• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5130روز قبل
خانواده
شهسواری به دوستش گفت: بیا به كوهی كه خدا آنجا زندگی می كند برویم.میخواهم ثابت كنم كه اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ كاری برای خلاص كردن ما از زیر بار مشقات نمی كند. دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت كردن ایمانم می آیم . وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریكی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان كنید وآنها را پایین ببرید شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد كه بار سنگین تری را حمل كنیم.محال است كه اطاعت كنم ! دیگری به دستور عمل كرد. وقتی به دامنه كوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را كه شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن كرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند... مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .
دوشنبه 16/2/1387 - 20:24
دانستنی های علمی

هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن

 

دوشنبه 16/2/1387 - 20:7
خانواده
یادش بخیر، تازه گی ها فهمیده ام همانی که میگفت بعد تو هیچکس، وقتی با هم بودیم همین قول را به هیچکس ها هم داده بود
شنبه 14/2/1387 - 19:24
محبت و عاطفه
وقتی تو رو دیدم کارگردان قلبم گفت: نور....صدا.... حرکت.... و من برای به دست آوردنت چه نقشها که بازی نکردم
شنبه 14/2/1387 - 19:21
رويا و خيال
جوجه ها سر سفره ناهار گفتند:« آخرش كبدمون از كار می افته، چرا باید هر روز ناهار و شام تخم مرغ بخوریم و حتی یك بار هم یك ناهار درست و حسابی نداشته باشیم؟!»، خروس سرش را پایین انداخت، در چشمان مرغ اشك جمع شد و به فكر فرو رفت، آنها فردا ناهار مرغ داشتند
شنبه 14/2/1387 - 19:20
خانواده

کسی با نگاهش مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد کسی با سکوتش مرا تا درندشت دریای خون برد مرا باز گردان مرا ای به پایان رسانیده آغازگردان

جمعه 13/2/1387 - 18:4
خانواده

قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم

 قرار نبوداینجوریشه یهو بشی همه کسم

راستی چی شد؟ چجوری شد؟ اینجوری عاشقت شدم؟

 شاید میگم تقصیر توست تا کم شه ازجرم خودم!

پنج شنبه 12/2/1387 - 19:1
خانواده
اگر کسی مرا خواست بگویید رفته باران ها را تماشا کند و اگر اصرار کرد بگویید برای دیدن توفان ها رفته است و اگر باز هم سماجت کرد بگویید رفته است تا دیگر باز نگردد
چهارشنبه 11/2/1387 - 15:44
خانواده
آنقدر خوب بودی تو که به هنگام وداع رشکم آمد که تو را دست خدا بسپارم
چهارشنبه 11/2/1387 - 15:39
طنز و سرگرمی

بابا کجایی؟

نیستی؟

تو پیستی؟

توریستی؟

خدایی نکرده مریض که نیستی؟

راستی،

 با اینکه یاد ما نیستی،

ولی اول لیستی،

یعنی بیسته بیستی....

سه شنبه 10/2/1387 - 20:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته