• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 263
تعداد نظرات : 21
زمان آخرین مطلب : 3826روز قبل
عقاید و احکام
بعضى مى‏ پندارند روز قیامت، خیلى دور است، زیرا مثلا حضرت آدم(ع)، نوح، ابراهیم، موسى(ع) و... قوم خود را از حساب و كتاب روز قیامت مى ‏ترساندند، ولى از آن عصر تاكنون هزارها سال گذشته، ولى هنوز قیامت بر پا نشده و شاید میلیونها سال دیگر نیز قیامت بر پا نگردد، بنابراین آیا اكنون براى پاداش صدها هزار سال بعد، عمل نیك انجام دهیم؟ و یا اكنون خود را براى مجازات هزاران یا میلیونها سال بعد، آماده سازیم؟

براى كسانى كه این گونه افكار سۆال انگیز دارند، پاسخ‏هاى گوناگون و متعدد و جود دارد، یكى از این پاسخ‏ها این است كه فرضا، فرا رسیدن قیامت، هزاران سال بعد رخ دهد، ولى عالم برزخ (كه همان عالم قبر است) كه در مقایسه با قیامت، قیامت صغرى مى‏باشد، در چند قدمى ما است، و گاهى بین ما و آن تنها یك دقیقه فاصله است، مانند كسى كه جوان نیرومند و سالم و شوخ و شنگى است و در اتومبیل نشسته، ناگهان تصادف دل خراشى روى مى‏دهد و او هماندم از عالم دنیا به عالم برزخ وارد مى‏گردد، و یا مجاهدى راستین در صحنه جنگ با دشمن، آن چنان به عالم برزخ نزدیك شده كه فاصله او با عالم برزخ، گاهى كمتر از چند ثانیه است.

بنابراین همه ما باید توجه داشته باشیم كه شاید روز را به شب نرسانده و یا شب را به روز نرسانده، از این عالم، به عالم برزخ كوچ كنیم، و در آن عالم، بلافاصله نخستین دادگاه ما توسط دو فرشته نكیر و منكر شروع مى‏شود، و به دنبال آن پاداش و كیفر برزخى تحقق مى‏یابد.

امام سجاد(ع) فرمود: همانا، قبر، باغى از باغهاى بهشت، یا گودالى از گودالهاى دوزخ است. (1)

شخصى پرسید عالم برزخ چیست؟ امام صادق(ع) فرمود: برزخ همان عالم قبر است، كه فاصله بین آغاز مرگ تا پدید آمدن روز قیامت، مى‏ باشد.(2)
سَكَرات مرگ یا سختى‏هاى آستانه عالم برزخ‏

همه می دانیم كه مرگ حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را مى ‏چشند.(3)
و نیز مسلم است كه مرگ، كه انتقال از دنیا به عالم برزخ است، همراه شدائد و سختى‏ها است، كه از آن به سَكَرات مرگ و گاهى به غَمَرات مرگ تعبیر مى‏شود.
از آیات و روایات اسلامى، چنین بر مى‏آید كه مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسایش است، و براى كافران و غیر مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسایش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است

در قرآن، در آیه سوره ق مى‏خوانیم: و جائت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحید: و سرانجام، سختى‏هاى مرگ، به حق فرا رسد، (و به انسان گفته مى‏ شود) این همان چیزى است كه از آن مى‏ گریختى.

لحظات مرگ براى هر انسانى، سخت و ناگوار است، چرا كه از یكسو مساله فراق و جدائى از دوستان و آنچه روح انسان سالها با آن خو گرفته است، پیش مى‏ آید. و از سوى دیگر خود در را در چنگال حوادث بعد از مرگ مى ‏نگرد، حوادثى كه با محاكمه و مجازات و كشف باطن، و تنهایى همراه است و نگرانى شدید در مورد نتیجه اعمال و سرنوشت نهائى، احساس مى‏ شود.

در مورد اول (فراق)، مرگ یك مرحله انتقالى مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پیوندها را كه با آنها خو گرفته، قطع مى‏كند، ناپایدارى و بى ثباتى جهان را لمس مى‏نماید، و خود را كاملا براى ورود به جهانى تازه مى‏بیند، و در این حال تلخى فراق را مى‏چشد.

امام على(ع) مى‏ فرماید: مرگ همراه سختى‏هائى شدیدتر از آنچه در وصف بگنجد و یا با ترازوى عقل سنجیده شود مى‏باشد.(4)

و طبق بعضى از روایات، حتى مردان خدا و پیامبران كه نه دل بستگى به دنیا داشتند، و نه وحشتى از آینده، از سختى‏هاى لحظه مرگ، این لحظه انتقالى، نگران بودند، چنانكه در مورد رسول خدا(ص) روایت شده در لحظات آخر عمر مباركش، دست در ظرف آبى مى‏كرد و به صورت مى‏كشید و زبانش به ذكر لا اله الا اللّه حركت مى‏ نمود و فرمود ان للموت سكرات: مرگ، شدائد و سختى هایى دارد.(5)
امام حسن(ع) در لحظات آخر عمر، گریه مى ‏كرد، یكى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا (ص)! تو با آن مقام ارجمندى كه در پیشگاه خدا دارى و بیست و یك بار پیاده از مدینه به مكه به حج رفتى، و سه بار هم اموالت را به مستمندان دادى، در عین حال گریه مى‏ كنى؟ امام حسن(ع) در پاسخ فرمود: همانا گریه مى‏كنم براى دو موضوع، براى وحشت روز قیامت و براى جدائى از دوستان. (6)

 غمرات مرگ براى ظالمان‏

در آیه 93 سوره انعام مى‏ خوانیم: ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكه باسطوا ایدیهم اخرجو انفسكم الیوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على اللّه غیر الحق...

و اگر بینى هنگامى كه (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته ‏اند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مى‏ گویند جان خود را خارج سازید، امروز مجازات خواركننده‏اى در برابر دروغ‏هایى كه به خدا بستید و در برابر آیات او تكبر ورزیدید ،خواهید داشت.

به طور كلى از آیات و روایات اسلامى، چنین بر مى‏ آید كه مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسایش است، و براى كافران و غیر مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسایش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است.

در قرآن، در آیه 16 سوره حشر مى‏خوانیم: كمثل الشیطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال: انى برى منك انى اخاف اللّه رب العالمین.
شخصى پرسید عالم برزخ چیست؟ امام صادق(ع) فرمود: برزخ همان عالم قبر است، كه فاصله بین آغاز مرگ تا پدید آمدن روز قیامت، مى‏ باشد

كار منافقان، همچون شیطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) هنگامى كه او كافر شد، شیطان گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالمیان است، ترس دارم.

بعضى از مفسران مى‏گویند: این آیه بیانگر برخورد شیطان با انسان در لحظات آخر عمر است، شیطان سعى مى‏كند تا انسان را در حالت كفر از دنیا ببرد، و به خصوص هنگام مرگ، كه یك حالت ضعف شدید است، شیطان به انسان نزدیك مى‏شود و اشیاء مورد علاقه او را به او نشان مى‏دهد، و با همان اشیاء او را تا سر حد كفر مى‏كشاند، آنگاه از او بیزارى جسته و از نزد او فرار مى‏كند.

 سخن آخر

شخصى از امام سجاد(ع) پرسید: مرگ چیست؟ امام سجاد(ع) فرمود: براى مومن، كندن لباس چركین و پر حشرات است، و گشودن بندها و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن، به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها، و راهوارترین مركب ها، و مناسب ‏ترین منزلها است. و براى كافر مانند كندن لباسى است فاخر، و انتقال از منزلهاى مورد علاقه، و تبدیل آن به چرك‏ ترین و خشن ترین لباسها و وحشتناك ترین منزلها و بزرگترین عذاب.(7)

 

پی نوشت ها:

1_(تفسیر برهان، ج 3، ص 120)

2_ (تفسیر برهان، ج 3، ص 120)

3_ (آل عمران - 185)

4__ (غررالحكم‏)

5_ (تفسیر روح البیان، ج 9، ص 188 )

6_(امالى صدوق، مجلس 39، حدیث 9- بحار، ج 6، ص 159)

7_(بحارالانوار ج 6، ص 155)

عالم برزخ در چند قدمى ما ـ محمد محمدى اشتهاردى

سایت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

منبع:تبیان

جمعه 26/7/1392 - 14:15
اهل بیت
ابن سکیت دانشمند بزرگ و شجاع شیعه ،معاصر متوکل از جانیان و بی رحمان بنام روزگار بود.

متوکل به وقت مستی و شرابخواری کارهای بسیار زشتی انجام می داد. از جمله شیر گرسنه ای را به جان بی گناهی می انداخت و گاهی مار خطرناکی را در آستین افراد جای می داد و بسیاری از اوقات کوزه و سبوهای پر عقرب را به فرمان او در مجلسش می شکستند تا عقرب ها به جان مردم بیفتند!

 

ابن سکیت از ائمه شعر،ادب،نحو، لغت وحامل علوم غریبه بود و از طرفی ازثقات و افاضل امامیه بغداد و مورد تصدیق و توثیق علمای رجال و باخبر از علوم قرآنی و از شاگردان فراء ، ابن الاعرابی و ابو عمرو شیبانی بود و چهارده تالیف در علوم مختلف داشت.

او نسبت به امیرالمومنین(ع) بسیار عشق می ورزید و از خواص اصحاب حضرت جواد و حضرت هادی(ع)  بود.

 

یک روز متوکل از او پرسید: دو فرزند مرا بیشتر دوست داری یا حسن وحسین فاطمه را؟

ابن سکیت در برابر این موجود باطل با کمال شجاعت و به خاطر حفظ دینش فریاد زد: قنبر غلام علی(ع) نزد من از تو و پسرانت برتر است . متوکل دستور داد زبان او را از پس حلقش بیرون کشیدند وغلامان ، وی را زیر پای خود لگدمال کنند. ابن سکیت پس از تحمل این مصیبت به رضوان الهی واصل شد و درس حفظ دین را گر چه به قیمت از دست رفتن دنیا تمام شود  برای ما به یادگار گذاشت!

منبع:جام
جمعه 26/7/1392 - 14:14
قرآن
كلمة شفاعت در لغت به معنای جفت شدن و كنار هم قرار گرفتن دو چیز است.(1)

در اصطلاح كلامی نیز شفاعت به معنای وساطت اولیا و برگزیدگان الهی، برای رساندن بندگان به فیض رحمت و مغفرت الهی و دستگیری و نجات آنان است.(2)

شهید مطهری می گوید: شفاعت اقسامی دارد كه برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی، صحیح و عادلانه است و وجود دارد. نوع نادرست شفاعت كه به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است این است كه گناهكار بتواند وسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهی جلوگیری كند، درست همان طوری كه در پارتی بازی های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد. اما شفاعت صحیح كه تأیید كنندة قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می كند بر دو گونه است:

1. شفاعت «رهبری» یا شفاعت «عمل».

2. شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».

شفاعت رهبری، شفاعتی است كه شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتی بالا رفتن درجات می باشد.

شفاعت مغرفت، شفاعتی است كه تأثیر در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثواب ها هم بشود، ولی بالا برندة درجة شخص نخواهد بود، و رسول اكرم(ص) دربارة این قسم از شفاعت فرمود: «من شفاعتم را برای گناهكارانی از امتم كه مرتكب گناه كبیره شده اند ذخیره كرده ام، اما نیكوكاران مورد مۆاخذه قرار نمی گیرند.»(3)

 چه كسانی شفاعت می كنند؟

از جمله شفاعت كنندگان پیغمبران می باشند و در اینكه رسول گرامی اسلام دارای مقام شفاعت می باشد تردیدی نیست و اهل سنت و شیعه نیز در آن اتفاق نظر دارند.

در روایتی از امام صادق(ع)  آمده است كه هیچ یك از انبیاء و رسل شفاعت نمی كنند تا اینكه خدا به آنها اجازه دهد به جز پیغمبر اسلام(ع) كه خدا قبل از قیامت اجازة شفاعت را به او داده است و شفاعت نخست، برای او و امامان از فرزندان او سپس برای انبیاء است.[(4)

به یقین امامان معصوم نیز شفاعت خواهند كرد و روایاتی برای این معنی دلالت دارد كه برخی از آنها را ذكر می كنیم:

از امام صادق ـ علیه السّلام ـ دربارة آیة شریفة (فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ )(5) (كافران گویند) پس برای ما نه شفیعانی هست و نه دوستان صمیمی. فرمود: شفیعان ائمه هستند و دوستان از مۆمنین.(6)

روایات بسیاری دربارة شفاعت حضرت فاطمه (س) و فرزندان او غیر از ائمه هدی و مۆمنان حتی بچه های سقط شده آنها نیز وارد شده است.(7)

پیامبر اسلام(ص) فرمود: فقرای از شیعیان علی و خاندان علی را پس از او سبك مشمارید كه هر یك از آنان عده ای همچون قبایل ربیعه و مضر را شفاعت می كنند.(8)


امیرمومنان امام علی(ع)  می فرمایند:

از جمله شفیعان علماء و شهدا می باشند. حضرت امام صادق(ع)  فرمودند: چون روز قیامت شود خداوند عالم و عابد را برانگیزد، پس به عالم می گویند بایست و برای مردم شفاعت كن به پاداش اینكه آنان را نیكو تربیت كردی...(9)

از جملة شفیعان، زائران قبر امام حسین(ع) هستند. امام صادق(ع) فرمودند: ... به زوار قبر امام حسین(ع) گفته می شود دست هر كه را كه دوست دارید بگیرید و آنها را به بهشت ببرید...(10) و از جمله شفاعت كنندگان ملائكه می باشند(11) همان طور كه قرآن كریم نیز شفاعت می كند.(12)

قرآن در قیامت شفاعت می کند

هر كسی كه در جوانی قرآن را بخواند به طوری كه با گوشت و خون او مخلوط شود خداوند او را با سفرای گرامی و ابرار خود قرار می دهد و قرآن روز قیامت از او حمایت و جانب داری می کند و در درگاه الهی عرض می کند خداوندا هر صاحب کرداری به اجر عمل خود رسیده است مگر آنکس که به گفتار من عمل نمود.

خداوندا اعطایای خود را به او برسان. خداوند دو حله از حله های بهشت به او می پوشاند و تاج کرامت بر سر او می نهد آنگاه به قرآن خطاب می فرماید و می گوید فزونتر از این مایل بودم سپس خداوند مقام امن را در دست راست و مقام خلد را در دست چپ او می نهد و وارد بهشت می گردد به او گفته می شود یک آیه از آیات قرآن را تلاوت کن و یک درجه بالاتر برو آنگاه به قرآن خطاب می شود آیا عطایای خود را به او دادیم و تو را راضی نمودیم؟

قرآن می گوید: آری خداوندا

بنابراین قرآن از خداوند در خواست می کند و در درگاه الهی شفاعت می کند.(13)

راجع به شفاعت قرآن روایت فراوانی در کتاب سنی و شیعه نقل شده است:

از پیامبر اسلام نقل شده:

قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعت او پذیرفته می شود و شکایت کننده ای است که خصومت او تصدیق می شود.

از پیامبر اسلام نقل شده:

قرآن را بیاموزید زیرا قرآن برای اصحاب خود روز قیامت شفاعت خواهد نمود.

از جمله شفیعان علماء و شهدا می باشند. حضرت امام صادق(ع)  فرمودند: چون روز قیامت شود خداوند عالم و عابد را برانگیزد، پس به عالم می گویند بایست و برای مردم شفاعت كن به پاداش اینكه آنان را نیكو تربیت كردی...

 

از پیامبر اسلام نقل شده:

روزه و قرآن برای کسی که روزه گرفته است و در شبها قرآن تلاوت کرده استشفاعت می کنند روزه می گوید پروردگارا این شخص را از خوردن غذا و انجام شهوات در روز مانع شدم پس شفاعت مرا درباره او بپذیر.

قرآن می گوید من این شخص را از خواب شب باز داشتم پس شفاعت مرا درباره او بپذیر. پس شفاعت هر دو درباره او پذیرفته می شود.

از حضرت محمد(ص) نقل شده:

سوره تبارک که سی آیه است برای شخصی که آن را خوانده است شفاعت می کند تا او آمرزیده شود.

از حضرت محمد(ص) نقل شده:

شفاعت کنندگان پنج تایند: 1 – قرآن 2 – خویشاوندان 3 – امانت 4 – رسول اکرم(ص) 5 – اهل بیت(ع)

امیرمومنان امام علی(ع) می فرمایند:

بدانید که قرآن شفاعت کننده است و شفاعت او پذیرفته می شود و گوینده است و گفتارش تصدیق می گردد و هر کس قرآن برای وی روز قیامت شفاعت کند شفاعت قرآن در باره او پذیرفته می شود.(14)

 

پی نوشت ها:

1_( راغب اصفهانی، مفردات، چاپ دوم، انتشارات مرتضوی، چاپخانه حیدری، ص 270)

2_( جعفر سبحانی، الهیات، ج 4، ص 344، چاپ دوم، نشر مركز جهانی علوم اسلامی قم.)

3_( شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 1، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، ص 247.)

4_( علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه مكارم شیرازی، ج 1، چاپ گلشن، ص 238.)

5_( سورة شعرا، آیة 100.)

6_( موسوی اصفهانی، مكیال المكارم، ج اول، ترجمة سیدمهدی حائری قزوینی، چاپ نگین، ص 453، و بحارالانوار، 8/42.)

7_( تفسیر المیزان، ج 1، ص 238.)

8_( مكیال المكارم، ج اول، ص 454، و، ج 8، ص 59.)

9_(همان، بحارالانوار، ج 8، ص 59.)

10_( مكیال المكارم، ج اول، ص 444 و 445، و بحارالانوار، ج 101، ص 27.)

11_(تفسیر المیزان، ترجمه مكارم شیرازی، ص 227.)

12_( مجموعه آثار شهید مطهری، ج اول، ص 254. )

13_ (الکافی، ج 2، ص 601)

14_ (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 2)

 منبع:تبیان

جمعه 26/7/1392 - 14:14
عقاید و احکام
روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر(ع) پ شکایت کرد که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.
حضرت الیاس(ع) فرمود: چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید: «بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.
حضرت خضر(ع) فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.

 
منبع:دوچیز گرانبها
جمعه 26/7/1392 - 14:13
عقاید و احکام
اهمیت و ثمرات دیدار با اقوام،آشنایان و دوستان همواره مورد توجه و تاکید امامان بزرگوار بوده است تاجایی که رسول خدا(ص) صله رحم را یکی از کارهایی می داند که بدبختی را به خوشبختی تبدیل می کند.

رسول اکرم(ص) فرمودند: صدقه بجا و نیکوکارى و نیکى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بد جلوگیرى مى کند.

امام رضا(ع) نیز به صله رحم اهتمام ویژه ای داشته اند و فرمودند: پیوند خویشاوندى را برقرار کنید گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترین پیوند خویشاوندى، خوددارى از آزار خویشاوندان است.

 

منبع:بسیج

جمعه 26/7/1392 - 14:12
عقاید و احکام
بنیان غفلت های انسان در جلوه های گوناگون آن، فراموشی خداوند و بی خبری از حقایق هستی است. رهاورد این صفت زشت و زیانبار، دل سپردن به هواها و هوس ها، چشم دوختن به سرگرمی ها و لذت بردن از نافرمانی های خداوند مهربان است.

با اندك نگاهی به مجموع معارف روشنی بخش در می یابیم جدی گرفتن مسئولیت های خود در برابر خویشتن، خداوند و خلق خدا یگانه فریادرس و مددكار انسان برای نجات از غفلت و ضلالت و دستیابی به عظمت و عزت است.با وجود دل مشغولی های پوچ و بی ارزش و بی خبری از یاد خدا در زندگی، شاخ و برگ های غفلت یكی پس از دیگری نمایان می شود.

شور و اشتیاق نسبت به مال اندوزی، بی تفاوتی نسبت به رزق ناپاك و مال حرام، كوچك شمردن سلسله دستورهای انسان ساز و مستحبات، فرو رفتن در سرگرمی های به ظاهر زیبا و فریبا، اسارت در زنجیر های ویرانگر آرزوهای دور و دراز، حضور در محافل گناه و دلخوشی به شوخی های زشت و زیانبار، بی میلی نسبت به عبادات و سرانجام نفرت و بیزاری از ارزش های دینی و الهی از نشانه های غفلت هستند.

اگر غفلت به معنای بی خبری، مستی مال و مقام، غرور و خودپرستی یا بی بصیرتی و دل مردگی است، آنچه به انسان هوشیاری و خداجویی، سنجیدگی در پندار و گفتار و رفتار یا بصیرت و بینایی در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی می بخشد،عوامل دور كننده غفلت به شمار می آید.

یاد خدا و ذكر پروردگار عامل موثر و مفیدی برای غفلت زدایی از ساحتو جود انسان است. زیزا ذكر نور است و نور با تاریكی یا غفلت یك جا جمع نمی شود. نا گفته پیداست هنگام یاد خدا، آگاهی و هوشیاری با تو جه به آنچه می گوییم روشنایی بخش دل و دیده است نه آنچه بر زبان جاری كنیم.

خداوند مهربان ذكر را چنین می داند و می فرماید: پس به یاد من باشید تا با یاد شما باشم.. پروردگار خود را بسیار یاد كن؛و به هنگام صبح و شام،او را تسبیح بگو... پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد كن و از غافلان مباش.(1)

توجه به نماز واجب و ادای آن در وقت خاص خود، نشانه ای روشن از انس و علاقه انسان به عبادت، به ویژه نماز است و این خود نسیمی روح نواز از نورانیت و رحمت الهی است كه با خود غبارهای غفلت را از وجود می زداییم و روشنی عشق و اندیشه عبودیت، بصیرت و بیداری به انسان می بخشد.

استغفار به ویژه در هنگامه های خاص همانند سحرگاهان نشان دیگری از غیر غافلان و متوجهان به ذات اقدس پروردگار مهربان است.از این رو خداوند خود فرمان این شیوه عرشی را می دهد و می فرماید: از پروردگار خویش آمرزش طلبید،سپس به سوی او باز گردید؛تا شما را مدت معین از مواهب زندگی این جهان به خوبی بهره مند سازد و باران آسمان را پی در پی بر شما بفرستد؛و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید.. او بسیار آمرزنده است. باران های پر بركت آسمان را پی در پی بر شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كندو باغ های سر سبز و نهر های جاری در اختیار تان قرار دهد.(2)

"تقوا و پرهیز گاری " یكی دیگر از علائم دوری از غفلت و آرام گرفتن در آغوش سعادت و سیادت است. تقوا به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است از آنجا كه لازمه محافظت از چیزی، پرهیز و احتیاط است و اغلب این مهم همراه با ترس است، به طور مجازی تقوا را به معنای پرهیز یا خوف بیان كرده اند،چنان كه "اتقواالله " را از خدا بترسید معنا نموده اند، در حالی كه معنای صحیح آن خود را از گزند كیفر الهی حفظ كنید است.

"یاد مرگ" نشان شایانی از هوشیاری در زندگی و نماد گویایی از آسیب ماندن از غفلت زدگی است. به گونه ای كه با فضیلت ترین زهد در دنیا، ارزنده ترین عبادت خدا و برترین تفكر، یاد مرگ دانسته شده است كه باعث رهاوردی همانند رضایت به اندك دنیا، فراهم سازی باغی از باغ های بهشت است. در یك نگاه یاد مرگ، انسان را از ریشه های عمیق وابستگی و زنجیر های سخت دلبستگی به جلو ه های زیبا و فریبای زندگی راحت و آسوده می كند و به این باور می رساند كه دنیا گذرگاه است نه اقامتگاه همه ما مسافر و میهمان هستیم نه مقیم و صاحب اختیار.  

 

پی نوشت ها:

1_(سوره بقره آیه 152 ،آل عمران آیه 41 ،اعراف آیه 215 ).

2_(سوره هود آیه 52 ،نوح آیه 10)

منبع:مهر

جمعه 26/7/1392 - 14:11
دعا و زیارت
هر كسی از دل خود با خدا راه دارد. دری از همه دلها به سوی خدا هست. حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا، در وقتی كه اسباب و علل به كلی از او منقطع می شوند تكانی می خورند و به خدا التجا می برند. این یك میل فطری و طبیعی است در وجود انسان که متاسفانه پرده گناه وشقاوت گاهی روی آن را می گیرد. در سختیها كه پرده زایل می شود، خود به خود این میل تحریك می شود و به هیجان در می آید.

دعا دارای شرایطی است که شرط اولش این است كه واقعا خواستن و طلب در وجود انسان پیدا شود و تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن گردد، واقعا آنچه می خواهد به صورت به صورت یك احتیاج و استدعا و حاجت در آید، همان طور كه اگر در یك نقطه بدن یك احتیاجی پیدا شود تمام اعضا و جوارح شروع می كنند به فعالیت و حتی ممكن است عضوی به مقدار زیادی از كار خود بكاهد برای رفع احتیاجی كه در فلان نقطه بدن پیدا شده است.

شرط دیگر دعا ایمان و یقین است. ایمان به رحمت بی منتهای ذات احدیث، ایمان به اینكه از ناحیه او هیچ منعی از فیض نیست. ایمان داشته باشد كه در رحمت الهی هیچ گاه به روی بنده ای بسته نمی شود، نقص و قصور همه از ناحیه بنده است. در حدیث است:اذا دعوت فظن حاجتك بالباب؛یعنی آنگاه كه دعا می كنی حاجت خود را دم درآماده فرض كن.

یک شرط دیگر دعا این است كه بر خلاف نظام تكوین یا نظام تشریع نباشد. دعا استمداد و استعانت است برای اینكه انسان به هدف هایی كه خلقت و آفرینش و تكوین برای او قرار داده و یا تشریع و قانون آسمان الهی كه بدرقه تكوین است معین كرده برسد. دعا اگر به این صورت باشد شكل یك حاجت طبیعی به خود می گیرد و دستگاه خلقت به حكم تعادل و توازنی كه دارد و هر جا احتیاجی هست فیض و مدد می رسد،او را یاری و كمك می كند.و اما خواستن و طلب چیزی كه بر خلاف هدف تكوین یا تشریع است،مانند خواستن خلود در دنیا یعنی عمر جاویدان كه مرگ هر گزبه سراغش نیاید یا خواستن قطع رحم،قابل استجابت نیست، یعنی این گونه دعاها مصداق واقعی دعا نمی باشد.

شرط دیگر اینكه حالتی كه بالفعل دارد و آرزو دارد آن حالت تغییر و حالت بهتری پیدا كند،نتیجه كوتاهی و تقصیر در وظایف نباشد و به عبارت دیگرحالتی كه دارد و دعا می كند آن حالت عوض شود، عقوبت و نتیجه منطقی تقصیرات و گناهان ما نباشد كه در این صورت تا توبه نكنیم و علل و موجبات این حالت را از بین نبرد آن حالت عوض نخواهد شد. مثلا امر به معروف و نهی از منكر واجب است.صلاح و فساد اجتماع بستگی كامل دارد به اجرا و عدم اجرای این اصل.نتیجه منطقی ترك امر به معروف و نهی از منكر این است كه میدان برای اشرار باز می شود و آنها بر مردم مسلط می گردند.اگر مردم در این وظیفه خود كوتاهی كنند و به عقوبت و نتیجه منطقی این كوتاهی مبتلا شوند و آن وقت بخواهند ابتلاهای خود را با دعا رفع كنند،ممكن نیست. راه منحصر این است كه توبه كنند و دو مرتبه در حدود امكانات خود امر به معروف و نهی از منكركنند. البته در این صورت تدرجا به هدف و مطلوب خود خواهند رسید.

در حقیقت این گونه دعاها نیز بر خلاف سنت تكوین و تشریع است. همین طوراست آدمی كه عمل نمی كند و تنها به دعا می پردازد. او نیز كاری بر خلاف سنت تكوین و تشریع می كند. امیرالمومنین (ع) می فرماید:الداعی بلا عمل كالرامی بلاوتر؛ یعنی آن كه عمل نمی كند و دعا می كند مانند كسی است كه با كمانی كه زه ندارد می خواهد تیر اندازی كند؛ یعنی عمل و دعا مكمل یكدیگرند،دعای بدون عمل اثر ندارد.

شرط دیگر این است كه واقعا مظهر حاجت باشد؛در موردی باشد كه انسان دسترسی به مطلوب ندارد، عاجز است ناتوان است.اما اگرخداوند كلید حاجتی را به دست خود انسان داده و اوكفران نعمت می كند و از به كاربردن آن كلید مضایقه دارد و از خدا می خواهد آن دری را كه كلیدش در دست دعا كننده است به روی او باز كند و زحمت به كار بردن كلید از دوش او بر دارد، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست. 

منبع:مهر
جمعه 26/7/1392 - 14:9
مهدویت
از وجود مبارک امام باقر(ع) رسیده است: وقتی ولی عصر أرواحنا فداه ظهور می‌کند که ذات أقدس إله لطفی نسبت به امت انسانی و اسلامی داشته باشد، و دست مرحمت إله بر بالای سر امت اسلامی کشیده بشود، که عقل اینها و اندیشه اینها کامل باشد؛ اینها اندیشوران فرزانه خواهند بود، و خردمندان مُتبحّر و حکیم. آنچه که در جامعه اسلامی می‌گذرد و حکومت می‌کند، "فرهنگ دینی" است. با این رشد مردم شرایط علمی ظهور حضرت را فراهم کرده‌اند. طبق این روایتی که از امام باقر(ع) رسیده است؛ تا مردم عاقل نشوند، معارف دین را درست نشناسند، و معنای امامت را درست ارزیابی نکنند، توفیق انتظار ولی عصر أرواحنا فداه نصیب آنها نخواهد شد.

دوّمین شرط که مربوط به مدیریت، مدبریّت، شهامت و شجاعت در اجرای احکام الهی است، بیانی است که باز از وجود مبارک امام باقر(ع) رسیده است که یاران راستین ولی عصر و اصحاب آن حضرت،‌ اَجری مِنْ لِیثْ وَ اَمضَی مِنْ سِنانْ . یعنی از شیر شجاع تر و از نیزه تیز ترند. نمونه اینگونه از شهامت‌ها را در دفاع مقدّس 8 ساله، مردم ایران اسلامی نشان داده‌اند. زن و مرد، بزرگسال، میانسال و نوسال نشان دادند که برای حفظ دین می‌توان از شیر با شجاعت‌تر بود، و از نیزه تیز تر بود، و هرگونه خطری را با جان خرید! پس اگر از نظر رشد فرهنگی به آن نِصاب راه یافتند، و از نظر شهامت و شجاعت به این نِصاب بار یافتند؛ آنگاه شرایط ظهور را تحصیل کرده‌اند.

طنین دعوت مردم به مبدأ و معاد

وقتی وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه جلوه می‌کند، ندائی که طنین انداخت و ندائی که از آن حضرت به گوش عالمیان می‌رسد، این است: اُذَکِّرُکُمُ اللهْ أیُّهَا النّاسْ وَ مُقامَکُمْ بِینَ یَدَی رَبَّکُمْ. اوّلین حرف این است: مردم! من شما را به مبدأ و معاد که هُوَ الأوَّلُ وَ الآخِر است، متذکّر می‌کنم. شما به یاد بیاورید خدا را که مبدأ آفرینش شماست، و به یاد بیاورید لحظه‌ای که در حضور خدا حاضر می‌شوید برای پاسخ دادن به سئوالات الهی؛ که در برابر دستورات او چه کرده‌اید.
اگر کسی مبدأ را متذکّر بود، و معاد را متذکّر بود؛ مشکل اخلاقی، حقوقی، فقهی و مانند آن نخواهد داشت. منشأ همه تیرگی‌ها و تبهکاری‌های ما غفلت از مبدأ و معاد است. لذا وجود مبارک ولی عصر أرواحنا فداه وقتی ظهور کرد، اوّلین سخنش این است: مردم! به یاد روز حساب باشید. اگر کسی بداند تمام کارها تحت حساب است، و در برابر هر فکر و اندیشه‌ای که دارد باید پاسخگو باشد؛ در برابر هر قیام، رفتار، گفتار و نوشتاری که ارائه کرده است، باید پاسخگو باشد؛ چنین انسانی جز براساس آیه سوره اسراء حرکت نمی‌کند که: "رَبِّ اَدخِلْنِی مُدخَلَ صِدقْ وَ اَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقْ" . هر کاری که می‌خواهد وارد شود به نام و یاد خدا، از آن کار بیرون بیاید به نام و یاد خدا.

 

پی نوشت:

(گزیده‌ای از پیام گفتاری آیت الله جوادی آملی به بیست و ششمین سمینار سراسری فرهنگی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا)

منبع:شبستان

جمعه 26/7/1392 - 14:9
اهل بیت
«مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم» یکى از کتاب هاى ارزشمند شیعه، نوشته آیت‏اللّه‏ سیدمحمدتقى موسوى اصفهانى(1348 ـ 1301ق) است که به قصد اداء حق حضرت بقیة‏اللّه که حقش بر گردن ما افزون‏تر از همه مردم است، احسانش بیشتر و بهتر از همه شامل حال خلق مى‏شود و نعمت ها و منت ها بر ما دارد ـ به رشته تحریر درآمده است.
اصل کتاب به زبان عربى است و مؤلف در مقدمه مى‏نویسد:
"چون ما نمى‏توانیم حقوق آن حضرت را ادا نماییم و شکر وجود و فیوضاتش را آن طور که شایسته است، به جا آوریم بر ما واجب است آن مقدار از اداى حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است، انجام دهیم. . . بهترین امور در زمان غیبت آن حضرت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا براى تعجیل فرج او و اهتمام به آنچه مایه خشنودى آن جناب و مقرب شدن در آستان اوست، مى‏باشد."

اهدا قرائت قرآن به آن حضرت 

و بر فضیلت و استحباب آن دلالت دارد آنچه ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی در کافی از علی بن المغیره روایت آورده است که گوید: "به حضرت ابوالحسن امام کاظم(ع) عرض کردم: پدرم از جد تو راجع به ختم کردن قرآن در هر شب پرسیده بود، جد تو به او فرموده بود: در هر شب.
به آن جناب عرضه داشته بود: در ماه رمضان نیز؟ جد تو فرموده بود: ماه رمضان نیز، پدرم به او عرضه داشته بود: آری تا هر قدر که بتوانم. پس از آن پدرم قرآن را چهل بار در ماه رمضان ختم می کرد.
سپس من بعد از پدرم آن را ختم می کردم، بسا که بر او می افزودم و یا کمتر از آن را ختم می کردم به مقدار فراغت و اشتغال و نشاط و بی حالیم، پس هر گاه روز فطر شود برای رسول خدا یک ختم و برای علی ختمی دیگر و برای فاطمه ختمی دیگر، سپس برای ائمه تا به شما رسد، قرار می دهم که از آن هنگام که در این خال بوده ام یک ختم قرآن برای شما قرار داده ام به سبب این کار چه پاداشی برایم هست؟
امام کاظم(ع) فرمود: پاداش تو آن است که روز قیامت با آنان باشی عرض کردم الله اکبر چنین پاداشی برای من است؟ سه مرتبه فرمود: آری"
می گویم: وجه استدلال اینکه ظاهر از سخنان امام مترتب شدن ثواب بر آن عمل از این جهت است که به پیامبر و امام هدیه می شود و تقرب به ایشان است و خصوصیتی در امامان یاد شده نبوده است بلکه از گفته راوی چنین بر می آید که یک ختم قرآن را برای امام کاظم قرار می داد چون آن حضرت امام زمانش بوده است، لذا گفت: از آن هنگام که در این حال بوده ام ... و امام کارش را تصدیق و او را تحسین فرمود.
و حاصل از ملاحضه این حدیث و دقت در آن: استحباب هدیه کردن قرائت قرآن به پیامبر اکرم و صدیقه کبری و هر یک از ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین می باشد.
و موید این است هدیه کردن نماز به ایشان و شواهد دیگری نیز دارد که برای کاوشگر در روایات ایشان ظاهر می گردد، از خداوند عزو جل خواستاریم که ما و همه مومنین را ان شاالله به حق محمد و آل او برای این کار توفیق دهد.

 

منبع:شبستان

جمعه 26/7/1392 - 14:8
عقاید و احکام

سلفی‌گری تکفیری به گرایش گروهی از سلفیون گفته می‌شود که مخالفان خود را کافر می‌شمارند و مطرح‌ترین آنان «وهابیت تکفیری» با محوریت عربستان سعودی است.

وهابیت تکفیری یکی از مشکلات دنیای کنونی مسلمانان (شیعه و سنی) است. آنها با اتهام‌های ناشایستی که به شیعیان می‌زنند باعث گمراهی مسلمانان و عده زیادی از مردم دنیا می‌شوند.

 

یکی از اشکالات وهابیت به شیعه این است که باید در مصیبت، صبر کرد و از بى‌‏قرارى و بى‏‌تابى پرهیز نمود و از سیلى برچهره زدن و مانند آن خوددارى کرد. با این وصف، چرا شیعه در ایام سوگوارى بر خلاف این مسائل، عمل مى‌‌‌‌‏کند؟ و چه بسا به خاطر همین کارها، شیعه را مشرک و مرده پرست می‌خوانند.

پاسخ:‏

پیامبر اکرم(ص) آنگاه که فرزندش ابراهیم درگذشت، چنین فرمود: «چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان».(1)

در جنگ احد، آنگاه که حمزه شهید شد، صفیه دختر عبد المطّلب‏ در دامنه احد به دنبال پیامبر مى‌‏گشت. وقتى حضرت او را دید، میان انصار و او فاصله انداخت و فرمود: او را به حال خود واگذارید. صفیه کنار جنازه حمزه نشست و گریست. هرگاه صدایش به گریه بلند مى‌‏شد، صداى گریه پیامبر(ص) نیز بلند مى‌‏شد و اگر او آهسته مى‏‌گریست پیامبر هم آهسته گریه مى‌‏کرد. فاطمه، دختر رسول اللَّه(ص) نیز مى‌‏گریست. پیامبر(ص) به دخترش فاطمه مى‏‌فرمود: «هیچ کس مانند تو مصیبت نخواهد دید.»(2)

حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر پیویسته مى‌‏گریست و مى‏‌فرمود: اى پدر، تو به پروردگارت نزدیک شدى و دعوتش را اجابت کردى، اکنون بهشتِ برین جایگاه تو است.(3)

در طول تاریخ اسلام، گریه برگذشتگان و نزدیکان در میان مسلمانان؛ اعم از صحابه و تابعان، بیش از آن است که ما در اینجا منعکس کنیم حتى گریه‌هاى شیخین (ابوبکر و عمر) در موارد زیادى، هنگام درگذشت دوستانشان در تاریخ ثبت شده است.(4)

عایشه مى‌‏گوید: پس از آن که رسول خدا قبض روح شد، سر او را بر بالش نهادم و برخاسته با زنان دیگر، بر سر و صورت زدم.(5)

سوگوارى براى عزیزان، که از فطرت انسان سرچشمه مى‌‏گیرد، نه تنها مطلوب و خواستنى است، حتى تاریخ مى‏‌گوید: در جنگ احد، زنان‏ انصار بر کشتگان خویش سوگوارى مى‏‌کردند. ناگاه پیامبر(ص) به خاطرش آمد که عمویش حمزه، که شربت شهادت نوشیده است، سوگوار ندارد، از زنان انصار خواست همچنان که بر نزدیکان خود اشک عاطفه مى‌‏ریزند بر حمزه نیز گریه کنند.(6)

 

وقتى پیامبر بر مرگ یکى از دخترانش مى‌‏گریست، عبادة بن صامت از علت گریه پرسید. حضرت پاسخ دادند: گریه، رحمتى است که خداوند در نهاد فرزندان آدم قرار داده است و خداوند فقط بر بندگان عطوف خود رحم خواهد کرد.(7)

نکته دیگر اینکه درگذشت شخصیت‌‏‌هاى اسلامى و رهبران دینى حساب دیگرى دارند. سوگوارى در ایّام درگذشت آنان، نه تنها به معناى بى‌‏صبرى شخصى نیست، بلکه به معناى نوعى حمایت از آنان و دعوت به راه آنان است.

آنان جهادگران واقعى اسلام بودند که هرگز با ظالمان اموى و عباسى نساختند و شربت شهادت نوشیدند. راهپیمایى و به اصطلاح مردم، هیئت‌‏هاى عزادارى، براى احیاى مکتب آن‏‌هاست و هر نوع سینه‌‏زنى و نوحه سرایى، همه و همه به منظور زنده کردن راه و رسم آن‌‏هاست که بار دیگر امت اسلامى در دام منافقان ستمگر نیفتند که «مرگ سرخ به از زندگى ننگین است».

نتیجه‏

1. از این بیان نتیجه مى‏‌گیریم که سوگوارى، گریه و اشک ریختن در فراق عزیزان، رحمتى الهى است و حاکى از کمال انسانى است که در مقابل سنگدلى که از هیچ چیز اثر نمى‌‏پذیرد و به هیچ کسى رحم نمى‏‌کند قرار دارد.

2. راه پیمایى و عزادارى و نوحه سرایى دسته جمعى براى احیاى مکتب، امرى مطلوب است و نه تنها مورد نهى نیست بلکه مورد ستایش است.

3. نوحه سرایى‌‏ها و راهپیمایى‌‏هاى شیعه در تاسوعا و عاشورا و در مناسبت‏هاى دیگر، جنبه سیاسى نیز دارد و هدف این است که بنى امیه را محکوم کنند و همه کسانى را که لب فرو بسته و مؤید آن‏‌ها بوده‌‏اند از خود طرد کنند تا مظلومیت اهل بیت و ستمگرى اموى‏‌ها، زنده نگاه دارند.

4. مخالفان عزادارى از آن مى‏‌ترسند که مظلومیت اهل بیت و ستمگرى اموى‏‌ها بار دیگر مطرح شود و به دنبال مستمسک‌‏هایى هستند که شیعه را از این کار باز دارند. در این راستا روایاتى را مطرح مى‌‏کنند که ما نیز منکر آن‏‌ها نیستیم، ولى هدف آنان سرپوش نهادن بر اعمال بنى‏‌امیه و منزوى ساختن خاندان رسالت است.

اگر در این عزادارى‏‌ها، کارى بر خلاف دستور الهى صورت گیرد، هیچ عالمى آن را تجویز نمى‌‏کند و حساب مکتب را باید از کار برخى از افراطى‏‌های عوامانه جدا کرد. (8)


پی نوشت ها:

1_ (مجمع الزوائد، ج 3، ص 8)
2_ (امتاع الأسماع، مقریزى، ص 154)
3_ (صحیح بخارى، باب مرض النبى و وفاته؛ مسند أبى داود، ج 2، ص 197؛ سنن نسائى، ج 4، ص 13؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 163؛ تاریخ الخطیب، ج 3، ص 262)
4_(به کتاب «مرزهاى توحید و شرک»، صص 195- 201 مراجعه فرمایید)
5_ (تاریخ طبرى، ج 2، ص 441)

6_ (مجمع الزوائد، ج 6، ص 120. این رویداد گویا پیش از سوگوارى «صفیه» براى حمزه بوده است.)

7_ (سنن ابى داود، ج 2، ص 58؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 481)

8_(پاسخ جوان شیعی به پرسش‌های وهابیان، ص 69)

منبع:فارس

چهارشنبه 24/7/1392 - 22:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته