اخبار
شعاری وقیحانه علیه عیسی(ع)
یهودیان افراطی در سرزمین های اشغالی در اقدامی وقیحانه صومعه مسیحیان را آتش زدند و شعارهای زشتی علیه عیسی مسیح(ع) به کار بردند. آن ها با این اقدام خود نشان دادند که تنها با مسلمانان مشکل ندارند؛ بلکه با ادیان مخالفند.
جام دینی؛ یورونیوز نوشت: پلیس رژیم صهیونیستی اعلام کرد: افراطیون یهودی با حمله به صومعه ای در نزدیکی بیت المقدس، علاوه بر آتش زدن دروازه چوبی این کلیسا، در حمایت از شهرک نشینان یهودی به ویژه شهرک «میگرون» بر روی دیوارهای سنگی این کلیسا، شعارهای ضد مسیحی نوشتند.
سخنگوی پلیس این رژیم با بیان اینکه بخشی از کلیسای «لاترون» در نزدیکی قدس از سوی افراد یهودیان افراطی در معرض آتش سوزی قرار گرفت، گفت: پلیس تحقیقات ویژه خود را برای پیدا کردن عاملان این اقدام در این زمینه آغاز کرده است.
روزنولد با اشاره به شعارهای نوشته شده بر روی دیوارهای این کلیسا از سوی شهرک نشینان خاطرنشان کرد: یهودیان افراطی روی دیوار این کلیسا که در نزدیکی قدس و کرانه باختری واقع است، عبارتی در اهانت به حضرت مسیح نوشتند.
گفتنی است اشغالگرانی که سرزمینی را اشغال کرده، مردم بومی را اخراج کرده اند و در بخشی غیرقانونی خانه ساخته اند؛ در کمال وقاحت کار را به جایی رسانده اند که پیامبری الهی آن هم با عبارتی وقیحانه توهین می کنند.
طبق نوشته های تاریخی به جا مانده، یهودیانی که بر دین خود باقی ماندند و به عیسی(ع) نگرویدند، همواره از دشمنان سرسخت پیامبری عیسی مسیح، بوده اند.
پنج شنبه 16/6/1391 - 2:6
آلبوم تصاویر
نماز لس آنجلسی*تصاویر
عده ای از مسلمانان آمریکا، نماز عید فطر را به صورت مختلط، به امامت خانمی آفریقایی و با زنانی بدون حجاب برگزار کرده بودند. با وجود گذشت دوهفته از این اتفاق، انتشار تصاویر آن، که به پر مخاطب ترین تصاویر تبدیل شده اند، واکنش های منفی و انتقادی مسلمانان را به همراه داشته است.
جام دینی؛ محبت نیوز، نوشت: یک زن مسلمان آفریقایی تبار به نام «جمیله الزینی» در روز عید سعید فطر، امامت نماز عید در یکی از مساجد آمریکایی در ایالت «لس آنجلس» را بر عهده گرفت.
گفته می شود این تصویر چند روز پس از روز عید سعید فطر توسط تعدادی از مسلمانان آمریکا در صفحات شخصی آنان در سایت های اجتماعی منتشر شد؛ اما اکنون و پس از گذشت حدود دو هفته به یکی از پر مخاطب ترین تصاویر تبدیل شده و همچنان در حال منتشر شدن است. انتقادات بسیار زیادی به چنین اقدامی شده است.
آژانس مسیحیان فارسی زبانان در ادامه نوشت: نکته تعجب بر انگیز این بوده که تعدادی از زنان مسلمان اما غیر محجبه، در این نماز جماعت شرکت کرده اند و در کنار مردان ایستاده اند. همان طور که در تصاویر نیز دیده می شود، این نماز به صورت مختلط برگزار شد.
این اولین باری نیست که یک زن در آمریکا امامت نماز جماعت را بر عهده می گیرد. سال گذشته نیز در نقطه ای دیگر از آمریکا چنین اتفاقی رخ داد.
گفتنی است، از نظر اسلام امام جماعت باید مرد باشد( البته برخی بزرگان امامت زن برای زنان را جایز می دانند.)، در صف های نماز، زنان و مردان نمی توانند کنار هم بایستند و همچنین زنان باید حجاب خود را حفظ کنند؛ اما ظاهرا زندگی برخی مسلمانان در لس آنجلس، بر نمازشان هم تأثیر گذاشته است و گمان کرده اند به هر نحو دوست دارند می توانند نماز بخوانند.آن ها غافل از این بودند که نماز در صورتی صحیح است که مقدمات و شرایطی که در دین تعیین شده است، رعایت شود.
پنج شنبه 16/6/1391 - 2:2
مهدویت
همسر امام زمان (عج) کیست؟
یکی از موضوعاتی که درباره امام زمان(عج) ذهن ها را مشغول می کند و سؤال ایجاد می کند، این است که آیا ایشان همسر یا فرزند دارند؟ آیت الله صافی گلپایگانی با اشاره به اختلافات در این زمینه، سؤال را پاسخ داده اند.
جام دینی؛ ابنا نوشت: پژوهشکده مهدویت در کتاب «مهدویت، پرسشها و پاسخها» به شبهه ای درباره این که آیا امام زمان(عج)، ازدواج کرده اند یا خیر؟ این چنین جواب دادند: ازدواج حضرت مهدی (عج) اختلاف است، بعضی علما از جمله مرحوم محدث نوری (نویسنده کتاب نجمالثاقب)، بر این عقیدهاند که آن حضرت ازدواج کرده، فرزندانی نیز دارد، عمده دلیل این گروه آن است که ازدواج، سنت مؤکد اسلامی است که مورد سفارش پیامبر مکرم (ص) بوده است و حضرت مهدی (عج) از هر شخصی شایستهتر است که به سنت پیامبر عمل کند.
در پاسخ میگوییم: امام مهدی (عج) در حال حاضر در غیبت به سر میبرد و این یک حالت استثنایی است که ارتباط ایشان را با مردم محدود میکند، بنابراین همین عذر میتواند مانع اجرای این سنت نبوی شود؛ زیرا به یقین گاه به دلیل شرایطی خاص، ممکن است حکم واجبی از عهده انسان برداشته شود، چه رسد به مستحبات و سنتها، افزون بر این، ازدواج، سنتی نبوی است که باید در طول زندگی انجام گیرد و هیچ اشکالی ندارد که حضرت مهدی (عج) پس از ظهور اقدام به این عمل کند.
در مقابل این نظریه، دیدگاه دیگری مطرح است که قاطعانه ازدواج حضرت را نفی میکند، عمده دلیل ایشان هم این است که لازمه ازدواج حضرت، یا طولانی بودن عمر همسر اوست که دلیلی بر آن نداریم، یا آن که حضرت پس از رحلت همسر، مجبور است با دیگری ازدواج کند، یا به دلیل ازدواج باید فرزندانی داشته باشد که سرپرستی آن ها موجب شناخته شدن حضرت شود.
البته این مطالب هم، سست و بیاساس است. ممکن است حضرت در برههای از حیات خود - حتی در غیبت- همسری اختیار کند و آن زن از دنیا برود، در این صورت، ایشان هم به سنت نبوی عمل کرده، هم مشکلات و پیآمدهایی برای آن حضرت پیش نیاید.
خلاصه سخن آن که اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت متحمل است؛ اما در بررسی اخبار، به حدیث معتبری که موجب اطمینان باشد و خصوصیات متضمن تفاصیل این موضوع باشد، نرسیدیم و دنبال کردن و تعقیب این موضوع لزومی هم ندارد.
بنابراین ما نه دلیلی بر ازدواج حضرت داریم و نه سندی بر ازدواج نکردن او، ضمن این که مبهم بودن این مسئله میتواند دارای حکمتی باشد؛ چون در هر صورت مشکلاتی پیش میآید
پنج شنبه 16/6/1391 - 1:57
شخصیت ها و بزرگان
رر
شریعتی از زبان مقام معظم رهبری
شریعتی از زبان رهبر معظم انقلاب
افراد غالباً این چهرهها را چماق میکنند
این افراد غالباً این چهرهها را چماق میکنند، کما اینکه الآن هم یک عده دکتر شریعتی را چماق کردهاند بر علیه جمهوری اسلامی و حتی علیه امام در حالی که دکتر عمیقاً نسبت به امام ارادت میورزید، اصلاً مشتاق امام بود، امام را معجزه زمان خودش میدانست. شریعتی امام خمینی را شخصیتی مافوق میدانست، اصلاً به دیگر روحانیون اگر اعتراضی داشت از این جهت بود که چرا راه امام خمینی را نمیروند
متن کامل( قسمت اول) مصاحبه ی حضرت آیه الله خامنه ای در مجله عروه الوثقی (نشریه دانش آموزان و جوانان حزب جمهوری اسلامی سال سوم- شماره ۵۱- پنج شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۰
شریعتی از زبان آیت الله سیدعلی خامنهای امام جمعه تهران:
شریعتی شیعه محبّ آل رسول
تحصیلات مرحوم دکتر، همانطور که میدانید در مشهد بود و دوران تحصیل را در مشهد گذرانده بود. سال ۳۶ که من با دکتر آشنا شدم. آن وقت ایشان هنوز دکتر هم نبود، خارج هم نرفته بود و بین دوستانی که با ایشان بودند و مأنوس بودند با ایشان، به علی آقای شریعتی معروف بود. ایشان غیر از کارهای معمول مدرسهای که جوانها آن وقت داشتند علاقه زیادی به مطالعه اسلامی و سیاسی داشت و چون جوان فکور و اندیشمندی بود، در این قسمتها برجستگی هم داشت، یک عده جوان کم سن و سالتر از خودش را هم جمع کرده بود برای آنها جلسهای هم داشت و در این جلسه از قرآن و از مسائل اسلامی صحبت میکرد. در همان اوان ایشان در مبارزات سیاسی هم وارد بود یعنی مرحوم دکتر در مبارزات نهضت ملی آن بخشی که به مشهد مربوط میشد، شرکت داشت و به زندان هم افتاده و به تهران منتقل شدند و چند ماهی را در زندان تهران گذراندند.
شکفتگی دکتر
شکفتگی دکتر مربوط میشود به بعد از این ماجراها ـ در آن موقع جوان تحصیلکرده و زحمت کشیده و مطالعه کردهای بود اما شکوفایی دکتر به عنوان یک فردی که در صحنه تفکر اسلامی در ایران یک شخصیتی از خود نشان بدهد این مربوط میشود به پس از مراجعت از پاریس در سال ۴۳ ـ در طی دوران اقامت ایشان در اروپا که از سال ۳۶ تا ۴۳ بود من اطلاع زیادی از ایشان نداشتم علت آن هم شاید این بود که من از مشهد منقطع بودم و به قم رفته بودم سال ۴۳ که مرحوم شریعتی به ایران بازگشت در مرز بازرگان ایشان را توقیف کردند و آوردند تهران و سه چهار ماهی ایشان در تهران، در زندان بود. پس از آزادی از زندان، دکتر به مشهد برگشت در آنجا کار خاصی نداشت. معلم شده بود و در دبستانها و دبیرستانها و دانشسرای آنجا به تدریس مشغول شد پس از یک مدتی در دانشگاه هم به ایشان تدریس دادند. کارهایی را که در این زمان دکتر انجام میداد بیشتر جنبههای فردی داشت.
اولین کار
مثلاً کتابی که آن وقت نوشته بود، کتابی در مورد مشهد بود که بیوگرافی گونهای درباره مشهد نوشته بود و وضع آستان قدس و وضع شهر مشهد و اینگونه مسائل را در آن ذکر نموده بود که این کتابها همان وقتها چاپ و منتشر شد.
این کتاب، یک کار معمولی بود و چیز فوق العادهای نمیتوانست باشه. این کتاب، نوع تلاشهای ایشان را نشان میداد و مشخص میکرد که ایشان در عالم مسائل اسلامی و مطالعات سیاسی نیستند و مشغول مطالعه و ذخیره کردن معلومات و آموخته ها بودند ـ سال ۴۶ اولین بروز اجتماعی دکتر آغاز شد و آن به این ترتیب بود که حسینیه ارشاد به ابتکار مرحوم استاد شهید مطهری در صدد جمعآوری مجموعهای )که بعد به نام محمد(ص) خاتم پیامبران چاپ شد ( برآمد که در این کتاب مقالات متعددی توسط نویسندههای مختلف گردآوری شده بود.
«سیمای محمد(ص)» نگاشته میشود:
نگارش یکی از این مقالات را استاد مطهری از دکتر شریعتی خواسته بود و مقالهای که دکتر نوشت مقاله خوبی بود یعنی مقالهای بود که جا باز کرد و در نظر آن که مقاله را خواندند از جمله خود استاد مطهری، مقاله زیبا و شیرینی آمد. این مقاله را به دو بخش تقسیم کردند، یکی از هجرت تا وفات و یکی سیمای محمد(ص) و آن را به چاپ رساندند. بعد هم در برنامههای سخنرانی حسینیه ارشاد، مرحوم مطهری، ایشان را دعوت کرد ـ دکتر هم گاه به گاه از مشهد به تهران میآمد و در حسینیه ارشاد سخنرانی میکرد و بعد به مشهد باز میگشت. از آنجا شکوفایی دکتر به معنای واقعی کلمه شروع شد و از دکتر شریعتی به عنوان شخصیتی که از اسلام چیزهایی میداند و تفکرات جدیدی را مطرح میکند، در جامعه نام برده شد.
تأثیرات سفر خارج
مسافرت دکتر قاعدتاً برای ادامه تحصیلاتش در رشته ادبیات بود و بعد هم در رشته تاریخ ـ اما این سفر در شخص دکتر تأثیرات فراوان گذاشت. ایشان آفاق جدیدی از عالم را دید و با شخصیتهای مختلفی آشنا شد ـ معلومات خوبی کسب کرد. در آنجا به مطالعه مشغول شد و در این راه زحمت فراوان کشید ـ در محیط باز اروپا توانست تا اندازهای وارد فعالیتهای سیاسی شود و مبارزات سیاسی انجام دهد ـ با عناصر مبارز و مسلمان و غیرمسلمان آشنا شد ـ در جهان نگری او و اندیشهاش نیز بیگمان این مسافرت تأثیر فراوان گذارد. به طور کلی مسئله را به این صورت میتوان ذکر نمود که مرحوم دکتر در این سفر تکامل پیدا کرد و این تکامل به نوبه خود در وضع ایران، بعدها اثر کرد.
مبارزات دکتر
مبارزات دکتر را در ایران به دو دسته میتوان تقسیم کرد، مبارزات قبل از سال ۳۶ که در نهضت ملی بود و پس از سکوت دکتر مصدق که تنها در کار سیاسی محض وارد بود و یکی بعد از مراجعتش به ایران که این مبارزات بیشتر رنگ اسلامی و برای حاکمیت اسلام مبارزه میکرد.
منتهی مبارزه دکتر پیش از اینکه مبارزه سیاسی و تشکیلاتی باشه، مبارزه فرهنگی بود.
برخورد گروه های مسلح با دکتر و حسینیه ارشاد
گروههای مسلحی که در اینجا بیشتر مورد نظر ماست از سال ۴۹ پیدا شدند و یا شناخته شدند و اولین گروه هم آنها بودند که در سیاهکل و در رابطه با مسائل سیاهکل مطرح شدند ـ آن اوقات سالهای اوج حسینیه ارشاد بود ـ سالهایی بود که حسینیه از لحاظ اجتماعات تقریباً در ایران جزء محافل کم نظیر یا بی نظیر بود و جمعیت زیادی از تیپهای جوان و روشنفکر در آنجا شرکت میکردند. این مجالس در ابتدا سخنرانیهای متعدد داشت و بعد به تدریج تنها سخنران آنها دکتر شریعتی میشد و دکتر در این مجامع بزرگ سخنرانی میکرد و کلاس داشت. در آن زمان گروه های مسلح یا جریانهای مسلح کلاً در مقابل حسینیه ارشاد موضع گیریهای خصومت آمیزی داشتند. علت آن هم این بود که آنها به کار فرهنگی به این صورت هیچ اعتقادی نداشتند چه گروههای کمونیست که اصولاً به کار فرهنگی به این شکل اعتقادی ندارند و چه گروههای مسلمان که گر چه از صفا و خلوصی اسلامی برخوردار بودند اما عده زیادشان تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی قرار داشتند.
بحث بر سر حسینیه ارشاد
فراموش نمیکنم که در حدود سال ۵۰ بود که یک شخصی از دوستان مشهدی ما که آن وقت جزء عناصر سیاسی بود و سابقه مبارزات سیاسی داشت و فرزندانش جزء یکی از این گروههای مارکسیست بودند با من بحث میکرد و میخواست ثابت کند که حسینیه ارشاد را دستگاه دولت و رژیم و ساواک میخواهند و نه فقط با آن مخالف نیستند بلکه موافقند و حسینیه ارشاد نه فقط برای رژیم ضرری ندارد بلکه بسیار سودمند هم هست. دلیل او هم این بود که حسینیه برای آنها سودمند نبود رژیم اجازه نمیداد که باز بماند و من آن روز میخواستم ثابت کنم که این برخورد، برخورد صحیحی نیست و گاه میشود که رژیم بر اساس ضرورتهایی که دارد مجبور میشود که یک مقدار آزادی بدهد و یا اینکه اصولاً دستگاه اطلاع درستی از عمق تأثیر این گونه جلسات ندارد. یعنی کارشناسان امور مذهبیاش نتوانستهاند درست تأثیر عمیقی را که این جلسات بر علیه دستگاه روی مردم میگذارد برای دستگاه بشکافند و فقط به این جهت که این جلسه هست شما نمیتوانید حکم کنید که این جلسه در خدمت دستگاه است. البته افراد زیادی از این قبیل بودند که معتقد بودند که شریعتی ولو ناآگاهانه در خدمت رژیم است و حسینیه ارشاد چیزی است که رژیم آن را میخواهد و اکثراً این اعتقاد بر اساس القائات مارکسیستها بود.
مخالفین دکتر
درباره مخالفین دکتر و موجبات مخالفتها باید یک مقدار قضیه موشکافی شود. مخالفین دکتر شریعتی از روحانیون دو دسته بودند، یک عده روحانیون به شدت قشری که اگر مثلاً میدیدند که مرحوم دکتر در کتاب محمد(ص) خاتم پیامبران در نقل حدیثی و یا در نقل یک جمله تاریخی از صدر اسلام به منابع اهل سنت تکیه کرده این را دلیل بر این میگرفتند که شریعتی گرایشات سنی دارد و یا اگر چنانچه دکتر در یک سخنرانی طنزی درباره روحانیون میگفت که البته مرحوم دکتر گاهی در ضمن حرفهایش چنین مسائلی را میگفت ـ این را حمل بر این میکردند که شریعتی ضد روحانی است و به همین دلیل او را شدیداً میکوبیدند ـ بیشترین موضع گیریها و سختترین و واضحترین مخالفتها با دکتر شریعتی از سوی این گروه اول بود.
گروه دوم:
یک گروه دیگری از روحانیون هم بودند که اینها مخالفتشان با دکتر به مناسبت اینگونه مسائل نبود و اوایل هم با دکتر مخالفتی نداشتند و به تدریج بعدها مخالفتهایی از این دسته دیده شد. آنها در حقیقت به زمینههای فکری و فلسفی او ایراد داشتند. دکتر شریعتی مجموعهای را که ارائه میداد یک مجموعه کاملاً اسلامی بود، در این شکی نیست لیکن زمینههایی که این مجموعه بر روی آن زمینهها قرار میگرفت بعضی از آنها زمینههایی بود که با تفکرات فلسفی اسلامی گاهی صد در صد تطبیق نمیکرد. مثلاً از مخالفتهای مرحوم استاد مطهری با آقای دکتر چیزهایی شنیدهاید ـ مرحوم مطهری آن توحیدی را که مرحوم دکتر معرفی میکرد توحید نمیدانست، و میگفت این توحید نیست. و دلیل این اختلافات نیز این بود که آن مبانی فلسفی عمیق و استواری که در اندیشه مطهری نسبت به توحید وجود داشت در نوشتجات یا القائات دکتر شریعتی دیده نمیشد.
این مخالفت نوع دوم بود و به نظر من باید فرق گذارد بین این دو نوع مخالفت ـ مخالفت نوع اول، سطحی، ظاهری، خصمانه، همراه با های و هوی، همراه با تحریک عامه مردم، همراه با اهانت و دشمنام و حقیقتاً اساس و پایهای هم نداشت.
شریعتی: نه سنی، نه وهابی
دکتر شریعتی نه سنی مسلک بود و نه وهابی ـ شیعه بود حتماً ـ محب و عاشق خاندان پیامبر بود ـ اینها چیزهایی ست که من به آن شهادت میدهم ـ ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاًَ به روحانیت مبارز و متعهد عشق میورزید و اگر چنانچه در مواردی هم به روحانیونی یا به روحانیت بدگویی میکرد، ناشی از این بود که احساس میکرد آن رسالتی را که روحانیت باید انجام بدهد، انجام نمیدهد.
لذا مخالفتهای دسته اول که به تصور ضد شریعتی با روحانیت ضدیتش با تشیع مطرح میشد به نظر من هیچ مبنایی نداشت و حتماً برای شما جالب است که بگویم در همان اوقاتی که شریعتی را در ایران و در مناطق مرکزی ایران میکوبیدند به این عنوان که یک سنی است، در همان زمانه یک نویسنده عرب که قرار بود یکی از آثار شریعتی را به عربی ترجمه کند و خیلی هم آن اثر را پسندیده بود از ترجمه این اثر استنکاف کرده بود و دلیلش هم این بود که شریعتی خیلی شیعه گراست و ممکن است اگر من این را ترجمه کنم، در میان برادران اهل سنت ایجاد سر و صدا کند.
شما با کدامیک از این دو گروه هستید ؟ :
الف : گروه موافقان دکتر شریعتی شامل :
آیه الله خامنه ای-مرحوم امام خمینی-شهید دکترچمران-شهید دکتر بهشتی-
رحیم پور ازغدی وبسیاری انقلابیون راستین
ب : گروه مخالفان دکتر شریعتی شامل :
رژیم ستمشاهی وعوامل وابسته - انجمن حجتیه - کمونیستها و مارکسیستها -اکبر گنجی هاو منافقین و............
متن کامل(قسمت دوم)
مصاحبه ی حضرت آیه الله خامنه ای در مجله عروه الوثقی (نشریه دانش آموزان و جوانان حزب جمهوری اسلامی سال سوم- شماره ۵۲- پنج شنبه ۱۱ تیر۱۳۶۰
دلیلی دیگر:
بعد از وفات مرحوم شریعتی در بلوچستان هم یک روحانی بلوچ در سخنرانیاش به شریعتی به عنوان یک فرد ضد تسنن لعنت میکرد و او را فردی میدانست که مبانی اهل سنت را به باد استهزا گرفته و این خود کاملاً نشان دهنده این است که شریعتی آنچه که دربارهاش میگفتند نبوده. میخواستند او را به زور به تسنن یا به وهابی گری بچسبانند و این به هیچ وجه منطبق با واقعیت نبود.
مخالفت نوع دوم اما، مخالفتی بود عمیق و بیانی و به هیچ وجه توأم با تهمت و افترا و هوچی گری و فحاشی نبود، یک مخالفت مبنایی بود به این صورت که فلان روحانی که اهل تفکر فلسفی بود و مبانی اصیل ایدئولوژیک را میشناخت اگر به آثار دکتر شریعتی نگاه میکرد و احساس میکرد که در آثار دکتر یک سری مسائل ناخودآگاه به صورت مبنا گرفته شده که این مبانی رایحه تفکرات مثله فرض کنید ماتریالیستی در آن هست، روی آن نکته انگشت میگذاشت و بر روی آن نکته تکیه میکرد.
شریعتی، انسانی مخلص
و یا اگر چنانچه میگویند که برداشت دکتر از نبوت یا از توحید، آن برداشتی که رایج بین محققین و متفکرین اسلامی میباشد، نیست، طبعاً روی این نکته تکیه نموده و آن را به عنوان یک ایراد و اشکال مطرح میکردند. دکتر در بعضی از این مبانی اشتباهاتی داشت اما من یقین داشتم و الان هم یقین دارم که دکتر فردی مخلص بود و به هیچ وجه من او را یک فرد منحرف نمیدانستم. هر آدم مخلص و هر آدم متفکر مؤمن میتواند تأثیرپذیری از تفکری باشد که اصولاً به آن تفکر معتقد نیست، الآن در بین ما کسانی هستند از مؤمنین و مسلمانهای خالص که در زمینه مسائل اقتصادی تأثیرپذیر از تفکرات سوسیالیستی هستند و بدون اینکه خودشان توجه داشته باشند گرایش فکریشان به آن جهت است در حالی که اگر همان مبانی سوسیالیستی به صورت یک فکر مستقل برایشان مطرح شود آن را رد میکنند و به صورت یک مجموع، آن را قبول نمیکنند اما به طور ناخودآگاه روی ذهنشان اثر گذاشته.
شریعتی و انتقاد پذیری
حالا این مسئله از کجا ناشی میشود. میتواند از خیلی چیزها باشد، مثلاً ممکن است شخص در اوایل مطالعاتش کتابی را خوانده باشد و در اعماق ذهن او تأثیری گذاشته باشد و این مسئله بعدها در تفکرات آن شخص مؤثر بگردد. از این قبیل یک چیزهایی گاهی در سخنرانی های مرحوم دکتر مشاهده میشد که البته نمونههایی از آن را هم خود من دیده بودم و به مرحوم دکتر هم گاهی میگفتم و دکتر تصادفاً اینگونه مسائل را خیلی زود درک میکرد میفهمید و میپذیرفت.
برخورد با روحانیت
دکتر شریعتی به روحانیت عمیقاً معتقد بود. خاطرهای که در این زمینه به یاد میآورم خاطره جالبی است. در مشهد، در جلسهای با ایشان بودیم، مرحوم جلال آل احمد هم بود. بحث درباره روحانیت بود، به مناسبت حضور من در آن مجلس هر کس انتقادی داشت میگفت از جمله مرحوم دکتر و با تعبیر «حوزه علمیه»، انتقادهایش را میگفت که چرا حوزه علمیه این کار را نکرده یا چرا حوزه علمیه این کار را نکرده یا چرا حوزه علمیه این کار را نمیکند و این حرکت را انجام نمیدهد سال ۴۷ بود یعنی آخرین سال زندگی مرحوم آل احمد. ایشان رو به دکتر کرد و گفت: شما چرا به روحانیت میپیچید، خوبست که همین ایرادها را به روشنفکرها بکنید، آنها بیشتر شایسته چنین اعتراضی هستند و این اعتراضها بر آنها بیشتر وارد است. پاسخ دکتر شریعتی، پاسخ جالبی بود. دکتر گفت: علت اینکه من به روحانیت میپردازم و نه به روشنفکرها، اینست که از روشنفکر جماعت ما انتظاری نداریم.
جریان روشنفکری و نظر دکتر
جریان روشنفکری در ایران از اصل یک جریان بی بنیاد و متکی به خارج و متکی به فرهنگ غربی بوده بنابراین امید و انتظاری از روشنفکر جماعت ندارم تا بخواهم اعتراضم را مطرح کنم. اما روحانیت، نهادیست که مورد امید ماست، ما از روحانیت انتظار داریم و این مسئولیتها را برای او قائلیم. توجه میکنید. این دقیقاً نشان میدهد که نقطه نظر دکتر نسبت به روحانیت چگونه بود. دکتر به روحانیت عمیقاً معتقد بود، منتهی اعتراض داشت که چرا روحانیت، وظایفی را که دکتر شریعتی معتقد است، از وظایف روحانیت است، انجام نمیدهد؟
به همین جهت اگر جایی روحانیای میدید که فکر میکرد، آن وظایف را انجام میدهد، شدیداً به او ارادت میورزید و اظهار علاقه میکرد. نمونهاش، آقای مطهری بود. ایشان نسبت به مطهری یک نوع ارادت عمیق قلبی داشت.
تفکر دکتر در مورد مطهری
در جلسهای که من نیز در آن بودم، استاد مطهری و دکتر شریعتی و چند تن دیگر هم در آنجا حضور داشتند. استاد مطهری گفته بودند که من کمی خسته شدهام و میخواهم از کار حوزه علمیه کنار بروم، بعدها دکتر به من گفت: به مجرد اینکه آقای مطهری این حرف را زد من یکباره احساس کردم که همه چیز برای من تمام شد. وقتی مطهری در صحنه نباشد، من دیگر به انتظار چه آیندهای و با چه امیدی ممکن است، حرکتم را ادامه دهم. میبینیم که شریعتی وقتی که در مرحوم مطهری آن مسائلی را که از روحانیت انتظار داشت، مشاهده میکند به مطهری تا این حد ارادت میورزد. دلیل دیگر این سخن، دوستان روحانی دکتر هستند. مثلاً به خود من اظهار محبت خیلی زیادی میکرد. در سخنرانیهایش از من اسم میبرد و در نوشتجاتش اشاره میکرد و آن را که دکتر شریعتی احساس کرد که اکثریت روحانیون در خط تعهدات منطقی و مورد انتظار از روحانیت هستند. آن روز نسبت به اکثریت روحانیت علاقمند شد و این در آثار اخیر زندگیش کاملاً محسوس و مشهود است و شما ببینید دکتر در کتابهای آخرش از روحانیون با چه لحنی حرف میزند، در حالی که، در کتابهای سال ۵۰ یا ۵۱ او، این مسئله به این صورت وجود ندارد.
تصحیح نکته ها
مسئلهای که در اینجا لازم به ذکر میدانم این است که دکتر برخلاف آنچه دربارهاش میگویند همیشه منتظر بود که مطلب جدیدی را که احیاناً تصحیح کننده نقطه نظرهای قبلی او میتوانست باشد، بشنود و آن اشکال را برطرف سازد. اگر کسی امروز در تسلسل افکار شریعتی از سال ۴۶ و ۴۷ تا سال ۵۶ مطالعه کند به این نکته خواهد رسید. خاطرهای که در این مورد به یاد دارم میتواند کاملاً روشنگر باشد، سال ۴۸ بود دکتر هنوز در مشهد بود، یک روز او را در خیابان دیدم. رسید به من و مثل اینکه چیز جدیدی در ذهنش باشد، دیدم که مایل است بایستم توی کوچه و با هم صحبت کنیم. قریب سه ربع ساعت این صحبتها طول کشید. از جمله حرفهایی که به من زد این بود گفت: فلانی اخیراً کتاب تحف العقول را دیدم، عجب چیز جالبی است عجب مطالب جالبی دارد، چه فرهنگ عمیقی تشیع در احادیث و روایاتش دارد، من تصمیم دارم عدهای را وادار کنم که این مسائل را که در فرهنگ تشیع و در روایات هست، جمع کنند و در اختیار من بگذارند.
آفاق جدید
به دکتر گفتم تحف العقول کتاب کوچک و مختصریست از روایات کتاب بحارالانوار با آن عظمت، شاید چند صد برابر آن کتاب مطلب دارد و کتب روایات شیعه، پر است از مسائلی که اینها میتواند در طول قرآن مفاهیم عمیق اسلامی را برای ما تحلیل کند و یک آفاق جدیدی را جلوی چشم ما باز کند، تعبیر آفاق جدید البته، تعبیر خود دکتر بود. میگفت یک مناظر جدیدی و یک دیدگاههای جدیدی را روایات به روی انسان باز میکند که انسان قبل از آنکه با روایات مأنوس شود آنها را میداند. ملاحظه کنید این مطلب با تفکر دکتر در سال ۴۶ که کتاب محمد(ص) خاتم پیامبران نوشته میشد و دکتر مقالهای در آن نوشته بود تا چه اندازه متفاوت است. در آنجا شما میبینید که برای زندگی پیغمبر دکتر از هیچ حدیث شیعی استفاده نکرده و در سال ۴۸ به صرف اینکه مثلاً نکته جدیدی را درک کرده بود و کتاب حدیثی را دیده بود به این راحتی و آسانی میپذیرفت که انسان اگر چنانچه با روایات انس داشته باشد دیدگاههای جدیدی را در مسائل اسلامی مییابد.
بنابراین، این سخن را گفته میشود دکتر حرف را نمیپذیرفت، من قبول ندارم. دکتر اگر برایش چیزی مطرح میشد که برایش قابل قبول بود، آدم پذیرندهای بود.
گرایشات عارفانه
احتمالاً در دوران زندان که یکسال و نیم هم طول کشید و تا پایان سال ۴۳ ادامه پیدا کرد و نیز دوران بعد از زندان که ماههای متوالی در مزینان، که شهرک است در نزدیکی سبزوار، زندگی میکرد، این دوران تنهایی در گرایشات عارفانه دکتر مؤثر بود. میدانید که دکتر علاقه وافری به اقبال لاهوری داشت و در اندیشههای اقبال هم گرایشات عارفانه به وضوح مشهود است. دکتر به اندیشههای عرفانی برای ژرف نگری در تفکرات اسلامی عقیده مند شده بود و به همین جهت به پسرش احسان سفارش کرده بود که مثنوی بخواند.
درباره پیروان دروغین شریعتی
دکتر شریعتی عمیقاً با ماتریالیسم ضد بود و برای رد ماتریالیسم فکر میکرد و استدلال مینمود و کتاب مینوشت اما اینکه کسانی از این جریانها خود را به دکتر بچسباند چیز عجیبی نیست، همیشه وقتی چهرهای در جامعه مطرح شد و مقبول شد، گروهها سعی میکنند او را به خودشان نسبت بدهند. امروز شما در سطح جامعه ملاحظه میکنید گروههایی هستند که اینها برای اینکه مقبولیتی و آبرویی پیدا کنند خودشان را به دکتر نسبت میدهند و پیروان دکتر شریعتی مینامند در حالی که بعضی از آنها در زمان حیات دکتر نه فقط پیرو او نبودند و ارادتی به او نداشتند بلکه حتی با او مخالف و ضد هم بودند. بعضی از این گروهها در آن زمان که دکتر جلسات شلوغ و پر جمعیت حسینیه ارشاد را داشت قویاً معترض بودند. لابد شما هم شنیدهاید که یک روز در اثنای جلسهای که دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد داشت. مادر چند نفر از این جوانهای مجاهد از قسمت زنها فریاد کشید که بچهها را دارند میکشند، شما اینجا جمع شدهاید و سخنرانی میکنید؟!؟ و میبینیم که همه آنها که آن روز میانهای با دکتر نداشتند. امروز خودشان را پیروان شریعتی معرفی میکنند.
شریعتی و نظرش نسبت به امام
این افراد غالباً این چهرهها را چماق میکنند، کما اینکه الآن هم یک عده دکتر شریعتی را چماق کردهاند بر علیه جمهوری اسلامی و حتی علیه امام در حالی که دکتر عمیقاً نسبت به امام ارادت میورزید، اصلاً مشتاق امام بود، امام را معجزه زمان خودش میدانست. شریعتی امام خمینی را شخصیتی مافوق میدانست، اصلاً به دیگر روحانیون اگر اعتراضی داشت از این جهت بود که چرا راه امام خمینی را نمیروند و کسانی را که حس میکرد نسبت به امام معتقدند و دنبالهروی امام هستند نسبت به آنها عمیقاً ارادت میورزید. به عنوان مثال مرحوم دکتر شریعتی نسبت به آقای رفسنجانی و دکتر باهنر علاقه زیادی داشت و از این دو نفر آقایان و بنده خواسته بود که در تشکیلات جدید حسینیه ارشاد با ایشان همکاری نماییم.
روش برخورد با شریعتی
من فکر میکنم جوانانی که میخواهند با آثار و افکار دکتر روبرو شوند با این سه خصوصیت با مرحوم دکتر برخورد کنند اول خوش بینی، باید دکتر را واقعاً به عنوان فردی که میخواسته برای رشد اندیشه مترقی اسلامی حرکت کند بشناسیم. خصوصیت دوم دید نقادانه است، در این فکر نباشیم که هر چه دکتر گفته صحیح است، هر شخصی ممکن است اشتباه بکند و دکتر هم از این قاعده مستثنی نیست. سوم اینکه افکار دکتر را مطلق نکنند. بلکه افکار او را در مرحلهای قرار دهند که بر مبنای آن باید مراحل رشد افکار اسلامی شناخته شود. اگر برخوردها را با این سه خصوصیت انجام دهیم به نظر من حداکثر استفاده را از این افکار که روزی برجسته ترین و پررنگ ترین تفکر اسلامی بود، خواهیم کرد.
سخنرانی شهادت
بهترین خاطره من از مرحوم دکتر، در آن عاشورایی است که دکتر در حسینیه ارشاد سخنرانی شهادت را ایراد کرد. ۵ یا ۶ روز به عاشورا مانده بود. من در مشهد بودم. خبردار شدم که دکتر به مشهد آمده و مایل است که جلسهای با من داشته باشد. منزل یکی از دوستان جلسهای گذاشتیم و به آنجا رفتیم در این جلسه پدر دکتر نیز بودند و همچنین چند تن از دوستان مشهدی، دکتر گفت علت اینکه خواهش کردم که به این جلسه بیایید و علت اینکه از تهران به مشهد آمدم اینست که روز عاشورا میخواهم سخنرانی مهمی در باب شهادت بکنم و به اینجا آمدهام، تا موضوع سخنرانی را مطرح کنم و اگر نقصی یا اشتباهی در آن هست برطرف نماییم و شروع کرد آن تزی را که در باب قیام امام حسین(ع) دارد که در کتاب شهادت هم منعکس شده، بیان کند. خلاصه این تز این است که امام حسین(ع) برخلاف نظر کسانی که خیال میکنند برای گرفتن حکومت قیام کرده بود، برای شهادت برپا خواسته بود. چون امام حسین(ع) معتقد بود که آنگاه که انسان میتواند با بودنش اثر بگذارد باید مبارزه کند و بماند آن وقت که میبیند بودن او و ماندن او اثری ندارد، با مردن خود مبارزه میکند و امام حسین(ع) در شرایط دوم بود. فقط کشته شدن او ممکن بود تا تأثیری در جهان اسلام خفته و غافل آن روز بگذارد و حسین(ع) قیام کرده بود تا شهید شود این تزِ دکتر بود آن شب در مورد این تز صحبت فراوان کرد.
مجلس روضه خوانی دکتر
جلسه از معنویتی برخوردار شده بود دکتر گفت که من یک چیزی هم نوشتهام که به عنوان اعلامیه همین سخنرانی در روزنامه چاپ شود. شروع کرد به خواندن آن متن، متن جالب و پرشوری بود دکتر متن را میخواند و گریه میکرد و آنچنان گریه پرشوری میکرد که تمام حاضرین را منقلب میکرد. جلسه تبدیل شده بود به روضه خوانی.
شب پنجم یا ششم محرم بود و همه ما مشغول گریه کردن بودیم و دکتر پرسوزتر از همه. همان جا به ذهنم آمد که آن افرادی که دکتر شریعتی را وهابی و ضد ولایت میدانند کجایند تا بیایند و ببینند که دکتر چگونه عاشقانه اشک میریزد.
پنج شنبه 16/6/1391 - 1:52
شخصیت ها و بزرگان
زندگینامه شهید دکتر بهشتی .
امام خمینی (ره) : بهشتی یک ملت بود برای ملت ما
کرامات استاد شهید دکتر بهشتی :
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همهگیر شده؛ شعار جدید بدیم:
«شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمیشود به بام سعادت حلال رسید.
-----
طلبه جوان هر روز میرفت دبیرستان ها درس انگلیسی میداد. پولش هم میشد مایه امرار معاش. میگفت: این طوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر میفهمم و با شجاعت بیشتری میتونم نقد کنم.
بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی میکرد.
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم میتونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا میتونه بره به شرط این که علم اون رو داشته باشد ،نه این که تکیهاش به علوم حوزوی باشه.
گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمیده.
-----
بنیصدر که فرار کرد، زنش رو گرفتند. زنگ زد که: زن بنیصدر تخلفی نکرده، باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت: با اختیارات خودم آزادش میکنم. بهشتی میگفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه، گناهش گردن جمهوری اسلامیه.
-----
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخستوزیری میخوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود.
تو بدترین حالت هم، انگشت میگذاشت روی نکات مثبت.
-----
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا میگیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم میچسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ میخواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد میکنه، نه با دروغ!
-----
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچهها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
-----
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت میروی، ساک خود را به همراهت میدهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
-----
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی میخواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید: مگه شما نمیآیی؟ گفت: همه میدونند من تودهای ام، برای شما بد میشود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
-----
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آوردهبودند. جا نبود. بیرون شعار میدادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقی ها نخورید. گفت: این همه راه آمدهاند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...
-----
با بیادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان این طور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بیادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
-----
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی میخواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعهام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا!
-----
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده، بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود :حالا ببینید و قضاوت کنید.
راهش پررهرو باد .
منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت/ نوشته مجید تولایی / نشر مستند
-----
بهشتی یک ملت بود
زندگینامه شهید بهشتی در ادامه مطلب گذاشته شده است .
پنج شنبه 16/6/1391 - 1:50
بهداشت روانی
همه ی ما با افرادی روبه رو شده
ایم که کنترل احساساتشان را سر کار از دست می دهند، درها را می کوبند، سر
همکاران یا مشتریان فریاد می زنند و چیزهایی میگویند که خیلی زود پشیمان می
شوند.
اشخاصی را دیده ایم که در جلسات کاری نمیتوانند جلوی عصبانیت خود را بگیرند
چون با عقاید و نظراتشات مخالفت شده است یا اینکه فرد دیگری را به جای
آنها نشانده اند.
از وقتی بچه بودیم به ما می گفتند "مثل یک مرد رفتار کن" و جلوی فوران
احساساتت را بگیر، حال می بینیم که بسیاری از همکارانمان سر کار به خاطر
عدم توانایی در فرو نشاندن خشم و عصبانیت و احساساتشان دست به از بین بردن
خود و اعتبارشان می زنند. در اینجا می خواهیم به نکاتی اشاره کنیم که با
کمک آنها می توانید جلوی احساسات منفی و عصبانیت هایتان را سر کار بگیرید و
همچنان موفق سر کار خود باقی بمانید.
1. کمی قدم بزنید تا عصبانیتتان فروکش کند
در طی یک جلسه کاری، وقتی کسی از سبک مدیریت یا بخش تحت اداره ی شما ایراد
می گیرد، عصبانی نشوید. وقتی می بینید که در صدد خشمگین شدن هستید، خود را
از آن محل دور کنید. بهانه ای بیاورید و از جلسه بیرون روید تا بتوانید
عصبانیتتان را فروکش دهید. اگر برای فروکش کردن خشمتان به خود فرصت دهید می
توانید کنترل احساساتتان را دوباره به دست آورید.
2. قبل از نشان دادن هرگونه واکنش، توضیح بخواهید
با پرسیدن سوال های مختلف وقت را بگذرانید. می توانید از صحبت های دیگران
استفاده کرده و سوالاتی از آنها بپرسید. با این کار به آن فرد زمان می دهید
که اشتباه خود را تصحیح کند.
3. از قانون ۱۰ ثانیه ای استفاده کنید
هیچ عکس العملی نشان ندهید. اگر می بینید که در یک جلسه ی کاری یا پشت تلفن
می خواهید کنترل خشمتان را از دست بدهید، با خود تا ۱۰ بشمارید تا از
عصبانی شدنتان جلوگیری شود. قبل از نشان دادن هرگونه واکنش، واقعیات را
بررسی کنید.
4. با کسی که می تواند آرامتان کند حرف بزنید
همیشه کسی را برای درد دل کردن و تکیه کردن داشته باشید، چه داخل و چه خارج
از محل کار. در این مواقع سعی کنید که با او بیرون رفته و کمی صحبت کنید.
درست نیست که همه ی احساساتتان را در خود نگاه داشته و بیرون نریزید. با
این کار سلامتی خودتان به خطر خواهد افتاد. با دوستی صمیمی در مورد این
مشکلات صحبت کنید تا او آرامتان کرده و کنترل خود را دوباره بازیابید.
5. برای از بین بردن عصبانیتتان ورزش کنید
اجازه ندهید که تصویر کاریتان با عصبانی شدن و از دست رفتن کنترلتان مخدوش
شود. در این مواقع ورزش کمک بسیار خوبی است. به باشگاه بروید و کمی ورزش
کنید. مطمئناً همه چیز را فراموش خواهید کرد.
6. ببینید چه چیز باعث عصبانیتتان می شود
آگاه باشید که در چه موقعیت هایی کنترل خود را از دست داده و عصبانی می
شوید. وقتی فهمیدید که چه چیز منجر به عصبانیتتان می شود در صدد جلوگیری از
ایجاد چنین موقعیت هایی برآیید. با اینکه یاد بگیرید که چطور با این
موقعیت ها کنار بیایید تا موقعیت کاریتان خدشه دار نشود.
7. همکارانتان را بشناسید
ببینید رفتار هر کدام از همکارانتان چه علائمی دارد. ممکن است خیلی از
حرفهای آنها که برای شما مثل انتقاد می ماند، در واقع حکم شوخی داشته باشد.
با شناختن شخصیت و رفتارهای همکارانتان، بهتر می توانید با انتقادات آنها
کنار آمده و خشم خود را کنترل کنید.
8. واکنش افراد دیگر را پیش بینی کنید
زمانی که می خواهید کار جدیدی را در اداره انجام دهید، واکنش و عکس العمل
همکارانتان را پیش بینی کنید. با این کار می توانید بهتر با انتقادات و
ایرادهای آنها پس از انجام کار کنار بیایید.
9. خود را برای حفظ آرامش آماده کنید
زمانی که می خواهید سخنرانی انجام دهید، خود را برای هر نوع سؤال و انتقادی
آماده کنید. با این کار می توانید حین ایراد انتقادات سایرین آرامش خود را
حفظ کرده و به درستی پاسخ منتقدین را بدهید.
10. قبل از نوشتن هر ایمیل نامحترمانه کمی صبر کنید
هیچگاه به دیگران بی احترامی نکنید، حتی اگر حق با شما باشد. آسان است که
اجازه بدهیم ابرهای تیره جلوی قضاوتمان را بگیرد. قبل از ارسال هر ایمیل
نامحترمانه در پاسخ به انتقادات سایرین یک روز صبر کنید. روز بعد دوباره آن
را خوانده و تجدید نظر کنید.
11. در پایان هر روز خشمتان را دور بیندازید
یاد بگیرید که با ترک اداره، عصبانیت های خود را نیز دور بریزید. بعد از
کار به کارهایی بپردازید که به آن علاقه داشته و لذت می برید. با دوستانتان
بیرون بروید، یا تلویزیون تماشا کنید، با این کار استرستان را از بین
خواهید برد.
12. برای طغیان های عصبی خود عذرخواهی کنید
با وجود اینکه قصد بدی نداشته اید، درست نیست که جلسات اداری را با عصبانیت
ترک کنید. اگر در حین جلسه عصبانیتتان باعث شده که به کسی بی احترامی
کنید، از او معذرت بخواهید. لزومی ندارد که برای عصبانیت خود توضیحی
بیاورید، فقط گفتن "من رفتار بدی داشته ام و عذر می خواهم" کافی است تا همه
ی سوء رفتارها را از بین ببرد.
13. مثل یک مرد رفتار کرده و جلو بروید
مدیران خوب با شخصیت های استوار، احساساتی قوی نیز دارند. این به این معنی
نیست که می توانید اجازه بدهید احساساتتان بر شما غلبه کنند، قضاوت هایتان
را تیره کرده و ایجاد مشکل کنند. با شناسایی علائم عصبانیتتان، می توانید
آسان تر بر آنها چیره شوید، حتی بدون اینکه کسی بفهمد. احساسات منفی خود را
با اعتماد به نفس جایگزین کنید و تعادل احساساتتان را حفظ کنید. در این
مسائل عجله نکنید. سالها طول می کشد تا آبرو و اعتبار جمع شود اما برای از
بین رفتن آن فقط ثانیه ای کافی است
چهارشنبه 15/6/1391 - 0:12
دانستنی های علمی
منشا �حسادتهای زنانه� چیست؟
حساسیتهایی به نام �حسادت� در بین زنان وجود دارد که باعث اختلاف
آنها با همسرشان شده؛ اما جنبه مثبت آن باعث پیشرفت زندگی زناشویی میشود.
به
گزارش �برنا� برخی از زنان نسبت به همسر خود حساسیتهایی دارند که این
حسادت زمانیکه همسر آنها به جنس مخالف در روابط اجتماعی توجه نشان میدهد،
بیشتر میشود که معمولا روانشناسان این حس را �حسادتهای زنانه� مینامند.
این حس که در زنها وجود دارد، معمولا اختیاری نیست و زمینه و اشکال آن
متفاوت است.
امروزه در جامعه برخی مردان به رفتار همسران خود نسبت
به افراد جنس مخالف در روابط اجتماعی، حساسیتهایی نشان میدهند که آن را
�غیرت� میدانند و از همسر خود میخواهند که با جنس مخالف خود با متانت
برخورد کنند. این رفتار، در زنان �حسادت زنانه� نام گذاری شده است.
برخی
از زنان به دلیل اینکه نیاز به توجه، حمایت و محبت بیشتری از همسرخود
دارند و اگر احساس کنند که همسر آنها به چیزی علاقه دارد اما در توان آنها
نیست و همسر آنها به جنس مخالف خود توجه نشان میدهند، تحمل این مسئله
برایشان سخت و دشوار است.
از سوی دیگر برخی از زنان بطور کلی در
برخوردهای اجتماعی همسرانشان با جنس مخالف حساسیت نشان میدهند، بخشی از
این حساسیتها برمیگردد به خود آن فرد که چه تصوراتی از خودش دارد. یعنی
فرد احساس میکند شاید دیگر آن شرایط فیزیکی و یا جذابیت را برای همسرش
ندارد.
البته این تصورات منفی که زن نسبت به همسرش دارد، حسادت را
در درون خود تقویت کرده و اگر به حد افراطی آن برسد؛ به سوء زن و بدبینی
تبدیل میشود که ریشه آن اختلالات روانی است.
در برخی موارد در زنان
این رفتار به �وسواس فکری� تبدیل میشود و مدام نگران هستند که همسرشان به
آنها خیانت و یا بیوفایی کرده و با جنس مخالف ارتباط برقرار میکند.
متاسفانه آمار و یا اخباری که ناشی از ارتباطات بین مردان و زنان و یا
خیانتهای زناشویی است باعث میشود که این حساسیت بیشتر شود.
ریشه
برخی از این حساسیتها به نوع رابطه بین زوجین برمیگردد که رابطه آنها
مبتنی بر عشق و صمیمیت نبوده و زوجین به هم اعتماد ندارند. بخصوص اگر هم در
گذشته سوابق منفی در پرونده آنها باشد؛ این حس حسادت در آنها بیشتر تقویت
میشود.
متاسفانه برخی از زوجین قبل از ازدواج روابط بیقاعدهای که
با جنس مخالف در گذشته را داشتهاند، برای همدیگر بازگو میکنند که این
مسئله باعث میشود، اعتماد آنها نسبت به یکدیگر سلب شود.
برای برطرفکردن این حسادتها و یا حساسیتها، افرادیکه واقعاً اختلالات روانی دارند، باید درمان شود.
بعضی
از زوجین هم باید زوج درمانی داشته و سعی کنند باهم دوست و رفیق باشند،
همسران باید رابطه زناشویی خود را از نو بسازند تا یک رابطه خوب و کامل
داشته باشند، زیرا اگر فردی نسبت همسرش عشق و علاقه و محبت را ابراز کرده و
زندگی عاشقانهای داشته باشند، دیگر نگران آن نخواهد بود که همسرش به او
بیوفایی خواهند کرد یا خیر؟
در مورد حسادتهای معمولی که بدون هیچ
سرمنشا شکل می گیرد و زن خود را مدام آزار میدهد، پیشنهاد می شود که افکار
را در ذهن خود متمرکز کرده و فکرش را تغییر دهد و از خود سوال کند که چرا
این افکار منفی به سراغ من میآید؟
چرا من باید اینقدر حساس و نگران باشم؟
چهارشنبه 15/6/1391 - 0:9
سلامت و بهداشت جامعه
چهارده اشتباه رایج در بین مریض ها، پزشک ها و داروسازها
|
| | 14 اشتباه رایج در بین مریض ها، پزشک ها و داروسازها | |
| 1-
برای 90% سرماخوردگی ها هیچ چرک خشک کنی لازم نیست. یک بسته قرص
سرماخوردگی و یک شربت دیفن هیدرامین کامپاند و یک عدد استامینوفن به همراه
استراحت مطلق و نوشیدن مایعات و مصرف ویتامین ث کفایت می کند. 2-
آمپول دگزامتازون و بتامتازون در سرماخوردگی جنبه ی درمانی ندارند و بیشتر
به عنوان کورتون برای سر حال شدن ظاهری بیمار و رضایت از کار پزشک مصرف می
شوند!! تنها در مواقعی که مشکل حساسیت است از آن استفاده کنید. 3-
برعکس تصور خیلی ها اکثر آمپول ها از بعضی از قرص ها و کپسول ها ضعیف تر
هستند. یعنی خوردن روزی یک عدد �سفکسیم 400� بسیار قوی تر از 4 تا آمپول
پنی سیلین 1 میلیون و 200 است!! در هر صورت چرک خشک کن هایی مثل پنی سیلین و
آموکسی سیلین به علت مقاومت ایجاد شده چندان مناسب نیستند و چرک خشک کن
هایی مثل سفتریاکسون و سفکسیم به علت قوی بودن بیش از حد بهتر است خط اول
درمان نباشند. چرک خشک کن هایی مثل �آزیترومایسین� پیشنهاد من هستند. 4-
برای تقویت عمومی بدن زدن آمپول ب کمپلکس، ب 12، نوروبیون و... تقریبا جز
در موارد خیلی نادری مثل �بری بری� فایده ی چندانی ندارد. مصرف کپسولی مثل
�مولتی ویتامین مینرال� یا مشابه های خارجی اش بسیار مفیدتر خواهد بود.
مطمئن باشید اکثر ماده ی موثر آمپول چند ساعت بعد در ادرار شما یافت خواهد
شد. 5-
داروهایی مثل ترامادول شاید ظاهرا اعتیاد شما را درمان کنند و انزال شما
را هم به عقب بیندازند. اما جالب است بدانید که شما را دچار اعتیادی قوی تر
کرده اند و به زودی کلا انزال شما را برطرف خواهند کرد!! 6-
دکتری که به شما برای سرماخوردگی تان 4 تا آمپول سفتریاکسون می نویسد یا
اشتباها تشخیص سوزاک و سیفلیس داده است!! یا خودش نیازمند دکتر روان پزشک
است یا با داروخانه ی روبرو قرارداد دارد! 7-
تزریق سرم به جز وقتی که فشار مریض پایین افتاده یا می خواهیم چند آمپول
را از طریق سرم وارد بدنش کنیم یا... جنبه ی درمانی ندارد. شما با خوردن ORS یا
مواد شور و شیرین هم می توانید همان کار را با هزینه و وقت کمتر انجام
دهید. می دانید مصرف سرم در ایران چند برابر آمار جهانی است؟! 8-
در مدت مصرف داروهای واژینال (زنانه) لطفا ارتباط خود را با همسر قطع کنید
یا از کاندوم استفاده کنید. درضمن همسر گرامی هم باید با قرص به همراه شما
درمان شود وگرنه پس از اتمام درمان، او دوباره به عنوان ناقل عمل کرده و
باز همان آش و همان کاسه است. 9-
اگر در اطراف شما کسی آبله مرغان گرفته و شما قبلا مبتلا شده اید اینقدر
راحت دور و بر او قدم نزنید. اگر کمی مقاومت بدنتان کاهش پیدا کرده باشد
بیماری وحشتناک تری به نام �زونا� منتظر شماست تا رسما دهان شما را صاف
کند. خیلی مراقب تر باشید. 10-
اکثر شامپوهای موجود در بازار اصلا آنقدر بر روی کف سر نمی مانند تا
بخواهند اثرات پروتئینه و ویتامینه و... خود را بگذارند. اگر شامپویی به سر
شما ساخته است حتی اگر ارزانترین شامپوست آن را حفظ کنید و قدرش را بدانید
و از این شاخه به آن شاخه نپرید. 11-
تصور اینکه هر دارویی با شکل کپسول باید بعد از غذا مصرف شود رسما خنده
دار است. بعضی از داروها با مصرف بعد از غذا جذبشان به شدت کاهش یافته و
موفق به اثرگذاری نمی شوند. و بعضی از کپسول ها (مثل امپرازول) خودشان جنبه
ی درمانی برای دستگاه گوارش داشته و باید حتما قبل غذا مصرف شوند. 12-
داروی �کلونازپام� به هیچ وجه یک داروی خواب آور نبوده و به عنوان ضد تشنج
و سه بار در روز استفاده می شود. اگر دکتری برای شما شبی یک عدد کلونازپام
برای خواب نوشت همانجا بزنید بیرون و دیگر هم به آن پزشک مراجعه نکنید.
برای بی خوابی مخصوصا در دوستانی که کمی استرسی هستند (اگر روش های طبیعی و
توصیه های رفتاری جواب نداد) �کلردیازپوکساید� را توصیه می کنم. 13-
گاهی دوستان نسخه پیچ و حتی داروساز ما در صورت تمام کردن دارو یا نزدیک
بودن تاریخ انقضای داروهای باد کرده! اقدام به دادن داروهای مشابه می کنند.
یادتان باشد شباهت اسامی داروها هیچ ربطی به کاربردشان ندارد. مثلا
داروهای مفنامیک اسید (مسکن و ضدالتهاب)، ترانگزامیک اسید (ضد خونریزی مفرط
قاعدگی) و فولیک اسید (موثر در کم خونی) فقط اسامی مشابه دارند. خود من در
داروخانه ام شاهد جابجایی دو داروی اول به عنوان مشابه بوده ام!! 14- اکثر اسهال های معمولی با خوردن مایعات و موادی نظیر نوشابه و آبمیوه و مخصوصا ORS کنترل
می شوند. مصرف داروهایی مثل دیفنوکسیلات مخصوصا در اطفال اصلا توصیه نمی
شود. همچنین در بسیاری از موارد نیاز به مصرف چرک خشک کن هم نیست
| | | |
چهارشنبه 15/6/1391 - 0:7
ازدواج و همسرداری
زوجهای
جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول
یادگیری خم وچم زندگی مشترکاند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج
میتواند کمک کند که مانع بروز آنها شویم. در پیچ و خم دلدادگی و حرفهای
نگفته جوانی، واقعیتهای یک عمر زندگی در کنار یکدیگر و تجربه حوادث تلخ و
شیرین و مهارتهای لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش
میشود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک میکند تا مسافتی دورتر از شروع
زندگی مشترک و رویاپردازیهای عاشقانه را مشاهده کنیم...
● فکر نکردن به فردای ازدواج
بعضی
از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج میشوند که نمیدانند درگیر چه
مسایلی شدهاند. شما متاهل شدهاید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما
فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار
بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامههای جشن و بازتاب آن، از
تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت،
تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.
● تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر
به
احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کردهاید که عاشقش
بودهاید. اگر اینطور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید.
بدون شک، افراد بالغ به طرز چشمگیری تغییر نمیکنند. پس بهترین اطمینان
شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و
تفاوتهایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان
فقط احساسات او را جریحهدار کرده و زندگی مشترک شما را خراب میکند.
● رابطه بد با خانواده همسر
اگر
تا این لحظه به رابطه شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه
خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را
برقرار میکند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که
آزرده خاطر میشود، همسرتان است که احساس میکند بین شما گیر افتاده است.
● مشاجره بهجای گفتگو
پرخاشگری
و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان
کمکی نمیکند. گفتگوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام
مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید، زندگی تان را به مخاطره
میاندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه بحث
تا طلب کمک به وسیله روشهای درمانی انجام دهید.
● کوتاه بودن افق دید
هیچکس
دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راههای ممکن در
صورت بچهدار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیشبینی نشدهای مثل مرگ،
بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شدهاید، چارهای جز صحبت درباره این
موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد
تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره
داشته باشید اما این مسایل را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و
خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگتر را داشته باشید.
● دعواهای بیهوده
هر
انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث میکند، از باز گذاشتن سر
خمیردندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی
است. بحثهای خود را برای مسایل مهمتری نگه دارید. این دلخوریها را به
حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جورابهای
کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوششانس بدانید.
● حسادت
همسرتان
شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب
اهانت به همسرتان میشود که تصور میکند شما به او اعتماد ندارید. اگر او
همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت
کنید. این برای یک رابطه زناشویی سم است.
● زندگی کردن مانند مجردها
اکنون
زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال
نداشت که شما مجرد بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد
متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما میدانید درست و غلط چیست. پس
سعی شما بر این باشد که کار درست را انجام دهید.
● غرور در زندگی مشترک
زن
یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و
کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار میکند، هیچ کار مفیدی برای زندگی
مشترکشان انجام نمیدهد. او اجازه میدهد غرور و روشهای حل مشکلات و عشق و
علاقه او به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه برسد. باید
ملایمتر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.
● با هم نبودن
باید
مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و
مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامهریزی کنید تا مدت زمان
بیشتری را در کنار همسر خود باشید
چهارشنبه 15/6/1391 - 0:3
دانستنی های علمی
با یک نگاه بفهمید او چه خصوصیاتی دارد !
چهرهخوانی هنری کهن است که در سراسر جهان شناخته شده و
اولین چیزی که در یک چهره توجه شما را جلب میکند تقارن نداشتن صورتهاست.
اجزای مختلف چهره نمایانگر شخصیت فردی و اجتماعی شماست...
چانه:
در چهرهشناسی، چانه نشاندهنده صفاتی از جمله قاطعیت، رقابتجویی و
پرخاشگری است. اگر چانهای بزرگ و برجسته دارید یعنی صفاتی از جمله قاطعیت،
رقابتجویی و پرخاشگری جزو خصوصیات شماست. اگر چانهای کوچک دارید فردی
آرام و صلحطلب هستید.
گونهای کشیده و برجسته: به محض اینکه وارد جمعی میشوید تمام نگاهها به سمت شما خیره خواهد شد این گونهها، گونههای سینمایی نام دارند.
پیشانی بیرون زده: نشانگر تخیلگرا بودن و ابتکار در زندگی شخصی شماست.
پیشانی که به سمت عقب شیب دارد: نشانگر حافظه قوی و واکنش سریع به اعمال است.
پیشانی صاف: نشانگر تصمیمگیری فیالبداهه و پذیرای عقاید جدید و متفاوت است.
برجستگی گوشتی بین ابروها: نشانگر اراده قوی، راسخ و همت در انجام امور زندگی است.
برآمدگی استخوانی بالای ابرو: نشانگر احترام به قوانین و مقررات است.
ابروهای پرپشت: نشانه داشتن تفکر مبهم است و این افراد بیشتر شنونده هستند تا اینکه اطلاعاتی به دیگران بدهند.
ابروهای پیوسته: نشانه داشتن تفکر دائم بوده و این افراد در استراحت مشکل دارند.
ابروکمانی: ارتباط خوب با مردم، یادگیری با مثالهای کاربردی.
ابروهای صاف: برخورد منطقی با امور.
ابروی هشتی: ریاستطلبی، درستکاری.
بینی: دقیقا در وسط صورت قرار گرفته و مهمترین عضو است و اولین ورودی برای دریافت انرژی است.
بینی بزرگ: حس ریاست و علاقه به ایجاد تحول.
بینی بلند: نیاز به تسلط بر محیط کار.
بینی کوتاه: توان پایان دادن به کارها و سختکوش.
بینی بلند و صاف: (در نیمرخ انحنایی روی بینی دیده نمیشود) شیوه کار منطقی و برنامهریزی بلندمدت.
بینی مقعر: (در نیمرخ تورفتگی روی بینی دیده میشود) شیوه کار احساساتی، نیاز به قدردانی از زحمات.
بینی که (پرههای باز و عریض دارد): حمایت از عزیزان و نزدیکان بامحبت، تلاش برای موفقیت خانواده.
بینی کوچک: مستقل و حمایت کم از اطرافیان.
بینی سربالا: اعمال صحبتهای نسنجیده، شنونده خوب.
بینی نوکپهن: (نوک بینی پهن و گوشتی) کسب امنیت مالی، مالاندوزی.
بینی با نوک گرد: هنردوست و زیباییطلب.
بینی با نوک نازک: ولخرج.
چهارشنبه 15/6/1391 - 0:1