• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 38736
تعداد نظرات : 5244
زمان آخرین مطلب : 3335روز قبل
آلبوم تصاویر
دوشنبه 19/8/1393 - 9:53
حجاب و عفاف
دوشنبه 19/8/1393 - 9:52
حجاب و عفاف
علامه مجلسی می‌نویسد: در بعض ارباب مقاتل خواندم كه فاطمة‌ صغری، دختر امام حسین (ع) می‌گفت: «من در روز عاشورا در كنار خیمه ایستاده بودم و به اجساد پاره پاره شهدا نگاه می‌كردم و پدرم را می‌دیدم كه در خون و خاك غلتیده و بدنش پر از تیر و نیزه و شمشیر است و سواران بر آن اجساد با اسبان خویش اسب سواری می‌نمایند. در این فكر بودم كه قساوت قلب لشكر با ما چه خواهد نمود؟ آیا ما را هم به قتل می‌رسانند یا به اسارت خواهند برد؟

 

 از پهنة میدان، سواری را مشاهده نمودم كه به سوی بانوان حرم راهی شد و بر خیل بی‌پناهان حرم هجوم آورد و با سر نیزه آن ها را می‌زد و چادر و روسری از سرشان می‌كشید و آن ها بی‌پناه و یاور فریاد می‌زدند كه آیا فریادرسی نیست كه به فریاد ما برسد؟ آیا كسی نیست كه این دشمنان را از ما دور سازد؟ ظالمی را دیدم كه با عجله به سوی من ره می‌سپرد. به محض نزدیك شدن، با كعب نیزه بر بین دو شانه‌ام زد كه با صورت بر زمین افتادم و گوشواره‌ام را كشید كه ناگهان لالة گوشم را همراه گوشواره از جای كند. خون از ناحیة گوش بر صورتم جاری شد و من بیهوش بر زمین افتادم. مدتی بعد كه به هوش آمدم، سر خود را بر دامن عمه‌ام یافتم كه او در حال گریه كردن بود و می‌فرمود: برخیز تا به خیمه برویم و ببینیم بر بانوان حرم و برادرت چه گذشته است؟
همراه عمه‌ام، راهی خیمه شدیم و به عمه‌ام گفتم: آیا پارچه‌ای هست تا با آن سرم را از نگاه ناظران پوشانم.
عمه‌ام جوابم فرمود كه: دخترم! عمة‌ تو هم، مثل تو می‌باشد.....»

منبع: سایت عاشورا

دوشنبه 19/8/1393 - 9:51
حجاب و عفاف

 

پاسدار عفت و پاکی منم

با حیا در چادر خاکی منم

من حیا را مرزداری کرده ام

بانوان را جمله یاری کرده ام

زینب; بانوی حیا و عفت، مرزبان پاکی و پاکدامنی، دختر علی علیه السلام و زهرا علیها السلام; در روز پنجم جمادی الاولی، سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره، خواستگاه حیا و پاکی، دیده به جهان گشود .

هرچند مادر بزرگوارش را در پنج سالگی از دست داد، ولی رهتوشه هایی گرانبها از حیا و پاکی در همین مدت کوتاه از مکتب مادر فرا گرفت . در دوران زندگی بابرکت خویش، مشکلات و رنجهای فراوانی متحمل شد و بی شک مهمترین و تلخ ترین آن، واقعه کربلا و داستان اسارت بود . در تمام این سختیها و حوادث تلخ، در کنار صبوری و بردباری; درس حیا و عفت را به همه آموخت (1) .

او را; ام کلثوم کبری، صدیقه صغری، محدثه، عالمه و فهیمه می نامیدند . او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود . نسب نبوی، تربیت علوی و فاطمی، همراه با لطف خداوندی، از او فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که او را «عقیله بنی هاشم » می خواندند .

مراسم نام گذاری

معمولا مرسوم است که پدر و مادر، نام فرزند را انتخاب می کنند، ولی در ولادت حضرت زینب علیها السلام، والدین او این کار را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، جد بزرگوار آن بانو واگذار نمودند; پیامبر صلی الله علیه و آله در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، مشتاقانه به خانه علی علیه السلام رفت . نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، بعد از مدتی جبرائیل بر پیامبر نازل گردید و نام زینب (زین + اب) را که به معنای «زینت پدر» است، برای این دختر انتخاب نمود (2) .

آن بانوی بزرگ، سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با کوله باری از اندوه، محنت و رنج و با یادگار گذاشتن درسهای زیادی از صبوری، حیا، عفت و پاکی، دار فانی را وداع گفت .

در این مقام برآنیم تا گوشه هایی از حیا، عفت و پاکدامنی زینب را به تصویر کشیم و رهتوشه گرانبهایی برای بانوانی که می خواهند زینب گونه زندگی کنند و به افتخار و سربلندی ابدی برسند مهیا سازیم .

ضرورت بحث حیا

امروزه در سرتاسر جهان، مخصوصا کشورهای اسلامی و علی الخصوص جامعه تشیع، تلاش استعمارگران و مهاجمان فرهنگی بر آن است که حیا و عفت بانوان را نشانه روند و جامعه را از این راه به بی بند و باری و بی دینی سوق دهند و در نتیجه به مطامع شیطانی خود برسند; چرا که آنها به خوبی دریافته اند اگر دین و مذهب تشیع را بخواهند نابود کنند، باید حیا، عفت و پاکدامنی را از بین ببرند .

هرگاه از جامعه حیا رخت بربست و عفت در آن لگدکوب شد; دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد . علی علیه السلام به زیبایی می فرماید: «احسن ملابس الدین الحیاء (3) ; نیکوترین لباس دین حیا است .» ، امام صادق علیه السلام فرمود: «لا ایمان لمن لا حیاء له (4) ; ایمانی نیست برای آن کس که حیا ندارد .» و امام باقر علیه السلام فرمود: «الحیاء والایمان مقرونان فی قرن فاذا ذهب احدهما تبعه صاحبه (5) ; حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفته اند، پس هرگاه یکی از آن دو برود، دیگری نیز از او تبعیت کند .» و زیباتر از همه، امام حسین علیه السلام - آن کس که زینب علیها السلام، حیا را در مکتب او آموخت - فرمود: «لا حیاء لمن لا دین له (6) ; آن که دین ندارد، حیا هم ندارد .»

از روایات فوق به خوبی استفاده می شود که بین ماندگاری دین در جامعه و وجود حیا; رابطه تنگاتنگی وجود دارد . مهاجمان فرهنگی، بخوبی این رابطه و ملازمه را دریافته اند، از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء می کند که «برنامه های ماهواره ای، به مثابه یک نیروی شورشی بسیار مؤثری عمل می کنند; بچه های ایرانی مسلما لباسهای زیبایی را خواهند خواست که در شوهای تلویزیونی می بینند . آنها استخرهای شنا و شیوه زندگی فانتزی خواهند خواست . (7) »

از طرف دیگر، هواداران استکبار جهانی در داخل کشور با قلمهای زهرآگین، رفتارهای زننده، لباسها و فیلمهای مبتذل، در نابودی حیا و عفت، استعمار را یاری می رسانند .

نگاهی به جایگاه حیا در فرهنگ غنی اسلام

اشارتی مختصر و بیان نکاتی درباره جایگاه حیا در اینجا مناسب می نماید:

الف) حیای دختران شعیب در قرآن:

قرآن کریم، با این که غالبا مسایل را به صورت کلی بیان می دارد، ولی گاهی بجهت حیاتی بودن مسئله، جزئیات و نمونه هایی را بیان می کند . مثلا ماجرای حضرت موسی و برخورد او با دختران شعیب را چنین بیان می کند: «و هنگامی که [موسی] به [چاه] آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند; ودر کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمی شوند . موسی از آنان پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آنها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند . . . . موسی برای گوسفندان آن دو آب کشید و . . . ;

در ادامه این داستان درباره نحوه آمدن یکی از دختران شعیب و گفتگوی او با حضرت موسی علیه السلام می فرماید:

«. . . فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا . . .» (8) ; ناگهان یکی از آن دو [زن به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام برمی داشت . گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا مزد آب دادن [به گوسفندان] را که برای ما انجام دادی، به تو بپردازد .»

از این آیه می توان حیا را به زیبایی دریافت; چرا که:

1 . تا زمانی که مردان کنار چاه بودند، دختران شعیب علیه السلام نزدیک چاه نمی رفتند .

2 . آن گاه اقدام به آب دادن گوسفندان می کردند که تمام مردان پراکنده شوند .

3 . سرا پا حیا نزد موسی علیه السلام آمد . نگفت ما مزد تو را می پردازیم; بلکه گفت پدرم از تو دعوت می کند تا مزد تو را بپردازد .

ب) حیا تمام دین است:

علی علیه السلام می فرماید: «الحیاء هو الدین کله (9) ; حیا تمام دین است .»

ج) حیا بازدارنده از زشتیها:

علی علیه السلام فرمود: «الحیاء یصد عن فعل القبیح (10) ; حیا [انسان را] از کار زشت باز می دارد .»

امام هفتم علیه السلام می فرماید: «ما بقی من امثال الانبیاء علیهم السلام الا کلمة; اذا لم تستحی فاعمل ما شئت . . . (11) ; مثالها [و کلمات قصار] از انبیاء باقی نمانده است مگر یک کلمه [و آن این است که] هرگاه حیا نداشتی، هر کاری می خواهی انجام بده .»

د) عاقبت بی حیایی:

علی علیه السلام فرمود: «. . . من قل حیاؤه; قل ورعه ومن قل ورعه; مات قلبه، ومن مات قلبه; دخل النار . . . (12) ; کسی که حیا و شرمش اندک باشد; پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و کسی که ورعش کمتر باشد; قلبش می میرد و آن کس که دلش مرده باشد; در آتش جهنم داخل خواهد شد .»

ه) سرپوش عیبها:

علی علیه السلام فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه; لم یر الناس عیبه (13) ; آن کس که با لباس حیا خود را بپوشاند کسی عیب او را نبیند .»

و) سرچشمه خوبیها:

و آن حضرت فرمود: «من لا حیاء له; لا خیر فیه (14) ; کسی که حیا ندارد، خیری در او نخواهد بود .»

نمونه هایی از حیای زینب علیها السلام

1 . فرزند بیت حیا و عفت:

تاثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردیدپذیر نیست . امروزه به روشنی ثابت شده است که بخشی از صفات خوب و بد، از راه وراثت، از نسلی به نسلی منتقل می شوند و به همین جهت خانواده هایی که پیامبران در آن متولد شدند، عموما پاک و اصیل بودند، بهمین جهت در منابع اسلامی نیز از ازدواج با زنان زیبایی که در خانواده های ناپاک و عاری از حیا به بار آمده اند نهی شده است . در کنار وراثت، تربیت مطرح است; زیرا بخشی از فضایل و کمالات، با تربیت صحیح به فرزندان منتقل می شود .

در زندگی زینب علیها السلام این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت; چنانکه در زیارت نامه آن بانوی بزرگوار می خوانیم: «السلام علی من رضعت بلبان الایمان; سلام بر کسی که از پستان ایمان شیر نوشید .»

آن که پا تا به سر ایمان و حیاست

خونش آمیخته با خون خداست

عشق را همسفر کرببلاست

مظهر عصمت و پاکی، تقواست

به یقین زینب کبری باشد

زاده حیدر و زهرا باشد

آری! زینب کبری علیها السلام در خانه وحی و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحی الهی نشو و نما نمود و از یگانه مادر معصوم جهان هستی «فاطمه زهرا علیها السلام » شیر نوشید و از ابتدای شیرخوارگی در آغوش پر مهر مادر; عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگی در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت; یعنی رسول الله صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و دو برادر بزرگوارش امام حسن و امام حسین علیهما السلام تربیت یافت .

«یحیی مازنی » که از علمای بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل می کند: «مدتها در مدینه، در همسایگی علی علیه السلام در یک محله زندگی می کردم . منزل من در کنار منزلی بود که «زینب » دختر علی علیه السلام در آنجا سکونت داشت، حتی یک بار هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید، او هرگاه می خواست به زیارت جد بزرگوارش برود، در دل شب می رفت; در حالی که پدرش علی علیه السلام در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام در اطراف او بودند . وقتی به نزدیک قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسیدند، امیرالمؤمنین علیه السلام شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش می کرد . یک روز امام حسن علیه السلام علت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اخشی ان ینظر احد الی شخص اختک زینب (15) ; از آن می ترسم که کسی خواهرت زینب را ببیند .»

به قول «شیخ جعفر نقدی » ، زینب علیها السلام تربیت شده پنج تن آل عبا است: «فالخمسة اصحاب العباء هم الذین قاموا بتربیتها وتثقیفها وتهذیبها وکفاک بهم مؤدبین ومعلمین (16) ; پنج تن آل عبا به تربیت و فرهنگ سازی و تهذیب زینب همت گماردند و همین بس که آنها ادب کننده و آموزگار باشند .»

و راستی کجا رفته این مرزبانیهای حیا؟ ! و چرا در جامعه شیعه علوی، می بینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بی بهره از حجاب، در پارکها و خیابانها و . . . ظاهر می شوند؟ !

2 . حیا در آغاز جوانی

دکتر «عائشه بنت الشاطی » ، بانوی نویسنده و اهل تحقیق اهل سنت، چنین می گوید: «زینب در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب در این اوقات خودداری می کنند; زیرا که او در خانه و روبسته زندگی می کرد . ما نمی توانیم مگر از پشت پرده وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان می دهد . (17) »

تاریخ او را ندیده، چرا که حیای او مانع از آن شده است و مادرش فاطمه توصیه کرده است که: «خیر للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال (18) ; برای زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان [نیز] آنها را نبینند .»

و اگر دستور الهی و آسمانی نبود که «ان الله شاء ان یراهن سبایا; به راستی که خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند» حسین علیه السلام هرگز به خود اجازه نمی داد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد .

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ورنه این بی حرمتی را کی روا دارد حسین

3 . نمایش شکوه حیا هنگام حرکت از مدینه

مدینه، شبی را به یاد می آورد که کاروان حیا با تمام شکوه و جلال به سوی مکه روانه شد . آن شب از شبهای ماه رجب بود که کاروانی مجلل از مدینه بیرون رفت; در حالی که دو بانوی «حیا» و عفت را جوانان بنی هاشم و در راس همه سید جوانان اهل بهشت احاطه نموده بودند . در قطعه ای تاریخی، راوی چنین نقل می کند:

«چهل محمل را دیدم که با پارچه های حریر [ابریشم] و دیباج زینت شده بودند . در این وقت امام حسین علیه السلام دستور داد بنی هاشم زنهای محرم خود را سوار بر محملها نمایند، پس در این حال من نظاره می کردم که ناگهان جوانی از منزل حسین علیه السلام بیرون آمد در حالی که قامت بلندی داشت و بر گونه او علامتی بود و صورتش مانند ماه می درخشید و می فرمود: بنی هاشم کنار روید و آن گاه دو زن از خانه حسین علیه السلام خارج شدند، در حالی که دامانشان بر اثر حیای از مردم به زمین کشیده می شد و دور آن دو را کنیزانشان احاطه نموده بودند . پس آن جوان به سوی یکی از محملها پیش رفت و زانوی خود را تکیه قرار داد و بازوی آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود . من از بعضی پرسیدم; آن دو بانو کیستند؟ ! جواب دادند: یکی از آنها زینب علیها السلام و دیگری ام کلثوم; دختران امیرالمؤمنین علیه السلام . پس گفتم: این جوان کیست؟ ! گفته شد: او قمر بنی هاشم، عباس فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام است . سپس دو دختر صغیر را دیدم که گویا امثال آنها آفریده نشده است . پس یکی را همراه زینب و دیگری را همرام ام کلثوم سوار نمود . پس از [اسم] آن دو دختر پرسیدم . گفته شد: یکی سکینه و دیگری فاطمه; دختران حسین می باشند .

آن گاه بقیه بانوان به همین جلالت و عظمت و حیا و متانت سوار شدند و حسین علیه السلام ندا داد: کجاست عباس، قمر بنی هاشم! عباس عرض کرد: لبیک، لبیک، ای آقای من! فرمود: اسبم را بیاور . اسب آقا را حاضر کرد . آنگاه حضرت بر آن سوار شد و بدینسان کاروان حیا، عفت، متانت و نجابت مدینه را ترک گفت (19) .

4 . زیورآلات فدای حیا و عفت!

پس از غارت لباسهای امام حسین علیه السلام، سپاهیان کوفه و شام به سوی خیمه ها هجوم بردند . لحظاتی تلخ و جانکاه بود . زینب کبری بیش از همه، تلخی و مخاطرات این تهاجم وحشیانه را احساس می کرد; چرا که از یک سو پاسبان خیمه های حیا و عفت بود و از طرف دیگر حفظ جان امام زمانش را به عهده داشت . دختر علی علیه السلام که منش و خوی کوفیان را می شناخت، برای حفظ عفت و حیای بانوان و قبل از آمدن آنها، تمام زیورآلات زنان را جمع کرده خطاب به عمر سعد فرمود: ای عمر بن سعد! سپاهیان خود را از تعجیل و شتاب در غارت خیمه ها باز دار! خود آنچه اسباب و زیور آلات است به شما واگذار می کنم . مبادا دست نامحرمان به سوی خاندان رسول خدا دراز شود [و بر قامت حیا و نجابت غباری بنشیند] .

تمامی وسایل و زیورآلات، حتی گوشواره های فاطمه بنت الحسین علیه السلام نیز که یادگار امام بود در محلی جمع شد و پس از آن که زنان و کودکان در گوشه ای اجتماع کردند، دختر شجاع علی علیه السلام فریاد زد: هر کس میل دارد; وسایل و زیورآلات را بردارد! عده ای پیش آمدند و هرچه بود غارت کردند . . . . (20) »

5 . فریاد بانوی حیا بر بی حیاها:

کاروان حیا وارد کوفه شد، مردم در حالی که خاندان رسالت را به سوی عبیدالله بن زیاد می بردند، اسیران را تماشا می کردند . در این لحظه صدای بانوی حیا بلند شد: «یا اهل الکوفة، اما تستحیون من الله ورسوله ان تنظروا الی حرم النبی صلی الله علیه و آله (21) ; ای مردم کوفه! از خدا و فرستاده او شرم نمی کنید که به خانواده پیامبر چشم دوخته اید .»

6 . تجلی حیا در دارالاماره کوفه:

زینب کبری علیها السلام در دوران اسارت، وقتی به دارالاماره رسید، بغض راه گلویش را بست; چرا که او همه این خانه را می شناخت، اینجا روزی خانه زینب بود، روزگاری که اسم پدرش علی، با عظمتی بی مانند جهان را پرساخته بود . اشک در دیدگانش حلقه زد، ولی خودداری کرد، مبادا گریه خوارش کند . در آن دم به اتاق بزرگی رسید و دید عبید الله ابن زیاد در جایی نشسته که پدرش در آنجا می نشست و از میهمانان پذیرایی می کرد .

زینب که بی ارزش ترین لباسهایش را بر تن و کنیزانش دورش را گرفته بودند، حیا را به عرصه نمایش گذاشت و بدون آن که به امیر سرکش خون خوار اعتنایی کند، به صورت ناشناس در گوشه ای نشست در حالی که سراپای وجود او را شرم، حیا، نجابت و پاکی احاطه کرده بود (22) . ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟ (سه بار این سؤال را تکرار کرد)، حیا و نجابت زینب از یکطرف، علم حضرت به قصد ابن زیاد برای تحقیر اهل بیت علیهم السلام از طرف دیگر، اجازه نداد زینب جواب او را بدهد . تا آنجا که ابن زیاد ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب پاشید و برای آزردن او گفت: «کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک (23) ; کار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه یافتی؟»

زینب جوابی کوتاه، ولی بسیار زیبا داد که ریشه در کمال حیای او داشت . حضرت با آرامشی که از حیا و رضای قلبی او حکایت داشت آن جمله به یادماندنی را فرمود: «ما رایت الا جمیلا (24) ; جز زیبایی چیزی ندیدم .»

7 . مجلس یزید; اوج تقابل حیا با بی حیایی

یزید، بزرگان اهل شام و سفرای خارجی را دعوت کرده بود، آن گاه دستور داد که اسیران را وارد کنند . مجلسیان به دختران و دودمان پیامبر نگاه می کردند; که تا دیروز در پس پرده عزت و احترام قرار داشتند و بیگانه ای رخسار آنان را ندیده بود .

هنگامی که مدعوین; بزرگواری و ارجمندی این دودمان را به خاطر آوردند، همه از شرم و خجالت چشم بر هم نهادند، ولی در آن جمع، مرد تنومند شامی سرخ رویی، با چشمانی از حدقه درآمده به فاطمه دختر حسین علیه السلام می نگریست و با نگاههای آزمندانه خود می خواست او را ببلعد . فاطمه هراسان و لرزان به عمه اش زینب پناه برد .

مردک شامی برخاست و به یزید گفت: یا امیرالمؤمنین! این دوشیزه را به من ببخش! فاطمه در حالتی که از وحشت می لرزید، دامن عمه اش زینب را گرفت . زینب او را در آغوش گرفت و فرمود: «گمان دروغ بردی و فرومایگی کردی! نه تو چنین حقی داری و نه یزید! (25) » یزید خشمگین گشت و سخنانی بین او و زینب علیها السلام رد و بدل شد، تا آنکه زینب علیها السلام فرمود: اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را مانند اسیران به هر سو می کشانی به گمانت که پیش خدا برای ما پستی و برای تو شرف و منزلت است؟ !

آن گاه فریاد آهنین حیا بر فرق مجسمه بی شرمی فرود آمد که: «امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک وامائک وسوقک بنات رسول الله صلی الله علیه و آله سبایآ قد هتکت ستورهن وابدیت وجوههن تحدوا بهن الاعداء من بلد الی بلد یستشر فهن اهل المناهل والمناقل ویتصفح وجوههن القریب والبعید والدنی والشریف، لیس معهن من رجالهن ولی ولا من حماتهن حمی وکیف ; ای پسر آزاد شدگان (27) ; آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران [پرده نشین] رسول خدا را اسیر کنی [و شهر به شهر بگردانی] ؟ ! ! پرده آبروی آنها را بدری و صورت آنها را نمایان سازی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند، و بومی و غریب چشم به آنها بدوزند و نزدیک و دور، و شریف و فرومایه تماشایشان کنند، در حالی که از مردان آنها یاری کننده ای همراهشان نباشد، و از یاری کنندگان آنان مددکاری نباشد . چگونه می توان امید بست به دلسوزی کسی که [مادرش] جگر پاک مردان خدا را جوید و گوشت او از خون شهدا رویید . ؟ !»

کو اسارت؟ خصم تو در بند بود

هر کلامت صدهزاران پند بود

زینب آرام گرفت، سخنان سراپا درد و حیای زینب، باعث شد یزید سر به زیر افکند و هر کس در آنجا بود، چنان سر به زیر و خاموش شد که گویی مرغ مرگ بر سر همه سایه افکنده است . نقل می کنند که هنده دختر عبدالله عامر و «زن یزید» آنچه را در مجلس شوهرش رخ داد شنید، پیراهن را نقاب کرده و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید (28) .

نکته مهمی که زینب به آن تصریح می کند و از آن سخت آزرده است این است که زنان یزید پوشیده اند، و حرمت و حیای آنها محفوظ، ولی او و زنان اهل بیت در معرض دید نامحرمان، به همین جهت نمی گوید زنان تو در کاخ و اسیران در کوخند یا زنان تو سیر و اسیران گرسنه اند، بلکه تنها و تنها بر حجاب و حفظ حرمت و حیا اصرار دارد که این خود می تواند بزرگترین درس برای بانوان جامعه ما باشد که در هر حال مرز حیا را حفظ و حریم حرمت خویش را پاس دارند، و بر مهاجمان مرز حیا و عفت فریاد بزنند و در مقابل آنها در هیچ حالی ساکت نباشند، حتی اگر در بند و اسیر باشند .

8 . عفت و پاکدامنی، دست آورد حیای زینب

عفت و پاکدامنی; برازنده ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است . زینب علیها السلام از یک سو، به زیبایی درس عفت را در مکتب پدر آموخت; آنجا که فرمود: «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکة (29) ; مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد، اما عفت می ورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد .»

و از طرف دیگر، حیای ذاتی زینب علیها السلام می طلبید که در اوج عفت و پاکدامنی باشد; چرا که بارزترین ثمره و پی آمد حیا; عفت و پاکدامنی است . چنان که علی علیه السلام فرمود: «سبب العفة الحیا (30) ; علت عفت و پاکدامنی شرم و حیا است .»

و در جای دیگر فرمود: «علی قدر الحیاء تکون العفة (31) ; به هر اندازه که حیا باشد، عفت و پاکدامنی خواهد بود .»

تربیت خانوادگی، و حیای ذاتی زینب کبری علیها السلام باعث شد تا او عفت خویش را، حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذارد . او در دوران اسارت و در مسیر کربلا تا شام، سخت بر عفت خویش پای می فشرد . مورخین نوشته اند: «وهی تستر وجهها بکفها لان قناعها اخذ منها (32) ; او صورت خود را با دستش می پوشاند، چون روسریش از او گرفته شده بود .»

این نشانه عفت اوست که هنگام ورود به شام، شمر را - که زمانی سرباز علی علیه السلام بود و در آن راه مجروح نیز شده بود، ولی ناپاکیها و بی حیاییها او را به آنجا کشانده که قاتل فرزند علی علیه السلام گردد - احضار کرد و از او خواست که برای حفظ مرز بلند حیا و عفت، کاروان اسرا را از خلوت ترین درب شهر وارد شام نماید و سرهای شهدا را نیز از بین زنها بیرون ببرد، ولی آن ملعون حیا از دست داده و در نتیجه دین را باخته عکس فرمایش آن حضرت عمل کرد و اسیران را از شلوغ ترین و پر جمعیت ترین دروازه شهر; یعنی «درب ساعات » وارد نمود و سر شهدا را نیز بین اسرا جای داد .

راوی می گوید: زینب (ویا ام کلثوم) را دیدم که چادری کهنه برسرکشیده و روی خود را گرفته بود . امام سجاد علیه السلام نیز به سهل بن ساعد صحابی فرمود: اگر می توانی چیزی به این نیزه دار بپرداز تا سر امام را کمی جلوتر ببرد که ما از تماشاچیان در زحمت و اذیت هستیم . سهل می گوید: رفتم و یکصد درهم به نیزه دار پرداخت کردم تا از بانوان دور شود، کار بدین منوال بود تا سرها را نزد یزید بردند (33) .

پی نوشت:

1) شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج 3، ص 46 .

2) همان، ج 3، ص 39 .

3) محمدی ری شهری، میزان الحکمه (بیروت، دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716، روایت 4544 .

4) همان، ص 717، روایت 4570 .

5) همان، روایت 4565; بحارالانوار، ج 78، ص 309 .

6) همان، ج 78، ص 111، حدیث 6; میزان الحکمة، همان، ج 2، ص 717، روایت 4569 .

7) روزنامه جمهوری اسلامی، 23/6/1381; به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متعلق به 15 کشور جهان برای مردم ایران برنامه های تلویزیونی پخش می کنند که برخی از این ماهواره ها بیش از 200 کانال تلویزیونی را به طریق دیجیتال پخش می کنند . این منبع آگاه افزود از این تعداد 600 شبکه تلویزیونی در سازمان صدا و سیما و برخی نهادهای نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی مونیتور می شود، بنابر این گزارش از این تعداد شبکه 11 شبکه به زبان فارسی است و اکثر آنها علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی برنامه پخش می کنند× .

-

× هفته نامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4 .

8) قصص/23 - 25 .

9) میزان الحکمة، ج 2، ص 717، روایت 4567 .

10) همان، ص 717، روایت 4556; امالی طوسی، ص 301 .

11) همان، ص 718; خصال صدوق، ص 20 .

12) نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 712، حکمت 349 .

13) همان، ص 676، حکمت 223 .

14) عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه علی انصاری، ص 646 .

15) شیخ جعفر نقدی، کتاب زینب کبری، ص 22، و ریاحین الشریعه، ج 3، ص 60 .

16) زینب کبری، ص 20 .

17) عائشه بنت الشاطی، بانوی کربلا، مترجم: سید رضا صدر (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم 1378)، ص 58 - 59 .

18) وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7 .

19) موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام، معهد تحقیقات باقرالعلوم، قم، مؤسسه الهادی، چاپ اول، صص 297 298 .

20) احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1349 (ه . ق)، ج 3، ص 204 .

21) سید عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ص 310 .

22) با نگاهی به: بانوی کربلا حضرت زینب، صص 138 - 139 .

23) بحارالانوار، ج 45، ص 179 .

24) همان، ج 45، ص 116 .

25) بانوی کربلا، حضرت زینب، ص 144 .

26) بحارالانوار، ج 45، ص 133 . و ر . ک: ابوعلی طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 122 .

27) روز فتح مکه، بزرگان قریش نزد رسول خدا آمدند . رسول خدا صلی الله علیه و آله از آنها پرسید: «گمان می کنید با شما چگونه رفتار می کنم؟ ! گفتند: آنچه در اندازه برادری و بزرگواری برادرزاده ای بزرگ است . پیامبر فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء; بروید که شما آزاد هستید .» از همان تاریخ بزرگان قریش به طلقا «آزاد شدگان » معروف شدند، ر . ک: سیره ابن هشام، ج 4، صص 54 - 55; مغازی واقدی، ج 2، ص 835 .

28) بانوی کربلا، ص 147 .

29) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466 .

30) میزان الحکمة، ج 2، ص 717، روایت 4557 .

31) همان، روایت 4559 .

32) جزائری، الخصائص الزینبیه، ص 345 .

33) بحارالانوار، ج 45، ص 127; زفار قمقام، ص 556; از عاشورا تا اربعین، ص 122 .

دوشنبه 19/8/1393 - 9:46
حجاب و عفاف

* خواهرم! دنیا خراب آبادی است كه هر نقطه آن به مینهای شیطان و نگاه های آلوده نا امن گشته است.
اما فرشته های حجاب در محفل انس و یاد خدا در امنیتی بسر می برند كه دیگران از طعم آن بی خبرند.
* خواهرم! ویژگیهای جسمانی زن از اسرار اوست و حجاب حافظ اسرار زیبایی های زن است. پس مبادا اسرار خود را بر نامحرمان افشا كنی كه بر خود خیانت روا داشته ای و خداوند خیانت پیشگان را دوست ندارد؛ بدان كه پوشیدگی زن مُهر تأییدی بر عفاف اوست.
* خواهرم! نیك كه دین گلستان ارزشها و حجاب غنچه نوشكفته و درخت تسلیم است. پس به این بوستان محمدی در آی و خود را به این غنچه زیبا زینت بخش كه حجاب زیور تو و تو زینت آفرینشی.
* خواهرم! فاطمه سلام الله علیها صراط مستقیم زن مسلمان است و پوشیدگی نمود بارز مكتب اوست. پس بكوش تا چون فاطمه باشی كه حضرتش فرمود: بهترین چیز برای زن آن است كه به مردی نگاه نكند و مردی او را نبیند.
* چادر تو لبیك خالصانه به پیام حضرت معبود است كه جز در پرتو عشقش به انتخاب آگاهانه آن نتوان رسید.
* خواهرم! سادگی را زیور خویش ساز تا محتاج دیگران نباشی چرا كه زنان بزك كرده فقرای جامعه اند كه چونان مساكین چشم به نگاه دیگران دوخته اند.
* حجاب اسلامی تجلی زیباییهای معنوی زن است كه حسن انتخاب او را به منصه ظهور در آورده است.
پوشیدگی زن همواره خاكریز بزرگی در برابر موج وسوسه ها و كج رویها بوده است.
* ای ساكن دیار حجب و حیا! چه عارفانه به میدان آمده ای! پوشش دینی تو پاكان روزگار را به شوق آورده است چرا كه این پوشش از زره جنگاوران میدان رزم بسی والاتر است كه آن زره میدان جهاد اصغر است و حجاب تو زره میدان جهاد اكبر.
* حجاب زن مهد آرامش اوست كه چون حصاری بلند از گلستان زیبایی های جسم و جانش حفاظت می كند.
* خواهرم! حجاب اسلامی حضور حماسی زن در جامعه است كه قلب استعمارگران از هیمنه اش در بیم و هراس اند.
زن پوشیده، به نوعی محرومیت را به استعمارگران تحمیل می كند. چه اینكه اگر قله مستحكم حجاب زن مسلمان فتح شود راه بردگی جامعه اسلامی هموار می گردد.
* خواهرم! زن ناگزیر از انتخاب یكی از دو حجاب جسم و جان خویش است. یا حجاب جسم را بر می گزیند تا مرغ روحش از قفس تاریك حجابهای نفسانی رهایی یابد و یا حجاب تاریك جان را انتخاب می كند و جسم خویش را از جامعه تقوا رها می سازد.
* حجاب هنر زن و زن هنر آفرینش است. رو گرفتن زن از نامحرم، هنری دینی و تجلی جمال اوست و عجز از آن یك بی هنری آشكار است كه از ارزش زن می كاهد.
* ای كه در زیب و زینت خود فرو رفته ای! به ظاهر خویش غره مشو كه وسیله آزمایش توست و نیك بدان كه جسم زیبای آدمی همانند لباس زیبنده او روزی كهنه و زمانی ساكن قبر خواهد شد.
* ارزش تو بالاتر از آن است كه وجود خود را چراگاه چشمهای گرسنه سازی، و محبت خدا را فدای محبت نامحرمان ساخته و سعادت آخرت را به پای هوس های زودگذر ریزی، از خدا بترس كه آتش آخرت از آتش دنیا سوزان تر و شعله های آن از شعله های شهوت فروزان تر است.
   


دوشنبه 19/8/1393 - 9:0
حجاب و عفاف
درسته که طبق دستور اکید دین مبین اسلام شرعا رعایت حجاب از جانب خانوم ها واجب است. اما برآقایون هم واجب است که پوششی مناسب داشته باشند. همانطور که بی حجابی جنس مونث موجب فضایی محرک و گناه آلود در جامعه میشه ، پوشش نامناسب جنس مذکر هم به طبع خود اثرات منفی خودش رو بجا خواهد گذاشت.  

جوانانی در مکان های عمومی مشاهده می شوند با پوششی نامناسب، که نه تنها هیچ سنخیتی با تمدن و فرهنگ چند هزار ساله و اصیل ایرانی نداشته بلکه با دین اسلام هم منافات دارد!. پوشیدن لباس همانند غیر مسلمان رو اسلام جایز نمیداند. توجه داشته باشیم که معنای حجاب فقط پوشش نیست بلکه بایستی در رفتار و گفتار هم حجاب رعایت شود.

هرزمان که بعضی از آقایون رو در جامعه مشاهده می کنیم که همانند خانوم ها خودآرایی کرده اند! همانند خانوم ها ابرو برداشته اند! گویا  فاقد صفات مردانه هستند! بی درنگ یاد این جمله حجة الاسلام دانشمند میفتیم که با کنایه به این دسته از آقایون میگه زنده باد خروس!!!

چرا باید جوانان ایرانی از کشورهایی تقلید کنند که نسبت به کشورمون نه فرهنگی دارند و نه قدمت؟! راستی چرا ما با مطالعه و شنیدن احادیث تکان دهنده مربوط به آخر الزمان (زمان نزدیک به ظهور امام زمان "عج" ) اینقدر غافل هستیم؟!؟! چرا عبرت نمیگیریم؟!؟! در حالی که همگی در دوره آخر الزمان قرار داریم!!! همه مسلمانیم و از محبان اهل بیت، پس کوتاهی و بی توجهی چه معنی دارد؟؟؟!!!

دو روایت مهم که بی ارتباط با موضوع بحث نیست :

حضرت محمد (صل الله علیه و آله) می فرماید : به زودی روزگاری می رسد که در آن مردمان غذاهای رنگارنگ می خورند و بر مرکب ها سوار شده و خود را مانند زنان می آرایند. زنان نیز با آرایش و زینت به جلوه گری و خودنمایی می پردازند ، آنها منافقان امت اسلام در آخر الزمان هستند...    (کنز العمال، ج 15، ص 323)

امام علی (علیه السلام) می فرماید : مسلمانان در صورتی عاقبت به خیر می شوند که لباس بیگانگان و کفار را نپوشند و غذاهای آنان رو نخورند؛ اگر چنین شود خداوند آنان را ذلیل خواهد کرد. (وسایل الشیعه، ج1، ص283)

 

منبع : راز حجاب

دوشنبه 19/8/1393 - 9:0
حجاب و عفاف
حواسمان باشد...

داریم به سمتی می رویم که:

بی حیایی (مد)!

بی آبرویی(کلاس)!

دود (تفریح)!

رابطه با نامحرم(روشنفکری)!

گرگ بودن (رمز موفقیت)!

بی فرهنگی(فرهنگ)!وپشت به ارزشهاو اعتقادات نشانه رشدونبوغ است!!!

دوشنبه 19/8/1393 - 8:59
حجاب و عفاف
جلباب چیست ؟!

برای اینکه بدانید جلباب و حجاب چه ارتباطی به همدیگر دارند مطلب زیر را مطالعه بفرمائید که مطلب جالبی است ، بخصوص در نتیجه گیری انتهایی ....!
در قرآن در دو سوره احزاب آیه59 - و در سوره نور آیه 31 راجع به حجاب بحث مطرح شده است

سوره احزاب آیه 59 : یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ
سوره نور آیه 31 : لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ

حجاب


دو لفظ جلباب و خمر در این دو آیه میزان و نحوه حجاب را بیان می‌فرماید که باید دید در لغت فصیح عرب این دو به چه معنا است . کلا بحث لغت در فهم حقایق قرآنی بسیار مهم است

اگر محیط محاط را به طور تام در بر گیرد به طوری که محاط مستغرق در آن شود در لغت عرب این را می‌گویند جلباب . لذا روسری سر را در بر می‌گیرد و بر سر محیط می‌شود ولی احاطه‌اش تام نیست مانتو نیز حجاب هست ولی احاطه تام ندارد لذا در تعبیر قرآن روسری و مانتو جلباب نیست
در بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی بحث جواهر اعراض را مطرح می‌فرمایند تا می‌رسیم به عرض جده که بحث انواع احاطه است از همین جا می‌خواهیم به معنای لفظ جلباب که حجاب قرآنی است برسیم .
جلباب پارچه‌ای را گویند که یکپارچه از سر تا پای زن را مستغرق کند (بپوشاند) به طوری که هیچ جای بدن زن ظاهر نباشد . قرآن می‌فرماید حجاب زن باید جلباب باشد . در آیه مذکور جلابیبهن جمع جلباب است و در اصطلاح عرب روسری خمر و جلباب نیست و در لغت عرب مانتو نه خمر است نه جلباب
محیط نسبت به محاط دو نوع است یا محیط محاط را به صورت تام در بر می‌گیرد مثل اینکه سقف منزل - ما را که در اتاق نشسته‌ایم کاملاً در بر دارد یا محیط محاط را در بر می‌گیرد ولی این در بر گرفتن تام نیست مثلاً عمامه نسبت به سر احاطه دارد و بخشی از سر را پوشانده است ولی احاطه او تام نیست .


روسری و مانتو حجاب است اما جلباب نیست!

اگر محیط محاط را به طور تام در بر گیرد به طوری که محاط مستغرق در آن شود در لغت عرب این را می‌گویند جلباب . لذا روسری سر را در بر می‌گیرد و بر سر محیط می‌شود ولی احاطه‌اش تام نیست مانتو نیز حجاب هست ولی احاطه تام ندارد لذا در تعبیر قرآن روسری و مانتو جلباب نیست . حجاب هست ولی حجاب قرآنی نیست .
توجه به معنای آیه سوره نور تعبیر آیه این می‌شود که‌ای رسول بفرما زن‌ها با پارچه‌ای که سراسری است به طوری که زیر چانه و گردن را بپوشاند حجاب داشته باشند . این می‌شود دستور حجاب قرآنی و حجاب اسلامی
جلباب پارچه‌ای را گویند که یکپارچه از سر تا پای زن را مستغرق کند (بپوشاند) به طوری که هیچ جای بدن زن ظاهر نباشد . قرآن می‌فرماید حجاب زن باید جلباب باشد . در آیه مذکور جلابیبهن جمع جلباب است و در اصطلاح عرب روسری خمر و جلباب نیست و در لغت عرب مانتو نه خمر است نه جلباب .

لفظ علیهن در آیه نیز باز نشانه احاطه پوشش بر بدن است . و با توجه به معنای آیه سوره نور تعبیر آیه این می‌شود که‌ای رسول بفرما زن‌ها با پارچه‌ای که سراسری است به طوری که زیر چانه و گردن را بپوشاند حجاب داشته باشند . این می‌شود دستور حجاب قرآنی و حجاب اسلامی .
برگرفته از مبحث حجاب قرآنی

دوشنبه 19/8/1393 - 8:59
حجاب و عفاف

هر عملی که افراد جامعه انجام می‌دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می‌شود و همان‌گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می‌پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه‌ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می‌شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت. اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می‌مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی‌‌های عده‌ای از زنان بدحجاب و بی‌حجاب قرار نمی‌گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره‌ها و بیمارستان‌ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری‌های اجتماعی به حداقل خواهد رسید. حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می‌کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(۱۰) بسیاری از پرونده‌های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می‌ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده‌است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده‌ترین شاهد این مطلب است. از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی‌های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران‌کننده‌ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی‌حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می‌رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی‌حجابی به اینجا ختم نمی‌شود. وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می‌کنیم و بینش اسلام را مشاهده می‌نماییم، به روشنی در می‌یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه‌های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می‌خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی‌قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ‌وجه مزاحم و مانع فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.

/www.aviny.com

دوشنبه 19/8/1393 - 8:58
حجاب و عفاف
هرم عفاف از حیا تا حجاب

پدید آورنده : ناهید طیبی ، صفحه 6

فرهنگ و اندیشه / نگاه

مقدمه:

انسان موجودی متفکر در چرخه هستی است که نظام فکری متناسب با اهداف آفرینش و جهان بینی خود را دارد و رفتارها و دیدگاههای او برگرفته از نوع نگرش اوست. جامعه انسانی نیز شکل گرفته از انسان های هدفمند است که در سایه باورها و دانسته های خویش گام هایی جهت رسیدن به هدف و مطلوب خود برمی دارند. نگرش چه مثبت باشد و چه منفی، هدایتگر منش و روش انسان است. در نتیجه افرادی که نگرش مثبت و جهان بینی استوار بر معارف الهی دارند، به سوی رشد و تکامل گام برمی دارند اما آنان که گرفتار نگرش های الحادی و غیر الهی هستند، براساس نگرش خود، در پرتگاه گمراهی سقوط خواهند کرد.

قانونگذار الهی جهت ایجاد جامعه سالم انسانی و هماهنگی با نظام هستی، شاخصه هایی را برای رفتارها و روحیات بشر بیان کرده، آنها را به سوی مؤلفه ها دعوت می کند. حیا، پاکدامنی، حفظ حدود و حریم ها و دیگر رفتارهای تعریف شده انسانی از جمله شاخصه ها هستند که در نوشتار حاضر به بیان آنها می پردازیم.

نکته قابل توجه ارتباط ژرف و تنگاتنگ این مقوله ها با یکدیگر است به گونه ای که قابل تفکیک نیستند و جداسازی هر یک از این حلقه ها موجب گسست از مبانی و اصول می شود.

شاید بتوان گفت سخن عمده ای که در مقاله حاضر در ارتباط با عفاف و پاکدامنی گفته می شود، تبیین و تفسیر روابط بین لایه های پیدا و ناپیدای عفاف است و این نوآوری در ارائه طرح «هرم عفاف» است که برگرفته از روایات معصومان(ع) نیز تجربیات عینی و ملموس نگارنده می باشد.

پرسش های اصلی پژوهش

حقیقت عفاف چیست؟ ریشه و ثمره آن کدام است و چگونه می توان فرهنگ عفاف را در جامعه ترویج کرد؟ آیا می توان طراحی مناسبی برای «عفاف» داشت؟

ضرورت بحث عفاف در جوامع انسانی

از آنجا که آدمی موجودی اجتماعی بوده، از نظر روانی و اجتماعی نیازمند ایجاد روابط انسانی با همنوعان خود است، مبحث کیفیت ارتباط و چارچوب ها مطرح می شود. مسلّم است ارتباطات انسانی به ویژه در جوامع متمدن امروز، منحصر در روابط جنس های موافق با یکدیگر نمی شود، اگر چه حتی در صورتی که چنین بود، باز به بحث «عفاف» در کیفیت و پس زمینه روابط نیازمند بودیم.

گسترش جوامع انسانی با ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، گستره روابط بشر را وسعت بخشیده، چون میزان آسیب پذیری در چنین جوامعی بیشتر می شود، باید اصول و قواعدی جهت حفظ و سلامت این گونه روابط در نظر گرفت.

معمولاً در محیط کار و بیرون از کانون خانواده، حتی گاه درون خانه، نمونه هایی از روابط دو جنس مخالف چه از گروه محرم ها و چه از گروه نامحرمان دیده می شود که باید تعریف شده، متناسب با موازین و اصول شرعی و عرفی باشد، در غیر این صورت موجب بروز مفسده و ناامنی روانی و اجتماعی می گردد.

بنابراین لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف، اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی و ایجاد جامعه ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف، ریشه ها و پیشینه های آن را ضروری می نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی در زمینه بهینه سازی روابط است.

مفهوم شناسی اصطلاحات

در روند تحقیق و پژوهش، به اصطلاحات و واژگان کلیدی برمی خوریم که درک و دریافت مفهوم آنها به صورت عملیاتی، راهگشای ما در فهم عمیق تر مسئله خواهد بود. اصطلاحات کلیدی در این نوشتار عبارتند از:

لزوم ارتباطات انسانی به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف،

اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانی فردی و اجتماعی

و ایجاد جامعه ای سالم در سایه بهداشت روانی، بحث در مورد عفاف،

ریشه ها و پیشینه های آن را ضروری می نماید و نیازمند طراحی و مهندسی صحیح معرفتی

در زمینه بهینه سازی روابط است.

عفت (عفاف):

حالتی نفسانی (درونی) است که از چیرگی شهوت بر افراد جلوگیری می کند. راغب اصفهانی می نویسد: «العفّة حصول حالة للنفس تمنعها عن غلبة الشهوة.»

این واژه در قرآن کریم به معنای عفت و خودنگهداری آمده است: «وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ» و یا «الذین لا یجدون نکاحا ...»،

خودنگهداری هم در مورد نُمودهای شهوانی است مانند آنچه در آیات مذکور آمده، هم در مورد مال حرام یا شبهه ناک مانند:

«وَ مَن کانَ غنیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ؛ آن کس که توانگر است از خوردن مال یتیمی که تحت سرپرستی اوست خودداری ورزد.»

برای عفت معانی دیگری مانند «ترک شهوت و پاکی خوی و جسم» و «نگاهداشت از ارتکاب حرام و درخواست از مردم»، ذکر شده است که به نوعی هم معنای قناعت در آن نهفته است و هم معنای تقوا و خودنگهداری. از مجموع مطالب پیش گفته می توان دریافت که عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.

از تعریف راغب اصفهانی چند نکته مهم دریافت می شود:

1ـ عفاف اکتسابی است و این مطلب از «حصول حالت» فهمیده می شود، یعنی تحصیلی (اکتسابی) است، نه ذاتی که در این وصف با حیا مشترک است.

2ـ نوعی بازدارندگی و نگاهداشت در آن نسبت به تمام انواع شهوات وجود دارد و در این تعریف «غلبه شهوت» مطرح است که ظاهرا چیرگی آن بر عقل منظور است.

3ـ عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد (چون نفس فراتر از جنسیت است) و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.

حیا

حیا ملکه ای است که انسان را از گناه و ارتکاب حرام دور می کند. حیا نیز از امور اکتسابی است زیرا با انجام معاصی، فرد از حیا جدا می شود. ملکه صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده باشد و یا استعدادی است که در پرتو آن می توان کاری را با مهارت و ذوق انجام داد مانند استعداد ریاضیات. بنابراین ملکه حیا در نفس انسان راسخ می شود و در پی آن مهارت زیست پاک و دور از گناه به وجود می آید. در روایات، حیا از فرشته های خدا مطرح شده است.

عفاف، نوعی حالت درونی است که انسان را از گناه باز می دارد و سکاندار هدایت رفتارهای بیرونی است. حجاب، پاکی نگاه و خیال و تفکر و ... از مصادیق بیرونی و نماد عفاف هستند.

حد

در لغت به معنای مرز بین دو چیز است که آنها را از هم مشخص و جدا می کند.

حریم

حریم به معنای چیزی است که تماس با آن حرام بوده و به آن نزدیک نمی شوند. «الحریم: الذی حَرُم مَسّه فلا یُدنی منه».

حجاب

در لغت به معنای «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزی» است.

گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از داخل شدن است. آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ» شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) برای بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأة محجوبة» به معنای زنی که خود را با نوعی پوشش پوشانده است، برمی خوریم. در مجموع می توان گفت حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.

«مستورات» به معنی زنانی است که دارای پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معنای زنانی که حفظ حریم می کنند و جدا از مردان هستند.

«ملکه» در لغت به معنای صفتی است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونه ای که از آن جدا نمی شود. گاهی از «خُلق» و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر می شود.

مروری بر انواع روابط انسانی

در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانی و نیاز روانی و اجتماعی (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف می شود. از این رو پیش از ورود به بحث اصلی باید به انواع ارتباطات انسانی پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقوله های مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.

در یک نگاه کلی مجموعه روابط انسان ها در سه حوزه و حیطه شکل می گیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه می یابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایش ها تجلی می یابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر می گیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معنای اصطلاحی امروزی وارد می شود.

جدایی این سه حوزه و بحث روی هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کاری، غیر عالمانه و بی ثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطی روی هم تأثیر گذاشته و از هم اثر می پذیرند.

بدون توجه به بُعد اوّل یعنی ارتباط با خود که مستلزم خودشناسی است، نمی توان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهی می شود. ارتباط با خدا در قالب های تفکر و خلوت با خود و بازنگری در امور زندگی (خودتحلیلی، خوداصلاحی و خودشکوفایی) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت می کند و چگونگی ارتباط با خدا را شکل می دهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکل دهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانی ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستی و جهان بینی ما است. انسان های یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهی و انسانی افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمی کنند زیرا می دانند، برایند حاصل تعدی از حدود خدا و ظلم به نفس است.

بنابراین مثلث ارتباطی و شناختی افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهان بینی و چگونگی روابط انسان ها با یکدیگر و رفتارهای اجتماعی آنان را مشخص می کند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظام مند و متناسب با حدود می کند. هنگامی که افراد جامعه حیاوارانه زندگی کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد می کنند و حدود و حریم ها را حفظ می کنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهی و انسانی، به نشاط درونی و بیرونی نایل می شوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است.

عفاف، نیرویی درونی با نمود بیرونی

در بخش مفهوم شناسی به اختصار در مورد مفهوم عفاف بحث شد اما در این بخش به گونه گسترده و کامل، عفاف را از دیدگاه روایات بررسی می کنیم.

گفته شد که عفاف به دست آوردن حالتی نفسانی است که از غلبه شهوت بر [عقل[ انسان ها جلوگیری می کند. این صفت از آنجا که وصف عارض بر نفس است، برای نوع انسان مطرح می شود، نه فقط برای جنس خاصی مثل زنان.

در روایات بین انسان های عاقل و عفیف، رابطه مستقیمی ذکر شده است؛ حضرت علی(ع) می فرماید: «من عقل عَفّ». رابطه عقل و عفاف را از این نکته نیز می توان دریافت که عفت نوعی اعتدال در امور است و عقل نیز این معنا را در خود دارد. علمای اخلاق در تعریف عفت می نویسند:

«العفة هو انقیاد قوة الشهوة للعقل فی الاْءقدام علی ما یأمرها به من المآکل و المنکح و ...؛

عفت عبارت است از پیروی و تبعیت قوه شهوت از عقل در انجام اموری که به شهوت برمی گردد از جمله در خوردن و زناشویی و ... .

بنابراین عفت به معنای سرکوبی شهوت نیست که به اصطلاح علم اخلاق «خمود» است. «شره» و شهوترانی به معنای زیاده روی در امور جنسی یا هر چیز دیگر است و خمودی به معنای خاموش کردن آن و عفت حد اعتدال بین شهوترانی و خمود است.

«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک، عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می کشد.

با توجه به این تشبیه عالمانه، می توان به حقیقت و عظمت فرهنگ عفاف در جوامع پی برد. هنگامی که نیروی درونی عفاف در نفس افراد جامعه ایجاد شود، زمام شهوت در فضای کلی اجتماعی به دست عقل افتاده، در جایگاه خود اجازه ظهور و بروز می یابد و میزان بزهکاری ها، بی عفتی ها، بی غیرتی ها و بی بند و باری های جامعه به حداقل می رسد.

عفاف نسخه ای است تجویز شده توسط شارع برای دارا و ندار که احتمالاً در بخش دوم معنای قناعت منظور است و در بخش اوّل به مفهوم خودنگهداری از ارتکاب حرام است.

از یک سو در قرآن کریم آمده است: «وَ مَن کانَ غَنیا فَلْیَسْتَعْفِفْ» و از سوی دیگر می خوانیم: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدوا نِکاحا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ ...»

مهار نفس و وجود یک نیروی بازدارنده به هنگام یکه تازی هوای نفس و خواهش ها و شهوات، از اموری است که اندیشوران بزرگ دنیا با هر نوع اعتقاد و ملیت و مسلک آن را پذیرفته اند. زکریای رازی که در بسیاری از علوم به ویژه در حکمت و طب تبحر زیادی داشته، او را «بقراط عرب» لقب داده بودند، در کتاب «الطب الروحانی» ابتدا به شناخت این نیروی بازدارنده توصیه کرده، پس از بیان نظریه های سقراط و افلاطون در مورد حفظ نفس می نویسد:

عفاف حالتی است که به «نفس» آدمی برمی گردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.

«از این بیانات نتیجه می گیریم که هیچ نظریه مادی نیست که مهار امیال را تا اندازه ای لازم نداند و سهل انگاری و هرج و مرج را روا دارد.»

نقش عفاف در مهار امیال و سپردن زمام شهوات به دست عقل (با توجه به سخنان حکیمانه بزرگان) بیش از پیش نمادین می شود و این هدایت درونی و نیروی نهانی برای بشر نعمتی بس عظیم است.

اصول و پایه های عفاف و حجاب

شناسایی ماهیت هر پدیده ای (با توجه به اصول و پایه های آن) در ژرف نگری مؤثر است. هر فرآیندی دارای اصول و مبانی ای است که موجب استواری آن در برابر تندباد شبه ها و یورش ها می شود و عفاف از این فرآیند مستثنا نیست.

در یک نگاه کلی اصول زیر را می توان به عنوان پایه های اساسی در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:

أ) حجاب و به طریق اَوْلی عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصادیق حق اللّه به شمار می رود و ادای این حق از واجبات است. باید به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نیست تا بگوید من راضی ام، بلکه حقی است الهی، از این رو اگر زن همسرداری آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضی باشند، پرونده مختومه نمی شود بلکه باید اجرای حد شود و کیفر گردد، زیرا به حق اللّه تجاوز شده است.

در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبیر «و اکبر حقوق اللّه علیک ...» آورده شده، ادای حق خدا اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد از آن جدا می شود.

ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پیش از آنکه تکلیفی شرعی و اجتماعی باشد. این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز می توان برداشت کرد: «و اما حق نفسک علیک فإن تستوفیها فی طاعة اللّه ؛ حق نفست بر تو این است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهی.»

قرار دادن نفس ـ با تمام شئون آن ـ برای پیروی از خدا به جز در سایه عفاف و نیرویی درونی که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. می توان از سخن معصوم این نتیجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حیا در زندگی است.

پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایش های افراد است، حتی گاه نمادی برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می باشد. پس می توان گفت حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملی است.

ت) حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی شود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه رو نشوند، نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.

ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندی افراد و در نتیجه استواری شخصیت آنان می گردد و سطح عزت نفس را بالا می برد؛ البته در صورتی که برای این رفتار، دلایل محکمی آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.

ج) عفاف و در پی آن حجاب براساس روایات مانع افسردگی و فرسودگی روحی و روانی می شود. حضرت علی(ع) فرمود: «... و ثمرتها قلة الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوه ها است.» بنابراین افراد عفیف دارای نشاط خواهند بود. شاید این نشاط (که امری درونی و باطنی است و نمود ظاهری آن به صورت لبخند و تبسم دیده می شود) به علت پاکی درونی یعنی عفاف باشد.

«هرم عفاف» و بهداشت روانی فرد و جامعه

معمولاً به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بی درنگ در اذهان متصور می شود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشه ها و مراحل شکوفایی آن پرداخته شده است.

به نظر می رسد اگر لایه های زیرین این قضیه برای جوانان (به ویژه آنان که کمال طلب و حقیقت جو و اهل استدلال هستند) تشریح و بیان شود، در پذیرش حکم حجاب و عمل به آن با مشکلی روبه رو نخواهند شد.

نگارنده جهت رسیدن به یک تعریف عملیاتی و ارائه طرحی ساده (که مبتنی بر معارف دینی بوده و برای جوان امروز هم جاذبه داشته و هم از دلیل منطقی برخوردار باشد) تلاش پیگیر داشته، با بررسی روایات مربوط به حیا، حجاب، عفاف و حدود، حریم و کنار هم قرار دادن قطعات و برش های روایی، طرحی با عنوان «هرم عفاف» را ارائه می دهد. بدیهی است طرح تا رسیدن به مرحله مطلوب، راه زیادی در پیش دارد اما می تواند پایه ای جهت تحقیقات بعدی باشد.

جهت بررسی حقیقت عفاف و ارائه راهکارهای مناسب و عملیاتی در جامعه به ویژه جامعه دینی ابتدا باید به جایگاه آن در مجموعه معارف و پدیده ها پرداخت. هرگز نمی توان پذیرفت که یک حالت و یا صفت مانا (ملکه) بدون آنکه پیشینه و یا ثمره ای داشته باشد، قابل تعریف باشد؛ عفاف چنین ویژگی دارد.

در این بخش از نوشتار هرم هندسی را تصور می کنیم که سطوح متفاوت آن براساس روایات چیده شده است. سطح اوّل را، حیا تشکیل می شود و در رأس و قله آن حجاب قرار دارد و سطوح میانی عبارتند از: عفاف، قناعت، صیانت و نشاط با آرامش درونی.

بدیهی است تا زمانی که این سطوح میانی و واسطه ها شناسانده نشوند، نیز نقش و تصویر ذهنی و بیرونی هر یک ترسیم نگردد، نهادینه سازی فرهنگ عفاف در جامعه میسر نخواهد شد. تا زمانی که نگاه جامعه به حجاب به عنوان یک تکلیف (که به خودی خود مشقت و زحمت دارد) و حتی با نگاهی بدبینانه تر یک «تحمیل بدون استدلال»(!) تلقی شود، نیز ریشه ها و پیشینه های آن مشخص نشود، نمی توان در زمینه ایجاد جامعه ای عفیف و باحجاب، موفقیت هایی به دست آورد.

استدلال در سطوح هرم به شرح زیر است:

حجاب ثمره عفاف درونی است که تظاهر و نُمود بیرونی یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعی افراد و در رویارویی با نامحرم گفته می شود.

سطح اوّل، حیا

در روایاتی به عبارت «سبب العفة الحیاء» برمی خوریم که ریشه عفت، حیا دانسته شده است. نیز روایت دیگر خاستگاه مروت را حیا ذکر نموده و ثمره آن را عفت (اصل المروة الحیاء و ثمرته العفة). در روایت دیگر میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده و می فرماید: «علی قدر الحیاء تکون العفّة.»

بنا بر آنچه در بخش مفهوم شناسی در مورد حیا گفته شد، حیا ملکه ای است که انسان را از گناه دور می کند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. اینکه در برخی روایات «تعفّف» (عفت ورزی) پس از باحیا بودن مطرح می شود، به نظر می رسد این تقدم رتبی نشانگر تقدم در متخلّق و آراسته شدن به آن هم باشد. پیامبر اکرم می فرماید: «ان اللّه یحب الحیی المتعفف؛ خداوند افراد باحیای عفیف را دوست دارد.»

بنابراین در اولین سطح (هرم عفاف)، حیا قرار می گیرد. حیا موجب جمع و نظام بخشی خصال ایمانی می شود. شریف رضی عبارت «الحیاء نظام الایمان» را استعاره دانسته و منظور را پر کردن خلل و شکاف های ایمان توسط حیا ذکر می کند. به نظر او حیا مانند نخی که مرواریدها را در کنار یکدیگر تنظیم می کند، ایمان را نظم می دهد زیرا فرد باحیا از معاصی دور می شود اما وقتی حیا از بین رفت ایمان مشکل می یابد.

سطح دوم، عفاف

این سطح را نیز با استفاده از روایت «سبب العفة الحیاء» می توان برداشت کرد. به وسیله عفت که حالت درونی است، افراد جامعه سایه عقل را بر شهوات خود می اندازند و از لجام گسیختگی شهوت ها جلوگیری می کنند. این امر اکتسابی است و باید با مراقبت و تمرین به دست آید. البته لازمه این مراقبه، شناخت عمیق نسبت به شهوات و تعاریف و انواع آنها و نیز چگونگی مهار آنها است. در این مرحله باید آگاهی بخشی به طور گسترده ای ایجاد شود، به ویژه از دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه.

«غزالی» بدن انسان را به کشوری تشبیه کرده است که زمامداری به نام «عقل» دارد

و مأموری به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک،

عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهی می کشد.

سطح سوم، صیانت

در این طرح، از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد می شود. این مرحله به حفظ نفس از هر گونه شر و پلیدی و تجاوز و هنجارشکنی اشاره دارد. در روایت آمده است: «ثمرة العفة الصیانة؛ محصول و برآیند عفت صیانت است.» اگر چه در ظاهر صیانت و قناعت در یک درجه قرار می گیرند اما با توجه به معنای ظریف صیانت می توان دریافت که پس از نهادینه سازی صیانت، به قناعت می توان رسید.

حفظ حریم، نزدیک ترین مرحله به حجاب حقیقی است زیرا پوشش بدون توجه به حریم ها و دوری از اختلاط و آمیختگی ها نمی تواند مفهوم حقیقی حجاب را برساند.

از امام رضا(ع) در مورد قناعت پرسیده می شود و حضرت می فرماید: «القناعة تجتمع الی صیانة النفس و عزّ القدر ...؛ قناعت مجموع صیانت (حفظ) خویش و عزت نفس و ... است.»

سطح چهارم؛ قناعت

این سطح با توجه به روایاتی که قناعت را ثمره عفت ذکر کرده اند تنظیم می شود.

حضرت علی(ع) می فرماید: «ثمرة العفة القناعة؛ قناعت برآیند و محصول عفت است.» پیش از این بیان شد که برخی مفسران کلمه عفت در بعضی آیات را «قناعت» معنا کرده اند، که احتمالاً سبب آن به علت نزدیکی معنای این دو است: نه اینکه مترادف باشند. از قناعت با تعبیر «حفظ حدود» نیز می توان یاد کرد زیرا معمولاً افرادی که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود، راضی و قانع بوده، به حدود دیگران تجاوز نمی کنند.

در طرح مذکور این صفت چنین تبیین می شود که فرد باحیا در نگاه به پیرامون خود عفیفانه برخورد می کند و مانع از چیرگی شهوت می شود و به آنچه خداوند در اختیار او قرار داده، قناعت می کند و حدود دیگران را مراعات می کند. او در نگاه، سخن گفتن، جلب توجه و ... روی یک خط و مرز مشخص حرکت می کند، با حالت «قناعت». این ویژگی محصول صیانت است چنان که پیش از این بیان شد. گفته شده است: «علی قدر العفة تکون القناعة؛ میزان قناعت بستگی به عفت دارد.»

رأس هرم؛ حجاب

هنگامی که ملکه حیا در جامعه ای و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهداری درونی ایجاد شد، سپس ثمره های عفاف یعنی صیانت (حفظ حریم ها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردید، می توان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.

هنگامی می توان حجاب حقیقی و مطلوب و در عین حال محبوب را در جامعه مشاهده نمود که مراحل پیشین آن ایجاد شده باشد. چنین جامعه ای هرگز با هجمه های فرهنگی آن سوی مرزها و یا القائات برخاسته از تفکرات دشمنان داخلی، لرزان نخواهد شد و از این باور گرانقدر خویش دست بر نخواهد داشت.

ویژگی های «هرم عفاف»

پس از تبیین «هرم عفاف» و آشنایی با اجزا و سطوح آن از نقطه بالاتری به این هرم می نگریم تا روابط اجزای آن را بهتر دریابیم و با نگاهی بیرون از محدوده آن، طرح را بررسی می کنیم. ویژگی های این طرح عبارتند از:

أ) ارتباط بین اجزا و سطوح در این هرم متوالی است نه متوازی. یعنی هر سطح ـ از پایین به بالا ـ پیش نیاز و مقدمه ایجاد سطح بعدی است. همین نکته در عمل موجب

پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست

بلکه نماد باورها و گرایش های افراد است، حتی گاه نمادی

برای معرفی ملیت و فرهنگ بومی می باشد. پس می توان گفت

حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد،

نماد هویت دینی و ملی است.

حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی شود بلکه حکم حجاب

و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم

نوعی امضای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد

زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبه رو نشوند،

نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.

دشواری بسترسازی فرهنگی در این زمینه شده است، زیرا زمان بر شده و به برنامه ریزی دقیق و گسترده تری نیاز دارد.

به عبارتی جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.

ب) اجزای این سطوح هر چه به رأس و قله هرم نزدیک تر می شوند، عینی تر و ملموس تر می گردند. به عبارت دیگر، حیا امری کاملاً درونی است که از نمادها و تظاهرات بیرونی شناخته می شود و مستقیما قابل تشخیص نیست. شاید به همین جهت در قرآن کریم حیای دختران شعیب را در شیوه راه رفتن آنها ترسیم می کند و می فرماید: «فَجائَتْهُ إِحداهُما تَمْشی عَلی اسْتِحْیاءٍ؛ پس یکی از آن دو دختر نزد [موسی] آمد در حالی که باحیا راه می رفت و به آزرم (حیا) گام برمی داشت ...» .

عفاف نیز حالتی نفسانی است در رفتارهای افراد تا اینکه به حجاب می رسیم

که ظهور و بروز کامل و تمام حالت های پیشین در این مرحله است.

پ) هر چه به قله هرم می رسیم میزان زمان لازم جهت فرهنگ سازی کمتر خواهد بود. اگر ریشه ای و علمی کار شود و جامعه عفیف و باحیا تربیت شوند، برای باحجاب کردن آنها به زمان زیادی نیازمند نخواهیم بود. بنابراین فرهنگ سازی در زمینه حیا زمان طولانی تری نسبت به ایجاد فرهنگ عفاف می برد. فرهنگ عفاف نیز نسبت به نهادینه سازی حالت صیانت در افراد، به زمان بیشتری نیاز دارد و قناعت پس از ایجاد فرهنگ سه مرحله اوّل زمان کمتری خواهد برد و فاصله زمانی قناعت و حجاب بسیار محدودتر خواهد بود.

حجاب

قناعت (حفظ حدود)

صیانت (پاسداشت حریم)

عفاف (حالت نفسانی مانع از چیرگی شهوت)

حیا (ملکه درونی جهت دوری از گناه)

ت) از آنجا که اجزای این طرح ارتباط نزدیک و غیر قابل انکاری با یکدیگر دارند، جهت اجرای آن می توان از ابزار آموزشی، پرورشی و کمک آموزشی مشترک بهره برد و از هزینه های اضافی جلوگیری کرد. در واقع می توان گفت با تنظیم و تدوین جزوه ها و کتاب های جذاب در زمینه حیا، بخشی از مرحله ایجاد فرهنگ عفاف را سپری کرد.

آسیب شناسی جامعه بدون عفاف

پرسش اصلی در این بخش از نوشتار این است: چرا جامعه هایی به سمت بی عفافی و در نتیجه بی حجابی کشیده می شوند؟

بدیهی است عوامل متعددی در این مسئله دخالت دارند که به طور کلی عبارتند از:

أ) عوامل فردی؛ ضعف تربیت دینی و معنوی و ترجیح امور ظاهری و مادی بر امور معنوی و روحانی. در واقع نداشتن جهان بینی صحیح و تعریف مناسبی از هدف خلقت، به ویژه آفرینش انسان، گسست از هویت فرهنگی و ملی، احساس ناامنی روانی، بریدگی و گسست از محیط خانواده، انتخاب دوستان ناصالح، جوّزدگی و برخورد منفعلانه نسبت به فرهنگ بیگانه، عدم عزت نفس و ارضای حس نیاز به توجه.

ب) عوامل آسیب زا در خانواده؛ تربیت غیر دینی فرزندان و یا کم توجهی به تربیت دینی، بروز رفتارهای مخالف با نظام حیا و عفاف توسط والدین و دیگر اعضای خانواده (برادران، خواهران و ...)، بی توجهی خانواده به رسانه های فرهنگی (و گاه ضد فرهنگی) در محیط خانه و عدم کنترل ورودی های فرهنگی، ارتباط خانوادگی با دوستانی که زمینه گسترش بی عفتی و بی حیایی را برای فرزندان ایجاد می کنند، عدم حضور فیزیکی و عاطفی والدین در کنار فرزندان که آنها را به چالش روانی می کشاند.

نکته: اگر چه گفته شد حیا امری اکتسابی است و عفاف در اثر تلاش، حاصل می شود اما توجه خانواده به انتخاب همسر شایسته، لقمه حلال، توجه به زمان انعقاد نطفه، حالات روحی و روانی به هنگام بارداری، از اموری است که سرزمین وجود فرد را جهت پذیرش حق و امور معنوی آماده می کند و در زمینه ایجاد حیا، عفاف و حکم حجاب، زمان کمتری را از برنامه سازان می گیرد.

پ) عوامل آسیب زای اجتماعی؛ عدم سلامت روانی در جامعه بر فرد تأثیر می گذارد زیرا فرد و جامعه همواره در حال تأثیرگذاری و اثرپذیری هستند. از شمار عوامل آسیب زا: بی توجهی برنامه سازان فرهنگی به امور معنوی، بی توجهی مسئولان جامعه به ورودی ها و خروجی های فرهنگی، نبودن امکانات جهت تفریحات سالم و پر کردن اوقات فراغت، عدم استفاده از فرصت های طلایی جهت تربیت دینی و معنوی توسط رسانه های ملی و جمعی، بی توجهی به اختلاط دو جنس مخالف در مواردی که ضرورت ایجاب نمی کند و نوعی رهاشدگی فرهنگی در سال های اخیر.

راهکارهای گسترش حیا، عفاف و حجاب در جامعه

1ـ آگاهی بخشی به شیوه های جذاب و متناسب با ادبیات نسل جوان.

2ـ ارتقای سطح اخلاق و معنویات در جامعه با استفاده از ابزار تشویقی و توسعه فرهنگ کتابخوانی در زمینه اخلاق و معنویت.

3ـ مبارزه با مظاهر فساد و بی حرمتی و توجه به ورودی های فرهنگی از طریق ماهواره، اینترنت و ... .

4ـ جایگزین کردن برنامه هایی که متناسب با فرهنگ غنی دینی و ملی بوده و در عین حال از جذابیت کافی برخوردار باشد.

5ـ توجه ویژه به دانش آموزان دبستانی و راهنمایی و آموزش کارآمد و اصولی مفاهیم معنوی.

6ـ استفاده از رسانه ملی به عنوان زبان دین و نفوذ باورهای دینی و مفاهیمی چون حیا، عفاف و ... در مجموعه های داستانی و فیلم های سینمایی.

7ـ ارائه الگوهای مناسب حجاب با توجه به اوضاع زمانی و موفقیت های اجتماعی افراد (قالب سازی و شکل دهی، همخوان با محیط).

منابع: ــــــــــــــــــــــــــ

1ـ عبد خدایی، محمدهادی، اخلاق پزشکی، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ اوّل 1371.

2ـ الطوسی، محمد بن الحسن، الامالی، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، دار الثقافه، چ اوّل، 1414.

3ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، چ دوم، 1403.

4ـ الرازی، محمد بن زکریا، بهداشت روانی (الطب الروحانی)، ترجمه جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه الزهرا(س)، سازمان انجمن اولیا و مربیان، چ دوم، 1379.

5ـ فخر رازی، محمدباقر، التفسیر الکبیر، مفاتح الغیب، قم، بی تا.

6ـ نراقی، مهدی، جامع السعادات، مطبعه النجف، النجف الاشرف، چ دوم، 1382.

7ـ جوادی آملی، عبداللّه ، زن در آیینه جلال و جمال، اسراء، قم، چ دوم، 1418.

8ـ الاحسائی، ابن ابی جمهوری، عوالی الئالی، تحقیق سید المرعشی و شیخ مجتبی العراقی، قم، مطبعه سیدالشهدا، چ اوّل، 1403.

9ـ اللیثی الواسطی، علی بن محمد (م قرن 6)، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، دار الحدیث، چ اوّل، 1376ش.

10ـ سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشی اسلامی، نهم، بی تا.

11ـ الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دار الکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1365.

12ـ الفراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق دکتر مهدی المخزومی و ابراهیم السامرایی، دار الحجره، چ دوم، 1409.

13ـ ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چ اوّل، 1405.

14ـ الزبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاء، بی تا.

15ـ الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چ اوّل، 1404.

16ـ الشریف الرضی، مجازات النبویه، تحقیق طه محمد الزینی، قم، مکتبه بصیرتی، بی تا.

17ـ عادل، محمود، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ دوم، 1408.

18ـ ابن الاثیر، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمدالزادی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ چهارم، 1364.

پی نوشت ها: ــــــــــــــــــــــــــ

جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس برای عفاف برنامه ریزی کرد، در پی آن جهت حفظ حریم ها و جداسازی جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیک ترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3992/5188/47819
دوشنبه 19/8/1393 - 8:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته