• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 263
تعداد نظرات : 21
زمان آخرین مطلب : 3826روز قبل
عقاید و احکام
در شأن و منزلت بسم الله همین بس که به فرموده امیرالمومنین علی بن ابیطالب سلام الله علیه، اسرار کلام خداوند در قرآن است و اسرار قرآن در سوره فاتحه و اسرار فاتحه در "بسم الله الرحمن الرحیم" نهفته است.

 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.

این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.

روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.

وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.

زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت. شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.


پی نوشت:

[خزینةالجواهر ص 612]

منبع: ابنا

چهارشنبه 24/7/1392 - 22:35
عقاید و احکام
زن و شوهر نسبت به هم حقوق فراوانی دارند که با رعایت آنها زندگی شیرین و باصفا می شود و رعایت نکردن آن تلخ کامی می آورد؛ نیکی مرد به همسر از جمله مسائلی است که در دین اسلام مورد سفارش قرار گرفته است. گوشه ای از این حقوق برگرفته از کتاب ارزشمند مفاتیح الحیاة اثر آیت الله جوادی آملی در ذیل مرور می شود:
 
مرز نیکی مرد به همسر

مرز نیکی مرد به همسر آن است که به نیازهای واقعی و اصیل او توجه و زمینه رفاه و آسایش او را به گونه ای شایسته فراهم کند. حتی در گفتگو و معاشرت با وی چناچه به پیروی از هوا و هوس او نینجامد، سفارش شده است. چناچه اطاعت از والدین با وجود جایگاه والای آنان مشروط به پیراستگی از شرک و عدم مخالفت خواسته های آنان با دستورهای الهی است.
رسول خدا (ص) فرمودند: ای علی! هر مردی که از همسرش پیروی کند خدا وی را به چهره در آتش در می افکند. علی (ع) پرسیدند: این پیروی چیست؟ آن حضرت فرمودند: به همسرش جهت رفتن (بدون پوشش) به حمام های عمومی و عروسی ها و سوگواری ها و پوشیدن لباس نازک اجازه دهد.(1)
به فرموده پیامبر (ص) هر گاه زنی در حالی که آرایش کرده است از خانه اش خارج شود و همسرش از این عمل او خشنود باشد برای آن همسر برابر هر قدمی که آن زن برمی دارد خانه ای از آتش ساخته می شود. پس بال های زنانتان را کوتاه کنید ( و به آنان قدرت جولان ندهید). در بلندی بال هایشان پشیمانی است و کیفر آن آتش است و در کوتاهی بال های آنان خشنودی و سرور و بی حساب وارد بهشت شدن است. وصیت مرا درباره زنانتان حفظ کنید تا از دشواری حساب (روز قیامت) نجات یابید و هر کس وصیت من را حفظ نکند نزد خدا چه حال بدی خواهد داشت!(2)
همچنین از رسول خدا (ص) روایت شده است که هر گاه امت من به چند خصلت عمل کنند بلا بر آنان فرود آید (از جمله اینکه) مرد از همسر خود پیروی و از مادر خود نافرمانی کند. (3)
 

نیکی به شوهر

انسان در رشد و تعالی خود نیازمند همسر است، از این رو رسول خدا (ص) از اینکه زنان ازدواج را ترک و خود را از شوهر بی نیاز کنند نهی فرموده است؛(4) بر این اساس زنانی که دشواری های ازدواج و زندگی مشترک را به سبب خودکفایی مالی یا هر دلیل دیگری تحمل نمی کنند، فضیلت های بزرگی را از دست می دهند که جبران ناپذیر نیست.
زنی به امام صادق (ع) عرض کرد: من زنی از دنیا بریده هستم آن امام همام فرمودند: مراد تو چیست؟ گفت: ازدواج نمی کنم. امام صادق (ع) فرمود: ( از این مرام) باز گرد؛ اگر در ترک ازدواج فضیلتی بود فاطمه (س) به آن از تو سزاوارتر بود زیرا هیچ کس از او در فضیلت پیشی نگرفت.(5)



پی نوشت ها:

1_( الفقیه، ج4، ص 362)
2_(جامع الاخبار، ص 158)
3_(ارشاد القلوب، ص 71)
4_(الکافی، ج 5، ص 509)
5_(همان)

منبع:شبستان
چهارشنبه 24/7/1392 - 22:34
اهل بیت
عید قربان همان سان كه با نام حضرت ابراهیم و رسم بشكوه و تكان دهنده اش در عزم كردن برای قربانی اسماعیل به فرمان حق، عجین شده و با یاد سالار عاشقان حضرت اباعبدالله هم پیوند خورده كه گرچه حج خویش را نیمه تمام گذارد و راه كربلا در پیش گرفت اما رسم قربانگاه او و شیدایی قربانیان عاشق پیشه اش برای همیشه روزگار در تاریخ انسانیت جاودانه شد.
وقتی موسم حج فرامی رسد و موعد عید سعید قربان نزدیك می‌شود، دلها را ولوله ای فرامی گیرد و نوعی بیقراری كه از جنس معرفت و جان عبودیت است، بر جهان مسلمانان سایه می‌افكند و دل و دیده شان را با خود می‌برد.

قربان، قربانی، قربانگاه، اسماعیل، ابراهیم و…حسین. كه نام بلندش بر بلندای عشق، عبودیت، رهایی و وارستگی در عرصه قربانگاه نینوا به درخشندگی و سرخی و سپیدی بر بام تاریخ در تلألو است.

بندگی كن تا كه سلطانت كنند … تن رها كن تا همه جانت كنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست … ترك این خو كن كه انسانت كنند

چون نداری درد، درمان هم مخواه … درد پیدا كن كه درمانت كنند

بندهٔ شیطانی و داری امید … كه ستایش همچو یزدانت كنند؟ !

سوی حق نارفته چون داری طمع؟ … همسر موسی بن عمرانت كنن

شكر و تسلیم سلیمانیت كو؟ … ای كه می‌خواهی سلیمانت كنند

از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار … تا عزیز مصر و كنعانت كنند

بگذر از فرزند و مال و جان خویش … تا خلیل الله دورانت كنند

سر بنه در كف برو در كوی دوست … تا چو اسماعیل قربانت كنند

در ضلالت مانده ای چون سامری … آرزو داری كه لقمانت كنند

عید قربان همان سان كه با نام پدر ایمان و عارف پیامبر حضرت ابراهیم، و رسم بشكوه و تكان دهنده اش در عزم كردن برای قربانی اسماعیل به فرمان حق، عجین شده و یاداور اوست، با یاد و مرام مولای شهیدان و سالار عاشقان حضرت اباعبدالله (ع) هم پیوند خورده كه گرچه حج خویش را نیمه تمام گذارد و راه كربلا در پیش گرفت، اما رسم قربانگاه او و شور و شیدایی قربانیان عاشق‌پیشه‌اش برای همیشه روزگار در تاریخ انسانیت و عبودیت ماندگار و جاودانه شد.

آری؛ عید قربان، روز بزرگ مسلمانان جهان و از مهم‌ترین آوردگاه‌های ایمانی و عاشقانه آزادگان عالم است، كه نشانه‌های ایمان و عشق و قطع تعلق از ماسوی الله در آن موج زده، زیباترین و دلنوازترین نقاشی دلدادگی و خداخواهی را در تابلویی به عظمت تاریخ پدید می‌آورد.

عید قربان همان روزی است كه ابراهیم، پدر ایمان، از ورای شك و تردید و از دل عبودیت و بندگی، پای در راه بی برگشت بگذاشت و ره توشه ایمان برداشت و در مسلخ عشق، تمام دارایی خود، اسماعیل را در مذبح دلدادگی و رستگاری به بارگاه یار عرضه داشت، زیباترین تابلوی بندگی و برترین و برجسته‌ترین رسم عاشقی به تصویر درآمد.

قربان؛ عیدی برای رسیدن به قرب الهی

آری؛ عید قربان زمان رسیدن انسان به ملكوت آفرینش است و مگر در دنیا، موقف و موضعی برتر و والاتر از قرب و رضایت الهی هست و مگر ابراهیم را چیزی جز همین دل كندن از هرآن‌چه غیر اوست، مستحق صفت خلیل الهی و پدر ایمان بودن كرد؟

باری؛ عید قُربان یا عید الأضحی روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامی‌ترین عیدهای مسلمانان است كه به یاد ابراهیم خلیل الله و فرزندش اسماعیل(ع) توسط از مسلمانان جهان عید نامیده و جشن و سرور بدان مناسبت برپا می‌شود.

برگزار كردن مراسم قربانی در این عید برای اهالی حج و نیز بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان كه در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی كرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم می‌كنند، رسمی دیرین و منشی زیباست كه موجبات امداد به محرومان و تألیف قلوب را فراهم می‌آورد.

در روایات مختلف اسلامی آمده‌است كه حضرت ابراهیم(ع) در سن بالا دارای فرزندی شد كه او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی كه اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل شد و بدون ذكر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی كند.

او پس از كشمكشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر می‌روند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل، خداوند كه او را سربلند در امتحان می‌یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌فرستد.

این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضه‌ای برای حجاج می‌گردد تا در این روز قربانی كنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراكی فراهم سازند. در این روز، همچنین مستحب است كه نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو ركعت است.

قربانی؛ تعظیمی بر شعائر اسلامی و انسانی

قربانی یك عبادت عزیز و عظیم و از شعائر اسلام است و در مقابل دیگر عبادت‌های مالی ویژگیهای خاصی دارد، با توجه به آن ویژگی‌های قربانی بین عبادت‌های دیگر جایگاه و اهمیت ممتازی را حائز است و نماد و نمودی از قربانی كردن خواسته‌ها و داشته‌های نفسانی و انسانی و تقرب یافتن به خواست و سرفرودآوردن در برابر مشیت الهی است.

قربانی در لغت

از نظر معنای لغوی «قربانی» از لفظ «قربان» برآمده و هر آن چیزی كه وسیله تقرب و نزدیكی به الله تعالی باشد آن را «قربانی» می‌گویند، آن چیز خواه ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات.

بعضی از علماء هر نیكی و عمل خیر را كه باعث قرب و رحمت الهی باشد «قربانی» می‌نامند.

البته در عرف عام به آن حیوان مخصوص «قربانی» گفته می‌شود كه به خاطر رضای الله در روزهای معین عید الاضحی- عید قربان- مسلمانان آن را ذبح می‌كنند و كلمه قربانی از لفظ قربان گرفته شده و چندین بار در قرآن مجید آمده است، در اكثر مواقع مراد از آن «حیوان مذبوحه» است.

قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان ابو البشر حضرت آدم علیه السلام شروع شد، وقتی كه دو فرزندش هابیل قوچی و قابیل مقداری گندم را به‌عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم نمودند. به دستور و روال آن زمان آتشی از آسمان آمده، قربانی هابیل را سوزاند، كه این علامت قبولیت بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.

حقیقت قربان در بیان قرآن و معصومین (ع)

در قرآن مجید این واقعه تاریخی چنین آمده است:

«اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم تقبل من الاخر»(1)

وقتی كه (هابیل و قابیل، پسران آدم) قربانی تقدیم كردند، از یكی (یعنی هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد.

در ارزش و اهمیت عید قربان هم روایات بسیاری وارد شده و از آن جمله این بیان پیامبر خدا(ص) است كه فرمود: هر كس این چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترویه، شب عرفه، شب عید قربان و شب عیدفطر. (2)

و امام علی(ع) فرمود: شنیدم رسول خدا(ص) روز عید قربان، خطبه می‌خواند ومی فرمود:

امروز، روز «ثجّ» و «عجّ» است. ثجّ، خون قربانی هاست كه می‌ریزید. پس نیّت هركس صادق باشد، اولین قطره خونِ قربانی او كفّاره همه گناهان اوست، و «عجّ»، دعاست. پس به درگاه خداوند دعا كنید، قسم به آن كه جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست اوست، از اینجا هیچ كس بر نمی‌گردد، مگر آمرزیده شود، جز كسی كه گناه كبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود، تصمیم بر ترك آن ندارد. (3)
و از امام الباقر(ع) روایت شده است كه فرمود: اُدعُ فِی العیدَینِ ویَومِ الجُمُعَه، إذا تَهَیَّأتَ لِلخُروجِ بِهذَا الدُّعاءِ:

اللّهُمَّ مَن تَهَیَّأَ وتَعَبَّأَ وأعَدَّ وَاستَعَدَّ لِوِفادَه إلى مَخلوقٍ رَجاءَ رِفدِهِ وطَلَبَ نائِلِهِ وجَوائِزِهِ وفَواضِلِهِ ونَوافِلِهِ، فَإِلَیكَ یا سَیِّدی وِفادَتی وتَهیِئَتی وتَعبِئَتی وإعدادی وَاستِعدادی رَجاءَ رِفدِكَ وجَوائِزِكَ ونَوافِلِكَ، فَلا تُخَیِّبِ الیَومَ رَجائی، یا مَن لا یَخیبُ عَلَیهِ سائِلٌ ولا یَنقُصُهُ نائِلٌ، فَإِنّی لَم آتِكَ الیَومَ بِعَمَلٍ صالِحٍ قَدَّمتُهُ ولا شَفاعَه مَخلوقٍ رَجَوتُهُ، ولكِن أتَیتُكَ مُقِرّا بِالظُّلمِ وَالإِساءَه، لا حُجَّه لی ولا عُذرَ، فَأَسأَلُكَ یا رَبِّ، أن تُعطِیَنی مَسأَلَتی وتَقلِبَنی بِرَغبَتی، ولا تَرُدَّنی مَجبوها ولا خائِبا، یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ، أرجوكَ لِلعَظیمِ، أسأَلُكَ یا عَظیمُ أن تَغفِرَ لِیَ العَظیمَ، لا إلهَ إلاّ أنتَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ

وآلِ مُحَمَّدٍ، وَارزُقنی خَیرَ هذَا الیَومِ الَّذی شَرَّفتَهُ وعَظَّمتَهُ، وتَغسِلُنی فیهِ مِن جَمیعِ ذُنوبی وخَطایایَ، وزِدنی مِن فَضلِكَ إنَّكَ أنتَ الوَهّابُ.

امام باقر(ع) : روز عید فطر و عید قربان و روز جمعه، چون آماده بیرون رفتن شدى، این دعا را بخوان:

«خداوندا! هر كس كه آماده و مهیّا شود و به امید عطا و بخشش و جایزه و احسانِ آفریده اى، ساز و برگ رفتن به حضور او فراهم سازد، پس اى سرور من باریابى و آمادگى و تهیّه ساز و برگ و آماده شدنِ من، به درگاه توست و به امید بخشش و جایزه‌ها و احسان هاى تو. پس امروز ناامیدم مكن! اى آن كه هیچ نیازمندى از درگاهش محروم نمى شود و هیچ برخوردارى، از او نمى كاهد! من امروز كار شایسته اى به درگاهت نیاورده ام و به شفاعت آفریده اى هم امید نبسته ام؛ لیكن با اعتراف به ستم و بدى، به درگاهت آمده ام. نه دلیلى دارم و نه عذرى.

پروردگارا! از تو مى خواهم كه خواسته ام را بدهى و مرا با درخواستى برآورده برگردانى و مرا ناامید و بى بهره بر نگردانى! اى بزرگ، اى بزرگ، اى بزرگ! براى خواسته بزرگ به تو امیدوارم. اى بزرگ! از تو مى خواهم كه گناه بزرگ مرا ببخشایى. معبودى جز تو نیست.

خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نیكىِ امروز را كه شرافت و عظمتش بخشیده اى، روزى ام كن و در این روز، مرا از همه گناهان و لغزش هایم بشوى و از احسان خود بر من بیفزاى! همانا تویى تو بسیار بخشنده».(4)
فضایل این عید و شعائر زیبایش

برای عید سعید قربان فضایل بسیاری نیز برشمرده و اعمال مستحب نیكویی نیز به عنوان امور موكد در این روز در بیان روایات آمده است.

از آن جمله روایتی است كه ابان بن محمد از امام جواد (علیه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود: در روز عید قربان امری با فضیلت‏تر از پنج چیز نیست: قربانى كردن، یا راه رفتن در جهت نیكى به پدر و مادر یا خویشاوندى كه قطع رحم كرده تا به او چیزى ببخشد و آغاز سلام كند، یا مردى كه از بهترین جاى قربانیش به دیگران اطعام كند و بقیه آن را به همسایگان از یتیمان و بیچارگان و بردگان بدهد و از اسیران دلجویى كند.(5)

و از حضرت امیر المؤمنین (ع) روایت شده است كه فرمودند كه اگر مردمان بدانند كه چه ثوابست در قربانى هر آینه قرض كنند به درستى كه قطره اول خون قربانى كه بیرون مى‏آید جمیع گناهان صاحبش را مى‏ آمرزند.

یاد حسین (ع) و لاله‌های گلگونش در آوردگاه ایمانی قربان

آری؛ عید قربان، یاد و یادگار دیگری نیز به همراه دارد كه بر تاركش نام زیبا و رسم سرخ حسین (ع) می‌درخشد.

او كه حج نیمه كاره اش را در مقام و موقف دیگری به نام نامی نینوا به اتمام رساند و در آوردگاه كربلا، اسماعیل خویش را در چهره ۷۲ یار با وفا و فرزندان و برادران خود، به مسلخ عشق برد و جاودانه‌ترین و پرخون‌ترین حادثه عاشقانه و عارفانه تاریخ را در اوج مظلومیت و غربت و عزت به تصویر كشید.

و چه حكایت غریبی است این مصادفت پرمعنا و حیرت آور و تكان دهنده كه قامت تاریخ را در ارتحال جانانه و غریبانه یاران عشق در مسلخ قربان و قربانی شدن عزیزترین عزیزان خدا و رسول نقش آفرید.

السلام علیك یا اباعبدالله!

و بوی محرم از لحظه لحظه قربانگاه هر مسلمان و از دل و دیده هر آزاده با ایمان به مشام جان می‌رسد و دل از دل عشاق می‌برد…!

آری؛ وقتی موسم حج فرامی رسد و موعد عید سعید قربان نزدیك می‌شود، دلها را ولوله‌ای فرامی‌گیرد و نوعی بیقراری كه از جنس معرفت و جان عبودیت است بر جهان مسلمانان سایه می‌افكند و دل و دیده‌شان را با خود می‌برد.

قربان، قربانی، قربانگاه، اسماعیل، ابراهیم و…حسین. كه نام بلندش بر بلندای عشق و عبودیت و رهایی و وارستگی در عرصه قربانگاه نینوا به درخشندگی و سرخی و سپیدی بر بام تاریخ در تلألو است.

باشد كه ما نیز از زمره بهره گیران و جرعه نوشان خوان پركرامت و نورانیِ قربان باشیم!


پی نوشت ها:
1_ (مائده ۲۷)
2_(كتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه ۳۴۳)
3_(كتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه ۳۶۱)
4_(كتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه ۴۸۱)
5_ (الخصال / ترجمه جعفرى /ج‏۱ /۴۳۳)
منبع:حوزه
چهارشنبه 24/7/1392 - 22:33
عقاید و احکام
برخی انسان‌ها در عرش مورد لعن و نفرین خداوند هستند. در این خصوص پیامبر اعظم(ص) می‌فرمایند:

چهارکس را خداوند از بالای عرش خود لعنت کرده و ملائکه آمین گفته‌اند:

1 – کسی که خود را تحت فشار قرار دهد به طوری که نه زنی بگیرد و نه کنیزی، به این خاطر که فرزندی نداشته باشد (و از حرام رفع شهوت کند).

2- مردی که خود را شبیه زنان می‌کند در حالی که خداوند او را مرد آفریده است.

3- زنی که خود را شبیه مردان می کند درحالی که خداوند او را زن آفریده است.

4-گمراه کننده مردم، و مراد کسی است که آنها را مسخره می کند(مثلا)به مسلمانی گوید: بیا چیزی به تو بدهم، و چون آمد می‌گوید:(ببخشید)چیزی ندارم (یا )به نابینایی بگوید: مواظب باش به فلان حیوان برخورد نکنی در حالی که مقابل او چیزی نیست (یا) و اگر کسی سراغ خانه‌ای را از او می‌گیرد، (عمداً) آدرس اشتباهی می‌دهد.


پی نوشت:

(جامع الاحادیث الشیعه ج20 ص 14)

منبع:ابنا

چهارشنبه 24/7/1392 - 22:31
بهداشت روانی

غلبه احساس شادی یا عدم آن، موضوعی است كه به عوامل متعددی، از جمله طرز و نوع تفكر و همچنین سبك زندگی افراد بستگی دارد. در این رابطه توجه شما را به نكات زیر جلب می‌كنم؛
1- برای شاد بودن دنبال دلیل نباشید. این فقدان شادمانی است كه نیاز به ذلیل و علت دارد.
2- از سختگیری نسبت به خود و دیگران اجتناب كنید.
3- از اینكه به خود تلقین كنید كه فرد شادی نیستید اجتناب كنید.
4- از انجام كارهایی كه به آنها رغبت ندارید فاصله بگیرید.
5- ورزش؛ تفریح، مسافرت، پرورش گل و گیاه و... را فراموش نكنید. اصولا از هر كاری كه امكان خلاقیت و نوآوری را برای شما مهیا می‌كند، استقبال كنید.
6- از زندگی كردن در گذشته و آینده اجتناب نمایید. پس در زمان حال زندگی كنید و قاعده اینجا و اكنون را در زندگی خود تقویت نمایید.
7- فضا و محیط زندگی خود را با بوی معطر( طبیعی مانند گل، گلاب، عطر و...) لذت بخش كنید.
8- به خواب، استراحت و تغذیه خود اهتمام داشته باشید. (سعی كنید شبها زودتر و پیش از نیمه شب شرعی بخوابید و سحر خیزی را تجربه كنید)
9- با دوستان صمیمی و مورد علاقه خود بیشتر ارتباط برقرار كنید.
10- از خندیدن و لبخند زدن (حتی به صورت تصنعی و ظاهری) در طول روز غفلت نكنید.
11- موفقیتهای خود را كه در واقع نعمتهای الهی هستند را لیست كنید و روزانه مرور كنید.
12- از نعمتهای الهی قدردانی و شكرگزاری بعمل بیاورید.
13- در كارهای خیر و كمك به دیگران، پیش‌قدم باشید.
14- در دامن طبیعت حضور پیدا كنید و از مناظر و مظاهر قدرت الهی لذت ببرید. موسیقی طبیعی مانند آواز پرندگان، صدای باد، صدای آب و...زمینه آرامش بیشتر شما را فراهم می‌كند.
15- به خدای بزرگ توكل داشته باشید و زندگی خود را به حضرت رب بسپارید.

 

چهارشنبه 24/7/1392 - 11:20
عقاید و احکام

شیطان یکی از مخلوقات الهی است که دارای قوه اختیار است و می تواند مسیر خویش را انتخاب کند. و دلیل مهمی که می تواند نشان دهد، اصل ذات شیطان خباثت و پلیدی نبوده، این است که او سالیان سال، به گونه ای رفتار کرد که همنشین ملائک بوده است. پس آنچه خدا خلق کرد، ذاتا موجودی پلید نبود. بلکه موجودی بود که می توانست به اراده خود، خوب یا بد باشد.  که او راه پلیدی و تمرد از دستورات الهی را برگزید.

اما اگر پرسیده شود که چرا خدا موجودی آفریده که دارای اراده است، جواب این نیز روشن است. اصل وجود اراده، سکوی پرش به کمالات است. موجودی که بدون اراده به سمت خوبی ها می رود، هرگز به کرامت و شرافتی که موجود دیگر با اراده خود خوبی را انتخاب کرده، نمی رسد.  با این بیان  روشن می شود که اصل خلقت چنین موجوداتی، دارای حسن و نیکی است و هر بدی و زشتی ای که در آنها دیده می شود، امری عارضی و تبعی است.
ولی درک کامل تر از زیبایی خلقت شیطان زمانی حاصل می شود که تاثیر او در کمالات انسانی را ببینیم. مزاحمت ها و مشکل تراشی های شیطان بر سر راه انسان مانند این است که ورزشکاری برای تقویت بازوهای خود به آنها وزنه بسته و سپس با تکان دادن آنها، سبب قوت بازوان خویش شود. قطعا بدون وزنه راحت تر می توان دست را حرکت داد اما بدون وزنه بازوان تقویت نمی شوند.

البته عده ای در این نوع نگاه آنچنان افراط کرده اند که شیطان را سگ دربارن حریم الهی خوانده اند که اجازه ندهد هر بی سر و پایی به درگاه الهی وارد شود. و در این کار شیطان را بنده بزرگ خدا دانسته اند. در حالی که طبق ظاهر آیات قرآن، سرکشی و تمرد شیطان در مقابل خدای متعال بسیار واضح است. که به عنوان نمونه به بخشی از آیات سوره حجر اشاره می کنیم:

«قَالَ یَإِبْلِیسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ * قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنهْا فَإِنَّكَ رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ إِلىَ‏ یَوْمِ الدِّینِ[حجر/32-35] (خداوند) فرمود: «اى ابلیس! چرا با سجده كنندگان نیستى؟!» گفت: «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكیده‏اى كه از گل بدبویى گرفته شده است آفریده‏اى، سجده نخواهم كرد!» فرمود: «از صف آنها [فرشتگان‏] بیرون رو، كه رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!). و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قیامت بر تو خواهد بود!»

پس باید توجه کرد که اگر چه شیطان در نظام احسن الهی، جایگاه لازمی دارد. و در نگاه کلان وجود او نیکوست، اما در نگاه جزئی، شکی در بدی و خباثت او نیست. همان گونه که مستراح در منزل لازم و مفید است. اما نمی توان مستراح را مکانی خوب جهت خواب و مطالعه و ... دانست.

چهارشنبه 24/7/1392 - 11:18
عقاید و احکام

وجود تفاوت های دنیا و آخرت، نشان می دهد که این گونه مطالب "قیاس مع الفارق" است. و به دلیل همین تفاوت ها، نمی توان از مجاز بودن یک چیز در آخرت، مجاز بودن آنها در دنیا را برداشت کرد.

تفاوت ها نیز در وجوه متعددی قابل بیان است. مثلا در شراب، شرابی که در آخرت وجود دارد، اصلی ترین خاصیت شراب این دنیا را ندارد. که همان خاصیت سبب زشت بودن استفاده از شراب در دنیا است. پس شراب بهشتی، معنای عام نوشیدنی را دارد نه اینکه به معنای مست کنده  باشد پس  هیچ ارتباطی به شراب دنیایی ندارد:

«لا فیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ[صافات/47] شرابى كه نه در آن مایه تباهى عقل است و نه از آن مست مى‏ شوند! »

یا مثلا پرخوری در دنیا، سبب مریضی می شود. در حالی که در بهشت مریضی وجود ندارد و به همین دلیل بهشتیان می توانند انواع و اقسام غذاها را بدون هیچ محدودیتی مورد استفاده قرار دهند.

همچنین یکی از وجوه عمده تفاوت دنیا و آخرت، محدودیت های عالم مادی است که سبب ناپسند بودن رویکرد به بعضی از مسائل می شود. چرا که در عالم مادی و محدود، توجه به بعضی از مسائل ممکن است مانع شکوفایی استعدادهای خاص انسان شده و آنها را تباه کند. برای همین آنها مورد نهی قرار گرفته اند، در حالی که جزو نعمات بهشتی به شمار می آیند. چون اصولا در بهشت محدودیتی وجود ندارد. علاوه بر آنکه آنجا محل شکوفا کردن استعدادها نیست. از جمله مواردی که در این قالب می توانیم به آنها اشاره کنیم، ممنوع بودن حریر و طلا برای مردان است، در حالی که این ها، جزئی از نعمات بهشتی مردان است:

«جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ[فاطر/33] (پاداش آنان( باغهاى جاویدان بهشت است كه در آن وارد مى ‏شوند در حالى كه با دستبندهایى از طلا و مروارید آراسته ‏اند، و لباسشان در آنجا حریر است.»

چهارشنبه 24/7/1392 - 11:17
عقاید و احکام

منظور از شیطان در این سوال ابلیس است که باید خاطر نشان کرد: شیطان هرگز بنده مقربی نبوده است. شیطان قبل از خلقت آدم، در زمین فرمانروای قومی بوده است که به دلیل فسادشان نابود شدند و شیطان نیز به اسارت گرفته شد و به آسمان برده شده است.

امام صادق (ع) می فرمایند: خدا پیش از آدم در زمین خلقى آفرید كه ابلیس حكمران آنها بود، آنان سركشى كردند و یاغى شدند و تباهى نمودند و خون ریختند و خدا فرشته ها را فرستاد. و فرشتگان آنها را كشتند و ابلیس را اسیر كردند و او را به آسمان بالا بردند و ابلیس به همراه فرشته ‏ها بود و خدا را عبادت میكرد، تا خدا آدم را آفرید.[1]

و جالب اینجاست که در این مدت اگر چه شیطان مشغول عبادت بوده است، اما بنده مقربی نبوده، و احادیث متعددی موید این موضوع هستند. مانند حدیثی که همراه بودن شیطان با فرشتگان در خطاب الهی را مانند همراه بودن منافقین با مومنین می داند.[2] یا آنکه اشاره می کند که هرگز شیطان در آسمان کرامتی نداشته است. و هیچ امر آسمانی ای به او سپرده نشده است.[3]

همچنین آیه قرآن در ماجرای نافرمانی ابلیس، کفر او را مطلب تازه ای معرفی نمی کند. بلکه به قدمت آن اشاره می کند:

«إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرینَ[بقره/34] ابلیس كه سرباز زد و تكبّر ورزید و او از كافران بود (كه كفر خود را پنهان مى ‏داشت)»

البته اینکه ابلیس از ابتدا، موجودی نافرمان بوده، منافاتی با خلقت احسن الهی ندارد. چرا که  ابلیس یکی از جنیان است(آیه 50 سوره کهف) و می توانست مانند بعض دیگر از هم نوعان خود مومن باشد.(آیه 29 سوره احقاف) علاوه بر اینکه شیطان در مجموع نظام هستی، یک جزء لازم بوده تا با ممانعت از راه حق، بستر لازم برای اختیار و اراده را فراهم سازد.

و نکته ای که ما باید با توجه به موضوع ابلیس بدان توجه داشته باشیم، اینکه حتی عبادت می تواند فارغ از عبودیت باشد. کسی که عبادت خدای متعال را به جا می آورد، اما تواضع و فرمان پذیری را در جان خود نهادینه نکرده است، هر لحظه ممکن است حالت درونی او، بروز و ظهور کند و آن گاه تمام عبادات ظاهری بر باد خواهد رفت. و این یکی از مهم ترین درس های نقل داستان ابلیس برای ماست که عبادت باید به همان شکل که خدای متعال می خواهد انجام گردد. و روح فرمانبرداری از حق در آن وجود داشته باشد. و الا نجات بخش نخواهد بود.

 

[1]. تفسیر القمی،  ج‏1، ص36.
[2]. کافی، ج‏2، ص412.
[3]. الكافی، ج‏8، ص274.

چهارشنبه 24/7/1392 - 11:16
شخصیت ها و بزرگان

 حجت الاسلام قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمدعلی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّدبودم که تاممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم. 


آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.



بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.
چهارشنبه 24/7/1392 - 11:9
اهل بیت
خداوند از این عمل حجاج با عنوان «هدی» یاد می کند و در آیه ۱۹۶ سوره مبارکه بقره می فرماید:«فمن تمتع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی؛ هر کسی تا [وقت] حج به وسیله عمره بهره برگرفته است، هر قربانی که میسر است [تقدیم کند].»

مفهوم قربان

قربان در لغت به معنای چیزی است که انسان را به خداوند نزدیک کند. خواه ذبح گاو، گوسفند و شتر باشد و یا کار عبادی دیگری همچون نماز، زکات و مانند آن. در ذبح «هدی» که یکی از اعمال عبادی حج است، حاجی گوشت و پوست و خون حیوان را به خداوند هدیه نمی دهد بلکه هدیه او همان تقرب و تقوای اوست از این رو «قربانی» نامیدن گوسفند یا گوشت آن، با عنایت به تقوای زائر است که سبب نزدیکی و تقرب نفس زائر به خداوند متعال می شود.

قرآن در آیه ۳۷ سوره حج به این نکته اشاره می کند و می فرماید: «لَن ینال الله لحومها ولا دمائها ولکن یناله التقوی منکم؛ هرگز، نه گوشت آن ها به خدا می رسد و نه خونشان، بلکه تقوای شما به او می رسد.» بنابراین ذبح گوسفند صورتی است برای حقیقت قربانی به این معنا، در ذبح «هدی» همان تقوا و خلوص زائر بیت ا... است که به عنوان هدیه و تحفه به خدا تقدیم می شود. (تسنیم)

آزمایشی دیگر برای ابراهیم (ع)

اما برای درک عید قربان و فلسفه قربانی باید به سرآغاز و سرمنشاء فرمان قربانی توجه کرد. می دانیم مراسم حج به طور اساسی با خاطره مجاهدت های حضرت ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) و همسرش هاجر(س) آمیخته است و بدون توجه به این حقیقت درک اسرار آن به درستی ممکن نیست. قرآن کریم در سوره های متعددی از سرگذشت حضرت ابراهیم(ع) و امتحان های آن حضرت توسط خداوند سخن گفته است.

از آن جمله در سوره صافات هنگامی که داستان حضرت ابراهیم(ع) را بیان می کند، در ۱۰آیه به ماجرای ماموریت ذبح اسماعیل(ع) توسط حضرت ابراهیم اشاره می کند و می فرماید: «فَبَشرْنَهُ بِغُلام ٍ حَلِیمٍ(101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السعْىَ قَالَ یابُنىَّ إِنى أَرَى فى الْمَنامِ أَنى أَذْبحُک فَانظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُستَجِدُنى إِن شاءَ الله ُ مِنَ الصبرِینَ(102) فَلَمَّا أَسلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ(103) وَ نادَیْناهُ أَن یَاإِبْراهِیمُ(104) قَدْ صدَّقْت الرُّءْیَاإِنَّا کَذَلِک نجْزِى الْمُحْسِنِینَ(105) إِنَّ هَذَا لهَُوَ الْبَلَؤُا الْمُبِینُ(106) وَ فَدَیْنَهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ(107) وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فى الاَخِرِینَ(108) سلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ(109) کَذَلِک نجْزِى الْمُحْسِنِینَ(110) ترجمه: 101-ما او ( ابراهیم ) را به نوجوانى بردبار و پر استقامت بشارت دادیم.

 102-هنگامى که با او به مقام سعى و کوشش رسید گفت : فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم .بنگر نظر تو چیست ؟ گفت: پدرم هر چه دستور دارى اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت! 103 -هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد ... 104 -او را ندا دادیم که اى ابراهیم! 105 -آنچه را در خواب ماموریت یافتى انجام دادى ، ما این گونه نیکوکاران را جزا مى دهیم. 106 -این مسلما امتحان مهم و آشکارى است. 107 -ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم. 108 -و نام نیک او را در امت هاى بعد باقى گذاردیم. 109 -سلام بر ابراهیم باد! 110 –این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم.»

براساس این آیات حضرت ابراهیم(ع) بعد از اداى رسالت خویش در بابل از آن جا هجرت می کند و از پروردگار درخواست می کندکه فرزند صالحى به او عطا فرماید ، زیرا که تا آن روز صاحب فرزندى نشده بود . خدا نیزتقاضایش را اجابت می کند وبه اوتولد پسری حلیم وبردبار را بشارت می دهد. وقتی این فرزند که بنابه نظر مفسران شیعه حضرت اسماعیل(ع) بود،به سن وسالی می رسد که مى تواند در مسائل مختلف زندگى همراه پدر تلاش و کوشش کند واو را یارى دهد،( فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السعْىَ) ابراهیم خواب شگفت انگیزى مى بیند که بیانگر شروع یک آزمایش بزرگ دیگر در مورد این پیامبر عظیم الشان است .

او در خواب مى بیند که از سوى خداوند به او دستور داده شد تا فرزند یگانه اش را با دست خود قربانى کند و سر ببرد . تفسیر نمونه پس از بیان مطالبی که گذشت می افزاید: گفته شده نخستین بار در شب ترویه ( شب هشتم ماه ذى الحجه ) این خواب را دید و در شب هاى عرفه و شب عید قربان ( نهم و دهم ذى الحجه ) خواب تکرار شد ، لذا براى او کمترین شکى باقى نماند که این فرمان قطعى خدا ست.

ابراهیم (ع) دستور ذبح را با اسماعیل مطرح می کند

در این میان حضرت ابراهیم(ع) که بارها از کوره داغ امتحان های الهى سرافراز بیرون آمده بود ، این بار نیز تسلیم فرمان حق می شود و آماده قربانی کردن فرزندى می شود که یک عمر در انتظارش بوده و اکنون نوجوانى برومند شده است . ولى قبل از اجرای فرمان باید فرزند را برای این کار آماده کند ، از این رو به او می گوید : فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم ، بنگر نظر تو چیست ؟ ( قال یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ما ذا ترى ) .

فرزندش که نسخه اى از وجود پدر است و درس صبر و استقامت و ایمان را در همین عمر کوتاهش در مکتب او خوانده است، با آغوش باز و از روى طیب خاطر از این فرمان الهى استقبال می کند و با صراحت و قاطعیت می گوید : پدرم هر دستورى به تو داده شده است اجرا کن ( قال یا ابت افعل ما تؤمر ) و از ناحیه من فکرت راحت باشد که به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت ( ستجدنى ان شاء الله من الصابرین). به این ترتیب هم پدر و هم پسر نخستین مرحله این آزمایش بزرگ را با پیروزى کامل مى گذرانند. لحظه حساس فرا رسید ، فرمان الهى باید اجرا مى شد ، حضرت ابراهیم(ع) که مقام تسلیم فرزند را می بیند او را در آغوش می کشد و... قرآن کریم در عبارتى کوتاه و پر معنا از این لحظه چنین یاد می کند: هنگامى که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم (ع)جبین فرزند را بر خاک نهاد ... (فلما اسلما و تله للجبین ) .

باز قرآن از این بخش به اختصار می گذرد و به شنونده اجازه مى دهد تا با امواج عواطفش موضوع را همچنان دنبال کند. حضرت ابراهیم (ع)صورت فرزند را بر خاک می نهد و کارد را با سرعت و قدرت بر گلوى فرزند می گذارد در حالى که روحش در هیجان فرو رفته است، و تنها عشق به خدا ست که او را در مسیرش بى تردید پیش مى برد .

اما کارد برنده در گلوى لطیف فرزند کمترین اثرى نمی گذارد ! آرى ابراهیم خلیل مى گوید : ببر! اما خداوند خلیل فرمان مى دهد نبر ! و کارد تنها گوش بر فرمان او دارد. این جاست که قرآن با یک جمله کوتاه و پر معنا به همه انتظارها پایان می دهد ومى گوید : در این هنگام او را ندا دادیم که اى ابراهیم ( و نادیناه ان یا ابراهیم).آن چه را در خواب ماموریت یافتى، انجام دادى ( قدصدقت الرؤیا).

اما براى این که برنامه ابراهیم ناتمام نماند و در پیشگاه خدا قربانى کرده باشد ، خداوند قوچى بزرگ می فرستد تا به جاى فرزند قربانى کند و سنتى براى آیندگان در مراسم حج و سرزمین منا از خود برجای بگذارد ، چنانکه قرآن مى فرماید : ما ذبح عظیمى را فداى او کردیم ( و فدیناه بذبح عظیم). وبه این گونه ماجرای ذبح اسماعیل(ع) در تاریخ زنده ماند.
چهارشنبه 24/7/1392 - 11:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته