلیل گران در استخراج اطلاعات سری نظامی از منابع خبری دشمن از «نقشه های»
دقیق روابط شناخته شده، که شامل نقش و تضادهای میان رهبری ملی و جمعیت
مخاطب می شود، استفاده می کنند. به همین ترتیب، سبک های خاص استدلال افراد
از چند سطح تشکیل می شود که هر سطح دارای سازه های روان شناختی خاصی می
باشد.
5- معتبر سازی: معتبرسازی آمال و غایت هر کار تحقیقی است. با وجود این،
جهت گیری تحلیل محتوا به استنتاج از آنچه مستقیماً قابل مشاهده نیست و در
دست نبودن شواهد اعتبار دهنده معتبر سازی، نتایج تحلیل محتوا را محدود می
سازد. برای مثال، باید پرسید که با وجود آگاهی قبلی از فعالیت های برنامه
ریزی شده، چرا باز به دنبال به دست آوردن اطلاعات سری نظامی از تبلیغات
دشمن هستیم؟ و یا با وجود قابلیت اندازه گیری مستقیم نوع موضوعات مورد توجه
رسانه ها، چرا دنبال استنتاج و آگاهی یابی از موضوعات مورد توجه رسانه ها
هستیم؟ و بالاخره، اگر امکان مصاحبه با یک سیاستمدار فراهم بوده است،
چرا به دنبال کسب آگاهی از گرایش های رو به تغییر ایشان در خلال وقوع
بحران خاصی در جامعه بودیم به هرحال، پیش از انجام تحلیل محتوا باید شواهد
اعتبار دهنده را حداقل در مورد یافته ها به دست آورد. اعتبار به معنی آن
است که آیا روش انتخاب شده برای سنجش موضوع مورد نظر مناسب است و آن را می
سنجد یا نه؟ به عنوان مثال، باید عنوان کرد که برای سنجش طول از متر باید
استفاده کرد و وزن، سنجش مناسبی نیست. در تکنیک تحلیل محتوا قابلیت اعتماد
بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا برداشت های ذهنی محقق بر کدگزاری در هنگام طبقه
بندی و ارزیابی تأثیر می گذارد. قابلیت اعتماد یا روایی، به این است که
آیا روش انتخاب شده، موضوع مورد نظر را به طور دقیق می سنجد یا نه؟ اگر
افراد دیگری هم با همان روش، همان موضوع را بررسی کنند، به همان نتیجه
خواهند رسید.
در واقع، نمونه گیری، اعتبار و روایی، عناصر مهم سنجش تحلیل محتوا هستند.
انگیزه اصلی در نمونه گیری، کاهش حجم اطلاعات برای قابل کنترل کردن آن
است. محقق پس از تعریف مسئله پژوهش، طرح نمونه گیری را نیز تعیین می کند.
نخستین مرحله نمونه گیری، تهیه فهرست تمام اجزای اسنادی است که قرار است
نتایج به آنها تعمیم داده شود. هنگامی که جامعه مورد مطالعه مشخص شد، طرح
نمونه گیری یک مرحله ای کافی است نمونه گیری چند مرحله ای ممکن است تا سه
مرحله انتخاب منابع موضوع، نمونه گیری از اسناد، و نمونه گیری در درون
اسناد ادامه یابد.
مراد از اعتبار یک تحقیق، میزان دقت شاخص ها و معیارهایی است که در راه
سنجش پدیده مورد نظر تدارک دیده می شود. در تحلیل محتوا می توان اعتبار
تحقیق را به شیوه های زیر شناسایی کرد تا دقت نتایج را افزایش دهد:
1- اعتبار محتوایی یا صوری: اعتبار محتوایی، که به آن «اعتبار صوری» نیز
گفته می شود، غالباً تکیه گاه تحلیل محتواست. مثلاً، اگر هدف پژوهشگر صرفاً
توصیف باشد، اعتبار محتوایی کافی است. (7) میزان توافق متخصصان یک امر
درباره یک شاخص یا معیار را «اعتبار محتوایی» یا «صوری» می نامند. اعتبار
صوری را می توان ناشی از میزان توافق چند متخصص در یک امر دانست.
2- اعتبار پیش بینی کننده: (8) اعتبار پیش بینی کننده مربوط به توانایی
ابزار در پیش بینی رویدادهایی است که پژوهشگر در زمان تحقیق درباره آن
مدرکی در دسترس ندارد.
پژوهشگر می تواند از اطلاعات در دسترس خود برای پیش بینی وقوع حوادث
آینده بهره ببرد. بدین ترتیب، برای شناخت و سنجش ضریب اعتبار، نتایج تحقیق
را باید با داده های معتبر و خدشه ناپذیر مقایسه کرد.
3- اعتبار متقارن: (9) در اعتبار متقارن نیز از طریق پیش بینی معیارهای
خارجی، اطلاعات محتوایی سنجیده می شود. چنانچه معیارها مقیاس معتبری
نباشند، حتی با اثبات اینکه اطلاعات محتوا با آنها ارتباط دارد نیز نتیجه
مطلوب در بر نخواهد داشت.
4- اعتبار سازه ای (10): اعتبار سازه ای مربوط به معتبر ساختن معیار و
نیز نظریه زیربنایی آن است.یکی از شرایط اعتبار سازه ای این است که فرضیه
های استخراج شده از نظریه در شرایط مختلف نتایجی مشابه به بار آورند؛ یعنی
نتایج در بیش از یک موقعیت قابل تعمیم باشند. اثبات اینکه متغیر «الف» می
توان متغیر «ب» را به طور مناسبی پیش بینی کند، یا صلاحیت آن را دارد، به
تنهایی کافی نیست. این ملاک باید شامل تبیین علل ویژگی های متغیر «الف» نیز
باشد. (11)
فن تحلیل محتوا، علی رغم داعیه تعمیم پذیری خود، از محدودیت های ذاتی
برخوردار است. اولین محدودیت از تعهد آن به تصمیم گیری علمی نشأت می گیرد.
یافته های معنادار آماری، مستلزم واحدهای تحلیلی بسیاری هستند و جست و جوی
چنین یافته هایی یک تعهد کمی گرایانه است. چنین خصلتی، انگیزه ای برای
تحلیل ارتباطات ویژه یا «گفتمان» (12) به شمار می رود که مشخصه تحقیقات
ادبی، تاریخی یا روان کاوانه است.
دومین محدودیت ناشی از ضرورت قابلیت بازنمایی است. این قاعده مستلزم
تعیین رده های ثابت و مستقل از مشاهده گر و نیز دستورالعمل هایی است که
باید آنها را بدون توجه به تحلیل گر و موضوع مورد تحلیل کدگذاری کرد.
استفاده از تحلیل محتوای رایانه ای ناشی از چنین محدودیتی است. با استفاده
از رایانه، داده ها در زمینه هایی استفاده می شوند که تفاسیر ثابت و روشنی
دارند و امکانی برای داده هایی که معانی آنها در فرایند ارتباطات تغییر می
کند و نیز تغییراتی که مشخصه ارتباط برقرار کنندگان مختلف و یا گروه های
اجتماعی درگیر است، فراهم نمی سازد. چنین ابهاماتی در رسانه های سیاسی و
شخصی متداول هستند. تحلیل محتوا مستلزم مشارکت در انباشت نظریه اجتماعی
است، این خود سومین محدودیت آن است. اگر مقولات از خود اطلاعات تحلیل شده
به دست
آیند، در آن صورت یافته ها فقط برای اطلاعات موجود قابلیت تعمیم دارند.
اگر این یافته ها از یک نظریه کلی به دست آمده باشند، در آن صورت غنای
نمادین و خاص بودن داده های موجود غالباً نادیده گرفته می شود. به هرحال،
پوشش این محدودیت ها، غالباً با دشواری همراه است. به عبارت دیگر، محدودیت
های تحلیل محتوا عبارتند از:
1- پیدا کردن یک واحد اندازه گیری، آسان نیست؛ (13)
2- به تنهایی نمی تواند مبنای اظهار نظر درباره تأثیر محتوا بر مخاطبان باشد؛
3- یافته های یک تحلیل محتوایی خاص به چارچوب مقوله ها و تعاریف به کار رفته در تحلیل محدود می شود؛
4- فقدان برخی پیام هایی که به موضوع تحقیق ربط دارند؛
5- تحلیل محتوا غالباً وقت گیر است.(14)
پی نوشت ها :
* عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
fazlollahigh@ yahoo. com
**کارشناس آموزش و پرورش ناحیه دو استان قم. دریافت :89/3/26- پذیرش:89/7/8
1- باقر ساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ص 285- 284.
2- نعمت الله فاضلی، آموزش تحقیق، ترویج (تحلیل محتوای نامه علوم اجتماعی)، نمایه پژوهش، ص 100.
3- باقر ساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ص 287.
4- علی دلاور، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، ص 284-28
5- باقر ساروخانی، روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ص 316.
6-Recording Unit
7- آل. ار هوستی تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ص 221.
8- Predicitive validity
9- Concurrent validity
10- Construct validity
11- آل. آر هوستی تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ص 226
12- Discourse
13- آرتور آسابرگر، روش های تحلیل رسانه ها، ص 158-157.
14- ویمر راجردی و جوزف آر دومینیک، تحقیق در رسانه های جمعی، ص 225.
منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.