• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 530
تعداد نظرات : 385
زمان آخرین مطلب : 5400روز قبل
شعر و قطعات ادبی

دنیای با حضور تو دنیای دیگریست

روز طلوع سبز تو فردای دیگریست

بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها

خاک زمین بهاری گلهای دیگریست

گلهای مریم از گل نرگس معطّرند

عیس اسیر نام مسیحای دیگریست

دیگر زمان از این  همه تکرار خسته است

تاریخ بی قرار قضایای دیگریست

فردای بی تو آینه دار سیاهی است

فردای با تو نور به معنای دیگریست

با هر غروب جمعه دلم زار می زند

چشم انتظار جمعه زیبای دیگریست

با یادت ای مسافر شب گریه بقیع

در جمکرانم و دل من جای دیگریست

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:20
شعر و قطعات ادبی

دو چشم می زده ام مستی دگر دارد

سیه پیاله شب باده از سحر دارد

میان گریه خود چند قطره خون دیدیم

کسی نگفت به ما اشک هم جگر دارد

زچشم آینه  تصویر ناز مستغنی است

همیشه کوچه معشوق رهگذز دارد

نگاه قطره شبنم به دست خورشید است

به آن امید که او را  زخاک بردارد

مرا نجات بده از فضای کوچک خویش

اگر چه قبر بود هر اطاق در دارد

نفس شکسته پرواز و حسرت آوازم

خوشا به حال کبوتر که بال و پر دارد

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:20
شعر و قطعات ادبی

دیده بیدار من دیده بیدار تو 

عمر گذشت و نشد فرصت دیدار تو

در به درم ای طبیب چاره دردم بجوی

هست فقط دست تو داروی بیمار تو

روز به شب، شب به روز،طی کنم اما هنوز

نیست مرا حظی از جلوه رخسار تو

طبع بلندت منیع جاه و جلالت رفیع

دیده مدهوش عقل در عجب از کار تو

نامه سیه دل خراب وای ز روز حساب

گو چه دهد در جواب،عبد گنهکار تو

ره به سما می بری بوی خدا می دهی

یاس فرح بخش من ای گل و من خار تو

کم بنشین با رقیب این عمل از تو عجیب

منفعلم گر چه از رحمت سرشار تو

کوی تو دارالشفا خواجه مُلک وفا

هر چه کنی حکم کن این تو و دادار تو

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:19
شعر و قطعات ادبی

شاید برای آمدنت دیر کرده ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من برای چه تأخیر کرده ای

این بارش بهاری من هم خلاصه شد

در آن دو قطره اشک که تبخیر کرده ای

قلب مرا شکستی و یادم نبود که

با تکه هاش عاطفه تکثیر کرده ای

با آتشی که داغ غم تو به دل زده

من را در عشق منشأ تأثیر کرده ای

وقتی که این همه زغمت شکوه می کنم

شاید برای آمدنت دیر کرده ای

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:18
شعر و قطعات ادبی

بدان امید که بوسم رواق منظر تو

نشسته ام به گدایی هنوز بر در تو

مرا که نیست ز سرمایه حاصلی جز مهر

خدا کند نشود باز مِهرم از سر تو

نگاه روز نخستینت از بهشتم بِه

امان امان ز شرار نگاه آخر تو

هنوز شوق خیال تو در سرم باقیست

منم که هیچ نگنجم درون باور تو

چه روزها که بیابان وصل طی کردم

رسید صدمه به پایم ز ریگ اخگر تو

به دوش وقت سحر با حبیب می گفتم

تو را چه می شود آیم اگر به محضر تو

بگیر هاله ز رخ ماه من که جان جهان 

نهفته در صدف جبهه منور تو

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:18
شعر و قطعات ادبی

خداوندا چرا روزم سیاه است

چرا تا صبح چشمانم به راه است

چرا نومید می باشم خدایا

کخ نومیدی خودش جرم و گناه است

چرا تاریک گشته روزگارم

چرا عالم به پیش من سیاه است

چرا پنهان زچشم خلق گشته

کسی که بر جهان پشت و پناه است

به هرجا می روم ره بسته بینم

چرا بسته به رویم شاهراه است

برای رفتن در خانه او

چرا مانع زمن جند و سپاه است

چرا حکم خدا اجرا نگردد

چرا بسته به رویم دادگاه است

خداوندا چرا مهدی نیامد

که او هم دادرس هم دادخواه است

رضایی سوخته از هجر رویش

دو چشم اشکبار او گواه است

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:17
شعر و قطعات ادبی
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی

سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی

همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان

که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی

نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم

که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی

چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من

نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی

من دلشکسته هر دم به امید درنشستم

که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی
چهارشنبه 27/3/1388 - 1:17
شعر و قطعات ادبی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد
چهارشنبه 27/3/1388 - 1:16
شعر و قطعات ادبی

تک سوار حجاز ادرکنی

ای مرا چاه ساز ادرکنی

قبله عشق و  کعبه امّید

روح سوز و گداز ادرکنی

دین من یک کرشمه از تو بود

نیت هر نماز ادرکنی

تو امام نیازمندانی

ای مسیحای ناز ادرکنی

هر چه دارم تصدق سر توست

ای زما بی نیاز ادرکنی

کربلا هست چشم بر راهت

ای شه یکه تاز ادرکنی

کی شود صبح جمعه پنجره ها

روی به سوی تو باز ادرکنی

دل مهیای غارت است بیا

آرزویم زیارت است بیا

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:16
شعر و قطعات ادبی
من که هر شام وسحر پر سش حال تو کنم

چه شود گر نظری سیر" جمال تو کنم

ای شفای دل غمدیده غبار غم تو

پاک از این آینه کی گرد ملال تو کنم؟

بی خود از خود شدم آنقدر که در فصل بهار

گل اگر خنده کند گریه به حال تو کنم 

دوست دارم که شوم قطره اشکی شاید 

هاشمی طلعت من ، تکیه به خال تو کنم!

 دوست دارم که شود هستی من یکسره چشم

به امیدی که تماشای جمال تو کنم

 گرچه پر سوخته ام من ، به خدا خواسته ام 

که طواف حرم کعبه به بال تو کنم 

 ای به تو صیف تو سی پاره ی قرآن گویا

من بی مایه کجا وصف جمال تو کنم؟؟
چهارشنبه 27/3/1388 - 1:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته