کاش هرگز به اين دنيا نيامده بودم . و حال که آمده ام کاش زودتر مرگم فرا رسد . آخر چگونه ميتوان در اين دنيا زندگی کرد ؟ دنيايی که در آن آدم ها روزی چندين بار عاشق می شوند . دنيايی که در آن عشق را تنها در ويترين کتابفروشی ها ميتوان يافت . دنيايی که در آن محبت و صداقت مرده و جای آنها را بی وفايی و دروغ گرفته . دنيايی که در آن دروغ عادت ٬ بی وفايی قانون ٬ و دل شکستن سنت است . دنيايی که در آن عشق را بايد به بها خريد !
آری تمام دلم را در صحن مقدس چشمانت شمع میکنم تا..... تا بدانی هنوز هم انتظارت می کشم... تا بدانی هنوز هم دوستت دارم .. ای امروزم... فردایم را مگیر از من.
بعد ازاين عشق به هرعشق جهان می خندم
هر که آرد سخن عشق به آن می خندم
روزی ازعشق دلم سوخت و خاکسترشد
بعد از اين سوز به هر سوزجهان می خندم