• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 309
زمان آخرین مطلب : 4474روز قبل
داستان و حکایت
زمانی که من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت‌های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می‌آید منتظر شدم ببینم
آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده است!
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد.
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت‌ها از پدرم عذرخواهی می‌کرد
و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی‌بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت:مامان تو امروز روز سختی را درسرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی‌سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد!
                                  

***************************
زندگی مملو از چیزهای ناقص… و انسان‌هایی است که پر از کم و کاستی هستند .
خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم.
اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل‌ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:
درک و پذیرش عیب‌های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است
و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت‌های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان‌ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.
این موضوع را می‌توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است،هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!

کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید آن را پیش خودتان نگهدارید.
بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود!

کاش همه می‌دانستند زندگی شادی نیست
شاد کردن است
زندگی قهقهه نیست
لبخند است

(منبع: حكایت ها وضرب المثل ها)

 

يکشنبه 23/5/1390 - 10:14
سخنان ماندگار

دوست داشتن از عشق برتر است...
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟
 اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور، سبز می شود و رشد می کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید...
عشق در دریا غرق شدن است
و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را می گیرد
و دوست داشتن می دهد.
عشق لذت جستن است
و دوست داشتن پناه جستن.
عشق غذا خوردن یک گرسنه است
و دوست داشتن "همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن...

يکشنبه 23/5/1390 - 10:7
شعر و قطعات ادبی

بیا ای راحت جانم كه جان من فدای تو
سر سودائی عاشق فدای خاك پای تو
دلم خلوت سرای توست غیر در نمی گنجد
به جان تو كه جان من ندارد كس به جای تو

جمعه 21/5/1390 - 11:57
داستان و حکایت

حاج آقا در این باره می گویند: روزی جلو قهوه خانه خلیل نشسته بودم كه شخصی به نام حسین آقا كه قبلا شرح حالش را شنیده بودم به من معرفی كردند و گفتند: نخاع ایشان صدمه دیده كمر درد دارد وحتی او را خارج از كشور نیز برده اند ولی علاج دردش نشده و بهبود نیافته است من دلم سوخت واز حسین آقا خواستم كه بیا چند روز باهم در مسجد باشیم شاید امام عصر ارواحنا فداء عنایتی فرماید گفت فایده ای ندارد من اصرار كردم وایشان هم پذیرفت.
 مدت چهل روز با هم بودیم روز چهلم به حسین آقا گفتم مواظب باش امروز روز چهلم است...به حسین آقا گفتم خسته ام میروم استراحت كنم وبه اتاق بغل رفتم ایشان هم گفتند من به مسجد میروم تا نماز بخوانم.
قدری استراحت كرده بودم كه ناگهان از صدای زیاد بیدار شدم،بیرون آمدم دیدم حسین آقا سنگ بزرگی كه درب چاه بود برداشت وپرتاپ كرد وهیچ ناراحتی درد كمر احساس نمی كند،گفتم: چی شد؟
گفت: من در مسجد مشغول نماز امام زمان(ع) شدم وقتی نماز تمام شد ونشسته بودم سیّد بزرگواری را پهلوی خود حاضر دیدم رو به من كردند وفرمودند: حسین آقا اینجا چه كار داری؟ گفتم كمرم درد می كند
ایشان دست خود را به كمرم كشید وفرمودند: دردی در پشت تو نیست.
 وسپس فرمودند: نماز امام زمان خواندی؟ گفتم : بلی.
فرمود: صلوات فرستادی؟ گفتم : نه
فرمود: بفرست
من پیشانی برمهر گذاشتم و...ناگهان به فكرم رسید این سیّد چه كسی است و چه طور فرمود كمرت ناراحتی ندارد وبلند شدم دیدم آقا نیست ومتوجه شدم كه ...


(شیفتگان-ج2)
جمعه 21/5/1390 - 11:54
دعا و زیارت

از تو به دور است كه امرم كنی به التماس واعتنایم نكنی
از تو به دور است كه درخانه ات را مرا بیاری، در برویم باز نكنی
از تو به دور است كه توفیق درك بنده بودنم بدهی،به بنده ات ننگری
از تو به دور است كه ذكرت را بر زبانم جاری كنی وبی اعتنا رهایم كنی

توكه همه  عالم از عطا وبخششت زندگی می كنند
تو كه لحظه لحظه نیازشان را با مهر و رأفت دنبال می كنی
تو كه از كودكی تا به حال پرورشم دادی
تو كه نامم را برسر زبان انداختی و بزرگم كردی
تو كه دنیایم مرهون فضل واحسان وانعام توست
تو كه وعده دادی آخرت را زیر سایه عفو وكرمت قرارم دهی

من با این معرفت تو را شناخته ام
من با این معرفت تو را دوست دارم

(نیایشی برگرفته از دعای ابوحمزه)

سه شنبه 18/5/1390 - 18:39
دانستنی های علمی

آیا میدانید؟

1-سبع یعنی7 واین كلمه  7 بار درقرآن آمده
2-یك سال 365 روز است وكلمه یوم(روز) 365 بار در قرآن آمده
3- یك شبانه روز 24 ساعت است و كلمه ساعة در قرآن 24 مرتبه آمده
4- در روز 34 سجده به جا آورده می شود وكلمه سجده در قرآن 34 مرتبه آمده


(منبع: آیا میدانید-ج2)

دوشنبه 17/5/1390 - 12:11
رمضان

1- در روز سوم صحف نازل شد
2- در روز ششم، تورات نازل شد
3- در رزو هفدهم،انجیل نازل شد
4- هجدهم، زبور نازل شد
5- همه ی قرآن شب قدرنازل شد
6- امام حسن(ع) در شب پانزدهم متولد شد
7- یوشع و موسی در روز 21 ماه از دنیا رفتند
8- بیست و یكم ماه ،حضرت عیسی به آسمان رفت
9- هنگام معراج پیامبر اكرم(ص) شب 21 ماه رمضان بود
10- شهادت امام علی (ع) در شب 21 ماه بود
11- توبه و آمرزش در این ماه پذیرفته می شود
12- درهای بهشت در این ماه باز است
12- در این ماه درهای جهنم بسته است
13- زیارت امام حسین(ع) در این ماه توصیه شده است.

(معارف ومعاریف-ج5)

دوشنبه 17/5/1390 - 12:6
شعر و قطعات ادبی
روزه یعنی درخدا فانی شدن
در مِنای قرب قربانی شدن
روزه یعنی جنگ با دیو هوس
عقل را آزاد كردن از قفس
روزه یعنی پاك گشتن از گناه
نفس را انداختن در قعر چاه
دوشنبه 17/5/1390 - 12:2
شعر و قطعات ادبی

روز را آفریدی تا درصحنه ی آفاق تو را ببینم
تا با نگاه به دریا در امواج لطفت مبهوت شوم.
تا در خلقت گل وگیاه زیباییت را نظاره كنم
تا با نگاهی به خود به تو پی ببرم
تا با تفكر به خود به خودشانسی رِسَم ونردبانی برای خداشناسییم باشد.
تا با نگاه به صنوف خلقتت دست قدرتت را نازم
شب را آفریدی تا مجالی برای ابراز عشق عاشقان فراهم كنی
عاشق دنبال خلوت است تا با معشوقش ترنم عشق گوید
خدایا ما را عاشق آفریدی ممنونتم
ما را شیدا كردی ممنونتم
ما را اسیر محبتت كردی ممنونتم
خدایا در شب چقدر زیبایی ها آفریدی
درسكون شب چه غلغله ای خلق كردی
در آرامش شب چه زیبا محفل عشق آراستی
بعضی به العفو ناله می كشند
بعضی به استغفار اشك می ریزند
بعضی « یَشوِی الوُجُوهَ» می خوانند وناله سر میدهند
بعضی جای خود را درجهنم می بینند با « وَاِن مِنكُم اِلّا واردُها» گریبان می درند
بعضی « ثُمّ نُنَجّی الّذین اتَّقَوا» میخوانند در نجاتشان از دوزخ تردید دارند و لذا آه سر میدهند
بعضی به طول قیامت ودست خالی خود می نگرند وضجه می كشند« آه مِن قِلّةِ الزّادوطولِ الطَّریق وبُعد السَّفر»
بعضی شاهین بلند پرواز مرگ را بالای سر خود می بینند وناله « و قَد خَفَقَت عند رأسی اَجنِحَةُ المَوتِ » سر میدهند.
این همه غلغله ها ونغمه ها ی شیدایی در شب است
خدایا شب را ازمن نگیر
غافلم مكن
از مناجاتم روی مگردان
ازصحبتم اعراض مكن
اگر درعشقم ناخالصی هست
به عیارم ننگر به جودت بنگر
به زشتیم ننگر به حسنت بنگر
به قصورم ننگر به كرمت بنگر
به مجازاتم ننگر به حلمت بنگر
خودم را به رخم نكش به ستایت بنگر

برگرفته از دعای مأثوره
جمعه 14/5/1390 - 18:39
شعر و قطعات ادبی
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند میخری ؟
قیمت یک روز بارانی چنده ؟
حاضری برای بوکردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه تراوِل بدی ؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده ؟
اگه نصف روز هم بنشینی به نیلوفر سوسنی رنگی که کنار جاده دراومده نگاه کنی بوته اش ازت پول بلیت نمی گیره .
چرا وقتی رعد وبرق می زنه اززیر درخت فرار می کنی ؟!!!
می ترسی برق بگیردت ، نه ، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده . آخه بعضی وقتا یادمون میره چرا بارون می آد . این جوری می خواد بگه که منم هستم .
هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه ؟ شده از خودت بپرسی چرا تموم وجودش رو روی سر ما گریه می کنه ؟
هیچ وقت شده از خورشید بپرسی که وقتی ذره ذره وجودش رو انر‍ژی می کنه و به موجودات می بخشه ماهانه چقدر می گیره ؟
چرا نیلوفر صبح باز می شه و ظهر بسته می شه ؟
بابت این کارش حقوق می گیره ؟
تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بنشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بلیت بدی؟ قشنگترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی .
قیمت بلیتش دل تومن !
تو که قیمت همه چیز رو با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی قیمت یه دست سالم چنده ؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم ؟
و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوم مون نرسه .
اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از دارایی ها رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به بد و بیراه می گیری . پشت قباله ات که ننوشتن . اینا همه لطفه ، اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره !!
اگه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده ؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده ؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانمون به خدا پول بدیم ؟ و...

اون وقت می فهمی که زندگی یعنی چی؟
دوشنبه 10/5/1390 - 9:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته