• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 530
تعداد نظرات : 385
زمان آخرین مطلب : 5400روز قبل
شعر و قطعات ادبی

حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم

با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم

از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست

مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم

همه ترس من از باقی عمرم این است

باز بر پیش نگاه تو گنهکار شوم

به خدا حاجتم از سفره زهرا این است

دور از اهل سقیفه به علی یار شوم

حق ان چادر پر وصله و خاک آلوده

محرم اهل کسا با دل بیمار شوم

همچو مقداد هماهنگ شوم با رهبر

جان نثار تو چو میثم به  سر دار شوم

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:14
شعر و قطعات ادبی

بی چاره من به هر چه رسیدم سراب بود

افسوس هر چه نقشه کشیدم بر آب بود

عمری به انتظار نشستم ولی چه سود

وقتی تو آمدی دل من غرق خواب بود

دل هر چه داشت در طبق بی ریاییش

نذر سلامتـــــــــــــــی رخ آفتاب بود

سرما ربود غنچه عشق دل مرا

وقتی که آفتاب رخت در حجاب بود

چشمم سفید شد به در اما نیامدی

امروز هم سؤال دلم بی جواب بود

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:12
شعر و قطعات ادبی

کی می شود به حال خرابم دعا کنی

نام مرا میان قنوتی صدا کنی

عمری است کوچه گرد دیار محبتم

شاید دلت بسوزد و شاید و عطا کنی

با درد هم نشینم و با غصه هم دمم

شافی تویی  شود که مرا هم دوا کنی؟

خواهم که جان دهم به رکابت امیر عشق

آیا شود که حاجت من را روا کنی

سر تا به پای غرق گناه و ضلالتم

آقا تویی که با بدیم خوب تا کنی

ای زائر شکسته دل شهر غصه ها

کی می شود که قسمت من کربلا کنی

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:12
شعر و قطعات ادبی

چون گذشته از چه با ما بد مدارا می کنی؟

با خم ابروی خود در سینه غوغا می کنی

من مریض عشقم و در بستر بیماریم

نازنینا درد عشقم کی مداوا می کنی؟

یوسف مصر ار نشیند در کمین خال تو

صد چو یوسف را بسان صد زلیخا می کنی

گر زنی پر در هوای چشم گوهر بار من

قطره قطره اشک چشمم را چو دریا میکنی

ای که راهت را ز راه ما جدا بنموده ای

بین دشمن دوستان را خوار و رسوا می کنی

این شنیدستم که دور از چشم ما ای مه لقا

خلوتی داری و با بیگانه سودا می کنی

این یقین دانم اگر افتد گذارت بر دلم

در خرابات دلم جایی تو پیدا می کنی

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:8
شعر و قطعات ادبی

گر برانی دوباره ایم باز

تا کنم عشق خویشتن ابراز

به دل خون من مزن آتش

بیشتر قلب من از این مگداز

به مقام بلند و والایت

مرغ دل کی توان کند پرواز

پشت در چون گدای می باشم

در به روی گدای خود کن باز

پی دیدار روی چون ماهت

آمدم من ز راه دور و دراز

گر گل روی دوست می خواهی

تو برو با جفای خار بساز

هست شاها رضایی نوکر تو

بر درت ایستاده همچو ایاز

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:7
شعر و قطعات ادبی

جمال طلعتت زیباست ای دوست

شگوه بیعتت زیباست ای دوست

هوای دولت منصور دارم

ظهور دولتت زیباست ای دوست

فدای خلق و خوی مهربانت

بقربان عروج عاشقانت

چه زیبا بود ای دلبر که من هم

در این ره می شدم از کشتگانت

لگاهی کن به قربان نگاهت

گدا بنشسته ای سلطان به راهت

کند احیا مرا اکسیر عشقت

جوانی می کنم با سوز آهت

ز پا افتاده ام ای رودم ای رود

جدا افتاده ام ای رودم ای رود

خدایی کن مرا تا با تو باشم

کجا افتاده ام ای رودم ای رود

چه تنها مانده ام ای داد بیداد

به غمها مانده ام ای داد بیداد

هوای خیمه ات دارم عزیزم

چه رسوا مانده ام ای داد بیداد

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:6
شعر و قطعات ادبی

اولین بار که رنگ عددی پیدا شد

جلوه بسیار شد و خوب و بدی پیدا شد

چشم وا کردی و پلک ازلیت گم شد

چشم را بستی و خواب ابدی پیدا شد

با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم

قل هو الله احد را احدی پیدا شد

خواب دیدم کسی از آنسوی غیبت آمد

منتظر بودن ما را سندی پیدا شد

باز بال ملکی زیر دو چشمم خم شد

میوه های جگرم را سبدی پیدا شد

چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست

من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد

چوب تکفیر شکست و سر ما آخ نگفت

آخ از قافیه ی بی خردی پیدا شد

سر ما جمع نقیض است که در بستن آن

وال هندی و کلاه نمدی پیدا شد

هر کجا پای شما خورد هزاران چون من

غزل سبزه و کوتاه قدی پیدا شد

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:6
شعر و قطعات ادبی

 آن قدر نالیده ام افتاده ام من از نفس

سوختم اتش گرفتم زود فریادم برس

در ضمیر من نمی گنجد به جز عشق نگار

جا ندارد غیر تو در قلب زارم هیچ کس

انقدر نالیده ام از هجر تو من روز و شب

عاقبت بیمار گردیدم فتادم از نفس

هیچ میدانی که هستم با چه هستم در وجود

من همان مرغ گرفتارم فتاده در قفس

باز کن در را که ایم من میان خانه ات

گو نگردد مانعم ای دوست مأمور و عسس

کاروان رفته است و من مانده عقب از کاروان

بی خبر من مانده ام ناید به جز بانگ جرس

تا که جان دارد (رضایی) از پی این قافله

می دود هر روز وشب دنبال آن اسب و فرس

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:5
شعر و قطعات ادبی

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشمهایت

این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

آقا بیا تا این شکسته کشتی ما

آرام  راه ساحل دریا بگیرد

اقا بیا تا کی دوچشم انتظارم

شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد

پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

اقا خلاصه یک نفر باید بیاید

تا انتقام دست زهرا را بگیرد

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:3
شعر و قطعات ادبی

ای آشنای غربت جمعه ظهور کن

یک مرتبه زکوچه ما هم عبور کن

حک شد به روی بال  قنوت نمازمان

این خواهش قدیمی آقا ظهور کن

چشم انتظار قایق صیاد مانده ام

محض خدا بیا و مرا صید تور کن

من را که دور ماندهام از خاک کربلا

اقا بیا و همسفر بال نور کن

یک شب بیا میان حسینیه عزا

یادی زروضه های کنار تنور کن

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته