ورزش و تحرک
مقدمه
تحقیقات بسیاری نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیکی با سلامت روانی و بویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد. ورزش از اضطراب و افسردگی میکاهد، اعتماد به نفس را افزایش میدهد و خود پنداره را تقویت میکند. ورزش بویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد کردن انرژیهای اندوخته شده است و این خود بسیار لذتبخش و آرامشدهنده است.
شرکت در فعالیتهای ورزشی به اجتماعی شدن و کسب مهارت و کفایت و همچنین دوستیابی و ارتباط سالم با همسالان کمک میکند. در جریان یکی از پژوهشهای اخیر ( SIMON 1999 ) در ایالات متحده 65 درصد از جوانان ابراز کردند که ورزش آنها را از اعتیاد به الکل و مواد مخدر باز داشته است.
در جریان فعالیتهای ورزشی شدید میزان ترشح اندورفینها افزایش مییابد و به همین دلیل ورزشکاران پس از انجام تمرینات احساس لذت و آرامش خاصی میکنند که به آن اصلاحاً joggrs high گفته میشود. با توجه به شباهت بین اندورفینها و ترکیبات افیونی، ورزش کردن میتواند جایگزین سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود.
در نتیجه تمرینات ورزشی مدام میزان جریان خون در مغز افزایش مییابد. افزایش جریان موجب اکسیژن رسانی و تغذیه بهتر نرونهای مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری میکند. این تاثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندیهای ذهنی در سالمندی میشود. تمرینات ورزشی همچنین موجب آزادسازی نوعی فاکتور رشد به نام B.D.N.F میشود که میتواند نرونها را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بیماریهای آلزایمر و پارکینسون تا حدود زیادی جلوگیری کند.
در تحقیقی که در دانشگاه اورگان در سال 1995 انجام شد 354 دانشجوی کالج در رابطه با تاثیر ورزش بر افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند. ابتدا میزان انجام تمرینات ورزشی در این دانشجویان از حیث شدت و مدت تمرینات در طول سه ماهه قبل از تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و دانشجویان بر اساس میزان تمرینات بدنی به سه دسته ورزشکار (میزان فعالیت سه جلسه در هفته)، فعال (میزان فعالیت یک یا دو جلسه در هفته) و غیرفعال (فعالیت کمتر از یکبار در هفته) تقسیم شدند. سپس هر گروه پرسشنامه واحدی را در زمینه افسردگی پاسخ گفتند که شامل 30 سوال بله و خیر بود. آن گروه از دانشجویان که به عنوان گروه ورزشکار شناخته شده بودند کمترین میزان افسردگی را گزارش کردند.
در تحقیق دیگری 4 نوجوان 12 تا 18 ساله با تشخیص افسردگی عمده به مدت 65 روز سه بار در هفته و هر بار به مدت یک ساعت تمرینات ورزشی راه رفتن سریع و دویدن را انجام دادند. این نوجوانان قبل از شروع برنامه تمرینی، به پرسشنامه افسردگی بک به عنوان پیش آزمون پاسخ گفته بودند. سپس در روزهای بیست و نهم، پنجاهم و شصت و پنجم مجدداً به پرسشنامه مذکور پاسخ گفتند. نتایج نشان دهنده کاهش افسردگی بود.
در تحقیق دیگری که بر روی گروهی از دانشجویان مبتلا به افسردگی متوسط تا خفیف توسط مککان و هونجر در سال 1984 انجام گرفت مشاهده گردید که ورزش در فضای باز میتواند افسردگی را به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد. در این تحقیق دانشجویان به طور تصادفی به سه گروه ورزش در فضای باز ( aerobic exercise )، آرمیدگی و گروه کنترل تقسیم شدند. پس از انجام یک دوره انجام تمرینات مشاهده گردید که ورزش بیشترین تاثیر را در کاهش افسردگی داشته است. البته دانشجویانی که تمرینات آرمیدگی را انجام دادند در قیاس با گروه کنترل میزان افسردگیشان تا اندازهای کاهش یافته بود.
تاثیر تمرینات یوگا:
آزمایشی که در بنیاد کلیولند بر روی 70 نفر از سالمندان بالای 55 سال دارای پرتنشی خفیف تا متوسط انجام شد نشان دهنده تاثیر تمرینات یوگا بر متغیرهای روانشناختی است. در این آزمایش سالمندان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه به مدت 12 هفته دو بار در هفته به انجام تمرینات ساده یوگا پرداختند و گروه دیگر در همین مدت به انجام تمرینات ورزشی همراه با موسیقی پرداختند. وضعیت بالینی دو گروه در زمینههای اضطراب، افسردگی، پرتنشی، احساس خستگی، عصبانیت و اختلالات خواب قبل و بعد از انجام تمرینات و همچنین 12 هفته بعد از خاتمه تمرینات (بعنوان پیگیری) بررسی گردید نتایج نشان داد که گروهی که تمرینات ساده یوگا را انجام میداد در تمام زمینههای یاد شده در مقایسه با دیگر گروه تمرینات ورزشی همراه با موسیقی بیشتر بهبود یافته بود.
تحقیقی که در جنبش سالمندان آمریکا در فلوریدا بر روی بیش از صد نفر از زنان سالمند انجام گرفت نشان داد که انجام تمرینات یوگا میتواند اضطراب، تنش و عصبانیت را کاهش داده و عزتنفس را افزایش دهد. در این آزمایش شرکت کنندگان به طریق کاملاً تصادفی در گروه آزمون و گروه شاهد قرار گرفتند.
گروه آزمون روزانه 35 دقیقه به انجام تمرینات یوگا میپرداختند. برنامه تمرینی آنها شامل تمرینات بدنی و تنفس، آرمیدگی و مراقبه بود. پیش از اجرای آزمایش گروه آزمون و شاهد توسط آزمونهای مقیاس عزتنفس روزنبرگ و پرسشنامه اضطراب استیت تریت مورد ارزیابی قرار گفتند. نتایج نشان داد که گروهی که یوگا تمرین میکرد اضطراب کمتر و عزتنفس بالاتری نسبت به گروه شاهد داشت.
در تحقیقی که بر روی 87 نفر از دانشجویان در دانشگاه ایالتی کنت در آمریکا صورت گرفت دانشجویان را به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم نمودند.
دو گروه از دانشجویان به ورزش شنا پرداختند و یک گروه حرکات و وضعیتهای یوگا را تمرین کردند و بر گروه دیگر که به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده بود هیج متغیر ورزش اعمال نشد. دانشجویان هر چهار گروه قبل و بعد از انجام تمرینات توسط آزمونهای خلق و شخصیت مورد ارزیابی دقیق قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیلهای آماری نشان داد که دانشجویانی که به ورزشهای شنا و یوگا پرداخته بودند نسبت به گروه شاهد خشم یا تنش افسردگی و پریشانی کمتری داشتند. همچنین دانشجویان پسری که به ورزش یوگا پرداخته بودند در مقایسه با گروه شناگر تنش و خستگی و عصبانیت کمتری داشتند. ظاهراً اثر یوگا و شنا بر دانشجویان دختر تقریباً یکسان بود و تفاوت چشمگیری بین دختران دانشجو که به یوگا و شنا پرداخته بودند مشاهده نگردید.
فرضیاتی در تبیین تأثیرات ورزش
فرضیه کتهکولامینها: کته کولامینها گروهی از مواد شیمیایی مانند نوراپینفرین، اپینفرین و دوپامین هستند که به عنوان انتقال دهنده شیمیایی عمل میکنند. نوراپی نفرین و دوپامین بر یادگیری و حافظه تاثیر میگذارند. تمرینات منظم، ترشح این ترکیبات را افزایش داده و مقدار آنها را در پلاسمای خون زیاد میکند (کتی و براون، 1966،1973) . بنابراین انجام تمرینات ورزشی به طور منظم میتواند از طریق افزایش ترشح انتقال دهندههای شیمیایی، موجب تقویت حافظه و تغییرات خلقی شود.
فرضیه اندورفینها: اندورفینها دستهای از مواد شیمیایی هستند که از نرونهای مغز ترشح میشوند و آثار شبه افیونی دارند (ضد درد و آرامبخش).
تمرینات ورزشی و بویژه دویدن میتوانند موجب افزایش اندورفینها شوند. همچنین مصرف الکل یا برخی از غذاها، موجب تحریک ترشح این مواد میشوند. تزریق ماده نالوکس که در پیوند با گیرندههای اندورفینی مانع اثربخشی اندورفین میشود، میتواند تاثیرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد. بنابراین میتوان گفت تاثیرات خلقی ناشی از ورزش عمدتاً ناشی از ترشح اندورفینها است (جانال 1984).
تاثیر ورزش بر حافظه
تحقیقات دکتر هیتر.س. اولیف در دانشگاه علوم تندرسی اورگان در آمریکا نشان داد که سالمندانی که یک برنامه تمرینی شامل راه رفتن سریع بر روی نوارگردان را سه بار در هفته و به مدت یک ساعت، در طول چهار ماه انجام میدادند حافظه و زمان واکنش آنها، بهبود یافته بود.
تحقیقات بیشتر نشان داد که آهسته دویدن ( Jogging )، راهپیمایی، دوچرخهسواری و حرکات موزون نیز مانند راه رفتن سریع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان میشوند. (اولیف -2000)
پژوهشگران همچنین دریافتند که سالمندانی که در یک برنامه تمرینی قدرتی و انعطافی به مدت یک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجرای آزمونهای حافظه، بهبود یافت. اگر چه این گونه بهبود حافظه بیشتر در سالمندانی که تمرینات هوازی انجام میدهند رخ میدهد، اما تحقیقات بیشتر نشان داده است که هیچ تمرین ورزشی نسبت به تمرینات ورزشی دیگر از لحاظ تاثیر بر حافظه برتری ندارد. به عبارت دیگر بین ورزشهای مختلف از حیث تاثیر بر حافظه تفاوت معنی داری مشاهده نمیشود.
در تحقیقی دیگر، سالمندانی که به تازگی بازنشسته شده بودند و زندگی کم تحرکی را آغاز کرده بودند، در طول 4 سال توسط آزمونهای شناختی گوناگون مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بررسیها، نشان داد که توانمندیهای شناختی این سالمندان از زمان بازنشستگی تا 4 سال بعد از آن به طور فزایندهای کاهش مییابد.
از سوی دیگر، سالمندانی که پس از بازنشستگی در تمرینات منظم از قبیل راهپیمایی، آهسته دویدن، دوچرخهسواری و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمونهای شناختی آنها در طول 4 سال کاهشی صورت نگرفته بود. (همان منبع)
در پژوهشی دیگر که در ژاپن انجام گرفت 827 نفر از سالمندان بالای 65 سال در طول یک دوره 7 ساله، مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود سالمندانی که هر روز در تمرینات ورزشی شرکت میکنند و همچنین سالمندانی که فعالیت بدنی متوسط تا شدید، قسمتی از کار روزانه آنها را تشکیل میدهد در مقایسه با سالمندان کم تحرکتر به طور معنی داری کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند. در واقع بسیاری از پژوهشگران معتقدند که یک زندگی پرتحرک ممکن است افراد را در برابر ابتلا به بیماری آلزایمر مقاوم سازد. (همان منبع)
در مطالعهای که به منظور تبیین علل بهبود حافظه در اثر تمرینات ورزشی بر روی موشها انجام گرفت، ابتدا گروهی از موشها به دو دسته تقسیم گردیدند. به یک دسته اجازه داده شد که به طور آزادانه بر روی چرخ گردان بدوند. در مقابل، دسته دیگر هیچ گونه تمرینی انجام نمیدادند. وقتی که این دو گروه از لحاظ ساختارهای مغز با یکدیگر مقایسه شدند معلوم شد که در موشهای دونده، سلولهای بیشتری در ناحیه هیپوکامپ وجود دارد. این ساختاری است که در حافظه و یادگیری نقش تعیین کنندهای دارد.
پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآیندهای مشابهی در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، تمرینات ورزشی ممکن است موجب تقویت ساختار هیپوکامپ در انسان شوند.
دکتر نیکل برکتولد معتقد است که تمرینات ورزشی برای سلامت جسم و روان، به یک اندازه، ضرورت دارد. کشف هیجان انگیزی که صورت گرفته این است که تمرینات ورزشی علاوه بر افزایش جریان خون در مغز، میزان تولید مولکول BDNF را هم افزایش میدهند. BDNF نوعی فاکتور رشد است که نرونهای مغز را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم میکند و به بقای آنها کمک میکند. این مولکول همچنین میتواند از تباهی سلولها در اثر بیماریهای آلزایمر و پارکینسون جلوگیری کند. (همان منبع)
دکتر برکتولد مدعی است که بر طبق نتایج آزمایشهایی که اخیراً در رابطه با تاثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNF میتواند بر یادگیری و حافظه تاثیر مثبت داشته باشد. بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خود در مغز، تعداد سلولهای مغز در ناحیه هیپوکامپ و ترشح مولکولهای حفاظتی مانند BDNF افزایش مییابد. مجموعه این فرآیندها میتواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند.
دکتر کریستین یافه استاد روانپزشکی و عصبشناسی دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو معتقد است که انجام تمرینات ورزشی میتواند کاهش توانمندیهای شناختی را که در اثر سالمندی حادث میشود به تاخیر اندازد. تمرینات ورزشی با افزایش رشد سلولهای عصبی و گسترده شدن ارتباطات بین سلولی که برای یادگیری و حافظه ضرورت دارد میتواند مغز را جوان و فعال نگهدارند.
تاثیرات تمرین بر سلولهای عصبی ناشی از افزایش جریان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهای رشد میشود و میتواند از سکته مغزی پیشگیری نماید. از سوی دیگر تمرینات ورزشی میتواند مانند برخی ترکیبات دارویی، موجب آزادسازی سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین شود.
دکتر یافه در یک بررسی طولی، گروهی از زنان بالای 65 سال را به مدت 8 سال و با در نظر گرفتن میزان فعالیت جسمانی آنان (از قبیل دویدن، دوچرخهسواری، باغبانی و پیاده به خرید رفتن) مورد مطالعه قرار داد. پس از انجام آزمونهای شناختی حافظه، جهتیابی، محاسبات عددی، بیان و توجه و با کنترل سایر عوامل دخیل در سلامتی مانند آموزش، جایگاه اجتماعی، سلامتی عمومی، افسردگی و سیگار کشیدن معلوم شد که تمرینات بدنی تاثیر مستقیمی بر کارکردهای شناختی دارند. زنهایی که بیشتر در فعالیتها مشارکت داشتند به طرز معنیداری کمتر به اختلال در توانمندنیهای ذهنی دچار شده بودند.
بر طبق یافتههای انجمن علم عصبنگر آمریکا که بر اساس آزمایش بر روی موشها بدست آمدهاند، تمرینات ورزشی میتواند در بهبود طیف وسیعی از بیماریها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسیاری از بیماریهای دستگاه عصبی بر اثر تکثیر مجدد سلولهای مغز صورت میگیرد. قبلاً تصور میشد که مغز، ساخت سلولهای جدید را خیلی زود در جریان رشد متوقف میکند، اما در سالهای اخیر پژوهشگران شواهد روشنی یافتهاند که نشان میدهد مغز به تولید سلولهای جدید در طول حیات خود ادامه میدهد البته حتی بدون رشد نرونهای جدید هم ممکن است ساختار مغز به دو طریق تغییر کند، زیرا سلولهای گلیا که در تغذیه نرونها و دفع مواد زاید و سمی نقش دارند میتوانند تکثیر شوند و انشعابات دندریتی نرونها هم میتواند رشد کرده و افزایش یابد. (کالات- 1375)
تمرینات ورزشی موجب تکثیر سلولهای مغز بویژه در ناحیه هیپوکامپ میشود. این ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمایشهایش که بر روی موشها انجام گرفت معلوم گردید که موشهایی که بر روی چرخگردان، مسافتی معادل 4 تا 6 مایل در روز میدویدند، تعداد نرونهای هیپوکامپ در مغزشان شدیداً افزایش مییافت. اما موشهایی که از دویدن محروم بودند در مغزشان تغییری مشاهده نشد. موشهای دونده همچنین، در یادگیری ماز (مسیر پر پیچ و خم)، مهارت بیشتری از خود نشان میدادند. جالب این است که حتی موشهای دونده، از تیرهای از موشها انتخاب میشدند که بطور ارثی در یادگیری ضعیف بودند ولی باز هم دویدن توان یادگیری آنها را افزایش میداد. همچنین مشاهده گردید که دویدن از افت عملکرد ناشی از سالمندی در یادگیری پیشگیری میکند. (یافه-2001)
ظاهراً مطلوب یا نامطلوب بودن تمرینات، برای آزمودنی میتواند در میزان تاثیر آنها بر مغز نقش عمدهای داشته باشد. وقتی گروهی از موشها به جای دویدن، به شنا کردن پرداختند هیچ گونه تغییری در توانایی یادگیری و حافظه آنها مشاهده نگردید. شاید از آنجایی که جوندگان به شنا کردن علاقهای ندارند. فشار روانی ناشی از شنای اجباری مانع از هر گونه تغییر مفیدی در مغز موشها و توانایی یادگیری و حافظه آنان شده بود.(یافه- 2001)
عاملی که موجب افزایش توانایی موشهای دونده در یادگیری شده بود ترشح مولکول BDNF بود. زیرا این مولکول میتواند از حیات سلولهای عصبی و عملکرد بهینه آنها حمایت کند. میزان این مولکول پس از انجام تمرینات در هیپوکامپ افزایش مییابد. (همان منبع)
به طور کلی پژوهشگران دریافتند که محیطهای چالش برانگیز که شامل سه عامل موقعیتهای یادگیری فشرده، تعاملهای اجتماعی و فعالیتهای فیزیکی هستند نقش مهمی در افزایش تعداد سلولهای مغز در جانداران مختلف و حتی در انسان دارند. (همان منبع)
يکشنبه 6/11/1387 - 20:16
آموزش و تحقيقات
دید کلی
نظریات متعددی برای بیان نحوه عملکرد بیهوش کننده های عمومی ارائه شده است چرا که عملکرد آنها را نمیتوان با یک نظریه واحد توضیح داد. در واقع این نظریات تنها آثار ایجاد شده با این بیهوش کننده ها را توصیف میکنند، بدون شرح اینکه چگونه این آثار ایجاد میگردند. به سبب اینکه ساختمان شیمیایی، خواص فیزیکوشیمیایی و آثار فارماکولوژیک این ترکیبات بسیار متفاوت است، پذیرفته شده است که آنها به طور غیر انتخابی سیستم اعصاب مرکزی را از طریق یک مکانیسم فیزیکوشیمیایی تضعیف مینمایند. یعنی اثر این مواد مدیون خواص شیمیایی بوده و با یک گیرنده فارماکولوژیک، تشکیل کمپلکس نمیدهند. به عبارت دیگر بیهوش کننده های عمومی داروهائی فاقد ویژگی ساختمانی هستند.
مواد بیهوش کننده
مواد بیهوش کننده داروهائی هستند که سبب ایجاد بی دردی، از بین رفتن هوشیاری، شل شدن عضلات و فعالیت رفلکسی شده و این عمل را با تضعیف سیستم اعصاب مرکزی به طور غیر انتخابی و برگشت پذیر انجام میدهند. بیهوش کننده های عمومی به دو دسته بیهوش کننده های استنشاقی و داخل وریدی تقسیم میشوند معمولا این داروها را همراه با داروهای الحاقی تجویز می کنند.
عملکرد مواد بیهوش کننده
نظریات موجود درباره عملکرد بیهوش کننده ها را میتوان به نظریات فیزیکی و نظریات بیوشیمیایی طبقهبندی نمود.
نظریات فیزیکی عمدتا بر اساس دو خاصیت فیزیکوشیمیایی مولکول ماده بیهوش کننده یعنی قابلیت قطبی شدن و حجم مولکول بنا نهاده شده است.
نظریات بیوشیمیایی بر پایه آثاری است که بیهوش کنندههای عمومی در سیستم های بیوشیمیایی ایجاد مینمایند. ولیکن، هیچ یک از این نظریات با شواهد تجربی بدون شبهه حمایت نشده است. چند تن از محققین پیشنهاد کرده اند که اثر اصلی که توسط بیهوش کننده های عمومی ایجاد میشود از تداخلات فیزیکی مانند تداخلاتی که سبب تغییرات همآرائی در ماکرومولکولها میگردد ناشی میشود و نقش دوم را تغییرات بیوشیمیایی داراست.
نظریات فیزیکی
نظریات چربی: این نظریه توسط میر در سال 1899 و اورتون در سال 1901 پیشنهاد شده است. در این نظریه چنین فرض شده است که اثر بیهوش کننده ها مستقیما به ضریب توزیع عامل بیهوش کننده بین روغن زیتون و آب بستگی دارد، به این ترتیب که، هر چه این ضریب بزرگتر باشد فعالیت بیهوش کنندگی دارو نیز بیشتر است. این نظریه صرفا بیانگر یک مسیر موازی بین حلالیت در چربی و اثر بیهوش کنندگی میباشد و در هر حال، نحوه اثر بیهوش کننده ها را توضیح نداد.
تعمیمی در نظریه اورتون- میر توسط ولینز در سال 1954 پیشنهاد شده است. طبق نظر او قدرت یک داروی بیهوشی نه فقط به غلظت آن در غشا بلکه به فضائی که اشغال میکند بستگی دارد. بیهوشی هنگامی رخ میدهد که در نتیجه جذب در یک ناحیه آب گریزی، بخشی از داروی بیهوشی که حجم آن دارای اهمیت است به درون فاز غشائی برسد. متعاقبا غشا با جذب مایع یا ایجاد ناهنجاری، منبسط شده و غشای دو لایه فسفولیپیدی سبب میشود که یا مستقیما هدایت یونی مهار شود و یا از تغییرات ضروری در همآرائی پروتئین های غشا که برای هدایت یونی لازم است جلوگیری میکند.
شواهدی مبنی بر اینکه محل اثر بیهوش کنندههای عمومی غشاست وجود دارد. تداخل این داروها با چربیها سبب آثار غیر اختصاصی بیهوشی عمومی میشود، در حالی که تداخل با پروتئین غشا دلیلی برای اثر انتخابی و ویژگی میباشد.
نظریات محیط مائی
طبق نظر میر در سال 1961 و پاولینگ در سال 1961، محیطی که در سیستم اعصاب مرکزی برای بیهوشی مهم است، محیط چربی نبوده بلکه محیط مائی است. با در نظر گرفتن بعضی مواد مانند کلروفروم و گزنون که در محیط خارج از بدن بلورهای ریز هیدراته تشکیل میدهند، پاولینگ تاکید کرد که بلورهای مشابهی توسط مولکول های آب در مایع مغزی تشکیل میشود که" کلاتریت" نامیده میشود. این بلورها در اثر تشکیل پیوند مواد بیهوش کننده با زنجیره های جانبی پروتئین ها و دیگر مواد حل شده از طریق نیروهای واندروالس پایدار میشوند. این بلورهای ریز هیدراته هدایت پیامهای الکتریکی را که برای نگهداری هوشیاری لازم است تغییر میدهند. متعاقب این عمل تخدیر یا بیهوشی رخ میدهد.
میلر به طور مستقل پیشنهاد نمود که داروهای بیهوش کننده از طریق پایدار کردن غشای بافتهای تحریک شده با نظم دادن به مولکولهای آب در کوه یخ که بلورهای ریز کوچکتر از بلورهای ریز هیدراتها پاولینگ هستند، بیهوشی ایجاد مینمایند. حقایق متعددی این نظریات را رد میکند و هیچ شاهد تجربی مبنی بر تشکیل هیدراتها در بیهوشی وجود ندارد. بسیاری از داروهای بیهوش کننده نمیتوانند هیدرات تشکیل دهند. در دمای بدن هیدراتها پایدار نیستند. رابطه تشکیل هیدرات با قدرت داروی بیهوشی خیلی ضعیف تر از رابطه حلالیت در چربی و قدرت آن میباشد.
نظریات بیوشیمیایی
مهمترین کوشش در زمینه بیوشیمی که برای توضیح بیهوشی عمومی انجام گرفته است نظربه مهار اکسایش است. کو استل "Quastel" در سال 1963 بیان کرد که داروهای بیهوشی برداشت مغزی اکسیژن را در آزمایشهای خارج بدنی مهار میکنند. برای مثال این مواد از اکسید شدن کوآنزیم NADH به NAD+(یا نیکوتینامید آدنین دی نوکلئوتید که سابقا دی فسفوپیریدین نوکلئوتید DPN نامیده میشد) جلوگیری مینمایند.
همچنین بیهوشکنندههای عمومی عملکرد چرخه اسید سیتریک را تضعیف میکنند زیرا NAD+ در دکربوکسیله کردن اکسایشی در چرخه اسید تری کربوکسیلیک (کربس) ضروری است.
از آنجا که اکسید شدن NADH توسط فسفریله شدن ADP به ATP کنترل میشود، میتوان نتیجه گرفت که بیهوش کنندههای عمومی باعث مهار فسفریله شدن اکسایشی نیز میشوند.
بنابراین، این پدیدهها، عامل ایجاد بیهوشی نبوده و تنها متعاقب آن ایجاد میشوند. بسیار محتمل است که کاهش برداشت مغزی اکسیژن، ناشی از کاهش فعالیت سیستم اعصاب مرکزی که در اثر بیهوشی ایجاد میگردد، باشد.
يکشنبه 6/11/1387 - 20:9
ازدواج و همسرداری
مقدمه
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفقند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام می گذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهاده اند ؛ به خواسته های هم ارج می نهند و در نهایت زوج موفقی به نظر می رسند. این طرز فکر شما ، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می ریزد. هر چه فکر می کنید نمی توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. همه گوشه و زوایای مغزتان را می کاوید تا نشانه ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید. اما به نتیجه خاصی نمی رسید .
چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند و جدایی جای آنها را می گیرد ؟ حتما دلیلی هست . ولی ناشناخته تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.
مراحل چهار گانه مرگ عاطفی
زوال و مرگ روابط عاطفی در 4 مرحله اتفاق می افتد :
1- مخالفت
2- رنجش و عصبانیت
3- عدم پذیرش و طرد
4- سرکوبی
در اینجا به سیر و روند این فرایند نابود کننده روابط عاطفی خواهیم پرداخت :
1-مخالفت
در هر نوع رابطه ای که میان دو انسان شکل می گیرد همیشه درجه ای از مخالفت وجود دارد و تضادهای فکری و رفتاری جزیی طبیعی از روابط میان فردی ما را تشکیل می دهند.
اما مخالفت می تواند درجات مختلفی داشته باشد. مخالفت پنهان در برابر مخالفت آشکار. صحنه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی خانوادگی بزرگ نشسته اید و همسر شما در حال تعریف خاطره ای از شما می باشد که اصلا دوست ندارید دیگران چیزی درباره آن بدانند ؛ مضاف بر اینکه این چندمین باری است که همسرتان این داستان را با آب و تاب تعریف می کند. شما شروع به خودخوری می کنید یا طوری به وی نگاه می کنید که بفهمد مایل به تعریف داستان توسط وی نیستید. این درجه خفیفی از مخالفت است در برابر اینکه شما با صدای بلند وی را از گفتن داستان منع کنید. راه دیگری هم وجود دارد ؛ سعی می کنید خود را آدم متمدنی نشان بدهید که این موضوعات کوچک برایش مهم نیست و از مطرح شدن آنها در جمع حتی لذت هم می برد !!
اگر کمی به زندگی روزانه خود دقت کنید متوجه می شوید که در زمینه ابراز مخالفت های بجا و به موقع تا چه حد فعال هستید. آیا حفظ ظاهر می کنید و در درون خود خوری ؟ آیا مستقیما ناراحتی خود را به شخص مقابل انتقال می دهید ؟
بیشتر مردم مخالفت های خود را به بهانه بد جلوه کردن در نظر دیگران ابراز نمی کنند و تظاهر می کنند که چنین احساسی ندارند. آنچه در اینگونه موارد افراد به خود می گویند این است : « این مسأله بزرگی نیست ، اینقدر ایرادگیر نباش ، هیچکس کامل نیست ، فراموش کن چرا دردسر درست می کنی ؟ »
در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی این مسأله مخالفت به کرات اتفاق می افتد. زیرا تعداد تعاملات میان فردی زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط است و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است.
اگر مخالفت های کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده ، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید ، این مخالفت های کوچک جمع شده و کم کم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می شود. حال کمی به زندگی با شریک عاطفی خود فکر کنید و اتفاقات هفته گذشته را مرور کنید و مواردی را که با همسرتان در زمینه آنها اختلاف داشتید بیاد آورید.
طرز برخورد شما با این اختلافات چگونه بوده است ؟ طرز برخورد شما با این مخالفت ها در وهله اول شاخص خوبی برای سلامتی ازدواج شما می باشد.
2-رنجش و عصبانیت
عصبانیت و رنجش ، نوع شدیدتر مخالفت هایی است که روی هم جمع شده اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می شود . در این مرحله شما فرد مقابل را سرزنش و ملامت می کنید و فرد مقابل هم عکس العمل نشان می دهد و شما را مورد حمله قرار می دهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بی ربطی دعوای بزرگی راه می افتد علت آنرا باید در جای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید.
از اثرات رنجش و عصبانیت می توان به جدایی عاطفی موقت بین شرکای عاطفی اشاره کرد. عصبانیت با فشار روحی زیادی همراه است و انرژی زیادی از شما می گیرد.
اگر رنجش و عصبانیت ، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیرنده آن ، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم می گذارید.
3- عدم پذیرش و طرد
بعد از یک دعوای مفصل ، در را به هم می کوبید و از منزل خارج می شوید در حالیکه احساس یاس و پوچی سراسر وجودتان را فرا گرفته است . این در حالی است که از جار و جنجال و دعوا هم خسته اید و منزل را برای رسیدن به آرامش ترک کرده اید . در حقیقت از همسر خود فرار کرده اید. این مرحله ممکن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیافتد. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بی اعتنایی می کنید و یکدیگر را مورد بی توجهی قرار می دهید. در واقع وی را هم از دیده و هم از دل بیرون می کنید. این مرحله می تواند یک ساعت به طول بیانجامد و لی تا چند روز و چند هفته هم ممکن است طول بکشد. بیشتر جدایی ها و طلاق ها در این مرحله اتفاق می افتد. این دوره بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان می باشد.
در طرد و عدم پذیرش ، آنقدر فشار روحی و تنش زیاد می شود که فرد برای خود فضایی تازه و آرام طلب می کند و اینگونه از زندگی زناشویی خود عقب نشینی کرده ، میدان مبارزه را ترک می کند در حالیکه پیوندهای عاطفیش آخرین نفس ها را می کشد.
اما طرد و عدم پذیرش هم می تواند لاینحل باقی بماند و با تکرار و انباشت در طول یک دوره زمانی ، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفی تان سوق دهد.
4- سرکوب
گوشه ای از رستوران ، ساکت و تنها و عبوس نشسته اید و زندگی خود را مرور می کنید. به زندگی مشترک با همسرتان و تمام زحماتی که برای این زندگی مشترک متحمل شده اید فکر می کنید. تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگیتان را از خاطر عبور می دهید و به حرف های آنها بعد از جدایی خود فکر می کنید. در این لحظه در یک عکس العمل طبیعی ، شما نمی خواهید در نظر دیگران آدم شکست خورده ای به نظر برسید. پس باید کاری بکنید و همه این زندگی خوب را نجات دهید. به یکباره همه چیز مرتب می شود و کدورت ها از وجودتان رخت می بندند.
اینجاست که شما در دام سرکوبی افتادید و همه احساسات منفی و عصبانیت و رنجش و طردهای مداوم خود را سرکوب کردید تا آبرویتان حفظ شود و خانوادتان پابرجا بماند. در این لحظات شما با خود می گویید : « بیشتر از این ارزش جنگیدن ندارد ؛ بگذار همه چیز را فراموش کنم ؛ خسته تر از آنم که بتوانم با موضوع سر و کله بزنم.»
سرکوبی نوعی احساس کرخی و بی حسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی کنید. اما در مقابل بهای بزرگی می پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. شما از نظر عاطفی فلج شده اید و تا پایان عمر ، یکنواخت و بی احساس به نمایش کسالت آور زندگی خود ادامه می دهید. ماسکی از لبخندها و احترامات ساختگی به چهره می زنید و دیگر شور و نشاط سابق را ندارید. زندگیتان قابل پیش بینی و کسل کننده می شود و خستگی مزمن جسمی به سراغتان می آید.
آنچه این مرحله را فاجعه آمیز می کند نوع رابطه ای است که بین زوجین وجود دارد. به این ترتیب که همه چیز خوب و مرتب به نظر می رسد و طرفین به ظاهر زندگی خوبی در کنار یکدیگر دارند ؛ اما در واقع بسیاری از استعدادها و مهارت های عاطفی خود را فراموش کرده اند و به یک نیمه مرده ماشینی تبدیل شده اند که زندگی محدود و بی طراوتی را دنبال می کند و خبر بد این است که در این مرحله خود فرد هم احساس می کند که خوشبخت است و زندگی خوبی دارد ، غافل از اینکه بسیاری از قسمت های وجودش در حالت نیمه خاموش به سر می برد . هر دو طرف در این مرحله یاد گرفته اند چه انتظاراتی داشته باشند و چه انتظاراتی را نداشته باشند.
در انتهای سخن
عده زیادی از ما در مراحلی یا در همه زندگی خود درگیر این مرگ عاطفی می شویم. اما علاج کار در کجاست ؟
مسلما در روراست بودن با خود و دیگران و بیام مخالفت ها در همان زمان شکل گیری و ابراز ناراحتی و رنجش ها در مرحله بعد. در کنار پرورش این عادت پسندیده ، فراگیری و تمرین مهارت های حل مسأله و گفتگوی معطوف به نتیجه عینی و مؤثر نیز باید در دستور کار قرار گیرد. اگر در حال حاضر در گیر این مرحل هستید ، وضعیت خود را کامل تشریح کنید و با در نظر گرفتن هدف های کوچک و دست یافتنی قدم به قدم از مرگ عاطفی خود فاصله بگیرید. مهمترین قدم ، پذیرش واقعیت وجود اشکال در زندگیتان است. زیرا بزرگی می گوید : « زمانی که آگاهی به وجود می آید ، تغییر آغاز می شود . »منبع:درمان احساسات ، جان گری ، هاله گنجوی
يکشنبه 6/11/1387 - 20:6
آموزش و تحقيقات
کنترل جمعیت گربه های شهری از طریق عقیم کردن آنها، راه حلی است که امروزه در تمام کشورهای پیشرفته دنیا به منظور کنترل حیوانات موذی در صورت افزایش بیش از حد تعدادشان ، مورد استفاده قرار می گیرد.
این طرح از چندی پیش به صورت جدی توسط شهرداری و انجمن حمایت از حیوانات برای تصویب و تامین اعتبار ، جهت اجرا در سطح شهر تهران و چند شهر دیگر به شورای شهر فرستاده شده است ، اما اجرای این برنامه به عنوان نخستین تجربه عقیم سازی پستانداران در ایران به صورت گسترده ، نظرات موافق و مخالفی را به همراه داشته است.
به این بهانه در این گزارش علاوه بر بررسی عضو کوچک خانواده گربه سانان و نقش آن در اکوسیستم شهری ، به بیان واقعیت ها و ویژگی های این طرح می پردازیم.
از زمان شکل گیری جوامع اولیه بشری تاکنون ، انسان ها همواره از منابع زمین برای حمایت و ادامه زندگیشان استفاده کرده و در کنار آن باعث تولید ضایعاتی نیز شده اند و با این که دفع این ضایعات به دلیل کافی نبودن مساحت زمینی که برای تحلیل بردن آنها در جوامع کوچک اولیه وجود داشت در ابتدا مشکلی ایجاد نمی کرد ولی بتدریج این مساله با بزرگ شدن دهکده ها و قبیله ها و جایگزینی شهرها به جای آنها، باعث بروز مشکلاتی در کنار افزایش سطح رفاه زندگی انسان ها شد. مشکلات ناشی از اثرات توسعه تدریجی شهرها همراه با افزایش تولید زباله های بیشتر نه تنها موجب شیوع برخی از بیماری ها می شد، بلکه باعث مهاجرت تعدادی از حیوانات به خارج شهرها و در مقابل مهاجرت برخی دیگر از حیوانات از جنگل ها، بیابان ها و مناطق اطراف شهرها به داخل آنان شد.
گربه های شهری از جمله این حیوانات هستند که به منظور تهیه غذای آسان تر به شهرها و مناطق اطراف آن پناه آورده اند.
● گربه ، اهلی ترین حیوان وحشی
گربه سانان بخش کوچکی از سلسله جانوران به نام پستانداران و خانواده ای از حیوانات گوشتخوار هستند. شیر، ببر و پلنگ نیز در این خانواده قرار دارند. نخستین گربه سانان در دوره ائوسن یعنی حدود ۴۰ میلیون سال پیش پدید آمدند. آشناترین عضو خانواده گربه سانان ، گربه اهلی است. گربه های اولیه حدود بیش از ۱۰ میلیون سال پیش تکامل یافتند. آنها توانستند با گذشت زمان و طی فرآیند تکامل ، خود را با شرایط آب و هوایی وفق داده و توانایی شکار کردن را همزمان با اکثر گوشتخواران به دست بیاورند. این گونه در نهایت با انقراض اجداد و تکامل سایر گونه های باستانی به صورت گربه های امروزی درآمد.
گربه هایی که در حال حاضر چه به صورت مستقیم در خانه ها و چه به صورت غیرمستقیم در خیابان ها و کوچه ها در جوار انسان ها زندگی می کنند، گربه های اهلی شده ای هستند که به علت نیاز و استقبال انسان ها از یک سو و دلیل و گرایش شخصی خودشان از سویی دیگر، زندگی در کنار انسان ها را برگزیده اند. مدارک باقی مانده از عصر باستان حدود ۲ هزار سال پیش از میلاد مسیح و پیدایش دندان های گربه هایی متعلق به ۹ هزار سال قبل از میلاد در منطقه جریکو واقع در فلسطین اشغالی ، نشان دهنده تاریخ اهلی شدن گربه ها و همزیستی آنها با انسان است ، اما شیفتگی و دلبستگی مصریان به گربه ها زیادتر بوده است و آنها جایگاه ویژه ای نزد مصریان باستان داشته اند.
گربه ها علاوه بر همزیستی با انسان ، در شکار جانوران موذی مانند موش ها که ضمن تخریب در مزارع و سیلوها، باعث انتقال بیماری هایی مانند طاعون می شدند، نقش مفیدی را ایفا می کردند.این علاقه و وابستگی تا آنجا پیش رفت که مصریان این جانور را به عنوان یکی از الهه های خود یعنی الهه حاصلخیزی و باروری ، مورد ستایش قرار می دادند. اهمیت و مقام گربه در مصر به اندازه ای بود که یکی از شهرهای آنان را تسلیم کمبوجیه ، پادشاه ایران کرد. به این ترتیب که پس از محاصره این شهر به وسیله کمبوجیه ، به دستور وی تعدادی از گربه های شهر را بر سر دیواری خارج شهر بردند و شروع به آزار و شکنجه آنان کردند به گونه ای که صدای ناله آنها چنان در مردم شهر موثر افتاد که برای جلوگیری از آزار این حیوان ، شهر را تسلیم سپاه ایران کردند. بر عکس مصریان ، اصحاب کلیسا در قرون وسطی ، گربه ها را به دلیل درخشش چشمهایشان در تاریکی و رنگ سیاهشان ، شریک شیطان و دستیار جادوگران می دانستند و حتی در بلژیک و بسیاری از کشورهای اروپایی در دهه ۱۶۷۰ برای رفع مصیبت و بلا این حیوان را از بالای برج ها و تپه ها به زمین می انداختند و شوالیه ها با شمشیر آنها را قطعه قطعه می کردند!
گربه ها در همجواری انسان علاوه بر کاهش صفت درنده خویی و افزایش ملایمت ، تغییرات فیزیولوژیکی نیز پیدا کردند. به طور مثال به دلیل نداشتن نیاز به استتار طولانی در محیط زیست جدیدشان ، جهش هایی در رنگ و طرح پوشش و نوع نقش و نگار بدنشان به وجود آمد که باعث شد آنها دیگر نتوانند در حیات وحش زنده بمانند که این موضوع جایگاه آنها را در جوار انسان ها تثبیت ساخت.
سیستم گوارشی آنها براساس رژیم غذایی مختلف تغییر یافت به طوری که امروزه روده گربه های اهلی طولانی تر از روده گربه های وحشی است. مغز سر نیز به میزان ۳۰ درصد کوچکتر شده چرا که چنین گربه هایی وابستگی زیادی به حواس خود برای ادامه زندگی ندارند. گربه های اهلی شده امروزی تا حدود زیادی مشابه اجداد وحشی خود باقی مانده اند به طوری که آنان می توانند با کمی تمرین و مقداری شانس مانند گربه های وحشی بشوند.
● کنترل جمعیت گربه ها
روش عقیم سازی گربه ها یا روش (TNR) در مقایسه با روش های کنترل غذا دهی و تنظیم هورمونی ، یکی از بهترین و موثرترین روش های شناخته شده و به کار رفته درباره تثبیت و کاهش جمعیت گربه های ولگرد است که شامل برنامه های استقرار تله و گرفتن گربه ها، عقیم سازی هر دو جنس نر و ماده وسپس رهاسازی آنهاست.
این برنامه تاکنون درکشورهای مختلفی از جمله انگلستان ، دانمارک ، استرالیا و ایالات متحده با موفقیت انجام شده است ؛ به طور مثال با اجرای برنامه در TNR روی بیش از ۳۱۰۰ گربه شهری در ساندیه گو، جمعیت گربه ها تا حدود ۳۵ درصد کاهش یافته است.
در این روش ، هر دو جنس نر و ماده از طریق عمل جراحی عقیم می شوند. در این عمل که بهترین زمان آن در ۶ ماهگی گربه هاست ، دامپزشک اعضای مشخصی از دستگاه تولید مثل را که در ماده شامل تخمدان ها و رحم و در نرها شامل بیضه است ، خارج می کند.
عقیم سازی نه تنها می تواند در کاهش رشد جمعیت گربه های شهری موثر باشد، بلکه می تواند روی خود گربه ها نیز اثرات مثبتی داشته باشد. عقیم سازی ماده ها می تواند از طریق کاهش مرگ و میرهای ناشی از زایمان های مکرر، باعث افزایش طول عمر آنها شود و در نرها کاهش جنگ و جدال هایی را در پی دارد که برای جفت یابی و تعیین قلمرو صورت می گیرد که این مساله می تواند تا حدودی باعث کاهش انتقال بیماری و مرگ و میرهای ناشی از آن و عفونی شدن جراحات شود. پس از اتمام عمل جراحی ، گربه های نر رهاسازی می شوند، اما ماده ها به دلیل خروج رحم از بدنشان چند روزی تحت مراقبت قرار گرفته و سپس آزاد می شوند.
از طرفی ، طرح عقیم سازی گربه ها تنها با هدف جلوگیری از انتقال بیماری های عفونی و انگلی از گربه به انسان با توجه به هزینه بالای این روش چندان مقرون به صرفه نیست ؛ چراکه این بیماری ها در بیشتر موارد بر اثر تماس مستقیم دست با گربه های آلوده و سپس انتقال آن به دهان و از طریق سیستم گوارشی برای انسان تولید مشکل می کند که در صورت رعایت اصول بهداشتی مانند تماس نداشتن افراد حساس مانند زنان باردار و کودکان با گربه ها، استفاده از دستکش هنگام کار در مکان های رفت و آمد گربه های ولگرد و... می تواند تا حد بسیاری این مشکلات را کنترل کند.
از این رو، با وجود موفقیت بالای این روش ، هنوز تضمین کامل و صددرصد استفاده آن در همه مناطق وجود ندارد و لازمه آن انجام مطالعه بیشتر در هر منطقه و در نظر گرفتن شرایط اختصاصی آن منطقه به همراه کلونی های فرال و به کارگیری روش های دیگر به صورت توام است.
با توجه به موارد گفته شده درباره کنترل جمعیت گربه ها و عقیم کردن آنها، از آنجا که تمام این روش ها نسبی بوده و با وجود صرف مخارج نسبتا بالا، نتیجه آن در مدت زمان کوتاهی حاصل نمی شود، ضرورت دارد متولیان و مسوولان نسبت به ساده ترین و کم هزینه ترین و در عین حال موثرترین روش کنترل جمعیت جانوران موذی و همچنین گربه ها، یعنی کنترل میزان تولید زباله و آلودگی محیط زیست ؛ توجه بیشتری داشته باشند. نظافت و پاکیزگی شهرها علاوه بر ایجاد زیبایی محیط شهری می تواند تا حدود زیادی باعث کنترل جمعیت جوندگانی مانند موش ها که عمدتا در اطراف زباله ها زندگی می کنند نیز بشود. در این مورد آموزش همگانی از طریق رسانه های گروهی و مطبوعات ، گذاشتن سطل های متعدد در شهرها بخصوص اطراف اماکن تغذیه ای ، ترغیب شهروندان برای تولید زباله کمتر، جلوگیری از تخریب زیستگاه ها که عاملی برای مهاجرت گربه های وحشی و دیگر حیوانات به شهرها می شود، می تواند در این زمینه موثر باشد.
يکشنبه 6/11/1387 - 20:4
بیماری ها
چكیده
تولیدمثل در ماهیها بوسیله ی فرآیندهای درونزا كنترل می گردد. این فرآیندهای داخلی از طریق عوامل محیطی از قبیل نور، دما و عوامل غذایی تحریك می شوند. با توجه به اطلاعات موجود این امر آشكار گردیده كه تولید سلول جنسی در ماهیها، همانند سایر مهره داران ، بوسیله ی سیستم غدد درون ریز شامل مغز(هیپوتالاموس)، غده ی هیپوفیز و غدد جنسی كنترل می گردد. سیستم كنترل غدد درون ریز تولیدمثل در ماهیان باله دار بر اساس محور هیپوتالاموس – هیپوفیز- غدد جنسی، مشابه ی پستانداران، می باشد. هیپوتالاموس هورمون آزاد كننده ی گنادوتروپین (GnRH) كه بر هیپوفیز تاثیر می گذارد ،را تولید می نماید. این غده سنتز و رهاسازی هورمون های گنادوتروپین (GtHs) كه نقش آن سوق دادن غدد جنسی(تخمدان و بیضه) به سمت تولید سلول های جنسی می باشد، را كنترل می كند(ابراهیم زاده،1386). گنادوتروپین های سنتز شده در گنادوتروپ های غده ی هیپوفیز، به داخل چرخه ی خونی محیطی ترشح شده و از طریق اتصال به گیرنده های واقع در غدد جنسی سبب القاء فرآیند استروئیدوژنز و گامتوژنز در ماهیها می گردد.
به دلیل نقش اصلی سیستم غدد درون ریز در تولید سلول های جنسی، دانستن عمل كنترل و تنظیم هورمونی تولیدمثل ماهیها، به ما در استفاده ی بهینه از هورمون های مختلف در تكثیر مصنوعی ماهی كمك شایانی خواهد نمود.در این مقاله نقش سیستم غدد درون ریز و گنادوتروپین های مترشحه از هیپوفیز در تنظیم فرآیند رشد و رسیدگی نهایی تخمك در ماهیها مرور خواهد شد.
مقدمه
تولیدمثل در ماهیها بوسیله ی فرآیندهای درونزا كنترل می گردد. این فرآیندهای داخلی از طریق عوامل محیطی از قبیل نور، دما و عوامل غذایی تحریك می شوند.در مناطق معتدله تغییرات فصلی طول روز عامل مهم در آغاز رسیدگی غدد جنسی می باشد. در نتیجه ی این هماهنگی فصلی ، تولید نوزادان در فصلی انجام می پذیرد كه شرایط تغذیه ایی لاروها در بهترین حالت قرار دارد. چرخه ی تولیدمثلی اساسا بوسیله ی هورمون كنترل و تنظیم می گردد. این كنترل اصطلاحا توسط محور مغز-هیپوفیز-غدد جنسی صورت می پذیرد.
نور از طریق چشم ها و غده ی پینه آل یا غده ی صنوبری كه در بالاترین قسمت مغز جلویی قرار دارد، بر فرآیند های داخلی ماهی تاثیر می گذارد. غده ی صنوبری ملاتونین را ترشح می كند. سطح ترشحی ملاتونین به سطح نور موجود در محیط بستگی دارد.بطوریكه بیشترین تولید ملاتونین در تاریكی انجام می گیرد. ماهیهایی كه در مناطق معتدله بسر می برند ، معمولا به تغییرات طول روز( و ماهیهای گرمسیری به سیكل گردش ماه) حساس می باشند. در نتیجه ی تغییرات فصلی در تولید ملاتونین به همراه ریتم های درونزای ماهی ، تولید هورمون آزاد كننده ی گنادوتروپین (GnRH) در هیپوتالاموس تحریك می گردد(Pavlov و همكاران،2007). هفت نوع هورمون آزاد كننده ی گنادوتروپین در مهره داران شناسایی گردیده كه تا به امروز دو نوع از این هورمون در ماهیان استخوانی عالی مورد شناسایی قرار گرفته است. GnRH-II جوجه (cGnRH-II) و GnRH آزاد ماهیان (sGnRH) در مغز تعدادی از ماهیان استخوانی از قبیل ماهی طلایی، قزل آلای رنگین كمان، آزاد ماهیان و سوف ماهیان دریایی وجود دارد (Kahو همكاران، 1993).هورمون آزادكننده ی گنادوترپین به غده ی هیپوفیز (كه متصل به هیپوتالاموس می باشد) منتقل شده و سبب القاء رسیدگی جنسی از طریق تحریك سلول های عصبی- ترشحی ویژه در هیپوفیز برای تولید و ترشح دو نوع هورمون گنادوتروپین (GtH-I=FSH= هورمون محرك فولیكول و GtH-II=LH= هورمون محرك جسم زرده) می گردد. گنادوتروپین های سنتز شده در گنادوتروپ های غده ی هیپوفیز، به داخل چرخه ی خونی محیطی ترشح شده و از طریق اتصال به گیرنده های واقع در غدد جنسی سبب القاء فرآیند استروئیدوژنز و گامتوژنز در ماهیها می گردد.
كنترل هورمونی رشد و رسیدگی نهایی تخمك
تخمدان در ماهیان استخوانی از اووگونیا، اووسیت، سلول های فولیكولی محاط كننده ی تخمك، بافت های حمایتی یا استروما و بافت عروقی و عصبی تشكیل شده است(ابراهیم زاده،1382) .با رشد اووسیت ها، سلول های فولیكول چند لایه می گردند. این لایه ها عبارتند از لایه سلولی دانه دار یا گرانولوزا و لایه ی تك . بنابر این اووسیت در مرحله ی زرده سازی مانند سایر مهره داران، دارای دو لایه ی سلولی اصلی _ یك لایه سلولی در بیرون (لایه ی تك) و یك لایه سلولی داخلی (لایه ی گرانولوزا) _ می باشد كه بوسیله ی یك غشاء پایه از همدیگر جدا می گردند. لایه ی تك از سلول زاینده ی بافت پیوندی (فیبروبلاست)، فیبرهای كلاژن و مویرگ و در برخی از گونه ها سلول های ویژه تشكیل شده است(Nagahama،1994).در مرحله ی ابتدایی رشد، تخمك ها در مرحله ی پروفاز تقسیم میوز متوقف می شوند. با وجود این تخمك ها به رشد خود ادامه داده و در مرحله ی زرده سازی یا ویتلوژنز به حداكثر رشد خود می رسند(ابراهیم زاده،1382). مواد تشكیل دهنده ی زرده ی تخم (ویتلوژنین) در این مرحله از كبد از طریق جریان خونی وارد اووسیت می گردد. با توجه به اینكه گنادوتروپین باعث تحریك سنتز 17- بتا- استرادیول(E) می شود كه در حقیقت محرك سنتز ویتلوژنین كبدی می باشد، حذب ویتلوژنین بوسیله ی اووسیت توسط گنادوتروپین نوع اول و احتمالا دیگر فاكتورهای رشدی تحریك و كنترل می گردد(Tyler و همكاران،1991) در طول رشد تخمك ، پوسته ی تخم یا پوسته ی ویتلین ، بین سلول های لایه ی گرانولوزا و غشاء اووسیت تشكیل می شود. پوسته ی تخم حاوی یك لایه ی نازك بیرونی و لایه ضخیم درونی می باشد(Swanson، 1994). پروتئین های زنورادیاتا (Zr) از جنس گلیكوپروتئین بوده كه در كبد در پاسخ به ترشح 17- بتا- استرادیول(E) تولید می گردند(Oppen-Berntsen و همكاران،1992).
در تعداد زیادی از ماهیان استخوانی عالی، مشخص گردیده كه در طول رشد تخمك، سطح پلاسمایی 17- بتا- استرادیول(E) افزایش یافته و در ادامه، قبل از رسیدگی نهایی تخمك، مقدار آن كاهش می یابد. تولید 17- بتا- استرادیول(E) توسط سلول های فولیكولی تخمدان آزاد ماهیان به سلول های ویژه ایی از هر دو لایه ی سلولی تك و گرانولوزا نیازمند می باشد.تستوسترون (T) توسط سلول های لایه ی تك تولید شده و توسط آنزیم آروماتاز در سلول های لایه ی گرانولوزا به 17- بتا- استرادیول(E) تبدیل می گردد. در گونه های دیگر سلول ویژه لایه ی تك وجود نداشته و سلول های لایه گرانولوزا مكان اصلی تولید استروئیدها می باشند(Swanson، 1994). در آزاد ماهیان مشاهده گردیده كه سطح هورمون گنادوتروپین نوع اول ارتباط معنی داری با سطح هورمون 17- بتا- استرادیول و پروتئین های لایه ی زونارادیاتا دارد(Oppen-Berntsen و همكاران،1992)..بنابراین تولید ویتلوژنین و پروتئین های پوسته ی تخم در آزاد ماهیان احنمالا بطور غیر مستقیم توسط گنادوتروپین نوع اول از طریق تاثیر آن بر روی تولید استرادیول ، انجام می گیرد(Swanson، 1994).
در ادامه ی رشد تخمك، شاهد فرایند های رسیدگی نهایی(FOM)(شروع دوباره ی تقسیم میوز) و تخمك گذاری (اوولاسیون) در تخمدان ماهیها می باشیم. تحقیقات انجام شده بر روی ماهیهای مختلف نشان می دهند كه گنادوتروپین ها از طریق تولید هورمون های القاء كننده ی رسیدگی جنسی (MIH) در آغاز رسیدگی نهایی تخمك توسط سلول های فولیكولی مؤثر می باشند(Thomas و همكاران ،2003). در شرایط آزمایشگاهی هورمون های استروئیدی مختلفی در القاء رسیدگی تخمك مؤثر واقع شده اند كه برخی از آنها عبارتند از: 17-آلفا-هیدروكسی پروژسترون( 17-OHP) ، 17 - آلفا- 20- بتا- دی هیدروكسی – 4 پریژنن -3- وان (17a,20B-DP)، 17 - آلفا- 20- بتا- 21- تری هیدروكسی – 4 پریژنن -3- وان(20-s)، كورتیزول، دی اكسی كورتیكواسترون (Swanson، 1994).
در آزاد ماهیان گنادوتروپین سبب تحریك سلول های لایه ی تك برای تولید 17-آلفا-هیدروكسی پروژسترون می گردد. این هورمون در سلول های لایه ی گرانولوزا در اثر فعالیت آنزیم 20-بتا-هیدروكسی استروئید دی هیدروژناز(20B-HSD) به 17 - آلفا- 20- بتا- دی هیدروكسی – 4 پریژنن -3- وان(17a,20B-DP) تبدیل می شود(Nagahama،1987). هورمون های القاء كننده ی رسیدگی جنسی سبب تولید فاكتور پیش برنده ی رسیدگی جنسی (MPF) در سیتوپلاسم اووسیت می گردد. این ماده باعث تغییرات زیر در اووسیت می گردد:
- مهاجرت هسته به قطب حیوانی اووسیت در جهت میكروپیل؛
- شكست هسته(GVB ): غشاء هسته از بین رفته و تركیبات آن با سیتوپلاسم مخلوط می گردد؛
- تقسیم دوم میوزی آغاز شده و این فرآیند در مرحله ی متافاز متوقف می گردد(Thomas و همكاران ،2003).
در فولیكول آزاد ماهیان قبل از تخمك گذاری(اوولاسیون) هر دو نوع گنادوتروپین در تحریك سلول های لایه ی تك برای تولید 17-آلفا-هیدروكسی پروژسترون نقش دارند ولی گنادوتروپین نوع دوم در تبدیل 17-آلفا-هیدروكسی پروژسترون به 17 - آلفا- 20- بتا- دی هیدروكسی – 4 پریژنن -3- وان1 مؤثرتر می باشد.افزایش توانایی گنادوتروپین نوع دوم در طول این مرحله با ظهور گیرنده های ویژه ی GtH-II بر روی لایه ی گرانولوزا همراه می باشد. بعد از مرحله ی زرده سازی، توانایی فولیكول برای تولید 17- بتا- استرادیول كاهش یافته و از فعالیت آنزیم آروماتاز در سلول های گرانولوزا بطور چشمگیر كاسته می شود و در عوض فعالیت آنزیم 20-بتا-هیدروكسی استروئید دی هیدروژناز(20B-HSD) افزایش می یابد. در این زمان توانایی سلول های تك در پاسخ به افزایش گنادوتروپین برای تولید تستوسترون افزایش یافته و درست قبل از رسیدگی نهایی تخمك تولید 17-آلفا-هیدروكسی پروژسترون( 17-OHP) توسط سلول های تك گسترش می یابد(Swanson، 1998). بنابراین، GtH- II پلاسما درست قبل از رسیدگی نهایی اووسیت افزایش یافته و باعث تعویض تولیدات استروئیدوژنیك (17- بتا استرادیول و استرون در ماهیان ماده) با تولیدات پروژستونیك (مانند 17- آلفا- 20- بتا- دی هیدروكسی – 4 پروژنن -3- وان و 17- هیدروكسی پروژسترون) در سلول های لایه ی تك تخمك می گردد(ابراهیم زاده،1386).تولید 20-بتا-هیدروكسی استروئید دی هیدروژناز(20B-HSD) نیز توسط گنادوتروپین نوع دوم كنترل می گردد چون سطح پلاسمایی این ماده در این دوره افزایش یافته و گیرنده های GtH- II واقع در لایه ی گرانولوزا نیز در این زمان گسترش می یابند(Swanson، 1994).
منبع: سید مرتضی ابراهیم زاده
دانش آموخته ی دانشگاه تربیت مدرس-مقطع كارشناسی ارشد
- ابراهیم زاده، سید مرتضی؛ كنترل تولیدمثل در ماهیان استخوانی از طریق هورمون آزاد كننده ی گنادوتروپین(GnRH)،پایگاه اطلاع رسانی شیلات ایران(www.shilat.com)، 1386
- ابراهیم زاده، سید مرتضی؛ نحوه ی رشد و تكامل اووسیت در ماهیان استخوانی عالی، سمینار دوره ی كارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، 1382
- Kah O, Anglade I, Lepretre E, Dubourg P, and de Monbrision D,1993. The reproductive brain in fish. Fish Physiol Biochem 11:85-98
- MIURA, T., YAMAUCHI, K., NAGAHAMA, Y. and TAKAHASHI, H. (1991). Induction of spermatogenesis in male Japanese eel, Anguilla japonica, by a single injection 01 human chorionic gonadotropin. Zool. Sci. 8: 63-73
- MOAISAWA, S. and MORISAWA, M. (1986). Acquisition of potentia! for sperm motility in rainbow trout and chum salmon. J. Exp. Bioi. 126: 89-96.
- Nagahama, Y.(1994), Endocrine regulation of gametogenesis in fish.Int. J. Biol. 38:217-229
- Pavlov, D.A.; Emel’yanova, N.G.; Novikov, G.G.; Reproductive dynamics, unpublish
- Thomas P.C., Rath S.C., Mohapatra D.K. (2003), Breeding and seed production of Fin fish and Sellfish. Daya puplishing house.
يکشنبه 6/11/1387 - 20:1
خواستگاری و نامزدی
ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود . نگیزه های افراد برای تشکیل زندگی مشترک، متعدد است ، بعضی از این انگیزه ها به دلیل ناهمخوانی با واقعیتهای زندگی زناشویی محکوم به شکست می شود . در این مطلب سعی ما بر این است تا به به انگیزه هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک(طلاق) منجر می شود ، نظری افکنده بیفکنیم .
1- ازدواج به منزله پاسخی به منتهای خانواده:
ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند .
مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند .
با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .
2- ازدواج به منظور فرار از تنهایی:
انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید. اگر احساس تنهایی ، ناشی از ضعف مهارتهای اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یادلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد ، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.
3- ازدواج به منظور جبران کمبودهای شخصی:
گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی کند ، برای جبران این خلاء ، اقدام به ازدواج می کنند. مثلاً دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می کند ، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند .
4- ازوداج به خاطر ارضای نیاز:
ازدواج در جامعه ، شیوه پسندیده ای در جهت ارضای نیازهای است . با این حال ارضای این نیاز در جامعه ، منوط به ازدواج نمی باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است ، همچنین عدم وجود شرایط خاص برای حل نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی ، تبعات خاص یا زمینه پژمردگی احساسات غریزی را به وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آ ن منحرف ساخته است . این بن بست مضاعف ، موجب می شود که تعدادی از جوانها به دلیل فشار غرایز ، تن به مسئله ازدواج بدهند و این وضع در کوتاه مدت به دلیل مهیا نبودن سایر عوامل به جدایی زوجین منتهی می گردد .
5- ازدواج به منظور داشتن فرزند:
دربعضی اوقات ، ازدواج به عنوان راهی برای والد شدن محسوب می شود . برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می کنند . چنین انگیزه ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد .
6- پذیرش انتظارات اجتماعی:
امروزه در رسانه های گروهی جامعه ما ، به طور مستقیم و غیر مستقیم، تلاش برای ورود جوانها به زندگی مشترک دیده می شود، چنین روندی بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهی به گرایش جوانها به ازدواج و در نهایت به دلیل فراهم نبودن شرایط لازم جهت ادامه زندگی مشترک ، به جدایی زوجین منتهی می شود .
7- رفع مشکل بیکاری:
درجامعه ما بنا به دلایل متعدد، از جمله شرایط استخدام در برخی از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضی است . لذا گاهی این شرایط موجب شکل گیری ازدواج در بین جوانها می شود که در بعضی اوقات به دلیل تداوم بیکاری و عدم کسب شرایط مناسب ، موجب جدایی زوجین می گردد .
8- ازدواج به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر:
گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک ،عشق به فرد مقابل و نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست ؛ بلکه وی وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر می شود . مثلاً خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند ، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه زندگی مشترک در خارج با وی ازدواج کند ولی بعد از ورد به کشور خارجی ، در مدت کوتاهی از شریک زندگی اش جدا می شود .
9- ازدواج به خاطر بالارفتن سن:
امروزه ، بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج در بین جوانها بالا رفته و این مشکل خصوصاً برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس های متعددی را به دنبال داشته است . لذا گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن والدین، کاهش شور زندگی و .... صورت می گیرد . در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی ، ضعیف بوده و در نهایت ضریب ریسک این ازدواجها بالا می باشد .
10- ازدواج به خاطر نجات یک انسان:
گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگراست. مثلاً دختری که وابستگی شدید به پسری دارد ، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل مالی را می پذیرد . چنین انگیزه هایی بعد از مدتی کوتاه رو به خاموشی می رود و در نهایت زندگی مشترک را با بحران مواجه می سازد .
11- ازدواج به خاطر رفع بحران:
گاهی ازدواج به دلیل آسیب دیدگی جنسی ناخواسته، اتفاق می افتد. به این معنی که طرفین برای حمل این مشکل به ازدواج تن می دهند، چنین شرایطی بدون آمادگی لازم جهت ورود به این فضا، مخاطراتی را به دنبال دارد که در نهایت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با یکدیگر است . چنین شرایطی خطر پذیری فزاینده ای برای ادامه زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد .
12- ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی :
گاهی انگیزه افراد برای ازدواج به دلیل دوری آنها از محیط استرس زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی و جنسی، بی توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است . در چنین شرایطی افراد آمادگی روان شناختی لازم جهت ارزیابی متقابل را نداشته و در نهایت احتمال آسیب زا بودن این رابطه بالا می باشد .
13- ازدواج به خاطر عشق:
گاهی دو نفر ، چنان علاقه ای به یکدیگر پیدا می کنند که گمان می برند به راستی عاشق هم هستند . وقتی هیجان ، با سرعت چشمگیری در روابط پیش برود ، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود پیش نمی رود، زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادی که لازمه یک رابطه محکم است احتیاج به زمان دارد . یک آشنایی سریع، هر چقدر هم که هیجان آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار می آورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی اشتباه می شود ، به همین دلیل ازدواج هایی که در کوتاه مدت اتفاق می افتند ، مخاطراتی را به دنبال خواهند داشت .
14- ازدواج به خاطر فرار از یکنواختی زندگی:
گاهی افراد بدون آگاهی و آمادگی لازم وارد یک زندگی مشترک می شوند و پس از مدتی احساس از دست دادن آزادیهای فردی و یا احساس در دام افتادن می کنند، ازدواجهایی که درآن انگیزه مزه کردن زندگی مشترک ، بدون توجه به سایر مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت .
15- ازدواج به دلیل برداشت غلط از مفاهیم :
افراد در دوران نامزدی ممکن است به فاش سازی مسائل شخصی خود بپردازند که گاهی بی توجهی به محتوای مطالب ابراز شده مشکلاتی را به دنبال دارد . مثلاً مردی به نامزدش می گوید که اعتیاد دارد ؛ اما زن می گوید چون با صداقت این موضوع را گفته من همسر او می شوم و بعد از ازدواج این مسائل ایجاد مشکل خواهد کرد.
16- ازدواج به مفهوم پذیرش جبر:
تعدادی از جوانان، خصوصاً آنهایی که نگرشهای سنتی دارند گاهی ازدواج با فرد مقابل برایشان موضوعی از پیش تعیین شده محسوب می شود . در جامعه ما ، گاه این فرآیند با عنوان«قسمت» شناخته می شود، لذا این تصور وجود دارد که خواستگار فرد در واقع شخصی است که انگار مقدر شده است با او زندگی کند . چنین طرز تفکری جزء آسیبهای پیش از ازدواج محسوب می شود .
17- دوران کوتاه نامزدی:
دوران نامزدی حداقل ، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم می آورد . تعدادی از افراد در این دوران متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل می شوند یا در این دوران متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر می شوند ، اما به رغم وقوف به این مسائل ، بنا به دلایل فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بی آبرویی و از دست دادن حیثیت خود قلمداد می کنند تن به ازدواج می دهند چنین تجاربی در زندگی مشترک، بسیار بحران زا بوده و احتمال جدایی زوجین قابل پیش بینی است .
18- در کل احتمال آسیب زا بودن ازدواج افراد با شرایط زیر قابل پیش بینی است :
-ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت.
-ازدواج در سنین پایین زیر 20 سال
-تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً 15تا20سال
-بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)
-ازدواج یک مرد با زنی بیوه یا مطلقه
-ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد .
-ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند .
-ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند .
-ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است .
-ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر
-ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است .
-ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند .
-ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی ، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل .
-ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص ، قادر به سازگاری در محیط کار نیست .
-ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی باشد .
19. ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری
:اهمیت جذابیت جسمانی به عنوان یک عامل مهم در دوستی ها و مناسبات اجتماعی، غیر قابل انکار است . به نظر می رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند ، رفتارهای پسندیده تر و ویژگیهای شخصیتی زیبایی هم داشته باشند . به خاطر چنین تصوری ، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می شوند . زمانی که اهمیت این عامل درمعیارهای افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می شود ، ضریب خطر پذیری چنین ازدواجهایی نیز طبیعتاً بالا خواهد رفت .
در پایان باید به نکته اشاره کنیم ، که مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثیر گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد
يکشنبه 6/11/1387 - 19:27
دانستنی های علمی
دنیا قراره تا به کی اینجور باشه، تا کی قراره حرف حرف زور باشه ...
يکشنبه 6/11/1387 - 16:23
دانستنی های علمی
قسمت اول ـ عوامل گسترش فساد و بی بندباری در جامعه
الف ـ تضعیف حجاب اسلامی و رواج پوششهای نامناسب در بین بانوان
بدون شك در سالهای اخیر مشاهده میكنیم كه حجاب زنان و دختران در جامعه اسلامی بسیار ضعیف و كم رنگ شده و با حجاب صحیح كه در دین مبین اسلام برای بانوان مشخص شده، به شدت فاصله گرفته است. رواج مدلهای غربی و ضد اسلامی در پوشش بانوان یكی از عوامل تحریك و تهییج قوای جنسی در بین افراد و به ویژه جوانان است . که به تدریج فساد و بی بندباری را در جامعه گسترش خواهد داد. در این میان عدم نظارت برخی از خانوادهها و نیز مسئولین مربوط این روند فزاینده را دو چندان کرده است.
ب ـ حضور غیر متعارف زنان در سازمانها و نهادها
با توجه به افزایش نرخ بیكاری در جامعه كه خود عامل بسیاری از فسادهاست و مسئولین و دولت مردان باید با تمام توان با آن مبارزه نماید، امروزه میبینیم كه بسیاری از مشاغل حساس و گاهی از اوقات سنگین كه باید در اختیار مردان قرار گیرد، در اختیار زنان قرار گرفته است و در بسیاری از سازمان و نهادهای دولتی و غیر دولتی درصد قابل توجهی از مشاغل به بانوان وگذار شده است. این مطالب نه تنها درصد بیكاری مردان را افزایش میدهد و سبب كاهش آمار ازدواج خواهد شد، بلكه محیط جامعه در اثر حضور غیر متعارف و بیش از اندازه بانوان به ندرت به سمت اختلاط و روابط نامشروع و به تبع آن فساد و بی بندباری كشیده خواهد شد.
ج ـ عدم نظارت بر برنامههای صدا و سیما و فیلمهای سینما
نمایش فیلم و سریالهایی در تلویزیون و سینما كه عمدتاً افراد از زندگی مرفّهای برخوردارند خواه ناخواه موجب تضعیف ارزشهای اسلامی و تمایل به رفاه طلبی و ثروت اندوزی را در بین افراد جامعه خواهد شد.
علاوه بر آن، نمایش صحنههایی كه در آن دختران و پسران به راحتی با هم ارتباط برقرار کرده و بعضاً شوخی میکنند، تأثیر بسیار منفی بر فكر و روان افراد و به ویژه جوانان دارد كه به خودی خود زمینه ساز فساد و بی بندباری است.
د ـ افزایش فقر و ایجاد فاصله طبقاتی در جامعه
همان گونه كه در روایات اسلامی تأكید شده است فقر و تنگدستی ایمان افراد را به مخاطره میاندازد و آنها را تا مرز كفر پیش می برد.
مطالعه وبررسی برخی از آمارها نشان میدهد كه درصد قابل توجهی از دختران فراری از خانوادههای فقیر و مستمند بوده كه به آرزوی برخورداری از زندگی مرفه، اقدام به فرار از خانه میكنند و در نتیجه با گرفتار شدن در باندهای فاسد دچار بزهكاری و فساد اخلاقی میگردند كه نه تنها سلامت زندگی خویش بلكه سلامت جامعه را به مخاطره میاندازد.
آری! افزایش فقر و تورم و فشارهای اقتصادی كه امروزه متوجه قشر كم در آمد جامعه است اگر توسط مسئولین و دولت مردان كنترل نشود یكی از عوامل مهم گسترش فساد و ضعف اخلاقی و معنوی در جامعه اسلامی خواهد بود.
هـ ـ تضعیف مبانی اعتقادی افراد جامعه
روحیه ایمان و تقوا كه نشأت گرفته از اعتقادات سالم و سازنده است در جلوگیری و حفظ افراد از گناه و غوطه ور شدن در فساد و بی بندباری تأثیر بسزایی دارد.
تضعیف پایههای اعتقادی و كم رنگ شدن توجه افراد به مبدأ و معاد فساد را در جامعه افزایش می دهد.
مصاحبهها و بررسیهای مسئولین قضایی با افراد فاسد و خلافکار اعم از مرد و زن نشان میدهد كه غالب افرادی كه دست به جنایت زده و اقدام به روابط نامشروع و غیر اخلاقی كردهاند، كسانی هستند كه نماز نمیخوانند و از مسائل دینی فاصله بسیاری گرفتهاند.
و ـ افزایش كسبهای حرام به ویژه ربا
كسبهای حرام و به ویژه ربا كه در جامعه امروز ما اندك نیست، موجب تضعیف روحیه ایمان و به دنبال آن تقویت فساد و بی بندباری اخلاقی در بین افراد است. لقمه حرام، چراغ ایمان و معنویت را در دل انسان خاموش میكند و او را به بی قیدی و لاابالی گری می کشاند، افراد لاابالی به آسانی به هر جرم و جنایتی نزدیک میشوند و از انجام اعمال زشت و ناپسند در جامعه هیچ احساس شرم و خجالتی ندارند.
زـ گسترش روابط دختران و پسران
یكی از عوامل گسترش فساد و بی بندباری در جامعه افزایش روابط دختران و پسران، به ویژه دانشجویان است که بر خلاف عقیده برخی از افراد به اصطلاح روشن فكر باید بگوییم كه بر داشتن قید و بندهای اخلاقی و امكان ارتباط آزاد دختران و پسران نه تنها فساد و بی بندباری را از بین نمیبرد بلكه سبب افزایش روابط نامشروع و غیر اخلاقی در جامعه و تضعیف بنیان خانواده میشود و در سطح وسیعتر باید گفت تبدیل به یك تجارت پر سود و برده برداری نوین از زنان و دختران میگردد.
قسمت دوم ـ راههای جلوگیری از فساد و بی بندباری در جامعه
الف ـ تقویت مبانی اعتقادی و اخلاقی مردم جامعه
بدون شك، تقویت مبانی اعتقادی و اخلاقی در بین افراد آثار سازنده فردی و اجتماعی به دنبال دارد. انسانی كه ایمان در دلش رسوخ كرده و همواره خداوند متعال را ناظر بر اعمال و رفتارش می داند دیگر به آسانی دست به گناه نمی زند و هرگز اقدام به فساد و بی بندباری نمیكند.
تشكیل و تقویت جلسات و هیأتهای مذهبی به ویژه برای بانوان میتواند در تقویت روحیه اعتقادی در آنها و آشناییشان با مسائل مذهبی مؤثر باشد. كه این نه تنها منجر به سلامت اخلاقی بانوان خواهد شد، بلكه به تقویت و سلامت اخلاق خانوادهها نیز كمك خواهد كرد
لازم به تذكر است که تربیت مربیان آگاه و آشنا با مسائل مذهبی برای این جلسات یكی از ضروریات است كه باید مسؤولین و دست اندركاران امور دینی و فرهنگی مورد توجه قرار دهند.
ب ـ تقویت و گسترش فرهنگ حجاب در بین بانوان
حجاب بانوان كه بهترین شكل آن چادر است در جلوگیری از فساد و بی بندباری نقش موثری دارد. حجاب نه تنها باعث مصونیت زن از نگاه های سودجویانه افراد مریض و فاسد جامعه میشود بلكه موجب جلوگیری از تهییج و تحریك میل جنسی افراد و به ویژه جوانان خواهد شد. به طور كلی حجاب بزرگترین مانع در برابر نفوذ دشمنان و استعمارگران است و تاریخ نشان میدهد كه آنها همیشه برای نفوذ در کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای اسلامی، ابتدا به ترویج فرهنگ برهنگی و برداشتن حجاب در بین بانوان تلاش كرده اند. به عنوان مثال میتوان به مسأله كشف حجاب در زمان رضاخان در تاریخ معاصر ایران اشاره نمود.
بدون شك توجه مسئولین امور دینی و فرهنگی در ترویج چادر به عنوان بهترین پوشش بانوان و همچنین نظارت خانواده در حجاب و پوشش دختران تأثیر فراوانی روی این مسأله خواهد داشت.
ج ـ رواج ازدواج موقت به صورت قانونمند
امروزه در کشور ما نه تنها سن ازدواج بالا رفته بلكه آمار ازدواج هم نسبت به جمعیت جوان كشور كاهش چشم گیری داشته است. یكی از عوامل مهم این پدیده را باید مشكلات اقتصادی و افزایش بیكاری دانست. از این رو به نظر میرسد در شرایط كنونی یكی از راه های ازدواج آسان جوانان ـ اعم از دختر و پسر ـ رواج ازدواج موقت البته در قالب قانونمند و سازمان یافته میباشد.
ازدواج موقت یكی از مستحبات مؤكد اسلام است كه متأسفانه به علت تبلیغات سوء و عدم فرهنگ سازی در جامعه اسلامی جایگاه اصلی خود را پیدا نكرده است، از این رو برای ترویج این ازدواج نیاز به حمایت مسؤولین دولتی و دست اندركاران مسائل اجتماعی و فرهنگی است.
د ـ عادی شدن مسأله تعدد زوجات
با توجه به كثرت دختران در سن ازدواج نسبت به پسران و نیز افزایش زنان بی سرپرست در جامعه كنونی به نظر میرسد اگر افرادی كه از لحاظ مالی تمكن كافی برای ازدواج مجدد را دارند و میتوانند خانواده های دیگری را سرپرستی کنند، با اقدام به این عمل كه منع شرعی و قانونی (البته در صورت رضایت همسر اول) ندارد، تا حد زیادی وضعیت كنونی كنترل خواهد شد. نباید فراموش كرد كه اگر مسأله كثرت دختران و زنان حل نشود جامعه با معضلات فراوانی دچار خواهد شد كه افزایش فساد و بی بندباری یكی از آنهاست.
نكته مهمی كه در این جا باید تذكر دهیم این است كه عادی شدن مسأله تعدد زوجات بیش از هر چیز نیاز به فرهنگ سازی و تبلیغ مبلغان و مسؤلین امور دینی و فرهنگی جامعه دارد.
ه ـ ایجاد اشتغال و تهیه مسكن برای جوانان
افزایش ازدواج یكی از راههای مهم مبارزه با فساد و بی بندباری در جامعه است كه این امر در شرایط كنونی مرهون دو امر اساسی اشتغال و مسكن میباشد. بدون شك بی كاری و شرایط سخت اقتصادی، ازدواج را برای جوانان بسیار مشكل نموده است.
از این رو اگر مسئولین و دولت مردان برنامههای اساسی و عملی برای ایجاد اشتغال و تهیه مسكن جوانان اجرا نمایند، تا حدود زیادی در جهت مبارزه با فساد در جامعه حركت كردهاند.
و ـ كنترل ماهواره و سایتهای اینترنتی مبتذل
دست رسی آسان افراد و به ویژه جوانان به شبكههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی مبتذل خواه ناخواه تأثیرات بسیار منفی و مخرب بر افكار و رفتار آنها خواهد داشت. بدون شك بسیاری از مدلهای لباس پوشیدن، آرایش كردن و حتی گفتار و رفتارهای رایج بین جوانان، الگو گرفته شده از برنامههای همین شبكهها و سایتها می باشد.
بنابراین یكی از راههای مبارزه با روند فزاینده فساد در جامعه آن است كه مسئولین با برنامههای اساسی به جلوگیری از دسترسی آسان به شبكهها و سایت های مبتذل در ماهواره و اینترنت بپردازند.
ز ـ نظارت بیشتر بر محیطهای دانشگاهی
ارتباط زیاد و بعضاً اختلاط دختران و پسران در محیط های دانشگاهی، تأثیر زیادی در تحریك و تهییج تمایلات جنسی آنها دارد. به نظر میرسد جداسازی محیطهای آموزشی دختران و پسران در دانشگاهها و مراكز آموزشی نقش قابل توجهی در محدود كردن ارتباطهای زیاد و بی مورد آنها خواهد داشت و از آن گذشته محیطهای دانشگاهی را از لحاظ علمی و اخلاقی سالم تر خواهد نمود و در نتیجه از فساد و بی بند و باری جلوگیری خواهد شد (منبع جوان آنلاین)
يکشنبه 6/11/1387 - 16:14
دعا و زیارت
ابزارهاى مهم تربیت دینى و معنوى:
الف- زمینه درونى جوانان: جوانان سرزمینهاى آماده و حاصلخیز براى افشاندن بذر ایمان ومعنویتشمرده مىشوند و بیش از دیگران زمینه پذیرش ایمان ومعنویت دارند. رسول خدا(ص) فرموده است: «شما را به نیكى درباره جوانان سفارش مىكنم. به درستى كه قلوب آنان نرمتر ومهربانتر است. (براى پذیرش فضیلتها آمادهتر است) (وقتى)خداوند مرا، بشارت دهنده و انذاركننده; بر انگیخت، جوانان بامن پیمان بستند و پیران به مخالفتبرخاستند...» (1)
اسماعیل بن فضل هاشمى مىگوید: به امام باقر(ع) گفتم: مرا ازسبب تفاوت یعقوب و یوسف آگاه ساز. هنگامى كه فرزندان یعقوب(ع)به او گفتند: اى پدر! بر تقصیراتمان آمرزش طلب كه ما دربارهیوسف گناه كردیم.
یعقوب(ع) فرمود: بزودى از درگاه خدا براىشما آمرزش مى طلبم; (2)
ولى هنگامى كه به یوسف(ع) گفتند: خداوندشما را بر ما مقدم داشت و ما خطا كردیم; یوسف(ع) فرمود: امروزشرمنده نباشید، من عفو كردم، خداوند گناه شما را ببخشد كه اومهربانترین مهربانان است. (3)
امام(ع)فرمود: (علت اینكه یوسفبىدرنگ بخشید، آن است كه) قلب جوان نرمتر و مهربانتر ازكهنسال است. درطول تاریخ اسلام بسیارى از جوانان به مقاماتبالاى معنویت دستیافتند. (4)
ب- قرآن
قرآن كتاب هدایت است و هر انسان با سوادى، به فراخور ظرفیتخود، از آن بهره مىگیرد. جوان، به خاطر ویژگیهاى خاص خود،بیشتر به انس با قرآن نیاز دارد تا در پرتو آن براى طى مسیرپرپیچ و خم زندگى ره توشهاى مطمئن فراهم آورد. امام صادق(ع)فرمود: كسى كه قرآن تلاوت مىكند، اگر جوان مومن باشد، قرآن باگوشت و خونش آمیخته مىشود. (6)
ج- عبادت
عبادت و پرستش لازمه بندگى است. عبادت اوج ارتباط بنده و معبوداست. عبادت منبعى مطمئن براى آرامش است. جوانى دوره حساس وپرمخاطره زندگى است. اضطرابها، نگرانیها، ناكامیها و... همهدر پرتو عبادت و بندگى از زندگى پرتلاطم جوان رختبر مىبندد وزندگىاش از اطمینان و امید سرشار مىشود. پیامبر اكرم(ص)فرمود: «خداوند به سبب جوان عبادت كننده بر فرشتگان مباهاتمىكند و مىفرماید: بندهام را بنگرید كه چگونه به خاطر من ازخواهش نفسانىاش گذشت.» (7)
آن حضرت همچنین فرمود: «در روزى كهسایهاى جز سایه الهى نیست، هفت دسته در سایه عرش الهى قراردارند: امام عادل، جوانى كه در عبادت خداوند رشد كرده باشدو...» (8)
د- شناخت دین
آگاهى جوان از دین در تربیت او نقشى مهم دارد. بر جوان مسلمانضرورى است كه با علوم دینى و مسایل آن آشنا باشد و احكام الهىرا بداند. امام باقر(ع) فرموده است: «اگر جوان شیعهاى را نزدمن آورند كه تفقه در دین نمىكند، او را با مجازاتى دردناككیفر خواهم داد.» (9)
شناخت دین و احكام آن تا آنجا اهمیت داردكه در روایات مرحلهاى از مراحل تربیتشمرده شده است. امامصادق(ع) فرمود: «فرزند آدم هفتسال اول بارى مىكند، هفتسالدوم نوشتن فرا مىگیرد و هفتسال سوم مسایل حلال و حراممىآموزد.»
ه- توبه
جوان در معرض لغزشها و خطاهاست و دامهاى شیطان براى فریب اومهیاتر است. بدین سبب به ارتباط با خداوند و حضور در مجالسدعا، انابه و استغفار بیشتر نیاز دارد. جوان با آب زلال توبهروح و جان غبار گرفتهاش را شتسشو مىدهد و خود را براى پیمودنسریعتر مسیر تكامل آماده مىسازد. فراهم كردن زمینه توبه وتوجه دادن جوان به این عنصر سازنده بخشى از تربیت دینى ومعنوى اوست. رسول اكرم(ص)مىفرماید:«خداوند (ص)وان توبه كننده را دوست دارد.» (11)
آن حضرت همچنینفرمود: «هیچ كس نزد خداوند از جوان توبه كننده محبوبتر نیست;و هیچ كس نزد خداوند ازكهنسالى كه بر گناهانش باقى است،مبغوضتر نیست.» (12)
شیوههاى تربیت جوان
1- روش درك واقعیات جوانى
بى تردید جوانى از حساسترین و پرمخاطره ترین دوران زندگى است.جوان با همه تواناییها، به خاطر حساسیت مقطع سنى، مشكلات،كمبودها و واقعیات انكار ناپذیر دارد. عدم درك جوان و بىتوجهى به واقعیات طبیعىاش چه بسا، به جاى تربیت، سبب گمراهىجوان مىشود. بدین جهت، باید متولیان امر تربیت جوان راموردتوجه قرار دهند; واقعیاتى كه اشاره به برخى از آنها سودمندمىنماید:
الف) شدید بودن غریزه جنسى
شدید بودن غریزه جنسى از واقعیاتانكار ناپذیر دوره جوانى است. این غریزه در جوان طوفانى است.بویژه امروزه كه جوانان اولین هدف تهاجم فرهنگىاند و زمینههاىتحریك غریزه جنسى در آنان بیشتر مهیا است.
ب) محدودیت آگاهى و تجارب
جوان به تدریجبه اطلاعات و آگاهیهادست مىیابد و اندوختههاى ناقص خود را تكمیل مىكند. توجهوالدین و مربیان به محدودیت معلومات مفید و تجارب عملى جوانسطح توقعات آنان را كاهش مىدهد و معتدل مىسازد. على(ع) مىفرماید: «نادانى جوان معذور و علم و آگاهىاش محدوداست.» (13)
بدین سبب اندیشه و نظر سنجیده كهنسالان از نیروى جوان برتراست. على(ع) فرموده است: «نظر سالخورده از نیرومندى جوان نزدمن محبوبتر است.» (14)
ج) تكامل تدریجى عقل
جوان در مسیر تكامل عقلى است و اندیشهاش به تدریج تكاملمىیابد. على(ع) مىفرماید: «انسان تا 28 سالگى درحال تكاملعقلى است.» آن حضرت همچنین مىفرماید: «عقل جوان در 35 سالگىبه نهایت كمال خود مىرسد و آنچه پس از آن به دست مىآورد،تجربه است.» (16)
بدین سبب باید در حد معقول از جوان انتظار داشتو این ویژگى را در رفتار و موضعگیریهایش مورد توجه قرار داد.این وضعیت، بویژه تا سن 18 سالگى، بیشتر آشكار است. على(ع)مىفرماید: «پیوسته عقل و حماقتبا یكدیگر در تعارضند تااینكه شخص به 18 سالگى مىرسد. در این هنگام، یكى بر دیگرىپیروز مىشود.» (17)
د) جنون جوانى
جنون جوانى یكى از بیماریهاى روانى است كه هنگام بلوغ در برخىاز جوانان آشكار مىشود. رسول گرامى اسلام مىفرماید: «جوانىشعبهاى از دیوانگى است.» (18)
مستى جوانى حالت دیگرى است كه دراین مقطع سنى پدید مىآید. على(ع) انواع مستى را چهار نوع(مستى جوانى، مستى ثروت، مستى خواب و مستى ریاست (19) شمرده،مىفرماید: «شایسته است انسان عاقل خویشتن را از مستى ثروت ومستى قدرت و مستى علم و مستى تمجید و چاپلوسى مستى جوانى دورنگاه دارد; زیرا هریك از این مستىها بادهاى مسموم و پلیدىدارد كه عقل را مىرباید و آدمى را سبك مىسازد.» (20)
ه ) نوگرایى و شیك پوشى
نوگرایى و نوجویى از ویژگیهاى جوان است. جوان دوست دارد خودرا نشان دهد و مورد توجه دیگران واقع شود. والدین باید اینواقعیت را بپذیرند، در حد امكان به خواستههاى معقول جوان پاسخمثبت دهند و از سختگیرى و نه گفتنهاى غیر ضرورى، كه به كدورتجوان مىانجامد، بپرهیزند. على(ع) همراه قنبر به بازار رفت واز فروشندهاى پرسید: آیا دو لباس به قیمت پنج درهم دارید؟مرد پاسخ داد: آرى، اى امیرمومنان. با این پاسخ حضرت دریافتكه فروشنده وى را شناخته است.
پس آنجا را ترك گفت، نزد دیگرى رفت و همین پرسش را تكراركرد.فروشنده دوم جواب داد: آرى، دولباس دارم; یكى بهتر است وسه درهم مىارزد و دیگرى دو درهم. حضرت آنها را خرید و لباس سهدرهمى را به قنبر داد. قنبر گفت: شما به آن سزاوارترید:شمابالاى منبر مىروید و خطبه مىخوانید.
حضرت فرمود: «انتشاب و لك شره الشباب ...; تو جوانى و میلجوانى دارى. من از پروردگارم شرم دارم و خود را بر تو ترجیحدهم.» (21) طبق این روایت على(ع) به خاطر جوانى قنبر و میل جوانبه نوپوشى (به اصطلاح امروز «شیك پوشى») لباس بهتر و گرانتررا به او داد.
ى ) روش احترام و مسوولیت دادن به جوان
احترام به شخصیت جوان و مسوولیت دادن به او از شیوههاى مهمتربیتى شمرده مىشود. جوان، با همه مشكلات و واقعیات دورهجوانى، براى ایفاى نقش و انجام مسوولیتهاى مختلف توانایىبسیار دارد. عدم اعتماد به جوان و بىتوجهى به تواناییهاى اومانع شكوفایى استعدادهاست و در نتیجه به عدم رشد مطلوب جوانمىانجامد.
سیره گرانسنگ رسول گرامى(ص) در مسیر دشوار تربیت، بهترینسرمشق شمرده مىشود. آن بزرگوار به جوانان اعتماد مىكرد وكارهایى بس مهم بدانان مىسپرد.
در این بخش به نمونههایى ازاین روش پیامبر(ص) اشاره مىشود.
الف- عتاب بن اسید و ولایت مكه
رسول اكرم عتاب بن اسید را كهبیست و یك سال داشت، والى مكه ساخت. و امر فرمود با مردم نمازبگزارد. عتاب بن اسید اولین امرى بود كه پس از فتح مكه در مكهنماز جماعت اقامه كرد. (22)
ب - مصعب بن عمیر و تعلیم قرآن در مدینه
اسعد بن زراره وزكوان بن عبد قیس از قبیله خزرج در مكه خدمت رسول اكرم(ص)رسیدند و پس از پذیزش اسلام، از حضرت خواستند كسى را با آنهابه مدینه بفرستد تا به مردم قرآن بیاموزد و آنان را به آئیناسلام دعوت كند. پیغمبر اكرم(ص) به مصعب بن عمیر، كه جوانىنورس مىنمود و بیشتر قرآن را فراگرفته بود، امر فرمود همراهآنان به سوى مدینه حركت كند. مصعب به مدینه رفت و ماموریتشرا بخوبى انجام داد. او اولین كسى بود كه در مدینه نماز جمعهو جماعتبر گزار كرد. اسید بن خضیر و سعد بن معاذ به وسیله اومسلمان شدند. او در جنگ بدر در ركاب پیغمبر اكرم(ص) بود. درجنگ احد پرچم مخصوص پیامبر را در دست داشت و در همان جنگ بهشهادت رسید. (23)
ج اسامه بن زید و فرماندهى لشكر
پیامبر اكرم(ص) در روزهاىپایانى زندگىاش مسلمانان را براى جنگ با روم بسیج كرد. افسرانارشد و بزرگان مهاجر و انصار و شیوخ عرب در آن سپاه حاضربودند. پیغمبر(ص) براى مشاهده سپاه به خارج شهر رفت و با آنكهبزرگان حضور داشتند، اسامهبن زید را به فرماندهى برگزید. برخىبر این انتخاب اعتراض كردند و ناخشنود شدند. رسول اكرم(ص) ازشنیدن سخنان آنان خشمگین شد.منبر رفت و پس از ستایش خداوند فرمود: مردم، این چه سخنى استكه بعضى شما در باره فرماندهى اسامه مىگویید؟ اگر شما امروزبه فرماندهى اسامه معترضید پیشتر در باره فرماندهى پدرش نیزاعتراض كردید. به خداوند سوگند، دیروز زید بن حارثه براىفرماندهى لشكر شایسته بود و امروز فرزندش اسامه شایستگى دارد.باید همه شما از او اطاعت كنید. (24)
3 روش محبت و رفاقت
محبت داروى بىنظیر بسیارى از دردهاست. محبتبسیارى مشكلاتعاطفى و اجتماعى را از میان مىبرد. محبت موثرترین شیوه تربیتىاست. جوان كانون عاطفه و احساسات است و تشنه محبت صادقانه. (25) ایجاد رابطه عاطفى و صمیمى در تربیت او بسیار سودمند است. درطریق تربیت، تندى، سختگیرى و فشارهاى روانى نه تنها مفیدنیست، بلكه سبب رنجش جوان و لجاجتبیشتر او مىشود. جوانى،بویژه آغاز آن، زمان دوستى و دوستیابى است و جوان شدیدا ازدوستان خود تاثیر مىپذیرد. این ویژگى ایجاب مىكند كه والدینفرزندان خود را در انتخاب دوستان صالح یارى كنند و مهمتراینكه خود براى او دوستى صمیمى باشند، آنها باید ضمن انجامدادن وظیفه پدرى و مادرى، دوستانى خوب و صمیمى براى جوانشانباشند. محبت و رفاقت صمیمانه با فرزند چنان مهم است كه امامصادق(ع) آن را راه درست تربیت در هفتساله سوم زندگى مىداند.آن حضرت مىفرماید: بگذار فرزندت هفتسال بازى كند; هفتسال اورا با آداب و روشهاى مفید تربیت كن و در هفتسال سوم ماننددوست صمیمى با وى همراه باش.» (26)
4 روش موعظه
موعظه از شیوههاى موثر در تربیت فرزندان جوان است. اگر اندرزبا منطق و عطوفت همراه باشد، بسیار موثر و كار ساز است.معصومان(علیهم السلام) از این شیوه بسیار بهره مىبردند; براىمثال امام سجاد(ع) به فرزندش چنین اندرز مىدهد:
فرزندم، آگاه باش. با پنج گروه همنشین نشوى، سخن نگویى و درمسافرت دوستى نكنى. فرزند عرض كرد: پدرجان، آنان كیانند؟
حضرت فرمود: از همنشینى با دروغگو بپرهیز; زیرا او مانند سراباست، دور را نزدیك و نزدیك را دور جلوه مىدهد. از رفاقتباگناهكار ولاابالى اجتناب كن; زیرا او تو را به یك لقمه یا كمتراز آن مىفروشد. از دوستى با بخیل بپرهیز; زیرا او درضرورىترین وقتها از یارىات سرباز مىزند. از رفاقتبا احمقاجتناب كن; چون در پىسود رسانى به تو است ولى به خاطر نادانىزیان مىرساند. از مصاحبتبا آن كه قطع رحم كرده بپرهیز; زیرادر كتاب آسمانى مورد لعن و نفرین قرار گرفته است. (27)
على(ع) نیزفرزندش امام حسین(ع) را چنین موعظه كرده است: فرزندم، تو رابه تقواى الهى، در نیازمندى و بىنیازى، و سخن حق، هنگامخشنودى وخشم، و میانه روى، در فقر و بىنیازى، و عدالت، دررفتار با دوست و دشمن، و كار و تلاش، هنگام نشاط و بىحالى، وخشنود بودن از خداوند، در سختى و گشایش و... سفارش مىكنم. (28)
5- روش احترام به شخصیت
جوان براى شخصیتخود اهمیتبسیار قائل است، هرنوع كم توجهىرا بىاحترامى به شخصیتخود مىداند. و چه بسا واكنش نشانمىدهد. احترام به شخصیت جوان در تربیت او بسیار موثر است. اگرجوان خود را بىمقدار و حقیر بشمارد، احساس كند در نظر دیگراناعتبار و جایگاهى ندارد و نزد دیگران از احترام و ارزش برخوردار نیست، تلاش در جهت رشد و تربیتخود را بىثمر مىداند و چهبسا رفتارهاى نابهنجار بروز مىدهد.امام هادى(ع) مىفرماید: «از شر كسى كه خود را خوار مىداند،ایمن مباش.» (29)
مشورت كردن با جوان نشان دهنده احترام به اوست;زیرا سبب مىشود بیشتر براى خود ارزش قائل شود، بیشتر احساسمسوولیت كند و در نتیجه در راه تربیتخود بیشتر بكوشد. رسولاكرم(ص) مىفرماید: فرزندم آدمى در فتسال اول آقا و سروروالدین است، در هفتسال دوم بنده فرمانبردار و در هفتسال سوموزیر و مشاور آنان شمرده مىشود. (30)
پىنوشت ها:
1- الحدیث، ج 1،ص 349.
2- یوسف، آیه 97 و 98.
3- همان، آیه 92.
4- بحار، ج 12، ص 280، ح 57.
5- همان، ح 22، ص 385 و ج 67، ص 159 و ج 6، ص 130 و 131.
6- همان، ج 7، ص 305، ح 78.
7- كنز العمال، ج 15، ص 776.
8- بحار، ج 71، ص 353، ح 28.
9- همان، ج 1، ص 214، ح 16.
10- میزان الحكمة، ج 5، ص 8.
11- وسائل الشیعه، ج 15، ص 194، ح 1.
12- میزان الحكمة، ج 5، ص 8.
13- كنز العمال، ج 4، ص 217.
14- میزان الحكمة، ج 5، ص 6.
15- بحار، ج 72، ص 105،(پاورقى).
16- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625.
17- گفتار فلسفى جوان، ج 1، ص 129.
18- همان، ص 132.
19- میزان الحكمة، ج 5، ص 6.
20- گفتار فلسفى جوان، ج 1، ص 136.
21- همان.
22- بحار، ج 100آ ص 92- 94.
23- همان، ص 89.
24- همان، ص 344 و 345.
25- همان، ص 21- 23.
26- وسائل الشیعه، ج 15، ص 194 و 195.
27- گفتار فلسفى جوان،ج 1،ص 457.
28- تحف العقول، ص 64.
29- همان، ص 483.
30- گفتار فلسفى جوان ج 1،ص 441.
ماهنامه كوثر شماره 25
يکشنبه 6/11/1387 - 16:11
دعا و زیارت
آنچه در این این جا به آن پرداخته خواهد شد، موضوعاتى است كه هر كدام به حادثه عاشورا و عزادارى امام حسین علیه السلام به نحوى مرتبط است.
الف)گروهى بر این باورند كه یزید كافر است؛ به دلیل همان سخن یزید كه ابن جوزى نقل كرده كه پس از آن كه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع كرد و در حالى كه با چوب بر سر و دندان امام مىزد، شعر زیر را مىخواند:
لیت اشیاخى ببدر شهد و اجزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل... لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحى نزل.
بنابراینابن جوزى مىگوید: «لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول اللّه سبایا على اقتاب الجمال و لو لم یكن فى قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و كفنه و دفنه و أحسن الى آل رسول اللّه صلی الله علیه و آله»؛ (1)
جنگ ابن زیاد با حسین بن على علیه السلام تعجبآور نیست بلكه تعجب در خوارى یزید در زدن چوب بر دندانهاى امام حسین و اسیر كردن خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سوار كردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید كینههاى جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام مىگذاشت و آن حضرت را كفن و دفن مىنمود و با آل رسول به خوبى برخورد مىكرد.
ب) گروه دوم مىگویند یزید كافر نیست؛ چرا كه یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: «رحمك اللّه یا حسین لقد قتلك رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لى العداوة فى قلب البر و الفاجر»؛ خداوند تو را رحمت كند اى حسین، تو را مردى كشت كه حق قومیت را نشناخت و با كشتن تو كینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدى كاشت. (2)
ج) گروه سوم بر این عقیدهاند كه راه درست آن است كه توقف كرده و یزید را تكفیر نكنیم.
ابن جوزى در كتاب الرد على المعتصب العنید المانع من ذم الیزید مىنویسد: «گویندهاى از من پرسید، آیا لعن یزید ابن معاویه به خاطر جنایتى كه مرتكب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علماى پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانستهاند.»
در پاورقى این مطلب شیخ محمد محمودى مىگوید: «یكى از علماى بزرگ به نام شیخ عبدالكریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد مىگوید: این كتاب را در كتابخانه حرم نبوى صلی الله علیه و آله در مدینه منوره به سال 1384 ه" ق مشاهده كردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند كه اولاد فاطمه علیهاالسلام از ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله مىباشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثى را در فضل على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام مىآورد و مىنویسد یزید لعین و پیروانش از كسانى بودند كه به اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله اهانت كردند؛ از این رو استحقاق غضب و دشمنى و لعن را دارند. هر كس مىخواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن كتاب مراجعه كند.» وى مىنویسد: «افرادى كه لعن یزید را جایز نمىدانند از آن ترس دارند كه لعن او به پدرش معاویه سرایت كند.» (3) چنانكه این مطلب در شرح مقاصد تفتازانى نیز آمده است.
ابن حجر مىنویسد: «قاضى ابویعلى كتابى دارد به نام چه كسانى استحقاق لعن دارند، در آن كتاب یزید را جزو كسانى به شمار آورده كه استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتى است از پیامبر صلی الله علیه و آله كه فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً اخافه اللّه و علیه لعنة اللّه و ملائكة و الناس اجمعین؛ آن كس كه مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار مىگیرد.» آنگاه مىنویسد: «شكى نیست كه یزید با لشكر و نیروهاى مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتى كه انجام داد به شدت مضطرب و نگران كرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود؛ چرا كه او مدینه را براى خود مباح كرد.» نقل شده است كه حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهى از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبى تعطیل كردند. پس از آن براى جنگ با عبداللّه زبیر آماده شدند و كعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند. (4) در اینجا ذكر این نكته شایسته است كه از دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت كلى - یعنى بدون این كه نام شخصى برده شود - اشكالى ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا كسى كه دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر كرده است لعنت كند رواست؛ از این رو برخى به صورت كلى او را لعن كردهاند.
سعدالدین تفتازانى مىگوید: «و اما ما جرى بعدهم من الظلم على اهل بیت النبى صلی الله علیه و آله فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لااشتباه على الآراءاذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء و یبكى له من فى الارض و السماء و تنهد منه الجبال و تنشق الصخور و یبقى سوء عمله على كرّ الشهور و مر الدهور و لعنة اللّه على من باشر او رضى او سعى و العذاب الآخرة أشد و أبقى»؛ (5) ظلم و ستمى را كه بر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد كردند، به اندازهاى روشن و آشكار است كه جاى هیچ گونه نكته ابهامى براى كسى نمىگذارد؛ بلكه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهى مىدهند و هر كسى كه در زمین و آسمان است بر آنها اشك مىریزد، كوهها متزلزل و صخرهها متلاشى مىشود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارك تاریخ باقى خواهد ماند. خداوند كسانى را كه این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همكارى داشتهاند لعنت كند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است.مسعودى درباره یزید مىنویسد: «مردى خوشگذران و عیاش بود. مردى بود كه حیوانات شكارى داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگسارى برگزار مىكرد. روزى در مجلس میگسارى خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود كه حسین ابن على را كشته بود، پس به ساقى مجلس خود رو كرد و گفت:
اسقنى شربة تروى مشاشى ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد صاحب السر والامانة عندى ولتسدید مغنمى و جهادى؛ جامى از شراب به من بنوشان كه استخوانهاى نرم را سیراب كند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامى بنوشان. همان كس كه رازدار من است، همان كسى كه امین كار من است، همان كسى كه اساس خلافت من به دست او محكم و استوار شد، یعنى حسین بن على را كشت -... .»
سپس مسعودى مىنویسد: «در دستگاه خلافت اسلامى و جانشینى پیغمبر، مردى كه مقام خلافت را اشغال كرده بود، میمونى داشت كه به او بوقیس مىگفتند. این میمون را در مجلس میگسارى خود حاضر مىكرد و براى او تشكى مىانداخت و او را مىنشانید و او را بر گرده خر مادهاى كه براى مسابقه و اسب دوانى تربیت شده بود سوار مىكرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر مىبستند و این میمون را بر او سوار مىكردند و با اسبها به اسب دوانى و مسابقه مىبردند. در یكى از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایى از حریر سرخ و زر پوشانده و دامنها را به كمرش زده بودند و بر سر او كلاهى نهاده بودند كه نقشهاى درشت داشت و به رنگهاى مختلف آراسته گشته بود.» (6)
پینوشتها:
1- صواعق المحرقه، ص 218.
2- همان.
3- الرد على المعتصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزى، ص 13.
4- صواعق المحرقه، ص 222.
5- شرح المقاصد، سعد الدین تفتازانى، ج 5، ص 311.
6- بررسى تاریخ عاشورا، مرحوم آیتى، ص 77.
منبع:
کتاب پاسخ به شبهات عزادارى، حسین رجبى.
__________________________________________________________
چگونگی شكل گیری شخصیت یزید
آشكار شدن دعوت پیامبر در مكه مكرمه باعث شد كه سران قریش چون ابوسفیان و ابوجهل و دیگران كه از مقام و منصب بالایی در شهر برخوردار بودند، با بدگویی از پیغمبر و آزار رساندن بدو و یارانش و نسبت دادن شاعری، دیوانگی و ساحری به او، وی را مورد اذیت قرار دهند. از طرف دیگر با اجرای برنامههایی چون طرح محاصره پیامبر و خاندانش به مدت سه سال و توطئه كشتن او سعی در خاموش كردن چراغ رسالت داشتند. اما با تحمل و صبوری پیامبر و یارانش از یك سو و گسترش روزافزون اسلام از سوی دیگر این دشمنیها در روند تكامل دین و آیین نبوی تاثیری نگذاشت و نهایتاً با هجرت پیامبر به مدینه تمامی توطئهها خنثی شد. مهاجرت مسلمانان از مكه به مدینه باعث از دست دادن مشاغل آنان شد چرا كه حرفه آنان داد و ستد و بازرگانی بود و مردم مدینه عمدتاً به كار كشاورزی مشغول بودند لذا جهت كسب درآمد یا باید به مكه میرفتند كه دشمنان با بیرون راندنشان از شهر این فرصت را از مسلمانان گرفته بودند و یا باید خط بازرگانی مكه را به خطر بیندازند تا از این طریق بتوانند راه را برای تجارت و بازرگانی برای خود هموار كنند. به همین دلیل جنگهای زیادی بین مهاجران مسلمان با كاروانهای بازرگانی مكه صورت گرفت كه با مراجعه به تاریخ اسلام میتوان به جوانب مختلف آن آگاهی یافت آنچه كه حائز اهمیت است ریاست این جنگهاست كه عمدتاً با ابوسفیان حاكم مكه بوده است و این امر نشان از دشمنی دیرینه او با پیامبر و اسلام است اما نهایتاً پس از فتح مكه به دست مسلمانان او نیز به اجبار مسلمان شد تا جایی كه پیامبر فرمود او را در جایی قرار دهند تا لشكریان از پیش روی او بگذرند. ابوسفیان چون عظمت مسلمانان را دید به عباس عموی پیامبر گفت: پادشاهی پسر برادرت بزرگ شده است! عباس گفت: وای بر تو این پیغمبری است نه پادشاهی ... .
از این كلام به درستی روشن میشود كه نگاه ابوسفیان تا چه اندازه به حكومت و قدرت وابسته است. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و روی كار آمدن خلفای سه گانه حاكمیت و قدرت همچنان در مدینه باقی ماند اما با كشور گشاییهای مسلمانان در زمان خلیفه دوم مردم با آداب و سنن اقوام دیگر چون روم و ایران آشنا شد و به تدریج آن آداب و رسوم در میان فرهنگ عرب ساده و بادیه نشین راه یافت و آنان كه اشتهای بیشتری به دنیا داشتند از این سفره گسترده بهره فراوان نصیب خود ساختند. معاویه فرزند ابوسفیان در همین ایام یعنی سال پنجم خلافت عمر به ولایت شام دست یافت و زمانی كه پدرش را از ماموریت خود مطلع كرد وی گفت: مهاجران پیش از ما مسلمان شدند و ما پس از ایشان به این دین در آمدیم آنان حالا مزد خود را میگیرند، آنها رئیسند و ما پیرو، به تو شغل مهمی دادهاند. بنگر تا به خلافت آنان نروی چه تو نمیدانی پایان كار چه خواهد شد. این گفتگو نشان میدهد كه پدر و پسر چگونه مسلمانی را وسیله برخورداری از دنیا و رسیدن به ریاست و حكومت میدانستند.
ـ معاویه از روزی كه از جانب عمر به حكومت شام رسید در نظام حكومت روش امپراتوران روم را به كار برد و در زندگانی شخصی خود از آنان تقلید كرد. سادگی حكومت اسلامی را رها كرد و دستگاه پرشكوهی برای خود فراهم آورد... . برای خود دسته نگهبانی مسلح تاسیس كرد كه چون به مسجد می رفت او را در میان میگرفتند... . میتوان گفت فاصله بین والی و رعیت از دوره معاویه پدید گشت. رفتار او نیز با مردم آن سرزمین همان گونه كه رومیان داشتند بلكه بهتر از آنان به ایشان میرسید. به طوری كه بسیاری از مردم شام تصور میكردند كه پیامبر خویشاوندانی جز بنی امیه ندارد!
ـ یزید فرزند معاویه در چنین جامعهای متولد شده است و او نه تنها از تربیت دینی بهرهای نداشت بلكه تربیت ناشوده بود چرا كه نوشتهاند معاویه روزی نزد مادر یزید رفت... و شنید كه او زندگانی شهری را نكوهش میكند لذا او و فرزندش را به قبیله نزد كسانش فرستاد بدین جهت یزید تربیت بیابانی یافت. بهرهای كه از این تربیت گرفت گشاده زبانی، شعر نیك گفتن و شكار بود.
منبع:
با استفاده از تاریخ تحلیلی اسلام، دكتر شهیدی
يکشنبه 6/11/1387 - 16:5