خانواده
مهارتهای زندگی > خانواده - فاطمه محمد صالحی:
گله کردن همیشه هم بد نیست؛ گاهی شکایت منصفانهای است که میخواهد رابطهها را بهتر کند اما امان از عادت به گله کردن که در آن همیشه ناراضی بودن و شکایت از جامعه و آدمهایش حرف اول را میزند.
یك دام برای آرامش
گله یا شكایتكردن یكی از عادتهای رایج ما آدمهاست. جملات آشنایی مثل «چرا دیگه یاد ما نمیكنید!» «تو بهكار من رسیدگی نمیكنی» «یادت میاد آخرین بار كی به من زنگ زدی؟» «حیف از اون همه زحمت كه برای تو كشیدم» و... .
آرامش ما به میزان توقعات ما از خودمان و دیگران بستگی دارد. جالب اما اینكه یك فرد منطقی وقتی از خودش متوقع میشود به تلاشاش اضافه میكند تا نتیجه بهتری بگیرد و سعی در بهتر كردن عملكردش میكند. اما وقتی از دیگران پرتوقع میشویم كمكم سر و كله گله و شكایت باز میشود. این نوع دوم توقع نهتنها به افزایش تلاش و فعال شدن ما كمك نمیكند بلكه فرد را تبدیل به فردی طلبكار و حق بهجانب میكند كه میتواند به آرامش، توان و انرژی، روابط اجتماعی و رضایت از زندگی او آسیب بزند. اینجا شاید سؤال پیش بیاید كه اگر ریشه گله و شكایت كردن در توقعات ماست پس چطور میتوان توقعات را كنترل كرد؟ هرچه از خودمان و محیط، شناخت واقع بینانهتر و متواضعانهتری پیدا كنیم و در قضاوتهای خود جایی برای شرایط سخت و ناگزیر دیگران بگذاریم توقعات كمتری به سراغ ما میآید.
اینطوری گله كنید
بهتر است قبل از شروع، حرفهایتان را با خود مرور كنید تا حاشیه نروید و در كوتاهترین زمان، موضوع اصلی ناراحتیتان را بگویید. اگر خوب صحبت كنید، نیاز به تكرار مجدد حرفها نیست.
برای بیان موضوع ناراحتیتان باید به فكر استفاده از كلمات باشید؛ این یك هنر است. بهتر است لحن كلامتان از نیش و كنایه و مقایسه كردن دور باشد. صدای بلند و عصبانی، موضوع اصلی حرف شما را از دید طرف مقابل دور نگه میدارد، پس با احترام، صدای آرام و شمرده صحبت كنید.
خودتان بهطور مستقیم با فرد مورد نظرتان مثلا رئیس، همسرتان، اقوام، دوستان و... صحبت كنید و واسطهها را كنار بگذارید. گاهی از حرف شما تا برداشت واسطه كلی فاصله است و همین، كار را خرابتر میكند. اینكه مخاطب شما احساس كند مسئله شخصی او و شما را حالا كس دیگری هم میداند، ممكن است باعث عدمپذیرش اعتراضتان شود. بیان شكایت شما جلوی جمع یكی از بدترین شیوههای ابراز ناراحتی است؛ تنهایی را برای بیان نظرتان انتخاب كنید.
اگر موضوع ناراحتی شما منطقی باشد و قبلا آستانه شنیدن اعتراض طرف مقابل مثلا فرزندتان یا همسرتان را پر نكرده باشید، بهتر است از زمان استفاه كنید و در نخستین فرصت به بیان موضوع بپردازید تا گذشت زمان به آن حاشیه ندهد و احساسات منفیتان رشد نكند. در بیان موضوع حتما سهمی از اشتباه برای خود درنظر بگیرید تا مخاطب احساس تنهایی نكند و مثل بازجوها پیدرپی او را متهم نكنید تا فرصت دفاع داشته باشد. احتمال برداشت اشتباه شما همیشه هست.
این شكایت منطقی است
اگر ریشه ناراحتی و شكایت شما در شمار گلههای غیرمنطقیای كه ذكر شد، نیست و برای گفتن گله خود شرایط زیر را درنظر گرفتهاید میتوانید خود را فرد گلهمند حساب نكنید و شكایت منطقیتان را ابراز كنید.
روزها و تعاملات خود را با دیگران به یاد آورید. آیا درماه قبل نسبت به افراد و موقعیتهای زیادی احساس ناراحتی و نارضایتی داشتهاید؟ گاهی مرور تجربههای قبل كمك خوبی است تا بدانید شما با چندنفر یا موقعیت مختلف به مشكل خوردهاید! اگر تعداد اینها زیاد است احتمالا شما هم به تغییراتی در نوع نگاه و قضاوتهایتان نیاز دارید. در غیراین صورت شكایت شما ناشی از نگاه منفینگرتان نیست و جای تامل دارد.
آیا نیت شما از بیان این گله فقط ابراز یك احساس شخصی است یا اصلاح یك رابطه؟ گلههای غیرمنطقی اغلب نتیجهگرا نیستند و برایشان فقط ابراز آن مهم است. برای همین، نوع بیان آن به قدری تلخ و غیرقابل انعطاف میشود كه جایی برای اصلاح رابطه باقی نمیگذارد. مثلا به همسرتان كه با وجود همه تلاشهایش مشكل مالی دارد نباید بگویید چرا دیگران باید روز زن طلا هدیه بگیرند و من هر سال فقط یك شاخه گل! پس گروههایی كه در معرض خطر گلهمندی هستند را دوباره مرور كنید تا به نیت ناراحتیتان بیشتر آگاه شوید.
آیا مطرح كردن موضوع ناراحتی شما اثری دارد؟ اگر نه یا باید به فكر راه جدید ابراز باشید و یا با تمركز بر موضوع ناراحتیتان آن را برای خود بزرگ نكنید و خود را به پذیرش شرایط عادت دهید. پدری را فرض كنید كه تمام عمر خود را به زحمت پیدا كردن نان حلال گذرانده و زمانی برای درس خواندن و... صرف نكرده است. اگر برای بیاطلاعی ایشان از هر موضوع روز دنیا بخواهید از او گله كنید آیا اثری دارد؟
مطمئن شوید كه وقتی میخواهید گله كنید، خوبیهای طرف مقابل را بهخاطر دارید. این راه خوبی است تا بدانید و مطمئن باشید كه در حال پرخاشگری و عصبانیت و... نیستید.
چه كسانی در خطر گلهمندی هستند؟
یكی از گروه افرادی كه در دام گله كردن غیرمنطقی میافتند ایدهآل گراها هستند. آنها میخواهند همه مطابق میلشان رفتار كنند، هیچ اشتباه و نقصی را منطقی نمیدانند یا جامعه و شرایط آرمانی را در ذهن خود میسازند و دائم واقعیت اطرافشان را با آن مقایسه میكنند. گاهی فكر میكنند كه مثلا در فلان كشور، سیستم آموزشی چنین است و چنان و در واقع صدای دهل را از دور میشنوند، یا ملاك ازدواجی برای خود درنظر گرفتهاند و طبق آن، همه موقعیتهای ازدواج خود را رد میكنند و گله دارند كه چرا دخترها اینطوری یا پسرها آنطوری شدهاند. اما همیشه ایراد از جامعه نیست بلكه بسیاری از اوقات ملاكهای فرد است كه غیرواقعی است. برای این گروه، بهترین راهكار، انتخاب واقعی الگو و معیار است و این را نباید فراموش كرد كه مقایسه 2جامعه یا 2فرد از اساس راه خوبی برای داوری یا گله كردن نیست.
گروه دیگری كه از خطرات گله غیرمنطقی دور نمیمانند پرتوقعها هستند. توقع ما را، شناخت ما از دیگران و جایگاهی كه برای خود قائلیم، میسازد. فكرش را بكنید، هیچكس از یك نوزاد گله نمیكند كه چرا راه نمیروی یا از یك كودك سوال نمیكند كه چرا درآمدزایی خوبی نداری و... اینها یعنی شناخت ما از این گروهها اجازه گلهكردن نمیدهد. اما اگر یك همكار از همكارش گله میكند كه چرا به جبران رفتار قبلی من شیفت من را قبول نمیكنی یا فرزندی از پول توجیبی كمش به پدر گله میكند، شاید نقطه آسیب را باید در خبر نداشتن از شرایط طرف مقابل هنگام قضاوت و گله دانست. بهتر است اگر جزو این گروه هستید به فكر شرایط احتمالی طرف مقابلتان باشید كه او را برخلاف میلش مجبور به عدمهمراهی با شما میكند؛ مثلا پدری كه بیپولی، او را مجبور كرده پول توجیبی كمی به نوجوان بدهد یا همكاری كه مریضی اعضای خانوادهاش امكان شیفت اضافه را از او گرفته است! اما پر توقعها علاوه بر آگاهی كم از شرایط اطرافیان، برای خودشان هم جایگاه بالایی قائلند كه به آنها در شرایط غیردلخواه اجازه گله میدهد. مدیر یك شركت فكر میكند اگر به او بگویند باید در صف خرید بایستد، مراعات جایگاه او را نكردهاند، خواهر شوهر فكر میكند عروس خانواده نسبت به جایگاه او بیاحترامی كرده اگر دیرتر سلام كرده و...! چه خوب میشود به بهانه ترك گلههای غیرمنطقی، تمرین تواضع و فروتنی كنیم. اگر به درمانگاه نهجالبلاغه سری بزنید راهحلی كه امیرالمومنین(ع) برای پرتوقعها بیان میكند به كارتان خواهد آمد: «ای پسرم! نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده، پس آنچه را برای خودت دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند؛ ستم روا مدار آنگونه كه دوست نداری به تو ستم شود.»
گلههای غیرمنطقی اغلب دامنگیر افرادی میشود كه بین خود و دیگران یا جامعه یك رابطه خطی فرض میكنند؛ یك بده و بستان اما ما در مثلث روابط زندگی میكنیم. اگر خدا را هم در روابط خود به یاد داشته باشیم به تعبیر روانشناسی از سلامت روان بهتر و روابط بین فردی سالمتری برخوردار میشویم. فكرش را بكنید خواهری كه زحمت بزرگ كردن فرزندان خانواده را بعد از فوت والدین بهعهده داشته یا فردی كه واسطه ازدواج 2نفر بوده اگر در زمانهای بعد ناسپاسی از این اطرافیان ببیند میتواند چقدر ناراحت شود و اگر براساس رابطه خطی به آنها خوبی كرده باشد، بهنظرش ضرر كرده و حالا باید گلهمند باشد. اما با نگاه مثلثی به این موقعیتها (كه ظاهرا جای دلخوری هم دارد) دیگر گلهمندی مطرح نخواهد بود. فردی كه برای خدا خوبی انجام دهد یا از بدی صرفنظر كند، طرف حساب خود را بالاتر از جامعه و افرادش میبیند كه بخواهد آنها را پاسخگوی زحماتش بداند. به بیان دیگر اگر كاری را برای خدا انجام دهیم از اطرافیان متوقع نمیشویم كه بخواهیم گله كنیم.
حافظ میگوید:
تو با خدای خود انداز كار و دل خوش دار
كه رحم اگر نكند مدعی خدا بكند
محمدعلی شاطری، روانشناس پاسخ می دهد.
خدمت شما مشاور عزیز سلام میكنم. من مردی 32ساله هستم. 3ماه پیش پدرم را از دست دادم. در حال حاضر هم از لحاظ كاری و شغلی تحت فشار شدیدی هستم و هر لحظه این امكان وجود دارد كه از كار بیكار شوم یا اطرافیان موقعیت شغلی من را اشغال كنند. خیلی عصبی شدهام و نمیتوانم مثل قبل روی برنامههایم تمركز كنم. رفتارم با پسر كوچك و همسرم هم مثل قبل نیست و تند و عصبی رفتار میكنم. لطفا من را راهنمایی كنید.
دوست عزیز؛ سلام
درگذشت پدر بزرگوارتان را تسلیت عرض كرده و با شما ابراز همدردی میكنیم. قطعا یكی از بزرگترین غصههای این عالم غم از دست دادن پدر میتواند باشد. از همین ابتدای سؤالتان شروع میكنم. در مورد فوت پدرتان شما باید این فرصت را بهخودتان بدهید كه برای ایشان عزاداری كنید و دوری ایشان را بپذیرید. متأسفانه در جامعه ما ابراز غم و احساسات از طرف مردان كمی بهصورت تابو درآمده و آقایان سعی میكنند این غم و غصه خود را درون خودشان بریزند كه همین مسئله باعث مشكلات بعدی میشود. سعی كنید بهصورت مرتب (مثلا هفتهای یك بار) بر سر مزار پدر بروید و آنجا با خیال آسوده اشك بریزید و خودتان را سبك كنید. در برنامههای مذهبی، روضهها و مناجاتها بیشتر شركت كنید. ارتباط بیشتر با خدا باعث سبك شدن و آرامش درونی در انسان میشود. در مورد مشكلات محیط كار و ترس از دست دادن كار و موقعیت شغلی تمام تلاشتان را برای بهبود وضع و محكم كردن جایگاهتان در محیط شغلی بكنید اما فراموش نكنید كه عزت و روزی حلال هر دو در دست خداست و خداوند هیچكس را بیكار و بیروزی نمیگذارد. از لحظهای كه این باور را در خود بهوجود آورده و قلبا به آن ایمان بیاورید خواهید دید كه هم مشكلات بهتر حل میشوند و هم دغدغه و نگرانی از بابت از دست دادن كار و... نخواهید داشت. مشكل ما انسانها این است كه گاهی فراموش میكنیم كه خدایی آن بالا هست كه به شرط تلاش ما تأمین نیازهای اساسی ما را تضمین و تعهد كرده است.
در مورد موضوع عصبی بودن سعی كنید تفریحات كوچك و كم خرج را در برنامه زندگی و خانوادگیتان بیشتر بگنجانید. گاهی غروبها یا حتی آخر شب دست همسر و بچهها را بگیرید و به نزدیكترین پارك بروید و هوایی بخورید. فرصتهای یكیدو روزه برای مسافرت و پیكنیك را از دست ندهید و سعی كنید از هر فرصتی برای شاد بودن استفاده كنید. كمكم خواهید دید كه با انجام توصیههای ما اوضاع بهتر خواهد شد اما اگر این نشانهها تا 5-4ماه بر طرف نشد یا شدیدتر شد آنوقت میتوانید از یك روانپزشك حاذق كمك بگیرید. موفق باشید.
شنبه 27/10/1393 - 22:11
اخلاق
مهارتهای زندگی > خانواده - حمیدرضا ابراهیمی:
میان هیاهوی بیامان این روزمرگیها، ما گمشدههایی داریم که از شدت دلمشغولی گاه به کلی از یادشان میبریم.
گاه چنان در تب و تاب رفتنیم كه حواسمان از سمت و سوی هدف پرت میشود. یادمان میرود كه جایی بایستیم و از خود بپرسیم كه به كجا چنین شتابان؟ كمی كه بهخود بیاییم میبینیم این همه دوندگی و خودكشی كردنهایمان برای چیزهایی است كه دارند اتفاقا با این سبك و سیاق زندگی ما از دست میروند بهجای اینكه بهدست بیایند و آرامش یكی از نخستین قربانیها در فهرست بلند بالای گمشدههای فراموش شده ماست. اگر خوب دقت كنیم این خود ما هستیم كه خیلی وقتها با انتخابهای خواسته و ناخواسته، اسباب به هم خوردن آرامشمان را جور میكنیم. سر راه منزل خواربارفروش دنیادیدهای هست كه هر شب به بهانه خرید مایحتاج خانه به سر كلاس 10دقیقهای درسش میروم. رحیمآقا این معلم كلاس و درس و مشق ندیده هر شب ضمن خرید چند نكتهای از دنیا میگوید كه ناخواسته به من ثابت كند علم را فقط پشت نیمكت دانشگاه یاد نمیگیرند. یكی از این شبها با لهجه شیرین آذری جمله قصاری گفت كه برای همیشه یادم ماند. گفت زندگی آدمها آسانتر شده اما راحتتر نشده. اما چه باید كرد برای پیدا كردن این آرامش گمشده؟ اینجا كارمان بیشباهت به دوندگان دوومیدانی نیست. میدان زندگی ویك پرش 2 گام بلند.
گام اول
شروع تعامل هوشمندانه با عوامل تنش زا
عوامل تنشزا یا همان مولَدهای استرس؛ همه جای زندگی ما پیدا میشوند و همیشه هم در اختیار ما نیستند اما خبر خوب این است كه امكان غیرفعال كردنشان قطعا در دست ماست.برای این كار مراحل زیر را دنبال كنید:
1- موارد استرسآور زندگی خود را شناسایی و فهرست كنید
برای شروع نگاه كنید ببینید چه چیزهایی دارندآرامشتان را به هم میزنند. یادم هست در یك كارگاه، تخته چوبی كه از سقف آویزان بود دائم به سر كارگران میخورد اما به مرور زمان دیگر كسی تخته چوب مزاحم را نمیدید. عادت شده بود بهجای رفع این عامل مزاحم هر وقت كسی به منطقه برخورد میرسید بهصورت خودكار مانور حركات موزون بهخود بدهد. استرسهای روزانه ما هم اگر فكری به حالشان نكنیم به مرور در زندگی ما برای خود جاباز میكنند و ماندگار میشوند. درصورتی كه این مهمانان ناخوانده كاملا قابل رفع شر هستند.
2- جرأت تغییر بهخود بدهید
اگر حواسمان را جمع كنیم میبینیم بسیاری از این موارد استرسزا واقعا قابل حذف هستند فقط تا به حال همت نكردهایم یا به تغییرشان فكر نكردهایم و یا جرأت آنرا بهخود ندادهایم. پس بدنیست دست به كار شویم و فكری به حالشان كنیم. چیزهایی كه دارند جسم و روحمان را میخورند و میشود كه نباشند.
درحالیكه خیلی از ما فقط بلدیم با روزگار بسوزیم و بسازیم میشود ساخت و نسوخت.
محیطهای تنشزا از عوامل مهم از بین بردن آرامش هستند.
یك شغل اعصاب خردكن و پراسترس نباید لزوما شغل اول و آخر زندگیتان باشد، میشود با برنامهریزی درست و بدون بیگدار به آبزدن به شغلی بهتر مشغول شد.
یك محله نامناسب برای زندگی؛ چارهاش لزوما
سر و كلهزدن دائمی با مشكلاتش نیست. یك راه چاره اسبابكشی به محلهای مناسبتر است كه فقط قدری همت میخواهد و بعد عمری آسودگی.
یك كارفرما یا همكار بدقلق را گاهی با گرفتن یك انتقالی میتوان از زندگی روزمره حذف كرد.
پس قسمت عمدهای از انرژی ما بهجای سر و كله زدن دائمی با عوامل استرسزا میتواند با حذف هوشمندانه آنها از زندگیمان، صرف فعالیتهای مفیدتر و كسب آرامش بیشتر شود.
3- عوامل قابل حذف و غیرقابل حذف را درست ازهم تشخیص دهیم
همه استرسهای ما بهراحتی قابل حذف نیستند. خیلی از آنها یا از دست ما خارج هستند یا حذفشان خسارتهای جبرانناپذیری به زندگیمان وارد میكند.
دو خطایی كه گاه مرتكب میشویم حذف عواملی است كه قابل مدیریتند و مدیریت عواملی كه قابل حذفند.
یعنی با خیلی از چیزها كنار میآییم درصورتی كه نباید كنار بیاییم و با خیلی چیزهای دیگر كنار نمیآییم كه باید كنار بیاییم.
طلاق نمونهای از این نوع انتخابهاست. بعضی از زوجها با حذف شریك زندگی خود همین نخستین و به ظاهر راحتترین گزینه را برای كسب آرامش از دست رفته و آزاد كردن جانشان انتخاب میكنند. جایی كه حذف و پاك كردن صورت مسئله همیشه بهترین و حتی راحتترین گزینه نیست و عوارض جانبی آتی هم خیلی وقتها این را نشان داده.
خسارات این اشتباه گاهی از اصل مشكل بیشتر میشوند. مثل پدیدهای به نام فرزندان طلاق كه غالبا دردآورند.
پس باید بتوانیم این دو را از هم تشخیص دهیم و تفكیك شده عمل كنیم.
برای انجام درست اینكار از مشاوره با متخصص یا افراد باتجربه غافل نشوید.
4- برای عوامل غیرقابل حذف راه تعامل مناسب پیدا كنیم
اما چه كنیم اگر نشودحذفشان كرد.
اینجاست كه نوبت به گام دوم یا یاد گرفتن مدیریت استرس میرسد. جایی كه شناختن حقیقت آرامش و هنر مدیریت عوامل تنشزا میتواند اثرشان را بر رویتان به حداقل ممكن برساند و در واقع آنها را دور میزنیم.
گام دوم
مدیریت استرس
نقل است بوذرجمهر به عللی مورد خشم شاه واقع شد، شاه دستور داد او را در خانه تاریكی زندانی كنند. او را به زندان انداختند، پس از مدتی، شاه چند نفر از بزرگان دربارش را برای اطلاع از حال بوذرجمهر به زندان فرستاد، آنها وقتی به زندان رفتند، او را سرحال و شاداب یافتند و به او گفتند: تو با اینكه در این وضع سخت هستی، با نشاط و شاداب بهنظر میرسی؟ او در پاسخ گفت: من داروی معجونی درست كردهام كه از 6 چیز آمیخته شده، از آن استفاده میكنم، از اینرو چنین بانشاط هستم، گفتند آن داروی معجون چیست؟ تا ما نیز هنگام سختی از آن استفاده كنیم؟ گفت: تركیب آن دارو از 6 چیز است:
1- اطمینان به خدا 2- هر چیزی مقدر شده خواهد رسید 3- صبر و استقامت بهترین چیز برای امتحان شدن است. 4- اگر صبر نكنم چه كنم؟ و با بیتابی چهكاری میتوان كرد؟ 5- افرادی هستند كه كارشان از من سختتر است، باید به آنها نگاه كرد 6- از این ساعت تا ساعت دیگر (و از این ستون تا ستون دیگر) فرج و راه گشایش است. فرستادگان جریان را به شاه خبر دادند، شاه دستور داد او را آزاد كردند و از آن پس به او احترام میكرد.
كمی دقت در داستان بوذرجمهر ما را به این نكته میرساند كه راه برخورد با عوامل تنشزای كه از زندگیمان قابل حذف نیستند، یك تغییر تاكتیكی است یعنی تغییری در خود؛ بهصورتی كه اثر این عوامل بر ما خنثی شود. شما باید یاد بگیرید یا عامل تنشزا را حذف كنید یا اثرش را برروی خودتان به حداقل برسانید.
نكته اینجاست كه حتی اگر نتوانید حذفشان كنید وقتی بتوانید اثرشان را بررویتان خنثی كنید اصل كار را انجام دادهاید. یاد گرفتن راه مدیریت و تعامل با عوامل تنشزا یعنی یك گام بلند برای نفس راحت كشیدن در زندگی. برای اینكار باید با ماهیت آرامش آشنا شویم.
آرامش ذاتا ماهیت درونی دارد. محصولی است كه از حاصل جمع دریافتهای بیرونی و باورهای درونی ما بهدست میآید واقعیت این است كه آرامش خیلی بیشتر از آنكه منشأ خارجی داشته باشد، به درون ما برمیگردد، حتی اگر بیرون هوای چندان دلچسبی نداشته باشد.
حتما كسانی را دیدهاید كه در مقابل نقد شدن عصبانی میشوند. همین نقد شاید برای عده دیگری حكم عیبیابی و رفع مشكل از خود را داشته باشد. همانگونه كه امامصادق(ع) میفرمایند بهترین دوستان من كسی است كه عیبهای مرا به من هدیه كند. این افراد از شنیدن نقد خود آشفته نمیشوند كه هیچ بلكه از آن استقبال هم میكنند.
این برداشتهای ما از دنیا هستند كه دنیای حقیقی ما را میسازند.
و این یعنی تفاوت درونی در برداشت از وقایع خارجی.
در جمعی دوستانه شاید شوخی یك دوست، برای ما معنی نیشی گزنده و برای دیگران نشانه خوشمزگی باشد. این برداشتهای ما هستند كه دنیای ما را میسازند.
وقتی عینك آفتابی میزنیم روز بدل به شب میشود. پس گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت. پس نحوه نگریستن ما به دنیا حتی از آنچه واقعا در حال اتفاق افتادن هم است مهمتر است.
وقایع اطراف ما و آنچه دور و برمان میگذرند با تفسیر درونی ما از آنها، معنای آرامشبخشی یا مزاحمت پیدا میكنند.
پس این ترجمه ما از وقایع دنیاست كه دنیا را برایمان بهشت یا جهنم میكند.
شاید خیلی جاها برداشتهای ما با كمی تغییر عامل تنشزا را به عاملی خنثی یا حتی خوشایند تبدیل كنند.
به همین سبك خیلی وقایع برای اكثر مردم تهدید و برای افرادی كه اینطور فكر میكنند فرصت محسوب میشوند. دسته اول مضطرب و دسته دوم سرحال و قبراقتر میشوند.
برای موفقیت درگام دوم و ایجاد یك درون و ذهنیت قوی برای مقابله با مراحل زیر را دنبال كنید:
1- كمی به خدای خود تكیه كنیم
گاه به روی این خدای مهربان و مالك داروندار هستی كمتر از بنده تكیه میكنیم. بیایید امتحان كنیم توكل كردن بر او را كه وعده داده هر كه بر او توكل كند او برایش بس است.
بیایید كمی اطمینان كنیم به اینكه اطمینان گرفتن دلها به یاد اوست. بدنیست به یاد بیاوریم عالم در دست قدرت اوست. امتحانش ضرری ندارد.
2- با مشكلات، سخت و غیرمنعطف برخورد نكنید
مشكلات برای از بین رفتن بهوجود آمدهاند. همانقدر كه ما را آزار میدهند میتوانند به رشد ما هم كمك كنند. برای قویتر كردن قوای روحی و جسمی ما. مشكلات بخش جدانشدنی زندگی ما هستند و زنده بودن حقیقی ما یعنی روبهرو شدن و گذشتن از آنها. اگر اینطور به آنها نگاه كنیم از دیدنشان جا نمیخوریم. به هم نمیریزیم، دست و پای خود را گمنمیكنیم و برایمان حكم مصیبت پیدا نمیكنند.
3- ذهنیت مثبت را در خود تقویت كنید
جایی كه میشود با داشتن ذهنیت خوب دنیا را برای خود گلستان كرد چرا باید روی خارها متمركز باشید چرا باید با نصفه خالی لیوان دعوا كنید و از نیمه پر آن لذت نبرید. ذهنیت مثبت نصف راهحل بسیاری از مشكلات ماست.
4- ناراحت بشوید اما غصه نخورید
ناراحت شدن چیزی نیست كه بتوانیم جلوی آنرا بگیریم اما غصه خوردن چرا.
خودتان را درمعرض غصهها قرارندهید. گاهی این قضیه به یك عادت تبدیل میشود. بهجای غصه خوردن فكر چاره كردن هنری است كه ما باید یادبگیریم.
5- از كسی كینه به دل نگاهندارید
عقده درلغت به معنی گره است. وقتی از كسی كینهای به دل میگیرید اول از همه بهخودتان لطمه میزنید. دلتان گره میخورد، كدر میشود و كدر شدن برای قلب خوب نیست حال آدم را خراب میكند. هیچوقت كاری نكنید كه بهخودتان لطمه بزند. گذشت كنید تا دلتان جلابگیرد و راحت شوید.
6- آدمها را همانگونه كه هستند بپذیرید
وقتی نمیشود، سعی نكنید دیگران را عوض كنید، در عوض قلق برخورد با آنها را یاد بگیرید. اگر كودكی یا دیوانهای به ساق پای شما لگد بزند اگر چه خیلی درد دارد اما قطعا با او درگیر نمیشوید بلكه وضعیت او را درك میكنید.بسیار خب، پس سعی كنید خودتان را گاهی جای دیگران بگذارید و از دریچه آنها به دنیا نگاه كنید. آنوقت رفتار مناسب را در برخورد با رفتار نامناسب آنها در شرایط خاص پیدا میكنید. ظرفیت خود را در برخورد با مردم بالا ببرید و زود از كوره در نروید.
7- خودتان را برای اشتباه كردن سرزنش نكنید
از اشتباهات درس بگیرید اما خودخوری نكنید. اشتباهات پیش میآیند برای اینكه به ما بیاموزند چطور از پیش آمدنشان جلوگیری كنیم.
پس خود را برای یاد گرفتن این درس تشویق كنید نه سرزنش. با خودتان مثل فرزندانتان مهربان باشید. با خودتان آشتی كنید و مثل یك معلم مهربان بهخودتان درس گرفتن از اشتباهات را یاد بدهید.
8- هیچ وقت از دنیا انتظار صددرصد نداشته باشید
دنیا جای راحتی صد درصد نیست. اگر این را بپذیرید انتظاراتتان از دنیا كاهش مییابد و رضایتتان از زندگی افزایش.
9- غم فردا را نخرید و نخورید
فردا جزء نسیههای عمر ماست. نسیهخر نباشید. از شلوغ كردن ذهنتان پرهیز كنید.
بسیاری از غصههای فردا، اصلا پیش نمیآیند و اگر هم بیایند معمولا به اندازه غصهای كه برایشان خوردیم بزرگ نیستند دیروزهای ما بارها آن را ثابت كردهاند. پس دست از این نسیه خریدن زجرآور بكشید.
10- كمی از معجون بوذرجمهر را برای خود درست كنید و برای لحظات سخت به همراه داشته باشید
در داستان بوذرجمهر دیدیم میشود حتی اگر عوامل بیرونی جسم ما را آزار دهند با داشتن ذهن و ذهنیتی قوی میتوان جهنم بیرون را همان بیرون نگه داشت و درون را بهشت كرد.
شنبه 27/10/1393 - 22:11
اخلاق
مهارتهای زندگی > خانواده - طاهر عطاران:
عذرخواهی در واقع یعنی تلاش برای ترمیم زخمی که ما خواسته یا ناخواسته بر جسم و روح یا متعلقات کسی نشاندهایم منتها طوری که تا حد ممکن جایش باقی نماند؛ هنر از دل درآوردن کدورتها و در دل کاشتن مجدد محبتها؛ هنری که ما با کمکش سعی میکنیم نه فقط اشتباهاتمان را جبران کنیم بلکه به ارزشهای درونی و اعتبار بیرونی خودمان هم اضافه کنیم.
اگر اینطوری به عذرخواهی نگاه كنیم دیگر برایمان حكم جانكندن پیدا نمیكندكه حاضر باشیم بمیریم و به اشتباهمان اعتراف نكنیم.
دختر كوچولویی میشناسم كه هر وقت میخواهد ته ته پشیمانیاش را از آتشی كه در خانه سوزانده نشان دهد دستی به كمر میزند و با لحنی طلبكارانه به مامانش میگوید: «خب ببخش دیگه.»
راستی چرا اینقدر عذرخواهیكردن برای ما سخت است؟ رفتار این كوچولو این نكته را به ماگوشزد میكند كه سختی معذرت خواستن ظاهرا سن و سال نمیشناسد.
عذرخواهی كردن برای ما سخت است چون احساس میكنیم عذرخواهی یعنی اقرار به شكست و اشتباه، عذرخواهی یعنی كم آوردن و خلاصه در یك كلام با عرض معذرت یعنی غلط كردن.
حالا واقعا اینطور است؟
راستش را بخواهید هم بله، هم نه.
بله، اگر ناشیانه و نابجا عذرخواهی كنیم و نه؛ اگر عذرخواهیمان قشنگ و بجا باشد و این یعنی هنر؛ هنری كه باید یادش گرفت.
چیزی كه خیلی وقتها مانع از معذرتخواهی ما میشود محق دانستن خودمان در مسئله پیشآمده است؛ اینكه حق را كاملا بهخود میدهیم و دیگری را مقصر محض میدانیم؛ اینكه اگر معذرت بخواهیم طرف پررو میشود و... . طبیعی است كه در چنین شرایطی حتی فكر دلجویی هم به ذهنمان خطور نمیكند.
اگر خوب دقت كنیم، اینجا هم نحوه نگاه ما به موضوع است كه ما را به اشتباه میكشاند. اگر بهجای صحنه جنگ و امتیازگیری، زندگی را طور دیگر ببینیم و مثلا این فرمایش نبیاكرم(ص) به یادمان بیایدكه فرمودند: «هر 2 نفر مسلمانی كه با هم قهر و دعوا كنند و 3 روز در این حالت بمانند و آشتی نكنند از دایره اسلام بیرون خواهند رفت و در مقابل، هر كدام كه برای آشتی پیشقدم شود زودتر از دیگری وارد بهشت خواهد شد»؛ آنوقت نه فقط در این مورد، كه یك دنیا دنیایمان عوض میشود.
یك راهحل خوب برای مشكل زیادی خودرا محق دیدن، خود را به جای دیگری گذاشتن است. اگر یك لحظه خودمان را با تمام توقعاتمان جای طرف مقابلمان بگذاریم و همانطور رفتار كنیم كه دوست داریم با ما رفتار شود قضیه خیلی فرق خواهد كرد. آن وقت دلجویی كردن برایمان وظیفه میشود نه مصیبت. بعضی اوقات هم میشود كه ترس از پذیرفته نشدن پوزشمان و بهاصطلاح ضایعشدن ما را از عذرخواهی باز میدارد. برای این موارد مطمئن باشید احساس خوبی كه از درست عمل كردن و حس انجام تكلیفتان پیدا میكنید آنقدر برایتان ارزش خواهد داشت كه دیگر به این چیزها فكر نكنید.اگر عذرخواهی یك هنر است ببینیم چطور باید آن را یاد گرفت.
انواع عذرخواهی
1- طلبكارانه
جملههای كلاسیكی مثل «خب چیزی نشده كه حالا... ...» یا «تقصیر خودت بود» كه گاهی وقتها خودمان هم به دور و بریهایمان گفتهایم نمونههایی از این الگو هستند.
این شكل از عذرخواهی از انواع رایج معذرت خواستن ماست كه بخش« تقصیر من كه نبود»ش خیلی پررنگتر از «ببخشید»ش به چشم میآید. ظاهرا ما هم همین را از آن میخواهیم.
2- عاجزانه
بر عكس مورد قبلی كه زورمان میچربید، شكل دیگری از عذرخواهی كردن هم داریم كه همان الگوی«غلط كردم» معروف خودمان است و از زمان بچگی مقابل یك قدرت مافوق غیرقابل چالش مثل ناظم سختگیر مدرسه با آن تركه ادب ترسناكش بهكار میبردیم. این روزها بعد از منسوخ شدن دوره آن تركهها، این روش را موقعی كه افسر راهنمایی و رانندگی مچمان را در ورودی خیابان یكطرفه و حین خلاف رفتن میگیرد از خودمان نشان میدهیم بلكه از دم تیغ جریمهاش جان سالم بهدر ببریم.
3- شجاعانه
شكل قشنگی هم از عذرخواهیكردن داریم كه نه در آن گردنكلفتی میكنیم كه بگوییم كم نیاوردهایم و نه عجز و لابه میكنیم كه قضیه بهخیر بگذرد بلكه منصفانه و به زبان خودمانی میگوییم «اینجا رو من اشتباه كردم و میخوام جبران كنم.» در این مدل معذرتخواهی، نه عقل و انصافمان را بهخاطر غرور و ترس از كم آوردن تعطیل كردهایم و نه بهخاطر ترس از مجازات، گردن عجز كج كردهایم و این یعنی معذرتخواهی از نوع شجاعانه. شجاعت قبول حق و پذیرفتن مسئولیت اشتباهمان به قصد جبران كردن آن؛ چیزی كه همه قلبا به آن احترام میگذارند.
7 نكته كلیدی در هنر عذرخواهی
1- سعی كنیم كاری نكنیم كه عذرخواهی بخواهد
اشتباه است كه فكر كنیم عذرخواهی كردن نسخه خوبی است كه دائما باید پیچیده شود. برای بعضیها اشتباه كردن و معذرت خواستن مثل یك عادت روزانه میشود. دائما اشتباه؛ دائما عذرخواهی.
امام حسین (ع) میفرمایند: از آنچه موجب عذرخواهی میشود بپرهیز، زیرا مؤمن بد نمیكند، عذرخواهی هم نمیكند ولی منافق هر روز بد میكند و بعد عذرخواهی میكند. (تحفالعقول، ص 179).
نكته مهمی كه باید به آن توجه كنیم این است كه در واقع قبح اشتباه كردن برای افرادی كه به معذرتخواهی عادت میكنند شكسته میشود. فرد ابایی از تكرار اشتباهش ندارد و معذرتخواهی مثل لقلقه زبان در حرفهایش تكرار میشود.
پس حواسمان باشد قبل از اینكه به سناریوی قشنگ عذرخواهیكردن فكر كنیم، كاری نكنیم كه بخواهیم بابتش عذرخواهی كنیم. از طرف دیگر بعضی اشتباهها معذرتبردار هم نیستند؛ مثل جایی كه پای خسارات جانی یا آبرویی در میان باشد. این است كه علاج واقعه قبل از وقوع باید كرد.
2- جبران كردن، بهترین عذرخواهی است
2 چیز معمولا به طرف مقابل شما در قبال لطمهای كه به او وارد شده آرامش میدهد؛ اول اینكه ببیند شما متوجه اشتباهتان شدهاید و حق را به او میدهید كه این قضیه حتی ربطی به عمدی و سهوی بودن مسئله هم ندارد. دوم حس كردن پشیمانی واقعی در شما و دیدن همتتان برای جبران خسارتی كه بهوجود آمده حتی اگر واقعا امكان آن نباشد. درك وضعیت پیش آمده و پذیرش منصفانه مسئولیت آن؛ حداقل انتظاری است كه فرد مقابل از شما دارد و كاملا هم بجاست. برای این كار كافی است خود را در موقعیت او قرار دهید و فكر كنید اگر شما به جای او بودید چه حالی داشتید؛ اینكه مثل خیلیها بعد از یك اشتباه به اصطلاح 2 قورت و نیممان هم باقی نباشد،؛ نصف حل مشكل است.
3- بدانیم كجا باید عذرخواهی كنیم و كجا نباید
اشتباه دیگری كه معمولا افراد بامحبت میكنند، عذرخواهی بابت خطایی است كه نكردهاند و معمولا این كار را موقعی انجام میدهند كه میخواهند دل كسی را كه از آنها رنجیده بهدست بیاورند.
جایی كه خطایی انجام ندادهاید، در عوض عذرخواهی بابت گناه نكرده، سعی كنید با محبت و توضیح ملایم و منطقی موقعیت پیشآمده، قضیه را از دل مخاطبتان درآورید اما اگر لجاجت كرد اصرار نكنید.
گاهی زمان، خیلی چیزها را حل میكند.
4- برای عذرخواهی وقتشناس باشید
انتخاب شرایط زمانی و مكانی مناسب و توجه به وضعیت روحی مخاطب شما در شرایط مختلف،؛ راه را برای انتخاب بهترین موقعیت باز میكند. اگر كسی را كه قصد معذرتخواهی از او دارید در شرایط نامناسبی گیر بیندازید، از پیش باید منتظر خرابتر شدن كارها باشید. شرایط نامناسب روحی- روانی مثل مواقعی كه اعصاب طرف خرد است یا شرایط نامطلوب جسمی مثل زمانهای گرسنگی یا خستگی فرد از بدترین مواقعی هستند كه میشود شانس موفقیت در عذرخواهی را در آنها امتحان كرد. در مقابل انتخاب زیركانه زمانهای خاص مثل اوقات سرحالی و پرنشاطی مخاطب امكان كسب بهترین نتیجه را تا میزان زیادی افزایش میدهد. در واقع شرایط مثبت موجود در این موقعیتها به مثبت بودن نتیجه كار كمك میكند. گیر دادن به طرف مقابل حتی برای معذرتخواهی در شرایطی كه آمادگیاش را ندارد اشتباه محض است و غالبا باعث رنجش بیشتر میشود. گاهی در این شرایط باید كمی صبر كرد تا آبها از آسیاب بیفتد، شخص آرامش خود را باز پیدا كند و حال شما را هم بفهمد.
5- خلاقیت به خرج دهید
استفاده از شگردهای خوشایند خصوصا آنهایی كه بهصورت غیرمنتظره میتوان به كارشان برد خیلی وقتها غوغا میكنند. پیدا كردن نامهای زیبا كه در آن حرف دلتان را به همسرتان زدهاید و از او دلجویی كردهاید در جایی كه انتظارش را ندارد یا دریافت غیرمنتظره یك هدیه یا یك دسته گل از طریق پست در لحظهای كه فكرش را هم نمیكنید با جملاتی صریح و بیحاشیه كه در آن از شما عذرخواهی میشود چیزهایی هستند كه بسیاری از دلها را نرم میكنند و به زحمت میتوان مقابلشان مقاومت كرد.
از طرف دیگر این روشها راهحل هوشمندانهای است برای گفتن حرفهایی كه در ملاقات حضوری، از گفتن آنها خجالت میكشیم.
6- منصف و منطقی باشید
قبول حق، نه كسی را كوچك میكند و نه از اعتبار او میكاهد. در عوض بزرگی شخصیت او را نشان میدهد، خصوصا جایی كه این پذیرش به ضررش باشد. چرا باید وقتی نابجا جلوی ماشین كسی میپیچیم 2 تا فحش هم در مقابل اعتراضش به او هدیه كنیم. اینطوری كسی بزرگ نمیشود، همانطور كه كسی از عذرخواهی بجا هم كوچك نمیشود.
صادقانه اعتراف به حقیقت كنید و ببینید كه روحتان چطور اوج میگیرد.
7- عذرپذیر باشیم
دنیا، دنیای علت و معلول است. بارها شنیدهایم از هر دست بدهیم از همان دست میگیریم. پس اگر میخواهیم عذر ما را بپذیرند باید خود عذرپذیر باشیم.
امـام سجاد علیهالسلام از پدر گرامیشان امام حسـین(ع) نقل میكنند كـه فرمودند: «اگر مردی در این گوشم- اشاره به گوش راست خود كرد- مرا دشنام دهد و در گوش دیگری از من پوزش بخواهد، پوزش او را میپذیرم؛ «إحقاقالحق: ۱۱ / ۴۳۱»
و در فرمایش زیبای دیگری فرمودند: «در مجازات خطا كار شتاب مكن و میان خطا و مجازات، راهی برای عذرخواهیاش قرار بده». گل بیخار خداست. همه ما در معرض خطا و اشتباه هستیم. اگر كسی واقعا احساس میكند كه اصلا دچار اشتباه نمیشود قدرت تشخیص اشتباه را از دست داده. همه اشتباه میكنند ما هم همینطور؛. پس ببخشیم تا عذر ما را هم بپذیرند. «خب پس ببخش دیگه!»
شنبه 27/10/1393 - 22:11
موفقیت و مدیریت
مهارتهای زندگی > خانواده - یکتا فراهانی:
«خوش به حالشون، مردم چه شانسی دارند. چه جالب از بس شانس داره همه کاراش خوب درمییاد ولی از شانس بد من الان بریم بانک پول بگیریم، میبینیم سیستم قطع شده... آخه اینم شد شانس؟ یعنی میشه منم یهبار شانس بیارم ...».
اینها و جملات دیگری مانند این، جملاتی هستند كه همه ما بارها و بارها آنها را شنیدهایم یا خودمان از آنها استفاده كردهایم ولی واقعا چیزی به نام شانس تاچه حد درست است و میتوان به آن اعتقاد داشت و معمولا چه افرادی بیشتر آن را باور دارند؟ معمولا افراد وقتی در بعضی زمینهها ضعف دارند و فكر میكنند كاری از آنها ساخته نیست، آن را به شانس و اقبال خود نسبت میدهند و فكر میكنند چون شانس ندارند نمیتوانند موفق شوند اما آیا واقعا گاهی برای اینكه از بسیاری از مسئولیتها شانه خالی كنیم، ترجیح نمیدهیم عامل بیرونی را برای این ناكامی خود پیدا كنیم كه بهتر بتوانیم خود را توجیه كنیم؟ و در این میان چه عاملی آشناتر و قابلقبولتر از شانس؛ چیزی كه دستاویزی است برای همه ما تا هر وقت در كاری شكست میخوریم یا با مشكلی مواجه میشویم، مقصر اصلی را شانس بد خود بدانیم. ولی واقعا این توجیه كردنها و شانس را عامل بسیاری از موفقیتها یا شكستهای خود دانستن تا چه حد مجاز و قابلقبول است؟ در این خصوص با دكتر پروین ناظمی، روانشناس و مدرس دانشگاه گفتوگو كردهایم كه میتواند شناخت بیشتری در این زمینه به ما بدهد.
پدیدهای به نام شانس
یك باور بین بیشتر آدمها و در تمام جوامع به نام شانس وجود دارد كه باعث میشود بعضی اتفاقات را به آن نسبت دهند و مثلا عنوان كنند؛ «دیدی چه شانسی داره. چه دانشگاهی قبول شده!» یا «چه ازدواجی كرده!» یا «به چه موفقیتی رسیده» و... . در حقیقت اساس و پایه شانس همین باور است كه آیا میتوانم كاری را انجام دهم یا خیر؟ آیا میتوانم موفق شوم یا نه؟ و... حالا اگر نتواند موفق شود میگوید شانس نداشته و اگر بتواند انجام دهد نتیجه میگیرد كه آدم خوششانسی است. در واقع والدین از همان كودكی همیشه عامل شانس را در موفقیت یا شكست خود و فرزندانشان سهیم میدانند و بدینترتیب فرد از كودكی با چیزی به نام شانس مواجه میشود؛ درصورتی كه حتی تعریف درستی از آن ندارد ولی میداند عاملی است كه سهمی در برد و باخت خود و اطرافیانش دارد. كمكم هم خودش بیشتر آن را درك میكند؛ مثلا وقتی تخممرغ شانسی میخرد و فكر میكند این شانس او است كه محتوای داخل آن را تعیین میكند یا وقتی در آگهیهای مختلف میبیند یا میشنود كه میتواند با خریدن بعضی چیزها در قرعهكشیهای زیادی شركت كند و شانس خود را امتحان كند. بنابراین وقتی این باور وجود داشته باشد و ما كاملا به آن ایمان داشته باشیم، هیچكس نمیتواند آن را تغییر بدهد؛ مگر اینكه خودمان بخواهیم. اما نباید از شانس تعریفی خیالی داشته باشیم. میتوانیم شانس را احتمال كم یا زیاد اتفاقات در زندگی و در شرایط مختلف بدانیم. البته میتوانیم هم كاری بكنیم كه احتمال مثبت یا منفی اتفاقات را بالاتر ببریم؛ بدینترتیب كه تصمیم بگیریم كه برای موفقیت در هر زمینهای تلاش بكنیم یا نه.
اتفاق، شانس زندگی ما نیست
كسانی كه میتوانند زندگی خودشان را مدیریت كنند میتوانند هدفگذاری كنند و اصولا اتفاقات را خیلی به شانس خود ربط نمیدهند. این افراد به قانون احتمالات در حد و اندازه خود اهمیت میدهند و در واقع از قبل خودشان را برای پیش آمدن هر اتفاقی آماده میكنند؛ یعنی اگر به بانك مراجعه كردند و سیستم قطع بود، از قبل احتمال آن را میدهند بنابراین نمیگذارند این موضوع بیش از حدبرایشان مشكل ایجاد كند.
توجه داشته باشید كه اتفاق را بهعنوان شانس خود ندانید، بلكه اتفاق در واقع جریانی است كه به شكل عادی ممكن است مانعی برای رسیدن ما به اهدافمان ایجاد كند. حال بعضی از ما این اتفاق را به شانس ربط میدهیم؛ «طرف شانس داره همیشه كاراش خوب پیش میره و...».
ولی واقعا چرا این اتفاق برای بعضی افراد میافتد؟ چون بخشی از بحث شانس و بالابردن احتمال مثبت، به برنامه ریزی صحیح خود افراد برمیگردد و همچنین ارزیابی و داوری صحیح و به موقع نسبت به موقعیت. اما افراد منفیباف همیشه با رفتارشان كاری میكنند كه احتمالات منفی بیشتر میشود؛ مثلابه جای برنامه ریزی برای انجام كار،با تنبلی یا اشتباه خودشان، به نتایج نامطلوب میرسند و تقصیرش را گردن شانس میاندازند.
قانون احتمالات
پایه شانسیبودن یك پدیده برمیگردد به یك موضوع ریاضی به نام احتمالات. قانون احتمالات میگوید در شرایط یكسان امكان دارد 50درصد یك اتفاق بیفتد یا نه؛ یعنی اگر در قرعهكشی یا هر كار مشابهی مانند آن شركت میكنید همان قدر كه احتمال دارد برنده شوید، احتمال شكست شما هم وجود دارد اما این قانون، اگر هم درست باشد، برای مواقعی است كه ما هیچ دخالتی در كار نمیتوانیم داشته باشیم.اما بسیار امور زندگی اینگونه نیست و ما میتوانیم برای بیشتر كارها تواناییهای خودمان را افزایش دهیم. پس اگر در یك آزمون 100نفره شركت میكنیم، به جای اینكه منتظر قانون احتمالات یا همان شانس بمانیم تا درصد احتمال قبولی ما را تعیین كند، میتوانیم خودمان را بهگونهای آماده كنیم كه در رقابت با تكتك افراد شركتكننده در آزمون، بتوانیم موفق شویم؛ یعنی وقتی توانمندتر در هر رقابتی شركت كنیم از امكان بیشتری هم برای موفقیت برخوردار خواهیم بود.
زاویه دیدتان را اصلاح كنید
اگر قرار باشد به شانس و اقبال معتقد باشید و آن را باور كنید، بهتر است نگاه درستی هم به آن داشته باشید، نه نگاه غلطی كه سالهاست در ذهنتان جا خشك كرده. بعضی افراد فكر میكنند یك عامل قدرتمند بیرونی به نام شانس میتواند در بسیاری از زمینهها سرنوشت آنها را تغییر دهد. بنابراین به امید یاری رسیدن از این نیرو، نهتنها تلاش و كوشش زیادی برای رسیدن به هدفهای خود نمیكنند بلكه به امید شانس، فرصتهای زندگی خود را هم از دست میدهند و بدینترتیب بعد از مدتی میبینند كه زندگیشان از قدرت و مدیریت و تسلط آنها خارج شده. اینجاست كه شروع میكنند به شكایت كه «چرا من اینقدر بدشانسم، اصلا هیچ وقت هم شانس نداشتهام و...». ولی این بار كه چنین افكاری به ذهنتان خطور كرد، لحظهای مكث كنید و از خود بپرسید: «اصلا این شانسی كه سالهاست در ذهن تو جای گرفته كیست، چیست یا چگونه در ذهنت قدرت گرفته؟ آیا اینخود تو نیستی كه باعث شدی در بسیاری مواقع موفق یا ناموفق بشوی؟» در واقع كسانی كه اینقدر به شانس معتقد هستند، قدرت هماهنگ كردن و پیشبینی موفقیتها، مسئولیت ها و تعهداتشان را ندارند، بنابراین بهتر است به جای اینكه نتیجه كارها را به شانس و اقبال خود محول كنیم، خودمان میزان موفقیت خود را با توجه به توانمندیها و شرایط خودمان مشخص كنیم.
استعدادهایتان را بشناسید
فراموش نكنید كه تمام انسانها از قدرت تفكر خلاق برخوردارند ولی متأسفانه بعضی افراد تعریف درستی از آن ندارند؛ اینكه ما خلاقیت داشته باشیم، حتما به این معنا نیست كه كار خیلی مهم یا خارقالعادهای انجام دهیم. ما میتوانیم در هر كاری، اثر منحصر به فردی از خودمان به جا بگذاریم؛ مثلا حتی هنگام آشپزی كردن هم یك فرد میتواند با اضافه كردن چند چاشنی یا ادویه خاص، به طعم جدیدی برسد كه درنوع خود جدید و خلاقانه است؛ یعنی آنچه مهم است، انگیزه و خواست شما در كشف استعدادها، علایق و تواناییهای شماست كه اگر درست انجام شود، قطعا به خلاقیت هم منجر خواهد شد. هنگامی كه تواناییها و استعدادهای خود را بشناسید و به آنها باور داشته باشید كمتر منتظر شانس و اقبال میمانید. حتی در زمینههای اقتصادی مثل بورس هم كسی كه هوش و درایت و برنامهریزی بهتر و بیشتری دارد، احتمال موفقیت بیشتری دارد، نه اینكه حتما به قول معروفخوششانس باشد.
مسئولیتپذیر باشید
بهترین راه برای اینكه بتوانید كمتر به شانس و اقبال تكیه كنید، این است كه بتوانید مسئولیت اشتباهات خود رابپذیرید، نه اینكه آنها را به بدشانسیهای خودتان نسبت دهید؛ مثلا اگر شما استعداد زیادی در ریاضیات ندارید، به جای اینكه در این رشته ادامه تحصیل بدهید و در آن شكست بخورید، علاقه و استعداد واقعی خود را تشخیص دهید تا بتوانید موفق شوید. اینكه نمیتوانید در رشته ریاضیات موفق شوید، ناشی از بدشانسی شما نیست، بلكه بهدلیل انتخاب اشتباه شماست. گاهی باید از مكانیسم دفاعی «جبران» بیشتر استفاده كنیم؛ یعنی اگر در زمینهای اشتباه میكنیم باید ببینیم چطور میتوانیم اشتباهات خود را جبران كنیم؛ مثلا اگر در رشته ریاضی موفق نمیشویم، اشتباه خود را جبران كنیم، ضمن اینكه مسئولیت انتخاب غلط خود را هم بر عهده بگیریم و ببینیم واقعا در چه رشتهای میتوانیم موفق شویم. مهم نیست چه رشتهای میخوانیم. مهم آن است در هر كاری كه میكنیم بتوانیم منحصر به فرد باشیم و خلاقانه رفتاركنیم. نمیتوانیم بگوییم فلانی شانس آورده كه موفق شده. باید ببینیم به چه چیزهایی توجه داشته كه موفق شده و ما در چه زمینههایی كوتاهی و غفلت كردهایم كه شكست خوردهایم.
منبع كنترل شما كجاست؟
افراد معمولا در 2 گروه قرار میگیرند؛ افرادی كه منبع كنترلشان درونی است و گروهی كه منبع كنترلشان بیرونی است. كسانی كه منبع كنترل آنها بیرون از وجود خودشان است، همیشه میگویند؛ «طرف چه شانسی آورد. من كه شانس ندارم. دیدی چقدر امتحانم سخت بود. تمام شانسم رو برای قبولی از دست دادم». این افراد همیشه دیگران را مقصر میدانند و نمیتوانند مسئولیت زندگی و آنچه برعهده آنهاست بپذیرند. ولی افرادی كه منبع كنترلشان درونی است، مسئولیت كارهایشان را میپذیرند و كاملا قبول دارند كه اشتباه كردهاند و مثلا به قدر كافی درس نخواندهاند یا نتوانستند در زمان مناسب شغل خوبی برای خود پیدا كنند و... در ضمن خودشان را هم میبخشند و بهخودشان حق میدهند كه گاهی هم اشتباه كنند و به جای سرزنش كردن خود، درصدد جبران آن برمیآیند و مشكلشان را حل میكنند. نوع تربیت افراد در تعیین كنترل بیرونی یا درونیبودن آنها مؤثر است. افرادی كه همیشه تحت حمایت خانوادههایشان هستند و خانوادههای متعادلی هم ندارند، معمولا مسئولیتها را برعهده نمیگیرند و كنترل آنها بیرونی است. درصورتی كه پدر و مادرهایی كه تعادلی را مابین رفتار، نگاه و ارتباطات خودشان با فرزندشان برقرار میكنند و اگرهم بخواهند فرزندشان را برای كاری تنبیه یا تشویق كنند، قاطعانه رفتار میكنند، در نهایت مسئولیت به فرزندشان میدهند و به همان نسبت هم از او انتظار دارند كه مسئولیتپذیر باشد. ولی وقتی ما به فرزندمان مسئولیتی نمیدهیم و او را تحت حمایت بیش از حد خود قرار میدهیم، نمیتوانیم از او انتظار داشته باشیم مسئولیتپذیر باشد.
افكارتان را كنترل كنید
بعضی افراد فكر میكنند كه شانس عامل مهمی برای آنهاست وخودشان چندان مؤثر نیستند ولی همین افراد اگر بخواهند میتوانند تفكرشان را عوض و در واقع آن را كنترل كنند اما چطور میتوانیم این كار را انجام دهیم؟ در قدم اول میتوانیم بگوییم«من شانس ندارم ولی این بار میخواهم شانس را به طرف خودم بیاورم و آن را جذب كنم». درنظر داشته باشید كه تغییر جملاتی كه از ذهن ما میگذرند، بسیار مهم هستند زیرا باورهای ما را شكل میدهند. در واقع پشت جملات و كلماتی كه از ذهن ما میگذرند، یك باور و عقیده قرار دارد كه برای ما ارزشمند است. اگر افراد بتوانند تغییركوچكی در جملات یا باورهای خود بهوجود بیاورند، نخستین قدم بزرگ را برداشتهاند. بعد از آن باید خود را در موقعیتهای مختلف قرار بدهند و محدود نكنند بلكه از موقعیتهای مختلف استقبال كنند تا بهتر بتوانند خواستها و علایقشان را بشناسند اما اگر بنشینیم و با همان افكار قبلی، زندگی خود را به شانس بسپاریم؛ یعنی اینكه اختیار زندگی را از دست دادهایم و زندگی تحت تسلط ما نیست. فراموش نكنید افرادی كه بیش از حد به شانس اعتقاد دارند و زندگیشان را بهدست آن سپردهاند، افراد ناتوانی هستند كه برای خالی كردن از شانه مسئولیت، به شانس پناه آوردهاند.
بهخودتان اعتماد كنید
یكی از مشكلات افرادی كه بیش از حد به شانس اعتقاد دارند، این است كه در واقع اعتمادبهنفس لازم را ندارند و كسی هم كه اعتمادبهنفس ندارد نمیتواند موفقیت زیادی داشته باشد. بنابراین بهترین كار این است كه بتوانند بهخودشان اعتماد كنند و باور داشته باشند كه میتوانند موفق شوند. در گام نخست برای افزایش اعتمادبهنفس باید از تواناییهای خود آگاه شوند. حتی اگر فعلا در هیچ زمینهای تخصص و توانایی ندارند میتوانند آن را كسب كنند؛ مثلا دورههای لازم را برای رسیدن به تخصص موردنظرشان ببینند. همچنین افراد برای اینكه بتوانند بیشتر بهخود اعتماد كنند باید بتوانند بیشتر در جامعه ارتباط برقرار كنند و از قرار گرفتن در موقعیتهای جدید نترسند و برعكس از آنها استقبال كنند. وقتی ما با موقعیت زندگی افراد دیگر آشنایی نداشته باشیم، فكر میكنیم خودمان بزرگترین مشكلات را داریم؛ درحالیكه وقتی با موقعیتهای مختلف زندگی دیگران آشنا میشویم، تحمل مشكل خودمان برایمان آسانتر خواهد بود. در ضمن برای افزایش اعتماد به نفس، ما باید خودمان را همانگونه كه هستیم، یعنی با تمام ضعفها و تواناییهایمان بپذیریم.
خودتان را تشویق كنید
برای اینكه بتوانیم افكارمان را تغییر دهیم، اول باید بتوانیم نگاهمان را عوض كنیم، اعتمادبهنفسمان را بالا ببریم و خودمان را در شرایط عملی قراردهیم تا تواناییهایمان را بهخودمان ثابت كنیم. در موقعیتهای مختلف خودمان تصمیمگیری كنیم و از این كار نترسیم. البته بهتر است خودمان را برای كارهای درستی كه انجام میدهیم- هر چقدر هم كه كوچك باشد- تشویق كنیم؛ مثلا برای خودمان هدیه كوچكی بخریم كه نقاط قوتمان در خاطرمان بماند و بیشتر بتوانیم بهخودمان اعتماد كنیم. بدینترتیب میتوانیم تواناییهایمان را بهخودمان ثابت كنیم. در ضمن خود را با دیگران هم مقایسه نكنیم چون هر كس نقاط قوت و ضعفی دارد اما چون منحصر به فرد است نباید با فرد دیگری مقایسه شود.
بهخودتان انگیزه بدهید
توجه داشته باشید احساسات و نگرشهای ما خیلی مهم هستند و به روند پیشرفت كارها كمك میكنند. اغلب كسانی كه انگیزه ندارند، میگویند ما شانس نداریم. افرادی هم كه روحیه خود را باختهاند و افراد درمانده كه خودشان را قبول ندارند، زندگی را به شانس واگذار كردهاند و نمیتوانند شاد باشند و معتقدند شانس ندارند و اگر موقعیت دیگری داشتند به احساس بهتری میرسیدند. درصورتی كه این افراد با بودن در آن موقعیت هم نمیتوانند احساس خوبی داشته باشند. در واقع اگر بتوانیم برای انجام هر كاری بهخودمان انگیزه لازم را بدهیم، میتوانیم علاوه بر داشتن احساس بهتر، احتمال موفقیت بیشتری هم داشته باشیم.
مشكلات را بهخود نسبت ندهید
بسیاری از افرادی كه بهخودشان اعتماد ندارند، با رخ دادن كوچكترین مشكلی، آن را بهخود نسبت میدهند؛ مثلا میگویند چون من شانس ندارم این مشكل بهوجود آمد. ما علاوه بر اینكه باید بتوانیم مسئولیت كارهایمان را برعهده بگیریم، نباید فكر كنیم عامل بروز همه مشكلات، خود ما هستیم و آنها را بهخودمان نسبت دهیم. در ضمن نباید فكر كنیم همه آدمها باید ما را دوست داشته باشند یا از ما راضی باشند. در بسیاری موارد، اگر موردپذیرش بعضی افراد قرار نمیگیریم، ناشی از ضعف ما نیست بلكه فقط مطابق معیارهای آنها نبودهایم.
آرزوهای خود را به هدف تبدیل كنید
توجه داشته باشیم كه ما هر چقدر توانمندتر باشیم به همان نسبت هم موفقتر خواهیم بود؛ بنابراین سعی كنیم از همان ابتدا آرزوهایمان را به اهداف واقعی خود تبدیل كنیم. در واقع آرزو چیزی است كه ما در ذهن خود پروراندهایم. پس اگر بتوانیم گامبهگام به آن نزدیكتر شویم، میتوانیم بیشتر تواناییهای خود را باوركنیم. فراموش نكنیم اگر به امید شانس بمانیم، هیچ وقت زندگی مطابق میل ما نخواهد بود. ولی اگر با توجه به تواناییهای خود قدم برداریم احتمال موفقیت را بالا میبریم.
به خدا توكل كنید
از قدیم گفتهاند از تو حركت از خدا بركت. در زندگی و رفتن به سوی اهداف خودتان از نیرو و انرژی معنویات غافل نشوید. صددرصد كسی كه به خدا توكل میكند و او را در همه حال یاور و پشتیبان خودش میداند با دل قرص و قدمهای محكمتری به سمت هدفش میرود. خودتان را از پشتیبانی این نیروی معجزهوار محروم نكنید.
شنبه 27/10/1393 - 22:11
حقوق
مهارتهای زندگی > شهروندی - مهسا بایگان:
اگر به مشکل قانونی برخورد کردید و مورد اذیت و آزارهای مالی، جانی، خانوادگی و... قرار گرفتید، رفتن به دادگاه و یا دادسرا را عیب ندانید.
این دستگاه بزرگ به نام قوهقضاییه برای احقاق حق تشكیل شده است. میتوانید بهراحتی از خود دفاع و ادعای خود را ثابت كنید. كسی باید شرمنده باشد كه به جرمی مرتكب شده و اگر هم دوست ندارید در محیط دادگاه یا دادسرا قرار بگیرید؛ ابتدای امر از مشاوره حقوقی وكیل دادگستری استفاده كرده و در نهایت با اختیار، وكیل به دادگاه معرفی كنید تا او با هنر و علم دفاع بتواند با صلابت و فن بیان از شما دفاع كند. به هر حال از قدیم گفتهاند گرهای كه با دست باز میشود با دندان نباید سراغش رفت! درضمن اگر توان پرداخت حقالوكاله را ندارید میتوانید طی نامهای از ریاست محترم دادگستری بخواهید كه وكلایی را به شما معرفی كنند كه وكالت شما را بهطور رایگان انجام دهند. به هر حال بهترین راه این است كه خودتان حق خودتان را بهصورت قانونی بگیرید. با ما گام به گام همراه شوید تا به شما بگوییم كه چطور میتوانید بهطور قانونی از یك فرد حقیقی یا حقوقی شكایت كنید.
گام اول
چه زمانی با ۱۱۰ تماس نگیریم؟
۱۱۰ شماره تلفن مركز فوریتهای پلیس است، یعنی در مواردی كه حضور نیافتن فوری پلیس، باعث آسیب جدی مالی، جانی یا صدمه به آبرو و حیثیت فردی میشود باید با این شماره تماس گرفت. همچنین مواردی كه ممكن است صحنه جنایت از بین برود باید مأموران انتظامی حضور یابند. اما در مواردی كه فوریت مسئله بالا نیست مثلا هنگام یك اختلاف خانوادگی ساده بر سر ارث یا میراث یا وقتی مستأجرتان خانه را تخلیه نمیكند و یا وقتی با همسایهتان اختلاف ملكی بر سر دیوار باغتان دارید، نباید به ۱۱۰ زنگ بزنید بلكه باید ۲ قدم تا دادسرا یا دادگاه حقوقی نزدیك خانهتان بروید و شكایت كنید.
گام دوم
شكایت بكنیم یا نه؟ مسئله این است
اگر میخواهید از فرد یا افرادی شكایت كنید، قبل از هر كاری تكلیفتان را با خودتان مشخص كنید و ببینید آیا شكایت كردن ارزشش را دارد یا آنكه میشود شكایت نكرد و بخشید. شكایت كردن یعنی رفتوآمد به دادسرا و دادگاه، خوب حالا با این شرایط آیا واقعا باز هم قصد شكایت دارید؟ قبل از اینكه تصمیم بگیرید این را هم یادتان باشد كه اگر همینطور برای حالگیری و زهر چشم گرفتن از طرف مقابلتان میخواهید شكایت كنید و دست آخر هم با رضایت دادن طرف مقابلتان را جریتر كنید، بدانید كه اشتباه میكنید. هم بودجه و وقت دادسرا و پلیس را تلف میكنید و هم خودتان از كار و زندگی میافتید. اما از همه مهمتر اینكه هرگز برای رو كم كنی یا ادب كردن طرف مقابل، از شكایت قانونی استفاده نكنید.
گام سوم
تا چه زمانی میتوانیم شكایت كنیم؟
اگر كسی ادعایی علیه دیگری دارد باید ظرف مدت معینی در مقام مطالبه برآید و گرنه حق طرح دعوی در دادگاهها از او سلب میشود. یعنی اگر برای شما هم پیش آمده كه جایی حقی از شما تضییع شده همان موقع اقدام كنید زیرا اگر مدتها به عللی مجال اقامه دعوا بر سر آن موضوع را پیدا نكرده باشید و بعد از مدتی تصمیم به اقامه دعوا و احقاق حقوقتان بگیرید با این جمله معروف روبهرو میشوید: «دعوای شما شامل مرور زمان شده است» و دیگر قابل رسیدگی نیست مثلا اگر یك جرم تعزیری درجه یك، درجه ۲ یا درجه ۳ رخ داده باشد ولی ۱۵ سال از وقوع آن بگذرد و در این مدت متهم آن تعقیب نشود، پس از گذشت این مدت دیگر قابل تعقیب نیست یا مثلا اگر در دعوایی، دچار جرح شده باشید باید تا قبل از بهبود جراحت شكایت كنید و به پزشك قانونی بروید.
گام چهارم
شكایت كیفری دارید یا شكایت حقوقی؟
این مهم است كه بدانید شكایتی كه قصد پیگیری دارید حقوقی است یا كیفری. هر یك از این شكایتها شعبه دادسرا و دادگاه خاص خودشان را دارند كه شما باید برای شكایت كردن به آنها مراجعه كنید. مثلا شكایت از كسی كه شما را كتك زده، پرونده كیفری است و شما باید به دادسرای عمومی و انقلاب مراجعه كنید و از طرف شكایتتان كه متهم نامیده میشود به اتهام ضرب و جرح شكایت كنید. اما درخواست طلاق یك موضوع حقوقی است و شما باید به دادگاه حقوقی آن یعنی دادگاه خانواده بروید. برای شناخت حقوقی بودن یا كیفری بودن یك موضوع، یك راهحل ساده وجود دارد و آن اینكه دعوا وقتی كیفری است كه كاری كه طرف مقابل انجام میدهد باعث ضرر و زیان شما شده در قانون جرم محسوب شود و شما با شكایت كردن، بهدنبال كیفر شدن و مجازات متهم باشید. اما دعوای حقوقی تنها یك اختلاف است كه هدف شما از پیگیری پروندهتان، معمولا مجازات طرف مقابل نیست بلكه شما میخواهید به حق و حقوق خود یا ارث و میراث یا نفقهتان برسید یا اینكه خسارتی را كه به شما وارد شده است بگیرید. نكته مهمی كه در اینباره باید بدانید، این است كه اگر در پروندههای كیفری، شما «شاكی» یا «مدعی» خصوصی هستید و طرف مقابل «مظنون» یا «متهم» نامیده میشود، در دعوای حقوقی اسم شما «خواهان» است و طرف مقابل هم میشود «خوانده» و شما به جای «شكایتنامه»، «دادخواست» به دادگاه ارائه میكنید.
گام پنجم
لطفا محل ارائه شكایت را بشناسید
خیلی از ما از این مسئله شاكی هستیم كه به فلان دادسرا یا دادگاه رفتیم و شكایت كردیم اما گفتند این به ما مربوط نمیشود و باید بروید فلان دادسرا یا دادگاه. ما هم كلا بیخیال شكایت شدیم. فعلا تا این حد را داشته باشید كه اختلافات مالی و خانوادگی، ارث و میراث و قراردادی را باید در دادگاه حقوقی پیگیری كنید اگر به غیر از موارد اشاره شده شكایتی داشتید و موضوع كیفری است، مهمترین جایی كه میتوانید برای شكایت به آنها مراجعه كنید، اینها هستند: كلانتری منطقه (پاسگاه نیروی انتظامی) و دادسرای عمومی و انقلاب كه در هر ساعت از شبانهروز و حتی ساعات غیراداری میتوانید به آنها مراجعه و شكایت كنید. دقت كنید كلانتریها طبق قانون میتوانند شكایت شما را بپذیرند و بعد پرونده را به دادسرا بفرستند اما اگر به كلانتری و پاسگاه منطقه رفتید و افسر مسئول به شما گفت باید بروید دادسرا، میتوانید ماده ۷۱ قانون آیین دادرسی دادگاه عمومی و انقلاب را در امور كیفری برایشان بازخوانی كنید، این ماده میگوید: «قضات و ضابطان دادگستری موظفاند شكایت كتبی و یا شفاهی را همه اوقات قبول كنند.» یادتان باشد كه مأموران حاضر در كلانتریها همان ضابطان قانون هستند.
گام ششم
چطور دادخواست شكایت بنویسیم؟
شكایت كیفری را درهركاغذی میتوان نوشت و به مرجع قضایی برد ولی شكایت حقوقی حتما باید در ورقه مخصوصی بهنام دادخواست نوشته شود و در غیر این صورت مورد پذیرش قرار نمیگیرد. برگه دادخواست شكایت حقوقی را از مجتمعهای قضایی واقع در تمامی مناطق میتوان تهیه كرد مانند مجتمع قضایی شهید بهشتی، باهنر، عدالت و... دادخواست درمراجعه به مراجع قضایی به دفتر شعبه اول تسلیم میشود. دادخواست حقوقی باید حتما در برگههای مخصوص باشد زیرا هر برگه دادخواست كه از مراجع قضایی تهیه میشود دارای شماره سریال مخصوص بهخود است. یادتان باشد كه شكایت كیفری را برای رسیدگی باید ابتدا به دادسرا برد و بعد از انجام تحقیقات در كلانتری و دادسرا، جهت رسیدگی به دادگاه فرستاده میشود اما دادخواست حقوقی باید مستقیما به دادگاه برده شود.
گام هفتم
دادخواست و شكایت را به دقت پر كنید
لازمه رسیدگی به دعاوی حقوقی در دادگستری تقدیم دادخواست از سوی مدعی است زیرا دادخواست همانند شناسنامه دعوای شماست و بسیاری از تصمیمهای دادگاه به نكاتی وابسته است كه شما در دادخواست خود مطرح میكنید. دادگاه نمیتواند در موضوعاتی كه خارج از چارچوب خواسته است وارد و آنها را مورد حكم قرار دهد. پس بهتر است این كار را بادقت بیشتری انجام دهید حتی اگر نوشتن دادخواست كمی از وقت شما را بگیرد میتواند برایتان مفید باشد. دادخواست باید حاوی این نكات باشد: نام، نامخانوادگی، نام پدر، سن، اقامتگاه و حتیالامكان شغل خواهان و درصورتی كه دادخواست توسط وكیل تقدیم شود مشخصات وكیل نیز باید درج شود. اگر نشانی خوانده معلوم نباشد بهعبارت دیگر مجهولالمكان باشد در روزنامه یكبار نشر داده خواهد شد كه قیمت آن در حدود ۳۵۰۰ تومان است. درخصوص متن شكایت كیفری هم یك متن ساده كه حاوی اطلاعات زیر باشد كفایت میكند.
۱- مشخصات و نشانی خود (شاكی)
۲- مشخصات مرتكب یا مرتكبین جرم (مشتكی عنه) و درصورت امكان اعلام نشانی آنها
۳- محل وقوع جرم
۴- شرح عمل مجرمانه مورد ادعا و چگونگی و تاریخ وقوع آن
۵- نشانی شهود در صورت وجود آنها
۶- میزان خسارت و ضرر و زیان وارده.
گام هشتم
تصویر پروندهتان را نگهدارید
توصیه میشود برای پیگیری بهتر كار خود از دادخواستها و ضمائم آن تصویر تهیه كرده و برای خود در منزل عینا پروندهای تشكیل دهید تا مراحل دادرسی را بتوانید دنبال كنید. در این صورت اگر چیزی را از قلم انداخته باشید و از شما بخواهند به راحتی میتوانید آن را از پرونده خودتان ارائه كنید.
گام نهم
ارائه دادخواست و ابلاغ آن
دادخواست خود را به مرجع مورد نظر ارائه كنید و منتظر ابلاغ شكایت بهخودتان و كسی كه از او شكایت شده باشید. در حال حاضر درصورتی كه دعوایی مطرح باشد از طریق پیامك به طرفین دعوا اطلاع داده میشود كه با مراجعه به مرجع قضایی از آن اطلاع حاصل كنند. این امر به معنی ابلاغ نیست زیرا ابلاغ باید حتما بهصورت كاغذی و با امضا باشد. گاهی باید به دادگاه كیفری هم دادخواست داد. این دادخواست درمواردی مانند كلاهبرداری، سرقت و... به دادگاه كیفری تقدیم میشود. یك فرق این دادخواست با دادخواستی كه به دادگاه حقوقی داده میشود در هزینه دادرسی است و ۲ درصد تفاوت هزینه دادرسی را دربردارد.
گام دهم
چطور پیگیر پرونده خود باشید؟
برای پیگیری پرونده خود میتوانید به دادسرا یا شورای حل اختلاف مراجعه كنید اما راه سادهتر این است كه در هر پرونده قضایی، به تمامی اشخاص مرتبط آن پرونده رمزی ۵ رقمی با عنوان رمز شخصی تخصیص داده میشود. فقط با داشتن این رمز است كه یك شخص میتواند از خلاصه پرونده و روند كار پرونده (اتفاقات و تصمیمات اخذ شده) مطلع شود. رمز شخصی را میتوان به ۲ شكل بهدست آورد؛ مراجعه حضوری به شعبه رسیدگیكننده به پرونده یك راه است. درضمن درصورتی كه شماره همراه شما توسط شعبه در پرونده قید شده باشد رمز را از طریق ارسال پیامك دریافت میكنید. به هر حال میتوانید برای اطلاع نحوه بهدست آوردن رمز شخصی به صفحه راهنمای سامانه پیام كوتاه خدمات الكترونیك قضایی مراجعه كنید.
گام یازدهم
بعد از صدور رای، آن را اجرا كنید
بعضی از مردم فكر میكنند زمانی كه رأی برای پرونده آنها صادر میشود كار تمام است. در جرائم كیفری متهم معمولا در بازداشتگاه یا زندان است و پس از صدور حكم و تبرئه یا محكوم شدن او، مقام قضایی خود مجری اجرای حكم خواهد بود ولی در دعاوی حقوقی بعد از صدور رای، باید درخواست اجرای آن را بدهد و رأی را اجرا كنید.
تفاوت شكایت كیفری با شكایت حقوقی
شكایتهای كیفری را بدون استفاده از وكیل هم میتوان در دادگستری مطرح كرد. دعوای كیفری زمانی مطرح میشود كه فردی عملی را انجام داده باشد و دادگاه برای آن عمل مجازات تعیین كند. برای رسیدگی به این شكایت باید ابتدا به مرجعی بهنام دادسرا رفت و بعد از انجام تحقیقات در كلانتری و دادسرا پرونده جهت رسیدگی به دادگاه فرستاده میشود. شكایتهای كیفری حتی با پس گرفتن شكایت از طرف شاكی هم بسته نمیشوند (مثل شكایت راجع به رشوه، قتل، زنا و...) درشكایتهای كیفری، به شكایتكننده شاكی گفته میشود، به طرف او متشاكی یا مشتكی عنه و یا متهم گفته میشود و به موضوع پرونده نیز اتهام میگویند. برای دعوت كردن طرف شكایت كیفری (متهم) به دادگاه ورقهای بهنام احضاریه برای او فرستاده میشود، اگر متهم (مشتكی عنه) به احضاریه توجه نكند و در وقت تعیین شده خود را به مرجع قضایی معرفی نكند، او را جلب و به اجبار به دادگستری میبرند. دردعواهای كیفری بدون وكیل هم میشود به حكم دادگاه اعتراض و خواستار ارسال پرونده به دادگاه تجدید نظر شد.
اما اكثر شكایتهای حقوقی باید توسط وكیل دادگستری مطرح شود. برای دعوای حقوقی دادگاه مجازاتی را درنظر نمیگیرد بلكه فرد یا افرادی كه مرتكب خطایی شدهاند را مجبور میكند تا تكالیفش را درست انجام دهد یا حقوق قانونی دیگران را به آنها بازگرداند. در اینگونه موارد دادخواست حقوقی باید مستقیم به دادگاه برده شود. شكایتهای حقوقی با پس گرفتن دعوا از طرف شكایتكننده خاتمه مییابند. اما در شكایتهای حقوقی، به شكایتكننده خواهان میگویند. به طرف او خوانده گفته میشود و به موضوع پرونده هم خواسته میگویند. برای دعوت كردن طرف شكایت حقوقی (خوانده) از ورقهای بهنام اخطاریه استفاده میكنند. اگرخوانده به موقع حاضر نشود، منتظر او نمیمانند و ممكن است حق را به خواهان بدهند. در دعواهای حقوقی فقط وكیل دادگستری باید بهوسیله دادخواست تجدید نظر درخواست تجدید نظرخواهی كند.
سندخانه
چه مداركی با خودمان ببریم؟
شناسنامه یا كارت ملی و كپی آنها.
تهیه فرم دادخواست مخصوص دیوان عدالت اداری از دفاتر پست و تكمیل فرم.
رونوشت یا تصویر گواهی شده سندی كه اثباتكننده سمت نماینده است.
دادخواستهای جداگانه درصورتی كه شاكی خواستههای متعدد و غیرمرتبط داشته باشد باید هر خواسته دادخواستهای جداگانه تنظیم شود، پس دادخواست به تعداد لازم نیاز است.
تمبر برای روی صفحه اول دادخواست و برای روی هر یك از مدارك پیوستی.
حساب و كتاب
تعداد برگههای دادخواست و هزینه آن
برگههای رسمی دادخواست دیوان با برگههای درخواست كه قریبا طراحی و در اختیار شاكیان قرار خواهد گرفت متفاوت است. برگههای دادخواست هزینه دادرسی و ابطال تمبر را دارد ولی برگههای درخواست كه مخصوص شكایت به هیأت عمومی دیوان است رایگان خواهد بود. برای مطرح كردن شكایت كیفری (ازهرنوعی كه باشد) فقط یك تمبر۲۰۰۰تومانی لازم است كه در دادگستری روی آن زده میشود ولی برای طرح شكایت حقوقی باید به تناسب ارزش مالی كه راجع به آن دعوا مطرح شده یك ونیم درهزار تمبر باطل كرد (مثلا برای گرفتن یك طلب ۱۰ میلیون تومانی بالغ بر ۱۵۰ هزارتومان تمبر لازم است).
شنبه 27/10/1393 - 22:10
خانواده
مهارتهای زندگی > خانواده - بهاره آقایی:
کسی را سراغ داشتم که بعد از دانشگاه، مثل خیلی از همدورهایهایش نه کار داشت، نه خانه و زندگی و نه حتی پدر پولدار.
با این شرایط، باید سر میگذاشت به بیابان كه نكند چشمش به ویترین مغازه یا آدمهای حوالیاش بیفتد، دلش بخواهد یا حتی مرتكب عشق بشود. این وسط البته نكتهای وجود داشت، پسركلی انرژی و حرف، برای گفتن و تحمل شنیدن داشت، با همین تنها داشته شفاهیاش هم رفت خواستگاری. هنوز هم او را كه دیگر مرد زندگی شده میشناسم. در این سبك زندگی جدید، خیلی بیشتر از گذشته مسئولیتپذیر شده است چون اینجا، همهچیز حتی سقف خانه مشترك است!
بعد از ازدواج دنیا چه رنگی می شود ؟
یك بام و 2آدم!
حالا دیگر یك اتفاق بزرگ در زندگیتان افتاده. متأهل شدهاید! یكی 2هفته هم از این انفجار بزرگ در تاریخ هستیتان گذشته كه تازه متوجه گسترش و انبساط سریع زندگی شدهاید. فكر كه میكنید، دیگر خودتان و خواستههایتان، تنهایی در این دنیا سیر نمیكنید. یكی دیگر هم هست كه انگار همه كارهایش به تو گره خورده. شما متعهد هم شدهای. گاهی باید تحملاش كنی، یك وقت هم باید بخواهی تحملات كند! زندگی است دیگر. زندگی مشترك، مثل یك بازی گروهی 2نفره است كه بهتدریج، به تعداد بازیكنانش در ردههای مختلف سنی اضافه میشود. از قضا هم، بازی 2نفره شما، به اندازه تمام آدمهای دنیا تماشاچی دارد! با هزار تا داور خودخوانده. پا را كه به توپ زندگی بزنید. بازی «دونفره» با حاشیههای چند نفرهاش شروع به چرخیدن میكند و خیال ایستادن به سرش نمیزند و تا آخر عمر، ادامه دارد؛ آن هم با بازیگرهای جدیدی كه بهتدریج وارد آن میشوند و شلوغاش میكنند! قبل از این، خانه نقلی شما، «یك بام» دارد برای «دونفر» كه اگر «دوهوا» بشود، هر لحظه ممكن است آوار شود روی سرتان. زندگی 2نفره را باید با احتیاط تمرین كرد. چند نفرهاش، تعمیم یافته همین است.
فرصت ها و تحدیدها
وقتی بابا بزرگ شد!
اولین اتفاقی كه با ازدواج كردن برای آدم میافتد، عمل كردن به تعهداتی است كه با امضای این قرارداد بهوجود آمده است. خیلی كارها را دیگر نمیتوان انجام داد. عوضاش، درهای جدیدی در زندگی آدم باز میشود. هر چه باشد، دختر نازنازی بابا و پسر بیمسئولیت دیروز، حالا دیگر خانم یا آقای یك خانه شدهاند! قوانین نانوشته از این به بعد، رفتار آنها را تعیین میكند. زندگی واقعی تازه تلخ و شیرینش شروع شده!
1- درهای تازهای كه باز میشود
درست است كه بعد از ازدواج با مشكلات جدیدی مواجه خواهید شد اما در عوض برای حل همه آنها، 2نفر هستید نه یك نفر. ضمن اینكه «چرخ گردون» برای شما تسهیلات ویژهای درنظر میگیرد.
بچه مثبت میشوید
حالا دیگر همه قوم و خویش و دوست و آشنا و همكار، به شما بهعنوان یك بچه مثبت نگاه میكنند كه متعهد است. این باعث میشود بیشتر به شما اعتماد كنند.
مستقیما دعوت میشوید
تا دیروز، روی كارت عروسی كه به خانه بابا میآمد، اگر مینوشتند «آقای فلانی و خانواده»، كلی كیف میكردید. شما را بهحساب آورده بودند. اما از این به بعد، به نام خودتان كارت میفرستند. كلا برای خودتان كسی میشوید.
لژ خانوادگی میروید
همیشه جاهایی هست كه مجردها را اصلا راه نمیدهند. یكی از این جاها، تا چند وقت پیش، شهربازی بود كه از این به بعد، با كمال میل راهتان میدهند البته دونفری و اگر پول به اندازه كافی داشته باشید. با خیال راحت هم میتوانید، تئاتر و فیلم سینما را در قسمت خانوادگی ببینید یا توی رستوران و كافهها، از لژ خانوادگی استفاده كنید.
بنگاه مسكن و... میروید
خیلی جاها را تا حالا، بیخیال و مثل سیبزمینی از كنارشان رد شدهاید و آدمهای این جاها هم جدی نگرفتندتان مثل بنگاه مسكن، نمایشگاه اتومبیل و حتی سیبزمینی فروشی محلهتان. حالا، آنها برای شما و شما برای آنها مهم شدهاید. كمكم وارد معاملههای جدی میشوید و از جدی گرفته شدن خودتان هم احساس خوبی پیدا میكنید.
عمر زیاد میكنید
متأهلها، از نظر سلامت روانی بهتر از مجردها هستند و میزان مرگومیر در آنها كمتر است. كسی كه با همسرش زندگی میكند، اختلالهای روانی و جسمی كمتری دارد شاید به این دلیل كه از حضور دائمی كسی كه به او نزدیك است، او را دوست دارد، از نظر عاطفی او را تأمین میكند و در دورههای سخت زندگی از او پشتیبانی میكند، مطمئن است.
ایمانتان كامل میشود
ازدواج، یك سنت پسندیده اجتماعی و اسلامی است. ضمن اینكه براساس روایات، شما با این كار، نصف ایمانتان را تضمین میكنید. مابقیاش را هم خدا بزرگ است. كمی تلاش كنید، بهدست میآورید.
2- كارهایی كه دیگر نمیشود كرد
اگر فكر میكنید كه تأهل هیچ ربطی به تعهد ندارد، در اشتباه هستید. حالا شما مرد یا زن یك خانهاید و باید الزامات این زندگی جدید را هم بپذیرید.
رفیق بازی
اولین چیزی است كه باید فراموش كرد. دیگر نمیتوانید هر وقت دلتان خواست بیایید خانه یا 2،3 شب با بروبچ بزنید به جاده و... . خانه هم مشترك است، نمیشود كه پاتوق مجردی بشود.
ولخرجی
از این به بعد، ممنوع است. مگر اینكه منفعت 2نفره داشته باشد با توجیه اقتصادی، فرهنگی. حالا دیگر خرجهایی وجود دارد كه تا دیروز فكرش را هم نمیكردید. پول انواع قبض آب، برق، تلفن، صاحبخانه و كاسه بشقاب و سیبزمینی، پیاز و... .
عشقی كار كردن
خاص روزهای مجردی بود و تمام شد. حالا دیگر باید مثل بچه خوب، سفتوسخت كار كنید و جدی جدی زندگی كنید.
قهر كردن
چه معنی دارد آدم گنده قهر كند؟ آن هم توی خانه خودش. اینجا، مامان یا بابایی نیست كه ناز بكشد. از خانه بیرون هم بزند كه چی؟ كجا میخواهد برود؟ باید مثل یك مرد یا زن محكم و قوی، پای زندگیاش بماند و جمع و جورش كند. مطمئن باشید اگر در زندگی مشترك «كم بیاورید» و از زیر مسئولیتها شانه خالی كنید، تنها چند بار، دیگران كمكتان میكنند.
هر جایی رفتن
حالا، شما صاحب یك خانوادهاید و خانه و زندگی دارید. پس، هر جایی نباید بروید. به میهمانی بیدعوت اصلا فكر نكنید. هم میزبان معذب میشود، هم كلاس كار آدم پایین میآید. جوگیر نشوید. خانه پدر و مادر و قوم و خویش درجه یك فرق دارد.
قانون در مورد شما چه می گوید؟
دو نفرید
پنجاه، پنجاه
با آن همه امضا كه پای سند ازدواج زدهاید، تا حالا درست خواندهاید ببینید چی را قبول كردهاید؟ شرایط ضمن عقد كه در سند ازدواج آمده، 2قسمت است. یكیاش مالی، دیگری برای جدایی! همهچیز هم براساس شرایط مساوی پنجاه، پنجاه بین زن و مرد تنظیم شده.
هر چند بعضیها در مقام عمل، سعی میكنند زندگی را مثلا 60 به 40به نفع خودشان پیش ببرند. ساده شده این قوانین، میشود این:
الف: زوجه(خانم) شرط میكند، اگر طلاق بنا به درخواست خودش و براساس تشخیص دادگاه، ناشی از تخلف او از وظایف همسری و... نبود، زوج(مرد)موظف است، نصف دارایی موجودش را كه در ایام زناشویی با او بهدست آورده، به زوجه منتقل كند.
ب: زوج به زوجه وكالت بلاعزل میدهد كه در موارد زیر، با مراجعه به دادگاه، خود را مطلقه كند:
ندادن نفقه(خرجی) به زن بهمدت 6ماه.
سوءرفتار زوج به حدی كه ادامه زندگی مشترك غیرقابل تحمل باشد.
ابتلای زوج به امراض صعبالعلاج
جنون زوج
اشتغال زوج به شغلی كه طبق نظر دادگاه، با مصالح خانواده منافات داشته باشد.
محكومیت شوهر به مجازات حبس 5سال به بالا
اعتیاد
ترك زندگی خانوادگی، ششماه متوالی
اگر بعد از 5سال بهدلیل عوارض جسمی زوج، صاحب فرزند نشوند.
زوج، همسر دیگری بدون رضایت زوجه بگیرد.
هرچند ابلهان باور كنند اما...
زندگی سخت است، آن هم دونفرهاش، مثل این میماند كه یك ماشین 2تا راننده داشته باشد، یك آش، 2تا آشپز داشته باشد. موضوع هم زیادی حساس است، زیر سقف بلند آسمان، این همه آدم صبح تا شب دارند دعوا میكنند و تقریبا هیچ اتفاقی نمیافتد اما كافی است 2نفری كه زیر یك سقف زندگی میكنند، فقط یكبار بدجوری بزنند توی پر هم و دعوایشان بشود. سر 3سوت سقف خانه میآید پایین. این حرف، تخیل نیست، تجربهای است كه حتما شما هم دارید، همه همسایهها فال گوش میشوند كه این دوتا، این دفعه چه مرگشان شده؟!! بعد كه حس فضولیشان ارضا شد، یكی میگوید: «زن و شوهر، دعوا كنند، ابلهان باور كنند.» جریان دعواهای خانوادگی، برای خودش حكایتی است. یك سری كه میگویند: «نمك زندگی است، مگر میشود 2آدم ناهم جنس، (با ناجنس فرق دارد) با هم مشكل نداشته باشند؟ منتها، باید رعایت كنند تا دعوا، از قواعد برگشتپذیر خارج نشود.» حكایت قل زدن قابلمه است، برای اینكه غذا پخته شود و اجزایش جابیفتد، باید اولاش، جلز ولز كنند و قل بزنند و غر بزنند و تو سر هم بزنند. بعد كه پختند، دیگر آرام میشوند. میگویند زن و مرد، 2نیمه كاملكننده یك وجودند كه یك وقتی همدیگر را گم كردهاند. خب، طبیعی است كه برای جفت و جور شدن، اصطكاكی هم باشد، زندگی مشترك دونفره، تمرینی كه كمكم، نفرات سوم و چهارمی هم واردش میشوند(!) دور و برتان را نگاه كنید، آدمهایی كه توی كار و جامعه موفقاند، یك تیم موفق خانوادگی در خانهشان وجود دارد.
دكتر لیلا بهنام، روانشناس، رواندرمانگر و مشاور خانواده به سؤالات شما خوانندگان پاسخ داده است.
سؤال: 11 سال است ازدواج كردهام و ثمره زندگیمان 2 فرزند است. در سالهای اول زندگی مشترك متوجه شدم كه همسرم فردی دروغگو است و سر مسائل مختلف حتی سادهترین و پیشپاافتادهترین موضوعات دروغ میگوید. دروغهای زیادی كه او سر مسائل مختلف میگوید باعث شده اعتمادم را كامل به او از دست بدهم تا حدی كه هر اطلاعاتی كه به من میدهد باور نمیكنم و نخستین چیزی كه به ذهنم میرسد این است كه دروغ میگوید. برای رفع این مشكل باید چه كنم؟
پاسخ: توصیه میكنم دروغ گفتن همسرتان را به همه گفتار و رفتار او تعمیم نداده و صفت دروغگویی را به او نسبت ندهید. این را بدانید كه نمیتوان بهطور قطعی گفت یك نفر كاملا قابل اعتماد است یا یك نفر در هیچ زمینهای و بههیچوجه قابل اطمینان نیست. بهعبارتی دیگر شما نمیتوانید بگویید اگر همسرتان درباره بعضی مسائل دروغ گفته پس بقیه حرفهایش راست نیست و تمام حرفهایش دروغ است. بعضی افراد در دوران كودكی با دروغ گفتن از تنبیه فرار كرده و این مسئله در آنها تقویت شده، به شكل عادت درآمده و در بزرگسالی این عادت جزئی از شخصیت آنها شده است. درواقع، در این افراد، دروغگویی به شكل نوعی عادت درآمده است. مواردی كه همسرتان درباره آنها دروغ گفته است را پیدا و مشخص كنید. البته نه به شكلی كه او حس كند دارید او را بازجویی میكنید. بدون جبههگیری خاصی رفتارش را زیرنظر بگیرد تا بتوانید به مواردی كه او درباره آنها دروغ میگوید پیببرید. در ضمن این مسئله را ارزشگذاری كنید؛ یعنی ببینید دروغهایی كه او از ابتدا تاكنون به شما گفته تا چه اندازه در زندگی شما دخیل بوده است. آیا دروغهای او در زندگی مشترك شما نقش تخریبكننده و آسیبزننده دارد؟ علاوه بر این میزان حساسیتتان را نسبت به دروغهایی كه همسرتان میگوید مشخص كنید. اگر مطمئن نیستید آنچه همسرتان میگوید راست است یا دروغ، اول مطمئن شوید كه او دروغ میگوید بعد درباره این موضوع با او صحبت كنید چون اگر شما اشتباه كرده باشید سبب ایجاد ناراحتی و دلخوری میشود. هنگامی كه مطمئن شدید كه او دروغ میگوید در موقعیتی مناسب این مسئله را با او درمیان بگذارید. بهنظر میرسد او در برابر این مسئله مقاومت نشان دهد و بهراحتی نپذیرد كه دروغ گفته است. شما به آرامی و دوستانه به او بفهمانید كه متوجه دروغ او شدهاید و علت دروغ گفتنش را از او بپرسید. شاید او از اینكه شما از شنیدن حقیقت واكنش بدی نشان دهید درباره بعضی مسائل به شما دروغ میگوید. شفافسازی و صحبت كردن درباره این مشكل تا حد زیادی میتواند كمككننده باشد.
شنبه 27/10/1393 - 22:10
آشپزی و شیرینی پزی
مهارتهای زندگی > فوت و فن - مریم کریمی:
خیلی وقتها پیش میآید که مجبور هستیم غذا را سریع آماده کنیم. مثلا روزهایی که بیرون از خانه هستیم و گرسنه به خانه میرسیم یا برایمان مهمان ناخواندهای میرسد.
در چنین شرایطی میشود جوری برنامهریزی كرد كه آماده كردن غذا زیاد طولانی نشود و جز نیمرو و املت میتوان به غذاهای دیگری هم فكر كرد. مهمترین نكته این است كه باید از قبل برای چنین شرایطی برنامه بریزید و به مواردی كه به شما كمك میكند فكر كنید. میتوانید از این راهكارها هم كمك بگیرید:
1- لیست غذای سریع داشته باشید: لیست غذا داشتن همیشه خوب است، خوبتر آن است كه لیست را موضوعی درست كنید. مثلا بخشی برای غذاهای سریع داشته باشید. غذاهایی مثل كوكوسبزی، كوكو سیبزمینی، اشكنه یا هر چیز دیگری كه سریع درست شود و در برنامه غذایی شما میگنجد. از این لیست با موبایلتان عكس بگیرید و همراه داشته باشید.
2- برنامهریزی كنید: اگر از بیرون به خانه میآیید، در راه به اینكه چه میخواهید درست كنید فكر كنید و در ذهنتان چك كنید مواد غذایی لازم را دارید یا نه. احتمالا وقتهایی كه عجله دارید نمیتوانید خرید كنید. بنابراین با توجه به موجودی یخچال و فریزرتان تصمیم بگیرید.
3- یخچال یا فریزرتان با برنامهریزی پر باشد: اگر اهل فریز كردن مواد غذایی هستید تا جایی كه میشود حواستان به مواد استفاده شده باشد و هروقت تمام شد با مواد جدید آن را جایگزین كنید. منظور، مواداولیهای مثل سبزی و گوشت و مرغ است. اما شاید برای مواقعی كه عجله دارید احتیاج به مواد غذایی نیمهآماده هم داشته باشید. مثلا پیازداغ سرخكرده و مایه ماكارونی به سریعتر آماده كردن غذا كمك خواهند كرد. پیازداغ حداقل 10دقیقه در وقتتان صرفهجویی میكند و با مایه ماكارونی میشود غذاهای مختلفی مثل ساندویچ، ماكارونی، بیژ بیژ (مخلوط سیبزمینی و گوشت چرخكرده) و دمیهایی مثل استامبولی درست كرد. همانطور كه گفتم باید برنامه بریزید. به غذاهایی كه معمولا میخورید فكر كنید و ببینید تا چه مرحلهای را میتوانید در فریزر داشته باشید. البته اصرار به فریز نكردن همه چیز نداشته باشید. واضح است كه بهتر است وقتهایی كه عجله ندارید از مواد غذایی تازه استفاده كنید.
4- غذاهای سریع از خودتان اختراع كنید: گاهی چند نوع سبزی كه با هم تفت داده شوند خودشان میشوند یك غذای خوشمزه جدید. فكر و ذائقهتان را بهكار بیندازید و از این جور غذاها برای خودتان اختراع كنید. اگر مهمان داشته باشید حتما از این تجربه جدید خوششان خواهد آمد. البته خوب است كه این غذاهای اختراعی را چندبار در جمع خانواده خودتان تجربه كنید تا قلقهای خوشمزهترشدن آن دستتان بیاید.
5- سفره را رنگی كنید: قشنگشدن سفره و رنگارنگ بودن آن هیچ ربطی به زمان پخت غذا و تعداد غذای موجود در سفره ندارد. اگر كوكوی سادهای درست كردهاید آن را خوب در ظرف بچینید. اگر سبزیجات مثل گوجه و جعفری دارید كنارش بگذارید. ماست توی كاسه بریزید و رویش را با نعناع تزیین كنید. ظرفهای قشنگتان برای توی ویترین نیست. ازآنها حداكثر استفاده را داشته باشید و یك سفره اشتهاآور برای خودتان و خانوادهتان دست و پا كنید.
6- بلد باشید با وسایل برقی آشپزخانه كار كنید: خیلی اوقات ما در آشپزخانه وسایلی داریم كه طرز كارشان را درست بلد نیستیم.این وسایل میتوانند به سریع غذا درست كردن كمك كنند. زودپز، مایكروفر، رنده برقی یا هر وسیله دیگری كه ته كابینتها مانده را درآورید. راهنمای استفادهاش را بخوانید و سعی كنید بیشترین استفادهای كه ممكن است را از آنها داشته باشید.
7- از اعضای خانواده كمك بگیرید: ممكن است بهخاطر اینكه خستهاید یا چون مهمان سرزده دارید یا شاید كارتان بیرون از خانه طول كشیده بخواهید سریع غذا درست كنید. درهرحال موقعیت معمولا غیرعادی است. حتما از اعضای خانواده برای چیدن سفره در این موقعیت ویژه كمك بگیرید. لازم نیست آنها در آشپزی مهارت داشته باشند. ریختن ماست توی كاسه یا گذاشتن ظرفها یا جمع و جور كردن آشپزخانه هیچ استعداد ویژهای نمیخواهد. تقسیم كار كنید و از كنار هم بودن در آشپزخانه لذت ببرید.
8- آشپزی یك مهارت است: با بیشتر كار كردن و غذا پختن دستتان هم تندتر خواهد شد و مدیریت این موقعیتها راحتتر. بعد از گذشت مدتی میبینید كه برای پختن غذایی كه اول زندگی مشترك بهنظرتان طولانی و سخت میآمد حالا به زمان خیلی كمتری نیاز دارید.
شنبه 27/10/1393 - 22:8
حقوق
مهارتهای زندگی > فوت و فن - مرضیه موسوی:
برای خرید و فروش یک ملک یا خانه، پیدا کردن یک مشتری یا طرف حساب مناسب نخستین و مهمترین قدم است؛ فرد خوشاعتباری که بتوان به او اعتماد کرد و ملکی را با قیمت مناسب از او خرید و یا برای فروش یک ملک روی آن حساب کرد.
تا اینجا ۵۰درصد كار پیش رفته است. طیكردن ۵۰درصد دیگر از مسیر، راه و چاه خاص خود را دارد و بد نیست قبل از آغاز این راه، دورنمایی از آن در ذهن داشته باشید. خرید و فروش رسمی و ثبت سند یك ملك كار دشواری نیست اما قدمهایی باید در این مسیر برداشت كه اگر جایی از آن دچار مشكل شوید، باید متحمل صرف وقت و هزینه زیادی شوید. یادتان باشد ممكن است یك اعتماد بیجا و بیش از حد شما را به دام كلاهبرداران خرید و فروش مسكن بیندازد.
گام اول
مراجعه به بنگاه و دریافت كد رهگیری
خریدار و فروشنده به بنگاه معاملات املاك مراجعه میكنند و این نخستین گام برای معامله یك ملك است. مهمترین نكتهای كه باید در این زمینه به آن دقت كرد آن است كه بنگاهی كه به آن مراجعه میكنید بنگاهی رسمی و معتبر باشد. در این مرحله باید مبایعه نامهای بین خریدار و فروشنده تنظیم شود. این مبایعهنامه وقتی ارزشمند و دارای اعتبار است كه دارای كد رهگیری باشد. این كد رهگیری تأییدكننده این است كه ملك مورد نظر تنها به یك نفر فروخته شده است. در واقع این كد رهگیری نشاندهنده سالمبودن معامله انجام شده است. تنها بنگاههایی قادر به ارائه كد رهگیری هستند كه بهصورت قانونی فعالیت میكنند. بنگاههای معاملاتی برای نوشتن مبایعهنامه هزینهای را بهعنوان دستمزد دریافت میكنند.
گام دوم
مراجعه به دفتر ثبت و استعلام سند
وقت آن است كه با در دستداشتن مدارك لازم و مبایعهنامه تازه تنظیم شده به یكی از دفاتر اسناد رسمی مراجعه كنید. با مراجعه به این دفاتر كار استعلام ثبتی سند انجام میشود. در این مرحله وضعیت سند از نظر بودن در گرو بانك و یا ارگانهای دیگر انجام میشود. اینكه ملك در حال معامله، در طرحهای ساخت و سازهای شهری نبوده باشد هم در دفتر اسناد رسمی بررسی میشود. ظاهرا استعلامهای انجام شده در این اداره بهصورت اینترنتی انجام میشود. با این حال برای دریافت نتیجه نهایی این استعلامها به زمانی حدود یك تا ۲ هفته نیاز دارید. هزینههای مربوط به این استعلام بر عهده صاحب سند است و در همان زمان مراجعه اولیه به دفتر اسناد رسمی دریافت میشود.
گام سوم
عوارض نوسازی و پسماند شهرداری
ملك مورد معامله در هر منطقهای از شهر كه قرار دارد صاحب آن باید به شهرداری همان منطقه مراجعه كند. صاحب سند با در دست داشتن مدارك هویتی خود و ملك مورد نظر به شهرداری مراجعه میكند تا عوارض نوسازی و پسماند را تسویه كند. مبلغ ناچیزی هم در قبضی كه باید پرداخت شود بابت كمك به آموزش و پرورش دریافت میشود. هزینهها همانجا از صاحب سند دریافت میشود و برگه مفاصاحساب در همان روز بهدست صاحب سند میرسد. روند اداری این تسویه حساب در شهرداری ۲تا ۳ ساعت به طول میانجامد. مبلغ مورد نظر بابت عوارض و نوسازی بسته به ملك مورد معامله، موقعیت آن و ارزش ملك دارد. خرید و فروش ملك در دفتر اسناد به ثبت نمیرسد مگر اینكه عوارض نوسازی و شهرسازی آن پرداخت شده باشد. در این مرحله ملك هر بدهی دیگری به شهرداری داشته باشد تسویه میشود.
گام چهارم
مفاصاحساب دارایی هم لازم است
نوبت به خان اداره دارایی میرسد. باید مالیات مربوط به ملك پرداخت و تسویه شود. در این اداره ۳ روز مهمان هستید. در روز اول مدارك مورد نیاز را به اداره مالیات تحویل میدهید. روز دوم برای تعیین مقدار مالیاتی كه بدهكار هستید به این اداره مراجعه و مبلغ مالیات را پرداخت میكنید. پرداخت مالیات معمولا در همان محل اداره و از طریق دستگاههای پرداخت الكترونیك امكانپذیر است. اگر این دستگاهها به هر دلیلی خراب بود باید به نزدیكترین شعبه بانكملی مراجعه كنید و بعد سند پرداخت بانكی خود را به اداره مالیات ببرید. برای دریافت برگه مفاصاحساب مالیات باید یك روز صبر كنید. روز سوم میتوانید این برگه را از اداره مالیات دریافت كنید و در كنار دیگر مدارك خود قرار دهید.
گام پنجم
انتقال قطعی سند در دفترخانه
استعلامهای لازم انجام شده و مدارك آماده انتقال سند است. بار دیگر سری به دفتر اسناد رسمی بزنید. در این مرحله هم خریدار و هم فروشنده با تمام مدارك مورد نیاز حضور دارند. دو طرف معامله، شرح كلیای از تسویه كامل مبلغ ملك و شرایط فروش خود به دفتر اسناد رسمی ارائه میدهند. حالا كه معامله قطعی شده است باید یك روز دیگر هم صبر كنید. بنچاق در این مدت تنظیم و اطلاعات مربوط به آن در سیستم شبكهای اسناد رسمی به ثبت میرسد. آخرین هزینهای كه در این مرحله پرداخت میكنید هزینه انتقال قطعی سند است.
هزینههای خرید و فروش
اولین هزینهای كه در زمان خرید و فروش خانه باید پرداخت شود هزینه مربوط به بنگاه املاك است. این هزینه بابت حق دستمزد و همچنین ثبت كد رهگیری فروش ملك از دو طرف معامله دریافت میشود. بنگاهدارها این هزینهها را با حساب و كتاب خاص و نسبتا پیچیده خود انجام میدهند اما در كل مقدار این هزینه ارتباط مستقیمی با ارزش ملك مورد معامله دارد. معمولا حداقل یكونیم درصد ارزش كل ملك بهعنوان حقالزحمه از طرف بنگاهدارها دریافت میشود. مالیات و عوارض نوسازی و عوارض پسماند هر ملك هم بسته به نوع كاربری و وسعت ملك دارد و با بالا رفتن این اعداد، این مقدار هم بیشتر میشود. ثبت قطعی سند حدود ۱۰۰ هزار تومان هزینه هم برای خریدار و هم برای فروشنده در بر دارد. بد نیست بدانید كه هزینههایی مثل مفاصا حساب شهرداری و دارایی و مالیات و استعلام سند ازجمله هزینههایی است كه فروشنده باید پرداخت كند. البته این سكه میتواند با توافق دو طرف روی دیگری هم داشته باشد و خریدار پرداختكننده این هزینهها باشد.
مداركی كه لازم دارید
شناسنامه و كارت ملی طرفین معامله، نخستین مدركی است كه برای خرید و فروش یك ملك به آن نیاز است. سند مالكیت، بنچاق ملك، گواهی پایان كار، گواهی پرداخت مالیات نقل و انتقال، استعلام ثبتی، كد پستی و كد ملی طرفین، كپی مبایعهنامه و یا قرارداد به همراه كد رهگیری ازجمله مدارك مورد نیاز برای طی كردن مراحل كار انتقال قطعی سند یك ملك در دفترخانه است. اصل گواهی عدمخلاف ساختمان اگر بین مدارك موجود نباشد ثبت رسمی دچار مشكل میشود. املاك اداری و تجاری علاوه بر این مدارك به برگه مفاصا حساب عوارض مشاغل هم نیاز دارند. بد نیست كه خریداران و فروشندهها مداركی ازجمله گواهی تسویهحساب شارژ ساختمان و آخرین قبضهای پرداخت شده مربوط به ملك را هم بین مدارك خود داشته باشند تا در زمان انجام معامله ملك و بعد از آن درگیر مشكلاتی از این دست نشوند.
شنبه 27/10/1393 - 22:8
آموزش و تحقيقات
مهارتهای زندگی > فوت و فن - اصغر اصغری:
از کودکی نوعی هراس از نزدیکشدن به برق و جریان الکتریسیته در همه ما نهادینه شده است؛ ترسی که در جای خود بسیار بجا بهنظر میرسد اما این بدان معنا نیست که هیچ وقت نباید سراغ برقکاری بروید و کارهای ساده آن را خودتان انجام ندهید.
صفحه مهارت امروز ما كه به كمك رضا همتی، كارشناس برق تهیه شده و به شما كمك میكند تا برخی كارهای برقی ساده خانهتان را شخصا انجام بدهید. سیمكشی كنید، عیب كارتان را بیابید و اگر توانستید تجربهتان را در اختیار دیگران هم قرار دهید.
این ابزارها را داشته باشید
برای اینكه كارهای برقی خانه را خودتان انجام بدهید، لازم است بخشی از ابزارهای اصلی این كار را تهیه كنید. برای انجام امور برقی معمول در خانه به یك انبردست، فازمتر، دم باریك و نوارچسب مخصوص برقكاری و دستكش پلاستیكی نیاز دارید. اگر بتوانید یك سیمچین، سیم لختكن و یك اهممتر را هم به این فهرست اضافه كنید كارتان بهتر خواهد بود. ضمن اینكه برای سیمكشی داخلی به فنر مخصوص این كار هم احتیاج پیدا خواهید كرد. فنرهای سیمكشی در ابعاد ۵، ۱۰ و ۱۵متری وجود دارند و بهنظر میرسد همان ۱۰ متری كار شما را راه بیندازد. حالا باید به اصلیترین وجه برقكاری یعنی شناخت جریان فاز و نول برسید. در همه سیمكشیها ۲ جریان فاز و نول باعث روشن شدن همه وسایل برقی میشود. فاز سیمی است كه الكتریسیته یا همان برق در آن جریان دارد و با روشن شدن لامپ داخل فازمتر قابل شناسایی است اما سیم نول، هیچ علامت خاصی ندارد و خطری هم از جانب آن شما را تهدید نمیكند.
خودتان لامپ و پریز نصب كنید
خیلی وقتها پیش آمده كه بخواهید برای انباری خانهتان و یا جایی كه نور كمتری دارد یك سیمكشی مختصر انجام دهید. برای این كار كافی است یك سیم فاز و یك سیم نول را از جعبه تقسیم برق و یا یك پریز بگیرید و آنها را تا محل موردنظر بكشید. حالا شما باید در محل جدیدیك كلید ایجاد كنید تا بتوانید جریان برق لامپ را هر زمان كه خواستید روشن و خاموش كنید. پس از نصب كلید، سیم فاز را وارد آن كرده و در جای مربوطه نصب كنید اما یادتان باشد كه سیم نول وارد آن نمیشود و مستقیما به پشت سرپیچ لامپ كشیده میشود. حالا یك قطعه سیم برای انتقال جریان فاز از كلیدبه سرپیچ لامپ نیاز دارید تا كارتان تمیز و مرتب به پایان برسد. گاهی اوقات هم پیش میآید كه در آشپزخانه، انباری و یا حیاط خلوت خانهتان نیاز به یك پریز برق دارید. كافی است دوباره سیم فاز و نول را از یكی از جعبههای برق خانهتان بگیرید و تا محل نصب پریز بیاورید. این دفعه، هم سیم فاز و هم سیم نول را پشت پریز نصب كنید.
خودتان عیبیابی كنید
لامپ را میزنی و انتظار روشن شدنش را داری اما میبینی اتفاقی نمیافتد و همچنان در تاریكی هستی! پیدا كردن ریشه مشكل در چنین شرایطی چندان مشكل نیست. پس از اینكه مطمئن شدی لامپ سالم است و سوخته نیست، سراغ بررسی كردن سرپیچ بروید. با دقت نگاه كنید و ببینید كه آیا سیمهای فاز و نول در محل سرپیچ، قطعی ندارند و وصل هستند یا نه؟ برای پیدا كردن جریان برق هم از فازمتر بهرهببرید. اگر تا سرپیچ هم اشكالی وجود نداشت، در قدم بعد سراغ پریز بروید و ورودی و خروجی فاز و نول را آنجا نگاه كنید. حالا و در قدم نهایی باید سراغ جایی كه برق از آنجا تقسیم شده و به پریز رسیده بروید و اتصالات را بررسی كنید. اگر در این بخش هم مشكلی وجود نداشته باشد، احتمال اینكه یكی از سیمهای فاز و نول در مسیر جریان سوخته و یا قطع شده باشد زیاد است. برای فهمیدن این جریان ابتدا از سیم فاز شروع كنید و فازمتر را به جریان بزنید، اگر روشن شد معلوم میشود كه اشكال و یا قطعی در سیم نول است.
خودتان لوستر را نصب كنید
در حال حاضر بیشتر لوسترها به شكل ۲ پل در بازار یافت میشود. نصب كلیدهای ۲ پل نسبت به كلیدهای تك پل كه تنها یك جریان فاز و یك جریان نول دارند كمی فنیتر است و باید دقت لازم را به خرج دهید. كلیدهای ۲ پل معمولا برای وسایل روشنایی بهكار میروند كه همواره نیاز نیست از همه ظرفیت آن استفاده شود. یادتان باشد، خود لوستر دارای ۳ سیم است كه دوتای آنها به هم چسبیدهاند و یكیشان جداست. ۲ سیم به هم چسبیده برای انتقال جریان فاز و سیم تكی برای نول است. حالا سیم فاز را بعد از عبور از فیوز به جعبه میبریم و از آنجا به پیچ مشترك 2 پل كه معمولا قرمز رنگ است وصل میكنیم. از ۲ پیچ غیرمشترك كلید، سیمهای برگشت فاز را به ته ۲ سرپیچ وصل میكنیم و سپس سرپیچ را از بدنه بهطور مستقیم به نول متصل میكنیم. در چنین حالتی با یكی از پلهای كلید دوتایی، نیمی از لامپها و با زدن كلید دیگر همه لامپهای لوستر وصل میشود. اگر جای سیمها را اشتباه زدید، نگران نباشید، میتوانید با 3-2 بار عوض كردن جای سیمها ترتیب آنها را بهدست بیاورید.
خودتان تعویض كنید
مهتابیها ازجمله پركاربردترین وسایل روشنایی آفرین در خانهها هستند اما آنها هم دچار مشكل میشوند و شما را به دردسر میاندازند. برای رفع مشكل مهتابی هم باید قدم به قدم پیش بروید و مثل همیشه ابتدا از سالم بودن لامپ مهتابی اطمینان حاصل كنید. مهتابیهای سوخته پرش و قطع و وصلی دارند و یا ۲ سرشان سیاه رنگ میشود. اگر مهتابی سالم بود، بهوجود جریان فاز و سالم بودن نول توجه كنید. همچنین این احتمال وجود دارد كه استارت مهتابی سوخته باشد. تعویض استارت هم كاری ساده است. كافی است آن را كمی به طرفین بپیچانید تا از جایش دربیاید. بعد استارت سالم را به همین روش پیچاندن جا میزنید تا اصطلاحا در جای خودش چفت شود. با پیگیری این موارد میتوانید مشكل روشننشدن مهتابی را خیلی آسان رفع كنید. البته این امكان هم وجود دارد كه سیم برق شما دچار اشكال شده باشد و در این صورت، طبق دستور عیبیابی كه در همین صفحه گفته شد عمل كنید.
خودتان كولر را نصب كنید
اگر پریز لوسترها را بهخاطر داشتن ۲ كلید، 2 پل میخوانند كولرها هم بهدلیل داشتن 3 كلید، به وسایل 3 پل معروف شدهاند. برای نصب دقیق برقكشی كولرهای آبی دقت و تجربه بیشتری نیاز دارید. مهمترین نكته در هنگام نصب كولر این است كه به نقشه راهنمای نصب برق كولر كه معمولا در داخل وجود دارد توجه كنید. در این نقشه كه توسط شركت سازنده ارائه شده، شیوه آوردن برق و جریان فاز و نول و نصب هر یك به سوكتهای آن، شرح داده شده است. كابل برق كولر نیز دارای ۴رشته سیم است كه هر یك از آنها باید به یكی از سوكتهای پشت كلید كولر و سوكت همنام خودش وصل شود.
اول ایمنی بعد كار برقی
اگر چه انجام امور برقی خانه توسط خودتان لطف دیگری دارد اما فراموش نكنید كه در این كار دائما با خطر سرو كار خواهید داشت. پس حفظ جوانب احتیاط و رعایت برخی اصول كه در ذیل به آن اشاره میشود الزامی بهنظر میرسد.
هرگز یك سیم لخت را بدون اینكه از پیش نسبت به آن اطلاع پیدا كرده باشید لمس نكنید. اگر همان سیم حاوی جریان فاز باشد میتواند عواقب وخیمی برای شما بهوجود آورد.
برای شناسایی وجود جریان فاز و یا نول، حتما و پیش از هر اقدامی از فازمتر استفاده كنید. این وسیله پركاربرد راهنمای شما در همه امور برقی خانه خواهد بود و سلامتیتان را تضمین میكند.
در محیطهای خیس و یا با دست و لباسهای خیس سراغ برقكاری نروید؛ چرا كه آب رساناست و میتواند شما را دچار برقگرفتگی كند. در هنگام برقكاری در خانه نیز بهتر است از دمپایی و یا كفش لاستیكی كه هیچگونه میخ و یا فلزی در آن بهكار نرفته باشد استفاده كنید. در محیطهایی مثل حمام نیز ترجیحا از نصب پریز و كلید برق خودداری كنید. استفاده از دستكش پلاستیكی در همه شرایط توصیه میشود.
برای انجام برقكاری بهتر است، فیوز خانه را قطع كنید تا هیچگونه الكتریسیته در سیمها جریان نداشته باشد. بهویژه هنگامی كه در حال تعویض لامپها و یا نصب لوستر هستید، این امكان وجود دارد كه شخصی ناخواسته كلید برق را بزند و اتفاق ناخوشایندی رخ بدهد.
اگر قصد دریل كاری و یا كوبیدن میخ در خانه را دارید، اطمینان حاصل كنید كه در همان محل سیم كشی برق وجود نداشته باشد؛ چرا كه علاوه بر احتمال برقگرفتگی و خطرات آن، ممكن است سیمهای برق نیز دچار آسیب و پارگی شوند.
استفاده همزمان از چند وسیله برقی پرمصرف در ساعتهای اوج بار، احتمال سوختن سیمكشی خانه را افزایش میدهد. همچنین اگر در خانهای كه عمر مفید آن گذشته زندگی میكنید یا به تازگی به آنجا نقل مكان كردهاید، نسبت به وضعیت سیمكشی آن اطمینان حاصل كنید.
تمامی اتصالات سیمها را با چسب نواری مخصوص بپوشانید و هیچ سیمی را لخت نگذارید. سیم لخت احتمال بروز برقگرفتگی و یا آتشسوزی را افزایش میدهد.
اگر پریزها را در ارتفاع پایین نصب میكنید، بهتر است برای هر كدام یك درپوش مناسب نیز داشته باشید تا برای بچهها مشكلی پیش نیاید.
در هنگام برقكاری از چهارپایه محكم، مناسب و چوبی استفاده كنید.
از یك پریز برق برای چند وسیله برقی استفاده نكنید و از كشیدن سیم از كف منزل یا زیر فرش كه احتمال برخورد پای افراد با آن وجود دارد خودداری كنید.
شنبه 27/10/1393 - 22:7
كودك
مهارتهای زندگی > خانواده - بهنوش خرمروز:
چند سالی است که عنوان «بیشفعالی» خیلی زیاد شنیده میشود؛ از برنامههای تلویزیونی گرفته تا جلسههای والدین در مدارس و درددل پدر و مادرها با هم.
بیشفعالی همانطور كه از اسمش پیداست، یعنی فعال بودن بیش از اندازه. همه مشكل از آنجا شروع میشود كه این «اندازه» چقدر هست كه بیشتر از آن، اختلال حساب میشود.
زندگی شهرنشینی چقدر سهم دارد؟
در زندگی امروز، اندازه خانهها با قبل بسیار متفاوت است. پیش از این خانهها بزرگ بودند، حیاط داشتند و كوچهها هم برای بازی كودكان امنتر بودند. امروزه، خانوادهها در خانههای اصطلاحا قوطی كبریتی زندگی میكنند. خبری از حیاط و ایوانهای بزرگ نیست و كوچهها هم مملو از خودروها و موتورسیكلتهایی هستند كه میتوانند خطرساز باشند. به علاوه، دیگر همسایهها همه همدیگر را نمیشناسند و آدم نمیداند فرزندش در كوچه با چه چیزهایی ممكن است مواجه شود. همه این عوامل، باعث شده كودكان در خانههای كوچك، سالنهای كوچك و پر از وسیله زندانی باشند. آنها باید مراقب قدمهای خود باشند تا چیزی نشكند و یا همسایه طبقه پایین آزار نبیند. خلاصه اینكه جایی برای شیطنتها و جنبوجوشهای معمول بچهها باقی نمانده است.
سهم حال و روز والدین بیحوصله و گرفتار
زندگی امروزی، غیر از كمكردن فضای خانه، وقت و حوصله والدین را هم كمتر كرده است. اغلب والدین، حسابی مشغول و گرفتارند و با هزار و یك موضوع دستوپنجه نرم میكنند. انواع و اقسام هزینهها، استرسها، كار، درس، مصاحبه، تحویل كار به موقع، زمانی كه خیلی سریع میگذرد و كارهایی كه باید دست تنها انجام دهند، انرژی زیادی از آنها میگیرد. در این شرایط، تحمل شیطنتهای ساده كودك هم خیلی سخت است و كوچكترین سروصدای او، مانند سروصدای كارناوالی پرهیاهو به گوش والدین خسته و پراسترس میرسد.
برنامههای تلویزیونی و سایر رسانهها هم بیتأثیر نیستند
از طرف دیگر، مطالب انواع رسانهها، در راستای افزایش آگاهی مردم، هر روز به شرح مفصلی از انواع و اقسام بیماریها و اختلالات، ازجمله اختلالات دوران كودكی میپردازند. در این بین، شایعترین اختلال روانی دوران كودكی، یعنی بیشفعالی، مدتی است كه حسابی بحث داغی است؛ آنقدر كه هر پدر و مادری احتمالا دستكم یكبار، ویژگیهای رفتاری فرزند خود را با ملاكهای مطرحشده برای یك كودك بیشفعال مقایسه كردهاند و بسیاری از افرادی كه كودك پرجنبو جوشی را میبینند، به راحتی به او برچسب بیشفعالی میزنند و از والدینش میخواهند او را نزد متخصص ببرند.
بالاخره بیشفعالی یا شیطنت كودكانه؟
مجموعه این عوامل، دست بهدست هم میدهد؛ كودكانی كه جایی برای بازیها و شیطنتهای طبیعی خود ندارند، بالاخره سروصدا به راه میاندازند، یكی از همسایهها شاكی میشود، چیزی میشكند یا خراب میشود یا... . از طرف دیگر صبر پدر و مادر خسته و پر از استرس تمام میشود و از طرف دیگر، نشانههای بیشفعالی هم دهان به دهان میچرخد و در نتیجه، بسیاری از كودكان بازیگوش، به سادگی برچسب بیشفعالی میخورند.
امان از انتظارات عجیب و غیرواقعبینانه والدین
گاهی والدین آنقدر از اینكه فرزندشان به بیشفعالی مبتلاست مطمئن هستند كه حتی تشخیص متخصصین مختلف را هم نمیپذیرند. آنقدر اصرار میكنند و آنقدر از این دكتر به آن دكتر میروند تا بالاخره یك نفر تأیید كند كه فرزند آنها اختلال بیشفعالی دارد. انتظار هم دارند یك دارو یا شاید ورد جادویی، فرزند آنها را به كودكی مطیع و ساكت تبدیل كند؛كودكی كه كسی صدایش را نشنود، ندود، چیزی را نیندازد و خلاصه، موجودی كه شباهتی به یك كودك واقعی ندارد.
بیشفعالی واقعا چیست؟
اختلال بیشفعالی كمتوجهی یا به اختصار ADHD، در واقع یك اختلال روانپزشكی مربوط به دوران كودكی است كه سن تشخیص آن معمولا در حدود 7سالگی است؛ یعنی زمانی كه كودكان وارد مدرسه میشوند و برای نخستین بار باید طبق قاعده و چارچوب خاصی رفتار كنند. هرچند متخصصین بر این باورند كه در واقع این اختلال در سنین بسیار كمتر شروع میشود.
اختلال بیشفعالی-كمتوجهی به 3دسته تقسیم میشود: 1- بیشفعالی 2-كمتوجهی و 3- بیشفعالی و كمتوجهی همراه با هم.
1- بیشفعالی
كودكان مبتلا به بیشفعالی، معمولا خیلی پرجنب و جوش هستند. والدین آنها میگویند انگار موتوری در بدنشان هست كه هیچوقت متوقف نمیشود. آنها نمیتوانند جایی ثابت بنشینند، انگار كه روی آتش نشستهاند. دائم در حركت هستند و رفتارهای تكانشی دارند؛ یعنی نمیتوانند قبل از انجام كاری، فكر كنند. سؤالها را قبل از اینكه تمام شوند جواب میدهند، حرف دیگران را قطع میكنند، كارها را نیمه رها میكنند، وسط خیابان میدوند یا وسایل را بیاینكه فكر كنند پرتاب میكنند. وقتی وارد جای جدیدی میشوند، به جای اینكه نزد والدین خود بمانند، به همهچیز دست میزنند و آرام و قرار ندارند.
2- كمتوجهی
كودكان مبتلا به كمتوجهی، در توجه كردن مشكل دارند. آنها در گم كردن وسایل خود بسیار حرفهای هستند. وقتی از آنها كاری خواسته میشود، آن را انجام نمیدهند چون اصلا توجه كافی ندارند تا بفهمند از آنها چه چیزی خواسته شده است. این بیتوجهی گاهی باعث میشود كه حتی وقتی صدایشان میزنند هم متوجه نشوند، بهطوری كه گاه والدین به شنوایی آنها شك میكنند و فكر میكنند شاید اصلا نمیشنوند.
3- بیشفعالی كمتوجهی
دسته سوم، كودكانی هستند كه بیشفعالی و كمتوجهی را همزمان با هم دارند.
عملكرد كودك كلید معماست
این كودكان، در عملكردهای معمول زندگی خود اغلب دچار مشكل میشوند. آنها نمیتوانند به خوبی از عهده تكالیف مدرسه و كلا درس خواندن بربیایند و در برقراری ارتباط با همسالان خود دچار مشكل میشوند. این در حالی است كه كودكان بازیگوش و پرشیطنت، در بسیاری از موارد، دوستان زیادی دارند، با بچههای دیگر به خوبی بازی میكنند، به كاری كه میكنند فكر میكنند و در درسها هم مشكل جدی ندارند. آنها اغلب جنب و جوش هدفمندی دارند و در راستای یك بازی یا خیالبافی خود، مشغول اینسو و آنسو دویدن هستند. میتوانند در مورد خواستههای خود بحث كنند و جواب سؤالها را میدهند. شاید كمطاقت باشند اما میتوانند سؤال را كامل بشنوند و موضوع صحبت را از دست نمیدهند. حتی در مواردی، كودكان پرشیطنت بسیار هم بازیگوش هستند و عملكرد درسی بالایی دارند و فقط چون سریعتر از بقیه میفهمند، با تكرار موضوع، حوصلهشان سر میرود و شروع به شیطنت میكنند یا اینكه كنجكاوترند و فقط میخواهند بیشتر كشف كنند. محدودیتهایی كه برای فرزند خود درنظر گرفتهاید را كمی كمتر كنید، آنوقت شاید با یك واقعیت ساده روبهرو شوید: شیطنتهای او طبیعی است و بیش از اندازه نیست، فقط چارچوبهای شما بیش از حد كوچك است و كودكتان در آن جای نمیگیرد.
راهكارهایی برای موفقیت دانشآموزان بیشفعال
در مورد مشكلات و علائم بیشفعالی، زیاد صحبت میشود اما با چنین كودكانی چه باید كرد تا در مدرسه بتوانند موفقتر باشند؟ از آنجا كه این كودكان در بسیاری از موارد، مشكل هوشی ندارند، تغییرات رفتاری و كمك به آنها برای یادگیری بهتر و سادهتر، میتواند در موفقیت تحصیلی به آنها كمك كند.
استفاده از دارو: بسیاری از متخصصین، با استفاده از داروهایی كه امكان توجه بیشتری را به كودك مبتلا به بیشفعالی میدهند، موافق هستند. البته در استفاده از این داروها باید نكات خاصی را رعایت كرد. دارو فقط برای ساعتهای یادگیری در مدرسه و انجام تكالیف تجویز میشود و در بقیه موارد، كودك نیاز به زمان استراحت دارویی دارد تا هم دارو تأثیر بهتری بگذارد و هم عوارض جانبی به همراه نداشته باشد.
انتخاب جای مناسب برای نشستن: كودك بهتر است چه در خانه و چه در مدرسه، دور از در، پنجره، نمایشگرها و حتی كلید برق بنشیند. كوچكترین چیزها میتواند حواس او را پرت كند.
استفاده از رنگها و روشهای متنوع: بهتر است در توضیح درسها و انجام تكالیف، از روشهای مختلف و وسایل متنوع و رنگها استفاده شود. وقتی رنگها تغییر كنند، روش معلم از صحبت به نشان دادن یك عكس، لمس كردن یك مدل واقعی و... تغییر یابد و... توجه كودك بیشتر جلب میشود و بهتر میتواند بیاموزد.
تكهتكه كردن درس و تكلیف: با تقسیم درسها و نیز تكالیف به قسمتهای كوچك، كودك بیشفعال كارایی بالاتری از خود نشان میدهد. او میتواند تمركز و توجه خود را برای چند دقیقه نگهدارد و تكهای از درس را بیاموزد یا تكهای از تكلیفش را انجام دهد. بعد، اندك زمانی برای استراحت خواهد داشت تا دوباره بتواند توجه كند.
آموزش راهكارهای یادگیری: یادگیری راهكارهایی دارد. ممكن است اگر در درس خواندن حرفهای شده باشید، دیگر متوجه این راهكارها كه بهكار میبرید یا در زمان تحصیل بهكار میبردهاید نشوید اما كارهایی همچون مرور سطحی، انتخاب مطالب مهم، مشخص كردن مطالب مهم، یادداشت برداشتن، استفاده از رنگهای مختلف، خط كشیدن، مرور مجدد و... مهارتهایی هستند كه شاید لازم باشد یكییكی به كودك مبتلا به بیشفعالی بیاموزید.
مشخص كردن نكات مهم: گاهی در مواردی كه بیشفعالی شدیدتر است، لازم است شما به جای كودك، مطالب مهم را برایش مشخص كنید. والدین میتوانند در خانه، مطالب مهم كتاب را همراه با كودك مشخص كنند و زیر آنها خط بكشند. معلمین هم میتوانند سر كلاس، با حركت دست، تأكید كردن با سر و مانند آن، به كودك بفهمانند كه كدام نكات، مهمترین نكات درس هستند.
تدریس و تمرین عملی به جای سخنرانی: هرچه از عمل، آزمایش، تمرین، بازی و ... بیشتر استفاده شود، كودك بیشفعال بیشتر میتواند توجه كند و یاد بگیرد.
ایجاد فرصت بیرون رفتن از كلاس یا اتاق درس: بهتر است گاهی به كودك فرصت داده شود تا از كلاس بیرون برود. میتوان او را بهدنبال گرفتن چیزی به دفتر فرستاد، یا به او اجازه داد برود و یك لیوان آب بنوشد. یا اصلا دوری در حیاط مدرسه بزند و برگردد. در خانه هم، در زمانهایی بین تكالیف، به او اجازه بدهید وقت تلف كند چرخی بزند و خوراكی بخورد.
ارائه فرصت برای فعالیتهای ورزشی: گفته میشود كه انجام فعالیتهای ورزشی باعث بهبود عملكرد كودكان مبتلا به بیشفعالی میشود.
آموزش و تمرین یادداشت برداشتن: هر چه كودك بیشفعال بیشتر بیاموزد كه به جای تكیه بر حافظه خود، از یادداشت برداشتن استفاده كند، موفقتر خواهد بود. یادداشت برداشتن، باعث میشود كه كودك متوجه آنچه مینویسد بشود و بعد، منبعی برای رجوع و یادآوری داشته باشد؛ مثلا اینكه چه تكلیفی دارد، چه كاری را باید در هر روز انجام دهد و... .
شنبه 27/10/1393 - 22:7