سياست
عاشورا
یك تاریخ است كه در جغرافیایی به نام كربلا رخ داده است. از تركیب تاریخ و
جغرافیا، فرهنگ تولید میشود. فرهنگ معطوف به گذشته است؛ یعنی همیشه حوادث
تاریخی را با خود دارد و البته خود را در تاریخ بازتولید میكند. اینجاست
كه عاشورا همیشه زنده میماند. با توجه به پشتوانه معنوی این اعتقاد كه هر
زمان ناسوتی یك صورت ملكوتی دارد، راز جاودانگی عاشورا روشن میشود. چراكه
صورت ملكوتیاش بینهایت است. این حالت ثارالله كه پرندهای است كه همیشه
بهدنبال خونخواهی حسین(ع) است به خدا تشبیه شده و خدا خونخواه حسین(ع)
است.
خدا تا ابدیت است پس خونخواهی حسین نیز تا ابدیت است. اگر بحث زمینی و
ناسوتی عاشورا را پی بگیریم، درمییابیم كه این فرهنگ در كل زمانها و
مكانها سریان دارد. كل ارض كربلا و كل یوم عاشورا. تولید معنا از اینجا
رخ میدهد. معنا را بازتولید میكند. چون معناساز است، یك نوع هرمنوتیك
عاشورا راه میافتد كه ما باید یك تفسیر معنایی جدی و بنیادی از عاشورا
داشته باشیم. چراكه بحثهای كلامی و فقهی زیادی را ایجاد میكند. فعل
امام، سكوت امام، سیره امام همهاش حجت و فقهی است.
تا میرسیم بهبحثهای عرفانی و زیباییشناسی كربلا. متأسفانه در باب
زیباییشناسی كربلا تاكنون كار نكردهایم. آنجا كه حضرت زینب(س) در جواب
یزید و ابن زیاد كه گفتند: دیدی خدا برادرت را كشت؟ فرمود: ما رأیت الا
جمیلا. این خیلی عجیب است از روایتگر عاشورا. چون این زیباییشناسی را
بازتولید نكردیم از آثار بعدیاش هم نتوانستیم استفاده كنیم. امروز عاشورا
به پهنای جهان بازتولید میشود. در سرتاسر جهان، حوزههای عظیم فرهنگی
ایجاد میشود؛ در آمریكا و اروپا و آفریقا و البته هركدام با ضعف وجودی
خودشان این عاشورا و كربلا را بازتولید میكنند. یعنی اول یك نوع معنای
عاشورا را استخراج میكنند و بعد آن را با فرهنگ خودشان منطبق میكنند.
امروزه یكی از فرهنگهای بزرگ جهانی، فرهنگ عاشوراست. شیعه و سنی هم
ندارد. فقط وهابیت مخالف است. اولین نكته این است كه زمانها هم بازتولید
میشوند. یكی از بزرگترین مبانی عقلانیت شیعه بازتولید ایامالله است.
همین معنای ثارالله یك انقطاع زمانی و تاریخی ایجاد میكند. خود این كار،
معنا و معرفت ایجاد میكند. از محرم امسال تا محرم سال بعد یك سال محرمی
است. مثل اعیاد و فستیوالها. عید از ماده عود بهمعنای بازگشت است. یعنی
زمان را منقطع میكنیم؛ از نوروز امسال تا سال بعد. زیارت كربلا نیز
بازتولید مكانی عاشوراست. جغرافیای كربلا را بازتولید میكند.
اگر كربلا رفتن را با فرهنگ جهانی درآمیزیم یك توریسم بزرگ بینالمللی
خواهیم داشت. از آمریكا و اروپا تا كربلا و نجف. اینجاست كه آنها كه با
بازتولید نظام عاشورا مخالفند، آن را خفه میكنند. آنچه در زمان رضاشاه و
مشروطه و بعد از دوم خرداد رخ داد، چون یك نوع هرمنوتیك غربی را قبول
داشتند. مثل وهابیت كه بازتولید غرب یهودی در میان اهل سنت است و یا
بهائیت در ایران كه بازتولید غرب یهودی در میان شیعه است. در قضایای بعد
از عاشورا هم دیدیم كه عدهای از بهائیان دستگیر شدند. بر همین اساس، باید
هرمنوتیك عاشورا را ادامه داد. عاشورا یك مبدأ تولید زمان و مكان است كه
با یك نوع فلسفه همراه میشود تا ظهور امام زمان در آخرالزمان كه همان
فلسفه انتظار است.
بین عاشورا و امام زمان یك فلسفه تاریخی بهشدت تولید معنا میكند و تمام
زمانها و مكانها میشود كربلا و عاشورا. تا زمان ظهور منتقم خون حسین
محبت اهلبیت همهجا پخش میشود و یك نوع عطش ایجاد میكند كه بهسادگی
خاموش نمیشود. بههمین دلیل، در زیارت اربعین بلافاصله فلسفه نهضت امام
شروع میشود. برای اینكه بندگان خدا را از جهالت نجات دهد. این نكته
بهشدت مهم است. بازتولید معنا بعد از قیام تا ظهور.
هر قیامی امام حسینی میشود تا مبادله و تولید معنا همیشه وجود داشته
باشد. انقلاب ما هم حسینی بود. در جنگ شهادتطلبی مردم یك نوع بازتولید
عاشورا بود. اینجاست كه همه جوامع كربلایی میشوند. یكی از مهمترین
اهداف مخالفت وهابیت و غرب با بازتولید فرهنگ عاشورا و كربلا نیز ترس از
شیوع همین روحیه در میان ملتهاست. از طرف دیگر، عاشورا را كسی ایجاد كرده
كه امام است. امامی كه دعای عرفهاش بهخوبی روشن است. در ابتدا برهانها
همه این است كه از آیه بهخدا دلالت میكند و در ادامه لمی میشود. دقیقا
مثل خود قیام حضرت. از مدینه تا منزلی بهنام ذاتالعرق برخورد امام فقهی
است؛ بهعبارتی انی است و از آنجا بهبعد تا لحظه شهادت لمی است.
بدون دعای عرفه هرمنوتیك نظامهای معنایی كربلا را نمیتوان فهمید. و برای
فهم دعای عرفه باید قرآن را بفهمیم. تفسیری از قرآن است. قرآن ناطق است كه
شهید میشود. پس میتوانیم بگوییم عاشورا و كربلا یك هرمنوتیك زمانی و
مكانی قرآن است. آن روز تجلی كامل است. اوج امتحانهای بزرگ و آخرش حضرت
زینب(س) است كه جمال خدا را میبیند نه جلالش را.
آنقدر زیباییشناسیاش بزرگ است كه هر چه از عاشورا میگذرد، همه بیش از
گذشته مبهوت آن میشوند. تا روز ظهور بحث همین قرآن و عترت است. از همین
روست كه اولین اقدام وهابیت ظاهرنگاری و مسلمانكشی است. تجلی قرآن را در
دو روز میتوان دید: روز عاشورا و روز ظهور. آنجاست كه قرآن بازتولید
نهایی میشود كه قیامت هم واضح میشود. عدهای عاشورا را قیامت صغری
نامیدهاند كه مقدمه قیامت كبری است.
هرمنوتیك امام حسین(ع) یك هرمنوتیك زمانی - مكانی - قرآنی است. چون
عقلانیت باید معطوف به هدف و زندگی باشد؛ پس مردم شروع میكنند به
بازتولید عقلانیت براساس عاشورا. مثل جنگ 33 روزه حزبالله لبنان و جنگ22
روزه حماس. میبینیم كه بسط تاریخی و جغرافیایی كربلا روشن میشود. پس
هویت جغرافیایی هر قوم با عزاداریهای حسینی تجلی مییابد. همه اینها
بازتولید زمانی و مكانی میشود. همبستگی قومی - انسجام ملی. پس آدمها
تاریخ و جغرافیشان را با توجه به عاشورا بازتولید میكنند.
این امر موجب غنی شدن فرهنگها از جمله فرهنگ محلات میشود. محلهها رقیب
هم و باعث رشد هم میشوند. شهرها با نوع عزاداریها مشخص میشوند. مثل
حسینیه زنجانیها، شاهچراغ در شیراز، امام رضا در مشهد. پس تاریخ و
جغرافیا هویتدار میشوند. در نهایت در سایه هرمنوتیك عاشورا و كربلا
انسجام اجتماعی و شهری ایجاد شده و این همبستگی بهشدت باعث پیشرفت
اسلامی میگردد
يکشنبه 18/11/1388 - 13:40
سياست
سالهای پیش از انقلاب است و شاه هنوز بر سر كار و هیچ كار خیری نمیشود.
هر كس خیری را اراده میكند، شاه و دستگاهش مانع میشوند و ما شاه را
برمیاندازیم. انقلاب نمیكنیم، بلكه داریم ابزار و وسایل و امكانات
انقلاب را فراهم میكنیم. انقلاب آن است كه ضدارزشها به ارزش یا ارزشها
به ضدارزش تبدیل شود. ما شاه را خوب بیرون انداختیم. در طول تاریخ فقط یك
نفر توانست شاهی را براندازد و آن یك نفر، امام خمینی بود. كاوه سالها
پیش چنین قیامی كرد، سلطنت را از بدسرشتی گرفت و به انسان خوبی داد. ولی
از صدر تاریخ «شاهبراندازی» نداشتیم. امام شاه را برانداخت.
اما زر و زور و تزویر هنوز هست و مبارزه با اینها دشوار. اصحاب زر و زور
و تزویر میان مردم پنهان هستند. وقتی مردم حركت میكنند، این افراد هم یا
ریاكارانه یا برای حفظ منفعتهایشان با مردم همراه میشوند. كسانی كه پس
از حذف شاه در میدان مبارزه بودند، هماندیش نبودند.
از 180 درجه متمایل به چپها تا 180 درجه متمایل به راستها، همه در این
صف بودند. پس از پیروزی انقلاب لاییكهای بیدین، آخوندهای مرتجع و
نواندیشان اسلامی همه یكباره مقابل ما ایستادند در چنین مقابلهای تصور
پرداختن به اصلاحات تصور سادهاندیشانهای است.
بنابراین امام تا میتوانست اصول را مستقر كرد. مثلا دموكراسی اسلامی
برقرار كرد. در دموكراسی غربی كه همیشه نتیجه غلط دارد، مردم به افراد رأی
میدهند، اما در دموكراسی اسلامی، به مكتب رأی میدهند و میگویند: «هركس
به این مكتب نزدیكتر باشد، رهبر است.»
امام پس از اینكه با آن شكوه قیام كردند و حكومت را كامل در دست گرفتند،
فرمودند: «حالا اول قضیه است.» مردم گفتند: «قانونگذاری كنیم.» امام
گفتند: «چون مبنا و پایه نداریم هیچكاری نمیتوانیم بكنیم.»
اول ببینید به چه چیزی میخواهید رأی دهید؟ آن را مشخص كنید و بعد بر همان
پایه قانونگذاری كنید تا تضادها جامعه را مختل نكند. باید ببینید سلطنت
میخواهید یا جمهوری اسلامی؟
در اسلام به افراد به اعتبار صفتشان رأی میدهیم نه به اعتبار موقعیتشان.
آدمهای مختلفی روی كار آمدند. هر بار مردم دیدند رفتار و حركات و سكنات
آنان با مكتب مطابق نیست، درگیری پیش میآمد. در این فرصت، هركس هم خصومتی
داشت، دست بهكار میشد. در نتیجه چند چیز در كشور نهادینه شد كه هیچیك
اسلامی نبود. نه اینكه بر پایه كفر باشد، نه؛ بلكه آنچنان اسلامی نبود
كه كاربرد اسلامی داشته باشد. اولین چیز قرار گرفتن انتخاب بهجای اختیار
بود. مذهب شیعه میگوید كارها باید بر پایه عدل و اختیار باشد،
نه انتخاب.
عدل یعنی هر چیز جای خودش باشد. یعنی شخصی كه قدرت اداره كشور را ندارد هرگز با آرای مردم نمیتواند حاكم باشد.
اگر قدرت دارد، حكومتش عادلانه است. اختیار هم یعنی اگر همه مردم روی زمین
باطلی را انتخاب كنند، انتخابشان حجت نیست. در غرب حجت است، اما برای ما،
نه. اگر همه مردم یكچیز را انتخاب كنند و آن ارزش و برتری نداشته باشد،
از نظر اسلام ساقط است. امام كه اینقدر به مردم و فكر و نظر آنها اهمیت
میداد وقتی بنیصدر از خط خارج شد، ساعت 12 نیمهشب در تلویزیون فرمودند:
«همه مردم بگویند بنیصدر خوب است، من میگویم بد است.» این بهمعنای
مكتبی، كمال حریت، شخصیت، عظمت و بزرگی.
یعنی وقتی این باطل است و مكتب من، مكتب عقل و اختیار، نمیتوانم به
انتخاب مردم، باطلی را حق بشمارم. انتخاب مردم حجیت ندارد، طریقت دارد.
هركس را مردم انتخاب كنند پیروز است. اما آیا هر پیروزی، حق است؟
اسلام میگوید باید بهترین را انتخاب كنید و اگر نه، مردمی هم كه با امام
حسین جنگیدند، انتخاب كردند؛ كسانی كه این روزها، در خیابانها آشوب كردند
هم انتخاب كرده بودند.
پس انتخاب حجت نیست. اگر مسلمانیم، شیعه شدیم، باید در اجتماع شركت كنیم و
در حكومتسازی مشاركت داشته باشیم. ولی باید اختیار كنیم و بهترین را بر
كرسی بنشانیم.
البته در سالهای گذشته این اتفاق افتاده است. مردم بارها افراد شایسته را
تمیز دادند و به شایستگی روی كار آوردند. مثلا رهبر انقلاب را مردم از
بیست سالگی شناختند و همهجا به شایستگیاش رأی دادند. اما این اتفاق
همیشه نمیافتد.
ما هم اكثریت كمی را قبول داریم، هم پیروزی تشخیص اكثریت را و هیچیك از
اینها اسلامی نیست. البته هنوز نمیتوانیم كاری كنیم. دشمن به همینقدر
هم قانع نیست و میگوید: «همین هم نباید باشد. كار باید دست ما باشد.» اما
ما نباید به هستهایمان راضی باشیم. روزی به سیادت اسلامی میرسیم كه
بتوانیم بر پایه مذهب عدل و اختیار حكومت را اداره كنیم. علاوهبراین، ما
به ادارهها هنوز دست نزدیم. سیستمی كه دویست سال پیش در دوران قجرها و
پهلویها، غربیها بر پایه بوروكراسی غربی بنا كردند، بر ادارههای ما
حاكم است.
وقتی به حكومت اسلامی میرسیم كه نرمافزارهایمان مطابق فقه علوی و فقه
جعفری باشد. امروز فقه علوی و جعفری طوری در چنگال بوروكراسی حوزوی قرار
گرفته كه نجاتش دشوارتر از حل مشكلهای دیگر است. به فرهنگ اسلامی عمل
كنیم، همه كارهایمان درست میشود. هیچ مردمی به اندازه ملت ما مطیع
رهبرشان نیستند. مردم به ایدئولوژی كه برگزیدهاند، باور دارند و این باور
در نسلهای بعدی هم بر پایه اندیشه و تفكر و تشخیص شكل گرفته است.
پس این غلط است كه نمره هر چیز را یا بیست بدهیم یا صفر. زمانیكه این
حكومت را با حكومت پیشین یا با حكومتهای امروز جهان مقایسه كنیم، اسلامی
است. اسلام آوردهایم، بله، اسلام آوردهایم. اما هنوز ایمان نیاوردهایم.
قرآن شفای همه دردهای اجتماعی است؛ البته اگر به آن عمل شود. قرآن
میفرماید: «ای مسلمانان ایمان بیاورید تا در امان باشید.» كمال ایمان
آوردن این است كه نرمافزارهای قرآن را بشناسیم و به آن باور داشته باشیم
و عمل كنیم و ما امروز به كمال نرسیدیم. البته نباید هم میرسیدیم.
دانهای را كه امروز میكاریم، زمان لازم دارد. گرچه گاهی خود زمانی
مشكلآفرین میشود. مگر گذشت زمان «طلحهالخیر» را «طلحه الشر» نكرد؟ مگر
شمر از سرداران امیرالمؤمنین(ع) نبود و مگر گذشت زمان آنچنان تبهكارشان
نكرد؟
اینجا میفهمیم حاكمیت غیر از حكومت است و هرجا كه حكومت به فرض هم به
دست امیر مؤمنان باشد تا حاكمیت با دیگران باشد، كار به سامان نمیرسد. به
هر روی، بیشك حكومتی كه بر حكومت شاه پیروز شد، اسلامی است. مگر بچههایی
را كه به مدرسه میفرستید، همان روز دكتر و مهندس میشوند؟ پس از سی سال
هم كسی به نتیجه میرسد كه درس بخواند و اگر نخواند 1400 سال پس از ظهور
اسلام شیخ الحرمین مسلمانان جام شرابش را به جام كسی میزند كه جنگهای
صلیبی را اعلام كرده و مینوشد.
ما در شرایطی مالك حكومت اسلامی شدیم كه مانعهای اجرای اسلام از همهسو
هجوم آورده بود. اولین نقص از درون خودمان بود. ملتی سلطانزده بودیم كه
یا میخواستیم سلطنت كنیم یا بردگی و هر دوی اینها برخلاف «لا اله الا
الله» بود و تغییر این مشی و مرام زمانگیر بود. نرمافزار لازم در حد و
اندازه حكومت اسلامی هم نداشتیم.
یا بهتر بگوییم، داشتیم اما نشناختیم و بهكار نگرفتیم. پیامبر در آخرین
حج گفت: «مردم من دو چیز را بین شما امانت میگذارم. كتاب خدا و عترتم.»
اگر به این دو چنگ زنید، فردای قیامت كنار چشمه جوشان كمالها و نعمتها
همنشین من میشوید و اگر نه، مسلمانانی مثل شیخ الحرمین و حسنی مبارك
امروز میشوید. ما نه آنگونه كه باید احكام قرآن را شناختیم و نه به آن
عمل كردیم.
چون فرصتی به ما داده نشد. اصولا نفهمیدیم كه پیامبر این دو را اجزای یك
حقیقت می داند. فرمودند كتاب خدا و عترتم. و عترت كسی است كه جزء و كل و
چكیده قرآن، ایدئولوژی و مكتب را بشناسد. خب، مگر ما پس از پیروزی انقلاب
چند نفر عترتشناس در انقلاب داشتیم؟ تازه مگر به همان اندك هم دشمن اجازه
آموزش دین میداد؟ مگر گاهی پزشكی كه برای طبابت سوی بیمارستان پر از مریض
برود، مجبور نمیشود بین راه بیلی دست بگیرد و خرابی جویی را كه آبش زیر
خرمن خوراك مردم میرود، درست كند؟
لحظاتی بود كه آدمهایی مانند رهبر انقلاب، اگر شب و روز هم نرمافزارهای
انقلاب را بیان میكردند، كم بود. ولی میدانید بیشتر وقتشان چگونه تلف
میشد؟ یكی پلیس امنیتی شده بود و دیگری سرباز جبههها. مردم نرمافزار
این انقلاب را از كجا باید میآموختند؟ چند نفر مكتبشناس داشتیم؟ كه همان
چند نفر را هم یكی پس از دیگری میكشتند.
این بود كه امام ناچار به مهمترینها پرداخت و به حفظ مرزهای دین و
مرزهای كشور اولویت داد و بهراستی هم آن عده قلیل معجزه كردند كه این
انقلاب با یك دنیا دشمن باقی ماند.
تازه در همان شرایط هم، همه دستاندركاران انقلاب كه خواهان حكومت اسلامی
نبودند و شاید چیزی از اسلام نمیدانستند، رنسانس كرده بودند تا كشیشهای
مسیحی را از صحنه خارج كنند و مترقی! شوند. هر لحظه التقاط فراگیر میشد.
حكومت بر پایه تمدن اسلامی نهاده شد. ما با «لا» موفق بودیم. یعنی همه
میگفتند «لا اله» هرگز نباید الاهی باشد ولی به «الا الله» كه میرسید،
اختلافها روشن میشد. بنابراین رژیم سلطنتی را برداشتیم، اما نتوانستیم
به حاكمیت «الله» برسیم. بهجای مذهب عدل و اختیار، مذهب انتخاب و آزادی
را پذیرفتیم و ثمرهاش هم این شد كه پس از سی سال وقتی میخواهند سوبسید و
زكات فرنگی را به زكات اسلامی تبدیل كنند، این همه قشقرق بهراه میافتد.
گمان نكنید همه این مخالفان، مخالف احمدینژاد هستند، نه. بیشتر آنها فرق
میان زكات اسلامی و زكات فرنگی را نمیدانند و فقط از اینكه كلمه فرنگی
«سوبسید» را به بازی ایرانی «یارانه» تبدیل كنند، ناخرسندند.
اما با همه این حرفها، دست خدا در كار است و او از طریق دیگری انقلاب را حفظ و هدایت میكند.
با الطاف خفیه هر لحظه به شكلی ما را به پیش میراند. آن زمان كه برابر
تحجر زانو میزنیم، التقاطی، به كفر و تحجر حمله میكند و پس از پیروزی
لاییكها و مجاهدین، ناگهان مردم به خود میآیند و حركت جدیدی آغاز
میكنند.
دیروز هم كه باز در خواب بودیم، سبزپوشان ضدشعار سیادت، با حركتشان دوباره
انقلاب را زنده كردند. خدا با دست دشمن بارها ما را از مهلكهها نجات داد.
امام خوب میدانست شاه شیعه، ازهمه خطرناكتر است
ویژگی امام، ویژگی پیامبران و امامان بود. كاری را كه درست میدانست، به
آن عمل میكرد. اصالت را بهعمل میداد و از چیزی نمیترسید.
میگفت: «ما در هر دو صورت پیروزیم؛ چه در راه هدف خود شهید شویم و چه به كام خود برسیم.» امام با این روحیه آمد.
عالم و متفكر بود. فقیهترین مردم بود. شرایط استثنایی داشت. بهقدری شجاع
بود كه سوگند میخورد: «والله در عمرم نترسیدهام.» و كسی كه نترسد شكست
نمیخورد، به شرط اینكه خط را بشناسد و امام میشناخت. در همان روزهایی
كه امام قیام كرد، مراجع بزرگی بودند.
همه پاك و خوب. اما بیشتر آنها بر این باور بودند كه اگر شاه شیعه را
تضعیف كنیم یا كمونیستها پیروز میشوند یا غربیها. حال آنكه شاه شیعه
برای شیعه مصیبت است، نه رهبر، و مگر با لفاظی هم كسی شیعه میشود؟
بزرگترین ستمی كه به شیعه و اسلام میشود، خلافت معاویه است. خلافت یزید
هزار بار خطرناكتر از این است كه كشور اسلامی را مغولها بگیرند.
همانطور كه دیدیم پس از آمدن مغولها، علمای شیعه با یك یا دو نسل كارهایشان مخلص نشد، شیخ طوسی و خواجه نصیر زمان مغولها
خدمات زیادی كردند.
ولی در زمان معاویه مگر میشود كاری كرد؟ به لفظها نباید نگاه كرد باید
دید چه كسی به اسلام و به حقیقت نزدیكتر است؟ یزید یا مغول؟ و البته یزید
دورتر بود. بدتر از همه اینكه عبای اسلام را هم بر دوش داشت.
امام هم راست میگفت، هم خوب میفهمید، هم خوب میاندیشید و هم شجاع بود. او باور داشت با این عقیده هر طرف كه برود پیروز است
98 درصد مردم در رفراندوم به جمهوری اسلامی رأی دادند. حالا باید تمام
ضوابط بر پایه ایدئولوژی و مكتب جمهوری اسلامی و مكتب شیعه یعنی مكتب عدل
و اختیار تعیین شود.
يکشنبه 18/11/1388 - 13:33
شهدا و دفاع مقدس
به نام خدا
نامی که
هرگز از وجودم دور نیست وپیوسته با یادش ، آرزوی وصالش را در سر داشتم .
سلام بر حسین (ع)
سالار شهیدان ، اسوه و اسطوره
ی بشریت.
مادرگرامی
و همسر مهربانم ، پدر وبرادران عزیزم
درود خدا
بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید، چقدر شما ها صبورید ، خودتان می
دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم ، غنچه هایی که(کبوترانی
که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.
الگو اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن (بقا
و حیات ابدی).و نزدیکی با خدا،چرا که «ان الله اشتری
من المؤمنین».
من نیز در
پوست خود نمی گنجم ، گمشده ای دارم وخویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از
قفس به در آیم ، سیمهای خاردار مانعند ، من از دنیای ظاهر فریب مادیات وهمه آنچه
که از خدا باز می دارد متنفرم (هوای نفس شیطان
درون وخالص نشدن)در طول جنگ برادرانی که در
عملیات شهید می شدند ، از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد وهر بی طرفی احساس
می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است .
عزیزانم!
این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ، ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در
بند اسارتم ، هنوز خالص نشده ام وآلوده ام.
از شروع
انقلاب در این راه افتادم وپس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای
مبارزه یافتم ، ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه ی «
شهرضا» (قسمه
) وسمیرم، سپس شرکت در « خوزستان» و
جریان گروهکها در خرمشهر پس ازآن سفر به سیستان وبلوچستان (چابهار وکنارک)
وبعداَ حرکت به طرف «کردستان» . دقیقاَ دو سال در «کردستان
» هستم.مثل این که دیگر جنگ با من عجین شده
است.
خداوند تا
کنون لطف زیادی به این سرپا گنه کرده وتوفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده
است.
اکنون می
روم با دنیایی انتطار ، انتظار وصال و رسیدن به معشوق،ای عزیزان من توجه کنید :
1- اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد ؛ با اینکه نتوانستم در طول دورانی که
همسرانتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم ، دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ای است او صبور است و به زینب عشق می ورزد ، او از تر بیت
کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد ، چون راهش را پیدا کرده است ، اگر پسر به دنیا
آورد اسم او را «مهدی»
واگر دختر به دنیا آورد اسم او را «مریم» بگذارید چون همسرم از این اسم خوشش می آید .
2- «امام» مظهر صفا و پاکی و خلوص ودریایی از
معرفت است وفرامین او را مو به مو اجرا کنید ،تا خداوند از شما راضی باشد
زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد .
3- هر چه پول دارم ، اول بدهی مکه مرا به
پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی) بدهید وبقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند .
4- ملت ما ، ملت معجزه گر قرآن ، است ومن
سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است ،تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی
(عج) وصل نماید ودر این تلاش پیگیر مسلماَ نصر
خدا شامل حال مؤمنین است .
5- از مادرم وهمه ی فامیل وهمسرم ؛ اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم
،مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
شنبه 17/11/1388 - 14:39
دعا و زیارت
امام صادق (ع) :
نمازی كه از ترس جهنم خوانده شود ، نماز غلامان است
نمازی كه به سودای بهشت خوانده شود ، نماز تجارت پیشگان است
اما نماز اولیاء الهی نمازی است كه با عشق به خدا اقامه می شود
“
خود شكوفائی ” ( self – actualization) در مفهوم عمده و كلاسیك خود ،
نخستین بار توسط “ كورت گلداشتاین ” ( روانپزشك آلمانی 1965 ـ 1878 ) مورد
بحث و بررسی قرار گرفت ، او خود شكوفائی را به صورت توانائی نیرومند ذاتی
موجود در هر فرد ، كه موجب شكوفا شدن استعدادهای مثبت او می گردد ، تعریف
نمود .(1) ( شكوفا كردن فطرت نیك درونی )
گلداشتاین معتقد بود ، برای
آن كه انسان به موفقیت های بزرگ دست یابد ، باید با محیط اطراف و زندگی
خود به بهترین نحوه ممكن ، كنار بیاید و چنانچه محیط و زندگی ، هر روز
ضربه سنگین تری بر پیكره انسان وارد كردند ( مثلا موجب بیماری انسان شدند
) انسان باید سعی در بهبود روش مقابله خود ، با این قبیل مشكلات بنماید تا
بدین ترتیب به مرزهای“ خودشكوفایی ” ( درك و فعال نمودن همگی استعدادهای
خود ) نزدیك شود .
در این مورد ، روانشناس دیگری به نام “ كارل راجرز
” ( 1987 ـ 1902 ) نشان داده كه انسانهایی كه توانائی فرمان دادن به خود (
self – direction ) را پیدا كنند و در حقیقت بر كنترل كامل افكار و افعال
خود ، موفق شوند به خود شكوفایی ، كه والاترین درجه انسانیت است ، نائل
خواهند شد .
از دیگر معتقدان به نظریه خود شكوفائی كه آن را با
مفاهیم عالی عجین كرد و به اوج قدرت رسانید “ آبراهام مزلو ” است . (
روانشناس آمریكائی 1970 ـ 1908 ) تحقیقات گسترده و مطالعات عمیق “ مزلو ”
پیرامون این قبیل مقولات ، سبب تكوین شاخه ای قدرتمند و پویا در روانشناسی
امروز ، موسوم به “ روانشناسی انسان گرا ” گردید . او در مقدمه یكی از
كتابهایش ( toward a psychology of being) (2) می نویسد :
“ اگر قرار
باشد معنایی را كه روانشناسی انسان گرا ، برایم داشته است ، در یك جمله
بیان كنم ، می گفتم : تركیبی گلداشتاین ، با روانشناسی فروید ، كه كل آن
با روحیه علمی كه از استادانم در دانشگاه ویسكانسن ، آموختم پیوند خورده
است .”
“ مزلو ” خود شكوفائی را بالاترین و برترین نیاز انسان می
دانست ، كه پس از ارضای سلسله مراتب نیازهای پایین تر انسان از جمله
نیازهای جسمی ( مثل غذا و مسكن ) ، نیازهای ایمنی ، تعلق و محبت ، نیاز به
احترام ، نیاز به دانستن و فهمیدن ( كه بعدا اضافه كرد ) ، مطرح می شود ،
او خود شكوفائی ( نیاز به تحقق خود ) را در مورد 49 نفر از اشخاص سرشناس
جهان ( زنده و مرده ) از جمله :“ انیشتن ” ، “ آبراهام لینكلن ” ، “ باروخ
ایپسنوزا ” ، “ بندیكت ”(3) و .. مورد توجیه و بررسی قرار داد.
“مزلو
” بیان نمود : “ در افراد معمولی ، انگیزش در پی جبران “ كمبود ” یعنی
كمبودهای ارگانیزم ( چه جسمانی و چه روانی ) است یعنی آنها در صدد ارضای
نیازهای پایین ترند ولی افراد عالی ( خود شكوفا ها ) خواستار متحقق ساختن
استعدادهای درونی و بالقوه خود و شناخت و فهم دنیای پیرامونشان هستند ”
.(4)
او نیازهای عالی افراد خود شكوفا را فهرست می كند و آنها را “
فرا نیاز ” نام می نهد ، از جمله این فرا نیازها می توان به : “ حقیقت ” ،
“ قاطعیت ” ، “ یگانگی و تمامیت ” ، “ فرار از دوگانگی ” ، “ سر زندگی و
شادابی ” ، “ یكتایی ” ، “ كمال ” ، نظم ” ، “ عدالت ” ، “ سادگی ” ، “
استغناء ” و جامعیت و .. اشاره نمود .(5)
مزلو ، نتیجه وصول به این
نیازها را ، رسیدن به آرمانشهر روانی (یوسایكی شدن ) می دانست ( یوسایكی
تركیبی است از : پسیكولوژی + اتوپیا ، به معنای آرمانشهر روانی ).
حال
اگر با این دیدگاه كه “ نماز كاملترین پاسخ برای عالیترین نیازهاست “ به
سراغ نظریات روانشناسان انسانگرا برویم ، متوجه خواهیم شد ، كه چگونه
مفاهیم متعالی نماز قابل مقایسه با هر یك از موضوعات مطرح در این گرایش
غنی از روانشناسی است .
بعنوان مثال اگر به آن قسمت از نظریات “
گلداشتاین ” كه بهبود روشهایی مقابله با مشكلات را شرط لازم برای نزدیك
شدن به مفهوم خود شكوفائی می دانست توجه كنیم و به یاد آوریم كه نماز
چگونه به انسان احساس امنیت روان می دهد و توانایی مقابله در برابر استرس
ها را فزونی می بخشد (6) و یا اگر نظریه “ كارل راجرز ” پیرامون self –
direction ( توانایی فرمان دادن بخود ) را با توانایی كه شخص نمازگزار ،
به مدد نماز در كنترل نفسانیات خود ، پیدا می كند . مقایسه نماییم تصدیق
خواهیم كرد كه همه تعالیم اساسی نظریه روانشناسی انسان گرا ، را می توان
در آموزشهای نماز پیدا كرد .
یا اگر بخواهیم در مقابل لیست 49 نفره
آبراهام مزلو ، فهرست افرادی را قرار دهیم كه صفات آنها نه تنها در
برگیرنده تمام ویژگیهایی باشد كه مزلو درباره خود شكوفاها ، بیان می كند ،
بلكه از جهت ارتباط با غیب و معنویت دارای ویژگیهای برجسته مزید برآنها هم
باشد ، كافیست به جمع نورانی “نمازگزاران اسوه ” اشاره نماییم .
چرا
كه همه این مؤمنین ، از تمامی “ فرانیازهای ” خود ، با بهره از متكامل
ترین پاسخ ممكن یعنی “ نماز ” برخوردار شده اند حقیقت ، قاطعیت ،نیكی ،
یگانگی و تمامیت ، فرار از دوگانگی ، كمال و همه فرا نیازهای دیگر ، همگی
در آموزشهای نماز حضور زنده و محسوس دارند و هر كس به فراخور حال خود ،
برای وصول هر یك از آنها چنانچه به نماز نزدیك شود ، پاسخی عالی تر از حد
تصور دریافت می كند و “ نماز ” تكرار شكوهمند درس خود شكوفائی در پیشگاه
مبداء آفرینش است .
اما مفهوم دیگر از آبراهام مزلو ،در مورد خود
شكوفائی به آن اشاره می كند ، مفهوم تجربه اوج ( peak experience) است كه
در خود شكوفاها ، فراوان پیش می آید : “ تجربه اوج ، اتفاقی دوره ای و زود
گذراست ، كه در آن شخص ناگهان به یك احساس ابر آگاهی و هوشیاری بسیار بالا
، سرخوشی و جذبه عمیق ، در آمیخته شدن و همسو شدن پر انسجام با همه عالم ،
دگرگونی در احساس زمان و مكان ، دست می یابد . این تجربه قوی غالبا در
افرادی كه از نظر روانی كاملا “ سالم ” هستند ، رخ می دهد و قرار گرفتن در
برابر این تجربه آثار مفید و دیر پایی برجا می گذارد .”(7)
“ تجربه
اوج ” با این كه بسیار شبیه به آنچه كه از قرنها پیش ، در مكاتب رازوارانه
شرق دور . به نام تجربه “ پرواز به ملكوت آسمان ” ( nirvana) ، یا شبیه به
تجربه سوختن در آتش درون ، پرش به ورطه و “ رهایی ” در تعالیم عرفانی دون
خوان به كارلوس كاستاندا و یا حتی شبیه به آن چه در عرفان اسلامی و ایرانی
، از آن با عنوان “ حیرت ” و “ فنا نام برده شده می باشد. اما چنانچه
بخواهیم برای آن مفهومی جامع تر و همه شمول تر را پیدا كنیم ، كافیست كه
باز هم به “ نماز روی نماییم و به آن بعد نماز توجه كنیم كه غرق در مضامین
عارفانه است .
شاید كمتر كسی به این نكته فكر كرده باشد كه منطور از
كلمه “ شما ” در سومین سلام نماز ( السلام علیكم و رحمه الله و بركاته )
كه تنها سلام واجب نماز است ، به كیست ! و این “ سلام بر شما ” خطاب به چه
كسانی اطلاق می شود ؟
عارفان نماز این سلام نماز را “ سلام عارفانه ”
آن دانسته اند ، كه خطاب به همه هستی و آفرینش و خطاب به همه موجودات حاضر
در آن ، از ذرات كوچك اتمی گرفته تا كهكشانهای بی انتها سر داده می شود .
چرا
كه همه این اجزای آفرینش ، بدون استثناء مشغول حمد و ثنای الهی اند و
پیوسته و مداوم ، توحید را اقرار می كنند و شاید به واسطه این حمد و تسبیح
دایم و ابدی ، مورد خطاب تنها سلام واجب نماز قرار می گیرند .
بدین
ترتیب نمازگزار ، پس از فرستادن سلام بر نبی گرامی اسلام (ص) ( السلام
علیك ایها النبی و رحمه الله و بركاته ) و سلالم بر همه بندگان صالح خدا ،
از جمله خودش ( السلام علینا و علی عباد الله الصالحین ) سرانجام بر تمام
اجزای آفرینش سلام می فرستند و این جلوه ای شكوهمند از “ در آمیخته شدن و
همسو شدن پر انسجام با عالم “ كه در “ تجربه اوج ” از آن بحث می شود ، در
خود دارد .
و اضافه بر آن ، این كه نمازگزار حقیقی ، یعنی آنان كه به
تعبیر امام صادق (ع) ، “ نماز عاشقانه ” به جای می آورند در راز و نیاز با
معبود خویش ، به چنان جذبه و خلسه ای وارد می شوند و چنان از حیطه زمان و
مكان خارج می گردند كه حتی اگر تیر دردناك و سهمگین از پای مباركشان بیرون
بكشند ، هرگز از آن سرخوشی و جذبه عمیق خارج نمی شوند .
و چه عاشقانه
بود نماز علی (ع) و چه زیباست تعبیر جاودانه علی (ع) از عشق .. آری ! او
كه در قبله “ نماز” به دنیا آمد و در محراب “ نماز ” رستگار شد و این گونه
“ عشق ” را برای آفرینش ، عظمت و معنا بخشید و جاودانه كرد .
و چه ملكوتی است ، نماز فرزند علی(ع)،حضرت امام زمان ( عج ) ، كه جهان در انتظار عدالتش خون می گرید .
و چه عطشی است بی پایان ، عاشقانش را برای اقامه نمازی با امامت او … پنج شنبه 15/11/1388 - 15:52
دعا و زیارت
امروزه روشن شده است كه "امید به بهبودی" چه در
مورد بیماری های جسمی و چه روانی، می تواند نقشی حتی موثرتر از درمان های ارائه
شده توسط پزشكان، ایفا كند. چرا كه دیده شده است در مواردی پزشك، در تجویز دارو به
بیمار خود، دچار اشتباه گردیده است، اما بیمار به شكل غیر منتظره ای بهبود یافته،
زیرا نسبت به بهبودی خود، امید كامل داشته است!
به این ترتیب بسیاری از منابع علمی، اشاره كرده اند كه: هر
نوع درمانی، چه به صورت تجویز یك قرص یا شربت باشد و چه به شکل هر نوع دیگری از
شیوه های درمانی، همیشه حاوی یك نیروی درونی به نام "امید به بهبودی"
است. رنگ و مزه یك تركیب دارویی گاه از طریق این نیرو تاثیر بیشتری دارد تا تركیب
واقعی دارویی آن!
در این مورد خاطره ای از روستای آباء و اجدادی ام(روستای
باصفای گوغر، از توابع شهرستان بافت از استان كرمان) به یاد می آورم، كه ذكر آن در
این جا، خالی از لطف نیست:
"چند سال پیش، پیرزنی در روستای "گوغر" زندگی
می كرد كه دائما از درد شدید زانو و پا نالان بود، طوری كه نوه ها و نبیره های او،
از دست ناله های این پیرزن دردمند، خواب خوش نداشتند! تا این كه شبی از شب ها، یكی
از نبیره های این پیرزن كه شاید این نبیره، دانشجوی سال اول پزشكی هم بود و از این
جهت پیرزن اطمینان بسیاری به او داشت، برای مادربزرگ پیرش، یك پماد سفید
رنگ تجویز كرد كه درد پا و زانوی او را برای همیشه ساكت كرد، طوری كه مادر بزرگ
دائما به جان نبیره خیر خواهش، دعای خیر می نمود و می گفت: تا كنون هیچ دارویی، تا
این اندازه در درمان درد پای او موثر نبوده است! این در حالی بود كه آن نبیره به خوبی
می دانست كه آن پماد، چیزی جز یك عدد "خمیر دندان" نبوده است و خود نیز
از این درمان اسرارآمیز سخت در تعجب بود."
غرض از این خاطره این است كه امید به بهبودی، به طور قطع در
همه درمان های پزشکی و روانپزشكی و حتی جراحی، می تواند در كنار سایر روش ها و حتی
موثرترین آن ها، نقش مهمی ایفا نماید.
برخورد خیرخواهانه پزشك، لبخند پرستار، بوی مواد ضد عفونی
کننده در بیمارستان، رنگ و مزه دارو، همه و همه می توانند از طریق "امید به
بهبودی" نقش عمده ای در افزایش شانس بهبودی بیمار بازی كنند
اما باید به این موارد و حتی قبل از همه آن ها، تاثیر
اعتقادات مذهبی و امید به شفابخشی الهی را اضافه نمود.
انسان نمازگزار كسی است كه با تمام وجود اعتقاد دارد كه درمان
همه بیماری ها، نزد خداست و به این ترتیب با امید به رحمت خداوند، بیش از هر شخص
بی نمازی، امیدوار به رهایی خود از چنگال بیماری هاست و با این دیدگاه تمام درمان
های پزشکی و وسایل مادی را به عنوان واسطه هایی برای اجرای اراده الهی می داند كه
در تلاش برای بهبودی او، حركت می كنند.
شخص نمازگزار به جای اطمینان صرف به پزشك، به وسیله نماز خود
به رحمت خداوند اطمینان پیدا می كند و ایمان دارد كه اگر خدا بخواهد، ابزار مادی
در درمان او موثر خواهند بود و با این امیدواری، "امید به بهبودی" را در
مؤثرین شكل خود، به كار می اندازد و از آن در پیشرفت درمان های پزشكی مربوط به
بیماری خود، بهره می برد. البته از ابعاد دیگری نیز می توان، از تاثیر نماز بر
بهبود بیماری ها سخن گفت.
امروزه به اثبات رسیده است كه یك عامل مهم در عدم پیشرفت
درمان های دارویی و بروز اشكال در كنترل بیماری ، همكاری
ضعیف بیمار، در طی درمان است.
یكی از جنبه های مهم این همكاری ضعیف می تواند به شكل نامنظم
مصرف كردن داروها باشد
كه چه بسا بر اثر فراموش كاری بیماران یا در خواب بودن
آن ها در زمان مصرف دارو، اتفاق بیفتد. اما شخص نمازگزار از آن جا كه خود را ملزم
به انجام فرایض واجب یومیه به شكل كاملا منظم می بیند، از امكان تطبیق دادن زمان
مصرف داروهای خود، با زمان نماز برخوردار است كه این امر به نوبه خود می تواند در
پیشرفت درمان های دارویی موثر باشد.
اما زمانی كه به این نكته اشاره می نمودم، باز هم خاطره ای از
همان مادر بزرگ با صفای گوغری(كه در این مقاله به او اشاره شد) بی اختیار به خاطرم
آمد و آن این كه او همیشه، پاكت داروهای خود را كنار سجاده نماز خود می گذاشت، تا
هیچ وقت خوردن داروهای خود را فراموش نكند.
آری! زندگی با نماز، زندگی ای است سرشار از بركت و سلامتی و
طول عمر.
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:51
دعا و زیارت
تعریف بیماری آسم و تأثیر نماز بر بیماری آسم
آسم
یكی از شایع ترین بیماری های انسان است ، به طوری كه شیوع آن در طب اطفال ، 5 تا 10
درصد كل كودكان تخمین زده می شود؛ و این بیماری در بسیاری از آنها تا بزرگسالی نیز
ادامه پیدا می كند. بدین ترتیب كمتر كسی است كه در دوران زندگی خود با بیماران
مبتلا به آسم ، برخورد نكند و شاهد مشكلات مختلف آنان از جمله تنگی نفس ، سرفه
مداوم ، خس خس سینه و ... كه گاهی به صورت حمله های شدید بیماری تظاهر می كنند
نباشد.
تلقین سازنده و زندگی بخش توأم با نماز ، گهگاه باعث تسكین آسم یا
پیشگیری از بروز حملات آن می شوند.
مطالعات علمی جدید بر گروه های سنی مختلف
مبتلا به آسم ، نشان دهنده آن است كه در ایجاد بیماری آسم ، سه عامل برجسته ،
مهمترین نقش را ایفا می كنند ، این سه عامل عبارت اند از :
1- میكروب هایی كه
وارد دستگاه تنفسی انسان می شوند ( عفونت ها )
2- عوامل حساسیت زا ، از جمله گرد
و غبار ، دود سیگار ، گرده گیاهان که ممكن است این عوامل در مورد اشخاص مختلف
متفاوت باشند.
3- مسائل روانی از جمله اضطراب ، عصبانیت ، غم و شادی ، تحقیر،
خنده و حتی انتظار خوشایند شركت در یك محفل اجتماعی مطلوب و به طور كلی استرس های
حاد و مزمن .
اما نقش عوامل روانی از دیدگاه دیگری نیز، توجه پزشكان را به خود ،
جلب نموده است و آن تأثیر تلقین بر آسم است ، چرا كه در برخی از موارد، تلقین می
تواند موجب تسكین حمله های آسم شود : یك مثال مشهور در این مورد ، مربوط به پزشكی
است كه مبتلا به آسم بود و برای گذراندن تعطیلات آخر هفته ، به هتل دور افتاده ای،
در یك منطقه ییلاقی رفته بود ، در نیمه های شب او با یك حمله شدید آسم از خواب
بیدار شد و كورمال كورمال به جستجوی كلید برق برآمد و وقتی از پیدا كردن آن عاجز شد
، ناامید كفش خود را برداشت و قصد پنجره را كرد و وقتی وجود شیشه ای را احساس كرد ،
آن را شكست و نفس های عمیقی كشید و حمله آسمی او متوقف شد و شب آرامی را گذراند.
ولی صبح روز بعد ، او با حیرت زیاد دریافت كه به جای پنجره، آینه را شكسته است
!
با توجه به این قبیل شواهد می توان آسم را نیز جزو بیماری های مورد بحث در
طب روان تنی ، به شمار آورد و نتیجه گرفت كه چنانچه بیماران احساس امنیت روانی
داشته باشند، قدم بزرگی در تسكین بیماری آنها برداشته شده است.
همچنین عفونت ها
كه خود یكی از عوامل برانگیزنده آسم می باشند به وسیله شستشوی مجرای تنفس در وضو تا
حدی قابل كنترل هستند . این نكته را می توان در مورد سایر عوامل حساسیت زا ، مثل
گرد و خاك و گرده گیاهان ( یعنی دومین عامل برانگیزنده آسم ) نیز به نحوی صادق
دانست. اما آنچه كه در مورد تأثیر نماز بر آسم، غیر قابل انكار است، تأثیر تنش زایی
نماز و احساس امنیت روانی عمیقی است كه بر اثر آن حاصل می شود و بی شك اثر التیام
بخش بزرگی بر بروز سومین گروه از عوامل برانگیزنده آسم ، یعنی عوامل روانی می
گذارد. به خصوص كه تلقین سازنده و زندگی بخش توأم با نماز ، گهگاه باعث تسكین آسم
یا پیشگیری از بروز حملات آن می شوند .
ضمنا دیدگاه ویژه نمازگزار به زندگی در
دنیا و ثبات شخصیت او باعث می شود كه نمازگزار در مقابل افت و خیزهای غیر منتظره
زندگی ، نه چندان شاد و نه چندان غمگین شود ، و در نتیجه به حذف آن گروه از تغییرات
هیجانی كه مسبب تشدید آسم هستند ، از زندگی خود بپردازد.
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:49
دعا و زیارت
همایش علمی منطقه ای تاثیر نماز بر روی
پروتئین سرم آلبومین خون با حضور دکتر جمشید چمنی مرد سال دانشگاه کمبریج
لندن در دانشگا پیام نور برگزار شد. پیوند
مفاهیم دینی با علوم تجربی موضوع همایشی است که چهارشنبه در دانشگاه پیام
نور برگزار شد. برداختن به این دو رابطه علم و دین اگرچه در محافل فلسفی
و کلامی جای بحث ها و جدل های گوناگون است اما رویگرد این همایش علم زیست
شناسی بود و با آرامش سپری شد. همایش با ارائه مقالاتی کوتاه توسط آقایان
صادقی نسب، امام جمعه گناباد و دکتر صادقی و خانم خیاط آغاز شد و در کنار
آن اجرای نمادین نماز و نماهنگ شهادت آب به نمایش درامد. اما همه این ها بهانه ای بود تا جلسه اماده سخنرانی دکتر چمنی شود. دکتر
چمنی تحقیقی در مورد تاثیر نماز بر روی پروتئین های سرم آلبومین خون
انجام داده است که شرح از آن را به همراه نمودار و نتایج کار ارائه داد.
وی با اشاره به اینکه پروتئین اساس حیات است گفت" پروتیئن
های خون چون پروتئین حامل هستند می توان تاثیر آن را بهتر مشاهده کرد از
طرفی دارای نیروی هستند که در زیست شناسی کاربرد دارد و در شیمی یا فیزیک
از آن بحث نمی شود. پروتئین های سرم آلبومین ساختاری مارپیچی دارند که با
افزایش کارکرد درهم تنیدگی آنها بیشتر و با کاهش کارکرد از هم باز می
شوند. در این تحقیق ما از روش طیف سنجی دو رنگ نمایی دورانی برای مشاهده
پروتئین ها استفاده نموده ایم.
دکتر
چمنی درباره جامعه آماری اش افزود: تحقیق ما روی 200 نفر بوده است که باید
در مراحل بعدی افزایش یابد. ما این گروه را در دو طیف خانم و آقا در دسته
بندی سنی 15تا25 ، 25تا 45، 45 به بالا ودر سه نوبت نماز صبح، نماز ظهر و
نمار مغرب بررسی نموده ایم. ایشان سپس در جداولی که ارائه
کرد نتایج تحقیق را بطور مبسوط شرح داد و نشان داد که تغییرات بسیار زیادی
در عملکرد پروتئین ها در جهت افزایش شکل می گیرد که بیشتر از هر دارویی
می باشد.بطور مثال در رده خانم ها بین 15-25 بیشترین تغییرات در نماز صبح
مشاهده می شد و در مردها در همین شرایط در گروه سنی 25-45
دکتر
چمنی اظهار داشت ما نیم ساعث قبل از نماز و نیم ساعت بعد از نماز از
موردها خون گرفته ایم تا احتمال خطا کاهش یابد. ایشان تاثیرات تحقیق را
بسیار مفید دانست و اظهار امیدواری کرد که حجم این نوع تحقیقات روزبروز
افزایش یابد.
در پایان هم جلسه پرسش
و پاسخ بود که از ایشان در باره سوالاتی همچون تاثیرات نماز شب، حضور قلب
در نتایج آزمایش، تاثیرات دیگر متغیرها سوال شد. دکتر چمنی در پاسخ به
سوالی در مورد تحقیقات مشابه بر روی موسیقی یا رقص یا مشروبات الکلی که
جایگاهی غیردینی دارند و تاثیرات مثبت داشته اند گفت: من شخصا چون
تحقیقاتی دراین باره انجام نداده ام نمی توانم اظهار نظر صریح کنم که آیا
بر عملکرد پروتئین موثر هستند یانه اما بنده قبلا روی انزیم خاصی کار می
کردم برای آن انزیم موسیقی از دکتر اصفهانی گذاشتم تاثیر مثبت داشت و
دوباره موسیقی راک امریکایی گذاشتم تاثیر منفی در کارکردش داشت. دانشجویی
که می گفت سرطان دارد نیز خواستار توصیه ای علمی – دینی برای بهبودی بیماری اش شد.جدای
از نتایج علمی تحقیق نفس حضور دانشمندان همچون دکتر چمنی برای محیط علمی
شهرستان بسیار مغتنم است که حضور گسترده دانشجویان در داخل و خارج سالن
آمفی تئاتر نشان دهنده همین امر بود.
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:46
دعا و زیارت
در بحث مقدماتی گفتگویی با ابا عبد لله انجام
گرفته شد و نهایتا بدین نتیجه رسیدند كه همه سختیها و مصیبتهایی كه حسین و
ال حسین متحمل شدند همه تنها به خاطر
نماز
بود.
اما چرا؟ مگر نماز چیست؟
در نماز چه چیزی نهفته كه ما از ان غافلیم و ان را در نمی یابیم؟
در حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام داریم:
زمانی كه انسان وارد صحنه قیامت میشود ابتدا به نماز او توجه میشود اگر
نماز او مقبول حق واقع شد بقیه اعمال هم قبول اما اگر نماز وی رد شد همه
اعمال رد میشود. همه اعمال!
بنده زمانی كه با رد شدن نمازش مواجه می شود خطاب به خداوند می گوید:
ربنا روزه ام، حجم، زكاتم، خمسم همه رد؟
خداوند می گوید: بله همه رد چون نمازت رد شد.
مجددا سوالم را تكرار می كنم همه فكر كنید
ببینید آیا می توانید جوابش را پیدا كنید یا نه؟
در نوشته های آینده به این سوال پاسخ خواهیم
داد و این می تواند یك خود آزمایی برای همه باشد.
و اما خود ازمایی:
چگونه می شود كه انسان كارهای خوب بسیاری بكند نماز هم بخواند، روزه هم
بگیرد با همه این تفاصیل فردای قیامت نماز او قبول نشود و به همین خاطر همه
اعمال او رد شود؟
در ادامه بحث مقدماتی گفتگویی با حضرت جل و علی در رابطه با كلاس نماز،
كلاسی كه معلم آن حضرت خدا و شاگردان این كلاس همه كسانی هستند كه رو به
كعبه به قیام ایستاده و تكبیر می گویند ترتیب می دهیم.
در روایت است كه
ای انسان اگر می خواهی با خدا سخن بگویی نماز بخوان و اگر می خواهی خدا با
تو سخن بگوید قران بخوان.
حالا می خواهیم پای صحبت خدا بنشینیم.
اكنون كه بحث در رابطه با نماز است از خدا می
خواهیم كه در رابطه با نماز با ما سخن بگوید:
خدا می فرماید:
اقم الصلوه
نماز بخوان
اقم امر است دستوریست كه باید اجرا شود.
خداوند نمی گوید بله بنده ما در قضیه خلقت
چیزی هم به نام نماز داریم اگر وقت كردی نمازی هم بخوان خدا می گوید:
بنده من باید نماز بخوانی.
می پرسیم: خدایا چرا باید نماز بخوانیم چرا
در مورد نماز اینقدر سخت میگیری و چرا برای ارتباط گیری عاشقانت با خود
نماز را انتخاب می كنی؟
قبل از پرداختن به پاسخگوئی خداوند، مناسب
است نكته ای را جهت نشان دادن لطافت و شفافیت موجود در روابط بین انسان و
خدا یاد آور شویم:
در فرهنگ پر بار اسلام سؤال كردن و پرسیدن ممنوع نیست و هیچ كجا گفته نشده
كه سؤال نكن و نپرس بلكه تشویق می كند كه بپرس.
پا نشینی خداوند خیلی لذت دارد و در برابر هم
خدا از اینكه بنده اش به سراغش برود خشنود می شود تا آنجا كه می گوید:
بنده من بیا با هم صحبت كنیم، بیا برایت حرف
بزنم.
بنده من تو كه هر جایی می روی و پای صحبت هر كسی می نشینی و هر گونه حرفی
از حق و باطل را می شنوی یك بار هم بیا پای صحبت من بنشین انتخاب وقت زمان
و مكان هم با تو.
هر وقت خواستی و هر قدر خواستی
افسوس كه ارباب وفا را نشناسی ما یار تو باشیم و تو ما را نشناسی
در قران می فرماید:
فاقرؤا ما تیسر القران
حال به سراغ پاسخ خداوند می رویم كه سؤال
كردیم خدایا چرا باید نماز بخوانیم:
خداوند می فرماید:
لذكری
برای آنكه با نمازت در مقاطع سه گانه یا پنج گانه شبانه روز به یاد من باشی
و من در خاطر تو.
باز سؤال می كنیم كه خدایا:گیریم به اینكه
نماز خواندیم و با نمازمان بیاد تو بودیم و تو در خاطر ما آنوقت نتیجه چه
می شود؟
خداوند در پاسخ می فرماید:
ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر
اثرش این می شود كه انسان با مسلح شدن به سلاح نماز دیگر گناه نمی كند و
سراغ فحشاء و منكر نمی رود.
نماز گزار گناه نمی كند چرا كه نماز نور است و گناه ظلمت.
نور و ظلمت در یك جا با هم جمع نمی شوند، چون نور بیاید ظلمت از بین می
رود.
در اینجا با مواجه شدن با پاسخ خداوند كه نماز خوان
گناه نمی كند قدری موضوع پیچیده می شود و ابهاماتی بوجود می آید كه به هیچ
وجه برای انسان قابل هضم و درك نمی باشد.
لذا باز از خدای خود سؤال می كنیم:خدایا این
مطلب برای من قابل درك و هضم و پذیرش نیست كه نماز خوان گناه نمی كند،
جنایت نمی كند، مرتكب فحشاء و منكر نمی شود، حقوق دیگران را ضایع نمی كند
چرا كه ما در جامعه با چشم خود می بینیم كه افراد نماز می خوانند دروغ هم
می گویند، نماز می خوانند غیبت هم می كنند، نماز می خوانند حقوق دیگران را
هم ضایع می كنند و صدها مصداق دیگر از نماز گزاران.
حال پروردگارا آیا سخن تو را در قرآن بپذیریم كه نماز خوان گناه نمی كند یا
این واقعیت های تلخی را كه علی الدوام با همه وجود خود شاهد آن هستیم.
خلاصه خداوند در پاسخ می فرماید:
ویل للمصلین وای بر نماز گزاران
سؤال می كنیم خدایا تو خود فرمودی اقم الصلوة
– نماز بخوانید و باید بخوانید.
حال خود می فرمائی ویل للمصلین – وای بر
نمازگزاران
خداوند می فرماید
دنباله سخن را گوش كن
الذینهم عن صلاتهم ساهون
نه هر نمازگزاری بلكه آن دسته از نمازگزارانی كه در نماز سهل انگاری می
كنند و نسبت به نماز غافل و بی توجه هستند و از نماز درس و الهام نمی
گیرند.
نماز یكی شكل ظاهری دارد و یكی محتوا و باطن.
اولی به منزله جسم و دومی به منزله روح و واضح است كه جسم بدون روح جسم
مرده است و جسم مرده و بدون روح هیچ نقش و تاثیری ندارد لذا:
نماز بدون روح یعنی نمازی كه بدون توجه و الهام گیری باشد هیچ نقشی در
اصلاح فرد و جامعه ندارد و جنبه ابزاری برای اصلاح جامعه ندارد.
آری! ویل للمصلین
الذینهم عن صلاتهم ساهون
وای بر آن عده نمازگزارانی كه هیچ توجهی به پیامها و درسهای سازنده نماز
ندارند و نماز فقط برای آنها جنبه سرگرمی دارد.
بنده من مسائلی كه تو مطرح كردی و مصادیقی را كه از نمازگزاران گنهكار نام
بردی كه در كنار نمازشان دروغ می گویند، غیبت می كنند، به حقوق دیگران
تجاوز می كنند و… اینها نمازگزارانی هستند كه نمازشان روح ندارد و نسبت به
درسها و الهامهای نماز غافلند.
روح نماز درس نماز است و ارزش و تاثیر نماز پس دادن درس های نماز است.
نماز كلاس گناه ستیزی است
كلاس منكر و فحشاء ستیزی است و نمازگزار عنصری گناه ستیز و منكر گریز.
بارالها!
توفیق وظیفه شناسی و انجام وظیفه گناه شناسی و ترک گناه را به ما عنایت
فرما!
التماس دعا
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:43
دعا و زیارت
حضرت علی (ع) :
“ نماز ، كوبنده شیطان است ” (1) در سپیده دم حیات ، هنگامیكه خدا ،
انسان ” را آفرید و از روح الهی خویش ، در وجود او دمید ، مقرر فرمود
تا همگی فرشتگان مقرب درگاهش ، آدم
ابوالبشر (ع) را سجده كنند .
در این میان “ ابلیس ” انسان را فاقد لیاقت برای مسجود فرشتگان بودن
یافت و از فرمان الهی سر بتافت و به واسطه این تمرد از درگاه الهی
رانده شد .
اما “ شیطان با این كه در بسیاری از موارد مترادف با “ ابلیس ” معرفی
شده است ، از نظر قرآن و روایات ( و با آنچه كه خواهیم گفت از دیدگاه
علمی ) با “ ابلیس ” به كلی متفاوت است . بدین معنی كه “ شیطان ” را می
توان ، عبارت از همه آن نیروها و موجوداتی دانست كه انسان را به گناه
كردن وا می دارند و یا به طور كلی به نحوی از انحاء در انسان ،ایجاد
بیماری و مرض می نمایند .
در این مورد حتی بسیاری از روایات اسلامی را می توان یافت كه در آنها
از میكروبهای بیماریزای انسان نیز با عنوان “ شیطان ” نام برده شده است
و حتی می توان ایجاد بیماریها عفونی انسان را نیز به نوعی ، ناشی از
غلبه شیطانهایی به نام باكتری ، انگل ، قارچ ، ویروس ، و .. به حساب
آورد . به این ترتیب ، ابیات مشهور و زیبای زیر :
شیطان كه رانده گشت بجز یك خطا نكرد
خود را برای سجده آدم رضا نكرد
شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز
كو سجده را بر آدم و این بر خدا نكرد
علیرغم آن كه حاوی مفاهیم عمیق در جهت توجه دادن ، به خطر بزرگ بی
نمازی است ، از لحاظ به كاربردن كلمه “ شیطان شاید اندكی اشكال داشته
باشد ، چرا كه آن موجودی كه در مقابل آدم (ع) حاضر به سجده نشد ، “
ابلیس ” و یكی از فرشتگان الهی بود ، اما شیطان ها موجودات بسیار
متعددی هستند كه نه تنها با وسوسه های شیطنت آمیز خود ، باعث ایجاد
بیماریهای روحی ( گناهان ) و بیماریهای روانی ( مثل وسواس ) می شوند ،
بلكه بیماریهای جسمی ( مانند انواع بیماریهای عفونی ) را نیز ایجاد می
كنند . به هر تقدیر ، شاید بتوان “ شیاطین ” را بعنوان لشكریان بسیار
متعدد “ ابلیس ” تلقی نمود .
در شماره های اولیه این مجموعه مقالات از تاثیر نماز بر بیماریهای
مختلف میكروبی ، از جمله عفونتهای پوست ، دهان و دندان ، دستگاه تنفس ،
دستگاه ادراری و .. سخن گفتیم و “ كوبندگی ” نماز را در مورد شیاطین
عفونت زا ، در انسان بررسی نمودیم . اما نكته ای كه در این شماره
خواهیم گفت ، به بحث “ تعادل ناقل های عصبی ” كه در شماره گذشته مورد
بررسی قرار گرفت می باشد.
درباره ناقل های عصبی با توجه به دانسته های جدید علمی گفتیم كه تمام
بیماریهای روانی انسان و حتی گناهانی كه مرتكب می شود ( بیماریهای روحی
) تماما بر اثر ایجاد تغییر و تحولاتی است كه در مواد شیمیایی موجود در
دستگاه عصبی او بوقوع می پیوندد و بررسی كامل پیرامون این نظریه تحول
شگرفی در تمامی عرصه های بشری ، اعم از انسان شناسی و فلسفه و
روانشناسی و جامعه شناسی و .. ایجاد خواهد كرد ، چرا كه با این دیدگاه
بوسیله قرص و آمپول و با روش دو دوتا چهار تا می توان به سراغ مشكلات
مزمنی كه قرنها بشر را آزرده اند رفت و مثلا ریشه
فساد و فحشاء و دروغگویی و حسادت و .. را بدین طریق خشكاند !
اما همانجا اشاره كردیم كه علم بشر تا رسیدن به روزی كه قادر شود “
تعادل ناقل های عصبی ” را به بهترین شكل در وجود انسانها برقرار سازد ،
راه درازی در پیش دارد ، اما آیین مقدس اسلام و بخصوص پیشوایان بزرگ
مذهب تشیع ، از قرنها پیش ، ضمن قرار دادن “ عدل ” در كنار اساسی ترین
اعتقاد دینی خود یعنی “ توحید ” یك جنبه مهم عدل را برقراری تعادل در
وجود انسان دانسته اند و برای برقرار نمودن این تعادل روشهای گوناگونی
پیشنهاد كرده اند كه در صدر این روشها “ نماز ” قرار دارد . در بحث
تعادل ناقل های عصبی می توان با یافته های امروزی دانش بشر ، از تعادل
خارج شدن برخی ناقل های عصبی را ( مثلا با فزونی یافتن یك ماده شیمیایی
نامطلوب ) منجر به ایجاد اختلالات روانی و یا انحرافات در انسان دانست
. بدین معنا كه مجموعه ای از “ مواد شیمیایی نامطلوب ” در دستگاه عصبی
انسان حضور می یابند كه او را به یك بیماری روانی مبتلا می سازند و یا
او را به حسادت ، دروغگویی ،
بدبینی و .. وادار می كنند .
حال با توضیحی كه در آغاز پیرامون “ شیطان ” ارائه نمودیم می توانیم با
تكیه بر قرآن و روایات معصومین (ع) این “ مواد شیمیایی بد و نامطلوب ”
را مصداق دیگری برای “ شیطان ” بدانیم ، كه همان عامل تمام بیماریهای
جسمی و روانی و انحرافات و گناهان بشر است .
بدین ترتیب علیرغم نقشی كه برای “ شیطان ” در ایجاد بیماریها در انسان
ذكر كردیم ، می توانیم پیرامون آن بخش از مفاهیم قرآنی كه به “ امراض
قلب ” اشاره كرده است ، یا آن گروه از آیات شریفه الهی كه به بحث
پیرامون تاثیرات شیطان بر انسان پرداخته است ، به درك بهتری با مدد
توجهات علمی برسیم و بفهمیم كه شیطان از چه راهی ممكن است در درون
انسان بیماری روانی یا روحی ( مرض ) ایجاد كند .
در واقع با یافته های امروز علم بشر ما می توانیم نام آن ناقلهای عصبی
نامطلوب و بیماریزا را ، زیر عنوان كلی “ شیاطین ” بشناسیم . و این
همان اعتقاد به ظاهر ساده و از مد افتاده ایست كه قرنها ، بشر بدان
پایبند بوده است و حتی بیماریهای روانی مثل اسكیزوفرنی را ناشی از
تسخیر انسان به وسیله شیاطین و اجنه دانسته است .
اما بدیهی است كه علم امروز بشر ، هر روز كه می گذرد این شیاطین ، یعنی
همان ناقلهای عصبی نامطلوب و بسیار ریز را ، از روشهای دقیق و پیشرفته
علمی ، بهتر و بیشتر شناسایی می كند و به دام می اندازد و بر خلاف روش
گذشتگان كه با جن گیری یا به شلاق بستن بیماران روانی قصد بیرون راندن
اجنه و شیاطین از وجود آنها را داشتند ، قصد دارد با روش كاملا علمی ،
تیشه بر ریشه شیاطین دستگاه عصبی انسان بزند . هر چند كه این رویا شاید
در قرنهای آینده به تحقق بپیوندد.
ولی در این میان راه دیگری نیز برای مقابله شدید با این شیاطین درون
موجود است و آن “ ایمان مذهبی ” و بخصوص نماز است .(2) نمازگزار واقعی
، هرگز دروغ نمی گوید ، هرگز
حسادت نمی ورزد ، هرگز بخل نمی كند ، هرگز دشنام نمی دهد و خلاصه به
همین ترتیب از همه حالتهای نامطلوب روانی و روحی ، كه شیاطین درونی در
صددند او را بدان گرفتار نمایند ( یعنی همان امراض قلب ) ، خلاصی پیدا
می كند ، چرا كه “ نماز ” كوبنده شیطان است و به قدرتمندانه ترین شكل
ممكن با همه شیاطینی كه قصد دارند انسان را دچار بیماریهای جسمی ،
بیماریهای روانی و یا گناهان و انحرافات ( بیماریهای روحی ) نمایند ،
مقابله می كند .
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:38
دعا و زیارت
نماز فراموش نشود !
افزایش فشار خون یكی از شایع ترین دلایل مراجعه به
پزشك در سرتاسر دنیاست. به علت عوارض خطرناك و متعددی كه این بیماری برای
بسیاری از اعضای بدن از جمله قلب، مغز، كلیه و چشم و .. دارد، سعی و
اهتمام فراوانی در دانش پزشكی برای پیشگیری و كنترل این بیماری وجود دارد.
در تمامی منابع معتبر علمی، برای پیشگیری از ابتلا به افزایش فشار خون و
همچنین كنترل تعداد زیادی از بیماران كه افزایش فشار خونی در حد خفیف یا
متوسط دارند، رعایت برخی اصول و استفاده از درمان های غیر دارویی توصیه می
شود. درمان های غیر دارویی ضمن آن كه هزینه چندانی را بر بیمار تحمیل نمی
كنند، در پایین آوردن فشار خون و ممانعت از بروز و پیشرفت آن مؤثرند.
چهار درمان اولیه و بسیار مهم غیر دارویی كه در منابع جدید علمی برای كنترل فشار خون مورد توجه قرار می گیرند ، عبارتند از:
اما با توجه به نقش بسیار مهمی كه نمازهای واجب یومیه، در ایمن كردن انسان
در مقابل استرس ها و مشكلات گوناگون زندگی ایفا می كنند( از جمله تأثیر
نماز بر اضطراب كه در قسمت های بعدی مورد توجه قرار خواهد گرفت ) و نیز با
توجه به الزامی كه نماز به شخص نمازگزار مبنی بر عدم مصرف مشروبات الكلی
می دهد، می توان این امر را قدم مؤثری در پیشگیری و كنترل فشار خون تلقی
كرد.
از طرفی نماز با حركات موزون و قیام و قعود و ركوع و سجود منظمی توأم است
كه قابل مقایسه با یك نرمش سبك روزانه مشابه آنچه كه در درمان های غیر
دارویی فشار خون توصیه می شود، می باشد. همچنین اگر به یاد آوریم كه
مسلمان نمازگزار، رو به قبله مكتبی نماز می خواند كه خدای آن مكتب از
پُرخوری و شکم پارگی بیزار است و مثلاً "عالمان فربه و چاق را دشمن می
انگارد " متوجه خواهیم شد كه هر چهار درمان غیر دارویی مذكور، برای كنترل
و پیشگیری افزایش فشار خون، در ورای احكام نورانی نماز نهفته است.
2. كاهش یا عدم مصرف الكل
3. كم كردن وزن
4. انجام ورزش های سبك به طور منظم در شبانه روز
1. كاهش اضطراب و استرس
پنج شنبه 15/11/1388 - 15:36