• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 266
تعداد نظرات : 65
زمان آخرین مطلب : 5406روز قبل
طنز و سرگرمی
شماره تماس با پلیس در آمریکا و بسیاری از کشور های دیگر 911 است و در میان تماس بسیار مهم و اضطراری که این مرکز دریافت می کند ، تماس های عجیب وخنده داری نیز وجود داردکه به برخی از موارد ثبت شده آن اشاره میکنیم.
كد خبر: ۹۹۴۸   تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ - ۱۵ شهریور ۱۳۸۸
الو! من عاشق شده ام

روزی همسایه های جین دوشاس به علت سرو صدای زیادی که از خانه ی او بلند می شد با پلیس 911 تماس گرفتند و آنها نیز دو مامور برای رسیدگی به شکایت همسایه ها به خانه این خانم فرستادند. این دو مامور پس از دادن چند تذکر و اخطار به خانم دوشاس خانه ی او را ترک کردند. اما خانم دوشاس پس از این ملاقات یک دل نه صد دل عاشق یکی از آن دو مامور شده بود برای همین به دنبال راهی بود تا دوباره او ر اببیند. به همین دلیل این بار خود با 911 تماس گرفت و بیان کرد که مورد اضطراری پیش نیامده فقط می خواهد که آنها یک مامور را به خانه اش بفرستند وتاکید کرد که همان ماموری باشد که چند دقیقه قبل به خانه اش آمده بود. آن مامور دوباره به خانه دوشاس باز گشت و وقتی متوجه شد که ماجرا از چه قرار است دوشاس را به خاطر ایجاد مزاحمت برای پلیس بازداشت کرد. او اکنون به پرداخت جریمه نقدی یا یک سال زندان محکوم شده است

الو! در ماشینم زندانی شدم

یک زن اهل فلوریدا به دلیل اینکه درهای خودرو اش قفل شده و درون آن محبوس شده بود با 911 تماس گرفت، در حالی که فقط کافی بود تا قفل خودرو خود را به صورت دستی فعال کند تا در های آن باز شود.
این زن که هویت او ناشناس است خودرو خود را در پارکینگ فروشگاه والگرین در کیسیمی پارک کرده بود. او پس از تماس با پلیس به اپراتور گفت :" هیچ کدام از قطعات برقی ماشین کار نمی کند، اینجا هوا خیلی گرم است و من اصلا حالم خوب نیست"
اپراتور به او پیشنهاد کرد که قفل دستی خودور خود را فعال کند او هم این کار را کرد و خیلی راحت از خودرو ی خود پیاده شد!

الو! من حوصله ام سر رفته است

جان تریپلت 45 ساله حدود 27 هزار بار با 911 تماس گرفته است. پلیس می گوید که او یک مرد تنها وبیکار است که برای سرگرم کردن خود روزی 100 بار با 911 تماس می گرفت و پشت تلفن برای اپراتور صدا های عجیب و غریب در می آورد. آز انجا که با تلفن همرا ه خود تماس می گرفت پلیس به راحتی توانست رد او را پیدا کرده و او را به خاطر مزاحمت تلفنی بازداشت کند. او از از پلیس عذر خواهی کرد و بیان کرد که صرفا چون این تماس ها مجانی بوده اقدام به چنین کاری کرده است . جان اکنون به پرداخت جرمیه 1 هزار دلاری یا 6 ماه زندان محکوم شده است.

الو! من ناگت مرغ می خواهم

یک زن اهل فلوریدا به علت اینکه یکی از شعبه های رستوران مک دونالد ناگت مرغ نداشت که به او تحویل دهد به شدت عصبانی شد و با 911 تماس گرفت و اعلام یک وضعیت اضطراری کرد. این زن که لاتریسا گودمن نام دارد برای شکایت از متصدی صندوق مک دونالد که حاضر نبود پول گودمن را پس دهد، با پلیس تماس گرفت . هنگامی که پلیس به رستوران آمد او به آنها گفت:" این یک مورد اضطراری است چرا که اگر می دانستم آنها ناگت مرغ ندارند پول آن را پرداخت نمی کردم، حالا هم این زن حاضر نیست پول من را پس دهد و می گوید که به جای ناگت، دابل برگر سفارش دهم. من دابل برگر نمی خواهم"
پلیس هم او را به جرم مزاحمت بازداشت کرد.

الو! من نمی توانم مسئله ی ریاضیم را حل کنم

یک پسر 4 به نام جانی وقتی نتوانست یکی از مسائل ریاضی خود را حل کند، برای کمک با 911 تماس گرفت وجالب اینکه که اپراتور به او کمک کرد.
الو! میگوی من کم است

یک زن وقتی مشاهده کرد تعداد میگو ها ، در غذایی که در یک رستوران چینی سفارس داده بسیار کم است با پلیس تماس گرفت. این مشتری با عصابانیت به متصدی تلفن گفت:" غذای من به اندازه کافی میگو ندارد! دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا شما یک مامور بفرستید!"
روز بعد آنها یک مامور را فرستادند اما از مشتری عصبانی دیگر خبری نبود!

الو من و نامزدم دعوامان شده!

پلیس 911 چین یک روز دو تماس عجیب دریافت کرد، یکی از زنی که می گفت نامزدش حاضر نیست پاهای سرد او را با ماساژ گرم کند و تماس دیگر از نامزد این خانم که می گفت همسرش توقعات بیجایی از او دارد. مرکز 911 یک مامور برای رسیدگی به این مشکل به خانه ی آنها فرستاد. وقتی مامور به آنجا رسید این زوج همچنان مشغول دعوا بودند به همین دلیل مامور پلیس برای ختم این قائله به مرد گفت که وظیفه ای مرد است که پاهای همسرش را گرم کند و به زن نیز گفت که نباید مدت طولانی پاهای خود را درمعرض هوای سرد بگذارد. حرف های این مامور روی این زوج اثر کرد و آنها از مامور برای حل مشکلشان تشکر کردند.

الو ! یک سرقت مسلحانه!

یک مرد اها ساروسانا که تحت تعقیب پلیس بود برای این که آنها را فریب دهد با 911 تماس گرفت و گزارش یک سرقت مسلحانه ی دروغین را داد. مامورین پلیس در حال تعقیب این مرد 28 ساله بودند تا به او دستور ایست دهند که ناگهان از مرکز به آنها اعلام شد که چند خیابان پایین تر از یک جواهر فروشی سرقت مسلحانه شده است. در ابتدا به نظر می رسید که نقش فریبکارانه ی این مرد گرفته است چرا که خودروی پلیسی که دنبال او بود تغییر مسیر داد و به سمت جواهر فروشی حرکت کرد . اما وظیفه ی تعقیب به تعدادی مامور دیگر که در آن حوالی گشت می زدند محول شد. آنها خودروی این مرد را در یک پارکینگ پیدا کردند و پس از مشاهد ه ی اسلحه ای که در خودرو اش بود او را به جرم حمل غیر مجاز اسلحه باز داشت کردند.
سه شنبه 17/6/1388 - 13:26
شهدا و دفاع مقدس

من و حسین تازه به جبهه آمده بودیم و فقط همدیگر را می شناختیم! فرستادنمان دژبانی و شدیم نگهبان. خیلی شاکی بودیم. همان شب اول قرار شد دو نفری بایستیم جلوی در ورودی پادگان. حالا چه موقعی است؟ ساعت دو نصف شب و ما تشنه خواب و اعصاب مان خط خطی و کشمشی. حسین که خیلی حرص می خورد گفت: «شانس نیست که، برویم دریا، آبش خشک می شود و باید یک آفتابه آب ببریم!» پقی زدم زیر خنده. حسین عصبانی شد و می خواست بزندم كه از دور چراغ های یک ماشین را دیدیم که می آید. حسین گفت بعداً حسابم را می رسد.

 

ماشین رسید. طبق آموزشی که دیده بودیم، من ایستادم نزدیک نگهبانی و حسین جلو رفت. دو، سه نفر تو ماشین بودند(ریشو و با جذبه). حسین گفت: «برگه تردد!» نفری که بغل دست راننده بود گفت: «سلام برادر. ما غریبه نیستیم.» حسین گفت: «برادر برادر نکن. من غریبه و آشنا حالیم نیست. برگه تردد لطفا!» راننده که معلوم بود خسته اس گفت: «اذیت نکن. برو کنار کار داریم!» مرد کناری راننده به راننده اشاره کرد که چیزی نگوید. بعد از جیب بلوزش دسته برگی در آورد و شروع کرد به نوشتن.

 

حسین پوزخند زد و گفت: «آقا را. مگر هرکی هرکی است؟ خودت می نویسی و خودت امضا می کنی؟ نخیر قبول نیست.» راننده عصبانی شد و گفت: «بچه برو کنار. من حالم خوب نیست.» حسین زد به پر رویی و گفت: «بچه خودتی. اگر تو حالت خوب نیست من بدتر از توام. سه ماه آموزش دیده ام و حالا شده ام دربان!» دوباره پقی زدم زیر خنده. آن سه هم خندیدند. حسین بهم چشم قره رفت. مرد کنار راننده گفت: پس اجازه بده تلفن کنم به فرماندهی تا بیایند این جا. آنها ما را می شناسند.»

 

مگر هرکی هرکی است که شما مزاحم خواب فرمانده لشکر بشوید؟ نخیر.

 

دیگر حسین هیچ جور از خر شیطان پیاده نمی شود. آن سه هم کم کم داشتند اخمو می شدند. رفتم جلو وساطت کنم که حسین «هیس» بلندی کرد و نطقم کور شد. بعد رو کرد به راننده و گفت: «به یک شرط می گذارم تلفن کنی. باید سوت بلبلی بزنی!» راننده با عصبانیت در ماشین را باز کرد. اما مرد کناری اش دستش را گرفت و رو به حسین گفت: «باشه برادر. من به جای ایشان سوت بلبلی می زنم.» بعد به چه قشنگی سوت بلبلی زد. بعد رفت و تلفن زد. چند لحظه بعد دیدم چند نفر دوان دوان می آیند. فرمانده مان بود و چند پاسدار دیگر. فرمانده مان تا رسید می خواست من و حسین را بزند که آن مرد نگذاشت. فرماندهان رو به من و حسین که بغض کرده بودیم گفت: «شما ایشان را نشناختید! ایشان فرمانده لشکرند!»

 

حسین از خجالت پشت سرم قایم شد. فرمانده لشکر خندید و گفت: «عیب ندارد. عوضش بعد از چند سال یک سوت بلبلی حسابی زدم!» من و حسین با خجالت خندیدیم.

 

 

منبع :کتاب رفاقت به سبک تانک

سه شنبه 17/6/1388 - 13:9
ادبی هنری


من اگر در نظر این شما مردمکان , هیچ ندارم ولی
چه بخواهید, چه نه
من خدا را دارم...


دست در دست خداست, دست دلم
جان در جان خداست, روح تنم
در زمین شنتان خانه ندارم, ولی
دل من خانه ی عشق آسمانی خداست...

زندگی ام آبیست, دل من مهتابیست
روح من شبنم تابناکی ز خداست
دستهایم گرچه خالیست ولی
دل من مملوء از گنج بی پایان رحمت و مهر خداست...

روح من لبریز از احساس است
حس پاکی ز خداست
و بدانید که چون من خدا را دارم
بیشتر از همه چیز و همه کس را دارم
بی نیازم از همه
بی نیازم از شما
من اگر هیچ ندارم خدا را دارم...........
سه شنبه 17/6/1388 - 13:6
اخبار

برداشتن نیمه ای از مغز یک کودک
در تاریخ 11 ژوئن نیمه سمت راست مغز «جسیکا هال6 » ساله، توسط جراح اعصاب «بن کارسون» در بیمارستان کودکان جان هاپکینز بالتیمور برداشته شد. این نوع عمل نیمکره برداری نامیده می شود و با اینکه بسیار سخت است، بهترین راه درمان جسیکا بشمار می رفت. او از نوعی التهاب مغزی رنج می برد، نوع پیشرفته ای از فساد قشر مغز که باعث حمله های غیرقابل کنترل می شود. با اینکه دکترها از چگونگی آن اطلاع ندارند، اما نیمه باقیمانده مغز در چنین مواردی بسیاری از فعالیت هایی را که نیمه برداشته شده اجرا می کرده، برعهده می گیرد. نیمه چپ بدن بیمار ممکن است تا ابد فلج بماند، اما معمولا هیچ مشکلی برای خاطرات و نوع شخصیت او بوجود نخواهد آمد. بیمارستان جان هاپکینز سالانه 12 مورد از این جراحی ها را برروی کودکان 5 تا 10 ساله انجام می دهد. زمانیکه جراحان در حال توسعه این روش بودند، سعی کردند حفره خالی بوجود آمده در جمجمه را با توپ پینگ پونگ پر کنند، اما بعدها متوجه شدند مایع نخاعی مغز، به مرور این فضا را پر می کند.

جراحی 4 روزه
از 4 فوریه تا 8 فوریه سال1951 زنی به نام «گرترود لواندوسکی»، به مدت 96ساعت در بیمارستان «شیکاگو» تحت عمل جراحی قرار گرفت تا کیست بزرگی از داخل تخمدان او برداشته شود. گفته می شود که این عمل، طولانی ترین عمل جهان است. «لواندوسکین» قبل از عمل 280 کیلوگرم وزن داشت و دور کمرش 275 سانتیمتر بود. بعد از اینکه تومور برداشته شد، وزن او به 140 کیلوگرم کاهش یافت. در طول عمل، جراحان مایع کیست را به آرامی خارج کردند، زیرا خروج سریع مایع ممکن بود باعث ایست قلبی بیمار شود. در طول 4 روز، 91 کیلوگرم مایع از بدن او خارج شد. سپس آنها خود کیست را از بدن او درآوردند، که در حدود 68کیلوگرم وزن داشت.

جراحی در داخل رحم
«کایل بولن» در بیست ودومین هفته بارداری اش بود وقتی که پزشکان بیمارستان «ملبورن» در استرالیا فرزندش را که هنوز به دنیا نیامده بود، جراحی کردند. جنین شرایط بسیار نادری داشت و نوارهای شبکه مانند پرده جنین به دور قوزک پایش پیچیده شده و جریان خون به سمت پایین پاهای او قطع شده بود. معمولا پزشکان برای عمل جراحی جنین، تا هفته بیست و هشتم صبر می کنند، اما این بار اگر مداخله نمی شد، کودک دو پای خود را از دست می داد. جراحان یک تلسکوپ دو میلیمتری در داخل شکم مادر گذاشتند و با استفاده از یک لیزر و جریان برق نوارهای روی پای چپ را بریدند و او را نجات دادند. متاسفانه پای راست عفونت کرده و غیرقابل جراحی شده بود، در آن زمان قد کودک 18سانتیمتر بود. نوزاد در ژانویه سال2008، هشت هفته بعد از عمل و 2ماه ونیم زودتر از موعد به دنیا آمد. وقتی که 24 روزه بود، جراحان پای راست او را که از یک سرخرگ آویزان بود عمل کردند و امیدوارند نوزاد قادر به راه رفتن باشد.

جراحی که خودش را عمل کرد
در سال 1921 «ایوان اونیل کین» از ایالت پنسیلوانیا، قصد داشت ثابت کند که اتر(که در آن زمان بعنوان داروی بیهوشی از آن استفاده می شد) بیش از حد در عمل های جراحی استفاده می شود و داروهای بی حسی موضعی با خطرات کمتر برای جایگزینی آن وجود دارد. برای اثبات آن، او از برداشتن آپاندیس خود استفاده کرد. او با استفاده از یک داروی بی حسی موضعی و تخت عمل و آینه ای که در برابر شکمش وجود داشت، این کار را شروع کرد. سه دکتر در اتاق عمل برای ضرورت حاضر شدند. «کین» شکاف لازم را خودش در شکمش ایجاد کرد و دستیارانش آن را بخیه کردند. دکتر به خوبی به هوش آمد. بعدها درسال 1932 دکتر «کین» عمل جراحی پیچیده تری را برروی خودش جهت درمان مشکل فتق انجام داد. به دلیل اینکه نقطه عمل در نزدیکی سرخرگ ران بود، این عمل بسیار حساس می شد و دکتر «کین» آن را در کمتر از 2ساعت به اتمام رساند.

جراحی برای نجات یک چهره
یک مرد فرانسوی با شرایطی بسیار نادر که با وجود تومور در صورتش او را بینهایت بد شکل کرده بود، با عمل جراحی در ژانویه 2007 چهره و زندگی تازه ای را بدست آورد. «پاسکال کولر30 » ساله، تعداد بسیار زیادی عمل جراحی برای کاهش حجم تومورها بر روی صورت خود انجام داده بود. این بیماری ناشی از اختلالی به نام نئوروفیبروماتوسیس بود و با وجود تعداد زیاد جراحی، به سختی می توانست غذا بخورد و بخاطر صورت دفرمه و برآمده اش منزوی شده بود. این اختلال نوعی عارضه نادر ژنتیکی است و متخصصان می گویند; «جوزف مریک»، مشهور به «مرد فیل نما» در صدسال قبل نیز از چنین عارضه ای رنج می برده است. بعد از 16ساعت جراحی، جراح سرپرست تیم جراحی پلاستیک اطلاع داد که تیم جراحی تمام اجزای صورت «کولر»(لب ها، گونه ها، بینی و دهان) را با یک اهدا»کننده، جایگزین کرده اند. «کولر» که به خوبی بهوش آمد، شباهتی با اهداکننده ناشناس ندارد زیرا اسکلت استخوانی چهره اش دست نخورده باقی مانده بود.

نوزادی که دو بار به دنیا آمد
«کری مک کارتنی» که شش ماهه باردار بود، متوجه شد که نوزادش در قسمت ستون فقرات خود تومور بزرگ و کشنده ای دارد. پزشکان متوجه شدند که این تومور خوش خیم است و به اندازه یک گریپ فروت حجم دارد و خونی که نوزاد از آن تغذیه می شود را به خودش می کشد که به مرگ نوزاد منجر خواهد شد. در یک روش نادر و پرخطر، جراحان بیمارستان کودکان تگزاس، مادر را بیهوش کردند و رحم او را کاملا بیرون کشیدند، سپس آن را باز کردند و 80درصد از بدن کوچک جنین را بیرون آوردند، طوری که فقط سر و قسمتی از بالاتنه او در داخل رحم بماند. سپس در طول یک عمل 4ساعته با توجه به اینکه قرار گرفتن جنین در معرض هوا منجر به ایست قلبی او خواهد شد، به سرعت تومور را از بین بردند. سپس جنین را به داخل شکم برگردانده و سپس کیسه جنین را بستند به این امید که مایع آمنیوتیک کافی برای جنین باقی بماند. نوزاد مجددا 10هفته دیگر متولد شد! و خوشبختانه در سلامتی کامل بسر میبرد.

سه شنبه 17/6/1388 - 12:32
اخبار
یک برنامه تلویزیونی ترکیه، با پخش خبر عجیب ترین و خنده دار ترین قوانین جهان نکات جالبی را متذکر شد.

به گزارش برنامه خبری ترکیه به نام "آنا هابر"، قوانین ذیل از جمله عجیب ترین و خنده دارترین در نوع خود اعلام شدند:

1- جویدن آدامس در اماکن عمومی سنگاپور ممنوع است.

2- تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.

3- مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.

4- در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.

5- در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.

6- در تایلند همه در سینما مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.

7- در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد.

8- در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان ردشدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.

9- در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شد، به اعدام محکوم می شد.

10- تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور تصادفی انتخاب کنند.

11- در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.

12- اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.

13- در 24 ایالت آمریکا ضعف جنسی مجوز اصلی طلاق است.

14- در لبنان هم یک قانون حیرت آور وجود دارد.اگر کسی به مدت 10 سال در یک خانه مستاجر باشد به اندازه 40 در صد در خانه شریک می شود و در واقع 40 درصد خانه مال مستاجر می شود.
سه شنبه 17/6/1388 - 12:31
اخبار

shohar_azari_narenji_ir.jpg

ما فکر می کردیم که این دانش آموزان آمریکایی خیلی آدم های خفنی هستند که از دوربین های سرعت سنج پلیس برای انتقام گیری استفاده می کنند. اما مثل اینکه دست بالای دست بسیار است. این مورد «شوهر آزاری» نه تنها بسیار عجیب تر است، بلکه در ایران و در یکی از شهرستان های آذربایجان شرقی اتفاق افتاده.

ماجرا از این قرار بوده که یک خانم محترم برای کشتن همسر گرامی خودشان از یک روش ابداعی بسیار جالب استفاده کرده اند. ایشان درون کپسول های دارویی را با میخ های ریز و سوزن های ته گرد پر می کرده و به شوهر بیچاره می خورانده است.

 

آقای «الف» دارای وضعیت اقتصادی خوبی بوده است که پس از مرگ همسر اول در سن 84 سالگی با یک خانم 40 ساله ازدواج می کند.

حدود یک ماه بعد از ازدواج عوارضی مانند ضعف جسمانی و اختلالات روحی و روانی در آقای «الف» به وجود آمده است. یکی از فرزندان این فرد متوجه می شود که همسر جدید کپسول هایی را بدون بسته بندی دارویی به وی می دهد. با مشکوک شدن و باز کردن کپسول ها، متوجه وجود میخ و سوزن ته گرد در این کپسول ها می شوند.

 

بعد از مراجعه به پزشک در رادیوگرافی که از شکم این فرد گرفته شده است 30 عدد سنجاق ته گرد و 48 عدد میخ در شکم این فرد مشاهده می شود. با درمان دارویی و رژیم غذایی پزشکان موفق به خارج کردن میخ ها و سوزن ها می شوند البته این فرد دو ماه بعد به علت سکته قلبی فوت می کند. متعاقب مرگ این فرد فرزندان وی ضمن شکایت خواستار بررسی علت فوت و بررسی هرگونه ارتباط احتمالی بین مرگ ایشان با اقدامات انجام شده توسط همسر وی می شوند. اما بعد از کالبد شکافی شواهدی که ارتباط میان این دو را ثابت کند به دست نیامد.

 

از دست بشر هر کاری بر میاید. این مطلب را در قسمت «گجت های امنیتی و سلاح ها» قرار می دهیم و فکر می کنم که بتوان اقدام این خانم را یکی از روش های جالب اقدام به قتل با گجت های ابداعی نامید.

سه شنبه 17/6/1388 - 12:27
آموزش و تحقيقات
براساس تعدادی ازپژوهش‌های علمی انجام شده درمركزپژوهش‌های ملی قاهره ، خواندن نمازصبح درزمان مقررخود، موجب فعالشدن كارسلول‌های بدن و جلوگیری ازابتلا به ورم‌های سرطانی می‌شود.

http://ehlisunnetyolu.files.wordpress.com/2007/03/namaz.jpg

 به گزارش ایسنا ، دكترسعیدشلبی از اساتید این مركز گفت: پژوهش‌ها موید این مطلب است كه خواندن نمازصبح در زمان خود، به جلوگیری ازابتلا به بیماری‌های قلبی و تنظیم كارهورمون‌های بدن و گردش خون كمك می‌كند.

وی افزود: براساس این پژوهش در زمان ادای نمازصبح، تمامی اعضای بدن در اوج فعالیت‌هایشان قراردارند. به گونه‌ای كه ترشح هرمون‌هابه ویژه آدرنالین كه ترشح آن درساعت 5 صبح شروع می‌شود ، افزایش می‌یابد و به فعال شدن تمامی اعضای بدن و جلوگیری از ورم‌های سرطانی كمك می‌كند.
همچنین هوای پاك صبحگاهی دارای مقادیر زیادی اكسیژن است كه موجب فعالیت قلب، كاهش انقباضات رگ‌های خونی، تنظیم كارهورمون‌ها و بهبودفعالیت حافظه می‌شود.
سه شنبه 17/6/1388 - 12:24
ادبی هنری

 

مثل برگی که میرود روزی ازحضور درخت میترسم
ازعبور دقیقه ها امشب در نبود تو سخت میترسم
 
از غم و درد و سوز آه تو از سقوط من از نگاه تو
مثل افسانه ای که میترسد ازسیاهی بخت میترسم
 
زیر باران گلایه میکردم ازخودم از برادرم آقا
از همانی که بعد از این قصه دل به غیر تو بست میترسم
 
" وقت داری دعای ندبه ؟ فعلا نه، درس دارم مگر نمیبینی "
 از خیالی که در شب غیبت میشود تخت تخت میترسم
سه شنبه 17/6/1388 - 12:23
خاطرات و روز نوشت
سلام
یه مدت نبودم...اما انگار بحث داغی بوده بین برزخ و هشترود....در مورد مورد توجه ترین ها....

زندگی آنقدر کوتاه است که بعضی ها فقط میرسند کارهای ضروری خود راانجام دهند!!!"  . فرد هند فاین

پنج شنبه 17/11/1387 - 15:19
خواستگاری و نامزدی
جز نامیدی و افسردگی هیچ بن بستی در زندگی آدمی نیست"  .
 ارد بزرگ
چهارشنبه 7/1/1387 - 14:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته