سخنان ماندگار
امام سجاد علیه السلام: | | معانى الاخبار ، ص 270 | |
وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم گناهانى که باعث نزول عذاب مىشوند، عبارتند از:
ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان. |
امیر بیان حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: | | معدن الجواهر، ص 59 | |
اَحسَنُ الادابِ ما کَفَّکَ عَنِ المَحارِمِ بهترینِ ادبها آن است که تو را از حرامها باز دارد |
يکشنبه 12/10/1389 - 19:32
خانواده
بازآمـــــدم به درگهت با آرزوی عفــــــو
یارا نگو، نگو، که نگاهم نمی کنی
يکشنبه 12/10/1389 - 19:25
شعر و قطعات ادبی
ای رهنمای گمشدگان اهدناالصراط
وی نور چشم رهروان اهدناالصراط
در دوزخ هوی و هوس مانده ایم زار
گم کرده ایم راه جنان اهدناالصراط
ره دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر
مرکب ضعیف و جاده نهان اهدناالصراط
هر دم ز گوشه ای ره گمگشته ای زنند
آه از صفیر راهزنان اهدناالصراط
فیض کاشانی
ای رهنمای گمشدگان اهدناالصراط
وی نور چشم رهروان اهدناالصراط
در دوزخ هوی و هوس مانده ایم زار
گم کرده ایم راه جنان اهدناالصراط
ره دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر
مرکب ضعیف و جاده نهان اهدناالصراط
هر دم ز گوشه ای ره گمگشته ای زنند
آه از صفیر راهزنان اهدناالصراط
فیض کاشانی
يکشنبه 12/10/1389 - 19:23
شعر و قطعات ادبی
ای امانتدار کوثر کی تو مــیآیی ز در؟
وی وصی آل حیدر کی تو میآیی ز در؟
يکشنبه 12/10/1389 - 19:21
شعر و قطعات ادبی
صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرســـــت
تلخی ذائقه را شاخ نباتی بفرســـــــــــــــت
میرسد با علم سبز امامت بــــــــــــر دوش
از چه خاموش نشستــــی صلواتی بفرست
يکشنبه 12/10/1389 - 19:19
سخنان ماندگار
امام علی (ع) می فرمایند: | | غررالحکم، ح 1386 | |
اَلظَّنُّ الصَّوابُ مِن شیَمِ اُولِى الاَلبابِ خوش گمانى، از اخلاق عاقلان است |
امام علی (ع) می فرمایند: | | غررالحکم، ح 2778 | |
اَلا وَ اِنَّ اللَّبیبَ مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الاآراءِ بِفِکرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى العَواقِبِ بدانید عاقل، کسى است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد |
امام علی (ع) می فرمایند: | | غررالحکم، ح 3233 | |
اَعقَلُ النّاسِ مَن کانَ بِعَیبِهِ بَصیرا وَ عَن عَیبِ غَیرِهِ ضَریرا عاقل ترین مردم کسى است که به عیب هاى خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد |
| پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: | | تنبیه الخواطر، ج 1 ، ص 47 |
| مَن اَکَلَ وَ ذو عَینَین یَنظُرُ اِلَیهِ وَ لَم یُواسِهِ ابتُلى بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ
هر کس غذا بخورد و دیگرى به او نگاه کند، و به او ندهد، به دردى بى درمان مبتلا مىشود
يکشنبه 12/10/1389 - 19:19
داستان و حکایت
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آنوقت است که آنرا به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، از آنچه برای من خواسته ای صرفنظر نکن تا شکلی را که میخواهی ، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛ هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن».
يکشنبه 12/10/1389 - 16:33
داستان و حکایت
پسرک از پدربزرگ پرسید: پدربزرگ در باره چه می نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم! می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید:
- اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام.
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دست بیاوری برای تمام عمر به آرامش می رسی؛
صفت اول: می توانی کارهای بزرگ انجام دهی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. این دست، خداست که همیشه تو را در مسیر اراده اش حرکت می دهد.
صفت دوم: باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود و اثری که از خود به جای می گذارد ظریف تر و باریک تر. پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی که باعث می شود انسان بهتری شوی.
صفت سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست. در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، تصحیح خطا مهم است.
صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم است،اما زغالی اهمیت بیشتر دارد که داخل چوب است. پس همیشه خیلی مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام پنجمین صفت مداد: همیشه اثری از خود به جای می گذارد. هر کار در زندگی ات می کنی، ردی به جای می گذارد. پس سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی وبدانی چه می کنی.
يکشنبه 12/10/1389 - 16:28
سخنان ماندگار
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله):
اگر مىخواهى گرامىات دارند، نرم خو باش و اگر مىخواهى خوارت شمارند، درشتى كن.
تحف العقول، ص 55
يکشنبه 12/10/1389 - 16:5
سخنان ماندگار
می گویند بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه می شده...از او تشکر می کرده است!
وقتی علت را می پرسیدند.. بودا می گفته است: زندگی آینه ای است که ما خود را در آن می بینیم.
نوع رفتار دیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت.
اگر مخالفان خود را به پای چوبهی اعدام می کشانی ! بدان صاحب عقلی هستی بسان طناب .
و اگر مخالفان خود را به زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس .
و اگر با مخالفان خود به جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو .
و اما اگر با مخالفان خود به بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی بسان عقل !!
يکشنبه 12/10/1389 - 16:3